اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

قانون جذب در کسب و کار همراه با مستند کامل راز یا قانون جذب

قانون جذب در کسب و کار همراه با مستند کامل راز یا قانون جذب

  

ارتباط راز یا قانون جذب با کسب و کار چیست؟ راز جذب ثروت چیست؟ 

بسیاری از مردم دوست دارند کاسبی را با تمرکز، توجه و احساس مثبت ، یا به اصطلاح خودشون قانون جذب جایگزین کنند و بدون اینکه اصول عملی و علمی آن را رعایت کنند، ثروتمند بشوند، و هم زمان یک کارعالی و درآمد عالی داشته باشند، اما یک نکته اساسی را فراموش کرده اند ابتدا باید مسیر گذار را طی کرد و اصول را یاد گرفت. باور بنیادی یک کسب و کار این است که  تصورات مثبت و ظن مثبت در کنار عمل و یا حتی بعد از شروع کسب و کار کمک کننده است نه قبل از شروع کسب و کار، با توجه به بررسی ها احساس کردم، بهتر است فیلم را مشاهده بکنید و با واقعیت کسب و کار مقایسه کنید. بک نکته را می گویم پس از پخش فیلم راز در دنیا آقای باب پراکتور یکی از سخنرانان فیلم راز شش اصل رو برای پولدار شدن از کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید توضیح می دهند در ضمن قسمت دوم نکته ای که در فیلم راز را نگفته اند و موجب انتقاد از فیلم راز شده را نیز بیان می کنند. این موضوع ونقدهای مشابه نشان می دهد که این قانون بیان شده است اما  عمدا به طور کامل بیان نشده است، لطفا دقیقا فیلم را نگاه کنید و پیگیر فایل متنی 40 +1باور مورد نیاز بنیادی و ریشه ای در کسب و کار باشید و تا بیشتر موضوع را توضیح بدهم.
بهتر است یک مطلب از منتقدین راز را اینجا بیاورم، در جای  دکتر سر گلزایی با عنوان یادداشت هفته، مطلبی مرتبط با قانون جذب آورده من به مقداری از آن اشاره می کنم ولی تایید یا رد اش نمی کنم :

