محمد تیجانی السماوی در ایران با کتاب «آنگاه هدایت شدم» شناخته میشود کتابی که شرح چگونگی شیعه شدن وی را از مذهب مالکی اهل تسنن روایت کرده است، تیجانی اما به جز آنکه در دعوت به مذهب حقه جعفری کوشا است و خود تصریح میکند که این کار تمام زندگیش است دارای ابعاد شخصیتی برجسته و درسآموزی است.
محمد تیجانی السماوی که 70 سالگی خود را پشت سر میگذارد، مدرک دکترای
خود را از سوربن اخذ کرده و به فرانسه مسلط است، تیجانی به شدت با قشریگری
مخالف است و جوانان مسلمان را به مطالعه و کند و کاو در دین دعوت میکند.
سید محمد تیجانی سماوی تمام تحولات ایران را زیر نظر دارد و گویی در ایران
زندگی میکند او حتی رزمایشهای نظامی را هم پیگیری میکند، چه برسد به
مسایل هستهای.
این گفت وگو در هتل لاله تهران به کوشش فارس نیوز انجام شد که مشروح آن را درپی میخوانید.
فارس: لطفا خود را به اختصار معرفی کنید؟
به اختصار! همه زندگیام به اختصار بوده، حتی ولادتم به اختصار بوده است؛
درود و سلام بر خاتم انبیاء محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم و آل
پاکش، با درود و سلام بر شما و همه شنوندگان در همه نقاط جهان، درباره
زندگی مختصرم باید بگویم من محمدالتیجانی السماوی از جنوب تونس هستم و
همواره میگویم اصلا عراقیام و در تونس متولد شدهام. اصل ما از «سماوه»
عراق و از عراقیهایی هستیم که در زمان عباسیان از ترس کشتار به شمال
آفریقا مهاجرت کردند.
فارس: از تحصیلاتتان بگویید.
تحصیلات آغازین خود را طی دو یا سه سال در یکی از شعبههای دانشگاه زیتونه
گذراندم و پس از استقلال تونس و بسته شدن دانشگاه زیتونه به مدارس فرانکو
عربی (فرانسوی عربی) رفتم و پس از فراغت از تجصیل برای طی مدارج علمی
بالاتر وارد دبیرستان شدم و به تحصیل در مرحله پیشدانشگاهی پرداختم.
در پایان این دوره، استادیار مؤسسه پیشدانشگاهی شهر «یوبسای» شدم و حدود 17 سال به تدریس پرداختم و پس از آن از وزارت آموزش و پرورش درخواست مرخصی کردم تا در فرانسه به تحصیل بپردازم و وارد دانشگاه «سوربن» و مؤسسه تحصیلات عالی در پاریس شدم و بیش از 8 سال به بررسی و تطبیق میان ادیان؛ ادیان توحیدی سهگانه پرداختم و پس از گرفتن لیسانس تحقیقات تخصصی در این زمینه از دانشگاه سوربن فارغالتحصیل شدم و نیز موفق شدم در رشته فلسفه و علوم انسانی و پس از آن در رشته تخصصی تاریخ و مذاهب اسلامی از این دانشگاه دکترای درجه 3 و سپس دکترای بینالمللی بگیرم.
فارس: تز دکترایتان چه بود؟
نام تز دکتری من در این دانشگاه، «اندیشه اسلامی در نهجالبلاغه» اثر امام
علی (ع) بود. شما به نهجالبلاغه و ارزش زبانی و ادبی آن آگاه هستید. ترجمه
این کتاب به زبان فرانسه بسیار سخت است زیرا حتی شارحان و مفسران عرب نیز
در شرح و تفسیر واژهها و جملات امام علی (ع) با سختیهایی برخورد کردهاند
تا آنجا که ابن ابی الحدید گفته است این کتاب و سخنان آن بالاتر از سخن
مخلوق و پایینتر از سخن خالق است.
من نیز در ترجمه این کتاب به زبان فرانسه با دشواریهای بزرگی روبرو شدم زیرا در سوربن رساله دکترا جز به این زبان پذیرفته نمیشد. پس از این دوره، یک سال در دانشگاه سوربن و 3 سال هم در مؤسسه بالزاک در پاریس به تدریس پرداختم و بعد از آن به نوشتن و تالیف روی آوردم که تاکنون 11 کتاب تالیف کردهام. اولین این کتابها، کتاب معروف «سپس هدایت شدم» است که به 14 زبان دنیا ترجمه شده و نام آخرین آنها این است، «دعوت کننده به سوی خدا را اجابت میکنم.»
فارس: در کدام یک از مذاهب اهل سنت بودید و
نقطه تحول و عاملی که باعث شد به مذهب شیعه دوازده امامی گرایش یابید و
کتاب معروف «آنگاه هدایت شدم» را بنویسید چه بود؟
این گرایش، داستانی طولانی دارد که در کتاب مذکور به بیان آن پرداختهام،
اما در اینجا آن را به اختصار میگویم. من در سال 1964 در کنفرانسی مربوط
به عربهای مسلمان در مکه شرکت کردم به همین خاطر تحت تاثیر وهابیت بودم از
همین جا به این مذهب گرایش یافتم اما وقتی که تصمیم گرفتم به عربستان بروم
و حج عمره را به جای آورم در کشتی با یکی از شیعیان آشنا شدم که در بغداد
استاد دانشگاه بود.
فارس: از دیدار با این عالم شیعه بیشتر بفرمایید.
این دیدار سودمند بود زیرا وی عامل ارتباط من با علمای نجف و آشنایی با
آنان شد و از طریق ایشان دریافتم آنچه درباره شیعیان گفته میشود همه
خرافات و سخنان بیهوده و تبلیغات است. پس از این، به بحث با آنان پرداختم و
این بحث سه سال طول کشید، پس از این سه سال بحث، دقت و مقایسه دریافتم
مذهب اهل بیت مذهب صحیح است و شیعیان به خاطر پیروی از اهل بیت برحق و در
راه حقاند به همین دلیل شیعه را پذیرفتم و به آن روی آوردم و آغاز به
تبلیغ و نشر آن کردم و به نوشتن در این زمینه پرداختم تا اهل بیت را بدین
شیوه که من کشف کردم و دریافتم معرفی کنم.
فارس: یعنی یک شیوه علمی برای انتخاب دین؟
بله! این شیوه آشنایی من با اهل بیت برخلاف کسانی که شیعه به دنیا میآیند و
برخلاف کسانی که آن را به ارث میبرند، تقلیدی و موروثی نبود بلکه از
شیوهای کاملا علمی و از طریق بحث و بررسی حاصل شده بود. من معتقد به مذهب
مالکی بودم و جعفری شدم یعنی به مذهب امام جعفر صادق (ع) روی آوردم زیرا
دریافتم مذهب جعفری مذهب حق است و این، پس از 3 سال بحث و بررسی به دست
آمد.
فارس:یکی از دوستان اهل تسنن من در دوره
دانشجویی که اهل جزایر کومور بود میگفت استاد تیجانی پس از گرایش به شیعه و
تالیف کتاب «آنگاه هدایت شدم» کتاب دیگری نوشته و در آن به مذهب اهل سنت
بازگشته آیا این را تایید میکنید؟
اینها همه تبلیغات سعودیها و وهابیها است، زیرا انسان وقتی در دعوت و
مذهب خود قوی باشد، درباره او حرف و حدیث و شبهات زیادی به وجود میآید. من
از این دست افراد بودم با گرایشم به شیعه سر و صدای زیادی ایجاد کردم و
باعث شدم شبهات زیادی به وجود بیاید.
ابتدا مرا انکار کردند و گفتند این کسی که نامش بر روی کتاب آمده شخصیتی خیالی است که وجود خارجی ندارد و کتاب را علمای شیعه نوشتهاند و نام خیالی با عنوان تیجانی سماوی بر آن گذاشتهاند. که این ماجرا بسیار طولانی است و قصههای زیادی دارد. سپس گفتند این کتاب حاصل کار اسرائیلیها است. تا مردم را در برابر دین خود دچار تردید کنند. گاهی هم گفتند تیجانی پس از اعلام تشیع، مرتد شده و نیز گفتند او نه شیعه و نه سنی است. من به شکر خدا بر اصل خود ثابت هستم و علاوه بر این به دعوت خود به تشیع ادامه میدهم و این دعوت پایانپذیر نیست.
فارس: درباره تشیع چند اثر دارید؟
در حال حاضر 11 کتاب برای نشر و گسترش مذهب اهل بیت و دفاع از آن نوشتهام
و در آنها به بیان حقانیت آنها و وفادارای به آنها که بسیاری از اهل سنت
از آن غافلند پرداختهام و به یاری خدا بیهیچ کاستی و کوتاهی به این امر
ادامه میدهم. خلاصه باید گفت آنچه علیه من گفته شده همه تبلیغات است.
فارس: مهمترین عالم شیعه که بر شما تاثیر گذاشته چه کسی بوده است؟
مهمترین عالمی که بر من تاثیرگذاشت «محمد باقر صدر» بود که مدتی طولانی با
وی زندگی کردم و با او بسیار بحث و تبادل نظر کردم که شرح آن در کتاب
«آنگاه هدایت شدم» آمده است. ایشان نمونه و الگوی بزرگی در اخلاق بود و بیش
از هر چیز مرا با اخلاق پسندیده و تواضع خود و پس از آن با علم خویش جذب
کرد زیرا بسیار عالم بود و برای هر سؤالی که میشد از قرآن و سنت نبوی
پاسخهای قانع کنندهای داشت و بسیار بر عقل و خرد تکیه داشت. من همیشه
میگویم اولین بار و بیش از عالم دیگری از محمدباقر صدر تاثیر پذیرفتهام.
پس از صدر نیز تحت تاثیر شرفالدین موسوی در کتاب «المراجعات» و «النص و
الاجتهاد» و بسیاری از تالیفاتش بودهام.
فارس: شما با امام موسی صدر هم ملاقات داشتهاید؟
خیر! با ایشان ملاقاتی نداشتهام.
فارس: از نظر شما مهمترین مساله فرهنگی جهان اسلام چیست؟
مهمترین مساله فرهنگی جهان اسلام از نظر من وحدت و اتحاد مسلمین است و ترک
نژادپرستی، تعصب، کشمکش و درگیری میان مسلمانان بهترین راه رسیدن به وحدت
است.
فارس: بیشتر توضیح میدهید؟
البته! بسیار دردناک است که میشنویم این روزها «قرضاوی» و امثال او دست به
اقداماتی میزنند. «قرضاوی» که از علمای مشهور است و میلیونها مسلمان به
سخنان و اظهارات وی گوش میکنند و الجزیره او را قطب ربانی جهان اسلام
معرفی میکند، مدتی است به شیعیان حمله میکند و درگیریهای طایفهای را به
راه میاندازد. مهمترین مشکل از نظر من این است که برادران ما در میان
علمای اهل سنت باید با این حقیقت آشنا شوند و حداقل بحث و بررسی مذهب شیعه
را بپذیرند و با حق و حقیقت به این امر بپردازند و تحت تاثیر تبلیغات و
اظهارات خارج از آن مانند همین «قرضاوی» که میگوید قرآن شیعیان با قرآن ما
تفاوت دارد، قرار نگیرد.
مشکل بعدی همین اختلافات و درگیریهای طایفهای است که برخی علما به راه میاندازند و فتوی میدهند که برای پیروزی حزبالله حتی نباید دعا کرد زیرا اعضای آن شیعهاند. این مهمترین مشکل فرهنگی است که در روند حرکت جهان اسلام و رشد و نمو آن خلل ایجاد میکند و ملتها و امت اسلامی را از پیشرفت و شکوفایی باز میدارد.
فارس: علت این اختلافات و کینهورزیها چیست؟
اینها همه برخاسته از نوعی جمود فکری، عقبماندگی ذهنی و پذیرش شایعات بدون
تحقیق است در حالی که خداوند تعالی به ما در این باره هشدار داده و فرموده
است «یا ایهاالذین آمنوا اذا جاءکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما
بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» با وجود این، مسلمین بر هیچ تحقیقی و
بدون آنکه برای تمییز میان حق و باطل تلاش کنند، شایعات را میپذیرند. اما
با وجود این همه هیاهو که از این جا و آن جا بر میخیزد، فرد با بصیریت و
آگاهی، میداند که پیروزی نزدیک است و خداوند سبحان همچنانکه وعده کرده،
حکمت و تدبیرش در حال نمایان شدن است زیرا او فرموده که نورش را کامل و
نمایان خواهد کرد حتی اگر کافران نپسندند.
فارس: وضع شیعیان الآن چگونه است؟
شیعیان اینک وضعیت خوبی دارند زیرا بسیاری از علمای اهل سنت و بسیاری از
طلبههای سنی مذهب اهل بیت را مطالعه و بررسی قرار میدهند و آن را
میپذیرند و بدان میگروند زیرا مذهب اهل بیت پایه و اساس و مذهب حقیقی
اسلام است و هر آنچه جز این مذهب باشد، انباشته و پیرایهای از سخن است که
سیاست وارد آن شده و سیاست همچنانکه میدانید همه چیز را فاسد میکند. یکی
از پیشینیان گفت خداوند سیاست و سیاستمداران را لعنت کند زیرا سیاست در هر
چیز وارد شود آن را فاسد میکند.
فارس: یعنی شما به جدایی دین از سیاست معتقدید؟
منظور من انحراف سیاسی است، سیاست اموی -عباسی که اعتقادات دینی را از بین
میبرد و آن را به امور صرفا سیاسی تبدیل میکند. برای مثال همین مذهب شیعه
که اهل سنت میخواهند آن را تنها گریش سیاسی معرفی کنند و میگویند تشیع
تنها پس از شهادت امام حسین (ع) به وجود آمده است در حالی که شیعیان از
زمان پیامبر (ص) معروف بودهاند زیرا خود پیامبر به حضرت علی (ع) اشاره
کرد و گفت تو و شیعهات و این در زبان عربی یعنی دوستداران و یاری کنندگان
تو. این در قرآن هم آمده است.
اهل سنت میخواهند شیعه را گریشی صرفا سیاسی معرفی کنند به همین خاطر میگویند زمانی که یزید با امام حسین (ع) جنگید طایفهای برخاستند تا انتقام بگیرند به همین خاطر شیعه مسالهای کاملا سیاسی است و به دین و اعتقاد ربطی ندارد در حالی که ما میگوییم نه شیعه مسالهای اعتقادی و از اصول اسلامی است پیش از آنکه سیاسی باشد.
فارس: هدف نهایی اینها چیست؟
آنان میخواهند چهره اعتقادات دینی ما را خدشهدار کنند و آن را با امور
سیاسی مرتبط بدانند زیرا امور سیاسی ثابت نیست و دائما در حال تغییر است و
سیاست غالبا نیرنگ، نفاق و امور بیهوده است اما امور دینی بر پایه متون
الهی، قرآنی و نبوی استوار است و کسی نمیتواند آن را تغییر دهد، یا چیزی
دیگری را جایگزین آن کند.
فارس: نظر شماره درباره شیعیان ایران در مقایسه با شیعیان عرب و دیگر کشورها چیست؟
قطعا میان آنها تفاوتهایی وجود دارد. البته میان اصول و فروعی که بدان
معتقدند تفاوتی وجود ندارد اما ناگزیر آنچه شیعه فارسی از آن پیروی میکند
با آنچه شیعه عرب تبعیت میکند و نیز اعتقادات این دو تا حدی با هم تفاوت
دارند که این خود برخاسته از درک متون عربی توسط شیعیان ایرانی است. زیرا
از آنجا که زبان شیعیان ایران فارسی است آنان نمیتوانند آن را تمام و کمال
درک کنند و به عبارت دقیقتر شیعیان ایران آن قدر که به خاطر بسیاری از
امور روایی تعصب به خرج میدهند برای اموری که بر متون و برای مثال متن
قرآن استناد دارد، متعصب نیستند.
فارس: ممکن است سخن خود را با مثال روشن کنید؟
مثلا در ایران برخی به خاطر ابولؤلؤ جشن میگیرند زیرا او کسی است که عمر
بن الخطاب را کشت، این امر فارسی است و عرب به آن اهمیتی نمیدهد. من از
شیعه با ویژگی عربی آن دفاع میکنم.
فارس:چرا از جنبه عربی آن دفاع میکنید؟
زیرا همه مردم تلاش میکنند شیعه را مذهبی فارسی معرفی و آن را با
ایرانیها جا بیاندازند مثلا وزیر امور دینی تونس در کتابی آورده که اصل
تشیع فارسی است زیرا فارسها به پادشاهان خود جنبه الوهیت میبخشیدند. و
اینک آنان با امامان خویش چنین میکنند و بدین ترتیب شیعه از طریق فارسها
وارد اسلام شده و فارسی است و نیز همسر امام حسین (ع) فارس بوده است.
فارس: یعنی قصد دارید جلوی این انحراف و شبهه دشمنان را بگیرید؟
بله ! من میخواهم بگویم شیعه فارسی نیست بلکه حرکت و آغازی عربی داشته است
و حتی فارسها و ایرانیهایی مانند امام خمینی و آیتالله خامنهای سید و
از سلاله پیامبرند. من میخواهیم بگویم اصل تشیع، تشیع عربی است و شیعیان
عرب اصل شیعهاند و در صدر اسلام، عمار بن یاسر، مقداد و ابوذر غفاری بودند
و در میان آنان سلمان فارسی هم بود.
آری شیعه چه بسا از همینها و از اولین صحابه پیامبر آغاز شده اما ایرانیها به آن ویژگیهای خاصی دادند در حالی که ما میخواهیم به مردم بفهمانیم شیعه و تشیع در اصل عربی است و حتی بسیاری از عالمان فارسی و ایرانی اصلشان عربی و از سلاله پیامبر اکرم (ص) بوده است و همین امام خمینی سید و اصلش عربی از سلاله پیامبر بوده اما شرایط اجتماعی و سیاسی آنان را واداشته به ایران سفر کنند و پدر و مادرش او را در ایران به دنیا آوردند و میگویند او ایرانی است.
مثلا همین حکیم در عراق یا امامموسی صدر و دیگران را نمیتوان به خاطر شیعه بودنشان ایرانی دانست زیرا آنان به داشتن عمامه سیاه سید و از نسل پیامبرند. مردم باید این را بدانند باید بدانند که اصل شیعه عربی و از پیامبر (ص) است و از طریق اصحاب ایشان جریان یافته است. من در کتابی که اخیرا نوشتهام آوردهام که چه اشکالی دارد پیشوایان عربهای سنی فارس باشند در حالی که برعکس ایرانیان فارسی زبان امامانشان همه عربی است و آنها علی بن ابیطالب (ع) و نوادگان وی هستند این قضیه دقیقا برعکس است و شیعیان همگی کسانی را امام قرار میدهند که اصلشان عربی است و اهل سنت فارسها را امام خود قرار میدهند.
فارس: یعنی علمای زبده اهل تسنن ایرانی هستند؟
بله! «ابوحنیفه» فارسی است. «ترمذی» فارس است و «ابن ماجه»،« بخاری»،
«مسلم»، «غزالی» و «ابن سینا» جزء فارسیان هستند. بسیاری از علما و امامانی
که اهل سنت به آنها وفا دارند فارس هستند اما با وجود این تلاش میکنند
شیعه را به فارس بچسبانند.
فارس: به نظر میرسد پس از انقلاب اسلامی، تشیع در جهان منتشر شد؟ نظر شما چیست؟
باید بگویم آری چنین است. برای مثال من و همین شاگردم (اشاره به مرد
میانسالی که فارسی هم بلد است) و بسیاری از شیعیان در تونس، تا پیش از
پیروزی انقلاب اسلامی در انزوا بودیم اما پس از پیروزی انقلاب به رهبری
امام خمینی که بسیاری عاشق او بودند، مردم به سؤال درباره شیعه و تشیع
پرداختند و بر شکوه و عظمت آنان در تونس افزوده شد.
مردم پیش ما میآمدند و میگفتند امام خمینی شیعه بود و ما میخواهیم درباره شیعیان بدانیم. خداوند شیعیان را در مبارزه با شاه یاری کرد و آنان انقلاب اسلامی را برپا داشتند و پس از اینکه مصر از امت عرب خارج شد خداوند فارسها و ایرانیها وارد خط و مدار کرد و این حقیقت است و ریشههای تاریخی دارد. وقتی این آیه نازل شد که خداوند قومی دیگر جایگزین شما می کند صحابه از پیامبر و نظر او پرسیدند و پیامبر بر کتف سلمان زد و گفت آنها از قوم این مرد برخواهند خاست.
خداوند آنان را در قرآن ستوده و درباره آنان گفته «اعزاء علی الکافرین أذله علی المومنین یجاهدون فی سبیلالله حق جهاد» حتی جنبش اسلامی در تونس در صفحه اول خود مجله خود نوشت: پیامبر ایران را برای رهبری جهان اسلام برگزید.
فارس: انقلاب اسلامی پس از 27 سال امروز چگونه است؟
امروز هم میبینیم پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی در تاریخ اسلام بوده و
شیعیان را در نقاط مختلف جهان یاری کرده است. من هر جا میروم شماری از
طرفداران، یاران و عاشقان امام خمینی را مییابم و وقتی با آنان صحبت
میکنم به سخنانم گوش فرا میدهند، آن را میپذیرند و به آسانی به تشیع
میگروند.
این امر پس از جنگ لبنان و مقاومت حزبالله به رهبری سیدحسن نصرالله تحقق یافت اینک مردم به سید حسن نصرالله احترام میگذارند و این به قول خودش از حسنات امام خمینی است و هم اینک در همه جای جهان اسلام از جاکارتا تا مراکش و غربیترین نقطه مغرب تصاویر او را با خود دارند و به وی اعتقاد دارند و به او به عنوان رهبر، امام و رئیس خود ایمان دارند و بی هیچ ترس و طمعی این را میگویند. حتی یک زن مصری در یکی از برنامههای تلویزیونی در پاسخ به من گفت خدا را شکر امت عرب مردی را به وجود آورد و معرفی کرد.
فارس: نظرتان راجع به پیروزی حزبالله لبنان به رهبری سیدحسن نصرالله چیست؟
این پیروزی بزرگ که حزب الله به رهبری سیدحسن نصرالله به دست آورد باعث شد
تشیع دربسیاری از محافل و مراکز اسلامی و حتی محافل متعصب انتشار گستردهای
یا بدو آنها با آغوش باز از این مذهب استقلال کنند و اینک به شکر خدا موج
هایی عظیم از تشیع ایجاد شده و این به یاری خدا خیر است زیرا خداوند وعده
کرده که بر خلاف تلاش کافران، مشرکان و منافقان برای خاموشی نور او، خواسته
اش را محقق خواهد کرد و نورش را منتشر خواهد نمود و آنان هر قدر هم که
بگویند شیعیان کافر و مشرک و فلان و فلان هستند خداوند به وعده خود که همان
انتشار نور خویش و کامل کردن آن است عمل خواهد کرد حتی اگر کافران
نپسندند.
همچنان که از اول دنیا و آفرینش بر رباط علت و معلول عادت داریم و هر چیزی دلیل و علتی دارد اینک زمان به نفع تشیع است و نور خداوند آمده تا کامل گردد تا همه گیتی و جهان را در برگیرد و امام زمان (عج) که این روزها ولادتش را جشن میگیریم و این کنفرانس بزرگ (همایش بینالمللی دکترین مهدویت) را به یادش برپا داریم ظهور کند.
فارس: نقش و جایگاه ایران را در جهان چگونه ازیابی میکنید؟
نقش ایران در جهان بسیار بزرگ و مهم است. من وقتی دیدم محمود احمدی نژاد
رئیس جمهور ایران و نیز آقای محمد خاتمی به نقاط مختلف جهان میروند و با
استقبال رو به رو میشوند بسیار خوشحال شدم. من از دیدن آنها و مسئولان
ایرانی درکویت، مغرب، مصر و عربستان خوشحال شدم و امیدواریم به تونس نیز
سفر کنند. این دیدارها و معرفی ایران در هر سطحی چه در سطح اقتصادی و چه در
سطح فرهنگی و یا سیاسی و چه در سطح هستهای که با وجود ترس برخی از این
کشورها ایران اعلام کرده به آنها به طور رایگان توان هستهای صلح آمیز
خواهد داد همه اینها نشان دهنده نقش و جایگاه ایران است و امیدواریم ایران
در این سطح و حتی بالاتر از آن قرار گیرد و مسئولان ایرانی از همه کشورها و
از همه نقاط جهان عرب دیدار کنند تا به مردم کشورهای عربی و اسلامی
اطمینانهای لازم را بدهند البته آنها به ایران اطمینان دارند.
من با بسیاری از آنان دیدار کرده و دیدهام که بسیار به آقای احمدی نژاد و سیدحسن نصرالله اشتیاق دارند. زیرا احمدی نژاد بدون ترس از جهانیان اعلام کرد اسراییل باید محو شود زیرا سرزمینهای عربی و اسلامی را اشغال کرده است و سخنان وی هنوز هم درگوش مردم کشورهای عربی طنین انداز است که به غربیها گفت شما به یهودیان ظلم کرده و به پاکسازی نژاد آنها پرداختید پس ما مسئول این کار نیستیم و ما را مقصر ندانید. این نقش ایران است که در زمینه انتشار تشیع از طریق امام خمینی نیز ایفای نقش کرده است که در این وصیت نامه ایشان نمود یافته است.
فارس: وصیت نامه امام را خواندهاید؟
بله: متأسفانه وصیت نامه امام پس از درگذشت ایشان نادیده گرفته شد در حالی
که باید با طلا نوشته و در همه نقاط جهان توزیع میگردید تا همه مردم
بدانند ایشان در این وصیتنامه چه میخواهند و به چه چیزی فرا میخوانند. من
به یاد دارم که دعوت ایشان به جمع شدن مسلمانان زیر چتری بود که پیامبر
اکرم (ص) برای آنان گشوده بود و گفته بود من برای شما ثقلین را میگذارم:
کتاب خدا و عترم اهل بیت را. این حدیث پی درپی از علمای اهل سنت روایت شده و
در صحاح هم آمده است باید بر این نکته هم تأکید کرد.
ایران در امور سیاسی هم موفق بوده زیرا توانست آمریکا و همه کشورها را شکست دهد و بر آنها غلبه کند و اینک کشورها خواستار مذاکره با ایران و بازگشت به میزمذاکرات هستند و ایران بی هیچ بازگشتی به غنی سازی اورانیوم میپردازد و این را اعلام کرده است. اگر هر کشور عربی بود از تهدیدات میترسید اما ایران اعلام کرد که از هیچ تهدیدی بیم ندارد و به کار خود ادامه میدهد و این همه مسلمانان جهان را خوشحال میکندو آنان در حال حاضر به ایران افتخار میکنند به ویژه وقتی که رزمایشهای نظامی این کشور و سلاحهای ساخت آن را میبینند و نیز این احساس افتخار به ایران با مشاهده مقاومت حزب الله دربرابر اسراییل بیشتر شد.
این شاگرد ایران درس بزرگی به جهان داد زیرا جنگ اخیر لبنان و مقاومت این کشور و حزب الله تنها در برابر اسراییل نبود بلکه در برابر همه جهان و در واقع جنگ جهانی بود چون آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس و هه کشورهای عربی در آن شرکت کردند و در پنهان و آشکارا علیه حزب الله و لبنان اقدام کردند اما در نهایت حزب الله پیروز شد و با یاری خدا «کم من فئه قلیله غلبت فئة کثیره» تحقق یافت و خداوند همواره با صابران است.
فارس: درحال حاضر بحث دین و مدرنیته مطرح
است و برخی معتقدند دین به ویژه دین اسلام نمی تواند با مدرنیته آنچنان
همسویی داشته باشد. نظر شما با توجه به اینکه در زمینه دین و فلسفه مطالعه و
تخصص داشته اید در این باره چیست؟
دین اسلام جامد نیست بلکه دین متحول و دارای قابلیت تحول و پیشرفت است.
خداوند سبحان میفرماید کل یوم هو فی شأن این نشان دهنده آن است که این دین
همواره در حال تجدید و تحول است و حضرت علی فرمود:«فرزندان خود را به
شیوهای متفاوت از آنچه خود تربیت یافتید تربیت کنید زیرا آن در دورهای
متفاوت از دوره شما زندگی میکنند.»
این سخن نشان از تجدید و تحول دارد اما اصول ثابت حکم دیگری دارد و در مذهب اهل بیت نمیتوان در اصول ثابت و در آنچه درباره آن متن روشن آمده اجتهاد جایز نیست بلکه اجتهاد در اموری است که نص صریح درباره آنها وجود ندارد. پیامبر اکرم (ص) فرمود «خداوند درباره برخی امور و مسائل سکوت اختیار کرد و این به خاطر جهل یا فراموشکاری او نبود بلکه از سر رحمت به شما چنین کرد و بر دوش شما مسئولیت این امور و مسائل را قرار نداد تا وقتش برسد و آنگاه که زمانش بسد مجتهدان و عالمان باتقوا که دین را به خوبی درمییابند اجتهاد کرده حکم آنها را خارج خواهند کرد».
مثلا پیشرفت علم ثابت کرده که منظور از اینکه در عصر پیامبر گفته می شد انسان خونش را می دهد تا نفسی را زنده کند چیست. در عصر کونی هه فقهای شیعه میگویند دادن خون برای نجات جان انسانها و حتی دادن عضو برای نجات جان دیگران جایز است. این تحول مستمر به اسلام نیروی حرکت و پویایی میدهد و آن را از حالت دینی جامد خارج میسازد. در حالی که برخی از مسیحیان دادن حتی یک قطره خون برای نجات دیگران را تحریم میکنند. اسلام دین تحول و پویایی است و فقهای مسلمان به ویژه شیعه مسائلی دارند با نام «مسائل مستحدثه»؛ مسائل مستحدثه یعنی امور جدیدی که آنان باید درباره آنها فتوا دهند تا مسلمانان با استفاده از آن همسو با عصر و دوره خویش حرکت کنند و همگام با دیگران باشند پس میتوان نتیجه گرفت که اسلام دارای حرکت و پویایی است و هیچ جمودی ندارد و برعکس از زمان خود پیش است.
من در آمریکا در یک سخنرانی، گفتم دین اسلام از زمان پیش است و برای اثبات آن این آیه را آوردم که «یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات و الارض فانفذوا» این اقطار سماوات (نقاط مختلف و گوشه و کنار آسمان) برای ما مجهول و ناشناخته است اما خداوند میخواهد بگوید در آنها نیز ساکنانی هستند و ممکن است با شما در تماس باشند. میفرماید از گوشه و کنار آسمانها و زمین نفوذ کنید اما جز با نیرویی عظیم نتوانید به درون راه برید. این بر همه علوم جدید برتری دارد و از آنها پیش است.
مثال دوم اینکه علوم جدید به این نتیجه رسیده که اندیشه همه در مغز است اما قرآن میگوید نه چنین نیست، قران می فرماید «فأنها لاتعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور» و نیز میفرماید «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» این تحول و پیشرفتی عظیم است و روزی خواهد آمد که علم ثابت کند قلب مدار و مرکز همه چیز است و قلب، مغز را تغذیه میکند و به آن پیامهای واقعی میدهد زیرا قرآن بر این قلب تمرکز و تأکید دارد. حتی برخی مفسران میگویند منظور از قلب همان سر و مغز است اما نه خداوند فرموده قلب یا قلبهایی که در سینهها است و در سوره ناس آورده «الذی یوسوس فی صدور الناس» و گفته در سینههای مرم نه در عقلهای مردم و من میخواهم بگویم قرآن و سخنان خداوند بر علم بشری پیشی دارد و علم روزی به آنها اعتراف کرده و در برابرشان تسلیم خواهد شد .
فارس:آیا با علمای قم دیدار داشتهاید؟
بله با همه علمای قم دیدار داشتهام و همه آنها مرا دوست دارند و به ما
احترام میگذارند و همگی دوست دارند با من دیدار کنند و استثنایی ندارد.
برای شما درباره صحبت علمای ایران به من مثالی میزنم. بسیاری از علما به
شکر خدا حتی سفیر جمهوری اسلامی ایران در تونس از دیدار با من خوشحال
میشوند و همسر ایشان میگوید وقتی شنیدم قرار است به تونس برویم از اینکه
میتوانم با آراء و نظرات دکتر تیجانی آشنا شوم خوشحال شدم.
خود سفیر میگوید تو میتوانی بدون روادید به ایران سفر کنی زیرا در ایران از من معروفتری و من باید با تو بیایم تا مرا به دیگران معرفی کنی. این بخشش و رحمت خداوند است که به من داشته و این تنها به خاطر عشق و محبت اهل بیت است که به من ارزانی داشته است و این عشق و محبت در قلب مؤمنان است. من دیروز صبح زود در دمشق بودم برای زیارت حضرت زینب (س) رفتم. من در آنجا به علامه تونسی معروفم. وقتی مردم مرا شناختند پس از سه ساعت تکبیر آنها خارج شدم. این فضل خداوند است.
فارس:در پایان اگر سخن دیگری دارید؟
سخن پایانی اینکه از خداوند میخواهم مسلمانان را موفق بدارد و قلبهای
آنان را با این حقیقت که حقیقت اهل بیت (ع) است آشنا گرداند و آنان نیز به
سخن پیامبر که امام خمینی نیز بدان توصیه کرده یعنی کتاب خداوند و عترت پاک
وی اهل بیت (ع) پایبند باشند و به آن تمسک جویند زیرا اگر به این دو منبع
تمسک جویند امتی به واقع اسلامی خواهند بود و شاهد یاری خداوند خواهند شد
که به صراحت فرمود انالله لایتغیر ما بقوم حتی یغیر و ما بأنفسهم»
و من چیزی تفسیر میکنم که این تغییر همان تغییر ذهنی و عقلی است زیرا اگر ما اندیشه و خرد خود را تغییر دهیم و اعتقادات شکست خورده و فاسد خود را کنار بگذاریم و عقاید درست را برگزینیم در آن صورت خداوند ما را از ذلت به عزت و از فقر به ثروت و از شکست به پیروزی میرساند. الحمدالله رب العالمین و انشاءالله به زودی و در آینده با شما دوباره دیدار خواهم داشت.
روزنامه کیهان در شماره امروزش بخش پایانی گفتوگوی خود با سید صدرالدین شریعتی رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی را منتشر کرد.
به گزارش ایسنا، خلاصه این گفتوگو در پی میآید:
* یک عده از استادها اخراجی بودند به خاطر همین مسائل، سوء رفتار با دختران مردم؛ ما برای حفظ احترام و شانشان بازنشستهشان کردیم. خدا میداند چه صحنههایی دارم که اگر بگویم استخوانها میترکد. بعضی موقعها ما نمیخواهیم اینها را بگوییم. در دلم صحنههایی هست شرعا حق گفتن ندارم!
* متاسفانه برخی به راحتی دروغ میگویند. طرف در اتاق کارش به یکی از دانشجویان تعرض کرده، هماتاقیاش وارد شده و آنها را در آن وضع دیده است و به ما هم گزارش کردهاند. آن وقت میرود خارج از دانشگاه میگوید چون ما در انتخابات به فلان شخص رای دادیم، شریعتی ما را اخراج کرد. سمتهای مختلف از رئیس دانشکده تا معاون دانشگاه هم داشته است. دهها زنگ از این طرف و آن طرف به من میزنند که آقای شریعتی این زن و بچهاش گناه دارند، بازنشستهاش کنید. چه کار کنم؟ بیایم نامش را ببرم و بگویم به این دلیل بازنشسته شده و این هم اسنادش؟
* استاد دیگری با الفاظ نامناسب دانشجوی دختر را سر کلاس خطاب قرار میدهد. به اصطلاح استاد هم هست! فرهیخته!! عالیمقام!!! هیات انتظامی آمده و حکم اخراجش را داده است. دستپاچه شد و به من درخواست بازنشستگی داد. طبق قانون باید اخراج میشد اما ارفاق کردیم و بازنشسته شد.
* یک عده از اساتید متاسفانه رکود علمی دارند، مدتهاست مقالهای به چاپ نرساندهاند. برخی هم به خواست خودشان بازنشسته شدند. تعدادی از اساتید رشته اقتصاد ما اینطور بودند. یکی از آنها 5 بار درخواست بازنشستگی داد تا سرانجام ناچار شدیم موافقت کنیم. آن وقت برخی خارج از دانشگاه مطلب مینویسند که 14 نفر از فلان دانشگاه اخراج شدند. روزنامه شرق هم چند وقت پیش چیزی در همین رابطه نوشته بود. بدون اینکه حرف ما را بشنوند، یکطرفه به قاضی میروند و علیه ما مینویسند. شما جای من باشید چه کار میکنید؟
* استاد رفته است سر کلاس میگوید همجنسبازی کار خوبی است. استاد جامعهشناسی هم هست! من باید چه کار کنم؟ قرآن به من میگوید این ترویج فحشاست، کار شیطان است. حالا من باید اجازه حضور این استاد در دانشگاه را بدهم؟ من یک چنین آدمی نیستم؛ خب حالا بعضیها خوششان نمیآید میخواهند همه جا هرج و مرج باشد.
* یک آقایی اینجا به بچهها عرفان کاذب توصیه میکرد. متاسفانه برخی از دانشجویان مومن و مذهبی هم جذب او شده بودند. کار به جایی رسیده بود که به دانشجوها میگفت اگر میخواهید بختتان باز شود بروید فلانجا یا فلان کار را کنید. به دانشجو میگفت در عالم برزخ تو را خوک میبینم! استاد گروه معارف هم بود با مدرک فوق لیسانس! اما هیچ تحصیلاتی در حوزه معارف نداشت. اصلا مهندس بود اما روی برخی رفاقتها سر از هیئت علمی اینجا درآورده بود. بنده به جمعبندی رسیدم که دارد بچههای مردم را منحرف میکند. نوشتم ایشان بازنشسته شود. یک عدهای از همان بچههای مذهبی که متاسفانه فریب خورده بودند را دور خودش جمع کرده بود و در دانشگاه علیه من شعار میدادند که «دانشگاه پادگان، شریعتی نگهبان»، «شریعتی سکولار» و از این حرفها ... رئیسجمهور وقت هم همان موقع دستور داد آن استاد برگردد. بنده به آن کسی که به من پیغام رساند گفتم سلام بنده را به آقای رئیسجمهور برسانید و بگویید من بر اساس شرع و صراحت قانون به این جمعبندی رسیدم که حضور ایشان در دانشگاه حرام است. سنش هم بازنشسته است، بازرسی کل کشور هم نوشته که ایشان باید برود کارشناس شود نمیتواند عضو هیأت علمی باشد. گفتم به آقای رئیسجمهور بگویید شریعتی گفت من تا اینجا هستم ایشان را برنمیگردانم. اگر شما اصرار دارید ایشان برگردد بنده را عزل بفرمایید و ایشان را برگردانید.
* در یکی از همین دانشکدههای ما استاد با دختر مردم خارج از دانشگاه قرار میگذاشت و ... سن پدربزرگ دانشجو را داشت! پلیس دستگیرشان کرد و به پلیس گفته بود نوهاش است اما بالاخره فهمیدند دروغ میگوید. پلیس یک نامه به من داد و نوشته بود که این استاد را در چه حالی با دختر مردم دستگیر کرده ... حالا بنده چه کار کنم؟ اجازه بدهم باز هم برود سر کلاس و ...؟ من این کارها را بلد نیستم. نوشتم ایشان تا اطلاع ثانوی نباید سر کلاس برود. پروندهاش را هم فرستادم کمیته انضباطی دانشگاه. خانمش آمده بود من را قسم میداد که اخراجش نکنم. میگفت میدانم این مرد پست است، این دفعه اولش نیست، چندمین بار است که دارد این کار را میکند اما دخترم میخواهد شوهر کند، خواهش میکنم به خاطر دخترم او را اخراج نکنید، بازنشستهاش کنید. بنده برای رعایت حال این خانواده، به جای اخراج ایشان را بازنشسته کردم. حالا شما ببینید به خاطر همین استاد چقدر پشت سر من حرف میزنند که شریعتی چنین و چنان میکند.
* استادی در وبسایتش العیاذبالله نسبت ناروایی به حضرت عیسی (ع) داده بود و بیحرمتی کرده بود. قرار گذاشتم، آوردمش در این دفتر و گفتم ببین این سوره مریم است، این سوره آل عمران است، ببین خدا در مورد حضرت مریم (س)، در مورد حضرت عیسی (ع) چه میگوید! از او خواهش کردم، گفتم تو بچه مسلمانی، این حتما نوشتههای غربیهاست. برو در سایتت بگو این حرفها اشتباه است. حالا من باید کلاس دانشگاه را دست چنین اساتیدی بدهم؟ بچههای پاک و معصوم مردم را بسپارم دست این افرادی که اسمشان استاد است اما هر کار میخواهند با جسم و جان دانشجو میکنند؟
* به من گفتند چرا قرارداد فلان استاد را تمدید نمیکنید؟ برای چه باید تمدید کنم؟ استادی که در حمله مرصاد علیه این کشور اقدام مسلحانه کرده است، عضو منافقین بوده، زندان بوده است، چرا قراردادش را تمدید کنم؟ اصلا چرا استخدامش کردند؟ در سن 49 سالگی با فوق لیسانس آوردهاند استخدامش کردهاند. بچههای اطلاعات نوشتهاند این کار ممنوع است اما آقایان کار خودشان را کردند، بلافاصله هم بورسیهاش کردند. حق نداشتند این کار را بکنند. در گزینش هم رد شده است. من نمیتوانم این قانونشکنیها را تحمل کنم، عذرش را خواستم. باز علیهمان این طرف و آن طرف نوشتند که فلان استاد مجرب اخراج شد! گفتند شریعتی شمر بن ذیالجوشن است! چنین و چنان کرده است! هیچکس نمیآید درد ما را بپرسد، بگوید چرا چنین کردید.
* یکی به اصطلاح استاد حقوق بینالملل است، برو بیایی دارد برای خودش. آن وقت سر کلاس به تمام مقدسات توهین میکند. به قانون اساسی توهین میکند. معذرت میخواهم میگوید بینداز دور این لجن را، این چه قانونی است. آیا نباید با اینها برخورد شود؟ مگر من دیوانهام که بنشینم و تماشا کنم؟ شاهد باشم که چه؟ به مقدسات ما فحش بدهند، جسارت کنند؟ خیر، بنده با این چیزها برخورد میکنم و مسلما هر برخوردی دافعه ایجاد میکند. اگر بخواهم منافع خودم را درنظر بگیرم بلدم مرید جمع کنم. اصلا آخوند کارش مریدسازی است اما اگر مبانی شرع را بخواهم رعایت کنم مطمئنا برخی در مقابلمان قرار میگیرند. این را ما از ائمه یاد گرفتهایم. جاذبه و دافعه را آنها به ما آموختند.
* هشت سال در دانشگاه، کل جذب تعطیل شد. یعنی از سال 77 هیاتهای جذب در دانشگاهها تعطیل شده است، هیچ گزینش جدیای تا سال 84 وجود نداشت. بنده خودم اینجا دیدم که گزینشی وجود نداشت. جذب بوده است بدون گزینش.
* بنده یک روزی معاون عقیدتی سیاسی بودم. در آن دورانی که جریان اصلاحات به شدت با من برخورد کرد و میخواستند از دانشگاه دور باشم. گفتم من که سرباز این نظام هستم هر کجا بگویند تو برو کار کن میروم اصلا برای من مهم نیست که آیا این در شان من هست یا نه. رفتم معاون آموزشی سازمان عقیدتی سیاسی ارتش شدم. آنجا هم کار خودم را کردم. یک برنامه جامعی بنده آنجا در رابطه با سربازها، افسرها، درجهدارها و حتی امرا در حوزه تربیت قرآنی داشتم. الان تمام سهشنبهها در ارتش جمهوری اسلامی قرآن خوانده میشود. در سه سطح روخوانی، روانخوانی و تفسیر. لذا نفس خدمت در جمهوری اسلامی برایم اهمیت دارد. من یک طلبه هستم و سرباز کوچک نظام. دلبستگی هم به این میز و اتاق ندارم.
امام موسی صدر را بشناسیم امروز نهم شهریور، سی و پنجمین سالروز ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی و به دست معمر قذافی، دیکتاتور معدوم این کشور است. |
![]() |
امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقا، از مهمترین دغدغه های ایشان در خارج از لبنان بود.
امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود.
امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند.
دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف فرا گرفت.وستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشکیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران آیت الله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله است.
امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیأت امنای جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت.
وی در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود:
بازیابی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان
امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی
و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه
یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا
گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود
که از اواسط سال 1339 و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا
گردید. امام موسی صدر در زمستان سال 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه
«البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه ای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی
خانواده های بی بضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن
برانداخت. وی در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامه ای میان
مدت، با طی سالانه صد هزار کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان،
دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه ای را راه اندازی نمود که
حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، کاهش
درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ
عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال 1345 و
پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از
حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای
سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی
شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار می رفت، در اول
خرداد سال 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب
گردید.
پایان دادن به جنگ داخلی در لبنان
امام موسی صدر از بهار سال 1348 تا اواسط زمستان سال 1352 با دولت وقت
لبنان به گفتگو نشست، تا آن را برای اجرای پروژه های زیربنایی و وظایف
قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی
امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش
محرومان لبنان در اوایل سال 1353 به رهبری امام موسی صدر شکل گرفت، و
راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع
پیوست. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر
مقاومت فلسطینی، و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی
صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینیها،
توده های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند، و پیگیری
مطالبات بر حق شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد. امام
موسی صدر در سال 1354 علی رغم کارشکنیهای شدید دولت، مجدداً با اجماع آراء
به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان
در فروردین سال 1354، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به
این بحران صرف گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب
نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود
در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور
شدن مجدد آتش جنگ و پدیدار شدن ابرهای شکست بر آسمان جبهه مسلمانان، امام
صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به
لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با
سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر 1355، آب سردی بود که امام
موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این ارامش تا زمانیکه امام
صدر در لبنان حضور داشت، ادامه پیدا کرد.
پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان
هدف استراتژیک امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر
طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و
اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان
سال 1338، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه
و همکاری صمیمانه ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی
الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. در طول
حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود
که امام صدر در آن شرکت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در
معیت وی نباشند. حمایت جوانمردانه امام صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل
تابستان سال 1341 در شهر صور، که به فتوای صریح ایشان مبنی بر طهارت اهل
کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در
اواخر تابستان 1341 مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر
برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال
1341 حضور گسترده امام موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی
مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در
جنوب، و کلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای 1341 و 1342، تاثیرات
معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.
امام صدر در تابستان سال 1342 و طی سفری
دو ماهه به کشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفکری مراکز اسلامی مصر،
الجزایر و مغرب با حوزه های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال
1344، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو
دین الهی، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از
جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ شتافت، و نشستی که
ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به
درازا کشید. امام موسی صدر از سال 1347 به عضویت مرکز اسلام شناسی
استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن،
انتشار آثاری ذی قیمت چون «مغز متفکر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام
موسی صدر در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی
شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفکری
یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری
بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث
اسلامی » در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد.
امام موسی صدر در سال 1349 رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان
را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر
تجاوزت رژیم صهیونیستی چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال 1353 و در
اقدامی بی سابقه، خطبه های عیدموعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه
مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی
شعله ور نمی شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد
خطبه های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. امام موسی صدر در
زمستان سال 1355 و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف
فاصله ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن
همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر
رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. امام
موسی صدر در اواسط سال 1357 موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت
برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت
که حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر
لیبی مشخص نمود.
تاسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل
امام موسی صدر از سال 1343 و یک سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی
اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده
رژیم صهیونیستی برآمد. وی در بهار سال 1344 گروهی از جوانان مؤمن شیعه را
به مصر اعزام نمود، تا در دوره ای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با
بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی
مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز گردید. بخش
اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده
رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترک تا اوایل سال 1972 ادامه یافت.
اولین شهید شیعه در عملیات ایذایی بر علیه رژیم صهیونیستی، از جوانان شهر
مرزی «ناقوره» بود که در سال 1347 به شهادت رسید.
در مهر 1348 مؤسسه صنعتی جبل عامل یا کارگاه کادر سازی امام صدر رسماً آغاز به کار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال 1349 و عدم واکنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه ای که دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تاسیس نماید. از اوایل سال 1341 عملیات ایذایی جوانان شیعه در داخل فلسطین اشغالی شکلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می گشت. در شهریور سال 1351 و کمتر از 24 ساعت پس از اشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا« به دست سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضا در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد.
یک ماه پس از این حادثه و به هنگام تجاوز
نیرهای صهیونیستی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی
مقاومت لبنان به اجرا در آمد، که حاصل آن چند کشته و مجروح اسرائیلی بود.
از پاییز سال 1351 آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین شهید
مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود
که در زمستان 1352 و پس از به هلاکت رساندن چند تن از سربازان رژیم
صهیونیستی، در روستای مرزی «بنت جبیل» به شهادت رسید. در خرداد سال 1354 و
به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در کوههای بقاع، که به
شهادت 27 تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای
مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال
دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیک
مناطق مرزی مستقر شدند. اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات
اسرائیل در اواخر سال 1355 صورت گرفت که پس از چند روز درگیری، به آزادسازی
شهرکهای «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید.
افشای طرح توطین فلسطینی ها در لبنان
امام موسی صدر اولین شخصیتی بود که در زمستان سال 1356، طرح سازشکارانه
توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از
تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال 1357 اسرائیل به جنوب لبنان و
به رغم عقب نشینی احزاب چپ و گروههای فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش
آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی ماندند، و به رغم
امکانات اندک تا به آخر علیه اشغالگران صهیونیست ایستادگی کردند.
امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغه های خارج از لبنان ایشان را تشکیل می دادند.
در پی بازداشت امام خمینی (ره) و در اوایل تابستان 1342، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید، تا شاه ایران را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح نمود که این آزادی، بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. در پی تبعید امام به ترکیه در پاییز سال 1343، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تامین امنیت آن بزرگوار، ترتیبات انتقال ایشان به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند، و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند. در اواخر دهه چهل و مقارن با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی (ره) در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید.
در زمستان 1350 و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، که بعضی از آنان از جمله حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال 1350 و آغاز همکاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن ترین کشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان 1356 جوانمردانه سینه سپر نمود، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.
به دنبال درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در پاییز سال 1356، وی پسر عموی خود شهید آیت الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال 1357 لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور 1357 و یک هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود.
بدون تردید بزرگترین خدمت امام موسی صدربه انقلاب اسلامی ایران آن بود که در سالهای 1356 تا 1357 و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای زیبای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.
امام موسی صدر در 3 شهریور سال 1357 و در آخرین مرحله از سفر دوره ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی، و در روز 9 شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسما تکذیب نمود. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمدند، تماما دال بر آن هستند که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته است.
در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند.
آخرین خبری که در 13 اردیبهشت 1380 توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید. والله علی رجعه لقادر.
دکتر محسن کمالیان