اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

جزوه ای برای پاسخ به دلشوره های انتخاب همسر

جزوه ای برای پاسخ به دلشوره های انتخاب همسر

با عرض سلام و آرزوی خوشبختی برای همه جوانان. جزوه حاضر را به تمام کسانی که به زندگی اهمیت می دهند تقدیم می کنم هرچند کمتر کاری است که کامل و بی عیب و نقص باشد بنابراین این نوشتار نیز ادعای کامل بودن را ندارد. این نوشته تجربیاتی است از سبک انتخاب همسر مناسب و خلاصه ای از کتاب "سین جین های خواستگاری" نوشته "مسلم داودی نژاد". 

1. چرا از دواج می کنیم؟

  1. ازدواج به خطر آرامش
  2. ازدواج به خاطر عشق و محبت
  3. ازدواج برای ارضای طبیعی غریزه جنسی
  4. ازدواج، تبعیت از سنت پیامبر اکرم (ص)
  5. ازدواج راهی برای خودساری
  6. ازدواج برای بقای نسل
  7. ازدواج برای تامین سلامت جسم و روان
  8. ازدواج، کمک به رشد و تکامل یکدیگر
  9. ازدواج به خاطر داشتن فرزند و یا فرزندانی سالم و شایسته
  10. جلب حمایت همسر در مسیر رشد و تکمیل شدن طرفین
  11. اثرات ازدواج در امنیت اجتماع
  12. نقش ازدواج در کاهش زمینه های گناه

2. چرا باید قبل از ازدواج مشاوره ای داشته باشیم؟

ازدواج موفق برای طرفین، سعادت ابدی در پی دارد و در صورت عدم موفقیت، ناراحتی و مشکلات زیادی به وجود می آید. بنابراین قبل از ازدواج، باید چشم ها را خوب باز کنیم و بعد از ازدواج چشم ها را ببنیدم. نکته دیگر این است که در ابتدا باید خود را خوب بشناسیم. ضعف ها و قوت های خود را بدانیم، بعد به دنبال همسر ایده آل خود بگردیم. مشاوره در هر مرحله کمک حال خوبی است.

3. سن ازدواج؟

از سنی که بلوغ حاصل شود که چند نوع است؛ 1- بلوغ جسمانی 2- بلوغ عقلی 3- بلوغ عاطفی 4- بلوغ اجتماعی 5- بلوغ اخلاقی.

4. ملاک های انتخاب همسر؟

ملاک های اصلی:
  1. ایمان: تناسب های دینی و مذهبی داشتن
  2. اخلاق: تناسب خلقی و شخصیتی و تناسب روحی و اخلاقی داشتن
  3. عفت و حیا: وقار و متانت متناسب هم داشتن
  4. اهل کار بودن پسر و خانه داری و مهارت های شوهر داری دختر
  5. زیبایی: تناسب ظاهری با هم داشتن
  6. اجتماعی بودن: آداب و رفتار و اطلاعات اجتماعی داشتن و توانا بودن در برقراری ارتباط با افراد مختلف جامعه به صورت صحیح
  7. تناسب خانوادگی و پذیرش خانواده های طرفین
  8. تفاهم فرهنگی و فکری داشتن
  9. تناسب علمی و تفاهم سنی داشتن
  10. تناسب و تفاهم مالی داشتن
  11. تناسب در گذشته ی دختر و پسر
  12. تناسب و تفاهم در میزان نیاز به محبت داشتن 

5. خواستگاری:

الف) چرا مردها به خواستگاری زن ها می روند؟

در مرد غریزه نیاز و طلب و در زن، غریزه ناز و جلوه آفریده شده است. برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود. اما برای زن که می خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد، قابل تحمل نیست که از مردی خواستگاری کند و جواب رد بشنود.

ب) شب خواستگاری:

  • باید به خاطر حفظ حرمت خود و احترام به خانواده ی دختر، قبلاً درباره رفتن به خواستگاری اطلاع داده شود.
  • زمان خواستگاری نیز بهتر است در ساعات اولیه شب باشد.
  • در اولین جلسه بهتر است فقط پسر به همراه والدین و کسی که ایشان را به هم معرفی کرده است، حضور داشته باشند.

ج) پوشش و آرایش شب خواستگاری:

داماد، باید یک لباس ساده و راحت بپوشد که در آن آرام باشد و دختر خانم هم بهتر است لباسی بلند و پوشیده و راحت بپوشد و حد شرعی و اسلامی را رعایت نماید و با چهره واقعی خود در برابر خانواده خواستگار ظاهر شود.

د) نکات مهم خواستگاری:

  • پسر به رسم هدیه، چند شاخه گل زیبا و شاد تهیه نماید.
  • دختر هنگام تعارف کردن چای یا شیرینی، ابتدا به مادر داماد تعارف کند و با او صحبت کند.
  • در جلسات خواستگاری، فقط درباره مسائل مربوط به ازدواج صحبت شود.
  • بعد از توافق، هدایایی به عروس بدهند.
  • میزان مهریه، بستگی به وضعیت فکری، اقتصادی و اجتماعی طرفین دارد. مهریه ارزش گذاری برای عروس نیست چرا که بعضی از دختران هستند که بسیار با ارزش اند اما مهریه متداول دارند و برخی دختران که قابلیت چندانی ندارند، مهریه سنگین تعیین می کنند. بنابراین مهریه باید عقلانی باشد و از افراط و تفزیط پرهیز شود. . مبلغی باشد که داما بتواند پرداخت کند. امروزه ثابت شده که مهریه های کمر شکن هیچ تضمینی برای خوشبختی دختر نیست.

ه) بحث شب خواستگاری:

  • در جلسه اول از اصول و مباحث عمومی پرسش و پاسخ داشته باشید و در صورت تایید یکدیگر از فرع ها و علایق و نظرات شخصی، پرس و جو کنید.
  • حریم ها باید حفظ شوند و از شوخی و رفتارهای نامناسب پرهیز شود.
  • پاسخ ها را به یاد بسپارید و تجزیه و تحلیل کنید.
  • مدت هر جلسه نهایتاً یک الی دو ساعت باشد.
  • جلسات دوم به بعد می تواند تلفنی و غیر رسمی و البته با نظارت خانواده ها صورت گیرد و در طی این جلسات به هیچ وجه نباید عاطفی شوند زیرا باعث می شود فقط نقاط قوت یکدیگر را ببینند و از ضعف ها غافل شوند و در نتیجه تصمیم اشتباهی بگیرند.

و) روش  کسب اطلاعات در خواستگاری:

  • با چشم هایتان اطلاع بگیرید: در خواستگاری دختر و پسر باید همدیگر را خوب ببینند اما نه با نگاه حرام. مثلاً اگر طرف مقابل خیلی راحت به شما نگاه می کند، غیر مستقیم به شما اطلاعات می دهد من قبلاً راحت بوده ام یا شغلی دارد که زمینه راحت بودن با جنس مخالف فراهم است و یا قبل از شما تجربه دیگری داشته است. مثال دیگر: آدم شلخته اگر بهترین لباس را هم بپوشد باز هم تصویر ذهنی که از او داریم شلخته جلوه می کند.
  • هنر سؤال پرسیدن در خواستگاری: به جای کلی گویی در پرسش ها از جزئی گویی استفاده کنید این عمل نیاز به خلاقیت سؤال کننده دارد. مثلاً نپرسید: آیا شما خوش اخلاق و صبورید؟ بلکه بپرسید: اگر من در زندگی اشتباه محسوسی کردم یا اینکه پدر و مادرم به گونه ای بسار بد با شما برخورد کردند تا جایی که برخوردشان باعث ناراحتی شما شد و احساس حقارت کردید چه کار می کنید؟ / مثال دیگر: نپرسید: آیا شما آدم رفیق باز هستید یا خانواده دوست؟ بلکه بپرسید: آیا شما دوست صمیمی دارید؟ چه تعداد؟ شغل و سن و موقعیتشان چگونه است؟/ مثال دیگر: نپرسید: چقدر به پدر و مادرت وابسته هستید و آن ها چقدر برای شما نفوذ دارند؟ بلکه بپرسید: شما در مسائل زندگی تان بیشتر با چه کسی مشورت می کنید؟ و ...
  • سوالات عاقلانه به جای شاعرانه: لطفاً از سوالات قشنگ شاعرانه پرهیز کنید.
  • در سوالات پاسخ خود را زودتر نگویید بلکه نظر طرف مقابل را جویا شوید و در پاسخ به سوالات راهنمایی اش نکنید.
  • به سوالات طرف مقابل صادقانه جواب دهید.

ز) مسائلی که در خواستگاری باید بیان و شفاف شود:

  • محیط زندگی
  • رسم و رسوم ازدواج و نحوه اجرای مراسمات
  • انتظارات خود
  • از مشکلات گذشته که برطرف شده اند سخن نگویید
  • تمام جزئیات زندگی آینده و تفکر طرفین نسبت به زندگی
  • مسائلی که اگر بیان و شفاف نشود امکان دارد بعداً زندگی را به چالش بکشاند. و ...

6. انواع پرسش ها:

  • پرسش تیری: سؤالی که پاسخ آن یا بله است یا خیر! این پرسش در خواستگاری و شناخت از طرف مقابل کاربرد ندارد.
  • پرسش قلابی: به هدف گیر انداختن طرف مقابل است و سؤال به گونه ای پرسیده می شود که پاسخ دهنده، نتواند پاسخ درستی به آن بدهد که در جلسات شناخت و انتخاب همسر کاربرد ندارد.
  • پرسش جدالی: هدف پرسشگر ثابت کردن فکر خود به دیگری است این نیز در انتخاب همسر مناسب نیست.
  • پرسش انتخابی: پاسخ دهنده باید یکی از گزینه ها را انتخاب کند و راهی برای کلی گویی و حاشیه رفتن وجود ندارد. مثلاٌ: اگر شما در شرایطی باشید که فقط بتوانید یک مسافرت بروید، ترجیح می دهد سفر مشهد باشد یا شمال؟.... این نوع سؤال در خواستگاری ها مناسب است.
  • پرسش های عام: سؤالات بسیار کلی که در شناخت طرف مقابل کمک چندانی نمی کند. مثلاً به نظر شما هدف از خلقت انسان چیست؟
  • پرسش های باز و جریان بخش: پرسش هایی که بحث با آن ها آغاز می شود و پاسخ آن ها اصلاً مهم نیست بلکه زمینه ساز بحث و صحبت های مهم هستند.
  • پرسش های عینی – ذهنی: در مورد واقعیت های زندگی است. در خواستگاری مفید و مؤثر است. مثال: نپرسید: شما به چه میزان در کارهای خانه کمک می کنید؟ .... بلکه بپرسید: شما در صرف یک وعده غذایی اغلب در چه بخشی همکاری می کنید؟ ...... یعنی به جای مفهوم به مصداق بپردازید.

7. تحقیق و کشف واقعیت ها:

  • مکان هایی که باید تحقیق شوند: محیط کار، تحصیل، زندگی.
  • کسانی که باید از آن ها تحقیق شود: مدیر، همکار، همسایه، مغازه های محل، استاد، همکلاسی و مسؤلین محیط آموزشی، تحقیق از دوستان و حتی بررسی شخصیت دوستان صمیمی
  • گروه هایی که در آن عضو است.
  • اگر قبلاً ازدواج کرده است از خانواده ی همسر سابق و از آشنایان آن ها.

8. ازدواج های اشتباه:

  • ازدواج های تحمیلی
  • ازدواج از روی دلسوزی
  • ازدواج از سر لجبازی
  • ازدواج به خاطر شکست قبلی
  • ازدواج چشم و گوش بسته
  • ازدواج با تناقضات و تفاوت های مخرب زوجین
  • ازدواج صرفاً عشقی و احساسی و فقط از روی عاطفه بدون سنجش عقلانی
  • ازدواج برای سبک منفعت یا موقعیت
  • ازدواج برای فرار از مشکلات خانه پدری
  • ازدواج به خاطر حرف و نظر مردم
  • ازدواج برای راضی کردن یکی از افراد مهم زندگی و اطرافیان مثل اقوام و والدین
  • ازدواج از سر تنوع طلبی و خوشگذرانی
  • ازدواج همراه با حرام و گناه
  • ازدواج دیمی: ازدواج بدون ملاک و معیار و هدف
  • ازدواج در سن پایین (کودکی) و بالا (پیری و کهنسالی)
  • ازدواج با کسی که بهره هوشی بسیار متفاوتی با طرف مقابل دارد

9. یادتان باشد:

  • از تجربیات اطرافیانتان استفاده کنید.
  • راجع به ازدواج مطالعه و تحقیق زیادی کنید و همه را بنویسید.
  • تکلیفتان را اول با خودتان مشخص کنید سپس سراغ انتخاب همسر بروید.
  • اگر در اصول، تناسب ندارید، سراغ فروع نروید.
  • همیشه و در هر موقعیتی خود واقعی تان باشید. از فریب دادن خودتان و دیگران چیزی نصیب کسی نمی شود.
  • ادعایی نکنید که از پس انجامش بر نیائید.
  • همانطور که به دنبال خوشبخت شدن هستید به دنبال خوشبخت کردن هم باشید.
  • به دنبال رشد و شکوفایی خود و دیگران باشید اما کمال طلب و رویایی نباشید.
  • مادیات ابزار خوشبختی می توانند باشند آن ها را هدف قرار ندهید و از ابزار بودن آن هاغفلت نکنید.
  • همواره فقط و فقط توکلتان به خداوند باشد و از او یاری بخواهید اما از اسبابی که برای رشد شما در اطرافتان قرار داده، چشم پوشی نکنید و از آن ها هم به عنوان وسیله ای از جانب خدا کمک بگیرید. و ......

آموزش کامل برنامه VirtualBox به زبان پارسی

آموزش کامل برنامه VirtualBox به زبان پارسی


VirtualBox یک نرم افزار رایگان و قابل نصب در انواع سیستم عامل ها جهت مجازی سازی سایر سستم عامل هاست. با استفاده از این نرم افزار شما می توانید سیستم عامل هایی نظیر ویندوز ، مکینتاش ، اندروید و … درون فدورا و اوبنتو داشته و در مواقع لزوم از آن ها بهره ببرید و بالعکس.

نکته : بعد از نصب سیستم عامل درون VirtualBox پوشه ای به نام همان سیستم عامل در پوشه ی home/VirtualBox VMs ذخیره خواهد شد که شما می توانید این پوشه رو در محلی ذخیره کرده و بعد از نصب مجدد سیستم عامل و VirtualBox به پوشه مورد نظر رفته و فایلی که با فرمت .vbox هست رو اجرا کرده و سیستم عامل رو با تمام تنظمات اعمال شده و برنامه های نصب شده به راحتی دوکلیک اجرا نمایید.

تصاویری از محیط برنامه :

Screenshot from 2014-03-25 23:27:47-fedorafans.com

Screenshot from 2014-03-25 23:28:32-fedorafans.com

Screenshot from 2014-03-25 23:45:04-fedorafans.com

‫VirtualBox چیست؟ کاربرد آن چیست؟
چگونه می توان توسط VirtualBox یک سیتم عامل مجازی نصب کرد؟
چگونه می توان بین سیستم عامل اصلی و سیتم عامل مجازی فایل به اشتراک گذاشت و یا جا به جا کرد؟
VirtualBox دارای چه تنظیماتی است و چگونه می توان آن ها را با توجه به نیاز تغییر داد؟
چگونه می توان وضعیت سیستم عامل مجازی را ایستا نگه داشت؟
چگونه می توان با VirtualBox به بیشترین کارایی دست یافت؟
چگونه می توان حجم دیسک مجازی را به کمترین اندازه ممکن کاهش داد؟

برای پی بردن به پاسخ این سوالات مقاله ی زیر رو دانلود و مطالعه بکنید و در صورت داشتن هرگونه سوال و یا مشکل مطرح بفرمایید تا مدیران سایت شما رو راهنمایی بکنن.

نامه مقاله : آغاز سریع با VirtualBox
نویسنده : امیرمسعود ایرانی
فرمت : pdf
تعداد صفحات‌ : ۱۰
لینک دانلود : Learning.Software.VirtualBox


شیعیان لبنان و سوریه

شیعیان لبنان و سوریه

2010 شیعیان لبنان و سوریهجمهوری لبنان :الجمهوریّة اللبنانیّة شعار ملی: شرف تضحیة وفاء       سرود ملی: کلنا للوطن للعلی للعلم حکومت:   جمهوری واحد پول لیره لبنان دامنه اینترنتی.lb      پیش‌شماره تلفنی+۹۶۱        پایتخت: بیروت لبنان در یک نگاه زبان:  زبان رسمی لبنان عربی است، اما هر یک از اقلیتهای نژادی به زبان خود سخن می‌گویند. زبان فرانسه نیز کاربرد دارد. لهجه لبنانی از شاخهٔ عربی شامی است، در کاربرد و تلفظ کلمات با دیگر شاخه‌های زبان عربی تفاوت دارد اما به عربی سوری،فلسطینی و مصری نزدیک است .استقلال:      از فرانسه (22 نوامبر 1943)جمعیت: 050 /874/3 نفر (برآورد سال 2006)   ---  -  ---     325/126/2 نفر (آمار سرشماری سال 1970)

مساحت: 452/10 کیلومتر مربع ادیان اصلی: اسلام و مسیحیت صادرات عمده:  تنباکو و مواد غذایی ریشه‌شناسی نام لبنان

(لوبنان در زبان عربی استاندارد لِبنان در گویش محلی) از ریشه سامی "LBN" گرفته شده که دارای معانی متعددی همچون «شیر» و «سفید» است که شاید اشاره به کوه‌های سر پوشیده از برف لبنان دارد.

تقسیمات کشوری:

لبنان از شش استان (به عربی: ألمحافظة) تشکیل شده‌است.

استان بیروت -استان جبل لبنان -استان شمالی لبنان -استان بقاع -استان نبطیه -استان جنوبی لبنان

جغرافیا

لبنان سرزمینی بلند و کوهستانی است که در کرانه شرقی دریای مدیترانه قرار دارد. کرانه‌های لبنان ۲۵۵ کیلومتر درازا دارد. رودخانه‌های مهم لبنان عبارت‌اند از: عاصی (ألعاصی) و لیطانی (أللیطانی) در دره سهل‌البقاع، و کلب (ألکلب). رشته‌کوه‌های لبنان عبارت‌اند از: رشته‌کوه‌های لبنان شرقی و رشته‌کوه‌هایی لبنان غربی که میان این دو رشته کوه، دره سهل‌البقاع قرار گرفته‌است.

لبنان به عنوان یک کشور خاورمیانه‌ای از غرب با دریای مدیترانه حدود ۲۲۵ مرز ساحلی دارد و از شمال و شرق با سوریه و از جنوب با فلسطین هم مرز است. مرز لبنان با سوریه ۳۷۵ کیلومتر است در حالیکه مرز لبنان با فلسطین تنها ۷۹ کیلومتر است.

آب و هوا

سرزمین لبنان آب‌وهوای مدیترانه‌ای دارد، هوای سواحل در زمستان‌ها سرد و بارانی و در تابستان‌ها گرم و شرجی است. در نواحی بلندتر به ویژه کوهستان‌ها، زمستان‌ها با بارش برف همراه است و دمای هوا به زیر صفر می‌رسد. بخش‌های دیگر این کشور، تابستان‌های گرم و خشک دارد.

مردم:مردم لبنان را گروه‌های نژادی و قومی گوناگونی تشکیل می‌دهند. عربها ۶۰٪، آسوریان و سریانیها ۳۶٪ و ارمنیها ۴٪، کردها و یهودیان ۱٪ جمعیت را تشکیل می‌دهند.

