اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

پاسخ به سئوالات احکام

1 - آیا محتلم شدن جوان پانزده ساله در خواب , نشانهء بلوغ است , سن تکلیف پانزده سالگی است یا ابتدای شانزده سالگی ؟

نشانهء بلوغ مرد چند چیز است ; از جمله : تمام شدن پانزده سال مرد و ورود به شانزده سالگی ,چنان که اتمام نُه سال و پاگذاشتن به ده سالگی نشانهء بلوغ دختر است . نشانهء دیگر, احتلام ; یعنی جنب شدن در خواب است , اگر چه قبل از پانزده سالگی باشد. در این صورت عبادات و تکالیف شرعی واجب می گردد.

2 - آیا در تکالیف الهی توانایی انسان لحاظ شده است؟

کاری که انسان قادر به انجام آن نباشد، هرگز مورد تعلق تکلیف واقع نمی شود. توانایی انسان محدود است و تکالیف در محدودة‌توانایی ها صورت می گیرد. قرآن مجید می فرماید: "لا یکلف الله نفساً إلاّ وسعها؛ خداوند هیچ کس را جز به اندازة توانایی اش تکلیف نکرده است". از این رو برای تکلیف شرایطی در نظر گرفته شده مانند بلوغ، عقل، اختیار و قدرت بر انجام کار.این شرایط عام است و در همة واجبات باید مکلف این شرایط را داشته باشد، مثلاً یکی از شرایط وجوب روزه، قدرت و توانایی است. کسی که نمی تواند روزه بگیرد، تکلیف از او ساقط است یا کسی که نمی تواند جهاد کند، جهاد بر او واجب نیست. علاوه بر حکم شرع، عقل نیز به لزوم این شرط حکم می کند و تکلیف مالایطاق (خارج از قدرت) را جایز نمی داند.
1 -
بقره (2) ایه 276.

3 - حدّ یا حدود روزه خواری حرام چیست‌؟ این امر به استناد کدام آیه یا حدیث است‌؟

1. در بخش‌هایی از صریح‌ترین و مشهورترین آیه شریفه دربارة روزه می‌خوانیم‌: "یـَاَیُّهَا الَّذین‌َ ءامَنوا کُتِب‌َ عَلَیکُم‌ُ الصّیام‌ُ... فَمَن کان‌َ مِنکُم مَریضـًا اَو عَلی‌َ سَفَرٍ فَعِدَّة‌ٌ مِن‌اَیّام‌ٍ اُخَرَ وعَلَی الَّذین‌َ یُطیقونَه‌ُ فِد یَة‌ٌ طَعام‌ُ مِسکین‌ٍ فَمَن تَطَوَّع‌َ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَه‌ُ... فَمَن شَهِدَ مِنکُم‌ُ الشَّهرَ فَلیَصُمه‌ُ; (بقره‌، 183و184) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بر شما روزه نوشته شده‌... و هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد، تعدادی از روزهای دیگر را ]روزه بدارد[ و بر کسانی که روزه برای آن‌ها طاقت فرساست ]هم چون بیماران مؤمن‌، پیرمردان و پیرزنان‌[، لازم است کفّاره بدهند; یعنی مسکینی را اطعام کنند و چنان چه از روی اطاعت و فرمان‌بری خالصانه از خدا روزه بگیرید بهتر است از این که این اقدام از روی اکراه باشد... پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حَضَر باشد، روزه بدارد...".
2.
با چنین تصریحی از آیه شریفه بر وجوب روزه که در دو قسمت آن آمده است‌: "کُتِب‌َ عَلَیکُم‌ُ الصّیام‌ُ" و "فَمَن شَهِدَ مِنکُم‌ُ الشَّهرَ فَلیَصُمه‌ُ" تردیدی باقی نمی‌ماند که ترک روزه و افطار عمدی آن بدون عذر شرعی در ماه رمضان حرام است‌.
3.
در همین آیة شریفه‌، ناتوانی‌، بیماری و سفر به عنوان عذر شرعی روزه خواری بر شمرده شده است‌، یعنی در موارد فوق‌، تکلیفی به نام روزه بر شخص مسلمان وجود ندارد. از این رو، در غیر از موارد فوق‌، افطار روزه‌، حرام بوده‌، خود یکی از حدود روزه خواری حرام به حساب می‌آید که در آیة شریفه بدان ها تصریح شده است‌.
4.
نکته‌ای که به نظر می‌رسد بیش‌تر در ذهن پرسش‌گر محترم مطرح بوده‌، حکم روزه خواری علنی است‌. بی‌تردید، وقتی صراحت آیة شریفه در وجوب روزه‌، مقتضی آن است که حتی خوردن روزه به طور مخفیانه در منزل شخصی روزه خوار حرام می‌باشد; بدیهی است‌، حرمت خوردن آن به طور علنی و آشکار دو چندان خواهد بود; چرا که این کار، حریم ماه رمضان را در انظار و دیدگاه عموم‌، می‌شکند و البته این ماه و اهمیت روزه را در صحنه علنی جامعه‌، خدشه دار می‌سازد; حتی اگر، آیه و روایتی در این باره نداشته باشیم‌، با مقدماتی که ذکر شده این که روزه خواری علنی‌، در مقایسه با افطار مخفیانه آن‌، جای توبیخ و سرزنش بیش‌تری دارد; امری بدیهی است‌.
5.
در کتاب شریف وسایل الشیعه‌، کتاب "الامر و النهی‌"، باب 41، که نام آن‌، باب تحریم تظاهر به منکرات است‌، روایات تکان دهنده‌ای از امامان‌: در این باره نقل شده است‌. آیا روزه خواری علنی‌، تظاهر به منکر نیست‌؟ و به همین دلیل‌، آیا آن تعابیر مهم در روایات فوق‌، شامل این مورد نمی‌شود؟ در بخشی از یکی از روایات فوق از امام زین‌العابدین‌به دنبال شمارش تفصیلی آثار گناهان‌، آمده است‌: "والذنوب التی تدیل الاعدأ: المجاهرة بالظلم و اعلان الفجور و اباحة المحظور و عصیان الاخیار و الانطیاع للاشرار; از گناهان که سبب غلبه دشمنان می‌شود عبارتند از آشکارا مرتکب ظلم شدن‌، فسق و فجور علنی‌، مباح دانستن امور ممنوعه الهی‌، نافرمانی از نیکان و پیروی از اشرار و بدان‌." حال‌، آیا خوردن علنی روزه‌، مباح دانستن آشکار امور ممنوع الهی نیست که در فرمایش امام بزرگوار از آن به گناهان که سبب غلبه دشمن می‌شود، یاد شده است‌؟

4 - چرا دیه یک فرد ارمنی و یا اقلیّت‏های دیگر نصف دیه مسلمان است؟

طبق قانون جمهوری اسلامی ایران دیه اقلّیّت‏های مذهبی از جمله ارمنیها با دیگران برابر است و تفاوتی وجود ندارد. در فقه این مسئله مورد اختلاف است.

5 - مادرم قبل از این که وفات کند در یک برهه دچار اختلاف حواس بود. نماز نمی خواند و به مقدسات دشنام می داد. آیا گناهای به نام ایشان ثبت شده است؟

اگر بیماری اختلاف حواس به حدّی بوده که خوب را از بد تشخیص نمی داده یا در آن حال عقلش سالم نبوده، تکلیفی نداشته و گناهی برای او ثبت نشده است.دشنام به مقدسات اگر از عقیده برخیزد، جای نگرانی است؛ اگر ایشان در موقع سلامت علاقه مند به مقدسات بوده و نماز و روزه را انجام می داده است، بدون شک در حال اختلال حواس هر چه بگوید معتبر نیست و جای نگرانی نمی باشد.

6 - پسری به سن بلوغ رسید. تا آن زمان عکس هایی با زن هایی که به او نامحرم اند،‌ انداخته است و در آلبوم عکس او وجود دارد. آیا وقتی بالغ شد، نمی تواند به عکس هایی که قبل از بلوغ انداخته است، نگاه بکند؟ در مورد دخترانی که در عکس به سنّ بلوغ نرسیده اند، چه حکمی دارد؟

وقتی پسر یا دختری به سنّ بلوغ رسید، باید وظایف بالغ ها را عمل کند. پسر بالغ نمی تواند به عکس زنانی که می شناسد و موی سر و بدن آنان در عکس نمایان است، نگاه کند،[1] امّا نگاه کردن به عکس دخترانی که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده اند، بدون قصد لذت اشکالی ندارد.[2]
[1]
توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئلة 2439؛ سید مسعود معصومی، احکام روابطزن و مرد، ص 75، مسئلة 58.
[2]
سید مسعود معصومی، احکام روابط زن و مرد، ص 78، مسئلة 60.

7 - چرا پدر در مقابل قتل فرزند قصاص نمیشود، ولی مادر قصاص میشود؟

در احکام اسلامی به جهت حق ولایت پدر بر پسر از یک طرف، مسئولیت هایی را برای پدر مقرر و معین نموده (مانند سرپرستی و نفقه و برآوردن نیازهای فرزند در زندگی و نقشی که پدر خانواده دارد) از طرف دیگر احکام خاصی را برای پدر قرار داده است که از جمله عدم قصاص و حق برداشت پدر از مال فرزند میباشد.در مورد قصاص، حکم اولیه اسلام بر قصاص میباشد، براساس فلسفه خاصی که در آن وجود دارد. برای رعایت همین فلسفه باید تا جایی که امکان دارد، استثنا نشود اما در مورد پدر به جهت حق ولایت استثنا شده است. اما در مورد قصاص مادر و این که چرا مادر (با عنایت به حقوق و رابطه عاطفی بیشتر وی) از قصاص در مقابل قتل فرزند معاف نشده، میتوان گفت: با توجه به فلسفه قصاص و لزوم پیش‏گیری از وقوع قتل عمد در جامعه، این استثنا فقط در مورد پدر که جایگاه خاصی در مجموعه خانواده و جامعه دارد، پذیرفته شده است، ولی در مورد مادر با توجه به این که قتل عمد فرزند توسط مادر بسیار کمیاب میباشد، استثنا نمودن او از حکم قصاص ضرورتی نداشته است. (در صورت وقوع باید در عمد و اختیار مادر تردید کرد که در این صورت قصاص نخواهد شد، چون اختیار یکی از شرایط قصاص است یا باید او را فاقد هرگونه عاطفه و احساسات مادری دانست که در این صورت نیز قصاص او مانع ندارد.)
پینوشت‏ها:
1 -
قدرت الله خسروشاهی، فلسفه قصاص در اسلام، ص 94.

8 -چرا دیه انسان مقتول در ماه‏های حرام دو برابر میشود. آیا گناه قتل عمد و غیر عمد مانند هم است یا تفاوت دارد؟

در کتاب‏های فقهی و ماده 299 قانون مجازات اسلامی ذکر شده که در ماه‏های حرام، دیه از هر نوع که باشد، یک سوم اضافه میشود، نه این که دوبرابر و به صورت کامل اضافه شود.افزایش مقدار دیه در ماه‏های حرام، موضوعی است که کتابهای فهقی از آن تعبیر به "تغلیظ دیه در ماه‏های حرام" میکنند.عادت عرب در زمان جاهلیت این بود که در ماه‏های حرام، به جهت تقدس و موقعیت خاص این ماه‏ها، دست از جنگ میکشید. در این ماه‏ها افراد و قبایل از جنگ آسوده میشدند و هر کس جان و مالش در امان بود،(1) همچنین حرمت مکه را رعایت میکردند(2)حرمت ماه‏های حرام و حرم مکه، در اسلام مورد تأیید قرار گرفت. در اهمیت آن همین بس که قرآن کریم در آیات متعددی به بحث از آن پرداخته است. در مورد حرمت حرم مکه نیز روایات فراوانی وجود دارد. در بعضی از منابع فقهی، علت تغلیظ حکم دیه در ماه‏های حرام، به سبب شکستن حرمت ماه حرام دانسته شده است، یعنی اگر کسی مرتکب قتل یا... در یکی از ماه‏های حرام میشود، یک دیه به جهت خود شخص و ثلث آن به جهت شکستن حرمت ماه حرام باید بپردازد.(3)حکم فقهی و قانون در این مورد، برگرفته از روایاتی است که وارد شده است. راوی میگوید:از امام صادق(ع)، در مورد دیه مردی که در ماه حرام کشته شده است سؤال کردم، حضرت فرمود: "دیه او کامل و ثلث آن است". (4)این روایت از حیث دلالت بسیار خوب است و از حیث سند هم معتبر است. با استفاده از این روایت و روایات دیگری که در این باب هست، فقهای شیعه اصل تغلیظ دیه در ماه‏های حرام را مسلم میدانند.(5) اما در مورد عمدی یا غیر عمدی بودن قتل، از اقوال فقها به دست میآید که اکثر قریب به اتفاق آنان، تغلیظ را به صورت مطلق واجب دانسته‏اند. البته بعضی تصریح کرده‏اند که در قتل خطایی نیز تغلیظ جاری میشود.(6)آیت الله خویی (ره) تصریح میفرمایند:
"
دیه قتل در ماه حرام، چه عمداً چه خطاءاً، دیه کامل و ثلث آن است و در این زمینه هیچ اختلافی بین فقها نیست". (7)به همین جهت، تغلیظ دیه‏ای که در ماده 299 قانون مجازات اسلامی ذکر شده شامل همه انواع قتل میشود.(8)پینوشت‏ها:
1 -
قانون دیات و مقتضیات زمانی، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، ص 486.
2 -
همان، ص 369.
3 -
النهایة، سلسلة الینابیع الفقهیه، ص 121.
4 -
وسائل الشیعه، ج 19، باب 3 از ابواب دیات النفس، ص 149، ح 1.
5 -
قانون دیات و مقتضیات زمان، ص 501.
6 -
قانون دیات و مقتضیات زمان، ص 508.
7 -
مبانی تکمله - المنهاج، ج 2، ص 200.
8 -
محشّای قانون مجازات اسلامی، ایرج گلدوزیان، ص 155

9 - اگر پدری فرزند خود را بکشد به پرداخت دیه محکوم میشود، ولی قصاص نمیشود، چرا؟ آیا این نوعی جانبداری از مرد نیست؟

در احکام اسلامی به جهت حق ولایت پدر بر پسر از یک طرف، مسئولیت هایی را برای پدر مقرر و معین نموده (مانند سرپرستی و نفقه و برآوردن نیازهای فرزند در زندگی و نقشی که پدر خانواده دارد) از طرف دیگر، احکام خاصی را برای پدر قرار داده است که از جمله عدم قصاص و حق برداشت پدر از مال فرزند میباشد.در مورد قصاص، حکم اولیه اسلام بر قصاص میباشد، براساس فلسفه خاصی که در آن وجود دارد. برای رعایت همین فلسفه باید تا جایی که امکان دارد، استثنا نشود اما در مورد پدر به جهت حق ولایت استثنا شده است. اما در مورد قصاص مادر و این که چرا مادر (با عنایت به حقوق و رابطه عاطفی بیشتر وی) از قصاص در مقابل قتل فرزند معاف نشده، میتوان گفت: با توجه به فلسفه قصاص و لزوم پیش‏گیری از وقوع قتل عمد در جامعه، این استثنا فقط در مورد پدر که جایگاه خاصی در مجموعه خانواده و جامعه دارد، پذیرفته شده است، ولی در مورد مادر با توجه به این که قتل عمد فرزند توسط مادر بسیار کمیاب میباشد، استثنا نمودن او از حکم قصاص ضرورتی نداشته است. (در صورت وقوع باید در عمد و اختیار مادر تردید کرد که در این صورت قصاص نخواهد شد، چون اختیار یکی از شرایط قصاص است یا باید او را فاقد هرگونه عاطفه و احساسات مادری دانست که در این صورت نیز قصاص او مانع ندارد.(1)پینوشت‏ها:
1.
قدرت اللَّه خسروشاهی، فلسفه قصاص در اسلام، ص 94

10 - چرا مسلمان در مقابل قتل معتقدان سایر ادیان (مسیحی، کلیمی و یهودی) قصاص نمیشود که بعد از هزار و چهارصد سال "مجمع تشخیص مصلحت نظام" تساوی دیه را اعلام میکند؟

از دیدگاه اسلام انسان‏ها از نظر مادی مانند سایر موجودات عالم هستند. و هیچ گونه ارزش و برتری از این جهت ندارند.معیار ارزش و برتری انسان بر سایر موجودات، عقیده و اندیشه و عملی است که در راستای اندیشه صحیح قرار دارد. اندیشه صحیح از دیدگاه اعتقاد به مبدأ و معاد و بر نامه‏ای است که حرکت معقول انسان از مبدأ به سوی معاد را تنظیم میکند. هر مقدار انحراف از صراط مستقیم (که در دوره خاتمیت به وسیله اسلام ترسیم شده است) انسان را از مقام و منزلت والایی که در این نظام دارد، پایین میآورد و در نهایت موجب میشود که آدمی به طور کلی زندگی را ببازد. قرآن میفرماید: "به عصر سوگند! انسان‏ها همه درزیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده‏اند". (1)به همین دلیل مسلمان در مقابل اهل کتاب قصاص نمیشود، چرا که اهل کتاب در مقایسه با مسلمان از ارزش ایمانی واحدی برخوردار نیستند. در نتیجه جان او نزد خداوند (که قانون گذار و مالک تمام هستی است) با جان مؤمن یکسان تلقی نشده است. البته باید توجه داشت مسلمان با کشتن اهل کتاب (یهودی و مسیحی) گرچه قصاص نمیشود، ولی تعزیر میشود و باید دیه مقتول را بپردازد. نیز چنانچه مسلمانی به کشتن اهل کتاب عادت نمود، قصاص میشود.(2)درخصوص اعلام تساوی دیه اهل کتاب با مسلمان از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام، باید توجه داشت که این یک حکم واقعی و اصلی نیست، بلکه در این مقطع زمانی طبق مصالحی تشخیص داده شده که تساوی دیه، قانونی شود.پینوشت‏ها:
1 -
عصر (103) آیه 1 - 3.
2 -
امام خمینی، تحریرالوسیله، ج 2، ص 519.

