اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

مدیریت زمان : چرا زمان کم دارم؟

مدیریت زمان : چرا زمان کم دارم؟



مدیریت زمان : چرا زمان کم دارم؟



مدیریت زمان,کمبود زمان,مشکل کمبود زمان

مدیریت زمان،‌ یکی از دغدغه های مهم بسیاری از ماست. دوست روانشناسی می‌گفت: وقتی به حرف‌های مراجعین خودم فکر می‌کنم، احساس می‌کنم عمده‌ی مردم، صرفاً دو مشکل جدی را در حوزه‌های ذهنی و رفتاری به رسمیت می‌شناسند: «افسردگی» و «بیش فعالی».

هر کسی در توصیف خودش یا دیگران، به سادگی اعلام می‌کند که: «من هیچ مشکل خاصی ندارم. فقط این افسردگی زندگی من را خراب کرده». یا اینکه «دوست من، یا همسر یا همکار من،‌ بیش فعال است و …». ماجرای مدیریت زمان هم چیزی شبیه همین ماجرا شده. بسیاری از ما راهکار انواع مشکلاتمان را در در مدیریت زمان می‌جوییم.

چرا دچار کمبود زمان می‌شویم؟
همه ما به یک دلیل واحد دچار کمبود زمان نمی‌شویم. قبل از اینکه به فکر مدیریت زمان و حل کردن مشکل کمبود زمان خود باشیم، باید ببینیم که چرا دچار کمبود زمان شده‌ایم. برخی از رایج‌ترین دلایل کمبود زمان را در اینجا با هم مرور می‌کنیم:

برخی از ما به دلیل رویاهای بزرگی که در سر داریم، احساس می‌کنیم به کمبود زمان گرفتار شده‌ایم.

وقتی که تصمیم می‌گیریم به یک انسان بزرگ تبدیل شویم. وقتی به غول‌های صنعت و اقتصاد ایران و جهان فکر می کنیم. وقتی می‌خواهیم تاثیری ماندگار از خودمان در حوزه علم و دانش و فرهنگ و هنر به جا بگذاریم.

مدیریت زمان,کمبود زمان,مشکل کمبود زمان

یکی از اولین چیزهایی که به خاطر می‌آوریم محدودیت زمان است. خصوصاً اگر به سن خودمان فکر کنیم و احساس کنیم، تا این نقطه که هم اکنون آمده‌ایم، به اندازه‌ی کافی از عمر و وقت خودمان استفاده نکرده ایم.

مدیریت زمان و مسئله اولویت بندی در کارها کمبود زمان ممکن است به دلیل مشکل در اولویت بندی کارها و فعالیت‌ها باشد.

گاهی اوقات، ممکن است احساس کنیم که حجم فعالیت‌ها زیاد است  و نمی‌دانیم که بهتر است کدام را به نفع کدام کنار بگذاریم. یا کدام را در اولویت قرار دهیم. من می‌خواهم درس بخوانم و بهترین معدل را در پایان دوره کارشناسی بگیرم. دغدغه‌ی کنکور ارشد را هم دارم و می‌بینم فرصت کافی برای آن ندارم.

شنیده‌ام که پس از دوران دانشجویی فرصت مطالعه خیلی کمتر است و دلم می‌خواهد از همین دوران برای یادگیری و توسعه دانش خودم هم استفاده کنم. از طرفی برای تامین هزینه‌ی تحصیل و همینطور کسب تجربه، کار هم می‌کنم یا می‌خواهم بکنم. احساس می‌کنم همه اینها هم در یک اولویت هستند و مهم هستند یا اگر اولویت‌های آنها با هم فرق دارد، دانش یا شجاعت این اولویت بندی را ندارم. امیدوارم از طریق مدیریت زمان، فضایی ایجاد کنم که به همه‌ی خواسته‌های خودم برسم.

شبیه همین ماجرا هم برای مدیری پیش می‌آید که هم می‌خواهد جلسات برون‌سازمانی را با دقت و کیفیت خوب برگزار کند. هم اصرار دارد که بازدیدهای منظم و دوره‌ای در داخل شرکت داشته باشد. هم علاقمند است برای همسر و فرزندانش وقت بگذارد و از سوی دیگر، از دانش و تکنولوژی روز هم عقب نماند.

اولویت‌بندی، مهارتی ضروری اما بسیار دشوار و چالش برانگیز است که در بسیاری از مواقع، ما را ترغیب می‌کند که با استفاده از مدیریت زمان و مهارت‌های مشابه، ظرفیت و توانمندی خود را افزایش داده و صورت مسئله را پاک کنیم. درست مانند کسی که می‌خواهد با صد هزار تومان بودجه، یکی از دو اسباب بازی شصت هزار تومانی و پنجاه هزار تومانی را انتخاب کند و چنان در انتخاب دچار تردید می‌شود که تصمیم می‌گیرد ده هزار تومان قرض بگیرد و هر دو گزینه را انتخاب کند!

مدیریت زمان و مشکل ما در واگذاری کارها و تفویض اختیار کمبود زمان ممکن است ناشی از واگذار نکردن کارها به دیگران باشد
ما خیلی وقت‌ها در واگذار کردن کارها به دیگران، ضعیف عمل می‌کنیم. یا کارها را به شکل نامطلوبی به دیگران واگذار می‌کنیم که در نهایت زحمت خودمان دوچندان می‌شود. آیا تا به حال شده از کسی بخواهید که برای صرفه جویی در وقت، به جای شما یک پیراهن را برایتان بخرد و جدای از زحمت و منتی که برای شما ایجاد شده، وادار شوید بعداً برای تعویض مراجعه کنید و وقت زیادی را صرف چانه زنی و متقاعد کردن فروشنده به تعویض لباس کنید؟

یا آیا شده است که نامه‌ای را برای تایپ به همکار خود بدهید و ببینید که مدت زمانی که صرف ویرایش و غلط گیری نامه می‌شود بیشتر از زمانی است که خودتان برای تایپ نامه صرف می‌کنید؟

مدیریت زمان,کمبود زمان,مشکل کمبود زمان

واگذاری نادرست و غیرحرفه‌ای کارها به دیگران، باعث می‌شود که در نهایت بسیاری از ما به این نتیجه برسیم که بهترین روش صرفه جویی در زمان، این است که کارها را خودمان انجام دهیم و از آنجا که به هر حال ، ظرفیت ما در انجام کارها محدود است، نهایتاً احساس می‌کنیم مدیریت زمان، آن کلید طلایی است که می‌تواند چنین مشکلی را برای ما حل کند.

کمال طلب بودن می‌تواند یکی دیگر از دلایلی باشد که ما را نهایتاً به سمت مدیریت زمان سوق داده است
کمال طلب‌ها یا Perfectionist ها، کسانی هستند که برای هیچ کاری،‌ استاندارد ۹۰ یا ۹۵ از صد را نمی‌پذیرند. آنها استاندارد ۱۰۰ از ۱۰۰ را می‌خواهند. به همین دلیل هر کاری توسط آنها، بیش از زمان معمول طول می‌کشد. نامه‌ای که می‌تواند در پنج دقیقه نوشته شود، پنج بار مرور و ویرایش می‌شود و پس از سی دقیقه، با نارضایتی ارسال می‌شود.

مدیریت زمان,کمبود زمان,مشکل کمبود زمان

اگر ماشین خود را به کارواش ببرند، دو برابر کارگری که ماشین را شسته، وقت می‌گذارند و دور ماشین می‌گردند تا از نبودن لکه در اطراف ماشین مطمئن شوند.

یک مهمانی کوچک یا سمینار مختصر داخل سازمان، به اندازه‌ی یک عروسی از آنها وقت می‌گیرد و باید تمام جزییات بررسی شود و به دقت مورد توجه قرار گیرد.

طبیعی است که در این شرایط، ممکن است من و شما احساس کنیم که مشکل اصلی ما در مدیریت زمان است و اگر در مهارت مدیریت زمان توانمند شویم می‌توانیم بدون کمبود وقت، کارها را با همان سطحی از استاندارد که مد نظرمان است انجام دهیم.

مشکل در مدیریت زمان به دلیل حل موردی مسائل حل موردی مشکلات و نداشتن نگاه فرایندی، می‌تواند دلیل دیگر کمبود زمان باشد.

گاهی اوقات، مسیر کار در تیم ما یا در سازمان ما نادرست است. به جای اینکه مسیر کار را درست کنیم، به صورت موردی مشکلات را حل می‌کنیم.

مدیریت زمان,کمبود زمان,مشکل کمبود زمان

بستری که در سازمان ایجاد کرده‌ایم،‌ بستری برای فساد اقتصادی است. یا اینکه فرایندها و نظام پاداش و پرداخت، به شکلی است که کارمندان تشویق می‌شوند از زیر کار فرار کنند.

به جای اینکه یک بار ببینیم ریشه مسئله چیست، هر روز وقت ما صرف جستجوی کارمند خاطی و مجازات کردن او می‌شود.

دوستان و همراهانی انتخاب کرده‌ایم که هر لحظه بودن کنار آنها، ما را به اتلاف وقت و فراموش کردن اولویت‌ها سوق می‌دهد. اما به جای اینکه این مسئله را حل کنیم، سعی می‌کنیم با ابزارها و تکنیک های مختلف، از وقت جزیی باقیمانده استفاده بهتری بکنیم.

شاید هم مشکل اصلی ما انگیزه نداشتن است
وقتی برای کاری که انجام می‌دهیم انگیزه نداریم، آن را کندتر از همیشه انجام می‌دهیم. خیلی وقت‌ها هم، ترجیح می‌دهیم آن کار را در آخرین مهلت مقرر انجام دهیم. در چنین شرایطی، گاهی اوقات مسئله‌ی ریشه‌ای کمبود انگیزه، دیده نمی‌شود و عارضه‌ی سطحی آن، یعنی کمبود وقت، مورد توجه و نظر ما قرار می‌گیرد.

احساس می‌کنیم با بهبود مهارت مدیریت زمان، می‌توانیم انواع مشکلاتی را که در کار و زندگی روزمره خود با آن مواجه هستیم، مدیریت کرده و کاهش دهیم.

دلیل دیگری که بسیاری از ما دچار کمبود زمان می‌شویم، ضعف ما در هنر نه گفتن است.
شاید شما هم از جمله کسانی باشید که نمی‌توانند به سادگی به دیگران «نه» بگویند. به همین دلیل، قسمت عمده‌ای از وقت خود را صرف انجام کارهایی می‌کنند که به دلیل خجالت یا رودربایستی یا دلایل مشابه، پذیرفته‌اند. در چنین شرایطی، تلاش برای بهبود مهارت مدیریت زمان، به معنای بهبود توانایی‌های ما نیست. بلکه گویی می‌خواهیم ظرفیت بارکشی خودمان را افزایش دهیم تا دیگران بتوانند با دردسر کمتری بار بیشتری را بر شانه‌های ما تحمیل کنند.





۳۱ صفت مشترک رهبران بزرگ جهان

راه‌وروش درست رهبری یک گروه چندان به تغییرات دنیا و پیشرفت‌های تکنولوژیک آن وابسته نیست. رهبران بزرگ صنعت، اقتصاد، تکنولوژی و هر عرصه‌ی دیگری که به فکرتان می‌رسد در دوره‌های گذشته تقریباً از شیوه‌های مشابهی برای رهبری استفاده می‌کرده‌اند.

«اندروکارنگی»، صنعتگر خودساخته‌ و ثروتمندترین مرد این سیاره در اوایل قرت بیستم نیز یکی از همین رهبران بزرگ است که آموزه‌هایش درباره‌ی رهبری جهان‌گیر شده است.

ماجرای نشر تفکرات او در این‌باره به سال ۱۹۰۸ و ملاقاتش با ژورنالیستی به‌نام ناپلئون هیل بازمی‌گردد؛ زمانی‌که او تصمیم گرفت استراتژی‌های رهبری خود را با مردم دنیا به اشتراک بگذارد.

مکالمات این دو نفر از آن پس پایه و اساس بیشتر نوشته‌های هیل بود؛ از جمله کتاب او در سال ۱۹۷۳ به نام «بیندیشید و ثروتمند شوید» که به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها در آن دوران تبدیل شد.

هیل مکالکات اولیه خود با کارنگی را جمع‌آوری و ویرایش کرد و در سال ۱۹۴۸ با عنوان «به روش خود ثروتمند شوید»، به چاپ رساند.

از نظر کارنگی رهبران موفق در دنیا در تمام جنبه‌های زندگی خود صفات مشترکی از خود به نمایش می‌گذارند. ما خلاصه‌ای از این صفات را در ادامه آورده‌ایم.



یک هدف مشخص و یک برنامه‌ی مشخص برای رسیدن به آن دارند رهبران بزرگ همیشه در حال کار برای رسیدن به یک هدف فراگیر هستند.

  • انگیزه‌ای دارند که به طور مداوم آنها را به جلو می‌راند کارنگی می‌گوید:«هیچ چیز بزرگی بدون انگیزه به دست نمی‌آید.»
  • اطراف‌شان پر از افراد با استعدادی است که دید مشترکی دارند کارنگی می‌گوید:«موفقیت‌های بزرگ همواره نتیجه‌ی هماهنگی ذهن‌هایی است که به سمت یک هدف قطعی حرکت می‌کنند.»
  • به خودشان متکی هستند یک رهبر در مواقع زیادی بر اساس ابتکار، تلاش و قضاوت خود عمل می‌کند.
carnegie

اندرو کارنگی

 

  • به شدت منضبط و منظم هستند اگر نتوانید خود را کنترل کنید، قادر به کنترل دیگران نیز نخواهید بود. به قول کارنگی در این قانون استثنایی وجود ندارد!
  • سرسخت هستند آنها برنامه‌های خود را با دیدن نخستین نشانه‌های «مخالفت» رها نمی‌کنند.
  • خلاقیت دارند طبقه گفته‌ی کارنگی به هیل، رهبران توانمند باید به‌دنبال راه‌های جدید و بهتر برای انجام کارها باشند. آنها باید برای یافتن ایده‌ها و موقعیت‌های جدید برای رسیدن به اهداف خود، همیشه آمادگی داشته باشند.
  • قاطع هستند بدون فکر قبلی تصمیم گرفتن بسیار خطرناک است ولی یک تصمیم ناقص بهتر از نداشتن آن است.
  • همه‌ی حقایق ممکن را قبل از قضاوت جمع‌آوری می‌کنند کارنگی می‌گوید:«رهبران توانمند بدون یک دلیل مستدل تصمیم نمی‌گیرند. آنها کسب و کار خود را بر اساس دریافت واقعیت‌ها پیش از قضاوت می‌سازند، اما با سرعت و قاطعانه حرکت می‌کنند.»
  • مشتاق‌اند اشتیاق بیش از حد تنها می‌تواند فرد را از خطر خشک و یا بیش‌ازاندازه بدبین بودن نجات دهد، اما یک رهبر تأثیرگذار می‌داند که چطور محرک گروهش باشد و از این انرژی در راه هدف استفاده کند.
steve_jobs

استیو جابز

  • متعادل هستند بیش‌ازاندازه به کارکنان توجه کردن و یا رفتار تحقیرآمیز با آنان داشتن در طولانی‌مدت نتایج عملکردی مثبتی نخواهد داشت.
  • ذهن باز دارند کارنگی توضیح می‌دهد:«هیچ فردی با ذهن بسته نمی‌تواند حس اطمینان را به همکاران خود القا کند و رهبری های بزرگ بدون اطمینان غیر ممکن هسستند.»
  • فراتر از چیزی هستند که از آنها انتظار می‌رود کارنگی می‌گوید:«من هیچ رهبر توانمندی در تجارت و صنعتی نمی‌شناسم که بیش از زیردستان خود برای ارائه‌ی خدمت تلاش نکرده باشد.»
  • مبادی آداب هستند رهبران بزرگ می‌دانند که چگونه برازنده باشند و رهبر جذابی برای تیم خود به نظر برسند.
  • بیش از آنچه می‌گویند، گوش می‌کنند رهبران بزرگ از مکالمات خود به عنوان دستاویزی برای نشان‌دادن خودشان استفاده نمی‌کنند؛ آنها تا حد ممکن سعی می‌کنند از کسی که با او سخن می‌گویند، یاد بگیرند.



 

walt-disney

والتر الیاس والت دیزنی

  • به جزئیات توجه می‌کنند رهبران موفق از مسئولیت‌ها و خروجی زیردستان خود آگاه هستند اما به دنبال مدیریت ذره‌بینی نیستند.
  • مصمم هستند بهترین رهبران از شکست درس می‌گیرند، مطمئنا آنها پس از شکست برای رسیدن به پیروزی مجهزتر هستند.
  • انتقادپذیرند کسی که با مورد انتقاد قرارگرفتن کار خود از خشم شعله‌ور می‌شود، هرگز یک رهبر موفق نخواهد شد.
  • می‌دانند که چه زمانی خود را مهار کنند رهبرانی که اغلب اوقات زیاده‌روی می‌کنند، احترام خود نزد اطرافیان را از دست خواهند داد.
  • وفادار هستند کارنگی می‌گوید که وفاداری باید از وفاداری به دیدگاه خود آغاز شود و با وفاداری به گروه و مشتریان نیز بسط داده شود.
  • زمان صریح‌حرف‌زدن را می‌دانند یک رهبر دیپلماتیک می‌داند که خودداری از حرف‌زدن به مصالحه منجر می‌شود و یا حمله و دشمنی! اما فریب دادن دیگران و پنهان کردن حقیقت برای حفظ اعتبار، قطعاً او را غیرقابل‌اعتماد خواهد کرد.
  • انگیزه‌ی دیگران را درک می‌کنند رهبران بزرگ این توانایی را دارند که از خود بیرون بیایند و دیدگاه زیردستان و یا حتی رقبای خود را تصور کنند.
  • فوق‌العاده دوست‌داشتنی هستند اگر یک رهبر توانایی همدرد بودن با دیگران و خشنود کردن آنها را داشته باشند، افراد همه‌ی عشق خود را به رهبران‌شان می‌دهند.
  • متمرکز هستند بهترین رهبرها تمام توجه و انرژی خود را بر روی یک پروژه در یک زمان خاص متمرکز می‌کنند.
ElonMusk

ایلان ماسک

  • از اشتباهات درس می‌گیرند آموختن از اشتباهات خود مانند آموختن از اشتباهات دیگران بسیار مهم است.
  • مسئولیت اشتباهات زیردستان خود را می‌پذیرند کارنگی می‌گوید:«هیچ چیز سریع‌تر از واگذارکردن مسئولیت به دیگران، ظرفیت رهبری یک فرد را از بین نمی‌برد.»
  • دستاوردهای دیگران را تصدیق می‌کنند یک رهبر بزرگ درک می‌کند که عملکرد عالی باید مورد تقدیر قرار گیرد. کارنگی می‌گوید افراد با تأیید کلامی تلاش‌های‌شان بیشتر انگیزه پیدا می‌کنند تا یک جایزه‌ی نقدی.
  • با دیگران طوری رفتار می‌کنند که دوست دارند با خودشان رفتار شود
  • خوش‌بین هستند بعضی افراد بدبینی را مثل یک نشان افتخار با خود حمل می‌کنند اما کسانی که خوش‌بینی را انتخاب می‌کنند، خودشان را با موفقیت و نیکنامی بیشتر هماهنگ کرده‌اند.
  • مسئولیت اقدامات کل تیم خود را می‌پذیرند کارنگی این نکته را در پایان صحبت‌های خود به هیل می‌گوید اما تأکید می‌کند که اگر می‌توانست به عقب بازگردد آن را به عنوان مهم‌ترین نکته در بالای فهرست خود قرار می‌داد.
  • قادرند بدون احساساتی شدن عمل کنند بهترین رهبران قادر هستند که در زمان تصمیم‌گیری، خودشان را از هیجانات‌شان جدا کنند و همه چیز را عینی ببینند.




خاطره ای از یک معلم

قبل از اینکه درس مدیریت بخوانم، همیشه واژه «استراتژی» برایم جذاب بود. همیشه دوست داشتم «استراتژی» بدانم و بفهمم. برایم مثل قلعه ای می ماند در دوردستها: عظیم، خیره کننده و سرشار از رمز و راز٫

در دوران دانشگاه، درسها را یکی پس از دیگری به سرعت گذراندم تا نوبت به درس استراتژی برسد. روز موعود فرا رسید. سر کلاس درس نشستم و تمام جسم و جانم را متمرکز کردم تا مفهوم این واژه اسرارآمیز را درک کنم.

قلعه استراتژی فردی

جلسات یکی پس از دیگری آمدند و رفتند و من همچنان سیراب نشده بودم. آنچه میشنیدم بسیار تئوریک بود


به سراغ کتابها رفتم. دیوید را خواندم. مینتزبرگ و هکس و تامسون و شواترز و پورتر و کیم و راملت و …

حسم بهتر شد. اما هنوز بیشتر می خواستم. آن سالها به تازگی به یک پست مدیریتی ارتقا پیدا کرده بودم و هنوز احساس میکردم استراتژی باید ذهنم را بازتر کند. قلعه را دیده بودم. درها را باز کرده بودم. راهروهای قلعه را گشته بودم. اما تو گویی که اتاقی در تاج قلعه بود که هیچکس راه آن را نشان نمیداد و هیچ راهرویی به آنجا منتهی نمیشد.

مدتی نگذشته بود که به حادثه ای، «معلم استراتژی» شدم. کلاسی بود و دانشجویانی که عمدتاً از مدیران کسب و کار بودند و ظاهراً چند مدرس را به اعتراض تغییر داده بودند و فرصتی دست داد تا من در کلاس آنها حاضر شوم. از سال ۸۵ آموزش استراتژی را آغاز کردم و مجموعاً حدود ۱۵۰۰ نفر را تعلیم دادم: در بیش از چهل دوره و هر دوره چهل ساعت…

قلعه را به آنها معرفی میکردم و آنها را دور تا دور آن میگرداندم و راههای پیدا و پنهان را نشان میدادم. اما خود میدانستم که این قلعه را اتاقی است که خود هرگز راه بدان پیدا نکرده ام.

سالها گذشت…

یک روز، در گوشه یک نمایشگاه، فرصتی دست داد تا با مدیری بر سر میز بنشینم که گردش مالی سازمانش، با درآمد نفتی کشورم قابل مقایسه بود! در لا به لای حرفهای دوستانه و گزارش کارها و …، حرف از مدیریت شد و گفتم که در کنار فروشنده بودن، «معلم» هم هستم و «استراتژی» هم درس میدهم.

پرسید: استراتژی را چگونه تعریف میکنی؟ کمی فکر کردم. آنها که استراتژی را میشناسند میدانند که ده ها تعریف وجود دارد که برخی همسو و برخی متضاد و متعارض هستند. به هر حال، به حیلت معلمی و با بازی کلامی، تعاریف را به هم چسباندم و معجونی را به خوردش دادم: کمی از پورتر، با عصاره ای از مینتزبرگ، با طعمی از گری همل. با کمی افزودنی از هکس به همراه رنگهای طبیعی و با کمی افزودنی های مجاز!

تمام مدت با لبخند نگاهم کرد. در پایان گفت: من درس مدیریت نخوانده ام. به همین دلیل، ذهنم چندان پیچیده و مجرد نیست. من آموخته ام که استراتژی، تخصیص بهینه منابع است. اینکه وقت و سرمایه و نیروی انسانی و دانش و تجربه و مهارت خود را صرف کدام حوزه کنی  و از کدام حوزه ها، دوری کنی. استراتژی هنر «انتخاب کردن» و «کنار گذاشتن» است. هنر تشخیص اینکه به کدام بازار رو کنی و از کدام بازار صرف نظر کنی. هنر اینکه چشم را بر روی کدام مشتری ببندی و از منافعش صرف نظر کنی تا دستانت برای خدمت بیشتر به مشتری دیگر، آزاد و رها بماند. هنر فرار کردن از وسوسه «دستیابی همزمان به همه چیزهای خوب…».

او از نوشیدنی روی میز سرمست بود و من از طعم این عصاره تجربه که هنوز سرمستش مانده ام…

دوست داشتم بیشتر حرف بزنم که فردی آمد و آن مرد، با خداحافظی شتابزده، میز را ترک کرد. فهمیدم که «استراتژی» به او میگوید که بیش از این، «زمانش» را صرف گفتگو با من نکند.

راه اتاق بالای برج را یافته بودم! چند هفته بعد، برای همیشه، آموزش استراتژی را رها کردم و زندگی دیگری را آغاز کردم. تغییراتی چنان بزرگ در زندگیم حاصل شد که دانشگاه و درس و مدرسه، هرگز برایم ایجاد نکرده بودند.

در ادامه برای شما از استراتژی خواهم گفت: تفکر استراتژیک و استراتژی فردی.





بسیار پیش آمده که از من می‌پرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟/پاسخ جالب به یک سوال

بسیار پیش آمده که از من می‌پرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟

قبل از اینکه توضیحات آموزشی بدهم چند نکته لازم است:

۱)  من تا کنون نتوانسته‌ام کلاس آموزش زبان شرکت کنم. زمانی پولش نبود و این روزها وقتش. البته همیشه از همکارانم برای شرکت در این کلاسها حمایت کرده‌ام.

۲) مهارت زبان من هنوز هم خوب نیست. بنابراین شاید توصیه‌های من بهترین نباشد. البته یک بار از هم از روی بیکاری تافل دادم که تا آنجا که به خاطر دارم از ۱۲۰ نمره حدود ده نمره کم آوردم که ظاهراً میگویند خیلی بد نیست. اما در حرف زدن لهجه‌ی مزخرف مخصوص خودم را دارم! (نه آمریکایی نه بریتیش) و در نوشتن گاهی خطاهای گرامری دارم. اگر چه واقعیت این است که در خواندن متون انگلیسی از فارسی سریع‌تر هستم.

۳)‌ روشی که من اینجا مطرح می‌کنم کاملاً شخصی است. نمی‌دانم برای دیگران هم مفید است یا نه. اما من از راهنمایی با این روش شروع کردم و از زمانی که در حدود ۲۰ سالگی با گروههای مختلف از کشورهای دیگر مواجه شدم تا امروز، همیشه جلساتم را خودم مدیریت کرده‌ام و بسیاری از اوقات نیز نقش مترجم همزمان را داشته ام. بنابراین گفتم در اینجا این روش را شرح دهم تا شاید برای دیگران هم مفید باشد:


گام صفر: وسواس را کنار بگذارید.

افراد زیادی آماده‌اند تا برای شما در یادگیری زبان (آگاهانه یا ناخودآگاه)‌ مشکل ایجاد کنند!

سریع از شما می‌پرسند: از روی کدام کتاب می‌خوانی؟ کدام کلاس می‌روی؟ لهجه‌ی آمریکایی را ترجیح میدهی یا بریتیش را؟ وااااای! لهجه‌ات فاجعه است! لحنت خراب است. Big با Large فرق دارد! ‌کاربرد Between و Among متفاوت است و …

شاید حرفهای این دوستان درست باشد. اما یک مشکل وجود دارد. ما در زبان خودمان هم هزار جور غلط و اشتباه داریم. کلمات فارسی را با پسوند عربی جمع می‌بندیم. تلفظ‌های متفاوت داریم. کنایه‌ها و ضرب‌المثل‌هایی داریم که صد کیلومتر آن طرف تر کسی متوجه نمی‌شود. لهجه‌های اقوام دیگر را مورد شوخی قرار می‌دهیم! پس اینها نمی‌تواند مانع یادگیری باشد. دوستی داشتم که یک بار به من گفت: در تلفظ کلمات راحت باش. هر چقدر که پرت و پلا هم تلفظ کنی میتوانی روستایی را در آمریکا یا انگلیس بیابی که آن واژه را مثل تو تلفظ کنند!

ضمناً اگر مصاحبه‌های بی بی سی و سی ان ان و شبکه‌های بزرگ جهان را ببینید خواهید دید که بسیاری از افراد با اعتماد به نفس کامل و با نادرست ترین و غیر قابل فهم ترین لهجه صحبت می‌کنند. پس اعتماد به نفس داشته باشید! به من هر وقت می‌گویند آمریکن صحبت می‌کنی یا بریتیش؟ میگویم: ایرانیش!

گام اول: نقش کلمات در مکالمه به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگر

به هر حال بدون شناخت کلمات نمی‌توان به زبان دیگری حرف زد! اما اینجا آن قانون معروف ۸۰-۲۰ وجود دارد. با ۲۰٪ تلاش نسبت به حرفه‌ای ترین کسانی که به زبان خارجی مسلط هستند، می‌توانیم ۸۰٪ توانمندی آنها را کسب نماییم. پیشنهاد من قبل از هر کاری، مراجعه به لیست ۱۰۰۰ کلمه‌ی پرکاربرد انگلیسی است. من این لیست را برای شما گذاشته‌ام:

۱۰۰۰ کلمه که در انگلیسی بیش از همه‌ی کلمات کاربرد دارند

یک سوم کل نوشته‌های انگلیسی جهان فقط با همان ۲۵ کلمه‌ی اول لیست اشغال شده است! اگر ۱۰۰ کلمه‌ی اول را بدانید نیمی از کل متون انگلیسی جهان را می‌فهمید! و ۳۰۰ کلمه‌ی اول ۶۵٪ از کل نوشته‌های مکتوب انگلیسی را به خود اختصاص می‌دهند. پیشنهاد می‌کنم ترجمه‌ی تک تک این لغت‌ها را پیدا کنید و به تدریج آنها را حفظ کنید.

گام دوم: دفتر خاطرات روزانه

یکی از مشکلاتی که در آموزش رسمی زبان وجود دارد این است که نخستین درسهای زبان در اکثر کتابها با مراجعه به فرودگاه و هتل و تاکسی و پاس کنترل و … آغاز می‌شود. این درحالی است که ما به ندرت به این مکالمات نیاز داریم. به همین دلیل، این مکالمات خیلی زود به فراموشی سپرده می‌شوند. اگر گام اول را انجام داده‌اید (حالا نمی‌گویم هر هزار کلمه اما لااقل ۳۰۰ کلمه‌ی اول را حفظ هستید) هر روز یک پاراگراف گزارش کار روزانه‌ی خودتان را بنویسید.

اینکه از صبح چه کار کرده‌اید. کجا رفته‌اید. چه اتفاق‌های خوب یا بدی افتاده و …

هر جا هم که لغت خاصی را نمی‌دانستید فارسی بنویسید. مثلاً میخواهید بنویسید فکر می‌کنم خیلی بی‌ادب بودم… اما معادلی برای بی ادب نمی‌شناسید. بنویسید:

بی ادب I think I was so

شاید به نظرتان این کار مسخره باشد. اما اثر مهمی دارد:

شما به تدریج می‌فهمید که در زندگی روزانه‌ی خود به کدام واژه‌ها بیشتر نیاز دارید. ضمن اینکه ممکن است فرصت کنید و از داخل دیکشنری‌های فارسی به انگلیسی واژه‌ی مناسب را پیدا کنید. اگر هم نشد مهم نیست. همیشه جایی در مغز شما باز می‌ماند که: «من معادل انگلیسی بی ادب را نمی‌دانم!». اولین بار که یک جا در یک متن با این واژه برخورد کنید به دلیل اینکه مغز شما مدت طولانی در ناخودآگاه منتظر این واژه بوده، بلافاصله آن را میبیند و به خاطر می‌سپارد و بعید است به زودی آن واژه را فراموش کنید.

گام سوم: نقش گرامر در یادگیری زبان

کمتر فارسی زبانی را می‌بینید که بتواند گرامر زبان خودش را توضیح دهد. هنوز هم تفاوت ماضی استمراری و حال ساده و ماضی بعید و … را خیلی‌ها نمی‌دانند. به نظر می‌رسد یادگیری گرامر به صورت مجموعه‌ای از فرمول‌ها، کاری زمان‌بر و کم خاصیت باشد. ضمن اینکه به شدت «فرار» محسوب می‌شود. ما در زبان مادری خودمان، گرامر را از روی «زشتی و زیبایی جملات» می‌فهمیم. «دلم خواهد خواست برویم ساندویچ می‌خوردیم!» جمله‌ی نادرستی است. نه فقط به دلیل عدم تطبیق زمان افعال. بلکه به دلیل اینکه این جمله «زشت» است و ما تا کنون آن را ندیده‌ایم.

من برای یادگیری گرامر، از اول راهنمایی تا امروز، روزانه یک پاراگراف متن انگلیسی را از روی کتاب یا مجله یا اینترنت، بازنویسی می‌کنم. با این کار به تدریج ذهنم قضاوتی در مورد زشت و زیبا بودن جملات پیدا می‌کند که می‌تواند در درست‌تر حرف زدن کمکم کند.

گام چهارم:  ایجاد انگیزه در یادگیری زبان

خواندن متن‌های طولانی خیلی انرژی و حوصله می‌خواهد. به نظر من از متن‌های کوتاه شروع کنید. نقل قول‌ها عالی هستند. اگر موضوع خاصی مورد علاقه‌ی شماست یا فرد خاصی مورد علاقه‌تان است در سایت‌های نقل قول، جملاتی مربوط به آن فرد یا موضوع را پیدا کنید و یادداشت کنید. ممکن است بعضی جملات را متوجه نشوید. مهم نیست. بدون نگرانی به سراغ جملات دیگر بروید.

من برای نقل قول انگلیسی معمولاً سراغ یکی از این سایت‌ها می‌روم:

Brainy Quote     Good Reads    WikiQuote  Quote Garden





nlp چیست؟

این اصطلاح نخستین بار توسط دو نفر به نام‌های ریچارد بندلر و جان گریندر به کار برده شد. ریچارد بندلر در فلسفه و روانشناسی تحصیل کرد و جان گریندر در تحصیلات خود را در حوزه روانشناسی آغاز کرد و دکترای خود را در حوزه زبان شناسی گرفت.

قبل از اینکه بخواهیم در مورد ان ال پی صحبت کنیم، باید در مورد نگاه رفتاری – شناختی در روانشناسی صحبت کنیم. چرا که نخستین تحقیقات و مطالعات بندلر و گریندر، قبل از اینکه حوزه‌ی جدیدی را مطرح کرده و به تبلیغ و آموزش آن بپردازند، به حوزه رفتاری – شناختی مربوط بود.

رفتارگراها در اوایل قرن بیستم به شدت روی رفتارهای بیرونی، شرطی سازی و تاثیر محیط روی یادگیری و تغییر رفتار متمرکز بودند. در نیمه‌های قرن بیستم، نگاه شناختی یا Cognitive هم در حوزه روانشناسی جایگاه مناسبی را به خود اختصاص داد.  لغت‌هایی مانند ادراک، حافظه، توجه، پردازش و … دستاورد این نوع نگرش در حوزه روانشناسی است.

اگر بخواهیم دقت علمی را قربانی سادگی کلامی کنیم می‌توانیم دو مثال ساده را با هم مرور کنیم:

بررسی‌های متعدد نشان می‌دهد که اگر فاصله زمانی بین انجام رفتار خلاف قانون در رانندگی و پرداخت جریمه آن زیاد باشد، پرداخت جریمه، تغییر جدی در رفتار به وجود نمی‌آورد. به عبارتی، وقتی من و شما هر روز خلاف قانون رفتار و رانندگی کنیم و دوربین‌ها هم تصویر ما را ثبت کنند و ما هم روز فروش خودرو یا پس از اینکه پلیس خودرو ما را به پارکینگ برد، جریمه را پرداخت کنیم، این پرداخت جریمه در ذهن ما به عنوان تنبیه رفتارهای نادرست، ثبت نمی‌شود.

speeding-fine-NLP-motamem

اجازه بدهید خیلی ساده‌تر مثال بزنیم.

جوانی را در نظر بگیرید که همیشه با سرعت غیر مجاز رانندگی می‌کند و تمام دوربین‌های شهری و جاده‌ای، از خودروی او تصاویر یادگاری دارند! او هم این جریمه‌ها را جدی نمی‌گیرد. روزی در جاده‌ی شمال، به دلیل حمل نوشیدنی‌های غیرمجاز، ماشین او متوقف می‌شود و حالا برای خروج از پارکینگ، او وادار به پرداخت چند میلیون تومان جریمه‌های پرداخت نشده‌ی قبلی است. این جوان جریمه‌ها را پرداخت می‌کند.

چون پرداخت جریمه‌ها همزمان با متوقف شدن ماشین به دلیل حمل نوشیدنی غیر مجاز بوده، او احتمالاً با پرداخت جریمه دو نکته را خواهد آموخت: یا اینکه نوشیدنی غیر مجاز را حمل نکند چون هزینه‌های مادی سنگین دارد و یا اینکه آنها را در مسیر شمال، حمل نکند! همانطور که می‌بینید، او همچنان رانندگی با سرعت غیرمجاز را ادامه خواهد داد و رفتارش را در حوزه‌های دیگر اصلاح خواهد کرد!

اگر این جوان به هر روشی وادار شود در فاصله‌ی کمی پس از انجام جرائم رانندگی، جریمه‌ی خود را پرداخت کند، احتمالاً تغییر متفاوتی در الگوی رفتاری و رانندگی‌اش ایجاد خواهد شد.

چنین بحث‌هایی مورد علاقه رفتارگراها در روانشناسی است. حوزه‌ای که رفتار، پاداش، تنبیه، یادگیری و شرطی سازی را مورد توجه قرار می‌دهد.

حالا اجازه دهید ماجرای دیگری را با هم مرور کنیم:

احتمالا نام پلاسیبو را شنیده‌اید. داروهای بی اثری که در مطالعات دارویی، به بیماران  داده می‌شود تا اثر داروی واقعی را بسنجند. شاید شما هم زمانی مجبور شده باشید به مادربزرگ یا پدربزرگ خودتان که مدام به دنبال خوددرمانی برای سرگیجه و سردرد هستند، قرص‌های کاکائویی رنگین بدهید و آنها هم از اثربخشی این دارو راضی بوده باشند! 

کم نیستند مثال‌هایی از این دست که نشان می‌دهند فرایند ذهنی و تحلیلی انسان می‌تواند بر فضای فیزیکی درونی و اطرافش تاثیر بگذارد. چنین بحث‌هایی مورد علاقه روانشناسان شناختی است. آنها که ادراک و تفسیر و برداشت انسانها را دارای جایگاه بزرگی در شخصیت و تحلیل و رفتار می‌بینند.

ریچارد بندلر و جان گریندر در این فضا، تحقیقات و مطالعات اولیه خود را آغاز کردند. مطالعاتی که بعدها، به شکلی متفاوت و با عنوان ان ال پی، در دهه‌ی هفتاد میلادی رونق پیدا کرد و فراگیر شد.





بندلر و مشکل جدید

بندلر توضیح میدهد که بسیاری از کسانی که برای کمک و مشورت به او مراجعه میکنند، ظاهراً مشکلی در تصمیم گیری و تشخیص بهترین گزینه ندارند. بلکه مشکل اصلی آنها در ندیدن بسیاری از گزینه های پیش رو است که میتوان آنها را به مدل های محدودکننده ای که از جهان اطراف ساخته اند مربوط دانست.

بندلر در این میان، به معرفی سه فرایند به نامهای تعمیم، حذف و تحریف میپردازد که فرایند تعمیم در درس قبل مورد بررسی قرار گرفت و در این درس به فرایند حذف می پردازیم.

 

ریچارد بندلر، فرایند حذف را دومین فرایندی میداند که از یک سو کمک کرده است و کمک میکند که ما بتوانیم با دنیای اطراف خود تطبیق پیدا کنیم و از سوی دیگر به کارگیری نادرست آن میتواند موجب نابودی ما شود.

فرایند حذف کردن، همان فرایندی است که به ما کمک میکند ما در هر رویداد و تجربه ای، از میان تمام اطلاعات دریافتی از محیط بیرون و همینطور تحلیلهای خود، بخش هایی را مورد توجه قرار داده و بخش های دیگری را کنار بگذاریم (در ادبیات امروز روانشناسی شناختی، به این پدیده دریافت انتخابی یا Selective Perception گفته میشود). این فرایند عموما به شکلی ناخودآگاه و بدون تمرکز و توجه مستقیم ذهن اتفاق می افتد.

شکل مفید فرایند حذف، زمانی است که ما در یک اتاق شلوغ، از میان انبوه صدا و همهمه، قسمت عمده ی صدای محیط را حذف و فیلتر میکنیم و روی صدای دوستی که در کنارمان نشسته و با ما صحبت میکند متمرکز میشویم.

اما شکل غیرمفید فرایند حذف هم وجود دارد. ما گاهی برای تایید دیدگاه و مفروضات خودمان، برخی از اطلاعات و پیامهای بیرونی را حذف میکنیم. به عنوان مثال، اگر مردی معتقد باشد که همسرش به او توجه نمیکند و نگران دغدغه ها و خواسته های او نیست، احتمالاً بسیاری از پیامهای رفتاری یا کلامی از سوی همسرش را که معنای توجه و محبت دارد را حذف و فیلتر میکند.

بندلر توضیح میدهد که تجربه مواردی را داشته که وقتی به مرد – در شرایط مثال بالا – گفته شده که همسرت، هنگام ورود به خانه، این جملات را به تو گفته است، مرد با تعجب گفته من تا به حال چنین جملاتی را از او نشنیده ام!

فرایند حذف، کمک میکند که ما دنیا را تا حدی کوچک کنیم که برایمان قابل درک و تحلیل باشد. این کوچک کردن و حذف زواید، همواره کمک بزرگی برای ما بوده است. اما گاهی هم، باعث دور شدن ما از واقعیت و تنگ شدن دنیای بیرون برای ما شده است.

تحریف، سومین فرایند مدلسازی است که مورد توجه ریچارد بندلر قرار گرفته است. به این معنا که ما میتوانیم گاهی اطلاعاتی را که از بیرون دریافت میکنیم تغییر دهیم. ساده ترین شیوه برای درک مکانیزم تحریف، توجه به فانتزی و خیال پردازی است. ما چشمانمان را می بندیم و خودمان را در فضا و زمانی تصور میکنیم که اصلاً در آن نبوده ایم. یا رویدادهایی را تصور میکنیم که هنوز به وقوع نپیوسته اند.

ما می توانیم با خیال پردازی در خودمان انگیزه ایجاد کنیم (مانند دونده ای که خودش را روی سکوی قهرمانی تصور میکند) یا احساسات منفی قدرتمند در خودمان ایجاد کنیم (مانند مادری که تصور میکند تاخیر فرزندش، احتمالاً به دلیل تصادف است و تمام صحنه های اتفاق نیفتاده را هم با جزییات در ذهن خود میسازد).

nlp-motamem-org3

بندلر میگوید هر کار هنری بشر را میتوان به شکلی حاصل این نوع خیال پردازی و تحریف دانست. اینکه ذهن میتواند دنیای بیرون را بگیرد و به هر شکلی که دوست دارد تغییرات مورد علاقه اش را در آن ایجاد کند. به عبارتی، تحریف یا اغتشاش یا Distortion در ادبیات بندلر، بار معنایی منفی ندارد. بلکه استعداد و توانمندی دستکاری اطلاعات و داده های دریافتی بنا بر سلیقه ی دریافت کننده است.

ان ال پی و مکانیزم تحریف

حتی شاید خلاقیت و داستان نویسی را هم به عنوان دستاوردهای ارزشمند فرایند تحریف دانست. 

nlp-motamem-org4

ما در دنیای واقعی، برای تحریف کردن از ابزار منطق هم کمک می گیریم. مثلاً بعید نیست مردی که از بی توجهی همسرش گله مند است، واقعاً جملات مثبت و توجه او را دیده و شنیده باشد. اما در همان لحظه گفته باشد: بله! هر وقت چیزی میخواهد اینطوری حرف میزند!

با این شیوه، عملاً داده های بیرونی تحریف میشوند و به شکل دیگری در ذهن ثبت می گردند. اگر بخواهیم هر سه فرایند مدلسازی (تعمیم، حذف و تحریف) را همزمان مورد توجه قرار دهیم شاید بتوانیم اینطور بگوییم که:

کسی که در مقطعی از زندگی اش، مورد بی توجهی دیگران قرار میگیرد و یا خواسته ها و نظراتش از سوی دیگران رد میشود، ممکن است این رویداد را تعمیم دهد. پس از تعمیم، اگر در آینده پیامهای دیگری مبنی بر تایید و توجه دریافت کرد، آنها را حذف می کند تا مفروضات قبلی اش حفظ شود. گاهی هم که این پیامها به سادگی حذف نمیشوند، با مکانیزم تحریف، شدت و ضعف بخش های مختلف کلام یا رویداد را تغییر میدهد و با تفسیری متفاوت، آن را در ذهن خود ذخیره میکند.





قدرت مطلق ، فسادآور است

قدرت مطلق


استنلی میلگرم در سال ۱۹۶۳ یک آگهی در روزنامه های امریکا به چاپ رساند و از داوطلبانی که می خواستند قدرت حافظه خود را آزمایش کنند، خواست تا آخر هفته به آزمایشگاه او بیایند. در این آگهی امده بود که این آزمایش بیشتر از یک ساعت وقت آن ها را نمی گیرد و به هر داوطلب ۵ دلار دستمزد داده می شود.

روز مقرر نزدیک به صد نفر مقابل آزمایشگاه میلگرم صف کشیدند. دکتر میلگرم نگاهی به جمعیت انبوه انداخت. . . آدم ها از بیست تا پنجاه ساله خودشان را به آنجا رسانده بودند. قسمت اول نقشه اش درست از آب در آمده بود.

بعد دکتر، آن ها را یکی یکی به اتاق آزمایش برد. به آن ها گفت که برنامه آزمایش کمی تغییر کرده و آن ها می خواهند میزان تاثیر تنبیه بر یادگیری را اندازه گیری کنند. خودش پشت میزی نشست و از داوطلب (الف) خواست پشت دستگاهی شوک الکتریکی بنشیند.

آن دو از پشت دیوار شیشه ای ، شخص سومی را می دیدند که در اتاق مجاور روی یک صندلی شکنجه نشسته بود و دست ها و پاهایش را بسته بودند. دکتر از شخص سوم سوال می کرد و هر بار که او اشتباه جواب می داد، از داوطلب (الف) می خواست دکمه شوک را فشار دهد. بعد فریاد های مرد بیچاره اتاق را پر می کرد.

دکتر برگه سوال ها را کنار می گذاشت و دستور می داد که شوک دوباره تکرار شود. شرکت کننده (الف) که حسابی از ماجرا خوشش آمده بود، باز دکمه را فشار می داد و بار دیگر فریاد های طرف سوم بلند می کرد.

دکتر می دانست که دستگاه شوک خراب است. شرکت کننده (ب) هم که به صندلی بسته شده بود، یک بازیگر حرفه ای بود و وظیفه داشت بعد از فشار هر دکمه، نقش یک انسان شکنجه شده را بازی کند؛فریاد بکشد، گریه کند و ملتمسانه از آن ها بخواهد که او را رها کنند. اما هیچ کدام از فریاد های او، داوطلب (الف) را از فشار دکمه ها باز نمی داشت.

دکتر دستور می داد و داوطلب با هیجان دکمه را فشار می داد. بعضی وقت ها، داوطلب (الف) خودش وارد عمل می شد، سوال می پرسید، وقتی جواب اشتباه می شنید، ولتاژ را بالا می برد و دکمه را فشار می داد!

آزمایش های میلگرم واقعا بی رحمانه بود، اما بی رحمی انسان ها را هم بر ملا می کرد.او با این آزمایش ساده نشان می داد ، انسان ها بیشتر از آن که به حال زیر دستان خود دل بسوزانند، نگران اطاعت از دستورات ما فوق هستند.

آدم ها بیشتر از آن که به وجدان خود فکر کنند، تحت تاثیر موقعیتی قرار می گیرند که در آن قرار گرفته اند.پیش از آزمایش میلگرم، آدم ها هنوز در این فکر بودند که چگونه سرباز های نازی حاضر شده بودند روزانه پنج هزار نفر را در کوره های آدم سوزی بیندازند و عین خیالشان هم نباشد، آیا آن ها تحت تاثیر مواد مخدر و یا هیپنوتیزم بودند؟

آزمایش های میلگرم جوابی برای این سوال پیدا کرد.سربازها اگر چه مجبور به کاری غیر انسانی شده بودند، پیش از هر چیز به اطاعت و تبعیت می اندیشیدند. آن ها هنگامی که با شلیک گلوله دیگران را از پا در می آوردند و میلیون ها نفر را در گورهای دسته جمعی می ریختند، حتی لحظه ای هم به وجدان خود رجوع نمی کردند. پشت دستگاه شکنجه نشسته بودند و بعد از شنیدن هر فرمان دکمه را فشار داده بودند.

دکتر میلگرم در مقاله ای با عنوان “خطرات سر سپاری” نوشت :من در آزمایش های خود نشان دادم که که یک انسان عادی حاضر است صرفا به خاطر دستور یک دانشمند پیش پا اُفتاده ، انسان دیگری را تا حد مرگ عذاب دهد. جیغ های مرد شکنجه شونده هیچ اثری بر وجدان او ندارد. انسان ها دوست دارند وقتی دستوری به آن ها داده می شود تا آخر ان را عملی کنند.

شش سال بعد، در اوج جنگ ویتنام، میلگرم نامه ای از یک سرباز آمریکایی دریافت کرد که در سال ۱۹۶۳ در آزمایش او شرکت کرده بود. سرباز نوشته بود:“من نمی دانستم چرا در آن لحظه باید کسی را عذاب دهم. اما حالا که در جنگ هستم می فهمم که تنها عده معدودی از آدم ها وقتی کاری خلاف وجدانشان انجام دهند، متوجه اشتباهشان می شوند. در جنگ هر روز و هر ساعت تجربه اتاق شکنجه تکرار می شود. ما تحت تاثیر دستور ما فوق دست به کارهای می زنیم که با اعتقاداتمان تضاد کامل دارد.”

میلگرم مدت ها درباره آزمایشش در روزنامه ها حرف زد و مصاحبه کرد.او می گفت :قدرت مطلق، فساد مطلق می آورد.

انسان هایی که ناگهان در جایگاه قدرت قرار گرفته اند، طبیعت حیوانی خود را بر ملا می کنند و از آزار دادن دیگران لذت می برند.





عوامل کاهش آی کیو

عوامل کاهش آی کیو


حتی اگر براحتی جدول کلمات متقاطع را کامل کنید و بطور منظم دوستانتان را در بازی “کلمات با دوستان” شکست دهید ــ روش‌های کلاسیک برای فعال نگه داشتن ذهنتان ــ شاید عادات روزمره دیگری وجود داشته باشند که از راه‌های عجیب به ذهن شما آسیب برسانند و سلول‌های عصبی ارزشمندتان را تخریب کنند.

در ادامه عواملی  که به گفته بهترین متخصصان می‌تواند به قوه ادراک شما صدمه بزند، را بیان می‌کنیم:

داشتن استرس

استرس در مورد مسائل مالی، نگرانی برای پروژه‌های کاری و تلاش برای حفظ ظاهر زندگی اجتماعی می‌تواند باعث تولید مقدار زیادی هورمون استرس شود. دکتر “برندان کلی”، متخصص مغز و اعصاب در مرکز پزشکی وکسنر دانشگاه اوهایو می‌گوید: سطح بالای استرس باعث عملکرد مغزی ضعیف‌تر می‌شود و حتی ممکن است با افزایش خطر ابتلا به بیماری آلزایمر، مرتبط باشد.گمان می‌رود که تغییرات هورمونی مرتبط با استرس، علت این ارتباط باشند.

چاق بودن

کلی می‌گوید: از آنجایی که شما برای لاغر ماندن به انگیزه بیشتری نیاز دارید، پس این را بدانید که تحقیقات نشان می‌دهد چاقی در میانسالی می‌تواند باعث عملکرد شناختی ضعیف‌تر و افزایش خطر ابتلا به زوال عقل در سال‌های بعد شود. مطالعه‌ای که در مجله اپیدمیولوژی آمریکا منتشر شد، نشان می‌دهد که رابطه‌ای بین چاقی و توانایی ذهنی کم در جوانی و بزرگسالی وجود دارد.

کلی می‌گوید: از آنجایی که چاقی، یک مشکل پیچیده پزشکی است، باز کردن این موضوع، کار آسانی نیست. چرا که هم ممکن است این مسئله بخاطر مشکلات پزشکی ناشی از چاقی بوجود بیاید و هم مستقیما بخاطر خود چاقی.

علاقه به غذاهای شیرین

دکتر آلن توفیق، دکتر طب خواب و متخصص مغز و اعصاب مرکز پزشکی ویل کورنل نیویورک می‌گوید: شکر و قند باعث افزایش وزن شما می‌شود و مقادیر زیاد آن، می‌تواند بر سلول‌های مغزتان تاثیر بگذارد. افراد دیابتی، بیشتر دچار زوال عقل می‌شوند.

بر اساس یک مطالعه بر روی حیوانات از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، ممکن است تاثیر منفی قند بر مغز، بعلت افزایش التهاب باشد. مشخص شده که رژیم‌های غذایی سرشار از قند بر عملکرد سلول مغز و توانایی شناختی تاثیر می‌گذارند.

انجام چند کار بصورت همزمان

آیا اینها بنظرتان آشناست: نوشتن یک ایمیل در حالیکه با همکارتان صحبت می‌کنید و همزمان با اینها، ناهار هم می‌خورید.

توفیق می‌گوید: انجام دادن کارها بصورت همزمان، مانع پردازش مغزی شما می‌شود. لوب پیشانی(قدامی) مهمترین ارگانی است که بر تمرکز ما، کنترل و نظارت می‌کند و فقط قدرت پردازش محدودی دارد. اگر سعی کنید از آنچه مغزتان می‌تواند بطور منطقی انجام دهد، فراتر بروید ممکن است ذهنتان گاهی اوقات متوقف شود(هنگ کند)، درست شبیه زمانی که سعی دارید چندین برنامه کامپیوتری را همزمان باز کنید و کامپیوترتان کم می‌آورد و هنگ می‌کند.

وقت گذراندن با یک دوست سیگاری

حتی اگر سیگار نکشید، استنشاق دود سیگار افراد دیگر، مغز را در معرض ترکیبی از مواد سمی قرار می‌دهد.

توفیق می‌گوید: قرارگیری طولانی مدت در معرض دود، مونوکسید کربن در بدن را افزایش می‌دهد که جای اکسیژن ضروری مورد نیاز مغز و بدن ما را می‌گیرد. آسیب به عروق خونی و سلول‌های عصبی، در توانایی سلول‌های مغز برای برقراری ارتباط موثر و حفظ اطلاعات بطور کامل، اختلال ایجاد می‌کند.

سفرهای هوایی پی در پی

با توجه به تحقیقی از دانشگاه کالیفرنیا، جت زدگی مزمن(بیخوابی و ناراحتی ناشی از مسافرت طولانی با هواپیما) بخاطر برنامه شلوغ سفر می‌تواند تا یک ماه بعد از بازگشت به خانه، بر توانایی یادگیری و حافظه تاثیر بگذارد.

پروفسور الیزابت لومباردو، روانشناس و نویسنده “بهتر از کامل: ۷ استراتژی برای غلبه بر منتقد درونی‌تان و ساختن زندگی که دوست دارد” می‌گوید: حرکت در میان مناطق جغرافیایی با ساعت‌های مختلف، ریتم شبانه روزی طبیعی بدن را بهم می‌ریزد. علاوه بر مشکلات خواب، غذا خوردن و تنظیم هورمون(تمام اینها نیز می‌توانند بر حافظه و یادگیری تاثیر بگذارند)مسافرت‌های هوایی پی در پی، استرس زیادی بر بدن شما وارد می‌کنند.

منبع :alamto.com





اهمیت گفتگوی درونی در روانشناسی

گفتگوی درونی

اهمیت گفتگوی درونی در روانشناسی

یک ضرب المثل قدیمی یونانی وجود دارد که می گوید خیلی خوب است که با خودتان حرف می زنید ولی مواظب باشید که مبادا به خودتان جواب دهید.

با وجود  تذکرات موجود در فرهنگ های مختلف، می دانیم که همه افراد تجربه گفتگو با خود را در دوره های مختلف سن شان دارند. اجازه دهید نگاهی داشته باشیم به تحقیقاتی که در زمینه روانشناسی صورت گرفته است که نشان می دهد چگونه می توانیم به بهترین وجه از این قدرت ذهنی استفاده کنیم.

روانشناس امریکای Ethan Kross که جستجوهایش درباره سودمندی های« حرف زدن با خود» بوده است گفتگوی درونی را به دو گونه تقسیم می کند. او معتقد است استفاده درست و به موقع این قابلیت انسانی بویژه از دوران خردسالی می تواند موفقیت افراد را در بزرگسالی رقم بزند.به نظر وی، افراد در حین مکالمه با خود، دو نوع رفتار می کنند.

گاهی افراد از قول خودشان حرف می زنند « من می بایست این کار را سریع انجام می دادم». او می افزاید این نوع گفتگو به احتمال زیاد مشغول منتقل کردن حس ضعف و ثابت کردن ادعای بی عرضه گی شان است.اما دو نوع دیگر گفتگوی فرد با خود که یا به صورت حرف زدن با لحن سوم شخص است مثل « بهتر است این کار سریعتر انجام شود» یا اینکه خودش را از طرف یک فرد تخیلی مورد خطاب قرار می دهد « این کار را سریعتر انجام بده» افراد را قادر می سازد توقع مثبت تری از خود داشته باشند و کار را با جدیت به پایان برسانند.

Ethan Kross معتقد است افراد با تغییر لحن شان در حین گفتگوی خصوصی، بین اول یا سوم شخص، در حقیقت شیوه تماس ذهنی خودشان را بین دو نقطه اصلی مغز جابجا می کنند. در بیولوژی انسان مشخص شده است که مغز جلو پیشانی cerebral cortex مرکز تفکر است و مغز کنار شقیقه amygdala بخش واکنش های اولیه وغریزی و مرکز احساسات اولیه اش نظیر ترس است.بنابر این در حین این گفتگوی ذهنی هر چه مخاطب به « من» نزدیکتر باشد واکنش و قضاوت ها به سمت ترس و غرق شدن در واکنش های حساب نشده و منفی خواهد بود و بر عکس هر چه از نظر روحی و روانی، با مخاطبی دورتر از خود حرف بزنیم شانس کنترل و تمرکز بر کار یا هدف، بیشتر خواهد گشت.

روانشناس انگلیسی Charles Fernyhough نیز در تکمیل این فرضیه ضمن نقل قول از سقراط که تفکر را گفتگوی فرد با روح و وجود خودش تعبیر کرده است می گوید گفتگوی درونی بهتر است با فاصله گرفتن و از طریق گفتگو با خود به عنوان شخص ثالث، مهار شود.او به سابقه با خود حرف زدن در دوران خردسالی اشاره می کند که البته با صدای بلند نیز صورت می گرفته است. این توانای برای کودک، هم امکان یادگیری در حین بازی را افزایش می دهد و هم زمینه ساز اعتماد به نفسی می شود که در بزرگسالی و در حین اجرای یک کار به کمک گفتگوی خاموش مخاطب قرار دادن خویش صورت می پذیرد.

به نظر روانشناسانی نظیر  Vygotsky  و  Laura Berk که سال ها در باره  تاثیرات مهم گفتگو های کودکان با خودشان در حین بازی تحقیق کرده اند  میدان دادن به گفتگوی کودک با خود و حتی میدان دادن به تخیل کودکانی که یک دوست خیالی دارند و با آنها مدام در حال گفتگو هستند نتایج مثبتی برای یادگیری این تکنیک ذهنی در بزرکسالی خواهد داشت.

منبع :





نظریه شش درجه جدایی

شش درجه جدایی


نظریه شش درجه جدایی  می گوید هر دو انسان ساکن بر روی کره زمین، به طور میانگین در یک رابطه با ۶ گام یا کمتر به هم مربوط می‌شوند، یعنی حداکثر توسط پنج واسطه به یکدیگر متصل می گردند.

مفهوم “شش درجه جدائی” این نیست که الزاما هر دو نفر حتما با ۵ یا ۶ واسطه به یکدیگر مرتبط می شوند بلکه این نظریه می گوید، افراد بطور متوسط با ۵ واسطه به یکدیگر مربوط می گردند ضمن اینکه گروهی کوچک از انسانها هستند که همچون لینکی تمام آدمها را که در شبکه های مختلف قرار دارند بهم وصل می کنند.

اگر ما بتوانیم از این شبکه ارتباطی آگاه باشیم و از آن هوشمندانه استفاده کنیم می توانیم از یکی از  منابع اصلی قدرت یعنی “قدرت رابطه” بهره بگیریم.

مراحل شکل گیری این نظریه شش درجه جدای

در سال ۱۹۲۹ یک نویسنده مجارستانی به نام فریگیز کارینتی (Frigyes Karinthy ) در یکی از داستان‌های کوتاه خود به نام زنجیر (Chain)  به بررسی پدیده افزایش ارتباط میان انسان‌ها با افزایش فناوری و پیشرفت بشر ‌پرداخت.

به نظر وی، “درست است که ما آدم ها از نظر فیزیکی با هم فاصله زیادی داریم، اما شبکه های انسانی این فاصله ها را از میان برخواهد داشت.ایده کارینتی، براساس نظریه گراف بود. (نظریه گراف شاخه‌ای از ریاضیات است )

به صورت شهودی، گراف نموداری است، شامل تعدادی رأس، که با یال‌هایی به هم وصل شده‌اند. بدین صورت که اگر افراد و ارتباط‌ها را مانند یک گراف فرض کنیم با پیشرفت فناوری به چگالی این گراف افزوده می‌شود. این تئوری را بعدها «شش درجه جدایی» نامیدند.

در اواخر سال ١٩۶٠ روانشناسی بنام استنلی میلگرم (Stanley Milgram) دست به تجربه ای زد که هدف از آن یافتن پاسخ برای مسئله ای با عنوان “دنیای کوچک” بود.

صورت مسئله در واقع از این قرار است که انسانها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند؟

خلاصه سناریو این آزمایش بدین شکل بود:  توزیع تصادفی نامه به افراد در یک شهر و درخواست ارسال آن نامه ها به یک فرد مشخص در یک شهر دیگر

١۶٠ پاکت آماده کرد و برای ١۶٠ نفر که در ایالت نبراسکا زندگی می کردند فرستاد و از آنان خواست که به هر طریق که صلاح می‌دانند پاکت را بدست یک کارگزار بورس که در ایالت ماساچوست زندگی می‌کرد برسانند.ده‌ها نفر بدون اینکه به یکدیگر ارتباطی داشته باشند از فاصله ٢۵٠٠ کیلومتری از طریق تنها سه نفر به فرد مورد نظر مرتبط می‌شوند. در پله اول افراد پاکت را به یک دوست دانشگاهی قدیمی، یک فامیل یا یک همکار در شهری دیگر پست کرده بودند که اکثرا در ایالت های مختلف زندگی می کردند.

اما نهایتا اکثر پاکت ها به کانال سه نفر محدود می شدند.

در تئوری “دنیای کوچک” دکتر میلگرام، مسیری که هر نامه طی کرده بود به طور متوسط دارای طول ۵/۵ بود یا به بیان دیگر فقط پنج نفر بین هر دو نفر قرار داشتند.این قانون نزدیک ترین یا به جرات پایه ای ترین نظریه به شبکه های اجتماعی است





قدرت و خشونت/آزمایشی در زندان

قدرت و خشونت

قدرت و خشونت

 در سال ۱۹۷۱، فیلیپ زیمباردو روان‌شناس دانشگاه استنفورد و همکارانش تصمیم گرفتند تا با انجام یک آزمایش به مطالعه تاثیر زندانی شدن یا زندانبان شدن بپردازند. زیمباردو که قبلاً همکلاسی استنلی میلگرام (که به خاطر آزمایش فرمانبرداری بسیار معروف است) بود علاقه‌مند بود که پژوهش‌های میلگرام را توسعه دهد. او می‌خواست تاثیر متغیرهای موقعیتی بر روی رفتار انسان را مورد بررسی بیشتری قرار دهد.

پرسشی که برای پژوهشگران مطرح بود این بود که شرکت‌کنندگان در این آزمایش هنگامی که در محیط شبیه‌سازی شده زندان قرار می‌گیرند واکنش‌شان چه خواهد بود. به عبارت دیگر، آن‌گونه که خود زیمباردو در مصاحبه‌ای توضیح داد: «فرض کنید شرکت‌کنندگان همه از نظر روانی و جسمی سالم هستند و می‌دانند که باید مدتی را در یک محیط شبیه زندان بگذرانند و در این مدّت از برخی حقوق مدنی خود محروم خواهند شد. آیا این افراد «خوب» هنگامی که در آن محیط «بد» قرار گیرند همچنان خوب باقی خواهند ماند؟»

شرکت کنندگان در آزمایش پژوهشگران در زیرزمین دانشکده روان‌شناسی دانشگاه استنفورد یک زندان ساختگی درست کردند و سپس ۲۴ نفر از دانشجویان دوره کارشناسی را برای ایفای نقش زندانی‌ها و زندانبان‌ها انتخاب کردند.

آن‌ها از بین ۷۰ دانشجوی دواطلب انتخاب شده بودند و دارای هیچ سابقه مجرمانه و نیز مشکل عمده پزشکی نبودند. آن‌ها پذیرفته بودند که برای یک تا دو هفته در این آزمایش مشارکت کنند و در ازای آن روزی ۱۵ دلار دریافت کنند.

وضعیت زندان و قاعده بازی زندانی که ساخته شده بود دارای سه سلول ۳*۲ متری بود. در هر سلّول سه زندانی نگاهداری می‌شد و برای هر یک از آن‌ها یک تختخواب تاشو در سلّول قرار داشت. اتاق دیگری که کنار سلّول‌ها قرار داشت در اختیار رئیس زندان و زندانبان‌ها بود. یک فضای خیلی کوچک به عنوان سلّول انفرادی و اتاق کوچک دیگری به عنوان حیاط زندان در نظر گرفته شده بود.

۲۴ شرکت کننده داوطلب به طور تصادفی در گروه زندانیان یا گروه زندانبانان جای داده شدند. زندانیان باید در طول دوره آزمایش، ۲۴ ساعته در سلّول باقی می‌ماندند. امّا زندانبانان باید در تیم‌های سه نفره در شیفت‌های ۸ ساعته کار می‌کردند. پس از پایان شیفت کاری، زندانبانان اجازه داشتند تا شیفت بعدی به خانه‌هایشان بروند.پژوهشگران می‌توانستند از طریق دوربین‌‌ها و میکروفون‌های مخفی به مشاهده رفتار زندانیان و زندانبانان بپردازند.

با وجودی که در ابتدا قرار بود آزمایش زندان استنفورد ۱۴ روز طول بکشد امّا پس از ۶ روز به خاطر اتفاقاتی که برای دانشجویان شرکت کننده افتاد، متوقف گردید. زندانبانان، پرخاشگر و بددهن شدند و زندانیان شروع به نشان دادن علائم استرس و اضطراب حاد کردند.با وجودی که زندانیان و زندانبانان اجازه داشتند که به هر طریقی که می‌خواهند با هم تعامل داشته باشند امّا تعاملات عموماً خصمانه و حتی غیرانسانی بود.

زندانبانان شروع به رفتارهای پرخاشگرانه و توهین‌آمیز نسبت به زندانیان کردند و زندانیان منفعل و افسرده شدند. پنج نفر از زندانیان دچار هیجانات منفی شدید، شامل گریه و اضطراب شدید شدند به نحوی که پیش از پایان یافتن‌ آزمایش مرخص گشتند.حتی پژوهشگران نیز شروع به از دست دادن دیدگاهشان نسبت به واقعیت وضعیت کردند.

خود زیمباردو که به عنوان رئیس زندان عمل می‌کرد متوجه رفتار توهین‌آمیز زندانبانان نمی‌شد تا آن که یکی از همکارانش با صدای بلند نسبت به شرایط زندان و نقص اصول اخلاقی در صورت ادامه آزمایش اعتراض کرد.

آزمایش زندان استنفورد نشان داد که موقعیت چه نقش مهمی می‌تواند در رفتار انسان ایفا کند. زندانبانان که در موقعیت «قدرت» قرار داده شده بودند شروع به رفتارهایی کردند که به طور عادی در زندگی روزمره یا موقعیت‌های دیگر انجام نمی‌دادند. و زندانیان که در موقعیتی قرار داده شده بودند که کنترل واقعی بر شرایط‌شان نداشتند، افسرده و منفعل شدند.

از آزمایش زندان استنفورد غالباً به عنوان مثالی از یک پژوهش غیراخلاقی نام برده می‌شود. این آزمایش امروزه قابل تکرار توسط پژوهشگران نیست زیرا از استانداردهای اخلاقی وضع شده برای آزمایش‌های روان‌شناسی پیروی نمی‌کند. خود زیمباردو نیز مشکلات اخلاقی مربوط به مطالعه‌اش را پذیرفته و گفته است: «با وجودی که ما آزمایش را یک هفته زودتر از موعد برنامه‌ریزی شده خاتمه دادیم امّا باید زودتر از آن این کار را می‌کردیم.»





مفهوم نوازش در تحلیل رفتار متقابل


نوازش در تحلیل رفتار متقابل  یعنی وارد شدن به آگاهی‌ فرد دیگر. اریک برن  می‌گوید: نوازش را می‌توان اصطلاحا هر نوع حرکتی به حساب آورد که حضور دیگری را تایید کند. نوازش چیزی است که «کودک» درون ما احساس می‌کند. نوازش همان چیزی است که همه ما در هر سنی که هستیم به آن نیاز داریم، منتها به شکل‌های متفاوت.

تمام روابط متقابل ما با یکدیگر تبادل نوازش محسوب می‌شود. مثلا‌ وقتی که شما به کسی سلام می‌کنید یک نوازش کلامی به او داده‌اید و در مقابل او با سر جواب شما را می‌دهد یک  نوازش غیرکلامی به شما داده است  .  نوازش‌ها می‌توانند کلامی، غیرکلامی، مثبت، شرطی یا غیرشرطی باشند.

۱- نوازش مثبت : نوازش مثبت موجب رشد عواطف سالم فرد می شود و احساس مطبوعی را در فرد بر می انگیزد که از ارتباط صمیمانه سرچشمه می گیرد.

۲- نوازش منفی : نوازش منفی احساس نامطبوعی در فرد به وجود می آورد مثل طرد شدن یا مورد کنایه قرار گرفتن که منجر به تحقیر شده و پیام ” تو خوب نیستی ” به فرد داده می شود. درصورتی که فرد پیام نوازش مثبت را دریافت نکند مایل به پذیرش نوازش منفی خواهد بود و خود را محق آن می داند. انسانها از بی تفاوتی گریزانند.

۳- نوازش شرطی : توجهی که مشروط به انجام کاری به شخص داده شود، نوازش شرطی نام می گیرد مانند ” تو را دوست دارم اگر …

۴- نوازش غیرشرطی : توجه به آنچه که واقعا در یک فرد وجود دارد مانند ” چشم های تو خیلی زیبا هستند ” نوازش غیر شرطی نامیده می شود.

۵- نوازش کلامی : هر گونه صحبت و توجه کلامی از یک “سلام” ساده تا صحبت های طولانی و درازمدت جزو نوازش های کلامی محسوب می شوند.

۶- نوازش غیر کلامی  یا رفتاری  : هر نوع  توجه غیر کلامی از نگاه گرفته تا در آغوش گرفتن در شمار نوازش های رفتاری به حساب می آیند.

۷- نوازش هدف دار : به منظور این نوع نوازش در ارتباط با دیگران، با آگاهی از نوع احساس ها و ارزش ها، نوازش را از پیش تهیه و ارایه می نماییم، مثل خرید هدیه برای کسی.

۸- نوازش بیرونی : نوازش گرفتن از طرف شخص دیگر، برای رفتار سالم و سلامت روانی فرد لازم است و به این طریق نیاز شدید انسان به انگیزه و محرک بر طرف می شود. طلب نوازش به جستجو برای توجه تبدیل و سبب می شود فرد در خود احساس سرزندگی و شادی کند. به عبارت دیگر، کمبود نوازش به وخیم شدن وضعیت روحی، هیجانی و جسمی فرد منتهی می شود.

۹- نوازش درونی : منشاءهای درونی همچون خاطرات قدیمی، تخیلات و عقاید جدید  و اشکال دیگری از خودانگیختگی را به همراه دارد که نوازش درونی نامیده می شود.

۱۰- نوازش خویشتن : نوازش خویشتن نوعی از نوازش درونی است که شامل تعریف و تمجید از موفقیت های خود، تشویق و رضایت از خود بوده که به ما احساس خوبی می دهند و سبب رشد عاطفی – هیجانی ما می شوند. در کودکی به ما آموخته اند که ” خودت را نوازش نکن ” و ما را از این منبع مهم و همیشه در دسترس محروم ساخته اند.

۱۱- نوازش مستقیم : اگر در یک ارتباط متقابل و بدون واسطه نوازش مبادله گردد مانند سلام و احوال پرسی و فشردن دست یکدیگر، نوازش مبادله شده از نوع مستقیم است.

۱۲- نوازش غیر مستقیم  : چنانچه تبادل نوازش از طریق واسطه قرار دادن یک فرد یا یک شی انجام پذیرد، مانند ارسال دسته گلی برای یک دوست، گفته می شود که نوازش غیرمستقیم صورت گرفته است.

زمانی که رفتار خاصی باعث کسب نوازش برای ما بشود، به احتمال زیاد ما آن رفتار را تکرار خواهیم کرد و هر موقع که نوازش های بیشتری از آن رفتار به دست می آوریم آمادگی بیشتری پیدا می کنیم تا آن رفتار را در آینده تکرار کنیم . در این صورت ، نوازش ، رفتاری را که منجر به نوازش شده است تقویت می کند .  به خاطر داشته باشید که ما کار خود را بر این اصل قرار داده ایم که هر نوع نوازشی بهتر از نبود آن است  ، بنابراین اگر وضعیت طوری باشد که به اندازه کافی نوازش های مثبت برای ارضای نیازهای نوازشی ما وجود نداشته باشد، بی درنگ به طرف نوازش های منفی می رویم . هر کسی عادت دارد که نوازش های خاصی را بگیریم، ولی به خاطر معمول و آشنا بودن این نوازش ها ممکن است آنها را کم ارزش و یا بی ارزش بدانیم . در این صورت ممکن است که به صورتی پنهانی مایل باشیم نوازش های دیگری را بگیریم که به ندرت آنها را دریافت می کنیم . در اصطلاح تحلیل رفتار متقابل گفته می شود که هر کس دارای یک “بهره نوازشی از پیش تعین شده ” است . اصطلاح ” نوازش های متفاوت ” به شکل دیگری این مطلب را بیان می کند . به همین دلیل است که ما نمی توانیم کیفیت نوازشی را به صورت عینی اندازه گیری کنیم . زیرا  نوازشی با کیفیت بالا برای شما ممکن است برای دیگری نوازشی با کیفیت پایین باشد . پس دادن نوازشی که گرفتن آن برای شما بسیار لذت بخش است به دیگران ، لزوماً برای آنها لذت بخش نیست . هنگامی که یک نفر نوازشی را می گیرد که در خور “بهره نوازشی از پیش تعیین شده ” او نیست ، احتمال می رود که این شخص چنین  نوازش هایی را انکار و یا تحقیر کند .  کلاود اشتاینر بر این باور است که همه ما در دوران کودکی تحت تلقین و آموزش والدینمان در مورد پنج قانون محدود کننده و بازدارنده درمورد گرفتن و دادن نوازش قرار گرفته ایم.

۱- وقتی که می توانی نوازش بدهی، از دادن نوازش خودداری کن.

۲- وقتی که به نوازش احتیاج داری ، آن را طلب مکن.

۳- وقتی که نوازش می خواهی ، اگر هم به تو بدهند آن را نپذیر.

۴- وقتی که نوازش نمی خواهی آن را ترک مکن ، اگر نوازشی ناسالم و مضر به سوی شما آمد آن را طرد نکن و بپذیر.

۵- به خودت نوازش نده.

این پنج قانون  روی هم رفته اساس آن نظریه ای است که اشتاینر آن را اقتصاد نوازش می نامد و ما به عنوان افراد بزرگسال هنوز ناآگاهانه از آنها پیروی می کنیم . در نتیجه ممکن است زندگی خودمان را به نوعی در محرومیت از نوازش بگذرانیم . اشتاینر بر این موضوع تأکید دارد که برای تقویت و ثبات آگاهی، خود انگیختگی و صمیمت ما باید آموزش های اولیه محدودکننده ای را که والدینمان در مورد گرفتن و دادن نوازش به ما تحمیل کردند ، از خود دور کنیم و به جای آن به این آگاهی دست یابیم که نوازش ها در سطحی نامحدود در اختیار ما قرار دارند . ما هر موقع که بخواهیم می توانیم نوازش بدهیم . مهم نیست که چقدر نوازش بدهیم، زیرا که آنها هرگز تمام نمی شوند. وقتی که ما نوازش می خواهیم می توانیم آزادانه آن را طلب کنیم و وقتی که نوازشی به ما داده می شود می توانیم آن را بگیریم . اگر نوازشی که به ما داده شده دوست نداریم می توانیم صراحتاً آن را نپذیریم و نیز می توانیم از نوازش دادن به خودمان لذتی بیکران ببریم .   افسانه ای اسطوره ای در مورد نوازش وجود دارد که تقریباً همه ما آن را آموخته ایم . این افسانه می گوید : نوازش هایی را که طلب می کنید بی ارزش هستند . ولی واقعیت چنین نوازش هایی را که شما با طلب کردن به دست می آورید ، به اندازه نوازش هایی که بدون طلب کردن به دست می آورید، ارزشمند هستند  . اگر دوست دارید در آغوش گرفته شوید آن را طلب کنید و به دست آورید . به دست آوردن نوازش از نظر سلامتی جسمی و فکری بسیار حیاتی است و همه آدم ها برای آنکه سالم و خوشحال باشند ، هر روز به آن احتیاج دارند . و این یک راز است ؛ همه به نوازش علاقه دارند .  شما همیشه این اختیار را دارید ، که بررسی کنید ، آیا نوازشهای طرف مقابل اصیل و  صادقانه است یا خیر . اگر نوازشها اصیل و صادقانه  نباشند ، شما در مقابل خود انتخابهای دیگری دارید . در هر صورت می توانید انتخاب کنید که نوازش را بگیرند و یا این که نوازش های دروغین آنها را رد کنید و تقاضای نوازشی خالصانه از همان شخص و یا شخص دیگر  بنمایید .

منبع :  فرید ، الوین و مارگارت . من خوبم تو خوبی . ترجمه پروین عظیمی . تهران: نشر دنیای نو.





تحلیل رفتار چیست؟

تحلیل رفتار متقابل یا (Transactional Analysis (TA یک تئوری روان‌شناسی است که توسط دکتر اریک برن در سال 1950 میلادی ارایه گردید و به لحاظ کاربرد آن در حل مشکلات احساسی و رفتاری، مورد قبول جامعه روان‌شناسی قرار گرفته و تدریجاً در زمینه‌های مشاوره، روان‌کاوی، گروه درمانی، مدیریت، جامعه‌شناسی، توسعه سازمانی و آموزش، نظریه‌های جدیدی ارایه نموده و گسترش پیدا کرده است.

ابهام و پیچیدگی در مفاهیم، تخصصی بودن و زمان طولانی درمان در دیگر روش‌های روان درمانی باعث شد تا تحلیل رفتار متقابل با مفاهیم اساسی و واژه‌های ساده سریعاً جایگزین روش‌های روان درمانی قدیمی گردید. به همین جهت تحلیل رفتار متقابل عمومیت یافته و هر جا که انسان‌ها حضور داشته و با یکدیگر ایجاد رابطه می‌نمودند کاربرد عملی پیدا کرد و ابزاری برای تغییر و حل مشکلات قرارگرفت. تحلیل رفتار یک مکتب علمی کاربردی می‌باشد که در آن از به کار بردن مفاهیم پیچیده اجتناب شده است و نظریات آن به صورتی مطرح شده‌اند که به راحتی می‌توان آنها را مشاهده و تجربه نمود.

در تحلیل رفتار متقابل نقش محیط و ارتباط اجتماعی از اهمیت فراوانی برخوردار است با این حال نهایتاً افراد خود مسؤول زندگی و رفتار خود هستند و فرد باید این مسؤولیت را پذیرا باشد و به نقش خود در زندگی بیشتر از هر عامل دیگری توجه نماید.

تحلیل رفتار متقابل به روابط و مشکلات درونی شخص و رابطه انسان‌ها با یکدیگر توجه خاصی دارد و اعتقاد بر این است که اگر افراد با یکدیگر روابط سالم، صمیمانه و صادقانه داشته باشند و آن را جایگزین روابط مخرب، منفی و تحقیر‌آمیز نمایند قادر خواهند بود که از فشار‌های روانی خود و دیگران بکاهند و از زندگی لذت بیشتری ببرند.

تحلیل رفتار متقابل در عین سادگی این توانایی را دارد تا افکار و احساسات پیچیده، سردرگم و پریشان شخص را سامان بخشد تا فرد با تفکیک و سازماندهی افکار و احساسات، شناخت بهتری از خود به دست آورد و در نتیجه با آگاهی بیشتر به نقاط ضعف و قدرت خود، رفتارهای سالم و سازنده‌ای را اختیار نمایند، انسان را توانمند می‌سازد که در بحران‌های روحی- روانی خود قادر به تجزیه و تحلیل مشکل و حل آن باشد. همچنین تحلیل رفتار متقابل این امکان را فراهم می‌آورد که ساختار شخصیت را به صورت نمودارهای شخصیتی ترسیم نمود، به طوری‌که هر فرد آشنا با این روش با دیدن نمودار می‌تواند به ساختار شخصیتی و روابط متقابل فردی که نمودار آن ثبت شده پی‌ببرد.

امروزه متخصصین تحلیل رفتار متقابل می‌توانند ادعا کنند که با استفاده از روش‌های کاربردی و زبان تازه‌ای که برای روان‌شناسی ابداع شده دامنه آن به علوم اجتماعی، آموزشی، مدیریت منابع انسانی، ساختارهای سازمانی، روانکاوی و گروه درمانی کشیده شده است. بدین ترتیب پویایی تئوری تحلیل رفتار آن را متمایز از دیگر مکاتب قرار داده است.

اساس نظریه اولیه تحلیل رفتار متقابل، بر پایه حالت‌های شخصیتی ارایه گردیده، اریک برن این حالت‌های شخصیتی را در سه بخش «والد»، «بالغ»و «کودک» معرفی نمود که شامل نوعی نظام به هم پیوسته فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن است؛ در مرحله دوم و در تکامل نظریه، تحلیل رفتار متقابل یعنی رابطه بین افراد مورد توجه و بررسی قرار گرفت و براساس واکنش‌های همزمان روانی و اجتماعی و تبادل رابطه‌های متقابل طبقه بندی و ارایه گردید.

در مرحله سوم با مشاهده رابطه‌های پنهان و دو سطحی در ارتباط‌های متقابل، بازی‌های روانی که بین افراد در جریان است کشف گردید و پیش بینی نتیجه نهایی این گونه بازی‌های روانی مشخص و تعریف شد.

چهارمین مرحله رشد و تکمیل نظریه تحلیل رفتار متقابل، تحلیل زندگی نامه یا نمایش‌نامه زندگی است که به بازی‌های روانی مشابهی که مردم بارها آن را تکرار می‌کنند می‌پردازد. این طرح کلی، شیوه زندگی افراد را تعیین می‌نماید و ساختار نمایش‌نامه زندگی هر کس را مشخص می‌کند.

با دستیابی به نظریه تحلیل رفتار متقابل می‌توان به شناخت مشکلاتی که در افراد موجب عدم تعادل در ساختار شخصیت و ارتباط با دیگران و تکرار بازی‌های روانی و نمایش‌نامه زندگی می‌گردد دست یافت و راه کارهای تغییر و درمان آنها را کشف و ارایه نمود.

درمانگرهای نوگرا در تحلیل رفتار متقابل، با ارایه نظریه‌ها و روش‌های جدید و اقتباس از نظریه‌های دیگر، به نوعی مکتب روانی درمانی اقتضایی دست یافتند که در درمان و تغییر رفتار بسیار مؤثر و کار آمد بوده است.

اصلی‌ترین کاربرد تحلیل رفتار متقابل در انسان‌ها، ایجاد شناخت رفتاری، احساسی و ذهنی است که سه جنبه مهم شخصیت است. با کمک تحلیل رفتار و به منظور کسب معرفت از شخصیت بالقوه و کشف جایگاه واقعی خویشتن، تغییر در ساختار شخصیتی کاملاً امکان پذیر می‌گردد.

در تحلیل رفتار متقابل هرتغییر رفتاری یا احساسی در مرحله اول با بینش منطقی شروع می‌گردد که در واقع شناخت مجموعه نقاط ضعف و قوت رفتار، تفکر و یا احساس فرد است و پس از پذیرش منطقی آن، توسط حالت‌های شخصیتی، درک احساسی جهت تغییر نهایی حاصل می‌شود. مهم‌ترین عوامل کمک کننده برای قبول و پذیرش تغییر در نظریه تحلیل رفتار متقابل شفاف بودن، عامل بودن؛ و انعقاد قرار داد برای تغییر در خویشتن است که قرار داد توسط خود درمان جو و یا بین او و درمانگر تعیین می‌شود.


از سال 1970 T.A. بصورت رسمی در جهان شناخته شد وبنیانگذار آن دکتر اریک برن میباشد. این نظریه دارای دیدگاههای روانشناسی فردی و اجتماعی است.