شیعیان لبنان

شیعیان در نقش بزرگ ترین گروه مذهبی لبنان، نه تنها قدمتی طولانی در تاریخ این کشور دارند، بلکه در سال های اخیر، به ویژه از سال 1960 به این سو که برابر با خیزش جنبش شیعه در لبنان است، نقش بسیار مهم و پر رنگی را در حیات سیاسی این کشور ایفا کرده اند. با اینکه شیعیان بزرگ ترین گروه مذهبی لبنانی هستند و باید در نظام سیاسی طایفه ای این کشور، بالاتر از مسیحیان مارونی و اهل سنت قرار گیرند، هنوز نتوانسته اند، به حقوق خود دست یابند و بی توجهی تاریخ دولت مرکزی این کشور به خود را جبران کنند.

1. تاریخچه حضور شیعیان در لبنان

لبنان امروزی، نتیجه گسترش لبنان بزرگ توسط دولت فرانسه در سال 1920 است. در آن سال دولت فرانسه با افزودن بیروت، بعلبک، صیدا و طرابلس به متصرفه جبل لبنان پایه گذار شکل گیری لبنان کنونی گردید. در آن زمان، در حالی که در جبل لبنان، مارونی های مسیحی اکثریت داشتند، ولایت های کشاورزی اکثریت مسلمان را در خود جای داده بودند و سنی ها در طرابلس، صیدا، عکار و شیعیان در دره بقاع و در جنوب شرقی صیدا و صور زندگی می کردند.

اهل سنت به دلیل برخورداری از حمایت های ترک های عثمانی، و مسیحیان به واسطه کمک های فرانسه و انگلستان، از رفاه و قدرت نفوذ به مراتب بیشتری در آن دوران برخوردار بودند و جامعه شیعیان از هرگونه حمایت خارجی محروم بودند و تحت تأثیر سیاست های استعماری دول اروپایی، به ویژه فرانسه در قرن نوزدهم، با مسائلی نظیر انزوای فیزیکی، عدم مشروعیت حقوقی و شناخته نشدن به عنوان یک ملت، دست و پنجه نرم می کرد.

گذاشتن سنگ بنای شکل گیری جامعه شیعی در لبنان را به ابوذر غفاری، از یاران نزدیک پیامبر و از طرفداران و پیروان جدی حضرت علی (ع) نسبت می دهند. این مطلب در اکثر منابع موجود در باره تاریخ شیعه در لبنان مورد تأیید قرار گرفته و در آنها آمده است که نام جبل عامل، پایگاه اصلی و تاریخی شیعیان، از نام قبیله ای یمنی به نام عامله که به شام مهاجرت کرده، در نزدیکی دمشق و در دامنه کوهی که امروزه به جبل عامل معروف شده، اسکان یافته بودند، گرفته شده است. به گفته منابع تاریخی، جبل عامل از نخستین مراکزی بود که به پایگاه شیعه تبدیل گردید و تاریخ شیعه در جبل عامل، تنها از منطقه حجاز قدمتی کمتر دارد.

و اگر شیعه براساس دکترین مطرح شده از سوی امام صادق در نظر گرفته شود، ورود شیعه به لبنان را باید به زمان زندگی آن حضرت، در زمان خلافت عباسیان نسبت داد.

با پایان جنگ جهانی اول و تحت قیمومیت قرار گرفتن منطقه شام، فرانسویان با افزودن مناطقی به جبل لبنان، لبنان امروزی را بنا نهادند. شیعیان در این دوره با پافشاری بر هویت عربی و اسلامی خود، به مقابله با گسترش هر چه بیشتر نفوذ مارونی ها که تحت حمایت فرانسویان بودند، روی آوردند و بیش از آنکه خود را جزء لبنان بزرگ به حساب آورند، با فلسطینی ها و سوری ها به تجارت و همکاری پرداختند. فرانسویان برای تغییر این وضعیت، سیاست خود را در برابر شیعیان تغییر دادند و امکان حضور سیاسی در سطوح پایینی قدرت را برای آنها فراهم آوردند و حق شیعیان برای تأسیس مؤسسات سیاسی و فرهنگی را به رسمیت شناختند.

2. وضعیت اجتماعی و اقتصادی

پایان دهه شصت میلادی، سرآغاز فصل جدیدی در لبنان بود. این کشور به دنبال تغییرات اقتصادی که از قرن نوزدهم آغاز شده بود، شکوفایی اقتصادی خاصی را تجربه می کرد. بیروت به واسطه ای میان کشورهای صنعتی و کشورهای نفت خیز خاور میانه تبدیل شده و قلب اقتصاد منطقه را در خود جای داده بود. به موازات این تغییرات ساختاری در اقتصاد ملی، شیعیان نیز گسترش جمعیتی خوبی را تجربه می کردند و جمعیت آنان نسبت به چهار دهه قبل، افزایش چشمگیری یافته بود. تغییر لبنان از یک جمهوری کشاورزی که حیات خود را به کشاورزی و کشاورزان مدیون بود، به یک جمهوری وابسته به شهر نشینی و تبعات این تغییر برای شیعیان، از مهم ترین دلایل آغاز فعالیت های سیاسی شیعیان در این زمان است. در این سال ها انقلاب جمعیتی شیعیان و بسیج اجتماعی شدید آنها، به واسطه طایفه گری رایج در لبنان و منافع بازیگران منطقه ای و بین المللی نادیده گرفته شد و شیعیان برای احقاق حقوق خود، فعالیت های گسترده ای را به خصوص از سال 1960 به بعد آغاز کردند.

به طور سنتی، کشاورزی منبع اصلی معیشت ها در جنوب لبنان و دره بقاع است. تا اواخر دهه 1950 میلادی، نزدیک به 90 درصد نیروی کار جذب این مناطق می شد و کشاورزان به کشت دیم اشتغال داشتند. البته تا آن زمان، اکثر زمین های کشاورزی به ملاکان بزرگی تعلق داشت که تعداد آنها در چند خانواده شیعی خلاصه می شد. این نوع بهره برداری کاپیتالیستی از کشاورزان شیعه، به همراه عواملی نظیر چرخش بازار سرمایه به بخش های غیر کشاورزی و بی تفاوتی حکومت مرکزی، تضعیف ساختار تولیدات کشاورزی را در پی داشت و کشاورزان شیعه را بیش از هر زمان دیگری تحت فشار قرار داد. در چنین زمانی زیر ساخت های لازم برای صنایع دیگر، به جای قرار گرفتن در مناطق شیعه نشین، برای کم کردن فشار و رفع محرومیت، به مناطق غیر شیعه نشین انتقال یافت و بر محرومیت بیش از پیش شیعیان افزود. باید خاطر نشان ساخت که بروز چنین شرایطی، نتیجه سیاست های تجاری دولت های الخوری (52 ـ 1943) و چامون (58 ـ 1952) و بی تفاوتی آنها به مناطق حاشیه ای ـ شیعه نشین ـ بود. برای سال ها چنین شرایطی تداوم یافت و موجب شد تا بیروت و مناطق کوهستانی نزدیک آن، به حداکثر شکوفایی برسند و مناطق دیگر، به ویژه جنوب و بقاع، رکود بی سابقه ای را تجربه کنند.

در سال 1970 درصد بی سوادی در بقاع، جنوب و شمال 5 درصد بیشتر از محافظه جبل لبنان بود و بی سوادی در بین زنان جنوب به 3/60 درصد می رسید. دیگر آمار آن سال ها نیز محرومیت نسبی و توسعه ناعادلانه جنوب و بقاع را نشان می دهند. مجموعه شرایط یاد شده، موجب گردید تا در سال 1971 تقریباً نیمی از جمعیت جامعه شیعیان لبنان، به بیروت مهاجرت کنند. تا پیش از این زمان، جمعیت کوچکی از شیعیان در بخش های مرکزی بیروت سکونت داشت؛ اما موج جدید مهاجران، اکثراً در جنوب بیروت اسکان یافتند و کمربندی شیعی در جنوب این شهر به وجود آوردند؛ کمربندی که مسببان عقب ماندگی شیعیان، آن را کمربند بدبختی می نامیدند. از سال 1960 تا 1970، 80 تا 90 درصد کارگران کارخانه های مستقر در جنوب بیروت و 50 تا 60 درصد کارگران کارخانه های مستقر در شرق این شهر ـ اکثراً در تصاحب مسیحیان ـ را شیعیان تشکیل می دادند. چنین حضور پر رنگی در قلب تحولات سیاسی، به شکل گیری مثلثی میان بیروت، بقاع و جنوب منجر گردید و از این پس، خواست های شیعیان جنوب و بقاع، زودتر و با سهولت بیشتری به پایتخت انتقال یافت. علاوه بر این، مهاجرت دائم به بیروت، تحولی اساسی در آگاهی سیاسی شیعیان به وجود آورد و شیعیان تمایز میان نفوذ خود و دیگر گروه های مذهبی، ساختار اجتماعی آنان و روابطشان با قدرت سیاسی را بیشتر شناختند. این شناخت به تکوین موضع و جهت گیری شیعیان کمک کرد و به بسیج آنها در انتخابات و ایجاد تحولات سیاسی انجامید.

3. وضعیت سیاسی

چنان که گفته شد، تحولات اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی دهه های 1970 و 1980 مدرنیزاسیون نیروهای شیعی و بسیج سیاسی آنها را در پی داشت و آگاهی سیاسی شیعیان طبقه متوسط سیاسی خاصی را شکل داد که منتقد اصلی شرایط موجود بود و از الگوهای مختلفی نظیر فعالیت گروه های آزادیبخش فلسطینی و برخی گروه های چپ، برای احقاق حقوق خود سود می برد. در چنین شرایطی، با ظهور امام موسی صدر در متن جامعه شیعیان، جنبش سیاسی آنان جهت یافت و به برنامه، هدف و خطمشی لازم برای فعالیت های خود رسید.

امام موسی صدر در اواخر سال 1338 (برابر با 1959 میلادی) و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین، رهبر فقید شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، به شهر صور در جنوب لبنان مهاجرت کرد.

شیعیان لبنان که تا آن زمان فاقد هرنوع برنامه و انسجامی در فعالیت های سیاسی خود بودند، پس از مهاجرت امام موسی صدر و فعالیت های آگاهی بخش او، به بازیگرانی فعال و آگاه در صحنه سیاسی لبنان تبدیل شدند. امام موسی صدر، بلافاصله پس از ورود خود، به فردی تأثیر گذار در حوزه سیاست و فرهنگ شیعیان تبدیل گردید. امام موسی صدر با هدف رفع تبعیض ها و محرومیت زدایی، فعالیت های گسترده فرهنگی و مذهبی را آغاز کرد و برنامه های کوتاه، میان و دراز مدتی را برای احیای جامعه شیعی تدوین کرد. وی در سال 1960 جمعیت خیریه «البر و الاحسان» را تجدید سازمان کرد و با برنامه ای ضربتی، به حل نیازهای مالی خانواده های بی بضاعت در شهر صور و اطراف آن پرداخت.

فعالیت های فرهنگی و آموزشی امام صدر به صور محدود نشد و امام با راه اندازی جمعیت های خیریه و موسسات فرهنگی متعدد، در شهرها و نواحی مختلف شیعه نشین، از قبیل مؤسسه مطالعات اسلامی، مدرسه جبل عامل و خانه زنان و دختران، به اهداف اولیه خود، یعنی آگاه سازی فرهنگی و سیاسی شیعیان، جامه عمل پوشاند. وی پس از این فعالیت ها و موفقیت در برقراری ارتباط با جامعه طایفه ای لبنان و محافل و کشورهای خارجی، برنامه های خود را وارد مرحله سیاسی کرد و به فکر ایجاد تشکیلات سیاسی برای شیعیان افتاد.شیعیان تا به آن زمان، فاقد هرگونه تشکیلات سیاسی برای دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی شان بودند؛ در حالی که مارونی ها و اهل سنت، چنین سازمان هایی را در اختیار داشتند. امام موسی صدر در سال 1966 برای نخستین بار، از ضرورت تشکیل یک مجلس شیعی سخن به میان آورد. این طرح با مخالفت های بسیاری در محافل دولتی و غیر دولتی مواجه گردید ؛ با این همه به دلیل پیگیری های وسیع و مستمر امام موسی صدر و جامعه شیعیان، مجلس لبنان در سال 1967، یا تصویب طرحی به شیعیان اجازه تأسیس چنین مجلسی را داد. این مجلس، با نام مجلس اعلای اسلامی شیعیان، رسماً در ژوئن 1969 کار خود را آغاز کرد و امام موسی صدر، به عنوان اولین رئیس آن انتخاب گردید. امام صدر که طی ایجاد مجلس شیعیان، بارها با بیعت و حمایت گسترده جامعه شیعی مواجه شده بود، با بهره مندی حمایت عمومی، به پیگیری مطالبات شیعیان، از جمله اجرای پروژه های زیر بنایی توسط دولت مرکزی و محرومیت زدایی از مناطقی شیعی پرداخت.

در پی امتناع دولت مرکزی لبنان از پذیرش مطالبات شیعیان، فعالیت امام صدر وارد مرحله جدید دیگری شد و او جنبش «حرکت المحرومین» را در سال 1975 میلادی تأسیس کرد. حرکت المحرومین، یک سازمان منظم شیعی بود که در گام نخست، خواهان برقراری عدالت و رفع تبعیض علیه شیعیان توسط دولت مرکزی گردید. چیزی نگذشت که این جنبش، نقشی محوری در فعالیت های سیاسی و اجتماعی شیعیان یافت و با حمایت عمیق و گسترده آنان، در راستای تأمین منافع شیعیان، تحولات سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار داد. تأسیس جنبش محرومان برای نخستین بار در تاریخ شیعیان لبنان اتفاق می افتاد و شیعیان برای نخستین بار، در چار چوب یک تشکیلات مستقل و منظم، حضور خود را به اثبات می رساندند. بعدها از دل این جنبش، واحدهای مقاومت لبنان امل و در دهه 1980 حزب الله سر درآوردند.

با گسترش حملات رژیم صهیونیستی علیه مناطق جنوب لبنان، به واسطه حضور جبهه آزادیبخش فلسطین، امام موسی صدر به فکر ایجاد ارتشی قدرتمند، برای دفاع از این مناطق در برابر رژیم اسرائیل افتاد. وی با همکاری و فرماندهی شهید چمران، سازمان «افواج مقاومت لبنان» را که به اختصار امل نامیده می شد، تأسیس کرد. این سازمان در آغاز به شکل غیر علنی فعالیت می کرد، اما پس از انفجار اردوگاه نظامی آن در دره بقاع، با نام عین البنیه و کشته شدن 27 تن از مجاهدین آن، امام موسی صدر در مصاحبه ای مطبوعاتی رسماً موجودیت مقاومت لبنان را اعلام کرد.

تأسیس مقاومت اسلامی امل، به یک سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح باز می گشت و امام صدر از آن زمان، به فکر ایجاد نیروی مقاومتی برای مقابله با اسرائیل بود. بر این اساس، وی در سال 1965 گروهی از جوانان شیعه را به مصر اعزام کرد تا در دوره ای شش ماهه، فنون نظامی را فراگیرند. با بازگشت این جوانان عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی و لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز گردید. در کنار فعالیت های ذکر شده، امام موسی صدر به دلیل شناختی از جامعه لبنان داشت، خواهان تبدیل لبنان به کشوری براساس «اصل تکثر گرایی دینی و مذهبی» بود و به همین دلیل همواره از جدا کردن جامعه شیعیان از جامعه لبنان مخالفت می ورزید. او به علت بی طرفی و دخالت نکردن در جنگ داخلی لبنان، توانست طایفه شیعه و قدرت کار ساز مؤثر آن را در شرایط بی ثباتی این کشور، در حین جنگ حفظ کند و به همین دلیل تا زمان حضورش، یعنی سال 1978 مناطق شیعه نشین از آتش جنگ داخلی، آن گونه که مناطق مسیحی نشین، سنی نشین و دروزی نشین متضرر شده بودند، متضرر نشدند.

امام موسی صدر، در 3 شهریور 1357 (1978) به دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و 6 روز پس از آن، در آستانه سفر به ایتالیا مفقود گردید. از آن زمان تاکنون، سرنوشت امام صدر همچنان نا مشخص مانده و مردم و دولت لبنان معتقدند که وی توسط قذافی ربوده و زندانی شده است.

با مفقود شدن امام موسی صدر، توانایی حفظ وحدت و یکپارچی نیروهای جنبش آمل کاهش یافت و مواضع جدید برخی اعضای آن، موجب انشعاب در این جنبش و خروج بعضی اعضای فعال آن با هدف ایجاد جنبشی جدید گردید. بدین ترتیب گام های نخست تأسیس چنین جنبشی که بعدها «حزب الله» نام یافت، در سال 1982 برداشته شد. در آن سال شماری از شخصیت ها و گروه های شیعه معتقد به ضرورت ایجاد حزبی مشخص برای مبارزه با اشتغالگری و کسب هویتی مستقل که در گذشته در چار چوب فعالیت های اسلامی مبازره می کردند، ضرورت تأسیس حزب الله را درک کردند و بدین ترتیب زمینه تأسیس و تکامل آن را فراهم آوردند.

پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 (1979) تأثیری شگرف در ساماندهی اندیشه های حزب الله و جنبه های عملی و نظری آن بر جای گذاشت و گروه های فعال شیعی متعددی، نظیر حزب الدعوه اسلامی با انحلال خود، فعالیت هایشان را در چار چوب انقلاب اسلامی قرار دادند. هنگامی که نبیه بری، رئیس جنبش امل در گردهمایی «کمیته نجات» که به دعوت الیاس سرکیس، رئیس جمهور وقت لبنان، همزمان با اشغال این کشور توسط اسرائیل در سال 1982 برگزار می شد، شرکت کرد، سید ابراهیم امین، مسئول دفتر جنبش امل در تهران، به کمیته نجات و شرکت کنندگان در آن حمله کرد و آن را «کمیته آمریکایی» خواند .

همزمان با این وضع، حسین موسوی جانشین وقت رهبر جنبش امل، به سوی مناطق بقاع در شرق لبنان رفت و با حمله به کمیته نجات، تولد جنبش امل اسلامی را بشارت داد. این اقدام موسوی موجب شد تا دفتر سیاسی جنبش امل در بیروت، طی نشستی وی را از جنبش یاد شده اخراج کند و می توان گفت که از آن به بعد، حزب الله لبنان شکل گرفت.

از میان نیروها و شخصیت هایی که به این حزب پیوستند می توان، به اعضای جزب الدعوه، تعدادی از کادرهای جنبش امل، برخی روحانیون شیعه و شماری از کادرهای سابقه دار در سازمان های فلسطینی و احزاب ملی لبنان و برخی جناح های اسلام گرا و مستقل لبنان اشاره کرد. حزب الله اندکی پس از دوران تأسیس، موفق شد حضور مردمی و نظامی مهمی در صحنه لبنان بیابد. در میان طرح های اولیه حزب الله می توان به طرح توسعه قلمرو و نفوذ اجتماعی، از طریق ارائه خدمات اجتماعی، مانند بیمارستان، درمانگاه و مراکز خدماتی و تبلیغاتی در منطقه جنوب بیروت و دره بقاع و ناحیه ضاحیه در بیروت که مقر اصلی شیعیان در این شهر است، اشاره کرد.

احزاب در لبنان:1ـ احزاب چپ‌گرا: به گروه‌هایی  اطلاق می‌شود که اگر چ همگی از مشی واحدی پیروی نمی‌کنند ولی معمولاً هر کدام از آنها با یکی از قدرت‌های خارجی ارتباط و همسوـ یی داشته‌اند.

به علاوه چپ‌گراها معمولاً با سازمان‌های فلسطینی در آمیخته‌اند. احزابی مثل حزب سوسیالیست ترقی‌خواه و حزب ملی‌گراهای آزاد از این دسته‌اند.2 ـ احزاب راست‌گرا:طبق تعاریف عمومی علوم سیاسی راست‌گرایان به کسانی اطلاق می‌شود که معمولاً طرفدار وضع موجود و عدم تغییرات اساسی بوده‌اند. در این چارچوب مسیحیان لبنانی با توجه به سبقه تسلط سیاسی و فرهنگی در دوره جدید این کشور جزء راست‌گرایان شناخته می‌شوند.

3 ـ احزاب اسلامی سنی:

قدمت آنها به اندازه تاریخ استقلال لبنان است و از همان دهه‌های چهل و پنجاه میلادی گاه به گام فعال‌تر شوند.

ـ الجماعة الاسلامیه-حرکة التوحید الاسلامیه ـ‌ و.....

4ـ احزاب اسلامی شیعه

جنبش امل-

-جنبش حزب الله

این جنبش در آغاز دهه‌ی 198 با بهره‌گیری از تعالیم و رهنمود‌های حضرت امام(ره) پا به عرصه‌ی معادلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گذاشت. البته کمیته 9 نفری اسم (جنبش اسلامی در لبنان) را پیشنهاد کرد که بعد از آن که معلوم شد گروه دیگری از آن استفاده می‌کند، نام حزب الله را برگزید.                    سید حسن نصرالله

به عقیده موافقین و مخالفین او یکی از با تدبیر‌ترین و مؤثر‌ترین افراد در مسائل لبنان و منطقه بوده است.اما بعد از ربوده شدن امام موسی صدر (ره) و چرخشی ائدئولوژیکی در کادر رهبری حزب و بروز اختلافات در جنبش امل به تدریج هسته فکری جدیدی بوجود آمد که نهایتاً شکل‌گیری حزب الله منتهی شد. سید حسن در کادر رهبری حزب الله قرار گرفت. درسال 1989 به قم رفت اما با افزایش تجاوزات اسرائیل و مبارزات جزب الله پس از یکسال به لبنان برگشت.جسارت، تدبیر، صداق و پیروی از آموزه‌های والای دینی او را به عنوان فردی مؤثر در نزد گروه‌ها و حتی صهیونیست‌ها معرفی کرد.در سال 1992 پس از شهادت سید عباس موسوی او را به اجماع شورای رهبری حزب الله به عنوان دبیر کل جدید شناخته شد.

مهم‌ترین عوامل عدم شکوفایی شیعیان در جامعه لبنان:

1ـ خودداری دولت مسیحی لبنان از سرشماری جمعیت و نادیده گرفتن جایگاه واقعی شیعیان در ساختار سیاسی ـ اجتماعی لبنان.

2ـ حمایت بی‌دریغ دولت‌های غربی و آمریکایی از اقدامات دولت مسیحی.

3ـ مخالفت با مسلمانان به ویژه با شیعیان و جلوگیری از زمینه‌های گسترش نفوذ آنها در ساختار‌های اجتماعی و سیاسی.

4ـ رواج تز جدایی دین از مذهب توسط روحانیون دولتی.

5ـ عدم رفع نواقص آموزشی، بهداشتی، اقتصادی و سیاسی در مراکز شیعه‌نشین از طرف دولت مسیحی.

6ـ تشویق مسلمانان به ویژه شیعیان به اشتغال در کار‌های غیردولتی و جلوگیری از استخدام شیعیان در ارتش و وزارت خارجه و وزارت کشور.

7ـ حمایت برخی دول غربی دست راستی از دولت‌های مسیحی و اعطای کمک‌های مالی به آنان.

8ـ پشتیبانی دول غریب دست چپی و رادیکال از احزاب سیاسی و غیرمذهبی در لبنان.

از منبع حزب الله پیروز-تألیف بهنام سرخیل-ناشر، وزارت علوم، دفتر برنامه‌ریزی اجتماعی-

جمهوری عربی سوریه

سرود ملی: حماة الدیار پایتخت(و بزرگترین شهر): دمشق زبان(های) رسمی : عربی         حکومت: جمهوری

مساحت: ۱۸۵٬۱۸۰

جمعیت:سرشماری : 20,581,290 (۵۴ام)          واحد پول : لیره‌ سوریه (SYP)               دامنه اینترنتی : .sy پیش‌شماره تلفنی : +۹۶۳

جغرافیای سوریه

سوریه با ۱۸۵۱۸۰ کیلومتر مربع وسعت، هشتاد و هفتمین کشور جهان است[نیازمند منبع] که در جنوب غربی قاره آسیا، کنار دریای مدیترانه و در همسایگی کشورهای ترکیه در شمال، عراق در شرق و جنوب شرقی، اردن در جنوب، اسرائیل در جنوب غربی و لبنان در غرب واقع شده‌است. آب و هوای آن در کناره‌هاا و نواحی جنوب غربی معتدل و مرطوب (مدیترانه‌ای)و در سایر نقاط گرم و خشک است. بلندترین نقطه آن از دریا، جبل شیخ با ۲۸۱۴ متر ارتفاع است. ازز رودهای مهم آن می‌توان به فرات، خابور، عاصی، عفرین، قوین و دجله اشاره داشت که رود فرات، با ۶۹۶/۲ کیلومتر طولانی‌ترین آنها و حدود نیمی از آن در ترکیه و عراق جاری است. بندرهای مهم سوریه عبارت‌اند از لاذقیه، طرطوس و بانیاس که در کنار دریای مدیترانه واقع شده‌اند.

تقسیمات کشوری:کشور سوریه دارای ۱۴ استان است و پایتخت این کشور خود نیز یک استان نیز به‌شمار می‌آید.

دمشق قُنِیطْرَه دَرعا سُوَیداء ‎حُمْص ‎طَرطوس ‎لاذِقیه ‎حماه ‎اِدلِب ‎حَلَب ‎رَقّه ‎دِیرالزور ‎حَسَکه

در نقشه‌های دولت سوریه استان ختای نیز که اکنون جزو خاک ترکیه‌است خاک سوریه به‌شمار می‌آید. بلندی‌های جولان (به عربی: هضبة الجولان) که جزو خاک سوریه‌است امروزه در تصرف اسرائیل است.

وجه تسمیّه شام و سوریه: سوریه کنونى در گذشته بخش عمده اى از شام بوده است. سرزمین شام، کشورهاى کنونى سوریه، لبنان، فلسطین و اردن را دربر مى گرفته است(1) و در حقیقت «الشأْم و الشَأم و الشآم»(2) نامى بوده که جغرافیدانان عرب بر منطقه اى که از طرفى به دریاى روم و بیابان ممتد ـ از ایله تا فرات ـ و از طرف دیگر ـ از فرات تا مرز روم ـ محدود مى شود نهاده اند; بدین صورت سرزمین هاى روم در شمال، مرز مصر و بیابان بنى اسرائیل در جنوب آن و آخرین محدوده آن ـ در سمت مصر «رَفَحْ» و سمت روم «الثغور» مى باشد(3).

بعضى گویند آن را بدین سبب شام نامیده اند که قومى از کنعان در این سرزمین ساکن شده اند، «فَتَشاءَ مُوا اِلَیْها» و لذا بدین سبب آن را شام خوانده اند. کسان دیگرى گویند بدین علت آن را شام گفته اند که اهل یمن در آن «تشاءُمْ» کرده اند یعنى به آن روى آوردند. عده اى نیز گفته اند به علت کثرت و فراوانى قریه ها و دهات آن که نزدیک به یکدیگرند آن را شام نامیده اند یا اینکه سرزمین شام به رنگهاى مختلفى مثل سرخ، سفید و سیاه است و لذا چنین خوانده اند همانطور که خال بدن انسان را شام گویند(3).

فضائل فراوانى در مورد شام ذکر کرده اند و بعضى از مورخان نیز احادیثى از رسول خدا(ص) در مورد فضائل آن ارائه کرده اند(5) که بنظر مى رسد این احادیث را وابستگان و محدثان اموى ساخته اند تا بنحوى سرزمین شام را در مقابل شهر پیامبر(ص) یعنى مدینة النبى(ص) مطرح نمایند زیرا این سرزمین، مقر حکومتى بنى امیه بوده است.

وجه تسمیه دمشق و بناى نخستین آن

کلمه «دمشق» یا «دماسکو» «Demascus» در اصل، آرامى یا کلدانى یا سریانى قدیم بوده است. در نوشته اى «هیروگلیفى» که

از 15 قرن قبل از میلاد بدست آمده نام «تمسقو یا دماسکو» در آن دیده شده است. همچنین نام «دماسکو» در آثار معبد «کرنک» متعلق به 18 قرن قبل از میلاد نیز دیده شده است(1).

از آنجا که دمشق، قدیمى ترین شهرهاى آباد جهان و از مهمترین پایتخت هاى تمدن قدیم محسوب مى شده; در طول قرون متمادى نامهاى خاصى داشته است. این امر بیانگر قدمت تاریخى آن که حدوداً به پنج هزار سال پیش مى رسد مى باشد.

شهر دمشق قدیمى ترین شهرهاى مسکونى بعد از «اریحا» در قدس است. امّت ها و ملتهاى زیادى در این شهر سکونت یافته اند از قبیل: لودى ها، آرامى ها،فنیقى ها، حیثون، عبرانیان، آشوریان، بابلیها، میدیون،(مادها ـ ایرانیان) یونانیها، رومیها، اعراب و اقوام دیگرى چون ترکها، کردها و(3)...

مذاهب و فرق مذهبى در سوریه

مسلمانان این کشور 86% کل جمعیت را تشکیل مى دهند و مسیحیان که 5/13% جمعیت آن را بخود اختصاص مى دهند اقلیت نسبة قابل توجهى در این کشور مى باشند. حدود پنج هزار یهودى نیز در دمشق و اطراف آن زندگى مى کنند و اما در میان مسلمین، فرق مذهبى مختلفى در سوریه وجود دارند که پس از اهل سنت که اکثریت را تشکیل مى دهند عبارتند از:

1 ـ دروزیه: گروهى از غلات شیعه هستند که حدود یک میلیون نفر از جمعیت سوریه را تشکیل مى دهند. اغلب دروزیها در استان سویدا و «جبل دروز» واقع در جنوب لاذقیه ساکن هستند. فرقه دروزیه ترکیبى از عقاید شیعه، زرتشت و مسیحیت دارند که «شیخ عقل» اکنون مرجع دینى آنان است.

2 ـ علویان: آنان که خود را شیعه اثنى عشرى مى دانند، نزدیک به دو میلیون نفر هستند و اکثر در س تا انطاکیه پراکنده اند. علویان پستهاى حساس کوههاى شمال غرب سوریه به موازات ساحل طرطودر سوریه را بر عهده داشته و گفته مى شود حافظ اسد نیز خود یک علوى است. شایان ذکر است علویان اغلب صحابه اولیه رسول خدا(ص) از جمله عمار و یاسر، مقداد، سلمان و اباذر را قبول دارند و به آنان عشق مىورزند.

3 ـ شیعه امامیه یا اثنى عشریه: بین دویست تا سیصد هزار نفر هستند. آنان در غرب «باب توما» در دمشق و قریه داریا زندگى مى کنند واکنون نیز قریه راویه و اطراف مرقد مطهر حضرت زینب سلام الله علیها محل سکونت بیشتر آنان گردیده است. در گذشته مرحوم «محسن الامین» صاحب دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیه و «سید على مکى» و اکنون «آیت الله فهرى» نماینده مقام معظم ولى فقیه در سوریه منشأ تلاشهایى براى انسجام اعتقادى و فکرى شیعه شده اند.

اهل تسنن  : سنی‌ها برزرگترین گروه دینی سوریه به‌شمار می‌روند که بیش از ۷۴٪ جمعیت آن کشور را که ۸۰٪ ساکنان آن عرب هستند،تشکیل می‌دهند وسایر ساکنان سوریه کردها،چرکس‌ها ،ترکمن‌ها و فلسطینیان می‌باشند.مذهب سنی مذهب رسمی کشور سوریه به‌شمار می‌رود. سنی‌ها در مشاغل وو مناصب مختلف فعالیت داشته و در سرتاسر کشور پراکنده‌اند.آنان تنها در دو استان سوریه اکثریت نیستند زیرا در استان سویداء دروزی‌ها اکثریت مطلق راا دارند و اکثریت جمعیتی در استان لاذقیه نیز در اختیار علوی‌ها قرار دارد. سنی‌ها در استان حسکه نیز اکثریت به‌شمار می‌روند لیکن در این استان کردهایی سنی بیش از عرب‌های سنی هستند.

 

سید باقر حسینی

 

جریان شناسی شیعه(فقه و کلام زیدیه

جریان شناسی شیعه(فقه و کلام زیدیه

در قرن اول هجری و پس از شهادت امام حسین (ع) عده ای از شیعیان کوفه به امامت امامی معین و منصوص باور نداشتند و معتقد بودند امامت از آن فرزندانی از حضرت فاطمه(س) است که شرایط خاصی را داشته باشد از جمله اینکه مردم را به امامت خود دعوت کند و علیه ظلم و ستم قیام نماید. لذا این عده پس از قیام زیدبن علی بن حسین(ع) در دوران هشام بن عبدالملک به امامت ایشان معتقد شدند و زیدیه نام گرفتند.

*محمد سرکشیکیان
بخش جریان شناسی فقهی و کلامی جهان اسلام از پرطرفدارترین بخش های مجله الکترونیکی اخوت است. این بخش دارای سیر خاصی است که از کلیات تقسیم بندی های فقهی و کلامی شروع و به جزئیات هریک از مذاهب ختم می شود. لذا برای فهم بهتر و عمیق تر مطالب جریان شناسی ناگزیر از خواندن مطالب پیشین هستیم: 


در این قسمت از سلسله مطالب جریان شناسی به شناخت زیدیه از جریانات شیعی می پردازیم:
شخصیت زید بن علی 
زید در سال 80(ه.ق) در مدینه متولد شد و در قیامی خونین در سال 122 هجری در کوفه شهید شد. برخی زید را از شاگردان واصل بن عطا(از رهبران معتزله) میدانند ولی برخی این را رد میکنند. (برای آشنایی با "زندگانی زیدبن علی(ع)" به پیوست مراجعه نمایید) 
مهم ترین قیام های زیدیه 
1ـ قیام یحیی بن زید در خراسان بر علیه بنی امیه در سال 125 ه.ق. 
2ـ قیام محمدبن عبدالله بن حسن بن امام حسن(ع)، معروف به نفس زکیه در مدینه در سال 145 ه.ق. علیه منصور عباسی همراه با ادعای مهدویت. 
3ـ قیام ابراهیم بن عبدالله برادر نفس زکیه در بصره در سال 145 ه.ق. 
4ـ قیام حسین بن علی، معروف به شهید فخ در زمان خلافت هادی عباسی در مکه مکرمه(منطقه فخ) در سال 169 ه.ق. 
5ـ قیام محمدبن ابراهیم، معروف به ابن طباطبا در زمان خلافت مامون عباسی در کوفه در سال 199 ه.ق. 
نخستین انشعاب در زیدیه 
در قرن دوم هجری در همان آغازِ شکل گیرى زیدیه و در حالى که مبارزات و حرکت سیاسى علویان زیدى ادامه داشت، در کوفه سه گرایش عقیدتى و فکرىِ عمده در میان پیروان و معتقدان به امامت زید شکل پیدا کرده بود. این اختلاف بیشتر از هر چیز به بحث امامت و رهبری جامعه باز می گشت. سه فرقه اصلی زیدیه در آن دوران عبارتند از: 
1ـ جارودیه(یا سرحوبیه) 
پیروان اندیشه ابوالجارود زیاد بن منذر همدانی(م150ه.ق) که از شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بود و بعدا به زید پیوست. ایشان معتقدند که پیامبر(ص) بوسیله نص بر امامت علی(ع)، حسن(ع) و حسین (ع) تصریح کرده است و شیخین را تکفیر میکنند؛ و در مورد امامت بعد از ایشان معتقد به نص نمی باشند وامامت را از اولاد فاطمه(س) با شرط قیام علیه ظالمان می داند؛ و هرکس که بدون قیام مدعی امامت باشد را کافر میدانند. همچنین قائل به مهدویت برخی امامان خود هستند. 
جارودیه پس از یحیی بن عمر بن حسین بن زید (م 250ه.ق) که ادعای مهدویت نیز داشت با اصلاحاتی در عقاید خود از جمله نپذیرفتن مهدویت امامان پیشین و همچنین ترک تکفیر شیخین و امامان اثنی عشریه، به دیدگاه غالب زیدیه تبدیل شد. 
2ـ صالحیه(یا بتریه یا ابتریه ) 
پیروان حسن بن صالح بن حی(م 168 ه.ق) که معتقدند: علی (ع) افضل صحابه و اولی به امامت است اما بیعت با ابوبکر به خاطر رضایت علی(ع) خطا نبوده است و خلافت متقدمان به خاطر کناره گیری خود ایشان بدون اشکال است؛ هر یک از فرزندان حسین قیام به شمشیر کند امام است؛ 
3ـ سلیمانیه( یا جریریّه) 
پیروان سلیمان بن جریر که قائلند علی(ع) افضل صحابه بود و امامت حق ایشان ولی راه تعیین ایشان شورای مسلمین است و خطای صحابه و مردم از روی اجتهاد بوده و لذا گناهکار و فاسق نمی باشند؛ تبری از عثمان لازم است؛ جنگ کنندگان با علی کافرند؛ بداء و تقیه جایز نیست؛ امامت در فرزندان فاطمه منحصر نیست. 
تثبیت مذهب زیدیه 
در قرن سوم با ظهور شخصیت هایی همچون احمد بن عیسی(م247ه.ق) به تدریج زیدیه وارد مرحله جدیدی شد. وی با روایت احادیث و بیان نظرات خود که در کتاب "العلوم" جمع آوری شده است در مطرح شدن زیدیه به عنوان یک مذهب، بویژه در عراق نقش موثری ایفا کرد. دیدگاه های دو امام مطرح دیگر زیدیه، قاسم بن ابراهیم معروف به رسیّ( م246ه.ق) برادر ابن طباطبا و محمد بن منصور مرادی نیز که در کتاب"الجامع الکافی" درشش جلد جمع آوری شده است تاثیرات زیادی در مکتب زیدیه داشته است. از ویژگی های این مکتب، طرح مباحث کلامی نزدیک به معتزله می باشد. در این مقطع مرکزیت زیدیه از کوفه به ایران و یمن انتقال یافت. 
ورود زیدیه به یمن 
بعد از قاسم رسیّ نواده اش یحیی بن حسین ملقب به هادی الی الحق(245- 298ه.ق) که از نظرات ایشان پیروی میکرد در سال 280 هجری به یمن هجرت کرد و حکومتی شیعی مبتنی بر عقاید زیدیه و تعالیم قاسم رسیّ بنیان نهاد و این آغازی بود بر سلسله ای از حکومت امامان زیدی مذهب که با نوساناتی تا قرن 14 هجری در یمن حکم راندند. این امامان اغلب سادات حسنی و از نسل قاسم رسیّ بودند و به قاسمیه نیز مشهورند. مکتب ایشان ترکیبی از تعالیم اصیل شیعی و تعالیم معتزله که عراق و تاحدودی حجاز را در این سالها تحت تاثیر قرار داده بود می باشد. 
ورود زیدیه به شمال ایران 
حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن زین العابدین(ع) معروف به ناصر اُطروش و ناصر کبیر(م304 ه.ق) یکی دیگر از شخصیت های تاثیرگذار زیدیه در این دوره بود که بعد از فراگیری معارف شیعی در عراق به شمال ایران مهاجرت کرد. وی در سالهای آخر عمر خود به تدوین عقاید و فقه زیدیه پرداخت و مکتبی در امتداد زیدیه عراق و متمایز از مکتب زیدیه در یمن وحجاز را از خود به یادگار گذاشت که پیروانش را ناصریّه گویند.