11- چرا خودکشی در اسلام حرام است؟

براساس جهان بینی الهی، جهان هستی و تمام چیزهایی که در آن آفریده شده، از خدا است و مالک تمام هستی او است. بنابراین در ملک الهی تنها با اجازه مالک میتوان تصرف نمود. این مسئله در مورد آفریده‏های الهی و آنچه خداوند بر انسان حلال و حرام نموده، کاملاً روشن است. از جمله آفریده‏های خداوند،
انسان و جان وی است. انسان اجازه تصرف در جان خود بدون رضایت الهی را ندارد که بدون رضایت الهی دست به خودکشی بزند و باعث نابودی خود بشود.این مانند آن است که انسانی را بدون علت بکشد. هم چنین خودکشی برخلاف فلسفه آفرینش انسان است و از این رو در اسلام حرام و ممنوع اعلام گردیده است. خداوند حکیم انسان را آفرید تا در دنیا زندگی کند و در سایه پیروی از فرامین الهی و راهنماییهای پیامبران خدا به کمال رسیده و به نعمت‏های جاویدان دست یابد. زندگی دنیا بستر کسب خوشبختی و سعادت است، یعنی بشر میتواند در این جهان به گونه‏ای باشد که به سعادت ابدی برسد. رسول گرامی اسلام فرمود: "دنیا مزرعه و کشتگاه آخرت است".(1) کسی که دست به خودکشی میزند و خود را نابود میکند، زمینه زندگی دنیا را از بین میبرد و با تدبیر و حکمت الهی به مبارزه برمیخیزد، چرا که خدا وی را آفرید، تا به طور طبیعی زندگی کند و به طور طبیعی (غیر از خودکشی) از دنیا برود. و او برخلاف این خواسته عمل نموده است. حضرت رضا (ع) فرمود: "خداوند بدین خاطر قتل نفس را حرام نموده که قتل نفس موجب از بین رفتن مردم و فاسد شدن تدبیر امور آنان میشود".(2)امام صادق (ع) فرمود: "کسی که عمداً خود را بکشد، همیشه در آتش جهنم خواهد بود".(3)پینوشت‏ها:
1 -
مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 520 (کنزالحقایق، باب دال).
2 -
علل الشرایع، ج‏2، ص 190، باب 228، حدیث 1.
3 -
شهید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 1، ص 113.

12 - آیا سیگار و تریاک حرام است ؟ چرا؟

علت حرمت مواد مخدّر و اعتیاد به دخانیات , ضرر و زیان فردی واجتماعی است . قاعدهء کلی این است که هر چه برای انسان و جامعه زیان قابل اعتنا و مهم , داشته باشد, حرام است .امروزه از نظر علم پزشکی ثابت شده است دخانیات زیان های فراوانی داردو اکثر افرادی که به آن معتاد می شود, دچار بیماری های شکنده می شوند. زیان استعمال مواد مخدّر چیزی است که با چشم و به اذعان همگان مشاهده می شود.افراد معتاد همهء احساسات پاک و غیرت دینی و مردانگی را از دست می دهند و به انسانی بی حمیّت و بی اراده و ناتوان تبدیل می شوند که در نهایت برای تأمین مواد مخدّر به سرقت و انواع گناهان آلوده می شوند.
(
پـاورقی 1.آیت الله فاضل لنکرانی , جامع المسائل , ج 1 ص 250

13 - استفاده از مشروبات الکلی چه ضرری برای انسان دارد و حکم آن وعلت حرمت آن چیست‌؟

قرآن کریم‌، دربارة شراب و قمار می‌فرماید: "یَـََّأَیُّهَا الَّذِین‌َ ءَامَنُوَّاْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالاْ ?َنصَاب‌ُ وَالاْزْلَـَم‌ُ رِجْس‌ٌ مِّن‌ْ عَمَل‌ِ الشَّیْطَـَن‌ِ فَاجْتَنِبُوه‌ُ لَعَلَّکُم‌ْ تُفْلِحُون‌َ ;(مائده‌،90) ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بت‌ها و تیرهای قرعه پلیدند ]و[ از عمل شیطانند; پس‌، از آنها دوری گزینید; باشد که رستگار شوید." این آیه مبارک‌، پیامهای فراوانی دارد از جمله‌:
1.
ایمان و شراب‌خواری با هم سازگار نیستند;
2.
شراب و قمار در ردیف بت‌پرستی است‌;
3.
دستورها و نهی‌های اسلام بی‌حکمت نیست‌;
4.
نه تنها شراب نخورید، بلکه حتی گِرد آن هم نروید و به آن نزدیک نشوید;
5.
تغذیه سالم در سعادت انسان‌ها مؤثر است‌;(ر.ک‌: تفسیر نور، محسن قرائتی‌، ج 3، ص 171، مؤسسة در راه حق‌.)
6.
در این آیه و آیة بعدی همین سوره‌، به برخی از زیان‌های آشکار شراب و قمار اشاره شده و می‌فرماید: "شیطان می‌خواهد از طریق شراب و قمار در میان شما بذر عداوت و دشمنی بپاشد و از نماز و ذکر خدا بازدارد و معلوم می‌شود که ضررهای معنوی‌، مهم‌تر از زیان‌های جسمی و مادّی است‌." افزون بر این‌، دانشمندان و محققان‌، زیان‌های فراوانی را برای نوشابه‌های الکلی ذکر کرده‌اند که به برخی از اظهارات آنها اشاره می‌شود: یکی از دانشمندان مشهور غربی ثابت کرده است که جوانهای بیست‌ساله که احتمال دارد پنجاه سال عمر کنند در اثر نوشیدن الکل بیشتر از 35 سال عمر نمی‌کنند. در شخص معتاد به شراب و الکل‌، عاطفه خانوادگی و میزان محبت به زن و فرزند ضعیف است‌; به طوری که مکرر اتفاق افتاده است که مثلاً پدری در حال مستی فرزندان خود را با دست خود کشته است‌. مشروبات الکلی‌، عقل و هوش انسان را از بین می‌برد. به موجب آماری که از تیمارستان‌های آمریکا به دست آمده است‌، 85 درصد از بیماران روانی آنها، مبتلایان به الکل هستند. یکی دیگر از دانشمندان انگلیسی می‌نویسد: مشروبات الکلی در کشورهای شمالی‌، انسان را کودن و ابله و در کشورهای جنوبی دیوانه می‌کند; سپس می‌گوید: آیین اسلام‌، تمام انواع نوشابه‌های الکلی را تحریم کرده و این یکی از امتیازات اسلام است‌.(ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، ج 5، ص 70 ـ 76 و ج 1، ص 124 ـ 126.)

14 - علت اینکه در شب نباید ایستاده آبی نوشید چیست ؟

در خصوص سؤالی که بیان فرمودید ذکر چند نکته قابل توجه می باشد ؛
1_
فلسفه خیلی از احکام در قرآن و احادیث و در علوم روز ، آشکار شده است مثلاً در سورة بقره آیه 183 خداوند متعال می فرماید :
"
روزه را خدای متعال بر شما واجب کرد تا شما پرهیزکار و متقی شوید" و همچنین حضرت علی ( در نهج البلاغه حکمت 244 می فرماید : که زکات رشد اقتصادی را زیاد می کند ( روزی را افزایش می دهد). و یا مثلاً در علوم روز به اثبات رسیده که غنا و موسیقی یکی از عوامل مهم تخدیر اعصاب است.ولی در مقابل، بیشتر احکام فلسفه آن بیان نشده و اکثر آنها بیان نخواهد شد ( به خاطر حکمتی که خدای متعال آنرا اقتضا می کند) تا ان شاء ا... حضرت مهدی ( عج ) ظهور بفرمایند. همانطور که در روایتی آمده است که علم 27 حرف است و هر چه انبیاء ( تا به حال آورده اند 2 حرف آن می باشد و بعد از ظهور حضرت مهدی ( عجل ا...تعالی فرجه شریف ) می باشدکه 25 حرف دیگر در میان مردم گسترش پیدا می کند. 1
2_
گر چه از خدای حکیم هیچ دستوری بدون مصلحت و حکمت صادر نمی شود امّا چرا باید تمام احکام ، فلسفه اقتصادی ، سیاسی ، بهداشتی و ... داشته باشند و چرا تسلیم خداوند بودن خود بالاترین فلسفه تکالیف الهی نباشد. به طور مثال در سر بریدن حضرت اسماعیل ( به وسیلة حضرت ابراهیم علیه السلام چه فلسفه ای غیر از ظهور مقام تسلیم حضرت ابراهیم و اسماعیل ( وجود دارد ؟
3_
بدیهی است که از فلسفه های آشکار سؤال مانعی ندارد امّا نسبت به فلسفه های آشکار نشده سؤال بی مورد است .
4_
عقل ما دو نوع فرمان دارد : فرمان کوتاه مدت و فرمان دراز مدت : به طور مثال در مراجعه به پزشک و گرفتن دارو ، فرمان کوتاه مدتشان این است که از این دارو طبق دستور پزشک استفاده کن ، گر چه فلسفه و خواص دارو را نمی دانی و فرمان دراز مدتش این است که برو درس بخوان تا بفهمی . در مسائل شرعی هم همین است : یعنی عمل کن گرچه فلسفه اش را نمی دانی ؛ ولی دنبال تحقیق باش .
5_
انسان موحّد واقعی کسی است که اگر فلسفة حکمی را بداند یا نداند برایش در عمل به حکم فرقی نمی کند و آن را چون دستور خداوند است انجام می دهد.
6_
بعضی که نمی خواهند مقیّد شده و بندگی خدا را بپذیرند سرکشی خود رامنافقانه زیر پوشش تحقیق پنهان می کنند به طور مثال : می گوئی چرا حلقه طلا در دست داشتن برای مرد حرام است ؟ می گوید تا فلسفه اش را نفهمم بیرون نمی‌آورم ؛ اینان آنقدر بیچاره اند که در برابر همنوعان خود و محیط و مدهای رنگارنگ تسلیمند ولی در مقابل حکم خداوند چنین منافقانه عمل می کنند و بهانه می گیرند. دلیل آن است که به آنچه هم که می دانند عمل نمی کنند؛ البته خیلی اشخاص هم هستند که بدون غرض در پی فلسفه احکام می گردند که البته مسأله این اشخاص از آن افرادسرکش جداست .
7_
و امّا در مورد سئوالی که بیان فرموده اید باید عرض شود که یا فلسفه آن بیان نشده و یا اگر هم شده ، ما در جستجوهایمان به آن دست پیدا نکردیم. خداوند متعال همة ما را هر چه بیشتر با احکام نورانی اش آشنا و نسبت به آن عامل بفرماید ان شاء ا...
منابع و مآخذ:
1.
روایت در کتاب سفینه البحار، ج2، ص227، می باشد
2.
با استفاده از کتاب فلسفه اسرار احکام، ج2، ص23، به بعد محمد وحیدی

15 - چرا خوردن پیاز و سیر در شب پنج شنبه یا جمعه مکروه است ؟

از پیامبر گرامی اسلام 6نقل است : هر کس سیر و پیاز خورده باشد, نزدیک ما نشود و به مسجد نرود.(1)امام باقر7فرمود: پیامبر که از خوردن سیر منع کرد, به خاطر بوی بد آن است ,و فرمود: هر کس این گیاه را بخورد, به مسجد نیاید و اگر کسی سیر خورد و به مسجدنیامد, اشکالی ندارد.(2)اما این که در شب پنج شنبه یا شب جمعه مکروه است , دلیلی بر آن نیافتیم .
(
پـاورقی 1.علامهء مجلسی , بحارالانوار, ج 59 ص 300
(
پـاورقی 2.همان , ج 63 ص 247

16 - چرا اسلام دیة برده را نصف قرار داده است؟ چرا اسلام اجازه می دهد از کافر ربا گرفت؛ یعنی مرد مسلمان به کافران می تواند در زمینة ربا گرفتن ظلم کند؟

اسلام یک سلسله احکام موسمی و موقعی دارد، یا سلسله احکام ابدی.دیة برده نصف نیست که بلکه دیة او به مقدار قیمت و ارزش او است که باید به صاحب او پرداخت شود، حتی گاهی قیمت او به اندازة دیة یک انسان آزاد می شود و گاهی بیشتر می شود که در این صورت نباید بیشتر از دیة کامل پرداخت کرد، بلکه باید به اندازة دیة یا کمتر پرداخت شود.(1)در ورد ربا گرفتن اوّلاً باید بگوییم ربا خواری یک نحوه کسب پول یا مال از راه حرام و غیر شرعی است که بر مسلمانان تحریم شده است. همیشه ربا گرفتن مساوی با ظلم نیست. این طور نیست هر ربا خواری ظالم باشد. البته از جهت این که خلاف دستور خدا عمل می کند، گناه کار و ظالم است، امّا معلوم نیست ربا خواری ظلم به مردم باشد و این خود جای بحث و کنکاش دارد که به فرصت دیگری محوّل می کنیم.در هر صورت شکی نیست که ربا یکی از محرّمات و از گناهان کبیره است و عقوبت سختی دارد، ولی ربا گرفتن در چند مورد گناه نیست:
1
ـ ربا گرفتن پدر از فرزند و بالعکس،
2
ـ ربا بین زن و شوهر،
3
ـ ربا بین مولا و عبد،
4
ت ربا گرفتن مسلمان از کافر حربی،
5
ـ ربا بین مسلمان و کافر ذمّی.هر کدام از این استثناها روایاتی دارد. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر(ص) نقل می کند : "لیس بیننا و بین أهل حربنا ربا نأخذ منهم الف الف درهم بدرهم و نأخذ منهم و لا نعطیهم ؛ ربا گرفتن از کافرانی که با ما در جنگ اند، حرام نیست ما می توانیم در برابر درهمی که به آنان می دهیم، هزاران درهم بگیریم و اصلاً اموال آنها را بگیریم و به آنان ندهیم".(2) چون کافر حربی هستند، تشنه به خون مایند و اگر فرصت پیدا کنند، به اموال و ناموس ما تجاوز می کنند.در روایت امام صادق(ع) آمده است: "لیس بین المسلم و بین الذمّی ربا؛(3) بین مسلمان و کافر ذمّی ربا اشکال ندارد [چون اهل ذمه مانند یهود ربا گرفتن و ربا خواری را حلال می شمارند و از جهت دیگر یک نحوه تنبیه برای آنان محسوب می شوند]".یک اصل کلّی می تواند دلیل بر جواز ربا گرفتن به چندین برابر از کفّار باشد؛ یعنی همان طور که "کلمهْْ الله هی العلیا؛ دین خدا به جهت حقانیّت آن باید تفوّق و برتری داشته باشد ؛ مسلمانان نیز باید ذلیل و خوار زیر چنگال کفّار نباشند و باید دارای عزّت و شوکت و اقتدار باشند : " :إنّ العزّهْْ لله و لرسوله و للمؤمنین" . لذا برای رعایت این اصل این گونه احکام وضع شده است.
1.
وسائل الشیعه، ج 19، ص 152.
2.
همان ، ج 12، ص 436.
3.
همان، ص 437.

17 - مطابق آیه 173 سورة بقره‌، خداوند از بین حیوانات تنها خوردن گوشت خوک را حرام کرده است‌. به استناد چه آیاتی و یا به چه دلایل حیوانات بسیار دیگر در فقه شیعه حرام گوشت محسوب می‌شوند یا بعضی دیگر مانند اسب و خرگوش مکروه می‌باشند؟

حصر در آیه 173 سوره بقره "اضافی‌" است نه حقیقی‌; بدین معنا که با توجه به دیدگاه کسانی که سخن دربارة آن‌هاست‌، و یا آیه آن‌ها را سرزنش می‌کند، مطالبی بیان می‌شود. یهود عادت داشتند که وقتی غذا کم می‌شد به مواردی که در آیه مطرح شده‌، روی می‌آوردند و آن‌ها را در لیست غذایی خود قرار می‌دادند; قرآن نیز با توجه به این مسأله‌، این چهار مورد را به صراحت نام برده و بر آن‌ها تأکید کرده است‌. این مطلب با توجه به آیة بعد که دربارة گروهی از دانشمندان یهود است که آیات الهی را پنهان کردند، به خوبی روشن می‌شود.(ر.ک‌: تفسیر من وحی القرآن‌، سید محمد حسین فضل اللّه‌، ج 3، ص 192، دارالملاک‌، ط الثانیه‌، بیروت‌، 1419ق‌.) محرمات دیگر که سخن از آن‌ها پیش نیامده با استناد به روایات دانسته می‌شوند و این واگذاری به روایات در اغلب مسائل فقهی صورت گرفته است و به خوردنی‌های حرام محدود نمی‌شود; چنان که کیفیت نماز و ذکرهای آن و نیز مسائل فراوان مربوط به روزه‌، حج‌، خمس و... که در فقه شیعه آمده‌، هیچ یک به تفصیل در قرآن نیامده و تنها به ذکر کلیاتی بسنده شده است‌. ضمناً خوردن گوشت خرگوش حرام است نه مکروه‌.

18 - اگر به‌ بلوغ‌ زودرس‌ برسد، آیا تکالیف‌ شرعی‌ بر او ثابت‌ می‌شود؟

کسی‌ که‌ به‌ حد بلوغ‌ برسد، باید وظایف‌ و تکالیف‌ شرعی‌ خود را انجام‌ دهد، گرچه‌ بلوغ‌ زود هنگام‌ باشد، مثلاً اگر پسری‌ در سن‌ ده‌ سالگی‌ به‌ حد بلوغ‌ برسد، باید واجبات‌ را انجام‌ دهد و از کارهای‌ حرام‌ دوری‌کند

19 -بنده تاکنون فکر میکردم سن بلوغ پانزده سال به بالا است و در این مدت، زیاد در بند نماز و روزه نبودم، ولی فکر میکنم علائم بلوغ زودتر از این سن، در من به وجود آمد. آیا بنده تکلیفی بر گردن دارم در حالی که تاکنون بی اطلاع بودم؟

نشانه‏های بلوغ یکی از این سه چیز است:
1 -
روییدن موی درشت زیر شکم و بالای عورت؛
2 -
بیرون آمدن منی (چه در خواب باشد یا بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت یا بی شهوت، با اختیار باشد یا بی اختیار)؛
3 -
تمام شدن پانزده سال قمری در پسران و تمام شدن نه سال قمری در دختران.
.
توضیح المسائل مراجع، ج دوم، مسئله 2252؛ آیةالله خامنه‏ای، استفتاآت، سئوال 1887 و 1891. بنابر این لازم نیست هر سه مورد بالا با هم، در انسان به وجود آید، بلکه اگر یک مورد هم باشد، برای بلوغ کافی است. چنانچه جناب عالی یقین دارید که قبل از پانزده سالگی علامت بلوغ در شما به وجود آمده بود، واجب است نماز و روزه قضا شده راانجام دهید؛ ولی اگر یقین ندارید که این علامت‏ها در شما به وجود آمده یا نه، تکلیفی ندارید و چیزی بر عهده شما نمیباشد. اگر میدانید که قبل از پانزده سالگی بالغ شدید، اما زمان آن را دقیقاً نمیدانید، مقدار کمتر را{P . آیة الله صافی، جامع الاحکام، جلد اوّل، سئوال 190. که یقین دارید، باید قضا کنید، مثلاً در ماه فروردین بوده یا شهریور، باید از شهریور حساب کنید.