"یکی از فریب های نظام سرمایه داری ایجاد امیدهای واهی است. فیلم ها و داستان های زیادی توسط رسانه های مروج سرمایه داری ساخته می شوند که یک فرد فقیر بی خانمان همچون الیور تویست یا سارا کرو وارث ثروت عظیم یک سرمایه دار خیرخواه می شود. فیلم "راز"  ارسال امواج به کائنات را برای ثروتمند شدن کافی می داند و بلیط های "بخت آزمایی" و قرعه کشی های مستمر بانک ها و شرکت های بزرگ کسانی را در کنار ماشین پر از پول (که با خرید چند بسته دستمال کاغذی یا حساب باز کردن در یک صندوق اعتباری مالک آن شده اند) نشان می دهند تا ثابت کنند که شما هم می توانید به راحتی عضو باشگاه ثروتمندان شوید و همچون آنان پول خرج کنید. پیام ضمنی این تبلیغات این است: "شما هم توی بازی هستید، پس بازی را به هم نزنید!".
سخنرانان انگیزشی و سمینارهای موفقیت هم نمایندگان دیگر این سیستم ترویج امیدهای واهی هستند. سخنرانان خنده رو و پر انرژی مثال هایی تکراری از کسانی که از کارگری به کارخانه داری رسیده اند و از دستفروشی به صاحب فروشگاههای زنجیره ای بودن ارتقا پیدا کردند در جیب شان دارند. آنها "استثناء" را به جای "قاعده" می گذارند.
این که افراد نادری دچار "نبوغ" هستند دلیل نمی شود که ما امید داشته باشیم که ظرف چند ماه به یک زبان خارجی مسلط شویم یا در المپیک بعدی، چهار مدال طلای دو و میدانی را بر گردن مان بیاویزیم! در عرصه اقتصادی و مالی هم قطعا نوابغی هستند که خارج از قاعده معمول کسب ثروت، رشد کرده اند و کارآفرین و ثروت آفرین هستند. اما این افراد، استثناء قاعده هستند. قاعده سرمایه داری "انباشت" و "تمرکز" است.
یک بار دیگر فیلم "میلیونر زاغه نشین" را ببینید . چند درصد از گرسنگان جهان وارث چنین فرصت معجزه آسایی شده اند؟! آنها امیدوار می مانند، اطاعت می کنند، متحد نمی شوند، چرا باید خودشان را (که یک میلیونر بالقوه هستند!) برای اتحاد با دیگر کارگران به خطر بیاندازند؟!
"هژمونی فرهنگی" سرمایه دار ی کاری کرده است که کارگری که روزی دوازده ساعت رانندگی می کند تا بتواند اقساط اتومبیل مستعمل و مستهلک خودش را پرداخت کند با دیدن آقازاده ای که سوار بر اتومبیل اشرافی است به جای خشمگین شدن و اعتراض به بی عدالتی (آن هم در نظامی که مدعی برقراری عدالت در جهان است) دچار شیدایی امید واهی می شود و به به و  چه چه گویان خود را پشت فرمان آن اتومبیل تصور می کند.
نه جان برادر تو هرگز مالک آن اتومبیل نخواهی بود، نه با برنده شدن در قرعه کشی حساب های قرض الحسنه و نه با اجابت آرزوهایی که نوشته ای و در چاه انداخته ای!
اول- درد جمعی ما، دوای فردی ندارد، تا اتحادیه و سندیکا و NGO و انجمن تشکیل ندهیم و منافع جمعی را بر منافع فردی ترجیح ندهیم در روی همین پاشنه خواهد چرخید.
دوم- تصمیم های افراد عاقل بر مبنای قاعده هاست نه استثناء ها! قاعده سرمایه داری "انباشت و تمرکز ثروت" است."
 
این نظر یکی از منتقدان در رابطه با قانون جذب بود. موضوعی را در یک قسمت از فایل دلیل نرسیدن به آرزوها و بیدار شدن از خواب واقعی عرض کردم و گفتم که "قانون جذب، یک قانون نیست، چون تعریف علمی قانون را در بر نمی گیرد، حتی یک فرضیه و نظریه هم نیست.
 
فرضیه ، نظریه یا تئوری، قانون. واژه هایی علمی که همیشه به کار برده می شوند ولی هنوز معنای آنها و تفاوتشان را کامل نمی دانیم.
 
