اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

بی‌رحم ترین شکنجه‌گران تاریخ ایران +تصاویر

چهره‌هایی که در پی این سطور می‌آیند، برای آنان که در روزگار مبارزه کارشان به «کمیته مشترک ضد خرابکاری » افتاده بود، بس آشنایند.

گروه تاریخ مشرق- 43 سال پیش به دنبال اختلاف نهادهای امنیتی رژیم پهلوی، کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک تشکیل شد تا فعالیت‌هایی که برای خنثی کردن مبارزات مردم با حکومت صورت می گیرد، تجمیع شود. این کمیته در طول 7 سال فعالیت خود، متولی بازجویی، اخذ اعتراف و نیزشکنجه هزاران تن از مبارزین بود و در این طریق فجایعی بزرگ آفرید. سرانجام درپی بالاگرفتن امواج انقلاب اسلامی، رژیم شاه از سر استیصال، به انحلال این کمیته پرداخت و محل آن نیز در 21 بهمن ماه از سوی مردم انقلابی تصرف گردید.

حال چهره‌هایی که در پی این سطور می‌آیند، برای آنان که در روزگار مبارزه کارشان به «کمیته مشترک ضد خرابکاری » افتاده بود، بس آشنایند. اینان باز جویان و شکنجه‌گران کمیته اند. هم آنان که در اوج قدرت مستانه پتک تفرعن را بر سروروی مبارزان می‌کوبیدند و در اوج گیری انقلاب، فرار را برقرار ترجیح دادند...
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
منوچهر منوچهری معروف به «ازغندی»
منوچهر منوچهری معروف به «ازغندی»
ناصر نوذری معروف به «رسولی»
ناصر نوذری معروف به «رسولی»
فرج الله سیفی کمانگر معروف به «کمالی»
فرج الله سیفی کمانگر معروف به «کمالی»
فریدون توانگری معروف به «آرش»
فریدون توانگری معروف به «آرش»
فریدون توانگری معروف به «آرش» در دادگاه انقلاب
فریدون توانگری معروف به «آرش» در دادگاه انقلاب
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی»
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی»
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی» در دادگاه انقلاب
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی» در دادگاه انقلاب
منوچهر وظیفه خواه معروف به «منوچهری»
منوچهر وظیفه خواه معروف به «منوچهری»
عکس یادگاری شکنجه گران کمیته مشترک
عکس یادگاری شکنجه گران کمیته مشترک
پرویز ثابتی تجویز گرشکنجه در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک
پرویز ثابتی تجویز گرشکنجه در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک
یکی از کنفرانس‌های خبری پرویز ثابتی در محل مشترک ضدخرابکاری ساواک
یکی از کنفرانس‌های خبری پرویز ثابتی در محل مشترک ضدخرابکاری ساواک
تصرف محل مشترک ضدخرابکاری ساواک توسط مردم در21 بهمن 57
تصرف محل مشترک ضدخرابکاری ساواک توسط مردم در21 بهمن 57
مطالب مرتبط

وجه تسمیه الحوثی‌ها به انصارالله به این دلیل است که نخستین جریان سیاسی که این گروه آن را تاسیس کرد جریان «الشباب المومن» بود. این جریان سیاسی در سال 1992 با شعار محکومیت «انزوای» سیاسی ساکنان شمال غرب یمن ظهور یافت. حدود یک سوم جمعیت یمن را شیعیان تشکیل می‌دهند که بیشتر در شمال غرب این کشور سکونت دارند.
سیدعبدالملک در راه نصرالله
به گزارش مشرق، عبدالملک الحوثی، رهبر گروه انقلابی انصارالله (الحوثی‌ها) در یمن از نظر شیوه بیان و مضمون سخنرانی‌هایش که «همواره بر مبارزه با فساد، درخواست مشارکت ملی و دشمنی با غرب و اسرائیل» تاکید می‌کند، مشابه سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان است. سیدعبدالملک که هیچ تخصص نظامی پیشرفته‌ای ندارد، در 24 سالگی و پس از به شهادت رسیدن برادرش در سال 2004 میلادی، زمام امور جنبش الحوثی‌ها را به دست گرفت.

 وجه تسمیه الحوثی‌ها به انصارالله به این دلیل است که نخستین جریان  سیاسی که این گروه آن را تاسیس کرد جریان «الشباب المومن» بود. این جریان سیاسی در سال 1992 با شعار محکومیت «انزوای» سیاسی ساکنان شمال غرب یمن ظهور یافت. حدود یک سوم جمعیت یمن را شیعیان تشکیل می‌دهند که بیشتر در شمال غرب این کشور سکونت دارند.

 رفته‌رفته عبدالملک الحوثی به شخصیتی با اعتماد به نفس بالا تبدیل شد و بیشتر سخنرانی‌هایی طولانی و فی‌البداهه‌ای ایراد می‌کند که همواره با موضوع فلسطین و اسرائیل آغاز می‌شود. سیدعبدالملک موقع سخنرانی‌هایش دست راست خود را که انگشت انتهایی آن مزین به انگشتری است، تکان می‌دهد و همواره با چفیه یمنی و خنجر به کمر، ظاهر می‌شود. برخی تحلیلگران بر این باورند این موضوع که الحوثی‌ها به مذهب شیعه جعفری اثنی‌عشری نزدیک‌ترند، به عنوان نقطه اتهام آنها به عنوان حمایت فکری از سوی ایران یاد می‌‌شود آنچنان که گفته می‌شود روابط‌شان با ایران بویژه در دوران رهبری عبدالملک الحوثی مستحکم‌تر شده است.

 الحوثی جوان همچون سیدحسن نصرالله، لحن قاطع خود را با تبسم‌ها و انتقاد از شیوع فساد در کشور در هم می‌آمیزد و وعده افشاگری‌ها در آینده درباره این فسادها می‌دهد؛ وی با تعیین جدول زمانی مشخص برای سخنرانی‌هایش در ایجاد شور و هیجان سیاسی و جلب توجه رسانه‌ها تبحر خاصی دارد.

 این رهبر جوان بیشتر در مناسبت‌ها و مراسم دینی به ایراد سخنرانی می‌پردازد و تنها رهبر سیاسی در یمن است که گارد حفاظتی‌اش از پیچیده‌ترین و حساس‌ترین عملیات حفاظت سیاستمداران استفاده می‌کند. الحوثی پس از آنکه نیروهایش امنیت کاخ ریاست‌جمهوری یمن را به دست گرفتند و به دنبال استعفای رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر - که پیش‌برنده طرح‌های استعماری غرب و سعودی‌ها هستند- در سخنرانی‌هایش از تهدید کردن هر شخص یا گروهی که علیه کشور توطئه‌چینی می‌کرد، هیچ ابایی ندارد.

 اگر چه الحوثی  به سخنرانی طولانی و ارتباط رسانه‌ای با مردم یمن تمایل دارد ولی به‌هیچ‌وجه در تجمعات عمومی حاضر نمی‌شود و در محل استقرار خود در صعده در شمال غرب یمن باقی می‌ماند و سخنانش از طریق ویدئوکنفرانس پخش می‌شود. مردم یمن علاقه خاصی به الحوثی به عنوان رهبرمعنوی خود دارند و او تاکنون مصاحبه‌ای انجام نداده است بلکه به استقبال از هیأت‌ها و گفت‌وگو از طریق نمایندگان خود بسنده می‌کند. ایلی الهندی، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه نوتردام لبنان در این باره به خبرگزاری فرانسه گفته است:

«همه گروه‌ها و احزاب سیاسی و مسلح شیعی و ایرانی، حزب‌الله و سید حسن نصرالله را الگوی خود می‌دانند و انصارالله یمن نیز در همین چارچوب گام برمی‌دارد.» وی افزود: «انصارالله یمن به صراحت از گفتمان حزب‌الله الهام گرفته است و مانند آن در گفتمان خود همواره بر اصل دشمنی با اسرائیل تاکید می‌کند. این درحالی است که یمن از اسرائیل بسیار فاصله دارد.» شعار الحوثی‌ها  «الله‌اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت بر یهودیان و پیروزی اسلام است.» حسین بدرالدین الحوثی، نخستین رهبر الحوثی‌ها در سال 2004 میلادی در جریان دور اول جنگ‌های رزمندگان شیعه با نیروهای دولتی که در زمان ریاست‌جمهوری علی عبدالله صالح بود، به شهادت رسید. عبدالملک به دلیل دارا بودن شخصیتی قوی، پس از کشته شدن برادرش حسین، با وجود برادر بزرگ‌ترش یحیی، به رهبری این جنبش برگزیده شد.

