اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

آیا «یمن» به «محور مقاومت» خواهد پیوست؟

افق‌های جدیدی که پیش روی یمن گشوده شده، این فرصت را فراهم کرده تا این کشور با توجه به تحولات داخلی و مشغولیت طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خود را به محور مقاومت در منطقه ملحق کند.

به گزارش مشرق، کشور یمن و تحولات سیاسی جاری در این کشور نگاه بسیاری از ناظران منطقه‌ای را به خود جلب کرده و موجب شده تا کارشناسان ضمن تحلیل و تفسیر حوادث جاری در این کشور افق‌های پیش روی آن را نیز پیش‌بینی کنند.

در این ارتباط روزنامه لبنانی «الثبات» در مقاله‌ای به قلم «نسیب حطیط»، کارشناس لبنانی امور منطقه تلاش کرده است به این سوال پاسخ دهد که «آیا با قدرت یافتن "جماعت انصار الله" در یمن این کشور به محور مقاومت در منطقه الحاق خواهد شد؟».

الثبات در این‌باره می‌نویسد: تحولات یمن حکایت از تولدی دیگر دارد؛ یمنی که با وجود انقلاب فوریه 2011 میلادی، اگرچه در آن دیکتاتوری همچون «علی عبد الله صالح» سرنگون شد، اما رژیم همچنان به قوت خود باقی ماند و برای حفظ بیش از پیش آن طی این 4 سال آمریکا و عربستان سعودی تلاش کردند، «عبد ربه منصور هادی» را جایگزین صالح کنند تا این کشور همچنان «حیات خلوت» عربستان سعودی باقی بماند و آمریکا همچنان کنترل تنگه استراتژیک و حیاتی «باب المندب» را در دست داشته باشد که مهمترین گذرگاه صادرات نفت عربستان سعودی به دیگر نقاط جهان پس از تنگه هرمز شمرده می‌شود.

در بیان اهمیت تنگه باب المندب همین بس که گفته شود که حدود 30 درصد نفت جهان از این تنگه عبور می‌کند و وارد بازارهای جهانی می‌شود. همچنین سالیانه حدود 21 هزار کشتی و نفت‌کش از این تنگه عبور می‌کند.

بنابراین هر طرف یا کشوری که کنترل تنگه باب المندب را در دست داشته باشد، این قدرت را خواهد یافت که دو هدف استراتژیک و اساسی منطقه‌ای و بین المللی را محقق کند که عبارتند از:

1- استفاده از تنگه باب المندب برای مقابله با نبرد کاهش بهای نفت به راه انداخته شده از طرف آمریکا و عربستان سعودی جهت اعمال فشار بر روسیه و ایران و وارد آوردن ضربه به اقتصاد این دو کشور؛ به این طریق که با بستن تنگه هرمز و تنگه باب المندب عبور نفت‌کش‌ها و صدور نفت از این دو تنگه با بازارهای اقتصادی جهان را محدود کرده و در کنترل گیرد. چنین اقدامی به معنای زانو درآوردن عربستان سعودی است که تنها نقطه قوت و قدرت آن در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی تکیه بر صادرات نفت و درآمدهای ناشی از آن است.

2- نقش تنگه باب المندب در مسدود کردن دریای سرخ و قرار دادن بندر «ایلات» رژیم صهیونیستی در محاصره محور مقاومت منطقه. تحقق چنین امری به این معناست که محور مقاومت در منطقه موفق شده تا جبهه جدیدی را به صف خود ملحق کند و به این ترتیب محور مقاومت از لبنان تا سوریه و سپس سرزمین‌های اشغالی و از آنجا تا یمن را در بر و دشمن صهیونیستی را در حلقه محاصره خود بگیرد که بازتابی مستقیم بر امنیت آن دارد و تل‌آویو را واخواهد داشت تا نظامیانش را در تمام جبهه‌ها حالت آماده باش درآورد و در چندین جبهه وارد جنگی فرسایشی شود که تحولی استراتژیک در موازنه قوای بین محور مقاومت و محور صهیونیستی – شیوخ عرب ایجاد خواهد کرد.

بازتاب‌های از دست دادن یمن برای عربستان

اما در عرصه سعودی، از دست دادن یمن برای کشوری همچون عربستان سعودی ضربه‌ای مهلک خواهد بود، به ویژه آنکه عربستان سعودی هم اکنون مرحله حساس و خطرناک پس از مرگ ملک عبد الله و انتقال قدرت به سلمان بن عبد العزیز را سپری می‌کند و از نزاع بین شاخه‌های مختلف خاندان سعودی و سالمندی و فرتونی شاهزادگانش رنج می‌برد.

عربستان سعودی همواره به کشور یمن به دید «حیات خلوت» خود نگاه کرده است؛ کشوری که در زمان حاکمیت علی عبد الله صالح و امتیاز دهی‌هایش به آل سعود بخشی از خاک خود را از دست داد و چنان به عربستان وابسته شد که همواره به آن به عنوان بخشی از عربستان نگریسته می‌شد.

هم اکنون شرایط برای عربستان سعودی کاملا تغییر کرده است. در حالی‌که سعودی‌ها از مرزهای عراق خطر «داعش» را پیش روی خود دارند و از بخش‌هایی از مرزهای یمن با خطر «القاعده» مواجه هستند، هم اکنون نوبت به خطری به نام «جماعت انصار الله» یمن رسیده تا سعودی‌ها بیش از پیش خود در محاصره خطرها و تهدیدات منطقه‌ای ببینند.

یمن و آغاز مرحله‌ای جدید در تاریخ این کشور

اگر گفته شود که یمن هم اکنون در برابر مرحله‌ای بسیار حساس و مهم از تاریخ این کشور قرار دارد، سخنی به گزافه گفته نشده است و همین موجب می‌شود تا سوالات بسیاری درباره افق‌های پیش روی این کشور مطرح شود، از جمله اینکه: آیا یمن وحدت خود را حفظ خواهد کرد، یا بر اساس طرح فدرالی تکه تکه و تجزیه خواهد شد؟ آیا تحولات جاری در یمن را باید جنگ داخلی ویرانگر همچون لیبی، سوریه وعراق به شمار آورد؟ آیا انصار الله می‌توانند، وحدت سیاسی یمن را حفظ و براساس آن دولت خویش را با ائتلاف با دیگر گروه‌های سیاسی تشکیل دهند، یا به تنهایی قدرت را در دست خواهند گرفت؟

ریشه‌های حوادث جاری در یمن

ریشه مشکلات و حوادث جاری در یمن تنها به طرف‌های داخلی ختم نمی‌شود، بلکه دخالت‌های خارجی تحت عنوان سازمان ملل و طرح شورای همکاری خلیج فارس و نقشی که آمریکا در حمایت از جریان‌ها و گروه‌های تروریستی تکفیری و در راس آنها «القاعده» ایفا می‌کند، همه و همه بر حوادث جاری در یمن تاثیرگذار هستند.

اوضاع جاری در یمن نشان می‌دهد که این کشور نیز وارد پرونده‌های منطقه‌ای شده و دستیابی به راه حل در یمن نمی‌تواند، برکنار از راه حل‌های جامع و فراگیر منطقه‌ای و در چارچوب حفظ موازنه قدرت بین روسیه و آمریکا و طرف‌های منطقه‌ای مانند ایران و مصر و عربستان سعودی باشد و این توافقات است که آینده نظام در یمن را رقم خواهد زد.

در چنین شرایطی این سوال مطرح می‌شود که آیا انصار الله می‌تواند، مدل سیاسی جدیدی متفاوت با آنچه «جماعت اخوان المسلمین» در مصر ارائه داد و قدرت را در دست خود احتکار کرد، ارائه دهد یا باب مشارکت برای تمام طیف‌ها و گروه‌های سیاسی و مذهبی و منطقه‌ای را جهت تشکیل دولت وحدت ملی را برای تثبیت و تحکیم ثبات در یمن بگشاید.

آنچه در آن تردید نیست،‌ اینکه حفظ وحدت یمن برای مقابله با دخالت‌های خارجی و جریان تکفیری و دستاوردهای انقلاب سپتامبر 2014 و جلوگیری از افتادن در دام فتنه‌های مذهبی و طایفه‌ای و ناکام ساختن طرح آمریکا جهت تشکیل خاورمیانه‌ای جدید امری ضروری و الزامی است.

حطیط نویسنده گزارش در پایان نوشت: بنابراین به نظر می‌رسد، مردم انقلابی یمن باید از فرصت پیش آمده از مشغول بودن سعودی‌ها و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به امور داخلی خویش و سردر گمی آمریکا در منطقه و ایستادگی و مقاومت محور مقاومت و مشارکت آن در شکل گیری خاورمیانه‌ای جدید به جای مبدل شدن به یک قربانی نهایت استفاده را کنند.

منبع: فارس
استاد شیعه‌شناسی و کارشناس حوزه یمن:
پروژه انصارالله این است که قانون اساسی را بر اساس واقعیتهای یمن و وزن بافتهای اجتماعی یمن تصویب کند و دولتی بر اساس واقعیت‌های موجود تشکیل شود که در نهایت انصارالله و الحوثی نوعی رهبری و هدایت کلی را حداقل در مناطق زیدی نشین و تحت نفوذ خود داشته باشند.
گفتمان حوثی ها با گفتمانهای بنیادگرایانه سلفی متفاوت است/  تصویب قانون اساسی بر اساس واقعیتهای یمن هدف اصلی انصارالله است/ قدرت گرفتن یمن زنگ خطری برای عربستان است/ احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن
گروه بین‌الملل مشرق - به طور مشخص از اوایل قرن جاری در کشور یمن شاهد تحولات مهمی هستیم که بدون تردید ریشه در پیشینه سیاسی، فرهنگی و مذهبی جامعه یمن دارد و تحلیل درست وضعیت کنونی این کشور نیازمند مطالعات گسترده ای است.

سیدعلی موسوی‌نژاد، عضو هیئت علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب و کارشناس فرقه‌شناسی شاخه زیدیه این دانشگاه در تحلیلی به ریشه جنبش و نهضت گروه موسوم به انصارالله می پردازد و معتقد است که حوثی‌ها به دلیل الگوگیری رهبر آنها یعنی شهید حسین الحوثی از انقلاب اسلامی، در حقیقت حرکتی اسلامی- شیعی- زیدی را پایه‌گذاری کردند و لذا شناخت حقیقی و درست جنبش صورت گرفته در یمن توسط حوثی‌ها نیازمند شناخت صحیح گروه زیدی‌مذهب الحوثی است.

موسوی‌نژاد به اجمال در مورد جنبش انصارالله اظهار داشت: الحوثی یکی از خاندان‌های مشهور زیدیه در یمن است که بزرگ این خاندان علامه بدرالدین بن امیرالدین الحوثی بوده است و "حوث" نام منطقه ای در مرکز یمن است که طی قرون گذشته قبایل زیدی مذهب در آنجا ساکن بودند که البته اینها به مناطق شمالی تر یعنی صعده و شمال یمن هم مهاجرت کردند.

او در مورد شهید حسین الحوثی، فرزند علامه بدرالدین اظهار کرد: حسین الحوثی در اواخر جوانی با بازگشت به تعالیم اسلامی- شیعی- زیدی نوعی گرایش بنیادگرایانه را ترویج می کرد و به نظر می رسد که گفتمان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی او متأثر از انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام خمینی(ره) باشد چون در مجموعه سخنرانی‌های خود، ده‌ها بار از انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) به عنوان الگوی مسلمانان و البته زیدی ها در دنیای امروز نام می برد.

گفتمان حوثی‌ها نزدیک به گفتمان‌های متکامل بنیادگرایانه با تکیه بر دین و مذهب است

عضو هیئت علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب از حسین الحوثی به عنوان بنیانگذار نهضت انصارالله نام برد و اظهار کرد: وی در اولین نبرد میان دولت یمن و الحوثی‌ها در سال 2004 میلادی کشته شد اما حسین الحوثی همچنان رهبر جریان اول الحوثی قلمداد می‌شود و حتی سخنرانی‌های او تحت عنوان ملازم به عنوان منشور نهضت انصارالله در یمن تدریس می‌شود.

او در ادامه تصریح کرد: این مدل از بیداری در جریان الحوثی نزدیک به گفتمان‌های متکامل بنیادگرایانه است و اندیشه افراطی نیست بلکه گفتمانی است که تکیه بر دین و مذهب دارد اما در عین حال سرناسازگاری با مدرنیته و مفاهیم مدرن مانند دموکراسی، آزادی، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود و امثالهم ندارد و لذا با گفتمان‌های بنیادگرایانه سلفی کاملا متفاوت است.

موسوی‌نژاد با اشاره به تلقی برخی افراد از این گروه و قرار دادن حوثی‌ها در ردیف جریانات افراطی همچون داعش و القاعده گفت: این برداشت، کاملاً اشتباه است چون بازگشت به دین و مذهب را به دو قسمت می‌توان تقسیم کرد؛ شاخه اول بازگشت به دین، همراه با پذیرش مفاهیم انسانی و اخلاقی و شاخه دوم گفتمانی که سر ناسازگاری دارد و از ابزار خشونت و تحجّر استفاده می کند و لذا الحوثی‌ها را در شاخه اول می‌توان جای داد.

او با اشاره به همراهی‌نکردن جمعیت زیدی‌ها که غالب جمعیت یمن را تشکیل می‌دهند با نهضت حوثی‌ها گفت: دلیل این مسأله کنار زده‌شدن زیدی‌ها از صحنه سیاسی و اجتماعی یمن در سال 1962 میلادی و روی کار آمدن جمهوری‌خواهان سکولار بود.

کارشناس فرقه شناسی شاخه زیدیه تصریح کرد: پس از انقلاب سپتامبر که منجر به از بین رفتن حکومت امام زیدی‌ها شد، پیروان زیدیه به انزوا رفته و امکانات از این گروه گرفته شد و نوعی سرخوردگی و پریشانی در زیدی‌ها پیش آمد و حتی عده‌ای از پیروان زیدیه گرفتار بازنگری در تعالیم زیدی بودند و گمان می‌کردند مذهب زیدی امکان بازگشت به عرصه سیاسی و اجتماعی را با توجه به پیش آمدن مباحثی همچون تفکیک قوا و جمهوری ندارد.

او با بیان اینکه علمای زیدی در ابتدا حرکت الحوثی را سبب آسیب جامعه تشیّع می‌دانستند و لذا با آن همراهی نکردند، گفت: با این حال سخنرانی‌های حسین الحوثی، جذابیت و اقدامات خوبی که در جامعه یمن انجام داد به ویژه آنکه نسل جوان را مورد توجه قرار داد سبب شد که دولت یمن در ابتدا مقاومتی نکند.

موسوی نژاد ادامه داد: لذا می‌بینیم که در دهه 90 قرن بیستم حسین الحوثی مبادرت به برپایی جلسات آموزش قرآن و ایجاد کانون‌های فرهنگی می‌کند؛ اقدامی که سال‌ها بود از سوی علمای زیدی رها شده بود و همین خلأهای سیاسی و فرهنگی و ثبات قدم حسین الحوثی سبب شد که او از این فرصت استفاده کند.

او به شعارهای پنجگانه الحوثی‌ها اشاره کرد و افزود: حسین الحوثی شعارهایی را طراحی کرد شبیه آنچه در انقلاب اسلامی سر داده می‌شد و از طرفداران خود خواست در صورت تأیید سخنان وی این شعارها را سر دهند «الله اکبر»، «الموت لأمریکا»، «الموت لإسرائیل»، «اللعنة علی الیهود» و«النصر للإسلام» شعارهای پنج‌گانه است که بر روی پرچم‌های آنها نقش بسته و در پایان هر نماز سر داده می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: به‌تدریج جریان الحوثی طرفداران بیشتری پیدا کرد و قبایلی که از مذهب فاصله گرفته بودند وقتی دیدند نیروی جدیدی وارد عرصه شده است، کم‌کم برگشتند از سوی دیگر با در دست‌گرفتن رهبری الحوثی‌ها توسط عبدالملک الحوثی برادر کوچک‌تر شهید حسین الحوثی، کم‌کم مناطقی به تصرف آنها درآمد و آن مناطق را از دولت یمن خلع ید کردند حتی در مناطق تحت تصرف خود آرایش اداری ایجاد کرده و خدماتی شبیه آنچه ما در ابتدای انقلاب داشتیم مانند کمیته امداد و بنیاد مسکن به مردم محروم این مناطق ارائه کردند و همین امر تبلیغی به نفع حوثی‌ها شد و استان‌های جنوبی تر صعده مانند عمران، صنعا و حتی مناطقی که زیدی‌نشین نبودند گرایش به انصارالله پیدا کردند.

او با بیان اینکه دولت یمن ابتدا اجازه کارهای فرهنگی به الحوثی‌ها داد اما بعدا این گروه کوچک قدرتمند را رقیبی برای خود قلمداد کرد، افزود: خدمات و کارهای حوثی‌ها سبب شد تا به موازات قدرت فرهنگی از نظر نظامی هم رشد کنند و از طرف دیگر دولت یمن در برخورد با این گروه ضعیف باشد تا جایی که علی عبدالله صالح سعی می‌کرد که آمریکا را متقاعد کند که جنگ با حوثی‌ها به دلیل آنکه دنباله رو ایران هستند و شعار مرگ بر آمریکا سر می‌دهند در اولویت است چون جرج بوش از علی عبدالله صالح خواسته بود که جریان‌های سلفی و القاعده در یمن را از بین ببرد.

ایمان جوانان حوثی و وجود رهبری عامل اصلی پیروزی حوثی‌ها مقابل دولت یمن است

موسوی‌نژاد با اشاره به جنگ‌های شش دوره دولت یمن با الحوثی‌ها و پیروزی الحوثی‌ها در همه این جنگ‌ها به تأثیر و تأثرات یمن و تحولات آن بر روی عربستان اشاره کرد و افزود: عربستان به دلیل داشتن مرزهای طولانی با یمن و نیز تبادل جمعیتی با این کشور این تحولات را نوعی تهدید برای خود قلمداد می کرد و لذا در آخرین جنگ دولت یمن در سال 2010 میلادی به بهانه نفوذ حوثی‌ها به خاک عربستان و اشغال پادگانی در این کشور با همراهی ارتش یمن با حوثی‌ها درگیر شد اما پیروزی از حوثی‌ها بود.

او ادامه داد: نکته قابل تامل اینکه این جنگ‌ها به فاصله کوتاهی از سال 2004 میلادی با شهادت حسین الحوثی آغاز و تا 2010 میلادی ادامه یافت و در هر جنگی دولت یمن در حالت انفعالی قرارداد صلحی را با الحوثی‌ها امضا می‌کرد و بعد از فاصله‌ای به بهانه دیگر جنگی به راه می‌انداخت.

این کارشناس فرقه‌شناسی با بیان اینکه سرّ موفقیت حوثی‌ها نیز قابل تحلیل و بررسی است، افزود: ایمان راسخ جوانان حوثی و وجود رهبری مشخص از جمله علل موفقیت آنها در نبرد با دو ارتش قدرتمند منطقه یعنی عربستان و یمن است.

او به وقایع جهان در سال 2011 میلادی و آستانه بیداری اسلامی در کشورهایی چون تونس و مصر و لیبی اشاره کرد و افزود: نهضت الحوثی را به دلیل آنکه کار خود را زودتر از دیگر کشورها آغاز کرده بودند و نیز به دلیل تفاوت در مبانی و رهبری باید کاملاً مستقل مورد مطالعه قرار داد.

موسوی‌نژاد با بیان اینکه یمن همواره به صورت تاریخی تحت تاثیر مصر بوده است، افزود: بعد از تحولات در کشور مصر، حرکتی از سوی جوانان یمنی مبنی بر تغییر علی عبدالله صالح مشابه آنچه جوانان مصری در میدان التحریر انجام دادند، صورت گرفت اما طبیعتا حوثی ها با توجه به در اختیار داشتن کنترل مناطق شمالی یمن از این حرکت حمایت کردند اما در عین حال این حرکت را حرکت خود نمی دانستند و لذا مقداری فاصله خود را با انقلاب 2011 حفظ کردند از سوی دیگر در یمن هم دولت علی عبدالله صالح ضعیف شده و سیاستهای منطقه ای هم تغییر کرده بود و لذا دولتهای غربی هم تصمیم گرفتند که از خیر حکومت‌های استبدادی ناکارآمد در منطقه بگذرند.

او شورای همکاری خلیج فارس را راهکار بدیلی از سوی کشورهای عربی اطراف یمن عنوان کرد که این کشور را حیات خلوت خود دانسته و به هیچ وجه حاضر به سرکارآمدن قدرت جدی در این کشور یا فعالیت قدرت‌های منطقه‌ای غیر از خود بودند و افزود: با این تحولات، زنگ خطر برای کشورهای عربی به صدا درآمده بود به‌ویژه آنکه گروه الحوثی شیعه و دارای گرایشاتی نزدیک به شیعیان اثنی‌عشری و امامیه بودند.

طرح شورای همکاری خلیج فارس به بن‌بست رسید

عضو هیئت علمی دانشکده شیعه‌شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب طرح شورای همکاری خلیج فارس را کناره‌گیری علی عبدالله صالح از قدرت و در عین حال، دادن مصونیت به او در قالب طرحی با عنوان "المبادرة الخلیجیة" عنوان کرد و افزود: تحولات چندماه اخیر یمن نشان داد که این طرح، کاملاً شکست خورده است چون مردم یمن بالذات و به خاطر نخوت و غرور ویژه‌ای که دارند نسبت به مداخله خارجی واکنش منفی نشان می‌دهند حال این مداخله از سوی عربستان باشد یا ایران؛ تفاوتی نمی‌کند.

او با اشاره به اینکه علی عبدالله صالح، خود زیدی‌مذهب است و از قبیله آل‌احمر که هر از گاهی، چرخش به سوی وهابیت هم در این خاندان دیده می‌شود و نیز حزب حاکم بر یمن یعنی المؤتمر، گفت: در تحولات جاری یمن شاهد به سرانجام نرسیدن طرح شورای همکاری بودیم چون حزب المؤتمر را منحل نکردند و علی عبدالله صالح را کنار نزدند و به او اجازه دادند در یمن باقی بماند ولی به او مصونیت دادند که محاکمه نمی‌شود اما باید معاون وی عبد ربه منصور هادی که عضو حزب المؤتمر بود و شریک جدی در قدرت نبود و نوعی استقلال در شخصیت داشت رئیس جمهور موقت شود که انقلابیون هم تقریباً وی را پذیرفتند.

موسوی‌نژاد ادامه داد: دوره گذار دوساله پیش‌بینی شد و در طرح آنها گفت‌وگوهای ملی پیش‌بینی شد که در این گفت‌وگوها پیش‌نویس قانون اساسی نوشته شود و طی آن همه نیروهای مختلف یمنی حتی آنهایی که به صورت سنتی کنار زده شده بودند و حقوق‌شان عملاً به رسمیت شناخته نمی‌شد مانند زیدی‌ها و جنوبی‌ها در حکومت مشارکت داشته باشند.

او با اشاره به ادغام یمن شمالی و جنوبی در یکدیگر به پایتختی صنعا در اوایل دهه 90 قرن بیستم میلادی، گفت: با این حال، مطالبات مناطق جنوبی که توزیع عادلانه ثروت بود سر جای خود قرار داشت و حتی مطالبات، سنگین‌تر شد و همزمان با فضاهای حرکتی در شمال یمن، استان‌های جنوبی هم الحراک الجنوبی را به راه انداختند که البته این جنبش خود به دو شاخه افراطی و معتدل تقسیم می‌شود که شاخه افراطی آن خواهان استقلال و سهیم شدن در قدرت بودند.

گفتمان حوثی ها با گفتمانهای بنیادگرایانه سلفی متفاوت است/  تصویب قانون اساسی بر اساس واقعیتهای یمن هدف اصلی انصارالله است/ قدرت گرفتن یمن زنگ خطری برای عربستان است/ احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن
نادیده انگاشتن جایگاه تاریخی و حقوق زیدی‌ها در طرح شورای همکاری بزرگترین اشتباه بود

این کارشناس فرقه‌شناسی زیدیه تصریح کرد: عربستان و کشورهای منطقه به تصور آنکه طرح آنها با موفقیت همراه خواهد بود جریانهای سلفی اخوانی را وارد انقلاب کردند که اصطلاحا حزب الاصلاح نام می گیرد که مورد حمایت عربستان بود که سعی می کرد جامعه سیاسی اجتماعی یمن را دوپارچه کند و می بینیم که اشتباهی که اینها مرتکب شدند این بود که جایی برای زیدی ها و حوثی ها در نظر گرفته نشد در حالیکه زیدی ها بافت اصلی جامعه یمن بودند.

او ادامه داد: اشتباه دیگری که این گروه یعنی شورای همکاری با محوریت عربستان مرتکب شدند این بود که جایگاه تاریخی، سیاسی و نظامی حوثی ها را نادیده گرفتند در حالیکه این گروه در سال 2011 واقعیتی در یمن بودند و می بینیم که بعد از وقوع شش جنگ بخشی از شمال و ارتش یمن دست آنها بود و مهمات بیش از 50 پادگان ارتش یمن در اختیارشان قرار گرفته بود.

موسوی نژاد تصریح کرد: در عین حال زیدی ها اعم از حوثی ها و غیرحوثی ها در گفتگوهای ملی وطنی شرکت کردند ولی کسانی گفتگوها را پیش می بردند که دنباله رو عربستان و شورای همکاری بودند و لذا وقتی دیدند سنگینی و وزن گفتگوها به سمت زیدی ها و انصارالله بیشتر می شود و نمی شود به راحتی مطالبات آنها در پیش نویس قانون اساسی را نادیده گرفت دست به ترور ناجوانمردانه برخی شخصیتهایی که در این گفتگوها از انصارالله نمایندگی می کردند، زدند که از آن جمله می توان به ترور دکتر عبدالکریم جدبان و دکتر شرف الدین اشاره کرد به بیان دیگر کار به حذف فیزیکی گفتگوکنندگان کشیده شد.

عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب معتقد است: پروژه انصارالله این است که قانون اساسی را بر اساس واقعیتهای یمن و وزن بافتهای اجتماعی یمن تصویب کند و دولتی بر اساس واقعیتهای موجود تشکیل شود که در نهایت انصارالله و الحوثی نوعی رهبری و هدایت کلی را حداقل در مناطق زیدی نشین و تحت نفوذ خود داشته باشند.

موسوی نژاد با اشاره به حذف فیزیکی نمایندگان انصارالله در گفتگوهای وطنی یمن از سوی مخالفان گفت: انصارالله به این ترورها که عمدتا در سال 2014 اتفاق افتاد و عمدتا هم متوجه انصارالله بود به صورت غیرمستقیم پاسخ دادند و به عنوان نمونه پایگاههای سلفی و القاعده را هدف قرار دادند و در نقاط دیگر هم سعی در نشان دادن واکنشهای غیرمستقیم بودند و شاید بتوان انقلاب تکمیلی انصارالله در تابستان امسال را ثمره خون این شهدا دانست.

او تصریح کرد: از سوی دیگر این ترورها تبلیغات بسیار خوبی برای انصارالله شد و نشان داد که مهره های فاسدی هنوز در حکومت هستند که باید کنار گذاشته شوند و مردم یمن به این امر واقف شدند و لذا حمایت بیشتر مردم از انصارالله و نهایتا انقلاب تکمیلی را رقم زد.

انقلاب 2011 یمن از سوی حزب اصلاح مصادره شد


عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب در ادامه روند تحولات در یمن به حرکت جدید حوثی ها اشاره کرد و گفت: در تابستان 93 انصارالله حرکت جدیدی را شروع کردند و در حقیقت یک عصیان مدنی و انقلاب جدیدی را مطرح و اعلام کردند که این انقلاب، تکمیل همان اقدام سال 2011 است هرچند ما اعتقاد داریم که حرکت 2011 یک اقدام کور و با اهداف نامشخص بود که نهایتا توسط حزب اصلاح و شورای همکاری خلیج فارس مصادره شد.

او ادامه داد: انصارالله که رهبری این حرکت تکمیلی را برعهده داشتند حرکت خود را از استان سعده آغاز کرده و استان عمران را تصرف کردند این توضیح لازم است که گرچه حرکت آنها به نام انقلاب نرم و مسالمت جویانه بود اما به نوعی دست به سلاح هم بودند و لذا استان بین سعده و صنعا که مرکز اصلی قبایل یمنی و فعالیت حزب اصلاح بود را پاکسازی کردند و هرجا که مقاومت می شد درگیر می شدند.

موسوی نژاد با اشاره به ماجرای برپایی چادرها در خیابان فرودگاه در صنعا گفت: آنجا موفق شدند دولت ضعیف و بیشتر تضعیف شده عبد ربه منصور هادی را وادار به تن دادن به خواسته های خود کنند و بعد از جریان علی محسن الاحمر که برابر حوثی ها موضع داشتند با انها درگیر شده و مقرهای آنها در صنعا را به تصرف خود درآوردند و آنها از یمن فرار کردند و شخصیتهای اصلی جریان اصلاح و دولت تضعیف شده عبد ربه منصور را نگه داشتند.

او با بیان اینکه انقلاب تکمیلی نقطه عطفی در تاریخ یمن به حساب می آید، افزود: بار دیگر بعد از چندسال، صنعا پایتخت و مرکز قدرت یمن بعد از چندسال به دست شیعیان زیدی افتاد و البته باید بدانیم که گروه انصارالله بر شعارهای مذهبی تکیه نمی کردند بلکه شعارهای انها بیشتر سیاسی و اجتماعی بود و در موضع گیری هایشان هم عنوان می کردند حاضریم با سلفی ها و اهل تسنن تعامل داشته باشیم و می خواهیم که انها هم در قدرت سهیم باشند.

انصارالله قائل به تشکیل دولت مدنی و دموکرات هستند


این کارشناس فرقه شناسی تصریح کرد: بااین اوصاف برخلاف آنچه از گوشه و کنار در مورد هدف انصارالله مبنی بر تشکیل دولت شیعی شنیده می شود، آنها از دولت مدنی و دموکرات سخن می گویند و قائل به سهم واقعی گروهها در دولت هستند.

او با بیان اینکه جریان الحوثی با حرکت عاقلانه و متینی انقلاب تکمیلی خود را به پیش برده است، افزود: انصارالله به دلیل مشکلات موجود در یمن سعی کردند مشروعیت حکومت را به هم نریزند ولذا انقلابی که در یمن رخ داده یک نهضت اصلاح گرایانه و تحوّلی است.

موسوی نژاد با اشاره به درخواست انصارالله از عبد ربه منصور رئیس جمهور موقت یمن مبنی بر قراردادن یک مشاور از گروه انصارالله در قدرت گفت: آنها به این امید بودند که با این کار سهم‌ها در پیش نویس قانون اساسی یمن درست تقسیم شده و کارها به خوبی پیش رود اما همچنان بافت فاسد و قدرت طلب فرسوده ای که در جریان قدرت بود و الآن هم کم و بیش در دولت گذار حضور داشتند این مساله را جدی نگرفتند در حالیکه دو سوم یمن در کنترل حوثی ها بود.

او ادامه داد: انصارالله چاره ای جز فشار وارد کردن بر دولت عبدربه منصور که درواقع دکوری از حکومت بود نداشت و از جمله کارهایی که انجام داد وسایل تبلیغاتی و تلویزیون رسمی یمن را از دست دولت درآورد.

عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب در ادامه به اقدامات عربستان در این تحولات اشاره کرد و افزود: یکی از اشتباهات عربستان این بود که بر روی وهابی گری و سلفی گری سرمایه گذاری سنگینی کرده بود اما زود فهمید که اینها رقیب عربستان هستند لذا از سال 2013 به بعد پشت اخوان المسلمین را خالی کرد.

او بیان کرد: شاید کشورهای غربی به این نتیجه رسیدند که با قرائت معتدل از اسلام گرایی در منطقه با وجود دشمنی جدی بین استکبار و این قرائت از اسلام، بهتر می توان تعامل کرد و حداقل روی آینده منطقه حساب کرد.

طرح اقالیم شش‌گانه توطئه ای ضد شیعی و ضد زیدی بود


موسوی نژاد اینگونه نتیجه گرفت که با توجه به تحولاتی که در منطقه به وقوع پیوسته است به این حد از واقع گرایی باید دست یافت که قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای باید به ظرفیتهای مذهبی و اجتماعی کشورها توجه کرده و در عین حال متوجه خطر افراطی گری در منطقه باشند و این تحلیل تعجب ما را از نفوذ و گسترش انصارالله به عنوان گفتمان منسجم با داشتن یک رهبری برطرف می سازد.

او به تصویری از وضعیت کنونی یمن و انصارالله پرداخت و گفت: انصارالله کنترل دو سوم مناطق یمن را در دست داشته ضمن اینکه با هراک جنوبی روابط خوبی دارد البته تا وقتی دشمنان سعی در برهم زدن این رابطه نداشته باشند چون این گروه دل خوشی از سیاستهای منطقه ای و فرامنطقه ای نداشته و در مبارزه با دولت علی عبدالله صالح و تقسیم عادلانه ثروت با گروه انصارالله اشتراک منافع دارند.

این کارشناس فرقه شناسی به طرح تقسیم یمن به اقالیم شش گانه اشاره کرد و افزود: این طرح خطرناک مورد قبول انصارالله نیست و یکی از دلایل تحولات یکماه  اخیر هم این بود که در صدد بودند این مساله را در پیش نویس قانون اساسی بگنجانند.

او تصریح کرد: در این طرح، از شمال عربستان تا صنعا یک اقلیم حساب می شد که راهی به دریا نداشت ضمن اینکه کل استانهای زیدی نشین و جمعیت اصلی زیدیه را به پایتخت ملحق می کرد و برای انها هیچ استقلالی وجود نداشت در حالیکه برای اقوام و قبائل دیگر اقالیم مجزایی در نظر گرفته بودند که خیلی از آنها به دریای سرخ یا خلیج عدن و اطراف راه داشت.

موسوی نژاد این طرح را توطئه ضدانصارالله و ضد زیدیه و ضد تشیع دانست و تاکید کرد: مطمئنا این طرح شکست خواهد خورد و یک پیش نویس منطقی از قانون اساسی ارائه خواهد شد چون رئیس جمهور یک روز قبل از استعفا، تعدیل و اصلاح پیش نویس قانون اساسی را پذیرفته بود اما ظاهرا سایر مطالبات انصارالله پذیرفته نشد و به ناچار استعفا کرد.

او عنوان کرد: به نظر می رسد که هیچ اتفاقی نیفتاده و این هیاهوهای رسانه های عربی و غربی وجهی ندارد چراکه یمن یک جامعه قبیله ای منسجم است که به این راحتی دچار از هم پاشیدگی نمی شود و با توجه به تحت کنترل بودن مناطق شمالی از سوی انصارالله، اگر این مشی شمول گرایانه آن ادامه داشته باشد یمن به سوی نوعی حکومت فدرالی و ائتلافی از احزاب و اقالیم و جریانهای مختلف پیش خواهد رفت و زیدی ها نقش رهبری معنوی و الهام بخشی در یمن خواهند داشت همانگونه که انصارالله در چندماه اخیر این مساله را نشان داده است.

قدرت گرفتن اقتصادی و سیاسی در یمن زنگ خطری برای عربستان خواهد بود


عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب با تصریح به اینکه یمن بالفعل کشور فقیری است و دامداری و کشاورزی در این کشور نابود شده است، افزود: اقدامات گروه انصارالله مانند جهاد البناء سبب پشتیبانی مردم از این گروه شده است.

او با تصریح به اینکه قدرت گرفتن اقتصادی و سیاسی یمن در منطقه زنگ خطری برای عربستان و دیگر قدرتهای استکباری خواهد بود، ابراز کرد: انصارالله و یمنی ها باید مراقب بوده و به عربستان این خاطرجمعی را بدهند که قرار نیست کاری علیه آنها صورت گیرد و البته عبدالملک الحوثی رهبر انصارالله در سخنرانی اخیر خود اعلام کرد که بالذات علیه هیچ کشور و قدرتی در منطقه نیستیم بلکه خواهان روابط خوب با همسایگان خود هستیم و اگر دستی به ظلم و تجاوز و دشمنی دراز شود، آن دست را قطع خواهیم کرد.

موسوی نژاد قاطعیت در برخورد لازم و حکمت گرایی در برخوردهای سیاسی را ویژگی انصارالله دانست و افزود: انصارالله با کسی شوخی ندارد کمااینکه مشابه این ویژگی ها را در حزب الله لبنان هم می بینیم.

او در مورد اعلام رئیس مجلس یمن درمورد عدم پذیرش استعفای رئیس جمهور موقت گفت: مشروعیت مجلس یمن به دلیل پایان یافتن دوره آن زیر سئوال است و لذا به نظر نمی رسد این مجلس نقشی در این ماجرا داشته باشد.

این استاد دانشگاه شرایط سیاسی موجود در یمن را پیچیده توصیف کرد و افزود: پس از وقوع این حوادث، استانهای جنوبی هم اعلام استقلال کردند و این می تواند خطرناک باشد اما گروه انصارالله می تواند موفق شود رهبران انها را راضی کند که فعلا از این قضیه تا عبور از این مراحل کوتاه بیایند.

او با تاکید مجدد بر عدم مشروعیت مجلس یمن و عدم حضور نمایندگان در آن گفت: اگر هم مجلس تشکیل شود معلوم نیست گفته رئیس مجلس تحقق یابد چون واقعیت این است که عبد ربه منصور از همه نظر به بن بست خورده است حتی جمال بن عمر نماینده ویژه سازمان ملل که درخواست کرده بود عبد ربه منصور استعفای خود را پس بگیرد او در پاسخ گفت که به بن بست رسیده است که مقصود حجم و جایگاه زیدی ها و حوثی ها و از طرف دیگر زیاده خواهی های جریانها و گروههایی که به صورت سنتی در بافت قدرت بودند و حاضر به پذیرش گروههایی که تا الاآن نقشی در قدرت نداشتند، نیستند.

احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن


موسوی نژاد در مورد احتمال بازگشت عبد ربه منصور، آن را بعید و دور از ذهن دانست و افزود: در یمن بحث پیداکردن افرادی که بتوانند این نقش را بازی کنند هست اما احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری هم وجود دارد و حتی از ناحیه انصارالله اعلام شده که این عبورکردن این گروه از گذاشتن شخصی در راس هرم قدرت را می رساند.

او درعین حال یادآور شد: نیروهای قابلی در میان افراد نخبه یمن هستند که می توانند مورد نظر حوثی ها باشند ضمن اینکه آنها در کار سیاسی و اجتماعی چتر بزرگی را باز کردند یعنی کسانی که در تحولات سیاسی و اجتماعی از حوثی ها نمایندگی کردند لزوما جزو انصارالله و هسته مبارزاتی یک دهه قبل نبودند اما آنها را پذیرفتند.

این کارشناس فرقه شناسی در مورد احتمال معرفی شخصی از سوی انصارالله برای ریاست جمهوری گفت: به نظر می رسد نیروهایی دارند که می توانند شناخته شده و به جامعه یمن معرفی شوند اما مشکل اصلی و پیچیدگی در وضعیت این است که گروه انصارالله محذوراتی در یمن دارد که یکی از آنها سابقه تاریخی است که در اذهان زنده می کند اینها اگر بخواهند مستقیما در تعیین رئیس کشور دخالت کنند، مملکت را به حالت پادشاهی امامان زیدی بر می گردانند.

او طرح بازگشت عبدالملک الحوثی یا نفر دوم و سوم انصارالله به قدرت از سوی مخالفان را دامی برای این گروه دانست که می تواند واکنشهای منفی در جامعه یمن در میان مدت و درازمدت به دنبال داشته باشد چون ذهنیت بدی از امامان زیدی در ذهن مردم یمن وجود دارد و آنها را دیکتاتور و ضد دموکراسی می بینند.

موسوی نژاد همچنان حضور شخصیت طراز اول از انصارالله در راس قدرت را با توجه به حضور یمن در مرحله گذار امری دور از ذهن دانست و ادامه داد: چیزی که در حال حاضر انصارالله دنبال می کند بازگرداندن ساختار سیاسی یمن به ساختار صحیح با مشارکت همه گروههای مردمی که طی آن هرگروه و جریانی به خوبی نقش واقعی خود را پیدا کند.

او ادامه داد: یمن باید با تلفات کمی از دوره گذار عبور کرده و وارد مرحله جدیدی شود اما همچنان خطر تجزیه یمن و جنگهای داخلی وجود دارد.

این کارشناس تحولات یمن در مورد حالت انفعالی القاعده و سلفی ها در تحولات یمن بیان کرد: به نظر می رسد جریاناتی مانند القاعده و داعش در خلا امکان فعالیت دارند یعنی وقتی گروه منسجمی مقابل آنها وجود دارد نمی توانند فعال شوند در عین حال ممکن است در فعل و انفعالات و نارضایتی هایی که در مناطق جنوبی تر یمن ممکن است ایجاد شود بتوانند نقش جدی تری ایفا کنند.

گفتمان حوثی ها با گفتمانهای بنیادگرایانه سلفی متفاوت است/  تصویب قانون اساسی بر اساس واقعیتهای یمن هدف اصلی انصارالله است/ قدرت گرفتن یمن زنگ خطری برای عربستان است/ احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن
انصارالله به یک ثبات در قالب قانون اساسی جدید و بافت جدید قدرت دست خواهد یافت

او در مورد فعالیت القاعده در خارج از یمن گفت: اینگونه نیست که القاعده تنها در خارج از یمن فعالیت کرده باشد بلکه بارها تجمعات شیعیان یمن را مورد حمله قرار داده و در تابستان امسال یکی از مقرهای انصارالله در مرز عربستان را هدف قرار داد اما متاسفانه یمن به دلیل موقعیت آن، سرزمین فراموش شده ای است و اخبار آن پوشش داده نمی شود.

موسوی نژاد با اشاره به دیگر فعالیتهای القاعده در مناطقی چون معرب، الجوف و نیز کارشکنی از طریق نفوذ در قبایل عنوان کرد: اگر این تحلیل را بپذیریم که جریانهایی چون القاعده در خلا فعالیت می کنند، بنابراین اگر نیروها با تکیه بر مردم و قبایل و ویژگی های اجتماعی درست عمل کنند، دیگر فضایی برای فعالیت این گروههای تروریستی باقی نمی ماند.

او با اشاره به سابقه مبارزاتی خاندان الحوثی با وهابیت گفت: الحوثی ها و جریانات زیدی و انصارالله در برابر وهابیت و القاعده مواضع شفاف و روشن و تندی داشته و سر سازش با اینها ندارند از طرف دیگر القاعده و جریانات سلفی در حجمی نیستند که بخواهند در مقابل تشیّع اصیل و باسابقه در یمن مقاومت کنند.

استاد دانشگاه ادیان و مذاهب علت عدم حضور استکبار به ویژه آمریکا در یمن را بافت سیاسی و قبیله ای یمن عنوان کرد و اظهار داشت: حضور عربستان در یمن و اینکه می خواهد یمن در حالتی که قرار دارد، بماند دلیل دیگری بر عدم حضور کشورهای استکباری در یمن است.

او با اشاره به ویژگی مردم یمن گفت: قدرت گرفتن یمن برای کشورهای همسایه آن می تواند خطرناک باشد و حتی معادله قدرت را در منطقه به نفع یمن و همپیمانان احتمالی او به هم خواهد زد.

موسوی نژاد ادامه داد: حسین الحوثی موضعگیری جدی در مداخله بیگانگان دارد و راه را برای مداخله آمریکا با سخنرانی مشهور خود بست. گسترش فرهنگ ضدآمریکایی در منطقه توسط انصارالله از دیگر موانع جدی حضور و مداخله امریکا در یمن است ضمن اینکه شاید آمریکا به یمن آنچنان اهمیت نمی دهد و با وجود پایگاههای نظامی در بحرین و عربستان و ناوگانهای متعدد در آبهای پیرامونی حضور مستقیم در یمن هزینه ای اضافه باشد.

او در تحلیل خود از نقطه پایانی تحولات یمن گفت: وضعیت فعلی یمن ادامه پیدا نمی کند و از سوی دیگر بحث کوتاه مدتی هم نخواهد بود؛ پروژه انصارالله این است که قانون اساسی را بر اساس واقعیتهای یمن و وزن بافتهای اجتماعی یمن تصویب کند و دولتی بر اساس واقعیتهای موجود تشکیل شود که در نهایت انصارالله و الحوثی نوعی رهبری و هدایت کلی را حداقل در مناطق زیدی نشین و تحت نفوذ خود داشته باشند.

این کارشناس فرقه شناسی تاکید کرد: عبدالملک الحوثی نقش خود را حفظ و با دولت و حکومت قاطی نمی کند اما در عین حال به یک ثبات در قالب قانون اساسی جدید و بافت جدید قدرت دست خواهد یافت و در حقیقت گروهی مانند حزب الله لبنان بدل خواهد شد.


منبع: شفقنا
مطالب مرتبط

یکی از زنان قربانی توحش داعش، سرگذشت خودش را برای سی ان ان تشریح کرد.
 به گزارش مشرق، شبکه تلویزیونی سی ان ان گفت: قربانیان از سنین و جنسیتهای مختلف از توحش گروه موسوم به داعش ، متحمل رنج و عذاب شده اند. شماری از زنان و دخترانی که به دام داعش افتاده اند، از همه جا قطع ارتباط شده و هدف تجاوز به عنف قرار گرفته اند. یکی از زنان سوری در گفتگو با سی ان ان شرح زندگی خود را بیان کرد. وی مجبور شد با یکی از ستیزه جویان داعشی ازدواج کند و آن زمان بود که اقدامات وحشتناک داعش را تجربه کند . وی خاطرات هولناکی را بیان می کند. او بسیار وحشت زده است.

این زن سوری با چشمان گریان گفت:« حتی حالا هم نمی توانم تجاربی را که داشته ام هضم کنم. آنها زندگی مرا نابود کردند. وقتی داعشی ها به شهر ما در سوریه رسیدند، هرفردی را که احساس می کردند درمقابل داعش می ایستد، بازداشت می کردند. آنها پدر مرا نیز بازداشت کردند. برادر من در درگیری ها کشته شد. آنها پدر مرا به این علت بازداشت کردند که سلاح داشت. من و مادرم برای آزادی پدرم التماس می کردیم. آنها به مادرم گفتند که اگر با رئیس پلیس شریعت داعشی ازدواج کنم، آنها پدرم را آزاد خواهند کرد. آنها می خواستند در مقابل ازدواج من با ابومحمد العراقی، پدرم را آزاد کنند. البته ابومحمد العراقی نام مستعار بود و من هرگز نام واقعی او را متوجه نشدم. همه دختران در رویاهای خود به فکر لباس بلند و سفید عروسی هستند. من از این موقعیت محروم شدم.
این ازدواج، مرا نابود کرد. در شب اول ، او هیچ احساسی از خودش نشان نداد و فقط می خواست به خواسته خودش برسد و من مجبور بودم به خواسته او تن دربدهم. شوهرم به من اجازه می داد فقط در حضور خود او از گوشی تلفن او استفاده کنم و با والدینم صحبت کنم. من درواقع، زندانی او و برده جنسی او بودم. من نمی توانستم از خانه خارج شوم و با کسی ملاقات کنم. کسی نمی توانست به دیدن من بیاید. شوهر من ، افراد را به علت سیگار کشیدن بازداشت می کرد اما خودش در خانه سیگار می کشید! شوهرم در درگیری ها کشته شد و من توانستم به ترکیه فرار کنم. آنها می خواستند مرا به عقد یکی دیگر از جنگجویان داعشی دربیاورند. آنها هروقت بخواهند دختری را عقد می کنند و هر وقت بخواهند او را طلاق می دهند. من مجبور بودم برای نجات پدرم، به این ازدواج تن دربدهم.»

صدها زن و دختر در منطقه مجبور شده اند عروسان داعشی ها شوند. یک سوم این افراد کمتر از 18 سال سن داشته اند. به گفته زن مذکور سوری، به محض اینکه دختری سیزده ساله می شود، داعشی ها او را شناسایی می کنند و مدعی داشتن او می شوند و بسیاری از این دختران ، چاره دیگری به غیر از تن دادن به چنین ازدواجهایی ندارند. چنین ازدواجهایی، روح این دختران را تکه تکه و نابود می کند.
مطالب مرتبط

تحلیلی بر روند تبلیغاتی داعش؛
دقت زائد الوصف داعش و استفاده از عناصر حرفه ای وقتی مشخص می شود که متوجه زمان به کار رفته در تصویر برداری این فیلم می شویم. از زاویه آفتاب در بخش‌های مختلف فیلم‌برداری مشخص است که تصویربرداری، زمان قابل توجهی طول ‌کشیده است.
هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
گروه بین‌الملل مشرق - گروه تروریستی داعش سه شنبه گذشته با انتشار فیلمی در اینترنت اعلام کرد خلبان اسیر اردنی را زنده زنده سوزانده است. در این فیلم که با عنوان عملیات "شفاء الصدور" (شفای سینه ها) نامیده شده، مراحل مختلف اعدام وحشیانه "معاذ الکساسبه" با تکنیک سینمایی عالی به نمایش گذاشته شده است. بخش فتاوای داعش هم ضمن صدور فتوایی، آتش زدن مجرمان را مجاز اعلام کرد!

تحقق دستاورد این‌چنینی از سوی یک گروه تروریستی که به نظر می‌رسد محاصره ‌شده و در انزوا قرار گرفته و شکست‌های متعددی را در ماه‌های اخیر دریافت کرده، آن هم با استفاده از یک اسیر؛  پیروزی قابل‌توجهی در جنگ تبلیغاتی و ایجاد موازنه های رعب و وحشت در جوامع هدف به شمار می‌رود.
داعش با این فیلم چند دقیقه‌ای توانست بار دیگر توجه جهان را به خود جلب کند، نکته مهم تر این بود که داعش با این اقدام توانست دولت اردن را به انفعال کشیده و آنچه از این بازی تبلیغاتی مد نظر داشت را محقق نمایند.  

تصمیمات شتاب ‌زده دولت اردن در اعلام جنگ با داعش این کشور را هم طراز با گروه‌های تروریستی قرار داد، چرا که درست فردای انتشار این تصاویر ویدئویی، دولت اردن اعلام کرد که ساجده الریشاوی و زیاد الکربولی را که داعش در صدد مبادله آن ها با الکساسبه بود را اعدام کرده است. این اقدام موقعیت دولت اردن را تا حد انفعال در برابر یک گروه تروریستی در اعدام عناصر هوادار طرف مقابل پایین آورد. البته شاید بتوان آن را در راستای حماسه سازی دولت برای توجیه افکار عمومی مردم اردن دانست، چرا که مردم اردن دولت این کشور  را مسئول حمایت از گروه‌های تروریستی در سوریه می دانند. در همین راستا تظاهرات متعددی در برخی مناطق اردن به ویژه شهر الکرک زادگاه خلبان مقتول در اعتراض به دولت این کشور برگزار شد. 

هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
 هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
برش هایی از فیلم هالیوودی داعش  
فیلم سوزاندن معاذ الکساسبه را پایگاه اینترنتی موسسه "فرقان " وابسته به سازمان داعش پخش کرد و مدت آن  25 دقیقه است. این فیلم با استفاده از فن آوریهای پیشرفته تهیه شده و از جلوه‌های ویژه حرفه‌ای برخوردار است.

نکته قابل توجه در انتشار این فیلم ویدئویی کیفیت بالای تصویرپردازی و تدوین آن مانند سایر آثار موجود از تولیدات سمعی بصری داعش است که آن را تا حد یک فیلم هالیوودی بالا برده است. عناصر موجود در این فیلم از نیروهای به صف شده داعش گرفته تا قربانی این‌ کلیپ تبلیغاتی موظفند نقش خود را به درستی ایفا کنند تا پیام مورد نظر داعش به همه منتقل شود. 

سطح بالای تهیه این فیلم نشان می‌دهد حتی اگر بپذیریم کمک‌های تسلیحاتی و لجستیک و آموزشی غرب و رژیم‌های عربی منطقه به داعش متوقف شده؛ - که در عمل این اتفاق نیفتاده است - انتشار ویدئوی مذکور نشان‌دهنده حمایت‌های بالای تکنولوژیک از گروه‌های تروریستی در سوریه و عراق است که همچنان بدون این حمایت‌ها داعش قادر به تهیه تولیداتی با این کیفیت نیست، چرا که به اعتقاد کارشناسان تهیه این فیلم امکاناتی در حد یک شبکه تلویزیونی را می‌طلبد. 

از این رو حتی اگر عوامل سیاسی ادعای دولت اردن در مورد اعدام معاذ الکساسبه در اوایل ژانویه را نادیده بگیریم، می‌توان گفت مراحل تهیه و تدوین فیلم مذکور دست کم به چندین روز زمان نیاز دارد، در ابتدای فیلم خلبان اسیر داستان کامل اسارت خود به دست گروهک تروریستی را بیان می‌کند. تمام مقدمه سازی‌ها و توجیهات و استفاده از فلش بک برای یادآوری سوابق گذشته این متهم و نشان دان اجساد عناصر کشته شده داعش، بیننده را به سمت این واقعیت سوق می دهد که سرنوشت وحشتناکی در انتظار خلبان اسیر اردنی قرار دارد. 

هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
الکساسبه در صحنه بعدی به راه رفتن در کنار عناصر داعش می پردازد که با لباس هایی یک شکل و تسلیحاتی همسان به صف شده اند. وی چهره ای تقریبا آرام دارد، بی‌توجهی قهرمان قربانی این فیلم به اتفاقاتی که برای وی رخ می‌دهد دو تصور را در نزد مخاطب ایجاد می‌کند، اولین تفسیر این است که عناصر داعش چندین بار عملیات دروغین اعدام برای وی اجرا ‌کرده اند تا قربانی متوجه واقعی بودن عملیات اخیر نشود و نداند که تا ساعتی دیگر جان خود را از دست خواهد داد. تصور دوم این است که احتمالاً به قربانی مواد مخدر خورانده شده تا درک درستی از حوادث پیرامون خود نداشته و کاملاً تسلیم عناصر داعش شوند. 

انتقال فیلم به دردناک‌ترین بخش آن زمانی صورت می گیرد که قربانی را با لباس معروف نارنجی در داخل قفسی می بینیم. لباس‌های متهم خیس است که بعدا مشخص می شود مواد آتش زا است. در این زمان صدای موسیقی تند و حماسی بلند می شود، مهارت عجیبی در هماهنگی صوت و تصویر دیده می شود و ناگهان از زاویه بالای فیلم یکی از عناصر تروریست آتشی را که رد آن تا قفس متهم کشیده شده، روشن می کند. فیلمبرداری متهم از زاویه بالا برای دومین بار در این کلیپ انجام می شود تا او را کوچک و حقیر نشان دهد. 

دقت زائد الوصف داعش و استفاده از عناصر حرفه ای وقتی مشخص می شود که متوجه زمان به کار رفته در تصویر برداری این فیلم می شویم. از زاویه آفتاب در بخش‌های مختلف فیلم‌برداری مشخص است که تصویربرداری، زمان قابل توجهی طول ‌کشیده است.
قرائت حدیثی از ابن تیمیه پدر معنوی تروریست های تکفیری در حین پخش تصاویر بار دیگر بر این نکته تاکید می کند که تروریست‌ها از هیچ اقدامی در راستای تحقق اهداف به ظاهر دینی خود فروگذار نمی‌کنند.  
 
هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
داعش؛ از واقعیت تا تبلیغات
واقعیت این است که برداشت موجود از فیلم‌های تبلیغاتی داعش با چهره میدانی و اصلی این گروه تروریستی تفاوت دارد، فیلم های بدون مونتاژ و کارگردانی از سوی این گروه کاملاً متفاوت از ساخته های تبلیغاتی آنهاست و نشان می‌دهد که عناصر داعش مردانی از کشورهای متفاوت عربی هستند که با لهجه حامیان صحبت می‌کنند و اقدامات ناگهانی و هرج‌ومرج جزو شاخصه اصلی شخصیت آن‌ها به شمار می‌رود، برنامه‌ریزی و هماهنگی‌هایی میدانی و ساختاری و انضباط از رویکرد شخصیتی این مبارزان فاصله زیادی دارد.  

گروه‌های تروریستی با تولید این فیلمها موفق شدند این پیام‌ها را به همه القا کنند که به دنبال ایجاد حاکمیت موهوم "خلافت اسلامی" هستند، آن‌ها با برداشت‌های ظاهری از دین انجام هر جنایتی برای رسیدن به "آرمان شهر" خود را توجیه می‌کنند و مدعی هستند که زندگی در دولت آن‌ها همراه با سعادت بود و مساوات خواهد بود. 

انتشار این تصاویر دو نوع واکنش در نزد مردم ایجاد خواهد کرد که هر دو مورد نظر تهیه ‌کنندگان و عاملان اصلی انتشار این فیلم‌ها است، اول اینکه شور و حماسه کاذبی در نزد حامیان آن‌ها ایجاد می‌کند که هنوز تصمیم به ورود به میدان جهاد! نگرفتند. گروه دوم مخاطبان این فیلم‌ها جوامع هدف هستند که بدون توجه به واقعیت میدانی قدرت داعش باید عنصر ترس و وحشت از عناصر تروریستی به عنوان یک مؤلفه سرنوشت ساز در مبارزات بر دل آن ها بنشیند. 


هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/

به نظر می‌رسد داعش این الگوی توسعه را از رژیم صهیونیستی نسخه‌برداری کرده است، به ‌گونه‌ای که فارغ از واقعیت‌های میدانی سعی دارد خود را ارتشی شکست‌ناپذیر نشان دهد و اسطوره‌ها و افسانه‌های عجیب و غریبی در مورد حماسه سازی عناصر خود در مبارزه با دشمنان تراشیده و آن‌ها را به درک این "توهم غیر واقعی " مجبور کند. متاسفانه باید اذعان کرد که داعش در دستیابی به این هدف در جوامع مختلف عربی و اسلامی تا حدی موفق بوده است. 

البته آنچه در جنگ روانی بویژه در مورد کشورهایی که سیاست های غلطی در زمینه داعش در پیش گرفته اند رخ داده، تاثیر چندانی در واقعیت های میدانی مبارزه مردم عراق و سوریه با این گروه ها ندارد. واقعیت این است که گرچه حمایت های آمریکا، ترکیه، عربستان و برخی دیگر از کشورهای حاشیه  خلیج فارس از داعش همچنان ادامه دارد، اما شکست های متوالی اخیر تروریست ها در نتیجه عملکرد خوب نیروهای مقاومت مردمی در عراق و سوریه و حمایت مرجعیتی دینی از دولت در برابر تروریست‌ها است. 

تحولات چند ماه اخیر در سوریه از آزادسازی "یبرود"، "رنکوس"، "الغوصیر" و آزادسازی گذرگاه راهبردی "الغوصیر"، اطراف دمشق (جوبر) و تلاش برای رفع حصر دو شهر "نبل" و "الزهرا" و تلاش برای بیرون راندن جبهة ‌النصره از منطقه قلمون حکایبت دارد. 

در عراق آزادسازی "جرف الصخر"، "عاملی"، "جلولا"، "اسعدیه"،‌ "سنجار"، "زمار"، "ضلوعیه"، "بیجی" به صورت کامل محقق شده و کوشش‌هایی برای تنگ کردن حلقه محاصره تروریست‌ها در "موصل" مرکز استان "نینوا" و "تکریت" مرکز استان صلاح‌الدین و شکست تروریست‌ها در استان الانبار و پاکسازی کامل استان دیالی دنبال می شود.

مطالب مرتبط

امامان زیدی‌های یمن در ایران دفن شده‌اند

عالم زیدی:
المحطوری با بیان اینکه هیچ‌کدام از کتاب‌های زیدیه را نمی‌بینید، مگر اینکه اقوالی از ائمه(ع) ‌در آن‌ها یافت شود، بهترین سند برای رسیدن به آموزه‌های پیامبر(ص) را اهل بیت(ع)‌ دانست.
به گزارش مشرق، مراسم افتتاح کرسی فقه زیدی امروز شنبه، 18 بهمن با حضور آیت‌الله محمدعلی تسخیری،‌ مشاور مقام معظم رهبری در امور جهان اسلام، حجت‌الاسلام احمد مبلغی، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، مرتضی بن زید المحطوری، رئیس مؤسسه بدر یمن و از علمای برجسته این کشور، حجت‌الاسلام ربانی، نماینده اساتید و مسئولان دانشگاه ادیان و مذاهب و جمعی از دیگر از مسئولان و علما در سالن همایش شهید ماموستا شیخ الاسلام در دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد.

در این مراسم، مرتضی المحطوری، از علمای برجسته یمن عنوان کرد: با قلبم و جوارحم سخن این دو بزرگوار را فهمیدم. خوشبختم که با شما هستم و شما را می‌بینم. از علمای حاضر قدردانی می‌کنم و خوشحالم که کرسی فقه زیدیه به دست حجت‌الاسلام مبلغی رنگ و بوی عملی گرفت.

وی با ابراز خرسندی از افتتاح کرسی فقه زیدیه در ایران که پرچمدار آن امام خمینی(ره) بودند، گفت: آنچه در اسلام مهم است اصل مسلمان بودن و حاکمیت امام است. در موضوع وحدت، مذهب مهم نیست و این تعبیر را امام(ره) پیش گرفتند و رهبر ادامه دهنده آن هستند و اهتمام ویژه‌ای به این امر دارند.

مذهب زیدی، مذهبی شیعی است

رئیس مؤسسه بدر یمن ضمن تبریک ایام دهه فجر، تبریک دیگری را برای انقلابی که در یمن اتفاق افتاد و وهابیت سرنگون شد، عرض و اظهار کرد: می‌خواهم تأکید کنم که مذهب زیدی، مذهبی شیعی است. مدرسه اهل بیت(ع) است. امام زید فرزند امام سجاد(ع)‌ است و تمام میراثی که امام سجاد(ع) از اجداد خویش به فرزندان خویش آموخته است را این بزرگوار نیز آموخته است. امام زید میراث امامان علی(ع)، حسن(ع)، حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) را آموخته است.

وی عنوان کرد: مذهب ما و مذهب شما یکی است. هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که امام باقر(ع) همچون برادر، پدر و استاد، امام زید را تربیت کرده است. فقه زیدی و شیعی دو بال برای یک جسم هستند.

المحطوری ضمن اشاره به برخی از کتاب‌های مهم زیدی، گفت: شما هیچ کدام از کتاب‌های زیدیه را نمی‌بینید مگر اینکه اقوالی از ائمه(ع) ‌در آن‌ها یافت شود. بهترین سند برای رسیدن به آموزه‌های پیامبر(ص) اهل بیت(ع)‌ هستند.

وی روابط ایران و یمن را روابطی قدیمی و ریشه‌دار در تاریخ دانست و اظهار کرد: بسیاری از ائمه زیدیه در ایران دفن شده‌اند و خواستار تحقق امل و آرزوی وحدت میان مذاهب هستیم.

منبع: ایکنا

مطالب مرتبط

حدود100زن از آلمان به جبهه داعش پیوسته‌اند

یک هفته نامه آلمانی با استناد به محافل امنیتی این کشور ازپیوستن حدود صد زن از آلمان به جبهه تروریست های داعش در مناطق بحرانی عراق و سوریه خبر داد.
به گزارش مشرق، بر اساس گزارش‌های اعلام شده حدود 100 زن از آلمان به گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق پیوسته‌اند.

به گزارش هفته نامه اشپیگل ظاهرا نه تنها مردهایی از آلمان برای شرکت در درگیری ها در عراق و سوریه در جبهه داعش به این مناطق سفر کرده اند بلکه حدود صد زن نیز به این گروه تروریستی پیوسته اند.

هفته نامه اشپیگل روز گذشته این خبر را با استناد به برخی محافل امنیتی نامشخص منتشر کرد. بر این اساس بسیاری از زنان شوهران خود را که می خواهند به جبهه داعش در عراق و سوریه بپیوندند همراهی می کنند. برخی نیز خود به تنهایی برای مبارزه  در جبهه داعش راهی این مناطق بحرانی می شوند.

سازمان های امنیتی در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی مدتهاست درباره سفرهای روزافزون بخصوص جوانان به مناطق بحرانی در خاورمیانه و پیوستن آن ها به گروه تروریستی داعش ابراز نگرانی می کنند.

بر اساس آخرین اطلاعات وزارت کشور آلمان تا به حال حدود 600 نفر از این کشور به مناطق بحرانی سفر کرده اند.

پدیده پیوستن زنان آلمانی به جبهه داعش مسئله جدیدی نیست. روز چهار شنبه دادستان مونیخ یک زن سی ساله را متهم به این مسئله کرد که در سال 2014 همراه با دو دختر خود به سوریه سفر کرده تا در آنجا به عنوان همسر دوم یک جهادی به یک سازمان افراط گرای تروریستی بپیوندد. این زن بعد از حدود پنج ماه به وطن برگشته و دستگیر شد.

بر اساس اطلاعات هفته نامه اشپیگل  و بنا بر اطلاعات محافل امنیتی آلمان اکثر زنانی که برای پیوستن به جبهه داعش به عراق و سوریه سفر می کنند سن بین 16 تا 27 سال دارند.

منبع: تسنیم
پادشاه اردن پس از انتشار فیلم زنده سوزاندن خلبان کشورش به دست تروریست‌های داعش، با خشم بسیار متعهد شد تا آخرین نفس و تا آخرین گلوله به بمباران مواضع داعش ادامه خواهد داد.
به گزارش مشرق، پایگاه خبری بیزینس اینسایدر نوشت: صفحه رسمی کاخ سلطنتی «هاشمیه» در فیس‌بوک تصویری را منتشر کرد که عبدالله دوم، پادشاه و فرمانده سابق نیروهای ویژه اردن را در لباس نظامی نشان می‌داد. همین تصویر هشت ماه پیش نیز در اینستاگرام پادشاه اردن منتشر شده بود.

به این حال دولت امان شایعات مربوط به اینکه پادشاه اردن خود شخصا در حملات هوایی علیه داعش شرکت می‌کند، رد کرده‌ است.

عبدالله دوم به مدت 35 سال در ارتش خدمت کرده است. وی در سال 1980 میلادی وارد آکادمی نظامی ارتش سلطنتی انگلیس در سندهرست شده و تبدیل به خلبان هلی‌کوپتر جنگی «کبری» شد.

انتشار عکس از عبدالله دوم با لباس رزم

اردن علاوه بر حملات هوایی، به مبارزات علیه داعش با استفاده از یگان نیروهای ویژه‌اش کمک خواهد کرد.

یگان نیروهای ویژه اردن تحت عنوان فرماندهی عملیات‌های مشترک ویژه اردن شامل 14 هزار نیرو است و یکی از نیروهای کارآزموده منطقه محسوب می‌شود.

منبع: ایسنا

گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند

سفرازقلب‌اروپا به‌سرزمین ناآرامی؛
در قسمت نخست این ویژه برنامه بر روی دختران اروپایی تمرکز شد که کشور مرفه خود را در اروپا ترک می کنند تا در شرایط جنگی داعش زندگی کنند و حتی تن به بسیاری از مسائل غیراخلاقی بدهند.
گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند
گروه بین الملل مشرق - شبکه دولتی سوئد، ویژه برنامه ای با عنوان «سربازهای داوطلب» تولید کرده و در برنامه های نخست خود بر روی گروه تروریستی داعش تمرکز کرده است که تقریبا همه سربازان آن را سربازان داوطلبی تشکیل می دهند که از نقاط مختلف دنیا گرد آمده و برای تشکیلات تروریستی خود کشورگشایی می کنند.
 
در قسمت نخست این ویژه برنامه بر روی دختران اروپایی تمرکز شد که کشور مرفه خود را در اروپا ترک می کنند تا در شرایط جنگی داعش زندگی کنند و حتی تن به بسیاری از مسائل غیراخلاقی بدهند.
در یان برنامه، به صورت همزمان دو خط دنبال شد. از سویی به بررسی علل شیوع گرایش به عضویت در داعش در میان دختران اروپایی پرداخته شده و از منظر جامعه شناسی این پدیده ریشه یابی شد؛ از سوی دیگر با خانواده های برخی از آنان تماس گرفته تا نخبگان غربی و جهان بتوانند بیش تر با محیط و خاستگاه این تروریست ها آشنا گردند.

در ابتدای این برنامه، یکی از مقامات بلندپایه امنیتی سوئد در تلویزیون حاضر شده و اعلام کرد: «برای نخستین بار در پنجاه سال اخیر، استکهولم شاهد پدیده مهاجرت به قصد جنگ است؛ اما ما در کنار آن شاهد مهاجرت به قلمرو داعش "ّرای زندگی" هم هستیم و باید بین این دو پدیده تفکیک کرده و برای هر کدام راهکار متمایزی را برگزینیم.»

پس از آن، یک برنامه از پیش تدوین شده (ریپورتاژ) در مورد دختران سوئدی پیوسته به داعش پخش شد. در بخشی از این گزارش، مادر یکی از این افراد در برابر دوربین قرار گرفت: «من واقعا نمی توانم دخترم را درک کنم و حدس بزنم چه در ذهن وی می گذرد! احساس می کنم شاید از زمانی که در کنار ما بود، من در ادراک و شناخت وی ناتوان بودم. تنها می توانم همین را بگویم که ما خانواده ای غیرمذهبی و مسیحی هستیم؛ اما شاید دخترم از مدت ها قبل گرایشات اسلامی پیدا کرده بود و ما متوجه نشده بودیم.»

 
در بخش دیگری از این گزارش، خبرنگار به محله ای در استکهولم سر می زند که گفته می شود تعداد زیادی از جوانان آن به سوریه و عراق رفته اند تا در کنار تروریست ها علیه دولت های محلی بجنگند. یکی از کسبه می گوید: «شیوع به داعش در زنان منطقه به اندازه ای است که برخی از خانواده ها، از فرستادن دخترانشان به خیابان برای خرید و ولگردی خودداری می کنند؛ زیرا احتمال می دهند در این مکان ها با دلال های داعش روبرو شده و به سرعت به سمت عراق و سوریه حرکت کنند. برخی از دخترانی که به سوریه رفته اند، هنوز مدرسه می روند و بعید می دانم هیچ آئین و مذهبی اجازه دهد کودکان و نوجوانان لباس رزم بپوشند.»

گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند
وقتی خبرنگار، نظر وی را در مورد اقدامات سلبی خانواده می پرسد، فروشنده می گوید: «فکر نمی کنم این اقدامات فایده داشته باشد. البته مسئولیت دولت و نهادهای امنیتی است که بتوانند هر چه سریع تر، این دلال ها را شناسایی و از سطح شهر پاک کنند؛ اما واقعیت این است که گرایش به داعش نه از طریق خیابان که از طریق شبکه های اجتماعی و اینترنت ایجاد می شود. خانواده ها نمی توانند موبایل، تبلت و کامپیوتر را از دخترانشان دریغ کنند و در واقع ما با یک پارادوکس واضح مواجهیم.»

البته این گزارش، خالی از گرایشات صهیونیستی ضداسلامی نبود. یکی از عابران محل در این گزارش می گوید: «به هر حال در این محله، مسجد فعالی وجود دارد. ما به پلیس شکایت کرده ایم، اما به ما پاسخ داده اند که بر مسجد نظارت کافی وجود دارد. واضح است که بالای منبر، کسی جرأت نمی کند نمازگزاران را به داعش دعوت کند، اما باور عمیقی دارم که همین مسجد پایگاه مناسبی برای شناسایی و جذب داوطلبان شده است.»


در پاسخ به این ادعا، «ابراهیم بورالی» از اعضای «جمعیت اسلامی رنکبی» می گوید: «اتفاقا باور عمیق ما به این است که در برابر افراطیون، باید کسانی را تقویت کرد که می توانند با زبان دین از رحمت و همزیستی سخن بگویند. شاید اگر جمعیت ها و انجمن های مسلمانان و مهاجران فعال تر گردند؛ از سویی افراطیون مسلمان و از سوی دیگر افراطیون نژادپرست ضدمهاجر را مهار کنند. اما خب تردیدی نیست که فرهنگسازی امری زمانبر است.»

در ادامه برنامه، «منی سالین» از اعضای شورای مرکزی حزب سوسیال دموکرات سوئد مهمان برنامه شد. نام کوچک وی نشان می دهد تبار او نیز به مهاجران مسلمان برمی گردد. وی می گوید: «بین افراط و جنایت، رابطه مستقیم وجود دارد. شما ببینید در میان کشورهای غربی، کشورهایی که بیش ترین میزان افراط را در داخل جوامع داشته اند (مانند فرانسه و آلمان) شاهد بیش ترین میزان گرایش به داعش بوده اند.

جالب است که دست کم پنجاه سال است که دولت های مذکور خواهان مهار افراط – که بیش تر به صورت نژاد پرستی بومیان علیه مهاجران بروز می یافت – بوده اند، اما پرونده های بسیاری از جنایت و افراط در اداره های پلیس محلی ضبط می شد. خب آن افراط، این روزها به صورت دیگری بروز یافته و عده ای حاضرند همه هستی و حتی خانواده و جان خویش را رها کنند تا در جایی که خشونت عریان وجود دارند، عقده گشایی کنند.»

گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند
در بخشی از گزارش تدوین شده این برنامه، تصویز فوق پخش شده و گوینده در مورد تأثیر ایدئولوژی بر گرایش به داعش صحبت کرد.

البته در هیچ یک از قسمت های برنامه، کسی توضیح نداد که گرایش به حجاب – آن هم به صورتی که هنوز در بسیاری از نقاط اروپا ممنوع است – چه ارتباط مستقیمی با گرایش به داعش دارد؟!

مجری برنامه هشدار می دهد که این روزها پدیده گرایش به داعش، به کشورهای سوئد و اسکاندیناوی رسیده است که در آن، کم تر شاهد نزاع بین المللی یا نزاع داخلی میان مهاجران و بومیان بوده ایم. سالین پاسخ می دهد: «همه ما سال ها و دهه هاست که به سمت اروپای واحد حرکت کرده ایم. فرهنگ جوامع نیز به یکدیگر نزدیک تر شده اند و به این ترتیب شاهد گرایش به داعش در کل اروپا هستیم. اما شما به من پاسخ دهید که چرا این گرایش در ایتالیا، فرانسه و آلمان بیش تر از اسکاندیناوی است؟ چرا در کشورهای آمریکای لاتین یا بخش جنوبی آفریقا و همچنین کشورهای آسیای میانه – که در آن ها هم شاهد خشونت ها و جنگ ها بوده ایم و  هستیم – این موج به این وسعت وجود ندارد؟»

البته همین فرد در برابر اظهارات مقامات امنیتی در مورد لزوم تفکیک بین افراد، موافقت کرد: «خب این روشن است که دخترانی که به قلمرو داعش رفته اند، یکدست نیستند. عده ای به هدف جنگ رفته اند و آشکارا اسلحه در دست دارند؛ اما عده ای برای ازدواج (جهاد نکاح) به سوریه می روند. همچنین دسته سومی وجود دارند که زندگی در جوامع تحت رهبری افراطیون را بر زندگی در غرب ترجیح می دهند. خب من هم موافقم که باید برای هر کدام راهکار جداگانه ای اندیشید؛ اما بحث اولیه ما در مورد ریشه یابی جامعه شناختی گرایش به داعش بود که هر سه گروه را – با شدت و ضعف متفاوت – در بر می گیرد.»
مطالب مرتبط

مادر گروگان ژاپنی در بند گروه تروریستی داعش با بیان اینکه "پسرش هیچ خصومتی با اسلام ندارد."خواستار نجات جان وی شد. در این رابطه یکی از مادران ایرانی نامه‌ای به این مادر ژاپنی نوشته و اعلام کرد که آنها مسلمان نیستند.
به گزارش مشرق، خانم «جونکو ایشیدو»، مادر «کنجی گوتو» گروگان ژاپنی در بند گروه تروریستی داعش طی نامه ای که در یک نشست خبری قرائت شد، از «شینزو آبه» نخست وزیر این کشور خواست تا جان پسرش را نجات دهد.

بنابر این گزارش، وی با ابراز این مطلب که پسرش هیچ خصومتی با اسلام ندارد، گفت که زمان زیادی از عمر پسرش باقی نمانده است. در این رابطه، عاطفه تلقانی، یکی از فعالان اجتماعی و رسانه ای کشورمان در مقام یک مادر، نامه ای به این مادر ژاپنی نوشته است که در ادامه می آید.

بنام  پروردگار بخشنده بخشایشگر

خانم «جونکو ایشیدو» عزیز

سلام؛

همدردی من را در این لحظات تلخ و پر استرس بپذیرید. می دانم آرزویتان است که ثانیه های ساعت به جای دویدن پشت سر هم برای همیشه متوقف شوند تا زمان رسیدن ضرب الاجل داعش درباره پسرتان فرا نرسد. من هم یک پسر 18 ساله دارم و آرزوهای مادر را درک می کنم. شما در مقابل دوربین های خبری درباره علت سفر پسرتان به سوریه سخن گفته اید و گفته اید که او برای انجام فعالیت های بشردوستانه وارد این کشور شده است، و به هیچ وجه از روحیه جنگ طلبی برخوردار نیست. صداقت گفتار شما را باور می کنم، زیرا هنوز خاطره تلاش های انسان دوستانه یکی از هموطنان محترم شما؛ «کوجی هیتارو» از ساکنان شهر کیوتو ژاپن که یازده سال پیش به کمک هموطنان زلزله زده ام در شهر بم شتافت، در خاطرم زنده است.

«جونکو ایشیدو» عزیز، لطفا همدردی من را بپذیرید البته نه در جایگاه یک زن ایرانی که هشت سال زیر بمب و موشک های دشمنان سرزمینم شاهد شهادت کودکان، زنان و مردان بسیاری بودم؛ بلکه در جایگاه یک زن مسلمان است که دست شما را به گرمی می فشارم، و خود را شریک رنج های شما می دانم.

با توجه به اخبار غیر واقعی که متاسفانه در سراسر جهان در جریان است، ضرورت دارد به شما مادر عزیز بگویم کسانی که  «کنجی گوتو جوگو» را به اسارت گرفته اند و دوست او را به قتل رساندند، برخلاف ادعایشان مسلمان نیستند و رفتار وحشیانه آنها با معیارهای اسلام هیچ سنخیتی ندارد. تروریست های داعش غارتگران درنده خویی هستند که برای موجه نشان دادن خوی افراطی و غیرانسانی خود، خود را به اسلام منتسب می کنند. در حالی که یک میلیارد مسلمان، با ملیت ها و فرهنگ های مختلف، از آنها منزجرند و از رفتار و ادعای آنها بیزاری می جویند.

خانم « ایشیدو» عزیز، در این لحظات دشوار که احتمال دارد نسبت به دین من «اسلام» احساس ناخوشایندی داشته باشید، لازم است که بگویم، اساس اسلام برادری تمامی انسان هایی است که روی کره زمین زندگی می کنند. پیروان راستین « محمد رسول الله» آخرین فرستاده پروردگار هر گونه اقدامی را که به کشتن انسان ها منجر شود، محکوم می کنند و در کتاب آسمانی ما نوشته شده است: « لااکراه فى الدین» در دین هیچ اجبارى نیست.

دوست عزیز، درد امروز و دیروز یکی است. ما قربانیان متجاوزانی هستیم که برای کسب قدرت، منافع مالی و کنترل دولت ها دست به اسلحه می برند. یکروز هیروشیما و ناگازاکی، روز دیگر سردشت و حلبچه و جانیان در این روزها به بهانه اختلافات دینی و مذهبی خاورمیانه را نشانه رفته اند، و مردم بی گناه را سلاخی می کنند.

خانم « ایشیدو» عزیز، نمی دانم اکنون که شمارش معکوس شروع شده است، سرنوشت«کنجی گوتو جوگو» به کجا ختم خواهد شد. نمی دانم که آیا دولت ژاپن موفق به توافق با داعش بر سر آزادی فرزندتان خواهد شد یا نه! اما من هم دست به دعا هستم و آرزو می کنم که خیلی زود پسرتان را در آغوش بکشید.

منبع: شبکه خبر

منبع: تسنیم
مطالب مرتبط

این روزها عربستان در عرصه سیاسی شاهد تحولات چشمگیر و عمیقی است، اما آنچه در این تحولات قابل تامل است، نبود نام و نشانی از «بندر بن سلطان» است که به نظر می‌رسد از دایره سیاسی خاندان سعودی‌ طرد شده است.

به گزارش مشرق، روزنامه لبنانی «الاخبار» در تحلیلی به قلم «جان عزیز»، نویسنده و تحلیلگر جهان عرب به بررسی جدیدترین تحولات سیاسی جاری در کشور عربستان سعودی می‌پردازد و در مقاله‌ای با عنوان «چرا بند بن سلطان از عرصه سیاست دور شد» به تحلیل اقدام شاه جدیدی عربستان در عزل و نصب‌های جدیدش می‌پردازد.

جان عزیز - الاخبار :

آشکار است که دو «کودتا» ظرف یک هفته در ریاض، پایتخت عربستان سعودی رخ داده است. کودتای اول، کودتایی خانوادگی بود و به خاندان سعودی مرتبط بود. اما کودتای دوم، کودتایی آمریکایی است. از کودتای اول سخن بسیار گفته شد، اما کودتای دوم همچنان در پرده ابهام است و در حال تدارک.

ساعاتی از مرگ «عبد الله بن عبد العزیز»، شاه سابق سعودی نگذشته بود که لیستی از انتصاب‌ها و تغییر و تحولات ریشه‌ای توسط «سلمان»، شاه جدید عربستان صادر شد که از جمله آنها باید از انتصاب شاهزاده «مقرن» به ولی‌عهدی یاد کرد.

از دیگر تغییر و تحولات مهم رخ داده در عربستان دوره شاه سلمان باید از انتصاب شاهزاده «محمد بن نایف» به عنوان جانشین ولی عهد یاد کرد. انتصابی که تمام برنامه‌ها و نقشه‌های ریخته شده توسط ملک عبدالله را بر باد داد؛ برنامه‌ها و نقشه‌هایی که سال‌ها به آرامی و با وسواس بسیار برای آنها زحمت کشیده و آنها را تدارک دیده بود.

تحولات جاری و اطراف ملک عبدالله در آن زمان تاکید داشتند که شاهزاده سلمان پیش از عبدالله جام مرگ را سر می‌کشد و با مرگ وی این شاهزاده مقرن غیر سدیری است که پس از ملک عبد الله به پادشاهی عربستان سعودی می‌رسد، تا جانشین وی کسی جز «متعب بن عبد الله»،‌ فرزند شاه تازه در گذشته عربستان نباشد و به این طریق با رسیدن متعب به قدرت وی دو هدف اصلی را محقق کنند:

اول: دور کردن و به حاشیه راندن سدیری‌ها از قدرت

دوم: تضمین به قدرت رسیدن فرزندان به قدرت

این سناریو تنها لحظاتی پس از مرگ ملک عبدالله به پایان رسید. زمانی‌که سلمان دستور انتصاب شاهزاده «محمد بن نایف» به سمت جانشین ولی عهد و سرآغاز حاکمیت نسل دوم شاهزادگان سعودی را صادر کرد. به این ترتیب آشکار شد که این کودتا به عنوان کودتای اول دارای ماهیت و انگیزه‌های خانوادگی است. چون سلمان شخص ناشناخته‌ای در کشور عربستان سعودی نیست و شاید هم اکنون بیش از هر کس دیگری در میان خاندان سعودی از اسرار پشت پرده کاخ‌های سعودی با خبر است. او 40 سال است که می‌داند، در پشت این درها چه می‌گذرد. از زمان سلطنت ملک «خالد بن عبد العزیز» که پس از ترور «ملک فیصل بن عبد العزیز» در سال 1975 قدرت را در عربستان سعودی در دست گرفت. او از آن زمان در دایره حکومتی عربستان و محافل تصمیم گیری آن حضور داشته، زمانی‌که به عنوان امیر منطقه ریاض انتخاب شد و ضمن حاکمیت بر پایتخت سعودی از تمام اسرار دوایر و محافل آن مطلع بود.

از سوی دیگر، شاه سلمان در میان فرزندان ملک عبد العزیز، پایه گذار سلطنت سعودی اولین کسی است که دارای تحصیلات و همچنین تجربه بیشتر است و سرنوشت برای وی رقم زد تا دوره‌های سلطنت خالد و فهد و عبد الله را ببیند. او دید که چگونه فهد در دوره سلطنت ملک خالد زمانی‌که به دلیل بیماری توان اداره کشور را نداشت، عربستان را اداره کرد. همچنین شاهد بود که چگونه عبدالله در زمان عجز و ناتوانی و بیماری فهد، قدرت و اداره امور را در دست گرفت و همچنین چگونه تحت سیطره کامل و مطلق ملک عبد الله قرار داشت و تمام تلاش‌هایش برای بیرون آمدن از زیر سیطره و حاکمیت ملک عبد الله و گرفتن انتقام از وی راه به جایی نبرد.

تمام اینها در ذهن شاه سلمان در سال‌های اخیر چون فیلم تکرار می‌شد و از مقابل چشمانش می‌گذشت و تنها راه نجات و رهایی وی و رسیدن به خواسته‌هایش از جمله قدرت «مرگ» بود.

در این بین اگر سلمان قبل از عبد الله می‌مرد، بی‌تردید تمام کسانی‌که هم اکنون مناصب و پست‌هایی بدست آورده‌اند، به حاشیه رانده شده بودند، اما فرشته مرگ به عبدالله اجازه نداد و کسانی‌ که تا دیروز در حاشیه بودند، امروز مسئولان امر هستند. به همین دلیل از این تحولات تحت عنوان «کودتای خانوادگی» و لاغیر یاد می‌شود.

اما این پایان کار نبود، بلکه درپی این کودتا، کودتای دیگری نیز بود. کودتای دوم در هفته اول مرگ ملک عبد الله و جانشینی سلمان رخ داد. کودتایی با انگیزه‌ها و اهدافی مختلف. این کودتا، کودتای «باراک اوباما» بود. این کودتا جنبش اصلاحی دوم آمریکا در عربستان سعودی بود. می‌توان گفت، تعداد افراد حاضر در هیأتی که رئیس جمهوری آمریکا را در سفرش به ریاض، پایتخت عربستان سعودی همراهی می‌کردند و سمت‌های آنها بیانگر این امر است.

باراک اوباما درحالی راهی ریاض شد که 30 نفر وی را همراهی می‌کردند و پس از آن بیش از 30 نفر از کاخ‌های سلطنتی سعودی و دوایر حکومتی و مراکز تصمیم گیری عربستان بیرون رفتند. برخی از این عزل‌ها به دلایل سیاسی بودند و برخی دیگر شاید به دلایل شخصی.

در عرصه سیاسی آشکار شد که در این برهه از زمان آمریکا در جهان عرب و اسلام و منطقه بدنبال چیست و چه اولویت‌هایی را دنبال می‌کند. اولین آنها رویارویی‌ با جریان تکفیری و تروریسم است که امروز کانون توجه آمریکا در منطقه را تشکیل می‌دهد.

روزی که آمریکا از هم پیمانان نظامی‌اش چشم پوشی کرد، بدین معنا بود که روی به «اسلام میانه‌رو»‌ آورد و هنگامی‌که قرارداد شراکت غیر آشکار خود با «اخوانی‌ها» را فسخ کرد، چون آنها غزه و سینا و بنغازی را به واشنگتن پیشکش نکردند، به سراغ شریکی دیگری رفت و هنگامی‌که با ایران به گفت‌وگو و مذاکره نشست، به معنای قصد این کشور برای گشودن باب و تعمیم مفهوم «گفت‌وگوی تمدن‌های» خاتمی در برابر «برخورد تمدن‌های» غرب بود. هم اکنون این اولویت آمریکاست.

مابقی امور در وضعیت خوبی بسر می‌برند. نفت در پایین‌ترین قیمت خود قرار دارد. رژیم صهیونیستی نیز همچنین، هرچه هست، اینکه امنیتش تامین شده است، بویژه پس از آنکه آمریکا موفق شد، سه ارتش قدرتمند جهان عرب یعنی ارتش‌ کشورهای عراق و سوریه و مصر را درگیر جنگ فرسایشی کند.

هم اکنون آنچه نگرانی آمریکا را بر می‌انگیرد، توقف تروریسم و خشونت‌ها علیه خویش در منطقه است و پیش از توقف تروریسم و خشونت‌های جسمی و مادی باید تروریسم و خشونت فکری علیه این کشور متوقف شود. این موضوعی بود که عبد الله در آن موفق نشان نداد و شاهزاده «بندر بن سلطان» در تحقق آن ناکام ماند. ملک عبد الله در قبال این امر حامی تروریسم و خشونت بود و بندر بن سلطان در آن دست داشت و این اعتقاد و باوری است که بر بسیاری در آمریکا و غرب سایه افکنده است.

اینگونه بود که کودتای آمریکایی در ریاض زاده شد. اول از همه بعد منافع سیاسی را تامین کند، به همین دلیل شاهزاده محمد بن نایف، مرد قدرتمند حکومت سعودی و مشروع در ادامه حکومت این خاندان در عربستان که در دهه پنجاه عمر خود قرار دارد، روی کار می‌آید. جدای از اینکه وی مرد رویارویی و مقابله با تروریسم چه در زندان‌های عربستان و چه در بیابان‌ها و چه در داخل و خارج مرزهای این کشور است. کسی که ظرف 10 ماه دو بار راهی آمریکا شد و مورد استقبال بسیار کاخ سفید قرار گرفت. رخ دادی که تاکنون روابط آمریکایی – سعودی از زمان شاهزاده بندر بن سلطان آن را به یاد نداشت، بندر بن سلطانی که رهاورد یکی دیگر از کودتاهای آمریکا در عربستان بود.

رئیس جمهوری آمریکا به این جهت راهی عربستان سعودی شد تا به حاکمان آن بگوید که زمان همزیستی با بنیادگرایان بسر آمده است. زمان سکوت در برابر منابع و ریشه‌های فکری و تامین نیروی انسانی و مالی‌اشان پایان یافته است.

رئیس جمهوری آمریکا به این جهت راهی عربستان سعودی شد تا به حاکمان جدید عربستان بگوید که این همسر من است که در سرزمین شما بدون حجاب و سربندی حضور دارد. این تصویر آینده ائتلاف ما و تصویر آینده کشور شماست. تصویری که گروه عبد الله ــ بندر آن را نمی‌تواند، درک کند یا بپذیرد.

اینجاست که بعد دوم انگیزه‌های آمریکا ظاهر می‌شود. هنگامی‌که انگیزه‌های سیاسی با انگیزه‌های شخصی تلاقی می‌کند و محاسبات عقلی و منطقی با محاسبات احساسی و عاطفی در می‌آمیزد.

بندر بن سلطان در زمان پای گذاشتن رئیس جمهوری آمریکا به فرودگاه جده به استقبال وی نمی‌آید، چون سیاست اینگونه اقتضا کرده بود. همچنین ماهیت وجودی بندر موجب شده بود تا چنین تصمیمی گرفته شود. هم اکنون وی در واشنگتن نام و نشانی ندارد. زمانی وی در دوره ریاست جمهوری ریگان حرف اول را در آمریکا می‌زد و از آن دوره بود که شروع به گسترش روابط خود با آمریکایی‌ها کرد تا در زمان ریاست جمهوری «جورج بوش»‌ پدر و پس از آن «جورج بوش» پسر این روابط به اوج برسد و او به سفیر عربستان در واشنگتن منصوب شود.

شانس و اقبال زمانی از بندر روی گرداند که وی به تماس تلفنی یکی از فرمانداران ایالت‌های آمریکا سه بار پاسخ نداد و از اقبال بد بندر وی دموکرات و نه جمهوریخواه بود، همانگونه که از سلاله بوش‌ها نبود. نامش «بیل کلینتون» بود که بعدها به ریاست جمهوری آمریکا رسید و تصمیم گرفت، پاسخ بندر را به شیوه او بدهد. برای سه سال تمام وی را پشت درب‌ها نگه داشت و به هیچ یک از پیام‌ها و پیغام‌هایش پاسخ نداد. دموکرات‌ها این درس‌ را حفظ کردند و یکی از این دموکرات‌ها باراک اوباما بود.

بندر بن سلطان از واشنگتن اخراج شد و چند روز پیش از ریاض طرد شد، چون کودتای سعودی‌اش طی سال‌‌های گذشته به نتیجه نرسید و موفق از آب درنیامد. چون کودتای آمریکا در عربستان از شانس بیشتری برای موفقیت چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه شخصی برخوردار است.

منبع: فارس
مطالب مرتبط

سخنگوی کمیسیون امنیت خبر داد؛
اگر کری و نتانیاهو پیاده‌روی کنند،؛ خب آنها شرکای دزد بین‌المللی‌اند. اما چه نسبتی میان ظریف به‌عنوان نماد مبارزه با طرف‌های غربی وجود دارد. ما خط قرمزها را می‌دانیم. تا اینجا هم که مذاکره با کری و امثال او پذیرفته شده به‌دلیل حساسیت‌ها و اهمیت مذاکره بوده، اما حدود دیپلماتیک برای ما خط قرمز است. اتفاقا به‌همین‌دلیل بیشتر روی رفتار ظریف حساسیم؛ نه ما که تمام دنیا. نباید خلاف عرف دیپلماتیک رفتار کند.
به گزارش مشرق؛ ظریف روزهای شلوغی دارد. چه در داخل و چه در خارج. خارج از کشور کنگره و سنای آمریکا هر‌روز برای پرونده هسته‌ای برگ جدیدی رو می‌کنند و در داخل هم، نقدها به تیم هسته‌ای تمامی ندارد. جدیدترین مورد، ماجرای پیاده‌روی با «جان کری» است و سفر به فرانسه و صدها نکته و سوال دیگر از جریان مذاکرات که ادامه دارد. حالا ظریف سه‌شنبه همین هفته باید برای پاره‌ای توضیح‌ها به کمیسیون امنیت‌ملی برود و پاسخگوی ٢١نماینده‌ای باشد که اقدام او را خلاف‌عرف دیپلماتیک دانسته‌اند؛ نمایندگانی که اغلب نزدیک به جبهه پایداری‌اند، طیف سیاسی‌ای که در دوره احمدی‌نژاد در دفاع از آن دولت شکل گرفت و حالا بیشترین نقدها را به تیم‌هسته‌ای دارد. البته همین نمایندگان هیچ‌پرسشی در‌مورد گپ مستقیم و پیاده‌روی سعید جلیلی و ویلیام برنز، در ژنو مطرح نکردند، همان‌طور که هیچ‌گاه نسبت‌ به آغاز مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا از دولت‌دهم در مسقط نیز واکنشی نشان ندادند.

 وزیر امور خارجه ایران در واکنش به انتقادات جدید تاکید دارد: «قدم‌زدن با آمریکایی‌ها در طول مذاکرات موضوع تازه‌ای نیست.» و اینکه «در شرایط بسیار دشواری درحال مذاکره هستیم. مگر چقدر انسان توان تحمل فشار از داخل را دارد؟»، اما این سخنان ظریف چندان برای نمایندگان قابل‌قبول نیست. این‌بار هم مغز متفکر سوال از ظریف، جواد کریمی‌قدوسی از اعضای کمیسیون امنیت است. سوال درباره قدم‌زدن با وزیر امورخارجه آمریکا در خیابان‌های ژنو است و عدم‌لغو سفر ظریف به فرانسه در اعتراض به توهین نشریه فرانسوی به پیامبر(ص). جواد ظریف توضیح داده که دنبال دیپلماسی فعال است و به پاریس رفته تا توهین به پیامبر(ص) و اسلام‌هراسی را محکوم کند، اما این توضیح برای نمایندگان کفایت نمی‌کند. علاوه‌بر کریمی‌قدوسی، اسامی روح‌الله حسینیان، مرتضی آقاتهرانی، علی‌اصغر زارعی، فاطمه آلیا، زهره طبیب‌زاده، رضا آشتیانی، حسینعلی حاجی‌دلیگانی، نصرالله پژمان‌فر، سیدمحمود نبویان و جمع دیگری از نمایندگان نیز پای نامه سوال از ظریف آمده است. در مورد حضور ظریف در جلسه کمیسیون امنیت با حسین نقوی‌حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، گفت‌وگو کرده‌ایم.

 ماجرای لغو قرارداد ژنو در‌صورت وضع تحریم‌های جدید علیه ایران چقدر واقعیت دارد؟
مجلس سه‌راهکار در‌نظر گرفته، یکی همان ماجرای غنی‌سازی ٦٠درصدی است، یکی دیگر این که کمیسیون به‌دنبال پیشنهادهای فنی‌تر است و در کمیته هسته‌ای تدوین شده و بدون اشاره به درصد خاصی است. در دومین‌پیشنهاد بناست دولت با نسل جدید سانتریفیوژها آشنا شود و همچنین به‌دنبال توسعه سایت‌های هسته‌ای خواهیم بود. طرح پیشنهادی سوم هم ماجرای لغو توافق ژنو است. هر سه پیشنهاد روی میز و درحال بررسی است. در‌صورت وضع هرگونه تحریم جدید مجلس ایران روی یکی از این گزینه‌ها متمرکز خواهد شد.

 و اگر اوباما این پیشنهادها را طبق وعده وتو کند؟
ما هدف اصلی‌مان توافق است. پیشنهادها هم برای روزی است که فکر کنیم آنها چندان تمایلی به توافق ندارند.

 باز هم از آقای ظریف سوال شده، این‌بار در موضوع پیاده‌روی؟
خیر، فقط پیاده‌روی نیست. موضوع سفر به فرانسه هم مطرح است. در ماجرای کاریکاتور موهن مجله فرانسوی در مورد پیامبر(ص).

 به‌هر‌حال ظریف الان در مساله هسته‌ای مشغول است، نمی‌شود طرح این سوال‌ها را برای بعدتر گذاشت یا فعلا آن را به‌تعویق انداخت؟
خیر، پیاده‌روی او مساله‌ای اتفاقا استراتژیک و دیپلماتیک بوده و کارش خطا بوده و باید پاسخگوی سوال نمایندگان باشد. پیاده‌روی ظریف خارج از پروتکل دیپلماتیک است. مگر پیاده‌روی نتانیاهو و کری است؟

 به‌هر‌حال ظریف در راس تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای است و تا اینجای کار تمام توان و انرژی‌اش را هم گذاشته.
اگر کری و نتانیاهو پیاده‌روی کنند،؛ خب آنها شرکای دزد بین‌المللی‌اند. اما چه نسبتی میان ظریف به‌عنوان نماد مبارزه با طرف‌های غربی وجود دارد. ما خط قرمزها را می‌دانیم. تا اینجا هم که مذاکره با کری و امثال او پذیرفته شده به‌دلیل حساسیت‌ها و اهمیت مذاکره بوده، اما حدود دیپلماتیک برای ما خط قرمز است. اتفاقا به‌همین‌دلیل بیشتر روی رفتار ظریف حساسیم؛ نه ما که تمام دنیا. نباید خلاف عرف دیپلماتیک رفتار کند.

 اما خودشان گفته بودند که پیاده‌روی جدی بوده و در قالب مذاکره و... .
ما بچه نیستیم که آقای ظریف بخواهد چنین دلایلی بیاورد. پیاده‌روی معنا ندارد. بنشینند و رو‌در‌رو مذاکره کنند. ما در جنگ ایران و عراق هم مذاکره سه‌جانبه داشتیم اما ماجرا باز هم ضرورت زمانی بود.

 خب زمان آقای جلیلی هم ایشان مورد مشابهی داشتند با آقای ویلیام برنز، از مذاکره‌کنندگان ارشد آمریکایی و سوالی هم مطرح نبود.
این‌ها اصلا قابل مقایسه نیست.

 یعنی چه؟
مقام آقای برنز کجا و جان کری کجا؟ سطح مسایل فرق می‌کند.

 فکر نمی‌کنید این سوال‌ها مصداق فشار داخلی بر تیم هسته‌ای ایران باشد؟ آن هم در شرایطی که کنگره وضعیت چندان جالبی به وجود نیاورده و کار مذاکره‌کنندگان دشوار شده؟
پیاده‌روی برای ما یک‌مفهوم دوستی و آشنایی به ذهن متبادر می‌کند؛ مثلا کسانی که عاشق‌و‌معشوق‌اند برای گپ‌و‌گفت صمیمی پیاده‌روی می‌کنند. اما ظریف و کری در این حد از صمیمیت نیستند. نتانیاهو اگر برود و با کری پیاده‌روی کند، ایرادی نیست اما ظریف نباید چنین اشتباهی می‌کرد.

 یعنی شما قایل به هیچ وزن دیپلماتیکی برای این اقدام وزیر امور خارجه نیستید؟
خیر، مسایلی از جمله شنود و توجیه‌های دیگر هم که عذر بدتر از گناه است. نهایت اینکه اگر نتیجه دیپلماتیک هم داشته باشد، خب نباید دوربین اطراف این مذاکره بیاید. آقای ظریف کارشان را خوب بلدند. نهایت می‌توانستند درخواست کنند که این سطح مذاکره بدون حضور دوربین‌ها باشد.
 ولی وضعیت رسانه‌ای آن‌طرف فرق می‌کند. کسی نمی‌تواند رسانه را از پوشش خبر منع کند.
اگر اصراری بود قطعا می‌شد این پیاده‌روی هم رسانه‌ای نشود.

 خودتان با این سوال موافقید، آن هم در این روزهای پرکار تیم هسته‏‌ای؟
بله، نمایندگان حق دارند موضعشان را از وزیر امور خارجه بپرسند، او را نقد کنند و دلایل برخی رفتارها را بدانند.


منبع: شرق
آیت اللّه مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)، در سال 1389 در گفتگو با ویژه‌نامه افق حوزه، از ماجرای کرامت آیت‌الله بهجت در بازسازی گنبد حرم حضرت، پرده برداشت.
گروه فرهنگی مشرق - آیت اللّه مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)، در سال 1389 در گفتگو با ویژه‌نامه اولین سالگرد ارتحال آیت الله بهجت(قدس سره) در نشریه افق حوزه، از ماجرای کرامت آیت‌الله بهجت در بازسازی گنبد حرم حضرت، پرده برداشت.

کرامت آیت‌الله بهجت در ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س)
آیت‌الله مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)

متن این خاطره به این شرح است: من حدود پانزده سال است که از طرف آقای خامنه‌ای، تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها را دارم. پنج شش سال قبل، یک روزی نگاهم افتاد به گنبد، گفتم بروم بالای پشت بام گنبد، ببینم چه خبر است! رفتم بالا، متوجه شدم که این پوسته روی گنبد که طلایی است، از پوسته زیری، یک مقدار فاصله گرفته و ممکن است خراب بشود، خیلی نگران شدم، آمدم معاون اداری مالی را خواستم و گفتم که این گنبد را شما به یک نفر بگو برآورد کند و ببیند که اگر تمام این را برداریم و از نو طلا کنیم و درست کنیم، چقدر خرجش است؟ چقدر زمان می برد؟ و چقدر طلا می خواهد؟ ایشان با یکی از استادهای فن مهندسی رفتند بررسی و ارزیابی کردند؛ گزارش دادند که240 کیلو طلا و 25 تن مس می خواهد، حدود 400، 500 میلیون تومان هم دستمزد دارد و چهار سال هم کار نیاز دارد تا این را برداریم و از نو به تمام معنا با فن امروزی طلا کنیم. من به ایشان گفتم: ما که پولش را نداریم، چهار میلیارد تومان پول می خواهد، چهارصد، پانصد میلیون تومان هم دستمزد می خواهد، چهار سال هم که وقت می خواهد، که من، نه عمرش را دارم نه پول را؟ پس رهایش می کنیم! ولش کنید!! هرچی خدا خواست.

بیست و چهار ساعت یا شاید یکی دو روز گذشت، رفتم خدمت آیت اللّه العظمی بهجت، به محض این که وارد شدم، آقای بهجت به من فرمودند: "چرا این گنبد را درست نمی کنید؟! این گنبد دارد خراب می شود!" من با خودم گفتم مگر ایشان رفته بالای گنبد و دیده که دارد خراب می شود؟! نرفته است که، کسی هم که دیروز تابحال به ایشان خبر نداده که گنبد دارد خراب می شود. در همین حین ایشان فرمودند: "بله! این گنبد را شما درست کنید. این گنبد دارد خراب می شود و خدا پولش را هم می رساند." بعد فرمودند: "خدا عمرش را هم می دهد!" بدون این که ما یک کلمه صحبت بکنیم، گفتم چشم آقا انشاءاللّه، اما در فکر خودم این بود، من که پول ندارم، چهار میلیارد پول می خواهد، 240 کیلو طلا می خواهد، نمی دانم چقدر پول مزد می خواهد و اینها، گفتم چشم آقا! چشم! ایشان یک وقت صدا کردند: "علی آقا! پنج میلیون تومان بدهید به ایشان برای طلاکاری گنبد،" من در دل خودم گفتم: ما چهار میلیارد تومان پول می خواهیم، آقا پنج میلیون تومان می دهد! چه تناسبی دارد؟! آقا فرمودند: "علی آقا! پنج میلیون تومان دیگر هم به ایشان بدهید، ده میلیون تومان برای خرج گنبد" خوب ما آمدیم و ایشان هم ده میلیون تومان به حساب آستانه ریختند برای نوسازی گنبد.

کرامت آیت‌الله بهجت در ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س)
آیت‌الله محمدتقی بهجت (ره) در حرم حضرت معصومه(س)
من به حرم آمدم و با خود فکر می کردم که آخر ما که پولی نداریم و با ده میلیون تومان نمی توانیم کار کنیم. دو سه روزی گذشت؛ علی آقای بهجت زنگ زد و گفت: آقا می فرمایند بیایید اینجا. من رفتم پیش ایشان، فرمودند: "چرا شروع نمی کنید گنبد را؟! خراب است درستش کنید دیگر!" عرض کردم: "آقا! آخر با ده میلیون تومان؟!" ایشان فرمودند: "خدا پولش را می رساند، کار درست می شود." گفتم: "چشم آقا!" من متوجه شدم که قطعاً یک راهی هست و این انجام خواهد شد.

ما در حدود دو سه سال قبل از آن، قطعه زمینی در تهران شراکتی خریده بودیم که بسازیم و بفروشیم تا اگر منافعی داشت بیاوریم در حرم صرف کنیم. این ساختمان نیمه تمام مانده بود و ما پول نداشتیم که خرجش کنیم، کسی هم آن را نمی خرید. من نشسته بودم که یک آقایی از تهران زنگ زد گفت: "آقا من شنیدم که شما یک ساختمان نیمه تمام دارید. من آماده ام برای خریدش که بگیرم تمامش کنم." ما هم که از خدا می خواستیم این کار بشود، گفتم خیلی خوب. آمد، صحبت کردیم و ایشان بالاخره این جا را خریدند و هشتصد میلیون تومان سهم شراکت ما شد که به آستانه بدهد، و بنا شد که امور محضری و قانونی اش انجام شود و پول را به حساب آستانه بریزند. به آقای رئیس جمهور وقت که آقای خاتمی بود، زنگ زدم و گفتم: که ما می خواهیم طلای گنبد را عوض کنیم؛ شما دستور بدهید به بانک مرکزی، 240 کیلو طلا به ما بدهند و از ما سود نگیرند و با همان قیمتی که خریدند به ما بدهند. ایشان گفتند شما باید بروید پیش آقای نوربخش رئیس کل بانک مرکزی، من رفتم پیش ایشان گفتم: ما 240 کیلو طلای بیست و چهار عیار برای ساخت گنبد می خواهیم، آقای خاتمی هم گفتند بیاییم پیش شما. ایشان گفت: من با آقای خاتمی صحبت کنم اگر ایشان دستور بدهد، من انجام می دهم. بعد از دو سه روز زنگ زدند که برای شما 240 کیلو طلا کنار گذاشتیم و هشتصد میلیون تومان پولش می شود! دقت کنید، جریان ها را، من واقعاً یک مقداری تکان خوردم که جریان چی هست؟! و از کجا این ها درست می شود؟ به آن آقا زنگ زدم که پول ما چی شد؟ گفت پول شما آماده است. گفتم بریز به حساب بانک مرکزی! اصلاً ما پول نگرفتیم و آن ها هشتصد میلیون تومان را ریختند به حساب بانک مرکزی بابت 240 کیلو طلا.

کرامت آیت‌الله بهجت در ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س)

خوب این طلا، حالا پول کارگری را از کجا بیاوریم؟! یک آقایی به من زنگ زد گفت که هرچه مزد این جا باشد من می دهم، گفتیم حدود 500 میلیون تومان می شود. گفت هرچی می خواهد باشد، و 500 میلیون تومان ریخت به حساب آستانه. فکر کردیم که خوب دیگر حالا کار درست است، 100 میلیون تومان از این را برداشتیم بردیم تجهیزات خریدیم. گفتند: یک استاد طلاکاری در مشهد هست که گنبد حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را طلاکاری کرده و در این جهت استاد است. ما به ایشان زنگ زدیم که ما می خواهیم این کار را کنیم، شما بیا این جا استادکاری کن، گفت من در پیشگاه حضرت علی بن موسی الرضا کار می کنم و نمی توانم این جا را رها کنم، من این جا رسمی هستم. دو سه روز گذشت که خود ایشان به نام آقای پاکدل که الان هم این جا هست، زنگ زد گفت: من بازنشسته شدم! من نمی دانم آقای بهجت مثل این که همه این ها را می دیده؛ (این ها را که من می گویم، در ظرف بیست روز الی یک ماه درست شده) خوب ایشان آمد و چهار سال وقت پیش بینی شده برای انجام این کار، شد دو سال و دو سه ماه، و این گنبد را که می بینید از نو، مس جدید و طلای جدید با آبکاری جدید، 240 کیلو طلا روی این گنبد طلاکاری شده، دو سال و نیم هم بیشتر طول نکشید.

مطالب مرتبط

نقدی بر نوشته "آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام" به روایت زرین کوب

نقدی بر نوشته "آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام" به روایت زرین کوب

به گزارش شیعه آنلاین، این أیام، سالروز وفات یا به عبارتی دیگر شهادت پیامبر اکرم اسلام، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را پشت سر می گذاریم.

متأسفانه برخی از رسانه های داخلی جمهوری اسلامی ایران به همین مناسبت و با هدف انتشار مطالبی در این باره، به کتاب «بامداد اسلام» نوشته «عبدالحسین زرین کوب» (انتشارات امیرکبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) استناد کرده اند.

نکته ای که در این میان وجود دارد این است که جناب زرین کوب در کتاب خود تلاش زیادی کرده که به اسناد و مستندات کتب اهل سنت در این زمینه اشاره و تکیه کند. حال با این اقدام موجب ایجاد برخی انحرافات در تاریخ اسلامی شده است.

بر همین اساس استاد مهدی دقیقی شاهرودی، از سخنرانان و محققین برجسته جهان تشیع نقدی بر این مطلب داشته که بدون هیچ تغییر یا تخلیصی به شرح ذیل می آید. البته با هدف روشن تر شدن موضوع، مطلبی که برگرفته از کتاب «بامداد اسلام» است نیز در ذیل یادداشت استاد دقیقی آورده شده تا خواننده از ملاحظات و نکاتی که این محقق برجسته جهان تشیع به آن اشاره کرده، آگاه گردد:

بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از اهتمام به مناسبات دینی و بزرگداشت شعائر الهی متاسفانه در تاریخ29 آذر ۱۳۹۳نوشته ای تحت عنوان "آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب" درج گردیده است که دارای مطالبی خلاف مسلمات تاریخی واعتقادی شیعه می باشد. فلذا نقد وبررسی محتوای این نوشته برای تنویر افکار خواندگان فهیم و ارجمند تقدیم می گردد.

در طلیعه این نوشته آمده است: در میان کتاب های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است.

کسانی که در حوزه تاریخ اسلام و مخصوصا سیره و سنن پیامبر مکرم اسلام تحقیق وتدقق دارند نیک می دانند که حوزه تالیف درباره شخصیت پیامبر عظیم الشان اسلام چه از حیث موضوع وچه از نظر زبان و ...به قدری گسترده ووسیع است که ادعای"مورد وثوق بودن همگانی "را امری دور از ذهن نشان می دهدوتحصیلات و تخصص مرحوم زرینکوب که در ادبیات فارسی خلاصه می شود به اسبعاد می افزاید واز سوی دیگرکتابهای از فحول این عرصه چونان علامه طباطبائی1،دکتر محمد ابراهیم آیتی2علامه سیدجعفر مرتضی عاملی 3، آیت الله شیخ جعفر سبحانی4 و...در این حیطه سالیان دراز است در قفسه های کتابخانه ها یافت می شوداگر چه نثر ان به قوت نثر مرحوم زرینکوب نمی رسد اما اینجا سخن از درستی و علمی بودن مطالب است نه شیوای و مانوس ذهن بودن.به همین جهت این ادعا را رها می کنیم وبه نقد مطالب مطروحه می پردازیم.

....بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سردرد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می رفت؛ موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت، پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت، وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل، تن به مرگ داد.

خلاف آنچه در نوشته آمده است تاریخ گواهی می دهد پیامبراز حسن ختام رسالت خویش سخت نگران و از گمراهی امت بعد از خود نگران بود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تا آخرین روزهای رحلت خویش از یک نگرانی و ناراحتی درونی شدیدا رنج می برد. اساسا برای یک شخصیت والای آسمانی که نتیجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبری آینده اسلام بوسیله فردی شایسته می اندیشید، مسئله امامت و رهبری امت اسلام، مهمترین دغدغه خاطر به شمار می آمد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله که از اندیشه برخی افراد فرصت جو و ریاست طلب در انحراف مسئله جانشینی، آگاهی داشت و از سرنوشت آن شدیدا بیمناک بود همین بیم درونی وتلاطم وجودی باعث شد در آخرین ساعات عمر خویش که در بستر بیماری بود و برخی از سران اصحاب به عیادتش آمدند، بعد از اینکه اندکی سر به زیر انداخته و مدتی فکر نمود، رو به حاضرین کرده و فرمود: «ایتونی بدواة و صحیفة اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده؛ برایم کاغذ و دواتی بیاورید، تا برای شما نامه ای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید.و در این هنگام عمر بن خطاب گفت: «بیماری بر او غلبه کرده وهذیان می گوید، با داشتن قرآن ما به چیز دیگری نیاز نداریم.5

پیامبر نگران بود و ادعای بی دغدغه بودن پیامبر در لحظه مرگ اتهام به یک معصوم علی الاطلاق است حتی او نسبت به جان نزدیکانش نیز بیمناک بود بدین جهت گاهی این نگرانی خود را اظهار نموده و به علی علیه السلام می فرمود: «من می ترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبری پافشاری کرده و به نزاع برخیزی، تو را به قتل برسانند. 6

در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن های خویش به سر می برد. زن های وی در این دوران 9 تن می شدندکه جز عایشه همه پیش از ازدواج [با پیامبر] بیوه شده بودند......

نوشته در دو بند چند خطی بحث همسران پیامبر را عنوان می نماید که با توجه به موضوع که"بیماری و مرگ " می باشد بی ربط جلوه می نماید اما با اینکه گذرا و خلاصه عنوان نموده اند در همین چند خط اشتباهات فاحشی وجود دارد و اختلافات عمیق تاریخ دانان بزرگ نادیده گرفته شده است و چالشی ترین مباحث این قطعه تاریخ به طور قطع ارائه گردیدمباحثی همچون باکره بودن عایشه،بیوه بودن همه همسران پیامبر (که حضرت خدیجه را نیز در بر می گیردکه امری اثبات نشده است)نام بردن از زینب بنت جحش با عبارت "زینب بنت حبش" (که امیدوارم غلط تایپی باشد) این موارد هنگامی به اوج خود می رسد که نگارنده می گوید:

محبوب ترین زنان پیغمبر [بعد از خدیجه] عایشه بود؛ دختر ابوبکر که در هنگام وفات پیغمبر 18 ساله بود و دختری 9 ساله بودکه به خانه وی آمد....

اینکه عایشه بعد از خدیجه کبری محبوبترین زن پیامبر بوده است خود جنایتی بزرگ به تاریخ و نادیده گرفتن واقعیتهای درون آن است و سوگوارانه اینکه تنظیم کننده مقاله در انتهای نوشته توضیحا آورده است : کلمات داخل کروشه[  ] در متن اصلی کتاب نیست و بیشتر برای معنی واژه های کمتر مصطلح آورده شده اند.یعنی نویسنده کتاب عایشه را محبوبترین همسر پیامبر حتی مقدم بر خدیجه کبری می داند در حالی که تاریخ فریاد می زند و حتی اهل سنت گواهی می دهند که عایشه می گوید:

خدیجة فربما قلت له کأنه لم یکن فی الدنیا امرأة إلاّ خدیجة. فیقول أنها کانت وکانت وکان لى منها ولد».

 گویابرای پیامبردر دنیا زنى غیر از خدیجه نبود! حضرت مى‏گفت: در تعریف او هر چه بگوئیم او چنان بود و از او برایم فرزند بود.

«عن عایشة قالت: إستأذنت هاله بنت خویلد أخت خدیجة على رسول اللّه (ص) فعرف استئذان خدیجة فارتاح لذلک فقال اللهم هالة قالت فغرت فقلت ما تذکر من عجوز من عجائز قریش حمراء الشدقین هلکت فی الدهر قد أبدلک اللّه خیرا منها».

«... فأغضبته یوما فقلت خدیجة! فقال رسول اللّه (ص) إنى قد رزقت حبّها»

عایشه مى‏گوید: روزى هاله - خواهر خدیجه - اجازه خواست. پیامبر (ص) به یاد خدیجه افتاد و از آمدن او شاد شد و گفت: «خدایا! هاله دختر خویلد» من حسادتم گل کرد و گفتم: چقدر از او یاد مى‏کنى! او پیرزنى بود از پیران قریش که (از پیرى) دندان در دهان نداشت. هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داد.

دنباله روایت فوق در صحیحین نیامده (علت آن بر اهل فن پوشیده نیست!) ولى مسند احمد بقیه آن را چنین نقل کرده است: پیامبر (ص)در جواب عایشه که گفت:قد أبدلک اللّه چنین فرمود: «ما أبدلنى اللّه عزوجل خیرا" منها. قد آمنت بى إذ کفر بى الناس الناس وصدقتنى إذ کذبنى الناس وواستنى بما لها إذ حرمنى الناس ورزقنى اللّه عزوجل ولدها إذ حرمنى أولاد النساء7

یعنى خداوند بهتر از او را نصیبم نکرد. آنگاه که مردم مرا قبول نداشتند، او به من ایمان آورد و آنگاه که دیگران مرا تکذیب مى ‏نمودند او تصدیقم کرد و آنگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یارى کرد و خداوند چنین روزى فرمود که از او صاحب فرزندانى شوم.

نویسنده در ادامه در کیفیت جان به جانان تسلیم نمودن پیامبر باز نام عایشه را به میان می کشد و فضیلتی دروغین که ریشه در در سده اول اسلام دارد را ناباورانه به نفع خصم رقم می زند و واقعیات بدیهی (حتی از دیدگاه ابن عباس راوی مشترک بین شیعه وسنی)را نادیده می گیرد او می نویسد:

.....نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن، سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....پس از آن خاموشی گزید و سرش بر سینه عایشه افتاد...8 و عایشه آن را بر بالش نهاد تا بر خیزد و با دیگر زن ها بر مرگش شیوه کند.

اینکه سر پیامبر در لحظه جان دادن در سینه کدام شخص بوده است یک موضوع ریشه داراست که از ادعای عایشه همسر پیامبر نشات گرفته است اما حتی منابع اهل سنت نیز بدان به دید ضعف نگریسته وآن را تضعیف نموده اند ومحققین منصف و جامع نگر معتقدند که عایشه از آنجایی که یک زن است و حس حسادت در او موج می‌زده است کما اینکه در موارد متعددی خود وی اعتراف کرده است (در همین مقاله نمونه آن ذکر شد) به نظر می‌رسد ادعاهای وی از روی حسادت بوده است کما اینکه حسادت نسبت به امیرالمومنین را در مواردی نیز اظهار داشته است : احمد در مسندش نقل می‌کند که روزی ابوبکر می‌خواست وارد خانه‌ی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شود که صدای عایشه را شنید که داد می‌زد : به خدا سوگند می‌دانم تو علی علیه السلام را از من و پدرم بیشتر دوست داری(9). امیرالمومنین علی علیه السلام نیز این موضوع را تصدیق کرده است.( 10) افروختن جنگ (جمل) توسط عایشه بر علیه امام علیه السلام آن هم در زمانی که ایشان رسماً خلیفه‌ی مسلمین بودند، شاهد بسیار گویای بر این مطلب است.نیز در تاریخ طبری (که در کتمان فضائل حضرت علی علیه السلام بسیار زبردست است) در ضمن نحوه‌ی رحلت رسول‌خدا صلی الله علیه و آله آمده است:

عایشه نقل می‌کند: .... و از آنها (سایر زنان پیامبر) موافقت خواست که در خانه من پرستارى شود، آنها نیز موافقت کردند و پیامبر در میان دو تن از کسان خود که یکیشان فضل بن عباس بود و یک مرد دیگر برون آمد و پاهاى خود را به زمین مى‏کشید و سر خویش را بسته بود و در خانه من جاى گرفت.عبید الله گوید: این حدیث را با ابن عباس گفتم، او به من گفت: «مى‏دانى آن مرد دیگر کى بود؟» گفتم: «نه». ابن عباس گفت: «على‌بن‌ابى‌طالب بود. ولى عایشه نمى‏توانست درباره على( علیه السلام ) خیرى به زبان آرد.» گوید: آنگاه پیامبر بى‏خود شد و دردش شدت گرفت ..( 11)

اما در مقابل روایت هایی که در باب دوم یعنی بابی که قائل است حضرت محمد صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علی علیه السلام رحلت کردند، قابل اطمینان‌تر است چرا که راویان آن متعددند و علاوه بر امیر المومنین علیه السلام افراد دیگری چون ابن عباس نیز آن را نقل کرده‌اند. نیز خلیفه‌ی دوم در جواب کعب الاحبار که می‌خواست اطلاعاتی درباره‌ی رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دست بیاورد وی را به امیر المومنین علیه السلام حواله داد و این به معنای تایید فرمایشات ایشان از سوی خلیفه است. در این روایت ایشان در ضمن بیان نحوه‌ی جان‌سپردن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به لحظه‌ی آخر رحلت و اینکه در آغوش چه کسی از دنیا رفته‌اند اشاره شده است. ابن‌عباس نه تنها از این نظریه طرفداری می‌کرده بلکه آن را از بدیهیات می‌شمرده است. او در جواب کسی گفت: «می‌گویند پیامبر در آغوش عایشه رحلت کرده است» به شدت موضع گیری کرده و می‌گوید : أتعقل ؟ یعنی آیا عقل نداری ؟ گویا موضوع رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علیه السلام یک امر چنان بدیهی و واضح بوده که این‌گونه سوالات بی عقلی محسوب می‌شده است که  در لحظات واپسین عمر پیامبر(ص) سرش در دامان امیرالمؤمنین(ع) قرار داشت. (12)

نیز از دیگر کسانی که قائلند رسول خدا صلی الله علیه و آله در دامن امیرالمؤمنین از دنیا رفتند علی بن حسین علیهما السلام و نیز الشعبی است.( 13)

این ها کتابهایی است که به اهل سنت منسوب هستند اما در میان کتب شیعه اجماع وجود دارد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علیه السلام از دنیا رفتند. و عجیب این که خود عایشه نیز از ناقلان این واقعه است:

علامه مجلسی در بحار الانوار از امالی شیخ طوسی این روایت را نقل می‌کند : عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَلْقَمَةَ بْنِ الْأَسْوَدِ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ ادْعُوا لِی حَبِیبِی فَقُلْتُ‏ ادْعُوا لَهُ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ فَوَ اللَّهِ مَا یُرِیدُ غَیْرَهُ فَلَمَّا جَاءَهُ فَرَّجَ الثَّوْبَ الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِیهِ فَلَمْ یَزَلْ مُحْتَضِنَهُ حَتَّى قُبِضَ وَ یَدُهُ عَلَیْه(14)

نویسنده سرآخر چند خطی هم به موضوع رحلت پیامبر پرداخته است اما در آنجا نیز به قولی شاذ ونا معتبر اشاره می کند ایشان می نویسند: وفات محمد در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاد به سال یازدهم هجرت. قولی هم هست که 28 ماه صفر بود. اقوال دیگر نیز گفته اند که ضعیف است. هنگام وفات 63 سال داشت و جز فاطمه از وی فرزندی نماند. پسرش ابراهیم که از یک کنیزک مصری - ماریه قبطیه - یافته بود و هنوز دو سالش به پایان نیامده بود که درگذشت و پیغمبر نیز بعد از او یک سالی بیش نزیست. دو دختر دیگرش که به نوبت در حباله عثمان درآمدند پیش از پدر از جهان رفته بودند.

در این بند نویسنده روز وفات حضرت را دوازده ربیع الاول دانسته است محدث شهیر حاج شیخ عباس قمی در منتهی الامال می نویسد: مؤلف گوید که واقع شدن وفات آن حضرت در دوم ربیع الاوّل موافق با قول بعضى از اهل سنت است و از علماى شیعه کسى قائل به آن نشده است. عجیب است که نویسنده قول زعمای شیعه و ادله روشن تاریخ را نادیده گرفته و قول نامعتبر را به عنوان مختار خود ابتدا نقل می کند و با عبارت( قولی هم هست)به تضعیف قول مورخین و محدثین شیعه می پردازد. روشن است که درباره اینکه رحلت پیامبر اکرم (ص) در کدام روز هفته بوده است بین عموم مسلمانان اتفاق نظر است و آن روز را روز "دوشنبه" و سال آن را نیز سال عموما یازدهم هجری قمری اعلام کرده اند. اما درباره تاریخ رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دو تاریخ مشهور قید شده است.تاریخ مورد اتفاق اکثریت شیعه، روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری مصادف با 7 خرداد سال 11 هجری شمسی و 28 می سال 632 میلادی است.

اما اکثریت اهل تسنن روز 12 ربیع الاول سال 11 هجری قمری (مصادف با 18 تا بیستم خرداد سال 11 هجری شمسی یا هشتم تا دهم جوئن 632 میلادی) را روز رحلت پیامبر دانسته اند که ایراد وارد به این روز آن است که چنین روزی به هیچ وجه با روز دوشنبه مورد اتفاق مسلمانان تطابق ندارد و منطبق با روزهای جمعه تا یک شنبه است.در ادامه چند نکته چالشی را بدون اشاره به اختلافی بودآن توسط نویسنده نقل شده است مانند:انتساب دخترانی که به عقد عثمان در آمده بودند به پیامبر.دفن جنازه پیامبر درخانه عایشه!!!نام بردن از افرادی خاص در غسل پیامبر ...که به جهت جلو گیری از  اطاله کلام خوانندگان را به مطالعه وتحقیق در کتب تاریخی موثق ومعتبر  در این زمینه دعوت می کنم تا حقیقت امر بر همگان روشن گردد.

پی نوشتها:

1-کتاب سنن النبی او شرحی تفصیلی بر رفتار وگفتار ومنش پیامبر دارد.

2- ت‍اری‍خ‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر اس‍لام دکترمحمد‌اب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی، ت‍ج‍دی‍دن‍ظر و اض‍اف‍ات‌ و ک‍وش‍ش‌ دکتراب‍وال‍ق‍اس‍م‌ گ‍رج‍ی‌، دان‍ش‍گ‍اه‌ ت‍ه‍ران‌، م‍وس‍س‍ه‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ و چ‍اپ‌، 889 صفحه، چاپ اول 1369.مرحوم مطهری در تعریف از دانش او می‌گوید: «آقای آیتی یک مورّخی است نسبت به تاریخ صدر اسلام. من به جرأت می‌توانم بگویم در همه تهران و شاید در همه کشور کسی نداریم که به تاریخ صدساله اول اسلام مثل آقای آیتی احاطه داشته باشد. کسی مثل او نیست که به جزئیات این قسمت از تاریخ احاطه و اطلاع داشته باشد. این مرد بر تمام متون تاریخی این قسمت مسلط است و جزئیاتش را می‌داند. اگر مثلا از جنگ بدر بپرسید، یک یک آدمهایش را می‌شناسد. حتی گاهی می‌گوید پدرش کیست، مادرش کیست، خویش و تبارش کیستند. حرفی که این مرد بگوید سند است...

3- سیره پیامبر اعظم (الصحیح من سیرة النبی الاعظم ‌) در 35 جلد طی نزدیک به 20 سال توسط علامه سید جعفر مرتضی عاملی به نگارش درآمده است. این کتاب در ده بخش تدوین شده و با نگاهی دقیق به جزئیات زندگانی رسول اکرم‌ (ص) پرداخته و حدود یک‌ هزار و 700 منبع کتاب در این تألیف استفاده و از درایه‌ها در تدوین آن استفاده شده و این کتاب را به کتاب سیره‌ نگاری تبدیل کرده است.کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص) به تبیین سیره و زندگانی رسول خدا (ص) می پردازد که مسلمانان می توانند همه اعمال، رفتار و گفتار خود را از آن الگو برداری کنند و همچنین به نقد و ارزیابی عالمانه حدیث در حوزه و تاریخ و سیره می پردازد.

4- فروغ ابدیت، این کتاب با بیانی روشن ومنابعی معتبر ،به توضیح و شرح وقایع و حوادث مهمی از تاریخ زندگانی پیامبر که امور زندگی بیش تری دارد ،پرداخته است.از ویژگی های برجسته این نوشتار ارزشمند ، انطباق کامل آن با مدارک واسناد شیعه است . در این کتاب ،اوضاع و احوال عرب های پیش از اسلام و شبه جزیزه عربستان ،نیاکان پیامبر ،میلاد ،جوانی ، بعثت و حوادث سال اول تا یازدهم هجرت پیامبر ،همراه با تحلیل و توضیح آمده است .

5-مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۶۹۹.،صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم ،ج۱ص۲۲. صحیح بخاری ، باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد،ج۲،ص ؛۱۲۰ و باب اخراج الیهود من جزیره العرب،ج۲،ص ۱۳۶ بدین لفظ آمده است :"فقالوا : هجر رسول الله صلی الله علیه و سلم ".

6- بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۱۵۳.

7- مسند احمد/ج 9/ ص 429/ح 24918

8-نویسندگان دایرة المعارف «the encyclopedia of islam »این حرکت پیامبر را نشانه شهوترانی ایشان قلمداد کرده اند.

9- رجوع کنید کنز العمال ج 13 ص 693 و نیز رجوع کنید نقش عایشه در تاریخ اسلام ج 1 ص 92 علامه سید مرتضی عسکری

10- همان ص 94

11- تاریخ‏الطبری/ترجمه،ج‏4،ص:1315

12-.ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج 2، ص 236 و نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ 197.

13- الطبقات الکبری ج 2 ص 201

14- بحار ا لانوار ج 22 ص 455 روایات دیگری در این جلد در این باره وجود دارد که می‌توان رجوع کرد .
مهدی دقیقی شاهرودی

مطلب منتشر شده از کتاب «بامداد اسلام» به شرح ذیل است:

در میان کتاب های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب (انتشارات امیرکبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است.

آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب

به بهانه سالروز ارتحال حضرت محمد (ص)- که پس از 1400 سال همچنان بیش از یک میلیارد انسان نامش را عاشقانه بر زبان می آورند و دیگران نیز در صورت آشنایی با احترام یاد می کنند و بیش از هر شخصیت مذهبی تاریخ بشر لحظه لحظه زندگی او در تاریخ ثبت شده- بخشی از فصل « بیماری و مرگ» بامداد اسلام از منظر تاریخ و بی هیچ تعصب مذهبی و مسلمانی خواندنی است:

....بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سردرد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می رفت؛ موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت، پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت، وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل، تن به مرگ داد.

آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب

در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن های خویش به سر می برد. زن های وی جز عایشه همه پیش از ازدواج [با پیامبر] بیوه شده بودند.  از آن جمله سوده دختر زمعه و ام حبیبه دختر ابی سفیان که شوهران شان در مهاجرت حبشه نصرانی شده و مرده بودند. صفیه و میمونه پیش از وی دو بار شوهر کرده بودند. جویریه و حفصه نیز وقتی به خانه پیغمبر می آمدند بیوه بودند.

ام سلمه نخست زن ابو سلمه خویشاوند و صحابی پیغمبر بود و چون او وفات یافت محمد –ص- زنش را به سرپرستی گرفت. زینب بنت حبش هم در آغاز درحباله [عقد نکاح] زید بن حارثه پسر خوانده پیغمبر بود و ازدواج با او که در قرآن نیز به آن اشارت رفته است، منشاء حکمی شد در باب مساله زنان پسر خواندگان. محبوب ترین زنان پیغمبر [بعد از خدیجه - در میان زنانی که در قید حیات بودند] عایشه بود؛ ... پیغمبر در خانه میمونه بیمار شد و با اذن و رضایت دیگر زنان در خانه عایشه بستری شد... وقتی او را به خانه آوردند بر دوش علی (ع) و فضل بن عباس تکیه داشت. سرش را بسته بود و پاهایش را بر زمین می کشید... .

پیغمبر در تب داغی می سوخت چنان که از شدت حرارت کسی دست بر دست وی نمی توانست نهاد. ظرف آبی کنار بسترش بود که گاه از آن به صورت خویش می زد و ناله ای می کرد. فاطمه یگانه فرزندش در نزدیک بستر پدر می گریست. وقتی محمد –ص- بی تابی او را دریافت دختر را پیش خواند و چیزی آهسته در گوش او گفت. فاطمه گریست. پیغمبر دیگر بار او را پیش خواند و باز پنهانی چیزی در گوش او گفت. این بار دختر بخندید. بعدها وقتی عایشه از وی پرسید که آن گریه و خنده چه بود، گفت: آن روز پدرم اول به من گفت که می میرد و من از درد گریستم. بعد گفت که تو هم به زودی به من می پیوندی و من از شادی خندیدم.

بدین گونه بیماری پیغمبر شدت یافت. آخرین روز اما در حالش اندکی بهبودی پدید آمد. مردم شادمان شدند و گمان کردند که از بیماری برخاسته است. ... این بهبود اما ظاهری و بی دوام بود. پیغمبر باز در صدد برآمد که به مسجد برود و نتوانست. نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن، سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....

پس از آن خاموشی گزید و سرش بر سینه عایشه افتاد... و عایشه آن را بر بالش نهاد تا بر خیزد و با دیگر زن ها بر مرگش شیوه کند.

[به روایت اهل سنت] وفات محمد در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاد به سال یازدهم هجرت. قولی هم هست که 28 ماه صفر بود [به روایت شیعه] . اقوال دیگر نیز گفته اند که ضعیف است. هنگام وفات 63 سال داشت و جز فاطمه از وی فرزندی نماند. پسرش ابراهیم که از یک کنیزک مصری - ماریه قبطیه - یافته بود و هنوز دو سالش به پایان نیامده بود که درگذشت و پیغمبر نیز بعد از او یک سالی بیش نزیست.

چون پسران خدیجه نیز هم در کودکی فرو شده بودند جز فاطمه (ع) و فرزندان وی از محمد هیچ کس در جهان باقی ماند. کسان دیگرش عبارت بودند از عمش با فرزندان او و همچنین فرزندان ابوطالب: علی (ع) و عقیل. اما علی در حقیقت هم پسر عم وی بود و هم دامادش و هم بر خلاف عباس در اسلام سابقه قدیم داشت. علی بن ابی طالب [علیه السلام]، اسامه بن زید، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس و شقران غلام محمد در غسل و کفن او را یاری کردند. پس از آن چند روزی بر وی نماز گزارده شد. مردم می آمدند و دسته دسته بر وی نماز می خواندند. بعد هم جنازه مقدس را در خانه او و عایشه دفن کردند.

در وصف سیما و بالای محمد(ص)

پیشانی یی بلند داشت و دست و پای درشت. میانه بالا بود و فراخ شانه. رنگی روشن داشت آمیخته به سرخی و چشمانی سیاه و گشاده با مژه های پرمو. موی سرش غالبا تا بناگوش و به روایتی تا شانه ریخته بود. ریشی داشت انبوه که در نزدیک چانه و بنا گوش به سپیدی گراییده بود.

 لباسش بیشتر دو پاره بود که یکی را بر میان می بست و آن دیگر را بر دوش می افکند. گاه نیز پیرهن می پوشد و می گویند پیرهن را دوست می داشت. بعضی اوقات عمامه بر سر می نهاد و گاه قلنسوه [نوعی کلاه خانگی].  سر را کمتر بالا می گرفت و بیشتر به زمین می نگریست. نه کم سخن بود و نه پرگو.

خنده اش هم مختصر بود و به تبسم می مانست. هرگز با تمام دهان نمی خندید. شیرین سخن بود و در آوازش کمی گرفتگی داشت. در هنگام خشم روی خویش برمی گاشت [برمی گرداند] و در وقت راه رفتن مثل آن بود که از صخره کنده می شود یا چون آبی بود که از کوه فرود آید.

به شست و شو و خوش بویی و پاکیزگی علاقه تمام داشت و در این کار چنان بود که غالبا در هر جا که می گذشت پیش از آن که خودش دیده شود آمدنش را از بوی خوشی که همواره با حضور او همراه بود می دانستند. با این همه در غایت سادگی می زیست. روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد. در بازارها راه می رفت. عبا بر تن می کرد و با بینوایان می نشست.

می گفت من بنده ام و مثل بنده می نوشم. در معاشرت مهربان و در غذا ساده و قانع بود. با این همه پرهیز رهبانان را دوست نمی داشت. وقتی چند تن از یاران پیش از او سخن از زهد و پرهیز خویش می گفتند. یکی گفت: من زن نگرفته ام. دیگری گفت: من گوشت نمی خورم. سومی افزود که من بر زمین خشک می خوابم و چهارمی گفت من پیوسته روزه دارم و محمد گفت: من اما هم روزه می گیرم و هم می خورم. هم شب زنده داری می کنم و هم می خوابم و زن هم دارم و هر که ازسنت من پیروی نکند از من نیست...
 
***
 *کلمات داخل کروشه[] در متن اصلی کتاب نیست و بیشتر برای معنی واژه های کمتر مصطلح آورده شده اند.

- کتاب "بامداد اسلام" نوشته عبدالحسین زرین کوب - انتشارات امیرکبیر (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)  - این کتاب از سال 62 به این سو ، 20 بار توسط انتشارات وابسته با سازمان تبلیغات اسلامی تجدید چاپ شده است.

* دکتر زرین کوب در پاورقی برخی منابع مورد استفاده را چنین بر شمرده است:
(السیره النبویه/ابن هشام) - (تاریخ الامم و الملوک/ طبری) - (انساب الاشراف /بلاذری) - (کامل/ابن اثیر) - (تاریخ الخمیس/ حسین بن محمد دیار بکری) - (السیره الحلبیه / علی ابن برهان الدین حلبی) و (تاریخ یعقوبی)