اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

هم نوایی افراطیون با مفتی ناتو!!


هم نوایی افراطیون با مفتی ناتو!!

به نقل از سنت  وبلاگ “آشنایی با مولوی اسماعیل زهی” در مطلب جدید خویش نسبت به حمایت افراطیون داخل ایران از تروریست های سوریه چنین نوشته است

قرضاوی حامی تروریست های سوریه:

شیخ یوسف قرضاوی یکی از حامیان اصلی تروریست های سوریه است که از همان روزهای اول حمله  به سوریه فتوای قتل بشار اسد و حامیانش را داد. او بارها جامعه اهل سنت را برای حمله و تحت فشار دادن سوریه تحت فشار قرار داده است:

“ما حق داریم در سوریه جهاد کنیم، ای امت اسلامی ننگ بر شما اگر برادرانتان را در سوریه رها کنید”

برخی از فتواهای این مفتی:

یوسف قرضاوی در خطبه نماز جمعه قطر از زائران خانه خدا خواست در مراسم حج امسال ایران را نفرین کنند چرا که ایران در کنار دولت سوریه ایستاده و جلوی سقوط آن را گرفته است.

*************

این مفتی ناتو، ضمن صدور فتوای قتل اسد، فتوا می‌دهد تمامی کسانی که از اسد حمایت می‌کنند اعم از نظامی‌ها، علما و حتی شهروندان غیر‌نظامی را باید قتل عام کرد.

این تنها بخشی از نظریات مفتی ناتو در مورد سوریه و ایران بود.

 حالا سوال اینجاست ایا این نظریات گاها ضد ایرانی وارد ایران نیز شده است یا خیر؟

آیا جریان های افراطی اهل سنت داخل ایران هم دارای این تفکرات هستند یا خیر؟

حمایت گروهک های تروریستی از مخالفان سوریه:

جیش العدل که این روزها با به شهادت رساندن چهارده سرباز نیروی انتظامی خودش را به عنوان تروریست منطقه معرفی کرده است. در بیانیه های خویش بارها چنین نوشته است:

سوالی که با مطالعه این مطلب اذهان را مشوش می کند. شباهت عجیب این سخنان و فتوای یوسف قرضاوی می باشد که گفته بود:

« ایران در کنار دولت سوریه ایستاده و جلوی سقوط آن را گرفته است»

البته باید متذکر شویم اینکه این سخنان از حلقوم عده ای تروریست زده شود جای تعجب ندارد اما زمانی تعجب مردم برانگیخته می شود که مدعیان پیروی از سنت نبوی دقیقا حرف این تروریست ها را تکرار می کنند

مولوی اسماعیل زهی و حمایت از تروریست های سوریه:

مولوی اسماعیل زهی به عنوان امام جماعت اهل سنت مسجد مکی زاهدان از جمله افرادی است به دفاع علنی از تروریست های سوریه پرداخته است و بارها  مسئولین ایران را نصیحت کرده است که بشار اسد را ترغیب به کناره گیری کنند

البته ماجرا به اینجا ختم نمی شود، چون مولوی اسماعیل زهی و جریان منتسب به او بارها تنها بر اساس شایعات آن هم بدون سند نظام سوریه به حملات شیمیایی محکوم کرده است و….

سوالی که ذهن را مشغول می کند این است که چرا سخنان مولوی اسماعیل زهی همان فتوای مفتی ناتو اما با ادبیاتی کمی محترمانه تر است؟

وقتی افراط گرایی ها وارد خراسان می شود!!

بارها اعلام شده است که جریان مسجد مکی برنامه های خاصی برای خراسان بزرگ و مشهد دارند. تا جایی که نویسنده مقاله “علیکم بالمشهد” در مورد نصیحت مولوی به یارانش چنین نوشته است:

” مولوی اسماعیل زهی به هم کیشان خویش توصیه خاصی کرد. توصیه ای که مسیر فعالیت اهل سنت و حتی وهابیت در مشهد را عوض کرد آن هم اینکه “علیکم بالمشهد” آری مولوی اسماعیل زهی به هم کیشان خویش نصیحت کرد که فعالیتهای خویش را در مشهد که مامن شیعیان جهان به دلیل مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع)  زیاد کنند.”

مویدات فراوانی برای برنامه ریزی جریان مسجد مکی در خراسان بزرگ وجود دارد. از قبیل سفرهای متعدد نمایندگان مولوی اسماعیل زهی به مشهد و حومه. و دیدارهای متعدد او با علمای اهل سنت منطقه

در این خلاصه تلاش خواهیم کرد نمونه هایی از این نفوذ تفکرات “مفتی ناتو” در خراسان اشاره کنیم

اما آیا تفکرات قرضاوی که با هم نوایی جیش العدل و مولوی اسماعیل زهی در سیستان و بلوچستان علنی شده است. در خراسان بزرگ توسط افراطیون جایگاهی پیدا کرده است یا خیر؟

خواف:

یکی از نقاطی است که این تفکرات وارد آن شده است خواف می باشد جالب است بدانید حتی این اندیشه و سخنان به نماز جمعه و حوزه علمیه اهل سنت منطقه نیز رسوخ کرده است

رسانه رسمی حوزه علمیه اهل سنت خواف در جایی دیگر چنین نوشته است:

به راستی چرا باید حوزه علمیه اهل سنت خواف چنین بر طبل جنگ بکوبد؟؟

چرا باید از تریبون نماز جمعه خواف به تخریب نظام سوریه روی بیاورید؟؟

تایباد:

تایباد یکی از شهرهایی است که در این سالها بارها شاهد دخالت های رسمی و غیر رسمی جریان های افراطی از قبیل مسجد مکی و مولوی اسماعیل زهی بوده است

تا جایی که در سال ۱۳۸۹ بعد از اتفاقاتی که در شهر توسط مولوی فاضلی و یارانش ایجاد شد. مولوی اسماعیل زهی برخی از یاران نزدیک خویش را جهت تشویش بیشتر اذهان به منطقه میفرستد. حتی شخص مولوی اسماعیل زهی این ماجراها را به نماز جمعه زاهدان در تاریخ ۱۴/۵/۱۳۸۹ کشاند و از تریبون نماز جمعه زاهدان به اختلاف افکنی در تایباد پرداخت!!

البته این دخالت ها نتیجه ای جز رسوا شدن جریان مسجد مکی نداشت

این یکی از نمونه های حضور فعال جریان مسجد مکی در منطقه می باشد. اما ایا تفکرات افراطی مولوی اسماعیل زهی در تایباد هم نفوذ کرده است یا خیر؟؟

رسانه رسمی درالافتاء تایباد (انوار العلوم تایباد) به انعکاس همان مطالب قرضاوی، جیش العدل و جریان مسجد مکی پیرامون سوریه پرداخته است و تمام تلاشش را کرده است تا مخالفان نظام سوریه را مردمانی صلح طلب معرفی کرده است که فقط به دنبال حق و حقوق خودش هستند و نظام سوریه را نظامی سفاک و خون ریز معرفی کرده است

این گوشه ای از فعالیت افراطی ها در شهرهای حومه مشهد می باشد که به نشر تفکرات قرضاوی و آمریکا و اسرائیل از کانال جریان های افراطی پرداخته اند

حمایت از تروریست های سوریه در مشهد:

اما آیا این تفکرات افراطی جایی در مشهد مقدس پایتخت معنوی ایران اسلامی هم داشته است یا خیر؟

قصد نداریم از افراط گری و وقاحت برخی از چهره های اهل سنت حاضر در مشهد سخن بگوییم. زیرا تنها قرار دادن متن یکی از پیامک های این اشخاص نشانگر میزان وقاحت این افراد است

“عاشوراییکه حضرت حسین را به بهشت برد و دشمنان را رسوا کرد به عید مناسب تر است تا به عزا”

ارتباط گسترده برخی از چهره های موجود در مشهد با جریان های افراطی مثل مسجد مکی زمانی که بدانیم در تمام سفرهای نمایندگان مولوی مهمان این اشخاص هستند نیاز به توضیح بیشتری ندارد

اما پیرامون نفوذ تفکر قرضاوی، آمریکا و اسرائیل حول محور سوریه در مشهد تنها به دیوار و درب نوشته هایی که در مجتمع خشکبار خیابان مصلی مشهد صورت گرفته است اشاره می کنیم

آری افراطیون بر روی درب های دستشویی و انبارهای مجتمع برای القصیر و تروریست ها دعاگو هستند

پس از اینکه این نوشته توسط شیعیان پاک می شود. دوباره بر روی همان درب ها چنین می نویسند:

سوالی که اینجا وجود دارد این می باشد که مگر در سوریه چه اتفاقی افتاده است که این افراطیون قصد دارند ایران را مانند سوریه کنند؟

مگر چیزی جز کشتار بی گناهان بوده است؟

برای افشای ماهیت این افراد تنها به دو عکس بنده می کنیم

سربازانی که افراطیون از آنها دفاع می کنند

نمونه ای از شجاعت این سربازان

به راستی چرا علمای اهل سنت منطقه چنین بر طبل جنگ میکوبد. در حالی که خوب است بدانید همین افراد در ماجرای هتک حرمت به صحابی رسول الله حجر بن عدی توسط همین گروهک های تروریستی  مدتها سکوت کرده اند!!!

حال چه شده است که این حضرات چنین عنان صبر از دست داده است و فریاد وا شاماه سر می دهد؟

امیدوارم روزی فرا برسد که آقایان به این سوال پاسخ دهند که چرا از جریان های تروریستی در سوریه حمایت می کنند؟؟

شایان ذکر است این سوال را بارها از یاران مولوی اسماعیل زهی مانند مولوی مرادزهی پرسیده ایم و تنها جوابی که دریافت کرده ایم این است که:

“این موضوع سیاسی است باید سیاسیون بحث کنند شما سیاسی نیستی و به شما پاسخ نخواهیم داد”

به راستی چرا باید سخنان مفتی ناتو از تریبون نماز جمعه های اهل سنت بیان شود؟

چرا باید تریبون های نماز جمعه اهل سنت حلقوم قرضاوی شوند؟

چه وجه شباهتی بین مولوی اسماعیل زهی. قرضاوی و جیش العدل، علمای اهل سنت مشهد و حومه می باشد که سخنانشان چنین شبیه و مکمل یکدیگر است؟

بهتر نیست جریان های افراطی موجود در ایران با محکوم کردن گروهک های تروریستی در سوریه دست از حمایت آنها برداشته و علاقه خویش را به نظام و اسلام نشان دهند؟

فاعتبروا یا أولی الأبصار

محمد بیجار

**شما مخاطب گرامی هم می توانید مقالات خودتان را برای ما بفرستید تا در سایت با اسم خودتان قرار دهیم**

آیا قیام امام حسین(ع) حرکتی عجولانه بود؟


آیا قیام و حرکت امام حسین(ع) حرکتی عجولانه بود؟ یعنی بعد از آن که خبر مرگ معاویه به ایشان رسید و ولید از ایشان تقاضای بیعت کرد، ایشان در عرض یک یا دو شب، تصمیم گرفت که به مکه برود و بعد از مکه به سمت کوفه رفته و بعد هم آن قضایا پیش آمد؟
به گزارش مشرق به نقل از تابناک، حضرت آیت الله مجتبی تهرانی در یکی از جلسات سخنرانی خود یا عنوان امام حسین؛ انسان ضد دردوغ ،به شبهه هایی درباره قیام عاشورا پاسخ داده است،شفقنا به مرور متن سخنان این عالم فقید را منتشر می‌کند:

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

«الاسلام بدؤه محمدیٌّ و بقاؤه حسینیٌّ»

مروری بر مباحث گذشته

ما در سنوات گذشته، بیش از ده سال در دهه اوّل محرم، بحثمان راجع به قیام امام حسین(ع) بود و عرض کردم که این قیام و حرکت، هدفمند بود و صحیفه‌ای از درس‌های گوناگون معنوی، معرفتی، فضیلتی انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی بود. بالأخره بحث ما در سال گذشته به اینجا رسید که امام حسین(ع) مُصلحی غیور و ضد غرور بود؛ نه کسی را مغرور کرد و نه خود مغرور بود.

قصد داشتم در ذیل بحث گذشته مطلبی را عنوان کنم که به تعبیری می‌توان گفت منشأ بسیاری از شبهاتی است که نسبت به حرکت و قیام آن بزرگ مرد تاریخ بشریت، امام حسین(ع) مطرح شده است، امّا سال گذشته با این که بیش از بیست جلسه بحث کردیم، موفق نشدم این مطلب را بگویم. لذا ان‌شاءالله اگر خداوند توفیقی دهد و عمری عنایت بفرماید در این شب‌ها آن مطلب را تحت عنوان «یک سؤال» مطرح میکنم.

منشأ شبهات مربوط به قیام امام حسین(ع)

آیا قیام و حرکت امام حسین(ع) حرکتی عجولانه بود؟ یعنی بعد از آن که خبر مرگ معاویه به ایشان رسید و ولید از ایشان تقاضای بیعت کرد، ایشان در عرض یک یا دو شب، تصمیم گرفت که به مکه برود و بعد از مکه به سمت کوفه رفته و بعد هم آن قضایا پیش آمد؟ آیا اینها حساب نشده و عجولانه بود؟ آیا حضرت در مقابل یک عمل انجام شده، قرار گرفته بود؟ آیا حضرت در حسابگری­هایش اشتباه کرده بود؟ یا نه، حرکت حضرت اصلاً عجولانه نبود و ایشان هم در مقابل عمل انجام شده قرار نگرفته و در محاسبه هم اشتباه نکرده بود؛ بلکه حرکتی مدبّرانه و حساب شده بود.


غالب اشکالات و شبهات راجع به حرکت امام حسین(ع) بر محور همین مواردی است که من عرض کردم؛ 1.حرکت امام حسین عجولانه بود، 2. مدبّرانه یا حساب شده نبود و 3. در محاسبه اشتباه کرده بود؛ برای تأیید این اشکالات هم این‌‌طور شاهد می‌‌آورند که برای این بود که حرکت امام حسین از نظر ظاهر به نتیجه‌‌ای که حضرت می‌‌خواست نرسید. نگاه کنید که اینها چه قدر خوب اشکال را بیان می­کنند!

منشأ غالب اشکالاتی که می‌خواهند به این حرکت کنند همین مطلب است. در حالی که مطلب، این چنین نیست و این خودش بحث مستقلی است. امّا من نمی‌توانم به طور مفصّل وارد شوم، فقط مقدمتاً از نظر تاریخ این مطلب را عرض می‌کنم.

اتّفاقات بعد از پیغمبر اکرم

بعد از وفات پیغمبر اکرم، خلیفه اوّل و دوم مقید بودند که تقریباً همان روشی را در پیش بگیرند که پیغمبر در میان مسلمان‌ها به کار می‌گرفت. نوبت به خلیفه سوم که رسید، روش او هم تقریباً در نصف زمان خلافتش با روش رسول خدا هماهنگ بود، امّا تقریباً در شش سال باقی‌‌مانده، خط عوض کرد و از سیره پیغمبر منحرف شد. وقتی که او مُرد، به حسب ظاهر نوبت به علی(ع) رسید.

شما در تاریخ ببینید که حضرت بعد از بیعت مردم با ایشان چه خطبه­هایی خواند؛ برخی مسائل را چنان تند مطرح کرد که کسی باور نداشت حضرت در اجرای فرامین الهی تا این حد جدّی و مصمّم باشد. حتّی حضرت در امور مالی گفت: کسانی که از بیت المال خورده­اند و برده­اند، بدانند ولو این که اموال بیت‌‌المال را کابین همسرانشان کرده باشند، من همه را برمی­گردانم. ببینید چگونه تند بر خورد کرد که همین باعث شد عده‌ای از کسانی که جزء اصحاب حضرت بودند، از علی(ع) دلزده شدند و همین موارد، منشأ جنگ­های جمل و صفّین و نهروان شد. برای همین بود که علی(ع) در عرض آن چهار سال و اندی که حکومت کرد، دیگر مهلت پیدا نکرد که کاری انجام دهد. در پایان هم همین مسائل منجر به شهادت علی(ع) شد.

از آن به بعد، مسأله حکومت معاویه در بخشی از بلاد مسلمین، پیش آمد. دیدید که معاویه در زمان علی(ع) باعث جنگ صفین بود، بعد از علی هم ده سال دوران خلافت واقعی امام حسن(ع) دیدید که معاویه چه خباثتی کرد و صلح‌‌نامه ای را به حضرت تحمیل کرد.

در اینجا من از شما یک سؤال می‌کنم، آیا امام حسین حضور نداشت که از جریانات و اتقافات جامعه اسلامی بی‌خبر باشد و عجولانه تصمیم بگیرد!؟ آیا حضرت در جامعه آن موقع نبود که در یک عمل انجام شده قرار گرفته و در محاسبات خود اشتباه کند!؟ امام حسین از آن اوّل تا وفات امام حسن مجتبی در متن همه اتفاقات حاضر بود و از تمام این جریانات شناخت کافی داشت. حضرت تمام این صحنه ها بعد از پیغمبر تا آن موقعی که امام حسن از دنیا رفت، دیده بود و بعد از اینها نوبت به امامت خود حضرت رسید.

ارکان تشکیل حکومت: «رهبری» و «مردم»

حالا اینجا برای این که من وارد بحث شوم این مطلب را عرض می‌کنم؛ هر حکومت، نظام یا رژیمی، چه برای براندازی­اش و چه برپایی‌اش دو رکن دارد؛ رکن اوّل «رهبری» است و رکن دوم «وجود حدّاکثری مردم در صحنه» است و بیش از این هم نیست.

زمینه‌های پیدایش و بقای حکومت

اما این دو رکن، بر سه زمینه قابل شکل گیری و اثرگذاری است؛ یعنی این زمینه‌ها باید باشد تا این دو رکن کاربرد داشته باشد. اگر نظامی بخواهد تداوم داشته باشد یا نظام دیگری را سرنگون کند، بایداین سه زمینه را داشته باشد.

زمینه اول؛ عبارت از اعتماد و خوش‌بینی اکثریت مردم به رهبری است و نظر مردم نسبت به رهبر باید چنین نظری باشد.

زمینه دوم؛ آنچه که رهبری هدف‌گیری کرده است و آنچه که اکثریت مردم در صحنه، هدف‌گیری کرده‌اند، همسو باشد. اگر رهبر چیزی بگوید و مردم چیز دیگری بگویند، این راه به جایی نخواهد برد، نه نظامی را به سر کار خواهد آورد و نه از بین خواهد برد. همسو بودن هدف رهبری با هدف اکثر مردم در صحنه زمینه دوم است.

زمینه سوم؛ رهبری و اکثریت مردم در صحنه نظرشان نسبت به آن نظام موجود که می‌خواهند آن را براندازند نظر منفی باشد. نظرشان باید نسبت به رهبری که الآن قبول کردند نظر مثبت باشد، امّا باید نسبت به آن که الآن موجود است و می‌خواهند ردش کنند، نظرهمه منفی باشد. این موارد خیلی طبیعی و روشن است.

تطبیق بحث با وضعیت زمان قیام امام حسین

حالا به سراغ وقایع و صحنه­هایی که آن موقع بود برویم، چون من می‌خواهم تطبیقی صحبت کنم. در آن موقع از نظر جغرافیای نظام اسلامی، دو منطقه جغرافیایی در مسائل حکومتی نقش داشتند؛ یکی عراق که مرکز آن هم کوفه بود و دیگر شام. عراق و حجاز با هم مرتبط بودند، ولی شام این­طور نبود. شام با کوفی‌ها، عراقی‌ها و بصری‌ها هم‌سویی نداشت.

بررسی دیدگاه اکثریّت مردم عراق

لذا ما سراغ آن دو رکن رهبری و اکثریت مردم در صحنه و سه زمینه محوری این دو رکن می‌رویم. اوّل عراق را بررسی کنیم. در عراق مردم سه گروه بودند که حالا من سراغ اکثریّتشان می­روم.

1.      شناسایی رهبر حق

گروه اکثریّت مردم عراق، که اهل کوفه بودند، رهبری را خوب شناسایی کرده و حق را از باطل تشخیص داده بودند. بینی و بین الله اکثریت مردم حق را از باطل تشخیص داده بودند و می­دانستند کدام شخص یا شخصیّت است که بر حق است و سزاوار رهبری است. این مطلب را عراقی‌ها و کوفی‌ها می‌دانستند و در این شبهه هم نداشتند. حق را از باطل خوب تشخیص دادند و از آن طرف هم در مقابلش باطل را خوب می‌شناختند.

2.      وحدت هدف میان رهبری و مردم

امّا راجع به هدف؛ کوفیها امام حسین را خوب می‌شناختند و معاویه را هم خوب می‌شناختند، اکثریّت آنها در این تأمل نداشتند که امام حسین بر حق است و معاویه بر باطل است، این را همه را می‌دانستند. همه آنها حق و باطل را می‌شناختند.[1] لذا در زمان هُدنه یعنی زمانی که هنوز بین امام حسین و بنی امیه درگیری و رویارویی نشده بود و نعمان‌بن‌بشیر از طرف معاویه و بنی‌امیه، امیر کوفه بود، وقتی مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام حسین به کوفه آمد، کسی که بسیار هم با یزید مخالف بود و این مخالفت را هم بیان می­کرد که اینها بر باطل هستند و ما می­خواهیم این رژیم را براندازیم، ببینید مردم کوفه چه طور آمدند و با او بیعت کردند!

در یک نقل دارد که وقتی مسلم به خانه مختار رفت، در این مدت کم، دوازده هزار نفر نزد او رفتند، در یک نقل دارد هجده هزارنفر رفتند و با او بیعت کردند. این چیزی است که در تاریخ آمده و مخصوص به سنّی و شیعه نیست، عامه هم این مطلب را نقل کردند. چنین جمعیتی اصلاً شوخی بردار نیست. همه با مسلم بیعت کردند.

بعد وقتی که نعمان حاضر نشد با مسلم درگیر شود و خبر به یزید رسید، او به عبیدالله، آن جانی بالذات که والی بصره بود، ولایت کوفه را داد. ببینید چه صحنه عجیبی است، وقتی وارد کوفه می­شود به دارالعماره می‌رود، مسلم می‌فهمد و علیه او قیام می­کند. می­گویند چهار هزار نفر با مسلم آمدند و دارالعماره را محاصره کردند. آنجا سی نفر پاسبان داشت، بیست نفر هم از این اشراف و دیگر درباریان در دارالعماره محصور شده بودند. دیگر هیچ چیزی نداشتند و اگر اینها حمله می­کردند، به راحتی کارشان تمام بود.

تهدید، تحمیق و تطمیع موجب بیعت شکنی کوفیان:

امّا چه شد که این‌طورر شد؟ آیا این جمعیت کذایی کوفه که آمدند بیعت کردند، به طور ناگهانی و غیبی، در یک شب فهمیدند که اشتباه کرده بودند، یزید بر حق است و امام حسین بر باطل؟ آیا این­طور شد؟ لا والله! اصلاً این‌طور نبود که اینها به بطلان اعتقادشان پی برده باشند و صدوهشتاد درجه چرخش پیدا کنند. کسی که این حرف را بزند هیچ بهره‌ای از علم و تحلیل مطالب ندارد. تمام آنها بر همان عقیده بودند.

وقتی امام حسین از مکه حرکت کردند، از افرادی که از کوفه می‌آمدند سؤا ل می‌کرد که چه خبر بود؟ یکی و دو مورد نیست. فرزدق می­آید، عبیدالله‌بن‌حرّجحفی می­آید. از هرکدام اینها که می­پرسد می‌گویند کوفیان دلشان با تو است و شمشیرشان علیه تو است. این یعنی چه؟ می­توانی اینها را با هم جمع کنی؟ بیا این را حل کن. اینها از امام حسین برنگشتند، دل­شان را باز می­کردی می‌گفتند: حسین حق است و یزید باطل است. پس چرا این‌طور شد؟

عواملی را که من در سال گذشته مطرح کردم که حکومتهای باطل آنها را به کار می‌گیرند، یعنی تهدید و تخویف، تحمیق و تطمیع باعث این واقعه شد.

مردم کوفه تا وقتی که احساس خطر نمی‌کردند، آنچه را که ته دلشان بود اظهار می­کردند، نعمان‌بن‌بشیر هم که کاری به کارشان نداشت؛ با خودشان می‌گفتند: بزنید، بکشید. اصلاً برای همین هزار هزار در خانه مسلم می‌رفتند، چون حق را می‌دانستند و باطل را هم می­دانستند، ولی وقتی او رفت و این جنایتکار بزرگ تاریخ آمد و مسئله تهدیدها و تحمیق‌ها و تطمیع‌ها شروع شد، موجب شد که اینها عافیت‌طلبی را پیش بگیرند. عقیده آنها عوض نشده بود، یقین هم داشتند ولی عملاً این کار را نکردند و نسبت به آن اعتقاد حقّی که داشتند پایداری نکردند. می­خواستند وضع موجود دنیایی خودشان را حفظ کنند. یک عده به خاطر ترس و یک عده به خاطر به جایی رسیدن و پول و امثال اینها کنار کشیدند.

انکار بنی‌اسراییل در قرآن

سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا می‌شود کسی به حق اعتقاد داشته باشد و باز بر خلاف آن عمل کند؟ بله! بهترین شاهد، آیات قرانی است. در آیات قرآنی نسبت به بنی­اسراییل دارد که وقتی حضرت موسی آن معجزات را آورد بنی­اسراییل انکار کردند، امّا انکار آنها درونی نبود، زبانی بود. از درون یقین داشتند که اینها همه معجزه است و حق است، امّا از نظر بیرونی، برای حفظ امور دنیایی­شان انکار کردند. «وَ جَحَدُو ا‌بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»[2] آن معجزات و آیاتی را که حضرت موسی آورد انکار کردند و حال این که از نظر درونی یقین داشتند. با این که یقین دارد انکار می­کند، با این که یقین دارد دروغ می­گوید و الّا که نمی­گفتند دروغ، خودش می‌داند دارد دروغ می‌گوید.

ما چه قدر پای پیمانمان با رهبرمان هستیم؟

ما خودمان اینطوری هستیم. از آن موقعی که چشم باز کردیم، وقتی دهه عاشورا و بحث امام حسین و کوفه و اینها شده است، این کوفی‌ها را لعنت می­کنیم، ببینم تو خودت بودی این کار را می­کردی؟ امشب همه بروید با خودتان فکر کنید که اگر شماها بودید حاضر بودید که پایش بایستید تا آنجا که عمرو انصاری ایستاد.

می‌گویند: تا وقتی که او زنده بود در روز عاشورا یک تیر به امام حسین اصابت نکرد، یک شمشیر به سمت او نیامد. تا این که این‌قدر به او تیر خورد مجبور شد به زمین افتاد و دیگر نمی­توانست بلند شود، رویش را به امام حسین کرد و گفت آیا من به آن پیمانی که بسته بودم عمل کردم؟ آقا من به آن عهدی که بسته بودم عمل کردم؟ وفاداری کردم؟ امام حسین(ع) به او می‌گوید: نعم، بله «أنت أمامی فی الجنه»[3] تو جلوتر از من در بهشت می‌روی، وقتی رفتی آنجا سلام من را به جدّم برسان!

من از شما سؤال می­کنم؛ بین ما چند نفر این­طور هستند که پای آن چیزی که در درون می­داند حق است، بایستد، اصلاً متزلزل نشود و این امور دنیایی او را فریب ندهد؟ مسأله این بود. اصلاً باور کردنش سخت است.

توسّل:

شما قضیه حضرت مسلم را شوخی نگیرید. چه طور شد این همه جمعیت دور مسلم بودند، ولی وقتی شب می‌شود و  برای نماز مغرب به مسجد می­رود سی نفر با او بودند؟ آن هجده هزار نفر یا حداقل دوازده هزار نفر کجا هستند ؟ نماز مغرب که تمام می‌شود و وارد صحن مسجد می‌شود ده تا می‌شوند از در مسجد که بیرون می‌آید، می‌بیند یک نفر هم با او نیست. در تاریخ می‌نویسند اصلاً نه خانه‌ای و نه پناهگاهی داشت. عامّه می‌نویسند که مسلم در کوچه‌های کوفه سرگردان بود. آنها که این طور به او هجوم آوردند و بیعت کردند چه شد که کار به اینجا رسید؟ بالاخره حضرت مسلم بعد از سرگردانی به همان پیر زن طوعه میرسد، او راهش می‌دهد، می گوید تشنه‌ام برای من آب بیاور. اینها را در تاریخ ببینید عبرت بگیرید. بعد هم می‌آید بیرون و محاصره­اش می­کنند. محمد بن اشعث به او امان می‌‌‌دهد و آن خبیث رو می‌کند به مسلم می‌بیند مسلم دارد های های گریه می‌کند. می‌گوید برای چه داری گریه می‌کنی؟ برای کاری که تو قیام کردی نباید ضعف نشان بدهی که حالا تو گریه می‌کنی؟ گفت: «والله لا ابکی لنفسی» به خدا قسم من برای خودم گریه نمی‌کنم، «ولکن أبکی للحسین»[4] من دارم برای حسین گریه می‌کنم، من دارم برای زن و بچّه حسین گریه می‌کنم که دست اینها را گرفته است و دارد سمت شماها می‌آید من برای این گریه می‌کنم. لذا وقتی می‌آید دارالعماره، آنجا می‌گوید یکی بیاید من وصیت کنم. سه تا وصیت می‌کند، یک؛ زره من را بفروشید و قرض­هایم را بدهید. دو؛ نامه‌‌‌ای به حسین بنویس بگو نیاید چون من او را به کوفه راهی کردم، حسین جان دست زن و بچّه‌ات را گرفتی کجا می آیی؟ مقرم می‌‌نویسد وقتی داشتند حضرت مسلم را از پله‌های دارالعماره بالا می‌بردند، همینطور تسبیح و تکبیر و استغفار به زبان می‌گفت. بالای بام رسید اوّل ایستاد و دو رکعت نماز خواند، بعد بلند شد رویش را سمت مدینه کرد السلام علیک یا اباعبدالله بر مولایش حسین سلام داد. به نظر من در تاریخ اولین کسی است که از راه دور به حسین(ع) سلام داد. ابی‌عبدالله هم وفاداری کرد، در آخرین لحظات یاد مسلم کرد: «فنظر یمیناً وشمالا» یک نگاه به راست کرد و یک نگاه به چپ کرد «فلم یر من اصحابه احدا» حسین هیچ یک از اصحابش را ندید «فنادی یا مسلم بن عقیل و یا هانی بن عروه»

[1]. من می‌خواهم از تاریخ برایتان شاهد بیاورم و بعد نتیجه گیری کنم و جواب مجموعه‌ای از شبهات را بدهم. من برای یک چیز هدف­گیری نکرده­ام، یک مجموعه را هدف‌گیری کرده‌ام.

سفرنامه کربلا؛ دستان ارادت بر ضریح عشق


با عبور از گیت عراقی ها به سمت ترمینال اتوبوس های عراقی حرکت می کنیم . گرما سوز زندگی خود را نشان می دهد و هر کسی به دنبال سایه ساری است.
ویژه نامه حسینیه مشرق - این روزها در ماه محرم و ایام عزاداری حسین ابن علی (ع) قافله سالار عشق به سر می بریم و چه خوش می بود  که در این ایام در جوار بارگاه حضرت امام حسین (ع)عرض ادب می کردیم  اما حال که این  توفیق نصیب مان نشده است مرغ جان مان  را با خوانش ومرور سفر نامه ای  به پرواز درمی اور یم. باشد که حال وهوای ان استان مقدس برایمان تداعی شود.  

 بوی خوش اسپند فضای میدان را انباشته کرده و رهگذران همه چشمان جست و جوگرشان به اتوبوس راهنما خیره است. مداح کاروان که از گرد راه می رسد. قضیه جدی تر می شود. کارت های شناسایی توزیع می شود و راهیان سفر ، از رکاب اتوبوس بالا می روند. مدیر از همه درخواست می کند که از ابتدا تا انتهای این سفر سرشماره صندلی هایشان بنشینند و جابه جا نشوند.

بدرقه کنندگان و همراهان زیادی دور اتوبوس حلقه زده اند و به هر زائری که می رسند التماس دعا می گویند. چشم هایی که در حسرت دیدار و وصال معشوق به سر می برند کم کم بارانی می شوند. 

خادم هیئت مسجد امام صادق (ع) خیابان نبرد برای اینکه دل مداح کاروان را به دست آورده باشد کاسه آش نذری ندبه صبح جمعه را از مسجد تا پای اتوبوس آورده است . حالا وقتی است که باید حرکت کرد. همه سرجایشان قرار می گیرند و اتوبوس از میدان دل می کند. صدای صلوات مسافران و اذکار خانم هایی که تسبیح های بلندشان مدام دور دستشان می گردد در حالی که لب هایشان هم تکان می خورد، در فضای اتوبوس با همهمه زائران درهم می پیچد.

عقده این سفر نه  به امروز جمعه بلکه به آرزوی دیرینه روزها، ماه ها و حتی سالهای قبل برمی گردد که در دلشان مانده و حقنه کرده بود تا بالاخره یک روزی چون امروز مراد دل حاصل و راه بر این کاروان گشوده شود و طلبیده شوند.

مسیر کوی دلدادگی و مقصد دیار حبیب است؛ با دلی آکنده از شور و شیدایی و سرمست از صهبای عشق، اما این دل ها تنها نیستند چه بسیار دل هایی که درحسرت و ارزوی این سفر آسمانی شب ها را روز می کنند و منتظرند تا طلبیده شوند. اما به ظن من این سفر هم خواستنی است هم دادنی. باید خواست و دل کند از تعلقات فراوان روزمره و از حضرتش مدد جست و اصرار کرد بر نیت و الحاح و ابرام کرد و دادنی است چرا که صاحب آن بقعه و بارگاه عظیم هم باید روی  خوش نشان بدهد و اذن دخول بدهد و البته اهل فضل و سخن این نکته ظریف را هم گفته اند: گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست ! از تهران با همه خاطرات و خطراتش دل می کنیم و به مسیر اصلی وارد می شویم به سمت غرب.
 
مرصاد؛ هزیمتگاه منافقین

از همدان تا مرز مهران که حدود 500 کیلومتری می شود نقاش طبیعت، تابلوی نفیسی خلق کرده است به طوری که سرسبزی، خرمی و نشاط را در جای جای این سرزمین و کوه ها ودشت های آن می توان دید. گله های انبوه گوسفند که بر دل صحرا و کوهسار آرمیده اند، خزانه های درخت تبریزی، خیمه های سیاه عشایر همه در طول مسیر خودنمایی می کنند.

از کنار شهرهای اسدآباد ، بیستون و حاجی آباد می گذریم. اتوبوس در ایستگاه پلیس توقف کوتاهی دارد. در همین زمان اندک انواع و اقسام فروشندگان دوره گرد ، کودکان و دختران دستفروش به داخل اتوبوس هجوم می آورند. هر کسی بازار مکاره خود را تبلیغ می کندو راننده درمانده و مستأصل در پاسخ به یکی از مسافران می گوید : چندی پیش یکی از همین گداهای بین راهی گفت اگر در ماشینت را باز نکنی ، می زنم شیشه اش را خرد می کنم.

آقا اینها روزی 60-50 هزار تومان درآمد دارند، ما با این سختی کارمان نصف اینها هم درآمد نداریم ! ظواهر کرمانشاه و شهرهای آن به نظر از همدان زیباتر می آید. قلم سبز الهی بر این سرزمین نقش بی بدیلی انداخته است.

اتوبوس نفس زنان سینه کش ها را پشت سر می نهد. از تنگه مرصاد و یادمان شهدای عملیات مرصاد می گذریم ، مرصاد و روزهای خفت و خواری کینه توزان منافق است که مذبوحانه از این تنگه گریختند . آنهایی که هوای فتح سه روزه تهران را در سر می پروراندند. هر چه جلوتر می رویم، حال و هوای جنگ و روزهای خون و حماسه هشت سال دفاع مقدس بیشتر زنده می شود.

«سلیمانی» مداح کاروان که تا اینجا بارها ما را به فیض اکمل رسانده برمی خیزد و از شهدای گردان مسلم یاد می کند، از گردانی که فرمانده شان بهمن کارگر بود و تنها تعداد اندکی زنده ماندند و بقیه در مقاومت های اولیه ، توسط منافقان به شهادت رسیدند، نثار روحشان فاتحه ای می خوانیم. جاده اسلام آباد- قصرشیرین خیلی اوراقی است از روکش آسفالت هم دریغ کرده اند. البته جاده جدیدی به موازات در حال ساخت است و پیشرفت خوبی هم داشته است. سلیمانی از درخت «کوزران» هم سخن به میان  می آورد که رزمندگان را دچار التهاب پوستی می کرد و خارش بدن تا صبح امان انسان را می برید.


تابلوی مرقد مطهر امامزاده حسن شهر «جمیل» در سمت چپ یا راست خودنمایی می کند . و غروب خورشید و سرخی شفق ، غم غربت عجیبی را به دل انسان می ریزد و اینجا مداحی جان می دهد و سلیمانی هم با وقت شناسی تنها با دقایقی مدیحه سرایی در فراق دیدار یار در غروب جمعه ای که تا بین الحرمین تنها چند ساعتی فاصله داریم ، اشک ها را برگونه ها جاری می سازد و چشم ها را نمناک می کند. قربون بین الحرمین – قربون اشک  های  حسین ، تابلوی پلیس راه قلاجه را زیر نور می یابم. سلیمانی به مقر زمان جنگ قرارگاه لشکر سیدالشهدا که در این منطقه واقع شده بود اشاره می کند. غروب جمعه به ایلام رسیده ایم و شهر محروم و در عین حال مقاومی که صدها بار توسط بعثی ها بمباران شد. اتوبوس میدان فاتحان میمک را دور می زند و از برابر تابلوی سپاه ناحیه ایلام می گذریم.

شب ساعت 9 به مهران می رسیم و مسافران مقابل آسایشگاه پیاده می شوند. خیلی دوست داشتم مهران را در روز از نزدیک ببینم ولی تنها قسمت شد از این شهر شبانه عبور کنیم . مهران را بعثی ها دو بار تصرف کردند. ارتفاعات بازی دراز در غرب این شهر واقع شده است. استراحتگاه در حاشیه مرز واقع شده و ما تا مرز و پایانه مرزی تنها نیم ساعت فاصله داریم. قسمت 20 سریال مختارنامه و ماجرای به هلاکت رسیدن «حرمله» قاتل حضرت علی اصغر امام حسین (ع) را اینجا می بینیم.

صبح ساعت 7 حرکت می کنیم . به پایانه مرزی که می رسیم بارهای اتوبوس تخلیه و تحویل باربرهای عراقی می شود. آنها به آن سوی مرز می روند البته قبلش چند چمدان به عنوان نمونه تفتیش می شود. باربرها زیر سابه بان ها و در کنار چرخ های باربری منتظر ما می مانند تا برسیم . پس از عبور از گیت های عراق و ممهور کردن گذرنامه ها به مهر ورود خیلی طول می کشد. شاید بیش از دوساعت و نیم در اینجا منتظر می مانیم.کندی کار نیز به دلیل یللی تللی نیروهای عراقی ، مبتدی بودنشان و اندک سواد رایانه ای شان است. مدیر کاروان می گوید: عراقی هایی که قصد ورود یا خروج از عراق را دارند بدون نوبت عبور می کنند و این تبعیض به عینه مشهود است. در ایران که اینگونه نیست. پس ازعبور از  گیت عراقی ها به سمت ترمینال اتوبوس های عراقی حرکت می کنیم . گرما سوز زندگی خود را نشان می دهد و هر کسی به دنبال سایه ساری است. اینجا برای هر کاروان یک اتوبوس و یک همراه عراقی مشخص شده، سوار اتوبوس سفیدرنگی می شویم و همراه با 5 اتوبوس دیگر و اسکورت نیروهای عراقی به سمت نجف اشرف حرکت می کنیم. از پایانه که خارج می شویم در سمت راست جاده پارکینگ بزرگی مملو از پرایدهای وطنی که منتظر حل مسائل گمرکی هستند . خودنمایی می کند. مسافران اتوبوس با دست ماشین های پراید را نشان می دهند.

پس از آن تا چشم کار می کند بیابان است ولم یزرع، برخلاف شهرهایی که ما از همدان تا مرز مهران مشاهده کردیم . دربیابان های شهر بدره گله بزرگی از شتران همراه با شتر بچه ها کنار جاده در حال حرکتند. جاده ای که به سمت نجف می رود به قدری دست انداز و چاله و چوله دارد که برخی جاده ها اتوبوس مجبور می شود ترمز کند. در این مسیر کامیون ها و کفی هایی که در حال حمل شن، ماسه و سیمان هستند فراوان دیده می شود همچنین خانه های کاه گلی و بعضاً سیمانی که غالباً دیش ماهواره روی آنها خودنمایی می کند جلب توجه می کند. گاهی بر بام یک اتاقک گلی، یک دیش دیده می شود. جیب خالی، پز عالی!

موکب ائمه ، میزبان زائران حسینی

احمدموسوی که محافظ و همراه کاروان است کنار دست سلیمانی خوابش برده است . در مسیر پرچم های زیادی با عنوان موکب که به نام ائمه اطهار و فرزندان و یاران اباعبدا... الحسین (ع) نامگذاری شده دیده می شود. سلیمانی که هر از گاهی بعد از ورود به عراق اطلاع رسانی می کند در این باره می گوید : اربعین حسینی مصداق و سمبل واقعی ارادت شیعیان عراقی، ایرانی، هندی و افغانی و... به امام حسین (ع) است.

این موکب ها در ایام اربعین و عاشورا وظیفه شان خدمت رسانی به زائران و عزادارانی است که پیاده به سمت کربلا در حال حرکتند . چون در این ایام از چندین کیلومتری حرم امام حسین (ع) راه ها بسته می شود و زائران اغلب پای برهنه و پیاده از شهرهای مختلف عراق به سمت کربلا با حزن و اندوهی خاص روانه می شوند و عزاداری می کنند شاید بیش از صدها موکب در این مسیر صاحب جایگاهند و این موکب ها به زائران آب ، غذا، شربت و چای می دهند حتی می گویند : آبی را که زائران با آن پاهای خود را می شویند دور نمی ریزند و برای درمان امراض به کار می برند. این یک باور است.
 
عرض ارادت به ساحت ولایت
نجف، مظهر عشق و ارادت به امامت و ولایت، سمبل صفا، صمیمت و معنویت ومظلومیت است. شهری که گوهر ناب ولایت، عدالت و مولود کعبه را در دامن خود نهفته دارد. شهری که رازها و اسرار شب های علی را به خود دیده است.

سال ها از روزهای غربت، مظلومیت و فریاد عدالت خواهی مولا در کوفه می گذرد، اما هنوز که هنوز است وقتی واردکوفه می شوی و ازمیان نخلستان ها می گذری، فر یاد علی (ع) از فراسوی زمان شنیده می شود.


وقتی به آستانه شهر نجف می رسیم یکی از زائران به مطلبی اشاره می کند که همه را به فکر فرو می برد. او که  گرد و غبار پیری برسرو رویش نشسته و سرد و گرم ایام را چشیده است، به سختی هایی که زائران و مسافران سال های قبل در طریق شوق و زیارت تحمل می کردند و اینکه چه خون ها که ریخته نشد ودستها وسرهایی که قطع نشد تا به وصال کوی دوست برسند، اشاره می کند و می گوید: امروز این زیارت و صفایی که نصیب ما می شود حاصل خون شهیدان بی شمار جنگ و فرزندان سلمان فارسی است که برای بازگشایی راه زیارت این تربت های مطهر، سال ها جنگیدند تا این طریق امروز به روی ما باز شود. امروز علی (ع) در انتهای تاریخ، منتظر ماست، منتظرشیعیان و رهروانش است و چشم دوخته است تا ببیند از فرصت تاریخی ای  که در اختیار ماست چگونه بهره می بریم ، امروز تاریخ در حال تکرار است و...  

ابتدای خیابانی که باید وارد نجف شویم ایستگاه، ایست و بازرسی عراقی هاست. مأمور عراقی، اتوبوس رامتوقف می کند.

گویا به قضیه مشکوکی برخورد کرده است ، مدیر کاروان (محسن آقاجون زاده) از مسافران می خواهد که پیاده شوند. گرمای بیرون گزنده است. سلیمانی به سمت چپ جاده که قبرستان وادی السلام است اشاره می کند. قبرهای گلی و دیواره گلی بزرگترین آرامستان جهان تشییع که در خود مزار علمای بزرگ جهان اسلام و شیعه را جای داده چندان از ما دور نیست. مدیر کاروان مسافران را کنار خیابان به صف می کند و می گوید- با خنده-اگر کسی در پایش پلاتین دارد اعتراف کند. مأمور یکبار با دستگاه از کنار مسافران رد می شود تا قطعه مشکوک را بیابد ،اما نمی یابد! وبالاخره رضایت می دهد برویم ، از  سربالایی یکی از کوچه ها به راحتی گنبد و گلدسته های حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) قابل مشاهده است. همه دست ها، بر سینه می رود. اتوبوس مقابل «فندق الجواد» متوقف می شود. ساعت حدود14 بعد از ظهر به وقت محلی است. جوانان کاروان در چشم به هم زدنی، چمدان ها را تخلیه می کنند. مسافران مسن در «لابی» روی راحتی ها، لم می دهند.دفتر هتل شلوغ است. در سمت چپ ورودی هتل، یک پارچه فر وشی است. یکی از زائران که به حاج عباس معروف است بلافاصله دوخلعتی خریداری می کند.

می گویم چند خریدی؟
می گوید: 10هزار تومان
ـ گران نیست!  
نه؛ اینها کامل است همه تکه ها را دارد.

حاج عباس؛ جزو مسافران دائمی کاروان «محمودی» است. خوش مشرب و خوش پوش.
دقایقی بعد اتاق ها مشخص می شود و زائران در اتاق هایشان آرام می گیرند. قرار حرکت به سمت حرم امیرالمؤمنین (ع) ساعت17 گذاشته می شود .  صبرها اندک و دلها بی قرار است.

ایوان نجف؛ عجب صفایی دارد

ایوان نجف عجب صفایی دارد . «نظرزاده» که احتمالاً از مرز 70 سالگی گذشته در لابی هتل شعر معروف ایوان نجف عجب صفایی دارد، حیدر بنگر چه بارگاهی دارد را با خود زمزمه می کند. همه مسافران آمده اند و خیلی زود به سمت حرم حرکت می کنیم.

ابتدای کوچه از ایستگاه ایست و بازرسی عبور می کنیم. سخت گیری نسبت به خانم ها بیشتر است. اتاقک مخصوصی که دو طرفش پرده دارد برای بازرسی خانم ها تعبیه شده است. «شارع امام صادق(ع)» مستقیم به حرم منتهی می شود.

حرکت هماهنگ کاروان ها که هرکدام پرچم مخصوصی دارند یکی از ویژگی های کاروان های ایرانی است. انتهای کوچه که در اختیار هندی هاست،جمع زیادی از شیعیان کشمیری جمع شده و درحال حرکت به سمت حرم اند. یکدست همه لباس سفید پوشیده اند.

سراسر شارع امام صادق «ع» نور باران است ازکثرت لامپ هایی که روشن است. سیم کشی تودر تو و در هم شهرهای عراق شگفت  انگیز و بهت آور است. از بالای در هر مغازه ای ده ها رشته سیم برق، تلفن و درهم و برهم آویزان است. عبور از این خیابان و ورود به حرم برایم یک تصویر رویایی بودکه هیچ گاه خیال گذر از آن از ذهنم هم نمی گذشت و هنوز هم می پندارم این سفر یک رؤیا بیش نبوده! من کجا، نجف کجا، حرم بزرگمرد عدالت و فتوت کجا. من کجا و بارگاه حیدر کرار کجا! 

ما از ضلع شمالی «باب الرضا» وارد حرم می شویم. آیا می توان ترسیم کرد کسی که پس از سال ها انتظار، حرم معشوق خود را در میان می گیرد چه حالی دارد؟ آیا می توان شور و شین زائران دلباخته حرم کبریایی اسوه جوانمردان و سرخیل عارفان را ترسیم کرد! جمعیت فوج فوج وارد صحن می شوند، کنار ورودی باب الرضا در حسینیه ای که متعلق به آیت ا... صدر است مراسم سخنرانی برقرار است. کنار در ورودی همه می ایستیم و اذن ورود را می خوانیم و دسته جمعی به سمت ورودی حرم حرکت می کنیم.

آستان بوسی اولین گام عرض ارادت و محبت است. وارد حرم که می شویم آرام آرام چشم ها نمناک می شود. در حرمی که جایگاه فرشتگان و حریم امن مقربان الهی و سجدگاه فرشتگان و ملکوتیان است، زائران درگه اش با چه صفا و صمیمیتی و رقت قلبی وارد حرم می شوند.حرمی که آنقدر آرام و روحبخش و دلنواز است که از زیارت آن هرگز سیر نمی شوی.
 
برگرد مزار علامه، در کنار تربت میثم!

اولین زیارت حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) آنچنان حلاوتی را بر کام زائران نشاند که این زیارت را تا آخرین روز ، ماندگاری سه روزه در نجف برای بارها در شبانه روز تکرار کردیم. هر زائری پس از زیارت مزار امیرالمؤمنین (ع) توفیق زیارت مزار حضرت «هود» و حضرت «صالح» ا زپیامبران الهی نیز نصیب اش می شود. پس از اینکه زیارت حرم امیرالمؤمنین (ع) به پایان می رسد، اعضای کاروان هر کدام به سمت و سویی می روند و در گوشه ای از حرم عزلت می گزینند و با خود خلوت می کنند.
 
در کنار مزار مرزبان حماسه جاوید

یکی از آرزوهای دیرینم، زیارت مرقد علامه شهیر، روح کبیر، حضرت علامه شیخ عبدالحسین امینی نجفی تبریزی مشهور به علامه امینی مؤلف کتاب شریف و عظیم « الغدیر»  بود که تنها با انتشار 11 جلد آن دنیای اسلام تکانی خورد و بسیاری از اهل سنت به تشیع گرویدند. این اثر به سرعت در کتابخانه های شیوخ سلطنتی خلیج فارس راه یافت و استادان الازهر درباره آن تزهای تحقیقی و پروژه های دانشگاهی تعریف کردند.


ارادت قلبی و محبت دلی حقیر به آن بزرگوار از روزهایی که طی سال های 78 تا 79 به محضر فرزند ایشان دکتر محمدهادی امینی استاد الازهر مصر راه یافتم، آغاز شد. مصاحبه های متعدد با ایشان و چاپ آن در روزنامه، مخاطبان بی شماری یافت و خاطرات فراوان ناگفته ای از علامه را پیش روی ارادتمندان و محبان اهل بیت و رهروانش قرار داد. اسطوره ای به نام علامه امینی و زیارت مزار آن عالم مجاهد و نستوه و حضور در کتابخانه اش که بارها راجع به آن مطلب خوانده و شنیده بودم، مرا واداشت که پس از زیارت حرم امام علی (ع) راهی مزار علامه امینی شوم. بقعه، مزار و کتابخانه علامه امینی در کنار هم است. نشانی را از یکی از طلاب جویا می شوم. ابتدای کوچه عکسی از «نوری المالکی» نصب شده و این عکس نشانه من می شود برای دفعات بعد.

وارد کوچه که می شوم، حال و هوای کوچه پس کوچه های قم برایم تداعی می شود. منزل امام خمینی در زمان تبعید که در حال بازسازی است در این کوچه واقع است. طلاب بسیاری در حال رفت و آمد هستند. انتهای کوچه نیز بازار کتب عربی و حوزوی است. مزار علامه و کتابخانه در اواسط این کوچه که نامش را به خاطر ندارم، قرار دارد. وقتی به کتابخانه می رسم تابلو نئون رنگ و رورفته ای توجهم را جلب می کند. زنگ می زنم. درباز نمی شود. دوباره زنگ می زنم و پس از چند بار تکرار این عمل در باز می شود. مرد عربی که کارمند کتابخانه است در میانه در ظاهر  
می شود و من را به عربی به ساعت کار نصب شده رجوع می دهد.

دست و پا شکسته جویای دکتر امینی می شوم، او حالیم می کند که دکتر بعد از ظهر ساعت 15 در کتابخانه حاضرمی شود . ناامید به اتاق کنار کتابخانه که مزار علامه است می روم مزار علامه شامل یک اتاق، یک ایوان و حیاط کوچکی است که دسترس نیست. آرامگاه علامه انتهای اتاق واقع شده و حدود نیم متر از زمین بلندتر است.

متن زیر بر روی سنگ مزار حک شده است:
فضل ا... المجاهدین باموالهم وانفسهم علی القاعدین درجه: مرقد سماحه العلامه الحجه الکبیر صاحب کتاب الغدیر، المرحوم الشیخ عبدالحسین الشیخ احمد الامینی النجفی المتوفی به تاریخ 10 ربیع الثانی  1390 ه.ق المصادف با 14/6/1970 م.


دور تا دور مزار روی دیوار تابلوهایی که اشعار، مدایح، قصاید و مقالاتی در وصف علامه نگارش شده نصب شده است. محمد عبدالغنی حسن المصری، محمد تقی واحدی،شیخ میرزا محمد الخلیلی النجفی، محمدحسین شهریار، عبدالحسن شرف الدین موسوی، شیخ محمد سعید دحدوح، دکتر محمد غلاب استادفلسفه الازهر مصر، عبد الفتاح عبدالمقصود و بولس سلامه از جمله شاعران و نویسندگان شهیر عرب و ایرانی هستند که آثارشان در مدح و منقبت علامه روی دیوار نصب شده است. 

کنار مزار روی زمین می نشینم. زیارت مزار علامه، کسی که تصویر قامت استوار و سینه ستبرش صبر و سکوتش و استواری و استقامتش در تحمل سختی ها و شدائد زبانزد عالمان و اندیشمندان دینی است، برایم غنیمتی بی شمار است.

راز ونیاز با صاحب کتاب الغدیر، با علامه ای که برای تجربه اقامه نماز 1000 رکعتی امیرالمؤمنین (ع) یک شبانگاه در حرم حضرت ماند تا آن را بیازماید، کسی که وقتی به زیارت مزار مولا می رفت صدای گریه و نوای رازش از بیرون حرم شنیده می شد و مردم می فهمیدند علامه امینی برای زیارت آمده و کسی که به دورترین نقطه هند و گرم ترین منطقه آن شبه قاره گرم و خشک سفر کرد تا با استنساخ نسخ نایاب خطی بر گنجینه معارف اهل بیت و تشیع بیفزاید و با مطالعه وتحقیق و تتبع در 100 هزار جلد کتاب، اثری بیافریندکه مظلومیت امیرالمؤمنین (ع) را آشکار کند، لحظات شیرین و تکرارناپذیر برایم رقم می زند. هوای این اتاق کوچک معطر به عطر یک فدایی ولایت، یک شیعه پاکباخته، عالمی فرهیخته و عاشقی دلباخته و دلسوخته است که باید با تمام وجود آن را به مشام جان نفس کشید. می مانم لحظاتی را و در خلوت با مزار آن عالم یگانه سکوت می کنم. لحظات انس و خلوت کوتاه اما دلنشین و گوار است.

زیارت مزار میثم تمار

عصر یکشنبه راهی زیارت مسجد تاریخی کوفه می شویم، بارها درباره این مسجد مطالب متنوعی شنیده ایم. داخل اتوبوس سلیمانی دقایقی را به روایت تاریخ این مسجد اختصاص می دهد. یکی از مسافران، بانی خرید «رانی» برای زائران مسجد کوفه می شود. البته بر سربانی شدن هر یک از اماکن زیارتی و خرید رانی و نوشیدنی دعواست. خواندن فاتحه برای شادی روح اموات بانی، ثواب عظیمی است که نثار درگذشتگان می شود.

قبل از رسیدن به مسجد کوفه به زیارت مرقد میثم تمار که در مکتب امیرالمؤمنین (ع) آموزش های دینی را فراگرفت، می رویم. غلامی از بنی اسد که امروز از شخصیت های برجسته و شیعیان خاص امیرالمؤمنین (ع) است. میثم در راه محبت به حضرت امیرالمؤمنین (ع) آنقدر آزار دید ونهایتاً بر سر عقاید و آرای اش بر سر دار رفت و هفت روز بردار آویخته بود. مزار او در حال بازسازی است. دور قبر مطهر را حصار کشیده اند. از لای ایرانیت های آهنی، مزار میثم که وسط میدان قرار گرفته و دور آن را خالی کرده اند قابل رویت است. حرم میثم را دور می زنم از در پایین چند عکس تهیه می کنم.
 
از مسجد کوفه تا مسجد سهله


پس از زیارت مرقد مطهر میثم تمار که در کنار خیابان اصلی واقع شده به سمت مسجدکوفه حرکت می کنیم. این مسجد دارای مقامات بسیار است. مقام حضرت جبرئیل، حضرت ابراهیم، حضرت مسلم، حضرت خضر، حضرت نوح و مقام حضرت آدم و حضرت زین العابدین (ع). همه این مقامات دارای اعمال خاص و نمازهای مستحبی است که ادای آنها ساعاتی وقت می طلبد. ستون عظیم این مسجد، مقام دکه القضاء جایگاه قضاوت امیرالمؤمنین (ع) و حل و فصل مشکلات مردم، مقام بیت الطشت، محل آشکار شدن یکی از معجزات امیرالمؤمنین (ع)، مقام دکه المعراج، مقام حضرت آدم که امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن و امام سجاد (ع) در این جا نماز خوانده اند از جمله ویژگی ها و مشخصه های این مسجد است که هر کدام شرح مفصل تاریخی، عبادات کثیر و فضایل بی شماری دارد. مسجد کوفه هم اکنون در حال بازسازی است. گروهی از شیعیان هند در سمت چپ محراب حضرت امیرالمؤمنین (ع) در حال سینه زدن هستندکه صدای ضرب سینه ها و مراثی شان فضای مسجد را تسخیر کرده است.

مزار مسلم بن عقیل و امیرمختار ثقفی منتقم خون حسین بن علی (ع) که این روزها زائر بی شمار دارد و مزار هانی بن عروه از بزرگان کوفه که پس از پناه دادن به مسلم بن عقیل (ع) توسط عبیدا... بن زیاد دستگیر و به شهادت رسید، در کنار این مسجد واقع است. درکنار محراب امیرالمؤمنین (ع) دو رکعت نماز به جا می آوریم و داخل صفی می شویم که به زیارت محراب امیرالمؤمنین (ع) و شهادت گاه آن حضرت (ع) منتهی می شود. محراب ضریح  کوچکی دارد که زائران پس از زیارت و بوسیدن آن از صف خارج می شوند. پس از زیارت مسجد کوفه، از مسجد خارج می شویم. یکی از زائران به رسم معمول زیارت اماکن متبرکه ما را به نوشیدن رانی دعوت می کند تا از این مسیر ثوابی به روح امواتش برسد. بر سر فروش رانی بین عراقی ها دعواست، هر کدام تلاش می کنند تا ما را مشتری خود کنند.

مسجد سهله
یکی دیگر از مساجدی که صبح روز دوشنبه، سومین روز اقامت به زیارت آن شتافتیم، مسجد سهله است. روایات بر این نکته تصریح دارند که تمامی پیامبران در این مسجد حضور یافته اند. شیعیان به عشق مسجد سهله به زیارت جمکران می روند.

شب های چهارشنبه مسجد کوفه مصلای امام زمان (عج) می شود و مسجد سهله خانه شان.
دو مسجد صعصعه از یاران مولا علی (ع) و مسجد زید نیز در کنار مسجد سهله واقع شده است.
مقام امام صادق (ع)، حضرت ابراهیم، حضرت ادریس، حضرت امام زمان (عج) و... از جمله مقامات این مسجد است.

بنای مسجد را سید بحر العلوم بنا گذاشته است و هم اکنون به نحو زیبا و شکیلی در حال بازسازی است. در تابلو اعلانات طرح نام مرجعی دینی سید محمد سعید محمدحکیم به عنوان مدیر پروژه حک شده است.

در روایت داریم کسانی که به این مسجد بیایند و چشم شان گریان باشد همه هم و غم هایشان از بین خواهد رفت و باز هم روایت شده که تمامی انبیایی که به رسالت مبعوث شده اند به این مسجد آمده و نماز خوانده اند.

یکی از محسنات سفر ما و از جمله برکات رئیس کاروان وجود مداح و ذاکر امام حسین (ع) ، مجتبی سلیمانی است که با نفس های گرم و سخنان بلیغ و رسایش در روحیه زائران بسیار تأثیرگذار است.

بخشی از فضای معنوی و روحانی این سفر را مدیون اوییم. پیشگامی او در اقدامی خیر موجب می شود تا زائران مبلغ 205 هزار تومان اعانه جمع آوری و جهت کمک به بازسازی مسجد سهله به ستاد بازسازی هدیه نمایند.

بار دیگر حرم مولا علی (ع) 
صبح امروز برای چندمین بار به زیارت صبحگاهی حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) رفتیم. امروز مصادف است با سالروز رحلت حضرت ام البنین (ع) مادر قمر بنی هاشم (ع). حرم غوغایی است. کاروان های ایرانی،پس از اقامه نماز صبح در مقابل ایوان طلا تجمع می نمایند. «صادقی» مداح اصفهانی بدون اینکه دستگاه صوتی در اختیارش باشد عنان مجلس را در اختیار می گیرد و با صدای رسا و حزن انگیزش توجه همه زائران را به سمت خود جلب می کند. در این اثناء نوجوان معلولی را که همراه کاروان به نجف اشرف آمده جهت التماس دعا به مداح می سپارند. نوجوان در کنار پدرش ایستاده و پدر بر سر و رویش می زند. مداحی او موجب می شود حظ وافری از این زیارت صبحگاهی ببریم و  برگرد ضریح مطهر دقایقی سینه بزنیم...

مزار کمیل ، صفابخش عاشقان


یکی از مرقدهای مطهری که در مسیر زیارت مسجد سهله به دیدار و زیارت آن شتافتیم، مزار کمیل بن زیاد نخعی است. این بقعه مطهر در مسیر مسجد سهله واقع شده است. کمیل از یاران با وفای حضرت امیرالمؤمنین (ع) است که دعای معروف ومشهورش شب های جمعه صفا بخش خلوت انس یاران و اهل دل است. این دعای عرفانی که سراسر توبه و استغاثه و انابه است حاصل تعلیمات گرانبار مولا به کمیل است. مزار کمیل دارای گنبد و ضریح است. داخل حرم آینه کاری و سطح دیوار داخلی حرم از جنس سنگ مرمر است.

کبوتر خانه حرم


بار دیگر به زیارت حرم مولود کعبه رفتیم ... در کنار حرم فضایی خالی وجود دارد که کبوترهای حرم آنجا مأوا دارند ، کبوترهای مجاور حرم امام علی (ع) جایگاه چندان مناسبی ندارند و در اطراف حرم هر جاکه آذوقه ای یافته شود، پرسه می زنند . مجاور در باب الرضا که با فنس از ورودی حرم جدا شده فضایی خالی وجود دارد که بخشی از کبوتران آنجا جمع می شوند. از پشت فنس ها پسر بچه هایی هستند که همانند کنه به آدم می چسبند تا بسته های 50 گرمی گندم را به قیمت 1000تومان بفروشند.

بعضاً پس از اینکه چندبار زائر را با عنوان «حاجی»، «حاجی» صدا کردند و جوابی نشنیدند دام می گسترند و گندم را به این سوی فنس پرتاب می کنند. رهگذران بی خبر از هر جا وقتی جمعیت انبوه کبوتران گرسنه را می بینند، بسته   ها را پاره می کنند و جلوی حیوانات می پاشند که این پاشیدن همان و یقه کردن آدم هم همان. من هم یک بار در این دام افتادم. پس از اینکه پلاستیک های گندم را جلوی کبوترها ریختم، ناگهان چند بچه عراقی دورم را حلقه کردند و طلب مایه! از من انکار و از آنها  اصرار!

دقایقی که گذشت، یک جوان عراقی هم به عنوان وکیل مدافع برای مطالبه پول گندم به آنها پیوست. ماجرا ادامه یافت تا اینکه بنا شد در قبال هزار تومان یک بسته گندم از آنها بگیرم و قبلی ها هم منتفی شد. خلاصه پول 10 بسته را با همان 1000تومان از من گرفتند. ناگفته نگذارم چون از گران بودن گندم در اطراف حرم خبردار بودم، قبل از حرکت از تهران یک بسته یک کیلویی گندم با خودم برده بودم و چه لذتی داشت وقتی گندم ها را می پاشیدی و ده ها کبوتر بدون واهمه و ترس از انسان به دور آدم حلقه می زنند و دانه های گندم را برمی چینند! گندم ها را هم به گونه ای باید پخش  کنی که امکان جمع کردن دوباره و فروش مجدد نباشد.

کربلا منتظر ماست بیا تا برویم!

صبح روز سه شنبه  ساعت 9 صبح با یک ساعت و نیم تأخیر به سمت کربلای معلی حرکت کردیم. روال هر برنامه زیارتی ما هم این بود که مداح و راهنمای کاروان مختصری درباره برنامه های سفر، آیین و آداب آن سفر و مستحبات آن می گفت.  اتوبوس نرسیده بود و مدیر کاروان از «شمسا» شرکت خدماتی سازمان حج و اوقاف شکایت می کرد و گله از اینکه اینجا هر کمی و کاستی باشد به نام مدیر کاروان تمام می شود.

امروز مصادف است با سالروز شهادت حضرت ام البنین (ع) مادر قمر بنی  هاشم حضرت عباس (ع). جلوی «فندق الجواد» از دیروز نذری بار گذاشته اند و هم اکنون در حال توزیع آن هستند.
توزیع نذری را بعد از اذان صبح شروع کرده بودند جای شما خالی خورش قیمه آن، آنقدر پخته بود که به فسنجان تبدیل شده بود، ولی عجب مزه ای داشت. به من که مختصری سرسفره صبحانه رسید. شبکه «الحورا» عراق نیز از صبح که دیدم میزگردهایی را درباره شخصیت مادر سقای کربلا در حال پخش دارد .

مزار دوطفلان مسلم (ع)


با یک ساعت و نیم تأخیر به سمت مزار دو طفلان مسلم حرکت می کنیم. مزار دوطفلان مسلم در شهر مصیب و در کنار فرات واقع شده است. نام فرات که بر زبان می آید یاد آن مرثیه معروف و مرسوم می افتم که هیئت های عزاداری در مراسم و مناسبت ها می خوانند:
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

اما امروز به برکت خون شهیدان مردم آرزومند ما، هیأتی ها و عاشقان و دوستدارن اباعبدا...(ع) نه تنها از آب فرات جرعه جرعه می نوشند بلکه توفیق زیارت و آستان بوسی آن مزار مطهر و منور نیز نصیب شان شده و دعای سال های سال مردم ایران، پدران ومادران شهدا به اجابت رسیده و این راه بر مشتاقان دیدار و عاشقان کوی حضرتش باز شده است. مزار فرزندان حضرت مسلم بن عقیل به نام های محمد و ابراهیم در 45 کیلومتری کربلا واقع است.

ساعت 11 و نیم به حرم دو طفلان رسیدیم. این حرم همچون اکثر اماکن متبرکه عراق در حال بازسازی است. ابراهیم و محمد هر دو از ضریح برخوردارند. زائران پس از ورود به حرم به اقامه نماز زیارت می پردازند و سپس به ایوان صحن برمی گردند.

بسیاری از هیئت ها در این حرم عزاداری می کنند و برای مظلومیت فرزندان مسلم بن عقیل (ع) اشک می ریزند. ستاد بازسازی عتبات قزوین مسئولیت بازسازی و تعمیرات حرم را بر عهده دارد. در بازارچه حرم دوطفلان انواع خرمای خشک و تازه، شیره خرما و لباس های رنگارنگ در حال فروش است. ساعت حدود12است به 4 کیلومتری کربلا رسیده ایم. از اینجا آغاز می شود و حال دیگر ما وارد شهر کربلا شده ایم. همه جای کربلا مقدس است. زائران همه با هم یک یا حسین می گویند واین شعر را زمزمه می کنند؛ بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...

و بقیه را نمی خوانند چون حقیقتاً به آرزوی خویش رسیده اند و آرزو بر دل نمانده اند. کمی که چشم را گرد کنی و فراخ ببینی گنبدها و گلدسته های حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) از دور قابل رویت است.

دل ها همه شکسته است... عصر همان روز توفیق عتبه بوسی امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) با صفا و صمیمیت و آیینی خاص نصیب مان شد.

خیمه گاه عشق و ارادت


در اولین لحظات بامداد روز دوم اقامت  مان در کربلا  به زیارت بارگاه حضرت امام حسین (ع) رفتیم. حدفاصل حرم های حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) را بین الحرمین می گویند. ما از در وسط وارد بین الحرمین شدیم. بین الحرمین محل تجمع خانواده های عراقی است به ویژه شب های جمعه که برای زیارت تا ساعاتی از شب را در این مکان اتراق می کنند. بساط چایی و آب یخ نیز رو به راه است.

چند میز در کنار هم در برابر بساط چایی چیده شده و روی میز مملو از استکان های کوچکی است که تنها دو جرعه چای در آن جای می گیرد. عراقی ها چایی را به قدری می جوشانند که رنگ آن به قهوه می زند، سپس شکر را داخل آن می ریزند و مخلوط می کنند و شما را از مصرف قند بی نیاز می کنند. وقتی وارد بین الحرمین می شوی به عظمت این دو حرم که در فاصله کمی از هم واقع شده و آنچه که تا کنون شنیده ای پی می بری.

اما درباره فضیلت زیارت امام حسین (ع) روایات و اخبار بسیاری وارد شده است. در برخی از روایات زیارت امام حسین (ع) معادل حج عمره و جهاد بلکه بالاتر و افضل است به درجات وباعث مغفرت و سبکی حساب و بلندی درجات وفضایل و حسنات بی شمار دیگر است . امام حسین (ع) اسطوره جاودانه ای از پاسداری از حرمت حق و حریم اسلام و ولایت است. او حج را نیمه تمام رها کرد تا به «جهاد» در راه خدا بپردازد و جان عزیزش را در راه خدا و فدای اسلام کرد تا دین جدش احیا شود. لذا شرافت این مکان مقدس از سایر مکان ها بیشتر است. چرا که اینجا محل رفت و آمد ملائکه الهی است.

در روایت دیگری وارد شده است که خداوند سبحان در عوض آن همه سختی و صعوبتی که امام حسین (ع) در راه دین خدا کشید و به شهادت رسید، چهار خصلت به او عطا کرده است؛ اول اینکه شفا را در تربتش نهاد، دوم اینکه اجابت دعا را زیر گنبدش قرارداد، سوم اینکه ائمه بعدی را از فرزندان آن حضرت مقرر فرمود و چهارم اینکه مدت زمانی که زائران برای زیارت آن حضرت می گذرانند را جزو عمرشان به حساب نیاورد.

لذا بی دلیل نیست که زائران بی شماری از اقصی نقاط دنیا و بالاخص از ایران فوج فوج به زیارت و عتبه بوسی این آستان مقدس و مطهر می شتابند و ضریح مطهر آن امام همام را در برمی گیرند. فوران اشک و گریه های جانسوز است که از این ناحیه مقدس به آسمان می رود. درهای حرم امام حسین (ع) همواره به روی زائران گشوده است و حرم همیشه شلوغ و مملو از زائران،ارادتمندان و محبان اهل بیت (ع) است. ایرانی ها هم به وفور به چشم می آیند.

شب های جمعه اما زیارت حال و هوای دیگری دارد که قابل توصیف نیست. سیل جمعیت از ساعاتی قبل به زیارت حرم مطهر می شتابند و جمعیت کثیری از سه ساعت قبل صف های نماز جماعت راتشکیل می دهند. ما به توصیه«مجتبی سلیمانی»، مداح کاروان دقیقاً سه ساعت قبل راهی حرم شدیم و آنچه که ایشان می گفت را به عینه دیدیم. رأس ساعت 5 بعداز ظهر صف های نماز جماعت تشکیل شد. زائران کیپ تا کیپ در کنار هم جای گرفته بودند.

جا برای سوزن انداختن نبود. با التماس و خواهش گوشه ای رایافتیم تا بتوانیم نماز را به جا آوریم. زیارت قتلگاه یکی دیگر از فیوضاتی است که نصیب هر زائری می شود. در همین مکانی که قبر مطهر قرار دارد قتلگاه واقع شده است.

امام حسین (ع) وقتی در روز عاشورا از شدت جراحات از اسب به زمین افتادند ناگهان متوجه شدندکه دشمن به خیمه گاه حمله کرده و وقتی اباعبدا... صدای ناله و ضجه زنان و بچه های بی پناه را شنید در حالی که به شمشیر تکیه داده بود بازانو به طرف خیمه گاه رسید. حضرت آنچنان مجروح بود که طاقت ایستادن نداشت لذا روی زمین قرار گرفت و نتوانست از گودی بیرون آید. د راین لحظه بودکه حضرت روی سینه خوداحساس سنگینی کرد. در حالی که  حضرت زینب (س) از بالای تل زینبیه نظاره گر صحنه گودی قتلگاه بود ، و در این لحظه  شمر لعین سر حضرت سیدالشهدا (ع) را از بدنش جدا کرد و... اجرای برنامه در حرم امام حسین (ع) صبح ها پس از اذان در اختیار ایرانی هاست. سخنرانی و مرثیه سرایی برای حضرت اباعبدا... الحسین (ع) و یاران با وفایش و سینه زنی از جمله برنامه های بامدادی حرم امام حسین (ع) است که CD مراسم ظهر همان روز بین زائران توزیع می شود. علاوه بر حضرت سیدالشهدا، سید ابراهیم مجاب فرزند حضرت موسی بن جعفر (ع)، حبیب بن مظاهر و قتلگاه شهدای کربلا دارای رواق و ضریح هستند.

خیمه گاه عشق و ارادت


زیارت خیمه گاه امام حسین (ع) و یاران با وفایش نیز حال و هوای دیگر دارد. خیمه گاه در جنوب غربی حرم مطهر قرار دارد. در مقاتل آمده است که وقتی امام حسین (ع) رو به حضرت عباس(ع) فرمودند؛ عباس جان خیمه ها را باید اینجا به پا کنیم. اولین خیمه بعد از خیمه امام حسین (ع) خیمه حضرت زینب (س) بود که برپا شد. اینجا بود که حضرت زینب (س) رو به امام حسین (ع) فرمودند: از وقتی که من وارد اینجا شده ام همه غم های عالم در دلم ریخته ست، می شود از اینجا برویم، اما دیری نگذشت که در عصر عاشورا دشمن دون و نابکار خیمه هایی را که عبادتگاه امام و یارانش و محل استراحت خاندان و اهل بیتش بود به آتش کشید و فرزندی از فرزندان امام دامنش آتش گرفت. 

اینجاست که مداح با ناله های جانسوزش، آتش به دل زائران می زند. هیئت های زیادی در خیمه گاه اباعبدا... جمع شده اند بر سر و روی خود می زنند، شاید جانسوزی خیمه گاه از حرم کمتر نباشد. یکی می خواند: ای کربلا ز خاک ایران آمده ایم با دیده گریان آمده ایم.

و دیگری: برگ سبز خزان می شد اگر زینب نبود و مداح دیگری زمزمه می کند: دیدم اینجا دامن طفلی آتش گرفت .  دیدم اینجا پای طفلی روی خاک تاول گرفت. دشمن در عصر عاشورا پس از آتش زدن خیمه ها، اموال اهل بیت را غارت کرد و زن و فرزندان امام حسین (ع) را به اسارت برد. آری وقتی خیمه ای قافله سالار نداشته باشد، علمداری چون حضرت عباس (ع) نداشته باشد و جوان رشیدی چون علی اکبر نداشته باشد، حتی سرباز کوچک و شیرخواری چون حضرت علی اصغر(ع) نداشته باشد دشمن جرأت پیدا می کند و اینچنین جنایت می کند. 

کرامات سیدالشهدا و علمدار کربلا از زبان کفشدار حرم

عصر روز شه شنبه به دیدار سیدهاشم کربلایی که سالیان سال است ساکن کربلاست رفتیم. او قبلاً مسئول کفشداران حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده. پدرش حاج قاسم کفشدار و اکنون نیز سید احمد هاشم فرزندش جزو نیروهای خدماتی حرم هستندو هیئتی دارند به اسم «شباب فاضلیه» که از ابتدای محرم تا سیزدهم داخل حرم حضرت ابوالفضل عزاداری می کنند.
بعد از روضه هم غذای نذری شامل خوراک قیمه، بادنجان، بامیه و بریانی بین زائران و عزاداران توزیع می شود.شب عاشورا نیز در خیابان امام علی (ع) در ضلع شمالی حرم بین 100تا 150 دیگ برنج و خورش بار می گذارند. 

سید هاشم مدتی به دلیل مخالفت با رژیم بعثی فراری بوده است. او دل با صفا و بی ریایی دارد. مغازه خرازی اش مشتریان بی شماری دارد . ما زمانی که برای گپ و گفتگو و مصاحبه به ما اختصاص داد از شانس ما مشتری هایش کمتر شد و توانستیم راحت صحبت کنیم. وقتی کرامات علمدار کربلا را نقل می کند مرواریدهای اشک از زیر گودی های عینک ته استکانی اش غلتان می شود.

نقل می کند یکی از علمای معروف کربلا هنگام زیارت ضریح را از روی عبایش می بوسید و می گفت: بوسیدن شبکه های ضریح اشکال بهداشتی دارد. در رویا حضرت امام حسین (ع) را در خواب دید در حالی که پس از سه بار سلام کردن جواب او را نداد. امام حسین (ع) در پاسخ به او فرمود: چرا از زیارت و بوسیدن ضریح من استنکاف می کنی. استنکاف نکن ملائکه مدام در حال شست و شوی این ضریح اند. این عالم پس از این خواب گریان به زیارت حر م مطهر رفت.

سیدهاشم از خادمی می گوید که با زائرانی که لباس شان در مواقع بارانی گلی می شد، دعوا می کرد. در خواب امام حسین (ع) به او می  گوید با زوار من تندی مکن، مهربان باش! باران می آید، شسته می شود یا از کارکنان شرکتی آلمانی می گوید که در کربلا فعالیت داشتند و بعد از زیارت حرمین مسلمان شدند.

بسیاری از بستگان سیدهاشم در جبهه های جنگ هشت ساله از پشت سر توسط بعثی ها ترور شده اند. بنابراین او به خاطر وجود همین ترورها 10 سال به انگلیس مهاجرت کرد. زمان بعثی ها معارضین عراقی نیروهای بی شماری را در جنگ با عوامل حکومتی از دست دادند. او البته درباره کشته ها هم می گوید: او البته درباره کشته ها هم می گوید: امروزه شهدای نیروهای مجاهد در مبارزه با بعثی ها در میان مردم از جایگاه خوبی برخوردارند و محترمند ولی سایر کشته ها محلی از اعراب ندارند.

صدام را دعا کن! 

  سید هاشم ادامه داد: در ایام محرم در دوران بعثی ها شب تاسوعای حسینی رفتم داخل حرم، نیروهای بعثی با مردم درگیر شده بودند یکی از شرطه ها با شوک برقی به دستم زد و گفت: صدام را دعا کن! ما داخل حرم حتی نمی توانستیم بگوییم یا حسین (ع) .

حتی گاهی اوقات شب تاسوعا و عاشورا در حرم را می بستند. یا اگر کسی می خواست نذری بدهد بعثی ها با لگد دیگ های نذری مردم را به زمین می ریختند و عزادارانی که پیاده می آمدند را دستگیر می کردند به هر حال عزاداری امام حسین (ع) به هر شکل ممنوع بود و سخت!

جمعه؛ میعادگاه ما سامرا و کاظمین

قرار بود 10 دقیقه بعد از اذان صبح به سمت کاظمین حرکت کنیم اما زیارت خداحافظی صبحگاه با حرم امام حسین (ع) برخی از هم کاروانی ها؛ ساعت حرکت را با یک و نیم ساعت تأخیر روبه رو کرد. شب آخر اقامت مان در کربلا حال «نظرزاده» پیرمرد کاروان به هم خورد، همه برای زیارت الوداع به حرم رفتند و من تنها با این پیرمرد پاک ضمیر در هتل ماندم. خودش اعتراف کردکه چهار سیخ کوبیده را یک تنه به دندان کشیده است. فشارش به 18 رسیده بود. تلاش من و دکتر هتل باعث شد پیرمرد نجات پیدا کند.

ساعت 7 صبح به سمت سامرا حرکت کردیم. سامرا در 120 کیلومتری بغداد در حاشیه دجله واقع شده است. برخی از خیابان های بغداد ترافیک دارد. در حاشیه جاده بغداد- سامرا یک بخش گسترده ای از بیابان به وسایل اسقاطی جنگ اختصاص داده شده و همه تجهیزات اسقاطی جنگی را در این منطقه گردآوری کرده اند.

سامرا مدفن امام هادی (ع) و امام حسن عسگری(ع) و مزار حضرت نرجس خاتون  مادرامام زمان(عج) و حضرت حکیمه خاتون عمه امام زمان (عج) است. مداح کاروان ما وقتی وارد حرم عسگریین (ع) شدیم توصیه کرد زیارت جامعه کبیره را که جامع ترین زیارات است بخوانیم.
در تاریخ نقل شده که حکیمه خاتون محضر چهار امام همام را درک کرد. امام حسن عسگری(ع) پرستاری امام زمان را به عهده حکیمه خاتون گذاشته بود و توقیعات دینی زمان غیبت توسط حکیمه خاتون نوشته شده است.

بمب گذاری عناصر وهابی حال و روز رقت باری را به حرم این دو امام همام داده هرچند در حال حاضر حرمین عسگریین (ع) به نحومطلوب  مسبوطی در حال ساخت است. سرداب امام زمان (عج) که محل غیبت آن حضرت است در حاشیه راه پله ای که به طبقه زیرین حرم مطهر عسگرییین (ع) ختم می شود قراردارد سرداب دارای یک پنجره کوچک است ائمه عسگریین (ع) به راستی مظلوم واقع شده اند.

زیر سرداب حرم، مسجد بزرگی احداث شده که نیمه کاره است. اقدام خیر مداح کاروان «مجتبی سلیمانی» موجب شد مبلغ 420 هزار تومان پول به عنوان کمک های کاروان «محمودی» جهت کمک به ساخت حرم مطهر جمع آوری و به دفتر ستاد عتبات تحویل شود.
بعد از زیارت حرمین عسگریین (ع) که خیلی کوتاه بود تنها به اندازه دو ساعت، از بازارچه حرم کارت شارژی را تهیه کردم که به جای 16 رقم شماره سریال، تنها شش رقم داشت، یعنی کلاهم را برداشته بودند .
عصر همان روز ساعت 17 وارد حرم امام موسی کاظم (ع) شدیم. آن امام همام حرم بسیار زیبایی دارد ستون های برافراشته، کاشیکاری های زیبا و صحن بزرگ این حرم دارای دوگنبد و چهار گلدسته است. مزار مطهر امام موسی کاظم (ع) باب الحوائج و اما محمد تقی (ع) (جوادالائمه) داخل یک ضریح قرار دارد. خدام حرم همه دارای لباس های متحدالشکل هستند و من در سایر اماکن متبرکه به این شکل ندیدم.

غروبگاهی که به زیارت این حرم نایل شدیم واقعاً صفا و صمیمیت و دل انگیزی خاصی داشت انتهای سفر هفت روزه مان بود و باید به ایران برمی گشتیم این سفر همانگونه که در قسمت ابتدا هم نوشتم یک رویا بود و هنوز هم می پندارم یک رویای کوتاهی بودکه بر ما واقع شد.
تنها به عشق زنده مان لحظات رویایی این سفر این سفرنامه را نوشتم#


            
  ارسالی از خبرنگار افتخاری مشرق: علی شیرین

مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.

مطالب مرتبط

علت تمرد فرمانده"داعش"از دستور رهبر"القاعده"


تمرد فرمانده داعش از دستور رهبر القاعده مبنی بر بازگشت به عراق را می‌توان در یک پازل بزرگتر منطقه‌ای یعنی درگیری جریان اخوان و وهابیت ملاحظه و بررسی کرد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، طی روزهای گذشته اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه «ابوبکر البغدادی» رهبر داعش (دولت اسلامی عراق و شام) در سخنانی ضبط شده، دستور «ایمن الظواهری» رهبر القاعده مبنی بر جدا شدن 2 بخش عراقی و سوری این گروه را رد و از آن تمرد کرده است.

پیش از این الظواهری فرمانده القاعده با انتشار فیلمی در شبکه الجزیره اعلام کرده بود که امارت اسلامی عراق و شام منحل شده و تنها جبهه‌النصره شاخه‌‌ای از القاعده در سوریه خواهد بود و اخباری نیز از سوی رسانه‌ها منتشر شد بر این مبنا که وی قصد سفر به سوریه را دارد تا اوضاع را سامان دهد.

مدتی پیش ابوبکر البغدادی به عنوان رئیس گروه دولت اسلامی عراق بدون رایزنی و هماهنگی با روسای خود، گروه «جبهه‌النصره» و گروه «دولت اسلامی عراق» را ادغام کرد و «داعش» را تشکیل داد که این کار از نظر ایمن الظواهری یک اشتباه بود.

اما چرا ایمن الظواهری به سرعت وارد میدان شده و دستور بازگشت گروه تکفیری امارت اسلامی عراق را به عراق داد و از جبهه‌النصره خواست که مستقلاً در سوریه بجنگد؟

باید گفت که از مدتی پیش و با تسلط گرو‌ه‌های سلفی بر برخی مناطق شمالی سوریه نظیر ادلب و حلب و نیز تسلط آنها بر منابع نفتی سوریه دعوا بر سر تقسیم غنائم و افزایش حوزه نفوذ آغاز شد که در این بین جبهه‌النصره با ارتش آزاد و داعش با ارتش آزاد و گروه‌های سلفی درگیری‌هایی را برای اثبات خود داشتند که حاصل آن تضعیف بیش از پیش ارتش آزاد بود، به اندازه‌ای که این گروه که زمانی بیشترین نقش میدانی در سوریه را بازی می‌کرد امروز بیشتر به یک نظاره‌گر تبدیل شده و حتی گاهی عنوان می‌شود که با ارتش سوریه برای نابودی گروه‌های سلفی همکاری می‌کند.

از سوی دیگر گروه‌های سلفی دیگر همچون طوفان شمال، جبهه‌النصره، احرار الشام، قربا الشام و ... در درگیری‌ با داعش که اینک ادعای آقایی کل شام را دارد یا به شدت تضعیف شده و یا به قدرت این گروه تمکین کرده‌اند.

اما چرا داعش به این سرعت قدرت یافته و تحولات میدانی مخالفان سوریه را به دست گرفت؟

برای این سوال 2 پاسخ وجود دارد اول اینکه گروه سلفی تروریستی موسوم به داعش تشکیل شده از تروریست‌هایی است که عراقی بوده و یا در عراق طی دوران اشغال این کشور جنگیده‌اند. آنها تجربه زیادی در جنگ‌های پارتیزانی داشته و کار با انواع سلاح‌های سبک و سنگین و بمب‌های دست‌ساز را به خوبی می‌دانند. این گروه برخلاف اغلب گروه‌های مشغول جنگ در سوریه کاملاً با تاکتیک‌های نظامی به واسطه درگیری‌های چندین ساله با ارتش آمریکا و پس از آن دولت عراق آشنا هستند و علاوه بر آن قساوت زیادی در پیشبرد اهداف خود به خرج می‌دهند که شامل دشمنان و حتی دوستان نیز می‌شود.

نکته دوم اینکه داعش از همان ابتدای شکل‌گیری در عراق از سوی سرویس اطلاعاتی عربستان حمایت شده و زیر نظر بندر بن سلطان سیاست خارجی عربستان در عراق و پس از آن سوریه را دنبال می‌کرده است.

این گروه از آموزش‌های لازم بهره برده و نیز اطلاعات و تسلیحات خود را از سعودی‌ها دریافت می‌کند. مجموعه این موارد باعث شکل‌گیری گروهی شده که از نظر تجربه، امکانات و حمایت لجستیکی و مالی و سیاسی از همه گروه‌های جنگجو در سوریه یک گام جلوتر است.

همچنین این گروه برعکس سایر گروه‌ها ریشه اخوانی نداشته و بر همین مبنا سرمایه‌گذاری زیادی از سوی دولت سعودی را جذب کرده است، موضوعی که به مذاق ترکیه خوش نیامده و بر همین مبنا شاهد حملات گاه و بی‌گاه ارتش ترکیه به مناطق تحت تسلط داعش هستیم.

ایمن الظواهری اما با مشاهده درگیری‌های بین جریانات سلفی در سوریه که باعث کاهش قدرت آنها شده و زمینه را برای افزایش پیروزی‌های ارتش سوریه فراهم کرده، بلافاصله واکنش نشان داده و خواستار کنار کشیدن داعش از فضای جغرافیایی سوریه و ادامه فعالیت آن در عراق شده است که این موضوع می‌توانست علاوه بر جلوگیری از شدت درگیری‌ها بین آنها، فضای امنیتی عراق را نیز دچار مشکلات جدی کند.

اما البغدادی که با انتشار بیانیه‌هایی بر تابعیت این گروه از روحانیون وهابی صحه گذاشته و با قدردانی از خادمان «حرمین شریفین» اثبات کرده که در راستای سیاست سعودی حرکت می‌کند حاضر نیست دستورات ایمن الظواهری را اجرایی کند.

به نظر می‌رسد که باید منتظر عمیق‌تر شدن شکاف بین جبهه النصره و داعش که همان القاعده و عربستان سعودی است باشیم چرا که حکومت سعودی بدون توجه چندانی به نقشه‌ها و اهداف ایمن‌الظواهری و فرماندهان القاعده به دنبال پیشبرد سیاست‌های یکجانبه خود در سوریه است که آموزش هزاران عضو طالبان در اردن و گسیل آنها به سوریه برای ادامه جنگ طی ماه‌های آینده ناشی از همین اختلاف نظر درباره سوریه است.

از گروگان‌گیری در هواپیما و کشتی تا انفجار قطار + تصاویر


گروه‌های سلفی چچنی چگونه پدید آمدند؛
از زمان آغاز جنگ چچن، روسیه هدف مورد علاقه مبارزان انتحاری چچنی در منطقه قفقاز بوده است. روسیه صحنه درگیری های مسلحانه هر روزه، انفجارها و ترور نیروهای امنیتی است و تنها چیزی که در این میان سخن می‌گوید، سلاح است.
گروه بین الملل مشرق - چچن منطقه ای در جنوب روسیه است که اکثر ساکنان آن را مسلمانان تشکیل می دهند. این منطقه در سال 1991 میلادی یعنی اندکی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اعلام استقلال کرد. مسکو دو جنگ علیه این منطقه انجام داد که اولین مورد در سال 1994 میلادی شروع شد و تا سال 1996 میلادی ادامه داشت. دومین مورد نیز مربوط به سال 1999 میلادی بود. این دو جنگ با هدف سیطره مجدد بر این منطقه انجام می گرفت که این موضوع باعث کشته شدن قریب به یک صد هزار شهروند غیر نظامی گردید و بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی منابع روسی در این دو جنگ همچنین ده هزار سرباز روسی نیز کشته شدند.

دو جریان، نماینده جنبش مسلح چچن هستند یکی از آنها «امارت اسلامی قفقاز» است. این جنبش در سال 2007 میلادی ایجاد شد و به عنوان چتری بود که جنبش های مسلح در شمال قفقاز را در سایه خود جمع می کرد. هدف این جنبش ایجاد یک کشور واحد آن هم در زیر لوای اسلام است. جریان دوم یک جریان ملی گرا می باشد که در جهت تشدید درگیری ها علیه روس ها در چچن می کوشد ؛ ولی موضوع بحث ما همان جریان اول است.

یکی از آن ایرادهایی که بر مبارزات در چچن گرفته می شود، این است که مبارزان چچنی در عملیات های خود هیچ تفاوتی را میان نظامیان و غیر نظامیان قائل نیستند و همین موضوع باعث خلط بین مقاومت مشروع و تروریسم شده است که البته این موضوع تاثیر منفی بر هر گونه آرمان عدالت خواهانه دارد.


امارت اسلامی قفقاز یک جنبش اسلامی به رهبری دوکو عمروف می باشد و برخاسته از جنبش جدایی طلب چچن است که نظامیان روس موفق به شکست آن شدند.

رهبران این جنبش اسلامگرا مستمرا بر مشروع بودن کشتار شهروندان و غیر نظامیان روس تاکید می کنند. جنبش «امارت اسلامی قفقاز» می کوشد تا تمامی گروه های شورشی فعال در جمهوری های قفقاز روسیه مانند چچن، انگوش، داغستان، اوستیای شمالی و ... را در زیر پرچم خود قرار دهد.

وقتی عمروف خود را به عنوان رهبر «امارت اسلامی قفقاز» از جمله چچن ـ که همچون دیگر جمهوری های موجود در قفقاز روسیه به عنوان یک ایالت تلقی می شد ـ اعلام کرد، نابسامانی های امنیتی به تدریج وارد دو جمهوری اینگوش و داغستان گردید که در همسایگی چچن قرار داشتند و اکثر ساکنان آن را مسلمانان تشکیل می دادند. هنوز هم گروه های شورشی مستمرا حملاتی علیه نیروهای امنیتی روسیه و نمایندگان این کشور در تمامی بخش های قفقاز انجام می دهند.

شایان ذکر است که جنبش «امارت اسلامی قفقاز» که یک جنبش شورشی به شمار می آید، به عنوان یک جنبش متحد تلقی نمی گردد ؛ زیرا بخشی از شورشیان چچنی در سال 2010 میلادی و به دنبال شایعات و اخبار ضد و نقیضی که درباره استعفای عمروف وجود داشت، از وی جدا شدند و مسلم و حسین گاکایف یک سازمان جداگانه اسلامگرا تشکیل دادند.


در سال 2011 میلادی شورای امنیت بین الملل تصمیم گرفت تا مجازات هایی را علیه القاعده و گروه های مرتبط با آن اعمال کند و به این ترتیب جنبش «امارت قفقاز» در لیست گروه هایی قرار گرفت که علیه آنان مجازات انجام می شد. ایالات متحده نیز نام عمروف را در لیست تروریست های تحت تعقیب قرار داد و پنج میلیون دلار برای هر کسی که اطلاعاتی در خصوص این جنبش چچنی بدهد، تعیین نمود ؛ البته اطلاعاتی که در نهایت به دستگیری عمروف کمک نماید.


رهبران برجسته مبارزان چچنی

عربی بارایف

وی یکی از فرماندهان برجسته جنگی جنبش «امارت اسلامی قفقاز» بود که در سال 1999 میلادی توسط روس ها در چچن کشته شد. مسخادوف، رئیس جمهور چچن وی را در سال 1998 میلادی به اتهام ربودن و گردن زدن مهندسان شرکت تلکام و مخالفتش با پذیرش دستورات فرماندهان نظامی چچن خلع درجه کرد که این امر به درگیری میان نیروهای وابسته به بارایف و گارد ملی چچن در شهر جدرمیز این ایالت انجامید و بعد از شش سال از کشته شدن وی، عمروف دستور بازگرداندن رتبه نظامی عربی بارایف را صادر کرد.


خطاب

نامش «سامر صالح عبدالله السویلم» و تبعه عربستانی بود. به او لقب «خطاب» دادند. خطاب رهبر پیشین مجاهدان عرب در قفقاز بود که در آپریل سال 2002 میلادی با استفاده از سم کشته شد.


وی که قرار بود به عنوان نماینده شرکت «آرامکو» عربستان راهی آمریکا شود، از رویای این سفر صرف نظر نمود و به جای آن در سال 1987 میلادی راهی افغانستان شد تا در صف مجاهدان مسلمان علیه شوروی بجنگند. روسیه می گوید که او در جریان جنگ اول مسکو علیه چچن که در بین سال 1994 تا 1996 میلادی روی داد، پا به منطقه چچن گذارده است.


گفته می شود که خطاب به مدت 15 سال علیه نیروهای روسیه فعالیت داشت که این فعالیت از افغانستان آغاز شد و پس از آن به تاجیکستان رسید. وی همچنین در اثنای مناقشه قره باغ از مبارزان مسلمان حمایت می کرد.

به نوشته روزنامه های روسی، خطاب در بین سال های 1979 تا 1989 میلادی در افغانستان علیه شوروی می جنگید و روابط گسترده ای با سازمان «افغانی های عرب» داشت یعنی همان کسانی که در قفقاز و چچن نیز تحت فرمانش می جنگیدند.


به گفته همین منبع، وی در جریان جنگ داخلی که در بین سال های 1992 تا 1997 میلادی در تاجیکستان روی داد، در کنار مخالفان اسلامگرای دولت جنگید و در جریان مناقشه قره باغ که در بین سال های 1988 تا 1994 روی داد، به مسلمانان آذربایجانی کمک می کرد. خطاب در جریان اولین جنگ مسکو علیه چچن که در بین سال های 1994 تا 1996 میلادی به وقوع پیوست، پا به این منطقه گذاشت و در آگوست 1999 میلادی با همکاری شامل باسایف از فرماندهان جنگی، عملیات های مسلحانه ای را در جمهوری داغستان روسیه که در مجاروت چچن قرار دارد، سکانداری کرد. این عملیات ها با هدف ایجاد یک کشور اسلامی در قفقاز صورت می گرفت.


رضوان احمدوف

یکی از رهبران و فرماندهان چچنی بود که در سال 2002 میلادی هنگام فرماندهی یک عملیات نظامی علیه نیروهای روسی در منطقه ویدنو کشته شد. تیم تحت فرمان رضوان احمدوف چندین انفجار را علیه روس ها در منطقه ویدنو انجام دادند که این موضوع به کشته شدن هشت سرباز روس انجامید. گفتنی است که تیم مذکور در منطقه ویدنو با استفاده از تسلیحات سنگین، حمله ای را علیه یک مرکز پلیس انجام دادند.


ابو الولید الغامدی

عربستانی تبار با نام کامل «عبدالعزیز بن سعید بن علی الغامدی» است. وی با لقب «ابوالولید» شناخته می شود و آپریل 2004 میلادی در چچن کشته شد. سازمان اطلاعات روسیه وی را رهبر جنگجویان و مبارزان عربی می دانست که از سال 2002 میلادی در چچن حضور داشتند و می جنگیدند. نیروهای ویژه روسیه، ابو الولید را جانشین الخطاب و به عنوان فرمانده مبارزان چچنی می دانستند.


ابو عمر السیف

«محمد بن عبد الله السیف» ملقب به «ابو عمر السیف» یک چهره شاخص مذهبی و رهبر مبارزان عرب در چچن به شمار می رفت. وی در دسامبر 2005 میلادی به همراه همسرش توسط نیروهای روسی کشته شد. عمر السیف که در القصیم به دنیال آمده بود، فتواهای بسیاری را در دعوت افراد به جهاد صادر نمود. ضمنا بسیاری از پیام های صوتی و ویدئویی وی از طریق اینترنت منتشر شد به ویژه مجموعه ای از پیام ها که عنوان آن «عراق و جنگ های صلیبی» بود. ابوعمر السیف در کنار الخطاب (سامر السویلم) که در سال 2002 میلادی به وسیله سم در چچن کشته شد، جنگید و به مفتی مبارزان چچنی مبدل گردید.


بر اساس گزارش پایگاه های اینترنتی وابسته به رادیکال ها، السیف به شیوه ای سنتی علم و دانش را فرا گرفت و بعد از آغاز درگیری ها با نیروهای روسی و در زمان رهبری سامر السویلم (خطاب) به صف مجاهدان عرب در چچن پیوست.

ابوعمر منصب مفتی شرعی مجاهدان چچنی را کسب کرد. وی تلاش های بسیاری را در گسترش علوم دینی در میان مبارزان صرف نمود و در کاستن از گسترش افکار افراط گرایانه تر و خشونت بارتر در میان مجاهدان تاثیر داشت. به هر حال، او متاثر از علوم دینی سنتی بود که افراد را از تکفیر، غلو و انجام کشتارهای بی هدف بر حذر می داشت. شاید وی در برخی از اشتباهاتی که مبارزان چچنی کردند، مقصر باشد ؛ ولی در کل گرایش های افراط گرایانه کمتری از او سراغ داریم.


وی تلاش هایی نیز در احیای اجرای شریعت در زندگی روزمره مردم در چچن داشت و این کار را با آموزش طلاب علوم دینی انجام می داد. وی آنها را پس از آموزش به مناطق مختلف چچن می فرستاد تا در راستای گسترش علوم دینی در آن مناطق فعالیت کنند و مسائل شرعی مردم را حل کنند. آخرین مطالبی که از شیخ ابو عمر السیف ضبط شده و بین رادیکال ها رد و بدل می شود، یک پیام صوتی تحت عنوان «دموکراسی و انتخابات در عراق» است. وی دموکراسی را کفر نسبت به خداوند توصیف می کند و از مبارزان مسلمان در عراق می خواهد تا به حملات خود علیه آمریکایی ها تشدید بخشند.

اتهامی که نیروهای روسی به ابوعمر السیف می زنند، این است که وی نماینده القاعده در چچن بوده و تامین اعتبار لازم جهت انجام عملیات گروگان گیری منطقه بیسلان را بر عهده داشته است.


ابو حفص الأردنی

نام او «فارس یوسف عمیرات» یا «أبو حفص الأردنی» است. وی در سال 1973 میلادی در منطقه الزرقا یعنی زادگاه ابومصعب الزرقاوی، رهبر پیشین القاعده در عراق به دنیا آمد و در سال 1995 میلادی پا به چچن گذارد. وی تحت فرمان مبارز عربستانی سامر صالح عبدالله السویلم کار می کرد یعنی همان فردی که به نام خطاب شناخته می شد و در مه سال 2002 میلادی با سم به قتل رسید. ابو حفص الاردنی پس از قتل خطاب، به عنوان معاون ابوالولید الغامدی کار خود را ادامه داد.




ابوحفص الأردنی که با لقب ابو حفص الشیشانی (چچنی) نیز شناخته می شد، در مجلس شورای نظامی عضویت داشت و به عنوان فرمانده مجاهدان در چچن بود. وی معاون ابوالولید بود و از جمله مجاهدانی به شمار می رفت که در افغانستان، بوسنی و تاجیکستان جنگیده بودند. وی به همراه «خطاب» چندین عملیات بزرگ را ترتیب داد و روابطی صمیمی با شامل باسایف، رهبر مشهور چچنی داشت و باسایف شخصا در جشن انتصاب وی به منصب فرمانده مجاهدان چچنی حضور داشت. ابو حفص در آپریل سال 2004 میلادی و بعد از اعلام خبر کشته شدن عبدالعزیز ملقب به «ابوالولید الغامدی» این منصب را عهده دار شد. ابوالوید، همان فردی که نیروهای ویژه روسیه وی را به عنوان جانشین «الخطاب» عربستانی در فرماندهی مبارزان چچنی می دانستند.


اصلان مسخادوف

وی در سال 1997 میلادی به عنوان رئیس جمهور چچن انتخاب شد. با وجود آنکه مسکو در بسیاری از حملات صورت گرفته علیه نیروهای روسی مسخادوف را گناهکار می دانست ؛ ولی وی از میانه روترین رهبران چچنی به شمار می آمد.


بعد از آنکه شورشیان چچنی در سپتامبر 2004 میلادی مدرسه ای را در شهرک بیسلان در آوستیای شمالی مورد حمله قرار دادند و بیش از 300 نفر نیز در آن ماجرا کشته شدند، مقامات روسی ده میلیون دلار جایزه برای کسی که اطلاعاتی جهت دستگیری مسخادوف و نیز شامل باسایف، فرمانده نظامی چچن ارائه دهد، تعیین کرد.


وی در سال 2005 میلادی و در جریان عملیاتی که نیروهای ویژه روسیه در نزدیکی شهرک تولستوی یورت در حوالی گروزنی، پایتخت چچن روی داد، به قتل رسید.


شامل باسایف

شامل سلمان (سلمانویچ) باسایف، فرمانده مجلس شورای نظامی چچن و متولد 14 ژانویه 1965 میلادی است. در پی جنگ اول چچن که در بین سال های 1994 تا 1996 میلادی روی داد، به عنوان دشمن اول روسیه معرفی شد. مسئولان روسی او را مسئول دو مورد شورشی می دانند که در ماه های آگوست و سپتامبر 1999 میلادی در جمهوری داغستان در مجاورت چچن به وقوع پیوست. روس ها همچنین وی را مسئول موج انفجاراتی می دانند که در شهرهای مختلف روسیه انجام گرفت و قربانی آن 239 غیر نظامی بودند.




باسایف در فوریه سال 2000 میلادی و در هنگامی که مشغول هدایت عملیات فرار مبارزان چچنی از گروزنی، پایتخت چچن بود از روی یک مین رد شد و پای خود را از دست داد. وی سکانداری گروه های مسلحی که در آگوست سال 1999 میلادی با هدف ایجاد یک جمهوری اسلامی وارد داغستان شدند، بر عهده داشت. نیروهای روسی به تحرکات نظامی باسایف در داغستان خاتمه بخشیند و حمله گسترده ای را برای تعقیب نیروهای وی در چچن انجام دادند.


مهند

عربستانی تبار بود و در دسته بندی ارائه شده توسط نیروهای امنیتی روسیه، ‌وی به عنوان نماینده عالی سازمان القاعده در چچن به شمار می رفت. مهند در سال 1999 میلادی از طریق گرجستان وارد چچن شد و به گروهی پیوست که ریاست آن بر عهده خطاب عربستانی بود. بعد از کشته شدن خطاب و دو تن از اخلافش در سال 2002 میلادی مهند به عنوان هماهنگ کننده اصلی در زمینه تامین هزینه های گروه های تروریستی در خارج تعیین گردید.




مهند در واقع رقیب دوکو عمروف در تصدی مقامات رهبری گروهک های تروریستی بود. این چهره مستقیما در برنامه ریزی جهت عملیات های تروریستی که با استفاده از افراد انتحاری در روسیه انجام می گرفت، مشارکت داشت. سازمان اطلاعات روسیه مهند را در سال 2011 میلادی به قتل رساند.


دوکو عمروف

ملقب به ابوعثمان بود و از زمان جنگ اول استقلال چچن که در سال های 1994 تا 1996 میلادی روی داد، مقابله با نیروهای روسی را شروع کرد. عمروف در ژوئن 2006 میلادی رئیس جنبش جدایی طلب چچن شد و بعد از آنکه عبدالخالد سعیدولایف در یک عملیات نظامی کشته شد، او سکاندار شورش علیه روسیه گردید.


این چهره رادیکال در اکتبر سال 2007 میلادی خود را به عنوان رهبر «امارت اسلامی قفقاز» اعلام کرد، قفقازی که چچن یکی از ایالت های آن به شمار می رفت.


وی نامه های بسیاری را برای طرفدارانش صادر نمود و از آنها خواست تا کشورهایی همچون ایالات متحده، روسیه، انگلستان و روسیه که آنان را به عنوان دشمن بر می شمرد، حمله نمایند.


برجسته ترین عملیات ها (از حمله تا آدمربایی)

از زمان آغاز جنگ چچن، روسیه هدف مورد علاقه مبارزان انتحاری چچنی در منطقه قفقاز بوده است. روسیه صحنه درگیری های مسلحانه هر روزه، انفجارها و ترور نیروهای امنیتی می باشد و تنها چیزی که در این میان حرف می زند، سلاح است.

در هشتم نوامبر 1991 میلادی چچنی ها یک هواپیمای توپولوف 154 روسیه را ربودند. این هواپیما که 178 مسافر داشت از مینیرالنی فودی (قفقاز) به سمت ایکاتیرین بورگ در حال حرکت بود که چچنی ها هواپیما را مجبور به تغییر مسیر به سمت آنکارا کردند. هواپیماربایان مسافران را در گروزنی، پایتخت چچن پیاده کردند. گفتنی است که فرماندهی این عملیات هواپیماربایی بر عهده شامل باسایف یکی از برجسته ترین فرماندهان جنگی چچن بود.

در 14 ژوئن 1995 میلادی و در جریان عملیات گروگانگیری که در بودنوسک در جنوب روسیه به وقوع پیوست، 150 نفر کشته شدند. فرماندهی این عملیات بر عهده شامل باسایف بود. روس ها و چچنی ها ـ در پی این حادثه ـ تصمیم به آتش بس گرفتند و تا دسامبر 1995 میلادی پایبند آن بودند.
از 9 تا 24 ژانویه 1996 میلادی گروهی از کوماندوهای چچنی 2000 نفر را در کیزلیار (در داغستان در منطقه قفقاز روسیه) و بیرفومایسکا (مرزهای داغستان با چچن) گروگان گرفتند. به گفته منابع خبری، تعداد کشته شده های این حادثه بین 50 تا 100 نفر بود.

در 16 ژانویه 1996 میلادی یک گروه از کوماندوهای ترک هوادار چچن، کشتی «افراسیا» که در بندر تریبیزوند در ساحل ترکیه پهلو گرفته بود، به کنترل خود درآوردند و 150 سرنشین این کشتی که بیشتر آنها روس بودند و برای حرکت به سمت بندر سوچی روسیه آماده می شدند، گروگان گرفتند. در 19 ژانویه بود که افراد مذکور گروگان ها را رها کرده و خود را تسلیم نمودند. گفتنی است که در 7 مارس 1997 میلادی دادگاه 9 فردی که در ماجرای کشتی روسی دست داشتند، به تحمل 9 سال حبس محکوم کرد.


در سال 1999 میلادی روسیه سپتامبر سیاه را تجربه کرد. سلسله حملات انتحاری این کشور را تکان داد. این حملات دست کم سیصد کشته و هزاران زخمی بر جای گذاشت و در پی آن، مسکو جنگ دوم خود علیه چچن را به راه انداخت.

در سال 2002 میلادی یک گروه از کوماندوها در هنگام اجرای یک نمایش، به تالار محل اجرای آن در چچن هجوم آوردند و هشتصد نفری را که در آن به سر می بردند، به گروگان گرفتند. بعد از گذشت سه روز مذاکره، مسکو از گاز استفاده کرد که نتیجه آن کشته شدن بیش از 129 تن بود که البته بیشتر آنها را تماشاچی ها تشکیل می دادند.

چرخ ماشین مرگ توقف نداشت و در سال 2003 میلادی دو بمب در دو قطار در منطقه استافروبوا منفجر شد که نتیجه آن کشته شدن 61 نفر و زخمی شدن صدها تن بود. رد پای حضور مبارزان چچنی در این حمله مشهود بود.

در سال 2004 میلادی بود که موج حملات مبارزان چچنی به قلب پایتخت روسیه رسید. در حمله این افراد به یکی از ایستگاه های مترو در مسکو 21 تن کشته شدند. ضمنا دو عامل انتحاری زن نیز خود را در داخل یک هواپیمای مسافربری منفجر کردند که نتیجه آن کشته شدن نود نفر بود.


خونبارترین درگیری سال 2004 میلادی مربوط به یک گروگان گیری در یک موسسه آموزشی در آوستیای شمالی بود که در جریان تلاش برای آزادی گروگان ها، دست کم 330 نفر کشته شدند که بیش از نیمی از آنها را کودکان تشکیل می دادند.

در 31 آگوست 2007 میلادی بود که انفجار یک بمب حرکت قطار سریع السیر مسکو ـ سن پترزبورگ را متوقف نمود و باعث زخمی شدن 30 تن گردید.

17 آگوست 2009 میلادی یک فرد انتحاری کامیونی را به سمت مرکز اصلی پلیس در نازران (بزرگ ترین شهر منطقه اینگوش) هدایت کرد که در نتیجه آن، 24 تن کشته و دست کم 130 تن زخمی شدند.


در 27 نوامبر 2009 میلادی بود که انفجار یک بمب باعث انحراف قطار سریع السیر نیویسکی با 700 مسافر از خط شد. در این ماجرا دست کم 26 تن کشته و صد تن دیگر زخمی شدند.

در ششم ژانویه 2010 میلادی دست کم هفت تن از نیروهای پلیس در داغستان کشته شدند. این ماجرا وقتی صورت گرفت که یک فرد انتحاری، خودروی بمب گذاری شده را در انبار پلیس راه منفجر کرد.

در 29 مارس 2010 میلادی دو انفجار انتحاری در دو ایستگاه مترو مسکو ـ آن هم در ساعت اوج شلوغی ـ روی داد که منجر به مرگ 40 تن شد.

در 31 مارس 2010 میلادی دو انفجار در کیزلیار (واقع در جمهوری داغستان) به وقوع پیوست که به مرگ 9 تن انجامید.

در 26 مه 2010 میلادی دو انفجار در جنوب شهر استافرپل به وقوع پیوست که با کشتار هشت تن همراه شد. این دو انفجار پیش از آغاز جشنی روی داد که یک شرکت وابسته به رمضان قدیروف، رئیس جمهور حامی روسیه چچن برگزاری آن را بر عهده داشت.

9 سپتامبر 2010 میلادی یک عامل انتحاری با منفجر کردن خود در اوستیای شمالی جان 18 نفر را گرفت. بیشتر ساکنان محل انفجار را مسیحیان شمال قفقاز تشکیل می دادند.

در 24 ژانویه سال 2011 میلادی یک عملیات انتحاری در فرودگاه مسکو به وقوع پیوست که نتیجه آن مرگ 36 تن و زخمی شدن بیش از 150 نفر بود.