20 - اگر شخصی قبل از بلوغ پولی را بیابد و آن را مصرف کند، وظیفه‏اش بعد از بلوغ چیست؟

اگر صاحب پول را میشناسد، به اندازه پول مصرف شده به او برگرداند، یا او را راضی کند. اگر نمیشناسد، به مقدار پول مصرف شده، از طرف او به فقیر صدقه بدهد.(1)پینوشت‏ها:
1 -
توضیح‏المسائل مراجع، مسئله 2564

21 - چرا بعضی حیوانات حرام گوشت و بعضی دیگر حلال گوشت هستند

حرام و حلال بودن
گوشت بعضی از حیوانات،
ناشی از نوع تغذیه آن حیوان
است. هم چنین گوشت آن
ممکن است برای انسان سود
یا زیان و ضرر داشته باشد -
چه از نظر مادی و چه از نظر
معنوی ؤ و تشخیص آن تنها
کار معصوم است .

22 - آیا خوردن قسمتهایی از بدن گوسفند که حرام است باعث باطل شدن نماز می شود

خوردن اشیاء حرام، نماز را باطل نمیکند ولی آثار وضعی منفی در روح و جسم انسان دارد و موجب پیدایش خلق و خوی بد و قساوت قلب میگردد. در روایات آمده کسی که لقمه حرام بخورد تا چند روز نماز او قبول نیست، یعنی نماز را بدون اثر میکند، اما به هر حال تکلیف نماز از انسان ساقط نمیشود، پس باید نماز خوانده شود و نیاز به قضا ندارد.

23 - چرا در اسلام تریاک نیز همانند شراب صریحا تحریم نشده است ؟

اعتیاد به تریاک در آن زمان شایع نبوده است ولی شراب شیوع داشته است. گذشته از آن که بسیاری از موضوعات در شرع به طور خاص بیان شده ولی قواعد کلی برای آن بیان گردیده است از جمله مسأله اعتیاد که قاعده «لاضرر» برای اثبات حرمت آن کافی است.

24 - اگر فرد غیر بالغ به خاطر نرسیدن به سن تکلیف خودکشی کند (یعنی برای این که در آینده مرتکب گناه نشود) حکم او چیست یا حکم افرادی که در سن کودکی از دنیا میروند، چه میباشد؟

انسان‏ها خواه بالغ یا غیر بالغ به هیچ بهانه‏ای مجاز نیستند که خودکشی کنند، چرا که از نظر قرآن کریم، انسان آفریده شده تا به کمال برسد. خدا در قرآن میفرماید: "من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند (و از این طریق به کمال برسند) ". اطفال اگر قبل از بلوغ خودکشی کننده راه کمال را بر خود ذاریات (51) آیه 56. بسته‏اند. نیز این گونه نیست که اشخاص قبل از بلوغ هیچ تکلیفی و مسئولیتی نداشته باشند، بلکه هر کس به اندازه فهم و شعورش در مقابل زشتیها و گناهان مسئولیت دارد، از این رو در قوانین کیفری دنیا نیز برای افراد غیر بالغ در برابر پاره‏ای از گناهان مجازات تعیین شده، گرچه مجازات‏های آنان خفیف‏تر است. ذاریات (51) آیه 56. اطفال و کودکان مسلمان که در کوچکی به مرگ طبیعی از دنیا میروند، در جهان آخرت وارد بهشت میشوند. مرحوم علامه مجلسی میفرماید: خلافی بین اصحاب ما نیست در این که اطفال مؤمنان داخل بهشت میشوند.بحارلأنوار، ج 5، ص 296. در روایات آمده که اطفال شیرخوار مؤمنان را حضرت ابراهیم و حضرت سارا تربیت میکنند. حضرت صادق‏علیه‏السلام فرمود:"خداوند اطفال مؤمنان را در اختیار حضرت ابراهیم و سارا قرار میدهد که آنان را تربیت کنند، و از درختی بهشتی به آنان غذا میدهند. هنگامی که قیامت بر پا شد، بچه‏ها را لباس پوشانده و معطر میکنند و تحویل والدین‏شان میدهند". در بعضی از روایات گفته شده که این به جهت لطف خداوند همان، ص 293، حدیث 16 و 18. برای مؤمنان است، تا مؤمنان در آخرت مسرور گردند و چیزی موجب ناراحتی آنها نشود.

25 - اگر شخصی‌ در یک‌ مسئله‌ شک‌ داشته‌ باشد و یا آن‌ را نداند و در تکالیف‌ شرعی‌ آن‌ را رعایت‌ نکند، اعمال‌ او صحیح‌ است‌؟

کسی‌ که‌ تکلیفی‌ بر عهدة‌ اوست‌، باید آن‌ را به‌ طور صحیح‌ و کامل‌ انجام‌ دهد. اگر در انجام‌ آن‌ کوتاهی‌کند یا شک‌ داشته‌ باشد که‌ تکلیف‌ را صحیح‌ انجام‌ داده‌ یا نه‌، از گردن‌ او ساقط‌ نمی‌شود. بنابراین‌ باید تمامی‌ احکام‌ و شرائط‌ صحت‌ تکلیف‌ را بداند و بدان‌ عمل‌ نماید.

26 - بیضه گوسفند دلیلی که حرام است چیست اگر انسان دوائی برایش شده باشد آیا امکان استفاده از آن هست یا خیر و چنانچه بخورد انجام فرایض دینی .. نماز چه گونه میباشد حرام است بجا آوردن نماز یا خیر

خوردن بیضه گوسفند حرام است و دلیل آن روایاتی است که در کتب حدیثی آمده است و چنانچه کسی بیضه گوسفند را بخورد چه از روی جهل به مسأله یا علم به مسأله مشکلی برای نماز خواندن به وجود نمی آورد و نمازش صحیح است اما خوردن آن به عنوان دارو، در صورتی جایز است که راه دیگری برای رفع بیماری نباشد و مضطر به مصرف آن باشیم (استفتا از دفتر آیت الله خامنه ای).

27 - خوردن گوشت اردک و کلا آبی و خشکی زیان چگونه هست آیا از وضعیت ظاهری حیوان حلال یا حرام آن مشخص میشود؟

خوردن گوشت اردک حلال است و از حیواناتی که در دریا زندگی می کنند فقط ماهی های فلس دار و میگو که همان [روبیان] است حلال می باشد و برای حیوانات خشکی هم علاماتی ذکر شده که می توانید در رساله توضیح المسائل ملاحظه فرمایید.

28 - چرامی گویند اگر شراب بخوریم تا 40 روز نماز و روزه باطل است در حالی که قران به 80 ضربه شلاق اشاره دارد ؟

حکم حرام بودن شراب در برخی آیات قرآن کریم و فرمایشات معصومین(ع) وارد شده و در حرمت آن هیچ تردیدی باقی نمانده است(مائده، آیه 90 و 91 - بقره، آیه 219). از جمله آثار مخرب شراب، تأثیر آن بر سایر اعمال و آداب دینی است از جمله در حدیثی میخوانیم: لا تقبل صلاة شارب الخمر اربعین یوما الا ان یتوب شخصی که شراب بنوشد تا 40 شبانه‏روز نمازهایش قبول واقع نمیشود مگر از این گناه کبیره توبه کند{M(مستدرک الوسائل، ج 17، ص 57). در ظاهر ممکن است این امر عجیب به نظر برسد ولی در این باره لازم است ابتدا حکمت و اسرار عبادات، از جمله نماز، دقیقا مورد بررسی قرار گیرد.طبق آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) نماز آثار و برکات زیادی دارد از جمله:
1-
نماز ستون و اصل دین است و اگر پذیرفته شود سایر اعمال قبول میشود و اگر پذیرفته نشود هیچ عملی پذیرفته نخواهد شد (الصلوة عمود الدین..)..
2-
نماز وسیله عروج مؤمن و عامل سیر معنوی اوست (الصلوة معراج المؤمن).
3-
نماز مهمترین وسیله تقرب به درگاه خداوند است (الصلوة قربان کل تقیّ).همین سه موضوع روحانی [البته بین جسم و روح نمازگزار ارتباط تنگاتنگی هست [نشانگر این مطلب است که نماز حافظ دین، قوام‏بخش ایمان، وسیله ارتقا روحی و معنوی، عامل تقرب به ذات اقدس اله و... است. چون اولین و مهمترین اثر تخریبی شراب متوجه روح و جان آدمی است و نیز چون حقیقت انسان را روح او تشکیل میدهد لذا تأثیر سوء شراب، فاحش‏تر و عظیم‏تر از آن است که به نظر برسد.این که گفته میشود نماز چنین فردی پذیرفته نیست، به این علت است که روح او قابلیت درک و استعداد دریافت فیوضات روحانی و معنوی را از دست میدهد.به طوری که از بعضی روایات به دست میآید، شراب ام‏الفساد و مادر تمام گناهان و لغزش‏ها است.امام صادق(ع) میفرماید: «کسی که یک جرعه شراب بیاشامد، خدا و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت میکنند، اگر به مقداری بخورد که مست شود، روح ایمان از او دور میشود و به جایش روح کثیف شیطانی جایگزین میگردد، پس نماز را ترک میکند و ملائکه او را سرزنش میکنند و خدای تعالی او را خطاب میکند: «ای بنده من کافر شدی، بدا به حال تو». پس امام فرمود: «بدا به حالش، بدا به حالش، به خدا سوگند یک سرزنش الهی از هزار سال عذاب سخت‏تر است»(فروع کافی، کتاب الاشربه، حدیث 16). آری شراب روح ایمان را متزلزل میسازد و روح ناآرام و بیقرار و بدون اتکاء، هرگز فیض الهی و ارتباط معنوی را درک نخواهد کرد. هر عبادتی، به خصوص نماز نیاز به اقبال و توجه روح دارد اگر روح نمازگزار استعداد و قابلیت خود را از دست بدهد مانند ظرفی خواهد بود که واژگون در زیر بارش باران قرار بگیرد، مسلما هر قدر هم باران بیاید به داخل ظرف وارونه، داخل نخواهد شد.و نیز 40 روز، تنها عدد و شماره را نمیرساند ممکن است عدد چهل «40» مفهومی گسترده‏تر و معنای عام‏تری را شامل شود. مثلاً امکان دارد منظور این باشد که شخص شرابخوار تا مدت زمانی طولانی، از درک و توفیق نماز مقبول محروم شود.مطلب دیگر این است که شرابخوار نماز هایش قبول نیست مگر از گناه خود توبه کند و توبه عزم جدی بر ترک گناه است به طوری که شخص توبه کننده دیگر بازگشتی به گناه گذشته نکند و در آینده نیز هرگز به آن گناه فاحش مرتکب نشود.در بخش پایانی سخن به این موضوع میپردازیم که در قرآن شریف صراحتا حرام بودن نوشیدن شراب، بیان شده است اما درباره حدود و کیفر این گناه بزرگ، از روایات اهل بیت استفاده میشود که در شریعت ما شرابخوار را باید 80 ضربه تازیانه بزنند(شیخ طوسی، تهذیب‏الاحکام، ج 10، باب الحد فی السکر و شرب المسکر - فروع کافی، کتاب الحدود، ص 216، ح 15).

29 - چرا موسیقی حرام است؟

در خصوص سؤالی که بیان فرمودید، نکاتی اشاره می شود که امیدواریم برای شما مفید باشد.در ابتدا باید عرض کرد که آن موسیقی ای حرام است که انسان را تخدیر و بی خاصیت می کند، و مناسب مجالس لهو و لعب و عیش و نوش می باشد. و همچنین این نکته مهم است که تمام مسائل واحکام اسلامی برای ما مفید بوده و باعث رشد و تعالی ما هم در دنیا و هم در آخرت میشود، ولی متأسفانه بعضی لذتهای زودگذر و کاذب را در عوض آنها قبول کرده که نه تنها لذّت واقعی را نمی چشند بلکه در دنیا و آخرت خود را زیان کار می کنند.و اما بعضی از مفاسد و مضرّات موسیقی و غنای حرام عبارتست از : (1)
1.
تشویق به فساد اخلاقی :تجربه نشان داده است و تجربه بهترین شاهد و گواه است که بسیاری از افراد تحت تأثیر آهنگهای غناء، راه تقوی و پرهیزکاری را رها کرده و به شهوات و فساد روی می آورند.و اگر می بینیم در روایات اسلامی کراراً آمده است که غنا روح نفاق را در قلب پرورش می دهد اشاره به همین حقیقت است که روح نفاق همان روح آلودگی فساد و کناره گیری از تقوی و پرهیزکاری است. و فردی که غرق در موسیقی حرام است در حوادث، منطقی برخورد نمی کند، زیرا هیجانی که از گناه با جان و عقل او مأنوس شده است راه عقل را بسته است و تصمیمات او عاقلانه نیست.
2.
غافل شدن از یاد خدا :تعبیر به لهو که در تفسیرغنا در بعضی از روایات اسلامی آمده است، اشاره به همین حقیقت است که غناء انسان را آنچنان مست شهوت می کند که از یاد خدا غافل می سازد.
3.
آثار زیانبار بر اعصاب :مواد مخدّر گاهی از طریق دهان و نوشیدن وارد بدن می شوند مانند شراب، و گاهی از طریق بوئیدن وارد می شوند مانند هیروئین، وبعضی از طریق تزریق وارد می شوند مانند تزریق مرفین، و بعضی نیز از طریق حس سامعه وارد می شود مانند غنا و
موسیقی حرام.به همین دلیل گاهی غنا و آهنگهای مخصوص، چنان افراد را در نشئه فرو می برد که حالتی شبیه به مستی به آ‌نها دست می‌دهد، به همین دلیل بسیاری از مفاسد مواد مخدر در غناء وجود دارد. خواه تخدیر آن خفیف باشد یا شدید.
"
توجه دقیق به بیوگرافی مشاهیر موسیقی دانان نشان می دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتیهای روحی گردیده‌اند، تا آنجا که رفته رفته اعصاب خود را از دست داده و عده ای مبتلا به بیماریهای روانی شده، و گروهی مشاعر خود را از کف داده و به دیار جنون رهسپار شده اند، دسته ای فلج و ناتوان گردیده، بعضی هنگام نواختن موسیقی درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانی شده اند." (2)
4.
ابزار کار استعمار برای فروبردن جوامع در غفلت و بی خبری به خاطر چپاول و غارت منابع آنها و ذلیل کردن دیگر ملتها. به همین دلیل قسمت عمدة رادیوهای استعمار دارای موسیقی و غنا می باشد.مطالب دیگری بود که به خاطر طولانی شدن مطلب از ذکر آن خودداری کرده و فقط شما را به این کتب ارجاع می دهیم درصورت تمایل شما برای مطالعه بیشتر : (فلسفه و اسرار احکام، ج2/ تفسیر نمونه ، ج7 / تأثیر موسیقی بر اعصاب و روان/مسائل جدید، ج1و2و3)خداوند متعال همة ما را بیش از پیش با احکام اسلام هر چه بیشتر آگاه و توفیق عمل واقعی آن را به همه ما بدهد. بحق محمد و آل الاطهار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ :
1.
با استفاده از کتاب فلسفه اسرار احکام، ج2
کتاب تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص26

30 - چرا رقص حرام است؟

فلسفه همه احکام برای ما معلوم نیست. این سؤال به منزله این است که مثلاً ما از پزشک سؤال کنیم چرا قرص استامینوفن برای سردرد خوب است. ما در این زمینه‌ها باید به فتوای مجتهد مراجعه نماییم.امام خمینی (ره) در این رابطه فرموده‌اند: حرمت آن معلوم نیست.(الف)اما آنچه به نظر می‌رسد و می‌شود در این مسأله بیان نمود این است که خداوند برای استفاده از قوّه شهوت که از قوای ضروری انسان است، معیار و میزانی بیان فرموده است که انسان فقط با استفاده از این قوه از طریق حلال وطبق شرایطی که شرع مقدس بیان کرده است می‌تواند از این قوّه در راه مفید و سیر بسوی خدا استفاده کند و اگر این قوّه از حالت اعتدال خود خارج شود و یا از طریق حرام تحریک گردد انسان را به تباهی و سقوط می‌کشاند. با توجه به اینکه خداوند در وضع احکام، منظوری غیر از رشد و تعالی و سعادت انسان ندارد، رقص را (غیر از رقص زن برای شوهر و رقص شوهر برای زن خود ) حرام نموده است تا این قوّه الهی مورد سوء استفاده شیطان قرار نگیرد و انسان را به فساد و تباهی نکشاند.
منابع و مآخذ:الف) احکام بانوان.محمد وحیدی.ص28، سؤال 23.استفتائات امام خمینی (ره)

31 - فلسفه حرمت موسیقی‌، چیست‌؟ از ناحیه چه کسی صادر شده‌، و در کجای قرآن آمده است‌؟

ابتدا ذکر این نکته لازم است‌: گر چه علم امروز توانسته است به علل و اسباب و فلسفه برخی از احکام دست یابد، اما هرگز نمی‌توان به طور قطع ادعا کرد که علت‌های کشف شده‌، همان علل واقعی احکام هستند. قدر مسلم این است که هیچ حکمی از احکام الهی‌، بدون فلسفه و مصلحت برای بشر نیست‌. بنابراین آن چه در دین ما به عنوان «حرام‌» معرفی شده‌، یقیناً برای انسان مضرّ بوده است‌، و اگر چیزی مفید نباشد، هرگز واجب یا مستحب نخواهد بود. باید توجه داشت‌، در بسیاری از موارد، بیان احکام نورانی اسلام از ناحیه پیامبر اکرم (9) و ائمه (:) بوده است‌; زیرا بعضی از احکام در قرآن به صورت صریح نیامده است‌. از آنجایی که پیامبر اکرم و ائمه معصومین (:) مبیّن و مفسّر احکام الهی می‌باشند، اگر حکمی از لسان ایشان صادر شد، برای ما حجّیت شرعی دارد و واجب است که از آن اطاعت کنیم‌. اما باید دانست که انجام وظیفه شرعی برای افراد متدین‌، منوط به دانستن فلسفه احکام نیست‌، بلکه باید باور داشت که شریعت اسلام از طریق وحی ابلاغ شده‌، و شایسته است که مکلفین در هر حال طوق بندگی برگردن نهاده و جان عبادت (یعنی تعبد در برابر فرامین خالق حکیمشان‌) را دریابند، تا از فواید دنیوی و اخروی آن بهره‌مند گردند. حرمت موسیقی در اسلام نیز، به دلیل مضرات و آثار منفی است که در روح و جسم انسان می‌گذارد. البته شایان ذکر است که هر موسیقی حرام نیست‌; بلکه حرمت‌، شرایطی دارد. برای اطلاع بیشتر از فلسفه حرمت موسیقی‌، می‌توانید به تفسیر آیه 6 سورة لقمان‌، در تفاسیر متعدد و کتاب یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ از آیت‌الله مکارم شیرازی و کتاب «پاسخ به پرسشهای مذهبی‌» آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی‌، مراجعه کنید

