گروه جنگ نرم مشرق- سوریه عنوان کشوری در جنوب غربی آسیا است. جمهوری عربی سوریه از جمله کشورهای برجامانده از امپراطوری عثمانی در ساحل شرقی دریای مدیترانه واقع شده است. سوریه از شمال با ترکیه، از شرق با عراق، از غرب با لبنان و دریای مدیترانه و از جنوب با اردن و فلسطین اشغالی همسایه است.
این کشور بالغ بر 180 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و بندرهای مهم آن عبارتند از لاذقیه، طرطوس و بانیاس.
سوریه در کنار اردن، لبنان و فلسطین محدوده سرزمین تاریخی شام را تشکیل می دهند. سرزمینی که جایگاه ویژه ای در بین ادیان ابراهیمی داشته و قدمت آن را تا پنج هزار سال نیز تخمین زده اند و هنوز نیز آثار فراوانی از فرهنگ و تمدن های مختلف در این نواحی باقی مانده است.
جمعیت سوریه ۲۲٬۷۱۷٬۴۱۷ نفر است. حدود ۷۴ درصد جمعیت سوریه را مسلمانان سنی، ۱۳ درصد را علویان شامل شیعه دوازده امامی و اسماعیلی، ۱۰ درصد را مسیحیان و ۳ درصد را دروزی ها و سایر مذاهب تشکیل میدهند. اکثریت مطلق قومی در سوریه در اختیار اعراب قرار دارد. اعراب سوری در کنار یک میلیون آواره عراقی و پانصدهزار آواره فلسطینی تقریباً 90 درصد جمعیت سوریه را پوشش داده اند، پس از اعراب، کردها با 9 درصد قرار دارند. ارمنیها، ترکها و یهودیان مجموعاً کمتر از ۱٪ جمعیت سوریه را تشکیل می دهند.
مذهب سنی، مذهب رسمی کشور سوریه است. جمعیت اهل سنت تنها در دو استان اکثریت را تشکیل نمی دهد، در استان سویداء که دروزیها اکثریت مطلق را دارند و در لاذقیه که در اختیار علویها قرار دارد. در استان حسکه نیز جمعیت کردهای سنی بیش از عربهای سنی است.
اگرچه سنی ها در پست های مختلفی در سراسر کشور حضور دارند و به علاوه در کمیته مرکزی حزب بعث، حزب حاکم و تنها حزب قانونی کشور در اکثریت هستند اما در طول چند دهه گذشته ارتش و ریاست جمهوری در اختیار علویان بوده است، چرا که هم خانواده اسد و هم بیشتر افسران عالی رتبه نظامی و امنیتی به علویان سوریه تعلق دارند.
زنان سوریه
در سه سال گذشته مردم سوریه در معرض تهدیدها و فشارهای زیادی از جانب بیگانگان قرار گرفته و به نوعی عهده دار یک جنگ نیابتی بین نیروهای جبهه مقاومت اسلامی مستقر در لبنان، سوریه، فلسطین و در رأس آن ها جمهوری اسلامی ایران و حکومت های عربی، رژیم صهیونیستی و غرب به سرکردگی امریکا شده اند. از تحریم های اقتصادی گرفته تا دخالت های نظامی وضع اسف باری را برای زنان و کودکان سوریه رقم زده است.
مردم سوریه سال گذشته سردترین زمستان 20 سال اخیر خود را در حالی که بسیاری از آنها به جز لباسی که بر تنشان بود، چیزی نداشتند، سپری کردند. چندین هزار کودک آواره شده و به کشورهای دیگر فرار کرده اند و امکان قربانی شدن آنها توسط باندهای قاچاق انسان، فحشاء و فروش اعضای بدن بسیار زیاد است. مردم برخی مناطق در محاصره قرار داشته و آذوقه مناسبی ندارند.
بیش از 740 هزار کودک سوری در میان آوارگان قرار دارند. وضع معیشت مردم به گونه ای است که نهادهای بین المللی گزارش داده اند کودکان در بعضی نواحی با برگ درختان خود را سیر می کنند. تمام مشکلات و سختی های مردم سوریه در حالی است که آنها به آرمان های مقاومت وفادار مانده و پس از سه سال حاضر به تسلیم نظام حاکم با وجود اشتباهاتی که در گذشته داشته است، نیستند.
تأسف بار اینجاست که رسانه های جمهوری اسلامی نتوانسته و یا بعضاً نخواسته اند ابعاد واقعی این جنگ را برای عموم مردم تبیین کنند، به طوری که هم اکنون بسیاری از افراد جامعه، بحران سوریه را یک جنگ داخلی و نتیجه اعتراض مردم سوریه و نه رویارویی جبهه مقاومت با تمام دشمنانش اعم از وهابیون و سلفی ها، یهود، نظام سرمایه داری غرب و دولت ها و جریان های سازش کار و منادی اسلام امریکایی می دانند. تعدادی از مردم ایران اطلاع ندارند که مردم و کودکان سوری به نیابت از مردم و کودکان ایران و لبنان و فلسطین در حال گذراندن سختی های طاقت فرسا می باشند.
با توجه به شرایط پیش آمده در سوریه و از دست رفتن امنیت، زنان این کشور به یادگیری فنون نظامی و دفاع در برابر معارضین پرداخته اند.
نخستین بار در شهر حمص پادگانی برای آموزش نظامی زنان سوری راه اندازی شد. زنان داوطلبی که بین ۱۸ تا ۵۰ سال سن داشته باشند آموزش هایی نظیر استفاده از کلاشینکف، مسلسل، نارنجک، حمله به ایست های بازرسی مخالفین، کنترل ایست های خودی و انجام عملیات و تاکتیکهای نظامی را فرا می گیرند.
زنان سوری از هر مذهب، طبقه و گروه اجتماعی برای مشارکت در دفاع از وطن خود اقدام می کنند، برخی از آنها در کنار فعالیت های روزمره ی خود، شب ها را در ایست های بازرسی می گذرانند.
بانوی اول سوریه
بانوی اول سوریه اسماء اخرس الاسد است؛ او امروزه عامل برگزاری طرح هایی برای توسعه روستایی و نیز تعدادی از رویدادهای فرهنگی این کشور قلمداد شده و در این راستا اقدامات قابل توجهی در امور خیریه و عام المنفعه انجام می دهد
با این همه حضور پررنگ بانوی اول سوریه اسماء اخرس الاسد در دهه گذشته در دیدار و ارتباط با بانوان اول منطقه و جهان، نقشی ویژه و خاص بوده است.
در مجموع امروزه خانم اسماء اخرس الاسد به عنوان یک پل ارتباطی میان دولت و طبقات مختلف جامعه به ایفای نقش پرداخته و در این راستا گستره اقدامات خانم اسد از حمایت از آثار باستانی سوریه گرفته تا پشتیبانی از تحصیل کودکان معلول را شامل می شود.
همچنین اسماء اخرس الاسد در ماه های اخیر به عنوان بانوی اول سوریه، ملاقات با خانواده های فدائیان ارتش و قربانیان جنگ داخلی را جزء برنامه های ثابت خود قرار داده است.
بررسی کلی
در برهه کنونی سوریه نیازمند حضور یک بانوی مقتدر در عرصه سیاسی کشور است. بانویی که نه صرفاً به عنوان یک بانوی خوش پوش بلکه به عنوان یک عنصر توانمند به عنوان نماینده جامعه مسلمان و آزاده سوریه در عرصه روابط بین الملل و همین طور تحولات داخلی سوریه به ایفای نقش بپردازد.
نباید فراموش کرد او زنی است که توانسته به همسرش در تحمل فشارهای سیاسی و اقتصادی سیزده سال گذشته به خصوص بحران داخلی اخیر کمک کند.
در زندگی خصوصی و در بعد فردی می توان حمایت او از همسرش که هم اکنون در خط اول جبهه مقاومت در حال مبارزه با صهیونیسم اسلامی و پشتیبانانش است را ستود، آن هم در زمانی که بانوان اول سایر کشورهای منطقه در کنار همسران مستبدشان در مقابل اسلام و مسلمانان ایستاده و حقوق ملت خویش را پایمال می کنند.
اسماء اسد بدون آنکه ظاهری اسلامی داشته باشد، به دفاع از کشورش و آرمان مقاومت پای بند است، در حالیکه اغلب بانوان اول و یا بانوان سطوح بالای کشوری در کشورهای مسلمان با داشتن پوشش اسلامی و بعضاً حجاب کامل به ترویج اسلام امریکایی پرداخته و با برخی مسلمات اسلام مخالفت می نمایند.
مردم سوریه که مهم ترین طرف بحران این کشور هستند نیز ثابت کرده اند با وجود تمام مشکلات اقتصادی، عقب ماندگی ها و تبعیض های موجود که هم نظام حاکم و هم فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب در بروز و تداوم آنها دخیل بوده اند، حاضر نیستند سرسپرده کشورهای بیگانه اعم از عربی یا آنگلاساکسون باشند.
آنچه برای مردم سوریه اهمیت مضاعف دارد عزت و و سربلندی کشورشان و ظلم ستیزی حاکمان کشور و آلت دست قرار نگرفتن زمامداران به دست ابر قدرت ها است بنابراین حداقل انتظار از رئیس جهمور و همسر او این است که پس از پشت سر گذاشتن بحران داخلی بیش از پیش به فکر اصلاح ساختارها و وضع معیشت مردم کشورشان باشند.
به گزارش مشرق به نقل از فرهنگ نیوز،
پیکرآن آزاد مرد را قبیله اش، بن ریاح، از میدان جنگ خارج کرد و در روستایی
در 7 کیلومتری شمال غربی کربلا به خاک سپرد. همان جا که امروزه به سبب
وجود قبر او به « روستای حرّ » معروف است. آستان مبارک آن شهید در 370 ق به
دستور عضدالدوله دیلمی ساخته شد. در 914 ق شاه اسماعیل صفوی، که خود به
زیارت این آستان مشرف شده بود، به تجدید بنای آن پرداخت. این بنا یک بنای
ساده در میان صحرا است که به صورت یک چهار دیواری آجری و قلعه ای مستحکم به
دستور مادر آقاخان محلاتی ساخته شده است. این مزار صحن و گنبدی با کاشی
آبی و ضریح نقره ای دارد. ناصر الدین شاه، که آن جا را زیارت کرد، در آن
دوران از خرابی و وضع نامطلوب و نگه داری بد آن بقعه به مدحت پاشا، حاکم
کربلا، گلایه کرده و برای تعمیر و نگه داری بهتر آن سفارش هایی کرده بود.
بنا
بر این گزارش، در 1330 ق تعمیراتی در آن آستان انجام گرفت و ایوانی در آن
تعبیه شد. کتیبه بالای این ایوان نشان دهنده بانی و تعمیر کننده آن است: «
قد عمر هذا المکان بهمة آقا حسین خان شجاع السلطان همدانی دام ظله الفانی
سنه 1330 ق ». در قسمت شرقی صحن، حجره هایی در دو طبقه جهت سکونت زائران
ساخته شده و هنرمندان ایرانی در 1396 ق، حرم را آینه کاری کردند.
حکایت شاه اسمعیل و تازگی زخم
در
کتاب «تنقیح المَقال» مامَقانی نقل می کند از حائری از سیّد نعمة
الله جزائری در کتاب «أنوار نعمانیّه» که او میگوید: جماعتی از
مردمان معتمد و موثّق برای من نقل کردند که چون شاه إسمعیل بغداد
را به تصرّف خود درآورد برای زیارت قبر حضرت سیّد الشهداء علیه
السّلام به کربلا آمد و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به
حرّبن یزید ریاحی طعن می زنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر
حرّ را نبش کنند. چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و
کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند
که با آن سر حرّ بسته شده بود.
شاه اسماعیل در کتب تاریخی
خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت
سید الشهدا علیه السلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان
دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت.
چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه از آن
خون قبر پُر شد و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره
باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر
از همان دستمال بندبیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد. و از
اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است.
شاه إسمعیل دستور داد قبّهای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن
گماشت تا آن بقعه را خدمت کند
1. خلاصه سلسلههای ایرانی
سلسله مادها:
مادها اولین حکومت و دولت مستقل ایرانی را رسما تشکیل دادند. هنوز معلوم نیست دولت
ماد در چه زمانی تشکیل شد ولی گفته میشود دولت ماد در سال ٥٥٠ قبل از میلاد مسیح
تشکیل شد. در ابتدا دولت ماد دارای ٦ قبیله بود که پارکتنها جنگجوترین و مغها
صلح جو ترین بودند. ٦ قبیله ماد همواره در جنگ بودند به همین دلیل آشوریها به
راحتی روی انان تسلط داشتند.
مادها کشاورز و دامپرور بودند بعد از این که دیااکو پابه عرصه گذاشت مادها را متحد
ساخت و حکومت ماد را بر عهده گرفت.
دیگر پادشاهان ماد به این ترتیب هستند:
فرورتیش (٢٥ سال)، هووخ شتر (٤٨ سال) و ایخ توویگو (٣٥ سال)
سلسله هخامنشیان:
در اصل هرودت، هخامنش بنیانگذار این سلسله است. اما چون کورورش پارسها را متحد
کرده است اورا بنیانگذار این سلسله میدانند. سلسله هخامنشی در حدود ٢٢٠ سال در
ایران حکومت کرد.
پارسها طایفهای از هندیها و اروپائیان بودند که به ایران کوچ کردند. پارسها
نیز از ٦ قبیله تشکیل میشدند که هخامنش آنان را متحد کرد.
مذهب پادشاهان هخامنشی زرتشتی بود ولی مذهب خود را به کسی تحمیل نمی کردند. خط
آنان میخی بود که ٤٢ علامت داشت و جزو با اقتدارترین دولتهای طول تاریخ جهان بود.
تعداد پادشاهان هخامنشی ١٣ نفر بود که به این شرح است:
کوروش کبیر (٢١ سال)، کمبوجیه (٦ سال)، داریوش اول(٣٧ سال)، خشایارشاه (٢٠ سال)،
اردشیر اول (٤٠ سال)، داریوش دوم (١٩ سال)، اردشیر دوم (٤٣ سال)، اردشیر سوم (٣٧
سال)، ارشک (٢ سال) و داریوش سوم (٦ سال).
سلسله سلوکیان:
سلوکیان در حدود 70 سال حکومت کردند. موسس این سلسله سلوکوس اول است. سلوکیان،
یونانیان جانشین اسکندر بودند که مردم باختر را وادار به قبول فرهنگ یونانی و
استفاده از زبان یونانی میکردند.
سلوکیان شهر انطاکیه در نزدیکی شام را بنیادنهادند و آن را پایتخت خویش گرداندند.
عاقبت همان دلایلى که باعث انقراض هخامنشیان شده بود چون جنگ و کشورگشائی، توطئههاى
درباری، آشوبهاى داخلى و... باعث انقراض سلوکیان نیز شد.
پادشاهان سلوکی عبارتند از:
سلوکوس اول، دوم و...، آنتیوخوس اول، دوم و...
سلسله اشکانیان:
اشکانیان در حدود ٤٧٥ سال حکومت کردند. اولین پایتخت آنان شهر هکاتم یا صد دروازه
بود و بعد به تیسفون و ری منتقل شد.
قوم اشکان را به خاطر نام جد آنها اشک یا ارشک، اشکانیان مینامند.
اشکانیان از ابتدای حکومت خود تا آخرحکومت با قبایل شرق کشور و امپراطوری روم در
جنگ بودند.
مذهب آنان در ابتدا مظاهر طبیعی بود ولی بعدها پیرو مذهب زرتشت شدند و در برخی
نواحی خدایان یونان را میپرستیدند. این سلسله دارای ٢٨ پادشاه بود که از اشک اول
شروع و تا اشک بیست و هشتم پایان یافت.
سلسله ساسانیان:
ساسانیان ٤٢٨ سال بر ایران سلطنت کردند که اوج تمدن ایرانی در جهان باستان به شمار
میآید در آن زمان شهرسازی، صنایع، پل سازی، ابنیهها و توسعه تجارت داخلی و خارجی
به اوج ترقی خود رسید.
طاق کسری و کاخ خسرو از مهمترین بناهای آن زمان است.
از اعیاد بزرگ ساسانی میتوان به جشن نوروز، جشن مهرگان (که علت آن پیروزی فریدون
بر ضحاک است که در ١٦ مهر هر سال برگزار میشد)، جشن صده (که پس از گذشت صد روز از
زمستان که جشن پیدایش آتش است) اشاره کرد.
نام مهمترین پادشاهان ساسانی به این شرح است:
اردشیر بابکان (١٧ سال)، شاپور اول (٣٠ سال)، شاپور دوم (٣٠ سال)، یزدگرد اول (٢١
سال)، بهرام گور (١٨ سال)، فیروز اول (٢٤ سال)، قباد اول (٥٦ سال)، انوشیروان (٤٩
سال)، خسرو پرویز (٣٨ سال) و یزدگرد سوم (٣ سال).
سلسله طاهریان:
طاهر بنیانگذار سلسله طاهریان بود او با شکست سپاه علی بن ماهان سردار امین توانست
بغداد را تصرف کند و مامون را به خلافت برساند. او در خراسان به عنوان امیر ٢ سال
برای مامون خدمت کرد و بعد اعلام استقلال کرد.
طاهریان هر چند نتوانستند خود حکومت بزرگی را تشکیل دهند اما ایران را از زیر
دستان اعراب بعد از ٢٠٠ سال رها کردند و موجب به وجود آمدن دیگر سلسلههای ایرانی
شدند.
از حاکمان دیگر طاهریان افراد زیر را میتوان نام برد:
علی بن طاهر (چند ماه)، طلحه بن طاهر (٦ سال)، عبدالله طاهر (٧ سال)، طاهربن
عبدالله (١٨ سال) و محمد بن طاهر (١١ سال).
سلسله صفاریان:
سلسله صفاری ٣٢ سال در ایران حکومت کرد و موسس آن یعقوب لیث صفاری بود.
پس از پیروزی امام علی در مقابل خوارج عدهای از آنان به سیستان فرار کردند و
حکومتهایی را به وجود آوردند. در میان آنان صالح بن نصر قدرت و شهرت زیادی داشت
یعقوب در سپاه صالح بود. آنان افرادی بودند که در حملات خود ثروت کسب کرده و بین
بیبضاعتان تقسیم میکردند. یعقوب در ابتدا شغل پدر را که رویگری بود دنبال کرد
ولی بعد به عیاری پرداخت.
عمرو لیث حاکم بعدی صفاریان بود که بعد از برادر خود به حکومت رسید و ١٤ سال در
ایران حکومت کرد و آخرین حکمران قدرتمند صفاری بود.
دیگر شاهان این سلسله عبارتند از:
یعقوب بن لیث (١٨ سال)، عمرو بن لیث (١٤ سال) و طاهر بن محمد بن عمرو (١ سال).
سلسله سامانیان:
سامانیان اولین خاندان ایرانی بودند که پس از ٣٠٠ سال دوباره رسم و رسوم ایرانیان
را احیاء نمودند. آنها از روستایی به نام سامان در شهر سمرقند برخاستند و حدود ١٠٨
سال در ایران حکومت کردند. وزرای آنان اغلب از شعرا ادبا و مورخان مشهور عصر خود
بودند.
دیگر پادشاهان سامانی عبارتند از:
امیر اسماعیل سامانی (١٦ سال)، ابو نصر احمدبن اسماعیل (٦ سال)، نصر بن احمد (٣٠
سال)، نوح بن نصر (١٣ سال)، ابو الفوراس عبدالملک نوح (٧ سال)، ابو صالح منصور بن
نوح (١٦ سال) و ابوالقاسم نوح بن منصور (٩ سال).
سلسله آل بویه:
پسران بویه که ماهیگیر بود بسیار جاه طلب بودند آنها علی، حسن و احمد نام داشتند و
شغل پدر را کنار گذاشتند و از افسران ماکان کاکی شدند و در هنگامی که او از
مردآویز شکست خورد به مردآویز پیوستند. مردآویز علی را به حکومت کرج انتخاب کرد و
به کمک بعضی از سرداران مردآویز اصفهان را فتح و خلیفه بغداد را شکست داد و سلسله
آل بویه را پایه گذاری کرد.
از زمان سلسله آل بویه بود که مذهب شیعه یا تشیع در ایران رسمیت پیدا کرد.
دیگر پادشاهان آل بویه عبارتند از:
ابوالحسن علی بویه با عمادالدوله (١٨ سال)، ابوشجاع عضد الدوله (٣٤ سال)، شرف
الدوله (٧ سال)، بهاء الدوله (٤ سال)، سلطان الدوله (١٢ سال)، ابو کالیجار مرزبان
(٢٥ سال) و ملک رحیم (٧ سال).
سلسله آل زیار:
این سلسله پس از سلسله علویان طبرستان روی کار آمد. ناصر کبیر کسی بود که با تلاش
بسیار باعث استتقلال آن منطقه شد. یاران وی بعد از مرگ او توسط اسفار شیرویه و
مردآویز بعد از یک نبرد خونین طبرستان را تصرف کردند ولی اسفار با مسلمانان رفتار
ناشایستی انجام میداد. مردآویز از این مسئله استفاده کرد و نظر مردم را جلب کرد و
حکومت آل زیاری را تأسیس کرد.
دیگر پادشاهان این سلسله عبارتند از:
وشمگیر پسر زیار (٣٤ سال)، بهتون وشمگیر ظهیر الدوله (٣٩ سال)، فلک المعالی منوچهر
پسر قابوس شاه (٢٠ سال)، نوشیروان پسر فلک المعالی (١٢ سال)، اسکندر پسر قابوس
وشمگیر (٦ سال)، کیکاووس پسر اسکندر پسر (٢١ سال)، گیلانشاه پسر کیکاووس عنصر
المعالی (٨ سال).
سلسله غزنویان:
سلسله غزنویان با تلاش غلامی به نام آلبتکین در غزنین تاسیس شد. اوج قدرت غزنویان
سلطنت سلطان محمود غزنوی بود غزنویان حدود ٢٣١ سال بر سرزمین پهناور ایران حکومت
کردند.
سلطان محمود بارها به هندوستان لشکر کشید و غنایم زیادی را به ایران آورد. اما به
وضعیت نابسامان ایران کمکی نکرد زیرا اغلب آنان صرف جنگهای بیهوده و یا عیاشیهای
خود و خانوادهاش میشد.
نام دیگر سلاطین غزنوی به این شرح است:
سلطان محمود غزنوی (٣٤ سال)، جلال الدوله ابو احمد محمدبن محمود (١ سال)، شهاب
الدوله ابوسعید مسعود بن محمود (١١ سال)، شهاب الدوله ابوالفتح مودودبن مسعود
غزنوی (٩ سال)، بعد از شهاب الدوله ١٠ نفر دیگر نیز روی کار آمدند.
سلسله سلجوقیان:
این سلسله حدود ١٢٣ سال در ایران حکومت کرد. مرکز سلجوقیان در ابتدا در
ماوراءالنهر و در شهر جند بود.
سلجوق که ریاست قوم را بر عهده داشت مسلمان شد و دیگر افراد قبیله نیز مسلمان
شدند. پس از مرگ طغرل پسرش میکائیل جانشین او شد و پس ازمرگ وی سه پسرش ریاست طغرل
پسر بزرگتر را پذیرفتند. آنان از سلطان محمود درخواست کردند که در شمال خراسان
زندگی کنند. سلطان محمود نیز قبول کرد. به این ترتیب روز به روز بر قدرت آنان
اضافه شد. سلطان محمود غزنوی که احساس خطر میکرد به آنان دستور داد به سرزمین
قبلی خود بازگردند ولی سلجوقیان نپذیرفتند و میان آنان جنگ رخ داد. پس از مرگ سلطان
محمود پسرش سلطان مسعود با آنان جنگ کرد ولی شکست سختی خورد و باعث انقراض غزنویان
شد. سرانجام در ٢٠ شوال سال ٤٢٩ هجری پس از تصرف نیشابور خود را شاه خواند.
دیگر شاهان سلجوقی یه این شرح هستند:
طغرل (٣٦ سال)، عضدالدوله الب ارسلان بن جعفری بیک (١٠ سال)، جلال الدین ابوالفتح
حسن ملکشاه (٢٠ سال)، رکن الدین ابو المظفر بکیاق (١٣ سال)، غیاث الدین ابو شجاع
محمد (١٣ سال) و معزالدین ابوالحارث سلطان احم سنجر (٤١ سال).
سلسله خوارزمشاهیان:
این سلسله حدود ١٣٨ سال هم زمان با سلسله سلجوقیان در بخشهایی از ایران حکومت
کردند و با حمله مغولان منقرض شد.
نام دیگر سلاطین این سلسله به این شرح است:
قطب الدین محمدبن انوشتکین (٣٢ سال)، علاءالدوله ابوالمظفر اتسز بن قطب الدین محمد
(٢٩ سال)، تاج الدین ابوالفاتح ایل ارسلان بن اتسز (١٦ سال)، علاءالدین تکش بن ایل
ارسلان (٢٩ سال)، علاءالدین محمد بن علاءالدین بن تکش (٢٢ سال) و سلطان جلال الدین
منکبرنی (١٠ سال).
نکته: این سه سلسله حکومت بعدی از نژاد ترک هستند نه نژاد آذری ایرانی این سه دولت
از ترکانی هستند که از شمال چین به شمال ایران مهاجرت کردند و با آمدن اسلام به
ایران با پذیرفتن این دین به ایران آمدند و به عنوان غلام در ایران شروع به
کارکردند.
سلسله ایلخانان:
مغولها اقوامی بودند زردپوست که در سرزمینهای چین، هندوستان، منچوری سیبریه و
مغولستان به طور پراکنده زندگی میکردند آنان زیر نظر دولت چین باج میدادند. تا
این که تموچین معروف به چنگیز خان به دنیا آمد. نام پدر او یسوکای بود. چنگیز خان
بعد از مدتی توانست اقوام مغول را متحد سازد و به این ترتیب حکومت مغول یا
ایلخانان را راه اندازی کرد و حملاتی به تمامی آسیا و اروپا انجام داد.این سلسله
در حدود ٢٠٠ سال حکومت کرده است.
دیگر پادشاهان مغول به این شرح هستند:
چنگیزخان (٥٩ سال)، اکتای قاآن (١٣ سال)، گیوک خان (٨ سال)، منگوقاآن (١٠ سال)،
قوبیلای قاآن (٣٦ سال)، هولاکوخان (١٢ سال)، آباقاآن (١٧ سال)، احمد تگودار (٣
سال)، ارغون شاه (٧ سال)، گیخاتو (٤ سال)، بایدو شاه (١ سال)، محمود غازان (٧
سال)، محمد خدابنده (١٣ سال)، ابوسعید بهادر (٢٠ سال)، ارپاوگان (٦ ماه)، موسی خان
(٢ ماه)، محمدخان (٢ سال)، ساتی بیک (١ سال)، جهان تیمور خان (١ سال)، سلیمان خان
(٥ سال) و انوشیروان (٢٠ سال).
سلسله گورکانیان:
موسس این سلسله تیمور گورکانی بود که در سال ٧٣٦ هجری قمری در ماورالنهر بدنیا
آمد.
تیمور پس از مرگ همسرش ماورالنهر را تسخیر کرد و بعد خوارزم خراسان و نیشابور
راتصرف کرد. تیمور در سال ٧٨٨ هجری به آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و شیروان حمله
کرد و اصفهان و شیراز را تصرف کرد. او به چین هم لشکر کشید اما قلمرو خود را تا
هند بیشتر جلو نبرد. او بعد به ترکیه و مصر و شام و بغداد حمله کرد و در هفتاد و
یک سالگی درگذشت.
نام دیگر حاکمان گورکانی به این شرح است:
شاهرخ تیموری (٤٣ سال)، علاءالدوله میرزا (٣ سال)، رکن الدین میرزا (١ سال)، میرزا
عبدالله (١ سال)، میرزا بابر (٦ سال)، ابو سعید تیموری (١٢ سال) و سلطان حسن
بایقرا (٣٨ سال).
سلسله صفویه:
موسس این سلسله شاهزاده اسماعیل صفوی اردبیلی بود. این سلسله در حدود ٢٣٩ سال در
ایران حکومت کرد و دومین حکومت دینی در ایران بعد از اسلام بود. در این زمان ایران
دچار رشد اقتصادی سیاسی شد ایران به قدرت و اتحادی رسید که پس از اسلام بینظیر
بود. ایران در زمان صفویه به تفنگ و باروت دست پیدا کرد و علم ترویج تشیع بیشتر شد
ولی با بیلیاقتی فرزندان پادشاهان این سلسله منقرض شد.
نام پادشاهان این سلسله به این شرح است:
شاه اسماعیل صفوی (٢٤ سال)، شاه طهماسب اول (٥٤ سال)، شاه اسماعیل دوم (١ سال)،
سلطان محمد خدابنده (١١ سال)، شاه عباس کبیر (٤٢ سال)، شاه صفی (١٤ سال)، شاه عباس
دوم (٢٥ سال)، شاه سلیمان (٢٨ سال)، شاه سلطان حسین صفوی (٣٤ سال) و شاه طهماسب
دوم (١٠ سال).
سلسله افشاریه:
نادر در ٢٤ شوال سال ١١٤٨ هجری قمری تحت عنوان نادرشاه به تخت سلطنت نشست و سلسله
افشاریه را پایه ریزی کرد. نادر از ایل افشار بود که شاه اسماعیل اول آنان را از
آذربایجان به خراسان کوچ داد.
دیگر شاهان افشار به این شرح هستند:
علیقلی خان، ابراهیم خان، شاهرخ میرزا، میرزا سید محمد و شاهرخ.
سلسله زندیه:
این سلسله ١٤٦ سال در ایران حکومت کرد و توسط کریم خان زند تاسیس شد. پس از کشته
شدن نادر شاه ایران دو باره دستخوش آشوب شد. احمدخان ابدال از یک سو و آزادخان
افغان از سویی دیگر و ابوالفتح و علی مردان و محمد حسن خان قاجار از سوی دیگری اما
از میان آنان کریم خان زند که سربازی بیش نبود پیروز شد و سلسله جدیدی به وجود
آورد.
نام پادشاهان زندیه به این شرح است:
کریم خان زند، ابوالفتح، محمد علی خان، زکی خان، ابوالفتح خان، صادق خان،
علیمرادخان، جعفر خان و لطفعلی خان.
سلسله قاجاریه:
این سلسله ١٤٤ سال در ایران حکومت کرد. موسس آن آقا محمد خان قاجار بود که در
نوروز ١٢٠٠ هجری قمری در تهران تاجگذاری کرد.
این سلسله باعث شد تا ایران به ضعیفترین حد خود در طول تاریخ رسید. فتحعلی شاه
قجر خود به تنهایی ١٨ شهر ایران را بدون هیچ جنگی به شوروی داد در این زمان ایران
ناگهان از پیشرفت و ترقی ایستاد آخرین شاه قجر احمد شاه قاجار در تبعید جوانمرگ
شد.
پادشاهان قاجار عبارتند از:
آقا محمد خان (١١ سال)، فتحعلی شاه (٣٨ سال)، محمد شاه (١٤ سال)، ناصرالدین شاه
(٤٩ سال)، مظفرالدین شاه (١١ سال)، محمد علی شاه (٣ سال) و احمد شاه (٦ سال).
سلسله پهلوی:
این سلسله ٥٣ سال در ایران حکومت کرد. رضا شاه موسس این سلسله بود که روز ٢٥ آذر
١٣٠٤ در کاخ گلستان تاج گذاری کرد و ١٥ سال بر ایران حکومت کرد.
پس از رضا شاه به خاطر محمد علی فروغی سلطنت از پدر به پسر رسید و سرانجام در سال
١٣٥٧ منقرض شد و به این ترتیب تاریخ شاهنشاهی ٢٥٠٠ ساله ایران برچیده شد