دیدگاه کلامی زیدیه 
در میان عقاید زیدیه، غیر از باورهای شایع و فراگیر در میان فرق و مذاهب اسلامی، چند باور خاص دیده می شود که در تمامی فرقه های زیدیه مشترک می نماید: 
- باور به توحید و نفی هرگونه تشبیه و تجسیم از خداوند 
- باور به عدل الهی 
- باور به اختیار انسان و نفی جبر 
- برخلاف مرجئه معتقدند که خداوند به وعد و وعیدهای خود عمل میکند و در مورد مرتکب کبیره دیدگاهی شبیه معتزله دارند(اصل المنزلة بین المنزلین) 
- امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهمترین اصول دین زیدیه است و تقیه(کتمان مذهب و باور دینی) را جایز نمی شمارند. 
- اعتقاد به امامت امامان علی(ع) ، حسن(ع) و حسین(ع) و بعد از ایشان امام هرفاطمی نسبی که قیام کند. 
- دعوت و قیام، از شرایط «امام» است (علاوه بر شروط عمومی: عدالت، دانایی دینی و ...). 
- باور به ظهور مهدی(ع) 
(برای آشنایی با "عقاید زیدیه" به پیوست مراجعه نمایید) 
فقه زیدیه 
زیدبن علی(ع) خود فقیهی مسلم بوده است و تالیف مشهور او با نام "المجموع الفقهی والحدیثی" یا "مسند الامام زید" یکی از اولین کتاب های مدون در فقه اسلامی شناخته می شود. 
منابع استنباط در فقه زیدی 
فقهای زیدیه که به تدوین اصول فقه مذهب خود پرداخته اند این منابع را به عنوان منابع استنباط احـکام فقهى خود نام مى برند: کتاب , سنت , اجماع که از دیدگاه آنان داراى هفت مرتبه است و بالاترین آنها اجماع سلف و خلف و فقدان مورد مخالف با آن اجماع است پایین ترینش اجماع و اتفاق خـود فقهاى زیدیه می باشد , استحسان , مصالح مرسله , و عقل , چه این که مى گویند: آنچه را عقل خوب تشخیص دهد مطلوب است و آنچه را قبیح بداند منکر. به این صورت منابع استنباط فقه زیدى در کل هفت منبع است . 
ویژگی عمومی فقه زیدی 
فقه زیدى داراى این ویژگیها است : 
الـف ـ زیـدبـن على فقه خود را بر حدیث و راى بنا کرد و در حدیث تنها به روایات اهل بیت بسنده نکرد, بلکه روایات صحابه را هم پذیرفت . 
ب ـ فـقـیـهـان ایـن مـذهـب ـ بـرخـلاف فـقیهان دیگرمذاهب ـ آنچه را در دیگر مذاهب فقهى وجـودداشـت و بـا مـنـطـق و اصـول مـذهـب آنان یا با کلیات اصولى که فقهاى مسلمانان مقرر داشته اند هماهنگ و همسو بود پذیرفتند, و همین امر در توسعه این مذهب نقش بسزایى داشت . 
ج ـ فـقیهان زیدى به اصل باز بودن باب اجتهاد و پیش رفتن با رخدادها و ارائه راه حلهاى مناسب براى آنها به نحوى که با روح شریعت همخوانى کند, پایبندى نشان دادند. 
مکاتب فقهی زیدیه 
با نگاه به تاریخ فقه زیدیه میتوان آنرا به چند مقطع و مکتب تقسیم کرد: 
1) مکتب فقهی عراق 
در قرن سوم، امامان زیدیه عراق فقهی روایی را مطرح کردند که ابوعبدالله علوی(م445ه.ق) مجموعه آثار فقهای زیدیه عراق را در کتاب "الجامع الکافی" در شش جلد بزرگ جمع آوری کرد تا جامع همه اصول زیدیه عراق باشد. 
2) مکتب قاسمیه 
در قرن سوم امام برجسته زیدیه قاسم رسیّ نیز با تالیفات متعدد به طرح دیدگاه های فقهی خود پرداخت و بعدها به نام قاسمیه در عراق و شمال ایران معروف گشت. همچنین امامان یمن که اکثر از فرزندان ایشان و نواده او هادی یحیی بن حسین هستند، متاثر از نظرات ایشان بودند. 
3) مکتب هادویه 
در اواخر قرن سوم، وقتی هادی نواده قاسم رسیّ حکومت زیدیه را در یمن تاسیس کرد، با تبیین دوباره مبانی فقهی جد خود و تالیف آثاری مکتبی فقهی جدیدی تاسیس کرد که به هادویه معروف شد که در حال حاضر نیز اصلی ترین گرایش فقهی زیدیه یمن می باشد. 
فقه هادویه در بسیاری از مسائل با فقه شیعیان امامیه مشترک است ولی در مواردی همچون استفاده از قیاس در استنباط و برخی فروع فقهی همچون منع متعه و شستن پا در وضو، از آن متمایز می شود. 
4) مکتب ناصریه 
در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم به واسطه تالیفات بسیار ناصر اطروش درشمال ایران شکل گرفت که به خاطر تبیین متفاوتی که از فقه زیدی داشت به عنوان رقیب اصلی برای دو مکتب قاسمیه و هادویه بود. ناصریه به فقه شیعیان امامیه نزدیکتر بود تا آنجا که علم الهدی سید مرتضی(نواده ناصر) در کتاب مشهور الناصریات به شرح و تعلیق آن پرداخته است. 
5) مکتب مویدیه 
در قرن پنجم برادران هارونی که از امامان بنام زیدیه در شمال ایران بودند با تلفیق مکتب ناصریه با مکاتب قاسمیه و هادویه فقهی تلفیقی را تبیین کردند که در شمال ایران بسیار رواج پیدا کرد...


      



pdf معرفی آثار منتشر شده زیدیه | حجم فایل: 729.49 KB
pdf تعامل تاریخی و فکری فرهنگی معتزله و زیدیه | حجم فایل: 1.54 MB
docx عقائد زیدیه | حجم فایل: 20.94 KB
docx زندگانی زیدبن علی(ع) | حجم فایل: 27.86 KB

دریافت تمام فایل ها (ZIP)

در قرن اول هجری و پس از شهادت امام حسین (ع) عده ای از شیعیان کوفه به امامت امامی معین و منصوص باور نداشتند و معتقد بودند امامت از آن فرزندانی از حضرت فاطمه(س) است که شرایط خاصی را داشته باشد از جمله اینکه مردم را به امامت خود دعوت کند و علیه ظلم و ستم قیام نماید. لذا این عده پس از قیام زیدبن علی بن حسین(ع) در دوران هشام بن عبدالملک به امامت ایشان معتقد شدند و زیدیه نام گرفتند.

*محمد سرکشیکیان
بخش جریان شناسی فقهی و کلامی جهان اسلام از پرطرفدارترین بخش های مجله الکترونیکی اخوت است. این بخش دارای سیر خاصی است که از کلیات تقسیم بندی های فقهی و کلامی شروع و به جزئیات هریک از مذاهب ختم می شود. لذا برای فهم بهتر و عمیق تر مطالب جریان شناسی ناگزیر از خواندن مطالب پیشین هستیم: 


در این قسمت از سلسله مطالب جریان شناسی به قسمت دوم(زیدیه)میپردازیم.

حکومت های زیدیان 1- دولت ادریسیان(مغرب) ادریس بن عبدالله بن حسن مثنّا یکی از برادران محمد نفس زکیه که بعد از قیام شهید فخ به شمال آفریقا گریخته بود، در سال 172 ه.ق توانست دولت ادریسیان را در مغرب پایه گذاری کند. این دولت، تا سلطه دولت فاطمیان بر مغرب دوام یافت و از سال 305 ه.ق تحت الحمایه دولت فاطمی شد و بالاخره در سال 375 ه.ق کاملا منقرض گردید.
2- طبرستان و دیلم در قرن دوم با آمدن یحیی بن عبدالله به دیلم و تبلیغ امامت خویش دیلمیان و مردم طبرستان با علویان آشنا شدند و بعد از شهادت او توسط عباسیان حسین بن علی (داعی کبیر) در سال 250 ه.ق با دعوت وبیعت مردم طبرستان، آمل و ساری را تصرف کرد و بیست سال بر شمال ایران حکومت کرد و سپس برادرش محمدبن زید حکومت کرد.
بعد از او در سال 301 هجری ناصر اطروش به حکومت زیدیه در شمال ایران حیاتی دوباره بخشید و از قرن چهارم، به تدریج از قدرت زیدیان در شمال ایران کاسته شد و سلسله حکومت آن ها برچیده شد و با ظهور صفویه در قرن دهم کاملا از بین رفته و همه زیدیان به مذهب امامی گرویدند.
(برای آشنایی با "تاریخ زیدیه در گیلان و مازندران " به پیوست مراجعه نمایید)
3- یمن دولت اول زیدیه در یمن هادی یحیی بن حسین در سال 280 ه.ق. در صعده یمن حکومت زیدی را تشکیل داد. بعد از درگذشت او در سال 298 ه.ق دو فرزند او(محمد و احمد) راهش را ادامه دادند و پس وفات احمد تفکر زیدیه دچار افول شد و نوادگان هادی بصورت پراکنده و بدون اینکه به مقام بالای امامت دست یابند حکومت کردند و در سال 444 ه.ق. با کشته شدن امام آنها، ناصرالدین ابوالفتح دیلمی بدست
اسماعیلیان حکومت زیدی از بین رفت. در اوایل قرن پنجم فرقه ای به نام مطرفیه (منسوب به مطرف بن شهاب) در یمن پدید آمدند که اگرچه خود را پیرو مکتب عقیدتی هادی میدانستند ولی در مسائل کلامی متاثر از ابوالقاسم بلخی(م 319ه.ق) یکی از سران معتزله در بصره بودندو بر این اساس معتقد بودند که خداوند با آفرینش عناصر اربعه دیگر دخالت مستقیمی در آفرینش دیگر اجسام ندارد و این عناصر اربعه هستند که با احاله و استحاله، اجسام را پدید می آورند. همچنین برخی عقاید خاص دیگر را نیز به آنها نسبت میدهند.
دولت دوم زیدیه در یمن بار دیگر در سال 532 ه.ق. احمد بن سلیمان از نوادگان هادی بار دیگر قیام کرده و به حرکت زیدیه جانی دوباره بخشید و پس از مبارزات فراوان توانست بر مناطق شمالی یمن تسلط یابد. بعد از او عبدالله بن حمزه در سال 566 هجری حکومت را بدست گرفت و علاوه بر گسترش اقتدار زیدیه با تالیف آثار علمی به مبارزه قاطع با مطرّفیه پرداخت که موجب حذف همیشگی انها از صحنه گردید که به همین علت او را مجدد زیدیه در قرن ششم می نامند. حکومت امامان زیدی تا قرن دهم با فراز و نشیب هایی ادامه یافت.
دولت سوم زیدیه در یمن در قرن یازدهم یمن به دست عثمانی ها افتاد. در سال 1006 ه.ق امام منصوربالله قاسم بن محمد از نوادگان هادی امامت زیدیه را بدست گرفت و به مبارزه سختی با عثمانی پرداخت و این آغازی بر رهایی یمن از سیطره عثمانی بود. اما پس از او دوباره حکومت زیدیه افول کرد و گاهی چند امام زیدی مدعی امامت می شدند تا اینکه این ضعف و انحطاط به جایی رسید که مجددا در اواخر قرن سیزدهم عثمانی ها یمن را به تصرف کردند.
زیدیه در عصر حاضر در اوایل قرن چهاردهم برجسته ترین امامان زیدی محمد بن عبدالله وزیر(م1307ه.ق) و مهدی لدین الله محمد بن قاسم حوثی(م1310ه.ق) بودند. در اواسط قرن چهارده برای بار دوم یمن از سلطه عثمانی ها خارج شد. در این دوره و در فاصله جنگ جهانی اول و دوم یمن نیز دست خوش تحولات شد و به انقلابی داخلی در سال 1367 هجری(1948م.) علیه حکومت زیدی و ترور امام یحیی انجامید. ولی انقلابیون بی درنگ در تسلط بر اوضاع یمن شکست خوردند و فرزند امام یحیی، ناصرلدین الله احمد به منصب امامت رسید.
تحولات سریع جهانی و منطقه ای همچنان ادامه داشت و حکومت امامان زیدیه که شکل موروثی و سلطنتی به خود گرفته بود، توان خود را دربرابر موج جمهوری خواهی از دست داد و در سال 1382هجری(1962 م) وقتی احمد از دنیا رفت و فرزندش محمد بدر به جانشینی او رسید، با کودتای نظامی عبدالله سلال که از پشتوانه های خارجی نیز بهره می برد، امامت زیدی در یمن از بین رفت و حکومت جمهوری بر پا شد.
اکنون از نظر جمعیتی حدود نیمی از مردم یمن، اهل سنت شافعی هستند. پس از آنان، جمعیت شیعیان زیدی بیشترین آمار(حدود40درصد) را به خود اختصاص داده است. همچنین منطقه نجران در جنوب عربستان مذهب زیدیه پیروانی زیادی دارد.
۵ میلیون نفر از جمعیت یمن از سادات هستند که ۹۰٪ آن ها سادات حسنی و ۱۰٪ از سادات حسینی هستند. بیشتر سادات یمن از فرزندان «یحیی قاسم الرسی» از نوادگان حسن بن علی هستند.
گرایشات فکری زیدیه در یمن یکی از پیامدهای جریان مطرفیه در میان زیدیه، نشر وسیع کتب و افکار معتزله در میان زیدیه یمن بود. از آنجایی که مطرفیه ریشه های بحث های خود را از برخی مکاتب معتزله گرفته بودند، در قرن ششم امامان و عالمان زیدیه برای مقابله با آنها به میراث فکری فکری و کلامی دیگر معتزله روی آوردند و اینگونه عقل گرایی افراطی و برخی دیدگاه های کلامی غیرشیعی در میان معتزله رواج یافت. ازطرف دیگر برخی دیگر از عالمان زیدیه برای مقابله با این عقلگرایی افراطی معتزله به گرایشی مشابه گرایشات اهل حدیث روی آوردند که سرآمدان این تفکر امام احمد بن یحیى المرتضى معروف به ابن مرتضى (763ـ840)، محمدبن ابراهیم وزیر(م 840ه.ق) و در قرون بعدی محمدبن اسماعیل صنعانی(م1128 ه.ق) و محمدبن شوکانی(1173-1250 ه.ق) بودند. روشنفکران یمن از سه نام برده اخیر به عنوان سرمداران حرکت نوگرایى و نماد اصلاح طلبى از درون زیدیه نام مى برند، که به موازات مصلحان خارجى چون سید جمال و... در تحول و تحرک جامعه معاصر یمن نقش داشته اند.
بدین ترتیب خط اصیل زیدیه در میان دوجریان متمایل به تفکر غیرشیعی ولی متفاوت از هم، یعنی جریان عقل گرای متمایل به معتزله و جریان نقل گری متمایل به اهل حدیث قرار گرفت. در دوران معاصر نیز جریان حدیث گرای(سلفی) متاثر از شوکانی را میتوان در درون زیدیه مشاهده کرد که مهمترین خطر درونی برای جریان اصیل زیدیه بوده و هست. 
(برای آشنایی با "تاریخ سیاسی یمن" به پیوست مراجعه نمایید)



docx تاریخ سیاسی یمن | حجم فایل: 32.77 KB
docx زیدیه در گیلان و مازندران | حجم فایل: 25.13 KB

دریافت تمام فایل ها (ZIP)

نقشه کلی فرق و جریانات جهان اسلام(قسمت سوم)- فرق تشیع


در این مطلب در ادامه بررسی فرق و جریانات جهان اسلام، به برسی مذهب شیعه میپردازیم.

*محمد سرکشیکیان

 تعریف شیعه شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.
در تاریخ اسلام این لفظ به تدریج معنای اصطلاحی پیدا کرد و تنها بر پیروان علی (ع) که به امامت او معتقدند اطلاق می شود.
واژه شیعه در زمان حیات پیامبر از طرف ایشان به دوست داران علی بن ابی طالب گفته شد. پس از وفات پیامبر کسانی که معتقد به اولویت علی ابن ابی طالب برای خلافت بودند شیعه نامیده می شدند. تمایز این گروه از دیگر مسلمین تا زمان امام پنجم شیعیان فقط اعتقاد به شایستگی انحصاری آنها برای حکومت مسلمین بود.
انشعابات در شیعه
کیسانیه
مذهب شیعه در زمان سه پیشواى اول خود هیچ‏گونه انشعابى نپذیرفت، ولى پس از شهادت امام سوم، اکثریت شیعه به امامت حضرت على بن حسین(ع) قائل شدند و اقلیتى معروف به «کیسانیه» پسر سوم على علیه السلام محمد بن حنفیه را امام دانستند و معتقد شدند که محمدبن حنفیه پیشواى چهارم و همان مهدى موعود است که در کوه رضوى غایب شده و روزى ظاهر خواهد شد.
زیدیه پس از رحلت امام سجاد علیه السلام اکثریت شیعه به امامت فرزندش امام محمد باقر علیه السلام معتقد شدند و اقلیتى به زید شهید که پسر دیگر امام سجاد بود گرویدند و به «زیدیه» موسوم شدند.
زید، به سال 121 هجرى بر ضدّ خلیفه اموى هشام بن عبدالملک قیام کرد و گروهى با وى بیعت کردند و در جنگى که در شهر کوفه میان او و کسانِ خلیفه درگرفت کشته شد. وى پیش پیروان خود امام پنجم از امامان اهل بیت شمرده مى‏شود و پس از وى فرزندش «یحیى بن زید» که بر خلیفه اموى ولید بن یزید قیام کرده و کشته شد، به جاى وى نشست و پس از وى محمدبن عبدالله و ابراهیم بن عبدالله که بر خلیفه عباسى منصور دوانقى شوریده و کشته گردیدند، براى امامت برگزیده شدند.
پس از آن تا زمانى امور زیدیه غیر منظم بود تا «ناصر اطروش» که از اعقاب برادر زید بود در خراسان ظهور کرد و در اثر تعقیب حکومت محل، از آن‏جا فرار کرده به سوى مازندران رفت و پس از سیزده سال دعوت، جمع کثیرى را مسلمان کرده به مذهب زیدیه درآورد سپس به دستیارى آنان ناحیه طبرستان را مسخّر ساخته و به امامت پرداخت و پس از وى اعقاب او تا مدتى در آن سامان امامت کردند.
به عقیده زیدیه هر فاطمى نژاد، عالم، زاهد و شجاعی که به عنوان قیام به حق خروج کند مى‏تواند امام باشد.
زیدیه در ابتداى حال، مانند خود زید دو خلیفه اول را (ابوبکر و عمر) جزو ائمه مى‏شمردند ولى پس از چندى جمعى از ایشان نام دو خلیفه را از فهرست ائمه برداشتند واز على علیه السلام شروع کردند. اکثر زیدیه در اصول اسلام مذاق معتزله و در فروع، فقه ابو‏حنیفه‏ را دارند.
اسماعیلیه
پس از رحلت امام محمد باقر شیعیان وى به فرزندش امام جعفر صادق علیه السلام ایمان آوردند و پس از درگذشت آن حضرت، اکثریت، فرزندش امام‏موسى کاظم علیه السلام را امام هفتم دانستند و جمعى اسماعیل پسر بزرگ امام ششم را که در حال حیات پدر بزرگوار خود درگذشته بود امام گرفتند و از اکثریت شیعه جدا شده به نام «اسماعیلیه» معروف شدند.
فطحیه پیروان عبدالله بن جعفر الافطح که در سال ۱۴۸ هجری درگذشت. وی پس از اسماعیل بزرگ ترین فرزند امام جعفرصادق علیه السلام بود ولی در نزد پدر محبوبیتی نداشت و متمایل به «حشویه» و «مرجئه» بود. او بعد از پدرش به جای او نشست و به جمع آوری پیروان پدرش پرداخت.
واقفیه پس از شهادت امام موسى کاظم علیه السلام اکثریت شیعه فرزندش امام رضا علیه السلام را امام هشتم دانستند و برخى در امام هفتم توقف کردند که به «واقفیه» معروفند.
شیعه اثنی عشری پس از امام هشتم تا امام دوازدهم که پیش اکثریت شیعه مهدى موعود است انشعاب قابل توجهى به‏وجود نیامد و اگر وقایعى نیز در شکل انشعاب پیش آمده چند روز بیش نپاییده و خود به خود منحل شده است، مانند این‏که جعفر، فرزند امام دهم پس از رحلت برادر خود (امام یازدهم) دعوى امامت کرد و گروهى به وى گرویدند، ولى پس از روزى چند متفرق شدند و جعفر نیز دعوى خود را تعقیب نکرد. هم‏چنین اختلافات دیگرى در میان رجال شیعه در مسائل علمى کلامى و فقهى وجود دارد که آنها را انشعاب مذهبى نباید شمرد.
فرقه‏هاى نامبرده که منشعب شده و در برابر اکثریت شیعه قرار گرفته‏اند در اندک زمانى منقرض شدند جز دو فرقه زیدیه و اسماعیلیه که پایدار مانده‏اند و هم اکنون گروهى از ایشان در مناطق مختلف مانند یمن، هند، لبنان و جاهاى دیگر زندگى‏مى‏کنند.
از میان انشعابات مختلف فرقه زیدی فقهی متمایل به فقه معتزله دارند و اسماعیلیه و اثنی عشری پیرو فقه جعفری هستند.
غالیان غلات گروهى از متظاهرین به اسلامند که امیرالمؤمنین و امامان و فرزندان او را به مقام الوهیّت و نبوت توصیف کردند و در حق آنان از حدّ اعتدال تجاوز کردند وآنها گمراه وکافر هستند تاریخچه غلوٌبه به دوره حکومت حضرت علی (ع)می رسد که روایاتی در مورد غلوٌ درباره آن حضرت رسیده است. غلودر زمان امام باقر(ع)و امام صادق(ع) به اوج خودرسید که این دو بزرگوار با شدت تمام با غالیان مبارزه کرده وآنها را مورد تکذیب قرار دادند این فرقه به گروهای زیادی بشاریٌه ، بیانیٌه نصیریٌه، اهل حق، بکتاشیٌه وغیره انشعاب پیدا کرده است. شیعه فرقه غالیان را خارج از اسلام می دانند. همچنین فرقه های انحرافی دیگری مثل شیخیٌه، بابیه و بهائیه هم هستند که از اسلام خارج به حساب می آیند و انشاالله در آینده به تفصیل معرفی خواهیم کرد.
شیعه در قرن چهارم هجرى‏ در قرن چهارم هجرى ارکان خلافت بنى‏عباس سست شد و پادشاهان آل‏بویه که شیعه بودند ظهور کردند. در آغاز این قرن بودکه «ناصر اطروش» زیدی به ناحیه طبرستان استیلا یافت و سلطنت تأسیس کرد که تا چند پشت ادامه داشت و پیش از «اطروش» نیز حسن بن زید سال‏ها در طبرستان سلطنت کرده بود. همچنین فاطمیین که اسماعیلى بودند به مصر دست یافتند و سلطنت دامنه‏دارى (296- 527 ق) تشکیل دادند.
شیعه در قرن پنجم تا نهم هجرى‏ در اواخر قرن پنجم هجرى دعوت اسماعیلیه در قلاع الموت ریشه انداخت و اسماعیلیه نزدیک به یک قرن و نیم در وسط ایران در حال استقلال کامل مى‏زیستند تا اینکه بدست مغول ها نابود شدند.
در اوایل قرن هشت، شاه خدا بنده از پادشاهان مغول، مذهب شیعه را اختیار کرد و اعقاب او از پادشاهان مغول سالیان دراز در ایران سلطنت کردند. هم‏چنین سلاطین آق قویونلو و قره قویونلو که در تبریز حکومت مى‏کردند و دامنه حکمرانى شان تا فارس و کرمان کشیده مى‏شد ولی هرگز در این مدت، مذهب تشیع در یکى از کشورهاى اسلامى، مذهب رسمى اعلام نشده بود.
شیعه در قرن دهم و یازدهم هجرى‏ سال 906 هجرى، اسماعیل جوان سیزده ساله‏اى از خانواده شیخ صفى اردبیلى متوفاى (735 ق) که از مشایخ طریقت در شیعه بود با سیصد نفر درویش از مریدان پدرانش به منظور ایجاد یک کشور مستقل شیعه از اردبیل قیام کرده شروع به کشور گشایى و برانداختن آیین ملوک الطوایفى ایران نمود. پس از درگذشت شاه اسماعیل صفوى پادشاهان دیگرى از سلسله صفوى تا اواسط قرن دوازدهم هجرى سلطنت کردند.
فقه و کلام شیعه از زمان امام پنجم شیعیان - محمد بن علی ملقب به باقر - به تدریج شیعه به عنوان یک مکتب مجزای فقهی حقوقی در آمد. در زمان امام ششم - جعفر ابن محمد صادق - با گسترش مباحث کلامی، شیعیان(پیروان ایشان) از نظر کلامی نیز در کنار معتزله و اشاعره مکتب ویژه خود را پایه گزاری کردند.
تاکید بر فقه اجتهادی امامان (ع) با صراحت، وظیفه خود را بیان اصول و مبانی کلّی احکام و اعتقادات دانسته و فهم جزئیات و تطبیق احکام کلی بر موارد خاص را برعهده شاگردان خود نهاده اند. از جمله حدیث مشهور «علینا القاءُ الاصولِ اِلیکم و علیکم التفریعُ» که نشانگر این است که در امامان در تلاش برای پی ریزی شیوه عقلی و فقه اجتهادی بوده اند. و در زمان حضور امامان شیعه خود امامان (ع) از راه های گوناگون، شاگردان خویش را به مباحث تعقّلی و استدلالی تشویق می کرده اند.
در حوزه مباحث کلامی و اعتقادی، متکلّمانی همچون هشام بن حکم، مؤمن الطاق (محمد بن نعمان) و هشام بن سالم، پیوسته از سوی آن بزرگواران تشویق می شدند. امامان (ع) در مسائل فقهی نیز در شکوفا کردن نیروی استدلال و اجتهاد شاگردان خویش می کوشیدند. ارجاع شیعیان به فقیهانی مانند یونس بن عبدالرحمن، زرارة بن اعین و محمّد بن مسلم، از عنایت امامان (ع) به این موضوع حکایت دارد.
اگرچه تفکر حدیث محوری، که بیشتر بر نقل احادیث و پرهیز از تعقّل و اجتهاد تأکید داشت، دارای طرفداران فراوان تری بود، اما احادیث و شواهد تاریخی پیش گفته این حقیقت را نشان می دهند که گرایش به اجتهاد و عقل گرایی نیز میان شاگردان امامان وجود داشته و امامان نیز می کوشیده اند تا از افراط و تفریط جلوگیری و شیوه ای معتدل برای همگان پایه گذاری کنند.
موج اول اخباری گری در عین حال، در اواخر قرن سوم و پس از غیبت کبری، جریان موسوم به «اخباریگری» توانست بر شیوه عقل گرایی و مدافع اجتهاد غلبه یابد.
از کتاب های تاریخی و رجال شناسی به روشنی فهمیده می شود که اخباریگری در اواخر قرن سوم هجری، میان فقیهان و عالمان شیعی رایج بوده و حتی در همان زمان، بعضی از شهرهای شیعه نشین مانند قم، به طور کامل تحت نفوذ صاحبان این اندیشه قرار داشته اند، به گونه ای که عالمان اهل حدیث و نص گرای قم با نوبختیان، که متکلّمانی عقلگرا بودند، به شدت مبارزه کردند. این تفکر به مدت یک قرن، یعنی تا اواخر قرن چهارم هجری، تمام مراکز علمی و فقهی شیعیان را تحت سیطره خود درآورد و به جرأت می توان گفت که اکثریت قاطع عالمان شیعی در آن دوران، جزو پیروان این مکتب بودند. البته فقیهان و محدّثان پیرو این مکتب، خود به دو دسته افراطی و معتدل تقسیم می شدند: عده ای مانند ابوالحسین ناشی (م 366 ق) هرگونه ارزیابی اسناد روایات را مردود دانسته، همه احادیث را حق و واجب الاتّباع می پنداشتند و برخی دیگر مانند مرحوم کلینی، هرچند محوریّت را به روایات می دادند و حتی گاهی در بیان احکام شرعی از نص عبارات امامان استفاده می کردند، بررسی سندی را جایز شمرده، برای تشخیصِ روایات موثّق از غیرموثّق، ملاک خاصّی داشتند.
رشد گرایش اصولی این منش ادامه داشت تا آنکه شیخ مفید (338-413 ق) و پس از او سیّد رضی (355-436 ق) و شیخ طوسی (م 460 ق) با نگارش کتاب ها و رساله های متعدد در باب الهیّات و اصول فقه و ردّ آراء نص محورانه محدّثان، حرکت عقل گرایانه ای در قلمرو اعتقاد و فقه شیعی پدید آوردند و به تعبیر بهتر، عقل گرایی برخی از متکلّمان و فقیهان عصر حضور امامان را احیا کردند و به تدریج، زمینه انحطاط و زوال تفکّر اخباری را فراهم آوردند، تا جایی که این مکتب از قرن پنجم به بعد، به طور تقریبی از صحنه اندیشه های اعتقادی و فقهی برچیده شد و تا قرن های متمادی هرگز نتوانست به صورت مکتب عرض اندام کند، هرچند در گوشه و کنار افرادی پیدا می شدند که هنوز به همان مسلک و اندیشه معتقد بودند ولی تأثیر چندانی در روند رو به رشد علم اصول و کلام شیعه نداشت.
موج دوم اخباری گری در اوایل قرن یازدهم هجری بار دیگر ملاّمحمد امین استرآبادی با بیانی تازه و شیوه ای نو اخباری گری را زنده کرد. البته از اوایل قرن دهم، زمینه های احیای آن به وسیله فقیهانی همچون ابن ابی جمهور احسایی و میرزا محمّد استرآبادی فراهم شده بود.
وی در استرآباد متولد شد. به مکه مهاجرت کرد و در آنجا مقیم شد. وی پس از آنکه از طریقه ی اصولی به اخباری روی آورد، کتابی به نام «فوائد المدینة»، در رد اصولی ها نوشت. سرانجام در مکه به سال ۱۰۳۶ قمری درگذشت. در واقع، ملاّمحمد امین استرآبادی با بهره گیری از آثار پیشینیان، به ویژه با راهنمایی های استاد خود، میرزا محمّد استرآبادی، به احیای این اندیشه پرداخت.
استرآبادی سخنان خود را بر ضدّ اجتهاد و تعقّل چنان کوبنده، صریح و جسورانه بیان کرد که توانست در اندک مدتی، عالمان فراوانی را به این اندیشه متقاعد کند، تا آنجا که این گرایش به سرعت در برخی از شهرهای علمی بین النّهرین رواج یافت و کم کم همه مراکز علمی شیعه در ایران و عراق را تحت نفوذ خود درآورد و گرایش اصولی را به زوال و انحطاط کشاند. البته نقش صفویان را در ترویج این تفکر نمی توان نادیده گرفت. عالمان بزرگ و صاحب نامی مانند محمّدتقی مجلسی (م 1070 ق)، ملاّمحسن فیض کاشانی (م1091ق)، شیخ حرّعاملی(م1014ق)، محمّدباقرمجلسی(م1110ق)، سیدنعمت اللّه جزایری(م1112ق) و شیخ یوسف بحرانی(م1186ق) از جمله فقیهان و عالمانی اند که کم و بیش گرایش اخباری داشتند.
از نخستین مخالفان تا زوال اخباری گری البته مسلک اخباریان از همان ابتدا و در زمان استرآبادی، مورد مخالفت برخی از عالمان و فیلسوفان دوراندیش و روشن بین قرار گرفت. گویا صدر المتألّهین (979-1050ق) نخستین کسی بود که پرچم مخالفت با این اندیشه متحجّرانه را برافراشت. وی در جاهای متعدّدی از نوشته هایش، خطر اخباریگری و ظاهرپرستی را گوشزد کرد و آنان را به حنابله و جماعت اهل حدیثِ اهل سنّت تشبیه می کند که تعمّق و تأمّل در آیات قرآنی و احادیث اهل بیت علیهم السلام را بدعت و ضلالت به شمار می آورند.
موج اخباریگری همچنان رو به گسترش بود و مدت دو قرن بر تمام معارف شیعی سایه افکند تا آنکه به مدد مجاهدت بزرگانی همچون وحید بهبهانی و شیخ مرتضی انصاری، کاستی ها و سستی های آن بر همگان آشکار، و زمینه زوال و نابودی آن فراهم شد.

ادامه دارد... 
 
 
 
  

جریان شناسی شیعه(فقه و کلام اسماعیلیه

جریان شناسی شیعه(اسماعیلیه-قسمت اول)

با رحلت امام جعفر صادق (ع ) در 148ق 765م ، پیروان آن حضرت از میان شیعیان امامى به گروههایى منقسم شدند که دو گروه از آنها را مى توان به عنوان نخستین گروههای اسماعیلى شناخت. مجله الکترونیک اخوت در سلسله مطالبی به بررسی سیر تاریخی افکار و اندیشه های اسماعیلیه میپردازد

*محمد سرکشیکیان
بخش جریان شناسی فقهی و کلامی جهان اسلام از پرطرفدارترین بخش های مجله الکترونیکی اخوت است. این بخش دارای سیر خاصی است که از کلیات تقسیم بندی های فقهی و کلامی شروع و به جزئیات هریک از مذاهب ختم می شود. لذا برای فهم بهتر و عمیق تر مطالب جریان شناسی ناگزیر از خواندن مطالب پیشین هستیم:

نقشه کلی فرق و جریانات جهان اسلام (قسمت اول) + جدول 




جریانات شیعی(فقه و کلام اِسْماعیلیّه / قسمت اول)
اسماعیلیه یکى از فرق شیعه است که در اواسط قرن 2ه.ق /8م پدیدار گشت و سپس به شاخه ها و گروههایى چند منقسم شد. اسماعیلیان ، همچون شیعیان امامى، امامت را به نص مى دانستند، اما در بارة سلسلة امامان پس از امام صادق (ع )، با دیگر پیروان آن امام دچار اختلاف گشتند. این فرقه نام خود را از اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (ع ) گرفته است . در حال حاضر، اسماعیلیان که عمدتاً به شاخة نزاری این فرقه تعلق دارند، در بیش از 25 کشور در قاره های آسیا و افریقا و اروپا و امریکا پراکنده اند.




بخش اول- ظهور و دورة نخستین اسماعیلیان
نخستین تشکلهای فرقه ای
با رحلت امام جعفر صادق (ع ) در 148ق /765م ، پیروان آن حضرت از میان شیعیان امامى به گروههایى منقسم شدند که دو گروه از آنها را مى توان به عنوان نخستین گروههای اسماعیلى شناخت . طبق برخى روایات، امام صادق (ع ) ابتدا فرزند ارشد خود اسماعیل را به جانشینى برگزیده، و نص امامت را بر او قرار داده بود، ولى طبق روایت اکثر منابع ، اسماعیل چند سال قبل از پدر، وفات یافته بوده است . دو گروه اسماعیلى یاد شده که در حقیقت پس از وفات اسماعیل و در زمان حیات امام صادق (ع ) به صورت دسته های شبه اسماعیلى پدیدار شده بودند، پس از درگذشت آن امام از دیگر شیعیان امامى جدا شدند و حیات مستقل خود را در کوفه آغاز کردند.
(برای شناخت بیشتر "اسماعیل بن جعفر" به پیوست مراجعه کنید.)
اسماعیلیه خالصه(واقفیه)
یکى از دو گروه مورد بحث، مرگ اسماعیل را انکار کردند و در انتظار رجعت او به عنوان امام قائم و مهدی موعود باقى ماندند. این گروه را اسماعیلیة خالصه نام گذاری کرده اند. همچنین این گروه را اسماعیلیة واقفیه نامیده است چرا که اسماعیل بن جعفر را به عنوان آخرین امام و مهدی خود پذیرا شده بوده اند. این گروه معتقد بودند که امام صادق (ع )، صرفاً برای حفظ جان اسماعیل از دست عمال عباسى و از روی تقیه، مرگ فرزندش را اعلام کرده است.
اسماعیلیه مبارکیه
گروه دوم از اسماعیلیان نخستین، مرگ اسماعیل بن جعفر در زمان پدرش را پذیرفته بودند و پس از وفات امام صادق (ع )، فرزند ارشد اسماعیل، محمد را به امامت شناختند. به عقیدة این گروه که به «مبارکیه » معروف شدند، انتقال نص و امامت از برادر به برادر تنها در مورد امام حسن و امام حسین (ع ) جایز بوده است و به همین علت آنها حاضر به پذیرفتن امامت حضرت موسى کاظم (ع )، یا دیگر برادران اسماعیل نشدند. مبارکیه که بعداً امامت اسماعیل را پذیرفتند، معتقد بودند که امام صادق (ع )، شخصاً پس از مرگ اسماعیل ، فرزند او محمد را به جانشینى برگزیده است.
مبارکیه که بعداً امامت اسماعیل را پذیرفتند، معتقد بودند که امام صادق (ع )، شخصاً پس از مرگ اسماعیل ، فرزند او محمد را به جانشینى برگزیده است.
بدین ترتیب، به نظر مى رسد که مبارکیه از نخستین نامهای گروهى بوده که بعداً توسط مؤلفان کتب فرق ، به نام اسماعیلیه خوانده شده اند.