فرضیه (Hypothesis): یک فرضیه علمی گمانی منطقی است بر اساس آنچه می دانیم یا مشاهده میکنیم. فرضیه ها همیشه رد یا ثابت می شوند. فرضیه نقش قدرتمندی در یک مِتُد علمی، ایجاد میکند هنگامی که میخواهید پرسشی ایجاد کنید،فرضیه بسازید، پیش بینی قابل تست بسازید، آن را تست کنید و داده ها را تحلیل و بررسی کنید .
حتی یک فرضیه باید بارها تست شود  و در جاهای  زیادی و توسط افراد زیادی مورد آزمایش قرار بگیرد، تا در مجامع علمی پذیرفته شود !
 نظریه (Theory): یک تئوری علمی شامل یک یا چند فرضیه است که بوسیله آزمایش های پی در پی پشتیبانی شده است. نظریه، یکی از نقاط اوج در علم است که درستی آن در جوامع علمی به صورت گسترده پذیرفته شده است. یک تئوری برای اینکه تئوری باقی بماند باید هیچگاه مورد نقض شواهد جدید قرار نگیرد . و اگر چنین شود , آن نظریه رد می شود (که چنین هم می شود ). تئوری ها همچنین می توانند کامل تر شوند. یعنی تئوری قدیمی اشتباه نبوده، ولی کامل هم نبوده است . مانند :
فیزیک نیوتونی و نسبیت عام : زمانی که نیوتون تئوری گرانش (جاذبه) را کشف کرد و قوانینی را نوشت که حرکت اشیا را توضیح میداد، او اشتباه نمی کرد بلکه نظریه اش کاملا هم درست نبود. بعد ها اینشتین تئوری های نسبیت عام و خاص را کشف کرد که نظریه ای کامل تر برای توضیح گرانش بود.
نظریه فرضیه ای است که چندین بار ودر جاهای زیادی اثبات شده است اما نیاز دارد در زمان ومکان های مختلف توسط افراد متفاوت بررسی و تکرار گردد. 
 قانون (Law): قوانین علمی همیشه درست هستند و به صورت جهانی پذیرفته شده اند. اگر قانونی اشتباه بوده باشد، هرعلمی که بر پایه آن قانون نوشته شده باشد نیز اشتباه است. قوانین بیشتر به شکل معادلات مختصر ریاضی اند.قوانین به ما می آموزند که چه رخ میدهد، قوانین اتفاقات را قابل پیش بینی می کنند، در هر مکانی توسط هرکسی اگر درست وطبق اصول مشخص انجام شود باید جواب مشخص ومعینی را به دست آورد. 
آنچه که به نام قانون جذب معروف است، نه قانون است نه نظریه و نه فرضیه. پس چیست؟
قانون جذب یک شبه علم است . چون برای درک و تایید آن نیاز به قبول موضوعاتی فراتر از منطق فعلی قابل آزمون توسط بشر دارد. البته این دلیل نمی شود که درست نباشد بلکه درستی آن مشروط می شود، شرط اصلی درست بودن قانون جذب باور به درست بودن آن است، دنیای ما دنیای بسیار بزرگی است و هر کس برداشت خاص خود را از دنیا دارد، این برداشت ها دنیای پیش روی ما را قابل فهم وقابل هضم می کنند به این برداشت های ما از دنیا مدل ذهنی می گویند، هر کس مدل ذهنی خاص خود را دارد، که الزاما کامل نیست، نه برداشت من از دنیا ونه برداشت شما از دنیا کامل نیست بلکه وابسته به آموزش ها وباورها وتصویر های ذهنی ماست، شبه علم وابسته به مدل ذهنی است  و قانون جذب یک شبه علم.
من از این شبه علم خوشم می آید چون معتقد هست، هرچه کنی به خود کنی  -  گر همه نیک و بد کنی
قانون جذب فیلتر متفاوتی از دنیا می دهد و آن مناسب با باور افراد طرفدار آن است، من معتقدم هر باوری که داشته باشید نتیجه ای دارد ولی هر نتیجه ای مطابق میل ما نیست  به همین خاطر همه احساس می کنند باورهایشان درست است چون هر عملی عکس العملی دارد یا می شود گفت نتیجه ای دارد. اینکه  ما اختیار در انتخاب داریم ولی اختیار در نتیجه نداریم، می شود باوری پیدا کرد که جواب قویتری را بدهد، و حقیقت این است می شود باور قویتر را پیدا کرد باید بر روی این باور فکر شود. هر باور مانند فیلتری است که بسیاری از زوایا را نشان می دهد وبسیاری زوایای دیگر یک موضوع را پنهان می کند، انتخاب باور باشماست اما باوری موثر تر است که نتیجه اش مطابق میل ما باشد و با تلاش و زمان و هزینه کمتر ودر مسیر درست تر بیشترین بازدهی را داشته باشد
هر چقدر آمار وقوع یک اتفاق متفاوت نسبت به یک اتفاق عمومی تر، کم باشد. از آن اتفاق به عنوان استثناء یاد می شود، هرچند برای موافقان قانون جذب یک جمله دارم و آن این است: اگر مخالفان می گویند استثناء قاعده را نقض نمی کند. بگویید شما درست و منطقی می گویید. اما اگر آن استثناء برای من اتفاق بیوفتد چه می شود؟ بگویید من دوست دارم آن استناء باشم "من استثنائی هستم که قاعده را نقض می کند"  و به موفقیت هایم خواهم رسید. 
یاد این داستان افتادم: 
پیش از کشف استرالیا، مردم دنیاى کهن بی چون و چرا باور داشتند هر قویى سفید است چون تجربیات ایشان پیوسته این باور را تأیید می‌کرد. دیدن نخستین قوى سیاه براى چند پرنده‌شناس باید شگفتى جالبى بوده باشد؛ اما اهمیت داستان در این نیست. اهمیت داستان در این است که شکنندگى دانش ما را نمایان مى‌کند و نشان می‌دهد آموختن ما از تجربیات و مشاهدات با چه محدودیت‌هاى شدیدى روبه‌روست. تنها یک مشاهده کافى است تا گزاره‌اى کلى که دستاورد هزاران سال تماشاى میلیون‌ها قوى سفید است بی‌اعتبار شود- تنها با دیدن یک قوى سیاه. پس اگر فردی بتواند با تغییر افکارش ثروتمند شود می شود گفت که روش ثروتمند شدن تنها انباشت ثروته زیر سوال میره و استثناء قاعده را نقض می کند.
 
من معتقدم مسیرهایی که برای واکنش در مقابل اتفاقات افتاده در پیش می گیریم از قبل ترسیم شده اند و ما فقط نوع مسیر را انتخاب می کنیم. ما هر کاری را  به هر طریق و مسیری نمی توانیم انجام دهیم. باید آن کاری را که می خواهیم انجام شود از مسیرهای قابل قبول عبور کند، یعنی مسیرهایی که از قبل وجود دارد را کشف کند. انسان وظیفه اش آن است که  مسیر بهتر را انتخاب و عملنموده درآن مسیر حرکت بکند، انسان ها هنوز همه مسیرهای انجام یک کار و نتایج حاصل از رفتن در آن مسیرها را نمی دانند، بی نهایت مسیر ثابت وجود دارد که هرکس از آن مسیرها برود به نتایج مشابهی می رسد. بعضی ها با جسارت و جرات یا به اجبار شرایط زندگی شان، قدم در راه های جدید می گذارند و نتایج متفاوت تری را به دست می آورند. نوع رفتن، سرعت رفتن و امکانات حرکت در این مسیرها برای هر فرد بسته به باورهایش و جایگاهی که در آن قرار دارد متفاوت است. در دوره عبور از مسیر گذار در راه اندازی کسب وکار راجع به نحوه عبور از این مسیر ها صحبت کردم و در رابطه با امکانات موجود در مسیر، کندکننده ها و شتاب دهنده های مسیر توضیح داده ام، یکی از شتاب دهنده های پر از بحث باور جنجالی راز یا قانون جذب است، قانون جذب  باوری است که کاشفان آن ادعا دارند این باور، فرایند عبور از مسیر رسیدن به خواسته ها را سریع تر می کند، به شرطی که آن مسیر در قوانین دنیا وجود داشته باشد و الا در مسیرهای غیر ممکن یا ناموجود هیچ کاری نمی کند، البته روشی که برای رسیدن به خواسته ها در قانون جذب گفته می شود را اگر به عنوان یک متد شبیه یک آچار  استفاده کنیم و جزیی از باورهای ما نباشد جواب نخواهد داد، زندگی با قانون جذب یک متد نیست، بلکه یک سبک زندگی است.
 
 قانون جذب تنها شتاب دهنده موجود برای حرکت سریع تر جهت رسیدن به آرزوها نیست، بسیاری شتاب دهنده دیگر هم وجود دارد که مسیرها را قابل رسیدن سریع تر می کنند. اعتقاد به قانون جذب هم اعتقاد به یک باور است، همانطوری که گفتم همه باورها درست هستند و همه شان نتیجه هایی دارند اما قدرت نتیجه و مورد دلخواه بودن نتیجه مطرح است. نکته مهمی که مجددا یاد آوری می کنم این است "بی نهایت مسیر برای عبور وجود دارد که نتایج اش از قبل مشخص است فقط چون ما آن راه ها را نرفتیم نتایج اش را نمی دانیم ما باید در انتخاب مسیر حرکتمان دقت کنیم". مثلا اگر هدفمان حرکت از تهران به سمت مشهد است با رفتن به مسیر حرکت به سمت تبریز، ما به مشهد نخواهیم رسید هرچند تند و با وسیله ای عالی برویم.
 

نتیجه ای که من از فیلم راز گرفته ام این است:
همه فیلم راز درست نیست، از مطالب درست و از سخنان مذهبی درست برای اثبات یک فرضیه استفاده کرده است، فرضیه ای که شبه علم است،این روش، یک نوع مهارت خاص برای ارائه مطلب است، چون از عقاید درست استفاده کرده نمی شود بر ریشه آن مهر غلط بودن زد، اما نتیجه را آن چیزی به دست آورده که بیشتر به مذاق شنونده ها خوش بیایید، مطلب را جزء جزء کرده و شکل کلی مسئله را به پازل های کوچکی تبدیل کرده و موجودی را از  واقعیت درآورده که به اصطلاح یک شتر گاو پلنگ ساخته که اجزاء آن درست است ولی در مجموع هیچ کدام را شامل نمی شود، فکر مثبت، نیت مثبت مهم است، اما هیچ چیز جای حرکت در مسیر صحیح را نمی گیرد، هیچ چیز جای انجام درست کار درست با عقاید درست را نمی گیرد . خداوند به عمل های درست پس از ایمان قلبی وعده موفقیت داده است نه فقط تفکر خالی "

نظر من در رابطه قانون جذب این است:

قانون جذب در بیان اینکه: "به هرچیزی فکر کنید و باور کنید به آن می رسید" کاملا اشتباه است، چون ما به همه خواسته هایمان نمی رسیم و دلیل آن وجود قانون های محدود کننده است. هرچقدر به پرواز فکر کنید، شما نمی توانید با همین جسم تان بپرید، هر چقدر به گذشته فکر کنید شما به عقب برنمی گردید، هرچقدر به داشتن یک عضو در بدنتان فکر کنید، شما صاحب عضوی نمی شوید، و.... شما به خواسته هایی می رسید که در قوانین خداوند برای رسیدن به آنها مسیری طراحی شده باشد. و طبق سنت های الهی احتمال رسیدن به آن وجود داشته باشد.
پس ما به خواسته هایی می رسیم که مسیری برای رسیدن به آن وجود داشته باشد، در ضمن خود فرد هم حرکتی برای رسیدن به آن بکند، در این صورت انرژی مثبت یا فرکانس یا هر نیرویی که یاد می شود، می تواند ما را در جهت رسیدن به خواسته های معقول و چیزی که قبلا انجام شده و یا طبق قوانین طبیعی و الهی قابل انجام  در آینده است، کمک کند و به عنوان شتاب دهنده عمل کند. بسیاری از قوانین وجود دارد که هنوز بشر آنها را نمی داند، جهان رفته رفته جای بهتری خواهد شد وبسیاری از قوانین خداوندی شناخته خواهد شد ان موقع شاید توجیهی بهتر از قانون جذب به دست آورد، البته قانون جذب تنها شتاب دهنده در مسیر خوب یا بد نیست

 

 
اعضا محترم اگر دنبال یه مطلب کامل هستید حتما وقت بذارید این فیلم رامشاهده و یا دانلود کنید و این مقالات را ریز به ریز بخوانید، و فیلم های مرتبط را مشاهد بفرمایید صحبت های خوب و مفیدی وجود دارد.اگر شما نقدی بر این مطالب دارید لطفا در قسمت نظرات قرار دهید.
 
این لینک ها را هم مشاهده بفرمایید:
 
 
 
 
 
 
 
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد