اگر عائشه در زمان اسلام آوردنش (سال اول بعثت) ، هفت ساله بوده باشد، در سال دوم هجری (سال ازدواج رسمی با رسول خدا) ۲۲ ساله خواهد شد.
عده ای اصرار دارند که ثابت کنند عائشه در شش سالگی به عقد رسول خدا صلی الله علیه وآله درآمده و در نه سالگی وارد خانه آن حضرت شده است و این مطلب را دلیل بر برتری عائشه بر دیگر همسران رسول خدا میدانند؛ اما آیا حقیقت مطلب نیز همین است؟
ما در این مقاله این مطلب را بررسی خواهیم کرد.
قبل از پرداختن به اصل مطلب، باید تاریخ ازدواج رسول خدا با عائشه روشن شود تا بعد نتیجه بگیریم که عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا چند سال داشته است.
در باره تاریخ ازدواج رسول خدا صلی الله علیه وآله با عائشه دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. محمد بن اسماعیل بخاری، از خود عائشه نقل میکند که رسول خدا سه سال بعد از حضرت خدیجه سلام الله علیها با او ازدواج کرده است:
حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا حُمَیْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبیه عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِیجَةَ من کَثْرَةِ ذِکْرِ رسول اللَّهِ (ص) إِیَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِی بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِینَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِیلُ علیه السَّلَام أَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.
از عائشه نقل شده است که به هیچ زنی به اندازه خدیجه، حسادت نکردم؛ زیرا: (الف) رسول خدا زیاد از او یاد میکرد؛ (ب) رسول خدا سه سال بعد از خدیجه با من ازدواج کرد؛ (ج) خداوند به رسول خدا و یا جبرئیل دستور داد که به خدیجه سلام رسانده و او را به خانهای در بهشت بشارت دهد که از نی ساخته شده است. (۱)
با توجه به این که حضرت خدیجه سلام
الله علیها در سال دهم بعثت از دنیا رفتهاند؛ پس زمان ازدواج رسول خدا با
عائشه در سال سیزدهم بعثت بوده است.
و ابن ملقن بعد از نقل روایت بخاری و استدلال به آن میگوید: وبنى بها بالمدینة فی شوال فی السنة الثانیة.
رسول خدا در سال دوم هجری، عائشه را به خانه خود آورد. (۲)
طبق این نقل، رسول خدا در سال سیزدهم بعثت، عائشه را به عقد خود درآورده و در سال دوم هجری رسماً با او عروسی کرده است.
از نقل برخی دیگر از بزرگان اهل سنت به این نتیجه میرسیم که ازدواج رسول خدا با عائشه در سال چهارم هجری بوده است. بلاذری در انساب الأشراف در شرح حال سوده، همسر دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله مینویسد:
وتزوج رسولُ الله صلى الله علیه وسلم، بعد خدیجة، سودة بنت زَمعة بن قیس، من بنی عامر بن لؤی، قبل الهجرة بأشهر… فکانت أول امرأة وطئها بالمدینة.
رسول خدا بعد از خدیجه، چند ماه قبل از هجرت با سوده بنت زمعه، ازدواج کرد و او نخستین همسری بود که رسول خدا در مدینه با او همبستر شد. (۳)
از طرف دیگر ذهبی مدعی است که سودة بن زمعه، چهار سال تنها همسر رسول خدا بوده است.
وتوفیت فی آخر خلافة عمر، وقد انفردت بصحبة النبی صلى الله علیه وسلم أربع سنین لا تشارکها فیه امرأة ولا سریة، ثم بنى بعائشة بعد….
سوده در سال آخر خلافت عمر از دنیا رفت، او چهار سال تنها همسر رسول خدا بود، هیچ زنی و هیچ کنیزی در آن چهار سال با سوده در این امر شریک نبود، سپس رسول خدا با عائشه ازدواج کرد. (۴)
در نتیجه، عائشه در سال چهارم هجرت (چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده) با آن حضرت ازدواج کرده است.
حال با مراجعه به مدارک و اسناد تاریخی سن عائشه را در هنگام ازدواج بررسی خواهیم کرد:
مقایسه سن عائشه با سن اسماء بنت أبی بکر:
یکی از مسائلی که سن دقیق عائشه را در هنگام ازدواج با رسول خدا به اثبات میرساند، مقایسه سن او با سن خواهرش اسماء بنت أبی بکر است. طبق نقل بزرگان اهل سنت، اسماء ده سال از عائشه بزرگتر بوده و در سال اول هجری بیست و هفت سال داشته است. همچنین در سال هفتاد و سه از دنیا رفته است؛ در حالی که صد ساله بوده است.
ابونعیم اصفهانی در معرفة الصحابة مینویسد:
أسماء بنت أبی بکر الصدیق… کانت أخت عائشة لأبیها وکانت أسن من عائشة ولدت قبل التأریخ بسبع وعشرین سنة.
اسماء دختر ابوبکر، از جانب پدر خواهر عائشه و از او بزرگتر بود، اسماء، بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمد. (۵)
و طبرانی مینویسد:
مَاتَتْ أَسْمَاءُ بنتُ أبی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ سَنَةَ ثَلاثٍ وَسَبْعِینَ بَعْدَ ابْنِهَا عبد اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ بِلَیَالٍ… وکان لاسماء یوم مَاتَتْ مِائَةُ سَنَةٍ وُلِدَتْ قبل التَّارِیخِ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ سَنَةً. (۶)
اسماء دختر ابوبکر در سال هفتاد و سه و بعد از پسرش عبد الله بن زبیر از دنیا رفت. اسماء در هنگام وفات صد سال داشت، بیست و هفت سال قبل از تاریخ (هجرت) به دینا آمده بود.
ابن عساکر نیز مینویسد:
کانت أخت عائشة لأبیها وکانت أسن من عائشة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة
اسماء از جانب پدر، خواهر عائشه و بزرگتر از وی بود، اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمده بود. (۷)
و ابن اثیر مینویسد:
قال أبو نعیم: ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة.
ابو نعیم گفته: اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمده است. (۸)
و نووی مینویسد:
وعن الحافظ أبی نعیم قال ولدت أسماء قبل هجرة رسول الله صلى الله علیه وسلم بسبع وعشرین سنة.
از حافظ أبونعیم نقل شده است که گفت: اسماء بیست و هفت سال قبل از هجرت به دنیا آمد. (۹)
و حافظ هیثمی مینویسد:
وکانت لأسماء یوم ماتت مائة سنة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة وولدت أسماء لأبی بکر وسنه إحدى وعشرون سنة.
اسماء در هنگام وفات صد سال داشت، بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمد، و ابوبکر در هنگام ولادت او بیست و یک سال داشت. (۱۰)
و بدرالدین عینی مینویسد:
أسماء بنت أبی بکر الصدیق… ولدت قبل الهجرة بسبع وعشرین سنة، وأسلمت بعد سبعة عشر إنساناً… توفیت بمکة فی جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعین بعد قتل ابنها عبد اللَّه بن الزبیر، وقد بلغت المائة ولم یسقط لها سن ولم یتغیر عقلها، رضی الله تعالى عنها.
اسما دختر ابوبکر، بیست و هفت سال قبل از هجرت به دنیا آمد، هفدهمین فردی بود که ایمان آورد، در سال هفتاد و سه و بعد از کشته شدن فرزندش عبد الله بن زبیر و در حالی که صد ساله شده بود از دنیا رفت. هیچ یک از دندانهای او نیفتاده بود و عقلش نیز دچار اختلال نشده بود. (۱۱)
ابن حجر عسقلانی میگوید:
۸۵۲۵ أسماء بنت أبی بکر الصدیق زوج الزبیر بن العوام من کبار الصحابة عاشت مائة سنة وماتت سنة ثلاث أو أربع وسبعین.
اسماء دختر ابوبکر، همسر زبیر بن عوام که از بزرگان صحابه بود، صد سال زندگی کرد و در سال هفتاد و سه و یا هفتاد و چهار از دنیا رفت. (۱۲)
وقال هشام بن عروة عن أبیه بلغت أسماء مائة سنة لم یسقط لها سن ولم ینکر لها عقل وقال أبو نعیم الأصبهانی ولدت قبل الهجرة بسبع وعشرین سنة (۱۳)
ابن عبدالبر قرطبی نیز مینویسد:
وتوفیت أسماء بمکة فی جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعین بعد قتل ابنها عبد الله بن الزبیر بیسیر… قال ابن اسحاق إن أسماء بنت أبی بکر أسلمت بعد اسلام سبعة عشر إنسانا… وماتت وقد بلغت مائة سنة.