محمد بن اسماعیل، هفتمین امام اسماعیلیان
محمد فرزند ارشد اسماعیل بوده که بنابر روایات، هنگام فوت پدر 26 سال داشته است و تولد او به احتمال قوی باید در حدود سال 120ق /738م واقع شده باشد. وی اندکى پس از 148ق /765م که اکثر شیعیان امامى حضرت موسى کاظم (ع ) را به امامت شناختند، از محل سکنای خانوادگى خود مدینه به عراق مهاجرت کرد و زندگى پنهانى خود را آغاز نمود و به همین سبب به «مکتوم » اشتهار یافت.
دوره ستر در تاریخ اسماعیلیان
این مهاجرت مبدأ «دورة ستر» در تاریخ اسماعیلیان نخستین است که تا هنگام تأسیس خلافت فاطمیان و ظهور امام اسماعیلى به طول انجامیده است. محمد پس از مهاجرت، پنهانى و با نامهایى مستعار مانند «میمون » در بلاد مختلف مى زیسته، و ارتباط خود را با مبارکیه که مرکزشان در کوفه بود، همچنان حفظ مى کرده است. او پس از مدتى اقامت در جنوب عراق، به خوزستان رفته ، و بخش آخر عمر خود را در آنجا، در میان گروهى از پیروانش گذرانده بوده است. وی در دورة خلافت هارون الرشید (170-193ق /786- 809م )، و احتمالاً اندکى پس از 179ق /795م درگذشته است . محمد چند پسر داشته که طبق نظر اسماعیلیان فاطمى، یکى از آنان به نام عبدالله پس از مرگ پدر رهبری مبارکیه را به دست گرفته بوده است.
سلسلة امامان نزد اسماعیلیان نخستین
با وفات محمد بن اسماعیل، مبارکیه به دو شاخه منشعب شده اند. گروه اول که گروه بسیار کوچکى بودند، تداوم امامت را در اخلاف محمد بن اسماعیل پذیرفتند. شایان ذکر است که منابع معاصر هیچ گونه اشاره ای به حیات مستقل این گروه و اسامى امامانشان نکرده اند، تا اینکه در 286ق /899م تداوم امامت اسماعیلیه رسماً مورد پذیرش اسماعیلیان فاطمى قرار گرفته است قرامطه
گروه دیگر، شامل اکثر مبارکیه ، مرگ محمد بن اسماعیل را انکار کردند و در انتظار رجعت وی به عنوان امام قائم و مهدی موعود باقى ماندند. برای این گروه که بعدها به طور اخص به نام قرامطه شهرت یافتند، محمد بن اسماعیل پس از امام صادق (ع )، هفتمین و آخرین امام بوده است و به همین سبب اسماعیلیه عموماً به نام سبعیه یا هفت امامى نیز شهرت داشته اند.
مراکز اسماعیلیان در دوره ستر
اقامتگاه این رهبران ابتدا در اهواز و عسکر مکرم در خوزستان بوده ، و سپس به بصره ، و سرانجام به شهر سلمیه در شمال شام (سوریه ) منتقل شده است . سلمیه تا 289ق /902م همچنان مرکز دعوت اسماعیلیه و اقامتگاه رهبران مرکزی نهضت بوده است . نظر به اینکه اکثر اسماعیلیان نخستین در انتظار رجعت محمد بن اسماعیل به عنوان مهدی و گسترش حکومت عدل او بوده اند(نظریة اصلى مبارکیه)، رهبران مرکزی نیز بر همین نظریه تأکید داشته ، و نهضت واحد اسماعیلیه را در قرن 3ق بر اساس همین نظریه در بارة امامت استوار کرده بودند.
روایات گوناگون از اشاعه دعوت اسماعیلیان
دربارة آغاز و اشاعة دعوت اسماعیلیه در نیمة دوم قرن 3ق، و همچنین هویت و مقام مذهبى رهبرانى که نهضت را در دوره ستر تشکیل دادند و هدایت کردند، مآخذ و روایات مختلفى وجود دارد. روایت رسمى  خود اسماعیلیه که در دوره خلافت فاطمیان تدوین یافته، توسط داعى ادریس بن حسن خلاصه شده است. یک روایت ضداسماعیلى نیز به قلم عبدالله بن محمد بن على ابن رزام طایى کوفى است که در نیمة اول قرن 4ق /10م مى زیسته، و رئیس دیوان مظالم در بغداد بوده است. رسالة ابن رزام که برای بى اعتبار کردن کامل نهضت اسماعیلیه تنظیم شده بوده، مورد استفاده خاص یکى دیگر از دشمنان این فرقه، یعنى شریف ابوالحسن محمد بن على، معروف به اخومحسن قرار گرفته بوده است. این روایت ابن رزام و اخومحسن، در قرون بعدی مأخذ اصلى داوریهای خصمانة اکثر مؤلفان دربارة اسماعیلیه واقع شده است.
تشکیلات دعوت به مذهب اسماعیلی(بلاغ)
گرویدن به مذهب اسماعیلى که اسماعیلیان آن را «بلاغ » مى گفتند، تدریجى، و در مقابل پرداخت وجوهات بوده است. بلاغ از 7 یا 9 مرحلة ثابت تشکیل شده است . به نظر مى رسد که طى دورة ستر، ریاست دعوت در دست رهبران مرکزی بوده است که به عنوان حجتهای محمد ابن اسماعیل شناخته شده بودند، تا آنکه از زمان عبیدالله مهدی به بعد خود امامان در صدر دعوت قرار گرفتند. در هر یک از مناطق  (جزایرِ 12گانه) دعوت نیز یک داعى اصلى که گماردة رهبر مرکزی بوده، ریاست دعوت را در دست داشته است.
گسترش دعوت در سدة 3ق /9م
عراق
در 261ق /875م ، یا چند سال زودتر، حمدان قرمط فرزند اشعث که از اهالى سواد کوفه بوده؛ دعوت اسماعیلیه را در نواحى اطراف کوفه و سایر نقاط جنوب عراق آغاز، و سازماندهى کرده ، و داعیانى نیز برای نواحى مهم آن منطقه معین کرده است . خود حمدان توسط داعى حسین اهوازی که از جانب رهبر مرکزی نهضت به عراق گسیل شده، به کیش اسماعیلى در آمده بوده است . در آن زمان ، مرکز دعوت در سلمیه استقرار داشته ، و فعالیت حمدان بخشى از نهضت واحد اسماعیلیه بوده که تحت نظر رهبران مرکزی هدایت مى شده است . حمدان به زودی پیروان زیادی پیدا کرد که به قرامطه اشتهار یافته اند. در اندک مدتى واژة قرامطه به گروههای اسماعیلى دیگر بلاد نیز که ارتباطى با حمدان قرمط نداشته اند، اطلاق شد. دستیار اصلى حمدان ، شوهر خواهر (یا برادر زن ) او بوده که عبدان نام داشته ، و از اهالى اهواز بوده است.
در اندک مدتى واژة قرامطه به گروههای اسماعیلى دیگر بلاد نیز که ارتباطى با حمدان قرمط نداشته اند، اطلاق شد. دستیار اصلى حمدان ، شوهر خواهر (یا برادر زن ) او بوده که عبدان نام داشته ، و از اهالى اهواز بوده است.
عبدان از نوعى استقلال عمل برخوردار بوده ، و شخصاً داعیانى را تعلیم مى داده ، و به نواحى مجاور، خاصه جنوب ایران گسیل مى کرده است .

مقابله با حکومت عباسی
حمدان که مالیاتهایى از پیروان دعوت اخذ مى کرد، در 277ق / 890م یک دارالهجرة مستحکم برای آنها در نزدیکى کوفه بنا کرده بود. عباسیان پس از چندین سال غفلت ، سرانجام در 278ق متوجه اهمیت و خطرات نهضت اسماعیلیه شدند؛ با اینهمه ، اقدامى فوری برای سرکوبى اسماعیلیان عراق که نخستین شورش خود را در 284ق /897م آغاز کردند، به عمل نیاوردند. اندکى بعد، معتضد خلیفة عباسى ، سیاست قاطع تری در مقابل اسماعیلیان اتخاذ کرد و با سرکوبى شدید شورشهای بعدی آنان در طول سالهای 287-289ق / 900-902م از پیروزی احتمالى قیام اسماعیلیه در عراق جلوگیری کرد.
ایران
دعوت اسماعیلیه در نواحى دیگری نیز طى همان دهة 260ق آغاز شده بوده ، و در جنوب ایران ، این دعوت تحت نظارت و رهبری حمدان و عبدان قرار داشته است . داعى ابوسعید حسن بن بهرام جنابى که اهل جنابه (گناوه ) در ساحل خلیج فارس بوده ، و از خود عبدان تعلیم یافته ، ابتدا در جنوب ایران فعالیت مى کرده است . در فارس ، برادر عبدان ، موسوم به مأمون نخستین داعى محلى بوده است و به همین سبب ، نخستین اسماعیلیان آنجا به نام مأمونیه مشهور شده بودند. اندکى پس از 260ق /874م ، دعوت اسماعیلیه در قسمتهایى از مرکز و شمال غربى ایران ، منطقه ای که اعراب آن را جبال مى خواندند، آغاز گردید و سپس به خراسان و ماوراء النهر نیز بسط یافت .
ناحیه ری و شمال غربی
در ناحیة ری که مرکز دعوت در جبال بوده ، داعى خلف حلاج آغازگر نهضت اسماعیلیه شد و به همین سبب، نخستین اسماعیلیان آنجا تا مدتها به خلفیه مشهور بودند. پس از خلف پسرش احمد رئیس دعوت در جبال شد و سپس دستیار اصلى احمد به نام غیاث از اهل کلین، به ریاست دعوت در جبال رسید؛ او به سبب اعتبار علمى خود پیروانى بسیار در شهرهایى مانند قم و کاشان نیز به دست آورده بود. سرانجام ، مردم ری به رهبری فقیهى به نام زعفرانى ، بر غیاث شوریدند و باعث فرار وی به خراسان گشتند. در مرورود، غیاث با یکى از امرای مهم سامانى به نام حسین بن على مرورودی (یا مروزی ) آشنا شد و او را به کیش اسماعیلى درآورد. در نتیجه، بسیاری از مردم در نواحى تحت نفوذ امیر در خراسان ، مانند طالقان و میمنه و هرات و غرجستان و غور نیز به مذهب اسماعیلى گرویدند.
بسیاری از مردم در نواحى تحت نفوذ امیر در خراسان ، مانند طالقان و میمنه و هرات و غرجستان و غور نیز به مذهب اسماعیلى گرویدند.
پس از مدتى غیاث به ری بازگشت و ابوحاتم رازی را به دستیاری خود برگزید. ابوحاتم، یکى از مهم ترین داعیان و متفکران متقدم اسماعیلیه، افزون بر هدایت دعوت در ری، داعیانى نیز به اصفهان و آذربایجان و مازندران و گرگان فرستاد و موفق شد شماری از امرا و حکام محلى، مانند حاکم ری احمد بن على را به کیش اسماعیلى درآورد.

مناطق خراسان و ماوراء النهر
در خراسان و نیز ماوراء النهر، پس از فعالیتهای مقدماتى غیاث، دعوت در آخرین دهة قرن 3ق رسماً توسط داعى ابوعبدالله خادم افتتاح شد. ابوعبدالله که از جانب رهبران مرکزی فرقه مأموریت یافته بود، نیشابور را مقر خود قرار داد و از آنجا فعالیتهای خود را به عنوان نخستین داعى مستقل خراسان آغاز کرد. پس از ابوعبدالله، در حدود سال 307ق /919م ، ابوسعید شعرانى به ریاست دعوت در خراسان رسید و توانست شماری از امرا و اشراف خراسان را به مذهب اسماعیلى درآورد. داعى بعدی در خراسان و مناطق مجاور، امیرحسین بن على مرورودی بود که خود به طبقة اشراف تعلق داشت. داعى امیرحسین که مرکز دعوت را از نیشابور به مرورود منتقل کرد، محمد بن احمد نسفى (نخشبى ) را به جانشینى خود برگزید و او را به گسترش دعوت در ماوراء النهر تشویق کرد. نسفى با عمل به وصیت سلفش، برای مدتى دعوت را با موفقیت قابل توجهى در نواحى آسیای مرکزی پیش برد و پایگاه مهمى در بخارا و نزد سامانیان به دست آورد. نسفى همچنین نخستین مؤلف و فیلسوف اسماعیلى بود که تفکر مذهبى این فرقه را با نوعى فلسفة نوافلاطونى رایج در جهان اسلام در هم آمیخت.
گسترش اسماعیلیه در یمن
دعوت در یمن که همواره یکى از پایگاههای مهم اسماعیلیه بوده ، و از ابتدا ارتباطات نزدیکى با رهبران مرکزی نهضت داشته است، توسط دو داعى به نامهای ابن حوشب، معروف به منصور الیمن و على بن فضل بنیان گذارده شد که از 270ق دعوت اسماعیلیه را به طور علنى در آنجا ترویج نمودند. ابن حوشب و على بن فضل نیز مانند حمدان قرمط، دارالهجره های مستحکمى در پایگاههای کوهستانى که مراکز فعالیتشان بود، ایجاد کردند و از آنجا دعوت را سریعاً به نقاط دیگر گسترش دادند. پایگاه اصلى ابن حوشب در عدن در نزدیکى جبل مَسْوَر قرار داشت و على بن فضل ابتدای فعالیت خود را در جَنَد، در نواحى جنوبى متمرکز کرده بود. با حمایت بنى همدان و دیگر قبایل مهم یمنى ، دعوت اسماعیلیه به سرعت در یمن گسترش یافت ، به طوری که با فتح شهر صنعا در 293ق /906م به دست على بن فضل، تقریباً تمامى یمن تحت نفوذ داعیان اسماعیلى درآمد. البته طى دهه های بعدی اسماعیلیان یمن قادر به حفظ این فتوحات نبودند و بخش مهمى از نواحى تسخیر شده را به زیدیان که دولت مستقلى در 280ق /893م در یمن تأسیس کرده بودند، واگذاردند.
گسترش اسماعیلیه در عربستان و بحرین و شبه قاره
دعوت به تدریج از یمن به مناطق مجاور، مانند یمامه، در شبه جزیرة عربستان نیز بسط یافت . ابن حوشب همچنین داعیانى به بحرین و بلاد دورتر گسیل کرد؛ وی در 270ق /883م هیثم برادرزادة خود را به عنوان نخستین داعى اسماعیلى به سند گسیل داشت و دعوت از آنجا به نواحى دیگر شبه قارة هند نیز گسترش یافت. در حدود سال 281ق /894م - یا حتى زودتر دعوت اسماعیلیه در منطقة بحرین در شرق عربستان آغاز گردید و ابوسعید جنابى از جانب حمدان به بحرین فرستاده شد تا دعوت را در آنجا سازماندهى و رهبری کند. ابوسعید سرانجام موفق شد که تا 286ق /899م ، قسمت اعظم بحرین را تحت نفوذ خود در آورد و دولت مستقلى را در آنجا بنیان نهد.
ورود اسماعیلیه به منطقه شمال افریقا
ابن حوشب در 279ق /892م داعى ابوعبدالله شیعى را به مغرب فرستاد و در نتیجة دو دهه فعالیت ابوعبدالله، دعوت اسماعیلیه در شمال افریقا اشاعه پیدا کرد و مقدمات تأسیس خلافت فاطمیان فراهم گردید.
اصلاحات رهبری سلمیه در عقاید اسماعیلیه
همزمان با گسترش سریع دعوت اسماعیلیه، افتراق مهمى در 286ق / 899م در نهضت اسماعیلیه پدیدار گشت . حمدان قرمط که همچنان ریاست محلى دعوت را در عراق و نواحى مجاور بر عهده داشت، رهبری مرکزی اسماعیلیه را به دیدة قبول مى نگریست و با این رهبران که در سلمیه بودند، مرتباً مکاتبه داشت. در 286ق، اندکى پس از اینکه عبیدالله مهدی به رهبری مرکزی اسماعیلیه رسید، حمدان تغییرات مهمى در دستورهای کتبى صادر شده از سلمیه مشاهده کرد که منعکس کنندة نظریات جدیدی در اصول عقاید رهبری نهضت بود. رهبر جدید اسماعیلیه، عبیدالله، دیگر در انتظار رجعت محمد بن اسماعیل به عنوان مهدی موعود اسماعیلیان نبود، بلکه برای خود و اجدادش که رهبران مرکزی قبلى بوده اند، ادعای امامت داشت.
افتراق اسماعیلیه در پی اصلاحات
با کشف این مطلب، حمدان بى درنگ با سلمیه و رهبری مرکزی قطع رابطه کرد و از داعیان فرمانبر خود خواست که دعوت را در نواحى زیر نظرشان متوقف نمایند. اندکى پس از این وقایع، حمدان ناپدید گردید و عبدان نیز با توطئة زکرویه بن مهرویه ، یکى از داعیان عراق که ابتدا به عبیدالله مهدی و اصلاحات او در عقاید وفادار بود، به قتل رسید.
اصلاحات عبیدالله و شورش حمدان و عبدان بر رهبری مرکزی ، فرقة اسماعیلیه را در 286ق به دو شاخة اصلى منقسم کرد. یک شاخه، اصلاحات اعتقادی عبیدالله را قبول کردند و به رهبری مرکزی نهضت وفادار باقى ماندند؛ اینان اصل تداوم امامت را پذیرفتند و عبیدالله و رهبران قبلى مرکزی اسماعیلیه را به عنوان امامان خود پس از امام صادق (ع )شناختند.
قرامطه در برابر اصلاحات عبیدالله و فاطمیون
شاخةدیگری از اسماعیلیان ِنخستین، اصلاحات عبیدالله را مردود دانستند و همچنان به عقیدة نخستین خود دربارة مهدویت محمد بن اسماعیل و رجعت قریب الوقوع او باقى ماندند که از آن پس - به طور اخص - به نام قرامطه شهرت پیدا کردند. قرمطیان جنوب عراق که در اصل پیشتازان جناح مخالف عبیدالله بودند، تا مدتى پس از حمدان از رهبری محلى قاطعى برخوردار نشدند، تا اینکه عیسى بن موسى و داعیان دیگری ریاست آنان را به دست گرفتند و دعوت قرمطیان را همچنان به نام محمد بن اسماعیل تا اوایل قرن 4ق /10م هدایت کردند. در بحرین، ابوسعید جنابى که به زودی مدعى نیابت امام قائم نیز شد، از نظرات حمدان و عبدان حمایت کرد و دولت قرمطیان بحرین که تا 470ق /1077م دوام یافت ، پایگاه اصلى قرامطه ، و مانعى مؤثر در راه گسترش نفوذ سیاسى فاطمیان در شرق گردید.
زکرویه و حمله به مقر عبیدالله در سلمیه
زکرویه که ابتدا به عبیدالله وفادار مانده بود، پس از چند سال به جناح قرمطیان پیوست. زکرویه با دستیاری پسرانش و برخورداری از حمایت شمار بسیاری از بنى کلب موفق شد تا طى سالهای 289-294ق /902-907م شورشهای قرمطى را در شام و عراق علیه عباسیان سازماندهى کند. عاقبت به مقر عبیدالله در سلمیه نیز حمله بردند و آنجا را در 290ق ویران کردند؛ ولى عبیدالله که به موقع از نیت زکرویه مطلع شده بود، یک سال قبل از حملة قرمطیان ، سلمیه را برای همیشه ترک کرده و به افریقا گریخت.
(فقه و کلام اسماعیلیه/ قسمت دوم)



pdf نظریه امامت در اسماعیلیه | حجم فایل: 568.20 KB
docx داعیان مهم اسماعیلی | حجم فایل: 26.20 KB
pdf پیدایش اسماعیلیه قرمطیان | حجم فایل: 363.72 KB
docx نگاهی به زندگی اِسْماعیل ِ بْن ِ جَعْفَر (علیه السلام) | حجم فایل: 27.96 KB
pptx پاورپوینت اسماعیلیه | حجم فایل: 77.01 KB
docx تعالیم مذهبی و جهان شناسی اسماعیلیان | حجم فایل: 42.07 KB

دریافت تمام فایل ها (ZIP)

جریان شناسی شیعه(فقه و کلام اسماعیلیه/ قسمت دوم)

بخش جریان شناسی فقهی و کلامی جهان اسلام از پرطرفدارترین بخش های مجله الکترونیکی اخوت است. این بخش دارای سیر خاصی است که از کلیات تقسیم بندی های فقهی و کلامی شروع و به جزئیات هریک از مذاهب ختم می شود. لذا برای فهم بهتر و عمیق تر مطالب جریان

*محمد سرکشیکیان
بخش جریان شناسی فقهی و کلامی جهان اسلام از پرطرفدارترین بخش های مجله الکترونیکی اخوت است. این بخش دارای سیر خاصی است که از کلیات تقسیم بندی های فقهی و کلامی شروع و به جزئیات هریک از مذاهب ختم می شود. لذا برای فهم بهتر و عمیق تر مطالب جریان شناسی ناگزیر از خواندن مطالب پیشین هستیم:

نقشه کلی فرق و جریانات جهان اسلام (قسمت اول) + جدول 
جریان شناسی شیعه(فقه و کلام زیدیه/قسمت اول)
جریان شناسی شیعه(فقه و کلام زیدیه/قسمت دوم) 
جریان شناسی شیعه(فقه و کلام اسماعیلیه/قسمت اول)

جریانات شیعی(فقه و کلام اسماعیلیه/ قسمت دوم)
بخش دوم- دوره کشف و ظهور: آغاز حکومت فاطمیان در شمال افریقا(تا 487ق )
عبیدالله پس از ترک سلمیه، در 289ق سفر طولانى و سرنوشت ساز خود را به مغرب آغاز کرد و عاقبت در 292ق /905م به شهر سجلماسه در شرق مراکش وارد شد و چندی به حبس افتاد. داعى ابوعبدالله شیعى که از 280ق /893م به دستور ابن حوشب دعوت اسماعیلیه را در مغرب اشاعه کرده، از بربران گرویده به این مذهب، نیروی نظامى قابل توجهى ساخته بود، در پى فتوحات چشمگیر در مغرب، و برانداختن یکایک حکومتهای محلى، عبیدالله را رهانید و در ربیع الاخر 297، عبیدالله طى مراسم ویژه ای رسماً به عنوان خلیفه شناخته، و سلسلة فاطمى در افریقیه بنیان نهاده شد. با شروع خلافت عبیدالله مهدی در افریقیه، دورة ستر و زمان امامان مستور نیز در تاریخ اسماعیلیان نخستین به پایان رسید و طى دوره کشف یا ظهور، امامان اسماعیلى که اکنون به خلافت نیز دست یافته بودند، به طور علنى در رأس پیروان خود قرار گرفتند.
شکوفایی اسماعیلیان در پرتو حکومت فاطمیان
در این دوره اسماعیلیان خلافت و دولت مستقل و نیرومندی از خود یافتند و دعوت و تفکر و ادبیات اسماعیلیه را به اوج شکوفایى رسانیدند. در همین دوره بود که داعیان اسماعیلى رساله های بسیاری در کلام و فلسفه، فقه و دیگر علوم ظاهری و باطنى، و علم تأویل تألیف کردند و دعوت اسماعیلى را در قلمرو فاطمیان، و همچنین در خارج از مرزها تا ماوراء النهر و هندوستان گسترش دادند
در همین دوره بود که داعیان اسماعیلى رساله های بسیاری در کلام و فلسفه، فقه و دیگر علوم ظاهری و باطنى، و علم تأویل تألیف کردند و دعوت اسماعیلى را در قلمرو فاطمیان، و همچنین در خارج از مرزها تا ماوراء النهر و هندوستان گسترش دادند
. به ویژه، پس از انتقال مرکز حکومت فاطمیان از افریقیه به مصر، فاطمیان به طور کلى در زمینة ترویج فرهنگ و هنر و علوم اسلامى نیز نقش مهمى ایفا کردند. درگیر بودن نخستین رهبران فاطمى در افریقیه، از یک سو با قدرتهای اباضى منطقه و از دگر سو با فشارهای سیاسى اهل سنت، موجب شده بود تا آنان فرصت چندانى برای تشکل و توسعة دعوت اسماعیلیه، به خصوص در خارج از محدودة شمال افریقا را نیابند و از این رو، جوامع قرمطى سرزمینهای شرقى دنیای اسلام که فاقد رهبری واحد، و همچنان در انتظار رجعت محمد بن اسماعیل به عنوان قائم بودند، بدون رقابت داعیان فاطمى به فعالیتهای مذهبى خود ادامه مى دادند.

تدوین مباحث نظری در مشرق
همزمان با اقتدار قرمطیان جنابى در بحرین و فعالیت قرمطیان جنوب عراق به رهبری عیسى بن موسى ، در منطقة جبال و خراسان نیز دعوت قرامطه همچنان دوام داشت. ابوحاتم رازی داعى ری، و نسفى داعى خراسان و ماوراء النهر که هرگز امامت عبیدالله مهدی را پذیرا نشدند و در انتظار ظهور محمد ابن اسماعیل بودند، افزون بر آنکه جماعت بسیاری را به کیش اسماعیلیه درآوردند، توفیق یافتند تا برخى از حکام نواحى مختلف ایران را نیز پیرو دعوت قرمطیان سازند. درحالى که این دو شخصیت در شکل گیری جهان شناسى و دیگر مباحث نظری اسماعیلیه نقش سازنده ای ایفا کرده، و آثاری مهم پدید آورده اند.
گرایش فلسفی نوافلاطونی قرامطه
داعى نسفى که برای نخستین بار فلسفة نوافلاطونى را با تفکر اسماعیلیه درهم آمیخته بود، حاصل تفکر خود را در کتابى با نام المحصول ارائه کرد. این اثر به زودی در میان جوامع مختلف قرمطى که از رهبری مرکزی واحدی محروم بودند، ارج خاص یافت و نقش مهمى در یکسان سازی اصول عقاید قرمطیان ایفا کرد. نسفى که معتقد بود دوره اسلام در زمان حیات محمد بن اسماعیل خاتمه یافته، و دور آخر یا هفتم تاریخ بشر از آن زمان آغاز شده، اعتقاد به اباحه داشت، و بسیاری از احکام شریعت را واجب الاجرا نمى دانست. ابوحاتم رازی با اعتراض به برخى از نظریات داعى نسفى کتاب الاصلاح خود را در ردّ کتاب المحصول او تألیف کرد. یکى از اهداف اصلى ابوحاتم در الاصلاح ، مردود شمردن اعمال اباحى و خلاف شرعى بوده است که در المحصول جایز شمرده شده بود.

گسترش قلمرو حکومت فاطمیان به مصر و حجاز
تنها در زمان چهارمین خلیفة فاطمى المعز لدین الله (341- 365ق /953- 975م )، فاطمیان از صلح و امنیت داخلى کافى برخوردار شدند تا بتوانند سیاست توسعه طلبانه ای را برای بسط حدود قلمرو خود در سرزمینهای شرق دنیای اسلام دنبال کنند. در تعقیب این سیاست که با تصرف مصر در 358ق /969م، و سپس حجاز آغاز شد، معز اقدامات مختلفى برای جلب حمایت جوامع قرمطى سرزمینهای شرقى انجام داد و به ویژه برخى از نظریات آنها را رسماً وارد تعالیم دعوت اسماعیلیان فاطمى کرد. با اندک فاصله ای از تصرف مصر، ساخت بنای مسجد الازهر آغاز شد و در 378ق /988م، الازهر به یک دانشگاه اسلامى تبدیل شده بود که تا آخر دورة فاطمیان به عنوان یکى از مراکز مهم تعلیم داعیان، و تدریس و اشاعة اصول عقاید اسماعیلیه و به طور کلى علوم اسلامى مورد استفاده بود.
رابطة دعوت فاطمى با گروههای قرمطى
معز فاطمى از یک سو امید داشت که بتواند از نیروی قرمطیان در پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه اش استفاده کند، و از سوی دیگراز نفوذ برخى از عقاید قرمطى در میان اسماعیلیان فاطمى سرزمینهای شرقى دنیای اسلام بیمناک بود؛ از این رو، کوشید تا از طرق مختلف حمایت جوامع قرمطى را جلب کند و در همان حال با ملاقاتهایى که با نمایندگان اسماعیلیان مناطق دور دست، مانند سند انجام داد، و در مکتوباتى که به آنها فرستاد، سعى وافری به عمل آورد تا اشتباهات اعتقادی برخى از گروههای پیرو دعوت اسماعیلیان فاطمى را که متأثر از تبلیغات قرمطى بودند، مرتفع کند.
اصلاحات مجدد معز فاطمی در عقاید اسماعیلیه
اکنون روشن شده است که معز فاطمى خود آثاری در اصول عقاید اسماعیلیه تألیف کرده، و همه رسالات قاضى نعمان (د 363ق /974م )، مشهورترین فقیه فاطمى، را نیز به دقت مطالعه مى کرده، و در حقیقت اصلاحاتى در تعالیم اسماعیلیان فاطمى وارد کرده بوده است بر اساس این اصلاحات، معز برخى از نظریات اسماعیلیان نخستین دوره قبل از 286ق را که همچنان مورد تأیید قرمطیان قرار داشت، مجدداً به رسمیت شناخته بود.
(برای آشنایی بیشتر با "عقاید اسماعیلیه" به پیوست مراجعه کنید.)
آثار اصلاحات معز در گسترش قلمرو فاطمیون
کوششهای معز فاطمى برای جلب حمایت قرمطیان تا حدودی موفقیت آمیز بود. داعى ابویعقوب سجستانى که در اوایل عمر به جناح قرمطى تعلق داشت، و از تعالیم داعى نسفى پیروی مى کرد، در زمان معز فاطمى به دعوت فاطمیان پیوست و در تمامى آثاری که پس از به خلافت رسیدن معز تألیف کرد، مدافع مشروعیت و امامت خلفای فاطمى گردید. در نتیجه، اکثر قرمطیان خراسان و سیستان و مکران نیز که از داعى سجستانى اطاعت مى کردند، به جناح اسماعیلیان فاطمى پیوستند. معز همچنین موفق شد پایگاه مهمى در سند برای فاطمیان به دست آورد. داعیان اسماعیلى توانستند قبل از 347ق /958م حاکم محلى سند را به کیش اسماعیلى درآورند و در نتیجه ملتان، پایتخت سند، به دارالهجرة مهمى برای اسماعیلیان سند تبدیل شد
داعیان اسماعیلى توانستند قبل از 347ق /958م حاکم محلى سند را به کیش اسماعیلى درآورند و در نتیجه ملتان، پایتخت سند، به دارالهجرة مهمى برای اسماعیلیان سند تبدیل شد
و این وضع تا پایان سدة 4ق /10م دوام داشت. در دوره های بعد نیز گروههای پراکندة اسماعیلى در سند همچنان وجود داشته اند؛ چنانکه برخى از سلسله های محلى سند، مانند سومرائیان که در 443ق / 1051م بر غزنویان شوریدند و حکومت مستقلى را بر پاساختند، به دعوت اسماعیلیان فاطمى پیوستند.

افول دولت فاطمیان در شمال افریقا و مصر
با انتقال مقر دولت فاطمیان به مصر، اسماعیلیان مغرب به عنوان یک اقلیت تحت فشار قرار گرفتند و در 407ق /1016م ، اندکى پس از به حکومت رسیدن معز ابن بادیس زیری در افریقیه، اکثریت سنى مذهب افریقیه، این اقلیت را در قیروان و دیگر نقاط افریقیه قتل عام کردند و تا چندی پیش از 440ق /1048م که بنى زیری برای همیشه در خطبه نام عباسیان را جایگزین فاطمیان کردند، دیگر تقریباً هیچ گروه اسماعیلى در افریقیه باقى نمانده بود. بعد از آن حتی مصر پایگاه دوم فاطمیان نیز مأمنى دائمى برای اسماعیلیان نبود و در زمان مستنصر (427-487ق /1036-1094م )، هشتمین خلیفة فاطمى، صحنة بحرانهای سیاسى و نظامى و اقتصادی متعددی شد که آغازگر انحطاط دولت فاطمیان بود. در حالى که در همین زمان، خلافت فاطمى به موفقیتهای مهم در مناطق شرقى دست یافته، و حتى توانسته بود در کوتاه زمانى عراق را نیز تحت سیطرة خود گیرد.
پیدایش فرقه دروزیه
از جنجالی ترین خلفای فاطمی، ششمین خلیفه، الحاکم بامر الله(386-411ق /996-1021م ) بود. در زمان وی دعوت اسماعیلیان فاطمى رونق قابل ملاحظه ای پیدا کرد و بیش از پیش در خارج از قلمرو فاطمیان ، خاصه در عراق و ایران، اشاعه یافت؛ داعیان فاطمى که در دارالعلم و الازهر و مراکز دیگر در قاهره تعلیم مى یافتند، مرتباً به مناطق مختلف در داخل و خارج از مرزهای دولت فاطمى گسیل مى شدند. البته کارهای عجیب و غریب ایشان باعث پیدایش فرقه دروزیه گردید. مهمترین عقیده این فرقه اعتقاد به حلول خدا در جسم الحاکم بامرالله است، که از آن به حلول لاهوت در ناسوت تعبیر میکنند. دستگاه دعوت اسماعیلیه با ارسال داعیان از جمله حمیدالدین کرمانی از عراق به مصر توانست از گسترش آن جلوگیری کند ولی دروزیان تا به امروز در مناطق کوهستانی لبنان و فلسطین اشغالی باقی مانده اند. هرچند دیگر الوهیت حاکم را مطرح نمیکنند و خود را موحد میدانند.

افتراق فاطمیان به نزاری و مستعلویه
پس از مرگ خلیفه مستنصر، "افضل پسر بدر الجمالى" که در مقام وزارت ، اقتداری تمام داشت، توانست به قصد مستحکم ساختن موقعیت خود و با اعمال نفوذ، نزار فرزند ارشد مستنصر را که نص امامت و خلافت بر او قرار گرفته بود، از حقوق خود محروم کند و در عوض جوان ترین برادر او ابوالقاسم احمد را با لقب المستعلى بالله جایگزین وی سازد. افضل به سرعت مقامات عالى رتبة دولت و دعوت فاطمیان را وادار کرد تا با مستعلى بیعت کنند و او را به جانشینى مستنصر بشناسند. این اقدام بى سابقه ، نهضت اسماعیلیه را با بحران شدیدی مواجه ساخت و اسماعیلیان که تا آن زمان نهضت واحدی را تشکیل مى دادند، به زودی به دو شاخة اصلى مستعلویه و نزاریه منقسم شدند. در اواخر سال 488ق /1095م نزار همراه یکى از پسرانش به دستور مستعلى در زندان به قتل رسید.
پایان خلافت فاطمى
افتراق در جماعت اسماعیلیه به این دو شاخه که از همان ابتدا رقبای متخاصم یکدیگر شدند، به تضعیف کلى و غیر قابل جبران دعوت اسماعیلیه انجامید. اکثراسماعیلیان مصر و تمامى جماعت اسماعیلى یمن و گجرات و گروهی از اسماعیلیان شام امامت مستعلى را پذیرفتند، ولى گروه بزرگى از اسماعیلیان شام و تمامى اسماعیلیان عراق و ایران و احتمالاً بدخشان و ماوراء النهر به نص اول مستنصر وفادار ماندند و نزار را به عنوان نوزدهمین امام خود و جانشین به حق پدرش قبول کردند. در قرون بعدی ، مستعلویان و نزاریان به ترتیب در قسمتهای غربى و شرقى دنیای اسلام به بسط دعوتهای مستقل خود پرداختند و مسیرهای مذهبى سیاسى کاملاً مجزایى را طى کردند.
افتراق مستعلویه به حافظیه و طیبیه
با قتل جانشین مستعلى، الامر باحکام الله در 524ق /1130م ، مستعلویان با بحران جدیدی مواجه شدند که منجر به انشعاب مستعلویه به دو شاخة حافظیه و طیبیه گردید. آمر چند ماه پیش از مرگش صاحب فرزندی به نام طیب شده بود که تنها پسر او بوده است، اما در وقایع پس از مرگ آمر، عملاً نامى از طیب در میان نیست. عموزادة آمر، ابوالمیمون عبدالمجید که عضو ارشد خانوادة فاطمیان، و مدعى قدرت بود، پس از یک سال کشمکش با مخالفان، بر مسند حکومت قرار گرفت. او که ابتدا با عنوان ولیعهد زمام امور را در دست گرفته بود، در ربیع الاخر 526، مدعى خلافت و امامت شد و لقب الحافظ لدین الله را برای خود برگزید. از آنجا که پدر حافظ امامت و خلافت نیافته بود، ادعای وی با اشکالاتى مواجه مى گردید. از این رو، وی بر آن شد تا برای تبیین مشروعیت امامت و خلافت خود، دست به تنظیم سجلى زند که از طریق آن بتواند خود را جانشین به حق آمر قلمداد کند. این سجل به موارد مختلفى در تاریخ اسلام و فاطمیان استناد داشت و به طور اخص متذکر مى شد: همان گونه که حضرت محمد (ص ) عموزادة خویش حضرت على (ع ) را وصى و جانشین خود قرار داده بوده، امر نیز شخصاً عموزاده اش حافظ را به جانشینى برگزیده بوده است. امامت حافظ مورد تأیید رسمى مرکز دعوت مستعلویه در قاهره قرار گرفت و اکثر اسماعیلیان مستعلوی در مصر و شام، و گروهى از مستعلویان یمن که حافظ و جانشینانش را به عنوان امامان خود شناختند
امامت حافظ مورد تأیید رسمى مرکز دعوت مستعلویه در قاهره قرار گرفت و اکثر اسماعیلیان مستعلوی در مصر و شام، و گروهى از مستعلویان یمن که حافظ و جانشینانش را به عنوان امامان خود شناختند
، با نامهای حافظیه و مجیدیه اشتهار یافتند. از طرف دیگر، گروههایى از مستعلویان مصر و شام، و شمار کثیری از مستعلویان یمن ادعاهای حافظ را باطل دانستند و امامت طیب را پذیرفتند که ابتدا با نام آمریه، و پس از تأسیس دعوت مستقل طیبى در یمن، به طیبیه شهرت یافتند.

بازگرداندن مذهب اهل سنت به مصر بدست صلاح الدین ایوبی
سلسلة فاطمیان رسماً در محرم 567/ سپتامبر 1171 به دست صلاح الدین ایوبى ، منقرض شد و صلاح الدین بى درنگ مذهب اهل سنت را به مصر بازگردانید؛ وی اسماعیلیان آن دیار را سخت قلع و قمع کرد و تشکیلات مرکزی دعوت حافظى برچیده شد و عاضد آخرین خلیفة فاطمى نیز چند روز پس از شکست، در پى بیماری کوتاهى درگذشت. تا حدود یک قرن پس از مرگ او، شماری از اخلاف وی مدعى امامت حافظیه بودند و هر چند گاه یک بار حرکت و شورشى را در مصر سامان مى دادند؛ ولى از آن پس بساط مذهب اسماعیلیه و سازمان پنهان دعوت آن کلاً از مصر برچیده شد و در همان زمان، در شام نیز اثری از اسماعیلیان حافظى یافت نمى شد.
دعوت ناپایدار مستعلوی حافظى
دعوت حافظیه در یمن نیز پیروانى پیدا کرده، و برای مدتى از حمایت رسمى بعضى از حکام و امرای محلى آن گوشه از جنوب عربستان ، خاصه بنى زریع و همدانیان برخوردار شده بود، ولى با انقراض این حکومتها در یمن و با ظهور صلاح الدین ایوبى، دعوت حافظیه و پیروانش در آن دیار نیز دوامى نیافت. در هند به نظر نمى رسد که حافظیان هرگز توانسته بوده باشند پایگاهى به دست آورند و مستعلویان هند که با صلیحیون روابط نزدیک خود را حفظ کرده بودند، مانند آنها، کلاً به جناح طیبى دعوت مستعلویه پیوسته بودند. با توجه به از بین رفتن کامل جماعت حافظى در بلاد اسلامى، از اثار اسماعیلیان مستعلوی حافظى هیچ گونه نمونه ای برجای نمانده است.

