اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

چرا امیرالمومنین (علیه السلام) نام خلفاء را بر فرزندانش نهاده است؟


چرا امیرالمومنین (علیه السلام) نام خلفاء را بر فرزندانش نهاده است؟

آیا
این کاردلیل بر حسن روابط است؟!

کسانی که به طور گسترده این‌گونه شبهات را بین عموم منتشر می‌کنند تنها قصد فریب مردم را دارند و بس.

آنها می‌خواهند با عوام فریبی،جنایات خلفاء را پنهان کرده و مردم را به این‌گونه سؤالات مشغول کنند.

در این زمینه به چند نکته اشاره می‌کنیم:


نکته اول: اگر قرار باشد نامگذاری، دلیل بر حسن روابط باشد این اشکال به عمر بن الخطاب هم وارد است؛ زیرا یکی از فرزندان عمر، عبدالله نامیده شده است و یکی از منافقان معروف در زمان پیامبر هم عبدالله ابیّ بوده است. اگر واقعا نامگذاری، دلیل بر حسن روابط است پس خلیفة دوم با آن منافق معروف، همفکر و با او حسن روابط داشته، چون نام پسرش را به نام آن منافق نامیده است.


نکته دوم: اگر قرار بود امیرالمؤمنین(ع) به خاطر علاقه به خلیفة اول، نام فرزندش را اهم نام او بگذارد، از نام اصلی او (عبدالکعبه، عتیق، عبدالله) استفاده می‌کرد نه از کنیه او (ابوبکر).

در حالی که انتخاب کنیه در اختیار پدر فرزند نیست بلکه خود شخص با توجه به اتفاقاتی که در زندگیش می‌افتد کنیه‌اش را انتخاب می‌کند.


نکته سوم: اگر واقعا نام‌گذاری دلیل بر علاقه و حسن روابط است چرا هیچ‌کدام از خلفاء، نام فرزندانشان را به نام امام حسن و امام حسین(ع) نامگذاری نکرده‌اند؟

اگر خلفاء با امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع) مشکلی نداشتند و با هم حسن روابط داشتند چرا حاضر نشدند نام فرزندانشان را به نام فرزندان آن حضرت بنامند؟

مگر می‌شود گفت حضرت علی(ع) به خاطر علاقه و دوستی با خلفاء، نام فرزندانش را به نام آنها نامیده ولی خلفاء حاضر نشدند برای ابراز علاقه متقابل به امیرالمؤمنین(ع) نام آن حضرت و یا امام حسن و حسین(ع) را برای فرزندانشان انتخاب کنند؟

مگر علاقه و دوستی یک طرفه می‌شود؟


نکته چهارم:معروف است که یکی از عادات خلیفة دوم این بود که نام افراد را تغییر می‌داد و نام عمر را خود او برای فرزند امیرالمؤمنین(ع) انتخاب کرد.

در نتیجه، این نامگذاری‌ها ربطی به آن حضرت ندارد تا به این وسیله مردم را فریب دهند.

بلاذری در انساب الاشراف می‌نویسد:

و کان عمر بن الخطاب سمّی عمر بن علیّ بإسمه.

عمر بن الخطاب فرزند علی(ع) را به نام خویش نامگذاری کرد.

ذهبی در شرح حال عمر بن علی بن ابی طالب می‌نویسد:

و مولده فی أیام عمر فعمر سمّاه بإسمه.

عمر بن علی در زمان خلیفة دوم متولد شد و عمر نام خودش را بر او نهاد.


نکته پنجم: مگر نام ابوبکر و عمر و عثمان، تنها منحصر به نام خلفاء است و در زمان پیامبر کسی دیگر به این نام‌ها نامگذاری نشده است؟!

ابن حجر در کتاب الاصابه ذیل نام عمر، بیست و یک نفر از صحابه را نام می‌برد که اسمشان عمر بوده است.

همچنین ذیل نام عثمان، بیست شش نفر از صحابه را نام می‌برد که اسمشان عثمان بوده است.

آیا می‌شود گفت همة این نامگذاری‌ها به خاطر علاقه به خلفاء بوده است؟

امیرالمؤمنین(ع)درعلت نامگذاری یکی ازفرزندانشان رابه نام عثمان فرمودند:

انّما سمّیته بإسم أخی عثمان بن مظعون.

فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم.

در نتیجه نامگذاری فرزندان امیرالمؤمنین(ع) به نام‌های ابوبکر و عمر و عثمان نه تنها ربطی به خلفاء ندارد بلکه هیچ دلیلی بر روابط خوب اهل بیت(ع) با دستگاه خلافت نخواهد بود.

زندگی نامه سلمان حدادی مستبصر شیعی


زندگی نامه سلمان حدادی

مستبصر شیعی

سلمان حدادی

سلمان حدادی هستم، فرزند لقمان حدادی متولد 1361 در سنندج. پدرم تا سال 54 نظامی و عضو ارتش بود و آن سال، از ارتش کناره گرفت و زمانی که کاک احمد مفتی زاده در سنندج، با تاسیس مدرسه‌ی قرآن، حرکت دینی در کردستان آغاز کرد، به جمع کاک احمد و فاروق فرساد و حسن امینی و.... پیوست. پس از انقلاب، بعد از زاویه پیدا کردن جنبش کاک احمد با جمهوری اسلامی، در سال 61 به زندان افتاد و بعد از 2 سال و 7 ماه زندان، با عفو مسئولین نظام، از بند زندان آزاد شد.

وقتی پدرم را به زندان بردند، فقط 5 روز از تولدم گذشته بود 

 و ایشان به مادرم سفارش کرد که اسم مذهبی بر فرزندمان بگذاری. مادرم که اهل کشور سوریه و شیعه مذهب بود، به خاطر محبت فراوان به صحابه جلیل القدر پیامبر و امیرالمومنین، حضرت سلمان، اسمم را سلمان گذاشت. وقتی در زندان به پدرم خبر دادند که اسم من را سلمان گذاشته اند،عصبانی شد و گفت: سلمان دیگه چه اسمی است؟ اسمش را عمر می‌گذاشتی ابوبکر می‌گذاشتی! خالد می‌گذاشتی!

با این اسم بزرگ شدم در حالی که آن زمان، از اسمم احساس شرمندگی می‌کردم. با تشویق پدرم، در کنار دروس مدرسه،درس‌های دینی اهل سنت را هم می‌خواندم. بعد از اتمام دبیرستان، با چند نفر از دوستان به زاهدان رفتم و 3 سال دوره حدیث را در مسجد مکی، گذراندم.

در آن سه سال بحث‌های مختلفی با مولوی‌های زاهدان داشتم، گاهی سر کلاس مطالبی می گفتند که با عقل جور در نمی‌آمد و به آنها اعتراض می‌کردم.

‌یک روز ‌یکی از مولوی‌ها سر کلاسمان آمد و گفت: امروز‌یک روایت عجیبی دیدم!‌ خیلی روایت جالبی است، این روایت الگویی رفتار زن وشوهر است!

 5 دقیقه از آن روایت برایمان تعریف کرد. خوب که ما حساس و کنجکاو شدیم گفت: در روایت آمده است که هر وقت عایشه از دست پیامبر(ص) عصبانی می‌شد به خدای ابراهیم قسم می‌خورد و هرگاه از آن حضرت خوشحال می‌شد به خدای محمد(ص) قسم می‌خورد.

 گفتم: جناب مولوی. در این روایت دو مطلب باید روشن شود. 

1. اینکه من الان‌ یک مولوی هستم، اگر کسی من را به عنوان مولوی قبول نداشته باشد ناراحت می‌شوم، حالا پیامبری که جانشین خدا روی زمین و خلیفه الله است، عایشه موقع عصبانیت او را به پیامبری قبول نداشت و به خدای ابراهیم قسم می خورد، این معرفت عایشه به پیغمبر را می رساند.

2. اینکه چرا عایشه از پیامبر(ص) غضبناک شد؟ آیا پیامبر(ص) در حق عایشه ظلم کرده بود که عایشه از او ناراحت شده باشد‌یا بی جا ناراحت شده بود؟ پیامبری که معصوم است عایشه چه حق دارد از او ناراحت بشود؟

اهل سنت روایتی رانقل می‌کنندکه خداوند شب ها با الاغ از آسمان به زمین می‌آید و شب های متعددی، پشت بام می رفتم و نماز شب می‌خواندم تا خداوندی که پایین می آید را ببینم ولی موفق نشدم.

پس از 3 سال تحصیل در زاهدان دوره حدیث به اتمام رسید  و برای آموختن دوره کامل نحوه‌ی جذب و تبلیغ، به رایوند پاکستان رفتم و 4 ماه در آنجا آموزش دیدم.

پس از بازگشت از پاکستان امتحان کنکور دادم و در دانشگاه کرمانشاه در رشته‌ی استخراج معادن قبول شدم.

در دانشگاه،‌ یک دوست شیعه پیدا کردم به نام مهدی رضایی. فردی بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد و با اعتقاد بود. همیشه سر به سرش می‌گذاشتم و می‌گفتم: حیف نیست تو با این اخلاقت شیعه باشی؟ او هم خیلی حرص می‌خورد و گاهی در جوابم می‌گفت: حیف نیست تو سنی باشی! ای کاش شیعه می‌بودی!

از این دوستی ما 4 سال گذشت و او مکرر به من می‌گفت: حداقل‌ یک بار بیا و در روضه‌ی سید الشهدا (ع) شرکت کن. من هم که دارای ریش بلند و تیپ و قیافه‌ی مولوی‌ یا به تعبیر کردها ماموستا بودم خیلی سختم بود. به او گفتم: این کفریات چیه؟ می‌گفت: حالا‌یک دفعه بیا از نزدیک ببین.

 با اصرار زیاد، من را ‌یک شب محرم به مجلس روضه برد.‌ گوشه‌ای نشستم و سید بزرگواری منبر رفت و در حین صحبت‌هایش گفت: کدام ‌یک از شما حاضرید به خاطر خدا و اسلام، جانتان را فدا کنید و مطمئن باشید زن و بچه‌تان به اسرات می روند؟ در آن زمان سید الشهدا(ع) چه دید که حاضر شد، جانش گرفته شود و اهل و اولادش به اسارت روند؟ چرا امام حسین(ع) دست به چنین کار بزرگ زد؟ امت پیغمبر(ص) چه کرده بودند و به چه روزی افتاده بودند که نوه پیغمبر(ص) ناچار شد دست به چنین کاری بزند؟

هر چی فکر کردم دیدم که در شخصیت‌های اهل سنت، شخصیتی مانند امام حسین(ع) پیدا نمی‌شود که حاضر باشد به خاطر اسلام، دست به چنین کار بزرگ و خطرناکی بزند! این سوال مهمی بود که برایم ایجاد شد.

 آن شب چراغ ها را خاموش کردند و شیعیان مشغول سینه زنی شدند ولی من سینه نزدم، نشستم و برای مظلومیت سیدالشهدا (ع) خیلی گریه کردم.

از این که در مذهب اهل سنت نمی‌گذاشتند امام حسین(ع) را به خوبی بشناسیم ناراحت بودم، از مذهبم دلسرد شدم. ولی چون از بچگی به ما گفته بودند که شیعه‌ها سفسطه می‌کنند و ناحق را حق جلوه می‌دهند از مذهب شیعه فراری بودم.

به همین خاطر همه‌ی مذاهب اهل سنت از حنفی گرفته تا حنبلی و مالکی و شافعی را مورد مطالعه‌ی جدی قرار دادم. حتی تا اختلافات ریز فقهی آنها هم مطالعه کردم که مثلا شافعی‌ها می گویند: اگر مردی که وضو داشته باشد دستش به همسرش بخورد وضویش باطل می‌شود ولی حنفی‌ها می‌گویند باطل نمی‌شود، ولی هیچ کدام روح مرا سیراب نکرد.

تصمیم گرفتم درباره دیگر ادیان هم تحقیق کنم هر چند که می‌دانستم دین حق اسلام است ولی گفتم شاید آنها بر حق باشند و به ما اشتباه گفته‌اند. با ماشین به ‌یزد رفتم و با بزرگان زرتشتیت صحبت کردم دیدم آنها از جنگ اهریمن و اهورا مزدا می‌گویند و افسانه بافی می‌کنند آنان را بر حق نیافتم. سراغ‌یهودی‌های اصفهان رفتم و تحریفات و مطالب مخالف با عقل در تورات را که دیدم از‌یهودیت متنفر شدم. سراغ مسیحیت رفتم، انجیل‌ یوحنا را مطالعه کردم، با کاتولیک‌های تهران صحبت کردم با پروتستان‌ها حرف زدم، پروتستان ها را افرادی روشن‌تر و عاقل‌تر از کاتولیک ها‌یافتم ولی با این وجود، اهانت ها و نسبت های ناروا به پیامبران الهی، باعث شد که از آنها فاصله بگیرم و حقیقت را در جای دیگری جستجو کنم.

یک سری کامل کتاب های صادق هدایت را خواندم، کتاب‌ مسخ و آمریکای فرانس کافکار را مطالعه کردم، کتاب‌های نیچه را خواندم که مطالبش انسان‌های غافل را به پوچ‌گرائی می‌کشاند، کتاب‌های مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه کردم و دریافتم که دکتر، بیشتر با الفاظ بازی کرده و کتاب هایش عمق لازم که من را قانع کند، ندارد.

در تهران با‌یکی از دوستانم در مجالس شیطان پرستی حاضر شدم و دیدم که عقاید و رفتارشان با فطرت انسان سازگاری نداشت. به دالاهو و سرپل ذهاب کرمانشاه رفتم و با پیروان فرقه‌ی اهل حق گفتگو کردم، در همان زمان جشنی بر پا کرده بودند که‌یکی از شیطان پرستان‌یزیدی - که در کردستان هستند – در آنجا برنامه اجرا می‌کرد. صحنه‌هایی که آنجا دیدم اصلا برایم جالب نبود و آن را دین آسمانی نیافتم.

بعد از همه‌ی این جستجوها، با احتیاط به سراغ فرق شیعه رفتم. ابتدا کتاب های شیعیان 4 امامی زیدی را مطالعه کردم که افکارشان بیشتر شباهت به فرق اهل سنت دارد تا شیعه‌ی امامیه.

به دیزباد نیشابور، به دیدن شیعیان اسماعیلی 6 امامی رفتم دیدم که متاسفانه هیچ تقیدی به شریعت نداشتند. زنانشان بدون حجاب در بین مردان حاضر می‌شدند و راحت با مردان نامحرم دست می‌دادند که به شدت از آنان متنفر شدم.

آخرین فرقه‌ای که باید مورد تحقیق قرار دادم فرقه‌ی شیعه‌ی 12 امامی بود. ابتدا کتاب منتهی الامال را به دست آوردم و خواندم. بعد از آن به دفتر‌ یکی از مراجع قم رفتم و سوالات و شبهاتی که داشتم از آنجا پرسیدم و آنها هم با صبر و حوصله به من پاسخ دادند.

 سپس از او خواستم کتابی به من معرفی کند تا درباره‌ی شیعه بیشتر تحقیق کنم که کتاب المراجعات و شبهای پیشاور را به من معرفی کرد. آن کتاب‌ها را تهیه کردم و شروع کردم به خواندنشان. 

6 ماه آن کتاب‌ها را مطالعه کردم، مطالب آن دو کتاب را که می‌خواندم دیدن صحت و سقم آن، فورا مراجعه می‌کردم به کتاب‌ های اهل سنت ‌یا به نرم افزار المکتبه الشامله.با کمال تعجب دیدم مثل اینکه این روایات، واقعیت دارد. برایم سوال پیش آمده بود  که چرا بعد از این همه سال،  این روایات دور از چشم ما بوده و ما ندیدیم؟‌ اگر هم مواردی از این دست می‌دیدیم و از علما می‌پرسیدیم، خیلی راحت از کنار اینها می‌گذشتند و‌یا توجیه کردند مثلا می‌گفتند: این فضیلت است نه رذیلت. در حالی که برعکس بود. مثلا آنجایی که معاویه مشغول غذا خوردن بود و پیامبر(ص) سه بار شخصی را فرستاد تا معاویه را صدا بزند ولی معاویه، نزد پیامبر نرفت و به خوردن خود ادامه داد، پیامبر او را نفرین می کند و فرمود: خداوند هیچ وقت شمکش را سیر نکند، برخی علمای اهل سنت که تحمل دیدن این نفرین را ندارند تلاش کردند آن را تبدیل به فضیلتی برای معاویه بکنند به این صورت که: پیامبر(ص) در آنجا در حق معاویه دعا کرد زیرا هر کس در این دنیا شکمش سیر شود در آن دنیا گرسنه خواهد بود و پیامبر دعا کرد که در این دنیا شکم معاویه هیچ وقت سیر نشود تا در آن دنیا گرسنه نماند!

یک دفترچه‌ای چاپ کردم که تحت این عنوان که "آیا شیعه حق  است؟"  و در آن دلائلی از کتاب‌های اهل سنت آوردم که ثابت می‌کرد مذهب شیعه، برحق آوردم و آن دفترچه را پخش کردم. ‌یک نفر این دفترچه را به پدرم داده بود. و گفته بود: این را پسر شما چاپ کرده است.

پدرم به من گفت: سلمان شیعه شده‌ای؟ من هم جرات نکردم بگویم آره. تقیه کردن را هم‌یاد نمی‌دانستم. گفتم: اگر خدا قبول کند.

گفت: نه گولت زده اند.

 گفتم. من‌یک عمری به مردم می‌گفتم شما گول شیعه ها را نخورید حالا شما به من می‌گویید گول خورده ای؟‌

 نشستم و با پدر شروع کردم به بحث و مناظره کردن. و به کمک اهل بیت(ع) با حضور ذهن کافی، توانستم جوابش را بدهم. ‌یکسری از دوستان پدرم آمده بودند و با آنها هم بحث کردم و آنها هم محکوم شدند. گاهی عصبانی می شدند می گفتند: تو را شیعه ها فرستادند تا ما را اذیت کنی.

 گفتم: من که کردستان و سنندج بودم و هستم، پیش شیعه‌ها که نرفتم تا آموزش ببینم. این مطالب همه از کتاب‌های خودتان است نه کتاب‌های شیعه.

وقتی دیدند این طوری نمی‌توانند جوابم را بدهند، پدرم به من گفت: سلمان، ماشین زیر پایت چی هست؟ گفتم: زانتیا. گفت: این را بگذار کنار، برایت ماکسیما می‌خرم به شرطی که دیگر هیچ اسمی از شیعه نبری.

گفتم: ماکسیما نمی‌خواهم.

6 ماه مرتب، مرا تحقیر و اذیت می‌کردند و چاره‌ای جز تحمل آنان نداشتم.

خانمم ‌یک بچه‌ی تو راهی داشت و زندگی بر ما فشار می‌آورد. به خانمم گفتم این طور نمی‌شود زندگی کرد، من می‌روم تا شغلی پیدا کنم، خانه‌ای اجاره کنم و بعد دنبالت می‌آیم تا از اینجا برویم.

 از خانه که بیرون رفتم، دیدم پدرم با چند نفر، سر کوچه ایستاده است گویا فهمیده بودند که می‌خواهم از آنجا بروم. خانمم گفتم: من تا سر کوچه باهات می‌آیم.

گفتم: نه، همین جا بمان.

 ولی اصرار کرد و با من آمد به طرفشان . رفتم و به آنها گفتم: به به، شما هم سر راه مردم را می‌گیرید، مثل اجدادتان.

گفتند: اجداد ما کی هست؟

من هم اجدادشان را برایشان نام بردم. آنها 5، 6 نفری بر سرم ریختند و‌یکی‌شان با چوب دستی که در دست داشت ضربه‌ی محکمی از پشت به سرم زد و من آنجا افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم.

 خانمم که قصد داشت از من دفاع کند، جلو آمده بود تا مانع آنها شود، که‌ یکی از آنها با لگد به پهلویش زده بود، و بر اثر آن ضربه، بچه‌‌اش را سقط کرد ولی خدا رو شکر، من آن صحنه را ندیدم.

بی‌درنگ‌ یاد مظلومیت علی(ع) می‌افتم که در جلوی چشمش همسرش را زدند ولی نمی‌توانست از او دفاع کند. نمی‌دانم در آن صحنه چه کشید؟ واقعا او اول مظلوم عالم است.

یا علی

دو، سه روز که در بیمارستان بی‌هوش بودم. وقتی به هوش آمدم گفتند خانمت بچه‌اش را سقط کرده و من هم بر اثر ضربه ای که بر سرم وارد شده لکنت زبان گرفته‌ بودم و به سختی می‌توانستم صحبت کنم.

شبانه از بیمارستان فرار کردیم و با سختی خودمان را به ارومیه، به ‌یکی از دوستان سنی ام رساندیم. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: ما هر چه داشتیم آنجا گذاشتیم و پیش شما آمدیم. به ما کمک کنید.

وی هیچ التزام عملی به مذهب نداشت اصلا نمی دانست نماز چند رکعت است.و فقط اسم سنی بر او بود  به من گفت: نه ؛ تو اگر هزار قتل مرتکب می‌شدی‌ یا هر جرمی دیگری مرتکب می‌شدی، من کمکت می‌کردم ولی چون که شیعه شدی از من کمکی ساخته نیست!‌

یاد کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه افتادم که فرمود: آنها در باطلشان بسیار قرص و محکم هستند ولی ما در حق مان سست و بی اراده.

آنجا بود که از خانه‌اش بیرون رفتم و با مقدار پولی که داشتیم، خودمان را به قم رساندیم و چون هیچ‌کس را در قم نمی‌شناختیم و جایی برای ماندن نداشتیم، مدت 45 روز در جمکران ماندیم. گرسنگی می‌کشیدیم ولی وقتی‌ یاد گرسنگی و آوارگی و پای برهنه‌ی اهل بیت امام حسین(ع) می‌افتادم تحملش برایمان آسان می‌شد.

مدتی که در جمکران بودیم، لطف آقا امام زمان(عج) بود که هر طور شده ‌یک وعده غذایی برای ما جور می‌شد. حالا‌یا نذری بود‌ یا هیئتی می‌آمد و شام می داد ‌یا به هر نحوی دیگر، غذا گیر ما می‌آمد.

شبها روی کارتون می‌خوابیدم. مدت‌ها گذشت ‌یکی از انتظامات جمکران که ما را چند روزی زیر نظر داشت، آمد و گفت: کارت شناسائی‌تان را ببینم! شما کی هستید؟

کارت شناسایی‌ام را نشانش دادیم. وقتی اسم سنندج را دید گفت: شما اینجا چه کار می‌کنید؟‌با لکنت زبان شدیدی که در اثر ضربه به سرم وارد شده بود، بهش گفتیم: ما شیعه شده‌ایم.

گفت: کار بدی نکرده‌ای آیا قم جایی دارید؟

خجالت کشیدم بگویم نه، گفتیم ‌یک جایی داریم.

 رفت و 20 دقیقه بعد برگشت و گفت: 30 هزار تومان شما را بس است تا به شهر خودتان برگردید؟

 گفتم: من پول نمی‌خواهم!.

گفت: ما شیعه ها اینقدر بی غیرت نیستیم که ناموسمان توی خیابان بخوابد و بی‌تفاوت باشیم.

به حرم حضرت معصومه(س) رفتیم. خیلی از بی بی خواهش و التماس کردیم گفتیم: ما به خاطر شما اینجا آمدیم هیچ جایی را بلد نیستیم. هیچ چیز هم نمی‌دانیم، فقط تو را می‌شناسیم.

چند روزی متوسل شدیم و‌ روزی به‌ یکی از خادم‌های حرم گفتیم: آقا ما گدا نیستیم ولی هرچه باشد مهمان شما هستیم و از او درخواست کمک کردم.

گفت: این خیابان را برو دفتر هر مرجعی که رسیدی آنها کمکت می‌کنند.

به دفتر‌یکی از مراجع رفتیم. در‌یکی از اتاق ها را زدیم.‌یک نفر با صدای بلند گفت: بفرمایید. به داخل اتاق رفتیم و شرح حال خودمان را برای آن روحانی تعریف کردیم.

او وقتی وضعیت ما را دید خیلی به ما محبت کرد و گفت: اگر می‌خواهید قم بمانید جایی برای شما بگیرم.

گفتم: نه می‌خواهیم برگردیم ارومیه و در مدارس آنجا، کار پیدا کنم.

 گفت: باشد و‌ مقداری پول به ما داد و از آنجا خارج شدیم.

از قم به تهران رفتیم. در ترمینال تهران به خانمم گفتم: تا اینجا که آمدیم و پول هم داریم بیا برویم زیارت امام رضا(ع) ، بعد از آنجا برای پیدا کردن کار به ارومیه برمی‌گردیم.

چادر مسافرتی تهیه کردیم و به مشهد رفتیم.

یک ماشین کرایه کردیم تا ما را به‌ یکی از کمپ ها مسافران ببرند. راننده ماشین از ما پرسید: بچه‌ی کجا هستید؟

 گفتم: کردستان!

گفت: ما‌یک خانه داریم شبی اینقدر می‌گیریم بیایید و آنجا بخوابید.

گفتم: خانه که بهتر از چادر است.

پول سه‌شب را بهش دادم. وسائلمان را در خانه گذاشتم و غسل زیارت کردیم و رفتیم زیارت امام رضا(ع). در حرم، ‌یک ساعت گریه کردم که آقا، ما به خاطر شما آمده‌ایم ما به خاطر جدتان آمده‌ایم ما این همه سختی کشیدیم دست ما را بگیر.

خیلی گریه کردم. وقتی باخانمم به خانه برگشتیم، هر چه در زدیم کسی در را باز نکرد. معلوم شد که صاحب خانه پول و وسائل‌مان را برده است. خیلی حالت بدی به من دست داد. امتحان خدا بود تا میزان صبر و استقامت ما مشخص شود.

اعصابم خیلی خورد بود. شب را با همه‌ی سختی‌هایش توی پارک نزدیک خانه گذراندیم. صبح برای شکایت از صاحب خانه به پاسگاه رفتم ولی نتیجه‌ای نگرفتم، خانمم در حسینیه‌ای با خانمی آشنا شد و بعد از تعریف ماجراهای ما، آن خانم بهش گفت: ما‌یک اتاقی داریم می توانم در اختیار شما بگذاریم.

 خیلی اصرار کرد و ما هم پذیرفتیم. و ما را به اتاقی مد نظرش برد.‌یک هفته ای در آن خانه ماندیم. 

خانمم در طول این مدت بر اثر سختی‌ها و ناراحتی هایی که کشیده بود 14 کیلو وزن کم کرده بود و دچار افسردگی شدید شده بود. 

هیئت مذهبی در نزدیکی خانه‌مان بود و ما مرتب به هیئت می‌رفتیم و در مراسمات شرکت می‌کردیم. مسئول هیئت، می‌دانست که مشکل ما چی هست. بعد از اتمام مراسم، به ‌یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای اعلام کرده بود که‌یک چنین شخصی با این مشکلات است و درخواست کمک دارد.‌ یک نفر این برنامه را دیده بود و به من زنگ زد که می خواهم شما را ببینم. ما به دیدنش رفتیم و داستان زندگی‌مان را برایش تعریف کردم.

آن بنده‌ی صالح خدا آمد و وضعیت اتاق ما را دید و لطفی در حق ما کرد، خانه‌ای برایمان گرفت و کاری برایم پیدا کرد و خانمم را هم برای معالجه دکتر برد.

جریان گذشت و به صورت غیر رسمی طلبه حوزه‌ی مشهد شدم. کتاب‌های درسی شیعه را شروع کردم به خواندن. ‌یک سال بعد در سال 89 در مراسم عید حضرت زهرا(س) ، دو چیز از حضرت زهرا (س) خواستم‌یکی،‌ یک بچه و دیگری زیارت کربلا.

هفته‌ی بعد ‌یک نفر هیئتی، مرا دید و گفت: دیشب خواب دیدم که شما و خانمت در حسینیه برای عزاداران امام حسین(ع) چایی می‌ریزید.

خوابش را اینگونه تعبیر کرد که باید شما و خانمت را به کربلا بفرستم. او‌یک بانی پیدا کرد و ما را به کربلا فرستاد.

چند وقت بعد از سفر کربلا، متوجه شدیم که بچه‌ی تو راهی داریم. اولش باورمان نمی‌شد، سالها از اون ضربه‌ای که به پهلوی خانمم وارد شده بود می‌گذشت و احتمال نمی‌دادیم که دوباره حامله شود. برای اینکه مطمئن شویم خانمم باردار است، هفت، هشت مرتبه آزمایش دادیم و جواب همه‌ی آنها مثبت بود. دکترها وقتی وضعیت جسمی خانمم را که دیدند گفتند: صد در صد بچه اش را سقط می‌کند. 

یکی از دوستان گفت: همین الان نذر کن که اگر بچه‌ات دختر باشد اسمش را فاطمه بگذاری و اگر پسر بود محسن. من هم نذر کردم.

گذشت و ما از مشهد به قم آمدیم و همسرم را پیش خانم دکتر شبیری که متخصص زنان و زایمان است بردم.

 ایشان گفت: بروید و‌یک سنوگرافی سه بعدی از جنین بگیرید. جواب سنوگرافی را که دید گفت: تازه این بچه اگر کامل بشود وبه دنیا بیاید، 700 گرم وزن خواهد داشت و حتما می‌میرد.

این صحبت، حدودا 20 روز قبل از تولد بچه است. ما خیلی ناراحت بودیم. یک شب خانمم خواب دید که‌یک خانمی از او ‌پرسید: می‌دانی من که هستم؟

گفته بود: نه. گفت: من فاطمه‌ی زهرا(س) هستم، نگران و ناراحت نباش ما مواظبتیم.

بعدش دستش را به گردن خانمم انداخت و روضه‌ی سیدالشهدا(ع) برایش خواند و هر دوتایشان گریه کردند.

خانمم گفت: با چشمان خودم دیدم که‌یک طرف صورت آن خانم، کبود شده بود.

بعد از چند روز دیدم خانمم درد دارد، او را پیش دکتر بردم و یک ساعت بعد ، بچه به دنیا آمد و 2 کیلو و 800 گرم وزن داشت. من خوشحال از اینکه پدر شده ام و بچه به سلامتی به دنیا آمده است. طبق نذری که کرده بودم اسمش را فاطمه گذاشتم و از آن روز تا حالا، فاطمه اصلا هیچ مریضی مانند زردی و حتی سرماخوردگی نگرفته است!

اگر فاطمه را خدا به ما نمی‌داد، خانمم با سختی‌هائی که کشیده بود ، دوری از پدر و مادر و شهر غربت، یقینا دق می‌کرد ولی الان همه‌ی دلخوشی‌اش دخترش است و فاطمه است که به مادرش آرامش می‌دهد همانطور که اگر نبود حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) در کودکی در فضای پر اختناق مکه در کنار مادرش حضرت خدیجه(س) ، معلوم نبود حضرت خدیجه(س) زنده بماند، حضرت زهرا(س) حق حیات به گردن مادرش دارد زیرا با فشارهائی که به پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) می‌آمد در قبال آن فشارها حضرت زهرا(س) به مادر و پدرش آرامش می‌داد .     

یک روز در فضای اینترنت به تالارهای گفتگو عرب‌ها رفتم. ‌یکی از کاربران ، اسم خود را گذاشته بود محبت عمر.

از او پرسیدم چرا این اسم را بر خود گذاشتی؟

گفت: من در کشوری زندگی می کنم که همه اهل سنت هستند. من الجزائری هستم.

و از کشور من پرسید. گفتم: ایران.

گفت:‌یک سری افرادی را شما در ایران دارید که کارشان فقط سب صحابه است. از صبح تا شب در مسجد می نشینند و فحش به صحابه می‌دهند.

گفتم: این دروغ است هیچ شیعه‌ای این کار را نمی کند.

گفت: چرا شما سب صحابه می‌کنید؟

گفتم: تو از من سب و فحش شنیدی؟ من که به هیچ کس فحش ندادم!

بعد گفتم من برشما ‌یک مثال می‌زنم خوب دقت کن گفتم: من‌یک لیوانی برای شما می‌آورم که قبلا داخل آن پر از نجاست بوده آن را خالی کردم و لیوان را قشنگ ‌شسته‌ام الان آن را پر از آب خنک و گوارا می‌کنم و جلوی شما می‌گذارم و لیوان دیگری بر می‌دارم که نو و تمیز بوده و هیچ نجاستی به آن نخورده است، در آن هم آب خنک می‌ریزم و روبرویتان می‌گذارم. از کدام لیوان می‌خوری؟ از آن‌یکی که در آن نجاست بوده‌یا آن که از اول تمیز بوده؟

گفت: این که معلوم است از آن لیوانی می‌خورم که از اول تمیز‌یوده.

گفتم: امیرالمومنین(ع) هیچ گاه محبت بتها در قلبش نرفته بود در مقابل هیچ بتی تعظیم نکرده بود و حتی‌یک چشم به هم زدن شرک به خدا نورزید ولی عمر حداقل 40 سال مشرک و بت پرست بوده و کثافت شرک در وجودش رفته بود. حالا از کدام‌ باید تبعیت کرد؟

یا علی

خیلی تعجب کرد و جوابی نداشت که بدهد. چندتا کتاب را بهش معرفی کردم تا مطالعه کند.

بعد از چند ماه نامه‌ای به ایمیلم فرستاد که من بعد از مطالعات این کتاب‌ها شیعه شدم و الان در دانشگاه دارم تبلیغ شیعه می‌کنم.

الحمد لله با‌یک مثال ساده که خداوند به ذهنم انداخت باعث شد تا دنبال تحقیق درباره شیعه برود و نهایتا شیعه شد.

دانلود فیلم آموزش زبان انگلیسی


دانلود فیلم آموزش زبان انگلیسی

دانلود فیلم آموزش زبان انگلیسی English Today

| مجموعه عظیم آموزش زبان انگلیسی English Today  با لینک مستقیم از سرورهای پاتوق یو  ، این مجموعه  شامل 26 دی وی دی فایل های ویدیویی + فایل های صوتی + کتاب های الکترونیکی و دارای حجم  63 گیگابایت است که به صورت رایگان با لینک مستقیم برای دانلود شما عزیزان آماده دانلود شده است |

در پست امروز وب سایت پاتوق یو باز هم یکی دیگر از مجموعه های فوق العاده آموزش زبان انگلیسی را برایتان آماده کرده ایم. پکیج آموزشی English Today عظیم ترین مجموعه آموزش ویدیویی زبان انگلیسی که تاکنون ساخته شده است. به جرات میتوان گفت که این مجموعه برترین مجموعه آموزش زبان انگلیسی است زیرا تا به حال نظیر آن نیز منتشر نشده است. همه می توانند از این بسته آموزشی استفاده کنند چه افرادی که فقط با الفبا زبان انگلیسی آشنایی دارند و چه اساتید دانشگاه ها و مترجمان حرفه ای زیرا این بسته آموزشی به گونه ای ساخته شده که قابل استفاده برای همه باشد حتی کسانی که فقط با الفبا زبان انگلیسی آشنایی دارند! این مجموعه متشکل از 26 دی وی دی بوده و به 6 سطح مختلف تقسم بندی میشود که هر کدام از این دی ودی دی ها در سطح های مختلف قرار دارند. همچنین این مجموعه توسط موسسه ETS (خدمات آزمون های آموزشی) به عنوان یکی از معتبرترین روش های آموزشی جهت آمادگی در آزمون تافل انتخاب شده و استفاده از آن به دانشجویانی که قصد تحصیل در دانشگاه های آمریکایی و اروپایی را دارند و حتی کسانی که برای کار و تجارت به کشورهای آمریکایی و اروپایی سفر می کنند توصیه میگردد. در فیلم های این مجموعه، زبان انگلیسی با روشی جدید و بسیار تاثیر گذار به زبان آموزان آموزش داده می شود در واقع زبان آموز با مشاهده دقیق این فیلم ها می تواند طریقه صحبت کردن و مکالمه به زبان انگلیسی را فرا بگیرد و همچنین با گرامر و نکات دستوری زبان انگلیسی به صورت کامل آشنا شود. یکی از نکات قابل توجه در رابطه با فیلم های این مجموعه شکل داستانی آن است به گونه ای که در آن فقط استاد مربوطه صحبت نمیکند بلکه به عنوان مثال برای توضیح برخی از مطالب از قسمت هایی از فیلم های داستانی نیز بهره میگیرد تا مطلب قابل فهم تر باشد. علاوه بر این در هر کدام از فیلم ها زیرنویس انگلیسی نیز نمایش داده می شود تا در صورتی که متوجه کلمه ی خاصی نشدید با مشاهده زیرنویس به صورت کامل مطلب را درک کنید. علاوه بر فیلم های آموزشی، این پکیج شامل دو بخش دیگر یعنی فایل های صوتی و کتاب های الکترونیکی نیز می باشد که با کمک فایل های صوتی می توانید به صورت دقیق به مکالمه هایی که در هر فیلم بین بازیگران انجام می شود گوش دهید و با تلفظ صحیح لغات و جملات آشنا شوید و همچنین می توانید برای گوش دادن به این مکالمات فایل های صوتی را به MP3 Player خود انتقال دهید تا در خیابان، مترو، اتوبوس و ... به این مکالمات گوش دهید تا در نتیجه در ضمیر ناخودآگاه شما نقش ببندد. به علاوه این مجموعه دارای کتاب های الکترونیکی نیز می باشد که در این کتاب ها نکات دستوری و گرامری هر فیلم بیان شده و همچنین تمرینات مرتبط با هر درس در آنها قرار گرفته است و شما پس از مشاهده فیلم های آموزشی و گوش دادن به فایل های صوتی و پس از مطالعه گرامر کتاب می بایست تمرینات آنرا نیز حل کنید تا به صورت کامل درس مربوطه را فرا بگیرید.

 

در زیر توضیحات مختصری در رابطه با سطح های مختلف این مجموعه قرار گرفته است:
 
۱- Beginner - سطح فوق مبتدی:
اگر آشنایی شما با زبان انگلیسی ؛ تنها در حد شناختن حروف الفبا و فعل ها و کلمات رایج انگلیسی مثل احواب پرسی (نظیر Hello ، Good Bye ، Good Morning و... ) است . شما در این سطح قرار می گیرید . پس آموزش های این سطح شمارا برای ورود به سطح بالاتر و پیشرفت سطح دانش زبانی تان کمک خواهد کرد،شامل 4 دی وی دی و مخصوص افرادی که سطح آشنایی آنها از زبان انگلیسی تنها آشنایی با الفبا زبان انگلیسی است.

2 - Elementary - سطح مقدماتی :
سطح مقدماتی برای آن دسته از زبان آموزانیست که دایره لغات آنها کمی گسترده تر شده و مدت کمی زبان آموخته اند ولی هنوز بسیاری از لغات ضروری را نمی دانند و حتی توانایی خواندن، نوشت و یا درک صحیح و درستی ندارند. تنها با یک سری افعال رایج آشنایی دارید و جملات ساده گرامری را می توانید بخوانید و به کمک دیکشنری متوجه شوید.شامل 4 دی وی دی و مخصوص افرادی که تنها با چند لغت زبان انگلیسی آشنایی دارد اما توانایی خواندن، نوشتن و درک مطلب را ندارند.

3- Lower مرحله شماره سه - سطح متوسطه:
شامل 4 دی وی دی و مخصوص افرادی که با نکات ابتدایی زبان انگلیسی آشنایی دارند اما نمی توانند به راحتی صحبت کنند و به سختی قادرند تا منظور خود را به طرف مقابل بفهمانند و همچنین خیلی سخت متوجه منظور طرف مقابل در مکالمه میشوند.

4- Upper مرحله شماره چهار - سطح فرا متوسطه :
شامل 5 دی وی دی و مخصوص افرادی که به صورت تقریبی قادرند تا مکالماتی را که در فیلم ها بین بازیگران انجام می شود را درک کنند و همچنین در هنگام گوش دادن به موسیقی تا حدودی متوجه منظور خواننده می شوند همچنین قادرند تا روزنامه ها و کتاب های زبان انگلیسی را تا حدی بخوانند.

5- Advanced مرحله شماره 5 - سطح پیشرفته :
شامل 5 دی وی دی و مخصوص افرادی که به راحتی می توانند با دیگران مکالمه کنند و قادرند تا مکالماتی را که در فیلم ها بین بازیگران انجام می شود را به صورت کامل درک کنند و همچنین با نکات دستوری و گرامری زبان انگلیسی آشنایی کامل دارند و علاوه بر این قادرند تا روزنامه ها و کتاب های زبان انگلیسی را به صورت کامل بخوانند. در واقع کسانی که با اصول رایج زبان انگلیسی آشنایی کامل دارند اما قادر به درک برخی از نکات خاص و ویژه زبان انگلیسی نیستند.

 6- Business مرحله شماره شش - سطح تجاری (انگلیسی برای پیشبرد تجارت) :
شامل 4 دی وی دی و مخصوص افرادی که قصد دارند تا به صورت کامل بر زبان انگلیسی تسلط داشته باشند و قصد اقامت و یا سفرهای طولانی مدت به کشورهای آمریکایی و اروپایی را جهت تحصیل و یا کار و امور بازرگانی را دارند.
همانطور که در بالا مشاهده نمودید این 26 دی وی دی به 6 سطح مختلف تقسیم بندی شده است که شما با توجه به سطح آشنایی خود با زبان انگلیسی می توانید یکی از این 6 سطح را برای شروع آغاز کنید اما پیشنهاد سازندگان این بسته آموزشی به زبان آموزن چه افراد مبتدی و چه افراد حرفه ای یادگیری از سطح شماره 1 یعنی Beginer است چرا که بهتر است زبان آموز از همان سطح های ابتدایی با روند آموزشی این مجموعه آشنا شوند تا در سطح های بالاتر با مشکل رو به رو نشود.
دانلود رایگان فیلم آموزش زبان انگلیسی English Today  


مشخصات این مجموعه:

Author: E-ducation.it, Florence | Publisher: Nepszabadsag, Budapest | Format: ISO,DVD-video,MP3,PDF
DVD: PAL 4:3 (720x576) VBR | Audio: English (Dolby AC3, 2 ch), MP3: 192 kbps, 48 kHz, stereo
Subtitles: English, Magyar | Size: 63.13 GB

لینک های دانلود:
این مجموعه به صورت مستقیم روی سرورهای پاتوق یو آپلود شده است و به زودی لینکهای دانلود کمکی هم به این قسمت اضافه خواهد شد .


نرم افزار مدیریت دانلود:
نرم افزار مدیریت دانلود تاثیر بسیار زیادی بر روی دانلود سالم فایل ها خواهد داشت به دوستان عزیز پیشنهاد می کنیم که از یک نرم افزار مطمئن برای دانلود فایل ها استفاده کنند پیشنهاد تیم پاتوق یو استفاده از نرم افزار Internet Download Manager (از اینجا دانلود کنید) است.
بازیابی فایل های فشرده:
به دلیل بالا بودن حجم فایل ها برای اینکه نگرانی دوستان برای دانلود این مجموعه به صورت کامل برطرف گردد تمهیداتی را وِیژه این فایل ها در نظر گرفته ایم و آن قابلیت بازیابی فایل هاست. فایل هایی که برای دانلود قرار گرفته اند چندین بار قبل و بعد از قرار گرفتن بر روی هاست توسط پاتوق یو تست گردیده در نتیجه فایل ها کاملآ سالم هستند اما در برخی مواقع به دلیل توقف های موقتی که کاربران در هنگام دانلود فایل ها انجام می دهند فایل ها دچار مشکل می شوند بدین صورت که پس از دانلود و استخراج فایل ها از سوی نرم افزار Winrar با اخطار CRC رو به رو میشوند. اما جای نگرانی نیست چون فایل ها به گونه ای فشرده شده اند که دارای قابلیت بازیابی هستند. به همین منظور کافیست که فایل معیوب را با استفاده از نرم افزار Winrar اجرا کنید و سپس با انتخاب گزینه Repair اقدام به تعمیر فایل فشرده نمایید.
روش استفاده:
پس از دانلود تمام پارتها، با کمک نرم افزار Winrar (از اینجا دانلود کنید) آنها را از حالت کمپرس شده خارج نموده و سپس از فایل ISO استخراج شده می توانید به دو روش استفاده کنید:
روش اول فایل ISO استخراج شده را با استفاده از نرم افزار UltraISO (از اینجا دانلود کنید) با سرعت 4x بر روی یک دی وی دی خام رایت نمایید.
روش دوم نرم افزار UltraISO (از اینجا دانلود کنید) نصب کنید و پس از رجیستر برنامه سیستم خود را رستارت نمایید. یک درایو مجازی در کنار درایو سی دی رام ایجاد میگردد. سپس بر روی فایل ISO استخراج شده کلیک راست نموده و بر روی گزینه UltraISO بروید و در منوی ظاهر شده گزینه Mount to drive را انتخاب کنید. با اینکار تمام فایل دی وی دی درون درایو مجازی قرار میگیرد گویی که شما فایل ISO را مانند روش اول بر روی یک دی وی دی خام رایت کرده اید.
طریقه اجرای دی وی دی به صورت اتوران:
برای اجرای هر کدام از دی وی دی ها به صورت اتوران باید از نرم افزار KMPlayer (از اینجا دانلود کنید) استفاده کنید. برای این منظور پس از اجرای نرم افزار در وسط کادر برنامه کلیک راست نموده و بر روی گزینه Open رفته و در منوی مقابل گزینه Open DVD File ... را انتخاب نمایید همچنین به جای اینکار می توانید پس از اجرای نرم افزار از کلید های ترکیبی Ctrl+V نیز استفاده کنید. در صفحه ی باز شده وارد مسیری شوید که فایل دی وی دی را از حالت فشرده خارج کردید و سپس در پوشه ی VIDEO_TS فایل VIDEO_TS.IFO را اجرا کنید.

 


دانلود قسمت Beginner - (سطح فوق مبتدی ) دی وی دی شماره 1:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایلدانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 945 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Beginner - (سطح فوق مبتدی ) دی وی دی شماره 2:

دانلود فایلدانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 900 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Beginner - (سطح فوق مبتدی ) دی وی دی شماره 3:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 207 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Beginner - (سطح فوق مبتدی ) دی وی دی شماره 4:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 722 مگابایت

 پسوردپسورد: www.patoghu.com

 


 

 


دانلود قسمت Elementary (سطح مقدماتی) دی وی دی شماره 1:
دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 836 مگابایت پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Elementary (سطح مقدماتی) دی وی دی شماره 2:
دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 840 مگابایت

 

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Elementary (سطح مقدماتی) دی وی دی شماره 3:
دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 992 مگابایت پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Elementary (سطح مقدماتی) دی وی دی شماره 4:
دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 178 مگابایت پسورد پسورد: www.patoghu.com


 


  دانلود قسمت Lower ( سطح متوسطه ) دی وی دی شماره 1:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 686 مگابایت پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Lower ( سطح متوسطه ) دی وی دی شماره 2:
دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 825 مگابایت پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Lower ( سطح متوسطه ) دی وی دی شماره 3:
دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 139 مگابایت پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Lower ( سطح متوسطه ) دی وی دی شماره 4:
دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 859 مگابایت پسورد پسورد: www.patoghu.com


 


 

دانلود قسمت Upper ( سطح فرا متوسطه ) دی وی دی شماره 1:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم:1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 800 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Upper ( سطح فرا متوسطه ) دی وی دی شماره 2:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 180 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Upper ( سطح فرا متوسطه ) دی وی دی شماره 3:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 591 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Upper ( سطح فرا متوسطه ) دی وی دی شماره 4:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 787 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Upper ( سطح فرا متوسطه ) دی وی دی شماره 5:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 500 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com


 

 


  دانلود قسمت Advanced ( سطح پیشرفته ) دی وی دی شماره 1:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 797 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Advanced ( سطح پیشرفته ) دی وی دی شماره 2:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 862 مگابایت 

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Advanced( سطح پیشرفته ) دی وی دی شماره 3:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 980 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Advanced ( سطح پیشرفته ) دی وی دی شماره 4:

دانلود فایلدانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Advanced دی وی دی شماره 5:

دانلود فایلدانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایلدانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 765 مگابایت 

پسورد پسورد: www.patoghu.com

 


 

دانلود قسمت Business ( سطح تجاری) دی وی دی شماره 1:

دانلود فایلدانلود پارت 1 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 510 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Business ( سطح تجاری) دی وی دی شماره 2:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم:  1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم:  1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 544 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Business ( سطح تجاری) دی وی دی شماره 3:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم:  1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم: 980 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com

دانلود قسمت Business ( سطح تجاری) دی وی دی شماره 4:

دانلود فایل دانلود پارت 1 از لینک مستقیم:  1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 2 از لینک مستقیم:  1 گیگابایت

دانلود فایل دانلود پارت 3 از لینک مستقیم: 800 مگابایت

پسورد پسورد: www.patoghu.com


پسورد فایلپسورد فایل : www.patoghu.com
منبع: منبع

تاریخچه مهر و سجده بر آن+سند


تاریخچه مهر و سجده بر آن+سند

آیا رسول الله (ص) مثل شیعیان امروزی بر مهر و امثال آن سجده می کردند ؟

مهر در نماز از چه زمانی و توسط چه کسی استفاده شد ؟

پاسخ :

خلاصۀ بحث :

آن‌چه که قطعی است در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مهری به این صورت که الآن در میان شیعیان رایج است وجود نداشته است و آن حضرت بنا بر اتفاق شیعه و سنی بر خاک ، سنگ و حصیر سجده می‌کرده و هرگز بر فرش ، سجاده ، لباس و ... که الآن اهل سنت بر آن سجده می‌کنند ، سجده نمی‌کرده است و سجده بر چنین چیزها از بدعت‌هایی است که در میان اهل سنت رایج شده است .

نخستین کسی که بر تربت امام حسین علیه السلام سجده کرد ، امام زین العابدین علیه السلام بود که بعد از دفن سید الشهداء علیه السلام مقداری از خاک آن حضرت را برداشت و به مدینه برد و خود و اهل بیت رسول خدا بعد از آن بر خاک سید الشهداء سجده می‌کردند .

شیعیان نیز با تأسی به ائمه اهل بیت علیهم السلام که یکی از ثقلین هستند ، سجده بر تربت سید الشهداء را مستحب می‌دانند و بر این کار مداومت می‌کنند .

تفصیل بحث :

سجدۀ رسول خدا بر زمین :

شیعه و سنی اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر زمین سجده می‌کرده و می‌فرموده است :

أعطیت خمسا لم یعطهن أحد قبلی ... وجعلت لی الأرض مسجدا وطهورا .

صحیح البخاری ، البخاری ، ج 1 ، ص 86 .


پنچ چیز به من داده شده است که به هیچ کس قبل از من داده نشده است ... زمین برای من محل سجده و  پاک کننده قرار داده شده است .

و نیز از ابو وائل نقل شده است که می‌گفت :

رأیت النبی ( ص ) إذا سجد وضع جبهته وأنفه على الأرض .

أحکام القرآن ، الجصاص ، ج 3 ، ص 36 ، و مسند احمد ،  ج 4 ، ص 315 ، 317 .


پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را دیدم که وقتی سجده می‌کرد ، پیشانی و بینی‌اش را بر زمین می‌نهاد .

و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نیز به تبعیت از آن حضرت ، جز بر زمین بر چیز دیگری سجده نمی‌کردند :

وعن أبی عبیدة أن ابن مسعود کان لا یصلی أو لا یسجد إلا على الأرض . رواه الطبرانی فی الکبیر .

مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 2 ، ص 57 .


ابن مسعود نماز نمی‌خواند و سجده نمی‌کرد ؛ مگر بر زمین ... طبرانی این روایت را در الکبیر نقل کرده است .

حتی نقل شده است که برخی از صحابه ؛ از جمله مسروق بن الأجدع ، چیزی شبیه مهر امروزی با خود حمل می‌کرد و در زمان مسافرت با کشتی بر آن سجده می کرد . محمد بن سعد در الطبقات الکبری می‌نویسد :



حدثنا محمد قال کان مسروق إذا خرج یخرج بلبنة یسجد علیها فی السفینة .



الطبقات الکبرى ، محمد بن سعد ، ج 6 ، ص 79 .




مسروق ، هر وقت که به مسافرتی می‌رفت ، مقداری از خاک با خود بر می‌داشت تا در کشتی بر آن سجده کند .



و روایاتی فراوانی که در کتاب‌های شیعه و سنی بسیار یافت می‌شود .

سجدۀ رسول خدا بر سنگ :



از ابن عباس نقل شده است که می‌گفت :



أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم سجد على الحجر .



پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بر سنگ سجده می‌کرد .



این روایت را حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج 3 ، ص473 نقل و آن را تصحیح می‌کند و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک صحت آن را تأیید می‌کند .


سجده رسول خدا بر سجاده‌ای ساخته شده از حصیر :



مسلم نیشابوری در صحیح مسلم از أبی سعید خدری نقل می کند :



حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَرَأَیْتُهُ یُصَلِّی عَلَى حَصِیرٍ یَسْجُدُ عَلَیْهِ .



صحیح مسلم ، ج 2 ، ص 62، کتاب الصلاة ، باب الصلاة فی ثوب واحد . و 128، باب فضل صلاة الجماعة .




از ابو سیعد خدری نقل شده است که بر رسول خدا وارد شد و دید آن حضرت بر روی خمره (حصیری) نماز می خواند و بر روی همان سجده می کند .



همچنین بخاری و مسلم از ام المؤمنین میمونه نقل کرده‌اند :



کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی عَلَى الْخُمْرَةِ .



صحیح البخاری‌ ، ج1 ، ص 101 ، کتاب الصلاة ، باب الصلاة على الخمرة ، صحیح مسلم ،‌ ج 2 ، ص 128،  کتاب الصلاة ، باب فضل صلاة الجماعة .



از میمونه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمودند رسول خدا بر روی خمره (حصیری) سجده می فرمودند .



و نیز مسلم از عایشه نقل می‌کند :



عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِینِی الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّی حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَیْضَتَکِ لَیْسَتْ فِی یَدِکِ .



 صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 168.




از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصیر ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمی شود.



و هیثمی در مجمع الزوائد از ابن عمر نقل می‌کند :



کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یصلی على الخمرة ویسجد علیها. رواه أحمد والبزار والطبرانی فی الکبیر والأوسط ، ورجال أحمد رجال الصحیح .



 مجمع الزوائد ، ج 2 ، ص 56 .



از ابن عمر نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر روی تکه حصیری نماز می خوانده و بر همان سجده می کردند.



مراد از «خمره » همان طور که علمای شیعه و سنی گفته‌اند ، سجاده‌ای است که از حصیر درست می‌شده است ؛ چنانچه ابن سلام در غریب الحدیث می نویسد :



وقال أبو عبید : فی حدیث النبی علیه السلام أنه کان یسجد على الخمرة . قال أبو عبید : الخمرة شئ منسوج یعمل من سعف النخل ویرمل بالخیوط وهو صغیر على قدر ما یسجد علیه المصلی أو فویق ذلک ، فإن عظم حتى یکفی الرجل لجسده کله فی صلاة أو مضجع لو أکثر من ذلک فحینئذ حصیر ولیس بخمرة .



غریب الحدیث ، ابن سلام ، ج 1 ، ص 276 - 277




ابو عبید گفته است که در روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که ایشان بر روی خمره نماز می خواندند . ابو عبید گفت مقصود از خمره ، تکه ای کوچک و بافته است که از برگ خرما درست می‌شود و در بین آن نخ عبور داده می شود و کوچک است به اندازه محل سجده یا کمی بزرگتر از آن ؛ ولی اگر بزرگتر باشد که تمام بدن بر روی آن جا شود در نماز یا در هنگام خواب به آن حصیر گفته می شود نه خمره .



و زبیدی در تاج العروس می‌نویسد :



ویقال : صلى فلان على الخمرة ، وهی حصیرة صغیرة تنسج من السعف ، أی سعف النخل وترمل بالخیوط .



تاج العروس ، الزبیدی ، ج 6 ، ص 365




وقتی می گویند فلان کس بر روی خمره نماز خواند ؛ یعنی بر روی حصیر کوچکی که از برگ درخت خرما درست می شود و با خط به هم متصل می گردد.

فرمان رسول خدا (ص) بر سجده بر خاک



در بسیاری از روایات نقل شده است که رسول خدا به کسانی که از سجده بر خاک پرهیز می‌کردند ، دستور می‌داد که بر خاک سجده کنند . ما به برخی از این روایات از کتاب‌های اهل سنت اشاره می‌کنیم :



عبد الرزاق صنعنانی از خالد الجهنی نقل می‌کند :



رأى النبی (صلى الله علیه وآله وسلم ) صهیبا یسجد کأنه یتقی التراب فقال له : تربّ وجهک یا صهیب .



المصنف لعبد الرزاق الصنعانی ، ج1 ، ص391 ، ح1528 و کنز العمال ، ج7 ، ص465 .




پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله ) شخصی به نام صهیب را دید که در هنگام سجده مراقب بود که صورتش به خاک مالیده نشود ، پیامبر به او فرمود : ای صهیب ، صورت را بر خاک بگذار .



و همچنین از ام سلمه رضی الله عنها نقل شده که فرمود :



رأى النبی (صلى الله علیه وآله وسلم ) غلاما لنا یقال له أفلح ینفخ إذا سجد ، فقال : یا أفلح تربّ .



الاصابة ، ابن حجر ، ج 1 ، ص252 و أسد الغابة ، ج1 ، ص107 و صحیح الترمذی ، ج 2 ، ص236 و  فتح البارى، ج3 ، ص68 و کنز العمال ، ج7 ص 459 ، ح19776 .




پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  غلام مرا که افلح نام داشت ، دید که در هنگام سجده خودش را از خاک دور نگه می‌داشت . پیامبر به او فرمود : خودت را به خاک بینداز ( بر خاک سجده کن ) .

منع رسول خدا از سجده بر عمامة :



عن عیاض بن عبد اللّه القرشی : رأى رسول الله صلى الله علیه وسلم رجلا یسجد على کور عمامته فأومأ بیده : ارفع عمامتک ، وأومأ إلى جبهته .



پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مردی را دید که بر قسمتی از عمامۀ خود سجده می‌کرد ، آن حضرت با دستش اشاره کرده که عمامه‌ات را بالا بکش و بر پیشانی‌اش اشاره کرد ( بر پیشانی‌ات سجده کن) .



و از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود :



إذا کان أحدکم یصلی فلیحسر العمامة عن جبهته .



السنن الکبری ، ج2 ، ص105 .



هر گاه خواستید سجده کنید ، باید عمامه را از پیشانی تان کنار بزنید .




این نشان می‌دهد که در موقع سجده هیچ مانعی نباید بین پیشانی و زمین باشد و سجده کردن بر عمامه ، فرش و ... باطل است .

سجده فقط بر خاک جایز است :



شیعیان هرگز سجده کردن بر تربت حضرت سید الشهداء یا هر تربت دیگری را واجب نمی‌دانند ؛ بلکه با تأسی و پیروی از فرامین ائمه اهل بیت علیهم السلام که عدل و قرین قرآن در حدیث ثقلین ذکر شده اند ، سجده کردن بر تربت امام حسین علیه السلام را مستحب می‌دانند . و طبق روایاتی که از آن خاندان پاک رسیده است ، سجده ، تنها بر زمین و آن‌چه که از او می‌روید صحیح است و بر چیزهای دیگر ؛ از جمله لباس ، فرش و ... جایز نیست . ما در این جا فقط به نقل یک روایت بسنده می‌کنیم :



عن هشام بن الحکم أنه قال لأبی عبد الله ( علیه السلام ) أخبرنی عما یجوز السجود علیه وعما لا یجوز ، قال : السجود لا یجوز إلا على الأرض أو على ما أنبتت الأرض إلا ما اکل أو لبس ، فقال له : جعلت فداک ما العلة فی ذلک ؟ قال : لان السجود خضوع لله عز وجل فلا ینبغی أن یکون على ما یؤکل ویلبس ، لان أبناء الدنیا عبید ما یأکلون ویلبسون ، والساجد فی سجوده فی عبادة الله عز وجل ، فلا ینبغی أن یضع جبهته فی سجوده على معبود أبناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها ، الحدیث



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 343 .



هشام بن حکم می‌گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم : سجده بر چه چیزهایی جایز و بر چه چیزهایی جایز نیست ؟ امام علیه السلام فرمودند : سجده جایز نیست ؛ مگر بر زمین و آن‌چه که از زمین می‌‌روید ؛ غیر از خوردنی‌ها و پوشدنی‌ها . هشام بن حکم می‌گوید به آن حضرت عرض کردم : فدایت شوم ، دلیل آن چیست ؟ آن حضرت فرمود : زیرا سجده برای خداوند و تواضع در برابر او است و سزاوار نیست که بر روی خوراکی وپوشاک باشد ؛ چرا که دنیا پرستان بنده آن چیزی هستند که می خورند و می آشامند ؛ اما کسی که سجده می کند در حال سجود برای خداوند بلند مرتبه است ؛ از این رو ، سزاوار نیست که در حال سجده پیشانیش را بر همان چیزی نهد که دنیا پرستان از حیله های آن فریب خورده اند .



مرحوم علامۀ امینی رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌فرماید :



نحن نتخذ من تربة کربلاء قطعا لمعا وأقراصا نسجد علیها کما کان فقیه السلف مسروق بن الأجدع یحمل معه لبنة من تربة المدینة المنورة یسجد علیها والرجل تلمیذ الخلافة الراشدة ، فقیه المدینة ومعلم السنة بها ، وحاشاه من البدعة ... وکثیر من رجال المذهب یتخذون معهم فی أسفارهم غیر تربة کربلاء مما یصح السجود علیه کحصیر طاهر نظیف یوثق بطهارته أو خمرة مثله ویسجدون علیه فی صلواتهم . ونحن نرى أن الأخذ بهذین الأصلین القویمین ، والنظر إلى رعایة أمری الحیطة والحرمة ومراقبتهما ...



السجود على التربة الحسینیة ، الشیخ الأمینی ، ص 66 – 67 .



ما از خاک محل شهادت امام حسین (علیه السلام) قطعه‌هایی را در اندازه های متفاوت می سازیم که هنگام سجده پیشانی را بر آن می گذاریم ، همان گونه که مسروق بن اجدع فقیه اهل سنت وشاگرد مکتب خلافت قطعه ای از خاک مدینه را همراهش می برد و بر آن سجده می کرد . آیا می شود گفت : دانشمند و فقیه اهل مدینه و آموزگار سنت نبوی بدعت گذار بوده و کارش ناشایست بوده است ؟



آری بسیاری از بزرگان مذهب ( شیعه ) هنگام سفر قطعه ای حصیر یا غیر آن را که پاک وطاهر بود همراه می بردند و هنگام نماز برآن سجده می کردند ، و لذا ما بر اساس این نقل و روش محکم سجده بر خاک را الازم می دانیم .



مرحوم علامه کاشف الغطاء رضوان الله علیه نیز در این باره می‌فرماید :



ولعلّ السر فی التزام الشیعة الإمامیّة (استحبابا) بالسجود على التربة الحسینیة ، مضافاً إلى أنّها أسلم من حیث النظافة والنزاهة من السجود على سائر الأراضی وما یطرح علیها من الفرش والبواری والحصر الملوّثة والمملوءة غالباً من الغبار والمیکروبات الکامنة فیها.



مضافاً إلى کلّ ذلک لعلّه من جهة الأغراض العالیة والمقاصد السامیة منها ، أن یتذکر المصلی حین یضع جبهته على تلک التربة ، تضحیة ذلک الإمام بنفسه وأهل بیته والصفوة من أصحابه فی سبیل العقیدة والمبدأ ومقارعة الجور والفساد .



ولما کان السجود أعظم أرکان الصلاة ، وفی الحدیث «أقرب ما یکون العبد إلى ربه حال سجوده» فیناسب أن یتذکر بوضع جبهته على تلک التربة الزاکیة ، أولئک الذین جعلوا أجسامهم ضحایا للحق ، وارتفعت أرواحهم إلى الملأ الأعلى ، لیخشع ویخضع ویتلازم الوضع والرفع ، وتحتقر هذه الدنیا الزائفة ، وزخارفها الزائلة ، ولعل هذا هو المقصود من أن السجود علیها یخرق الحجب السبع کما فی الخبر ، فیکون حینئذ فی السجود سر الصعود والعروج من التراب إلى رب الأرباب .



 الأرض والتربة الحسینیة ، ص 24 .



شاید علت التزام شیعه به سجده بر روی تربت امام حسین – جدا از اینکه پاکیزه تر است واز جهت نظافت مناسب تر از سجده بر هر خاک و حصیری که غالبا پر از غبار و میکروب است – یک هدف عالی باشد وآن این است که وقتی نماز گذار پیشانیش را بر روی آن خاک می گذارد به یاد فداکاری امام حسین علیه السلام وخاندان پاکش - در راه دین وعقیده ومقابله با جور وفساد - بیفتد .



وچون سجده مهمترین رکن نماز است و در روایت نیز آمده است که نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش ، حالت سجده است ؛ از این رو مناسب است که در هنگام سجده به سبب نهادن پیشانی بر تربت پاک ایشان به یاد کسانی افتد که بدن های خود را قربانی حق نمودند و روحشان به عالم بالا پرواز کرد ؛ تا فروتنی پیدا کرده و سجود ( پایین رفتن ظاهری) را با بالا رفتن ( معنوی) همراه کند . و این دنیای پست و زینت های نابود شونده آن را کوچک بشمارد؛ وشاید همین مقصود از سجده بر تربت است تا – همانطور که در روایت آمده است - این سجده حجاب های هفتگانه آسمان را پاره کند . پس این سجده در واقع رمز بالا رفتن و عروج است از خاک به نزد پروردگار عالمیان .

فرق بین مسجود له و مسجود علیه :



یکی از ایراد‌هایی که وهابی‌ها به شیعیان می‌گیرند ، این است که می‌گویند شما مهر پرست هستید و خیال می‌کنند که نمازگذار مهری را که جلوی خود گذاشته است ، عبادت می‌کند ! .



در جواب این مطلب باید گفت که متأسفانه وهابی‌ها فقط به دنبال این هستند که با کوچکترین بهانه مشرک بودن شیعیان را ثابت کنند ؛ با این که خود آن‌ها می‌دانند که شیعیان اگر بر مهر سجده می‌کنند ، نه به این خاطر است که مهر را عبادت کنند ؛ بلکه فقط به این خاطر است که به پاک بودن آن اطمینان دارند و و نیز یقین دارند که این تربت جزئی از زمین هستند .



اگر قرار باشد که سجده بر مهر شرک باشد ، قطعاً سجده بر فرش ، عمامه ، لباس ، سجاده و ... نیز شرک خواهد بود . اگر نعوذ بالله شیعیان مهری را که از پاک‌ترین مکان‌های روی زمین تهیه کرده‌اند ، عبادت می‌کنند ، وهابی‌ها فرش و سجاده را عبادت می‌کنند . چه فرقی است بین سجده بر مهر و سجده بر فرش ؟

اهتمام رسول خدا بر ترتب امام حسین :



اگر امروز شیعیان تربت سید الشهداء علیه السلام را محترم می‌دانند و بر این تربت پاک سجده می‌کنند ، در واقع آن‌ها به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم تأسی می‌کنند . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم اهمیت فراوانی به تربت سید الشهداء می‌دادند و هر وقت این تربت را می‌دیدند اشک‌هایشان جاری می‌شد و از شهادت مظلومانۀ آن حضرت در کربلا سخن می‌گفتند . حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج3 ، ص176_177 می‌نویسد :



عن أم الفضل بنت الحارث انها دخلت على رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فقالت یا رسول الله انی رأیت حلما منکرا اللیلة قال وما هو قالت إنه شدید قال وما هو قالت رأیت کأن قطعة من جسدک قطعت ووضعت فی حجری فقال رسول الله صلى الله علیه وآله رأیت خیرا تلد فاطمة إن شاء الله غلاما فیکون فی حجرک فولدت فاطمة الحسین فکان فی حجری کما قال رسول الله صلى الله علیه وآله فدخلت یوما إلى رسول الله صلى الله علیه وآله فوضعنه فی حجره ثم حانت منى التفاتة فإذا عینا رسول الله صلى الله علیه وآله تهریقان من الدموع قالت فقلت یا نبی الله بابی أنت وأمی مالک قال اتانی جبریل علیه الصلاة والسلام فأخبرنی ان أمتی ستقتل ابنی هذا فقلت هذا فقال نعم وأتانی بتربة من تربته حمراء .



ام الفضل دختر حارث محضر رسول الله(ص) رسید وعرض کرد: دیشب خواب بدی دیدم ، فرمود: چگونه بود ؟ گفت : خیلی بد بود ، فرمود : برایم نقل کن . عرض کرد : درخواب دیدم قطعه ای از گوشت بدنت جدا شد و بر دامن من گذاشته شد . فرمود : تو خواب خوبی دیده ای ، به امید خداوند فاطمه صاحب فرزندی می شود که تو او را بردامن و آغوشت می‌گیری .



ام الفضل می گوید : فاطمه حسین را بدنیا آورد که من او را بردامنم می گذاشتم همانگونه که پیامبر فرموده بود .



روزی محضرش رسیدم و حسین را بر زانوانش قرار دادم ، نگاهی به او نمود ، دیدم چشمانش پر از اشک است ، گفتم : پدر و مادرم به فدایت چه شده است ؟ فرمود : جبرئیل نزد من آمد و به من خیر داد که افرادی از امتم این فرزندم را خواهند کشت ، سپس خاکی سرخرنگ از محل شهادت حسین به من داد .



و حتی روایات فراوانی از طریق خاصه و عامه نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تربت امام حسین علیه السلام را استشمام کرده و آن را می‌بوسید :



عن عبد الله بن وهب بن زمعة قال أخبرتنی أم سلمة رضی الله عنها ان رسول الله صلى الله علیه وآله اضطجع ذات لیلة للنوم فاستیقظ وهو حائر ثم اضطجع فرقد ثم استیقظ وهو حائر دون ما رأیت به المرة الأولى ثم اضطجع فاستیقظ وفی یده تربة حمراء یقبلها فقلت ما هذه التربة یا رسول الله قال أخبرنی جبریل ( علیه الصلاة والسلام ) ان هذا یقتل بأرض العراق للحسین فقلت لجبریل أرنی تربة الأرض التی یقتل بها فهذه تربتها .



هذ حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .



المستدرک ، الحاکم النیسابوری ، ج 4 ، ص 398 .



ام السلمه گوید : در یکی از شب ها رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) مشغول استراحت بود ناگهان نگران و مضطرب از جایش حرکت کرد ، سپس نشست و دراز کشید که باز هم از جایش با ناراحتی حرکت کرد که از دفعه قبل شدیدتر بود ، باز هم دراز کشید در حالی که خاکی سرخرنگ در دستهایش بود و آن می بوسید ، گفتم : این خاک چیست ؟ فرمود : جبرئیل به من خبر داد که بر این خاک حسین مرا می کشند ، از او درخواست کردم تا آن خاک را به من نشان دهد، جبرئیل این خاک را برایم آورد.

ثواب سجده بر تربت امام حسین علیه السلام :



امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید :



محمد بن علی بن الحسین قال : قال الصادق ( علیه السلام ) : السجود على طین قبر الحسین ( علیه السلام ) ینور إلى الأرضین السبعة ، ومن کانت معه سبحة من طین قبر الحسین ( علیه السلام ) کتب مسبحا وإن لم یسبح بها .



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 365 – 366 و من لا یحضره الفقیه ، الشیخ الصدوق ، ج 1 ، ص 268 .



امام صادق علیه السلام فرمودند : سجده بر خاک قبر حسین علیه السلام نورش تا آسمان هفت آسمان را نورانی می‌‌کند . هر کس تسبیحی از خاک قبر امام حسین علیه السلام به همراه داشته باشد ، تسبیح کننده به حساب می‌آید ؛ هر چند که با آن تسبیح نکند .



کان لأبی عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام خریطة من دیباج صفراء فیها من تربة أبی عبد الله ( ع ) ، فکان إذا حضرته الصلاة صبه على سجادته وسجد علیه قال ( ع ) : إن السجود على تربة أبی عبد الله ( ع ) تخرق الحجب السبع .



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 366 .



امام صادق علیه السلام کیسه ای داشت که در آن تربت امام حسین علیه السلام را نگه می‌داشت . هر وقت که نماز می‌خوانده آن را بر سجاده‌اش می‌ریخت و بر آن سجده می‌کرد . امام علیه السلام فرمود : سجده بر تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره می‌کند .



این امام صادق علیه السلام ، فرزند رسول خدا است که جز بر خاک امام حسین علیه السلام بر چیز دیگری سجده نمی‌کند . از این جا است که ارزش سجده بر تربت کربلا آشکار می‌شود . ما نیز خود را پیرو همان بزرگوران می‌دانیم .



وعن الصادق ( علیه السلام ) قال من أدار سبحة من تربة الحسین ( علیه السلام ) مرة واحدة بالاستغفار أو غیره کتب الله له سبعین مرة وأن السجود علیها یخرق الحجب السبع .



امام صادق علیه السلام فرمودند : هر کس با تسبیح خاک کربلا یک دور استغفار یا کاری دیگری بکند ، خداوند برای او هفتاد مرتبه می‌نویسد . سجده بر خاک کربلا ، حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند .



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 6 ، ص 456 .



کسی که سجده بر تربت او حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند ، خود او چه می‌کند ؟ و چه زیبا سخنی گفته است علامۀ بزرگ ، شیخ عبد الحسین امینی رضوان الله تعالی علیه :



هذا حبنا وهذا حسیننا ، وهذا مأتمه ، وهذه کربلاؤه ، وهذه تربته ، وهی مسجدنا ، والله ربنا ، وسنتنا وسیرتنا سیرة نبینا وسنته ولله الحمد .



سیرتنا وسنتنا - الشیخ الأمینی - ص 180 .



این عشق ما و این حسین ما است . این عزای او ، این کربلای او و این تربت او است . تربت او سجده‌گاه ما ، الله پروردگار ما و سنت و روش ما ، سنت و روش پیامبر ما است . خدا را [بر این همه نعمت] سپاس می‌گوییم .

دعوت مولوی عبدالحمید به تشیع


دعوت مولوی عبدالحمید به تشیع

به گزارش شیعه آنلاین، حجة الاسلام و المسلمین شیخ "محمّد امیری سوادکوهی" از پژوهشگران و نویسندگان جوان شیعه که آثار و تألیفات متعدد و تأثیرگذاری در باب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و اکابر علمی جهان اسلام به رشته تحریر درآورده و از فعالان شیعی در سطح بین الملل بشمار می رود، در آستانه جشن جهانی دهه فرخنده غدیر و عیدالله الاکبر غدیر خم، در پیامی مهم و علمی که نسخه ای از آن را برای پایگاه خبری شیعه آنلاین ارسال نمود، خطاب به مولوی "عبدالحمید اسماعیل زهی" از بزرگان اهل سنت زاهدان، او را به مذهب حَقّه اهل بیت علیهم السلام دعوت نمود و بر ضرورت وحدت و همدلی بین شیعیان و اهل تسنن در پرتو ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تأکید کرد.

این پیام که به همراه یک جلد کتاب ارزشمند "اتمام حجّت" (رهیافتی به استدلال ها و حجّت های گسترده اثبات حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام) از تألیفات این محقق شیعی، برای جناب مولوی ارسال شده، بدین شرح می باشد:

  بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه الکریم و مبرم خطابه العظیم: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم (اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً) «المائدة: 3» و قال سبحانه: (وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ) «الصافات: 83»

عن أبی جعفر علیه السلام أنه قال: «لیهنئکم الاسم». قلت: و ما هو، جعلت فداک؟ قال: «الشیعة». قیل: إن الناس یعیروننا بذلک! قال: «أما تسمع قول الله: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ، و قوله: فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ ؛ فلیهنئکم الاسم» «الإستیعاب، جلد3، صفحه40»

جناب آقای مولوی عبدالحمید اسماعیل‌ زهی

سلام علیکم



از آنجایی که در آستانه سالروز بزرگترین رویداد تاریخ بشریت و به گواهی قرآن کریم ، روز اکمال دین و اتمام نعمت یعنی عیدالله الاکبر غدیر، (سالروز امامت و وصایت اعجوبه جهان خلقت ، نفس و جان رسول خاتم، حضرت صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام) قرار داریم، برآن شدم ضمن ایراد مطالبی دقیق و مهم ، حضرتعالی را که از علما و متدیّنین نزد اهل تسنن بشمار می آیید ، به مذهب حقّه تشیع و پذیرش ولایت برحق امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرا بخوانم، همان مذهب نورانی اهل بیت رسول خدا علیهم السلام که قرآن کریم آن را بر همگان واجب فرموده و  ابراهیم خلیل الرحمان را نیز  بعنوان شیعه به جهانیان معرفی نمود: (وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ) «الصافات: 83» و آنگاه فرمود: (مِلَّةَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی‏ هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ) «الحج:78» و سپس فرمود: (وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ...) «البقره: 130»؛ از این رو  شما را به این مذهبِ حق آسمانی دعوت می نمایم تا ان شاءالله در پرتو حصن حصین ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و قلعه امن دو ثقل و یادگار رسول خدا، یعنی «قرآن و عترت» در مسیر کمال و انسانیت قدم برداشته و به کمک یکدیگر وحدت بی نظیر مسلمین را تحت لوای حضرت وصی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام به رخ جهانیان بکشانیم و آن را در تاریخ اسلام رقم بزنیم. وحدتی که آرزوی حضرت رحمت للعالمین صلی الله علیه و آله است. شایسته است که قبل آنکه عرائضم را تقدیم حضورتان کنم، یاد آور شوم: بزرگان مذهب حَقّه تشیع که خود از منادیان وحدت امت اسلامی بوده اند به ما آموختند، وحدت مسلمین در پرتو تبعیت از ولایت حق ، لازمه امت اسلامی در مقابل جهان کفر  بوده، ولکن مذاکرات علمی رسانه ای، منافاتی با آن وحدت ناگسستنی ندارد.



بی شک این قرن که موسوم به قرن امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و قرن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است می تواند فرصت مناسبی برای تمامی حقیقت طلبانِ آزاد اندیش جهان برای روی آوردن به مذهب حَقّه تشیع که همان مذهب اهل بیت  علیهم السلام و ولایت بر حق امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام است باشد.



همانطور که مستحضرید، خدای متعال از ابتدای خلقت انسان، حضرت آدم ابوالبشر را به لباس علم زینت بخشید و زمانی که خلعت نبوت را برقامت دل آرای خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله پوشانید، اوّلین سوره‌ای که بر قلب نازنینش فرود آورد، ارزشِ نعمتِ علم و دانش را بازگو کرد و همانا کامل‌ترین علوم و دانش‌ها و هدایت ها، آن است که از جانب حضرت حق، برقلب نورانی انبیای الهی نازل شده است که جامع‌ترین آن بر حضرت ختمی مرتبت، حضرت محمّدبن عبدالله صلی الله علیه و آله فرود آمده که علم کامل ، جامع و بدون نقصان را فقط از این منبع می‌توان اخذ نمود و به آن مرتبه از کمالات رسید.



سؤالی که ابتدائاً مطرح می شود این است که چگونه می توان پس از شهادت مظلومانه رسول خاتم از شهر علم نبوی بهره مند گشت و در امتداد نبوت قرار گرفت و علوم الهی و دین حق را به آیندگان ابلاغ نمود؟!



پاسخ این پرسش، بسیار مهم و حیاتی است و می بایست آنرا از لسان مبارک حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله جویا شد که ابوهریره و ابن عمر، و بسیاری از بزرگان شما در کتاب کنزالعمال، جلد 1 صفحه 103، حدیث 463 و 464 نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:



«من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة؛ هر که از دنیا برود در حالی که امام زمان خود را نشناخته است به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.» پس بنابراین امام زمان شما و افرادی که قائل به امامت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیستند، که می باشد؟آیا هیچ فکر کرده اید که چرا در نمازهای واجب یومیّه، واجب است که حداقل ده مرتبه سوره حمد را بخوانیم و بگوییم (اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)؟ براستی صراط مستقیم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله چه فردی می تواند غیر از امام معصوم علیه السلام باشد؟ لذا در کتاب غایة المرام صفحه 434 در تفسیر آن آمده: «صراط مستقیم امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و یازده امام معصوم از فرزندان حضرت می باشند که‌ راه‌ راست‌ و منهاج‌ مستقیم‌ است‌؛ پس‌ باید از آن‌ پیروی‌ کنید و بدان‌ چنگ‌ زنید! چون‌ آن‌ صراط‌ و منهاج‌ بسیار روشن‌ و واضح‌ است‌ و هیچگونه‌ انحراف‌ و کج‌ روی‌ در آن‌ نیست‌!». مؤید این معنی آن است که در کتاب «فرائد السمطین، جلد 1 صفحه 178، حدیث 141»  از جناب عمار یاسر نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «یا عمار ان رایت علیا قد سلک و ادیا و سلک الناس وادیا غیره، فاسلک مع علی ودع الناس. انه لن یدلک علی ردی و لن یخرجک من الهدی؛ ای عمار اگر دیدی که علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها کن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلاکت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد».



همچنین کتاب سنن ترمذی جلد5 صفحه 591 حدیث 3714 از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمودند: «اللّهم أدر الحق مع علی علیه السلام حیثما دار ؛ خدایا حق را همراه علی قرار ده هرکجا که علی باشد.» این جاست که می بایست بنابر آیه شریفه (أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)  به دستور مقام شامخ نبوی، درب خانه علوی را کوبید و از این راه به صراط مستقیم رسیده و  وارد مدینه فاضلة کامله شد.



بارها در تاریخ شیعه و سنی خواندیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله همه درب‌های منازل را به سمت مسجد النبی بستند مگر درب خانه امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام را.  در باب علم نیز چنین اختیار نمودند و دربی را جز درب خانه او به سوی معارف الهی و حقایق آسمانی باز ندیدند و فرمودند: «انا مدینة العلم وعلی بابها؛ من شهرعلمم و علی درب این شهراست». «معجم جامع الأصول، جلد8، ص657 صفحه،‌ ح6501 ـ تاریخ الخلفاء صفحه 137  و ...»



فخر رازی که از بزرگترین مفسران اهل تسنن به شمار می رود و به «امام المشککین» نیز موصوف است، در آنجا که در باب جهرخواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» نماز می‌رسد، قاطعانه می‌گوید: «من اتخذعلیاً اماماً لدینه فقداستمسک با لعروه الوثقی فی دینه ونفسه؛   کسی که علی  را پیشوا و امام دینش قرار دهد، به دستگیره ناگسستنی چنگ زده است».



آری، او نیز بر این مطلب مهم تاریخ اقرار کرد و همگان را به چنگ زدن به ریسمان محکم الهی یعنی امامت و ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فراخواند.



همچنین در ده ها کتاب از کتب معتبر نزد شما (اهل تسنن) از جمله کتاب مناقب ابن مغازلی ص ۴۲ و لسان المیزان ابن حجر، جلد ۱، صفحه ۵۱ ، میزان الاعتدال ذهبی، جلد ۱، صفحه ۲۸، الصواعق المحرقة، صفحه ۷۵، الریاض النضره محب طبری، جلد۳، صفحه ۱۶۷ آمده: هنگامی که خدای متعال اوّلین و آخرین را جمع کند و صراط بر جهنم نصب گردد، هیچکس از آن عبور نخواهد کرد مگر آن کس که براتی حاکی از ولایت علی بن ابی طالب همراه داشته باشد.



جناب مولوی عبدالحمید!



این احادیث شریف را از کتاب های ارزشمند شیعه نقل نکردم! بلکه این مطالب مهم را از قرآن مجید و از کتبی که مورد اعتماد حضرتعالی و تمامی اکابر اهل تسنن هست تقدیم حضورتان کردم. سؤالی که از محضرتان دارم آن است که حقیقتاً  در مباحث علمی با اهل تسنن، می بایست نظر چه کسی را پذیرفت ؟! نظر بزرگان اهل تسنن را ؟؟؟! یا بزرگان و رجال نامی شیعه را؟؟؟ اگر واقعاً سخنان بزرگان شیعه را قبول ندارید…پس بیایید و ببینید بزرگان و علمای شما چه در کتاب هایشان نوشته اند و به حقانیت، امامت و ولایت چه کسی اعتراف نمودند.



واقعاً نمی دانم دلیل بیش از هزار سال تأمل و تعلل به خاطر چیست؟! و چرا عده ای نتوانستند برتری، حقانیت، امامت و وصایت امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیهماالسلام بر سایر صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خود بقبولانند...! عجیب‌تر آنکه، صد‌ها تن از اکابر و علمای اهل تسنن، احادیث امامت، وصایت، منزلت و غیره را در کتاب های معتبر نزد عامه نقل نمودند و به عظمت و برتری امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام نسبت به سایر صحابه شهادت دادند که فخر شیعه مرحوم آیت الله علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب گران سنگ «الغدیر» بیش از 140تن از آن‌ها را جمع آوری نمودند.



جناب آقای مولوی عبدالحمید!



متأسفانه در عصر حاضر شاهد این مطلب خلاف انسانی، (چه رسد به خلاف اسلامی بودنِ آن) هستیم که مع الاسف برخی از مولوی های بی خِرَد در مصر و عربستان و پاکستان، حکم قتل عام مسلمانان شیعه را به جرم محبت ، مودت و ولایت اهل بیت علیهم السلام و تبعیت از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر می کنند! مگر جناب ابوذر که رسول خدا صلی الله علیه و آله از راستگویی او خبر داده، نقل نکرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه؛ مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.» «سنن بیهقی جلد10 صفحه187.»



واقعاً سنّت رسول الله در گروِ  چیست و در تبعیت از کیست؟ شما عایشه را ام المؤمنین می دانید و سخنان او برای علمای اهل تسنن مورد وثوق است. سؤالی که از حضرتعالی دارم این است که مگر عایشه بارها اعتراف نکرد که آگاه ترینِ مردم به سنّت، على بن ابى طالب علیه السلام است. این مطلب مهم را از کتب شیعیان عرضه نمی دارم بلکه در کتاب تاریخ دمشق، جلد42، صفحه 408 و الاستیعاب، جلد3، صفحه 206، الرقم 1875; مناقب خوارزمى، صفحه 91، حدیث 84. و... نقل می کنم.حال وقتی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام آگاه ترین مردم به سنت است، قرآن مجید او را واجب الاتباع می داند، آنجا که می فرماید: (أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ) «یونس: 35»



پس بدین ترتیب، طبق آیات قرآن مجید و روایات وارده در کتب معتبر نزد اهل تسنن، شیعه همان اهل سنت واقعی و حقیقی است که سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله را در تبعیت از وصی بلافصل رسول خاتم، یعنی حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می داند.



جناب مولوی عبدالحمید!



اینجانب به هیچ وجه قصد ناخشنودی و ناراحتی شما را ندارم و از آنجایی که احترام خاصی برای علم قائلم علمی سخن می گویم و به دستور قرآن مجید (اُدْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)«النحل125» فرمان می برم، امید است حضرت عالی این دعوت به حق و فی سَبیلِ رَبّک را طبق فرمایش قرآن (الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) «الزمر 18»  اجابت نموده و آن را وسیله ای جهت تطبیق حکم خدا که به اتحاد و عدم تفرقه امر فرموده (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)«آل عمران 103» قرار دهید و خدای ناکرده بهانه ای نباشد برای ایجاد تنش، تفرقه و اختلاف که خلاف صریح دستور قرآن مجید بوده و به صلاح مسلمانان و جهان اسلام هرگز نبوده و نخواهد بود.



اینجانب در طول دوران علمی تحقیقی ام ، بسیاری از کتب معتبر نزد اهل تسنن را مطالعه نمودم ، در کتاب تاریخ الامم و الملوک محمّد بن جریر طبری سنی ، جلد 2 صفحه 460 خواندم که می نویسد: خلیفه اوّل (از دیدگاه عامّه) بارها می گفت:  به درستی که برای من شیطانی هست که بیم می دهد. اگر کاری را درست انجام دادم یاریم کنید. و اگر کاری را اشتباه و غلط انجام دادم مرا به راه راست بیاورید!



 سؤال اینجانب از حضرتعالی این است که آیا طبق دستور آیه 35 سوره مبارکه یونس (أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى‏) می توان به شخصی که خود از عدم قدرت معنوی و ثباتش سخن می گوید تبعیت کرد؟ البته  درکتاب مورد اطمینان و صحیح نزد اهل تسنن از جمله تاریخ طبری جلد 3صفحه210, التمهید باقلانی صفحه196, شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 2صفحه 19 نیز روایت شده است: عمر بن خطاب بارها در اجتماعات می گفت بدون شک بیعت با خلیفه اول مسئله فتنه انگیز و حساب نشده ای بود, همانند کارهای فتنه انگیز و بی اساس جاهلیت، پس هر که آن را تکرار نمود او را به قتل رسانید.



 بنده نمی دانم آیا شما این کلمات و این سخنان را درکتابهای خود ملاحظه نفرمودید؟!.اینجانب هیچگاه به مقدسات اهل تسنن بی احترامی و جسارت نمی کنم ولکن از کتابهای خودتان سخن بمیان آوردم که واقعاً این کتابها چه می گویند؟ آیا این سخنان شیخین نیست؟!  اگر چنین نیست پس چرا شما این کتاب ها را از معتبرترین کتب عامّه معرفی می نمایید؟!



عجیب تر آنکه مطلب جالب و البته قابل تأملی در گرانسنگ ترین کتابهای نزد شما دیدم که عمربن خطاب بارها گفت: به خدا که شایسته ترین فردی که مردم را به طریق حق هدایت نماید علی است، اگر به خلافت برسد».و اگر علی خلافت را به دست بگیرد، قطعاً مردم را به حق مبین و صراط مستقیم هدایت خواهد نمود.



این مطالب را در کتاب های  ابن عبدالرزاق (استاد بخاری) در کتاب المُسَنَّد؛جلد5 ، صفحه446. الامامه والسیاسه؛ جلد1، ص43، انساب الاشراف؛ جلد5 ، صفحه18 و نیز شبیه این روایت در تاریخ طبری؛ جلد3 ، صفحه301- تاریخ اسلام (ذهبی)؛ جلد3 ، صفحه305- الولایه والنّهایه (ابن کثیر دمشقی)؛ جلد7 ، صفحه 165و ... مطالعه کردم.



جناب مولوی عبدالحمید!



واقعاً این کتابها چه می گویند؟! آیا شما نیز  به این کتب مراجعه داشتید که حتماً داشتید، پس چگونه می شود که بزرگان اهل تسنن در کتابهایشان چنین وصایت و ولایت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام را از لسان آنهایی که خلیفه شان می پنداشتند ببینند و تبعیت از آنان نکنند؟!



جناب آقای مولوی!



خلفایی که شما به آنان معتقدید در جملات فوق به شما می گویند خلافت سزاوار حضرت علی علیه السلام بوده، چرا که اگر پس از رسول خدا ، حضرت علی علیهما السلام خلافت را به دست می گرفت ، قطعاً مردم را به حق مبین و صراط مستقیم هدایت و راهنمایی خواهد نمود.



یقیناً اگر جوانان فهیم اهل تسنن این روایات را بینند و تأمل کنند، مذهب اهل بیت را حق تشخیص می دهند و  فوج فوج به تشیّع ، مذهب اهل بیت و ولایت حَقّه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام روی می آورند و جای بسی تأمل است که چرا آقایانی مانند جنابعالی این روایات را برای جوانان  اهل تسنن بیان نمی کنند ؟!



عجیب تر آنکه جناب شیخ سلیمان بن ابراهیم خواجه کلان بن محمد بابا حسینی بلخی قندوزی در کتاب ینابیع الموده  ، موده هشتم ، حدیث پنجم ، صفحه 304 می نویسد : عثمان ، بارها در بین مردم  به برتری امیرالمؤمنین علیه السلام اقرار نمود و گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: من و علی از یک نور آفریده شدیم چهار هزار سال پیش از آنکه خدا آدم را بیافریند و چون خدا آدم را آفرید این نور را در صلب آدم قرار داد، و همچنان یکی بودیم تا در صلب عبد المطلب از یکدیگرجدا شدیم و در من نبوت جایگیر شد و در علی وصایت. !



جناب مولوی عبدالحمید!



مگر در کتاب مناقب خوارزمی که از منابع مهم اهل تسنن بشمار می رود ، در فصل 8 صفحه 57 روایت نشده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : هر کس از راه و روش علی بن ابی طالب علیهماالسلام فاصله بگیرد از من و راه من فاصله گرفته و هر کس از من جدا شود و دوری گزیند از خدا فاصله و دوری گرفته است؟



این مهم را نیز عرضه بدارم که متأسفانه شاهد آن هستیم که عده ای ، علاوه بر  نادیده گرفتن فضائل و مناقب بی نظیر علوی ، القاب خاصه حضرت صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نیز غصب نمودند و لقب اختصاصی علی بن ابی طالب علیه السلام را بر دیگران نهادند!



طبرى سنی می نویسد: « قال علی بن ابی طالب: أنا عبدالله واخو رسوله وأنا الصدّیق الأکبر. لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر، صلیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین؛ امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: من بنده ی خدا و برادر رسول اویم، و من صدّیق اکبر هستم، این ادّعا را بعد من به جز دروغگو و افترا زننده نمی کند، همانا من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم ». این مطلب در معتبرترین کتابهای شما نقل شده و شما می توانید به کتابهای المستدرک علی الصحیحین ، جلد 3 ، صفحه 121 ، ح 4584 ، السنن الکبری، جلد 5 ، صفحه 107، ح 8395 ،خصائص امیر المومنین صفحه 25 ، ح7 ، سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه 44، ح 120 ،المصنّف، جلد 12، صفحه 65 ، ح 12133  ، معرفة الصحابة ، جلد 1 ، صفحه 301، تاریخ الامم و الملوک، جلد 2 ، صفحه 310 و دهها کتاب دیگرِ مورد قبولِ اهل تسنن مراجعه نمایید. همچنین محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السؤل، طبری در کبیر، بیهقی در سنن و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از ابن عباس، سلمان، ابی ذر و حذیفه نقل می‏نمایند که رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با دست، اشاره به علی بن ابی طالب نمود و فرمود: «ان هذا اول من آمن بی و اول من یصافحنی یوم القیامة و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الامة یفرق بین الحق و الباطل؛ همانا علی نخستین کسی است که به من ایمان آورد و  اول کسی بود که در روز قیامت با من مصافحه می کند علی، صدیق اکبر و فاروق این امّت و جداکننده حق از باطل است.



جناب مولوی !



 جوانان اهل تسنن چگونه می توانند به مولوی هایشان اعتماد کنند در حالی که تا به امروز این واقعیات را کسی برایشان نقل نکرده است.



البته بحمدلله حضرتعالی مستحضرید که مسئله امامت و وصایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام  در قرآن مجید آمده و در سنّت و حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله محصور به روز غدیر و هجدهم ذی الحجه عام حجّة الوداع نبود و رسول خدا بارها بر وصایت ، خلافت و جانشینی حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام تأکید نموده و سخن گفته اند.



یکی از مواردی که در کتابهای معتبر نزد اهل تسنن به کرّات مطالعه نمودم مسئله بسیار مهم و البته دردناک پنجشنبه سیاه تاریخ است. نمی خواهم خاطر مبارکتان را جریحه دار کنم. ولی متنی راکه از نظر تان می گذرانم، از کتب شیعه نیست.از معتبرترین کتب نزد اهل تسنن نقل شده که خون و نه فقط اشک از دیدگان هر شیعه و سنی آزاده ای جاری می کند که چگونه درلحظات آخر عمر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله ، عده ای، حضرتش را آزرده و اذیت نموده و ایشان را دلشکسته و ناراحت و قلبش را جریحه دار کردند، با اینکه قرآن مجید می فرماید:( إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً  «الاحزاب 57»



آن اذیت و آزار و تهمت و جسارت به حدی بود که حضرت صدیقه شهیده، فاطمه زهرا سلام الله علیها که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ایشان فرمودند :«یرضی الله لرضاها و یغضب لغضبها»درباره آن فرموند: «وَ اُزیلَتِ الحُرمَة عِندَ مَماتِه. فَتِلکَ وَاللّه النازِلَة الکُبرى، وَالمُصیبَة العُظمى ... !»« الإحتجاج على أهل اللجاج، جلد‏1، صفحه 103»



قبل از اینکه این روایت و حقیقت تلخ تاریخ که در کتب معتبر نزد اهل تسنن نقل شده را برایتان بازگو کنم ، از تمامی شیعیان و اهل تسنن پوزش بطلبم که اهانت بزرگ تاریخ به رسول گرامی اسلام را از کتابهای معتبر خودشان برایشان گوشزد می کنم.



بزرگان و اکابر شما اهل تسنن در کتابهایشان، از جمله: صحیح بخاری کتاب العلم، جلد 4 باب 39، و کتاب الجهاد و السیر، جلد 1 باب 175، و کتاب الجزیه، جلد 2 باب 6، و کتاب المغازی، جلد 4 باب 84(باب مرض النبی و وفاته)، و کتاب المرضی، جلد 1. باب 17 و مسلم سه بار صحیح مسلم، کتاب الوصیه، جلد 6  باب 6، و جلد 7  باب6، و جلد 8همان باب نقل می کنند : پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال یازدهم هجرت، چند روز قبل از آنکه از دنیا بروند تصمیم گرفتند، سندی زنده در باب موضوع خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام، به یادگار گذارند و خطاب به حاضران فرموند: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما مطلبی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید»؛ پس از این درخواست، "عمر بن خطاب" به مخالفت با رسول خداصلی الله علیه و آله برخاست و گفت: بیماری بر این مرد (یعنی پیامبرـ والعیاذبالله ـ) چیره شده است  و هذیان می گوید، قرآن نزد شماست و کتاب خدا ما را کافی است.



صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب 84، جلد 4 و کتاب الجهاد و السیر، باب 175، جلد 1 و صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، جلد 6 و تاریخ ابن خلدون، جلد 1 صفحه 475 می نویسد: وقتی رسول خدا این سخن ظالمانه و تهمت ناروای عمر  نسبت به خود را شنیدند  به او و آن هایی که گفته عمر را تأیید نمودند فرمودند: از نزد من برخیزید و دور شوید و مرا به حال خود  واگذارید! چراکه این حالتی که من در آن هستم، بهتر از چیزی است که مرا بدان فرا می خوانید...



در اینجا سؤال اینجانب از حضرتعالی و همه آزادگان جهان این است که  نسبت دادن هذیان به پیامبر خدا به چه معنی مى باشد؟ مگر خداى متعال سخنان رسول خود را مستند به وحى الهى ندانسته و درباره ایشان فرموده است: (وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى)؛« رسول خدا ،از روى هوا وهوس سخن نمى گوید و سخنان وى جز وحى الهى نیست.» «القلم 3و4»



جناب آقای عبدالحمید!



نام این حقیقت تلخ تاریخ را چه می گذارید؟ مگر  پس از این واقعه دردناک قلب مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله جریحه دار نشده و  سبب اذیت و آزار آن حضرت نگردیده است؟



سخنم را کوتاه می کنم. این رویداد تاریخیِ بسیار ناروا ،آنقدر تلخ و دردناک بود که ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه جلد 6 صفحه 300 نقل می کند که: شهرستانی از مورخین بزرگ نزد اهل تسنن در کتاب ملل و نحل خود می نویسد: مخالفت خلیفه دوّم با درخواست رسول خدا سبب اختلاف موجود در جهان اسلام شد، و این زیان بزرگ و خسارت بی نظیر بشری نیز رقم خورد و تاریخ  از مصائب دیگری نیز حکایت دارد. «مختصر منهاج السنه جلد 2 صفحه 370 و منهاج الکرامة فی معرفة الامامة صفحه110»



این مسائل مطرح شده، نکات مهم علمی است که می تواند امت اسلامی را به ساحل نجات اتحاد و اخوت اسلامی برساند و آسیبی به وحدت سیاسی مسلمین در مقابل جهان کفر ندارد و الحمدلله حضرتعالی در سرزمینی زندگی می کنید که امت مسلمان در کنار هم زندگی می کنند و مانند شیعیان مظلوم دیگر کشورها که مورد ظلم و ستم آشکار واقع می شوند  نیستند.



شما در کشوری زندگی می کنید که اهل تسنن در کمال آرامش و آسایش زندگی می کنند و از امکانات کافی در تمامی سطوح بهره مند می باشند. این مطلب را نیز در نظر داشته باشید این سخنان مانع وحدت اسلامی نیست بلکه داعی وحدت ، اتحاد و اخوت اسلامی بوده و سخن اینجانب با حضرتعالی سخنی از باب مذاکره علم و اداء فریضه امر به معروف است.امر به معروفی که به فرمایش قرآن مجید اساس معروف بوده و آن خلافت ، امامت و ولایت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام است.



جناب آقای مولوی!



عقل و قلم حیران و سرگردان این مطلب‌اند که چه شد پس از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله، این فضایل و مناقب و افتخارات علوی که به شهادت آیه مباهله(أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم...) «آل عمران 61»؛   قرآن و   پیامبر او را نفس و جان خود معرفی کرده بودند، بر عده‌ای سنگین آمد و درب خانه باب العلم را نه فقط بستند ، بلکه هیزم آورده و آن را سوزاندند و مدعیان خلافت! پهلوی دختر پیغمبر خدا را که همان مخزن اسرار نبوت و ولایت و لیلة القدر جهان  هستی بود، به جرم پیروی از رسول خدا و دفاع از حریم ولایت بشکستند و گوهر گران‌بهای وجودش که رسول خدا او را محسن نامگذاری کرده بودند را سِقط نمودند  که سند مظلومیت پاره تن رسول الله مخفی بودن قدر و قبر اوست؛ شاید امت خواستند مزد زحمات رسول خدا را چنین بدهند ! در حالی که خدا مودّت و محبت، طاعت و ولایت اهل بیت و قربای رسول را بر همه خلق واجب نموده و فرمود: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏) «الشوری 23» و وقتی سؤال از قربی شد که آنها چه کسانی هستند؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «هم علی و فاطمة و ابناؤهما»  «الجامع لاحکام القرآن للقرطبی جلد6 صفحه21 و 22.»



براستی آیا این رفتار خدا ناپسند از طرف پیشینیان با اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله سبب آن نشده که در عصر حاضر شاهد رفتار وحشیانه و قساوت بار وهابیان و تکفیریان با دوستان و محبان خاندان رسالت باشیم؟به نظر شما آیا آن هیزم آوردن به دورِ خانه وحی و سوزاندن آن الگویی برای منفجر نمودن حرم عسکریین در سامرا و منهدم کردن حرم و بارگاه امامان بقیع، فرزندان رسول خدا در مدینه منوره نبوده است؟؟؟



مگر عقلای دنیا به شخصیات علمی و اجتماعی خود ارج نمی نهند و  تمثال و رمز برای آنان برقرار نمی کنند؟ مگر رسول خدا و اهل بیت حضرت، اشرف خلایق و پایه گذار علم، دانش، اخلاق، انسانیت و فضیلت نیستند؟ پس چرا اینقدر در حقشان جفا نمودند؟! و چرا عده ای هنوز در سکوت هزار ساله به سر می برند!؟



به همین جهت است که می بینیم ، قرآن مجید مسلمانان را به اطاعت و پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله، امیرمؤمنان حضرت علی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دعوت نموده و فرموده است: (اِنِّما وَلیُّکُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصلَّوهَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ)«المائده 55»



و نیز فرموده: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ) «التوبه119» و از اطاعت و پیروی ظالمان نهی فرموده است (الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ) «هود113» کاملا روشن و آشکار است که آزار و اذیت رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام از هر که باشد ظلم بوده و مرتکب آن ظالم می باشد ، و نیز روشن است که اطاعت و پیروی از رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام یعنی اطاعت از انسانیت و در مقابل آن اطاعت و پیروی از ظالمان یعنی  تبعیت از طاغوت.



اینجانب در خاتمه حضرتعالی را  از باب اتمام حجّت به مطالعه کتابی از تألیفات خود که به همراه این نامه برایتان ارسال نمودم دعوت می کنم. این کتاب نامش "اتمام حجّت" است! رهیافتی است به استدلال ها و حجّت های گسترده ی اثبات حقانیت امیرالمومنین علی علیه السلام.



قطره ای است از اقیانوس بیکران فضائل و مناقب حضرت صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خدای متعال اراده فرموده و او را وصی، خلیفه و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد و وارث علم اولین و آخرین گردد و از سایر انبیاء الهی و جمیع خلایق (غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله) اعلم باشد.



این کتاب، بر آن است که اتمام حجتی باشد بر تمامی ادیان و مذاهب، خصوصاً جوانان اهل تسنن، که با بازخوانی آن، امام و خلیفه بر حق، ولی الله و جانشین راستین رسول خدا فی الارض و اوّل وصی از اوصیاء اثنی عشرخاتم الانبیاء صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین را بشناسند و صراط مستقیم و راه حق را تشخیص دهند.



در این کتاب سعی بر آن بوده که اکثر آیاتی که در شأن و مقام، منزلت و حقانیت، امامت و وصایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در قرآن است جمع آوری و برای اتمام حجت با آنهایی که منکر امامت و وصایت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند روایات معتبر کتب شیعه و سنی و حتی کتب آسمانی اعم از تورات، انجیل و زبور و نیزسخنان برخی از بزرگان ادیان و مذاهب را آورده تا جای هیچ شک و شبهه در این باب در اذهان باقی نماند.



به این امید که جنابعالی این دعوت نشأت گرفته از قرآن مجید را که فرموده (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ) «التوبه71» اجابت نموده و پرچمدار (ِأَدْعُواْ إِلىَ اللَّهِ  عَلىَ‏ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى‏)«یوسف 108» شده  و داعین مذهب اهل بیت علیهم السلام باشید. اهل بیتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث متواتر «ثقلین» آنان را به امر خدا همتای قرآن مجید و مفسر آن و جامع کلمه مسلمانان بر توحید معرفی نموده و فرمودند: «انّی مخلفٌ فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلّوا إبداً کتاب الله و عترتی أهل بیتی و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض  فانظروا فانظروا کیف تخلفوننی فیهما.» «مسند الامام احمد .جلد3 صفحه17 و جلد3 صفحه14 و جلد3 صفحه 26 و جلد5 صفحه181 و جلد 5 صفحه 189 و 190 و جلد 4 صفحه 371.»



امیدوارم به سخنان اینجانب که عمل به آیه کریمه (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ) «العصر3» بوده عنایت نموده و یکایک روایات عرضه شده را با کتب اکابر علمی اهل تسنن تطبیق دهید و نمی از یمی از این مطالب که در باب حقانیت مذهب اهل بیت ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام عرضه شد را برگرفته و به فضل خدا  در آستانه جشن جهانی دهه فرخنده غدیریه، منور به نور تشیع و به مذهب اهل بیت علیهم السلام و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد شوید. (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنینَ) «سوره حجر: ٤٦»



به امید آن روز که همه مسلمانان امر خدا و رسول را به گوش جان خریده و همگان وارد مذهب اهل بیت علیهم السلام (که جز  آن را طبق قرآن مجید، خدای متعال از احدی نمی پذیرد) شوند و  یک پارچه و یک دست گشته و شاهد آن باشیم که طنین دل انگیز  اشهد ان علی ولی الله از گلدسته های همه مساجد کشورمان و کشورهای جهان و علی الخصوص مسجد مکّی و مدنی طنین انداز شود و ندای آن گوش جهانیان را نوازش دهد و فضای عالم را به نور عدل و قسط منور فرماید. ان شاءالله تعالی.

والسلام علی من اتبع الهدی و علی جمیع عباداللّه الصالحین

امیری سوادکوهی ـ ذی القعده 1434 هجری قمری

قم المقدسه