32- چرا تمامی مجتهدین با توجه به ضرر داشتن مواد مخدر برای بدن و حتی سیگار همگی فتوا به حرام بودن آنها نمی دهند مانند آیت الله مکارم شیرازی؟

اختلاف نظر بین متخصصان و کارشناسان هر فنی امری طبیعی و رایج است مثلا چند پزشک متخصص و ماهر در مورد یک بیماری مشخص با علایم و آثار معین نظرهای متعدد و مختلفی ابراز میکنند. اجتهاد و استنباط در احکام شرعی نیز از این قاعده مستثنی نیست و خبرگان و کارشناسان امر دینی (مجتهدان جامع الشرایط) بعد از رجوع به مدارک احکام یعنی قرآن سنت (قول و روش پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع)) اجماع و عقل در بعضی از مسائل استنباط ها و برداشت‏های مختلفی پیدا میکنند و فتاوای گوناگونی میدهند و بدین سبب لازم است که تقلید همیشه از فرد باشد که اعلم است و فتوای او از نظر شرعی برای ما حجت باشد. دانشِ فقه و مبادی آن، از جمله علوم نظری است و بر یک سری اصول فکری مبتنی است. مجتهد نیز بایستی در تمامی موارد آن، به نقطه نظر اجتهادی رسیده باشد. طبیعی است که در صدها مسأله اصولی، نمیتوان انتظار داشت که بین دو یا چند نفر، وحدت نظر کاملی وجود داشته باشد. موضوع یاد شده، حتی در علوم تجربی نیز به همین صورت است مثلاً با وجود آن که "پزشکی" رشته‏ای تجربی و مبتنی بر حس و آزمایش است، کمتر در بین پزشکان نظر واحدی در یک موضوع ارائه میشود. این طبیعت نظر و اجتهاد است و در تمامی علوم انسانی از جمله فقه، این مسأله وجود دارد. البته اگر نموداری از مشترکات و مفترقات فقها ترسیم گردد، خواهیم دید که درصد موارد اختلاف بسیار نادر است زیرا در اصل واجبات و محرمات و تکالیف وضعی، اختلافی وجود ندارد و تفاوت نظر، تنها در برخی از مسائل فرعی عملی است. البته به جز عامل ذکر شده، عوامل دیگری نیز در این پدیده دخیل هستند مثلاً ممکن است مجتهدی به دلیلی دست یابد که دیگران به آن دست نیافته‏اند. هم ‏چنین ممکن است در موضوعات مختلف، تفاوت دیدگاه وجود داشته باشد مثلاً شطرنج را یکی وسیله قمار بداند و دیگری آن را وسیله ورزش و ...بهرحال آنچه توجه به آن بسیار مهم است این است که مجتهد طبق اصولی مشخص و محکم احکام را استنباط می کند و ما که مقلد هستیم موظف به عمل کردن بر طبق فتوای مرجع تقلید خویش هستیم و در مسائل شرعی حق تعیین تکلیف برای مراجع را نداریم.البته موضوع سیگار معضل مهمی در جامعه ماست که می شود از جهات فرهنگی و اجتماعی به آن توجه نمود و امید است که مسئولین در جهت کاهش و کنترل مصرف سیگار مخصوصاً در بین نوجوانان و جوانان تدابیر لازم را انجام دهند

33 - چرا شراب حرام است؟ من مشروب میخورم، ولی آدم معتقدی هستم، چگونه میتوانم آن را کنار بگذارم؟

یکی از احکام مسلّم دین مبین اسلام، حرمت شراب است، که در آیات به نحو صریح بیان شده است جواب برای فهم حرمت شراب و حکمت و فلسفه این حکم باید دو نکته مورد توجه قرار گیرد
1 -
احکامی که از طرف خداوند برای بشر تعیین شده و پیامبر اسلام (ص) مأمور ابلاغ آن شده، برای سعادت و خوشبختی انسان وضع شده و مسلمان چون معتقد به خدااست. اطمینان دارد که احکام و دستورهای الهی دارای منافع و مصلحت هایی است که خداوند از آن آگاهی داشته و برای ابلاغ آن به انسان‏ها توسط پیامبر وحی کرده است، اگر چه ما از حکمت و فلسفه احکام یا برخی از حکمت‏های آن آگاهی نداشته باشیم، اما چون معتقدیم که آن را در جهت خیر و صلاح و رستگاری انسان‏ها وضع کرده، به آن پایبند بوده و عمل میکنیم، همانند اطاعت از نسخه‏های پزشکی که با اطمینان از تخصص پزشک در رشته خود، داروهای تجویزی را عمل میکنیم، اگر چه از کیفیت داروها و چگونگی تأثیر آن اطلاع چندانی نداریم. پیامبران و امامان معصوم (ع) طبیبان دردهای انسان هستند و میدانند چه چیزهایی برای سلامت فکری بشر مفید و چه چیزهایی مضر است.
2.
در آیات به طور آشکار شراب امر پلید و زشت اعلام شده و انسان‏ها را از مصرف آن بازداشته، خداوند در قرآن فرمود: "انما الخمر و المیسر... رجسٌ مِن عمل الشیطان فاجتنبوه"(1) شراب و قمار و... پلید و عمل شیطانی است، از آن اجتناب کنید".سپس خداوند در سبب حرمت میفرماید: "انّما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العدواة و البغضاءَ فی الخمر والمیسر"(2) شیطان میخواهد با شراب و قمار بین شما دشمنی و کینه ایجاد کند.در این آیات، نوشیدن شراب عمل شیطانی و پلید دانسته است که آثار روحی و روانی نامطلوب در انسان برجای میگذارد که از جمله آن‏ها کینه و دشمنی است. در آیه دیگر خداوند میفرماید: "از تو در مورد شراب و قمار میپرسند، بگو در آن دو گناهی بزرگ است." 3)) در روایات حرمت شراب به صورت مفصل و با ذکر آثار نامطلوب آن بیان شده است. از مولای متقیان سؤال شد: آیا شما فرمودید که شراب از دزدی و زنا بدتر است، فرمود: "بلی، زنا کننده شاید گناه دیگری نکند، ولی شرابخوار چون شراب بخورد، زنا میکند، آدم میکشد، نماز را ترک میکند."(4))از امام باقر (سلام اللَّه علیه) سؤال شد که بزرگ‏ترین گناه کبیره کدام است؟ فرمود: "شرابخواری ، خداوند به چیزی چون میخواری نافرمانی نشده است! ممکن است شخص نماز واجب خود را ترک کند و با مادر و دختر و خواهر خود زنا کند، در حالی که مست و لایعقل باشد."(5))امام رضا سلام اللَّه علیه فرمود: خدای متعال شراب را بدان جهت حرام کرد که مایه فساد و بازداشتن عقل از درک حقایق و از بین بردن شرم و حیا است.(6))علاوه بر آیات و روایات امروزه از نظر علمی نیز مضرات مصرف مواد الکلی به اثبات رسیده است. دانشمندان به این واقعیت اعتراف داشته‏اند که از جمله آثار زیان بخش شراب، پیامد سوئی است که روی مغز و عقل میگذارد و آن را از کار میاندازد. روشن است که با از بین رفتن عقل، پرده شرم و حیا دریده میشود. در نتیجه میدان به دست غرایز حیوانی میافتد و انسان به صورت حیوانی وحشی و لجام گسیخته درمیآید. نوشابه‏های الکلی پس از استفاده سریعاً جذب خون میشود و خون در مسیر خود مغز و مغز حرام را بی نصیب نمیگذارد، در نتیجه عمل سلسله اعصاب رو به ضعف میرود و خویشتن داری که ارادی و منشأ شرم و حیا در انسان و مانع از بروز کارهای زشت است، از دست میرود. الکل عالیترین اعمال مغزی یعنی اعمال توقفی آن را فلج میکند.(7)اینکه گفتید انسان معتقدی هستید و در عین حال از مشروب استفاده میکنید، این شکل از دو چیز میتواند ناشی شود:الف. شاید این حالت شما به واسطه عدم آگاهی کامل از حکم شرعی و نظر آیات و روایات در این موضوع است که با توضیحات داده شده، جای هیچ شبهه‏ای باقی نمیماند که یکی از منفورترین امور نزد خداوند، مصرف مشروبات الکلی است. ب. این حالت از ضعف ایمان ناشی میشود. انسانی که به دین و آیینی اعتقاد داشته باشد، معنایش آن است که با باور قلبی آن را پذیرفته است. کسی که دین اسلام را با باور قلبی پذیرفته باشد، سعی در عمل طبق دستورهای آن خواهد داشت. نمیتواند کسی ایمان و اعتقاد داشته باشد کسی هست که متبحرترین پزشک برای دردها است، اما طبق نسخه‏های او برای درمان درد عمل نکند. گاهی اعتقادات انسان، صرفاً در زبان است، اما به مرحله دل و عمل وارد نشده است. چنین کسی بنابر آیات و روایات مؤمن واقعی محسوب نمیشود. در حدیثی از امیرمؤمنان آمده که ایمان بر سه پایه است: اقرار به زبان، اعتقاد قلبی و عمل طبق ایمان.کسی که برخی از پایه‏های ایمان را نداشته باشد، ایمان کامل و واقعی نخواهد داشت. البته شاید مؤمن گاهی دچار اشتباه و گناه شود، اما هیچ گاه بر گناهی اصرار نمیورزد و تداوم نمیبخشد و پس از انجام گناه توبه میکند. حتی اگر گناهی کوچک و صغیره باشد، تداوم بر آن، گناه را کبیره میسازد، تا چه رسد اصل گناه کبیره باشد.بنابراین، ایمان هیچ گاه با تداوم بر گناه نمیسازد، چون نشانه عدم اعتقاد و باور به این حکم شرعی است که از طرف خداوند وضع شده است. در برخی روایات آمده که: در هنگام گناه، انسان مؤمن نیست و اگر خدای ناکرده در این حال از دنیا برود، غیر مؤمن از دنیا رفته است. در مورد گناه نوشیدن شراب وضع بسیار بدتر است. اگر کسی این گناه را انجام دهد تا چهل روز نماز او پذیرفته نمیشود. برای ترک چنین گناهی باید اوّلاً: از مضرات آن بر روح و جسم آگاه شوید که برخی از آنها بیان شد.دوم: متوجه شوید که این گناه شما را از درگاه لطف و رحمت بی پایان الهی دور میسازد و به شیطان نزدیک میکند.سوم: ایمان خود را به خدا و قیامت قویتر سازید و برای رسیدن به آن، مراقبت بیشتری بر رفتار و عبادات و احکام دیگر داشته باشید و بر انجام صحیح آنها، با تمام شرایط کوشش کنید.چهارم: برای موفقیت خود در ترک گناه از خداوند یاری بطلبید تا لطف و توفیق الهی در ترک گناه شامل حالتان شود و شما را برانجام عبادات و اطاعت از خداوند موفق سازد.
:
پینوشت‏ها
1.
مائده(5)، آیه 90. 1 -
2.
همان، آیه 91. 2 -
3.
بقره(2)، آیه 219. 3 -
4.
شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج 1، ص 234. 4 -
5.
همان، ص 233. 5 -
6.
سید هاشم رسولی محلاتی، کیفر گناه، ص 78. 6 -
7 -
همان، ص 80.

34 - چرا خوردن گوشت خوک حرام است؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت خوک حیوانی است کثیف، خوک در امور جنسی فوق العاده بیتفاوت ولاابالی است و علاوه بر تأثیر غذا در روحیات که از نظر علم ثابت است تأثیر این غذا یعنی گوشت خوک در خصوص لاابالیگری و بیغیرتی در مسائل جنسی مشهود است، حتی در نزد اروپاییان که بیشتر گوشت خوک میخورند آن را سمبل بیغیرتی میدانند:
در شریعت حضرت موسی(ع) حرمت گوشت خوک نیز اعلام شده است و در اناجیل گناهکاران به خوک تشبیه شده‏اند و در ضمن در داستانها مظهر شیطان را خوک معرفی کرده‏اند و در قرآن مجید هم در این آیه 173 بقره تصریح به حرمت گوشت خوک فرموده است/
جای تعجب است که بعضی با چشم خود میبینند از یکسو خوراک خوک نوعاً از کثافات و گاهی از فضولات خودش است و از سوی دیگر برای همه روشن شده که گوشت این حیوان پلید دارای دو نوع انگل خطرناک بنام کرم تریشین و یک نوع کرم کدو است ولی باز هم در استفاده از گوشت آن اصرار میورزند/
تنها کرم تریشین کافی است که در یک ماه 15 هزار تخم ریزی کند و در انسان سبب پیدایش امراض گوناگون مانند کم خونی، سرگیجه، تبهای مخصوص، اسهال دردهای رماتیسمی، کشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراکم پیه‏ها، کوفتگی و خستگی، سختی عمل جویدن، بلعیدن غذا، تنفس و غیره گردد/
در یک کیلو گوشت خوک ممکن است 400 میلیون نوزاد کرم تریشین باشد و شاید هم همین امور سبب شده باشد که چند سال پیش در قسمتی از کشور روسیه خوردن گوشت خوک ممنوع اعلام شد.{1}
آری آن آیینی که دستوراتش به مرور زمان جلوه تازه‏ای پیدا میکند آئین خدا، آئین اسلام است/
برخی میگویند با وسائل امروز میتوان تمام این انگلها را کشت و گوشت خوک را از آنها پاک نمود/
ولی به فرض که با وسائل بهداشتی با پختن گوشت خوک در حرارت زیاد انگلهای مزبور به کلی از میان بروند باز زیان گوشت خوک قابل انکار نیست زیرا طبق اصل مسلمی گوشت هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و از طریق غده‏ها و تراوش آنها (هورمونها) در اخلاف کسانی که از آن تغذیه میکنند اثر میگذارد و به این ترتیب خوردن گوشت خوک میتواند صفت بی بند و باری جنسی و بیاعتنایی به مسائل ناموسی را که از خصائص بارز این حیوان است به خورنده آن منتقل کند، از این جهت است که اسلام برای حفظ جسم و روح انسان و جامعه از هر گونه فساد و هرزگی میفرماید:

«
انما حرم علیکم المیتْ و الدم و الحم الخنزیر...».{2}

[1].
تفسیر نمونه، ج 1، ص 587/

[2].
سوره بقره، آیه 173/

35 - خداوند متعال چرا نوزاد را از همان بدو تولد ناتوان و ضعیف میآفریند؟ به عبارتی دیگر، چرا نوزاد از بدو تولدش قوی و نیرومند به دنیا نمیآید تا بتواند از همان ابتدای زندگی با استقامت روی پاهایش بایستد؟

حکمت خداوند بر این تعلق گرفته که جهان را بر اساس "نظام احسن" بیافریند و راز تفاوتها و سیر تکاملی موجودات بر پایة آن استوار شده است. خدای متعال انسان و دیگر موجودات جهان را با یک اراده خلق نموده و تمامی قوانین جاری در طبیعت و جهان آفرینش را در آنِ واحد در آن قرار داده است "إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَـَهُ بِقَدَر # وَ مَآ أَمْرُنَآ إِلآ وَ َحِدَةٌ کَلَمْحِم بِالْبَصَرِ ;(قمر،49ـ50) ما همه چیز را باندازه و قدر مشخّص آفریدهایم و کار ما جز یکی نیست; همچون چشم به هم زدن." به موجب چنین ارادهای، نظام علّت و معلول و اسباب و مسببات لازمة نظام احسن است و طبیعی است که تفاوتها و ضعفها و قوتها جزء ساختار هستی و ذاتی آن است; به عبارت دیگر، خلقت انسان چنین است که ابتدا ضعیف باشد و سپس در نظام علت و معلول و سبب و مسببی که بستر تکامل بشر را فراهم ساخته، رشد و نمو نماید و به تکامل خویش دست یابد، و اگر انسانها از همان بدو تولد به فعلیّت و کمال دست مییافت، دیگر چنین نظامی معنا و واقعیّت نمییافت.(برای آگاهی بیشتر ر.ک: مجموعه آثار استاد مطهری;، ج 1 (عدل الهی)، ص 126ـ128، انتشارات صدرا.)

36 - وقتی قرآن غنا وموسیقی را حرام اعلام می کند و امام صادق (ع ) صریحا ازآن نهی فرموده اند, چرا توجهی نمی شود و روپوش شرعی روی آن می گذارندومعصیت می کنند؟

حرمت غنا و لهو نیز از مسلمات فقه شیعه است ولی آنچه درطول تاریخ مورد مباحث زیادی نزد فقیهان بوده تعیینمصداق آن است. از دیدگاه حضرت امام خمینی و برخی دیگر از مراجع موسیقی حرام آن است که مطرب باشد.بنابراین موسیقی غیرمطرب جایز است و درمواردی نیز که انسان شک داشته باشد موسیقی پخش شده از نوع مطرباست یا غیر مطرب؟ فتوای حضرت امام برجواز است زیرا مسأله از مصادیق شک درحرمت است و مجرای اصلبرائت میباشد.{

37 - آیا با توجه به شرایط آب و هوایی کشورهای مختلف جهان می توان سن بلوغ را تغییر داد، چون در حال حاضر در دختر نُه ساله هیچ نشانة بلوغ دیده نمی شود؟

در مورد بلوغ دختران به نظر اکثر فقها چهار نظر وجود دارد:
1‌
ـ نشانة بلوغ دختر یکی از سه چیز است: اوّل روییدن موی درشت زیر شکم بالای عورت، دوم بیرون آمدن منی سوم تمام شدن نُه سال قمری(1) دو نُه سال قمری از نه سال شمسی 99 روز و 22 ساعت و 48 دقیقه کمتر است).(2)
2
ـ به نظر برخی از فقها فقط علامت بلوغ دختر فقط تمام شدن نُه سال قمری است(3).
3
ـ به نظر برخی دیگر شرایط بلوغ برای دختران، روییدن موی خشن بالای عورت یا دیدن عادت زنانه (حیض) است. با نبودن یکی از این ها تمام شدن 13 سال قمری است.(4)
4
ـ به نظر برخی دیگر از فقها سن بلوغ دختران نُه سال تمام قمری است، ولی چنانچه از نظر نیروی جسمانی قدرت انجام بعضی از تکالیف مانند روزه را نداشته باشند، روزه بر آن ها واجب نیست و به جای هر روز یک مدّ (750 گرم) طعام باید بدهد. در مورد مسائل اقتصادی و مالی مانند عقود (مثل خرید و فروش) و ایقاعات (مثل جعاله)، معیار تنها بلوغ نیست، بلکه رشد عقلی نیز لازم است. در مورد حدود و قصاص همانند سایر مکلفان با آن ها رفتار خواهد شد، مگر این که عقل کافی (که یکی از شرایط چهارگانة حدود و قصاص است) نداشته باشند. در مورد ازدواج علاوه بر بلوغ و رشد عقلی، رشد جسمانی برای این امر لازم است.بنابراین بلوغ (دختران) در چهار مرحله پیاده می شود.(5)البته وضعیت مکانی و آب و هوایی در رشد و جسمانی زودرس بودن بلوغ تأثیر دارد. امّا ملاک شرعی بلوغ یکی از آن چهار نظریة بالا است.پی نوشت ها:
1.
توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 324، مسئلة 2252؛ امام خمینی، استفتائات، ج 1، ص 126، سؤال 1.
2.
آیت الله فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج 1، ص 30، سؤال 35.
3.
آیت الله سیستانی، توضیح المسائل، مسئلة 2211.
4.
آیت الله صانعی، مجمع المسائل، ج 1، ص 35، سؤال 54.
5.
آیت الله مکارم شیرازی، استفتائات، ج 2، ص 291، سؤال 858.

38 - گفته می شود که رقص به جهت اینکه شهوت را زیاد می کند حرام است کسانی این کار را انجام داده اند و مدعی هستند چنین نیست , در پاسخ چه بگوییم ؟

در رابطه با مساله رقصیدن چند نکته وجود دارد:
1-
حرمت آن مورد اتفاق جمیع علما نیست و دراین زمینه بویژه در قیود آن اختلاف رای وجود دارد.
2-
شهوت برانگیزی رقص در شخص رقص کننده نیست تا بگویند ما رقصیدیم و تحریک نشدیم بلکه بیشتر اثر آندر بیننده است بویژه اگر با عوامل دیگری مانند موسیقی اختلاط زن و مرد و... همراه گردد.
3-
در احکام اعتباری و قانونی معمولا تاثیرات غالبی را ملاک قرار میدهند نه موردی. مثلا در مقررات راهنمایی ورانندگی عبور از چراغ قرمز ممنوع است و فلسفه آن هم چیزی جز جلوگیری از ترافیک شدید و تصادف نیست اما آیاکسی میتواند بگوید من بارها عبور کردم و نه ترافیکی شد و نه تصادفی؟ خیر زیرا این حرف هرچند درست باشد ولیمقررات براساس مصالح غالبی است و اگر درموردی هم خلاف آن مضر نباشد ممنوع است زیرا ممنوعیت آن حریمیبرای وقوع کل جامعه در آن و ایجاد هرج و مرج است. احکام الهی هم از همین سنخ‏اند. بنابراین اگر کسی با خوردنشراب مست هم نشود بالاخره نباید بخورد.
4-
تاثیر بسیاری از امور ممکن است تدریجی و نامحسوس باشد. به عبارت دیگر یک شهوت انگیزی حاد و آنیداریم و یک شهوت انگیزی تدریجی و نامحسوس و چه بسا مفاسد معنوی دیگری از قبیل سرگرم شدن به ملاهیدنیایی و دوری از یاد خدا و ... در برداشته باشد.{J

39 - در مورد تفاوت مرد و زن می بینیم مشکلاتی که زنان دارند، مردان ندارند مانندعادت ماهیانه، درد زایمان، نُه ماه ایام بارداری، دو سال شیر دادن، سخت گیری در مورد حجاب و ... .

مشکلاتی که برای زنان شمرده اید صحیح است، ولی تحمل این مشکلات بر زنان شاید خیلی مشکل نباشد، چرا که آنان برای این موضوع ها آفریده شده اند و خدا توان و قدرت تحمل این گونه امور را به آنان داده است. در مورد عادت ماهیانه و ایام نفاس و بعد از زایمان که زنان در مورد نماز و روزه وظیفه ای ندارند، گرچه صحیح است، ولی از دعا و راز و نیاز و تلاوت قرآن و گفتن ذکر محروم نیستند. می توانند به این گونه امور مشغول باشند، به اضافة این که بچه داری و شیردادن دارای ثواب عظیمی است که در روایات وارد شده است.از طرفی وظایف مردان کمتر از زنان نیست، بلکه بیشتر و سنگین تر است. وظایفی از قبیل: تأمین مخارج زندگی زن و فرزندان، تربیت و نگه داری آنان، تهیة مسکن و خوراک و پوشاک، دفاع از خانواده در برابر هجوم بیگانگان و ... . به علاوه وظایف اجتماعی از قبیل جهاد و حفظ امنیت کشور و سربازی و احیاناً شهادت یا جانبازی و معلولیت از دیگر وظایف سنگین مردان است.
[4]
بحار، ج 100، ص 245.

40 - علت این که اگر دامی مورد تجاوز قرار گرفت، باید از خوردن گوشت آن جلوگیری شود و باید بعد از ذبح آن را سوزانید چیست؟

خداوند برای اقناع شهوت انسان، راه صحیح و عقلایی وتکوینی قرار داده است. اگر قرار بود انسان از راه استمنا و لواط و تجاوز به حیوانات خود را سیر کند، دیگر نیازی نبود خداوند زن را بیافریند. خداوند حکیک اگر به انسان شهوت داده، راه دفع آن را نیز داده است. از بیراهه رفتن خلاف است و برای انسان و جامعه ضرر دارد. خداوند برای انسان، مجانس و هم سنخ آفریده است. بنابر این نباید خود را هم سنخ حیوانات قرار دهد. این از زبونی و کم عقلی کسانی است که سگ بازی میکنند یا با حیوانات آمیزش میکنند. خداوند میفرماید: "ما انسان را تکریم کردیم". در وسائل الشیعه روایاتی بر تحریم گوشت و پوست و شیر حیوان موطوئه وارد شده است. ازجمله امام صادق(ع) میفرماید: "از امیرالمؤمنین درباره حیوان موطونه سؤال کردند، حضرت فرمود: "گوشت و شیر آن حرام است".(1) در روایت دیگر امام صادق(ع) فرمود: "آن را میکشند و آتش میزنند".(2) از این که باید آن را پس از کشتن آتش زد و سوزاند، استفاده میشود نه تنهاانسان‏ها نباید آن گوشت را استفاده کنند، بلکه حیوانات نیز آن را نخورند، چون ممکن است سمومی در آن گوشت ایجاد شده باشد که برای حیوانات و یا محیط زیست خطر ناک باشد، از حکم سوزادند استفاده میشود که این گوشت خیلی پست و بی ارزش شده، حتی ارزش دفن کردن زیر خاک را ندارد، نتیه این میشود که وطی حیوان توسط انسان بسیار زشت و ناپسند است.

41 - فلسفه نجس بودن مدفوع انسان چیست ؟

، در جواب سؤال جنابعالی باید عرض کنیم : بدیهی است که فلسفه و حکمت بعضی از دستورها قبل از بیان اسلام ،برای مردم روشن بوده و اگر در اسلام هم چیزی از آن فلسفه ها آمده ، به عنوان ارشاد به حکم عقل و تذکر و یادآوری است ؛ مانند نجس بودن مدفوع انسان ، زشتی دروغ ، خیانت ، تهمت ، سرقت ، ظلم و ستم ، کم فروشی ، و ... و نیز مانند خوبی نظافت و بهداشت ، عدالت ، کمک به مستمندان و ستمدیدگان ، کار و کوشش و ..... از اینگونه احکام و امور اخلاقی که در همه اعصار ثابت و مطلق اند و هرگز تغییر نمی کنند. حضرت امام (ره) دراین باره می فرماید : " حق _ تبارک و تعالی _ با عنایت و رحمت به دست قدرت خود ، که طینت آدم اوّل را مخّمر فرمود1، دو فطرت و جبلّت به آن مرحمت نمود : یکی اصلی و دیگر تبعی ، که این دو فطرت عروج او است به سوی مقصد و مقصود اصلی . یکی از آن دو فطرت _ که سمت اصلیت دارد- فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه است .که در کانون جمیع سلسله بشر ، از سعید و شقی و عالم و جاهلی و عالی و دانی ، مخمّر و مطبوع است. و دیگری از آن دو فطرت ، که سمت فرعیّت وتابعیّت دارد ، فطرت تنفّر از نقص و انزجار از شرّ و شقاوت است که این مخمّر بالعرض است ، و به تبع آن فطرت عشق به کمال ، تنفّر از نقص نیز مطبوع و مخمّر در انسان است.) 2 بنابر این با استناد به نظر امام (ره) مهمترین فلسفه احکام به صورت کلی دائر مدار ملایم و مخالف بودن با فطرت انسانی است. زیرا که آیه شریفه قرآن ( فطره الله التی فطر الناس علیها ) 3 ( فطرت الهی ، همان فطرتی است که خدای انسان را بر آن آفریده است.) به این مطلب اشعار دارد.نکته دیگر که باید به آن اشاره کرد آن است که فلسفه خیلی از احکام و امور اخلاقی و اعتقادی ریشه در اصل خلقت آدم دارد نظیر فلسفه وضو ، غسل ، عطسه کردن و ....... که هر کدام حکایتی جداگانه دارد و روایات اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام) نیز بر آن تأکید دارند. 4 در مورد سؤال شما نیز روایتی در قصص الانبیاء و نور المبین از حضرت عبد العظیم حسنی (رحمه ا... علیه )نقل شده، "روزی
آنجناب از حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) سؤال کرد چرا غایط اولاد آدم به این اندازه بد بو می باشد ؟ فرمودند : حضرت آدم قبل از آن که روح در او دمیده شود چهل سال بر روی زمین بود یعنی روی زمین افتاده بود لهذا شیطان از دهان آدم می رفت و از دبر او بیرون می آمد و از این جهت در شکم اولاد آدم چنین بوی بد و نقصی پیدا شد . " 5 البته ذکر فلسفه نجس بودن قاذورات منحصر و محدود به آنچه که در بالا ذکر شد نمی باشد بلکه ائمه هدی (علیهم السلام) متناسب با سطح افکار مردم ؛ و علمای دین با تعمّق در آیات و روایات دراین باب ، جهات دیگری نیز برای آن ذکر کرده اند که در این نوشتار به اختصار به بعضی از ثمرات اخلاقی و عملی آن در زندگی شخصی اشاره می شود . عالم ربانی مرحوم ملاّ احمد نراقی (اعلی ا... مقامه) در کتاب معراج السعاده می فرماید : " از جمله آداب باطنیه طهارت از نجاسات و ازاله آنها در وقت قضای حاجت در بیت الخلا ، آن است که به فکر پستی خود و اندرون پر از کثافت خود افتد و نقص و قصور خود را به نظر آورد و خود را تصور کند که چگونه اندرون او آکنده از قاذورات است و خود حامل نجاسات است و چون به فراغت از قضای حاجت ، به استراحت افتد و سبکبار گردد ، یاد آورد اگر اخلاق ذمیمه ای را که به سبب نجاسات با طنیه ( مثل کبر و حسد و نجل و ... ) در او مجتمع گشته اند از خود دور کند و از آنها فارغ شود ، نفس او به استراحت می افتد و دل او از چرکینی آنها مطمئن می شود ولایق وقوف بساط خدمت می گردد و اهلیت وصول به حرم قرب رب العزه بهم می رساند. پس هم چنانکه سعی می کند در دفع نجاسات ظاهریه از برای استراحت چند روزه بدن خود، باید سعی کند در دفع کثافات با طنیه و نجاسات داخله در رگ و ریشه فرو رفته تا روح و بدن او هر دو در دنیا و آخرت ابدالآباد به استراحت افتد ، حضرت امام همام جعفربن محمد الصادق (ع فرمود: که بیت الخلا را مستراح می گویند از جهت اینکه مردمان در آنجا از ثقل کثافات وقاذورات فارغ می شوند و از سنگینی نجاسات به استراحت می افتند و مؤمن در آنجا عبرت می گیرد که کسی که خود را از ثقل اموال دنیویه فارغ واز بار شهوات نفسانیه خالی سازد ، به استراحت می افتد. و دل او به فراغت از اشتغال دنیا شاد می گردد و باید خود را از جمیع آنها دور دارد ، همچنان که خود را از جمیع نجاسات و غایط دور می دارد. " 6 تکمیل و ارسال فرم نظر سنجی موجب تکامل و پویایی کارماست.
منابع و مآخذ :
1.
قتباس است از این حدیث قدسی که : " خمرت طینته آدم بیدی اربعین صباحاً یعنی : آدم را به دست خودم ، چهل روز مخمّر ساختم. ( عوالی الله لی ، ج 4 ، ص 98 ، ح 138 )
2.-
شرح حدیث جنوب عقل و جهل و تألیف امام خمینی (ره) / ص 76 و 77
3.
روم / 30
4.
آداب معنوی نماز / تألیف امام خمینی (ره) / ص 70 الی 75
5.
خلاصه حالات آدم ابوالبشر و پیامبران / حاج سید جعفر قدس میر حیدری / ص 18
6.
معراج السعاده / فصلی در بیان آداب باطنیه طهارت از خبث ( با اندکی تغییر ) ص 824 ، 825

 

42 - فلسفه نجاست کافر چیست

نجاست   کافر از جهت آن است که به خدا، قیامت،احکام دین وپیامبرانش ایمانواعتقاد ندارد بنابراین کافر نجس استنه حرام زیرا حراموحلال صفت برایحکم است نه اشخاص ولازم بذکر است که بعضی ازمراجع تقلید ظاهر
بدن کافر را پاک میدانند ونجاست رامربوط به باطن و روح آنها میدانند و لذامیگویند غذا خوردن با آنها یا دست‏تر به
بدن آنهاگذاشتن مانعی ندارد اما بیشتر مجتهدین ظاهر بدن کافر را نجس میدانند بنابراین چیزهایی که آن‏ها دست‏تر به آن زده‏اند را نجس میدانند و مسلمان باید از آنها پرهیز کند البته هر دسته از مراجع دلیل خاصی بر فتوای خویش دارند که جای ذکر آن نیست.

43 - علت نجس بودن شراب و خون چیست ؟

آثار زیان باری که مصرف الکل و شراب بر جسم و جان و اجتماع دارد بر کسی پوشیده نیست و آثار الکل نه تنهامتوجه مصرف کننده بلکه متوجه فرزندان اشخاص الکلی نیز میباشد. قرآن کریم در آیه 90 و 91 سوره مائده آن را درردیف پرستش بت‏ها، یک نوع پلیدی درونی، موجب کینه و نفاق و دوری از یاد خدا و نماز میداند.در مورد خون، امام صادق(ع) فرموده‏اند: خوردن خون علاوه بر آثار زیانباری که بر جسم دارد، سبب صفت درندهخویی و قساوت قلب و بیرون رفتن رحم و شفقت از دل‏ها میگردد. به طوری که انسان از کشتن نزدیکان و دوستانخود نیز ابائی ندارد و شارع مقدس برای سلامت فردی و اجتماعی، دستور اجتناب کامل از این دو را داده است تامردم در اثر آلودگی بدن و لباس یا ظروفشان، دچار عوارض ناگوار خون و شراب نشوند و همچنین ادب عبودت وبندگی اقتضا میکند که انسان هنگام نماز در مقابل خداوند متعال، از پلیدی و آلودگیهای ظاهری پاکیزه باشد و بههمین جهت باید در نماز بدن و لباس به این دو چیز آلوده نباشد.{

44 - فرق منی و عرق چیست که یکی پاک است و دیگری نجس ؟

لابد مقصود شما از حرام بودن «منی»، نجاست آن است. باید توجه داشت که عرق آب گندیده نیست؛ بلکه آببدن است که برای خنک نگاه داشتن و حفظ پوست بدن همراه با نمک و برخی املاح دیگر، خارج میگردد؛ ولی«منی» محصول بیضه‏ها و عهده‏دار برخی از وظایف جنسی و تکثیر نسل است.اگر بنا بود عرق بدن نیز همانند منی نجس باشد، تطهیر آن کاری مشقّت‏آور بود؛ چرا که همه مردم در اکثر مواقع(حتی زمستان‏ها) عرق میکنند. پس برای هر نمازی میبایست بدن خود را شست و شو دهند و لباس‏ها را نیز تعویضکنند. تصدیق میکنید که این کاری دشوار و غیر عملی است.گذشته از آن که «منی»، نوعا مورد تنفّر طبع انسان و مایعی آماده برای رشد انواع آلودگیها است؛ ازاین‏رو نجسدانسته شده است.{J

45 - سؤالی که در اینجا مطرح است، اینست که به چه علت ریختن آب جو روی بدن عین نجاست محسوب می شود. هر ماده ای به هر قدر که خورده شود و مسکر باشد نجس محسوب می شود این ماده حاوی مقداری الکل است و می دانیم که در دانش پزشکی الکل به عنوان یک ماده ضد عفونی کننده موضعی محسوب می شود پس چه دلیلی دارد که چون با ماء الشعیر مخلوط شده مثل یک نجاست است؟

با اذعان به این که فلسفه احکام، به طور قطعی و یقینی در فراخور علم و دانش ما نمی گنجد، لیکن با توجه به ایمان به علم و حکمت و قدرت الهی و نیز لطف و عنایت خدای متعال به حکیمانه بودن این دستورات پی می بریم.با وجود این در آیات قرآن و نیز روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) احیانا به برخی از حکمت های احکام اشاره شده است در این مورد خاص توجه به نکات ذیل سودمند است:
1-
مواد مسکر (مست کننده) نه تنها برای جسم که برای روح نیز آسیب های فراوانی را به دنبال دارد. از این رو، برای پی بردن به قبح و زشتی و نادرستی آن نباید صرفا به آثار مثبت یا منفی جسمی یا حتی دنیوی آن بسنده نمود، بلکه باید به تأثیر هر رفتار یا اقدام عملی در جسم و روان، دنیا و آخرت توجه کرد و این مسأله ای است که در فراخور هیچ دانشمندی نمی گنجد جز آن که به علم غیب الهی متصل باشد.
2-
گاهی اوقات امر و نهی نه به خاطر آثار خود آن کار بلکه به دلیل آن که هشداری است برای ورود یا خروج در کار دیگر صورت می پذیرد، به عنوان مثال، خدای متعال به خاطر این که به ما بفهماند آثار و تبعات شراب و مواد مست کننده (مثل آب جو) چقدر زیان بار است.در آیه شریفه 43 سوره نساء می فرماید: «ولا تقربوا الصلوه و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون» یعنی وقتی مست هستید اصلا به نماز نزدیک نشوید تا بفهمید چه می گویید با چه کسی و در محضر چه کسی سخن می گویید. یعنی با این که نماز واجب است ولی با این حال که اصلا نمی فهمید ارتباط با خدا یعنی چه. پس مواد مسکر نه تنها برای جسم مضر است بلکه برای روح نیز به مراتب بیشتر.حال اگر در بعضی شرایط برخی فواید پزشکی به این رفتار مرتبت باشد، هرگز به آن حدی نیست که آن زیان را جبران کند.تأکید می کنیم شاید در این مورد خاص شاید حتی برای روح نیز زیانبار نباشد، ولی نفس کار آن قدر خطرناک است که اصلا در آن پیرامون (دور و بر) نیز نباید حضور یافت.چنان که خلوت کردن با زن اجنبه به طور کلی حرام است حتی اگر برای هم قرآن بخوانند، چون این مسأله آن قدر حساس است که چه بسا عدم توجه به حساسیت آن، در برخی از موارد انسان را دچار آسیب های جدی می سازد.در این جا نیز مسأله شرب مسکر است آن قدر زیان بار است و برای انسان دنائت و پستی می آورد که می فرماید نه تنها نخورید بلکه اصلا اگر دستتان یا سایر اندام بدنتان با آن تماس حاصل نماید، بدنتان نجس می شود، و پلیدی پیدا می کند.قرآن کریم خود به آثار و برخی فوائد خمر (شراب) اشاره کرده است ولیکن می فرماید با وجود این خطرات و آثار زیان بار آن به حدی زیاد است که باید از این فایده (نسبتا) جزئی چشم پوشید (به آیات 219 سوره بقره و 90 و 91 سوره مائده مراجعه شود).