( فقه و کلام اسماعیلیه/قسمت سوم)

بخش سوم - اسماعیلیه پس از افتراق نزاری - مستعلوی
دوام دعوت مستعلوی طیبى در یمن و شبه قاره
دعوت مستعلوی طیبى پایگاه اصلى و همیشگى خود را در یمن و سپس در شبه قارة هندوستان پیدا کرد. اسماعیلیان مستعلوی طیبى معتقدند که امامت آنها در اعقاب طیب که همچنان در استتار مانده اند، تداوم یافته است و سرانجام ، در پایان دوره فعلى ستر در تاریخ مذهبى بشر، یکى از همین امامان ظهور خواهد کرد و آغازگر دوره کشف خواهد گردید. در زمینه اصول عقاید و تفکر، مستعلویان طیبى ادامه دهنده تعالیم و سنن اسماعیلیان فاطمى بوده اند. آنان مجموعه ای بزرگ از کتب و رسائل خطى را که از عهد فاطمى برجای مانده بود، و به «الخزانة المکنونه » شهرت داشت ، حفظ نمودند و از قرن 10ق به تدریج این میراث را به گجرات نیز انتقال دادند.
انتقال مرکز دعوت طیبیه به گجرات هند
از آغاز پیدایى دعوت طیبیه، داعیان مطلق از یمن به طور دقیقى امور دعوت طیبى را در هند، خاصه گجرات، زیرنظر داشتند؛ از هنگام ورود نخستین داعیان اسماعیلى به گجرات در 460ق /1068م، جماعت اسماعیلى در غرب شبه قارة هند به تدریج گسترش یافت و این جماعت از هندیان اسماعیلى که عمدتاً اصل و نسب بومى داشتند، به زودی با نام «بُهره » شهرت یافتند.
گسترش تدریجى دعوت طیبى در هندوستان، و افزایش جمعیت طیبیان در آن دیار از یک سو، و مساعدتر بودن اوضاع سیاسى برای این دعوت در مقایسه با یمن از سوی دیگر، نظر رهبری دعوت طیبى را از یمن متوجه هندوستان ساخت و در 974ق /1566م بود که جلال بن حسن، داعى طیبى هندی تبار، مرکز دعوت مستعلوی طیبى را از یمن به احمدآباد در گجرات منتقل کرد.
 

انشعاب طیبیه به داوودیه و سلیمانیه
جماعت طیبى خود از انشعابات فرقه ای مصون نماند و با مرگ داعى مطلق داوود بن عجب شاه، در 999ق /1591م، مستعلویان طیبى بر سر جانشینى وی اختلاف پیدا کردند و به دو شاخه داوودیه و سلیمانیه منشعب شدند. اکثر بهره های طیبى هندوستان ، داوود بن برهان الدین (د 1021ق /1612م ) را به جانشینى داوود بن عجب شاه پذیرفتند و به داوودیه معروف گشتند، در حالى که بیشتر طیبیان یمن و گروه کوچکى از بهره ها، سلیمان بن حسن هندی (د 1005ق /1597م ) را به عنوان بیست و هفتمین داعى مطلق خود شناختند و به سلیمانیه مشهور شدند. اکنون کل جمعیت داوودی جهان در حدود نیم میلیون نفر است که چهار پنجم آنها در هندوستان سکنى دارند. بیش از نیمى از بهره های داوودی هند در گجرات زندگى مى کنند و بقیه عمدتاً در بمبئى و نواحى مرکزی هندوستان مسکن گزیده اند. در پاکستان و یمن و کشورهای خاور دور نیز گروههای پراکنده داوودی یافت مى شوند. بهره های داوودی، همانند اسماعیلیان نزاری هند (خوجه ها)، جزو نخستین گروههای آسیایى بودند که در قرن 13ق /19م به زنگبار و سواحل شرقى افریقا مهاجرت کردند. از چند دهه پیش، گروههایى از این اسماعیلیان هندی تبار (بهره ها و خوجه ها) که عمدتاً برای تجارت به افریقا رفته، و تدریجاً در کشورهای شرقى آن قاره، خاصه کنیا و تانزانیا، مقیم شده بودند، به کشورهای غربى در آمریکای شمالى و اروپا مهاجرت کرده اند. جمعیت سلیمانیان در یمن نیز، در حال حاضر حدود 70 هزار نفر است که عمدتاً در نواحى شمالى ، خاصه حراز و مرز عربستان سعودی، متمرکز هستند. گروههای کوچکى از بهره های سلیمانى نیز در هندوستان، خاصه شهرهای بمبئى، بروده، احمدآباد و حیدرآباد یافت مى شوند و در خارج از یمن و هند و پاکستان ، مستعلویان طیبى سلیمانى حضور محسوسى ندارند.
نزاریه در دورة الموت
تاریخ متقدم نزاریان از تاریخ حکومت ضد سلجوقى  الموت به رهبری حسن صباح تفکیک ناپذیر است. حکومت اسماعیلى در قلعه ها که اندکى پیش از بروز اختلاف نزاری مستعلوی در سلسله جبال البرز شکل گرفته بود، بلافاصله پس از این اختلاف، مهم ترین پایگاه فرقة نزاری گشت. این حکومت که مرکزش معمولاً در قلعة مستحکم کوهستانى الموت، واقع در نزدیکى طالقان قزوین، قرار داشت، به نهضت نزاریه قدرت سیاسى مهمى بخشیده بود و عاقبت تنها در مقابل حملات بى امان مغولان منقرض شد. حسن صباح که در واقع دعوت مستقل نزاریه را بنیان نهاده بود. در دورة 171 سالة الموت، اسماعیلیان نزاری توانستند با رهبریهای اولیة حسن صباح، دعوت مستقل خود را که دیگر هیچ گونه ارتباطى با قاهره و حکومت فاطمى و دعوت مستعلویه نداشت، بنیان گذاری کنند و در نواحى مختلف، خاصه ایران و عراق و شام، بسط دهند.

تفکر نزاریه
در زمینة تفکر و نظام نظری، نزاریان کمتر از مستعلویان ادامه دهنده سنن و تفکر اسماعیلیان فاطمى بودند، به طوری که از ابتدا مسلمانان غیر اسماعیلى نهضت آنها را «دعوت جدید» مى خواندند و آن را متمایز از «دعوت قدیم »، یعنى دعوت اسماعیلیان فاطمى مى دانستند. در واقع، اسماعیلیان نزاری ایران که از فارسى به عنوان زبان مذهبى خود نیز استفاده مى کردند، رفته رفته با آثار دوره فاطمى بیگانه شدند؛ ولى در شام مکتوبات اسماعیلیان فاطمى تا حدودی مورد استفاده نزاریان آن دیار قرار گرفته است؛ از این رو، آنها شماری از کتب آن دوره، از جمله آثار قاضى نعمان را حفظ کرده اند.
مشکل امامت در نزاریه
پس از افتراق نزاری مستعلوی، نزاریان در شناخت امام خود با بحران مهمى مواجه بودند؛ با وجود اینکه از نزار، اعقاب ذکور برجای مانده بود، هیچ یک از آنان پس از مرگ نزار به طور علنى مدعى امامت نشدند و حسن صباح و دو جانشین بعدی و  نام امام یا امامانى را پس از نزار ذکر نکردند. بر روی سکه هایى نیز که از زمان محمد بن بزرگ امید (د 557ق /1162م )، سومین خداوند الموت، بر جا مانده ، نام خود نزار به عنوان آخرین امام نزاری ذکر شده است، بدین ترتیب، در آن زمان نزاریان در واقع به «دوره ستر» دیگری داخل شده بودند و در چنان اوضاعى حسن صباح اندکى پس از افتراق نزاری مستعلوی ریاست عالى دعوت را در سرزمینهای شرقى به دست گرفته بود. در «دوره ستر» که امام نزاری از چشم پیروانش پنهان بود، حسن صباح به عنوان حجت امام مستور یا نماینده تام الاختیار وی شناخته شد، در حالى که نزاریان همچنان منتظر بودند تا توسط حسن از تاریخ ظهور قریب الوقوع امام خود و هویت وی آگاه شوند.
درگیری نزاریان با سلجوقیان
به رغم فشارها و حملات ممتد سلجوقیان به قلاع و پایگاههای نزاریان، دعوت نزاریه با موفقیت کم و بیش در شهرها و نواحى کوهستانى ایران اشاعه مى گردید و دامنه نفوذ آن گاه تا اصفهان، مقر حکومت سلجوقیان گسترش مى یافت. از حدود سال 495ق /1102م ، حسن صباح فعالیتهای دعوت را به شام نیز بسط داد و از همان زمان پیوسته داعیانى از الموت، برای تشکل بخشیدن به نزاریان شام و رهبری آنها، و همچنین اشاعه دعوت در میان مسلمانان غیر اسماعیلى آنجا، به شام فرستاده مى شدند. این داعیان که ریاست دعوت نزاریه را در شام بر عهده مى گرفتند، در زمینه سیاستهای کلى مجری دستورهای الموت بودند.
حسن دوم و دوره قیامت در عقاید نزاریه
چهارمین خداوند الموت، حسن دوم، بانى انقلابى عظیم در تعالیم اسماعیلیه نزاری گردید. حسن دوم به تاریخ و تعالیم اسماعیلیان متقدم توجه خاص داشت و از علم تأویل نیز بهره کافى برده بود. در 17 رمضان 559 حسن دوم طى مراسم ویژه ای در الموت و در حضور گروههایى از نمایندگان جماعات نزاری مناطق مختلف، به عنوان داعى و حجت امام مستور خطبه ای ایراد کرد که ظاهراً از جانب شخص امام برای پیروانش ارسال شده بود. از آن سال به بعد، نزاریان همه ساله روز 17 رمضان را به عنوان «عید قیامت » جشن مى گرفتند. طى این مراسم، حسن دوم وقوع قیامت و فرارسیدن آخر الزمان را اعلام کرده بود، یعنى همان دوره واپسین تاریخ مقدس که اسماعیلیان از آغاز تاریخ خود در انتظارش بودند و همان طور که در ارتباط با قیامت انتظار مى رفته است و اسماعیلیان متقدم بیان کرده بودند، شریعت اسلام نیز مى بایست منسوخ مى گردید. در منابع تأکید شده که حسن دوم قیامت و معاد و بهشت و دوزخ را تأویل، و تعبیرهای روحانى و معنوی مختلفى از آنها ارائه مى کرده است.
همان طور که اوضاع قیامت و زندگى در بهشت ایجاب مى کرده است، مؤمنان دیگر مجبور به اجرای احکام شرعى و فرایض دینى نبودند، زیرا در آخرت که دورة حساب رسى است - به عکس این دنیا - همه «حساب » است و دیگر نیازی به «عمل » نخواهد بود.
نزاریه پس از سقوط الموت
امامت و جماعت اسماعیلیان نزاری در ایران به دست مغولان در 654ق /1256م منهدم نگردید؛ و گروههای پراکنده ای از نزاریه همچنان در دیلم و قهستان باقى ماندند و شمار بسیاری از نزاریان خراسانى که از تیغ مغول رهایى یافته بودند، نیز به نواحى مجاور در افغانستان و سند مهاجرت کردند. در طى دو قرن که مبهم ترین دوران تاریخ نزاریان بعد از الموت است، جماعت نزاریه برای حفظ بقای خود مجبور بوده است تا به شدیدترین وجهى تقیه کند و به تدریج هویت واقعى خود را در پوشش ظاهری تصوف کتمان نماید. در این دوره از امامان نزاریه و ارتباط نزاریان با امامان خود تقریباً چیزی دانسته نیست. از دانسته های محدود، این است که با مرگ شمس الدین محمد، بیست و هشتمین امام نزاری که در حدود 710ق /1310م اتفاق افتاد، اولین انشعاب در جماعت نزاریه پدیدار گشت. مؤمن شاه و قاسم شاه ، فرزندان شمس الدین محمد بر سر جانشینى پدر اختلاف پیدا کردند و امامت هر یک از آنها مورد پذیرش گروههایى از نزاریان قرار گرفت و در نتیجه جماعت نزاریه به دو شاخه مؤمن شاهى (یا محمدشاهى ) و قاسم شاهى منقسم گردید. ابتدا اکثر نزاریان شام و دیلم و بدخشان به شاخة مؤمن شاهى پیوستند و نزاریان قاسم شاهى ظاهراً تا مدتى در اقلیت بودند.
نزاریه مومن شاهی
دربارة امامان مؤمن شاهى و فعالیتهای آنها اطلاعات محدودی در دست است و تنها اخباری جسته و گریخته از فعالیتهای برخى از آنان در دیلم، سلطانیه و هند رسیده است. چهلمین و آخرین امام نزاریان مؤمن شاهى، امیر محمد باقر بود که در 1210ق /1795م برای آخرین بار با پیروان خود در شام تماس گرفت و دیگر از وی خبری نشد. هم اکنون، نزاریان مؤمن شاهى تنها در سوریه، در نواحى مصیاف و قدموس، یافت مى شوند و در آنجا به جعفریه شهرت دارند. این شاخه از مؤمن شاهیان، ظاهراً با حفظ ویژگیهای اعتقادی نزاریه، هنوز در انتظار ظهور امام مستور خود از اعقاب امیر محمد باقر هستند و در احکام شرعى پیرو مذهب شافعیند.
نزاریه قاسم شاهی
در شاخة نزاری قاسم شاهى نیز امامان از مخفى گاههای مختلف خود در آذربایجان، فعالیتهای بسیار محدود دعوت خود را رهبری مى کردند. اسلام شاه مقر خود را برای همیشه از آذربایجان به حومة قم در ایران مرکزی منتقل کرد؛ در زمان همو قریة انجدان ، واقع در دشت فراهان بین اراک و قم، به عنوان محل دائمى استقرار امامان قاسم شاهى و مرکز دعوتشان برگزیده شد. از هنگام سقوط الموت، امامان قاسم شاهى و پیروانشان در ایران تدریجاً به میزان قابل توجهى در پوشش تصوف تقیه مى کردند و در ظاهر به صورت یکى از طریقه های صوفى درآمده بود.
تجدید حیات نزاریه قاسم شاهی
از زمان مستنصر دوم، فرزند محمد بن اسلام شاه و سى و دومین امام قاسم شاهى که در حدود سال 868ق /1464م به امامت رسید، دورة جدیدی در تاریخ نزاریان این شاخه آغاز شد که تا آخر قرن 11ق /17م به طول انجامید. طى این دو قرن که در تاریخ نزاریه به دورة انجدان معروف شده، امامان این جماعت نه تنها پیروانى جدیدی یافتند، بلکه توانستند ارتباطات مستقیم خود را با گروههای پراکندة پیروانشان در نقاط دور دست، خاصه در هندوستان و آسیای مرکزی برقرار کنند و آن گروهها را تحت رهبری متمرکز درآورند. و یکى از بزرگ ترین موفقیتهای خود را در شبه قارة هند به دست آورند.
شکل گیری خوجه های هند(اسماعیلیان نزاری هند)
پیر شمس الدین ظاهراً نخستین فردی بوده که در زمان قاسم شاه دعوت نزاریه را در ملتان تشکل داده بوده است؛ نوادة او پیر صدرالدین، بسیاری از هندوهایى را که به کاست لوهانا و دیگر کاستها تعلق داشتند، به کیش نزاری درآورد و به آنها لقب خوجه داد و ضمن توسعة دعوت در دیگر نواحى شبه قارة هند، در واقع، سازمان اجتماعى نزاریان هند، یا خوجه های نزاری را بنیان نهاد.
عقاید خوجه ها
پیرهایى که در هند به اشاعه تعالیم دعوت نزاری مى پرداختند، تا مدتها توجه خاصى به اصول عقاید و سنتهای هندوها مبذول مى داشتند و تعالیم خود را در قالبهای تفکر اساطیری هندوها، و به گونه های ویژه ای ارائه مى کردند که برای هندوهای سند و گجرات قابل فهم باشد. در نتیجه، در تألیفات مذهبى خوجه ها، یعنى گنانهای مختلف که به پیرها منسوب هستند، به گونه های متفاوت اصول عقاید متقدم هندوها با تعالیم اسلام و شیعه و اسماعیلیه اختلاط پیدا کرده است. در گنانهای نزاری هیچ گونه اثری از عقاید اسماعیلیان متقدم در زمینه های جهان شناسى و تاریخ ادواری یافت نمى شود.
انتقال مقر نزاریه به هندوستان
از زمان امامت شاه نزار(1134ق /1722م )، مقردعوت قاسم شاهى از انجدان منتقل شد و برای دوره ای میان قریة کهک، کرمان (و گاه شهر بابک ) و یزد در انتقال بود. در جریانهای عهد افشاریه و زندیه، برخى از امامان قاسم شاهى به ایفای نقش سیاسى پرداختند و در اوایل عهد قاجار، امام حسنعلى شاه که او نیز شخصى متنفذ بود، از سوی فتحعلى شاه قاجار، به لقب «آقاخان » ملقب شد. این لقب به طور موروث مورد استفاده جانشینان وی نیز قرار گرفته است. وی در جریان فعالیتهای سیاسى خود در 1256ق /1840م، پس از جمع آوری افراد و تجهیزات لازم و با حمایت پیروانش در شهر بابک، به خصوص ایلات خراسانى و عطاء اللهى آن ناحیه، با نیروهای دولتى در کرمان به جنگ و ستیز پرداخت. در 1257ق آقاخان در سرحد بلوچستان از بیگلربیگى کرمان که در رأس یک لشکر 25 هزار نفری به تعقیب وی پرداخته بود، به سختى شکست خورد و به افغانستان پناهنده شد و بدین ترتیب ، دوران امامت نزاریان قاسم شاهى در ایران برای همیشه به پایان رسید.
روابط نزاریه با امپراطوری انگلیس و تثبیت در هندوستان
از آن به بعد، روابط نزدیکى بین آقاخان اول و دستگاه امپراتوری بریتانیا در هندوستان برقرار شد که به استقرار و استحکام موقعیت مذهبى امام نزاری در آن شبه قاره انجامید. آقاخان اول پس از گذراندن مدت زمانى در افغانستان و سند و کلکته، و مأیوس شدن از مراجعت به ایران سرانجام، در 1265ق /1849م شهر بمبئى را مقر دائمى خود قرار داد و در آنجا تشکیلات وسیعى برای رهبری خوجه های نزاری و پیروان دیگرش در خارج از هندوستان به وجود آورد. اکنون جماعت چند میلیونى اسماعیلیان نزاری قاسم شاهى عمدتاً در کشورهای آسیایى، مانند هند، پاکستان، بنگلادش، چین (در یارکند و کاشغر)، افغانستان، ایران، سوریه و تاجیکستان (خاصه بدخشان )، و در کشورهای افریقایى، خاصه کنیا و تانزانیا، به صورت اقلیتهای کوچک مذهبى پراکنده هستند.
در شبه قارة هند خوجه های نزاری عمدتاً در نواحى سند، کاچ، گجرات و بمبئى زندگى مى کنند و گروههای دیگری از نزاریان قاسم شاهى در نواحى چیترال، گلگیت و هونزا در شمال جامو و کشمیر، و شمال غرب پاکستان یافت مى شوند که در منطقه با نام محلى مولایى شهرت دارند. افزون بر آن ، از حدود سال 1970م ، شمار بسیاری از خوجه های نزاری از هند و پاکستان و نیز افریقا به کشورهای غربى ، خاصه آمریکای شمالى و انگلستان مهاجرت کرده اند. در نتیجه، اسماعیلیان نزاری پیرو آقاخان اکنون متعلق به یک جامعة بین المللى و بسیار پراکنده با نژادها و زبانهای مختلفند که تنها از لحاظ اصول عقاید مذهبى و میراث تاریخى فرقه ای صاحب وجوه مشترکى هستند.