T.A. (تحلیل رفتار متقابل) راهی است برای آنکه ببینیم بین مردم و درون مردم چه میگذرد. با این روش میتوان روشن کرد که در لایه های زیرین ارتباطات جاری بین انسانها به واقع چه چیزی در حال رخ دادن است و انتخابهای دیگری را نشان میدهد که کسانی که درگیر آن روابط میباشند بتوانند چنانچه بخواهند از آن اجتناب کنند.


T.A. بطور گسترده ای در این زمینه ها مورد استفاده قرار میگیرد:مدیریت، تعلیم و تربیت، سیاست ،مذهب ،آموزش ،مشاوره ،رواندرمانی و روانپزشکی.

T.A. روشی بسیار متداول است زیرا بطور گسترده ای از زبان محاوره ای استفاده میکند که برای تمام افراد در تمام سنین قابل درک است.

درT.A. افراد برای یافتن راه حل مشکلاتشان مشارکت دارند، آنها این توانایی را میابند تا از طریق بستن قرارداد به شناخت توانائیهای بالقوه خود برای تغییر پی ببرند.


نهایت کارکرد T.A. در آن است که افراد را به نقطه ای هدایت کند تا با نگاهی نو به تجارب ناخوشایند گذشته شان بتوانند رفتارشان را اصلاح کرده یا تغییر دهند تا به این طریق به خود کمک کرده و به یک برنده تبدیل شوند.

نظرات و مفاهیم در T.A.

حالات نفسانی خود

درون هر انسانی یک مکالمه دایمی وجود دارد، گاهی یک جروبحث ، گاهی جدل. وقتی شخص تصمیمی میگیرد ، درواقع این تصمیم ناشی از مکالمات ذهنی و درونی فرد و آنچیزی است که به خود میگوید.

T.A. به این انواع تجلیات خود حالات نفسانی من میگوید T.A. همچنین شرح میدهد که این گرایشهای درونی متفاوت از کجا نشات میگیرند.

حالات نفسانی خود شامل والد، بالغ و کودک است T.A. برای هر یک از این حالات نفسانی خود صفات مثبتی را در شرایط خاص قائل است. هر یک از این حالات نفسانی احساسات، تفکرات و قضاوتهای ارزشی خاص خود را دارا میباشد.

والد: مجمو عه ای از پیشداوریها، باورها و تعصبات میباشد . این بخش از شخصیت با دستورالعمل های زندگی و باید و نبایدهای آن سر و کار دارد و دارای دو بعد میباشد یکی بعد نوازشگر است که حالت حمایتی دارد و بعد دیگر انتقادگر است که بر خلاف بعد قبلی سختگیر ویا آزارگر نیز میتواند باشد. والد میتواند کنترل کند، تصمیم بگیرد، نقش بازی کند و دلیل تراشی کند و نیز ممکن است دربعضی موارد نیز حق با او باشد. والد انتقادگر را معمولا در افرادی با عزت نفس پائین وعناد بخود همراه دانسته اند.

بالغ: خوب پردازش کردن اطلاعات و برخورد مناسب و شایسته از حالات نفسانی بالغ سرچشمه میگیرد. تصمیماتی که منطقی و برمبنای حقایق موجود میباشند نیز از حالات نفسانی بالغ نشات میگیرند.


اظهارنظرهای منطقی و احساسات اخلاقی ، اهداف و واقعگرایی با این بخش از شخصیت ما سروکار دارند.

کودک: در تعاریف T.A. کودک بعنوان منبع خلاقیت ، بازآفرینی و منبع اساسی سرزندگی محسوب میشود. هیجانات، احساسات و تصوراتی که کودک دارد ممکن است توسط یک والد سختگیر و حتی توسط یک والد نوازشگر سرکوب شود که میتواند در دراز مدت بر شخصیت فرد اثرات نامطلوبی داشته باشد که خود ممکن است به بیماریهای روان تنی نیز منجر شود. این بخش از شخصیت چنانچه تحت نظارت بالغ قرار نگیرد میتواند دیدگاه غیر واقعی نسبت به زندگی داشته و براساس تکانه های احساسی و هیجانی رفتار کند.


هدف T.A. کمک به فرد است تا انتخاب کند که در شرایط و زمانهای خاص میخواهد در کدامیک از حالات نفسانی باشد بجای اینکه صرفا اجازه دهد تا این حالات نفسانی دائما احساسات ، افکار وگرایشات و رفتار او را کنترل کنند.

نوازشها و مبادلات

T.A. معتقد است که تمام تعاملات بین افراد از نوازشها و مبادلات ساخته شده.

نوازش : هر نوع ارتباط متقابل بین دو نفر در واقع به معنای آن است که فرد دیگری متوجه حضور ما شده و یا به ما این احساس را بدهد که حضور ما را درک کرده است. نوازش میتواند کلامی یا غیرکلامی، مثبت (در آغوش گرفتن)یا منفی( کتک زدن) ، شرطی یا غیر شرطی و دارای شدتهای متفاوت باشد.
یک مبادله ارتباط بین دونفر یا یک معامله دو جانبه نوازش بین آن دومیباشد.
گاهی مبادلات «متقاطع» و گاهی «پنهانی» میباشند و گاهی باعث سو تفاهمات و یا قطع شدن روابط میگردند. بطور کلی شش رابطه بین حالات نفسانی دو نفر وجود دارد که عبارتند از رابطه: والد- والد ، والد-کودک، والد - بالغ، بالغ - بالغ، بالغ - کودک و کودک- کودک.

بعنوان مثال صحبت راجع به آب و هوا میتواند راهی برای ارتباط والد- والد باشد ، یک گفتگوی منطقی بین دو نفر میتواند راهی برای ارتباط بالغ- بالغ باشد و همچنین زمانی که دو نفر با هم شوخی و تفریح میکنند نیز میتوانند در حالت نفسانی کودک- کودک باشند.


مواضع فرد در زندگی

مفهوم دیگری که در T.A. مطرح است آن است که مردم نگرش های اساسی خاصی را نسبت به خود و دیگران انتخاب می کنند که میتواند مثبت یامنفی باشد . این نگرشها میتوانند به این صورت باشند : من خوب هستم یا من خوب نیستم ودیگر آنکه : تو خوب هستی یا تو خوب نیستی.

ساختارهای زمانی

T.A. به شش روش گذراندن وقت وزمان اشاره میکند:
- کناره گیری
- تشریفات
- وقت گذرانی
- فعالیت
- بازیها
- صمیمیت

اریک برن در معروفترین کتاب خود «بازیها» به تشریح و آشکار کردن اینکه مردم چطور با انجام عادات وکارهای روانی ناسالم باعث رنجش و ناراحتی خود و دیگران میشوند پرداخته است که البته میتوان آنها را تغییر داد .

بازیها و نمایشنامه ها

بازیها راههایی هستند که فرد در کودکی آموخته و با انجام آنها فرد از ایجاد صمیمیت اجتناب میکند( آگاهانه یا ناآگاهانه)، که البته میتواند با بازنگری بالغ آنها را تغییر دهد. بازیها بر خلاف مفهوم رایجشان لزوما به معنای لذت بردن و داشتن اوقات خوب نیست بلکه در واقع باید از آن اجتناب کرد وتا حد امکان سعی در رها شدن از آن داشت.


نمایشنامه:


هر یک از ما در دوران کودکی داستان زندگی خود را می نویسیم این نمایشنامه برای تمام مدت عمر طراحی میشود و مبتنی بر تصمیمات دوران کودکی و برنامه نویسی پدر و مادر هستند که پیوسته تقویت میگردند. مهمترین تصمیم درباره نمایشنامه برنده یا بازنده بودن آن است
 





هفته اول مرداد ماه برگزاری دوره اغتشاش فکری در تهران

برا ی بار دوم  در سال جاری دوره اغتشاش فکری  در  تهران برگزا رخواهد شد. برگزاری دوره در 4 روز و روزهای فرد خواهد بود .



طرحی بزرگ برای زندگی بهتر

وقتی هدف بزرگی الهام بخش شما می شود، وقتی طرح بزرگی به میان می آید، اندیشه  های شما حد و مرزها را پشت سر می گذارد. ذهن شما به فراسوی محدودیت ها می رود، هشیاری تان در همه جهان بسط پیدا میکند و خود را در یک دنیای جدید عالی و شگفت انگیز می یابید.







  • تعداد صفحات :26
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
  • 7  
  • ...  

وظایف سرگروه (کامل)

وظایف سرگروه (کامل)





  • پرده نگار (پاورپوینت)

     (۱۴)

  • برگرفته از www.Morabbee.ir

    مقدمه :
    با توجه به جایگاه مهم و نقش تأثیر گذار سرگروه در پیشبرد اهداف شجره طیبه صالحین، بررسی و تبیین وظایف سرگروه ضروری به نظر می رسد. آشنایی با شرح وظایف،گستره فعالیت و دسته بندی ارتباطات سرگروه می تواند ما را در نیل به خدمت گزاری بهتر و مطلوبتر یاری نماید لذا در ابتدا به دسته بندی وظایف سرگروه اشاره و سپس هر یک را شرح میدهیم.
    ۱-    وظایف سرگروه در ارتباط با پایگاه.
    ۲-    وظایف سرگروه در ارتباط با گروه.
    ۳-    ملاحظات ارتباط با گروه.
    ۴-    وظایف سرگروه در ارتباط با تک تک اعضاء.
    ۵-    ملاحظات ارتباط با اعضاء.
    ۶-    وظایف سرگروه در ارتباط با محل تحصیل یا خدمت.
    ۷-    وظایف سرگروه در ارتباط با خانواده.
    ۸-    وظایف سرگروه در ارتباط با مسجد.
    ۹-    وظایف سرگروه در ارتباط با جامعه.

    ۱- وظایف سرگروه در ارتباط با پایگاه :
    در شجره طیبه صالحین سرگروه به عنوان جزئی از پایگاه مقاومت محسوب می شود که زیر نظر و با هدایت فرمانده پایگاه فعالیت می کند لذا نسبت به پایگاه و ارکان آن وظایفی دارد که در ذیل اشاره می شود :
    ۱/۱- افزایش جذب و جلوگیری از ریزش :
    یکی از وظایف مهم سرگروه صالحین افزایش جذب اعضاء و در عین حال تثبیت افراد جذب شده در حلقه و پایگاه می باشد لذا دقت در اهداف، اصول و روشهای جذب و تثبیت ضروری به نظر می رسد که باید مستقلاً به آنها پرداخت.
    ۲/۱- کادر سازی جهت شورای پایگاه :
    با توجه به اینکه یکی از بهترین روشها جهت استمرار فعالیت اعضاء مسئولیت بخشی به آنها می باشد و از سوی دیگر پایگاه به انسانهای متعهد و علاقه مند جهت پیشبرد امور نیاز دارد، لذا سرگروه به عنوان شخصی که با روحیات، استعداد و توانمندیهای اعضاء حلقه ی خود آشنایی بیشتری دارد باید نسبت به معرفی افراد توانمند متناسب با مسئولیتهای تعریف شده در پایگاه و مسجد اقدام نماید.
    ۳/۱- ارتباط مستمر با مسئول صالحین پایگاه (فرمانده پایگاه):
    این ارتباط نه تنها از نظر سازمانی ضرورت دارد بلکه از نظر پشتیبانی نیز با اهمیت می باشد اطلاع از اخبار و تصمیمات جدیدی که در ارتباط با صالحین اتخاذ می شود،بهره مندی از محصولات ارائه شده توسط استاد صالحین،تأمین اعتبار پذیرایی، هدایا، اردو و … هر یک به نوبه خود مهم می باشند. از طرف دیگر در مواردی که روند اجرایی حلقه دچار مشکلات عدیده شده ارتباط با مسئول صالحین پایگاه می تواند حلال مشکلات باشد.
    ۴/۱- شرکت در جلسات پایگاه در موعد مقتضی :
    پایگاه مقاومت برای انجام هر چه بهتر برنامه های ابلاغی اقدام به برگزاری جلسات و ایجاد هماهنگی و هم افزایی می نماید که نقش سرگروه در اتخاذ تصمیمات صحیح و کاربردی بسیار پر رنگ می باشد. با حضور در جلسات و ارائه نظرات و پیشنهادهای سازنده می توان مسیر تصمیم گیری را هدفمند کرد تا اعضای حلقه بهره بیشتری ببرند.
    ۵/۱- انجام مأموریت های محول شده سازمانی :
    یک سرگروه آگاه و متعهد شخصی است که مأموریتها و وظایف محوله سازمانی را به نحو احسن و بدون کم و کاستی انجام می دهد و آمادگی خود را نسبت به مأموریتهای آتی اعلام می دارد.
    ۶/۱- مستندسازی فعالیتهای گروهی:
    مستندسازی یکی از ابزارهای مهم جهت اطلاع و گزارش به رده های مافوق و همچنین خانواده ها و عموم مردم (ضمن توجه به طبقه بندی و حفاظت اطلاعات) می باشد چرا که زمینه مناسبی جهت جذب بیشتر اعضاء و تثبیت آنها می شود و انگیزه بیشتر رده های مافوق را نسبت به حمایتهای مالی و معنوی فراهم می سازد.
    مستندسازی باید مصور و مکتوب بوده و فعالیتهای مختلف اعضاء حلقه را به نمایش بگذارد.

    ۷/۱- ارائه گزارش به رده های مافوق :
    ارائه گزارش در هر نهاد و سازمانی یکی از مهمترین ارکان اجرای برنامه ها و مکمل آنها می باشد، سرگروه باید پس از اجرای برنامه و مستندسازی آن نسبت به ارسال گزارش مصور و مکتوب به رده های مافوق جهت اطلاع و اتخاذ تصمیمات صحیح اقدام نماید. البته نباید به حدی باشد که حساسیت زا باشد و باعث رقابت منفی در پایگاه شود و از طرفی هم باید مراقب بود گزارشات و تعریف و تمجید بزرگان در اخلاص سرگروه تأثیر منفی نگذارد.
    ۸/۱- توسعه ظرفیت های کاری و فعالیتی پایگاه :
    یکی از وظایف سرگروه شجره طیبه صالحین توسعه ظرفیت اعضای حلقه و در نتیجه توسعه ظرفیتهای پایگاه در راستای اهداف مقدس بسیج می باشد و این توسعه ظرفیتها باید در عرصه هایی مختلف و بصورت متوازن شکل بگیرد بطوری که به تناسب علاقمندی و توانایی و تخصص اعضاء، فعالیتهای پایگاه افزایش یافته و با توجه به نیازهای ضروری مردمِ محل و آسیب های بومیِ محله برنامه ها را افزایش داد.
    ۹/۱- ارائه برنامه گروهی سالیانه به طرح و برنامه پایگاه :
    سرگروه جهت هر چه بهتر برگزار شدن برنامه ها بایستی نسبت به پیشبینی و اعلام برنامه ها به طرح و برنامه پایگاه اقدام نماید که این امر موجب خواهد شد ضمن جمع بندی و تقویت پیشنهادهای جدید نسبت به آن برنامه ریزی دقیق تر و اصولی تر انجام شده و تأمین اعتبار و پشتیبانی آن نیز فراهم شود.
    ۱۰/۱- ترغیب و پیگیری افراد جهت انجام مأموریتهای محول شده به آنها :
    سرگروه برای تثبیت اعضای حلقه خود باید برای هر یک از متربیان به تناسب استعدادها و تواناییشان مسئولیتهایی را واگذار کند و ضمن هدایت و راهنمایی آنها جهت انجام وظیفه محوله آنها را ترغیب کرده و ثمرات انجام شایسته مسئولیت محوله را گوشزد کند و تا حصول نتیجه نیز موضوع را پیگیری نماید.

    ۱۱/۱- ترغیب افراد جهت شرکت در برنامه های عمومی :
    پایگاه درطول سال و با توجه به مناسبتها و ابلاغیه های ارسالی و برنامه ریزی های قبلی اقدام به برگزاری برنامه های عمومی می نماید که مطمئناً حضور سرگروه و اعضای حلقه در این برنامه ها و حتی همکاری در جهت اجرای بهتر برنامه ها ضروری می باشد.سرگروه نیز باید نسبت به ترغیب و ایجاد زمینه همکاری بین اعضای حلقه با سایر مسئولین پایگاه اقدام نماید.
    ۱۲/۱- هماهنگی با سایر قسمت های پایگاه :
    قطعاً هر یک از قسمتها و شورای پایگاه با توجه به سوابق چند ساله بهترین مرکز کسب تجربیات برای سرگروه می باشد که لازمه آن هماهنگی سرگروه با سایر قسمتهای پایگاه است. لذا برگزاری جلسه همفکری در این رابطه و دخیل کردن آنان در برنامه های حلقه مهم می باشد.
    نکته پایانی:
    سرگروه باید بداند که حلقه صالحین جزوی از برنامه های مهم و راهبردی بسیج بوده و در قالب پایگاه اجرا می شود و سرگروه و اعضای حلقه، تافته جدابافته از سایر افراد پایگاه نمی باشند و باید در ارتباط با پایگاه به گونه ای عمل نماید تا اکثر افراد پایگاه، چه شورا و چه اعضای فعال وعادی پایگاه جذب اخلاق و رفتار سرگروه شوند.
    ۲- وظایف سرگروه در ارتباط با گروه :
    سرگروه همانطور که از عنوانش مشخص می شود جایگاهی است که نسبت به گروه تعریف شده و نسبت به آن در نظر گرفته می شود و نقش آن قرار گرفتن در رأس گروه و ایجاد زمینه همکاری و حرکت گروهی به سمت اهداف تعیین شده می باشد. یک سرگروه موفق نسبت به اعضای گروه وظایفی دارد که به شرح ذیل اشاره می شود :
    ۱/۲- برنامه ریزی گروهی :
    یک گروه موفق و پویا گروهی است که تمام اعضاء در آن نقش و مسئولیت داشته و امور گروه را بصورت دسته جمعی پیش ببرند لذا سرگروه باید زمینه برنامه ریزی برای گروه را بصورت برنامه ریزی مشارکتی و گروهی مهیا سازد و پس از هم اندیشی و تضارب آراء نسبت به جمع بندی و مصوب نمودن برنامه ها اقدام نماید.
    ۲/۲- ایجاد میدان رقابت :
    مطمئناً گروهی پویایی و بالندگی خواهد داشت که اعضاء در آن نسبت به یکدیگر در کسب فضایل و پیش برد امور گروه احساس رقابت داشته باشند، در حقیقت ایجاد میدان رقابت معنوی در بین اعضا گروه وظیفه سرگروه بوده و موجبات رشد اسلامی و گروهی را فراهم خواهد ساخت.در این رابطه ترغیب ،تشویق و اهداء جوایز با در نظر گرفتن ملاحظات تربیتی مهم می باشد.

    ۳/۲- نظارت ،کنترل و ارزیابی :
    نظارت و بازخورد گیری جزو مهمترین عوامل موفقیت و رشد گروهی می باشد چرا که توجه به نظارت در حقیقت کشف نقاط ضعف و قوت گروه خواهد بود که زمینه تقویت و اصلاح را مهیا می سازد. با کنترلی صحیح و غیر ملموس میتوان جزئیات رفتاری، اخلاقی و ارتباطی را نسبت به هم زیر نظر گرفت تا ضمن هدایت و تربیت صحیح تک تک اعضا عملکرد و حرکت گروه را نیز بهینه سازی و ارتقا داد.

    ۴/۲- آموزش های اولیه :
    یک سرگروه خوب ضمن در نظر گرفتن تربیت به عنوان رویکرد اصلی در فعالیتهای شجره طیبه صالحین آموزش را نیز به عنوان یک ابزار مهم در خدمت می گیرد لذا با آموزشهای اولیه و ضروری زمینه رشد فردی و گروهی اعضا را مهیا می سازد، برخی از این آموزشها عبارتند از:
    – آموزشهای علمی، معرفتی، بصیرتی و مهارتی بر اساس سرفصلها و منویات شجره طیبه صالحین و البته متناسب با نیازها،شرایط و سطح اعضاء.
    – آشنا نمودن اعضا با اهداف ، کلیات ، وظایف و نقشهای موجود در گروه و حلقه.
    – ایجاد زمینه آشنایی اعضا با یکدیگر و سایر عوامل پیرامونی همچون پایگاه ، مسجد و …
    ۵/۲- برگزاری برنامه های معنوی :
    یکی از مهمترین امور گروه برگزاری برنامه های معنوی جهت ارتقاء روحی و روانی اعضا می باشد و در حقیقت سایر برنامه ها به عنوان مکمل برنامه های معنوی و معرفتی می باشد از جمله می توان به برنامه های قرآنی،تواشیح،زیارت، دعا و مناجات،آشنایی با کلام و سیره اهل بیت (ع) و … اشاره نمود.
    در اینجا نکته بسیار مهمی را باید اشاره نمود و آن بهره مندی و استفاده خود سرگروه از تمامی برنامه ها ، آموزشها و حرکتهاست یعنی سرگروه باید به ارتقاء همه جانبه خود همت بگمارد و سایر مسئولیتها او را از این امر بسیار مهم غافل نکند.
    ۶/۲- کمک نمودن در امر تعلیم و تربیت اعضا گروه :
    سرگروه در امر تربیت اعضا نه یک شخص بی تأثیر است و نه فردی که به جای اعضا تصمیم گیری کند و تعلیم و تربیت تنها با اراده او برنامه ریزی شود بلکه سرگروه با توجه به رویکرد و رسالت تربیتی که به عهده دارد زمینه ساز و تسهیل گر و هدایتگر امور آموزشی و تربیتی است با این نگرش خاص سرگروه نقش بسیار مهم و تاثیر گذاری دارد ولی در عین حال به اراده، اختیار،استعداد،سلیقه، رغبت و نیازهای متربیان توجه دارد و با لحاظ این متغیر هاست که برنامه ریزی و اجرای امور آموزشی و تربیتی را به انجام می رساند.
    ۷/۲- شناسایی ، جذب ، تثبیت و رشد افراد گروه :
    تربیت مراحلی دارد که مربیو سرگروه باید به آن مراحل توجه داشته باشد و برنامه ها و طرح ها را متناسب با آن تدوین نماید یعنی زمانی که افرادی را به حلقه جذب می کند یا می خواهد در حلقه بصورت ثابت نگه دارد و آنها را رشد دهد باید با روش ها و ترفندهای خاص، ویژه و ابتکاری این کار را انجام دهد. توضیح مفصل آن در فرایند و مراحل تربیت ذکر شده است.
    ۸/۲- برگزاری جلسات گروهی :
    سرگروه در راستای برنامه ریزی تربیتی موظف است جلسات و جزئیات برنامه های گروهی را نیز تدوین نماید و تمام اعضای گروه را در این جلسات مشارکت دهد و دقت نماید که مصلحت و رشد گروهی بر فردی اولویت داشته باشد هر چند که اشاره شد تک تک اعضا و استعداد و نیازهایشان مهم هستند و باید با آنها هم اندیشی و همفکری نمود اما در برنامه های گروهی، رشد تمام اعضاء ملاک برنامه هاست.لازم به ذکر است سرگروه دور اندیش در خلال برگزاری جلسات گروهی است که زمینه گروهی شدن و کسب هویت گروهی را ایجاد و اصول و راهکارهای فعالیت در گروه را به اعضا آموزش می دهد.
    ۹/۲- بر پایی اردوها و تفریحات گروهی :
    بی شک تفریح جزو لاینفک تمامی برنامه های تربیتی است.تفریح و سرگرمی اگر هدفمند و با در نظرگرفتن ملاحظات تربیتی برنامه ریزی شود نه تنها اتلاف وقت نخواهد بود بلکه همانند چسب سایر اقدامات و برنامه ها را به یکدیگر متصل خواهد ساخت.یکی از بهترین برنامه های تفریحی که در عین حال جزو بهترین قالبهای آموزشی و تربیتی می باشد اردو است.اردو تجلی گاه بروز باور ها ، استعداد ها ، توانایی ها و تمایلات قلبی متربیان است، در اردو است که سرگروه می تواند بسیاری از مفاهیم و ارزشها را بصورتعینی و کاربردی آموزش دهد و با جان و دل متربیان گره بزند و آنها را عینیت بخشیده و تثبیت نماید.اردوها می توانند از لحاظ زمان بندی،رویکرد،تعداد شرکت کنندگان،موقعیت زمانی و مکانی ،محلهای برگزاری اردو؛ کارکرد های متفاوتی داشته باشند که یک سرگروه آگاه با در نظر گرفتن تمامی آنها بهترین استفاده تفریحی ، آموزشی و تربیتی را از اردو خواهد برد.
    ۱۰/۲- پیگیری جهت تأمین بخشی از هزینه های گروه :
    توجه به مباحث مالی و پشتیبانی گروه نه تنها بی اهمیت نیست بلکه زمینه ساز پیشبرد اهداف عالیه گروه نیز خواهد بود لذا سرگروه با همکاری اعضا نسبت به تأمین بخشی از هزینه های جاری و مورد نیاز گروه اقدام می نماید و در این راستا از قابلیت ها و امکانات مسجد،پایگاه، حوزه مقاومت،خانواده ها،خیرین و مومنین مورد وثوق در محله و مسجد حداکثر استفاده را می برد و در عین حال مراقب آسیب مهمی به نام وابستگی مالی و مادی نگری می باشد.
    ۳- ملاحظات ارتباط با سرگروه :
    با توجه به مطالب اشاره شده در خصوص وظایف سرگروه نسبت به گروه او باید ملاحظاتی را نیز در خصوص روابط موجود مد نظر داشته باشد تا علاوه بر رفع آسیبها و تهدید ها زمینه ساز رشد گروهی و بهره مندی حداکثری از فرصتها نیز شود در ذیل به تعدادی از این ظرافتها و ملاحظات اشاره می کنیم :
    ۱/۳- بستر سازی جهت رقابت مثبت ، رشد همگانی ، محبت جمعی و فعالیت گروهی :
    یکی از ملاحظاتی که سرگروه باید در نظر داشته باشد بسترسازی جهت رقابت مثبت و سبقت در نیل به ارزشها و حسنات است که البته باید تعادل و پرهیز از افراط و تفریط در آن مد نظر گرفته شود.سرگروه باید زمینه توسعه محبت جمعی را فراهم و فعالیتهای گروهی را با رنگ و بوی مهرورزی و محبت توأم نماید. محبت مهمترین بستر رشد گروهی و زمینه ساز هم افزایی،انس و تعلق خاطر اعضا به یکدیگر است.
    ۲/۳- اعضا در این فرآیند خود را غرق در فعالیت های گروه می دانند :
    فرآیند حرکتها و برنامه های تربیتی باید به گونه ای باشد که اعضا خود را غرق در گروه ببینند و از قرارگرفتن در معرض برنامه ها و نقش پذیری و قبول مسئولیت در گروه احساس خوشایند و شاد کامی نمایند.هنگامی که اعضا بصورت اختیاری مصالح گروه را بر مصالح فردی ترجیح دارند می توان دریافت که هویت گروهی شکل گرفته و پایداری گروه متصور است.
    ۳/۳- رعایت اعتدال و عدالت در ارتباطات گروهی :
    حضرت علی (ع) می فرمایند: به سبب عدالت، برکتها دو چندان می شود.با توجه به این حدیث و آیات و روایات متعدد دیگر در خصوص عدالت می توان دریافت که عدالت نه تنها امری واجب است و همگان آن را مطالبه می کنند بلکه زمینه ساز تشدید برکات و تسریع در رشد و ترقی اعضا گروه می باشد لذا سرگروه باید به این مسئله کاملاً توجه و اعتقاد داشته باشد و ضمن عدم افراط و تفریط در ارتباطات، نهایت دقت را در نوع رفتار و صمیمیت با تک تک اعضا داشته باشد تا فرد یا افرادی احساس تفاوت و بی عدالتی را در رفتار سرگروه مشاهده نکنند.

    ۴/۳- در این فرآیند تلاش اعضاء در جهت تقویت برنامه های گروهی خواهد بود :
    به دلیل رویکرد تربیتی شجره طیبه صالحین که در آن نقشها تعادلی ،مشارکتی و هم افزا می باشد اعضا خود را در هدف گذاری، برنامه ریزی و اجرای برنامه ها سهیم می دانند و علاوه بر احساس تعلق و انس به گروه و برنامه های آن ، عاملی جهت بهینه سازی،صرفه جویی و دستیابی به اهداف گروه خواهند بود.
    ۵/۳- رعایت حدود شرعی و عقلی در برقراری ارتباط :
    در اندیشه همه ما شجره طیبه صالحین وسیله و محفلی جهت عبودیت و بندگی بهتر خدای سبحان است و فرد فرد اعضا بخصوص سرگروه باید بشدت مراقب باشند که مبادا گروه و برنامه های آن در تعارض و یا فاصله گرفتن از خداوند تبارک و تعالی باشد که اگر خدای ناکرده چنین شود ما از زمینه مطلوب، استفاده نامطلوب نموده ایم لذا رعایت حدود شرعی و عقلی (هر چه را شرع حکم کرده عقل هم به آن حکم می کند و بر عکس) جدای از وظیفه الهی تمامی اعضا ، هویت بخش واقعی و دژ محکم در برابر خطرات و آسیب های درون گروهی و برون گروهی خواهد بود.
    ۴- وظایف سرگروه در ارتباط با تک تک اعضاء :
    سرگروه ضمن پی گیری  اهداف و برنامه گروه نسبت به تک تک اعضا گروه نیز وظیفه داشته و با ایجاد روابط منطقی و اصولی اهداف گروه و فرد فرد اعضا را توأمان پیش می بردو زیبایی و برکت حرکتهای جمعی در سایه دین، این است که فرد و گروه نسبت به یکدیگر خدمات متقابل ارائه نموده و رشد یکدیگر را بصورت تصاعدی مهیا می سازند. در ذیل به وظایف سرگروه نسبت به تک تک اعضای حلقه اشاره می نماییم:
    ۱/۴- ایجاد انس و الفت در میان اعضا:
    مطمئناً انس میان اعضا زمینه ساز تعلق خاطر و استحکام و پایایی گروه بوده و وظایف و مسئولیت ها را سهل و شیرین خواهد نمود لذا یکی از وظایف سرگروه این است که روابط عاطفی و صمیمی خود را با اعضاء، با اجرای برنامه های شاد و متنوع بیشتر کند تا باعث انس و الفت در میان اعضا گردد.
    ۲/۴- تقویت انگیزه افراد جهت حضور در برنامه های پایگاه :
    سرگروه تحت هر شرایطی گروه و برنامه های آن را ذیل فعالیتهای پایگاه می داند و زمینه حضور اعضا گروه را در سایر برنامه های پایگاه فراهم می سازد و مطمئناً بهترین روش برای این امر اعتقاد و حضور خود سرگروه در برنامه های پایگاه خواهد بود که بستر مناسب انگیزشی و محرک خوبی برای اعضا می باشد تا با الگو قرار دادن سرگروه، در برنامه ها شرکت نمایند.
    ۳/۴-رصد وضعیت فردی اعضاء :
    یک سرگروه متعهد و نکته سنج خود را نسبت به رصد لحظه به لحظه وضعیت اعضا موظف می داند و بصورت غیر مستقیم رفتار و کردار آنها را در گروه، در مسجد، در پایگاه و حتی در خانه، مدرسه و محله رصد می نماید تا با اطلاع از آنها نیاز ها، کمبود ها، رغبتها و توانایی های تک تک اعضا را تشخیص دهد البته نکته مهم این است که این رصد ها باید به شکلی انجام شوند که افراد احساس ناخوشایندی نداشته و سرگروه را دوست، راهنما و حلّال مشکلات خود بدانند.
    ۴/۴- برنامه ریزی فردی :
    با توجه به مطالب اشاره شده سرگروه علاوه بر برنامه های گروهی برای فرد فرد اعضا گروه، بنا به ضرورت و مصالح تربیتی برنامه فردی را نیز در نظر می گیرد که در اصول، بین اعضا مشترک و در اقتضائات، شیوه ها و میزان و مقدار متفاوت می باشدو مجدداً اشاره می کنیم که برنامه ریزی تربیتی امری تعاملی و دوطرفه است و باید متربی در تدوین آن نقش داشته باشد.
    ۵/۴- سعی در رفع مشکلات اعضاء گروه :
    یکی از مهمترین وظایف سرگروه مرتفع نمودن مشکلات و چالشهای پیش روی گروه و اعضای آن با استفاده حداکثری از توانایی ها و استعدادهای خود اعضاء می باشد که البته نسبت به افراد تفاوتها و ظرافت هایی خواهد داشت که نیاز به دقت به بررسی دارند.
    ۶/۴- رشد فردی :
    سرگروه تنها به رشد گروهی نمی پردازد و همزمان با رشد گروه رشد فردی تک تک اعضا را نیز رصد و پی گیری می نماید تا به نسبت مشکل هر فرد نسخه مخصوص آنرا تهیه کند.
    ۷/۴- رفاقت و دوستی با اعضاء:
    دوستی کلیدی است طلایی برای باز کردن درهای بسته ارتباطی بین سرگروه و اعضا و اعضا با یکدیگر. آموزشهازمانی نتیجه بخش خواهد بود که زمینه انگیزشی و پذیرش در متربیان و فراگیران ایجاد شود و راهکار ایجاد این انگیزش نیز رفاقت و دوستی سرگروه و اعضا است که بیشتر در فضای خارج از حلقه ها ودر اردوها برنامه های برون حلقه ای اتفاق میافتد.
    ۸/۴- ارتباط چهره به چهره :
    تأثیری که در ارتباط چهره به چهره وجود دارد در هیچ یک از قالبهای ارتباطی دیگر وجود ندارد.ارتباط چهره به چهره موجب انتقال پیام بصورت واقعی تر همراه با ابراز احساسات،تماس چشمی و رفع موانع ارتباطی خواهد بود.
    ۹/۴- رفع شبهات اعضای گروه :
    هر انسانی علاوه بر آنچه می داند با انبوهی از نادانسته ها و شبهات، مأنوس و همراه است که حلقه های  شجره طیبه صالحین بهترین فرصت و محفلی برای پاسخ یابی به آنها می باشد لذا سرگروه باید زمینه این امر را فراهم سازد تا اعضا تک به تک و گروهی نسبت به پاسخ یابی فعالیت نمایند و سرگروه نقش راهنما داشته باشد و از ظرفیت علمی مربیان ، سرمربیان و اساتید استفاده حداکثری نماید.
    ۱۰/۴- همدردی با اعضا گروه :
    یک سرگروه جامع نگر و خوب علاوه بر جنبه های آموزشی و مهارتی به مسائل انگیزشی و عاطفی نیز توجه کافی دارد و با همدلی اهداف تربیتی گروه را جلو برد و در صورت نیاز با اعضا به همدردی می پردازد.
    ۱۱/۴- تشویق و تذکر به اعضاء :
    سرگروه تشویق و تنبیه(تنبیه به معنای متنبه و متوجه نمودن) را بنا به موقعیت و مقتضای روحی و روانی متربی بکار می گیرد و در هر دو حالت هدفش اعتلا و ارتقاء متربی است و نیازمند دقت و عمل به هنگام و به اندازه از سوی سرگروه می باشد در حقیقت تشویق و تنبیه به مثابه دوروی یک سکه است که اگر دقت کافی نشود نتیجه عکس خواهد داشت.
    ۱۲/۴- توجه به کادرسازی :
    پرورش و تربیت نیروهای متعهد و متخصص برای نظام جمهوری اسلامی فوق العاده مهم و حیاتی است و خروجی شجره طیبه صالحین باید تربیت انسانهای بصیر و مخلص باشد که با روحیه بسیجی انقلاب را از گزندهای سخت و پر پیچ و خم تاریخ عبور دهند و به قله رفیع تمدن اسلامی (با توجه به منویات امام خامنه ای (مدظله العالی)) برساند. به عبارت دیگر تربیت افراد با دو بال تعهد وتخصص بصورت همزمان برای مدیریتهای کلان جامعه.
    ۱۳/۴-پیگیری امور تحصیلی:
    بنا به توصیه های مقام معظم رهبری(مدظله العالی) که می فرمایند:«من از جوان سه چیز می خواهم:تحصیل،تهذیب،ورزش» واز طرفی نیاز حکومت اسلامی به توسعه علمی جهت پیشرفت جامعه، لذاتوجه به امور تحصیلی و درسی اعضا گروه که غالباً دانش آموز یا دانشجو می باشند بسیار مهم و ضروری است و زمانی تاثیرگذار خواهد بود که سرگروه نیز در ارتقا علم و دانش خود پویا بوده و اهتمام کافی داشته باشد و اعضای گروه خود را نیز با افزایش یا کاهش معدل درسی تشویق یا متنبه سازد.
    ۱۴/۴-مشاوره فردی:
    بنا به فرموده معصوم(ع) هیچ انسانی بی نیاز از مشاوره نیست،پس سرگروه هم باید به این مساله توجه داشته باشد و از راهنمایی و مشاوره فردی و گروهی (در مواردی که عمومی بوده و مخاطب جمع است) استفاده کند تا مشکلات و اختلالات اعضای گروه را رفع نماید.البته نکته بسیار مهم این است که یک سرگروه باید ابتدا مبانی،اصول و تکنیک های عمومی مشاوره را فرابگیرد و در صورت نیاز، متربیان را به سمت مشاوران متخصص در حوزه های دینی،روان شناختی،تحصیلی،نظامی و… هدایت نماید.
    ۱۵/۴-شناسایی ظرفیتها و استعدادهای اعضا:
    همانطور که اشاره شد سرگروه با شناسایی استعدادها و ظرفیتهای فرد فرد اعضا زمینه رشد و ارتقا فردی و گروهی آنها را فراهم می نماید که در قالب برنامه های متنوع ومتناسب با نیازهای گروه سنی مختلف انجام می شود.
    ۱۶/۴-ایجاد رقابت و مسابقه د رکسب فضائل:
    مطمئناً گروهی پویایی و بالندگی خواهد داشت که اعضاء در آن نسبت به یکدیگر در کسب فضایل و پیش برد امور گروه احساس رقابت داشته باشند، در حقیقت ایجاد میدان رقابت معنوی در بین اعضا گروه وظیفه سرگروه بوده و موجبات رشد اسلامی و گروهی را فراهم خواهد ساخت.در این رابطه ترغیب ،تشویق و اهداء جوایز با در نظر گرفتن ملاحظات تربیتی مهم می باشد البته باید به این نکته اشاره کنیم که باید هم هدف رقابت دینی سالم باشد هم وسیله و قالب رقابت،در یک جمله باید گفت که هم رقابت خوب و الهی و هم خوب والهی رقابت کردن.
    ۱۷/۴-رعایت اعتدال علمی و عملی در برنامه های گروه پرهیز از افراط و تفریط:
    بزرگان دین همواره به اعتدال و هماهنگی علم و عمل تاکید نموده اند از جمله علامه شهید مرتضی مطهری که می فرمایند:«علم و عمل همانند دو بال برای یک پرنده است که باید هم اندازه بوده و هردو با یک سرعت و تناوب حرکت نمایند وگرنه موجب سقوط پرنده خواهد شد»در نتیجه سرگروه باید زمینه این هم آهنگی و پرهیز از افراط و تفریط را فراهم سازد.
    ۱۸/۴-حفظ سلامت و طهارت معنوی فعالیتهای فرهنگی و توجه به حضور خدا در زندگی:
    توجه به طهارت ظاهری و باطنی فرد فرد اعضا یعنی زمینه سازی جهت نزول رحمت و برکات الهی . سرگروه با مراقبت معنوی و پرهیزگاری خود و به واسطه اعمال و رفتاری که از او مشاهده خواهد شد(امام صادق(ع): مردم را با اعمال خود دعوت نمائید) زمینه تزکیه نفس و طهارت معنوی اعضا را مهیا می سازد نکته مهم دیگر اینکه فعالیتهای گروهی و رویکرد برنامه ها نیز باید در این راستا بوده و متناقض با اهداف دینی و طهارت حاصله از آن نباشد.

    ۱۹/۴-نظارت،کنترل و ارزیابی پیوسته در برنامه های گروه :
    کنترل و نظارت،حلقه اتصال در فرآیند برنامه ریزی و اجرای برنامه ها می باشد بصورتیکه انتهای فرآیند را به ابتدای آن وصل مینماید یعنی نکات حاصله از بررسی و ارزیابی برنامه های انجام شده که در انتهای فرایندی می باشد به هدف گزاری و برنامه ریزی که در ابتدای فرآیند می باشد متصل می گردد و بصورت مستمر ادامه می یابد. نبود این بخش گروه را دچار روزمرگی خواهد کرد وفعالیت های گروه را یکنواخت خواهد نمود که این امر کم کم باعث کاهش علاقه متربیان برای همراهی گروه خواهد شد.
    ۲۰/۴- ارائه مشورت در راهکار تربیتی،معرفتی،بصیرتی و نظارت به رشد و تعالی معنوی:
    با توجه به مواردی که در همین بخش و در بند۱۴ اشاره شد(۱۴/۴)، باید دقت شود یکی از وظایف سرگروه ارائه مشورت در ابعاد مختلف تربیتی،معرفتی،بصیرتی و مهارتی می باشدکه مجدداً تاکید می شود نیاز به دقت و آموزش های محتوایی،اصولی و فراگیری تکنیکها و روشها داشته و در مراحل تخصصی به سمت مشاوران متخصص و متعهد هدایت می نماید.

    ۵- ملاحظات ارتباط با اعضاء:
    نکات مهم تکمیلی در ارتباط بین سرگروه و اعضاء وجود دارد که مهم می باشند و باید به آنها توجه نمود که عبارتند از:
    ۱/۵- وظیفه اصلی و ذاتی سرگروه ارتباط با اعضاء است:
    یک سرگروه موفق کسی است که ارتباط را بسیار مهم قلمداد نموده و تمامی آموزشها و برنامه های تربیتی را وابسته به پایداری و تعمیق این ارتباط می داند. شاید این نکته جزو مهمترین وظایف یک سرگروه باشد چون ارتباط دو طرفه برقرار نشود علاقه مندی برای الگو قرار دادن سرگروه از طرف متربی اتفاق نمی افتد و جریان تربیتی متوقف می شود.
    ۲/۵- در آغاز غلبه با دلسوزی و محبت و تداوم آن ،عقلایی و ارزشی شدن ارتباط است:
    با توجه به آموزه های دینی ، محبت همچون کمندی است که قلبها را به سمت انسان می کشدو از سوی دیگر اکثر متربیان در سنین نوجوانی و جوانی هستند و نیازمند توجه ، محبت و درک شدن. با این اوصاف می توان نتیجه گرفت که در ابتدای ارتباط بین سرگروه و متربیان باید رویکرد و موضع نتیجه گیری با دلسوزی و محبت باشد و پس از گذشت زمان و ورود به مرحله تثبیت ارزشی و عقلایی نمودن ارتباط مدنظر گرفته شود تا تعمیق و تداوم شکل بگیرد.
    ۳/۵- در این نوع رابطه فرد خود را مخاطب اصلی مباحث طرح شده از جانب سرگروه می داند:
    نکته بسیار مهمی که قبلا اشاره شد و مجددا مورد تاکید قرار می گیرد اهمیت توجه سرگروه به رشد و تعالی اعضاء است،سرگروه باید آنقدر نسبت به شخصیت، رفتار و کردار تک تک اعضای حلقه خود آشنا بوده و تسلط داشته باشد تا هنگامی که در حلقه یا خارج از حلقه در یک برنامه جمعی و گروهی مطلبی را ارائه می کند و توضیحی میدهد، هریک از اعضای گروه احساس کند که مخاطب اصلی سرگروه خود اوست. این امر به ویژه در تشویق و تعریف و تمجید از یک رفتار و عمل نشأت می گیرد که متربی احساس کند منظور سرگروه در این صحبت ها فقط اوست. این امر محقق نمی شود مگر اینکه سرگروه به تمام رفتار و عملکرد اعضای حلقه خود تسلط داشته باشد.
    ۴/۵- آغاز کننده این ارتباط سرگروه است:
    یک سرگروه آگاه و دلسوز، خود را آغازگر ارتباط با اعضاء می داند و به این اصل مهم اعتقاد دارد. و با اجرای برنامه های متنوع و شاد و حتی با یک تماس تلفنی یا ارسال پیام کوتاه و… سعی دارد آغازکننده ارتباط با اعضاء باشد. سرگروه بیش از آنکه اعضاء را به خود نیازمند تصور کند، خود را نیازمند ارتباط با آنها می بیند و از طریق خودسازی و دستگیری و یاری اعضاء گروه، زمینه رشد و تعالی خود و گروه را فراهم می سازد.
    ۵/۵- این ارتباط زمانی موفقیت آمیز است که در پایان از طرف اعضاء پیگیری می شود:
    یک ارتباط موفق و کامل ارتباطی است که بصورت تعاملی بین فرستنده پیام (ایجاد کننده ارتباط)و گیرنده پیام (طرف مقابل ارتباط) صورت می پذیرد و در ضمن اگر ارتباطی بصورت صحیح و اصولی آغاز گردد از طرف مخاطب پیام پیگیری می شود لذا سرگروه موظف است مبانی،اصول و روش های  ارتباط صحیح و کامل را فراگرفته و اعمال نماید در غیر اینصورت ارتباط یک طرفه خواهد بود.
    ۶/۵-اگراین ارتباط همیشه از ناحیه سرگروه پیگیری شود،یک طرفه و ناموفق خواهد بود:
    جایگاه سرگروه با جایگاه یک معلم یا سخنرانی متفاوت است چراکه سرگروه رابطه ای دوطرفه وتربیتی با متربیان واعضاداردودر فرایند تربیت بیش از آنکه صحبت کندمی شنودوبیش ازآنکه به امری دعوت کندخود به آن اقدام می کندکه اقدام وپیگیری متربیان رانیز به دنبال خواهدداشت. برای موفقیت در این ارتباط سرگروه می تواند در ابتدای کار مسئولیت هایی را به متربیان واگذار نماید و با پیگیری از آنان کم کم آنها به ارتباط با سرگروه عادت کنند.
    ۷/۵-سرزدن به منازل افراد،تماس تلفنی،پیگیری رفع مشکل فرد از مصادیق این ارتباط است:
    همان طورکه اشاره شدنقش یک سرگروه جامع نگروزحمتکش تنهابه صحبت کردن یاآموزش دادن منحصرنمی شودبلکه سرگروه با متربیان زندگی می کندودر تمامی فرازونشیبی با آنهاهمراه وهمدل است ودر خلال این مسائل است که نکاتی رابه فردیا گروه می آموزد بدین ترتیب سرگروه واعضادرکوره مواجه بامشکلات مختلف پخته می شوند.سرگروه بصورت فردی وگروهی امورمرتبط بااعضارا رصدوپیگیری می کند،ازامورتحصیلی و تفریحی گرفته تامسائل عقیدتی وارزشی؛ البته اکثراًبه صورت غیرمستقیم ودرحد توان ومصلحت.
    ۶-وظایف سرگروه درارتباط بامحل تحصیل یاخدمت:
    سرگروه درراستای پیگیری امورمتربیان نسبت به ایجاد ارتباط با محل تحصیل آنهایامحل خدمت واشتغالشان نه تنها بی تفاوت نبوده بلکه توجه ویژه ای دارد وخودراملزم به رصداین اموروایجادارتباط موثردرآنها می داند چرا که مدرسه، دانشگاه یا محیط کار و اشتغال خواسته یا ناخواسته تأثیر بسزایی در تکتک اعضا دارد و بیتوجهی به آنها چه بسا اهداف و برنامه های تربیتی مورد نظر سرگروه را ابتر خواهد کرد. در ذیل به چند وظیفه سر گروه نسبت به این مراکز اشاره می شود.
    ۱/۶- اهمیت دادن به امور تحصیلی و محل خدمت:
    سرگروه آگاه اعضا را نسبت به رسالت علمی و تحصیلی خود از طریق مختلف آگاه ساخته و اهمیت کسب علم و دانش و مهارتهای لازم جهت خدمت رسانی در آینده شغلی را متذکر میشود البته مجدداً اشاره می شود که این تذکر و توجه بیش از آنکه کلامی باشد رفتاری بوده و در خود سرگروه مشاهده می شود.
    سرگروه محل خدمت را ظرفیت و فرصت قلمداد کرده و به ضرورت خود کفایی و جهادعلمی و عملی عموم مردم بویژه جوانان در سازندگی و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی تأکید می ورزد.
    ۲/۶- ارتباط با معلم ، استاد و یا مسئول محل خدمت اعضاء گروه:
    ارتباطات سرگروه جهت نتیجه بخش بودن امور تربیتی اقتضا می کند که با معلم ، استاد و یا مسئول محل خدمت اعضا نیز برقرار گردد و از طریق استفاده از ظرفیتها و پتانسیل آنها زمینه رشد و تعالی همه جانبه و متوازن اعضا را فراهم نماید. مسلماً شناخت همهجانبه اعضا از ابعاد مختلف سرگروه را در امر تربیت و پرورش استعدادهایش یاری بسزایی خواهد کرد. با توجه به این نکته، ارتباط با معلم و استاد و… که متربی مدت های مدیدی با او فعالیت داشته را در شناخت خصوصیات متربی یاری خواهد کرد. البته نباید به گونه ای باشد که حساسیت زا بوده و نتیجه عکس بدهد. خصوصاً در مواردی که متربی نقطهضعفی داشته باشد.
    ۳/۶- شرکت در برنامه ها و مراسمات ویژه مدرسه ، دانشگاه یا محل خدمت عضو گروه :
    سرگروه جهت اطلاع، رصد وبهره برداری تربیتی از برنامه های در نظر گرفته شده توسط مدرسه ، دانشگاه ویا محل خدمت اعضاء ،حتی الامکان با هماهنگی های قبلی در آنها حضور می یابد؛ این کار علاوه بر ارتباط بیشتر و ایجاد صمیمیت، می تواند نکات مثبت و سازنده وخدای ناکرده نکات منفی و آسیب زا را تشخیص و با در نظر گرفتن جمیع جهات ودر حد اختیارات نسبت به بهره برداری و یا رفع آنها اقدام می نماید. سرگروه باید رفتاری داشته باشد که متربی اصرار و درخواست حضور سرگروهش در برنامه ها و مراسمات را داشته باشد.
    ۴/۶- جذب اعضای جدید :
    اطلاع سرگروه از محل تحصیل یا خدمت اعضا منحصر به پیگیری امور اعضا نمی شود و زمینه است جهت جذب اعضا جدید البته با روش هایی که در مراحل تربیت(مرحله جذب) به آن اشاره شده که باید ضمن صحبت با تکتک اعضای جدید، با رفتار عملی و برنامه های مفرح، افراد جدید جذب شوند نه با پذیرش و ثبت نام و…
    ۵/۶- آشنایی با طرحها و برنامه های تربیتی و فرهنگی جدید و موثر در محل تحصیل یا خدمت اعضا گروه :
    سرگروه باید از تمامی برنامه ها و طرحهایی که در سایر حلقه ها، مساجد و محل تحصیل یا خدمت اعضا گروه انجام می شود اطلاع یافته و از تجربه موفق آنها نهایت استفاده را ببرد. ضمن اینکه آن برنامه ها، فرصت مناسبی جهت شناسایی نظرات جدید و بهروز توانایی ها و استعدادهای اعضا فعلی می باشد.
    ۶/۶- حضور سرگروه در محل تحصیل یا خدمت اعضا گروه ،عزت افرین و افتخار آمیز باشد:
    حضور سرگروه در محل تحصیل یا خدمت اعضا گروه همانند شمشیر دو لبه است از طرفی به دلیل بی دقتی و رویکرد اشتباه می تواند آسیب زا شده و موجبات سر شکستگی ،دفع و بروز مشکلات برای اعضا شود و از سوی دیگر می تواند موجب عزت و افتخار ،جذب بیشتر و رفع برخی چالشها شود.
    ۷/۶- ایجاد انس و رفاقت بیشتر بین سرگروه و اعضا :
    توجه به امور تحصیلی و محل خدمت اعضا توسط سرگروه می تواند زمینه ساز انس هر چه بیشتر و دوستی و رفاقت با او شود ، زمانیکه فرد سرگروه را حساس به کسب علم و دانش و یا کار و اشتغال اعضا می بیند پی به جامع نگری ، اعتدال و توجه او به مسائل پیرامونی می برد و زمینه انس و همدلی بیشتر فراهم می گردد.
    ۷-وظایف سرگروه در ارتباط با خانواده:
    از ارکان بسیار مهم در امر تربیت، خانواده است، خانواده سلول حیاتی جامعه و مورد تاکید دین مبین اسلام می باشد. تحکیم بنیان خانواده زمینه ساز رشد و تعالی تمامی اعضاء خانواده بوده و فرزندان در این محیط گرم و صمیمی است که مزین به بسیاری از فضایل و ارزشها می شوند و خدای ناکرده در صورت غفلت، زمینه آسیب پذیری و تربیت منفی در آنها شکل می گیرد لذا سرگروه باید به اهمیت جایگاه بی بدیل خانواده توجه داشته باشد و امور تربیتی گروه را در خانواده اعضاء ریشه یابی و رصد نماید و از ظرفیت نهاد مقدس خانواده در پیشبرد اهداف تربیتی شجره طیبه صالحین استفاده حداکثری داشته باشد. اینک به چند مورد از وظایف سرگروه در ارتباط با خانواده اشاره می شود:
    ۱/۷- اطلاع رسانی:
    سرگروه موظف است برنامه های تربیتی و اهداف شجره طیبه را به خانواده اعضاء اطلاع رسانی مطلوب نموده و در این پل ارتباطی به شرایط متفاوت خانواده ها از لحاظ فرهنگی، اقتصادی، اعتقادی، تحصیلی و…. توجه داشته باشد. اطلاع رسانی صحیح نقش بسیار زیادی در اعتماد خانواده ها جهت حضور فرزندانشان در حلقه ها خواهد داشت.
    ۲/۷-توجه نسبت به موضوعات و برنامه ها :
    سرگروه تربیتی باید از طریق برگزاری جلسات عمومی و خصوصی، با اولیاء متربیان ارتباط برقرار نماید و آنها را نسبت به جایگاه، نقش، و برنامه های شجره طیبه صالحین توجیه و از نظرات، ملاحظات آنها بهره برداری نماید. لازم به ذکر است که هرچه توجیه بهتر صورت پذیرد خانواده، سرگروه را بیشتر مورد حمایت عاطفی قرار خواهند داد و این سرمایه مناسبی برای موفقیت در برنامه هاست.
    ۳/۷-اقناع :
    همانطور که اشاره شد اعتماد و اطمینان خانواده ها نسبت به سرگروه نقش بسیار مهمی در موفقیت و یا عدم موفقیت وی دارد؛ سرگروه از سویی باید با رعایت اصول اخلاقی و اعتقادی و در نظر گرفتن آداب و نکات تربیتی، به سراغ خانواده اعضاء برود و از سوی دیگر نیز اشراف و توانمندی خود را بصورت غیرمستقیم به خانواده اثبات نماید چرا که این حق طبیعی و انسانی خانواده است که فرزندان و ثمره وجودی خود را در اختیار انسانهایی قرار دهند که خود بهره کافی از تخصص و تعهد داشته باشند. نکته ظریف و در عین حال مهم این است که نوع ارتباط سرگروه با خانواده ها باید به گونه ای باشد که آنها به تدریج نسبت به موضوع و نحوه فعالیت شجره قانع شده و آن را یاور و یار خود در تربیت اسلامی فرزندان حس کنند.
    ۴/۷- مشورت با خانواده ها:
    طبق آیه شریفه قرآن کریم که می فرماید: «وشاورهم فی الامر» سرگروه باید در مراحل مختلف و با در نظر گرفتن موقعیت نسبت به مشورت با خانواده ها و استفاده از نظرات آنها اقدام نماید. خانواده به لحاظ موقعیت عاطفی، شناخت و دلسوزی کامل نسبت به فرزندان مطمئناً مرجع بسیار مهمی برای مشورت و اتخاذ تدابیر صحیح تربیتی خواهد بود. با یک مشورت ساده با خانواده اعضاء و آگاهی از یک نکته مهم در مورد متربی می تواند حل کننده بسیاری از مشکلات و معظلاتی باشد که خانواده در طول چند سال نتوانسته اند حل کنند
    ۵/۷-همراه نمودن خانواده :
    همراهی و حمایت خانواده از برنامه های شجره نه تنها موجب تقویت جایگاه سرگروه و پیشبرد امور تربیتی می گردد بلکه زمینه مناسبی جهت گسترش برنامه ها و جذب  سایر افراد و دلگرمی و اطمینان سرگروه و سایر متولیان برنامه خواهد بود و در ضمن خود خانواده ها نیز به فراخور ارتباط از مباحث استفاده خواهند برد. در بسیاری از موارد مشاهده شده که بدلیل همراه شدن خانواده با حلقه فرزند خود، باعث تشکیل شدن حلقه مجزا برای خانواده متربیان شده است.
    ۶/۷-پاسخگویی به سوالات و شبهات :
    سرگروه تربیتی در حین اجرای برنامه های خود باید توجه داشته باشد که این امکان وجود دارد با توجه به کمبود اطلاعات و آگاهی بعضی از خانوادهها و تفاوت در نوع نگرش آنها با سرگروه و متولیان برنامه ها سوالات ونکات ابهامی برایشان حادث شود که در صورت عدم وجود توجه سرگروه به این امر موجب تبدیل سوال به شبهه و بعضاً تبدیل به تعارض و مقاومت گردد که البته پایه همه آنها عدم توجیه و در عین حال دلسوزی و تعهد خانواده نسبت به فرزندان می باشد. لذا سرگروه باید به این موارد دقت داشته و سوالات و ابهامات مختلف را از طریق ارتباطات حضوری و غیرحضوری و در فضایی کاملاً تربیتی و با حفظ شأن و منزلت خانواده ها پاسخ دهد.
    ۷/۷- تقویت ارتباط اعضاء با خانواده و بستگان:
    یکی از کارکردها و اهداف شجره طیبه صالحین تحکیم بنیان خانواده و حاکم گردیدن فضای تربیتی و رشد و بالندگی در کانون گرم خانواده است؛ با توجه به این رویکرد مهم، سرگروه باید زمینه ساز انس و توسعه و تعمیق ارتباط اعضاء با خانواده وبستگان خود باشد. این امر علاوه بر تحکیم بنیان خانواده و همچنین تحکیم جایگاه سرگروه ضمناً موجب نفوذ و تاثیر گذاری برنامه های تربیتی در لایه های جدید و حتی سایر اقشار می گردد.
    ۸/۷- جلوگیری از کاهش وابستگی های خانوادگی:
    از مشخصه های دوران نوجوانی و جوانی که اکثر مخاطبان شجره طیبه را تشکیل می دهند افزایش حس استقلال طلبی و کاهش حضور آنها در محیط خانواده است که همزمان می تواند فرصت و یا تهدید محسوب شود؛ فرصت از این منظر که  نوجوان و جوان به سمت استقلال و رشد اجتماعی حرکت نموده و نقش و جایگاه خود را درآینده جستجو می کند؛ و تهدید ازاین منظر که به دلیل توام بودن ناپختگی و آگاهی ها با غرور و زودرنجی، می تواند زمینه ساز آسیب پذیری و انتخاب راههای اشتباه شود. لذا توجه سرگروه به این امر و نقش سازنده و تسهیل امر در ایجاد چسبندگی، سازگاری و احساس وابستگی نوجوان وجوان به خانواده خود، می تواند راهگشا ومهم باشد. نقش سرگروه نه تنها در این سنین بلکه در سایر افراد وخانواده هایشان می تواند موثر تلقی گردد.
    ۸- وظایف سرگروه در ارتباط با مسجد:
    از دیرباز مساجد بعنوان پایگاه اصلی رشد و تعالی معنوی انسان بشمار رفته وجایگاهی بس رفیع والهی داشته و دارد. از ابتدای پیدایش دین مبین اسلام سیره پیامبر اکرم (ص) بر محور قراردادن مساجد به عنوان قلب تپنده جامعه و محل رسیدگی و حل مسائل مسلمین بوده است. نقش تربیتی و اخلاقی مسجد در طول تاریخ بر همگان به اثبات رسیده است، مساجد پایگاه تحولات و تصمیمات الهی، سیاسی و اجتماعی بوده و توده های عظیمی از مردم در طی قرون مختلف با محوریت مسجد و روحانیون نسبت به رشد وتعالی خود، خانواده و جامعه و حفظ و پاسداری از ارزشهای اسلامی و هویت ملی گام برداشته اند. مسجد ظرفیت نامحدود و کارکردهای متعددی دارد که سرگروه شجره طیبه موظف است نهایت توجه و استفاده را از آنها منظور نماید. لذا در این بخش به تعدادی از وظایف سرگروه در ارتباط با مسجد اشاره می شود:
    ۱/۸- شرکت در نماز جماعت مسجد:
    از مهم ترین برنامه هایی که هم کارکرد جذب و هم کارکرد تربیتی دارد نماز جماعت در فضای مسجد است؛ نماز جماعت در برنامه های شجره طیبه صالحین باید محور باشد و سایر برنامه ها پیرامون آن برنامه ریزی و اجرا شود. در حقیقت هنر یک سرگروه این است که طعم شیرین نماز جماعت را به کام متربی بچشاند واگر چنین شود انگیزه شرکت در بسیاری از برنامه ها خود به خود و از درون متربی خواهد جوشید. مطمئناً یکی از کلیدهای اصلی در ایجاد این فرایند حضور موثر و با علاقه و اعتقاد سرگروه در نماز جماعت مسجد است. به همین دلیل است که تأکید بسیاری می شود که حلقه ها متصل به نماز جماعت شود.
    ۲/۸- تبیین احکام و آداب حضور در مسجد برای اعضاء گروه:
    سرگروه تربیتی باید اعضای حلقه را نسبت به احکام و آداب حضور در مسجد آشنا ساخته و خود نیز به آنها عامل باشد، برخی از این آداب عبارتند از: حضور همراه با وقار و آرامش در مسجد، رعایت عفاف و پوشش پاکیزه، زیبا، خوشبو، طهارت جسمی و روحی، ذکر، صلوات و ادعیه، تلاوت قرآن و توجه و تمرکز بر امور اخروی و تعلیم و تربیت؛ پرهیز از حرکات لغو و پرداختن به امور دنیوی (بغیر از رسیدگی و حل امور مومنین). به نظر می رسد دلیل عمده مخالفت بعضی از هیئت امنا برای حضور نوجوانان و جوانان در مساجد و تشکیل حلقه های تربیتی، عدم رعایت احکام و آداب مسجد است که باعث رنجش آنان میگردد.
    ۳/۸- اولویت دادن به برنامه های مسجد:
    همانطور که اشاره شد سرگروه باید برنامه های خود را پیرامون برنامه های اصلی مسجد تدوین و برنامه ریزی نماید و با حضور خود و اعضاء در برنامه های مسجد بصورت موثر و منظم، موجبات بهینه سازی آن برنامه ها را فراهم و ضمناً خودشان نیز تاثیر پذیرفته و استفاده ببرند. آسیب مهمی که باید مراقب آن بود این است که برنامه های پایگاه و حلقه های تربیتی صالحین خارج از مسجد و خدای نکرده در مقابل سایر برنامه های مسجد قرار نگیرد.
    ۴/۸- ارتباط با امام جماعت ودریافت نقطه نظرات:
    امام خامنه ای(مدظله العالی) در این  رابطه می فرمایند: «مساجد یک رئیس طبیعی دارند و آن امام جماعت است اگر شما جوری عمل کنید که آن امام جماعت  تصور کند که دارید شما جای او را تنگ می کنید یا واقعاً جای او را تنگ کنید یک معارضه ای در بطن این کار وجود دارد حواستان باشد! حالا اگر یک وقتی امر دائر شد بین پایگاه فرهنگی و امام جماعت، امام جماعت را مقدم می دانیم. غرض حواستان جمع باشد که نگویند این آخوند گرایی شد و گروهگرایی شد، چون قوام مسجد به آن پیش نمازی است که آنجاست. حالا ممکن است میانشان یک آدمی باشد که خیلی فعال نباشد اما طبیعت کار این است؛ خیلی خوب حالا اگر شما جوری عمل کنید که آقا با شما همکاری کند و تشویق بشود به همکاری، این دیگر نورٌ علی نور است. غرض، حواستان باشد به این نکته توجه کنید این را خواستم بگویم برای اینکه شما با بصیرت حرکت کنید» ۳۱/۲/۷۵
    باتوجه به این رهنمود هوشمندانه و مهم، سرگروه باید برنامه های تربیتی را به اطلاع امام جماعت برساند و ضمن مشورت و دریافت نقطه نظرات، در جهت هم افزایی و خدمت خالصانه گام بردارد.
    ۵/۸- احترام به نماز گزاران مسجد:
    سرگروه واعضای حلقه باید توجه داشته باشند که برنامه های پایگاه جزئی از مسجد و برنامه های آن می باشند لذا نه تنها باید خود را از مومنین و مومنات که درمسجد حاضر می شوند جدا ندانند بلکه نسبت به احترام همدلی و همکاری با آنها نهایت تلاش و اهتمام را داشته باشند. نمازگزاران مسجد جزو افرادی هستند که می توانند فرزندان و منسوبین نوجوان  و جوان خود را به سمت حلقه ها هدایت کنند. بستگی به رفتار و جامع نگری سرگروه دارد که تا چه اندازه با استفاده از حربه خوش اخلاقی و رفتار حسنه، جذب غیرمستقیم بیشتری دارد.
    ۶/۸- ارتباط با هیئت امنا مسجد:
    از دیگر وظایف ارتباطی و تعاملی سرگروه، مرتبط بودن با هیئت امنای مسجد و همکاری در پیشبرد امور مسجد و برنامه های فرهنگی تربیتی است. سرگروه باید ضمن لحاظ نمودن آداب به صورت غیرمستقیم، بر افکار و نگرش هیئت امنا تاثیر تربیتی، فرهنگی و بسیجی داشته باشد. البته لازم به ذکر است این ارتباطات نباید به گونهای رقم بخورد که هیئت امنا در کار سرگروه مداخله و اهداف او را مختل نمایند.
    ۷/۸- کوشش و همکاری درنگهداری از ساختمان و اموال مسجد:
    خدمت در مسجد و حفظ و نگهداری ساختمان و اموال مسجد وظیفه فردفرد مومنین، از جمله اعضای حلقه های تربیتی شجره طیبه صالحین می باشد. نظافت و زیباسازی فضای مسجد، صرفه جویی دراقلام مصرفی، مخدوش ننمودن ساختمان و حتی کمک های مالی به مسجد از جمله این وظایف می باشد.
    ۸/۸-همیاری مالی اعضا دراداره مسجد:
    سرگروه می تواند در صورت امکان و با هماهنگی فرمانده پایگاه، هیئت امنا و امام جماعت، نسبت به زمینه سازی همیاری مالی اعضا در اداره مسجد اقدام نماید. خودکفایی مساجد و مردمی شدن تامین اعتبار با لحاظ  قوانین و پرهیز از افراط و تفریط می تواند موجبات شکوفایی و بالندگی هرچه بیشتر مساجد شود.
    ۹– وظایف سرگروه در ارتباط باجامعه:
    یک سرگروه کل نگر، نسبت به جامعه و نظام حکومت اسلامی و ارکان آن احساس تعهد و وظیفه کرده و در حد وظیفه و توان اقدام می نماید، سرگروه و اعضای حلقه نسبت به اتفاقات و نقاط ضعف و قوت جامعه بی تفاوت نیستند و در راستای اعتلای آن گام بر می دارند. درذیل به برخی از این وظایف اشاره می کنیم.
    ۱/۹- رصد مسائل و چالشهای جامعه:
    سرگروه علاوه بر وظایف خود در قبال گروه و شجره طیبه صالحین، نسبت به جامعه و ارکان شکل دهنده آن نیز حساس و مسئول است. لذا جهت خدمت بهتر نیازمند شناخت مناسب و رصد موضوعات، مسائل و چالشهای جامعه است که باید از طرق مختلف از جمله ارتباط مستقیم با عموم مردم و دستگاه ها و نهادهای مسئول و نیز از طریق رسانه و مطبوعات و مراکز آمار و اطلاعات و تحلیل گر در این زمینه انجام شود.
    ۲/۹- شناسایی و جذب افراد برای حضور در گروه:
    علاوه برفضای های خاصی همانند مسجد، محله، دانشگاه، محل خدمت و… سرگروه نسبت به سایر مراکز و حتی معابر عمومی توجه دارد و در صورت صلاحدید و احراز شرایط آنها در جهت جذب اعضای مستعد اقدام می نماید.
    ۳/۹- بستر سازی جهت رشد و اعتلای جامعه:
    تمامی اقدامات سرگروه و برنامه های تربیتی در راستای رشد و اعتلای جامعه اسلامی تا رسیدن به تمدن اسلامی می باشد، با این دیدگاه خاص شجره طیبه در مهندسی اجتماعی و فرهنگی نقش مهم و سازنده دارد و زمینه ساز نیل به اهداف عالیه نظام می باشد.
    ۴/۹- کادرسازی و پرورش نیروی متخصص و متعهد برای جامعه:
    جامعه اسلامی زمانی زمینه رشد و ارتقاء همه جانبه و متوازی خواهد داشت که از نظر نیرو و کادر متخصص و متعهد، دچار مضیقه و کمبود نباشد، یکی از مهمترین خروجی های شجره طیبه صالحین تامین این نیروهای راهگشا و توانمند می باشد لذا سرگروه با آینده شناسی و نگاه راهبردی می تواند نقش بسیار مهم وسازنده ای در این رابطه ایفا نماید.
    تربیت الگویی
    انسان این برگزیده آفریدهها برای رسیدن بهکمال شایسته خویش باید از کانال تربیت درست بگذرد. تربیت دینی که برآمده از آموزههای مکتب کامل و جامع اسلام است بهترین نوع تربیت در رساندن انسان به بلندای کمال و سعادت ابدی اوست. روشهای مختلفی در باب تربیت پیشنهاد میشود که روش الگویی یکی از بهترین و مؤثرترین روشها است، به ویژه با توجه به وجود الگوهای شایسته در اسلام باید این روش به شیوه درست در امر تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گیرد.
    مفهوم شناسی
    الگو در لغت به معنای طرح، سرمشق، نمونه، مثال، مدل و غیره آمده است، اما در اصطلاح و در علوم گوناگون به معانی متفاوت و البته نزدیک به هم آمده است. در حوزه تعلیم و تربیت، معنای اصطلاحی الگو کاملاً با معنای لغوی آن تطابق دارد و به طرح و نمونه یا مدلی از شکل یا اشیا یا موردی از رفتار اطلاق میشود.(۵)در مورد انسان نیز، الگو به شخصیتی گفته میشود که به دلیل دارا بودن برخی خصوصیات، شایسته تقلید و پیروی است.
    از الگو در عربی به «اُسوه» و «قدوه» تعبیر میشود، از این رو، برای بررسی مفهوم الگو در متون دینی، باید از این دو واژه بهره بگیریم. اُسوه و اِسوه از ریشه اَسا (أ س و) است که در حالت اسمی به معنی قدوه و الگو و در حالت مصدری، به معنی حالت پیروی کردن آمده است.(۸)مفردات راغب أسوه را حالتی میداند که انسان به هنگام پیروی از غیر پیدا میکند.(۹)
    در قرآن کریم، در سه مورد این واژه به کار رفته است(۱۰)که به همان معنای مصدری است. مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر آیه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه …» می فرماید: «اسوه یعنی قدوه که عبارت است از اقتدا و پیروی کردن و اسوه در مورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی پیروی و تبعیت کردن از او و از این که با «لقد کان لکم» که ماضی استمراری است تعبیر کرده است، اشاره به آن است که این پیروی تکلیفی ثابت و همیشگی است و معنای آیه این است که یکی از احکام رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)و ایمان آوردن شما به او، این است که هم در گفتار و هم در رفتارش به او تأسی کنید.(۱۱)
    اما در روایات، واژه «اسوه» دست کم به سه معنا به کار رفته است:
    ۱- به معنای مصدری یعنی اقتدا و پیروی که عمده روایات به همین معنا آمده است؛ مانند: «فلک بابی عبدالله الحسین (صلوات الله علیه) اسوه ای اقتداء ای شابهته فی الغربه.»(۱۳)که در این روایت بر معنای مصدری (اقتدا) تصریح شده است.
    -۲به معنای الگو و مقتدی؛ مانند: «و انصح لمن استشارک و اجعل نفسک اسوه لقریب المسلمین و بعیدهم»؛(۱۴)خیرخواهی کن برای کسی که از تو مشورت میخواهد، و خود را الگویی برای مسلمانان دور و نزدیک قرار بده.
    ۳- به معنای سنّت و روش؛ مانند: «کان فی الزمن الاول ملک له اسوه حسنه فی اهل مملکته»؛(۱۵)در گذشته پادشاهی بود که در مملکت داری و برخورد با رعیت، روش و سنّت حسنهای داشت. مؤید این معنا، روایت دیگری است که در آن اسوه و سنّت در کنار هم آمده است: «… فصارت اسوه و سنه.»(۱۶)
    واژه «قدوه» و مشتقات آن، که بیش از دویست مورد در روایات آمده است، همه به معنی تبعیت و پیروی از یک رهبر و امام یا سنت حسنه به کار رفته است؛ مانند: «وَ اقتَدوا بِهُدی نبیّکم فانه افضل الهدی»؛(۱۷)به هدایت پیامبرتان اقتدا کنید؛ چرا که آن بهترین هدایت است. و نیز: «بِسُنَّتِهِ فَاقتَدوا و الی ربکم به فتوسلوا»(۱۸)به سنّت او (پیامبر) اقتدا کنید و به وسیله او به سوی پروردگارتان توسل بجویید.
    و در قرآن، در دو مورد از این واژه استفاده شده است: یکی در مورد تبعیت از هدایتهای انبیا (علیهم السلام) ؛ مانند: «اولئک الذین هدی الله فبهدیهم اقتده» (انعام: ۹۰)؛ آنها کسانی بودند که خدا آنها را هدایت نمود، تو نیز از هدایت (راه) آنها پیروی نما.
    و دیگری در مورد تبعیت گمراهان از سنّت آبا و اجداد خود؛ مانند: «انا وجدنا آبائنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون» (زخرف: ۲۳)؛ ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و از آثار آنها پیروی میکنیم.
    به هر حال، اسوه در منابع اسلامی دست کم به سه معنای مقتدا، پیروی کردن و اقتدا نمودن، و سنّت و روش آمده است. معادل فارسی آن، الگو و سرمشق است که البته از وسعت معنایی بیشتری برخوردار است؛ زیرا «اسوه» و «قدوه» عمدتا ناظر به الگوهای انسانی است و بیش تر در مورد تربیت و تقویت ابعاد اخلاقی، رفتاری و شناختی انسان به کار میرود. در حالی که واژه«الگو» علاوه بر اینها، به معنی طرح، مدل، نمونه و غیره نیز آمده است که عمدتا در مسائل آموزشی و یادگیری کاربرد دارد.
    و اما روش الگویی، روشی است که اساس آن بر محور الگودهی و ارائه نمونههای عینی و عملی بنا شده است. در این روش سرگروه تلاش میکند نمونه رفتار و کردار مطلوب را عملاً در معرض دید متربی قرار دهد تا شرایط لازم برای الگوبرداری و تقلید برای وی فراهم آید.
    ۵سید داود حسینی نسب و علی اصغر اقدم، فرهنگ واژهها، تعاریف و اصطلاحات تعلیم و تربیت، ص ۶۳۲٫
    ۶باقر ساروخانی، دائره المعارف علوم اجتماعی، ص ۶۴۰٫
    ۷آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، ص ۲۶۰٫
    ۸معجم مقاییس اللغه، ج ۱ ص ۱۰۵ واژه «أسو». و نیز لسان العرب، ج ۱ ص۱۴۷: و الاُسوه و الاِسوه: قدوه و یقال: اِئتس به أی اقتد به وکن مثله … والقوم أسوه فی هذا الامرای حالهم فیه واحده، و التاسی فی الامور: ألاسوه و کذلک المؤاساه.
    ۹الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، واژه «اسوه»
    ۱۰احزاب: ۲۱ / ممتحنه: ۴و۶٫
    ۱۱سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۲۸۸٫
    ۱۲زمخشری، تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۵۳۱٫
    ۱۳محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۴۵، ح ۸۴٫
    ۱۴همان، ج ۳۳، ص ۵۵۰، حدیث ۷۲۰٫
    ۱۵همان، ج ۱۳، ص ۳۰۲، حدیث ۲۳٫
    ۱۶همان، ج ۱۷ ص ۱۰۴، حدیث ۱۰٫
    ۱۷نهج البلاغه، خ ۱۱۰٫
    ۱۸محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲، ص ۸۵، ح ۱۰٫

    نمادهای فراماسونری به همراه عکس و توضیحات کامل

    نمادهای فراماسونری به همراه عکس و توضیحات کامل

    (بسم الله الرحمن الرحیم)


    در ادامه سعی شده تمامی نمادهای فراماسونرها به همراه عکس و توضیحات کامل آورده شود. نمادگرایی یکی از شاخصه اصلی فراماسون هاست که شاید در بیشتر کارها و فعالیت های خودشان نمادگرایی را انجام میدهند.


    نمونه ای از این نمادها آبلیسک - دست شیطان یا دست شاخدار - گونیا و پرگار - عدد ۶۶۶ - عدد 13 و ... میباشد که در ادامه به توضیح کامل آنها میپردازیم.


    ماسون ها و عقاید شرک آمیز مصر باستان
    ۱. نقوش اهرام ٬ مجسمه های ابوالهول و همچنین نوشته های هیروگلیف در سراسر لژهای ماسونی به چشم می خورد



    ۲. دعاهایی که ماسون ها می خوانند مملو از عبارات مصری است که در زمان فراعنه از آنها استفاده می شده است . مثل: مَعَت نِب مِن آ٬ مَعَت بَ آ = بزرگ است استاد فراماسونری ٬ بزرگ است روح فراماسونری.



    ۳.یکی از نمادهایی که در فراماسونری بسیار کاربرد دارد نماد چشم جهان بین است که به صورت یک هرم و چشم در انتهای آن می باشد این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان می باشد



    ۴. علامت ستاره شش گوش



    این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های ماه و خورشید و.... است. البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی مهم این است که این تفکر تعادل عالم خلقت، متفاوت با دیدگاه اسلام است. در اسلام نیز مفهوم تعادل وجود دارد، اما در دیدگاه اسلامی، این تعادل مخلوق خداوند یکتاست. امّا در مکاتب شرک آمیز نامبرده، این تعادل را خدایان مختلفی با کمک هم ایجاد کرده اند. برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis و Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است
    نکته ی عجیبی که وجود دارد، این است که شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند و از آن در مراسم شیطانی خود استفاده می نمایند. در کتاب « Web of Darkness : شبکه ی تاریکی » اثرSean Sellars (شیطان پرست معروف) در زیر این علامت نوشته شده است :
    « این علامت، قوی ترین علامت در شیطان پرستی است. ستاره ی شش گوشه از شش ضلع، شش گوشه (زاویه) و شش مثلث کوچک درست شده است که معرّف عدد 666 می باشد. » این عدد در بین مسیحیان و نیز شیطان پرستان عددی ویژه و خاص است و نشان دهنده ی دجال یا Antichristمی باشد. هدف اصلی شیطان پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist است؛ به همین دلیل است که ستاره ی شش گوش، بهترین و قوی ترین نمادشان محسوب می شود.در ادامه در کتاب نوشته شده است که حتی کلمه ی « hex » که در زبان انگلیسی به معنی نفرین و تلاش برای آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM : ستاره ی شش گوش » گرفته شده است. »


    ۵. افسانه ی ایزس (Isis) یا زن بیوه، نیز از دوران مصر باستان اقتباس شده است. فراماسونها اعتقاد دارند که تمام ماسونها فرزندان زن بیوه می باشند.



     همان طور که ذکر خواهد شد در باور مصریان قدیم، Isis و Osiris الهه های مصر باستان بودند که در اثر ازدواج آنان تعادل طبیعت به وجود آمد.



    بعد از مدتی Osiris مرد و خدای شهر های مردگان گشت. بدین ترتیب Isis بیوه شد.


    ۶. علامت آنخ


    نماد Isis است و در لژهای ماسونی به کار می رود. این علامت امروزه به عنوان سمبل جنس زن و نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.



    رواج تفکر فمینیستی در جهان نیز مشکوک بوده و احتمالاً توطئه ای از جانب ماسون ها می باشد. (فمینیسم دیدگاه تساوی حقوقی زن و مرد اسلام و سایر ادیان الهی را قبول ندارد و به بهانه ی احقاق حقوق زنان، در جهت اهداف استعماری قدم برمی دارد.)



    ۷. ستون سنگی با نوک هرمی (Obelisk):


    این نماد که نماد زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است.




    و این تنها نمونه ای است از انواع Obelisk در سراسر جهان


    شما میتوانید با جستجوی این کلمه در گوگل ایمیج عکس های بیشتری از آنرا ببینید!


    ۸.گونیا و پرگار(یکی از مهمترین و معروفترین علامات).



    نشان فراماسونری، گونیا و پرگار
    در وسط این دو علامت، حرف G قرار گرفته است (به اعتقاد فراماسونها، « Goat = بز » نماد شیطان است.نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که نشان دهنده ی اهمیت فوق العاده ی علامت چشم جهان بین در نزد ماسون ها می باشد.


    ۹.ستاره ی 5 گوشه ی معکوس یا Baphomet.


    نشان دهنده ی بز یا Goat می باشد. در بین شیطان پرستان، بز نماد شیطان است.



    ۱۰. دست شیطان یا دست شاخدار.


    در تفکر ماسون ها و شیطان پرستان، شیطان شاخدار Cornuto است و با حرکت دست خود، شیطان را نمایش می دهند. در این علامت باید روی دست به طرف شما باشد و در نشان دادن با دست چپ انگشت شصت باید باز شود! ولی با دست راست شصت هم بسته است.
    نماد دست شیطان یا دست ماسون نماد فراماسونری




    ۱۱.چلیپای شکسته (صلیب شکسته) یا Swastika:


    علامت شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.




    نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های ماسونی هم کاربرد دارد.در شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در بالای آن علامت صلیب شکسته، و در وسط آن ستاره ی شش گوش مشاهده می گردد که این مطلب ارتباط نازیسم و صهیونیزم را نشان می دهد. (برخلاف ادعای جهان غرب). زیرا هم ستاره ی شش گوش و هم صلیب شکسته مورد تقدیس ماسون ها هستند. در واقع ریشه های نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو حرکت شوم هیچ تضادی با هم ندارند، بلکه در خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است. البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است. (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).


    ۱۲. جمجمه و استخوان( Bones & Skull ).



    ۱۳. عدد 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان.
    گاهی به صورت FFF هم این عدد را نشان می دهند. چون حرف F، ششمین حرف انگلیسی است.



    نمادهای عددی:


    عدد ۹ : نه(9) عدد الهام بخش دانشمندان و نویسندگان است. فیثاغورث الهه های 9گانه را به سه قسمت به شرح زیر تقسیم کرده بود:
    خداوندان علوم غریبه و مقدس:اورانی(Uranie) ، پولیم نی(Polymnie)، ملپومن(melpomene)
    خداوندان علوم بشری یا صفا و پاکی :کالیوپ(Kalliope)،کیلو(Kilio) ،اوترپ(Euterpe)
    خداوندان علوم عناصر و نباتات و حیوانات یا تعلیم:ترپسکیور(Trpsichore)، اراتو(Erato) ، تالی(Thalie).
    طبیعت 9ماه وقت لازم دارد تا نطفه را در شکم مادر به صورت یک کودک در آورد. در کلیسای مسیح سرود فرشتگان 9 سرود است.بعضی ماسون ها معتقدند زنجیر اتحاد باید نه حلقه داشته باشد. عده ی استادانی که در جست و جوی حیرام بودند 9 نفربود . تعدا ضربه های درجه استادی هم 9 ضربه است.


    ۱۱و مضارب آن مثل ۲۲ و ۳۳! : این عدد (۱۱) مظهر سعی و تلاش و نماینده شدت است. در کتاب ودا امده است:"ای خدایانی که در آسمان یازده نفر،و در زمین یازده نفر، و در میان هوا به تعداد یازده نفر در سعادت جاوید به سر می برید، قربانی ما را قبول کنید.در ماسونری عرض حمایل استاد یازده سانتی متر است یعنی مجموع ستارگان پنج پر وشش پر. در جه ی سی و سوم (33) ماسونری نیز حاصل ضرب در جات سه گانه اصلی بدوی در عدد یازده است. بعلاوه یازده جزو معدود اعدادی است که برعکسش میشود خودش و تغییری نمیتوان در آن ایجاد کرد!


    ۱۴.عدد۱۳ : عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است. در حالی که مسیحیان آن را نحس می دانند. فراماسون ها در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را 13 قرار می دهند. نکته: عدد ۱۳ برای مسلمان نحس نیست این عدد برای ایرانی ها نحس است که دلیل آن بعدا گفته میشود!


    ۱۵. عدد 33 (مهمترین مضرب ۱۱)


    همان طور که گفتیم در فراماسونری، صاحب درجه ی 33 بالاترین قدرت را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در علامت مربوط به یک گروه ماسونی شهر (Memphis) آمریکا (که نام شهر باستانی Memphis مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است. سن مسیح(علیه السلام) نیز در زمان مرگ سی و سه سال بود.


    چند مثال از نمادگرایی فراماسونرها از عدد ۳۳:


    ۱- در حادثه طبس که در اوایل عمر انقلاب اسلامی ایرا ن به وقوع پیوست نکته پنهانی نهفته است. یک سوال مهم پیش می آید که چرا از این همه نقطه در ایران کویرطبس انتخاب شد؟ در جواب این سوال اید بگوییم که اگر نگاه مختصری به جغرافیای این شهر بیندازیم در کمال تعجب خواهیم دید که طبس بر روی مدار 33 درجه زمین قرار گرفته است.


    ۲- دو نفر از رئیس جمهور های آمریکا به نام های نیکد کلدمن و آبراهام ترور شدند نکته جالب در مورد این ترور اینست که یکی از آنها در سالن تئاتر برروی صندلی شماره 33 ترور شد و دیگری در یکی از شهرهای دیگر آمریکا که آن هم بر روی مدار 33 درجه زمین ترور شد


    ۳- جنگ ونبرد صهیونیست ها با لبنان در روز 32 به پایان رسید اما آنها این جنگ را یک روز دیگر ادامه دادن وبا وجود دادن تلفات دوباره به روز سی وسوم کشیدند وجنگ لبنان معروف شد به جنگ 33روزه لبنان.


    ۴ - بالاترین رتبه و درجه میان فراماسونرها این است که کسی به رتبه 33 برسد اگر کسی به رتبه 33 رسید فرمان ودستورش در همه رده ها قابل اجرا میباشد وباید اجرا بشود


    ۵-حکومت صدام حسین حاکم دیکتاتور عراقی که رئیس حزب بعث عراق در زمانه خود بود یکی از بارز ترین حکومت های دست نشانده ماسونی بود ونکته جالب اینکه سرنگونی این حکومت نیز به دست بزرگترین کشور ماسونی جهان آمریکا بود وطول عمر این حکومت 33 سال بوده است.


    ۶-کشور اسرائیل در محل تلاقی مدار 33 درجه زمین بنا شده است.


    ۷-در بررسی آرم ایالات متحده آمریکا خواهید دید که عقابی که درون این آرم است در هر بالش دارای 33 پراست.


    رابطه شیطان پرستی مدرن، فراماسونری و صهیونیسم بین الملل

    رابطه شیطان پرستی مدرن، فراماسونری و صهیونیسم بین الملل

    پژوهشگر

    لیلا صالحی

    پشتیبان:

    حوزه علمیه فاطمیه (سلام الله علیها )یاسوج

     تابستان 92

    —————————————————————-

    مقدمه:

    فراماسونری موضوعی است که در دنیا به خاطر راه اندازی انجمن های زیرزمینی بیشترین بحث را به خود اختصاص داده است. در این مقاله کوشیده ایم که به بررسی ریشه فراماسونری ، تاریخ و دلایل به وجود آمدن آن، معرفی کابالا و در ادامه به بررسی عقاید و نماد های فراماسونری بپردازیم.  در ادامه  به بررسی شکل گیری فراماسونری در آمریکا و انگلیس و دلایل به وجود آمدن گروه های شیطان پرستی اشاره شده است. تشکیل گروه های شیطان پرستی از جمله مباحثی است که دست های پنهان و آلوده فراماسون ها را به همراه داشته و از جهتی حمایت ها و ارتباط سران صهیونیسم با این گروه ها و هدف مشترک آنها در ضدیت با ادیان الهی نشان حقیقت آشکار بر نسل کشی آنهاست در برقراری نظم نوین جهانی.

    1- ریشه فراماسونری

     نقطه اشتراک اکثریت مورخینی که در مورد فراماسونری قلم زنی کرده اند، این است که منشا سازمان جنگ های صلیبی باز می گردد. در واقع هرچند ماسونری به طور رسمی در اوایل قرن هجدهم ، در انگلستان تشکیل یافته و شناخته شد، اما ریشه های سازمان به فرقه ای از صلیبی ها به نام شهسواران معبد باز می­گردد. شهسواران سرزمین های بیشتری می خواستند، این جمعیت مال پرست و حریص در طول مسیر خود بسیاری از مسلمانان را به امید یافتن طلا و جواهرات قتل عام کردند. آنان سرانجام در سال 1099 به اورشلیم رسیدند. موسسین فرقه دو شوالیه به نام های هوق دپا یو[1] و گادفری[2] دسنت امر بودند. در ابتدا این فرقه تنها نه عضو داشت، اما به تدریج گسترش یافت. آنان خود را «سربازان فقیر معبد سلیمان» می نامیدند اما زائرین مسیحی که از اروپا به فلسطین می­آمدند، تحت کنترل کامل این فرقه بودند و شهسواران معبد با پول آنها در مدت بسیار کوتاهی بسیار ثروتمند شدند. به علاوه آنها برای نخستین بار یک سیستم اعتباری و چک شبیه بانک به کار گرفتند و نوعی نظام سرمایه داری قرون وسطائی را بنیان نهاده و از طریق معاملاتی که بر پایه ربا یا بهره قرار داشت راه بانکداری مدرن را هموار کردند. این فرقه به تدریج از عقاید مسیحیت مرتد شدند و هنگامی که در بیت المقدس بودند، اعتقادات مرموز و غریبی برگزیدند. برخی از آنان طی محاکمه های طولانی به انحرافات خود اعتراف کرده و اعلام داشتند که از عقاید مسیحیت دست برداشته و در اجتماعات خویش به حضرت مسیح(ع) اهانت کرده اند. سرانجام[3]به دستور کلیسا و پادشاه فرانسه، رهبران شهسواران معبد، که استاد اعظم نامیده می شد و سرکرده آنها به نام ژاک دموله [4] اعدام شدند و مابقی به زندان افتادند. در ظاهر فرقه متلاشی گشت اما در واقع از بین نرفت. برخی از شهسواران معبد که گریختند، به اسکاتلند که هنوز در قرن چهاردهم اقتدار کلیسا را به رسمیت نشناخته بود، پناهنده شدند و تحت حمایت روبرت بروس[5] تجدید سازمان کردند. آنها به مهمترین صنف در جزایر قرون وسطی انگلستان یعنی لژبنایان رخنه کردند و سرانجام آنرا تحت کنترل خود در آوردند. با شروع عصر مدرن آنان نام خود را به«لژهای ماسونی»که به معنای لژ بنایان می باشد، تغییر نام دادند. آیین اسکاتلندی قدیمی ترین شاخه فراماسونری است و نام هایی که به بالاترین مقام ها درآیین اسکاتلندی داده می شود همان عناوینی است که سده های پیشین به شوالیه های فرقه شهسواران معبد داده می­شد و تا امروز نیزآنها استفاده می شود. به طور خلاصه شهسواران معبد از بین نرفتند بلکه فلسفه، عقاید و شعائر آنها تحت پوشش فراماسونری همچنان باقی مانده است. (فراماسونری جهانی ص9تاص18 )

    2- کابالا راز فراماسونری                                                  

    کتابی به نام کلید حیرام که توسط دو فراماسون به نام کریستفر نایت و روبرت لوماس نگاشته شده حائی حقایق مهمی در ارتباط با ریشه های فراماسونری است. بر اساس فرضیه آنها ریشه تغییر عقاید شهسواران معبد رازی بود که آنها در معبد سلیمان در بیت المقدس جایی که در خرابه های آن دست به کاوش زده بودند، یافتند. آنها در زیر خرابه های معبد هیرود چیزی کشف کردند که دیدگاه آنان را نسبت به جهان تغییر داد و باعث شد علی رغم اینکه شهسواران قبلا مسیحی بوده اند، مجموعه عقاید و فلسفه ای را بپذیرند که کاملا ًبا مسیحیت تفاوت داشته و آیین هاب بدعت گذارانه و تشریفات جادوی سیاه را انجام دهند؛این چیز «کابالا» بوده است. فرهنگ های لغت آنرا شاخه ای محرمانه و اسرارآمیز از یهودیت می دانند. کابالا ساختاری است که ریشه در الحادی و بت پرستی دارد که قبل از تورات وجود داشته و با نزول آن در میان یهودیان رایج شده است. (همان ص20تا23).

    مرات ازکان یک فراماسون ترک در کتاب خود به نام «فراماسونری چیست و به چه چیز شبیه است؟» کابالا را یک نام کلی برای یک فلسفه رمزآمیز و باطنی با اصول ماورارءطبیعی است که خویشاوندی فوق العاده با دین یهود دارد و از آن به عنوان عرفان یهودی نام برده می شود. مورخ یهودی به نام تئودور ریناخ  کابالا را یک سم بی صدا می نامد که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آنرا آلوده کرد. دلیل اینکه او کابالا را یکی از بدترین انحرافات ذهن بشر می نامد، این است که تعالیم آن به شدت با جادوگری ارتباط دارد. هزاران سال، کابالا سنگ بنای هر نوع مراسم جادوگری بود.

    3- عقاید فراماسونری و مصر باستان

    مورخ یهودی به نام فیبر الیوت معتقد است کابالا از مصر باستان آمده است. در مصر باستان مهمترین حامیان رژیم فرعون طبقه کاهنان(ساحران)بودند. بعدها عقاید آنها ریشه کابالا را تشکیل داد. مهمترین عقیده ای که از مصر باستان به فراماسونری مدرن منتقل گشت، این است که جهان با خود و از خود به وجود آمده است و بر حسب احتمال و شانس تکامل یافته است. (همان ص88)

    در اینجا ضروری است که به این نکته اشاره کنیم که یکی از نظام های ملحدی که در قرآن بیشترین اشاره به آن شده مصر باستان است. این سیستم یک نمونه واقعی از نظام شیطانی بوده است. در واقع می توان گفت فراماسونری نماینده مدرن فلسفه فراعنه مصر است.

     

    4- عقاید و اهداف فراماسونری نوین

    اساس فلسفه اومانیسم که ماسونها توجه زیادی به آن دارند، رد ایمان به خدا و پرستش انسان به جای اوست. هدف این سازمان گسترش فلسفه اومانیستی در کل جهان و ریشه کنی ادیان یکتاپرستی است. هدف آنها ساختن جامعه ای است که حتی نامی هم از خدا و دین برده نشود و فقط لذت ها و تمایلات و آرزوها ی نفسانی انسان را ارضا کند. امروزه در خیلی از کشورها  ماسونها تلاش می کنند با مصاحبه های مطبوعاتی، سایت های اینترنتی، تبلیغات و بیانیه های رسانه ای خود را به عنوان سازمانی معرفی کند که صرفا خود راوقف مصالح جامعه کرده است. سازمان هایی مثل روتاری و باشگاه لیون که انواع غیر رسمی فراماسونری هستند، از این جمله اند. ماسونها ادعا می کنند اخلاقیات بدون مذهب می­تواند وجود داشته باشد و باید جهان اخلاقی بدون دین پی ریزی کرد. نیتی که در پشت تمام کارهای عام المنفعه آنان وجود دارد، گسترش این پیام در جهان است. اما این ادعاها فوق­العاده گمراه کننده است. بدون انضباط اخلاقی دین، از خود گذشتگی برای دیگران مفهومی ندارد و انسانها تنها به منافع خویش می اندیشند. ماسونها همواره در این فریبکاری بزرگ نقش رهبری را بر عهده داشته اند. حاصل این فریبکاری خیلی زیان بار است. برنامه بیگانه کردن توده ها از دین که توسط ماسون ها در قرن هجدهم و نوزدهم انجام می گرفت، موجب ظهور ایدئولوژی های بت پرستی نوین مثل نژاد پرستی و فاشیسم و ایدئولوژی های سکولار و خشن چون کمونیسم گردید. اما گروه ها و افراد فراوان دیگری نیز به همین کار مشغولند. ماسون ها آنها را به عنوان «ماسونهای افتخاری»ومتحد خود به حساب می آورند. گروه هایی مثل شیطان پرستان، صهیونیست ها و. . .  .

    به طور خلاصه با نگاهی کوتاه به مجموع آثار ماسونی، می بینیم که این سازمان چیزی نیست جز اومانیسم سازمان یافته، همچنین در می یابیم که هدف آنها برقراری یک نظم اومانیست سکولار در تمام جهان است، آنچه که امروزه از آن  تحت عنوان« نظم نوین جهانی» یاد می­شود.

     

    5- نمادهای اصلی فراماسونری و مفاهیم آنها 

    نمادها در فراماسونری بسیار مهم هستند. فراماسونها مفهوم واقعی فلسفه خود را با نمادها به اعضای خود می آموزند. یک فرد فراماسون که درجه به درجه ارتقاء می یابد، در هر مرحله معنای جدیدی برای هر نماد می آموزد. به این طریق اعضاء گام به گام به عمق فراماسونی نفوذ می کنند. تصورات و طرح های مصریان باستان بارزترین این نمادها هستند. در تمام لژهای فراماسونری و در اکثر مطبوعات ماسونی طرحهای اهرام، ابوالهل و خطوط هیروگلیف را می توان یافت. در واقع فلسفه ماتریالیستی مصر باستان بعد از انقراض این تمدن به حیات خود ادامه داد و یهودیان خاصی آنرا پذیرفتند و در آیین کابالالیستی زنده نگه داشتند. مهمترین این نمادها عبارت اند از:

    5-1 هرم در زیر چشم: معروف ترین نماد فراماسونری در آرم و نشان ایالات متحده آمریکا و همینطور در اسکناس یک دلاری دیده می شود. هرمی که در زیر چشم درون مثلث قرار گرفته، فوق العاده معنی دار است و رهگشای درک فلسفه فراماسونری است. این هرم، نماد ی از خئوپس بزرگترین مقبره فرعون است. در زیرهرم این جمله به زبان لاتین نوشته شده است[6]: «نظم نوین جهان». سنگ فوقانی هرم جدا قرار گرفته است اما به مجرد آنکه نظم نوین جهانی شکل گرفت سنگ فوقانی هم به مابقی هرم ملحق شده و نمادی از تکمیل کار خواهد بود. در این هنگام سلسله مراتب فراماسونری و انجمن های سری که به ساختار هرم می ماند تکمیل می شود و ضد مسیح در رأس هرم جلوس خواهد کرد. (نشانه های پایان ص216تا218)

     پرواضح است که بنیان گذاران آمریکا که این مهر را برگزیدند، ماسون و در نتیجه طرفدار فلسفه اومانیست بوده اند.  

    5-2 ستاره شش پر: نماد معروف دیگر ماسونری، ستاره شش پر است که از روی هم گذاشتن دو مثلث به وجود می آید. این ستاره نماد سنتی یهودیان نیز هست و امروزه در پرچم اسرائیل دیده میشود. گفته می شود اولین بار حضرت سلیمان(ع) از آن به عنوان یک نشان استفاده کرد، بنابراین ستاره شش پر نشان یک پیامبر و یک نماد آسمانی است اما ماسونها عقیده دارند نشانی از بت پرستی مصر باستان است. در قرآن(آیه102سوره بقره) ذکر گردیده که سلیمان پیامبری بود که برخی می­خواستند به او افترا بزنند و او را بی دین و خدا نشناس نشان دهند. فراماسونها این عقیده تحریف شده را به سلیمان پیامبر نسبت می دهند و او را نماینده ی عقاید الحادی مصر باستان می شمارند.  بنابراین در آیین های خود جایگاه مهمی برای او قائل هستند. میکائیل هاوارد مورخ آمریکایی در کتاب خود«توطئه پنهان» می گویید: «از قرون وسطی سلیمان به عنوان جادوگر و کسی که عقاید الحادی را وارد یهودیت کرده است شناخته شد» فراماسون ها معبد سلیمان را به عنوان یک معبد بت پرستی تلقی می کند و به همین دلیل به آن اهمیت می دهد. جعل چنین تصور کفر آمیزی علیه سلیمان پیامبر که یکی از بندگان با ایمان و فرمان بردار خداوند است،  خاستگاه واقعی فراماسونری را نشان میدهد.

    6- فراماسون ها بنیانگذاران آمریکا

    دولت ایالات متحده آمریکا در چهارم جولای 1872 میلادی با همبستگی تنها سیزده ایالت اعلام استقلال کرد. بنیان استقلال کشور آمریکا را فراماسون ها با پیروی از مکاتب یهود و مسیحیت و با الهام از باورها و آیین های فرقه کابالیست پایه گذاری نموده اند. نفوذ باورهای فراماسون ها که بیش از همه متأثراز اعتقادات و آموزش های فرقه کابالیست می باشد، در تدوین قانون اساسی آمریکا و همچنین در تهیه طرح نقوش و تصاویر مهر رسمی اسناد و مدارک دولتی آمریکا و نیز اسکناس تک دلاری که اقتصاد آن کشور بدان وابسته است به روشنی مشاهده می شود. پیش نویس اعلامیه استقلال کشور آمریکا توسط بنیامین فرانکلین سیاستمدار،  نویسنده و همچنین رئیس پیشین لژ فراماسونری ایالت پنسیلوانیا نوشته شده است.  

    تاکنون  شمار زیادی از رؤسای جمهور آمریکا از جمله جورج واشنگتن(نخستین رئیس جمهور) وهمچنین دوازده تن از ژنرالهای بلند پایه وی از اعضای لژهای فراماسونری بوده اند. (اسرار ساختمانی هرم بزرگ گیزا ص313و314)

     

    7- فراماسونها و کشورهای اروپایی

    جرج چهارم، ادوارد هفتم، ادوارد هشتم و جرج ششم پادشاه انگلستان(پدر ملکه کنونی)و همچنین ایدنبورد، همسر ملکه کنونی از جمله انگلیسی های وابسته به فراماسونری می باشند.

    منابع رسمی ماسونی از مازینی[7] به عنوان«استاد اعظم فراماسونری ایتالیا»یاد می کنند. نقش برجسته وی در ابداع و ترویج مفاهیم و اندیشه های خشونت آمیز و عملیات توطئه گرانه و تروریستی جدید بر کسی پوشیده نیست. مازینی با شبکه زرسالاری یهود پیوند تنگاتنگ داشت و در تمامی دوران زندگی سیاسی اش در جهت اهداف این کانون عمل کرد. مازینی رهبر مافیای ایتالیا، پیشگام فاشیسم ایتالیایی و دیکتاتور موسولینی در سده بعد به شمار می رود. (زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران ص371)

     

    8- خدای فراماسونری رمز شیطان پرستی

    خدای ماسونها که در جامه معمار بزرگ ظاهر می شود نامی خاص و ماهیتی ویژه دارد. در آیین تجلیل، معمار بزرگ جهان به صورت«YAH-BUL-ON» نام برده می شود. این نام ترکیبی از سه شخصیت جداگانه است که در یک اسم در آمیخته اند:

    YAH: از یهوه یعنی خدای یهودیان

    BUL: از BAAL خدای زاد و ولد کنعانیان که با «آیین های شهوت آلود و جادوی تقلیدی» تداعی می شود.

    ON: خدای دروغین است که بنابر مندرجات کتاب عهد عتیق، یهوه برای وحدت قوم بنی­اسراییل با وی مبارزه کرد. ولی پس از آن و در حول وحوش صدها سال پس از خلق خدای فراماسونری، شجره شناس قرن 16، جان ویر، BUL را همان شیطان خواند. نامی رمزی برای شیطان پرستی(تشکیلات فراماسونری در ایران ص259تا263)

     

    9- فراماسونری انگلیس و شکل گیری صهیونیسم

    در قرن نوزدهم که عناصر و عوامل فراوان و جدیدی تاریخ اروپا را نقش میزد، یهودی ها به عنوان قوم منحصر به فردی که بر خلاف همه اقوام دیگر در سراسر دنیا پراکنده شده و دولت و سرزمین خاصی نداشتند، به این فکر افتادند که راهی برای خود بیابند. آنها با جریان استعمار، ثروت کلانی اندوخته بودند؛ با ارتباط خود در کشورهای مختلف وارتباط با تشکیلات فراماسونری احساس قدرت می کردند و از بسیاری از جریانات پشت پرده خبر داشتند و چه بسا بسیاری از آنها را خود سازمان می دادند؛ با قدرت پول و سرمایه خصوصا در دنیای مادی و اقتصادی اروپای قرن نوزده،  آنها می توانستند بازیگران قدرتمندی باشند؛ با عقب نشینی کلیسا و برخاستن موانع فرهنگی و اخلاقی، امکان ترویج اندیشه های خود را یافته بودند و با در اختیار گرفتن روزنامه ها و محافل فکری و فرهنگی امکان تأثیرگذاری را یافته بودندو همه اینها ، آنان را به این فکر انداخته بود که می شود به آرزوی دیرینه دولت یهودی جامع عمل پوشاند. (سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران ص44)

    سران صهیونیسم به این نتیجه رسیده بودند که بریتانیا بهترین کشور برای صدور مجوز تأسیس دولت یهودی در فلسطین و عقد قرارداد با اوست. آنها سرانجام در سندی تحت عنوان اعلامیه بالفوربه تاریخ دوم نوامبر 1917میلادی به رؤیای خویش دست یافتند. در این اعلامیه دولت انگلیس به سازمان جهانی صهیونیسم تعهد داد که از ایجاد وطن ملی یهود در فلسطین حمایت کرده و تمام توان و امکانات خود را برای تحقق این هدف به کار گیرد. صهیونیست ها در کمتر از پنج سال مجوزی را که از انگلیسی ها گرفته بودند تبدیل به سندی بین المللی کردند. (ده فرمان جنبش صهیونیسم ص30)

    از آن پس انگلستان تمام تعهداتش را در قبال صهیونیست ها به مرحله اجرا گذاشت و نه تنها اجازه داد که آنان با آزادی عمل هر بلایی که می خواهند بر سر کشور و ملت فلسطین بیاورند، بلکه آنان را در این راه تشویق نموده و حتی با از بین بردن مشکلات و موانع منطقه ای و بین المللی راه را برای صهیونیست ها هموار ساخت و آنان را در کنف حمایت خود قرار داد.

     

    10- آمریکایی های فراماسون و صهیونیسم بین الملل

    در جریان جنگ دوم جهانی پس از حمله هیتلر، دیگر انگلستان، انگلیس سابق نبود و اگر حمایت های آمریکا نبود، صهیونیست ها نمی توانستند کمر راست کنند. به این ترتیب نگاه صهیونیست ها از لندن به سمت واشنگتن معطوف گشت. اگر اعلامیه بالفور سمبل اتحاد شیطانی میان صهیونیسم و استعمار پیر انگلستان بود، توافقنامه بالتیمور 1942 سمبل توافق اهریمنی دو جریان صهیونیسم بین الملل و فراماسونری آمریکا قلمداد می شد. امروزه با گذشت بیش از نیم قرن از اعلامیه بالتیمور، تاییدیه آمریکا همچنان مهمترین و قویترین عامل حفظ صیانت و بقای رژیم صهیونیستی به شمار می رود و این رابطه جهنمی به اشکال گوناگون ادامه دارد. در بعد مالی به وسیله وام، کمک بلاعوض و بودجه های ویژه اضطراری آن هم از حساب دولت مسیحی ایالات متحده به ملت یهود. در زمینه نظامی پیشرفته ترین سلاح ها را در اختیارش گذارده تا همچنان قدرت برتر منطقه به ویژه دربرابراعراب باقی بماند. در سیاست و قانون، تمام خطاها، اشتباهات، جنایات و تجاوزاتش را توجیه کرد و در محافل بین المللی، اسراییل و اعمالش را مورد حمایت خود قرار داد. اما در بعد تبلیغات تا آنجا پیش رفت که صهیونیست ها توانستند در ذهن و افکار عمومی تمام ملل جهان نفوذ کرده و آن را تحت الشعاع قرار دهند. (همان ص32)

    جان فاستر دالس، وزیر خارجه دولت آیزنهاور طی نطقی در برابر انجمن صهیونیستی«بنای برث» اظهار داشت: تمدن مغرب زمین در ماهیت اومانیستی خود بر اساس عقاید یهود بنا شده است، ازاینرو دولت های غربی باید متوجه باشند که بر آنان لازم است با عزم جازم از این تمدن که پشتوانه اش اسراییل است، دفاع کنند. (الصلیبیون الجدد ص82)

    رابطه تنگاتنگ فراماسون ها با صهیونیست ها تا حدی است که متن سخنرانی ها و اظهارات بوش توسط کشیش صهیونیست مایکل گرسون تنظیم و نگاشته می شد. (یهود وصهیونیسم ص716)

    آلیا عزت بگوویچ رئیس جمهور سابق بوسنی هرزگوین و یکی از اندیشمندان جهان اسلام معتقد است که فلسفه ماسونی که بشارت دهنده رنسانس انسانی برمبنای شالوده علمی می باشد خود، پوزیتویستی و یهودی است. در صورتی که رابطه درونی و بیرونی پوزیتویسم، ماسونگری و یهودیت مورد کنکاش قرار گیرد؛بسیار جالب توجه است که چنین بررسی تنها ناظر بر بعد فکری و نظری موضوع نبوده بلکه می تواند مبین تاثیرات و ارتباطاط متقابل آنها با یکدیگر باشد. (پروتستانیزم[8]، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی ص51)

    در فراماسونری دنیایی انسان محور و به تعبیر درست تر یهودی محور پیش بینی می شود. بنابراین صهیونیسم خداباوری نیست؛ بلکه دیدگاهی مبتنی بر برتری و حاکمیت یهودیان است. آنچه مهم است حفظ یهودیان، برتری یهودیت و دفاع از یهودیت است نه خداباوری که در دین یهودیت مهم است.

    از آغاز تأسیس رژیم صهیونیستی، این رژیم همواره با کمک های پی در پی و بی دریغ اقتصادی ایالات متحده، توانسته است موجودیت خویش را حفظ کند. وابستگی اسراییل به حمایت های همه جانبه ایالات متحده، برای این رژیم چنان بنیادی و حیاتی است که کارشناسان اقتصادی و ناظران سیاسی غرب، تاکید می کنند چنانچه ایالت متحده از کمک مالی و حمایت این رژیم دست بردارد، سرنوشت محتوم رژیم صهیونیستی، چیزی جز ورشکستگی و نابودی نیست. (یهود وصهیونیسم ص720)

    سوالی که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که؛ دلیل حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی چیست؟

    نویسندگان یهودی کتاب جامعه اسراییل تحت عنوان نقش اسراییل در آسیا و آفریقا تاکید دارند که نخستین رابطه اسراییل با امپریالیزم، نقشی است که اسراییل به عنوان سگ زنجیری امپریالیزم در خاورمیانه دارد و برای انجام این منظور به اسراییل کمک مالی و امتیاز داده می شود. (جامعه اسراییل ص29)

    در واقع اسراییل به منظور پاسداری از منافع غرب نقش ژاندارم را در خاور میانه برای آمریکا بازی می کند. از طرفی یهودیان از مقتدرترین و سازمان یافته ترین تشکل های سیاسی ایالات متحده به شمار می آیند، به طوری که لی اوبرین نویسنده آمریکایی میگوید:در سالنامه یهودیان آمریکایی، بیش از دویست یهودی لیست گردیده که این موضوع نشان می دهد یهودیان، سازمان یافته ترین گروه در میان اقلیت های آمریکایی می باشند. کنیسه ها، مراکز مخصوص جوانان، جوامع و آژانس های ارتباطی، مؤسسات جمع کننده کمک های  مالی، گروه های فرهنگی و آموزشی، مجامع و لژهای برادری نمونه هایی از این مؤسسات است. (سازمان های یهودی آمریکا ص16) این امر باعث شده است که نامزدهای ریاست جمهوری در فعالیت های خود به طور جدی و اساسی به این قوم نظر داشته و پس از ایستادن بر سکوی پیروزی و ورود به کاخ سفید خود را مدیون این جماعت می شمارند. (یهود و صهیونیسم ص685)

    کثرت این یهودیان در کاخ سفید چنان است که عده ای آن را به«معبد یهودی»تشبیه کرده اند[9].

    از سوی دیگرهم اینک 20% از میلیونرهای آمریکایی و 140 نفر از چهارصد ثروتمند برجسته این کشور از یهودیان هستند. البته یکی از دلایل حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی همین مطلب است که اقتصاد آمریکا بر پاشنه ثروت یهودیان صهیونیستی می چرخد. (همان ص628)

     

    11- پروتکل های دانشوران صهیون

    صهیونیست ها در سال 1897 در شهر بال سوئیس انجمنی برگذار کردند در آن پایه های برنامه تسلط بر جهان ریخته شد. آنها صورت جلسه هایی از بخش های گوناگون مجمع جمع کرده و نام آنها را پروتکل گذاردند. پروتکل ها برای این است که با مریدهای خاص خود ارتباط برقرار کنند و از این انجمن های سری حفاظت کنند. پروتکل هل دارای 24 عدد می باشد و بیشتر شبیه آموزش و آیین هاست تا صورت مجلس. (پروتکل دانشوران صهیون ص16)

    با بررسی و مطالعه این پروتکل ها می توان به اهداف مشترک صهیونیست ها و فراماسون ها وراز ارتباط آنان پی برده و دلیل حمایت و پی ریزی فرقه هایی مانند شیطان پرستی از طرف آنها کاملا روشن می شود. در اینجا به خلاصه ای از برخی پروتکل های مرتبط با موضوع اشاره ای می کنیم.

    پروتکل اول: حق در زور است، قدرت فراماسون یهود شکست ناپذیر است. مشروبات قوی، کهنه پرستی و خوشگذرانی اصول و قواعد حکومت صهیونیسم و فراماسون است.

    پروتکل سوم: ارتش فراماسون های یهود، هدف اساسی برنامه آینده مدارس ملی فراماسون ها هستند.

    پروتکل پنجم: راه های تصرف قدرت فراماسونری، ما ایمان مردم را نسبت به خدا ضعیف می کنیم . برای آنکه بر افکار عمومی مسلط شویم باید مردم را در حالت گیجی و سرگردانی نگه داشته و آداب و رسوم آنها را طوری افراطی کنیم که مردم در این هرج و مرج نتوانند کاری انجام دهند و از برقراری تفاهم میان خود عاجز شوند.

    پروتکل نهم: پیاده کردن خط مش فرقه فراماسونری، کلمه رمز فراماسون، ایجاد دیکتاتوری فراماسونری. ما به درون سیستم قانون گذاری، انتخابات و نیز مطبوعات و از همه مهمتر سیستم تعلیم و تربیت رفته و فرضیه هایی که می دانیم غلط است به ملت ها تلقین می کنیم و آنها را در جهت منافع خویش سوق می دهیم.

    پروتکل دهم: رؤسای جمهور مخلوقات فراماسونری هستند، پشکیل حکومت استبداد فراماسونری، تزریق بیماری ها و ایرادات دیگر فراماسونری پروتکل پانزدهم:چند برابر کردن لژهای ماسونی، فراماسونری راهنمای تمام جمعیت های سری، ترویج فحشا(پروتکل دانشوران صهیون ص31تاص99)

     

    12- چگونگی شکل گیری شیطان پرستی نوین

    بعد از جنگ جهانی دوم به ویژه در پنجاه سال اخیر در حکومت های اروپایی و آمریکا جریان فکری به نام معنویت و شناخت دینی

    شکل گرفت. قدرت های سکولار که از دیر باز به نام های مختلف با دین مبارزه می کردند، امروزه دریافتند روش های گذشته منسوخ شده ودیگر پاسخگو نمی باشد و برای مبارزه با دین به سلاح ها و روش های دیگری نیاز است.  لذا آنها مراکز پژوهشی گسترده ای را برای دریافت راهکارهای مناسب جهت سلطه بر جهان به ویژه جهان اسلام راه اندازی کرده اند. بخشی از آنچه که از این مراکز به عنوان نسخه مقابله با دین گرایی مردم بیرون آمده، عبارت است از:ایجاد گروه ها و فرقه های جادوگری، خرافه پرستی و شیطان پرستی با هدف انحراف فکری و دینی مردم.

     

    13- صهیونیست مبلغ عقاید مشترک فراماسونری و شیطان پرستی نوین 

    شیطان پرستی نوین بر خلاف شیطان پرستی قدیمی اعتقادی به وجود شیطان خارجی ندارد بلکه شیطان را در طبیعت و وجود هر انسانی می داند و مراسم شیطان پرستی جدید مراسمی است برای دعوت از شیطان باطنی و اهریمنی درونی که با اعمال جنسی آرام و ارضا می شود. آنها جسم پرست هستند و معتقدند انسان باید کامل ترین لذات جسمانی و جنسی را در این دنیا ببرد. یکی از ابعاد اعتقادی شیطان پرستان و فراماسون ها  که به صورت مشترک آنرا مورد حمله قرار می دهند، مسأله معاد است. آنها جهان آخرت را انکار کرده و به جای آن تناسخ را مطرح می کنند. با ایجاد شبهه و سست کردن ایمان به آخرت، عقایدی مثل شهادت، جهاد، مبارزه در راه خدا بی معنی خواهد بود. از آنجا که رژیم صهیونیستی این مسائل را مانعی بزرگ بر سر راه اهداف استعماری خویش خصوصا در مسئله فلسطین می بیند؛از اینرو برای ترویج عقاید شیطان پرستی و صرف هزینه های هنگفت برای گسترش و نفوذ آن در بین تمام ملت ها از هیچ تلاشی مضایقه نمی کند.   موضوع قابل توجهی که در قوانین کلی شیطان پرستی مدرن وجود دارد این است که همه آنها به نحوی نقطه مقابل قوانین موجود در دین الهی و در حقیقت همان ضد مذهب است و نه مذهبی مجزا و تنها لجبازی انسان است در مقابل یک سری قوانین باز دارنده و امر کننده به نام دین. (جهان تاریک ص43)

     

    14- صهیونیسم مروج موسیقی شیطان پرستی

    به نوشته کتاب مقدس شیطان قبل از هبوط در مقام مسئول امور موسیقی آسمان بوده است. سوالی که پیش می آید این است که چرا موسیقی متال، راک ومانند آنرا مروج شیطان پرستی می دانند؟موضوع پیام آهنگ های این موسیقی ها اساسا کفربه خدا و انبیای الهی و نفی عدالت و محبت خداست. البته موضوعات دیگری هم مثل دعوت به زنا، خشونت، سکس، مواد مخدر، خودکشی، قتل و . . . در این آهنگ ها موج می زند. (همان ص122) اکنون موسیقی بی ریشه جاز که از موسیقی Yidish یهودیان گرفته شده در همه زوایای ذهن جوانان رخنه کرده، به طوری که مایکل جکسون یهودی را از تمام مقدسین کلیسا برتر می دانند. به گزارش خبرگذاری فارس یکی از افراد مؤثر گروه شیطان پرست هوی متال در ایران، طی اعتراف خود اعلام کرد، عناصری از رژیم صهیونیستی که در کشور امارات حضور دارند، شبکه اصلی هدایت گروه های هوی متال را در ایران در دست دارند و به حساب های ارزی این گروه در شبکه بانکی کشور که از طریق شبکه اینترنت هدایت می شود، در سال گذشته حدود «هشت میلیارد دلار آمریکایی»واریز شده است که بین گروه های شیطان پرست در شهرهای مختلف ایران توزیع می گردد. (جهان تاریک ص99)

    سردمداران صهیونیسم و بزرگان فراماسونری برای اینکه به اهداف خود در جهان دست یابند  و مردم خصوصا جوانان را از دین دور کرده به سمت اهداف خود پیش برند؛با حمایت از این گروه های موسیقی شیطان پرستی برای  رواج آنها در همه جای جهان از هیچ تلاش و هزینه و. . . کوتاهی نمی کنند.

     

    15- فراماسون ها احیاگر و صهیونیست ها حامی شیطان پرستی

     در اوایل قرن 19 برای چندمین بار گروه های شیطان پرستی توسط فراماسون های اروپا، در شهر لندن به عنوان مراکز شیطان پرستی راه اندازی و فعال شد. تشکیل باشگاه آتش-جهنم از جمله آنهاست و استفاده از مواد مخدر و انجام مراسم مبتذل از جمله فعالیت های این گروه ها بود. در قرن 20 و21 به ویژه در پنجاه سال گذشته احیای جادوگری و شیطان پرستی این بار با همپیمانی صهیونیست ها و فراماسون ها با هدف مقابله با دین در تمام کشور ها آغاز شده و با همه توان اقتصادی، فنی و هنری به میدان آمده اند چراکه شکست اردوی ضد دینی خود را با گرایش روزافزون مردم تمام کشورها به ویژه مردم غرب به دین حس کرده بودند. سرمایه داران صهیونیستی از دههی 1960. م به بعد حمایت از گروه های شیطان پرستی و تشکیل گروه های جدید شیطان پرستی را به طور جدی در دستور کار خود قرار داده و موفق شدند در شهر فرانسیسکو کلیسای شیطان را تاسیس کرده و انجیل شیطان بنویسند. بنیان گذار این کلیسا یک یهودی از خاندان لوی به نام آنتوان لوی است ، در آنجا مناسک جنسی جایگاه خاصی دارد.  صنعت سکس که در ردیف سودآورترین تجارت های جهانی است به همراه صنایع مشروب سازی، قاچاق مواد مخدر، قمار و صنعت سینما در انحصار یهود است. و اینک صهیونیسم جهانی با ترویج شیطان پرستی  با اسطوره سازی و با ارائه مطالب گمراه کننده سعی در تحقیر جوانان و برده داری نوین دارد. (جهان تاریک ص94و95)

    امروزه در کشور آمریکا شیطان پرستی در شمار مذاهب رسمی است وآنان از پرداخت مالیات هم معاف می باشند. حتی شیطان پرستی دارای دانشکده ویژه خود می باشد تا جایی که صدها دانشجو در رشته علوم شیطان پرستی و جادوگری تحصیل می کنند. (همان ص589)

    بر اساس بررسی های به عمل آمده حدود 30% از انجمن های سری جهان، یهودی اند.  در ایالات متحده با آنکه یهودیان از3% جمعیت تجاوز نمی کنند ولی 20%الی50% از طرفداران و مبلغان ادیان و مسلک های ساختگی مانند شیطان پرستی، فراماسونری و بهائیت؛یهودی اند. (الیهودی العالمی ص45)

     

    16- شیطان پرستی در هالیوود با حمایت صهیونیسم

    یکی از مهمترین محورها برای رسیدن به اهداف صهیونیست ها، تهاجم به فرهنگ ملت ها و مبانی اعتقادی آنهاست که با تسلط بر رسانه های ارتباطی به خصوص سینما و گنجاندن خرافات دینی در قالب مسائل شیطانی و شیطان پرستی در کمپانی های بزرگ فیلم سازی مانند هالیوود که با سرمایه و مدیریت صهیونیست ها هدایت می شود، تولید و به بازار جهانی عرضه می شود. (چکیده مقالات همایش ملی جنگ نرم)

    برداشت های جدید از کتاب مقدس مبتنی بر آزاد شدن شیطان پس از هزاران سال از زنجیر و خروج از چاه بی انتها(عهد جدید، مکاشفه، باب بیستم)پایه های فکری تولیدکنندگان هالیوودی را تشکیل داده و زمینه های به تصویر کشیدن شیطان را در رسانه های غربی به وجود آورده است. به عنوان مثال با تولید و پخش گسترده مجموعه هایی همچون هری پاتر، با پررنگ نشان دادن جشن های هالووین[10] و. . . گرایش به آیین های خرافی و شیطان پرستی و علاقه به جادوگری  در حال گسترش است.

    گروه ها و فرقه های شیطان پرستی اعم ازگروه های موسیقی شیطانی و یا فرقه های دیگر علائم مختلفی دارند؛مانند:بز مندس(بز شاخدار)، ستاره پنج ضلعی وارونه، ستارهشش رأس، عدد وحش یا 666 یا fff به عنوان ششمین حرف انگلیسی، اسکلت، صلیب وارونه، چشم لوسیفر و ده ها علامت و نشان دیگر. ذکر آنچه ضروری به نظر می رسد مشابهت و مشترک بودن بسیاری از این علائم و نشانه ها بین صهیونیست ها و فراماسون ها و حکومت و دولت آمریکا است. به عنوان مثال چشم لوسیفر یا چشم شیطان که در بین شیطان پرستان نماد قدرت و حکومت است، علامت معروف فراماسونری محسوب شده و در سردر لژهای فراماسونرها دیده می شود. همین علامت در بالای بز مندس، نماد شیطان پرستان و نیز روی دلار آمریکا ملاحظه می شود.

    علامت ستاره شش گوش در افکار عمومی به عنوان نماد یهودی ها شناخته شده و به آن ستاره «داوودی» یا «مهر سلیمان» نیز می گویند. شیطان پرستان این علامت را قویترین علامت خود می دانند. ستاره شش گوش از6ضلع، 6زاویه و 6مثلث کوچک ساخته شده که معرف عدد 666 می باشد و در بین شیطان پرستان عدد ویژه ای است.

    اشتراک این علائم بین صهیونیست ها، فراماسونرها و شیطان پرستان[11] این مفهوم را القا می کند که همگی آنها در هدف مشترک بوده و در ضدیت با دین و خداپرستی ملت ها با یکدیگر همپیمان هستند.

     


    نتیجه گیری

    هدف فراماسون ها گسترش فلسفه امانیستی در کل جهان و ریشه کنی ادیان یکتاپرستی است وآنها خواهان ساختن جامعه ی جهانی هستند که در آن حتی نامی از خدا و دین برده نشود و فقط لذت ها و آرزوهای نفسانی انسان را ارضا کند. از طرفی صهیونیسم بین الملل رویای تسلط کامل بر جهان را در سر داشته و مدعی تشکیل حکومت واحد جهانی می باشد و در این راه موانعی مانند دین را در مقابل خود می بیند؛لذا آنها مراکز پژوهشی گسترده ای را برای دریافت راهکارهای مناسب جهت سلطه بر جهان به ویژه جهان اسلام راه اندازی کرده اند. بخشی از آنچه که از این مراکز به عنوان نسخه مقابله با دین گرایی مردم بیرون آمده، عبارت است از:ایجاد گروه ها و فرقه های جادوگری، خرافه پرستی و شیطان پرستی با هدف انحراف فکری و دینی مردم. در واقع می توان شیطان پرستی را زاییده همکاری مشترک فراماسونری و صهیونیسم بین الملل در مبارزه با دین و خدا برای رسیدن به اهداف مشترکشان نامید. لذا درعصر کنونی  که بیش از هر زمانی جبهه شیطان، صاحب قدرت و تزویرو امکانات شده است و فیلم ها، آهنگ ها، سایت ها، وبلاگها و ابزارهای متعددی، جوانان را به فساد و تباهی دعوت میکند؛بر ماست که به کارگیری خرد و بصیرت، رجوع به فطرت و وجدان پاک بشری و دقت و مطالعه بیشتر با این اندیشه ها مواجه شویم تا اسیر تباهی نشویم. برای مسلح شدن درمقابله با این امواج ترجمه آثار، تالیف کتب، تهیه گزارش و فیلم وبالا بردن سطح آگاهی های مردم خصوصا جوانان و نوجوانان از اهم نیازهاست.

    تصاویر:

    1- سر بز (Goat Head) : بز شاخدار ،  ‌بز مندس Mendes (همان ba’al بعل خدای باروی مصر باستان)،  ‌بافومت،  خدای جادو،  scapegoat (بز طلیعه یا قربانی) این یکی از راه‌های شیطان‌پرستان برای مسخره کردن مسیح است زیرا گفته می‌شود که مسیح مانند بره‌‌ای برای گناهان بشر کشته شد .  همانطور که در توضیح نمادهای اول اشاره شد ، ‌این نماد تصویر کاملی است از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام.

    Uned - Copy - Copy (3)

    Uned - Copy.jpg1 

    2- (Anti justice) : با توجه به اینکه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار می آمده است شیطان‌پرستان تبر رو به پایین را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پیمودن مسیر تاریک انتخاب کرده‌اند همچنین گفتنی است که فمنیست‌ها از دو تبر رو به بالا به معنی مادر‌سالاری باستانی استفاده می‌نمودند.  

     Uned

    3- چشمی در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye) : چشم در برخی نمادهای روشنفکری نیز به کار می‌رود . اما شیطان‌پرستی اعتقاد دارند چشم در بالای هرم ” ‌چشم شیطان ” است و ” بر همه جا نظارت و اشراف دارد ” .  این علامت در پیشگویی، ‌ جادوگری،  نفرین‌گری و کنترل‌های مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار می‌گیرد . گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکایی به کار رفته است .  

    Uned - Copy - Copy

    Uned - Copy

    4- :666 یک سمبل با عنوان « شماره تلفن شیطان » توسط گروه‌های هوی متال وارد ایران اسلامی شده اما در حقیقت علامت انسان و نشانه جانور در میان شیطان‌پرستان تلقی می‌شود و براساس مکاشافات 13:18 « . . .  پس هر کس حکمت دارد عدد وحش را بشمارد ، زیرا که عدد انسان است و عددش 666 است .  » .  

     

    Uned - Copy - Copy (2)

    Uned - Copy - Copy (4)

    5- از نماد های فراماسونی ، سر بز نماد گره های شیطان پرست.

     th (1)

    6- ستاره داوود،  نشان صهیونسیست ها و نماد گرو های شیطان پرست.

     th

     

    7- نماد ماسونی ، مار نمادی است از مسیر تدریجی اسرائیل به سمت حکومت مطلقه جهانی، ، سر مار نشان از رهبران ، آشنا به اسرار (کابالیست ها) صهیونیسم است.

    Uned - Copy - Copy (5)

    ——————————————————————————————

    ومن الله التوفیق

    لیلا صالحی

    پایان

    هشدار:

    * لطفاً مطالب سایت را بدون ذکر منبع کپی نکنید.

    ** تمامی حقوق این مقاله متعلق به نویسنده /پشتیبان ومبلغان سایبری می باشد.هرگونه کپی برداری واستفاده به اسم شخص دیگر(تغییر نام نویسنده)شرعاً وقانوناَ جایز نمی باشد.

    فهرست منابع کلی:————————————————–

    1-قرآن کریم

    2-کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)انجمن پخش کتب مقدس، لندن:1969

    3-العاصی الطویل، یوسف، الصلیبیون الجدد، مکتبه، مدبولی، القاهره:1997/م

    4-اوبرین، لی، سازمان های یهودی آمریکا، ترجمه ع. ناصری، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، چاپ دوم، تهران:1375

    5-حنگبی، حیم، جامعه اسراییل، ترجمه علی کشتگر، انتشارات شبگیر، تهران:1351

    6-دبیر خانه دائمی همایش ملی جنگ نرم، چکیده مقالات همایش ملی جنگ نرم، انتشارات علیاء، چاپ اول، تهران:1389

    7- شریفی، احمدحسین، جنگ نرم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم:1389

    8-شهبازی، عبدالله، زرسالاران یهودی و پارسی-استعمار بریتانیا و ایران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، جلد پنجم، چاپ سوم، تهران:1387

    9-صایغ، انیس، ده فرمان جنبش صهیونیسم، انتشارات العمی، چاپ دوم، تهران:1384

    10-صاحب خلق، نصیر، پروتستانیزم,پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، موسسه انتشارات و تبلیغات هلال احمر، چاپ پنجم، تهران:1387

    11-علوی طباطبایی، سید ابوالحسن، هالیوود و فرجام جهان، انتشارات هلال، چاپ دوم، تهران:1387

    12-فاطمیان، علی، نشانه های پایان، سازمان چاپ و انتشارات

    13-فورد، هنری، الیهودی العالمی، ترجمه علی الجوهری، دارالفضیله، القاهره:2001/م

    14-کریمی، حمید، جهان تاریک، انتشارات بوستان کتاب، چاپ سوم، قم:1389

    15-کریمیان، احمد، یهودوصهیونیسم، موسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم، چاپ سوم، قم:1389

    16-کشی افشار، حسین، اسرار ساختمانی هرم بزرگ گیزا، انتشارات دانشگاه تهران

    17-لامبن، ژرژ، پروتکل سران صهیون، ترجمه شهلا المعی، انتشارات العمی، چاپ اول، تهران:1388

    18-مجله سراب، ضمیمه روزنامه جام جم، مدیر مسئول بیژن مقدم

    19-موسسه هطالعات و پژوهش های سیاسی، سازمان های یهودی و صهیونیستی، چاپ سوم، تهران:1387

    20-میر، حسین، تشکیلات فراماسونری در ایران

    21-هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ترجمه دکتر سید داوود میر ترابی، انتشارات العمی، چاپ چهارم، تهران:1389

     منابع مطالب:…………………………….

    [1] -Hugh de payens

    [2][2] -godfery de st. omer

    [3]- سال 1314|م

    [4] -Jacques de molay

    [5] -Robert the Bruce

    [6] -NOVUS ORDO Seclorum

    [7] -Giuseppe Mazzini(1805-1872)

    [8] -نهضت اصلاح دینی قرن 16 اروپا

    [9]- ر. ک:هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمه علی الجوهری، ذیل صفحات106و108

    [10]- یکی از مراسم شیطان پرستان که بین مردم آمریکا و انگلیس رایج بوده و همه ساله در شب 31 اکتبر کودکان و نوجوانان لباس های ترسناک شیطانی و جادویی به تن کرده و در طول شب در کوچه و بازار مردم را می ترسانند.

    [11]- ر. ک: حمید کریمی، جهان تاریک، صفحات103 تا120

    فتنه ی یمانی دروغین!

    سید احمد الحسن یمانی کیست؟

    کسی که ادعا میکند یمانی و پسر امام زمان و نائب خاص اوست

     

    او ادعا دارد از سوی امام زمان (عج) مأموریت یافته تا همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد ، و آن ها را به قیام در راه حق بر علیه ظالمان دعوت کند!

     

    *او می گوید به محض اینکه تعداد سپاهیانش به ده هزار نفر برسد، اقدام به قیام سراسری خواهد کرد.

     

    او جهت تبلیغ تفکر خود اقدام به چاپ و نشر کتاب هایی کرده است، لذا برخی افراد ساده لوح و بی اطلاع را فریب داده است.

     

    او علم اصول فقه در حوزه های علمیه را به گوساله سامری تشبیه کرده است، که توسط امام زمان (عج) به دور ریخته خواهد شد    

     

    استفاده از ستاره و آرم مخصوص صهیونیست‌‌ها در آرم ساخته شده مخصوص یمانی جای بسیار تامل است. 

     

    وی مدعی است برای تعجیل در فرج باید خون علمای شیعه علی الخصوص آیت الله سیستانی ریخته شود و همچنین علما را بت خطاب می کند.

     

    او میگوید من انتظار یاری علمای دین را ندارم، زیرا بسیاری از آنان با امام زمان (عج) با لسان وسنان جنگ خواهند کرد، چون با ظهور امام زمان (عج) بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده می شود.

     

    همچنین گفته است که ما آمده ایم که وساطت علماء بین مردم و دین و خدا را حذف کنیم.

     

    * در مطالب بالا روشن است که چقدر به علما توهین می کند

    * در حالیکه از دیدگاه تعالیم اهل بیت: واسطه مردم و اهل بیت ، علماء هستند.

    و لازم است ایشان بداند علمایی را که باید با آنان مخالفت کنید علمای دروغین و جعلی وهابیت و ... است.

     

    * او خود را سید می خواند و گاهی عمامه سیاه بر سر می کند.

    * اما این فرد سید نیست، نام او احمد اسماعیل گاطع و اصل و نسب او از طایفه « صیامر » معلوم و معروف است.         

     

     

    با این همه ادعایی که دارد!

    * از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، و سخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است.

     

    * ادّعا می‌کند که ، برای اولین بار امام زمان (عج) را در عالم خواب دیده است و برای دومین بار در عالم بیداری با او دیدار داشته است و حضرت او را نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزه ها آگاه می کند.

    * آقای یمانی عزیز! یادتان رفته بود شما فرزند امام زمان هستید و احتمالا همیشه باید او را ببینید.

    نه برای اولین بار در خواب و دومین بار در بیداری!

                                      

    *همچنین شما خود را احمد بن الحسن نامیده بودید!

    *حال ما نمی دانیم فرزند حسن هستید یا امام زمان؟

     

    احادیثی را که درباره مدح یمانی و این که پرچم او پرچم هدایت است، وارد شده، را بر خود تطبیق می کند.

    * اما در روایات وارد شده است که یمانی ، خراسانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز خروج می کنند.

    آقای یمانی عزیز! فکر نمی کنید کمی زودتر قیام کرده اید.

    پس فکر خراسانی و سفیانی ساختگی جدید هم باشید.

     

    او خود را یمانی می نامد در حالیکه اهل عراق است.

    * آقای یمانی لازم است بدانید سید یمانی از یمن خروج میکند نه از عراق!

     

    از حرف های عجیب تر او این است که می گوید جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت می دهند.

    * بنابراین پیروزی او با امدادهای غیبی باید حتمی باشد ، در حالی که از مردم عراق طلب نصرت می کند.

                                          

    می گویند او سقوط صدام را پیش بینی کرده است.

    * اما قبل از ایشان این پیشگویی توسط امام خمینی شده بود.

     

    او می گوید من وصی امام زمان هستم.

    * معلوم است که وصی باید بعد از مرگ مُوصی وارد عمل شود ، نه در حال حیات مُوصی وقبل از مرگ او !

     

    ایشان می گوید من یک روستایی ساده هستم وهیچ گونه ادّعایی ندارم .

    * اما در عین حال میگوید خدا مرا برگزیده وائمه همراه من هستند . ومن صاحب نفس مطمئنه ام و نور سراسر وجود مرا فرا گرفته و ……                                                                        

     

    در پیاده روی اربعین 94 موکب هایی وجود داشت که به تبلیغ این فرد به طور علنی می پرداختند.

     

    طرفداران این فرد در تلگرام و اینستاگرام فعالند و می گویند که ظهور اتفاق افتاده است.

     

    *مراقب باشید عضو این کانال نشده و دوستان را نیز آگاه کنید.

     

    * اگر هوشیار نباشیم سرانجاممان پیروی از فرقه های خرافی و دست ساز اجانب است که ندانسته و ناخواسته به دام آنها گرفتار خواهیم شد.

     

    به کانال تلگرام کانون بصیرت telegram.me/kanoon_basirat 

    و صفحه اینستاگرام کانون بصیرت instagram.com/kanoon_basirat

     

    بپیوندید.


    پر هزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 3

    بسیاری از بازی های رایانه ای و پلی استیشن آثار مخربی دارد که ما نیز نادانسته از آن ها استفاده می کنیمغافل از آنکه همین آثار مخرب در ذهن کودکان و نوجوانان و حتیجوانان ما اثرگذار است. 

    لذا باید از استفاده ی چنین بازی هایی اجتناب کنیم تا در نتیجه یک زندگی شیطانی و مخرب را به محیط خانواده و جامعه وارد نسازیم.

     

    نقد محتوای بازی GTA:

    1. خون و خشونت در بازی: 

    بازی بسیار خشونت آمیز ساخته شده است و مأموریت­‌های بسیار زیادی در بازی وجود دارد کهبازی­‌ کننده می­‌بایست در نقش هر کدام از سه شخصیت اصلی بازی به کشتن یا شکنجه و یا صدمه زدن به دیگران بپردازد.

    این خشونت بی حد و حصر بازی کننده را به قصاوت قلبی نزدیک می­‌کند و در انجام این گونهفعالیت­‌ها در بازی احساس لذت خواهد کرد.

     

    2. نمایش دروغین آزادی: 

    در بازی آزادی بسیار زیادی برای هر چیزی داده می­‌شود، برای انتخاب ماشین، خانه، خرید یک مرکز تجاری، اسلحه، لباس و … هر آنچه که در بازی می­‌توان به مخاطب نمایش داد.

    این­‌ها همه آزادی عملی را به مخاطب می‌­دهد که او تصور خواهد کرد این‌ها همه حقایق جامعه­‌ی غربی و لیبرال است و در واقعیت هم مسائل به همین شکل می‌­باشد.

     

    3. شوخی‌­های مختص بزرگسال و روابط آزاد جنسی:

    شخصیت­‌های بازی به عنوان اساتید رذائل اخلاقی به قدری توسط سازندگان خوب پرداخت شده‌­اند که باعث هم‌ذات‌پنداری مخاطب با آنها می‌­شود.

    از سوی دیگر روابط جنسی در بازی به شکلی نامناسب طراحی شده است.

     

    4. نمایش ضعف پلیس در برخورد با مجرمین: 

    انجام جرم و قتل و به طور کلی هر گونه خلافی در بازی به آسانترین راهی صورت می­‌گیرد که این قضیه در ذهن مخاطبین کم سن و سال بسیار آسیب ایجاد می­‌کند و موجب وقوع اتفاقات ناگواری خواهد شد؛ امّا بازدارندگی پلیس در مقابل این اتفاقات در حد و اندازه‌­ای که باید باشد نیست و حتی ماهیت پلیس در بازی به سخره گرفته شده و زیر سوال برده می‌­شود وقتی به راحتی می‌­توان از سدشان گذشت و با چند ترفند ساده می­‌توان از دست­شان فرار کرد.

     

    5. دزدی و سرقت:

    یکی از کارهایی که در این بازی می توان به راحتی انجام داد سرقت است. وسایلی همچون ماشین وموتور سیکلت از بیشترین وسایلی است که به راحتی می توان سرقت کرد.

    سرقت در این بازی آنچنان جایگاهی دارد که می توان به تنهایی یک ماشین و یا موتور را بدون آنکه کوچکترین دردسری داشته باشد سرقت کرد که در این مورد به بازی کننده چنین القاء می شود که به راحتی می توان دزدی کرد.

    telegram.me/kanoon_basirat

    Instagram:kanoon_basirat