عابد المهذری که کتابی درباره سیرت و شخصیت عبدالملک الحوثی به رشته تحریر درآورده است، در بخشی از این کتاب می‌نویسد: سیدبدرالدین الحوثی، پسرش عبدالملک را «طارقه» به معنای «نشانه» صدا می‌کرد. گفته می‌شود عبدالملک پدرش را در بسیاری از سفرهای خارجی همراهی می‌کرد. زمانی که سیدبدرالدین در سال 1994 از یمن تبعید شد، به همراه عبدالملک به ایران سفر کرد و این سفر نقطه تحول شخصیت فکری و ایدئولوژی عبدالملک محسوب می‌شود. المهذری در این کتاب خود آورده است: «عبدالملک در حیات شخصی خود به افراد بی‌بضاعت جامعه بسیار نزدیک است. در زندگی خود منضبط عمل می‌کند؛ زود می‌خوابد و زود بیدار می‌شود.

 روزنامه می‌خواند و از اینترنت بسیار استفاده می‌کند. به ورزش شنا و پیاده‌روی علاقه و بر دیدار با دوستان قدیم و هم‌بازی‌های دوران کودکی‌اش اصرار دارد.» این رهبر جوان الحوثی‌ها «بذله‌گویی را دوست دارد. شعر می‌سراید و علاقه زیادی به سروده‌ها و هنر اسلامی دارد.» در پی انقلاب مردمی یمن در سال 2011 که به سرنگونی رژیم علی عبدالله صالح منجر شد، عبدالملک الحوثی با تاکید بر حمایت از خیزش مردمی، در صف مقدم این انقلاب قرار گرفت. ولی ضعف دولت مرکزی به ریاست‌جمهوری عبد ربه منصور هادی که براساس طرح عربستان سعودی روی کارآمد، الحوثی‌ها را بر آن داشت برای مبارزه با فساد دولتی و مبارزه با تروریسم القاعده و تکفیری‌ها، قدرت‌شان را در کشور افزایش دهند؛ آنها ابتدا سیطره خود را بر استان صعده در شمال غرب یمن تثبیت کردند و سپس مخالفان سلفی خود را از صعده بیرون راندند. پس از آن در سال 2014 حزب تکفیری «الاحمر» را که رهبران تاریخی قبایل حاشد هستند، در پایگاه‌های تاریخی‌شان در استان عمران در شمال پایتخت شکست دادند.

 با وجود اینکه الحوثی‌ها از قدرت نظامی و روحیه معنوی بالایی برخوردار هستند ولی برخی تحلیلگران ادعا می‌کنند پیشروی‌های بزرگ این گروه در گرو همپیمانی‌شان با مرد قدرتمند پشت صحنه یعنی علی عبدالله صالح است که همچنان دارای نفوذی قوی در سازمان‌های نظامی و امنیتی است. علی عبدالله صالح در زمان ریاست‌جمهوری‌اش درباره عبدالملک الحوثی اینگونه گفته بود که عبدالملک جوانی است که «رقص بر سر مار‌ها»
را دوست می‌دارد.

ارادت سیدعبدالملک به سیدحسن

سیدعبدالملک الحوثی در سخنرانی خود که به مناسبت مراسم میلاد مبارک رسول رحمت، حضرت محمد مصطفی(ص) برگزار شده بود، با تأکید بر حمایت همه‌جانبه از جنبش مقاومت اسلامی و حزب‌الله لبنان، گفته است حزب‌الله با مبارزه خود علیه اسرائیل، به همه اعراب، امت اسلامی، مقاومت و لبنان خدمت می‌کند. درباره میزان ارادت سیدعبدالملک الحوثی به حزب‌الله همین قدر کافی است که به این موضوع اشاره شود که وقتی خبرنگار روزنامه لبنانی الدیار در مصاحبه با سیدعبدالملک الحوثی از وی سوال کرد آیا صحت دارد با سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان ارتباط دارید؟ او با رد اخبار منتشره در این باره، تأکید کرد حتی اگر هم خبر رابطه انصارالله با سیدحسن نصرالله صحت داشته باشد، این افتخار بزرگی برای او و انصارالله است.

منبع: وطن امروز
مطالب مرتبط

پدیده تجرد دختران در سال های اخیر به میزان گسترده ای در الجزایر گسترش یافته و کارشناسان اجتماعی و سیاسی نسبت به خطر این پدیده برای امنیت اجتماعی به ویژه با توجه به نبود طرحی جامع برای تشویق جوانان این کشور به ازدواج هشدار می دهند .
 به گزارش مشرق، براساس آخرین آمار منتشر شده ، تجرد دغدغه بیش از 11 میلیون دختر بالای سن 25 سال در الجزایر می باشد.

خبرگزاری "آناتولی" ترکیه به نقل از اداره ملی آمار الجزایر گزارش داد: از این میان 5 میلیون دختر الجزایری بیش از 35 سال سن دارند که نشان دهنده افزایش سن ازدواج در این کشور چهل میلیون نفری است.

"امال عیسی" پژوهشگر دانشگاه "البلیده " در این باره می گوید: اوضاع بد اقتصادی الجزایر در سال های 1991 تا 2001 که جنگ داخلی در گرفت، یکی از علل افزایش تجرد دختران این کشور است.  

وی می افزاید: شرایط دشوار اقتصادی و همچنین مهاجرت شمار زیادی از جوانان الجزایری به اروپا و آمریکا برای کار، تاثیری گسترده درافزایش سن ازدواج دختران الجزایرداشته است.

آمارهای رسمی حاکیست که میزان بیکاری در الجزایر حدود 10 درصد و در میان جوانان 30 درصد است.

عیسی، توجه دختران الجزایری به تحصیل علم، کسب استقلال مادی و معنوی و تغییرات اجتماعی و فرهنگی در الجزایر را از دیگر عوامل افزایش سن ازدواج شمرد.

"نوره" استاد دانشگاه الجزایر نیز معتقد است: یکی دیگر از علل افزایش تجرد دختران الجزایری، ترس از شکست در ازدواج و منتهی شدن زندگی به طلاق است به همین دلیل شمار زیادی از دختران در جامعه الجزایر اصطلاح "مجرد" را به "مطلقه" ترجیح می دهند.

"عزالدین حدیدی" امام جماعت مسجد " لتوبه" در الجزیره پایتخت الجزایر نیز گفت: یکی از علل افزایش تجرد دختران الجزایری، آداب و رسوم غلط است که مانعی در برابر ازدواج جوانان می باشد گرچه ائمه مساجد همواره از مردم می خواهند مهریه را کاهش داده و به این شکل ضمن تسهیل ازدواج، فرزندانشان را از انحطاط اخلاقی و فساد نجات دهند اما به نظر می رسد این آداب و رسوم پر رنگ تر از موعظه و احکام دین است.
منبع: العالم

به مناسبت هفتمین سال ترور فرمانده مقاومت؛
پیش از پایان نشست، عماد مغنیه جلسه را ترک می‌کند و از حاضران می‌خواهد، بحث و گفت‌‌وگو و هماهنگی‌ها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید.

به گزارش مشرق، چند روز پس از اعتراف روزنامه آمریکایی واشگتن‌پست روزنامه کویتی «الرأی» در شماره سه‌شنبه (14 بهمن) خود در گزارشی اقدام به انتشار روایت کامل ترور شهید حاج «عماد مغنیه» کرد که عینا در ذیل می‌آید.

«الرای» نوشت: روز 12 فوریه 2008 میلادی (23 بهمن 1386) «عماد فایز مغنیه»، معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزب الله به منطقه «کفر سوسه» در دمشق می‌رسد و وارد آپارتمانی می‌شود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخش‌های جهادی حزب‌الله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزش‌های نظامی و هماهنگی‌های نظامی بحث و تبادل نظر کنند.

پیش از پایان نشست شهید مغنیه نشست را ترک می‌کند و از حاضران می‌خواهد، بحث و گفت‌‌وگوها و هماهنگی‌ها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانی‌که در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفته‌اند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاه‌ها و نیروهای امنیتی سوری در محل،‌ تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که 8 گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است.

یکی از گوی‌های آهنین به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود. دوستانش پیکرش را به داخل ماشین برده و مستقیما راهی لبنان شدند.

مسئول نظامی حزب‌الله که همراه شهید مغنیه در نشست حضور داشت، با سید «حسن نصرالله»، دبیرکل حزب الله لبنان تماس می‌گیرد تا خبر شهادت مغنیه را به او بدهد و پیکرش را به بیمارستان منتقل کند تا در آنجا «سید» حضور یابد و آخرین دیدار و نگاه را به رفیق راهش داشته باشد و او را در پرچم بارگاه امام «حسین» (ع) بپیچد که آن را از کربلای معلی دریافت کرده بود و خبر شهادت مغنیه را به خانواده‌اش و دوستانش بدهد.

در واقع شهید مغنیه برخلاف آنچه در این اواخر شایع کردند، نه از رستوران خارج شده بود و نه با همسرش در سوریه دیدار کرده بود، بلکه وی برای حضور در نشستی به دمشق رفته بود که داخل یک مرکز برگزار شد و معروف بود که این مرکز سال‌هاست که وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دمشق است.

همچنین مغنیه از لبنان وارد سوریه شده بود و مانند همیشه از محافظانش خواسته بود، به یک مرکز نزدیک منطقه «زینبیه» (سلام‌الله‌علیها) در جنوب دمشق بروند تا او به جایی برود که می‌بایست بتنهایی و بدون هیچ یک از محافظان امنیتی‌اش در آن حضور می‌یافت، چون وی اولین و آخرین نفری بود که می‌توانست از خود محافظت و مراقبت کند و با کسی درباره رفت و آمدها و برنامه‌هایش سخن نمی‌گفت و در خفا و پنهانی انجام دادن کارها تکیه می‌کرد، به ویژه آنکه چهره وی چندان معروف نبود، اما نمی‌دانست که رژیم صهیونیستی برنامه‌های کاری و نقشه رفت و آمدهایش را از بیش از 6 ماه قبل از ترور تهیه کرده و از آن آگاه بود، به گونه‌ای که دستگاه اطلاعات و جاسوسی که وی را در خفا و سکوت تعقیب می‌کرد، می‌توانست مغنیه را در و پیش از تاریخ عملیات تروریستی کفرسوسه ترور کند، آن هم کسی خود در رفت و آمدهایش «شبح» خوانده می‌شد.

اما زمان عملیات ترور مغنیه – آنگونه که کارشناسان امور حزب الله اعتقاد دارند – به نحوی انتخاب شد تا مصادف با ماه و روز ترور «رفیق الحریری»، نخست وزیر اسبق لبنان باشد که حزب الله متهم به دست داشتن در آن شده است و این تاریخ در واقع هدیه‌ای از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی و جاسوسی که شهید مغنیه را ترور کردند، به گروه 14  مارس عنوان شد، به خصوص آنکه در آن زمان «جرج بوش»، رئیس جمهوری وقت آمریکا مسئولیت «قلم کردن دست حزب الله» را با مشارکتش با «موساد» در عملیات ترور برعهده گرفته بود و از این اصل معروف تبعیت می‌کرد که می‌گفت: «اگر نمی‌توانی دشمنت را در میدان جنگ شکست دهی، پس به وسیله عملیات امنیتی پیچیده به قتل برسان» و این همان چیزی است که «بنیامین نتانیاهو»،‌ نخست وزیر رژیم صهیونیستی پس از عملیات اخیر «قنیطره» سوریه بر زبان آورد و سید حسن نصرالله نیز پاسخ داد که به این عملیات تروریستی جواب خواهد داد،‌ در حالی‌که هر دو به خوبی از زبانی که در قبال یکدیگر به کار می‌بردند،‌ آگاه بودند.

منابع نزدیک به شهید مغنیه می‌گویند که «اشتباه مغنیه آن بود که به مرور زمان رفت و آمدهایش در مناطقی که محل تردد وی بود و به خاطر مسئولیت‌هایی که بر عهده داشت، متعدد بودند، عادی شد، در حالی‌که توجه نداشت، وی فرد شماره یک تحت پیگرد در عرصه بین المللی همانند "اسامه بن لادن"، رهبر سابق گروه تروریستی "القاعده" بود».

