کتب ومقالات |
41 | |
42 | |
43 | |
44 | |
45 | |
46 | |
47 | |
48 | |
49 | |
50 | |
51 | |
52 | |
53 | |
54 | |
55 | |
56 | |
57 | |
58 | |
59 | |
60 | |
61 | |
62 | |
63 | خالد بن ولید باعکس های بارگاهش (مرقدش) و مقایسه با حرمین عسکریین |
64 | |
65 | |
66 | |
67 | |
68 | |
69 | |
70 | |
71 | نقش وهابی ها و سعودی ها در ایجاد گروههای تروریستی و ورود اشغالگران به افغانستان و عراق |
72 | |
73 | |
74 | |
75 | |
76 | |
77 | روشی نو و صحیح در گفتگوی اعتقادی با وهّابیت (دکتر عصام العماد) |
78 | |
79 | |
80 |
81 | |
82 | |
83 | |
84 | |
85 | |
86 | |
87 | |
88 | |
89 | |
90 | فصل الخطاب من کتاب الله ، وحدیث الرسول ، وکلام العلماء فی مذهب ابن عبد الوهاب |
91 | |
92 | |
93 | |
94 | |
95 | وهّابیّت از منظر عقل و شرع (5) وهابیت و تحقیر مقام انبیاء و اولیاء |
96 | |
97 | |
98 | |
99 | آیا اصحاب علی بن ابیطالب ( ع ) در کشتن عثمان شرکت داشته و او را به قتل رساندهاند |
100 | |
101 | |
102 | |
103 | نگاهى گذرا به کتاب لله ثم للتاریخ و ترجمه آن اهل بیت از خود دفاع مىکند |
104 | |
105 | |
106 | |
107 | |
108 | |
109 | |
110 | |
111 | |
112 | |
113 | |
114 | |
115 | |
116 | |
117 |
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسى دیدگاههاى اهل سنت در تفسیر آیه غار
محورهای استدلال اهل سنت به آیه غار
گفتار اول: انتخاب ابوبکر برای همراهی
آیا ابوبکر، همراه رسول خدا (ص) بوده است؟
هیچ آیهای در حق خاندان عائشه نازل نشده است
ابوبکر، قبل از رسول خدا به قبا رسیده بود
رسول خدا (ص) به تنهائی هجرت کرده است
همراهی ابوبکر، با دستور یا اجازه رسول خدا (ص) نبوده است
آیه شهادت میدهد که رسول خدا به تنهائی خارج شده است
حرکت ابوبکر بعد از خروج رسول خدا (ص) از مکه
ابوبکر، نزدیک غار ثور به رسول خدا (ص) ملحق شد
کرز قیافه شناس، فقط اثر پای رسول خدا (ص) را دنبال کرد
نقد روایت انتخاب ابوبکر برای همراهی
گفتار دوم: تنها ابوبکر، به همراه رسولخدا (ص) باقی ماند
ابوبکر، پیش از آن یکبار به تنهائی هجرت کرده بود
این سخن فخررازی، مذمت دیگر اصحاب است
هجرت مسلمانان به دستور رسول خدا (ص) بوده است
تعداد دیگری از اصحاب نیز باقی مانده بودند
گفتار سوم: دلالت جمله «ثانی اثنین» بر فضیلت ابوبکر
منظور از «ثانی اثنین» رسول خدا (ص) بوده است
«ثانی اثنین» فضیلیتی را برای ابوبکر به اثبات نمیرساند
گفتار چهارم: استدلال به روایت « ما ظنّک باثنین الله ثالثهما»
همنشینی با اهل بیت علیهم السلام، افتخاری برای جبرائیل
گفتار پنجم: استدلال به جمله: « إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ»
گفتار ششم: استدلال به «لاَ تَحْزَنْ»
حزن همیشگی ابوبکر و عدم اعتنا به دستور رسول خدا
مواردی از حزن ابوبکر
آیا حزن ابوبکر، برای رسول خدا بود؟
گفتار هفتم: استدلال به جمله «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»
گفتار هشتم: استدلال به «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ»
نقد و بررسی
وجوب بازگشت ضمیر به اقرب المذکورات
سکینه، تنها بر رسول خدا نازل شده است
الف: تصریح علمای اهل سنت بر نزول سکینه بر رسول خدا (ص)
ب: وحدت سیاق
ج: عطف جمله «وایده بجنوده» بر نزول سکینه
د: عطف جمله «وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا» بر جمله «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْه»
گفتار نهم: خرید مرکب توسط ابوبکر و مشارکت فرزندان وی در امر هجرت
نقد و بررسی
امیرمؤمنان علیه السلام، مرکب خرید و تجهیزات سفر را آماده کرد
گفتار دهم: ورود رسول خدا و ابوبکر به مدینه:
گفتار یازدهم: بررسی پاسخهای فخررازی به استدلالهای شیعه
مقایسه حزن ابوبکر با خوف پیامبران
پیامبر، ابوبکر را به خاطر لو ندادن اخبار هجرت، با خود برد
مقایسه فضیلت ابوبکر با فضیلت امیرمؤمنان علیه السلام
ابوبکر در خدمت پیامبر حاضر و علی علیه السلام غائب بود
سختی عمل ابوبکر بیشتر از سختی عمل امیرمؤمنان علیه السلام
خشم کفار بر ابوبکر بیشتر از خشم آنها بر علی علیه السلام بود
نزول أیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» در باره امیرمومنان علیه السلام
نتیجه
لینک فایل pdf
http://www.valiasr-aj.com/lib/ghar/gar.pdf
گروه پاسخ به شبهات، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
ترجمه جلد اول نقد کتاب اصول مذهب شیعه
مروری بر محتواى کتاب اصول مذهب شیعه
انگیزهها و اهداف مصنف در تألیف کتاب
روش به کار گرفته از سوی قفاری در کتاب
عدم پای بندی قفاری به موارد شرط شده از سوی خود
شواهدی بر عدم پای بندی قفاری به اسلوب مورد ادعای خویش
روش قفاری در بریدن و گزینش بخشی از احادیث
خیانت در امانت، به هنگام نقل روایات شیعه
ناآگاهی قفاری به مبانی و بدیهیات مذهب شیعه
خروج قفاری از ادبیات گفتمان علمی
هدف ما از پاسخگویی به این کتاب
بخش اول: شبهاتی پیرامون اعتقاد شیعه به سنّت نبوی
شبهه اول: «سنت نبوی نزد شیعه با سنت نبوی نزد سایر مسلمانان متفاوت است»
دلایل شیعه برای رو آوردن به اهل بیت برای دستیابی به سنت نبوی
خواستگاه سبب دوم در روی آوردن شیعه به اهل بیت
شبهه دوّم: «سخن امام، همان سخن خدا و رسول است»
شبهه سوّم: «علم ائمه از طریق الهام و وحی حاصل میگردد»
اتهام به شیعه در اعتقاد به دریافت علوم اهل بیت از طریق وحی الاهی:
شبهه چهارم: «ارواح امامان، هر شب جمعه به عرش رفته و طواف میکنند»
شبهه پنجم: «خداوند سبحان با علی علیه السلام نجوا کرده و به او وحی مینماید»
شبهه ششم:«جبریل وحی را بر على علیه السلام املا کرده است»
شبهه هفتم: «ادعای شیعه در عطای هدایا از سوی خداوند به علی علیه السلام»
شبهه هشتم:«شیعه معتقد است که ائمه اعمال بندگان را میبیند»
شبهه نهم:«عدم انقطاع وحی نزد شیعه»
شبهه دهم: «امامان شیعه هر زمان که بخواهند به آنان وحی میشود»
بخش دوم: شبهاتی پیرامون عقیده شیعه در رابطه با امامت
دلایلی بر انتخاب اهل بیت علیهم السلام از سوی خداوند:
امامت الاهی بالاترین مرتبه نبوت:
عدم اختصاص اصطلاح ائمه، به ائمه اهل بیت علیهم السلام:
شبهه یازدهم: «مفهوم امامت نزد شیعه از اختراعات ابن سبأ»
اختلاف شدید پیرامون شخصیت ابن سبأ
گروه اول :گروهی معتقد به اصل وجود ابن سبأ و نقش مهم وی:
اول: نقش سیف بن عمر در پررنگ نمودن شخصیت ابن سبأ:
دوم: لازمه این نظر خدشه به عدالت صحابه و مرجعیت علمی آنان:
سوم: اختلاف نظر شدید پیرامون شخصیت ابن سبأ:
1ـ اختلاف نظر در محل تولد و زندگی ابن سبأ:
2ـ اختلاف نظر در شخصیت ابن سبأ:
3ـ اختلاف نظر در زمان آغاز فعالیتهای فکری ابن سبأ:
4ـ اختلاف نظر در اعتقادات ابن سبأ:
5ـ اختلاف نظر در زمان اسلام آوردن ابن سبأ:
گروهی که منکر وجود شخصی به نام ابن سبأ میباشند:
منکران شخصیت عبد الله بن سبأ از علمای شیعه:
منکران شخصیت عبد الله بن سبأ از علمای اهل سنت:
علمایی که نه منکر اصل وجود او، بلکه منکر نقش پررنگ اویند:
نظر صحیح از میان نظرات سه گانه:
انگیزههای پررنگ نمودن نقش ابن سبأ
عبد الله بن سبأ در روایات شیعه:
ابن سبأ در کتابها و مقالات فرقهها:
شبهه دوازدهم: «ابن سبأ اول قائل به امامت و وصایت علی علیه السلام»
پاسخ: وصیت به امامت، بزرگتر از آن است که اختراع ابن سبأ باشد
وصی و وصیت در احادیث رسول خدا صلّی الله علیه وآله:
وصیت پیامبر اکرم در احادیث دار (یوم الانذار):
روایت وصیی علی: (وصی من علی بن ابی طالب است)
روایت اتخذت علیاً وصیاً (علی را به وصایت برگزیدم):
روایت علی وصیی ووارثی (علی وصی و وارث من است):
شهرت حدیث وصیت بین صحابه و دیگران:
وصیّ در عبارات شاعر انصار نعمان بن عجلان:
وصیّ در شعرها و رجزهای جنگ جمل، صفین و غیره:
حدیث وصیت و انواع حذف و تحریف:
شبهه سیزدهم: «کتمان نمودن مبدأ امامت و سرّی بودن آن نزد شیعه»
امامت امری واضح و صریح در دین اسلام
تفسیر روایات دالّ بر لزوم کتمان امر امامت:
تفسیر روایت: «ولایة الله أسرها إلى جبرائیل»
تفسیر روایت: «ولا تبثوا سرنا ولا تذیعوا أمرنا»
تفسیر روایت: «إن أمرنا مستور مقنع بالمیثاق»
تفسیرحدیث: «ما زال سرّنا مکتوماً حتى صار فی ید ولد کیسان»
تشکیک قفاری در تعداد امامان شیعه:
روایاتی در اسامی همه ائمه علیهم السلام:
شبهه چهاردهم: «حصر ائمه نزد شیعه به عدد معین منطقی نیست»
تایید شارع مقدس نسبت به فرضیه امکان حصر تعداد ائمه
کفایت این تعداد از امام برای رساندن خلق به سوی کمال:
شبهه پانزدهم: «اضطرار شیعه بر قول به نیابت مجتهد»
عدم اضطرار شیعه به خروج از حصر تعداد ائمه
حدود نیابت فقیه و برپایی دولت اسلامی:
شبهه شانزدهم: «ائمه شیعه سیزده نفرند و نه دوازده نفر!»
اعتقاد به دوازده امام بودن ائمه از بدیهیات اعتقادی شیعه
تصریح علمای اهل سنت به دوازده امام بودن ائمه شیعه:
ادعاى قفاری در صحیح بودن تمام روایات کافی:
برداشت سیزده تن بودن امامان شیعه از روایات کلینی:
روایاتی از مرحوم کلینی که در آنها تصحیف رخ داده است:
روایت اول: (إنی واثنی عشر من ولدی وأنت یا علی رز الأرض)
ضعف سند روایت به سبب وجود ابوالجارود:
کتابهایی که روایت اول را بدون تصحیف آوردهاند:
روایت دوم: (إن لهذه الأمة اثنی عشر إمام هدى من ذریة نبیها)
ضعف سند روایت به سبب مجهول بودن ابراهیم بن ابی یحیى:
کتابهایی که روایت دوم را بدون تصحیف آوردهاند:
روایت سوم: (الأوصیاء من ولد فاطمة اثنا عشر آخرهم القائم)
ضعف سند روایت به سبب وجود ابو الجارود:
کتابهایی که روایت سوم را بدون تصحیف آوردهاند:
روایت چهارم: (الاثنا عشر الإمام... من ولد رسول الله وولد علی)
ضعف سند روایت به سبب وجود علی بن سماعه:
کتابهایی که روایت چهارم را بدون تصحیف آوردهاند:
روایت پنجم: (من ولدی اثنا عشر نقیبا)
ضعف سند روایت به سبب وجود ابو الجارود:
کتابهایی که روایت پنجم را بدون تصحیف آوردهاند:
ائمه «دوازدهگانه» در روایات کافی
روایات فراوانی بر دوازده امام بودن ائمه:
شبهه هفدهم:«روایت شیعه بر سیزده امامی بودن»
شیعه هرگز چنین ادعایی نداشته است
ائمه سیزدهگانه در کتاب سُلَیم بن قیس:
فرقهای از شیعه ادّعای تواتر در سیزده امامی بودن ائمه ندارد:
بخش سوم: شبهاتی پیرامون دلایل قرآنی امامت
شبهه هیجدهم: «شیعه به جای استدلال به آیه ولایت استدلال به روایت میکند»
دخالت سبب نزول در فهم آیات قرآن:
کمک گرفتن علمای اهل سنت از شأن نزولها در استدلالات قرآنی:
اعتراض اول: دروغ شیعه در وجود اجماع علمای اهل سنت در آیه ولایت:
اجماع مفسران بر نزول آیه ولایت در شأن امیر المؤمنین علیه السلام:
«اجماع اهل سنت بر عدم نزول آیه ولایت در شأن امیرالمؤمنین»
علمای اهل سنت چنین اجماعی را تکذیب میکنند
سندهای معتبر در نزول آیه ولایت در شأن امام علی علیه السلام:
روایت ابن ابی حاتم از سلمه بن کهیل:
روایت ابن ابی حاتم از عتبه بن ابی حکیم:
روایت ابن جریر طبری از عتبه بن ابی حکیم:
روایت حاکم نیشابوری از امیر المؤمنین علیه السلام:
ابن کثیر تمام روایات صدقه با انگشتری را تکذیب میکند:
ابن کثیر همه روایات را تضعیف نکرده است
اعتراض دوم: متضرر شدن شیعه در استدلال به آیه ولایت:
امامت مقامی الاهی و نیابتی عام برای نبوت در هر زمان:
عدم توانایی معارضه مفهوم آیه با منطوق آیه:
حصر اضافی مستلزم لغویت و عدم انحصار حصر در حصر اضافی
امامت ائمه در طول امامت امیر المؤمنین و نه در عرض آن:
اعتراض سوم: عدم اختصاص آیه ولایت به علی بن ابی طالب
اعتراض چهارم: اگر آیه در شأن علی نازل میشد، اوصاف معروف او بیان میشد
وصف حالی که با قابلیت انطباق بیشتر از وصف نعتی
وصف حال بلیغتر و آشکارتر از وصف نعتی:
سنت نبوی بیان و تمییز آیه شریفه:
اعتراض پنجم: با فقیر بودن علی ابن ابی طالب زکات چگونه ممکن بوده است؟!
عدم امکان پرداخت انگشتر نقره به جای زکات واجب:
اعتراض ششم: قرینه مقابله و سیاق در آیه ولایت دال بر معنای نصرت نه ولایت
عدم وحدت سیاق میان آیه ولایت و آیات قبل:
عدم دلالت آیه ولایت بر معنای نصرت با وجود وحدت سیاق:
قرینههای مانع از ولایت به معناى نصرت
اعتراض هفتم: عدم دلالت لفظ «ولیکم» بر معنای امارت
معنای ولی از نظر لغت وعرف: کسی که حق تصرف دارد:
معناى ولایت رسول و ولایت مؤمنان:
اعتراض هشتم: ولیّ به معنای محبت و نصرت، اسم برای وَلایت به فتح
ولیّ در لغت و استعمال به معنای قرب و نزدیکی خاص:
لینک فایل pdf :
http://www.valiasr-aj.com/lib/ghefari/ghefari.pdf
دکتر سید محمد حسینی قزوینی
مشروعیت سبّ و لعن از دیدگاه اهل سنت
مقدمه و معنی لعن
سخنان علمای اهل سنت در مورد شیعه و سب صحابه :
فتوای بن جبرین در مورد کفر شیعه :
نظر علمای اهل سنت در مورد ساب الصحابة :
سب صحابه از فواحش محرمات و از کبائر است :
نقل روایت از ساب صحابه حرام است :
ساب صحابه ، حق ندارد از فیء استفاده کند :
کسی که صحابه را مستحق دشنام بداند ، باید سوزانده شود !
ساب صحابه یا اعدام میشود و یا تعزیر :
دشنام دهنده صحابه باید کشته شود
ساب شیخین و حسنین کشته میشود :
ساب شیخین کشته میشود و توبهاش نیز مقبول نیست !
ساب شیخین یا مبشرین بالجنة کشته میشود :
ساب ابوبکر و عمر شلاق میخورد و ساب امهات مومنین کشته میشود!
سبّ خلفا و صحابه بهانهای برای فتوى به قتل شیعه و غارت اموال آنان !
هرکس یک رافضی (ساب ابوبکر و عمر) را بکشد ، بهشت بر او واجب میشود !
یک بام و دو هوا ! برخوردهای دوگانه ، با سب خلفا و سب یا قتال علی بن ابی طالب!
گناه سب علی کمتر از سب ابوبکر و عمر و عثمان است !
ساب ابوبکر و عمر و عثمان کشته شود و جسدش سوزانده ، اما ساب علی ، تنها تعزیر !
نظر اهل سنت راجع به قاتلین عثمان!
نظر علمای اهل سنت در مورد دشمنان امیر مومنان و قاتل حضرت !
قاتل علی (علیهالسلام) اجتهاد کرد و ثواب برده است !
قاتل علی (علیهالسلام) اهل روزه و نماز بود و برای محبت خدا او را کشت!
قاتل علی (علیهالسلام) عابدترین مردم بود !
سخن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مورد قاتل امیرمومنان علی (علیهالسلام)
بررسی نظر شیعه و اهل سنت در مورد صحابه
1- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به شهادت رسیدند :
2- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با ایمان از دنیا رفتند :
3- کسانی که در اعتقاد به امامت علی (علیهالسلام) ثابت ماندند :
4- کسانی که پس از مدتی، به طرف امیر مومنان (علیهالسلام) برگشتند :
صحابه مدافع امیر مومنان در جنگ جمل :
صحابه مدافع امیر مومنان در جنگ صفین :
کلام علمای شیعه در مورد صحابه :
صحابه همگی عادل ، جزو اولیای الهی و برترین مخلوقات بعد از انبیا هستند !
صحابه شناخته شده در نظر اهل سنت:
لعن در لغت : راندن و دورکردن از خوبیها
ندا دهنده ای در روز قیامت ( موذّن) :
امت های کافر در روز قیامت و در جهنم (یکدیگر را لعنت می کنند) :
گروه اول : عناوینی که مخصوص کفار و غیر مسلمانان است :
2- گروهی از نصارا که به مباهله با رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پرداختند :
4- اهل کتابی که به دستورات پیامبران ایمان نیاورده کافر شدند :
5- کسانی که به جبت و طاغوت ایمان آورده و میگفتند کفار از مسلمانان هدایت شدهترند :
7- کسانی که خداوند بر آنان غضب گرفت و آنان را مسخ کرد :
8- یهودی که میگفتند دست خدا بسته است !
10- فرعون ، لشکرش و بزرگان قومش از جمله هامان:
13- بنیاسرائیلی که پیمان الهی را شکستند :
گروه دوم : عناوینی که مربوط به مسلمانان منافق است :
2- کسانی که در دلهایشان بیماری است و کسانی که در مدینه شایعه پراکنی میکردند :
3- کسانی که در صلح حدیبیه به خدا گمان بد بردند :
گروه سوم : عناوینی که شامل مسلمانان غیر منافق نیز میشود :
1- کسانی که خدا و رسولش را بیازارند :
2- مردی که در لعان دروغ بگوید :
4- کسانی که حقایق دینی را بعد از آنکه نازل شد از مردم پنهان کنند :
ا. مومنینی که کافران را به عنوان ولی خویش بگیرند :
ب. مومنینی که دیگران را به سخره گیرند ، یا آنان را به نام یا القاب زشت بخوانند :
ج. هر کس از حدود الهی تجاوز کند :
د. هر کس به غیر آنچه خداوند نازل کرده حکم نماید :
ظالمان در روایات : صحابه ، صحابه را به عنوان ظالم معرفی کردهاند !
6- پیمانشکنان و فسادکنندگان در زمین و آنان که آنچه خدا دستور وصل آن را داده (صله رحم) قطع کنند :
7- کسی که زنان پاکدامن را متهم به بیعفتی کند :
8- کسی که از روی عمد مسلمانی را بکشد :
9- بزرگانی از امتها که در جهنم عذاب میشوند :
لعن در سنت رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله)
توضیحی در رابطه با سب در لسان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) :
انواع لعن در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله)
1- لعن صاحبان صفتی خاص در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با سند صحیح :
1-4 واصلة ، مستوصلة ، واشمة ، مستوشمة :
5-8 نامصة ، متنمصة ، متفلجة ، مغیرة لخلق الله
9-12آکل ربا ، موکل ربا ، کاتب ربا ، شاهد بر ربا
24- الیهود الذین اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد :
27-28 الرجال المخنثین ، النساء المترجلات او المتبرجات
41-42 آوی الصدقة ، المرتد اعرابیا بعد الهجرة
43-44 المراة تلبس لبسة الرجل ، الرجل یلبس لبسة المرأة
45-46 المتشبهین بالنساء ، المتشبهات بالرجال :
48-50 مانع الصدقة ، الحالّ ، المحلل له :
52-54 الخامشة وجهها ، الشاقة جیبها ، الداعیة بالویل والثبور
61- من آوی محدثا (مطلقا فی المدینة او غیرها):
62- من أحدث حدثا (مطلقا فی المدینة او غیرها) :
64- امراة دعاها زوجها الی الفراش فتأبى
66- الدنیا وما فیها غیر ذکر الله وما والاه أو عالما أو متعلما :
67-68 من وسم البهیمة فی وجهها ومن ضربها فی وجهها
69-70 من ادعی الی غیر ابیه ومن انتمی الی غیر موالیه :
71-72 آکل ثمن الخمر والمشتراة له الخمر :
لعن صاحبان صفتی خاص در کلام رسول خدا بدون تصحیح سند :
بررسی دلالی روایات مربوط به حرمت دشنام به صحابه :
مخاطب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کیست ؟
مقصود از صحابهای که نباید به آنان دشنام داد چه کسانی است ؟
بررسی سندی روایات مربوط به لعن ساب الصحابة :
اقرار به عدم صحت روایات لعن کسی که به صحابه دشنام دهد :
2- لعن قبایلی خاص در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله)
قبائل لِحْیان ورِعْل وذَکوان وعصیة (و عضل و قارة و زغب)
این قبایل چه کسانی بودند ؟و چرا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آنان را لعنت کرد ؟
آیا این لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مورد اجابت قرار گرفت ؟
3- لعن افراد به صورت مستقیم ، در سنت رسول خدا (صلى الله علیه وآله)
1- حکم بن عاص 2- نسل حکم (از جمله مروان بن حکم داماد عثمان)
علی بن الحسین بن مطر الدرهمی :
نقل لعنت از زبان امام حسن (علیهالسلام) :
نقل این لعنت توسط عبد الله بن زبیر :
3- ابوسفیان 4– یزید بن ابو سفیان 5– معاویه بن ابی سفیان
اجابت نفرین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در حق معاویه
دستور (یا عدم منع) به دشنام یکی از همسران آن حضرت توسط یکی دیگر از همسران !!!
عدم منع رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از لعن ابوبکر :
اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :
7 و8- دو نفر از صحابه که ایشان را اذیت می کردند :
9- یکی از صحابه که با کنیز خویش بدون استبراء نزدیکی کرده بود :
لعن یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) توسط یاران رسول خدا
1- صحابهای که امیر مومنان (علیهالسلام) آنها را لعنت فرموده است :
1-7 معاویه و عمرو بن العاص و اباالاعور و حبیب (بن مسلمه) و عبد الرحمن بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید
10-12 مغیرة بن شعبة ، بسر بن أرطاة ، مروان بن حکم
2- صحابهای که امام حسن (علیهالسلام) آنها را لعنت فرموده است:
آمین بزرگان شیعه و سنی برای این نفرین حضرت :
3- ابوبکر یکی از غلامان خویش را لعنت میکند !
4- صحابهای که عمر آنان را لعنت کرده است :
5- صحابهای که عائشه آنان را لعنت (نفرین) کرده است :
نفرین معاویه و عمرو بن العاص :
نفرین محمد بن ابیبکر به خاطر کشتن عثمان !
6- لعن عبد الله حمار صحابی به خاطر شرابخواری توسط یکی دیگر از صحابه
دشنام به یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) توسط یاران رسول خدا
1- صحابهای که امیر مومنان علی (علیهالسلام) آنها را دشنام داده است !
دشنام امیر مومنان و عثمان به یکدیگر :
امیر مومنان (علیهالسلام) :عثمان نعثل است و سعید بن العاص شقی !
عباس عموی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) !
2- صحابهای که امام حسین (علیهالسلام) آنها را دشنام است :
3- صحابهای که ابوبکر به آنان دشنام داده است :
امیر مومنان علی (علیهالسلام) :
نقل روایت توسط ابن ابی الحدید ، با اشاره به مخاطب :
یکی از صحابه که به ابوبکر دشنام میداد !
اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :
4- صحابهای که عمر به آنان دشنام داده است :
خالد بن ولید ، دشمن خدا است !!!
خطاب به ابوهریره : مادرت تورا برای خرچرانی تغوط کرده!!!
حاطب بن أبی بلتعة (از اهل بدر) منافق است !
توجیهات اهل سنت برای این روایت :
ابوحذیفه (از اهل بدر) منافق شده است !
یکی از صحابه (ذوالخویصرة) منافق است !
اقرار علمای اهل سنت : ذوالخویصره جزو صحابه است :
عبد الله بن ابی منافق و خبیث است !
5- صحابهای که عثمان به آنها دشنام داده است :
امیرمومنان علی (علیهالسلام) :
عائشه و حفصه همسران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) :
6- صحابهای که عائشه آنان را دشنام داده است:
سکوت عائشه در برابر دشنام به امیرمومنان علی(علیهالسلام) :
دشنام او به زینب بنت جحش (همسر رسولخدا صلى الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام):
دشنام عائشه به عثمان بن عفان :
اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!
عثمان تا قبل از کشته شدن ، نعثل بود ! بعد از قتل مظلوم !
عدم نهی عائشه از دشنام به عثمان :
دشنام عائشه به صفیه (همسر رسول خدا)
7- صحابهای که عمار یاسر به آنها دشنام داده است :
8- صحابهای که خالد بن ولید آنان را دشنام داده است :
9- دشنام عمرو بن العاص و ابو موسی أشعری به یکدیگر
10- دشنام سعد بن معاذ و سعد بن عبادة به یکدیگر
11- دشنام عبد الله بن أبی حدرد (اسلمی) و یکی از انصار به یکدیگر
12- دشنام یکی از صحابه به ورقة بن نوفل و دشنام برادر ورقه به او :
13- دشنام ولید بن عقبة به بنی عبد المطلب (که شامل رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز میشود)
14- حذیفه بن یمان ، ابوموسى اشعری را منافق معرفی میکند !
15- دشنام عبید الله بن عمر بن خطاب به مقداد :
16- دشنام ابوذر به یکی از صحابه
18- دشنام ام مسطح ، به فرزندش مسطح (از اهل بدر)
19- دشنام ابن عباس ، به عمرو بن العاص :
20- دشنام تعدادی از صحابه به مالک بن الدخشن (از اهل بدر)
21- ناسزاگویی صحابه به همدیگر در محضر پیامبر (صلى الله علیه وآله)
ا. دو تن از صحابه از حبشه و نبط :
ب. دو نفر از صحابه در مقابل رسول خدا (صلى الله علیه وآله)
ج. یکی از صحابه از قوم عبد الله بن أبی و یکی از انصار :
د. دو نفر از صحابه از اوس و خزرج :
هـ . دشنام یکی از صحابه به ابوبکر :
اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :
صحابهای که به خلفای اهل سنت دشنام داده و یا آنان را لعنت کردهاند
1- صحابهای که به ابوبکر دشنام دادهاند :
ا. صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله):
ب. یکی از صحابه (بدون ذکر نام)
اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :
2- صحابهای که به عثمان دشنام دادهاند :
امیر مومنان علی (علیهالسلام) :
اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!
عثمان تا قبل از کشته شدن ، نعثل بود ! بعد از قتل مظلوم !
عدم نهی عائشه از دشنام به عثمان :
وی ، عثمان ، معاویه بن خدیج ، معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص را لعنت می کند :
وی در هنگام کشتن عثمان به وی می گوید یا نعثل (ای پیرمرد یهودی):
جهجاه الغفاری (از اصحاب بیعت رضوان ) :
3- صحابهای که به معاویه دشنام داده یا او را لعن کردهاند:
امیر مومنان علی (علیهالسلام) :
صحابهای که به همسران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) دشنام دادند
1- صحابهای که به عائشه دشنام دادهاند
گروهی از صحابه در ماجرای افک (طبق نظر اهل سنت):
ناسزای عثمان بن عفان به عائشه:
ناسزای زینب بنت جحش همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عائشه :
ناسزای صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عائشه :
2- عائشه به زینب بنت جحش دشنام میدهد :
3- ناسزای عائشه به صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله):
4- عثمان به حفصه دشنام میدهد !
صحابهای که به امیرمومنان (ع) و سایر اهل بیت رسول خدا (ص) دشنام دادهاند
دشنام به امیر مومنان (ع) دشنام به رسول خدا (ص) و دشنام به رسول خدا (ص) دشنام به خدا است :
حاکم نیشابوری این روایت را صحیح میداند :
هیثمی این روایت را صحیح میداند :
ابن وزیر این روایت را صحیح میداند :
مناوی متن روایت را مورد پذیرش قرار میدهد :
مخاطب ابوبکر چه کسی بود ؟ ابن ابی الحدید پاسخ میدهد :
دستور معاویه به لعن امیر مومنان در صحیح مسلم :
اعتراف علمای اهل سنت به حذف «مأمور به» در این روایت
4 . دکتر شیخ موسی شاهین لاشین :
برای خوشآمد معاویه،حاضرند پیامبران را لعن کنند؛چهرسد به علی بن أبی طالب (علیهالسلام) :
دشنام معاویه به امیر مومنان علی علیه السلام (با سند صحیح)
دستور معاویه به عقیل بن ابیطالب : بالای منبر برو و به امیرمومنان علی (علیهالسلام) دشنام بده !
دشنام معاویه به امیرمؤمنان ، حسنین (علیهما السلام) و ابنعباس
معاویه : نمیتوانم در میان مردم به علی دشنام ندهم !
یکی از شروط صلحنامه : معاویه امیرمؤمنان(علیهالسلام) را لعن نکند ، اما نپذیرفت!!!
گروهی گرد معاویه جمع میشدند تا به امیرمؤمنان و امام حسن (صلى الله علیه وآله) دشنام دهند :
ناسزاگویی به امیر مومنان در مجلس معاویه :
عدم واکنش عایشه به دشنام به امیرمومنان (علیهالسلام) :
دشنام عائشه به خاندان امیرمومنان (علیهالسلام) !
خطبا به دستور او امیرمومنان (علیهالسلام) را لعن میکردند :
دشنام او به امیرمومنان (علیهالسلام) (با سند صحیح) :
عدم واکنش مغیره ، به دشنام به امیرمومنان(علیهالسلام) (با سند صحیح) :
دشنام او به امیرمومنان(علیهالسلام) (با سند صحیح)
دشنام او به امیرمومنان(علیهالسلام) :
دشنام او به امیرمومنان ، فاطمه زهرا و امام حسن (علیهما السلام)!
لعنت فرستادن او به اهل بیت (علیهما السلام) :
11- عباس عموی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) !
12- عبد الله بن الزبیر بن عوام
13- لعن امیرمومنان(علیهالسلام) در حضور یکی از همسران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) :
14-18 اباالاعور ، ضحاک بن قیس، حبیب بن مسلمة ، ابوموسی اشعری
پاسخ به سوالات مربوط به لعن و نتیجه گیری از آیات و روایات
1- آیا برای ما جایز است کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است ، لعنت کنیم؟
1- لعن مردم به معنی درخواست لعنت توسط خداوند است .
2- طلب لعنت همه مردم ، برای گروهی از گناهکاران در قرآن و سنت نبوی :
3- دستور صریح به لعن برخی از گنهگاران
4- لعن توسط رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مجوز لعن برای دیگر افراد :
5- لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) الگوی لعن برای مسلمانان
2- اگر لعن نکنیم ، ما را به جهنم نمیبرند ، اما اگر لعن کنیم شاید به جهنم برویم :
2- طبق دستور رسول خدا (صلى الله علیه وآله) هر کس را که ملعون است ، باید لعن کرد .
اگر کسی را لعن کنی که مستحق لعن نباشد ، لعن به تو باز میگردد !
1- رسول خدا (صلى الله علیه وآله) عدهای را با نام و به صورت مستقیم لعنت کردهاند !
ا. عموم اهل سنت علم غیب را حتی برای رسول خدا (صلى الله علیه وآله) قبول ندارند !
2- صحابه افراد معینی را لعنت کردهاند :
3- اگر لعن به صاحبش برمیگردد ، چرا اهل سنت ، شیعه را از لعن منع میکنند ؟
کسی که تمام سخنان او از وحی است و موصوف به خلق عظیم ، به ناحق کسی را نفرین نمیکند!
آیه « وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ »
آیات « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى »
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : هرآنچه در هنگام خشم یا رضا بگویم ، حق است .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : تنها چیزی را میگویم که از غیب بر زبان من انداخته شود .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : من هیچ گاه جز حق نمیگویم !
توجیه اهل سنت برای این روایات :
الف) افراد لعنت شده ، ظاهرا مستحق لعن بودهاند ، اما واقعا در نزد خدا مستحق نبودهاند !
ب) این جملات ، کلماتی رائج در میان عرب است که مقصود نفرین واقعی نبوده است !
خلاصه کلام علمای اهل سنت (به نقل از نووی) در پاسخ به این روایت:
پاسخ 1) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مامور به ظاهر بودهاند و آن شخص ظاهرا مستحق لعن بوده است .
پاسخ : خشم رسول خدا در راه اجرای احکام الهی بوده است .
ا. مسلمانان می توانند از روی قرائن ظاهری دیگران را لعن کنند
ب. لعن باید جزو سنن ثابت در سیره رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به حساب آید
ا. اگر این مطلب به صورت اتفاقی بود نباید به صورت مستمر تکرار میشد
ب. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا مستجاب شد ؟
اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق قبایل لحیان ، رعل ، ذکوان و عصیة:
اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق معاویه :
ج. صحابه از لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نفرین حقیقی فهمیدهاند
د. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا از روی خشم برای خدا صورت می گرفت ؟
نتیجهگیری از پاسخها: یا لعن از سنتهای رسول خدا است و یا روایات اشتباه است!
5- آیا اگرکسی مورد لعن قرارگیرد فرشتگان از او دفاع می کنند ؟
طبق این روایت اهل سنت باید در مقابل لعن خلفا سکوت کنند .
در متن روایت تناقض وجود دارد .
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
هشت شعر از هشت شاعر معاصر برای امام هشتم(ع)
به همین مناسبت هشت شعر از هشت شاعر معاصر ایران را درباره حضرت رضا(ع) منتشر میکنیم.
* میلاد گل سروده نصرالله مردانی
-------------------------------------
میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد
آواز دلنواز هزاران خجسته باد
در گلشن همیشه گل افشان سرمدی
رقص نسیم و جوش بهاران خجسته باد
سرزد ز آسمان رضا کوکب و لا
این مژده بر شکسته حصاران خجسته باد
سیراب شد ز ابر کرامت کویر دل
بر دشت تشنه، ریزش باران خجسته باد
ای میر صبح، فاتح اقلیم روشنی
در یاد عشق، فتح سواران خجسته باد
شب را شکسته باده شبگیر آفتاب
گلبانگ نوشنوش خماران خجسته باد
میلاد هشتمین گل باغ محمدی
بر پیروان پیر جماران خجسته باد
* چشمانم به من دروغ نمیگویند سروده ابوالقاسم حسینجانی
-----------------------------------------------------------------------
قرار ما
حرم توست
هر که درد ندارد
نباید هم که بیاید!
چشمانم، به من دروغ نمیگویند
خودم دیدم:
خادمان حرم داشتند
بیدردی را
- نامردی را-
جارو میکردند!
هر چند
درد ما، هم، قابل نیست
و گرنه
- دوری-
این همه به درازا نمیکشید!
نشانی کامل تو را
آهو بچههایی
- که خاطرشان جمع بود-
به خاطرم سپردند؛
و من
صاف پیچیدم
به سمت چشمانت!
ای کاش میتوانستم
چیزی بگویم-
تا رضا دهی!
رضای من، تویی!
دلها را، آب میکنی؛
و گرنه - این همه دریا-
مگر میشود
از چشمخانهیی بتراود؟!
مکان،
امکان تو را ندارد
از قدمگاهت
آفتاب، قد میکشد!
مشت زایرانت را
اگر بگشایند
- دست کم -
بهشت را، در خویش دارد!
قرار ما
حرم توست
زیارت نامهات، زیارت نامه نیست
زبان عاشقیست!
نگاهت
به غزالان غریب
دل میدهد!
ای تدارک تقدیر
تکلیف شبهای بیداری را
روشن که میسازی،
فرشتهها نیز
تاب نمیآورند که نیایند!
از پای نگاهت
ای کاش،
هر گز برخیزم!
- «برایت بمیرم»!
وقتی تو هستی
مرگ کاری ندارد!
در روزگار قحطی مرد و عشق
مهربانی
نگاهت را که میبیند
دست بردار نیست!
مگر میشود
تو را اسیر دید؟!
کبوتران حرم، غم ندارند:
شیب تو
- نیز-
صعودی ست!
مرا نمیرسد
با غریبنوازی تو، کنار بیایم!
دل - که میگیرد-
سراغ تو را میگیرد
بگذار
هر چه میخواهند بگویند؛
قرار ما
حرم توست!
* دری به کبودی آسمان سروده ضیاءالدین خالقی
------------------------------------------------------
و من دیدم
کبوترانی را
که به شوق طواف گنبد طلایی تو
تمام جادههای هوایی را
زیر دو بال گرفته بودند
و من دیدم
کبوترانی دیگر را
که حتی راه رسیدن را
شکل خیال گرفته بودند
و من دیدم
کبوترانی را
که بی دستهای شما
- دستانی که بذر میپاشیدند-
از زمین دانه برنمیچیدند
و من دیدم
تیر و کمان و تفنگ صیادانی را
که بال هیچ کبوتری را
نشانه نمیرفتند
و من دیدم
...
چرا که او
ضامن من
ضامن تو
ضامن آهو بود
چرا که چشمهای او
چشمه دل
چشمه محبت
چشمه جادو...
نه!
چشمه «یاهو» بود
و من دیدم
کبوترانی را
که تنها به نشانه شادی
- شاید از استادیوم بزرگ آزادی!-
چگونه و با چه شتابی
به سمت آسمانهای آبی
پرکشیدند
به این امید که روزی
بر صحن زمینی فرود آیند
که گنبد آسمانیاش
فراتر از ابرها رسیده و
آنجا
هر کبوتری با بالهای خود
دری به کبودی آسمان
کشیده است.
* قصیده حرم سروده عباس سودایی
-----------------------------------------
در کشور ایران که دلتنگی فراوان است
کنجی برای گریه، ای مردم! خراسان است
کنجی که جذاب است مثل خال کنج لب
کنجی که در واقع تمام خاک ایران است
در نقشه سمت چپ، کمی بالا، تپش دارد
این نقشه انسان است و مشهد قلب انسان است
در دلنشینی این عروس از رامسر بهتر
او باعث شیرینی قند فریمان است
مشهد شهادت میدهد در خاک من گنجیست
در آسمان فوج کبوترها نگهبان است
ای حس امشب! بادبانها را بکش پایین!
بادی که امشب میوزد در شعر، توفان است
آقا! کمی هم درد دل دارم اجازه هست؟
با آن که پیش از گفتنش شاعر پشیمان است
همسایه ما سالها حرف از حرم میزد
او مرد و این قصه فرزندش پریشان است
دیروز میخواندم شما حج فقیرانید
امروز دور از دسترس، حج فقیران است
هر کس که دست و بال او تنگ است، لایق نیست؟
یا هر که پولش یبشتر باشد مسلمان است؟
یک لحظه خوابم برد، گویا در حرم هستم
این جا که حالا ایستادم زیر ایوان است
پشت سرم مردی زیارتنامه میخواند
از ظاهر او میشود فهمید چوپان است
از روستای کوچکی اطراف مشهد یا
از پیرمردان عشایر، از لرستان است
یک چوبدست و سفره نانی خشک پهلویش
انگار در جیب کتش یک جلد قرآن است
دستش به روی شانهام ناگاه...، امری بود؟
میخندد و زیر لبش این بیت پایان است:
مشهد مدینه، کربلا را در خودت دریاب
جانان تو هستی، گنبد و گلدسته بیجان است
* دست مرگ سروده بهمن ساکی
--------------------------------------
گرفته لکنت حجلت گریبان زبانم را
و میسوزد تب آواز، مغز استخوانم را
به آهنگی که از من نیست شوق نالهای دارم
و دست آسمان پر میدهد آه نهانم را
غباری دست و پا کردم که بر دامان او افتم
اگر بیدست و پایی سد نسازد شوق جانم را
دعایی در دلم جوشید و اسم اعظمش گل کرد
اجابت شد دعا، بی آن که بگشایم دهانم را
به سودای خیالش بارها از خویشتن رفتم
و دست مرگ باز آورد تا دنیا عنانم را
* امام رضا(ع) هشتم سیه گیسو سروده نادر بختیاری
-----------------------------------------------------------
شمع بیاشک و بی سوسویم من
محو هشتم سیه گیسویم من
گر به مشهد، پریشان مویم من
کشته ضامن آهویم من
مرگ از این سان ، به جز زندگی نیست
جز رضا (ع) لایق بندگی نیست
همچو او باش تا، بنده باشی
عشق را، مهر تابنده باشی
گر جز از شوقش آکنده باشی
در صف حشر، شرمنده باشی
ساقی! از هشتمین می، به من ده
منقطع نه، پیاپی، به من ده
ساقیا! من خمار رضایم (ع)
گر چه می خورده مرتضایم (ع)
کلهم نور واحد دلیل است
کاین محبت، می سلسبیل است
* کاش آهوی بیابان دو چشمت میشدم سروده رضا اسماعیلی
----------------------------------------------------------------------
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت میشدم
ریزه خوار مشرق خوان دو چشمت میشدم
کاش یک شب میگذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشت خراسان دو چشمت میشدم
کاش یک شب میسرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنیا، غزل خوان دو چشمت میشدم
کاش یک شب، مینشستم بر ضریح چشم تو
باز هم پابند پیمان دو چشمت میشدم
صحن و ایوان تو را ای کاش جارو میزدم
چون کبوترها، نگهبان دو چشمت میشدم
کاش یک شب بوی گل میچیدم از چشمان تو
بلبل باغ و گلستان دو چشمت میشدم
ضامن آهوست، چشمان شهید روشنت
کاش آهوی بیابان دو چشمت میشدم
کاش یک شب معرفت میچیدم از چشمان تو
غرق در دریای عرفان دو چشمت میشدم
کاش یک شب میشدم خیس نگاه سبز تو
شاهد اعجاز باران دو چشمت میشدم
کاش میخواندم شبی قرآن چشمان تو را
در شبی روشن، مسلمان دو چشمت میشدم
سخت شیرین است طعم روشن چشمان تو
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت میشدم
* بر آستان جانان سروده حسین اسرافیلی
-----------------------------------------------
بر آستان توام دل همیشه پابند است
چو آهویی که پناه از تو آرزومند است
بر آستان تو عمری سر ارادت ماست
دلم به زلف تو ای دوست، سخت پابند است
چه جای عقل، جنون میکشد به صحرایم
چو عشق جلوه نماید، چه فرصت پند است؟
خوشیم در حرمت جلوه تماشا را
چو شیشهایم که با جوش باده خرسند است
سرم سلامت از این سجده، بر نخواهد خاست
کدام تیغ به ابروی دوست مانند است؟!
طواف کوی تو کردم، سروش غیبم گفت
که بر طواف رضایت، رضا خداوند است
در این شبی که منم شوق آفتابم نیست
جمال دوست مرا، مهر بیهمانند است
به مشعر و عرفاتم جمال حضرت توست
ندانم این چه طواف است و این چه ترفند است!؟
به شهد نام شما دم به دم سخن گویم
کرامتی! که سزاوار طوطیان قند است
اگر چه هیچ ندارم تو را شفیع آرم
خدای داند و تو، با توام چه پیوند است
برای جد تو عمری گریستم چون شمع
به روز حشر مرا، آرزوی لبخند است
تهی مباد مرا دست خواهش از کرمت
تو را به حرمت زهرا (س) که سخت سوگند است