اسماء در جمادی الأول سال هفتاد و سه در مکه و بعد از کشته شدن فرزندش عبد الله بن زبیر از دنیا رفت. ابن اسحاق گفته: اسماء دختر ابوبکر بعد از هفده نفر اسلام آورد و در حالی از دنیا رفت که صد سال سن داشت. (۱۴)
صفدی مینویسد:
وماتت بعده بأیام یسیرة سنة ثلاث وسبعین للهجرة وهی وأبوها وابنها وزوجها صحابیون قیل إنها عاشت مائة.
اسماء
بعد از گذشت مدت کوتاهی پس از عبد الله بن زبیر در سال هفتاد و سه از دنیا
رفت. پدر، پسر و همسر او صحابی بودند و گفته شده است که او صد سال زندگی
کرد. (۱۵)
و بیهقی نقل میکند که اسماء، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است:
أبو عبد الله بن منده حکایة عن بن أبی الزناد أن أسماء بنت أبی بکر کانت أکبر من عائشة بعشر سنین.
ابن منده از ابن أبی الزناد نقل کرده است که اسماء دختر ابوبکر، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است. (۱۶)
و ذهبی و ابن عساکر نیز همین مطلب را نقل میکنند: قال عبد الرحمن بن أبی الزناد کانت أسماء أکبر من عائشة بعشر. (۱۷)
قال ابن أبی الزناد وکانت أکبر من عائشة بعشر سنین. (۱۸)
ابن کثیر دمشقی سلفی در کتاب البدایة والنهایة مینویسد: وممن قتل مع ابن الزبیر فى سنة ثلاث وسبعین بمکة من الأعیان…
أسماء
بنت أبى بکر والدة عبد الله بن الزبیر… وهى أکبر من أختها عائشة بعشر
سنین… وبلغت من العمر مائة سنة ولم یسقط لها سن ولم ینکر لها عقل.
کسانی که با عبد الله بن زبیر در سال هفتاد و سه در مکه از دنیا رفتند… اسماء دختر ابوبکر مادر عبد الله بن زبیر… او از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود، در حالی از دنیا رفت که صد ساله بود و هیچ یک از دندانهای او نیفتاده و عقلش نیز دچار اختلال نشده بود. (۱۹)
ملا علی قاری مینویسد:
وهی أکبر من أختها عائشة بعشر سنین وماتت بعد قتل ابنها بعشرة أیام… ولها مائة سنة ولم یقع لها سن ولم ینکر من عقلها شیء، وذلک سنة ثلاث وسبعین بمکة.
اسماء از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود، ده روز بعد از کشته شدن پسرش از دنیا رفت، در هنگام مرگ صد سال داشت، دندانهایش نیفاده و عقلش دچار اختلال نشده بود، وفات او در سال هفتاد و سه در مکه اتفاق افتاد. (۲۰)
و امیر صنعانی مینویسد:
وهی أکبر من عائشة بعشر سنین وماتت بمکة بعد أن قتل ابنها بأقل من شهر ولها من العمر مائة سنة وذلک سنة ثلاث وسبعین.
اسماء ده سال از عائشه بزگتر بود، و در مکه و و کمتر از یک ماه بعد از کشته شدن پسرش از دنیا رفت، در حالی که صد سال سن داشت. این مطلب در سال هفتاد و سه اتفاق افتاد. (۲۱)
اسماء در سال اول بعثت ۱۴ ساله و ۱۰ سال از عائشه بزرگتر بوده است. پس عائشه در سال اول بعثت ۴ ساله و در سال ۱۳ بعثت (سال عقد با رسول خدا) ۱۷ ساله و در شوال سال دوم هجرت (سال ازدواج رسمی با پیامبر) ۱۹ ساله بوده است.
از طرف دیگر: اسماء در سال ۷۳ صد ساله بوده، ۱۰۰ منهای ۷۳ مساوی است با ۲۷. پس در سال اول هجرت، ۲۷سال داشته است.
اسماء از عائشه ۱۰ سال بزرگتر بوده. ۱۰ منهای ۲۷ مساوی است با ۱۷.
پس عائشه در سال اول هجرت ۱۷ سال سن داشته است. پیش از این ثابت کردیم که پیامبر در شوال سال دوم هجری رسماً با عائشه ازدواج کرده است؛ یعنی عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا ۱۹ سال داشته است.
عائشه، در چه سالی ایمان آورد:
سال اسلام آوردن عائشه نیز، سن او را در هنگام ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه وآله مشخص و روشن میکند. طبق گفته بزرگان اهل سنت، عائشه در سال اول بعثت ایمان آورد و جزء هیجده نفر اولی بود که به ندای رسول خدا لبیک گفت.
نووی در تهذیب الإسماء مینویسد:
وذکر أبو بکر بن أبی خیثمة فی تاریخه عن ابن إسحاق أن عائشة أسلمت صغیرة بعد ثمانیة عشر إنسانا ممن أسلم.
ابن خیثمیه در تاریخش از ابن اسحاق نقل کرده است که عاشه در کودکی و بعد از هیجده نفر ایمان آورد. (۲۲)
و مقدسی میگوید:
وممن سبق إسلامه أبو عبیدة بن الجراح والزبیر
بن العوام وعثمان بن مظعون… ومن النساء أسماء بنت عمیس الخثعمیة امرأة جعفر
ابن أبی طالب وفاطمة بن الخطاب امرأة سعید بن زید بن عمرو وأسما بنت أبی
بکر وعائشة وهی صغیرة فکان إسلام هؤلاء فی ثلاث سنین ورسول الله یدعو فی
خفیة قبل أن یدخل دار أرقم بن أبی الأرقم.
کسانی که در اسلام آوردن بر دیگران سبقت گرفتند: ابوعبیده جراح… و از زنان اسماء دختر بنت عمیس همسر جعفر بن أبی طالب… و عائشه که در آن زمان خردسال بود. این افراد در سال سه سال اول بعثت که رسول خدا مخفیانه مردم را به ایمان دعوت میکرد، اسلام آوردند، قبل از آن که رسول خدا وارد خانه أرقم بن أبی الأرقم بشوند. (۲۳)
و ابن هشام نیز نام عائشه را جزء کسانی میآورد که در سال اول بعثت ایمان آورده است؛ در حالی که هنوز کودک بوده است.
إسلام أسماء وعائشة ابنتی أبی بکر وخباب بن الآرت وأسماء بنت أبی بکر وعائشة بنت أبی بکر وهی یؤمئذ صغیرة وخباب بن الأرت حلیف بنی زهرة. (۲۴)
اگر عائشه در زمان اسلام آوردنش (سال اول بعثت)، هفت ساله بوده
باشد، در سال دوم هجری (سال ازدواج رسمی با رسول خدا) ۲۲ ساله خواهد شد.
اگر سخن بلاذری را بپذیریم که چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده؛ یعنی در سال چهارم هجری با آن حضرت ازدواج کرده است، سن عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا ۲۴ سال خواهد شد.
این عدد با توجه به سن عائشه در هنگام ایمان آوردن، تغییر میکند.
بنابراین، ازدواج عائشه با رسول خدا در سن شش و یا نُه سالگی از دروغهایی است که در زمان بنی امیه ساخته شده است و با واقعیتهای تاریخی سازگاری ندارد.
منابع:
۱. البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله
(متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۳۶۰۶، ح۳۶۰۶، کتاب فضائل الصحابة، بَاب
تَزْوِیجِ النبی eخَدِیجَةَ وَفَضْلِهَا رضی الله عنها، تحقیق د. مصطفی
دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ -
۱۹۸۷.
۲. الأنصاری الشافعی، سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد المعروف بابن الملقن (متوفای۸۰۴ ه)، غایة السول فی خصائص الرسول صلى الله علیه وسلم، ج ۱، ص ۲۳۶، تحقیق: عبد الله بحر الدین عبد الله، ناشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت - ۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳م.
۳. البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۱۸۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۴. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۳، ص ۲۸۸، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.
۵. الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰ه)، معرفة الصحابة ج ۶، ص ۳۲۵۳، رقم: ۳۷۶۹، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۶. الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۷۷، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.
۷. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج ۶۹، ص ۹، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۸. الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰ه)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۷، ص ۱۱، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷ ه - ۱۹۹۶ م.
۹. النووی، ابوزکریا یحیی بن شرف بن مری، (متوفای۶۷۶ ه)، تهذیب الأسماء واللغات، ج ۲، ص ۵۹۷ ۵۹۸، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، دار النشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۹۹۶م
۱۰. الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص ۲۶۰، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷ه. .
۱۱. العینی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد الغیتابی الحنفی (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج ۲، ص ۹۳، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
۱۲. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۷۴۳، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۱۳. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ۷، ص ۴۸۷، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۲ه - ۱۹۹۲م.
۱۴. النمری القرطبی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳ه)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ۴، ص ۱۷۸۳ ۱۷۸۲، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۲ه. .
۱۵. الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای۷۶۴ه)، الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۳۶، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۲۰۰۰م.
۱۶. البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸ه)، سنن البیهقی الکبرى، ج ۶، ص ۲۰۴، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴.
۱۷. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، سیر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۸۹، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳ه. .
۱۸. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج ۶۹، ص ۸، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۱۹. ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر القرشی ابوالفداء، البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۳۴۵ ۳۴۶، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
۲۰. ملا علی القاری، علی بن سلطان محمد الهروی، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج ۱، ص ۳۳۱، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲ه - ۲۰۰۱م.
۲۱. الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفای ۸۵۲ه)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحکام، ج ۱، ص ۳۹، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، ۱۳۷۹ه.
۲۲. النووی، ابوزکریا یحیی بن شرف بن مری، (متوفای۶۷۶ ه)، تهذیب الأسماء واللغات، ج ۲، ص ۶۱۵، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، دار النشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۹۹۶م.
۲۳. المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای۵۰۷ ه)، البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۱۴۶، ناشر: مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید.
۲۴. الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام بن أیوب ابومحمد (متوفای۲۱۳ه)، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۹۲، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الأولى، بیروت – ۱۴۱۱ه.
در پی ارسال برخی سؤالات در خصوص کافر خواندن شیعیان توسط برخی از علمای وهّابی و اینکه آیا شیعیان نیز متقابلاً میتوانند اهل سنّت را کافر بدانند این سؤال به صورت استفتاء به دفتر معظمٌ له ارسال گردیده و از سوی ایشان بدان پاسخ داده شده است:
ما جمعی هستیم ساکن، در محلّی که اهل سنّت زندگی میکنند و آنها ما را کافر میدانند و میگویند شیعه کافر است. در این صورت آیا ما هم میتوانیم با آنها معامله به مثل کرده و همانگونه که آنها ما را کافر میدانند ما هم با آنها معامله کفّار کنیم؟ مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان فرمایید.
امضاء: جمعی از مؤمنین.
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاءبدهد مسلمان است و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حُسن معاشرت رفتار کنید واگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید. اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او رابرآورید و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود:>وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى[1]<و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود:>وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً[2].<
[1].«دشمنى با جمعیّتى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیکتر است.» (سوره مائده، آیه 8)
[2].«به کسى که اظهار صلح و اسلام مىکند نگویید: مسلمان نیستى.» (سوره نساء، آیه 94)
این شیخ وهابی تکفیری (العریفی) را بهتر بشناسید
هرچند
به تعبیر یکی از اندیشمندان مصری «علمای وهابی» در حد واندازههای
«طلبههای الازهر» هم سواد ندارند، به همین خاطر اساساً شاید پرداختن به
چنین شخصیتهای چیزی جز اتلاف وقت نباشد، اما از آنجا که برخی از همین به
اصطلاح علماء سلفی – بهتر است بگوییم علمای تکفیری وهابی- در جهت
آتشافروزی میان مسلمانان و دامن زدن به تفرقه و جنگ شیعه و سنی و اعلام
جهاد علیه مقاومت در راستای نقشههای شوم دشمنان امت اسلامی گام
برمیدارند، لازم است که برای آگاه نمودن اذهان به صورت اجمالی با سابقه،
تحصیلات، مواضع و رفتارهای یکی از همین شیوخ به نام «محمد العریفی» آشنا
شویم.
تحقیقی پیرامون صلاه تراویح
نماز تراویح:
تراویح لغتی عربی است و به نمازهایی اطلاق میشود که برادران و خواهران اهل سنت در شب های ماه رمضان به جماعت میخوانند. این نماز پس از نماز عشاء خوانده می شود. در بین اهل سنت رسم است که هر شب یک جزء قرآن را در این نمازها تلاوت کنند تا در پایان ماه رمضان، قرآن ختم شود.نماز تراویح هشت رکعت است اما پس از هر دو رکعت سلام داده می شود، که پس از هر سلام میتوان از حالت نماز خارج شد.نماز تراویح در مساجد اهل سنت در کشورهای مختلف برگزار میشود.هر ساله در ماه رمضان جمعیت بسیاری برای شرکت در نماز تراویح مسجدالحرام در مکه و مسجد نبوی در مدینه جمع میشوند.
طریقه این نماز:
این نماز در شب های ماه رمضان پس از 4 رکعت فرض و 2 رکعت سنّت نماز عشاء، 20 رکعت( به صورت دو رکعتی) به جماعت خوانده میشود و پس از هر 4 رکعت نشسته و تسبیح تراویح خوانده میشود..پس از خواندن نماز تراویح 3 رکعت نماز وتر واجب نیز به جماعت خوانده میشود.
روایاتی که بیانگر این صلاه از جانب عمر است.
الوسائل فی مسامره الاوائل- جلال الدین سیوطی-ص33-(دارالکتب العلمیه)
اول من سن التراویح عمر بن الخطاب سنه اربع عشره
(( اولین کسی که سنت کرد تراویح را عمر بن خطاب بود در سال 14 هجری))
المغنی - عبد الله بن قدامه - ج 1 - ص 798
عبد الرحمن بن عبد القاری قال : خرجت مع عمر بن الخطاب لیلة فی رمضان فإذا الناس أوزاع متفرقون یصلی الرجل لنفسه ویصلی الرجل فیصلی بصلاته الرهط فقال عمر : انی أرى لو جمعت هؤلاء على قارئ واحد لکان أمثل . ثم عزم فجمعهم على أبی بن کعب قال ثم خرجت معه لیلة أخرى والناس یصلون بصلاة قارئهم فقال نعمت البدعة هذه والتی ینامون عنها أفضل من التی یقومون
ترجمه: ابن شهاب از عروة بن زبیر، از عبدالرحمان بن عبدالقارى نقل کرده که گفت: شبى از شبهاى رمضان با عمربن خطاب به مسجد رفتیم، مردم متفرق بودند و هرکس براى خود نماز مى خواند و بعضاً مردى با اقوام خود به نماز مشغول بود. عمر چون این بدید گفت: به عقیده من اگر اینها را با یک امام گرد آوریم بهتر است. و در پى این تصمیم ابىّ بن کعب را به امامت گماشت. شب دیگر به اتفاق به مسجد رفتیم و مردم به جماعت نماز مى?خواندند، عمر گفت: «نعم البدعة هذه» این بدعت خوبى است! البته نمازى که پس از خوابیدن بخوانند; یعنى آخر شب از اینکه اوّل شب اقامه شود بهتر خواهد بود
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
صحیح البخاری مجلد الثالث ص100- (دارالقلم)
عینا همین روایت ذکر شده است.
منابع دیگر اهل سنت که همین روایت را بیان می نمایند:
فقه السنة - الشیخ سید سابق - ج 1 - ص 207
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تحفة الأحوذی - المبارکفوری - ج 3 - ص 450
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نصب الرایة - الزیلعی - ج 2 - ص 174
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
کنز العمال - المتقی الهندی - ج 8 - ص 407 – 408
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
السنن الکبرى - البیهقی - ج 2 - ص 493
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
فضائل الأوقات - البیهقی - ص 266
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الاستذکار - ابن عبد البر - ج 2 - ص 65
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
صحیح البخاری - البخاری - ج 2 - ص 252
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء - جمع أحمد بن عبد الرزاق الدویش - ج 7 - ص 209
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نیل الأوطار - الشوکانی - ج 3 - ص 63
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
کتاب الموطأ - الإمام مالک - ج 1 - ص 114
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
المغنی- دار الکتاب العربی
فقه السنة- دار الکتاب العربی
تحفة الأحوذی- دار الکتب العلمیة
نصب الرایة- مطابع الوفاء - المنصورة|دار الحدیث - القاهرة
کنز العمال- مؤسسة الرسالة
الکبرى|البیهقی- دار الفکر
فضائل الأوقات- مکتبة المنارة
الاستذکار- دار الکتب العلمیة
صحیح البخاری- دار الفکر
نیل الأوطار- دار الجیل
کتاب الموطأ- دار إحیاء التراث العربی
روایتی که مخالفت علی بن ابیطالب را با این امر ثابت می نماید:
شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 12 - ص 283
أن أمیر المؤمنین علیه السلام لما اجتمعوا إلیه بالکوفة فسألوه أن ینصب لهم إماما یصلى بهم نافلة شهر رمضان ، زجرهم وعرفهم أن ذلک خلاف السنة فترکوه واجتمعوا لأنفسهم
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
شرح نهج البلاغة- مؤسسة إسماعیلیان