به گفته این منابع اشتباه دیگر شهید مغنیه آن بود که سوریه را حیات خلوت به شمار آورد که می‌تواند،‌ در آن به زندگی عادی خود همانند یک فرد عادی ادامه دهد و این دلیل ترور شدن وی در محلی بود که عملیات به اجرا گذاشته شد، در حالی‌که رهبران سوریه به وی لزوم حفظ جانب احتیاط و هوشیاری را هشدار داده بودند.

به این ترتیب وی در سوریه خانه‌ای برای خود تهیه کرد که همواره به آن تردد داشت، آرایشگری ثابت داشت که همواره نزد وی می‌رفت و همچنین محل نشست و گردهمایی که از آن سپاه پاسداران بود و او در آنجا با مسئولان جنبش‌های مقاومت فلسطینی و عراقی و غیره دیدار می‌کرد.

بر همین منوال بود که شهید مغنیه روز 12 فوریه (23 بهمن) از ساختمان خارج شد تا به سمت خودرو «پاژیرو»اش که 25 متر آن طرف‌تر در پارکینگ روباز ساختمان پارک شده بود، به حرکت درآید که یکباره بمبی منفجر شود که درون گنجه‌ای که در حیاط آن ساختمان گذاشته بود، جاسازی شده بود و با انفجار آن به دلیل وجود ماده «سی 4»، گوی‌های آهنینی با سرعت 8 هزار و 400 متر در ثانیه به سمت وی پرتاب شود و به وی که در شعاع انفجار تدارک دیده شده برایش قرار داشت، اصابت کند.

منابع مذکور تاکید می‌کنند که 3 تیم در محل ترور حضور داشتند، تیم رصد و پیگیری،‌ تیم اجراکننده عملیات و تیم بیرون بردن و خارج کردن عوامل از محل. همه این تیم‌ها در نزدیکی محل ترور و در آپارتمانی رو به روی مرکز وابسته به سپاه حضور داشتند.

همچنین در محل ترور هواپیمای بدون سرنشین مدل «هارون» مشاهده شد که از نوع هواپیماهای رادار گریز است و رادارهای سوری توان کشف و شناسایی آن را نداشتند. وظیفه این هواپیما پوشش تیم‌های مجری عملیات تروریستی کفرسوسه بود.

غیر از آن دستگاه شنود 8200 ساخت رژیم صهیونیستی برای تحت نظر داشتن و ضبط تمام تماس‌های ثابت و همراه و اطلاعات لازم از تمام نیروهای امنیتی و غیر امنیتی در محل حادثه کار گذاشته بود تا حمایت لازم از تیم‌ها را به عمل آورد و بر موفقیت عملیات بیفزاید.

به گفته این منابع رژیم صهیونیستی در شب ترور اقدام به انجام رزمایشی تحریک آمیز مقابل سواحل لبنان و به ویژه مقابل منطقه «صخره الروشه» با قایق‌های مجهز به موشک‌انداز کرد. همچنین یک زیر دریایی صهیونیستی از نوع «دلفین» نیز در آب‌های منطقه «خلده» مشاهده و رصد شد، تا حزب‌الله را مشغول و نگاه آن را از آنچه در سوریه برای آن تدارک دیده شد، منحرف کند و اینکه تمام این تحرکات و اقدامات تنشی در حزب به وجود آوردند که دلیل این اقدامات عجیب رژیم صهیونیستی چیست و همین موجب شد تا به ذهن حزب‌الله خطور نکند که عملیاتی تروریستی برایش،‌ آن هم از این نوع تدارک دیده شده است.

منابع مذکور تاکید می‌کنند که این امکان فراهم نشد که دریابیم، چگونه تیم‌ها از محل حادثه خارج شدند، ممکن است، بالگردهایی برای خروج آنها تدارک دیده شده بود که پس از بر زمین نشستن تیم‌ها را جمع کرده و با خود برد، ممکن هم هست که تسهیلات لازم برای خارج کردن تیم‌ها از طریق مرزهای سوریه و اردن به آنها داده شده باشد، اما هرچه هست آنکه با وجود تحقیقات و پیگیری‌های انجام شده، با این حال تاکنون کسی از این موضوع اطلاع حاصل نکرده و به آن پی نبرده است.

منبع: فارس
مطالب مرتبط

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد