اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

نگاهی تحلیلی به جدال یهودیان سفاردی و اشکنازی


شابتای زوی (اولین ماشیح دروغین در عصر جدید)‌ فردی سفاردی به شمار می‌رفت اما پس از وی فردی به نام «ژاکوب فرانک» که او را اشکنازی می‌دانند رهبری جریان منجی گرایی را برعهده گرفت. برخی از یهودیان معتقدند که وی ماشیح واقعی است و باید او را از گزند کلیسای مسیحیت که خواهان نابودی اوست در امان نگه دارند.
گروه گزارش ویژه مشرق - علی رغم اینکه هر یک از دو گروه اشکناز و سفاردین به طور کلی جزو یهودیت قرار می‌گیرند و علی رغم اینکه هر یک از دو گروه، تلمود بابلی (نه تلمود فلسطینی) را تنها مرجع مسائل دینی خود می دانند،‌ همچنان بعضی از نقاط اختلاف بین این دو گروه وجود دارد که برخی از آنها سطحی و برخی عمیق می باشد و این اختلاف به محیط‌های فرهنگی که اعضای هر یک از گروه های یهودی-سفاردین و اشکناز- در آن زیسته اند، برمی‌گردد. برای یهودیان اسپانیایی که سفاردی هستند_ شیوه خاصی در نماز خواندن و برپایی شعار دینی وجود داشته است که ادامه رسوم دینی یهودیانی به شمار می رود که در بابل حضور یافتند  و در آنجا پیشرفت کردند.
 
پراکندگی یهودیان: خط سبز مناطق یهودیان اشکنازی، خط قرمز یهودیان سفاردی، خط زرد یهودیان میزراخی

اما اشکناز،‌ اساساً عبادت‌هایشان به اصول یهودیت فلسطینی بر می‌گردد. اختلافات بین دو گروه -‌اشکناز و سفاردی- در طول قرن‌ها عمق بیشتری یافته است و این  در نتیجه اثر پذیرفتن سفارد در عبادت، تلاوت، ترتیل و سرودهایشان از ذوق عربی است. سفاردین‌ها با متون دینی، شعر، نثر، دعا و نمازهای خود _که نزدیکی زیادی با فرهنگ مسلمانان دارد_ از اشکنازها متمایز می شوند. از سوی دیگر اشکنازها در میان تمدن غرب و فرهنگ آن رشد و نمو یافته‌اند و این به اختلافات آنها بیشتر دامن می‌زند.
 

دو یهودی
 سفاردی (ایستاده) و یک یهودی اشکنازی (نشسته)
 اورشلیم 1895

در اینجا به مهمترین نقاط اختلاف بین این دو گروه اشاره می‌کنیم:

1-    بعضی از اختلافات کلی:
الف- سفاردین‌ها به علت بالا بودن سطح فرهنگی، به وسعت دید معروفند. اما اشکنازها در تمدن‌هایی که بین آنها زندگی کرده اند، پراکنده نشدند و علی رغم اثرپذیری از فرهنگ‌های بیگانه نتوانستند از نقاط مثبت این فرهنگ‌ها بهره کافی ببرند و تنها به کتاب مقدس، تلمود و تفسیر نصوص جزئی اکتفا کردند.

ب- اشکنازها کوششی برای پیوند بین شریعت و قانون‌گذاری آن و دستیابی به اصول کلی نداشته‌اند، اما بر عکس سفاردین‌ها کسانی هستند که این کار را به سبب نزدیکی و تماس با تمدن اسلامی انجام دادند و مفهوم اصول دین را پایریزی کردند.

ج- دیده می‌شود که تاثیر فکری سفارد بر اشکناز بسیار زیاد است. علی رغم اینکه آغاز عرفان یهودی (کابالا ) به دست اشکنازها بود اما تغییر و دگرگونی آن به شیوه‌ای تکامل یافته در عرفان "زوهار" و سپس در عرفان"لوریانی" به دست سفاردین‌ها انجام گرفت.
 
عرفان کابالا هرچند به دست اشکنازها ایجاد گردید
 اما توسعه آن توسط سفاردیها صورت گرفت.


 بلکه می توان گفت طریق عرفان یهودی به فکر سفاردی نزدیک‌تر است و می‌توان آن را فکری سفاردی نامید و این همان فکری است که فکر خاخامی اشکنازی را تحت الشعاع خود قرار داد. به عنوان نمونه می توان به کتاب"شولخان عاروخ"به معنای آب آراسته اشاره نمود که مهمترین کتاب آیین یهودیت به شمار می‌رود و برای اولین بار آن‌را فردی سفاردی به نام "یوسف کارو" در اسپانیا به عنوان کتابی سفاردی به رشته تحریر در آورد و بعد از مدتی یکی از اشکنازها شرح و تعلیقاتی به آن افزود.

 
کتاب شولخان عاروخ؛ مهم‌ترین کتاب آیین یهودیت
د- یکی از متفکرین، اثر فکر مسیحی بر فکر دینی اشکنازها را مورد توجه قرار داده و می‌گوید: پدیده " سوگند نامه " که اصطلاحاً "مقدس کردن نام" شناخته می شود پدیده ای اشکنازی است که شاید نتیجه‌ی تاثیر حادثه به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی(ع) بر آیین یهودیت باشد.
اما "مارانیت " شکلی از اشکال تقیه است که نوعی پدیده سفادری به شمار می رود. همچنین می‌توان رد پای تفکر مسیحیت در "حسیدیه " را نیز مشاهده کرد. این بر خلاف تفکر سفاردی است که در بعضی از قسمت‌ها از تفکر دینی اسلامی اثر پذیرفته است.

ه- از پدیدهای دیگر که باید به آن اشاره کرد می‌توان به "منجی‌گری" اشاره کرد که همان بازگشت مسیح مخلص یهودی (ماشیح) در آخر الزمان است تا مردمش را به صهیون هدایت کند و بر جهان حکمرانی نماید. این در واقع پدیده ای است که خواستار نابودی سایر مردم و حکومت بر آنها است. هر چند که این پدیده یک حرکت اشکنازی محسوب می‌شود اما باید توجه داشت که ریشه فکری آن برگرفته از عرفان سفاردی است.
 
یهودیان منتظر بازگشت مسیح یهودی برای سلطه یافتن بر جهان هستند.
شبتای زوی (اولین ماشیح دروغین در عصر جدید)‌ فردی سفاردی به شمار می‌رفت اما پس از وی فردی به نام «ژاکوب فرانک »  که او را اشکنازی می‌دانند رهبری این جریان را برعهده گرفت. برخی از یهودیان معتقدند که وی ماشیح واقعی است و باید او را از گزند کلیسای مسیحیت که خواهان نابودی اوست در امان نگه دارند. این در حالی است که برخی ها او را سفاردی می‌دانند حتی دشمنانش به او لقب "فرانک " را داده اند که در زبان یدیشی به معنای "سفاردی" است. شاید کثرت ماشیح‌های دروغین در بین اشکنازها به وضیعت اعضای گروه های مخفی یهود در غرب برگردد و این برخلاف وضعیت اعضای گروه‌های یهودی سفاردی در جهان اسلام است.
با گذشت سال‌ها پیروی از فکر سفاردی، اشکنازها شروع به نوآوری در زمینه‌ی فکر دینی و دنیوی کردند که این باعث پیدایش جنبش روشنگری  در میان یهودیان شد. اشکنازها پرچم یهودیت را متفاوت از گذشته دوباره علم کردند؛ این چنین بود که تمام جنبش‌های دینی در یهودیت از جمله اصلاح طلبان، محافظه کاران، ارتودکسی ها و نوگراها به منصه ظهور رسیدند.
 
اشکنازها یهودیت متفاوتی را تئوریزه کردند

و- اصطلاحات دینی میان اشکناز وسفارد به اشکال زیر تفاوت دارد:

اصطلاح

سفاردی

اشکنازی

نماز عشاء

عربت

معاریف

تابوت قدیمی

هیکل

آرون

نماز عید فصح

هاگاداه

سدر

روز غفران

کیپور

یوم کیپور

خاخام

ربی/ راف

ربای

کتاب نماز

تیفیلوت

سیدور



ز- سفاردین ها در عید فصح از کاهو استفاده می‌کنند. به اعتبار اینکه  خوردن سبزی کاهو راحت‌تر است. در حالی که  اشکنازها در این روز به جای کاهو «تربچه» مصرف می‌کنند.

2-
نماز یهودیان شرقی (سفاردین) و یهودیان غربی (اشکناز)
شکل نماز سفاردین‌ها با اشکنازها متفاوت است. به همین دلیل هر یک از این دو گروه نماز خواندن در معبد دیگری را باطل می‌داند و از آن دوری می جویند. به نظر من برخی از این اختلافات ناچیز و بی ارزش است اما همین اختلافات ناچیز سبب بروز  مشکلات و درگیری های عمده در بین این دو گروه می شود. معماری معابد سفاردین ها در برخی از ویژگی ها با معابد اشکناز تفاوت دارد و این اثر خود را در چگونگی به جا آوردن نماز، بر جای می‌گذارد. سفاردین‌ها تورات را قبل از  شروع به خواندن، بالا نگه می دارند؛ بر عکس اشکنازها که بعد از خواندن تورات، آن‌را بالا می برند. همچنانکه خط مورد استفاده در نوشتن تورات متفاوت است.
روزنامه"هاآرتص" در تحقیقی که پیرامون اختلافات فقهی بین سفاردین و اشکناز انجام داده چنین می نویسد: "هر یک از گروه های اشکناز و سفارد دارای اشکال خاصی از نماز خواندن هستند که بصورت کامل با گروه دیگر تفاوت دارد و این باعث می‌شود که یهودی شرقی در معابد یهودیان غربی نماز نخواند. این در حالی است که آیین یهودیت، دین واحدی بوده است و مردم یهودی نیز واحد بوده اند!! حتی تورات نیز در ایجاد وحدت بین یهودیان متشرع و دین دار از دو طائفه و جمع کردنشان در معبدی واحد و بر یک شکل یکسان از نماز، موفق نبوده است.
 
اشکنازها و سفاردین‌ها فاقد معبدی واحد برای انجام عبادت‌هایشان هستند.
تلاش‌های فراوانی برای یکسان‌سازی اشکال متفاوت نمازها صورت گرفت اما تمامی این تلاش‌ها با مقاومت خاخام های سفاردی واشکنازی به شکست انجامید. از بارزترین این تلاش ها می توان به اقدام خاخام اعظم-شلومو جورن_که در ارتش اسرائیل خدمت می‌کرد، اشاره کرد. وی شکل یکسانی از نماز را برای افراد ارتش اسرائیل – چه اشکناز و چه سفاردین-  معین کرد. پس از گذشت مدت زمانی خاخام اعظم اشکنازها در سال 1971 انتخاب گردید

 
یونامیتز گر حاخام بزرگ فرقه اشکناز

پس از وی نیز خاخام اعظم سفاردین‌ها، ‌عوفدیا یوسف به این سمت منصوب شد. بلافاصله بین این دو خاخام در‌گیری شدیدی پیرامون شکل یکسانی از نماز که در بین نظامیان اسرائیلی رایج شده بود، در گرفت.
 
عوفادیا یوسف خاخام اعظم سفاردین‌ها با شکل یکسان نماز بین اشکنازها و سفاردین‌ها مخالفت کرد

خاخام یوسف گفت که شکل یکسان نماز که جودن آنرا واجب کرده است چیزی نیست جز شکل اشکنازی نماز که تنها تغییرات اندک و ناچیزی که فاقد ارزش است، در آن صورت گرفته است. خاخام یوسف از سربازانی که به یهودیان شرقی وابسته بودند خواست تا نمازهایشان را بر اساس اشکال قبلی که در گروه هایشان رایج بوده، بخوانند. خاخام یوسف در از بین بردن شکل یکسان نماز که داخل ارتش اسرائیل رایج شده بود موفق شدرو به جای آن خودش شکل جدیدی از نماز را ارائه کرد که هوادارانش آن را داخل پادگان های نظامی رواج دادند!!!
 
سربازان ارتش رژیم صهیونیستی از فقدان یک نماز واحد رنج می‌برند

2-    ازدواج
از بارزترین و عمده ترین موضوعات اختلافی بین اشکناز و سفارد، موضوع ازدواج است. کما اینکه هنوز بر یک سفاردی "حریدی"-فرد متشرع و پایبند به دین_ ازدواج با یک زن اشکنازی حرام است و عکس این موضوع نیز صادق است. روزنامه ی هاآرتص از نوشته ناشناسی که 9 سال پیش در «قدس» و شهر «بنی باراک» -که سفاردی هستند- توزیع شد پرده بر داشت. در قسمتی از این نوشته چنین آمده است: "براستی که فرزندان کسانی که با سفاردین ها ازدواج می کنند، حیض زاده اند و به این ترتیب تمامی سفاردین‌ها نجس و فرزندان آنها حیض زاده اند."
 
سفاردیها و اشکنازها یکدیگر را نجس‌زاده دانسته و ازدواج با یکدیگر را ممنوع می‌دانند

این نوشته که حامل این فتوا بود بعد از صدور فتوی خاخام یوسف سفاردینی که در آن زمان درباره چگونگی طهارت خانواده فتوا داده بود، منتشر شد. خاخام یوسف دراین فتوا زنان سفاردی را درپایبندی به آنچه که در کتاب شولخان عاروخ آمده، فرمان می‌داد. زنان باید در زمان حیض، عده نگه دارند و از آمیزش خودداری کنند و کتاب شولخان عاروخ، مدت زمان حیض را از سه روز تا چهار روز صریحاً بیان کرده است. (تا زمانی که خون قطع شود یا اثری از خون حیض دیده نشود) این علاوه بر هفت روزی است که زن سفاردی باید احتیاط کند تا اینکه به طور کامل اثری از خون حیض وجود نداشته باشد. در این هفت روز،‌ آمیزش جنسی حرام است. به طور خلاصه می‌توان گفت، مدت زمان حیض نزد سفاردها به ده تا یازده روز می‌رسد. اما نزد اشکنازها بر خلاف سفاردها مدت  اصلی عده بدون در نظر گرفتن احتیاط حداقل پنج روز می باشد – تا زمانی که آثار خون به کلی از بین برود_  سپس یک زن اشکنازی باید 7 روز دیگر نیز احتیاط کند تا دیگر هیچگونه اثری از وجود خون باقی نمانده باشد و در این مدت نیز آمیزش جنسی حرام است. به عبارت دیگر مدت زمان حیض نزد یک زن اشکنازی حداقل به 12 روز می رسد و به همین علت اشکنازها،‌ سفاردین ها را¬_ که تا قبل از فتوای خاخام یوسف در مجموع کمتر از ده یا یازده روز عده نگه می داشتند- به نقض طهارت وکسانی که طهارت را بصورت ناقص انجام می‌دهند، متهم می‌کنند.
هرچند که اشکنازها نیز به مرجعیت کتاب شولخان عاروخ اعتراف می کنند اما آنها در عمل از تفسیرها و شروح خاخام معروفشان "موسی اسیرالیز "تبعیت می‌کنند و بر طبق آن رفتار می‌کنند. در مقابل ریشه‌های احکام و فتاوای سفاردین‌ها نیز به خاخام یوسف کارو، موسی بن میمون و اسحاق فاسی بلکه حتی به خاخام های عصر بابلی و حکمای تلمود باز می‌گردد. سفاردین ها، آیین اشکناز را صرفا شاخه ای از انشعابات تنه اصلی آیین یهود که خود باشند، می دانند.
اختلافات در موضوع ازداوج تنها در مدت زمان عده خلاصه نمی شود. اختلافات دیگری پیرامون موضوع پوشاندن سر بین این دو گروه وجود دارد. زنان سفاردینی با تکیه بر فتوای خاخام یوسف، بر طبق قاعده ی اصولی موجود در کتاب شولخان عاروخ که می‌گوید " موی زن عورت اوست" مبنی بر حرمت استفاده از موی مصنوعی و تاکید بر پوشاندن موی سر، التزام بیشتری نسبت به پوشاندن سر دارند اما زنان اشکنازی موهای خود را نمی‌پوشانند و از موهای مصنوعی نیز استفاده می‌کنند.

پوشش یک زن سفاردی                                         پوشش زنان اشکنازی

همچنین تعصب در موضوع ازدواج، موضوع ثبت ازدواج ها را نیز در بر می‌گیرد. ثبت ازداوج نزد سفاردین ها و اشکنازها باید به دست خاخام های خود صورت گیرد.

 
خاخام‌ها ثبت ازدواج‌ها را برعهده دارند.
سپس هاآرتص به شکل چالش برانگیزی به موضوع «تعدد زوجات» می پردازد. این روزنامه بیان می کند که ‌خاخام اشکنازی به نام"جرشوم" که در قرن 10 میلادی در آلمان به دنیا آمد و در آنجا می زیست حکم به تحریم تعدد زوجات داد و گروه های اشکنازی موجود در اروپا این تحریم را پذیرفتند. اما گروه های سفاردینی عموما – و گروه یهودیان یمنی خصوصا – آنرا رد کرده‌اند. خاخام های سفاردی موجود در کشورهای اسلامی با توجه به نزدیکی به تمدن و فرهنگ اسلامی  به تعدد زوجات خو گرفته بودند و این مساله تا قرن گذشته به همین ترتیب ادامه یافته است _ و این از جمله تاثیرات دیگر فرهنگ اسلامی بر یهودیت به شمار می رود-.
 
یک یهودی سفاردی با دو همسرش
با برپایی "خاخامیت بزرگ" در سال 1921 در فلسطین در دوران قیمومیت انگلیس بر فلسطین، ‌خاخام‌های اشکنازی به تعلیمات خاخام جرشوم مبنی بر تحریم تعدد زوجات تمسک جستند، آیین اشکناز بر عدم اعطای اجازه به ازدواج دوم تاکید کرده است مگر اینکه موافقت وامضای 100 خاخام از سه کشور مختلف را به همراه داشته باشد.
 
سفاردیها و اشکنازها در مسأله تعدد زوجات اختلاف نظر دارند.
بعد از برپایی دولت عبری، مخالفت خاخام‌های سفاردینی با این موضوع گسترش یافته است مخصوصا بعد از اینکه صدها هزار نفر از یهودیان سفاردینی از کشورهای عربی_ کشورهایی که تعدد زوجات مرسوم است_ به فلسطین مهاجرت کردند. تا اینکه خاخام اعظم اشکنازها اسحاق هرتزوگ – کسی که در سال 1939 با زور و فشار به این سمت منصوب شد– مجبور شد تا موافقت کند که برای ازدواج دوم به جای امضا و موافقت 100 نفر از خاخام ها تنها به امضای دو نفر از آنها نیاز است و طبعا خاخام اعظم سفاردین‌ها نیز با این تصمیم موافقت کرد. علی رغم مخالفت برخی دیگر از خاخام های اشکنازی با این قانون جدید، امضای اجازه نامه جدید همچنان ادامه دارد،‌ موضوعی که از عمق شکاف اختلافات بین سفارد واشکناز خبر می دهد.

 ازدواج مجدد در میان اشکنازها به تایید 100 خاخام از سه کشور نیاز داشت که پس از اعتراضات گسترده به تایید 2 خاخام تقلیل یافت.

3-    اختلاف در مورد ذبح شرعی و ترکیب شراب
یهودیان متشرع – چه سفارد و چه اشکناز – گوشتی را که به دست خاخامی از گروه مقابل، ذبح شده باشد را نمی خورند. لذا پیروان هر یک از این دو گروه می بینند که نزدشان مشکلی در نحوه ذبح وجود دارد که به مشکلات دیگرشان افزوده می شود.
هاآرتص همچنین به نقش مافیای اقتصادی در ابقای دوگانگی طائفه ای و بلکه در عمق بخشیدن به آن، اشاره می کند. امروزه برای هر یک از گروه های حسیدیه اشکنازی کشتارگاهی وجود دارد که مخصوص خودش می باشد. مانند طایفه لیتوانی ها که خاخام "الیاز شاخ "رهبری آنرا به عهده دارد.
 
سفاردیها و اشکنازها کشتارگاه‌های جداگانه‌ای دارند

اختلافات بین اشکناز و سفاردین تنها به خوردن گوشت خلاصه نمی‌شود بلکه این اختلافات پیرامون شراب نیز وجود دارد. علی رغم اینکه تورات خوردن شراب را حرام می داند اما تمامی یهودیان متشرع و دین دار چه سفارد وچه اشکناز استفاده از شراب را مباح می دانند اما پیرامون چگونگی ترکیب آن با هم اختلاف دارند. یکی از خاخام های یهودی تصریح کرده است شرابی که دارای اجازه شرعی باشد و در کارخانه های شرعی شراب سازی اشکنازها تولید شده باشد، همانند آب می باشد و خوردن آن مجاز است.

 
علی رغم تحریم تورات اما یهودیان چه اشکنازها و چه سفاردیها نوشیدن شراب را جایز می‌دانند.
 از نظر این روزنامه، ‌اختلاف بین این دو گروه تنها به عادات، آداب، رسوم و ویژگی‌ها این دو گروه منتهی نمی شود؛ بلکه اختلاف اصلی پیرامون قوانین و احکام آنها است.
اشکنازها کتاب شولخان عاروخ را که یگانه مرجع احکام دینی سفاردین‌ها به شمار می رود، بی اعتبار قلمداد می‌کنند. علاوه براین برخی از قوانین و فتواهای شرعی آن را نیز رد می‌کنند. همچنین برخی از فصول " الشمناست"را نیز رد می کنند.
پراکندگی،‌ عید، زنان، ضررها، مقدسات، طهارت، چیزهایی است که کلیه بخش های تلمود حول محور این موضوعات می چرخد. اشکنازها احکام دیگری را به کتاب شولخان عاروخ اضافه کردند و به آن پیچیدگی و قیدهایی را افزودند که در ابتدا در آن وجود نداشت علاوه بر این در برخی ازبخش‌ها اصلاحاتی انجام دادند و بر قسمت های دیگر احکام سختی را افزودند.
روزنامه‌ هاآرتص این اختلاف موجود بین سفارد و اشکناز را به پیشینه تاریخی این دو برمی‌گرداند. واقعیت امر این است که هرکدام از این دو گروه  دارای هویت دینی مخصوص به خود است که با گروه دیگر تفاوت دارد و هر گروه بر خود لازم می داند که از این هویت محافظت کند. همانطور که روزنامه می‌گوید تفسیر درگیری سفاردی – اشکنازی مبتنی است بر اینکه سفاردین ها آنچه را که خود از آن به "تسلط آیین اشکناز بر اسرائیل " تعبیر می کنند، نمی پذیرند و آن را موجب بندگی خود می دانند و می خواهند از یوغ آن رها شوند و درپی بازگرداندن آنچه که از آن به "شکوه گذشته " تعبیر می کنند، هستند.

 اکنون قدرت اصلی در رژیم صهیونیستی در اختیار اشکنازها قرار دارد و سفاردی‌ها از منزلت اجتماعی پایین‌تری برخوردار هستند.
 هاآرتص این چنین ادامه می دهد که خاخام های اشکناز و سفاردی کنونی، درباره "حکومت دینی" و "بازگشت شکوه از دست رفته" چارچوب خاصی را انتخاب کرده‌اند. اینان در برخورد با این قبیل موضوعات برداشت‌های متفاوتی ارائه می‌دهند. اشکنازها حکومت دینی را وجوب استمرار تسلط آیین خود معنا می کنند در حالی که سفاردین ها این چنین برداشتی را نمی‌پسندند بلکه معتقدند که یهود باید به دین خود بپردازد و به آیین یهودیت تمسک بجوید و کاری به تشکیل حکومت نداشته باشد همان حرفی که سکولارها می زنند. سفاردین‌ها این مسأله را چنین معنا می‌کنند که باید تسلط آیین سفاردین و سیطره ی آن به دوران های گذشته قبل از تشکیل حکومت اسرائیل، باز گردد - چرا که در آن دوران تسلط معنوی و دینی سفاردین ها بر آیین یهودیت  بسیار بیشتر از اشکنازها بوده است_ آنها اشکنازها را کسانی می دانندکه پیشگامی سفاردین‌ها بر قوم یهود را سلب کردند و جایگاه بالایی که سفاردین ها مستحق آن بودند را غصب کردند. سفاردها نمی‌خواهند با اشکنازها شریک باشند بلکه به تنهایی خواهان تسلط کامل هستند.

تظاهرات ده‌ها هزار اشکنازی و سفاردی در اعتراض به حکم دادگاه عالی رژیم صهیونیستی
 که جدایی دانشجویان مراکز دینی اشکناز و سفاردی را ممنوع دانسته و خواستار یکپارچکی نظام آموزشی شده بود.

واکاوی زندگی عوادیا یوسف؛ خاخام نفرت+ فیلم و تصاویر


«خاخام نفرت» چگونه فردی بود؟ استاد معنوی نتانیاهو و پرز چگونه شخصیتی داشت؟ این خاخام شیک پوش چگونه به راحتی فتوای قتل فلسطینیان را صادر می کرد؟ آیا او در قاچاق اعضای مردم فلسطین دست داشت؟ با گزارش ویژه مشرق همراه باشید تا با رهبر معنوی نفرت پراکنی بیشتر آشنا شوید.

گروه گزارش ویژه مشرق: عوادیا یوسف (Ovadia Yosef در عبری: עובדיה יוסף و به زبان مادری عبدالله یوسف)، خاخام ارشد یهودیان سفاردی در رژیم صهیونیستی و پژوهشگر تلمود و تورات بود که در 23 دسامبر 1920 در بغداد متولد شد و در سن 93 سالگی در 7 اکتبر 2013 مرد. وی از حدود یک ماه قبل در بیمارستان «هداش» منطقه «عین کرم» بستری بود و نهایتا بعد از وخیم شدن اوضاع جسمانی‌اش، جان داد.

مراسم تشییع جنازه عوادیا یوسف (لینک)

بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، عوادیا یوسف را «غول تورات و قوانین یهود و معلم ده‌ها و صدها نفر» توصیف کرده و گفته است که «مردم یهود یکی از خردمندترین مردمان عصر کنونی خود را از دست داده‌اند». یوسف از تأثیرگذارترین چهره‌های مذهبی اسرائیل به شمار می‌رفت که «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی و رهبر حزب لیکود، در انتخابات سال گذشته به ملاقات وی رفته و تلاش کرد حمایت او را به دست آورد.

نتانیاهو در حال گوش دادن به سخنان عوادیا یوسف

وی بین سال‌های 1972 تا 1983 به عنوان خاخام ارشد سفاردی‌های اسرائیل فعالیت کرده است. منتقدان وی را متهم می‌کنند که وی در این دوره به درگیری‌های نژادی میان اشکنازها و سفاردی‌ها دامن زد (برای مطالعه بیشتر درباره اختلافات اشکنازها و سفاردی‌ها به گزارش مشرق دراین باره مراجعه کنید).

وی هرچند که خودش عراقی و جزو یهودیان میزراخی و نه سفاردی بود، اما توانست به سمت خاخام ارشدی یهودیان سفاردی برسد. وی بویژه در محافل سفاردی و میزراخی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و بسیاری او را مهم‌ترین شخصیت دینی یهودی در دوره کنونی می‌دانستند که منبع فتاوای دینی زیادی بوده است. عوادیا یوسف تلاش کرد تا اوضاع یهودیان سفاردی و میزراخی را در سرزمین‌های اشغالی و رژیم صهیونیستی که عمده قدرت در دست یهودیان اشکنازی یا همان اروپایی- بود، بهبود ببخشد. وی اعتقاد داشت که رأی دادن در انتخابات‌های پارلمانی و مشارکت در زندگی سیاسی کلید بهبود اوضاع این یهودیان است.

مراسم تشییع جنازه عوادیا یوسف با حضور نتانیاهو و شیمون پرز

پیشینه عوادیا یوسف

عوادیا یوسف در سال 1924 با خانواده خود از بغداد جایی که زاده شده بود، به قدس که تحت قیمومیت انگلیس قرار داشت، نقل مکان کرد و در آنجا از سوی خاخام عزار عطیه تعلیمات دینی را فرا گرفت. در سن 24 سالگی با مارگاریت فاتال دختر خاخام سفاردی سوریه، ازدواج نمود و از وی صاحب 11 فرزند شد. وی ده‌ها نوه و نتیجه دارد.

یوسف به همراه همسرش

فاتال در سال 1994 از دنیا رفت. عوادیا یوسف در سال 1947 از سوی خاخام اهارون شویخا برای تدریس در مدرسه دینی یهودیان به قاهره دعوت شد سپس ریاست دادگاه خاخامی در قاهره را بر عهده گرفت.

یوسف معتقد بود که پایبندی دینی در میان جامعه یهودیان مصر چه اعضای جامعه و چه رهبران و حتی برخی خاخام‌های محلی ضعیف است. برجسته‌ترین نمونه آن نیز فقدان وجود هر گونه سیستمی برای غذای حلال یهودی بود. همین مسأله منجر به درگیری میان وی و سایر اعضای جامعه یهودیان گردید. پس از این حوادث یوسف از سمت خود استعفا داد و پس از دو سال به اسرائیل بازگشت.

پس از بازگشت به اسرائیل در دادگاه خاخامی در «بتاح تیکوا» مشغول به فعالیت شد. در 1951-1952 کتاب خود پیرامون قوانین عید فصح یهودی به عنوان «عوادیا تشازون» را منتشر نمود. این کتاب مورد تجلیل فراوان قرار گرفت و به تایید خاخام‌های بزرگ وقت رسید. در سال 1970 جایزه اسرائیل برای ادبیات تورات را به دست آورد. وی در بین سال‌های 1953 تا 1956 در دادگاه استیناف یهودیان درقدس اشتغال داشت سپس در سال 1968 به خاخام ارشدی سفاردی‌ها در تل آویو منصوب گردید و سپس در سال 1973 به عنوان خاخام ارشد سفاردی‌ها در اسرائیل انتخاب شد. وی در سال 1973 با کسب 68 رأی از 81 رای توانست با اکثریت آراء جایگزین اسحاق نیسیم شود.

انتخاب وی به عنوان خاخام ارشد سفاردی با انتقادات زیادی رو به رو شد. وی با خاخام اسحاق نسیم برای تصدی این سمت رقابت می‌کرد. فرآیند انتخاباتی با تنش و درگیری‌های سیاسی فراوانی همراه بود. یکی از دلایل این تنش‌ها به اختلاف وی با خاخام نیسیم مربوط می‌شد. این تنش به دهه چهل قرن گذشته زمانی که خاخام یوسف، انقلابی علیه برخی آموزه‌های دینی به راه انداخت، باز می‌گشت. از سوی دیگر خاخام شولومو گورن به عنوان خاخام ارشد اشکناز در اسرائیل انتخاب گردید. روابط بین گورن و یوسف بسیار تیره بود. خاخام گورین ریاست شورای عالی خاخام‌ها در ژیم صهیونیستی را برعهده داشت و همین باعث شد که خاخام یوسف بعضاً در جلسات این شورا شرکت نکرده و آن را تحریم نماید. در دوره‌ای که عوادیا یوسف به عنوان رئیس ارشد خاخام‌های سفاردی فعالیت می‌کرد با مجموعه متنوعی از مسائل مهم اجتماعی درگیر بود. از مهم‌ترین فتواهای وی در این دوره که با فتواهای خاخام‌های اشکنازی تفاوت آشکاری داشت و همین بسترساز اختلافاتی بین آنها شد، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

· جایز است که اسرائیل به منظور حفظ خود از بخشی از سرزمین اسرائیل چشم پوشی نماید. البته پس از توافقنامه اوسلو از این نظر خود عدول نمود.

· برای یک فرد یهودی جایز است که با کرائیت‌ها ازدواج نماید. (کرائیت‌ها یهودیانی هستند که تلمود را رد می‌کنند)

· همسران سربازان ارتش اسرائیل که مدت‌هاست مفقود الاثر شده‌اند، می‌توانند بار دیگر ازدواج نمایند.

· زنان نمی‌توانند موی مصنوعی به عنوان شکلی از اشکال پوشاندن سر استفاده نمایند اما به جای این باید حجاب داشته باشد (این بر خلاف نظر اشکنازهاست).


شخصیت عوادیا یوسف؛ پادشاهی جبار در پوشش خاخامی شیک‌پوش

هارون یشایایی دبیر سابق انجمن کلیمیان ایرانی که خود از نزدیک وی را دیده است، درباره این خاخام تندروی یهودی چنین می‌نویسد: «من عوادیا یوسف را در سال 1356 که به تهران آمده بود و اینجا و آنجا سخنرانی می کرد، از نزدیک دیدم. رفتار او نه مثل یک روحانی یهودی که ما در ایران دیده‌ایم و می شناسیم بود، بلکه او خود را در مقام یک پادشاه می‌دانست. ظاهر او با کلاهی تاج مانند و گفتارش به روایت مزامیر حضرت داوود «چون پادشاهی جبار» بود. نگاه او آشوبگرانه و آشکارا نژادپرست است. جالب اینکه این نگاه نژادپرستانه به نگاهی ضدیهودی هم تبدیل می شد و می شود. اگر او امروزه برای دومین بار در فاصله ای اندک با ادبیاتی خشن و بی پروا فرمان نسل کشی مردم فلسطین را صادر می کند، همان کسی است که در سال های اخیر چندین مرتبه تکرار کرده که کشتار یهودیان در اروپا و در جریان جنگ دوم جهانی به وسیله فاشیست های هیتلری مشیت الهی بوده است و یهودیان کفاره گناهان خود را داده‌اند. با این طرز تفکر و در گیر و دار حوادث خاورمیانه با تشکیل حزب «شاس» عملاً از کسوت یک روحانی و رهبر مذهبی به یک سیاستمدار فرصت طلب و سودجو تبدیل شد و با فرستادن چند نماینده به مجلس اسرائیل جوسازی نژادپرستانه و عوام فریبی خود را شدت بخشید و از گروه های مختلف سیاسی در اسرائیل و لابی‌های یهودیان در اروپا و امریکا باج خواهی کرد و کار و بار خود را رونق داد»

عوادیا یوسف پادشاهی جبار در پوشش خاخامی شیک‌پوش



فعالیت سیاسی

عوادیا یوسف در طول سالیان گذشته خود را به عنوان یک چهره فعال در دو حوزه سیاسی و مذهبی مطرح کرد. وی از یک سو خود را به عنوان رهبر معنوی حزب سیاسی شاس جا زد و از سوی دیگر جلسات وعظ هفتگی خود را تعطیل نکرد. در طول این جلسات وی به موضع‌گیری علیه رقبای سیاسی و دشمنان اسرائیل پرداخت. وی توانست در طول 30 سال گذشته حزب خود را وارد ائتلاف با دولت‌های گوناگون نماید و در مقابل میلیون‌ها دلار را برای پیشبرد پروژه‌ها و نهادها و مؤسسات و مدارس شاس دریافت کند. این مدارس و موسسات به جذب صدها نفر پیرو پرداختند. منتقدان می‌گویند سیستم مالی شاس در جامعه شکاف ایجاد کرده و باعث فقر و فاصله طبقاتی فراوانی شده است.

عوادیا یوسف در حال نوشیدن شراب به همراه نتانیاهو و شیمون پرز

در سطح اجتماعی دیدگاه وی آن بود که باید تلاش کرد تا یهودیان میزراخی و سفاردی در جامعه اسرائیل به شکوه گذشته خود دست پیدا کنند. به باور وی این یهودیان به طور تاریخی از تبعیض رنج برده و همواره به لحاظ اجتماعی و اقتصادی در جایگاه پایین‌تری از همتایان اشکناز خود قرار داشته‌اند. به همین خاطر بود که وی دست به تاسیس حزب سیاسی شاس زد تا سفاردی‌ها را وارد عرصه سیاست نماید؛ حزبی که در بسیاری از دولت‌ها به مثابه پادشاه ساز بوده و بسیاری از دولت‌ها به دست این حزب ایجاد و یا ساقط شده است. البته در طول چندین سال گذشته شاس دچار اختلافات و درگیری‌های داخلی شده و قدرت آن کاهش یافته است و احتمالا پس از مرگ عوادیا این شکاف بیشتر هم خواهد شد.

از دهه هشتاد خاخام یوسف با مشارکت شاس در اکثر دولت‌های اسرائیلی موافقت نمود. در انتخابات ریاست جمهوری رژیم صهیونیستی در سال 2007 خاخام یوسف از دوست صمیمی و شاگرد خود یعنی شیمون پرز که نزد وی علوم دینی را فراگرفته است، حمایت کرد. پرز پس از حمایت دوازه عضو شاس در کنست در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد.

پرز شاگرد او بوده است

در سال 2004 روزنامه معاریو خاخام یوسف را به عنوان یکی از خاخام‌های یهودی نام برد که بیشترین تاثیر را در افکار عمومی یهودیان در اسرائیل دارد.


زبان تند عوادیا یوسف در قبال مخالفان

عوادیا یوسف به داشتن زبان گزنده علیه مخالفان خود شهرت داشت. وی همچنین بعضاً مسائلی را مطرح می‌کرد که با انتقادات تند جامعه یهودی روبه رو می‌شد. یکی از اظهارات «عوادیا یوسف» که اسرائیلی‌ها را نیز به انتقاد از وی واداشت، به سال 2000 بازمی‌گردد، زمانی که وی گفت «قربانیان هلوکاست روح بازمتولد شده گناهکاران بودند. آن‌ها کسانی بودند که قوانین خدا را زیرپا گذاشته بودند. آن‌ها برای تاوان دادن حیات دوباره یافته بودند».

او همچنین در سال 2007 گفت سربازان اسرائیلی که در جنگ مرده‌اند بدان خاطر بوده است که به اندازه کافی مذهبی نبوده‌اند. وی در سال 2005 بعد از طوفان مهیب «کاترینا» در آمریکا که به مرگ صدها نفر منجر شد، این طوفان را انتقام خدا از سیاه‌پوستانی که از تورات دور شده‌اند دانست. وی همچنین گفت این طوفان پاسخ خدا بود به حمایت دولت «جورج بوش» از عقب‌نشینی نیروهای اسرائیل از نوار غزه.

«عوادیا یوسف» ید طولانی‌ای هم در اظهارات نژادپرستانه در مورد غیریهودیان داشته است. وی اغلب از عبارت «جنتیل» برای اشاره به غیریهودیان استفاده می‌کرد. این عبارت لاتین هرچند معنایی مشابه «غیریهودی» دارد، اما بسیار آن را عبارتی تحقیرآمیز می‌دانند.

وی که ده‌ها کتاب درباره قوانین و اعمال یهودیت دارد توانسته بود با توده‌های مردم ارتباط خوبی برقرار کند و جلسات هفتگی وی در کنیسه‌ای نزدیک منزلش برگزار می‌شد و حتی سخنرانی های وی اخیرا از تلویزیون رژیم صهیونیستی هم پخش می‌شد.

عوادیا برای خود پیروانی دست و پا کرده بود

عوادیا بعضا به مخالفان خود شدیدا حمله می‌کرد. وی درباره شولامیت آلونی رئیس حزب سکولار مرتز گفته بود که انتظار رسیدن آن روزی را می‌کشد که بر سر قبر وی برقصد! یا زمانی که دو حزب «یش عاتید» (آینده ای هست) به رهبری یائیر لاپید و «هبیت هیهودی» (خانه یهود) به رهبری نفتالی بنت از قبل از انتخابات پارلمانی اخیر رژیم صهیونیستی با یکدیگر هم پیمان شده بودند که مانع از ورود احزاب مذهبی مانند «شاس» به دولت شوند. عوادیا یوسف، رهبر روحانی «شاس» لاپید و بنت را علنا «نفرین» کرده و حتی لاپید را «حرام زاده» نامید.


حمایت کامل از رژیم صهیونیستی

هرچند که بسیاری از حریدی‌ها موضع مبهمی در قبال صهیونیسم دارند و حتی شاخه‌هایی از آن رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی‌شناسد و آن را بر خلاف آموزه‌های دین یهود می‌داند اما یوسف خود و حزبش را یک صهیونیست تمام عیار می‌دانست. وی در مصاحبه با یک روزنامه اسرائیلی که شاس را متهم به ضد صهیونیست‌بودن کرد، گفت: «این یک دروغ است. من خودم به مدت ده سال به عنوان خاخام ارشد برای اسرائیل کار کرده‌ام و این جایگاه بالایی در دولت اسرائیل است. ما به صهیونیسم افتخار می کنیم ما به اورشلیم و ساکنان آن و به اسرائیل و خاخام‌های آن افتخار می‌کنیم. یک فرد صهیونیست کسی است که صهیون را دوست دارد و با ساکن شدن در این سرزمین به فرامین عمل می‌کند.» در همین راستا در سال 2010 یوسف و شورای حکمای تورات با عضویت شاس در سازمان جهانی صهیونیسم موافقت کردند تا به این ترتیب شاس اولین حزب حریدی در اسرائیل باشد که به صورت رسمی به سازمان صهیونیسم می‌پیوندد.

حمایت کامل عوادیا یوسف از رژیم صهیونیستی

مخالفت با خدمت نظامی دانشجویان مذهبی

یوسف جنگ‌های رژیم صهیونیستی را محترم می‌شمارد و آن را جزو ثابتات دین یهود می‌داند. با این وجود وی دانشجویان جوان را تشویق می‌کند که به جای رفتن به خدمت سربازی، در مراکز دینی باقی بمانند و به فراگیری آموزه‌های یهودیت بپردازند. علی رغم حساسیتی که وی نسبت به ارتش اسرائیل داشت و آن را ارج می‌نهاد، اما اعتقاد داشت که دانشجویان دینی نیز وظیفه‌ی مهمی در فراگیری و ترویج آموزه‌های یهودیت دارند. لذا وی با ادغام این افراد در ارتش مخالفت می‌کرد. خاخام آبراهیم یوسف فرزند عوادیا یوسف خود به مدت 13 به عنوان خاخام نظامی در ارتش رژیم صهیونیستی خدمت کرده است. وی هم اکنون رئیس خاخام‌های اشکنازی سرزمین‌های اشغالی می‌باشد.

موضع وی درقبال درگیری اعراب و اسرائیل

علی رغم اظهارات جنجال برانگیزش، عوادیا یوسف در اواخر دهه هشتاد از مذاکرات صلح با فلسطینی‌ها حمایت کرد. وی این نظر خود را اصل «حفظ نفس» که در آیین یهودیت آمده است، مستند می‌ساخت. اولین بار که این اصل در اسرائیل پیاده شد، به درگیری‌های این رژیم با همسایگانش در سال 1979 بر می‌گردد که طی آن شبه جزیره سیناء به مصر باز گردانده شد. برخی‌ها مدعی‌اند که خاخام یوسف در مخالفت با همکار اشکنازی‌خود خاخام شولو گورین از این گزینه حمایت کرده است. البته بعدها وی نظر خود راجع به صلح با فلسطینی ها را تغییر داد و هرگونه طرح صلح با فلسطینی‌ها را رد نمود. حزب شاس از رأی دادن به توافقنامه نخست اوسلو خودداری کرد و بر ضد توافقنامه دوم اوسلو رای داد. پس از آن روابط میان صهیونیست‌ها و فلسطینی‌ها رو به وخامت گرایید. بویژه پس از آغاز انتفاضه الاقصی که طی آن شاس از ائتلاف دست کشید و از حزب لیکود حمایت نمود.

عوادیا بزرگترین موج سیاسی و مذهبی خود را زمانی به راه انداخت که گفت اسرائیل می تواند در مقابل صلح بخش‌هایی از کرانه باختری را به فلسطینی‌ها بدهد. اما در سال‌های اخیر از این موضع خود عقب نشینی نمود و تاکید کرد که کرانه باختری متعلق به اسرائیل است و از گسترش شهرک‌نشینی در این منطقه به شدت حمایت نمود. در سال 2005 طرح قطع ارتباط با غزه را محکوم و بار دیگر به اصل «حفظ اصل نفس در آیین یهودیت» اشاره نمود و اعلام کرد که «قدرت‌یابی فلسطینی‌ها بدون پایبندی‌شان به پایان تروریسم به نوبه خود می‌تواند حیات یهود را به مخاطره بیاندازد، بویژه در مناطق نزدیک به نوار غزه و مخصوصاً در مناطقی که در تیررس موشک‌های قسام قرار دارد» یوسف همچنین ایده برگزاری همه پرسی عمومی برای قطع ارتباط با غزه را رد کرد و به اعضای شاس در کنست دستور داد تا علیه این طرح رای دهند.

تلاش ناکام برای ترور یوسف

در آوریل 2005، دستگاه امنیت رژیم صهیونیستی سه تن از اعضای جبهه مردمی برای آزادی فلسطین را دستیگر کرد که سعی داشتند خاخام یوسف را ترور نمایند. موسی درویش در 14 دسامبر 2005 به اتهام تلاش برای قتل این خاخام صهیونیستی به ده سال زندان و سه سال بازداشت خانگی محکوم گردید.

مواضع جنجالی خاخام عوادیا یوسف

خاخام عوادیا یوسف مواضع جنجال‌برانگیز و نژادپرستانه فراوانی درباره فلسطینی‌ها، ایران،‌ حزب الله، نظام حسنی مبارک، غیر یهودیان و برخی مسائل جدید داشته است که در ادامه آنها را بررسی می‌کنیم:

برای نابودی ایران و حزب الله دعا کنید

عوادیا یوسف همچنین دشمنی شدیدی با ایران و حزب الله دارد. وی با اثبات ناتوانی رژیم صهیونیستی در مبارزه با جمهوری اسلامی ایران، در جمع هواداران خود اعلام کرده بود که برای نابودی و حذف ایران می بایست نماز و دعا بخوانیم و برای حمله به ایران آماده بشویم. عوادیا یوسف همچنین در ادامه نظراتش، حزب‌الله لبنان یکی دیگر از شبکه های دشمن رژیم صهیونیستی معرفی کرده و درباره آن گفته بود: شبکه حزب‌الله لبنان نیز یکی از دشمنان و تهدیدهای رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود که زیر نظر ایران علیه اسرائیل اقدامات خصمانه انجام می‌دهد و ما بر اساس گفته های کتاب مقدس باید برای نابودی این دشمنان که از منطقه پارس هستند، دعا کنیم. عوادیا درباره مردم ایران نیز گفت:در ایران، مردم شروری هستند که می خواهند ما را نابود کنند. پس لازم است که ما برخاسته و با تمام قلبمان به درگاه خدا دعا کنیم.

بشریت برای خدمت به یهودیت آفریده شده‌اند

روزنامه صهیونیستی "هاآرتص "، در گزارشی به انعکاس سخنان"عوادیا یوسف " پرداخت که گفته بود: گوئیم‌ها (غیر یهودیان) جایگاهی در جهان ندارد و فقط شایسته خدمت به مردم اسرائیل هستند. عوادیا باور داشت که خلقت غیر یهودیان فقط برای خدمت کردن به یهودیان بوده است.

عوادیا : بشریت برای خدمت به یهودیت آفریده شده‌اند

آنها کار کنند، شخم بزنند، درو کنند و ما همانند یک "آقا " بنشینیم و بخوریم.

این خاخام نژادپرست در ادامه تفسیر این سخنان خود گفته بود: " دلیل نیاز به غیر یهودیان چیست؟ [برای اینکه] آنها کار کنند، شخم بزنند، درو کنند و ما همانند یک "آقا " بنشینیم و بخوریم. " بر اساس گفته‌های خاخام "عوادیا یوسف "، مرگ هیچ سیطره‌ای بر غیر یهودیان در اسرائیل ندارد. وی در تفسیر این سخن خود گفت: غیر یهودیان نیز همانند هر شخص دیگری باید بمیرند اما خداوند به آنها عمری طولانی می‌دهد، چرا؟ تصور کنید خر یک انسان بمیرد، در این صورت این فرد پول خود را [که بابت خرید خر پرداخته بود] از دست می‌دهد، این دلیل عمر طولانی غیر یهودیان است تا برای یهودیان به خوبی کار کنند.

غیر یهودیان آفریده شده اند تا به یهودیان خدمت کنند (لینک)

عوادیا یوسف به همین اکتفا نکرد و در جدیدترین نظرات خود درباره غیر یهود گفت: به طور کلی خوردن و یا نوشیدن تمام محصولاتی که توسط غیر یهودیان تولید می‌شود حرام است، وی همچنین در قسمت دیگری از نظرات خود درباره غیری یهودیان می‌گوید: رفتن به مکان‌های مذهبی غیر یهودیان اعم از مسجد و کلیسا به طور مطلق حرام است.

مبارک گنج راهبردی اسرائیل است/ مبارک با دعای من 30 سال حکومت کرد

عوادیا یوسف خاخام نژاد پرست صهیونیست ها که از نزدیکان حسنی مبارک بود، بارها او را گنج استراتژیک اسرائیل خطاب کرد و پس از سرنگونی مبارک نیز از شیخ الازهر خواست تا حکمی برای عفو وی صادر کند. خاخام «عوادیا یوسف» پس از مشاهده اولین جلسه محاکمه دیکتاتور مصر از احمد الطیب شیخ الازهر خواستار صدور فتوای دینی برای عفو مبارک شد.

عوادیا یوسف همچنین از دولت آمریکا خواست برای نجات مبارک از حکم اعدام وارد عمل شود. وی در سخنان هفتگی خود از حسنی مبارک به عنوان "مرد صلح طلب و دوست اسرائیل" نام برده و گفته بود: من برای نجات او از دست دشمنانش دعا می کنم. این خاخام صهیونیستی با بیان اینکه با مبارک همواره مکاتبه داشته است، مدعی شده بود: مبارک موجب اقتدار و احترام دولت مصر شد، او مورد احترام پادشاهان و رییسان‌جمهور دیگر کشورها بود از مردی صلح طلب و دوست اسراییل بود. من دعا می‌کنم که خداوند تا قلب قضات دادگاه با فهم و معرفت روشن شود و او را از اتهامات مطرح شده تبرئه و آزاد شود؛ از آنجا که او دوست اسرائیل بود برای سلامتی و بهبود کاملش دعا می‌کنم.

عوادیا یوسف؛ مبارک گنج راهبردی اسرائیل بود

در سال 2009 زمانیکه مبارک در آلمان تحت معالجات پزشکی قرار گرفت عوادیا برای وی یک نامه با مضمون دعا برای سلامتی‌اش ارسال کرد و مبارک نیز در پاسخ وی را به عنوان "دوست عزیز و خاخام بزرگ، رییس شورای خاخام‌ها" خطاب قرار داد.

بر اساس گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت، عوادیا با افشای جزییات دیدارش در 28 سال قبل با مبارک و هنگامی که خاخام ارشد رژیم اشغالی بود، گفت: "هنگامی که دریافتم مهندسان مصری تصمیم دارند جاده‌ای جدید را در مصر ایجاد کنند که از مقبره‌ای یهودی می گذشت، به همراه خاخام اریه درعی به مصر رفتم؛ مبارک در آنجا از ما به صورت رسمی و با احترام استقبال کرد؛ ما مشکل خود را مطرح کرده و پیشنهاد کردیم که مسیر آن جاده تغییر کند تا به مقبره توهین نشود، مبارک با این پیشنهاد مخالفت نکرد و با احترام کامل آن را پذیرفت. پس از پایان نشست و توافق درباره همه مسایل، من و مبارک در دفتر او در کاخ ریاست جمهوری قاهره تنها ماندیم؛ مبارک پس از آن به من گفت که ای خاخام من را دعا کن، من به دعای تو اعتقاد دارم." عوادیا در ادامه گفته بود: «من دست خود را بر سر مبارک گذاشته و برای او دعا کردم؛ این موضوع مربوط به 28 سال قبل بود؛ باقی ماندن یک نفر در مقام ریاست جمهوری مصر برای مدت 30 سال غیرعادی است، و بسیار نادر است، و این به فضل دعایی بود که برای او خواندم.»

اهدای عضو گناه بزرگی است اما ربودن اعضای بدن فلسطینیان نه!!

خاخام "عوادیا یوسف " در آخرین قوانین مذهبی که برای یهودیان منتشر کرد اعلام نمود یهودیانی که اعضای خود را برای کارهای تحقیقاتی هدیه می‌کنند و یا خودکشی کرده سزاوار برگزاری مراسمی عزاداری به شیوه یهودی نیستند. عوادیا یوسف کتاب جدید خود درباره قوانین مذهبی یهودیان در زمینه قوانین روز شبات [روز شنبه که در آئین یهودیت تعطیل است]، دارو، مراسم خاکسپاری، تعطیلات و دیگر موضوعات منتشر کرد. در این کتاب آمده است: «کسانی که اعضای خود را برای کارهای تحقیقاتی اهدا می‌کنند تا اعضای آنها کالبدشکافی شود، اگر چه این اقدام آنها باعث پیشرفت تحقیقات علمی میشود، اما گناه بزرگی مرتکب شده‌اند و ممکن است شانس زنده شدن روح و جسد خود در روز رستاخیز را از دست بدهند و بنابراین نباید برای مرگ آنها عزاداری کرد» این در حالی است که بر اساس تعالیم "تلمود " کتاب مقدس یهودیان، ربودن اعضای حیاتی بدن غیر یهودیان جائز است. در همین راستا "دونالد بوستروم " خبرنگار روزنامه سوئدی "افتون‌بلادت " ‌چندی پیش فاش کرد که نظامیان صهیونیست اعضای حیاتی فلسطینیان را می‌ربایند. این روزنامه‌نگار شواهد انکار ناپذیری را در این اقدام صهیونیست‌ها ارائه کرده بود.

عوادیا یوسف و پسرش قاچاقچیان اعضای بدن فلسطینی‌ها

در سال 2009 خبرهایی تکان دهنده از کشف باندی بزرگ از سیاستمداران و خاخام‌های صهیونیستی متهم به پولشویی و تجارت ضد انسانی در ایالت معروف نیوجرسی درز کرد. ایالتی که گفته می‌شود یکی از پایگاه‌های قدرت لابی یهودیان است. چندی بعد شبکه‌های خبری امریکا چهره چند خاخام پرنفوذ را به نمایش گذاشتند که به عنوان سر رشته داران پولشویی و قاچاقچیان اعضای بدن انسان تحویل محاکم شده بودند. عمق فاجعه در گزارشی که لس آنجلس تایمز و نیز یک روزنامه سوئدی به نام «افتون بلادت» از ابعاد فعالیت سیاه این به ظاهر رهبران مذهبی یهودیان منتشر کردند، هویدا شد.

طبق گزارش پلیس فدرال امریکا یک جنبه از فعالیت این افراد خریدن مقام‌های ذینفوذ مانند شهرداران و فرمانداران بود، در همین گزارش تأکید شده بود که حرفه و فعالیت آنها بیش از آنکه با کار گروه‌های فشار یا دلالان سیاسی شباهت داشته باشد با نقش گروه‌های تبهکار سنخیت دارد. خبر‌ها و تصویر‌هایی که صفحه نخست رسانه‌های امریکا را تسخیر کرد به اندازه کافی گویا بود؛ عکس دسته جمعی خاخام‌ها و این عبارت در شرح تصویر که «آنها سررشته دار قاچاق اعضای بدن فلسطینی‌ها به خارج بودند.»

عوادیا و پسرش در قاچاق اعضای بدن فلسطینی‌ها دست داشته اند

دو جنبه از فعالیت خاخام‌ها موجب شد که در این پرونده بیش از اسرائیل، ایدئولوژی صهیونیسم در کانون انزجار عمومی قرار گیرد : اول این که آنها در پوشش مؤسسات انساندوستانه در بروکلین، نیوجرسی و اسرائیل در حال فعالیت بودند. شبکه خاخام‌ها چندین مؤسسه خیریه یهودی تحت کنترل داشتند که با استفاده از اعتماد نظام بانکی میلیون‌ها دلار پولشویی کرده‌اند.
جنبه دوم از حقایق را هاآرتص ناگزیر شد فاش کند. این منبع در توضیح خبر تکان دهنده دستگیری خاخام‌های متهم به تجارت مرگ گفت که این خاخام‌ها با رهبر معنوی حزبی که به عنوان نماد صهیونیسم شناخته می‌شود پیوند داشته‌اند. طبق گزارش این روزنامه، پلیس اسرائیل بعد از تحقیقات درباره سوابق خاخام‌های متهم به قاچاق اعضای بدن انسان و پولشویی، به این نتیجه رسید که این افراد با «عوادیا یوسف» رهبر معنوی حزب شاس و خاخام ارشد اسرائیل، مرتبط بوده‌اند.

نکته جالب‌تر در گزارش هاآرتص این بود که خاخام‌های مرتبط با رهبران ایدئولوژیک در فلسطین اشغالی چندین مدرسه تعلیم آموزه‌های یهود را اداره می‌کردند و علاوه بر این، آنها مسئولیت جمع آوری کمک‌ها و موقوفات بسیاری را از مردم و ثروتمندان یهودی در امریکا را بر عهده داشتند. گزارش‌ها آرتص درباره ارتباطات هرمی خاخام‌های امریکا با اربابان کنیسه‌های تل آویو جایی برای تکذیب باقی نمی‌گذاشت. در صدرحلقه خاخام‌های امریکا «الیاهو بن هیم» و خاخام «ادموند ناحوم» قرار دارند که طبق گزارش پلیس فدرال امریکا امضای آنها پای چندین معامله قاچاق اعضای بدن انسان و پولشویی، ثبت شده است. آنها دوست مورد اعتماد «دیوید یوسف» پسر عوادیا یوسف رهبر مذهبی ساکن تل آویو هستند.

دیوید عوادیا

عمق فاجعه آنجا بود که با این گزارش هاآرتص بسیاری از ژنرال‌ها مراکز تعلیم و ترویج صهیونیسم وکنیسه‌های اسرائیل در مظان ارتباط با پرونده پولشویی و قاچاق اعضای بدن انسان قرار گرفتند. حزب شاس و آموزشگاه‌های آن نهادی است که اندیشه‌های نیل تا فرات یا اسرائیل (ارض موعود) را در متون سیاسی و درسی ساکنان فلسطین اشغالی رواج می‌دهد.

مادر حضرت یوسف در جنگ غزه به ما کمک کرد!!!!

در گزارشی که روزنامه یدیعوت اهارونوت منتشر کرده آمده است: «عوادیا یوسف که پدر معنوی حزب شاس محسوب می شود، در سخنرانی روز شنبه خود گفت بانو راحیل، مادر حضرت یوسف در جنگ به کمک سربازان ما آمد!». این خاخام با توصیف دقیق وظیفه ای که راحیل در این جنگ به عهده داشته {!} توضیح می دهد: «وقتی سربازان اسرائیلی به منزلی رسیدند و می خواستند وارد آن شوند ناگهان زن زیبایی را دیدند که به آنها هشدار داده و می گوید داخل این خانه نیروهای مقاومت که وی از آنها به عنوان تروریست اسم می برده {!} حضور دارند! سربازان می پرسند تو کیستی؟ و پاسخ می دهد چه اهمیتی دارد که من کیستم؟و نجوا می کند که من راحیل هستم!» البته گویا علاوه بر اینکه با وجود کمک این راحیل خیالی بازهم اسرائیل شکست خورد، راحیل ادعایی این خاخام ها چندان هم اطلاعات کاملی نداشته است و مثلا محل اسیر اسرائیلی گلعاد شالیت را بلد نبوده که دژخیمان این رژیم بعد از این همه زحمت دست از پا درازتر برنگردند! گفتنی است راحیل همسر دوم حضرت یعقوب است که به اعتقاد یهود قبرش در بیت لحم قرار دارد.

تناقض‌گویی ‌عوادیا: اوباما نوکر سیاه یهود یا حضرت داوود!!

پایگاه خبری عبری زبان "نیوزوان " در سال 2009 نوشت: «خاخام "عوادیا یوسف " رهبر معنوی حزب شاس برای اولین بار در واکنش صریح و عمومی به تقاضای آمریکا برای توقف شهرک‌سازی در شرق بیت‌المقدس، به "باراک اوباما " رئیس جمهور آمریکا حمله لفظی شدیدی انجام داد. وی در سخنرانی در بیت‌ا‌‌لمقدس گفت: "می‌گویند اینجا ساخت و ساز نکنید، آنجا ساخت و ساز نکنید، مثل اینکه ما نوکر آنها هستیم." رهبر معنوی حزب شاس در حالیکه به سیاهپوست بودن اوباما اشاره می‌کرد، اوباما و تمام سیاهان را نوکر خطاب کرد و افزود: "نوکرها بر ما حاکم شده‌اند ".

اما وی چندی بعد زمانی که قرار بود باراک اوباما در سال 2013 از سرزمین‌های اشغالی دیدن کند، در اظهاراتی متناقض گفت باید از «باراک اوباما» رییس جمهور آمریکا در جریان سفرش به اراضی اشغالی جوری استقبال شود که گویی وی حضرت داوود (ع) است! وی در ادامه عنوان داشت که بعید نمی‌داند ماشیح در دوره ریاست باراک اوباما ظهور کند! این خاخام صهیونیست همچنین با اشاره به بخش‌های از تورات عنوان داشت که ماشیح در دوره فردی ظهور می‌کند که مدافع یهودیان است. وی خطاب به شاگردان عنوان داشت: در روزگار کنونی سخت است یک پادشاه پیدا کنیم، اما باراک اوباما پادشاه زمانه ما است و به داوود بسیار نزدیک است. یوسف همچنین عنوان داشت که باراک اوباما اختیار اعلام جنگ علیه یک کشور و یا بخشیدن کشور دیگر را دارد و این از ویژگی‌های داوود (ع) است.

باید فلسطینی ها از صحنه روزگار محو شوند

خاخام عوادیا یوسف در اظهاراتی نژادپرستانه که از رادیو اسرائیل نیز پخش شد، ابراز امیدواری کرده بود که تمام فلسطینی‌ها از صحنه روزگار محو شوند، چون از اسرائیل متنفر هستند. یوسف در این سخنان گفته بودند: تمامی این اشرار که از اسرائیل متنفر هستند، باید طاعون بگیرند و از روی زمین محو شوند.

یوسف حکم به قتل تمامی فلسطینان می‌داد

البته این تنها سخن افراطی این خاخام ارشد صهیونیست‌ها نبود و وی در بحبوحه مذاکرات سازش مقامات رژیم‌صهیونیستی با مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین نیز مردم فلسطین را شیطان و دشمنی زهرآگین برای اسرائیل توصیف کرده و برای "محمود عباس " رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز آرزوی مرگ کرده بود. وی همچنین‌ها عرب‌ها را «مار» خوانده بود.

عودایا یوسف آروزی مرگ فلسطینیان را می‌کند (لینک)

همچنین دختر وی به همراه دختران و همسران 27 خاخام اسرائیلی کمپینی نژادپرستانه در جهت ممنوعیت ازدواج با دختران و پسران فلسطینی به راه انداخت. به گزارش روزنامه انگلیسی "دیلی‌تلگراف "، نامه‌ای که به امضای 27 همسر خاخام‌های اسرائیلی رسیده است از دختران یهودی می‌خواهد تا با فلسطینی‌های عرب ازدواج نکنند در این نامه همچنین از یهودیان خواسته شده است که در مکان‌هایی که اعراب کار می‌کنند، حاضر نشوند. در میان زنانی که نامه فوق را امضا کرده‌اند همسران و دختران خاخام‌های ارشد صهیونیست از جمله دختر "عوادیا یوسف " رهبر معنوی حزب شاس و از خاخام‌های افراط گرای یهودی دیده می‌شود.


پدر معنوی حزبی که در فساد غوطه ور است

عوادیا یوسف پدر معنوی حزبی بود که به فساد شهرت داشت. در همین راستا یوسف در پی تشدید حکم یکی از اعضای حزب شاس که به اتهام رشوه‌گیری دستگیر شده بود اعلام کرده بود دادگاه اسرائیل کاملا فاسد و قضات در این دادگاه بی دین هستند. روزنامه عبری زبان "یدیعوت آحارونوت "، "عوادیا یوسف " خاخام ارشد و رهبر معنوی حزب شاس، به دنبال تشدید مجازات علیه "اشلمو بنیزری" عضو حزب شاس و وزیر سابق رفاه گفت: تشدید مجازات بنیزری نشان دهنده فساد سیستم قضایی است و دیگر اینکه قضاتی که در این سیستم قضاوت می‌کنند، به هیچ چیزی اعتقاد ندارند و کاملا بی دین هستند

این وزیر سابق رژیم صهیونیستی یکسال پیش در دادگاه بیت المقدس به 18 ماه حبس محکوم شده‌ بود. در حالی که بنیزری پیشتر خواستار کاهش مدت حبس خود شده بود، دادستانی بر تشدید آن تاکید کرد. بنیزری 49 ساله به جرم فساد مالی و رشوه‌گیری محکوم شده است. وی در مدت پنج سالی که به عنوان وزیر امور رفاه اسرائیل مشغول بکار بود، صدها هزار دلار رشوه دریافت کرده بود.عوادیا در دفاع از بنیزری گفته بود: ما عمیقاً از حکم این دادگاه شیطانی متأسفیم، زیرا آنها یکی از دوستان ما را که در تدریس تورات فعال بود را محاکمه کرده‌اند.

اینترنت نجس و ایفون حرام است

«عوادیا یوسف» که به مواضع بسیار افراطی مشهور است، اینترنت را نیز ریشه تمام ناپاکی‌ها دانسته بود.خاخام‌های افراطی صهیونیسیت معتقدند که هرکس که به اینترنت وصل شود، نجاست را به خانه خود آورده است. علاوه بر این در مراسمی که به مناسبت ختم «تلمود» (مجموعه تحریفاتی که تحت تاثیر آموزه‌های شرک‌آلود بابلیان وارد دین یهود شده و صهیونیست‌ها آن را تورات شفاهی می‌نامند) در بیت‌المقدس برگزار شده بود، چند تن از خاخام‌های حزب «شاس» (شاخه سیاسی ارتودوکس‌های افراطی در اسرائیل به رهبری خاخام «عوادیا یوسف») استفاده از آیفون (تلفن‌های همراه هوشمند) را محکوم کرده بودند.


منابع و مآخذ:

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2157207

http://www.sarkhat.com/fa/news/135148335/

http://www.islamtimes.org/vdca06n6.49nwu15kk4.html

http://maerefat-ksh.blogfa.com/post-333.aspx

http://www.mashreghnews.ir

http://www.shia-news.com

http://www.zohoor-news.ir/1392/01/1

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8906080501

http://www.fardanews.com

http://shafaqna.com

http://www.islamtimes.org/vdcg3t9q.ak9qn4prra.html

http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%88%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A7_%D9%8A%D9%88%D8%B3%D9%81

http://www.haaretz.com/blogs/the-axis/two-decades-later-israel-s-rabbi-ovadia-could-stop-another-war-1.459747

http://www.bbc.co.uk/news/world-middle-east-24429733

http://en.wikipedia.org/wiki/Ovadia_Yosef

http://news.yahoo.com/ovadia-yosef-rabbi-israeli-kingmaker-dies-104420155.html

http://www.haaretz.com/news/national/.premium-1.550973

http://www.jewishpress.com/news/rabbi-ovadia-yosef-one-of-todays-giant-torah-sages-dies-at-93/2013/10/07/

http://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/172597

http://www.telegraph.co.uk/news/obituaries/10361625/Rabbi-Ovadia-Yosef.html

چرا دولت آمریکا با نرم‌افزارهای "متن‌باز" مخالف است؟ +تصاویر


گزارش تحلیلی مشرق درباره انحصارطلبی نرم‌افزاری؛
چرا سیستم‌عامل گران‌قیمت ویندوز، تمام بازار رایانه‌های کشورمان را قبضه کرده و چرا شرکت مایکروسافت، ایران را تحریم نمی‌کند؟ هنگامی که حتی اتحادیه اروپا نیز به مایکروسافت اطمینان ندارد، کاربر ایرانی بر چه اساسی باید به این سیستم عامل آمریکایی اعتماد کند؟
گروه جنگ نرم مشرق - انحصارطلبی همواره در طول تاریخ یکی از پدیده های رایج در عرصه اقتصاد و بازرگانی بوده است. تولیدکنندگان هنگامی که به یک محصول جدید که با اقبال عمومی مواجه می شد، دست پیدا می کردند، رموز کار خود را برای حفظ سلطه شان بر بازار حفظ کرده و در اختیار احدی نمی گذاشتند، در مشاغل مختلف هم این گونه بود، در برخی حرف رمز و راز و اصول کار از پدر به پسر و سینه به سینه منتقل می شد تا مبادا ثروت خانوادگی از بین برود.

 انحصارطلبی ریشه در میل انسان به سلطه، داشتن قدرت بر کنترل بازار، کسب سود و منافع کلان و ... دارد. در اقتصاد انحصارطلبی (Monopoly) زمانی موضوعیت پیدا می کند که شخص یا گروهی بر روی تولید و یا ارائه خدمتی، کنترل داشته و حدود و ثغور آن را تعیین می کند. انحصارطلبی را در تضاد با حقوق مصرف کننده می دانند چرا که وی مجبور می شود تنها از یک شخص یا گروه موارد مورد نیاز خود را تهیه کند، همچنین انحصارطلبی مانع ایجاد بازار رقابتی است. منحصر بودن تولید محصول یا خدمات به یک شخص، گروه، بنگاه و یا بنگاه های اقتصادی باعث می شود آن ها بتوانند قیمت ها، نحوه عرضه و در واقع شرایط بازار را در اختیار خود گرفته و مطابق منافع خود بازار را بچرخانند.

ایجاد تراست‌ها (Trust) محصول انحصارطلبی شرکت ها و کمپانی های بزرگ بود. یک تراست از اتحاد چند شرکت و یا کمپانی که کلایی مشابه تولید کرده و سهم عمده ای از بازار را در اختیار دارند، شکل می گیرد. در کشورهایی که مبتنی بر قوانینی نظام سرمایه داری اداره می شوند، تراست ها و کنسرن ها(اتحادیه ای متشکل از تراست ها) قدرت زیاد و اثرگذاری بالایی دارند. تاکنون قوانین بسیاری علیه انحصارطلبی وضع شده است که یکی از معروف ترین آن ها "قانون ضد تراست شرمن" است که در سال 1980 میلادی در امریکا به تصویب رسید.


با ایجاد صنعت کامپیوتر، در دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری و گسترش روز افزون آن، خیلی زود شرکت ها و کمپانی های بسیاری در این حوزه راه اندازی شدند، و به تبع آن انحصار طلبی نیز در این عرصه موضوعیت پیدا کرد. در طول نیم قرن گذشته بسیار اتفاق افتاد که پس از امضای قرارداد بین دو شرکت نرم افزاری و سخت افزاری، این دو شرکت مشتریان خود را به تهیه محصولات دیگری وادار کردند، به طوری که مشتری نمی توانست بدون تهیه سخت افزار خاص، از نرم افزاری که خریداری کرده بود استفاده کند و بالعکس.

بسیاری از شرکت های حوزه فناوری و تکنولوژی های نوین برای حفظ مشتریان خود ترفندهایی از این دست را دنبال می کنند، ساده ترین شکل آن شارژرهای گوشی های موبایل اند، که شارژر گوشی هیچ برندی به گوشی کمپانی دیگر متصل نمی شود، و یا فایلی که در سیستم عامل الف ایجاد شده باشد، در سیستم عامل های دیگر یا اصلاً باز نمی شود و یا به صورت بهم ریخته نمایش داده می شود و ... کاربر همیشه مجبور است سیستم عامل متناسب با سخت افزاری که در اختیار دارد را تهیه کند، و پس از آن نیز مجبور است برنامه های سازگار با سیستم عاملی که از آن استفاده می کند را جست و جو و نصب نماید، حتی پس از این کار هم باز ممکن است همه چیز مطلوب نباشد، مثلاً کاربر نتواند همیشه و بدون دردسر با مرورگر فایرفاکس وارد سایت مایکرو سافت شود و یا از  آی تیونز(iTunes) در ویندوز خود استفاده کند!


بیشتر کمپانی هایی که در دهه های 1980 و 1990 میلادی توانستند در بازار سخت افزار یا نرم افزارهای کامپیوتری سهمی را از آن خود کنند، به مدد اتخاذ سیاست های انحصاری توانستند به حضورشان در بازار و تا به امروز ادامه دهند. یکی از این کمپانی ها مایکروسافت است که از آن به غول نرم افزاری دنیا تعبیر می شود. مایکروسافت به عنوان بزرگترین شرکت نرم افزاری دنیا ده ها هزار کارمند داشته و در بسیاری از کشورها سهم عمده ای از بازار فروش را به خود اختصاص داده است. شناخته شده ترین محصولات مایکروسافت عبارتند از: سیستم عامل ویندوز، بسته نرم افزاری آفیس و کنسول بازی Xbox.

شرکت مایکروسافت(Microsoft Corporation) در سال 1975 توسط بیل گیتس و پل آلن در ردموند ایالت واشنگتن امریکا ایجاد شد. مایکروسافت پس از قریب یک دهه فعالیت در حوزه های مختلف نرم افزاری، اولین ویندوز را در سال 1985 روانه بازار کرد. یک دهه طول کشید تا نسخه های ویندوز بتوانند نظر کاربران سطوح مختلف را به خود جلب کنند. در سال 1995، ویندوز 95 تحول بزرگی ایجاد کرد، به طوری که در پایان روز چهارم عرضه اش، یک میلیون نسخه از آن به فروش رفته بود. در سپتامبر همان سال دولت چین ویندوز را به عنوان سیستم عامل رسمی کشورش انتخاب کرد.

با فراگیر شدن استفاده از اینترنت، مایکروسافت اینترنت اکسپلورر4 را در سال 1997 عرضه کرد، اما دادگستری امریکا از مایکروسافت خواست دیگر ویندوز و اینترنت اکسپلورر را همراه یکدیگر به بازار نفرستند. ورود ویندوز 98 پیشرفت بزرگ دیگری برای مایکروسافت بود اما از همین سال کم کم انحصارطلبی های مایکروسافت با چالش مواجه شد. در سال 98 اسنادی بر روی اینترنت منتشر شد که نشان می داد مایکروسافت نرم افزارهای اوپن سورس(Open Source) را تهدیدی جدی علیه خود دانسته و به همین منظور با لینوکس مقابله می کند. مایکروسافت صحت این اسناد را تائید کرد اما گفت آن ها صرفاً تحقیقات مهندسی بوده اند.

 
با عرضه ویندوز 2000 میلادی و پس از آن ویندوز XP دامنه امپراطوری مایکروسافت بیش از پیش گسترش پیدا کرد اما از همان دوران شکایت ها علیه مایکروسافت و جرائم وضع شده برای آن نیز افزایش پیدا کردند. اولین شکایت در سال ۱۹۹۳ میلادی توسط شرکت Novell مطرح شد و طی آن اتحادیه اروپا مایکروسافت را به فاش کردن اطلاعات در مورد بعضی محصولاتش و همچنین تولید نسخه‌ای از ویندوز بدون برنامه مدیا پلیر (Windows Media Player) محکوم کرد.

در ‌‌سال ۱۹۹۸ میلادی تعداد 19 ایالت در امریکا به مخالفت با مایکروسافت برخواستند، چرا که مایکروسافت به صورت غیر قانونی از قدرت انحصاری خود در حراج و فروش ویندوز سوءاستفاده کرده بود، همچنین در همین سال شرکت سان (Sun Microsystems) از مایکروسافت بابت فاش نکردن بعضی از رابط‌های ویندوز NT شکایت کرد که طی آن، پرونده بخاطر نحوه یکپارچه سازی تکنولوژی های استریم (Stream) در ویندوز گسترش پیدا کرد و اتحادیه اروپا مایکروسافت را محکوم به ارائه نسخه بدون ویندوز مدیا پلیر ویندوز و همچنین ارائه اطلاعات لازم برای فعل و انفعالات برنامه تحت شبکه رقیب با ویندوزهای دسکتاپ و سرور کرد. در آوریل سال ۲۰۰۰ میلادی دادگاه آمریکا، قانونی تصویب کرد که طبق آن مایکروسافت باید فعالیت های خود را با استفاده از قدرت انحصاری و به دور از اهداف مبارزه طلبی ادامه می داد.

به مایکروسافت دستور داده شد تا به دو کمپانی، یکی برای تولید سیستم عامل و دیگری برای تولید باقی محصولات تقسیم شود. اما مخالفان مایکروسافت به این رای راضی نشدند و مایکروسافت نشستی جداگانه با آن ها برگذار کرد. در سپتامبر سال ۲۰۰۱ جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا دستور داد مایکروسافت به صورت قبلی که یک شرکت یکپارچه بود، درآید و پس از آن نشستی با مایکروسافت در   قوه قضاییه آمریکا برقرار شد.

 
در سال ۲۰۰۴ میلادی اتحادیه اروپا مطابق قانون ضد انحصار(Anti-Trust / قوانین و تصمیمات ضد تشکیل تراست برای ایجاد امکان رقابت) این اتحادیه، مایکروسافت را  محکوم به پرداخت ۴۹۷ میلیون دلار علاوه بر احکام قبلی با محدودیت ۱۲۰ روزه برای فاش سازی اطلاعات ویندوز سرور و ۹۰ روز برای ارائه ویندوز بدون مدیا پلیر کرد که در آن زمان بیشترین جریمه ای بود که اتحادیه اروپا تصویب کرده بود.

اتحادیه اروپا مایکروسافت را متهم کرد که از تسلطش بر بازار سیستم عامل ها به عنوان اهرمی برای در دست گرفتن بازار نرم افزارهای پخش رسانه (با ارائه ویندوز مدیا پلیر بر روی ویندوز) و سیستم عامل های سرور سوء استفاده کرده و بدین ترتیب فرصت رقابت را از سایر شرکت ها در حوزه نرم افزارهای سرور و پخش کننده های مدیا گرفته است. در واکنش به این حکم مایکروسافت یادداشت تندی را علیه اتحادیه اروپا منتشر کرد و اتحادیه را به تصویب قوانین ناقض حقوق مالکیت (کپی رایت) محکوم کرد و در نهایت در سال ۲۰۰۴ میلادی جریمه را پرداخت کرد اما به جای اسناد خواسته شده در آخرین روز مهلت کد ویندوز سرور ۲۰۰۳ (Windows Server 2003 SP1) خود را به صورت محدود منتشر کرد. در سال 2005 میلادی مایکروسافت مجبور شد در کره جنوبی علاوه بر پرداخت جریمه 33 میلیون دلاری، دو نسخه ویندوز، یکی همراه با ویندوز مدیا پلیر و ویندوز مسنجر و دیگری بدون این دو نرم افزار عرضه کند. در همین سال مایکروسافت از ایکس باکس360(Xbox 360) رونمایی کرد، پس از شکست قبلی این بار توانست کنسول کامل تری را روانه بازار کند.


در سال ۲۰۰۶ میلادی مایکروسافت شروع به ارائه اطلاعات خواسته شده اتحادیه اروپا کرد اما اتحادیه اروپا اعلام کرد که «خیلی دیر شده» و مایکروسافت را ۴۸۸/۵۸ میلیون دلار دیگر (۲/۳۹ میلیون برای هر روز تأخیر از ۱۶ دسامبر ۲۰۰۵ میلادی تا ۲۰ ژوئن ۲۰۰۶ میلادی) جریمه و تهدید کرد که اگر تا ۳۱ جولای ۲۰۰۶ میلادی اطلاعات را ارائه نکند جریمه را به روزی ۴/۸۱ میلیون دلار افزایش می دهد.

بیانیه اتحادیه اروپا پس از آن صادر شد که یکی از دانشمندان مورد اعتماد این اتحادیه اطلاعات ارائه شده از سوی مایکروسافت را غیرمعتبر و غیرقابل استفاده نامید. در سال 2007 میلادی شرکت های اوراکل، سان، نوکیا و ای بی ام درباره عدم در اختیار گذاشتن اطلاعات مربوط به ویندوز از طرف مایکروسافت، به کمیسیون اتحادیه اروپا شکایت کردند، چرا که بدون داشتن جزئیات لازم درباره ویندوز نمی توانستند نرم افزارهای قابل رقابت با محصولات مایکروسافت بسازند.

ویندوز مدیا پلیر یکی از موارد همیشگی شکایت علیه مایکروسافت بوده است، در این میان مایکروسافت همواره مدعی رعایت قوانین بوده و گفته است تنها به این دلیل ‏که یک شرکت بزرگ و موفق است نباید آن را مجبور کرد تمام نوآوری ها و رازهایش را در اختیار دیگران ‏قرار دهد. در سپتامبر ۲۰۰۷ مایکروسافت در استیناف خود علیه کمیسیون اروپا شکست خورد و حکم ۴۹۷ میلیونی، ارائه نسخه بدون مدیاپلیر ویندوز و افشای اطلاعات خواسته شده تائید شد. 

      
در سال 2008 میلادی مجدداً اتحادیه اروپا مایکروسافت را به علت نقض قوانین ضد تراست اتحادیه اروپا متهم کرد، چرا که سیاست های انحصاری مایکروسافت در عرضه اینترنت اکسپلورر همراه ویندوز امکان رقابت را از سایر شرکت های نرم افزاری ارائه دهنده مرورگر گرفته و به آن ها خسارت های زیادی وارد کرده بود، همچنان که گوگل از این سیاست ها خسارت دیده بود.

در آن زمان معمولا صفحه خانه(home page) در مرورگر اینترنت اکسپلورر سایت MSN بود. بدین ترتیب کاربران بویژه مبتدیان از این مرورگر و سایتی که به صورت پیشفرض در آن باز می شد، بیشتر استفاده می کردند.

همچنین در این سال اتحادیه اروپا مایکروسافت را ۱/۴۴ میلیون دلار دیگر بابت عدم موفقیت در اجرای تصمیم ضد تراست که در سال ۲۰۰۴ میلادی گرفته شد، جریمه کرد. مایکروسافت علیه این حکم تقاضای استیناف کرد اما دادگاه استیناف حکم را تائید نمود و فقط میزان آن را به دلیل اشتباه در محاسبه توسط کمیسیون اروپا به ۱/۳۸ میلیون دلار کاهش داد. نیویورک تایمز تصمیم مایکروسافت در این مورد را «تصمیمی که می تواند پایان دوره ای در قانون ضد تراست را مشخص کند که تعدیل کننده ها از جریمه های سنگین برای به زانو در آوردن غول‌های تکنولوژی استفاده می کنند» نامید. مدتی بعد اتحادیه اروپا اعلام کرد می خواهد تحقیقاتی را در مورد پشتیبانی آفیس مایکروسافت از فرمت Open Document شروع کند.

 

در سال ۲۰۰۹ میلادی اتحادیه اروپا با بیان این که «گره زدن اینترنت اکسپلورر به ویندوز به رقابت دیگر مرورگرها صدمه می زند، نو آوری محصول را تخریب می کند و در نهایت حق انتخاب را از کاربر می گیرد» اعلام کرد ارائه اجباری اینترنت اکسپلورر را در ویندوز را بررسی می کند که مایکروسافت در پاسخ به آن اعلام کرد اینترنت اکسپلورر در نسخه Windows 7 E (نسخه ویندوز ۷ مخصوص اروپا) وجود نخواهد داشت. نتیجه این شد که اتحادیه اروپا اجازه داد مایکروسافت در ویندوز لیستی از ۱۲ مرورگر رقیب که به صورت تصادفی مرتب شده‌اند را به کاربر نشان دهد تا وی مرورگر مورد نظر خود برای نصب انتخاب را کند. اما این انتخاب در ویندوز ۷ سرویس پک ۱ (از فوریه ۲۰۱۱ ) ناپدید شد و ۱۴ ماه در همین حالت ماند. مایکروسافت این اتفاق را یک خطای تکنیکی اعلام کرد اما در مارس ۲۰۱۳ میلادی اتحادیه اروپا بخاطر جلوگیری از بی محلی به توافقات، مایکروسافت را ۵۶۱ میلیون یورو (۷۳۲ میلیون دلار) جریمه کرد، طبق اطلاعیه‌ی کمیسیون اروپا، این عمل مایکروسافت باعث شده است تا ۱۵ میلیون کاربر اروپایی ویندوز به صفحه‌ی انتخاب مرورگر دسترسی نداشته باشند.

 

مایکروسافت تنها نمونه ای است از شرکت های فعال در صنعت کامپیوتر و موبایل که انحصارطلبی را در محصولات خود لحاظ می کنند، گوگل، اپل، سونی، نوکیا، یاهو و ... تمام این شرکت ها گاه به شکلی آشکار و گاه مخفیانه در جهت کسب منافع خویش و شرکای تجاری و هم پیمانانشان قوانین ضد انحصار را زیر پا می گذارند، گوگل در جست و جو های صورت گرفته نتایجی را بر می گرداند که حاوی لینک به سایت‌های زیرمجموعه خودش باشد، یا حداقل لینک های مربوط به رقیبانش را در صفحات نخست نشان نمی دهد، سایر شرکت ها نیز به همین ترتیب.

اما اختلاف مایکروسافت و اتحادیه اروپا جنبه های دیگری هم دارد، و فعلا این مایکروسافت است که بیشتر از سایر کمپانی ها به علت سیاست های انحصارطلبانه جریمه و محکوم شده است. فارغ از جنبه های اقتصادی دعاوی فوق، مسائل سیاسی و امنیتی را در محکومیت مایکروسافت نباید نادیده گرفت. مایکروسافت یک شرکت به ظاهر خصوصی امریکایی است، و دسترسی نداشتن به کدهای منبع(Source Code / کد های کامپیوتری که نرم افزار با آن ها نوشته شده است.) ویندوز نگرانی های امنیتی ویژه ای به دنبال دارد، چرا که بسیاری از دولت ها، موسسات پژوهشی، دانشگاه ها، نهاد های بین المللی  از این سیستم عامل استفاده می کنند.

برای درک بهتر نگرانی های امنیتی کافی است در نظر بگیریم که اگر ویندوز قابلیت جاسوسی از اطلاعات کاربران را داشته باشد، چه پیامدها و تبعاتی کشورها و مردم جوامع مختلف را تهدید خواهد کرد؟ پافشاری بر روی دستیابی به کدهای ویندوز برای بررسی چنین جنبه هایی است. چنین می توان گفت که مایکروسافت تاوان یک جنگ اطلاعاتی نامرئی را می پردازد.
      



کد منبع(سورس کد)، کدی که اسرار یک برنامه را فاش می کند.

البته مایکروسافت حق دارد از حق مالکیت خود بر دستاوردهای نرم افزاری اش دفاع کند، و کد آن ها را به راحتی در دسترس سایر شرکت های رقیب قرار ندهد، اما این برای زمانی است که انسان ها منافع مادی خود و جامعه شان را بر منافع افراد دیگر جوامع ترجیح ندهند، زمانی که برخی از انسان ها به دنبال سلطه بر دیگران و استعمار، استثمار و استحمار آن ها نبوده و نخواهند از اطلاعات محرمانه آن ها بر علیه شان استفاده کنند.

اما جهان امروز چنین شرایطی ندارد و مایکروسافت هم یک شرکت امریکایی است، شرکتی که توانسته به عنوان غول نرم افزاری جهان حکمران مطلق حوزه کامپیوترهای شخصی باشد، همچنان که بسیاری از شرکت های امریکایی در حوزه های مختلف غذایی، پزشکی، رسانه ای  حرف اول را می زنند. اتحادیه اروپا نیز به همین علت از یک طرف مایکروسافت را برای انتشار کد منبع ویندوز تحت فشار قرار می دهد و از طرف دیگر از سیستم عامل و نرم افزارهای متن باز پشتیبانی می کند. در واقع می توان ریشه اقدامات اتحادیه اروپا در قبال مایکروسافت را در فشارهای صورت گرفته از جامعه متن باز(Open Source Society) یافت.

      
نرم‌افزار متن باز یا آزاد (اُپن سورس – Open Source) نرم‌افزاری است که کد آن در دسترس کاربران و برنامه نویسان قرار دارد. این نرم افزارها اغلب رایگان بوده و کاربر می تواند با تغییر دادن کد نرم افزار را به شکل مورد دلخواه خود تغییر دهد. جامعه متن باز به اجماعی جهانی از طرفداران نرم‌افزارهای متن باز که با انحصارطلبی شرکت های کامپیوتری مخالف هستند، گفته می شود. جامعه متن باز در سراسر جهان در خلال سال ها تلاش توانسته است نرم افزارهای متنوعی را تولید کند، که از جمله معروف ترین آن ها می توان به سیستم عامل لینوکس و مرورگر فایرفاکس اشاره کرد.

افراد معتقد به آزادی در فضای مجازی و حوزه نرم افزارهای کامپیوتری اصول مخصوص به خود را در استفاده از فناوری های نوین دارند. برای مثال می توان به مقاله ای با نام "ما می توانیم به پیوست های ورد(Word) پایان دهیم" از ریچارد استالمن در سایت gnu.org اشاره کرد.

استالمن در این مقاله توضیح می دهد که چگونه استفاده از نرم افزار مایکروسافت ورد (Microsoft Word) آزادی کاربران برای مطالعه، تغییر، کپی‌برداری و توزیع را نفی می کند، چرا که کاربران مجبور هستند نسخه های جدید این نرم افزار را خریداری کنند زیرا فایل های قدیمی آن‌ها تنها با این نرم افزارها قابل استفاده خواهد بود. استالمن اینکه سازمان ها و دولت ها گاه فرد را مجبور به ارائه مستندات خود در قالب Word می کنند را ظالمانه معرفی می کند. وی معتقد است استفاده از قالب سرّی Word مانع از رشد جامعه و اشاعه آزادی می شود، چرا که متن فایل های Word را نمی توان به شکل صحیح و کامل در نرم افزارهای دیگر مشاهده کرد و مهم تر از آن، مایکروسافت هر زمان که بخواهد می تواند این قالب را تغییر دهد که در نتیجه دستیابی به کد آن برای جامعه متن باز بسیار دشوار و دور از دسترس می گردد.

استالمن پیشنهاد یک رفتار اجتماعی اینترنتی به  نام "پیوست Word ارسال نکنید"(اشاره به ارسال پیوست های Word به همراه نامه های الکترونیکی) را مطرح می کند، همچنین عباراتی را برای منصرف کردن افراد از استفاده از Word پیشنهاد می دهد: « عادت به ارسال مستندات در قالب Word تأثیر بدی بر جای می‌گذارد، چرا که اشخاص را مجبور به استفاده از نرم‌افزارهای مایکروسافت خواهد کرد. در نتیجه شما به یکی از پشتیبانان انحصارطلبی مایکروسافت تبدیل خواهید شد. به ویژه که این مسئله مانع بزرگی بر سر راه قبول سیستم‌عامل گنو/لینوکس خواهد بود. ممکن است لطفا در استفاده از قالب Word برای ارتباط با دیگر افراد تجدید نظر کنید؟»

      
نگرانی افرادی مانند استالمن مشخص است، اینکه نرم افزارهایی مانند Word با قالب ناشناخته که جزء اسرار مایکروسافت است دقیقاً چه کاری انجام می دهند؟ آیا Word تنها یک نرم افزار ویرایش متن است یا استفاده های دیگری نیز برای مایکروسافت دارد؟ در واقع اگر چه تا به حال سندی رسمی مبتنی بر جاسوسی ویندوز و یا نرم افزارهایی مانند Word منتشر نشده است، اما عدم انتشار کامل کدهای آن ها از سوی مایکروسافت نشان می دهد این نرم افزارها چیزی فراتر از آن چه که نشان می دهند، هستند.

برای درک بهتر این موضوع کافی است در نظر داشته باشیم اگرچه جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از موارد از سوی غرب تحریم شده و تعداد زیادی از نرم افزارها مدت هاست در ایران پشتیبانی نمی شوند و به محض مراجعه به سایت شرکت ارائه دهنده پیغام تحریم و عدم پشتیبانی از کاربر ایرانی مشاهده می شود، اما ویندوزِ چند صد دلاری به راحتی در کشور تکثیر شده و بازار کامپیوترهای شخصی را در کشور قبضه کرده است. چرا مایکروسافت ایران را تحریم نمی کند؟ هنگامی که حتی اتحادیه اروپا نیز به مایکروسافت اطمینان ندارد، کاربر ایرانی بر چه اساسی باید به سیستم عامل امریکایی اعتماد کند؟

چنانچه پیشتر اشاره شد، مایکروسافت در سال 2000 میلادی محکوم به این شد که به دو شرکت مجزا تقسیم شود اما با دستور جورج بوش در سال 2001 میلادی مجدداً یکپارچه شد، تولید سیستم عامل در کنار نرم افزارهای جانبی و سایر محصولات از سوی مایکروسافت چه منفعتی برای ایالات متحده امریکا دارد که عالی ترین مقام اجرایی این کشور در این باره دستور صادر می کند؟


شرکت هایی مانند مایکروسافت و گوگل بازوهای عملیاتی ایالات متحده امریکا در جنگ های سایبری آینده هستند. گوگل به عنوان ابزار عملیات روانی و رسانه ای و مایکروسافت به عنوان بازوی جمع آوری و تخریب اطلاعات دشمن. به همین علت است که مایکروسافت توانسته مرزهای امپراطوری خویش را در اکثر کشورهای جهان از جمله کشورهای اسلامی گسترش دهد و گوگل در جایگاه اولین سایت اینترنتی بنشیند.

دعواهای صوری این دست کمپانی ها در حوزه اقتصاد و منافع مالی طبیعی است اما مهم این است که تمام آن ها زیر پرچم ایالات متحده قرار داشته و به آن خدمت می کنند، به همین منظور است که هر از چندگاهی صحبت از دفاع دولت امریکا از این شرکت ها به گوش می رسد، برای مثال بارها دولت ایالات متحده از گوگل در برابر کشورهایی مانند چین حمایت کرده است و یا کمیسیون فدرال ارتباطات آمریکا گوگل را از اتهام رفتار غیر انحصاری تبرئه کرد، اقدام سوال برانگیزی که اعتراض مایکروسافت و سایر شرکت ها را به دنبال داشت.

گوگل متهم شده بود که اطلاعات و لینک های رقبایش را در نتایج جست و جو ها نمایش نمی دهد، اصلاح این مورد تغییر در پروتکل ها و الگوریتم های گوگل را می طلبید که این موضوع خوشایند ایالات متحده امریکا نبود.



     
یکی از معدود راه های مقابله با انحصارطلبی و در واقع سیطره اطلاعاتی ایالات متحده امریکا روی آوردن به نرم افزارهای متن باز است، موضوعی مغفول مانده که پس از گذشت سال ها از مطرح شدن آن، آنچنان که باید و شاید به آن پرداخته نشده است. با توجه به گسترش روز افزون نفوذ فناوری های نوین در زندگی عموم افراد جامعه ضرورت پرداختن به نرم افزارهای متن باز در کنار آموزش طرز صحیح استفاده از محصولات سخت افزاری و نرم افزاری کمپانی های خارجی بیش از پیش احساس شده و برنامه ریزی های مدون و تنظیم سازوکار ویژه ای را می طلبد.

از مقاله‌های فمینیستی تا همصدایی با مادر ندا آقاسلطان


همه سوابق معاون جدید روحانی؛
شهیندخت مولاوردی از جمله اعضای حزب منحله مشارکت است و از مدعیان تقلب در انتخابات 88 بوده است و به گفته خود در صف اول صف‌آرایی‌های خیابانی و آشوب‌های پس از انتخابات قرار داشته است، از جمله نویسندگان نامه به خاتمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می‌باشد که با ادعای دفاع از شبهه افکنی در انتخابات 88، از وی به عنوان نماد اخلاق و قانونگرایی، اعتدال و میانه روی نام می‌برند.
گروه سیاسی مشرق - بر خلاف سرعت بالای رئیس‌جمهور در معرفی اعضای کابینه به مجلس و با گذشت نزدیک به دو ماه از شروع به کار دولت یازدهم، روز گذشته دکتر روحانی در حکمی شهیندخت مولاوردی را به سمت «معاون رییس‌جمهور در امور زنان و خانواده» منصوب کرد.

به گفته اعضای مرکز امور زنان و خانواده، کارگروه زنان رئیس‌جمهور یازدهم برای انتخاب گزینه پیشنهادی معاونت امور زنان در هفته های اخیر  جلسات متعددی را با گروه‌های مختلف زنان برگزار کرده و از برخی نیز درخواست برنامه داشته است و از همه اقشار زنان فعال دعوت به عمل آمد ولی در عین ناباوری شهیندخت مولاوردی  از جمله اعضای حزب منحله مشارکت به عنوان گزینه نهایی انتخاب شد و دولت اعتدال‌گرا و شایسته سالار کلید ساختمان نوفل لوشاتو را به او تحویل داد.

بنابراین، از این پس شهیندخت مولاوردی سکان‌دار مرکزی خواهد بود که به عنوان یک مرجع تصمیم‌گیری و موتور محرکی برای انجام امور مربوط به زنان و خانواده معرفی می‌شود.


مولاوردی کیست؟

شهیندخت مولاوردی از جمله اعضای حزب منحله مشارکت است که یادداشت ها و مقالات او در سایت‌های وابسته به عناصر  ملی - مذهبی‌ با رویکردی کاملا فمنیستی به رشته تحریر در آمده است.

وی در دوران ریاست جمهوری خاتمی، مدیر ارتباطات بین الملل مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری بوده‬ است و نام او در میان اعضای انجمن زنان اصلاح طلب و همچنین ائتلاف اسلامی زنان نیز به چشم می‌خورد.

او در وبلاگ شخصی‌اش، خود را اینگونه معرفی می‌کند: «در شهر خوی متولد شدم. کودکی و نوجوانی‌ام را در آن شهر و چندسالی در شهر سردشت گذراندم. از سال 1363 که در دوره کارشناسی حقوق دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم تاکنون ساکن تهران هستم. انتخاب موضوع مرتبط با مسایل زنان برای پایان نامه آن دوره - بررسی اقدامات بین المللی مقابله با خشونت علیه زنان - افق جدیدی پیش روی من گشود و با آن پا در وادی بی انتهایی نهادم که پشت سرگذاشتن آن جز با پایان عمر میسر نیست.»

مولاوردی در دوران هشت ساله اصلاحات و پس از آن برای ارتقاء جایگاه و حقوق زنان بر اساس آموزه‌های فمینیسم و برابری جنسیتی فعالیت‌های زیادی داشته است.


اعتراض مولاوردی به کابینه پیشنهادی روحانی

شهیندخت مولاوردی دبیر کل جمعیت دفاع از حقوق بشر زنان و عضو ائتلاف اسلامی زنان در جلسه با حضور خبرنگاران و با محوریت عدم حضور زنان در کابینه دولت آقای روحانی، می‌گوید: «دیوارهایی برای ورود زنان به سیاست قد برافراشته اند که مانع ورود آنها به دروازه قدرت می‌شود.» وی در ادامه تاکید می‌کند: «از دیرباز سیاست را قلمرو مردان می‌دانستند، برای همین آنان امکانات ، قدرت و ثروت را در اختیار دارند.»

مولاوردی با انتقاد از انتصاب‌های حجت الاسلام حسن روحانی و قرار نداشتن وزیر زن در کابینه دولت یازدهم عنوان می‌کند: سهم زنان در لیست 33 نفره دولت یازدهم صفر است، چرا به زنان اعتماد نمی‌کنند و تناسب رشته با پست مدیریتی را به زبان می‌آورند، در حالی که یک پزشک اطفال 16 سال وزیر امورخارجه کشور بوده است.


چانه‌زنی معصومه ابتکار برای انتخاب شهیندخت مولاوردی

پس از فراز و نشیب‌های زیاد در بررسی گزینه های مطرح برای سمت «معاون رییس‌جمهور در امور زنان و خانواده» زمزمه‌هایی از تلاش های معصومه ابتکار برای انتخاب مولاوردی به گوش رسید به طوری که پایگاه خبری-تحلیلی خانواده و زنان نوشت: «خبرها از انتصاب نهایی رئیس‌جمهور برای پست «معاون رییس‌جمهور در امور زنان و خانواده» می‌دهد. ظاهراً تلاش‌های مصرانه معصومه ابتکار به نمایندگی از جریانات اصلاح‌طلب برای معرفی شهیندخت مولاوردی و متقاعد کردن رئیس‌جمهور برای این انتخاب، موفقیت‌آمیز بوده است و او تا چند روز آینده معرفی خواهد شد.»

این پایگاه اطلاع رسانی با انتقاد از احتمال انتخاب شهیندخت مولاوردی، نوشت: «او از چهره‌های اصلاح‌طلب فعال در حوزه زنان است که تلاش‌های بسیاری را در دوران هشت ساله اصلاحات و پس از آن برای ارتقاء جایگاه و حقوق زنان براساس آموزه‌های فمینیسم اسلامی و برابری جنسیتی داشته است.»

در ادامه این خبر آمده است: ایشان را نمی‌توان نماینده رویکرد اعتدال‌گرایی در این حیطه دانست.


مقاله فمینیستی در سایت ملی - مذهبی

وی طی مقاله‌ای تحت عنوان "در دفاع از ارتقای سطح تشکیلات زنان" در سایت ملی-مذهبی‌ نوشته است: «مشارکت فعال زنان و کنترل آنان بر منابع باید همپای مردان و نه جدای از آنان دیده شود. رسیدن به این وضعیت نیازمند توانمندی زنان است و این میسر نمی‌شود، مگر آن که یک رویکرد و یک دیدگاه متناسب باشرایط و اقتضائات موجود اتخاذ شود و اینکه به زنان به چشم موجودی وابسته، طفیلی، درجه دو، ضعیف، مطیع و فرمانبر محض،دائم الحمایه،آسیب پذیر،در زمره صغار و محجورین و واجب النفقه مادام العمر (نفقه بگیر پدر و شوهر یا نفقه بگیر دولت) نگاه نشود و نگاه به زنان نگاه سرمایه ای و انسانی باشد.»

شهیندخت مولاوردی همصدا با مادر ندا آقا سلطان!

وی در تاریخ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸ زیر بیانیه‌ای اعتراضی را امضا کرده است، که در آن آشوب‌گران خیابانی افرادی صلح‌جو خوانده شده‌اند و آشوب‌های غیرقانونی پس از انتخابات را کاملا مسالمت‌آمیز و قانونی معرفی کرده‌اند، در بخشی از این بیانیه که امضای شهیندخت مولاوردی نیز پای آن دیده می‌شود، آمده است: «آنان را که سخن از صلح و آرامش و برابری زده اند به جرم آشوب به بند می‌کشند. کسانی را که با سکوت ، سخن گفته اند دهان می درند و آنان را که در جستجوی عدالت چشم چرخانده اند، نگاه می کشند.»
در ادامه این بیانیه فعالان جنبش زنان خود را در صف اول صف‌آرایی‌های خیابانی پس از انتخابات معرفی کرده اند، به طوری که در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «فعالان جنبش زنان از روزهای نخست اعتراض‌های مدنی مردمی به روند نتایج انتخابات، در کنار مردم و همصدا با آنها  از حق خود سخن گفته اند. آنها در دل رودخانه هایی که در خیابانها به حرکت در می آمد حضور داشتند.  هم در قلب خیابانها بودند و هم مثل همه خشونت‌ها قربانی ردیف نخست! آنها همصدا با مادر ندا ضجه زدند

دفاع از شبهه «تقلب» و «عدم صحت انتخابات» در سال 1392

شهیندخت مولاوردی که از مدعیان تقلب در انتخابات 88 بوده است و به گفته خود در صف اول صف‌آرایی‌های خیابانی و آشوب‌های پس از انتخابات قرار داشته است، از جمله نویسندگان نامه به خاتمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است که با ادعای دفاع از شبهه افکنی در انتخابات 88، از وی به عنوان  نماد اخلاق و قانونگرایی، اعتدال و میانه روی نام می‌برند.

در بخشی از این نامه که در تاریخ 1392/02/03 نوشته شده است با تاکید بر شبهه‌دار بودن انتخابات سال 88 آمده است : «علی رغم همه شبهه ها و خاطرات در مورد نحوه برگزاری انتخابات قبلی، اینک گمان ما این است که هزینه انتخابات ریاست جمهوری سال 88 آن قدر سنگین بوده است که...»

آیا گزینه مطرح‌شده در راستای اعتدال است؟
حال باید پرسید، حجت الاسلام حسن روحانی که از همان ابتدا با شعار تدبیر و امید به صحنه انتخابات وارد شد و پس از اینکه توانست رأی 51 درصدی مردم را از آن خود کند، از تشکیل دولت اعتدال به مردم خبر داده بود آیا چنین انتخابی را مصداق اعتدال و اعتدال‌گرایی می‌داند؟

چگونه شهیندخت مولاوردی با چنین پیشینه و سوابقی می‌تواند در حوزه زنان، اعتدال را خط مشی خود قرار داده و در عین حال مسائل زنان را به حاشیه نبرد؟

آیا انتصاب شهیندخت مولاوردی با چنین سوابق مبرهنی به عنوان «معاون رییس‌جمهور در امور زنان و خانواده» از جمله اقدامات دور از افراط و تفریط به حساب می‌آید؟

آیا انتخاب چنین گزینه‌هایی، شایسته سالاری دولت یازدهم را زیر سوال نمی برد؟ آیا گزینه انتخاب شده با شعارهای دکتر روحانی همخوانی دارند؟

مفتی سعودی که به دختر خردسال خود تجاوز کرد +عکس


یک مفتی سعودی به نام فیحان الغامدی به جرم تجاوز به دختر پنج‌ساله خود و شکنجه وی تا سرحد مرگ به هشت سال زندان و ۸۰۰ ضربه شلاق محکوم شد.

به گزارش مشرق، فارس به نقل از «دیلی‌استار» نوشت: یک مفتی سعودی به جرم تجاوز به دختر پنج ساله خود و شکنجه وی تا سرحد مرگ روز سه‌شنبه به هشت سال زندان و 800 ضربه شلاق محکوم شد.

«فیحان الغامدی» همچنین همچنین به پرداخت یک میلیون ریال سعودی دیه محکوم شد. این مبلغ معادل 270 هزار دلار آمریکاست. مبلغ دیه قرار است به همسر سابق الغمدی پرداخت شود.

مادر این دختر خواستار 10 میلیون ریال سعودی غرامت بابت مرگ دختر خود شده بود.

همسر دوم الغامدی که متهم به معاونت در جرم بود نیز به 10 ماه زندان و 150 ضربه شلاق محکوم شد.

لمی، نام دختر این مفتی سعودی بود که در تاریخ 25 دسامبر سال 2011 با جراحات متعدد به بیمارستان برده شده بود. وی چند ماه بعد جان خود را از دست داد.