46 - علت این که آب قلیل حتی اگر عین نجاست هم برطرف شود مرجع پاکی محل نمی شود مگر این که سه مرتبه آب بریزیم چیست ؟

در مواردی با زوال عین نجاست - ولو با آب قلیل - وضع نجاست پاک میشود. در برخی موارد نیز پس از زوال عین نجس باید یک بار آب ریخته شود.برای آگاهی بیشتر به رساله عملیه، بخش مربوط به آب قلیل و راه پاک شدن چیزهای نجس مراجعه کنید.فلسفه این که آب قلیل در اثر تماس با نجاست نجس میشود روشن است؛ زیرا آب قلیل نوعا در ظرف‏های آلوده قرار دارد و با اندک ملاقات با نجاست آلوده‏تر میشود و بایستی از آن اجتناب کرد؛ برخلاف آب کر و یا جاری که به دلیل حجم زیاد و جریان داشتن، کمتر در معرض انفعال قرار دارد.

47 - علت نجاست خون چیست؟ خون انسان اگر در مجاورت هوا باشد، نجس است، یا این که حتی در رگها نجس می باشد؟

نجاست و طهارت اشیاء احکام وضعی و تکلیفی اند که در دین اسلام وس ایر شرایع، چنین احکامی وجود دارند. در دین اسلام اصل اولیه در اشیا طهارت است، مگر چیزهایی که با دلیل شرعی حکم به نجاست آن‏ها شده است. نجاست اشیا به دلایل متعدد است، یا به جهت خبیث و زشت بودن ظاهر آن‏ها و تنفر طبیعت انسانی از آن‏ها نجس شده‏اند، مانند بول و غایط یا به جهت خبث و زشتی باطنی آن‏ها مانند کافر و یا به جهت ضرر و زیانی که می تواند داشته باشد مانند سگ، یا به دلایل دیگر که برخی از آن‏ها در شریعت اسلام بیان شده و برخی بیان نشده‏اند. در مورد علت نجاست خون، در روایات به موردی دست نیافتیم که علت و فلسفه آن را بیان کرده باشد.شاید علت و سبب آن وجود بعضی از بیماریها و انتقال بعضی از بیماریها به واسطه خون است و یا به نوعی طبع انسان از آن دوری می کند. در هر حال خون هنگامی که از بدن بیرون آید، حکم نجاست را دارد، نه در زمانی که در بدن است، حتی در بعضی از موارد، برخی از خون‏ها حکم نجس را ندارند، مثلاً خون حیوان حلال گوشت که پس از ذبح شرعی، اگر مقداری از خون آن برود، خونی که پس از آن می ماند، پاک است، یا خون پشه که حکم نجاست را ندارد؛ بنابراین خون ذاتاً نجس نیست.نکته آخر این که علت اصلی و واقعی و به تعبیر دیگر "علت تامه" احکام و از جمله نجاست و طهارت اشیا برای ما مشخص نیست و آنچه در روایات امده و علت بعضی از احکام را بیان کرده است، تنها حکمت‏ها و علت ناقصه را بیان کرده‏اند. علت واقعی و حقیقی این احکام و مصلحت و مفسده‏های واقعی که در آن‏ها وجود دارند، برای ما کاملاً مشخص نشده‏اند.

48 - ادرار و عرق بدن به عنوان مواد زاید بدن دفع میشود. چرا که یکی نجس و دیگری پاک است؟

همان گونه که قبلاً بیان شد، علت واقعی احکام الهی کاملاً برای ما آشکار نیست، در عین حال در این مورد گفته شده که علت فرق داشتن ادرار با عرق بدن، ترکیبات متفاوت این دو است که موجب شده ادرار نجس و عرق پاک باشد. ترکیبات عرق، سدیم و پکاسیم و کلسیم و منیزیم و کلر و اوره و گلوکز و اسید لاکتیک و پروتین است. این ترکیبات به هیچ وجه با ترکیبات ادرار شبیه نیستند.(1)پی نوشت‏ها:
1.
دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 12، ص 292.

49 - چرا حیوانی مانند: سگ و خوک نجس هستند؟

با صرف نظر از جهات بهداشت جسم توجه به دو نکته ذیل از جهت بهداشت روانی متعاقب این حکم سودمند است:
1_
اکنون که سگ و خوک به عنوان دو حیوان نجس العین توسط احکام شریعت معرفی شده اند باز هم می بینیم که بسیاری از افراد با سگ و خوک انس فراوان دارند آنقدر که گاه رفتار و بازی با سگ برای آنان شیرین تر از هم نشینی با اعضای خانواده شان می باشد.اکنون فرض می کنیم که این حکم اسلامی نبود، آن وقت پیامد آن این بود که بسیاری از انسانها حتی اهل ایمان سگی در خانه داشته باشند و فرزندان آنها با آنان انس بگیرند و با خود آنان با آن سر گرم شوند ، با کمی دقت می یابیم برای کاری که هیچ ارزش معنوی و حتی مادی ندارد تا چه اندازه وقت و هزینه های فراوان صرف می شد و انسانها را غافل از کارهای مفید خویش می ساخت و در مقابل آن خوی حیوانی آنان به دلیل انس با حیوانی چون سگ رشد می کرد و از انسانیت دور می گشتند.بنابراین با دقت در هدف خلقت که «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (سوره ذاریات آیه 51) (ما جن و انس را خلق نکردیم مگر برای اینکه عبادت کنند) می یابیم که حکم به نجات و دوری از این حیوانات بسیار بجا و دقیق است.
2_
فلسفه جعل برخی از احکام ، پرهیز از موضوع آن و فاصله گرفتن از آن به عنوان یک خطر جدی است، مثلا گاهی بیان می کنند به سیم لخت دست نزنید تا دچار برق گرفتگی نشوید، و معمول خطرات این گونه است همان طوری که در مورد نوع گناهان این است که فلان کار را انجام ندهید اما در کنار ترانس های قوی یا دکل های فشار قوی برق نه تنها نباید با آنها تماس حاصل کرد بلکه نباید به آنها نزدیک شد و گرنه در فاصله کم، تأثیر زیان بار خواهد داشت «سگ بازی» و نیز استفاده از «گوشت خوک» با توجه به تأثیر روانی آنها بسیار مضر است که خیلی ها به آن مبتلا هستند خصوصا با توجه به اقلیت های دینی که مثلا استفاده از گوشت خوک را جایز دانسته یا سگ بازی در عرف فرهنگی بیگانگان امری پسندیده بود. کما اینکه از جمله تفریحات درباریان و اشراف همین امر بود و حتما توجه دارید که خوک مظهر شهوت و بی غیرتی است و بر اساس علوم پزشکی و روان پزشکی ثابت شده است که صفات گوشت حیوانات به خورنده آنها سرایت می کند.از این رو حکم شرعی مبنی بر نجاست این دو حیوان، مقدمه ای برای فاصله گرفتن از این حیوانات و استفاده هایی است که بیگانگان اقلیت ها و یا افراد لاابالی و بی اعتنایی به مسایل شرعی می نمایند.ناگفته نماند معمولا هر حیوانی یک یا چند خصلت خوب دارند باید از آنها در همان جهت بهره برد.سگ به عنوان یک حیوان بافوا، در برخی کارها از جمله در محافظت از گله های گوسفند و یا شکار برخی حیوانات مورد استفاده است و نهی در این مورد نیست بلکه «کلب معلم» یعنی سگی که برای شکار تعلیم داده شده، احکام خاصی دارد که می تواند بیشتر این حیوان را در خدمت انسان قرار دهد. ولی این مسأله باعث نمی شود که زندگی و رابطه انسان را به سگ بازی یا آمیختگی و انس با سگ کنیم به ویژه با در نظر گرفتن آثار زیان بار روحی و جسمی زیانباری که در این حد از ارتباط وجود دارد.

50 - قرآن بیان می‌فرمایند: که خون حیض اذیت و رنجی است برای شما زنان پس چرا قرار داده شده و چرا همة این اذیتها و بیماریها برای زنان قرار داده شده و برای مردان نیست‌؟

اوّلاً در آیین و سنتهای جاهلیت زن حائض را نجس دانسته و او را تنها می‌گذاشتند و از غذا خوردن و همنشینی با او پرهیز می‌کردند. قرآن برای برداشتن این بینش جاهلی با توضیح این که حیض یک دوران خاص کسالت برای زن بوده‌، مراعات حال زن را در این حال از حیث کار سنگین‌، مجامعت و امور دیگر بیان کرده و مطرود نمودن او را مردود دانسته است‌. ثانیاً بسیاری از امور رنج بوده‌; اما ثمر و فایده‌ای بر آن مترتب است که ارزش تحمل را دارد. این امر یک تغییر طبیعی در بدن می‌باشد که تخمک را ایجاد کرده و آمادگی پذیرش برای قبول نطفه و در نتیجه بقای نسل بشر و تازگی برای بدن زن را به همراه دارد که مفید فایده است‌. به طور کلی‌، هر امری از راه علل و اسباب خاص خود ایجاد می‌شود که وجود این مسئله هم در زن از این قاعده استثنأ نیست و افزون بر این‌، در برابر تحمل سختی‌ها خداوند متعال اجر و پاداش قرار داده است‌.

51 - برخی برای رسیدن به هدف , اقدام به پایین آوردن سن خود می کنند و عده ای هم در دادگاه به همین امر شهادت می دهند. آیا این کار از نظر شرعی جایز است ؟ به علاوه , آیا شهود, فردای قیامت عذاب دارند؟ ضمناً بگویید: چگونه می توان به طور مداوم با آن واحد مکاتبه کرد؟ آیا مجلهء ماهانه دارید؟ شرایط اشتراک چیست ؟

اگر این کار بر خلاف مقررات دولت جمهوری اسلامی نباشد, مانعی ندارد و شهود هم فردای قیامت معاقب نخواهند بود. ولی اگر بر خلاف مقررات باشد, حرام است و شهود هم فردای قیامت به خاطر شهادت دروغ وناحق معاقب خواهند بود.بنابراین , این کار به خاطر دروغ بودن ـ اگر مصلحی نباشد ـ حرام است , چون یکی از گناهان کبیره , دروغ است .()
(
پـاورقی 1.امام خمینی , استفتائات , ج 2 ص 45ـ 48 با تلخیص .

52 - در خصوص سن تکلیف پسرها دقیقاً مشخص فرمایید در چه سنی جهت روزه به سن تکلیف میرسند؟

بلوغ در پسر به یکی از سه چیز مشخص میشود: 1 - روییدن موی خشن و زبر در زیر شکم 2 - خروج منی چه در خواب و چه در بیداری 3 - کامل شدن 15 سال قمری که 163 روز و 6 ساعت از 15 سال شمسی کمتر است.

53 - اگر کسی چیزی پیدا کند و به دلایلی نتواند آن را اعلام کند و یا اعلام کند، ولی صاحبش پیدا نشود، چه حکمی دارد؟

اگر از پیدا شدن صاحبش نا امید باشد و آن چیز ارزش بالایی داشته باشد، باید با اجازة حاکم شرع از طرف صاحب آن صدقه بدهد، یا خودش تملک کند و قیمتش را صدقه بدهد، ولی اگر صاحب آن پیدا شد و مطالبه نمود، باید به او رد کند.

54 - اگر در نزاع بین دو یا چند نفر مال کسی به دست دیگری بیفتد، چه حکمی دارد؟

باید اموال مردم با صاحبان شان برگردانده شود و اگر صاحبانش پیدا نشوند، باید به نیّت آن ها صدقه داده شود.

55 - چرا سگ در اسلام نجس محسوب می شود، با این که از آن در امور پلیسی و نگهبانی استفاده می شود؟

شکی نیست که مخلوقات خدا، در بُعدی مفید و قابل استفاده اند. از بین حیوانات، سگ از مزایای خوبی برخوردار و در وفاداری مشهور است. داستان های عجیبی در وفاداری سگ در بحارالأنوار جلد 62 از حیوه الحیوان دمیری و دیگران نقل شده است.دمیری می گوید: گاه در نگه داری سگ فائده ای نیست و دارای مفاسدی از قبیل ترساندن مردم و شیوع بعضی میکروب ها و امراض از قبیل هاری و جنون می باشد، از این رو گفته شده است: ملائکه به خانه ای که در آن سگ باشد، وارد نمی شوند. نگه داری سگ برای حفظ اموال و گوسفندان و پاسداری از باغ و اموال و صید اشکالی ندارد، در صورتی داخل خانه نباشند و جدای از محل مسکونی نگهداری شوند.از امیرالمؤمنین(ع) نقل است: "خیری در نگه داری سگ نیست، به جز سگ شکاری و سگ گلّه".(1)از امام صادق(ع) نقل است: "سگ شکاری را در داخل خانه نگه داری نکنید"؛ یعنی جایگاهش جدا باشد.(2) مرحوم علامه حلّی در کتاب منتهی فرمود: نماز خواندن در خانه ای که سگ باشد، کراهت دارد.(3) باز دمیری نقل می کند: چون سگ از نجاسات می خورد و بدبو است، نگه داری آن کراهت دارد.(4)انواع سگ ها (چه شکاری و چه غیر آن) نجس هستند و دهان و آب دهان و تمامی بدن آن ها نجس است. این مطلب از روایات استفاده می شود و فتوای علما و فقها از قدیم تا کنون بر نجاست انواع سگ هایی که در خشکی زندگی می کنند است.(5) علت نجاست سگ و کراهت نگهداری آن در منزل و فلسفه این گونه احکام بر کسی روشن نیست، ولی حکمت آن این است که آدمی از جهت شرافت انسانی اش از اُنس زیاد به حیوانات دوری کند و از کثافات و میکروب هایی که در آن ها است، پرهیز نماید. و این منافاتی ندارد که انسان بدون ارتباط یا دست زدن به آن ها و انتقال بیماری ها و برخی مشکلات دیگر، از آن ها برای نگهبانی، شکار و امروزه کشف مواد مخدر و ... از آن ها استفاده کرد و استفاده از سگ در چنین مواردی ممنوع نشده است.پی نوشت ها:
1.
بحارالانوار، ج 62، ص 53.
2.
همان.
3.
همان.
4.
همان، ص 54.
5.
مستمسک العروه الوثقی، ج 1، ص 363؛ وسائل الشیعه، ج 2، باب 12، از ابواب نجاسات؛ توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 83).

.

56 - سؤال دیگر این است که بسیاری پرسیده اند چرا رقص زن بر زن حرام رقص مرد بر مرد حرام است در حالی که زنان در حمام عمومی و مردان نیز در حمام عمومی یکدیگر را برهنه می بینند.

گرچه حرمت رقص مرد بر مرد و زن برای زن اگر مستلزم و توأم با مفسده دیگری نباشد، امری اتفاقی بین همه فقها نیست، بلکه به فتوای مقام معظم رهبری و آیه الله تبریزی هر دو مورد فوق جائز است، البته بقیه فقها آن را حرام دانسته اند، با وجود این ، مسأله رقص غیر از مسأله برهنگی بدن و نمایاندن آن به دیگران است چون مسئله حرمت رقص از باب لهو بودن آن است که بر اساس روایات ، یکی از مصادیق آن رقص است. اما مسئله نمایان شدن بدن در بحث حرمت نگاه به بدن نامحرم که باعث تهییج شهوات می شود است، و از جهت شرعی زن بر زن و مرد بر مرد محرم است و نگاه به بدن آنان جز مواضع خاص حرمتی ندارد مگر آن که در همین حد نیز مستلزم گناه یا مفسده دیگری باشد

57 - با توجه به ضعیف بودن زن از نظر جثه و توانایی نسبت به مرد، چرا زن زودتر به تکلیف می‌رسد؟

«تکلیف‌» تشرف به محضر الهی است نه مشقت و تکلّف‌! به همین دلیل مربوط به روح انسان است نه جسم او. اما این توفیق که زن را زودتر به این شایستگی نائل می‌گرداند، ریشه در ظرافت روح او برای انجام مسئولیت بزرگش (یعنی همان پرورش نسل انسان‌) دارد; این مطلب هم ناشی از عنایت خداوند متعال است که زن را جلوة صفت پروردگاری خود قرار داده‌; زیرا در تکامل روح و حقیقت وجود فرزند، مادر بیشترین نقش را ایفا می‌کند; بنابراین برای انجام چنین مسئولیت سنگینی‌، لازم است وجود مادر از سال‌ها قبل ساخته پرداخته و آماده گردد، و یکی از راه‌های آماده‌سازی مادر، توجّه نمودن او به حق تعالی است‌. او که کمال مطلق بوده و هر کس در یافتن کمال‌، به او محتاج است‌. آری تکلیف‌، رسمیت یافتن پروندة بندگی در محضر خداست‌; هر چند قبول اولیة آن بر انسان ناآگاه سخت جلوه نماید. بزرگان ما از زمان قدیم‌، سن تکلیف را گرامی داشته و جشن گرفته‌اند; زیرا همان طور که گفته شد، تکلیف یک امر جسمانی نیست بلکه تشرف روح به محضر حق تعالی است‌. گر چه پل رابط بین انسان و معبود و عامل این ارتباط، اعمال و عبادات وارد شده در شرع مقدس می‌باشد، اما اگر اندکی سخاوت به خرج دهیم‌، می‌بینیم که پروردگار رحمان و رحیم در انجام این عبادات نیز اندکی از رحمت خود دریغ نفرموده زیرا بجا آوردن نماز، این قصة نیاز بر آستان بی‌نیاز، که نیازی به توانایی خاص جسمانی ندارد، و در مورد روزه و سایر عبادات نیز خداوند متعال شرط استطاعت و توانایی را ضمیمة آن نموده است‌. بله خواهر محترم‌، تکلیف زودتر، نشان از توفیق بیشتر و عنایت افزون‌تر پروردگار دارد. در این زمینه می‌توانید به کتاب «زن در آینة جلال و جمال‌» از آیت الله جوادی آملی ص 379 مراجعه نمایید

58 - آیاسنگسارکردن عملی وحشیانه نیست؟ چرا در این حکم تجدید نظری صورت نگرفته تاچهره اسلام آلوده وخشن جلوه نکند؟ چرادرماههای حرام دیه دوبرابرمیشود؟ دراین ماههاارزش اقتصادی فرد بیشتر میشود؟ لطفا"توضیح کافی دهید.این حکم غیرمنطقی است.

سنگسار
پاسخ به این پرسش ، نیاز به بررسی مفهوم خشونت، مدارا و منشا آن و ملاک وضع احکام از منظر غرب و اسلام دارد.
مدارا از منظر غرب و اسلام
واژه مدارا که در زبان فرانسوی «تولوانس» و در زبان انگلیسی «تالونس» (Tolernce) به کار می رود، در مقابل خشونت قرار دارد مفهوم «تولرانس» از جمله اصطلاحات فرهنگ مدرن غربی است که پس از رنسانس به تدریج رشد کرد و قبول عام یافت و امروز یکی از مشخصه های اصلی فرهنگی الحادی غرب شناخته می شود. در ریشه یابی این مهفوم باید بگوییم که اولا: در فرهنگ مسلط غرب همه ارزش ها _اعم از ارزش های اخلاقی، اجتماعی، حقوقی و سیاسی_ امور اعتباری هستند و ریشه عقلانی و واقعی ندارد. به عبارت دیگر، ارزش ها تابع خواست ها و سلیقه های مردم هستند. . مادامی که جامعه آن را می پذیرد، ارزشمند است و اگر روزی سلیقه مردم تغییر کرد، همان ارزش تبدیل به ضد ارزش می گردد.ثانیا: اعتقادات و باورهای دینی را نیز در شمار همان ارزش های اعتباری قرار می دهند و فرد را در گزینش آن ها و یا طرد آن ها آزاد می بیند و آن ها را در حد یک سلیقه مانند سلیقه در انتخاب رنگ لباس تنزل می دهند. از این رو، عدم حساسیت آنان به مسئله رذایل اخلاقی و کارهای ناشایست بدان جت است که در تفکر آنان انسان یک موجود ارزشی متمایز از حیوانات نیست یعنی در منطق تفکر آنان تعالی بینش ها و گرایش های انسانی لحاظ نمی شود. اما از دیدگاه اسلام و فرهنگ اسلامی، مقدسات و ارزش های دینی به مراتب از حال، مال، ناموس و بستگان عزیزتر است. دینی که تنها راه رسیدن انسان به سعادت و خوش بختی جاویدان است و آن چنان گرانقدر است که 124 هزار پیامبر برای رساندنآن به بشر از سوی خدای متعال فرستاده شده اند و در راه آن زحمت های بی پایانی را متحمل شدند و بلکه برخی جان خود را فدای آن کرده اند، چزی نیست که بتوان با تساهل و مدارا در مورد هتک و تضعیف آن برخورد کرد. به راستی اگر اسلام، «تولرانس» را آن گونه که در غرب امروز رایج است می پذیرفت، چرا امام حسین علیه السلام در برابر ایجاد تغییر و بدعت گذاری در پاره ای از احکام دین، و نه حتی همه آن، به آن همه رشادت دست زد و خویشتن و فرزندان و یارانش را فدای اسلام کرد؟ و یا چرا مجازات اعدام را برای مرتد در نظر می گرفت؟ آیا اسلام دین و احکام آن را تا حد یک سلیقه تنزل می دهد که هرگاه خواستیم بتوانیم آن را تغییر دهیم و یاهر گونه خواستیم به آن توهین روا داریم؟ (مصباح یزدی، محمدتقی، پاسخ استاد به جوانان پرسش گر، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1380، ص 226)
ملاک وضع احکام از منظر غرب و اسلام
از منظر غرب بعد از رنسانس، که به لیبرالیسم و اومانیسم روی آورده اند، در جهان بینی، هنر، اخلاق و حقوق و ... انسان مدار و محور هر گونه تلاش است و خالق همه ارزش ها و ملاک تشخیص خیر و شر است. برای آنان به آنچه اصالت دارد به خواسته و لذت های انسان است و اگر دینی هم معتبر باشد، باید رد جهت تامین هواهای نفسانی افراد و هماهنگ با خواسته های وی باشد.از نظر اخلاق نیز که ملاک تمایز انسان و حیوان است بر اساس بینش اومانیستی و لیبرالیستی، انسان در آزادی جسمیش، هیچ قید و بندی ندارد، بر اساس این بینش دیگر جایی برای صحبت از حجاب، عفت و ... نمی ماند. با این مبنا مسئله ای به نام اخلاق یا نهاد خانواده ارزش و قداستی نخواهد داشت.اما از منظر اسلام، از آن جا که انسان قوام خلیفه اللهی دارد و تفاوت اساسی با حیوان دارد ، ملاک وضع احکام رابطه هر انسان و خداوند و رسیدن انسان به خداوند و کمال است و بر اساس این بینش غرائز موجود در بشر، فقط یک نیاز و مایه تداوم زندگی بشر تلقی می شود اما به عنوان یک ارزش مطرح نیست، لذا معتقد است که این نیاز غریزی باید به نحو معقول و معتدل ارضاء شود ، چرا که غریزه جنسی، انسانیت انسان را تشکیل نمی دهد لذا در محدوده نیازها باید بررسی شده، شرایط مناسب را برای ارضاء متوازن و معقول آن فراهم آوریم. با این نگرش برای حفظ انسانیت انسان، وجود انضباط و قید و بند به عنوان عامل مصونیت مطرح می شود نه محدودیت. (فصلنامه کتاب نقد، شماره 17، ص 155 و 170)
خشن نمایی حدود و تعزیرات اسلام
متاسفانه ، قضاوت خشونت در مورد حدود و تعزیراتی که اسلام وضع کرده است، در یک قضاوت اجمالی و بدون در نظر گرفتن همه جوانب صورت می گیرد و معمول این گونه قضاوت ها در این گونه مسایل اجتماعی و حقوقی از جهان بینی ما و برداشتی که درباره آدمی و جامعه انسانی داریم بر می خیزد. برخی در این قضاوت ها بدون در نظر گرفتن تمام شرایط حدود و تعزیرات اسلامی و راه های اثبات و راه های تخفیف و همچنین نتایج نهایی این گناهان و اثرات زیانبار آن برای جامعه حکم به خشن بودن حدود و تعزیرات می دهند.برای مثال، برخی ، با مشاهده جوامع غربی که نوشیدن شراب را مانند آب خوردن می دانند یا رواج فسادهای جنسی را ، دلیل کم اهمیت بودن این گناهان دانسته و اجرای حدود را خشن می دانند، در حالی که اگر آمار طلاق و از هم پاشیدن خانواده ها، فرزند های نامشروع که غالبا بر اساس تجربه دانشمندان، افرادی تبه کار و بی رحم و جانی از آب در می آیند، کودکان بی سرپرست و انواع بیماریهای جسمی و روحی که زایید بی بند و باری های جنسی است را ملاحظه کنیم، قبول خواهیم کرد که آلودگی های جنسی به هیچ وجه مسئله ساده ای نیست که بتوان از آن به اسانی گذشت، بلکه گاهی سرنوشت یک جامعه با آن گره می خورد و موجودیت آن به خطر می افتد.با در نظر گرفتن همه این جوانب، معلوم می شود که حدود و تعزیرات اسلام چندان خشن نیستند. از سوی دیگر شاید برخی از این مجازات ها مانند سنگسار، سنگین به نظر برسند ولی اسلام راه های اثبات آن را چنان محدود کرده است که در عمل دامان افراد بسیار کمی را می گیرد، در عین این که وحشت از آن به عنوان یک عامل بازدارنده روی افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت.برای مثال، در مورد ثبوت زنا، بر اساس آیه 15 سوره نساء شاهدها به چهار نفر افزایش یافتند از سوی دیگر برای شهادت شهود، شرایطی تعیین شده است از قبیل رویت و عدم قناعت به قرائن و هماهنگی شهادت شهود و مانند آن، که اثبات جرم را سخت تر می کند.روشن است که با این شرایط تنها افراد بی باک و بی پروا ممکن است مجرم شناخته شوند و بدیهی است که این چنین اشخاصی باید به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت دیگران گردند. و جامعه سالم بماند.از نکات پیش معلوم می شود که پس از اثبات جرم، به هر طریقی که شده باید مجازات اجراء شود و در هنگام اجرای مجازات که مربوط به اجتماع می شود نباید عاطفه، محبت و احساسات جایگزین عقل شود، بلکه تا آن جا که پای مجازات الهی در میان است و به مصلحت عامه بشریت است باید حکم اجراء شود، چنان که خداوند متعال در حکم زنای غیرمحصنه می فرماید: «هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رافت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، و باید گروهی از مومنان مجازاتشان را مشاهده کنند. (نور، 2)در پایان شایان ذکر است، چنانچه ما مسلمانان بخواهیم بر اساس خوش آمدی غربی ها، حدود و تعزیرات خودمان را اجرا کنیم باید دست از همه آن ها بکشیم، چرا که آن ها نه تنها سنگسار بلکه شلاق زدن ، اعدام، آزاد نبود روابط جنسی و ... همه را خشن می بینند و بر اساس گفته قرآن کریم تا مادامی که شما مسلمانان کاملا به میل آنان رفتار نکنید از شما راضی نخواهند شد، و «لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی و لئن اتبعت اهواء هم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی و لانصیر» (بقره، 120) هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهد شد، تا [به طور کامل تسلیم خواسته های آنان شوی و] آنها بین [تحریف یافته] آنان پیروی کنی. بگو: «هدایت الهی، تنها هدایت است» و اگر از هوی و هوس های آنان پیروی کنی، بعد از آن که آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود».
دیه
پیش از پاسخ شایان ذکر است که دیه بر عکس آنچه در فارسی گفته می شود «خون بها» نیست. خون انسان بالاتر از این است که قیمتش این ها باشد. بلکه به تصریح قرآن، «خون یک انسان برابر با خون همهء انسان ها است» از این رو است که مهم ترین شخصیت های اسلامی با ساده ترین افراد از نظر دیه یکسان هستند. دیه مرجع تقلید، دیه یک انسان متخصص، دیه یک انسان مبتکر، با دیه یک کارگر ساده در اسلام یکی است. بنابراین دیه عامل تعیین ارزش و خون بها نیست، بلکه دیه جنبه مجازات دارد که طرف حواسش را جمع کند و دیگر از این اشتباهات نکند و هم تا حدودی جبران خسارت اقتصادی است. یعنی مردی یا زنی در این خانواده از میان رفته است، جای او خالی و این خلاء، خسارت اقتصادی به آن خانواده وارد میکند. برای پرکردن این خسارت اقتصادی دیه داده می شود. (آیت الله جوادی آملی، زن در آیینه جمال و جلال، ص 418)
افزایش دیه در ماه های حرام
شکی نیست که هر جرمی از هر مجرمی با عمد و اختیار، استحقاق جریمه و مجازات را دارد. از سوی دیگر همه مجرمان یکسان نیستند و بدون شک شرایط زمانی و مکانی و روانی و ویژگیهای دیگر آن ها تفاوت دارد.به همین دلیل امروزه، در تمام قوانین جهان، اموری را با عنوان عوامل تشدید و تخفیف در کنار قوانین کیفری و جزایی قرار می دهند، مثلا بیماری روانی را عامل تخفیف و تکرار در جرم را معمولا عامل تشدید می دادند.اسلام نیز، از چهارده قرن پیش عوامل تشدید و تخفیف را به صورت جامع و جالبی هم در مجازات های دنیوی و هم در مجازات های اخروی پیش بینی کرده است.در یک بررسی ساده معلوم می شود «عوامل تخفیف» در اسلام نسبت به «عوامل تشدید» بیشتر است و این به خاطر همان طبیعت ذاتی اسلام است که بر اساس رحم، عاطفه و شعار «یا من سبقت رحمته غضبه» است.از جمله عوامل تشدید مجازات در اسلام مکان و زمان جرم است. چنانچه جرمی در مکان های عادی یا مکه مکرمه رخ دهد، مجازات به علت قداست مکان مکه مکرمه متفاوت است. هم چنین مجازات در ماه های حرام به علت قداست آن ها شدیدتر شده و دیه قتل در ماه های حرام یک سوم اضافه می شود.این نوع مجازات به خوبی نشان می دهد که اهمیت جرم تنها بسته به جنبه ذاتی آن نیست، بلکه خصوصیات زمانی و مکانی کاملا در آن موثر است.از سوی دیگر بدیهی است که چنانچه کسی حرمت اماکن و زمان های مقدس را نگه نداشت مشخص می شود که روح طغیانگری او بیشتر و جسورتر است و چنین فردی ضرر و خطرش برای جامعه بیشتر است. کما این که افراد غیر مذهبی و آلوده، برخی ایام و اماکن مثلا روز تاسوعا و عاشورا و ... مرتکب گناه نمی شوند.

59 - بر پایه تصریح آیه قرآن مجید و روایات اهل بیت (ع)، هر گاه کسی مسلمانی را بکشد و خانواده فرد مقتول نخواهد قاتل را عفو کند میتواند قصاص کند.1 جز آن که در قانون مجازات اسلامی (ماده 29) برپایه روایات‏2 میخوانیم: هر گاه مردمسلمانی عمداً زن مسلمانی را بکشد، در صورتی مرد قصاص میشود که ولیّ زن قبل از قصاص قاتل، نصف دیه یک مرد را به او (خانواده قاتل) بپردازد. آنچه جای شبهه و پرسش است این که: چگونه زن در قبال کشتن مرد قصاص میشود، بی آن که لازم باشد از سوی خانواده مرد چیزی به خانواده زن پرداخت شود؛ امّا اگر مردی زنی را بکشد در صورتی میتوان مرد را قصاص کرد که از سوی خانواده زن مقتول، مبلغی به خانواده مردقاتل تسلیم شود؟! توضیح آن که، بر پایه فقه اهل بیت (علیهم‏السلام) دیه کشتن مرد مسلمان یک هزار مثقال شرعی طلا و دیه کشتن یک زن مسلمان، پانصد مثقال است. بنابراین اگر مردی زنی را بکشد در صورتی میتوان مرد را قصاص کرد که مبلغی معادل پانصد مثقال طلااز سوی خانواده زن به خانواده مرد (قاتل) تسلیم شود. چرا در اسلام میان زن و مرد تبعیض وجود دارد و ارزش وجود زن پیوسته کمتر از مردان شناخته شده است. همین امر سبب میشود که بستگان زن به جای قصاص مرد قاتل،به گرفتن دیه رضایت دهند.آیا این نوع ستم به زن و خانواده او نیست که پس از کشته شدن زن، بستگان او علاوه بر آن که کسی از ایشان کشته شده است ناچار باشند برای قصاص قاتل، پانصد مثقال طلا نیز به خانواده او (قاتل) تقدیم کنند!

قانون قصاص و مجازات پدیده عصر اسلام نیست. در جوامع جاهلی پیش از اسلام نیز در همه ملل وجود داشته است. قرآن از حکم قصاص دردین یهود چنین یاد میکند: وکتبنا علیهم فَیها ان النفس بالنفس ...:3 بر آنان (در تورات) مقرّر کردیم که جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، بینی در مقابل بینی،...قصاص میشود.{M با این حال، ملل گذشته اغلب میان جرم و جزای آن، عدالت را مراعات نمیکردند. مردم عرب گاهی به جای یک نفر ده نفر را به قتل میرساندند.4 و علت این جزای نابرابر را شرافت یک قبیله نسبت به دیگر قبایل میدانستند.5 در اسلام با نزول آیات قصاص این حکم چنین ضابطه یافت:
1.
میتوان به جای قصاص، عفو کرد و دیه گرفت یا آن را نیز عفو نمود.
2.
قصاص به منظور اجرای فرمان خداوند و تأمین امنیت اجتماعی انجام میگیرد. هدف انتقام و تلافی نیست؛ گرچه با قصاص قاتل، خانواده مقتول تا حدّی تشفّی مییابند.
3.
به جای یک فرد نمیتوان چند نفر را کشت، مگر آن که همه در قتل سهیم بوده باشند. نیز باید به جبران کشتن همه آنان به جای یک نفر، از سوی بستگان مقتول مبلغی به بستگان هر یک از ایشان (کشندگان) داده شود.
4.
به جای زن در صورتی میتوان مردی راکشت که نصف دیه یک مرد مسلمان به خانواده مرد قاتل داده شود.6 مرحوم مقدس اردبیلی مینویسد: این حکم از امور قطعی نزد فقیهان شیعه است.7 باید دانست چنان که قصاص برای انتقام نیست، دیه نیز بهای جان و خون نمیباشد. اگر چنین بود بهای جان و خون یک انسان فرزانه و اندیشمند با جان و خون یک فرد سفیه برابر نمیبود. آیا قرآن که با نگرش ارزشی میفرماید: «هرگز دانایان و نادانان برابر نیستند» در مسأله دیه و قصاص چگونه تا بدین میزان میان زن و مرد تفاوت مینهد و تفاوتی بین فرد فرزانه و عامی مقرر نمیدارد؟! این بدان سبب است که دیه و قصاص تعیین کننده ارزش‏ها و امتیازات افراد نیست و بیشتر به تأمین امنیت فردی و اجتماعی نظر دارد و راهکاری برای جبران مسایل اقتصادی و معیشتی بازماندگان افراد کشته شده است. از این رو است که میگوییم: دیه نوعی جریمه دنیوی است که دارای معیار خاصی است و کم یا زیاد بودن آن، به شخصیت افراد مربوط نیست. دیه یک فرد عادی با دیه پیشوای عادل مسلمانان یک اندازه است و تخصّص و تعّهد و ایمان در آن تأثیری ندارد. امّا جنبه معنوی - نزد خداوند واز نظر تأثیر مرگ افراد در جامعه - بی تردید کشتن یک فرد برجسته و شایسته به مراتب سهمگین‏تر است و عقوبت سنگین‏تری در قیامت خواهد داشت. بنابراین گاه ممکن است‏از این جنبه کشتن یک طفل یا زن، گناهی بزرگ‏تر از کشتن ده‏ها مرد داشته باشد آنچه از روایات و گفتار فقها دانسته میشود این است که دیه به منظور جبران خساراتی است که در پی کشته شدن افراد به خانواده ایشان وارد میآید. به طور عادی چون مرد عهده دار مسؤولیت مخارج خانواده است، کشته شدن وی - به عمد یا به وسیله قصاص- تأثیر زیانبارتری بر خانواده‏اش میگذارد. از نظر اسلام، مرد وظیفه دارد مخارج خانواده‏اش را تأمین کند. مبلغ دیه در حقیقت به فرد قاتل یا مقتول نمیرسد. سهم خانواده اوست که سرپرستی را از دست داده است. به همین سبب است که اگر مردی را به جرم کشتن یک زن قصاص میکنند باید برای جبران خسارتی که در اثر کشته شدن آن مرد به خانواده او میرسد، مبلغی از سوی بستگان زن به خانواده مرد پرداخت گردد و آنگاه مرد قصاص شود. این در حالی است که گاه ممکن است خساراتی که جامعه به سبب کشته شدن یک زن متحمل میشود، بسی افزون‏تر باشد از خساراتی که به سبب کشته شدن ده‏ها مرد متحمل شده است. اما باید دانست که دیه عهده دار جبران آن خسارت‏های معنوی نیست. به همین سبب است که در روایات میخوانیم: با مرگ یک دانشمند اسلامی رخنه‏ای در اسلام پدید میآید که با هیچ چیز جبران نمیشود. امّا دیه او با یک فرد بی سواد برابر است. حال اگر در مواردی مسؤول تأمین مخارج خانواده زن باشد و او به دست مردی کشته گردد در پرداخت دیه به بازماندگان وی چیزی افزون داده نمیشود. زیرا اولا تأمین معاش مسؤولیتی نبوده است که شرع بر عهده او گذاشته باشد، بلکه وی به دلایل جانبی عهده دار آن گشته است. افزون بر این که در وضع مقررات، قانون گذار، احکام را برای نوع افراد در نظر میگیرد، نه یکایک افراد. از این نظر، به طور نوعی مردان مسؤول تأمین معیشت خانواده هستند،نه زنان. اعضای خانواده مخارج خود را از او میطلبند، نه از زن. با این همه هر گاه د رموردی زن عهده دار مخارج خانواده بود و کشته شد حاکم اسلامی میتواند از اموال عمومی، آن خسارت را جبران کند. این نظر از فقیه عالی مقام آیة الله شاهرودی نیز نقل شده است. ایشان در این باره فرموده‏اند: این امر بدان سبب است که پدیده زن کشی تقویت نشود.8 پینوشت:
1.
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص. (بقره، 178)؛ من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً. (اسراء33)؛ ان النفس بالنفس. (مائده،45)؛ وسائل الشیعه، ج 19، ص 61.
2.
سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 24، ص 19، جواهر الکلام،ج 42، ص 82.
3.
سوره مائده. آیه 54.
4.
المیزان ج 2، ص 432 - 438، در تفسیر آیه 178 بقره.
5.
مجمع البیان،ج 1، ص 488 - 492، در تفسیرآیه 178 سوره بقره.
6.
تمام مذاهب اهل سنّت با این حکم مخالف اند و معتقدند که پرداخت چنین مبلغی به خانواده مرد لازم نیست. (احکام قرآن، ابوبکررازی، ج 1، ص 138 و 139؛ المهذّب، محیی الدین نووی، ج 18، ص 534.
7.
زبده البیان فی احکام القرآن، ص 671 و 672.
8.
ر. ک: روزنامه قدس، پنجشنبه، 81/5/10، ص 15.

60 - آیا بعد از طلاق شوهر می تواند مخارجی را که در دوران نامزدی به همسرش داده است مطالبه کند

قاعدتا در این موارد، زوج ادعای خسارت کرده و مخارج را مطالبه مینماید و چنانچه طلاق (اگر عقدی صورت گرفته باشد) به تقاضای زوجه باشد، باید جوابگوی خسارات نیز باشد.

61 - آیا ازدواج موقت نیازی به مراجعه به محضر دارد؟

ازدواج موقت نیز نوعی تشکیل خانواده است و بر اساس قوانین و مقررات انضباطی مربوط به خانواده باید ایجاد وانحلال آن در دفاتر رسمی ازدواج و طلاق ثبت شود.

62 - چرا با این که خودکشی در دین اسلام حرام است و کسی حق این عمل را ندارد اما پدر و یا پدربزرگ در صورتی که بچه اش را بکشد نباید مجازات شود یعنی پدر و پدر بزرگ حق دارند بچه را بکشند اما همان بچه حق ندارد خودش را بکشد یعنی هر شخصی نسبت به خودش اختیار ندارد اما پدر و پدر بزرگ در این مورد اختیار دارند؟ لطفا توضیح فرمائید.

این که گفتید پدر و مادر حق دارند بچه شان را بکشند کاملا غلط است. و این که فرمودید نباید مجازات شوند هم غلط است. هیچ کس حق ندارد حق حیات را نه از خود و نه از دیگری سلب کند و این موهبتی از طرف خداوند است که فقط به اختیار اوست و فقط اگر کسی مرتکب قتل شده باشد یا جرائم سنگین را مرتکب شده باشد به فرمان خداوند قصاص یا مجازات می شود. پدر و مادر هم به هیچ وجه حق کشتن فرزند خود را ندارند آنچه باعث توهم شما شده است این است که حکمی در شرع است که پدر در صورتی که مرتکب قتل فرزندش شده باشد قصاص نمی شود و به خاطر حقی که بر فرزند دارد و اصل در وجود اوست کشته نمی شود اما مجازات دیگری می شود باید دیه پرداخت کند و به زندان برود و برای این کارش سخت توبیخ می شود.

63 - اگر مرد مدتی از دادن نفقه به زن خودداری نماید و زن به دادگاه شکایت نماید چه حکمی صادر خواهد کرد؟

طبق ماده 1112 و 1129 قانون مدنی در صورت «الف» و «ب» اگر با صدور اجراییه دادگاه علیه شوهر، حکم اجرانشود، زن حق طلاق خواهد داشت. از نظر حقوقی نفقه زن مانند نفقه اقارب نیست که تابع نیاز باشد؛ بلکه از لوازم حقوقی عقد نکاح است. ازاین‏رو تا زمانی که زن به وظایف زناشویی عمل کند حق نفقه دارد، هر چند از خود دارایی کافی داشته باشد. افزون بر آن از نظر اسلام زن دارای استقلال مالی است و دارایی او ربطی به شوهر و وظایف اوندارد.

64 - آیا از نظر قانون مرد می تواند بدون رضایت همسرش همسر دوم اختیار کند؟

به طور مطلق، اختیار همسر دوم را منوط به اجازه همسر اول نمیداند؛ بلکه این مسأله را به صورت شرط ضمن‏العقد درآورده است و اگر مرد آن را بپذیرد، از نظر این که آیا بدون اذن همسر اول میتواند ازدواج موقت کند یانه، بستگی به اطلاق و تقیید مورد تعهد دارد؛ یعنی، اگر متعهد شده است که بدون اذن همسر اول ازدواج دیگری نکند، این مطلب اطلاق دارد و شامل ازدواج موقت نیز میشود؛ ولی اگر فقط متعهد شده است که همسر دائم اختیارنکند، در این صورت میتواند بدون اذن همسر اول، ازدواج موقت کند؛ هر چند از نظر زمان بسیار طولانی باشد؛ چون این از نظر قانونی ازدواج دائم نیست. از طرف دیگر ازدواج موقت نیز ازدواجی رسمی است، هر چند کوتاه مدت باشد و بایستی تشریفات قانونی را از نظر ثبت در دفاتر رسمی ازدواج طی کند.

65 - مال صغیر را چگونه می توان در شرکتی سرمایه گذاری کرد؟

تصرف در اموال صغیر بدون اجازه از قیم شرعی (مانند پدر یا جد پدری اگر حیات داشته باشند) ویا کسی که از طرف حاکم شرع قیم قرار داده شده آن هم با رعایت مصلحت صغیر جایز نیست. بنابراین اگر قیم خودش و یا کسی که از طرف او مجاز است با اموال صغیر تجارتکند و سهم صغیر را بدهد و این کار هم به مصلحت صغیر باشد اشکال ندارد.{J

66 - آیا لازم است انسان نیت روزه را بر زبان بیاورد؟

لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا بر زبان بیاورد بلکه همین قدر که برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد کافی است. (ر.ک: توضیح المسائل 12 مرجع, ج 1, ص 914, م1550)

67 - با توجه به این که در شرع اسلام روابط بین زن و مرد نامحرم حرام بوده حال مشاهده میشود که در فیلمها و سریالهای تلویزیونی که از صدا و سیما پخش میشود این روابط بسیار مختلط است; از نظر شرعی چه حکمی دارد؟

چند نکته در این باره قابل توجه است:
1.
برای پیامرسانی در تمامی زمینههای اعتقادی، اخلاقی، خانوادگی، اجتماعی موضوعات روز و... بهترین ابزار، هنر و نمایش در قالبهای جذاب است. و این مهم، غالباً، بدون شرکت زن و مرد ممکن نیست.
2.
آن چه مهم است، حفظ حریمها و حدود احکام شرعی است. در صورت رعایت مسائل شرعی ساختن فیلم با شرکت زن و مرد بیاشکال است.
3.
مختلط بودن زن و مرد در فیلمها، دلیل بر ارتکاب حرام بین آنها نیست. بله اگر حرامی صورت بگیرد، اشکال دارد. و این امر تا محرز نشده است، نمیتوان حکمی کرد.
4.
مسئولین صدا و سیما ]از باب مدیریت[ همة مخاطبین را در نظر میگیرند، و برای عامة مردم برنامه میسازند. لذا مقتضای برخی از بینندهها این طور فیلمها است.
5.
در صورتی که یقین حاصل شود نگاه کردن این فیلمها و برنامهها حرام است، انسان باید نگاه نکند; زیرا، صرف پخش این فیلمها از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دلیل بر جواز آن نیست.
6.
بهتر است در این باره، از مرجع تقلید خود استفتأ کنید. در پایان نظر قرآن کریم را دربارة روابط زن و مرد و هم کلام شدن و صحبتهای روزانه با نامحرم را بیان میکنیم: قرآن، در ابعاد مختلف به این مسأله پرداخته که میتوان به چند مورد کلی اشاره کرد: الف) ـ احکام نگاه کردن زن و مرد نامحرم به یکدیگر; ـ سفارش به رعایت حیا و عفت و پاکدامنی; ـ رعایت حفظ حجاب; ـ نشان ندادن زینتها به نامحرم; قرآن، در دو آیة 31 و 32 سورة نور، توجه مردان و زنان را به این نکات جلب میکند و میفرماید: زن و مرد مؤمن باید از نگاه به نامحرم بپرهیزند; یعنی از مشاهده تمام آنچه نگاه به آنها حرام است، چشم برگیرند و باید حیا، عفت و پاکدامنی خود را در همة زمینهها حفظ کنند. به زنان مؤمن به خصوص میفرماید: حجاب خود را، حتی در مورد زینتها، حفظ کنند، و مقنعة خود را بر سینة خود افکنند ]تا گردن و سینه با آن پوشانده شود[. در آیه 20 سورة مؤمن میفرماید: او ]خداوند[ از خیانت چشمها آگاه است و از آنچه در سینهها پنهان است ـ از قصد و غرضها ـ خبر دارد. از این آیه نیز ممنوع بودن نگاه به نامحرم استفاده شده است.(تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 14، ص 435 ـ 454 و ج 20، ص 62 ـ 66.) ب) در مورد راه رفتن میفرماید: زنان نباید هنگام راه رفتن پاهای خود را چنان به زمین بکوبند که صدای خلخالهایشان به گوش رسد. (نور، 32) اسلام تا این حدّ در مورد حفظ عفت عمومی حساس است و از عوامل دیگری که به آتش شهوت جوانان دامن میزند، برحذر میدارد. قرآن، در این خصوص قضیه دختر حضرت شعیبغ را نقل میکند; آنگاه که یکی از دختران شعیب به طرف موسیغ برای ابلاغ پیام پدر آمد; او با نهایت حیا گام بر میداشت. نتیجه اینکه زنان مسلمان نیز باید در راه رفتن حیا داشته باشند. ابوالفتوح رازی روایاتی را آورده مبنی بر اینکه دختر شعیب برای راهنمایی از پیش رو حرکت میکرد و موسی از پشت سرش و چون باد به لباس دختر میوزید ممکن بود بدنش دیده شود و حیا و عفت موسی اجازه نمیداد چنین شود، به دختر گفت: من از جلو میروم. بر سر دو راهیها و چند راهیها مرا راهنمایی کن. معلوم میشود مردان هم باید در راه رفتن حیا داشته باشند.(اقتباس از تفسیر نمونه، ج 16، ص 54 ـ 59.) ج) سخن گفتن با نامحرم: قرآن در آیه 32 احزاب، به زنان پیامبر9 سفارش میکند که: شما نباید با نامحرم طوری سخن بگویید که بیماردلان در شما طمع کنند; بلکه به هنگام سخن گفتن، جدی باشید و به طور معمولی سخن بگویید و همچون زنان کم شخصیت که با تعبیرات تحریک کننده سخن میگویند، نباشید. شما باید به صورت شایستهای که مورد رضای خدا و پیامبر و توأم با حق و عدالت است، حرف بزنید زنان امت پیامبر هم به آن حضرت منسوب هستند و قطعاً این احکام شامل آنها نیز میشود.(تفسیر نمونه، ج 16، ص 287 ـ 289.) ح) زنان نباید در معرض دید مردان نامحرم قرار بگیرند. باز قرآن در مورد زنان پیامبر میفرماید: شما در خانههای خود بمانید، و همچون جاهلیت نخستین، در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید. این دستور قطعاً خطاب به همة زنان امت رسولالله است.(تفسیر نمونه، ج 16، ص 290، ذیل آیه 33 احزاب.) تذکر: مطالب بسیار ظریف و دقیقی در خصوص این سؤالِ پرسشگر محترم وجود دارد که باید در جای خودش به طور مفصل بحث شود. آوردن این چند مورد به عنوان نمونه بود. نا گفته نماند که حفظ دستورها و حریمهای الهی برای زن و مرد به جهت سالم ماندن جامعة اسلامی از هر گونه پلیدی و گناه، منافاتی با حضور زن و مرد در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و... ندارد; همچون حضرت زهرا3.

68 - در برخی سخنرانی‌ها گفته شده که صحبت کردن با نامحرم‌، بدون قصد لذّت‌، با استناد به آیة قرآنی جایز است‌، آیا این سخن درست است‌؟

باید توجّه داشت که قرآن مجید یکی از منابع استنباط احکام فقهی است و بسیاری از مسائل فرعی فقهی‌، در قرآن بیان نشده است و به تصریح قرآن‌، بیان آن‌ها بر عهدة پیامبر اکرم‌گذشته شده است که پس از آن حضرت‌، اهل‌بیت او، این وظیفه را عهده‌دار بوده‌اند; از این رو، برای بیان و فهم حکم شرعی‌، باید به فقیه جامع الشرایط مراجعه کرد و مقلّدان برای حلال بودن یا حرام بودن مسئله‌ای نمی‌توانند به قرآن استناد کنند، چرا که استنباط از قرآن‌، کار تخصّصی است و با توجّه به روایات و دیگر منابع‌، استنباط ممکن می‌باشد; در عین حال‌، قرآن مجید می‌فرماید: "فَلاَ تَخْضَعْن‌َ بِالْقَوْل‌ِ فَیَطْمَع‌َ الَّذِی فِی قَلْبِه‌ِی مَرَض‌ٌ;(احزاب‌،32) پس به گونه‌ای هوس‌انگیز، سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند." منظور از خضوع در سخن‌، این است که زن به گونه‌ای لحن کلام خود را نازک کند که مردان را به شهوت بیندازد; از این گونه سخن گفتن‌، نهی شده است‌.(تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 16، ص 309، جامعه مدرسین قم‌.) بر این اساس‌، اصل سخن گفتن با رعایت شرایط و ضوابط آن‌، اشکالی ندارد; در این جا لازم است که فتوای مقام معظم رهبری‌(مدظله‌) ملاحظه شود: "شنیدن صدای زن به صرف این که صدای زن است اشکال ندارد; بله اگر صدای زن ریبه‌ناک و مهیّج باشد، گوش دادن آن جایز نیست‌."(رساله مراجع‌، ج 2، ص 809، استفتائات مقام معظم رهبری‌، دفتر انتشارات اسلامی‌.)

69 - می خواهم در مورد حدود اسلامی روابط دختر و پسر آگاه شوم توضیح دهید.

با توجه به شرایط خاص دوران جوانی , طولانی بودن دوران تجرد غالب دانشجویان و خطرات جدی تمایلات آشکار و پنهان غرائز نفسانی , لازم است برادران و خواهران دانشجو روابط خود را از نظر کمی و کیفی تحت کنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ کنند. بنابراین , توصیه اکید ما این است که : اولا", اگر ضرورتی ایجاب نمی کند حتی الامکان روابطی با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نا محرم , رفتاری متکبرانه داشته باشند نه رفتاری صمیمانه . اینکه در احکام شرعی می فرمایند در غیر ضرورت مثلا" مکروه است مرد با زن هم صحبت شود, مخصوصا" مرد و زن جوان , به این دلیل است که چه بسا همین هم صحبت شدن ها, غرایز جنسی افراد را تحریک کند و یک الفت و محبت شهوانی بین مرد و زن ایجاد گردد و نقطه آغازی برای غوطه ور شدن در انحراف و فاسد شود. در هر حال انسان باید دقیقا" درون خود را بکاود و باطنش را عمیقا" مطالعه کند که مثلا" صحبت کردن با افراد نامحرم چه ضرورتی برای او دارد.ثانیا": در صورت ناچاری و ضرورت , روابط با نامحرم تا آنجا که به شکستن حریم احکام الهی منجر نشود, اشکالی ندارد. بنابراین , گفتگو و نگاه های متعارف بدون قصد لذت و ریبه , اشکالی ندارد. اما با این حال , حتی الامکان لازم است در کلاسها به گونه ای باشند که کمترین اختلاط پدید آید و در برخورد و گفتگو, هنجارهای شرعی زیر رعایت شود:
1-
از گفتگوهای تحریک کننده پرهیز شود.
2-
از نگاه های آلوده و شهوانی خودداری شود.
3-
حجاب شرعی رعایت شود.
4-
قصد تلذذ و ریبه در کار نباشد.
5-
دو نفر نامحرم در محیط بسته , تنها نمانند. بنابراین , سعی کنید خود را عادت دهید که :
1-
در صحبت با نامحرم به او نگاه نکنید و به هیچ قسمتی از بدن او خیره نشوید و قسمت های باز و پوشیده برایتان کاملا" مساوی فرض شوند, این مسأله را با تکرار و تلقین باید ادامه دهید.
2-
در همه حال , خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خود بدانید و عفت و حیا را فراموش نکنید.ضمنا برای اطلاعات بیشتر و دقیق تر به دو کتاب معرفی شده مراجعه کنید:
-
احکام روابط زن و مرد، سید مسعود معصومی، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم
-
جوانان و روابط، ابوالقا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد