اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

روایتی از ناکامی‌­های موساد در تقابل با سرویس‌های اطلاعاتی ایران+تصاویر و فیلم


سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی تاکنون چه عملیات‌هایی را در ایران اجرا کرده است؟ چند تیم ترور موساد تاکنون در کشور متلاشی شده‌اند؟ برنده نبرد اطلاعاتی موساد و سرویس‌های اطلاعاتی‌ایران کدام طرف بوده‌است؟ گزارش ویژه مشرق روایتی است از ضرباتی که موساد از دستگاه اطلاعاتی ایران دریافت کرده است.

گروه گزارش ویژه مشرق - بخش «تبلیغات و ضدتبلیغات» سازمان اطلاعات خارجی رژیم صهیونیستی (موساد) مسئولیت عملیات روانی، تبلیغات و عملیات فریب را دارد و تلاش می­‌کند تا با تصویرسازی، موساد را سازمانی موفق، مقتدر، حرفه‌­ای معرفی کند. بزرگ‌نمایی از اقدامات سازمان اطلاعات خارجی رژیم اسرائیل و سرپوش‌گذاردن بر شکست‌های موساد با هدف ارعاب دشمنان این رژیم به ویژه جمهوری اسلامی ایران صورت می‌­گیرد. اما بررسی شواهد و قراین موجود نشان می­‌دهد که طی دو دهه اخیر اقدامات سازمان موساد در ایران عمدتا منتج به موفقیت نبوده و شبح ناکامی‌­های اطلاعاتی بر سر این سازمان تروریستی بیش از پیش سایه افکنده است.

موساد؛ سازمان اطلاعات خارجی رژیم صهیونیستی

سال 1377؛ دستگیری عوامل شبکه جاسوسی موساد در شیراز

زمستان 1377 یک شبکه جاسوسی متشکل از سیزده یهودی در شهر شیراز به اتهام جاسوسی برای رژیم صهیونیستی بازداشت شدند؛ از آنجایی که شناسایی و دستگیری عوامل شبکه جاسوسی اسرائیل، شکست بزرگی برای موساد به شمار می‌­آمد، رسانه­‌های غربی با جنجال و هیاهو این شبکه جاسوسی را جامعه یهودیان ایرانی معرفی کردند تا اندکی از تلخی شکست اطلاعاتی موساد کاسته شود. اما مدارک متقن و اعتراف عوامل شبکه از همکاری مستقیم این افراد با موساد پرده برداشت.[1]

پرونده‌ای که به عنوان یکی از پرونده‌های جنجالی در سطح بین‌المللی مطرح شد در 17 جلد و 2753 صفحه نگاشته شد و در آن 237 دستور قضایی، 116 فقره استعلام از مراجع قانونی کشور، 114 جلسه تحقیق با حضور متهمان و وکلای آنان و قضایی پرونده با 604 ساعت کار قضایی محض بر روی پرونده وجود داشت. حکم در 71 صفحه صادر شد و 12 نفر محکوم شده‌اند. با این وجود حکم اعدام برای هیچ یک از متهمان صادر نشده زیرا قاضی حکم متهمان را محاربه ندانست.[2] به هر شکل یکی از شبکه‌­های عنکبوتی رژیم اشغالگر قدس در ایران شناسایی و منهدم شد و نتوانست در جهت منافع صهیونیست­‌ها به حیات خود ادامه دهد. برای اعضای این تیم موساد که عمدتا کار جذب نیرو و جمع‌آوری اطلاعات برای رژیم صهیونیستی در پوشش جامعه یهودیان انجام می‌دادند، احکامی از 4 تا 13 سال حبس تعیین شد و بعدها اندکی کاهش یافت.


سال 1383؛ محکومیت جاسوسان موشکی رژیم صهیونیستی

شکست بعدی سازمان اطلاعات خارجی رژیم اسرائیل با دستگیری جاسوسان موشکی رقم خورد. چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۳ دادگاه انقلاب اعلام کرد که دو پرونده مربوط به جاسوسان اسرائیلی که در پی کسب و انتقال اطلاعات موشکی جمهوری اسلامی ایران به این رژیم بوده‌اند را مورد رسیدگی قرار داده است. دادگاه عوامل دستگیر شده موساد را به 10 سال حبس محکوم کرد.[3]

سال 1387؛ سال ضربه­‌های اطلاعاتی پی‌­درپی به موساد

· دستگیری علی اکبر سیادت جاسوس نظامی موساد

موساد در تلاشی مجدد در سال 1383 اقدام به استخدام فردی به نام علی اکبر سیادت نمود. سیادت در قابل دریافت شصت هزار دلار، اطلاعات طبقه‌­بندی شده کشور را به اسرائیل منتقل می­‌نمود. این جاسوس موساد در مهرماه سال 1387، زمانی که قصد داشت به همراه همسرش از کشور فرار کند، دستگیر ‌شد. سیادت در تحقیقات بعدی اقرار کرد که به منظور فعالیت تجاری با بیگانگان مرتبط شده و پس از آن ارتباطش با سفارت اسرائیل برقرار می‌شود. وی بتدریج اطلاعاتی درباره یکی از واحدهای نظامی را به دشمنان ارائه می‌­دهد؛ در ملاقات‌های بعدی مدارکی را در دوربین دیجیتال به روشیکه آموخته بود، جاسازی کرده و به عامل موساد منتقل می­‌کند. [4]

سیادت تجهیزاتی چون گیرند‌ه‌ها و فرستنده‌­ها را با انضمام یک لپ‌تاپ، مهرماه سال 1386 از سرویس موساد دریافت می‌کند. او در بازجویی‌های خود، به ارتباط و ارائه‌ اطلاعات به افسر اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اقرار نمود؛ موضوع این اطلاعات، رژه‌های نظامی روز ارتش، مانورها و تعداد پایگاه‌های نظامی بوده است. وی ملاقات‌های خود با عناصر سرویس اطلاعاتی را در کشورهای ترکیه، تایلند و هلند و در اماکن عمومی مانند هتل‌ها انجام می‌دهد. علی­ اکبر سیادت در یکی از سفرهایش، یک عدد ساک مسافرتی پایه‌دار که قابلیت جاسازی اسناد و مدارک را داشته، تحویل می‌گیرد. او حین دستگیری، بیست و نه صفحه اطلاعات جاسازی شده به همراه داشت. وی اقرار کرد که در هر ملاقات، سه تا هفت هزار دلار حق‌­الزحمه می‌گرفته و اطلاعاتی درخصوص تعداد هواپیماهای عملیاتی ایران، پروازهای عملیاتی و آموزشی روزانه در هر پایگاه، سوانح هوایی و علت آن، سیستم‌های هواپیماهای مختلف و موشک‌های سپاه را در اختیار سرویس اطلاعاتی اسرائیل گذارده است. پس از پایان تحقیقات و اخذ آخرین دفاع، شعبه‌ دهم دادگاه انقلاب اسلامی، اقدمات مجرمانه و عالمانه‌ متهم را مصداق اقدام در جهت تقویت رژیم صهیونیستی، مقابله با جمهوری اسلامی و افساد فی‌الارض تشخیص داده و او را به اعدام محکوم کرد.[5]

· شبکه جاسوسی دیگری از موساد شناسایی و متلاشی می‌­شود

دستپاچگی و سادگی طراحان عملیات موساد زمانی نمایان­تر ­شد که یک شبکه جاسوسی دیگر از این سازمان در دام اطلاعات سپاه گرفتار شدند.[6] اعضای این تیم پس از جمع‌آوری اطلاعات، با لب­تاپی مجهز، آنها را ثبت و ضبط نموده و از طریق تجهیزات ماهواره­ای موجود در کیف برای افسران موساد ارسال می‌کردند. عناصر این شبکه با استفاده از دوربین­های مجهز از اماکن و محل‌های مورد نظر فیلمبرداری نموده وآن‌ها را داخل چرخ‌های ویژه ساک­های مسافرتی جاسازی می­نمودند.

بسیاری از درخواست‌های موساد از عواملش به وسیله حفاظت اطلاعات سپاه رصد می­شدند

تجهیزات کشف شده از تیم شبکه موساد برای انتقال اطلاعات نماینده موساد در خارج از کشور

اعضای این شبکه در 17 جلسه اطلاعاتی با افسران ارشد موساد، آموزش‌های لازم را در چهار کشور خارجی دیده‌ و سپس طی سه یا چهار جلسه، آموزش عملیاتی در شهرهای هرتصلیا و کیساریا در نزدیکی تل‌آویو را می­‌گذرانند. دوره‌های آموزشی زیر نظر افسرانی با نام مستعار سالی، پیتر، سامی، خسور و زکی بوده است. به محض ورود اولین فرد شبکه به کشور برای اجرای نقشه‌های موساد، حفاظت اطلاعات سپاه با توجه به اینکه ماموریت وی نزدیک‌شدن به برخی از فرماندهان ارشد سپاه، پایگاه موشکی سپاه و محل‌های مسکونی از جمله شهرک محلاتی بوده، این فرد را شناسایی و دستگیر نمود. به این تیم اجازه داده شد تا برخی اطلاعات سوخته را ارسال کنند تا افراد دیگر شبکه فعالیت خود را آغاز کنند تا در مجموع تمام افراد شبکه دستگیر شوند.[7]

نمونه‌­ای از پیام­‌های موساد به سوژه

متنی ارسالی افسر اطلاعاتی موساد به اعضای شبکه جاسوسی در ایران

· عامل موساد در تور تشکیلات امنیتی جمهوری اسلامی

سریال دنباله‌­دار ناکامی‌­های موساد در جمهوری اسلامی ایران به این نقطه ختم نمی‌­شود. شکست دیگر موساد و در واقع یکی از مهمترین شکارهای تشکیلات امنیتی جمهوری اسلامی ایران از عوامل این سازمان، مربوط به فردی 45 ساله، متولد و ساکن تهران و متخصص در مسایل فنی الکترونیکی به نام «علی اشتری» است. او به عنوان صاحب یک شرکت و سهامدار چند شرکت فنی در زمینه خرید و تهیه تجهیزات فنی و الکترونیکی با برخی از مراکز امنیتی، دفاعی و نظامی کشور همکاری‌ داشت. سرویس اطلاعاتی اسرائیل از نامبرده می‌­خواهد تا در مراکز اطلاعاتی و امنیتی ایران نفوذ کند. علی اشتری به مدت سه سال با انگیزه مالی برای سرویس‌ اطلاعاتی موساد جاسوسی می‌کرد تا این که اواخر سال 85 دستگیر شد. 

اشتری مجموعه‌ اخبار و اطلاعاتی را که موساد درخواست می‌­نمود، از داخل کشور جمع‌آوری ‌کرده و به طرق فنی و حضوری در اختیار عوامل اطلاعاتی صهیونیست ها قرار می‌داد. حاز ژاک، شارل و تونی به عنوان سه افسر اطلاعاتی موساد با وی ارتباط داشتند. اشتری تلاش کرد به مراکز مهم و حساس کشور نفوذ کند تا نیازمندی‌های بعدی موساد را به اجرا بگذارد. اشتری از برخی اختیاراتی که برخی مراکز در اختیارش به عنوان مشاور فنی و دفاعی قرار دادند، به نفع صهیونیست‌ها استفاده ­کرد. نکته قابل توجه درباره وی آن بود که در برخی موارد اشتری خود برای سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل دام می‌گذاشت تا آن‌ها به سمت وی بیایند و ارتباط برقرار کنند.

علی اشتری جاسوس موساد

اشتری در این مدت سعی داشت با برخی سفارتخانه‌ها تماس بگیرد تا در این راستا دامنه فعالیت‌های خود را با چند سرویس اطلاعاتی گسترش دهد. اشتری پس از دستگیری، در طی 20 ماه جزئیات دقیقی را از همکاری خود با اسرائیل در اختیار معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات گذاشت که نشان می‌دهد سازمان جاسوسی موساد چه نیازهایی در داخل کشور دارد.

مدارک ضبط شده از علی اشتری جاسوس اطلاعاتی موساد در دادگاه

مدیرکل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات درباره کنترل و مراقبت اشتری گفت: «وزارت اطلاعات در طول این مدت به 90 درصد همکاری‌های اشتری اشراف پیدا کرد و با اعتراف اشتری، ده درصد باقی مانده تکمیل شد. وضعیت وی به صورتی بود که یک‌سال او را زیر نظر داشتیم و در برخی موارد با قرار دادن افرادی در مسیرش سرویس اطلاعاتی حریف را به بیراهه کشاندیم اما در نهایت مجبور به دستگیری او و سپردنش به مراجع قضایی شدیم».[8]

· دستگیری سومین تیم ترور موساد

تلاش‌­های بی‌­وقفه سربازان گمنام امام زمان(عج) در جهت رصد و پایش فضای امنیتی کشور ادامه دارد؛ نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با اشراف کامل بر تحرکات عوامل موساد پیش از هر اقدامی از سوی عناصر مرتبط با سازمان تروریستی موساد آنان را در تور امنیتی خود گرفتار می­‌کنند.

مدیرکل ضدجاسوسی وزارت اطلاعات آذرماه ۱۳۸۷، از شناسایی و دستگیری یک گروه تروریستی مرتبط با موساد در کردستان عراق خبر می­‌دهد. این گروه چهار نفره که مجهز به شگردها و سلاح‌های اسرائیلی بوده و قصد داشتند چند نفر را در داخل کشور ترور کنند که به واسطه‌ نظارت بر مرزها و کنترل و دقتی که نیروهای اطلاعاتی داشتند، اعضای این گروه قبل از هر اقدامی دستگیر شدند. [9]

سال 1388؛ بسترسازی فتنه‌­گران برای فعالیت موساد در ایران

شکست‌­های پی‌­درپی افسران عملیاتی موساد در ایران طی سال­‌های گذشته باعث شد تا دو سرویس جاسوسیCIA ایالات متحده و MI6انگلیس وارد معرکه شود. همکاری نزدیک سه سرویس جاسوسی با استفاده از عناصر سازمان منافقین در فضای فتنه سال 1388 بسترساز اتفاقات تلخی در کشور می‌­شود. در شرایطی که جمهوری اسلامی گرفتار لج­بازی‌‌های میرحسین موسوی و مهدی کروبی بود، موساد با هدایت سیا و ام.آی.6 شبکه عنکبوتی ترور خود را از میان عوامل مسعود رجوی یا همان سازمان منافقین و گروه‌های تروریستی پژاک و پ.ک.ک گزینش کرده و برای پنج ترور هسته‌­ای تجهیز می‌­نماید. چنانکه شبکه «ان‌بی‌سی» به نقل از مقامات دولتی آمریکا نوشت: «ترور برخی کارشناسان برنامه هسته‌ای و موشکی ایران با همکاری اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) صورت گرفته است». این گزارش ضمن اشاره به همکاری دولت آمریکا در ترور دانشمندان هسته­‌ای ایران، تاکید دارد که موساد با همکاری مالی، اطلاعاتی و آموزشی با منافقین چند مسؤول برنامه هسته‌ای ایران را ترور کرده است. [10]

موساد برای جبران شکست‌­های اطلاعاتی گذشته خود در ایران دست به دامان عوامل منافقین و دولت آمریکا شد[11]

اعترافات عوامل دستگیر شده موساد که سابقه عضویت در فرقه رجوی را در پرونده خود دارند نشان می­‌دهد که چگونه ناتوانی موساد در پیشبرد اهدافش در ایران، آنان به سمت استفاده از عناصر تروریست سازمان منافقین و برخی دیگر از گروه‌های معاند پناه گرفته در کشورهای همسایه سوق داده است.

اعضای تیم ترور موساد مراحل آموزش را در اقلیم کردستان طی کرده و سپس عازم سرزمین­‌های اشغالی شدند. تیم ترور در بازگشت به ایران در ایام آشوب‌های 88 تمام اهداف خود را شناسایی و بررسی نمود. دی‌ماه 1388 حوالی منطقه قیطریه تهران در اولین اقدام دکتر مسعود علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران ترور شد.

جمالی فشی، عامل ترور شهید علیمحمدی 

بهزاد عبدلی، فیروزه یگانه با اسم مستعار ساناز، مریم زرگر، رامتین مهدوی موسایی و آرش خرد‌کیش با اسم‌های مستعار فرشید، بهزاد و آران، و جمالی فشی اعضای تیم ترور دانشمندان هسته‌­ای بودند. ایوب مسلم، تارا باقری با اسم‌های مستعار نغمه و ندا، مازیار ابراهیمی با اسم‌‌های مستعار سامان، امیریل و امیرعباس که مسئول اصلی چند عملیات ترور است از دیگر اعضای این گروهک بودند. بهزاد عبدلی یکی از اعضای تیم ترور که از سال 86 با این تیم و عوامل پشت پرده آن در ارتباط است در این زمینه می‌گوید: «اوایل سال 88 از طریق این گروهک از من همکاری خواستند و اعلام کردند: این گروهک از طریق آمریکا و اسرائیل شارژ مالی می‌شود».[12]

بهزاد عبدلی می‌گوید: در سال 89 به من اعلام کردند که یک عملیات در تهران انجام می­‌شود به نام استاد شهریاری، به تهران آمدیم، موقع عملیات شد، زمان ملاقات را روی ایمیل به من ابلاغ کرده بودند». بهزاد عبدلی در این رابطه می‌افزاید:«اواخر تیرماه 1390 در ایمیلی عملیاتی دیگر به من اعلام شد؛ عملیات ترور شهید رضایی (نژاد). چهارمین اقدام این تیم ترور شهید مصطفی احمدی روشن بود. سرشاخه‌های عملیاتی 21 دی‌ماه 1390 یعنی روزهای مصادف با سالگرد ترور شهید علیمحمدی را برای ترور مصطفی احمدی روشن انتخاب می‌کنند.

پادگان آموزشی رژیم صهیونیستی در حوالی تل­‌آویو؛ محل آموزش تروریست­‌ها

با توجه به سلولی بودن شبکه ترور می‌­توان کشف و انهدام این گروهک تروریستی به همراه هسته‌‏های اصلی‌‏شان را در یک بازه زمانی نسبتا کوتاه، یک موفقیت استراتژیک و سرنوشت‌ساز برای جمهوری اسلامی دانست.

مستند کلوپ ترور، روایت عامل ترور شهید علیمحمدی پس از دستگیری

سال 1389؛مهار فعالیت‌های بنیاد «تولد برای آزادی»

سال 1389 رژیم صهیونیستی مدعی شد «رون آراد» خلبان این رژیم که در اکتبر 1986 در لبنان سقوط کرده، توسط گروه‌های مقاومت لبنانی به ایران منتقل شده است. به همین منظور بنیاد به ظاهر خیریه «تولد برای آزادی» به ازاء هر خبری در مورد وضعیت آراد، پرداخت هدیه 10 میلیون دلاری را در ماهواره‌ها تبلیغ ‌کرد.

حیدر مصلحی وزیر وقت اطلاعات بهمن ۱۳۸۹ درباره فعالیت‌های سایت صهیونیستی بنیاد رون آراد و اقدامات جاسوسی در این زمینه گفت: «این وزارتخانه نه تنها اشراف اطلاعاتی درباره اقدامات مختلف سرویس اطلاعاتی موساد در داخل کشور دارد بلکه در کشورهای همسایه و اسلامی نیز حرکات این سرویس جاسوسی را دنبال می‌کند. رژیم صهیونیستی در جمهوری اسلامی ایران و کشورهای اطراف و حتی اسلامی در قالب NGO این بنیاد را از 20 سال پیش راه اندازی کرده که ظاهری فریبنده و بشردوستانه هم به آن داده شده است و به دنبال این هستند که افرادی را از کشورهای مختلف جذب و به مجموعه خود دعوت کنند تا از این طریق بتوانند کار اطلاعاتی یا اقدامات مختلفی که در کشورهای اسلامی انجام می‌شود را رصد کنند.

حیدر مصلحی وزیر وقت اطلاعات در مورد فعالیت‌های بنیاد موسوم به تولد برای آزادی - معروف به بنیاد رون آراد - و همکاری با آن هشدار داده بود

خوشبختانه از طریق اشراف اطلاعاتی توانستیم، بخش قابل توجهی از افرادی که به این سایت مرتبط شده و فریب این سایت را خورده بودند، شناسایی کنیم.»[13]در واقع این بنیاد پوششی برای جذب افراد مستعد و توانمند برای جاسوسی به نفع رژیم صهیونیستی بود. برخی افراد در شیراز آگاهانه با این بنیاد همکاری کردند که از سوی دادگاه به 9 ماه تا 6 سال حبس محکوم شدند.[14]

· سال 1391؛ دستگیری عوامل ترور دانشمندان هسته‌­ای

عملیات ترور شهدای هسته‌ایی کشور در قالب سلول‌های سازمان یافته در چندین لایه‌ی حفاظتی متشکل از عناصر "شناسایی، لجستیک، عملیات" بود. در سلسله عملیات­های ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کلیه‌ی مزدوران، اعم از عناصر شناسایی شهدای هسته‌­ای، عوامل تدارکات، نیروهای تامین پوشش‌های عملیات، عوامل مراقبت مستقر در صحنه‌ی عملیات و عامل اصلی فعال‌سازی بمب، شناسایی شده و جملگی آنها بازداشت شدند. همچنین تعدادی از فرماندهان ستادی ترورها اعم از طراحان عملیات،‌ متولیان آموزش تروریست‌های بازداشت شده و ماموران ارتباطات فنی و عناصر نقل و انتقال نفر و تجهیزات متردد در منطقه‌ غرب کشور (اعم از نیروهای سازمان جاسوسی ـ تروریستی موساد، عناصر اطلاعاتی اقلیم مورد بحث و قاچاقچیان منطقه) شناسایی شده، بعضا تصاویری از آنها در گریم‌های مختلف تهیه شده و برای تعدادی دیگر، چهره‌نگاری به عمل آمد که فعلا برای آنها تشکیل سابقه شد.

متهمین مورد نظر اعتراف نموده‌اند که پس از ترور شهید مصطفی احمدی‌روشن، سازمان تروریستی موساد طی دستورالعملی، انجام چند عملیات خرابکاری و انفجار در اماکن زیارتی و محل‌های عمومی پرازدحام را به آنها ابلاغ و در حال فراهم آوردن مقدمات آن ماموریت‌های بودند که از آنها پیشگیری به عمل آمد. اطلاعات و مستندات موجود گویای اتکای تمام عیار آن ساختار تروریستی به اطلاعات، ارتباطات، پایگاه‌ها و سایر امکانات حمایتی چند سرویس مدعی غربی و در راس آنها CIA و MI6 و تعدادی از مزدوران منطقه‌ای آنها می‌باشد.[15]

شهید احمدی روشن

نکته قابل تأمل در این مورد آنست که عوامل ترور، بعد از دستگیری پرده از برنامه‌­ریزی برای خرابکاری دیگری برداشتند که بسیار خطرناک­تر به نظر می­‌رسد. آن‏ها اعتراف کردند که ماموریت بعدی موساد، انجام عملیات خرابکاری و انفجار در محل‏‌های زیارتی و محل‏‌های عمومی پر ازدحام بود که به همین منظور اعضای تیم ترور در حال فراهم آوردن زمینه‌‏های اجرایی ماموریت‏‌های جدید بودند.[16] دستگیری عوامل موساد نشان داد که با وجود همکاری­ سازمان­های اطلاعاتی غرب و مشارکت گروهک رجوی در تشکیل تیم ترور، این تیم در ادامه راه نتواند تصویر دلخواه افسران اطلاعاتی اسرائیل از سرویس امنیتی این کشور را به نمایش گذارد؛ و در نهایت عوامل دست­‌آموز موساد در دام سربازان گمنام امام زمان(عج) افتاده و نتوانند به اهداف اصلی خود یعنی ایجاد نزاع قومی در جمهوری اسلامی دست پیدا کنند.

سال 1392؛ دستگیری جاسوس اسرائیل در کرمان

·  انهدام تیم خرابکاری موساد در انتخابات ریاست جمهوری 92

انتخابات ریاست جمهوری یازدهم موجب شد تا موساد با تصور ایجاد فتنه­‌ای دیگر دست به کار شود. به همین سبب شبکه تروریستی خود را مأمور کرد تا در روز انتخابات اقدامات خرابکارانه انجام دهند؛ شبکه­‌ای که پیش از هر اقدامی شناسایی و متلاشی شد. سرشبکه این گروهک از چند سال پیش به استخدام سازمان جاسوسی یکی از مرتجع­‌ترین کشورهای عربی منطقه درآمده بود؛ مدتی پس از استخدام عامل اصلی این پرونده توسط سرویس اطلاعاتی کشور مورد نظر و تعیین دستمزد ثابت برای وی و انجام مأموریت‌­های مختلف، از طریق آن سرویس، به افسر اطلاعاتی موساد متصل می­‌شود. سپس برای فراگیری آموزش­‌های اطلاعاتی و نظامی، به سرزمین‌­های اشغالی اعزام می‌­شود. در آنجا پس از ارزیابی‌­های اطلاعاتی و امنیتی و دریافت آموزش­‌های گوناگون، لیست نیازمندی‌­های اطلاعاتی را از افسران موساد دریافت می‌­کند و این بار با مأموریت رسمی از طرف موساد راهی ایران می‌­شود. به دستور سرویس اطلاعاتی کارفرما، سرشبکه تروریستی به ملاقات دو تن از سرکرده‌­های فرقه ضاله بهائیت در یکی از کشورهای شبه قاره هند اعزام شده و ارتباطات و هماهنگی‌­هایی بین آنها ایجاد می­‌شود.

متهم اصلی پرونده پس از مدتی جاسوسی، مأموریت می‌­یابد گروهی عملیاتی برای انجام اقدامات تروریستی در کشور، آنهم در مقطع برگزاری انتخابات پیش رو و به ویژه در روز رأی‌­گیری فراهم کند. در اجابت این دستور، گروهی 12 نفره با هدف خرابکاری تشکیل می­شود. تیم تروریستی مذکور مقدار قابل توجهی سلاح سبک، اعم از کلت کمری و مسلسل دستی تهیه و انبار می‌­نماید.

گروهک وابسته به موساد پس از آموزش­‌های عملیاتی - تروریستی مورد نیاز و به منظور انجام مانورهای عملیاتی در میادین و صحنه‌­های واقعی، چند هدف مشخص را در یکی از شهرستان‌ها انتخاب و مورد اصابت قرار می‌­دهند. یکی از مأموریت‌­های محوله به این شبکه جاسوسی- تروریستی، اختلاف‌افکنی های قومی و مذهبی در سطح کشور بوده است. این شبکه موظف بود در مناطقی از کشور که تنوع قومی و مذهبی وجود دارد، تعدادی از افراد شاخص مذاهب و اقوام را ترور نموده و با انتشار شب‌نامه‌های تفرقه‌افکن در محل، جنایات خود را به دیگر اقوام و مذاهب و یا به برخی نهادهای کشور منتسب نماید. ضمن شناسایی و بازداشت اعضای این تیم تروریستی، انبارهای تسلیحات آنها نیز کشف و ضبط گردید.[17]

· جاسوس هسته‌­ای موساد در دام اطلاعاتی

دو جاسوس هسته‌ای موساد و سیا اردیبهشت 92 توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) دستگیر و به اعدام محکوم شدند. محمد حیدری که به عنوان عامل سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی سعی در جمع‌آوری اطلاعات طبقه­‌بندی شده جمهوری اسلامی و ارائه آنان به موساد داشت. رسانه‌­های ضدانقلاب از محمد حیدری به عنوان فعال ملی - مذهبی و از همکاران بنیاد دکتر علی شریعتی یاد کرده، و به فعالیت حرفه­‌ای حیدری در زمینه روزنامه‌­نگاری در روزنامه‌های خرداد، فتح، یاس­نو، وقایع‌­اتفاقیه، نوروز، شرق و بسیاری دیگر از روزنامه‌های اصلاح‌طلب اشاره می­‌کردند تا چهره این عامل موساد را از جاسوسی علیه جمهوری اسلامی تطهیر نمایند.[18] با این وجود شواهد و مدارک نشان داد که وی اطلاعات طبقه‌­بندی‌شده را در چند مرحله در خارج از کشور و در ازای دریافت پول به افسران اطلاعاتی موساد منتقل می‌­کرده است. این عامل موساد سحرگاه روز یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 به دار مجازات آویخته شد.[19]

فیلم اعترافات محمد حیدری جاسوس موساد

· دستگیری جاسوس موساد در کرمان

مرداد ماه سال 1392 رئیس دادگاه انقلاب کرمان از دستگیری یکی دیگر از عوامل جاسوسی رژیم اسرائیل در این استان توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) خبر داد. این جاسوس موساد پیشتر در کشورهای جنوب شرق آسیا فعالیت تجاری می‌­نمود. وی در آخرین سفر تفریحی به تایلند، یکسری اطلاعات کشور را از طریق تماس با افسر اطلاعاتی سفارت اسرائیل در کشور تایلند به او تحویل داده است. فرد مذکور در مرتبه دوم قصد داشت تا با جمع آوری یکسری اطلاعات اقتصادی، جغرافیایی و حتی یکسری اطلاعات از حوزه معادن استان کرمان، این اطلاعات را برای رابط خود ارسال کند که در این امر ناموفق بوده و دستگیر شد. جاسوس دستگیر شده موساد در ابتدای کار بوده و هنوز نتوانسته بود برای مرحله دوم اطلاعات را ارسال کند، اما آنچه واضح است این جاسوس آگاهانه و داوطلبانه دست به این اقدام زده است.[20]

این گزارش در پی آن بود تا تصور دقیق‌­تری را از سازمان اطلاعات خارجی رژیم صهیونیستی موساد نشان دهد؛ سازمانی که تلاش می‌­کند خود را موفق، مقتدر، حرفه­‌ای و توانمند جلوه دهد اما در غالب اقداماتش علیه جمهوری اسلامی ناکام مانده است. ورق زدن پرونده فعالیت موساد در ایران تمرکز این سازمان تروریستی را بر سه حوزه جمع­‌آوری اطلاعات، ترور اشخاص و ایجاد نزاع قومی- مذهبی مشخص می‌­کند. شناسایی و دستگیری عناصر شبکه‌­های متعدد مرتبط با موساد در طی سال‌های گذشته، علاوه بر نمایش ناکامی‌­های این سرویس تروریستی، گویای ضعف و ناتوانی آن در مقابله با سربازان گمنام جمهوری اسلامی ایران است.

منابع و مآخذ:

[1] http://archive.adl.org/backgrounders/iranian_jews.html

[2] http:// www.isna.ir/fa/news/7904-00076/احکام-متهمان-به-جاسوسی-برای-رژیم-صهیونیستی

[3] http:// www.isna.ir/fa/news/8312-01759/-اهم-پرونده-های-سال-گذشته-دادگاه-انقلاب-اسلامی

[4] http://www.tabnak.ir/fa/print/138756

[5] http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/12/101228_l03_execution_saemi.shtml

[6] http://www.jpost.com/Iranian-Threat/News/Iran-media-Mossad-network-dismantled

[7] http:// www.hvm.ir/print.asp?id=12725

[8] http://www.jahannews.com/prtgwy9x.ak9yt4prra.html

[10] http://www.dw.de/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AA%D9%87%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/a-15734244

[11] http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=7332

[12] http://www.habilian.ir/fa/مقالات/دستگیری-هسته-ترور-موساد-به-مثابه-موفقیت-استراتژیک-واجا/چاپ.html

[13] http://www.gerdab.ir/fa/print/4063

[14] http:// www.isna.ir/fa/news/8911-12196/دادستان-شیراز-خبر-داد-صدور-حکم-اعدام-برای

[15] http://www.yjc.ir/fa/print/4004731

[16] http://www.habilian.ir/fa/مقالات/دستگیری-هسته-ترور-موساد-به-مثابه-موفقیت-استراتژیک-واجا/چاپ.html

[17] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920312001340

[18] http:// www.farsi.alarabiya.net/servlet/aa/pdf/4bf1568b-3681-477d-a511-f215f387b032

[19] http://www.iransview.com/iran-executed-two-cia-mossad-spies/674/

[20] http://www.presstv.com/detail/2013/08/05/317307/iran-arrests-man-spying-for-israel/


مطالب مرتبط

پاسخ رهبر انقلاب به ۱۰ پرسش درباره اقتصاد مقاومتی


پاسخ رهبر انقلاب به ۱۰ پرسش درباره اقتصاد مقاومتی

پس از ابلاغیه سیاستهای اقتصاد مقاومتی، رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی در حرم مطهر رضوی به سؤالات و ابهاماتی که در این باره مطرح شده بود پاسخ دادند.
آنچه در ادامه می‌آید پاسخ به این ده سوال است که پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR آن را منتشر کرده است:

 
 
 
 
 
 

سؤالپاسخ
۱. اقتصاد مقاومتی چه هست و چه نیست؟ خصوصیّات مثبت آن و خصوصیّات منفی و سلبیِ آن چیست؟
۱.یک الگوی علمی متناسب با نیازهای کشور ما است، امّا منحصر به کشور ما هم نیست
۲.درون‌زا و برون‌گرا است درون‌گرا نیست
۳.مردم‌بنیاد
۴. دانش‌بنیان
۵.عدالت‌محور
۶.همیشه بارور خواهد بود و به مردم کمک خواهد کرد
۲. اقتصاد مقاومتی درون‌زا به چه معناست؟
یعنی از دل ظرفیّتهای خود کشور ما و خود مردم ما میجوشد؛ رشد این نهال و این درخت، متّکی است به امکانات کشور خودمان.
۳. آیا درون‌زایی اقتصاد مقاومتی همان درون‌گرایی اقتصاد است؟
نه، درون‌زا است، امّا برون‌گرا است؛ با اقتصادهای جهانی تعامل دارد، با اقتصادهای کشورهای دیگر با قدرت مواجه میشود. بنابراین درون‌زا است، امّا درون‌گرا نیست.
۴. آیا اقتصاد مقاومتی، اقتصادی دولتی است؟
اقتصادی که به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود، مردم‌بنیاد است؛ یعنی بر محور دولت نیست و اقتصاد دولتی نیست، اقتصاد مردمی است؛ با اراده‌ی مردم، سرمایه‌ی مردم، حضور مردم تحقّق پیدا میکند.
۵. عدالت در اقتصاد مقاومتی چگونه تعریف می‌شود؟
عدالت در این برنامه به معنای تقسیم فقر نیست، بلکه به معنای تولید ثروت و ثروت ملّی را افزایش دادن است.
۶. با توجه به برنامه‌های اقتصاد مقاومتی، مشکلات کنونی اقتصاد کشور حل خواهد شد؟
در اینکه گفتیم اقتصاد مقاومتی بهترین راه حلّ مشکلات اقتصادی کشور است شکّی نیست، امّا معنای آن این نیست که ناظر به مشکلات کنونی کشور است. اقتصاد مقاومتی یعنی مقاوم‌سازی و محکم‌سازی پایه‌های اقتصاد کشور.
۷. آیا اقتصاد مقاومتی که شعار آن را میدهیم، تحقّق‌پذیر است، ممکن است، یا نه، خیالات خام است؟
نخیر، کاملاً، عملاً، حتماً ممکن است. چون این کشور، دارای ظرفیّتهای فوق‌العاده است.
۸. ظرفیت های کشور ما در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی چه می باشد؟
۱. نیروی انسانی ما
ده میلیون دانش‌آموخته‌ی دانشگاه‌ها
بیش از چهار میلیون دانشجو
میلیونها نیروی مجرّب و ماهر
۲. منابع طبیعی
مجموع نفت و گاز ما از همه‌ی کشورهای دنیا بیشتر است
معادن طلا و معادن فلزّات کمیاب
سنگ آهن، سنگهای قیمتی، انواع و اقسام فلزهای لازم و اساسی
۳. موقعیّت جغرافیایی
با پانزده کشور همسایه هستیم و حمل و نقل ترانزیت داریم
در جنوب به دریای آزاد و در شمال به آبهای محدود منتهی میشود
۳۷۰ میلیون جمعیّت در همسایه ما زندگی میکنند
۴. زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری
سیاستهای اصل ۴۴، سند چشم‌انداز
زیرساخت‌های گوناگون مثل جاده و سدّ و پل و کارخانه
۹. آیا با وجود تحریم‌های اقتصادی می‌توان از ظرفیت‌های کشور استفاده کرد؟
ما در بسیاری از مسائل دیگر هم در عین تحریم توانسته‌ایم به نقطه‌های بسیار برجسته و بالا دست پیدا کنیم؛ مثل تولید علم، مثل صنعت و فناوری.
۱۰. اگر تحقق اقتصاد مقاومتی ممکن است، الزامات آن چیست، چه کارهایی باید انجام بگیرد؟
۱. مسئولان باید از تولید ملّی حمایت کنند
۲.صاحبان سرمایه و نیروی کار که تولیدگر هستند، باید به تولید ملّی اهمّیّت بدهند
۳. صاحبان سرمایه در کشور، فعّالیّت تولیدی را ترجیح بدهند بر فعّالیّتهای دیگر
۴.مردم در همه‌ی سطوح، تولید ملّی را ترویج کنند
 

معماری فراماسونری در آمریکا؛ از ساختمان کنگره تا تندیس پسر زرین +تصاویر


مفاهیم سری زیادی در این مکان وجود دارد که با بررسی‌های بیشتر می‌توان نمادهای مختلف، ارجاعات نجومی به زحل و دیگر سیارات را مطالعه کرد. هر کسی که آشنا به نمادها باشد، حتی بدون دانستن تاریخ، فلسفه یا باورهای قدیسان آخرالزمان نیز می‌تواند نیت اصلی این کلیسا را با خواندن معانی آثار هنری به کار رفته متوجه شود.
گروه گزارش ویژه مشرق- واژه "Symbol" در لغت به‌معنای نماد، نشانه، دالّ، نمودگار، نمون، رمز است و در عرف علمی، کد و سمبل نیز برای آن به‌کار می‌رود. این اصطلاح، در حوزه فلسفه زبان، زبان‌شناسی، ارتباط‌شناسی و هنر و ادبیات به‌کار برده می‌شود و اصل آن ریشه در ادبیات نشانه‌شناختی جهان باستان دارد. گذشتگان همواره منابعی غنی از رمزها (نمادها) را در ادبیات خود دربر داشته‌اند و نمادها از ارکان اساطیر کهن است؛ بلکه زبان اسطوره، نماد است. اما اصطلاح نشانه و به تبع آن انواع نشانه از جمله نماد (symbol)، برای اولین‌بار توسط چارلز ساندرز پیرس، فیلسوف پراگماتیست آمریکایی و با تقسیم سه‌گانه نشانه توسط او وارد ادبیات علمی دوران مدرن شد و مورد استفاده در علوم گوناگون قرار گرفت.

پیرس "نشانه‌ها" را به سه دسته معروف شمایل (Icon) ، نمایه (Index) و نماد (Symbol) تقسیم کرده است. این گفتار به مطالعه نماد با رویکرد ارتباط‌شناختی و به‌عنوان یک واسط (Medium) در انتقال پیام می‌پردازد و از جنبه‌های فلسفی محض و زبان‌شناختی صرف در این‌باره صرف‌نظر می‌کند.

در این گزارش به بررسی نمادهای فراماسونری به کار رفته در سه مکان مهم در آمریکا می پردازیم.

ساختمان کنگره آمریکا

ساختمان کنگره آمریکا تنها یک ساختمان دولتی نیست بلکه کانون روحانی ایالات متحده است. ساختمان، هنر، و نماد های این بنا اهمیت زیاد سازمان های مخفی را در شکل دادن قدرتمندترین حکومت جهان آشکار می سازد.

در این گزارش به بررسی ساختمان کنگره می پردازیم و ویژگی هایی را که این ساختمان را به مکانی فراماسونی، یا یک هیکل سلیمان آمریکایی، تبدیل میکنند پیدا می کنیم.

کنگره آمریکا؛ یکی از نمادهای اصلی قدرت آمریکا

یک فرد آمریکایی عادی ساختمان کنگره را جایگاه دموکراسی می داند که در آن تصمیمات بزرگ سیاسی گرفته می شوند. افراد کمی هستند که به عناصر معنوی معماری و نمادین ساختمان که به واقع آن را به معبدی از رازو رمزهای فراماسونی  تبدیل می کند توجه نمایند. در پشت همه ماجرا جورج واشنگتن قرار گرفته است، یک فراماسون درجه سی و سوم که "مسیح آمریکایی" خوانده می شد.

 ساختمان کنگره مفاهیم زیادی در بر داشت که برای افراد عادی ناشناخته بود اما گویا سازندگان اهمیت زیادی برای آن ها قائل بودند: همترازی با اجسام آسمانی، اهمیت خطوط لی (ley Lines خطوطی که تصور میشد اماکن برجسته مذهبی و روحانی را به هم مرتبط می کند)، روابط و معانی رمزی و مخفی  اعداد، انرژی معنوی، و غیره. این ها ممکن بود برای مردم عادی "چیزهای احمقانه عصر جدید" به نظر بیاید ولی نه برای بنیانگذاران آمریکا که به این چیزها اهمیت زیادی می دادند.

نگاهی به معنای ساختمان کنگره

مثل همه ی واشنگتن دی سی، ساختمان کنگره نیز تقریبا کاملا توسط فراماسون ها طراحی شده است و در معماری و کارهای هنری "نشانه ها"یی  از این گروه دیده می شود.

ساختمان کنگره آمریکا در واشنگتن دی سی توسط گروهی از معماران که تقریبا همه ی آن ها فراماسون بودند ساخته شد. طراحی اولیه ساختمان توسط "ویلیام ثورنتون" (1828-1759) صورت گرفت و کار آن نهایتا توسط "برودر بنجامین لتروب" ( شاگرد معمار انگلیسی ساموئل پپیس کوکرل، 1827-1754) تکمیل شد که او نیز آن را پس از جنگ 1812 دوباره طراحی کرد. ساختمان های کناری و گنبد بزرگ بعد ها توسط برودر توماس اوستیک والتر  اضافه شدند.


گذاشتن سنگ بنای ساختمان توسط جورج واشنگتن در لباس کامل فراماسونی

سنگ بنای ساختمان کنگره ایالات متحده با تشریفات فراماسونی در 18 سپتامبر 1793 تحت نظارت لژ(فراماسون) اعظم مریلند گذاشته شد. رئیس جمهور جورج واشنگتن ریاست مراسم را بر عهده داشت و افرادی چون جوزف کلارک از مریلند، الیشا دیک از ویرجینیا، و ولنتین رینتزل از مریلند وی  را همراهی می کردند.

 
طرح جغرافیایی کنگره



ساختمان کنگره در مقابل بنای یادبود واشنگتن
واشنگتن دی سی با دقت زیادی مطابق اصول جادوگری قدیم طراحی شد. ساختمان کنگره بخاطر مکان و شکل ظاهری خود، بخش مهمی از این شهر است. مهمترین ویژگی ساختمان کنگره گنبد بزرگ آن است که همانطور که بعد از این خواهیم دید معنای نمادین عمیقی دارد. این گنبد در مقابل بنای یادبود واشنگتن قرار دارد که نمونه‌ای تقریبا 170 متری ازیک ستون هرمی سنگی مصری است. این طرح همچنین به طرز عجیبی شبیه به میدان سنت پیتر در واتیکان است که در آن یک ستون هرمی سنگی (ابلیسک) در مقابل یک گنبد عظیم الجثه قرار دارد.
 

میدان سنت پیتر، واتیکان، ستون هرمی ابلیسک در مقابل گنبد

همین طرح در پاریس، آستانه (در قزاقستان)، وبسیاری از شهرهای دیگر دیده می شود. این ها تصادفی نبوده و معنای مهمی دارند. تئوری های زیادی وجود دارند که ادعا می کنند اشکالی چون هرم‌ها، گنبدها، و قوس‌ها می‌توانند از اطراف خود انرژی گرفته یا به اطراف انرژی پخش کنند. حال اینکه این مطالب تا چه حد درست است هنوز مشخص نیست.


 حال از زاویه ای دیگر به  ساختمان کنگره نظر می اندازیم. خط مستقیمی را فرض کنید که از  نوک گنبد مستقیما به زیرزمین وصل می‌شود. ما بدین ترتیب ساختمان را واکاوی خواهیم کرد.


مجسمه آزادی
بر فراز کنگره


در بالای گنبد کنگره مجسمه مرموز آزادی روی سطحی کروی که احتمالا نماد زمین است قرار دارد.  در اطراف کره این جمله که "از میان همه، یکی"  "E Pluribus Unum” نوشته شده است.
 


کلمبیا الهه نمادین آمریکا و
 شخصیت اسطوره‌ای آمریکایی است.

گفته می شود که مجسمه یک نماد تمثیلی مونث است که در دست راستش دسته شمشیری غلاف شده و در دست چپش تاج پیروزی ساخته شده از برگ بو و نیز سپر ایالات متحده را گرفته است.

این سپر درست شبیه سپری است که در نشان بزرگ ایالات متحده وجود دارد. و مانند آن شامل 13 خط می‌شود. با این تفاوت که در قسمت بالای این زره هم 13 ستاره  وجود دارد.

قبای کوتاه او با سنجاق سینه ای که روی آن US یا ایالات متحده نوشته شده، بسته شده است و بخشی از آن با پتوی سنگین ریشه دار به سبک بومیان که از روی شانه ی راست او آویزان شده پوشانده شده است. او به صورت نمادین رو به مشرق و به سمت ورودی اصلی ساختمان دارد که این بدان معناست که خورشید هیچگاه بر آزادی غروب نمی‌کند."

حال این الهه‌ای که بر بالای مهمترین ساختمان آمریکا قرار دارد و کنگره را تحت نظارت دارد کیست؟

مطمئنا او بر خلاف آنچه خیلی‌ها تصور می کنند حضرت مریم نیست و به هیچ یک از الهه های قدیم نیز ربطی ندارد. واقعیت این است که این ناحیه (ناحیه D.C) به اسم همین شخصیت شناخته می‌شود و ناحیه "کلمبیا" نام دارد. کلمبیا الهه نمادین آمریکا و شخصیت اسطوره‌ای آمریکایی است.
  



نماد کلمبیا در همه تبلیغات آمریکایی به چشم می خورد

گنبد کنگره آمریکا
 


در قسمت درونی گنبد که از داخل ساختمان کنگره قابل رویت است نقاشی بسیار مهمی دیده می شود که اهداف سیاسی، معنوی و فلسفی  بنیانگذاران آمریکا را آشکار می کند.

با وجود آن که میلیون‌ها توریست از این نقاشی دیدن کرده اند اما نویسندگان معدودی معانی عارفانه، مبهم و کیمیایی این اثر را مورد بررسی قرار داده اند . کتاب جالب " دروازه آزادی" اثر ویلیام هنری و مارک گری تنها کتابی است که به تحلیل معنای اسرارآمیز این نقاشی که " آپوتئوسیس" یا "عروج از زندگی خاکی" نام دارد پرداخته است.
 


آپوتئوسیس اثر هنرمند ایتالیایی "کنستانتینو برومیدی" بود که بخاطر نقاشی‌هایش که در اختیار واتیکان و پاپ پیوس نهم قرار گرفته بودند مشهور شد.

در سال 1848 جوزپه متزینی که فراماسون نیز بود برای سرنگونی قدرت پاپ اقدام کرد که این باعث ایجاد دورانی از آشوب و نیز فرار پاپ شد. این انقلاب البته موفق نبود و قدرت پاپ طی یک ائتلاف اروپایی به وی بازگشت. اما در کمال تعجب برومیدی دستگیر و متهم به هدایت یکی از گروه های انقلابی متزینی  برای سرنگونی واتیکان شد. او بخشی از محکومیت خود را در زندان‌ها گذراند ولی بعدا به او اجازه داده شد که به آمریکا برود و هیچ وقت به واتیکان بازنگردد.  او در آمریکا با کار کردن برای گروههای مخفی چون ژزوئیت‌ها (سربازان مسیح) به شهرت رسید. داستان برومیدی در انطباق کامل با وضعیت "ضد واتیکان" کنگره است. حال بیایید نگاهی به شاهکار هنری برومید یعنی آپوتئوسیس بیاندازیم.

آپوتئوسیس چیست؟

آپوتئوسیس به معنای ارتقای یک سوژه به درجه ی الهی است. به عبارت دیگر، این نقاشی ارتقای جورج واشنگنتن را به وضعیتی خدای‌گونه، همچون وضعیت مسیح مسیحیان به تصویر می‌کشد.

 او روی رنگین کمانی نشسته و پشت سر او دریچه و دروازه  خورشید رو به بهشت (یا عالم ارواح) است. به عبارت بهتر، واشنگتن در حال خروج از رحم گنبد است تا تولدی دوباره را در قالب خدایی جاودان تجربه کند. ویلیام هنری در کتاب خود اشاره کرده است که خدایی حضرت مسیح هم در هنر مذهبی قدیمی به شکل مشابهی مصور شده بود.
 


تابلو "آخرین حکم" اثر هانس مملینگ
مسیح نشسته بر رنگین کمان و دروازه ی خورشید پشت  او
 


تابلو "مسیح در عظمت"
در این اثر نیز مسح روی رنگین کمان نشسته و شخصیت های مذهبی در اطراف او هستند

بنابراین آپوتئوسیس یک پیام روشن دارد: جورج واشنگتن مسیح آمریکایی است. این ممکن است به نظر یک مسیحی عادی کفرآمیز باشد اما در توازن کامل با فلسفه ی ماسونی سازندگان کنگره است.

آموزه های کابالایی یهود می‌گویند که جرقه‌ای از الهیت در وجود هر انسانی نهفته است. و این خدایی بودن درونی را می‌توان با آموزش معنوی و ذهنی و فراگرفتن هنرهای اسرارآمیز بیدار کرد. بطوریکه یک آموزش موفق، منجر به تولد یک مرد کامل شده، یک مسیح، یا یک خدا-انسان می‌شود.

روسیکروسیانی‌ها معتقدند که تعلیمات مسیح مثل تعلیمات بودا راه اصلاح روحانی را که برای رسیدن به تنویر لازم است نشان می دهد. جورج واشنگتن به عنوان یک فراماسون درجه سی و سه به این سطح متعالی رسیده است.

برخلاف نقاشی‌های بالا که در آن‌ها مسیح با فرشتگان و قدیسان احاطه شده است، واشنگتن با شخصیت‌های الحادی قدیم احاطه شده و با اسرار فراماسونی در آمیخته‌اند.
 

توث هرمس با کادوسه (نشان جام و مار) و کلاه بالدارش
  

ولکان، خدای آتش و  کیمیاگری
 


فریدوم (که نام دیگرآن کلمبیا است)
در حال کنار زدن پادشاهان و یاغیان
 

مینروا، الهه حکمت

هرمس، پوزئیدون،ولکان، فریدوم، سرس، و مینروا به ترتیب نشانه تجارت، دریا، نیرو، جنگ، کشاورزی، و حکمت هستند. نقاشی اما معنای سحرآمیز پنهانی را مخفی نگه می دارد.

معنای کیمیایی

گفته می شود "کیمیا هم فلسفه است و هم عملی که می‌خواهد به نهایت حکمت و جاودانگی برسد. این امر هم با تقویت کیمیا و تولید موادی که خواص غیر طبیعی دارند همراه است."

هدف نهایی کیمیاگری دستیابی به امر بزرگ است که همان تبدیل فلزات پایه به طلاست، یا به عبارت دیگر تبدیل انسان به خدا. نقاشی مذکور توازن بین عناصر کیمیا که همان هوا، آتش، آب، و خاک هستند را به تصویر می کشد که به ترتیب در هرمس، ولکان، سرس، و پوزئیدون تبلور یافته‌اند. جورج واشنگتن نیز خود به طرز مشابهی به عنوان شخصیت کیمیاگری نشان داده شده است.
 

"کیمیاگری" روی کلیسای نتردام پاریس
 

جورج واشنگنتن در حال اشاره به یک کتاب

"در نمادشناسی کیمیاگری، تخت واشنگنتن جایگاه حکمت است. او قابل مقایسه با "کیمیاگر" کلیسای نتردام است. فالکانلی در کتاب "راز کلیساها" در مورد حکاکی کلیسای نتردام می گوید: کیمیاگری توسط زنی نشان داده شده است که سر در ابرها دارد. درحالیکه بر تخت نشسته گرزی در دست چپ خود دارد که نشانه ی قدرت پادشاهی است و در دست راست خود دو کتاب دارد، یکی باز (ظاهرگرایی) و دیگری بسته (باطن گرایی). بین زانوان او نردبان فلاسفه یا نردبان بهشت قرار دارد.
جورج واشنگتن نیز در این تصویر بالا در ابرهاست. به جای گرز او خنجری رو به پایین دارد و کتاب بازی را به ما نشان می دهد. اما این رازها چه هستند؟"  (ویلیام هنری "دروازه  آزادی.)

زیرزمین کنگره

 
دقیقا زیر گنبد و در طبقه زیرین، زیرزمین ساختمان وجود دارد که در آن چهل ستون ساخته شده به سبک یونانی طبقه فوقانی را نگه میدارند. در مرکز این دایره از ستون‌ها، یک ستاره قطب‌نمای برنجی است که مرکز واقعی واشنگتن دی.سی است.
 


همه آدرس های خیابان ها در واشنگتن دی سی در ارتباط با این ستاره داده می شوند.

بناهای دیگر مشهور ماسونی (مثل ساختمان قانونگذاری مانیتوبا و دیوان عالی اسرائیل) نیز زیرزمینی دارند که در آن ستون‌هایی در ردیفهای دایره‌ای با یک ستاره در مرکز وجود دارد و این ستاره هم دقیقا زیر گنبد قرار گرفته است. این ویژگی موجود در بناهای فراماسونی عصر جدید، از اهمیت بالایی برخوردار است.

مقبره واشنگتن

 
در زیر زیرزمین مقبره جرج واشنگتن قرار دارد. البته جسد او البته به خاطر یک دعوای حقوقی در کوه ورنون است. البته بعضی معتقدند که قرار بوده مقبره خالی بماند، همانطور که مقبره مسیح خالی ماند. زیرا واشنگتن یک انسان نیست بلکه یک خداست!

اقلام متفرقه
امکان ندارد که همه ی ویژگیهای ارزشمند ساختمان کنگره را در یک مقاله آورد اما این چند عکس جالب را ببینید.


مجسمه جرج واشنگتن
 
این مجسمه که واشنگتن را خشمگین و با سینه‌ای عریان (شبیه به زئوس در المپیا) نشان می‌دهد قرار بود در ساختمان به نمایش گذاشته شود اما درگیری‌هایی را بوجود آورد و باعث ناراحتی مردم در جامعه بسیار مسیحی و بسیار پیوریتن  آمریکای آن زمان شد. هیچ کس واقعا نمی‌دانست چرا آنها باید به یک واشنگتن لخت نگاه کنند. آن‌ها همچنین نمی‌فهمیدند چرا واشنگتن باید شبیه خدایان کفار نشان داده می شد. این مجسمه الان در اسمیتسونین است.


یک مجسمه شرم‌آور دیگر که از انظار عموم جمع آوری شد
 
این مجسمه نیز توسط " هوریشو گرینوف" خالق مجسمه قبلی واشنگتن-زئوس ساخته شد. در این مجسمه مرد سفیدپوست مقبولی نشان داده میشود که دارد یک بومی وحشی دیوانه را رام می کند. مرد سفیدپوست که هیکلی دوبرابر وی دارد به او می گوید: "هیس، مشکلی نیست، وحشی کوچولو، بدبختی تو تمام شد. تمدن بزرگ ما از تو به خوبی مراقبت خواهد کرد." این اثر غیر تهاجمی(!) که به شایستگی " نجات" نامیده شده است! مدتی در ساختمان مدور کنگره نگهداری شد. این مجسمه الان در انبار قرار گرفته است.


پنجره اتاق عبادت
 
در سال 1955 در کنار ساختمان مدور اتاق عبادت قرار گرفت. در پنجره تصویر واشنگتن نشان داده شده است و بعصی نمادهای دیگری که ممکن است متوجه آن‌ها بشوید.


آپوتئوسیس لینکولن
 
 


ساختمان قانون‌گذاری ایالت منیتوبا
ظاهر ساختمان قانونگذاری منیتوبا در کانادا بسیار با شکوه است، اما در واقع، حاوی برخی علائم رمزآلود ماسونی می‌باشد. در این ساختمان، اجزای متعدد هیکل سلیمان بازسازی شده است و نشان‌دهنده عمق نفوذ فلسفه هرمتیک  در دموکراسی‌های امروزی است. در ادامه گزارش، برخی از نشانه‌های رازآلود به کار رفته در این ساختمان معرفی می‌شود.

 

در معماری آمریکای شمالی، عناصر گوتیک  بسیار به کار رفته است. به علاوه، در همه‌ شهرهای این منطقه، میزان طراحی‌های نئوکلاسیک و نیز سایر دوره‌های معماری به چشم می‌خورد. اما ساختمان‌های شهر وینیپگ بهترین مکان برای مشاهده نمونه‌های بی‌همتا از معماری‌های ماسونی است که در پس ظاهر ساده ساختمان‌ها پنهان شده‌اند.

تنها چند کیلومتر آن طرف‌تر از مرکز جغرافیایی آمریکای شمالی، ساختمان قانون‌گذاری ایالت مانیتوبا بنا شده است که در ساختمان آن سنگ‌های تیندال  به کار رفته و با فسیل‌های دریایی تزیین شده است. این ساختمان، 30 جریب از اراضی برودوی  در حومه‌ی شهر وینینپگ را اشغال نموده است.

 

منظره بیرونی این ساختمان، بسیار تماشایی است. مشاهده معماری داخلی آن نشان‌گر کاربرد هم‌زمان عناصر معماری مسیحی، یونانی، مصری، بابلی و یهودی است که به گونه‌ای رازآلود با سنت جادویی هرمتیک ترکیب شده است. پیش از این، ما به صورت مجزا به این ساختمان توجه نداشتیم، اما نورپردازی اطراف این ساختمان، نظر ما را به خود جلب نمود. نگاه کردن طولانی مدت به این بازی نور، باعث می‌شود که رنگ‌ها کم‌کم محو شود و فقط ارغوانی باقی بماند. این اثر به «توهم ارغوانی» مشهور است.

معماری این ساختمان، شهرت چندانی نداشت تا اینکه در سال 2006 نفوذ ماسون‌ها به کار گرفته شد تا رسانه‌ها در مورد این ساختمان مطالبی را بیان نمایند. گزارش‌های اختصاصی مفصلی  در رسانه‌های مستقل و دیگر رسانه‌ها تولید شد که به معرفی علائم شیطانی‌ای که در این ساختمان به کار رفته بود، می‌پراختند. البته آنها این علائم را بسیار خوش‌بینانه تفسیر می‌کردند و می‌گفتند که این علائم، نشان‌دهنده‌ی «جشن رستاخیز» است. واقعیت این است که این علائم، تماما در خدمت بیان قدرت هرمتیسیسم است.

 

«پسر زرین». هرمس ، مهمترین اسطوره در میان اندیشمندان ماسونی است.
زیرا او به وجود آوردنده‌ی آیین تشریفات ورود به حلقه ماسونی قلمداد می‌گردد.
تقریبا تمام علائم ماسونی، به نوعی به هرمس باز می‌گردد.
 
معبد سلیمان - سه اتاق مقدس
جالب‌ترین جنبه‌ی ساختمان قانون‌گذاری منیتوبا، این است که این ساختمان شباهت بسیار زیادی به معبد سلیمان دارد. این مطلب را فرانک آلبو از دانشگاه وینیپگ اعلام کرده است. تحقیقات او نشان می‌دهد که در هنگام ساخت، وسواس و دقت زیادی به خرج داده شده تا این شباهت حفظ شود. 

گفته می‌شود معبد سلیمان اصلی، 10 قرن پیش از میلاد مسیح ساخته شده و توسط بابلی‌ها در سال 586 پیش از میلاد تخریب شد. معبد دوم، صدها سال بعد در همان مکان در اورشلیم که مقدس‌ترین شهر به شمار می‌رفت، ساخته شد. این معبد، مرکزی برای عبادت و محلی برای ملاقات یهودیان اورشلیم بود. نقشه معبد اصلی توسط حیرام ابیف  طراحی شده و به حضرت سلیمان ارائه گشت. از نظر تاریخی، معبد سلیمان، جایگاه رفیعی در اندیشه ماسونی دارد. سلسله‌مراتب معنوی و آیین نمایشی ورود به حلقه‌ی ماسونی، ریشه در تاریخچه بنای معبد سلیمان دارد.

پس از عبور از درب ساختمان قانون‌گذاری منیتوبا، وارد یک تالار کاملا مربع می‌شوید که هر ضلع آن، 66.6 فوت است. به نظر آلبو، عدد 666 به کتاب De Occulta Philosophia نوشته کورنلیوس آگریپا  باز می‌گردد. معمولا عدد 666 را بنا بر کتاب مقدس، دجال (Beast) تفسیر شده و به شیطان مربوط می‌گردد، در حالی که چندین معنای دیگر نیز از این عدد قابل برداشت است. بیشترین چیزی که در مورد رابطه 666 و ساختمان مجلس قانون‌گذاری توسط رسانه‌ها بیان می‌شود این است که این عدد به خورشید به عنوان سرچشمه زندگی اشاره دارد. اگر عدد یک را با 36 جمع کنید و مدام 37 را جمع بزنید، به عدد 666 می‌رسید. 36، تعداد اجرام آسمانی منظومه شمسی است که دور خورشید می‌گردند.
به تالار ورودی بازگردیم. در ابتدای تالار، دو مجسمه گاومیش آمریکایی مشاهده می‌شود که با تمام جزئیات خود ساخته شده‌اند. در قدیم، اعتقاد بر این بود که گاو نر قدرت دور کردن شیاطین را دارد و بنابراین در معابد کهن از قدرت جادویی  این حیوان استفاده می‌شد.

 

دو گاومیش آمریکایی و 3 تا 13 پله.
(عدد 13 یک عدد مقدس ماسونی است)


  با عبور از دو ستون فرماسونری، وارد معبد سلیمان می‌شویم
 
درست در میان این دو گاو، پلکانی مشاهده می‌شود که شامل سه 13 پله است و با سنگ مرمر ونیزی ساخته شده است. با بالا رفتن از پله‌ها، وارد اتاقی می‌شوید که دقیقا زیر مجسمه پسر زرین است . سقف این اتاق یک گنبد دایره‌ای با چرخ هندسی است که با قطعات کوچک سنگ مرمر احاطه شده است. در زیر گنبد، یک ستاره‌ی 8 پر قرار دارد و به همین دلیل این اتاق به برکه ستاره سیاه معروف است. این ستاره در بابل، نشانه رب النوع ایشتار بود و در این ساختمان، درست زیر مجسمه هرمس قرار گرفته است.
 
 

اتاق گنبد داری که درست زیر مجسمه پسر زرین قرار دارد
 
 
اگر کسی زیر گنبد بایستد و رو به بالا صحبت نماید،به شکل شگفت‌انگیزی صدایش تغییر می‌کند. این نقطه از ساختمان، شبیه اتاق قربانی طراحی شده است. خدایان جهان زیرین، از نیروی قربانی بهره می‌گیرند و ارواح توسط هرمس به جهان زیرین راهنمایی می‌شوند. ظاهرا مرمر رگه دار در اطراف ستاره، استعاره از خون قربانی است. این شبیه‌سازی درست در اتاقی است که زیر مجسمه پسر زرین قرار دارد. پسر زرین بر روی گنبد این اتاق نشسته و صورتش به سمت شمال است.
 
 

برکه ستاره سیاه که دقیقا زیر گنبد قرار دارد
 
عبور از این تالار، ما را به اتاق دیگری که به اتاق ملاقات معاون فرماندار معروف است می‌رساند. متناظر این اتاق در معبد سلیمان، مقدس‌ترین مکان در معبد مقدس است. در اینجا می‌توانیم نشانه‌های بیشتری از فرماسونری ببینیم. اگر ابعاد این اتاق را به مقیاس ماسونی تبدیل کنیم، دقیقا 20 در 20 خواهد شد که در کتاب مقدس و در بخش اول کتاب پادشاهان بیان شده است. بالای این اتاق از بیرون، «تابوت عهد»  حجاری شده است که مطابق تابوت عهدی که در تورات توصیف شده است و در معبد نگاهداری می شد، می‌باشد.
 
 

اتاق پذیرایی معاون فرماندار
 
 


پرده آبی که شبیه آن حجاب آبی رنگی است که در تورات بیان شده
 و در معبد سلیمان بر روی تابوت عهد کشیده شده بود
 
 


تابوت عهد در ساختمان مجلس که دقیقا بر بالای مقدس‌ترین
 مکان این محل مقدس (دفتر معاون فرماندار) قرار گرفته است
 
در بالای تمام کلیساهای قدیمی مربوط به دوران رنسانس، هنوز می‌توان مجسمه پسر زرین را مشاهده کرد. شاید مهمترین این مجسمه‌ها، همین مجسمه‌ای 17 فوتی برنزی باشد که با با طلای واقعی، آب داده شده است و بسیار درخشان و گیرا به نظر می‌رسد.

پسر زرین، استعاره از هرمس تریسمیگستوس، پدر کیمیاگری، فلسفه رازآلود است که دانش نور را می‌دانست. این مجسمه بر روی یک پا ایستاده و مشعلی را در دست دارد و در دست دیگرش گندم دارد. این مجسمه در سال 1919 نصب شد و رو به شمال دارد. در شب این مجسمه مانند خورشید می‌درخشد. در عالم معنا، نمادگرایی کیمیایی چنان  در این ساختمان به کار رفته است که انگار زبان رایج، نمادهای کیمیاگری است نه کلمات. این اجتماع متناقض‌هاست.

بر روی برج اصلی که گنبد را بر روی خود جای داده است، 4 حجاری قرار دارد. هر یک از این حجاری‌ها، نمایانگر، خاک، باد، آتش و آب است. این نمادها به صورت علم، کشاورزی، هنر و صنعت در اندازه‌ واقعی ساخته شده‌اند. فرانک آلبو می‌گوید: پسر زرین، بر این حجاری‌ها مشرف است و بر آنها حاکمیت دارد تا آنها را متحد نماید و آنها را به طلا تبدیل نماید. این نماد نیز پروسه کیمیاگری را به نمایش می‌گذارد.
 

 مجسمه کشاورزی که نماد زمین است و یکی از عناصر چهارگانه کیمیاگری است
 
بخش‌های مصری
ساختمان قانون‌گذاری، علاوه بر این، جادوگری عمیق و تاریک مصر را به نمایش می‌گذارد.  دو ابوالهول که سقف برج اصلی را زینت بخشیده‌اند. یکی از آنها رو به مشرق و محل طلوع خورشید است و دیگری رو به مغرب و محل غروب خورشید قرار دارد. بر روی این ابوالهول‌ها به خط هیروگلیف نام «تاتموس سوم»  نوشته شده است. او در میان ماسون‌ها معروف است به اینکه دقیق‌ترین جادوگران را داشته است و روزکروشن‌ها  مدعی هستند که از اعقاب او می‌باشند.

 بر روی مجسمه ابوالهول‌ها، جمله‌ای نیز در ستایش خدای خورشید «را» به خط هیروگلیف نوشته شده است : "ظهور ابدی برای خدای خورشید، «را» باد که خدای خوبی است و زندگی می‌بخشد"
 انتظار می‌رود که این نوع حکاکی‌ها و جملات را بر دیوار مقبره‌ها و معابد کهن ببینیم، نه بر روی سقف یک ساختمان دولتی.
 



 
نشانه‌های فرعی
نشانه‌های فرعی ساختمان قانون‌گذاری، را می‌توان اینگونه جمع‌بندی کرد:

دو ابوالهول عظیم بر روی سقف که حامل نوشته‌ای به خط هیروگلیف در مورد خدای خورشید، «را» هستند

چندین جفت گاومیش آمریکایی در اندازه‌ی واقعی

سر «مدوسا»

جمجمه یک چهارپا و سایر نظرقربانی‌ها مانند سرهای شیر

چند مجموعه لامپ و چراغ، که نشان‌گر نماد خاصی هستند. یکی از این مجموعه‌ها که در میان گنبدی قرار دارد، شامل یک لامپ بزرگ در وسط و 12 لامپ در اطرافش است و یادآور مسیح و 12 حواری او می‌باشد.

جاپایی به شکل رز طلایی.

چهره مرد و زن که نماد زاد و ولد هرمس و آفرودیته است (تولد هرمافرودیتوس )

یک درخت در اندازه واقعی بر روی دیوار در سالن قانون‌گذاری، اثر آگوستوس تک

پیکرتراشی‌های جرج گاردت (مجسمه موسی که ده فرمان را در دست دارد، مجسمه سولون  از آتن باستان)

حجاری‌های برادران پیچیریلی که توسط آلبرت هاج اجرا شده است

موضوعات نجومی مانند تصویر تحویل اعتدال شب و روز.

ساختمان به گونه‌ای طراحی شده که در روز و روشنایی مشاهده شود. در پارک اطراف آن، چندین دسته چراخ در نظر گرفته شده است تا محوطه را کاملا روشن نماید

 

مدوسا، رو به سوی آتن دارد
 


جمجمه گاو- نماد گاو نر قربانی شده

 


حضرت موسی

 

نمادی از عیسی و 12 حواری است یا خورشید و 12 دایرة البروج آن؟
هرکدام باشد 13 عدد مقدس ماسون‌هاست.

 

یک نقاشی دیواری مربوط به دوران جنگ جهانی اول که مصائب مسیح را به تصویر می‌کشد.
در وسط تصویر، مردی که با سینه‌ی عریان ایستاده است، نشانگر مسیح است
و  به شکل آیین ورودی ماسونی آراسته شده است


 

سینه عریان در آیین ورود به فرماسونی
 
 
موضوعی که ذهن را آزار می‌دهد این است که سیاست در صحنه‌ای اجرا می‌شود که به شدت شبیه معبد است. کسی که با معماری این ساختمان آشنا شود از خود می‌پرسد که آیا  این مکان برای آموزش سحر و جادو ساخته شده است؟ مکانی است که در آن سوال ابدی دانش پاسخ داده می‌شود؟ مکانی برای غیب‌گویی از طریق تهذیب جسمی  و روحی و تجربه ماهیت زیبایی است؟ محلی برای متحد کردن تناقض‌هاست؟ جادوی جنسی در اینجا آموزش داده می‌شود؟

حتی اگر این احتمالات را هم در نظر نگیریم، به سختی می‌توان این مکان را محلی برای تجربه پالایش روحی به شیوه فرقه‌های مرموز ندانست. نتیجه عبور از سرسراها و سالن‌ها ناخودآگاه باعث تأثیرگذاری بر شما می‌گردد. مواجهه با مبلمان و مجسمه‌های مجلل، دکورهای شیک، الگوهای متفاوت، مقیاس‌های دقیق، خط هیروگلیف و نقاش‌ها و... باعث پالایش روح شما می‌گردد. در این ساختمان نیز مانند معبد اصلی در اورشلیم، احساس رستگاری روحی به سراغ انسان می‌آید.
 
معماری‌ها و آنگیزه‌های آن
فرانک سیمون به عنوان معمار اصلی این بنا، کاملا تحت نفوذ اعضای یکی از لژهای فرماسونری به نام «قلب ساده ستاره قطبی» یکی از زیرمجموعه‌های شاخه «لژ بزرگ شرقی فرانسه» بوده است. در اصل سیمون در فراخوان دولتی ایالت منیتوبا در سال 1911 برنده شد. اما فردی مرموز به نام سپتیموس وارویک نقشه این ساختمان را کشید. در واقع، سیمون فقط فردی است که به نمایندگی از برادران ماسونیش، معرفی می‌شود. به اعتقاد سیمون، اجرای چنین هندسه‌ای، یک معجزه الهی بود و به همین دلیل در آن، عناصر مرموز مسیحی و غیر مسیحی را ترکیب کرد. البته اتمام این بنا، به دلیل مشکلات مالی و  آغاز جنگ جهانی اول، میسر نشد. سیمون در مورد چرایی چنین طرحی می‌گوید:  "مردان و زنان نمی‌توانند در مکانی معمولی، زشت و بی‌روح، خوب و خوشحال باشند"

بهره‌گیری از معماری «عصر طلایی» که به آثار ویتروویوس (هنرمند شهیر رومی) بازمی‌گردد، سبب شد که سیمون و همکارانش به برخی از جزئیات کامل معماری بپردازند که زیبایی آن غیرقابل انکار است. به عقیده آلبو(که بی‌شک، بهترین متخصص در زمینه این ساختمان است) ، سیمون قصد داشت که مردم با ورود به ساختمان قانون‌گذاری تحت تأثیر  معماری قرار گیرند و به صورت نیمه‌آگاه، به سوی امور معنوی مانند ایمان، امید، اخلاق و خیرخواهی سوق داده شوند.

اما اگر این موضوع درست باشد، آیا می‌توان گفت که در کنار نیت شیطانی سازندگان، برخی خیرخواهی‌ها هم وجود داشته است؟
تصور تجربی و این نوع به کارگیری نمادهای جادویی توسط سیمون، به شکل موفقیت‌آمیزی به انسان خودآگاهی و احساس پالایش روحی می‌دهد. اما می‌تواند در کنار این، برای ترویج شیطان، جادو و سایر فرقه‌های رازآلود نیز به کار رود.

فرد جستجوگر، در ساختمان قانون‌گذاری ایالت منیتوبا، نشانه‌های زیادی از شیطان‌پرستی می‌تواند پیدا کند که بر منطبق بر اسناد و شواهد واقعی قرار دارند.

وینیپگ به عنوان یک شهر ماسونی شناخته می‌شود و هنوز هم ماسون‌ها در آن فعالند. به علاوه مشهور است که این شهر دارای انررژی‌های روحی زیادی است. نویسنده کتاب شرلوک هولمز،‌ یکبار گفته بود: "من به این نتیجه رسیده‌ام که وینیپگ در صدر تمام شهرهایی قرار دارد که در آنها امکان فعالیت‌های روحی وجود دارد." کانون دویل، در وینیپگ در یک جلسه احضار ارواح با حضور برخی از استادان ماسونی شرکت کرد.


 
  
تمام این شواهد و مدارک، ما را به یک پرسش می‌رساند: چه کسانی دموکراسی‌ها را اداره می‌کنند و واقعا چه کسی را می‌پرستند؟


میدان معبد در ایالت یوتا

در قلب شهر "سالت لیک"، مرکز ایالت "یوتا" آمریکا، "میدان معبد" قرار گرفته که به عنوان مرکز فرهنگی، روحانی و مدیریتی فرقه مورمون مسیحیان شناخته می‌شود. این مجموعه 10 جریبی شامل یک معبد،  یک خیمه گنبدی شکل و ساختمان‌ها، مقبره‌ها و یادبودهای بسیار زیادی است.

در حالی که این مکان به ظاهر محلی مقدس و بی خطر به نظر می‌رسد اما با نگاهی دقیق‌تر به این ساختار می‌توان حضور نمادهای رمزی، ماسونی و پاگان (آئیین‌ها شرک‌آلود) را در آن دید. مطالعه عمیق‌تر این زمینه‌ها همچنین موجب افزایش جنجال‌ها بر سر مورمونیسم شده و حقایق را در مورد خدای واقعی این فرقه فاش می‌کند.


 
وحشت‌زده و غیرعادی...
بازدیدکننده از این منطقه مذهبی خود را در محاصره نمادهای مشکوکی می‌بیند که با جادوی سیاه، شیطان و یا پاگانیسم باستان آمیخته شده‌اند. چرا چنین نمادهایی در ساختمان‌هایی که ظاهرا برای مسیحیان ساخته شده است دیده می‌شود؟ بسیاری از مورمون‌های قدیم ادعا کرده بودند که قدیسان آخرالزمان (LDS) مخفیانه از پیروان خود خواسته بودند تا لوسیفر را بپرستند. آیا آن‌ها درست می‌گفتند؟

معبد
معبد در نقطه مرکزی میدان معبد قرار گرفته است و نقش قلب کلیسای "عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان" را ایفا می‌کند. خود این ساختمان باابهت و استوار است و با مجسمه‌های زیادی احاطه شده است. گفته شده است که این نحوه چینش به منظور همسان‌سازی شرایط با معبد باستانی بیت‌المقدس است. به هر حال اگرچه می‌شود ده‌ها صفحه در رد این ادعا نوشت اما  با نادیده گرفتن این موضوع بر خود ساختار مجموعه متمرکز خواهیم شد.

 

ستاره پنج‌پر وارونه
نمای بیرونی معبد شامل نمادهای بیشماری است که نه تنها آثار پاگانیسم باستان را در خود دارند بلکه مستقیما با شیطان درآمیخته شده‌اند. اما مشهودترین این نمادها، ستاره پنج‌پر وارونه است.

 
این نماد در سرتاسر میدان معبد دیده به اشکال مختلف دیده می‌شود. یک ستاره پنج پر عمودی نشان‌دهنده پنج عنصر بوده و محافظی علیه ارواح خبیث است. این ستاره همچنین خاصیت نسبت طلایی را نیز در خود دارد. و تاکیدی بر تسلط و برتری روح خدایی بر بشر است.
در مقابل، یک ستاره پنج پر وارونه و برعکس، نمایانگر سلطه‌پذیری روح خدایی در برابر ماده و سلطه‌پذیری انسان در برابر غرایز پستش است.
 

تعبیر "الیفاز لوی" از ستاره‌های پنج‌پر قائم و وارونه.
در این تعبیر، بر خلاف باورهای معمول آن زمان، لوی ستاره پنج‌پر وارونه را نمادی منفی معرفی کرد. این ستاره‌ها در قرون پیش از انتشار کتاب‌های لوی در تشریفات جادوگری مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

اما "ریچارد کاوندیش" نیز در کتاب "هنرهای سیاه" خود درباره ستاره‌های پنج‌پر نوشته است: ستاره پنج‌پری که یک راس آن بالاست، شیطان را دفع می‌کند اما یک ستاره پنج‌پر وارونه که دو راس آن بالا قرار دارد، نماد شیطان و جذب نیروهای شیطانی است که دلیل آن هم در وارونگی و اشاره آن به عدد 2 است. بدین صورت که این ستاره نشانگر "بز" عظیم "بزم جادو" ا "بزم سبت" (Witches’ Sabbath)  است که دو راس بالایی آن نیز شاخ‌های بز را نشان می‌دهند.

خورشید، ماه و ستاره‌ها
 




روی دیوارهای معبد سنگ‌های خورشید، صورت‌های ماه و ستارگان (به صورت ستاره‌های پنج‌پر وارونه) دیده می‌شود. این اجرام آسمانی در معابد پاگان باستان نیز دیده می‌شود و می‌توان استفاده از آن‌ها را تا دوران پرستش "بعل" نیز ردگیری کرد. در ادیان رمزآلود، فرقه‌هایی مثل فراماسون‌ها چنین نمادهایی را استفاده می‌کنند و آن‌ها را در بناهای خود نیز به کار می‌برند.

چشم جهان‌بین
 


این نماد سنتی ماسون‌ها که نشانگر "معمار عظیم" است در سمت راست نمای سردر معبد قرار گرفته و با نقش و نگارهایی محصور شده است. به احتمال زیاد این شکل، نشانگر مراحل ابتدایی کلیسای مورمون است که بسیار شبیه به روندی است که فراماسون‌ها دارند.

 

دست دادن اسرارآمیز
 


مورمون‌ها شبیه به فراماسون‌ها دست‌دادن‌های سری و رمزهای عبور را در مراحل اولیه خود می‌آموزند. این تصویر دست‌دادن در سردر معبد قرار گرفته و مشابه تصاویر دست‌دادنی است که در ساختمان‌های ماسونی و بناهایی مثل تصویر زیر وجود دارند:
 

در بالای تصویر دست دادن معبد میدان معبد نوشته شده است: " من آلفا و امگا هستم". این جمله از کتاب "مکاشفات یوحنا" گرفته شده است و می‌توان آن را اینگونه ترجمه کرد که "من آغاز و پایان هستم". حقیقت این است که در بالای تصویر دست‌دادن، نماد دکترین سری قدیسان آخرالزمان، این سوال را ایجاد می‌کند که واقعا آلفا و امگا چه کسی است؟

حوض غسل تعمید


 
هر یک از معابد مورمون‌ها،‌ حوض غسل تعمید مخصوص به خودش را دارد که بر پشت مجسمه 12 گاو نر به اندازه واقعی آن‌ها، قرار گرفته است. مورمون‌ها می‌گویند این حوض از حوضچه‌ای که در ورودی معبد سلیمان قرار داشت برگرفته شده است. اما چیزی که آن‌ها فراموش کردند بگویند این است که آن حوضچه معبد سلیمان (Laver) از سوی روحانیون و برای تمیز کردن خودشان بعد از قربانی کردن حیوانات مورد استفاده قرار می‌گرفته است. (کلمه Laver خود به معنای "تمیز کردن" است.) و این حوض هیچ‌گاه برای غسل دادن مردم استفاده نمی‌شده است.

این در حالی است که مورمون‌ها برای آنکه مردگان پس از مرگ بخشی از کلیسای مورمون شوند آن‌ها را در این حوض غسل می‌دهند. امری که قطعا در حوضچه معبد سلیمان نیز انجام نمی‌شده است.

از سوی دیگر تاکنون غسل‌های فضاحت‌بار زیادی نیز توسط مورمونی‌ها در چنین مکان‌هایی صورت گرفته است. برای مثال گفته می‌شود مادر باراک اوباما که اخیرا به دلیل سرطان فوت کرد نیز بدون اجازه خانواده‌اش توسط مورمون‌ها غسل داده شده است.

این در حالی است که چنین اقداماتی را نمی‌توان در سابقه هیچ‌یک از ادیان مسیحیت و یا یهود ردیابی کرد. مورمونی‌های قدیمی که شاهد این مراسمات بوده‌اند می‌گویند که این تشریفات مذهبی در مکان‌ها و میادین جادوگری و احضار ارواح انجام می‌شده است.

موزه تاریخ و هنر کلیسا
این موزه جشن‌های کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان و تاریخ آن را به نمایش گذاشته است. شما می‌توانید اطلاعاتی در مورد مهاجرت آن‌ها، اسکان‌شان و افرادی که به عنوان  رئیس‌جمهور از سال 1830 تاکنون عمل کرده‌اند به دست بیاورید. البته ستاره‌های پنج‌پر وارونه نیز در این موزه فراموش نشده‌اند!
 

ورودی موزه


ستاره‌های پنج‌پر وارونه
 
این ستاره‌های پنج‌پر در ورودی موزه تاریخ و هنر کلیسا دیده می‌شوند. یک بار دیگر باید بر اهمیت مفهوم این نماد تاکید کرده و تصریح کنیم که قرار دادن ستاره پنج‌پر وارونه همچون گذاشتن یک صلیب وارونه در کنار یک کلیسا است.

"مانلی هال" در کتاب معروف "آموزه‌های سری همه قرون" می‌نویسد: در نمادگرایی، یک شکل وارونه همیشه به معنای یک قدرت منحرف و گمراه است. اما افراد عادی حتی به خصوصیات رمز‌آلودی که به طلسم‌های شبیه به ستاره‌های پنج‌پر کنایه دارند، مظنون هم نمی‌شوند.

در شکل بالا، ستاره پنج‌پری که در یک دایره قرار گرفته، در تشریفات جادوگری سیاه مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

مانلی هال در بخش دیگری از کتاب خود می‌نویسد: جاودگر سیاه نمی‌تواند از نمادهای جادوی سفید، بدون وارونه کردن آن‌ها استفاده کند زیرا این نمادها نیروهای جادوی سفید را دربر دارند که برای جادوی سیاه مهلک محسوب می‌شوند. بنابراین این جادوگر باید اشکال مقدس را تغییر شکل دهد. به عبارت دیگر جادوگر اصولی را که نمادهای مذکور به آن اشاره دارند، تغییر می‌دهد و منحرف می‌کند. جادوی سیاه یک هنر بنیادی نیست. این نوعی سوءاستفاده از هنر است. بنابراین هیچ نمادی از خودش ندارد. و صرفا شکل‌های کنایی جادوی سفید را گرفته و با واژگون کردن و تغییر شکل دادن آن‌ها، از آنان استفاده می‌کند.

ستاره پنج‌پر استفاده بسیار زیادی در جادوی سیاه دارد، و به سه شکل مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد: ممکن است از یک نقطه شکسته شده باشد تا خطوط متقارن به همدیگر نرسند؛ ممکن است وارونه شود و دو راس آن بالا رفته و یک راس آن پائین باید؛ و یا ممکن است که با تغییر طول اضلاع، ستاره تغییر شکل پیدا کند.

اما ستاره پنج‌پر وقتی که در جادوی سیاه مورد استفاده قرار می‌گیرد،‌"نشان سم شکافته" و یا ردپای شیطان نامیده می‌شود. این ستاره دو راس در بالا دارد که "بز تل‌الربع"نامیده می‌شود زیرا ستاره وارونه شبیه به شکل سر بز است.
در این موزه می‌توانیم ستاره‌های پنج‌پر بیشتری نیز پیدا کنیم، آن‌ هم در محلی که برای کودکان در نظر گرفته شده است.

 

مرکز بازدیدکنندگان
مرکز بازدیدکنندگان یک محل توریستی است اما در عین حال شامل آزار دهنده‌ترین نمادگرایی‌های میدان معبد است. بطوریکه از اساس معبود مورمونیسم را فاش می‌کند.

مجسمه کریستوس


 
گفته می‌شود مجسمه کریستوس نشانه و شمایل کلیسای قدیسان آخرالزمان است که در اینجا در مرکز بازدیدکنندگان به نمایش گذاشته شده است. این مجسمه، بدلی از مجسمه کریستوس کپنهاگ دانمارک ساخته "برتل توروالدسن" می‌باشد. اما این نسخه که ساخته مورمون‌هاست در مقابل یک صحنه‌پردازی غیرمعمول قرار گرفته است: جهان؛ که احتمالا این اقدام ارجاعی است به مفهوم گنوستیک "مسیح کیهانی"؛

شاید بدانید که یکی از راه‌های ابتدایی برای تحلیل یک اثر هنری این است که رابطه بین نور و سایه را مورد بررسی قرار دهیم. در این صحنه‌پردازی، شخصیت کریستون (عیسی مسیح) در "حقیقت سایه‌ای را بر کره زمین انداخته است." حال با توجه به این اعتقاد که عیسی "نوری بر جهان" می‌باشد، و با توجه به آنکه سایه انداختن بر چیزی، بطور نمادین به معنای نگه داشتن آن در تاریکی و جهل است، باید به این سوال پاسخ داده شود که اگر شخصیت عیسی منبع نور نیست، پس چیست؟ جواب این سوال در ساختمان مدور مرکز بازدیدکنندگان است.

ساختمان مدور


 
ساختمان مدور در مقابل مجسمه کریستوس است و نوع خاصی از ستاره پنج پر وارونه در آن وجود دارد.
 

ستاره پنج‌پر وارونه با راس پائینی کشیده شده

راس پائینی این ستاره پنج‌پر کشیده شده است. اگرچه بسیاری از بازدیدکنندگان به این مسئله توجه نمی‌کنند اما همین جزئیات، معانی رمزآلود سنگینی را در بر دارد. اول آنکه، طول غیرعادی راس پائینی نشانگر انحراف جنسی یا اخلاقی قدرت خیر و خوبی است. مسئله دوم هم اینکه این ستاره پنج‌پر خاص که راس پائینی آن در حال سقوط است، یک معنی دقیق رمزی دارد: "سفوط لوسیفر، فرشته نزول داده شده، ستاره صبح".

مانلی هال در این‌باره می‌نویسد: وقتی ستاره قائم می‌چرخد و راس بالایی به پائین می‌افتد، به معنای سقوط ستاره صبح است. بعد از دانستن این حقیقت، معمای نور و سایه هم به سادگی حل می‌شود. لوسیفر که دربردارنده نور است، به عنوان منبع نور جهان در نظر گرفته شده است. پیکره‌ای هم که نمایانگر عیسی مسیح است، مانع رسیدن نور به زمین می‌شود. که این بدان معناست که مسیحیت تاثیر تاریک‌کننده‌ای بر بشریت دارد. در نتیجه این صحنه‌پردازی که ظاهرا آمدن مسیح به زمین را جشن می‌گیرد، در حقیقت به معنایی کاملا مخالف و وارونه به کار رفته است.
 


نخبگان قدیسان آخرالزمان در مقابل کریستوس

در طول تاریخ، همه جریان‌های روحانی نور را اوج نمایش خیر، حقیقت، زیبایی، دانش و خرد الهی دانسته‌اند. در تمامی هنرهای مذهبی، منبع  نور بیشترین اهمیت را دارد. برخی از مورمون‌های قدیم ادعا کرده بودند که قدیسان آخرالزمان لوسیفر را به روش‌های زیرکانه و فریبکارانه می‌پرستند. که نمادگرایی این مکان نیز بیانگر همین ادعاهاست.

پیشکش قابیل


 
یکی دیگر از محتویات عجیب مرکز بازدیدکنندگان، تصویر بالاست. در این تصویر آدم و حوا در مقابل یک قربان‌گاه که میوه روی آن وجود دارد زانو زده‌اند. این تصویر ارجاعی است به بخش چهارم کتاب پیدایش که ماجرای پیشکش هابیل و قابیل به خدا را توصیف می‌کند.
در بخش چهارم کتاب پیدایش آمده:

1.پس آدم حوا را به عنوان همسر خود شناخت و او قابیل را حامله شد.  و (آدم) گفت که خداوند به من فرزندی عطا کرد.

2.و باز حوا برادر (قابیل) هابیل را به دنیا آورد. و هابیل گوسفند چرانی می‌کرد اما قابیل کشاوزی می‌کرد.

3. و با گذشت زمان، قابیل میوه را به عنوان پیشکشی برای خدا برد.

4.و هابیل هم بره‌های تازه به دنیا آمده و پروار خود را برای پیشکش برد. و خدا به هابیل و پیشکشش توجه کرد.

5.اما به قابیل و پیشکشش توجهی نکرد. و قابیل بسیار عصبانی شد و چهره‌اش ناراحت شد.

6.و خدا به قابیل گفت، چرا عصبانی می‌شوی؟ و چرا چهره‌ات در هم شده است؟

7.اگر از محصول خوبت می‌آوردی، پذیرفته نمی‌شدی؟ و اگر محصول خوب نیاوردی، گناه از در وارد می‌شود. حال هابیل مهتر و رئیس است.

8.و قابیل به برادرش هابیل گفت: بیا به دشت برویم. و وقتی به دشت رفتند، قابیل علیه برادرش برخواست و او را کشت.

خلاصه این داستان این است که‌ هابیل و قابیل پسران آدم و حوا بودند. هابیل چوپان بود و قابیل نیز در زمین کشاورزی می‌کرد. وقتی موعد ارایه پیشکش به خدا رسید، هابیل بره‌ای را قربانی کرد و قابیل نیز میوه پیشکش کرد. خدا هدیه هابیل را پذیرفت و میوه قابیل را نپذیرفت. قابیل نیز فریب شیطان را خورد و در نهایت برادرش را کشت.

مجسمه‌ای که در کلیسای قدیسان آخرالزمان به نمایش گذاشته شده است،‌ آدم و حوا را به تصویر کشیده است که میوه را به خدا پیشکش می‌کنند و یک بره (هدیه هابیل) در حالی که زنده است آنجا نشسته و خوشحال است که قربانی نشده است. آیا این تصویر، به معنای تنفر (یا حتی جنگ) علیه یک خدای بی‌انصاف و ستمگر نیست؟ چرا باید پیشکشی که قابیل ارایه کرد و خدا نپذیرفت را به تصویر بکشیم؟
در واقع معنای چنین چینشی به باورهای شیطان‌پرستان برمی‌گردد که خدا را یک مستبد سرسخت می‌بینند. شخصیت‌های موجود در افسانه‌ها و کتاب مقدس که با خدا می‌جنگند، در دکترین شیطان‌پرستان تحسین می‌شوند. لوسیفر، برانگیزاننده نور، به عنوان ناجی پنهان بشریت دیده می‌شود که هدیه خداشناسی را به انسان‌ها هدیه کرد.

دروازه عقاب


 
دروازه عقاب که در جنوب معبد قرار گرفته است هم شاهد یک ستاره پنج‌پر وارونه است. در بالای این دروازه، یک عقاب عظیم 90 کیلویی دیده می‌شود که یک کندوی زنبور عسل را در چنگال خود گرفته است. کندوی عسل نماد یوتا و‌ مورمونیسم است و اتفاقا یکی از نمادهای مهم فراماسونری نیز هست.

نتیجه‌گیری
مفاهیم سری زیادی در این مکان وجود دارد که با بررسی‌های بیشتر می‌توان نمادهای مختلف، ارجاعات نجومی به زحل و دیگر سیارات را مطالعه کرد.

هر کسی که آشنا به نمادها باشد، حتی بدون دانستن تاریخ، فلسفه یا باورهای قدیسان آخرالزمان نیز می‌تواند نیت اصلی این کلیسا را با خواندن معانی آثار هنری به کار رفته در آن متوجه شود. معانی پنهان هنرهای میدان معبد ترکیبی از پاگان و نمادشناسی واژگون است که پرستش لوسیفر را تشویق می‌کند.

ادامه دارد....

تجلیل ضرغامی از مهدی کروبی


کسانی که در سطح ملی به مهندس موسوی رأی دادند 13 میلیون بودند و می‌شود گفت این جمعیتی هم که در تهران آمد (25 خرداد 88) اکثرا کسانی بودند که اعتقاد به موسوی داشتند و به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و با تبلیغات غلط و القای رسانه‌ای تصور می‌کردند که انتخابات سالم نبوده.

رئیس سازمان صدا و سیما در گفت‌وگو با هفته‌نامه 9 دی به بیان ناگفته‌های خود از حوادث سال 88 پرداخت.

به گزارش ایسنا، گزیده اظهارات عزت‌الله ضرغامی در پی می‌آید:

* اگر اشغال لانه جاسوسی که دست رد ملت ایران به امریکا بود و از آستین دانشجویان پیرو خط امام بیرون آمد انقلاب دوم بود، 9 دی هم انقلاب سوم است. خود ما دانشجوها بارها گفتیم که در سال 58 بعنوان یک حرکت چندروزه و صرفا به عنوان یک اعتراض به بعضی از حرکت‌های دولت کارتر، لانه را اشغال کردیم و فکر می کردیم ظرف سه چهار روز این ماجرا تمام می شود و ما هم می‌رویم سر کلاس درس و دانشگاه و زندگی عادی خودمان اما با حمایتی که حضرت امام فرمودند و فرمودند این انقلاب دیگری است که در کشور ایجاد شده و عمق این رویکرد بزرگ را به مردم نشان دادند، ما هم فهمیدیم که کار، جدی‌تر ازآن چیزی است که فکر می‌کردیم.

* در مورد روز 9 دی پیش‌بینی چنین جمعیتی را نداشتیم البته خیلی اوقات وقتی می‌خواهیم بالگرد تدارک کنیم گرفتار می‌شویم. می‌دانید هماهنگی پرواز با دستگاه‌های امنیتی است و بعضی اوقات مردم خیال می‌کنند که این بهترین تصویری بود که می‌شد گرفت. در حالی که اینجور نیست. آن روز چون احساس کردیم که جمعیت در حدی خواهد بود که بالگرد نیاز است بالاخره تدارک کردیم و آن تصاویر به یادماندنی خلق شد.

* من معمولا راهپیمایی‌های مهم در محل کار هستم. اتفاقاً آن تاسوعا و عاشورای سال 88 و وقایع عصر عاشورا و صحنه‌های هتاکی به امام حسین را از شبکه‌های مختلف می‌دیدم. اصلا جرقه پخش تلویزیونی هتاکی فتنه‌گران آن موقعی زده شد که من در اتاقم بودم و چون چهل مانیتور تلویزیونی را همزمان رصد می‌کردم از یک طرف می‌دیدم که شبکه‌های جمهوری اسلامی جمعیت‌های چند صد هزار نفره و میلیونی مردم را نشان می‌دادند، از آن‌طرف چندتا شبکه خارجی تصویر جماعت قلیلی را که تکیه عزاداری را آتش زدند (البته زنده پخش نمی‌شد ولی تصویر به دستشان رسیده بود) پخش می‌کردند. من این دو تا را که دیدم باید تصمیم می‌گرفتم که چه باید کرد. آیا هر دو را با هم انعکاس دهیم؟ وقتی با یکی دو نفر از بزرگان که آدم‌های خیلی معتقدی هستند و مسئولیت‌های خیلی موجهی دارند مشورت کردیم، آنها توصیه‌شان این بود که وقتی این همه جمعیت در روز عاشورا آمده و این همه جمعیت‌های چند صد هزار نفری در عزاداری هستند، شما چرا می‌خواهید این وحدت و انسجام مردم را خراب کنید و چند تصویر را که دارد اهانت می‌کند پخش کنید؟ اصل این کاردرست نیست. آنها مخالف پخش صحنه‌های هتاکی عصر عاشورا بودند.

* ما جمع‌بندی و اجتهاد کردیم که باید به مردم آگاهی داد و به مردم گفت که همانهایی که در عصر عاشورای سال 61 هجری هلهله کردند و مقابل امام حسین ایستادند، موقعیت پیدا کنند و پایش بیفتد امروز هم عصر عاشورا ابایی ندارند، آتش می‌زنند، شادی می‌کنند، هلهله می‌کنند و آن چند جسارت و کار خلاف اخلاقی که آدم شرمش می‌آید به زبان بیاورد را اینها انجام دادند؛ لذا ما اینها را کنار هم گذاشتیم و نشان دادیم تا مردم خودشان مقایسه کنند.

* در روز یکشنبه 24 خرداد یعنی قبل از تجمع 25 خرداد، آقای احمدی‌نژاد در میدان ولیعصر سخنرانی کردند. از جمله شعارهایی که مردم دادند شعار علیه یکی از مسئولان رده بالای کشوری بود. در پخش زنده علیرغم دقتی که همکاران داشتند، بخشی از این شعارها پخش شد که رهبر معظم انقلاب پیام دادند در خبر عذرخواهی شود و همان موقع که خبر 21 بود، چند سطر عذرخواهی را نوشتم و دادم آقای حیاتی که رأس ساعت خواند و از طرف رسانه ملی عذرخواهی کرد.

* کسانی که در سطح ملی به مهندس موسوی رأی دادند 13 میلیون بودند و می‌شود گفت این جمعیتی هم که در تهران آمد (25 خرداد 88) اکثرا کسانی بودند که اعتقاد به موسوی داشتند و به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و با تبلیغات غلط و القای رسانه‌ای تصور می‌کردند که انتخابات سالم نبوده. ما اولین وظیفه‌مان این بود که این مردم را از فتنه‌ای که طراحی شده جدا کرده و آنها را با استدلال و منطق و توضیح عقلانی از سران فتنه جدا کنیم. ثانیاً ما در کنار بصیرت‌افزایی و آگاهی‌بخشی به مردم باید نشان دهیم که زندگی جاری مردم هم ادامه دارد چون اینها مدام دنبال این بودند که بگویند همه ایران را آشوب فرا گرفت و کشور مختل شده در حالی که این حرکت فقط در چند خیابان تهران بود. بله، کم و بیش در یکی دو شهر دیگر هم خواستند این کار را بکنند ولی موفق نشدند.

* در سفری که اخیرا به عمان داشتم نفر دوم عمان که معاون سلطان محسوب می‌شود گفت که وقتی انتخابات شما را دیدم خیلی از مردم شما تعجب کردم. اگر خیلی هم با هم اختلاف داشته باشید وقتی دشمن خارجی پیدا می‌کنید، همه‌تان با هم متحد می‌شوید. او به عنوان ناظر بی‌طرف داشت قضاوت می‌کرد، می‌گفت اخباری که رسانه‌های خارجی از شما نقل می‌کنند خیلی اخبار درگیری و اختلاف و اینهاست ولی دیدیم که شما یک انتخاباتی برگزار کردید با حضور گسترده مردم و فهمیدیم شما مردمی هستید که در خطر با هم هستید.

* بصیرت افزایی دو بال دارد؛ یک بال آن است که شما بیایید خیلی صریح و روشن و با گزارش‌های واضح مردم را آگاه کنید، تبیین کنید و توطئه را توضیح دهید و ابعاد پشت صحنه را بگویید که خوشبختانه این کار خیلی زود در سازمان شکل گرفت و ما به هر حال ممکن بود در یکی دو روز اول مراعات این آقایانی که در انتخابات کاندیدا بودند را می‌کردیم تا جایگاه‌هایشان حفظ شود و همانطور که می‌دانید تا دو روز قبل اینها همه کاندیدا بودند، حرف می‌زدند و مورد احترام بودند، ولی حالا داشت اتفاق دیگری می‌افتاد. پس این یک فاصله زمانی هر چند خیلی کوتاه لازم داشت و بعد از اتمام حجت که اینها مشغول القای تقلب در کشور هستند، افشاگری کردیم. یک بال دیگر بصیرت‌افزایی هم این است که ما بیاییم بحث دوطرفه در تلویزیون انجام دهیم، طرفین منازعه را دعوت و گفت‌وگوهای دوطرفه کنیم. ما در مورد این هم مشکلی نداشتیم و آماده اجرای گفتگوهای طرفین در تلویزیون بودیم.

* وقتی شعله‌های فتنه در حال شعله‌ور شدن است و برنامه‌ریزی‌هایی که دشمن کرده در جهت آشوب و برهم زدن فضای کشور است اینکه یک فردی بیاید و تحریک کند و بیانیه بخواند چه موقع چنین چیزی سابقه داشته؟ هیچوقت نبوده، در هیچ جای دنیا هم نیست. اصلا مثل این می ماند که آقای ناطق نوری بعد از انتخابات 76 بیاید در تریبون صداوسیما صحبت کند و بگوید مردم، این رأیی که آقای خاتمی دارد تقلبی است! اصلا چنین چیزی به ذهن می‌آید؟ خب ما بیاییم بگوییم که کاندیدای شکست‌خورده آن هم با این فاصله 11 میلیون اختلاف که شب قبلش هم خبرنگاران خارجی را دعوت کرده و گفته من برنده این انتخاباتم و ادعای تقلب گسترده کرده، بیاید و در تلویزیون علیه نظام و رأی مردم حرف بزند؟ این بدعت خطرناکی بود. آیا در انتخابات 92 کسی تصور می‌کند که بیاید تلویزیون علیه رأی آقای روحانی حرف بزند؟

* من در ملاقاتی که شب بعد از انتخابات با خود آقای موسوی داشتم، اصلا در این حال و هوا نبودند که بیایند در یک فضای منطقی و استدلالی حرفشان را به مردم بگویند و بگویند مردم ما الان با هم صحبت می‌کنیم ولی شما خودتان انتخاب کنید. اصلا اینطور نبود. یعنی یک فضایی بود که طرف فکر کرد رئیس‌جمهور است و مردم همه منتظرند بگویند تو حقت را بگیر و نامه‌ای که موسوی به مراجع نوشت و شخصیت‌های دیگر که بیایید در خیابان، همین توهم را نشان می‌داد. من دیدم فضای ذهنی اینها فضای بیانیه خواندن است و قصد تحریک بیشتر مردم را دارند و حتماً صداوسیما نباید و نمی‌توانست به این کار کمک کند چون بعداً اتفاقات دیگری که می‌افتاد و کشته‌ها و تلفات بیشتر می‌شد عامل اصلی‌اش صداوسیما می‌شد.

* 25 خرداد که آن اتفاقات افتاد و چند نفر در تهران شهید شدند وقتی که آقای محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات تماسی می‌گیرد که با آقای موسوی صحبت کند و از ایشان دعوت می‌کند به محل سومی جهت جلسه - چون نه ایشان می‌خواست بیاید وزارت نه آقای اژه‌ای برود منزل ایشان - وقتی که موسوی را دعوت می‌کند که در جایی بیاید آنطور که آقای اژه‌ای نقل می‌کنند به آقای اژه‌ای می‌گویند که ایشان فرصت ندارند و یا خواب هستند یا موقع خوابشان است که وزیر اطلاعات با ناراحتی می‌گویند الان چه موقع خوابیدن است، تعدادی از مردم کشته شدند و این فتنه ادامه دارد، من هر طور هست باید شما را ببینم و بالاخره ملاقات صورت می‌گیرد و این مطالب به آقای موسوی منتقل می‌شود.

* بدون تردید اصل طراحی و مدیریت فتنه دست استکبار جهانی بود اما ثقل فتنه یا راس فتنه در داخل آقای موسوی بود و من آن شب که با موسوی صحبت کردم شنبه‌شب بود یعنی یک روز بعد از انتخابات و فردای آن روز آقای کروبی را دیدم. تعدادی از خانم‌ها که خانم‌های معروفی بودند و شخصیت‌های سیاسی که بعد از فتنه دستگیر و محکوم شدند اینها با من آمدند در اتاق نشستند. من اینها را که دیدم حس کردم بعضی مسائل را که نمی‌شود در حضور این افراد نااهل مطرح کرد، با این حال آنچه که وظیفه‌ام بود مطرح کردم و دو مطلب را برای موسوی تشریح کردم؛ اول اینکه به هر حال شما بعد از 20 سال دوری از مسئولیت اجرایی و سیاسی در جامعه و در حالی‌ که نسل‌های جدید شما را نمی‌شناسند، توانستی با چند جلسه تبلیغات توسط صداوسیما 13 میلیون رأی بیاوری و شما می‌توانید این رأی را حفظ کنید، حزب تشکیل دهید و ادامه فعالیت سیاسی کنید و در دوره‌های بعد چه بسا موفق شوید که برتری پیدا کنید. من این را برایشان تشریح کردم و امکانی که صداوسیما برایشان قرار می‌دهد و به ایشان گفتم صداوسیما به شما کمک می‌کند که این رأی و این تشکیلات را حفظ کنید و توسعه دهید. این یک بحثم بود برای ایشان و دیگر اینکه اگر شما می‌خواهید گفتگو کنید مشکلی نیست و صداوسیما فرصت گفتگو را فراهم می‌کند اما یک‌طرفه نمی‌توانید با مردم حرف بزنید و این‌ کار منطقی نیست. به موسوی گفتم بیایید در این فضا طراحی کنیم که گفتگوها دوطرفه باشد و حتی می‌تواند دستگاه‌های اداره‌کننده انتخابات مثل وزارت کشور و شورای نگهبان باشند، نه فقط شخصیت‌های سیاسی. ما این را قبول کردیم در حالی‌که هیچ عرف نیست که شخصی که در چنین شرایطی که فضا را متشنج کرده، حالا بخواهد بیاید در یک گفتگو نظام را هم متهم کند ولی بالاخره وظیفه رسانه ملی این بود که اگر طرف دیگری آمد و توضیح داد می‌تواند این مباحثه یا مناظره‌ قابل انجام باشد.

* در مورد آقای کروبی من معتقدم که آقای کروبی دنباله‌رو آقای موسوی شد؛ لذا می‌خواهم بین آقای موسوی و آقای کروبی از این منظر فرق بگذارم. وقتی که روز بعد پیش آقای کروبی رفتم، اولا وارد منزل ایشان که شدم - افراد زیادی را که نمی‌خواهم اسم بیاورم دیدم که آنجا جلسه تشکیل داده بودند و مثل اتاق فکر در اتاق کناری مشغول گفتگو بودند. با بعضی‌ها سلام و علیک کردم. بعضی از آنها تا من را دیدند خیلی تعجب کردند که اصلا من چطور راه پیدا کردم و چطور آمدم در این خانه. وقتی اینها را دیدم، پی بردم کار خیلی سخت است. اینها آقای کروبی را مدیریت روانی و اطلاعاتی می‌کردند. خوشبختانه به خاطر رابطه نزدیک و صمیمی‌ای که بنده با آقای کروبی داشتم توانستیم بنشینیم در یک اتاق خصوصی، در را ببندیم و دو تایی حرف بزنیم. در دوره‌ای که ایشان رئیس مجلس ششم بود و بنده معاون پارلمانی سازمان بودم، ایشان حامی جدی ما بود. آدم نمی‌تواند تاریخ را منکر شود. ایشان بارها با جریان تندروی مشارکت و مجلس ششم به خاطر صداوسیما درگیر شد. تا آنجا که این جریان رادیکال عزم جزم کردند که بودجه تولیدی سازمان را کلا قطع کنند و متاسفانه امثال آقای پورنجاتی که رئیس کمیسیون فرهنگی بود و تندروهای مشارکتی به طور جدی دنبال این ماموریت بودند که بودجه صداوسیما را قطع کنند اما یکی از کسانی که در همان کمیسیون به شدت مقابل ایشان ایستاد و درگیر شد و در حضور من فحش‌های خیلی رکیک خورد آقای مجید انصاری بود که ایشان به آنها می‌گفت که اگر درگیری‌های سیاسی با صداوسیما دارید نباید بودجه یک دستگاه ملی را قطع کنید. در آن مقطع آقای کروبی با این بی‌قانونی‌ها و تندروی‌ها مخالفت می‌کردند و با ایشان در آن مقطع رفاقت داشتیم. شخصیت آقای کروبی یک چنین شخصیتی بود.

* به نظر من آقای کروبی از طراحان فتنه رودست خورد. من در آن ملاقات به وی گفتم که آقای کروبی، آنجا که سعی کردی خودت باشی یک رأی قابل توجه داشتی، این‌دفعه شما کار را واگذار کردی به این افراد و رأی نیاوردی. گفتم که آقای کروبی شما همیشه ویژگی‌تان این بوده که آدم مستقلی بوده‌اید. بارها با خود من درد دل کردید و خصوصی گفتید که این آقایان تندرو در مجلس فلانی و فلانی خیال کردند هر چه در این مجلس تصمیم گرفتند، کروبی باید مطیع آنها باشد، من همان کروبی‌ای هستم که کذا و کذا یعنی آقای کروبی با اینها درگیر بود و جایگاهی برای ایشان قائل نبود و مقابل اینها می‌ایستاد. احساس کردم اخبار غلطی هم به ایشان گفته‌اند و حرف‌های غلطی راجع به انتخابات می‌زد. مثلا ایشان گفت این صندوق‌ها را که می‌روند می‌شمارند برخی دیده‌اند صندوق‌ها یک قیف‌هایی دارند که اطرافش رأی‌های مردم است ولی آن قیفش رأی‌هایی است که قبلا آماده کرده‌اند و در آن صندوق می‌ریزند و کسی نمی‌فهمد، بعد اینها را می‌آورند بیرون و می‌شمارند. گفتم آقای کروبی تعجب می‌کنم از شما. چطور در هزاران صندوق کسی قیف درست کند و این همه آدم ناظر نبیند؟ چرا چشم‌ها را می‌بندید؟ کدام ناظر شما این قیف‌ها را دیده؟ البته ما بعدها فیلم‌هایی نشان دادیم که سر صندوق‌ها شمارش شده و همه نمایندگان کاندیداها امضا کرده‌اند. آنها را آوردیم و نشان دادیم و این هم جزء برنامه‌های آگاهی‌بخش سازمان بود. یکی از حلقه‌های آگاهی‌بخش ما این بود که آمدیم همان فیلم‌هایی را که نشان می‌داد امضا کرده بودند و نماینده‌های آنها هم بودند پخش کردیم.

* فیلم‌ها و مستنداتی که اینها تولید کردند بسیار هنجارشکن و غیرقانونی بود و از نظر قانونی پخش آن مستندها امکان‌پذیر نبود. آن شورای سه‌نفره قانوناً قبول نکرده بودند و ضمنا آن آقایان و از جمله خود من با آقای کروبی صحبت کردم که مستند اصلاح شود. ایشان گفت یا عینش را باید پخش کنید یا اگر ذره‌ای از آن را کم کنید من می‌گویم که فیلم سانسور شده و نمی‌خواهم پخش کنید و ما چاره‌ای نداشتیم جز اینکه متوسل به رهبری شویم. دو ساعت مانده به پخش فیلم آقای کروبی، از رهبری استفتاء کردیم که چه کنیم؟ آقای حجازی به ما خبر دادند که ایشان فرمودند سختگیری نکنید. برداشت ما از پاسخ این بود که مستند پخش شود؛ لذا ما کل آن نوار را که به خاطر همه تخلفاتشان قابل پخش نبود، پخش کردیم. دلیلش هم این بود که رهبری فرموده بودند ما می‌خواهیم اعتماد حاکم باشد و انتخابات زیر سوال نرود، این دوستان قهر نکنند و کسی دلخور نشود. واقعا در این فضاها حضرت آقا مماشات فرمودند.

بنابراین من نتیجه می‌گیرم که آقای کروبی دنباله‌رو آقای موسوی شد، من موسوی را رأس فتنه می دانم و نقطه ثقل فتنه می‌دانم و آقای کروبی ناخودآگاه به دنبال جوی که ایجاد شد بازی او را خورد البته نمی خواهم بگویم آقای کروبی کلاً اطلاعی نداشت و او را مبرّا کنم و از نظر ما این دو نفر سران فتنه محسوب می شوند، ولی محور لجاجت، انحراف و خیانت موسوی بود.

* من محوریت فتنه و طراحی آن را از خارج از کشور می‌دانم.

* بعضی‌ها یک مقدار موضع گرفتند که چرا ما قبل از انتخابات با آنهایی که نامزد احتمالی بودند، نشستی داشتیم. نوارش هم موجود و محفوظ است. جلسه خوبی بود و در واقع حرف ما به این آقایان این بود که اگر شما آمدید در انتخابات، ما از الان با شما شرط کنیم که چارچوب قانونی این است و مسیر ما قانون است، ضمن اینکه ما به شما این امکانات را خواهیم داد تا نروید دنبال خیلی از کارهای دیگر و سرمایه‌گذاری و تبلیغات. لازم نیست شما حتی یک ریال خرج کنید. اینجا دیگر افراد سرمایه‌دار موثر نیستند، افراد پرنفوذ تعیین‌کننده نیستند. آقای روحانی قبل از انتخابات در نظرسنجی‌ها کمتر از یک درصد رأی داشت، یعنی دو دهم یا سه‌دهم درصد قبل از تبلیغات رأی داشت. من خودم بعضی نظرسنجی‌ها را اگر بعضی از نامزدها می‌خواستند استنکاف نمی‌کردم و به آنها می‌گفتم؛ مثلا آقای فلاحیان یک بار سوال کردند که من چقدر در نظرسنجی‌ها‌ رای دارم، به ایشان گفته شد یک‌دهم درصد. ایشان گفت ده درصد؟ گفتیم نه یک‌دهم درصد. یعنی شاید تصورش این بود که ده درصد است ولی واقعیتش را می‌گفتیم و برای آقای روحانی هم یکی دو بار پیش آمد، ایشان از من سوال کرد و من به ایشان می‌گفتم. خب آقای روحانی قبل از انتخابات در نظرسنجی رأی کمی داشت ولی بعد از دو برنامه تلویزیونی ایشان توانست یک‌دفعه طبق نظرسنجی‌های ما که برای روزهای آخر پیش‌بینی کرده بودیم به صورت جهشی بالا برود. این امکان را رسانه نظام فراهم می‌کند. آیا آقای روحانی پولی دارد یا سرمایه‌دارها با آقای روحانی بودند یا یک پول هنگفتی دارد که بیاورد در انتخابات؟ اصلا پولی هم باشد تاثیری نداشت. صداوسیما آن جلسه را گذاشت و خیلی هم موثر بود، بعضی‌ها انتقاد کردند که این هنوز مشکل قانونی دارد و در شورای نگهبان صلاحیت‌ها احراز نشده ولی کار ما کاملا قانونی بود.

* یکی دو سال است که خاتمی در گزارش‌های صداوسیما جزء سران فتنه معرفی نمی‌شود. در مورد آقای خاتمی من معتقدم همین جریان و همین اتفاق آقای کروبی به یک شکل دیگری در مورد آقای خاتمی هم صادق است. موسوی با خاتمی هم روراست نبود. من برداشتی که از حضور این شخصیت‌ها در صحنه انتخابات دارم این بود که موسوی تا آخرین لحظه تکلیف جریان اصلاحات را روشن نمی‌کرد؛ لذا اگر خاطرتان باشد آقای خاتمی علیرغم اینکه خیلی برایش سخت بود در یک فضای بسیار سردی - که شما وقتی فیلم اعلام کاندیداتوری ایشان را می بینید کاملا این فضای سرد را احساس می‌کنید - آمد و اعلام کاندیداتوری کرد، وقتی آقای موسوی علی‌رغم اینکه گفته بود نمی‌آید یا معلوم نیست چه می‌شود اعلام کاندیداتوری کرد، آقای خاتمی عقب نشست.

* وقتی من بعد از دوم خرداد از ارشاد بیرون آمدم، به اصرار آقای شمخانی معاون پارلمانی وزارت دفاع شدم. واقعا علاقه‌مند نبودم. بیش از چهار بار آقای شمخانی با من صحبت کرد و اصرار کرد. بعد که خدمت رهبری مطرح کرده بود و ایشان هم تایید فرمودند، بنده مجبور شدم بروم. وقتی آقای شمخانی بنده را به عنوان معاون پارلمانی انتخاب کردند، بلافاصله انعکاس وسیعی در جریان دوم خرداد داشت و آقای موسوی لاری که معاون پارلمانی رئیس‌جمهور بود اصلا بر نمی‌تافت که جلسه معاونین پارلمانی که یک جلسه سیاسی است به قول ما سوراخ بشود؛ کما اینکه یک بار در جریان 18 تیر 78 که آن همه در فتنه 78 جنایت‌ها کردند در یکی از جلسات که مرحوم آقای صدوقی - خدا رحمتش کند - رئیس جلسه بود، آقای تاج‌زاده را دعوت کردند تا در یک کلاس آموزشی، معاونین پارلمانی را توجیه کند که در جریان کوی دانشگاه چه اتفاقی افتاد و با قرائتی که خودشان داشتند فتنه 78 را توضیح دهند. خب در همان جلسه وقتی که آقای تاج‌زاده مسائلش را گفت همه به عنوان معاونین پارلمانی یادداشت کردند و پذیرفتند، بنده در آنجا اجازه گرفتم و به اندازه آقای تاج زاده حرف زدم و تمامی حرف‌هایش را نفی کردم و با مثال‌های روشن و با مستندات، غلط‌ بودن حرفش را ثابت کردم، به طوری که جلسه کاملا خنثی شد. خدا رحمت کند آقای صدوقی معاون رئیس‌جمهور بود در جمع‌بندی گفت خیلی خب - با همان لهجه شیرین یزدی - حرف‌های ایشان را شنیدید، حرفهای آقای ضرغامی را هم شنیدید، بروید هر کسی جمع‌بندی‌ای برای خودش بکند. این نشان می‌دهد که اینها خیلی برایشان سخت بود که من وارد بشوم.

* دو سه تا از این بزرگان دوم خرداد حتی رفتند در وزارت دفاع به آقای شمخانی گفتند که شما حق ندارید کسی مثل ضرغامی را بیاورید در دولت دوم خرداد. در یک چنین فضایی وقتی آقای شمخانی با آقای خاتمی صحبت کرد با نظر متفاوت آقای خاتمی مواجه شد که حتما باید ضرغامی بیاید و هیچ اشکالی ندارد. با اصرار ایشان بنده رفتم معاونت را قبول کردم و ماندم ولی باز هم تا شش ماه آقای موسوی لاری با اینکه من جایگاه قانونی داشتم من را به جلسات معاونین پارلمانی وزارتخانه دعوت نمی‌کرد و به جلسات پارلمانی که یک هفته در میان بود دعوت نمی‌شدم و بعد هم فهمیدم اصلا از لیست دستگاه‌های دولتی اسم وزارت دفاع و پشتیبانی را خط زدند، یعنی اصلا اسم ما در فایل برای دعوت نیست! برای من هم خیلی مهم نبود در این جلسات بروم. ولی شش ماه بعد یک یادداشتی به آقای خاتمی دادم، یادداشت را هنوز دارم، به آقای خاتمی نوشتم این بچه‌بازی‌ها چیست معاون پارلمانی شما انجام می‌دهد؟ اگر شما راضی بودید و من آمدم معاون یک دستگاه دولتی شدم و صبح تا شب داریم برای دولت کار می‌کنیم چرا به جلسه دعوت نمی‌کنند؟ آقای خاتمی وقتی شنید خیلی عصبانی شد و یک تذکر جدی به آن معاونت مربوطه داد و هفته بعد ما را دعوت کردند، اتفاقا هفته بعد که رفتیم خیلی خندیدند و همه صلوات فرستادند چون می‌دانستند قصه چیست. آقای خاتمی یک چنین روحیاتی هم داشت و من فکر می‌کنم قضیه آقای خاتمی هم مثل کروبی طور دیگری پیش رفت و ایشان هم بازی خورد. آقای خاتمی اگر می‌خواست از جایگاه و موقعیتی که داشت استفاده درست کند واقعا صحنه متفاوت می‌شد و اینطور نبود که موسوی او را دنبال خودش بکشد. این باور آقای خاتمی شده بود که اگر حقیقت را بگوید از اینها عقب می‌ماند اما این وضع که نباید تکلیف یک عنصر سیاسی را روشن کند.

* صداوسیما الان دنبال افزایش فاصله‌ها نیست. صداوسیما به خاطر جایگاهی که دارد دنبال انسجام است. توصیه رهبری به ما این است. خیلی جاها خیلی از افراد حرف‌هایی نادرست می زنند، منتها اینها در نظام حضور دارند و نباید صداوسیما علیه آنها حرفی بزند.

* در مورد آقای احمدی‌نژاد حرف زیاد دارم. من جزء اولین حرف‌هایی که به آقای روحانی زدم این بود که آقای روحانی، آقای احمدی‌نژاد در سال‌های اول به صداوسیما بی‌اعتماد شد، یعنی اخباری که در چارچوب نقد مطرح می‌شد را تحمل نمی‌کرد. اگر خاطرتان باشد راجع به یک بحثی مثل گوشت 6 هزار تومانی یا 4 هزار تومانی گزارشی رفتیم و دعوایی راه افتاد و روزنامه‌های آن موقع عکس‌های ما را کنار هم می‌گذاشتند که ضرغامی می‌گوید گوشت 6 هزار تومان، احمدی‌نژاد به زور می‌گوید 4 هزار تومان و این دعوا بالا گرفت. آقای احمدی‌نژاد بعد از یک مدت علی‌رغم اشکالاتی که ممکن بود در بعضی برنامه‌ها وجود داشته باشد و احیاناً حرمت رئیس‌جمهور رعایت نشود یا انتقادهایی بی‌جا بکنند (مثلا در رادیو جوان یا در جاهای دیگر) اما ایشان متوجه شد که مدیریت کلان صداوسیما و راهبردهای صداوسیما و رئیس صداوسیما به هیچ‌وجه دنبال تضعیف او نیستند. نگاه آقای احمدی‌نژاد درست شد و تغییر کرد. ما در سال‌های آخر حالا اگر - به زعم بعضی‌ها - خیلی تند به آقای احمدی‌نژاد انتقاد می‌کردیم ولی هیچ وقت آقای احمدی‌نژاد نگاهش نسبت به رسانه ملی عوض نشد، یعنی این ذهنیت را پیدا نکرد که الان صداوسیما کمر بسته که دولت را تخریب کند و ایشان خیلی صبوری می‌کرد و می‌دانست صداوسیما خیرخواه اوست و دنبال زدن او نیست.

* در گزارش صدروزه که دیدید ما برای همه وزرا یک بسته صدروزه بستیم از دولتی‌ها خواستیم بیایند. این بی‌سابقه بوده. ما برای آقای احمدی‌نژاد این کار را نکردیم. البته نه اینکه بخواهیم به دولت آقای روحانی مجال بیشتر بدهیم، نه، تجربه‌های رسانه‌ای بیشتر می‌شود، اصلا تجربه می‌کنیم که اگر این گزارش‌ها را در یک بسته ببندیم و صد روز را بالای آن بزنیم. این یک مدلی می‌شود تا دیده شود. این را بگذارید پای تجربه رسانه ملی. ربطی به افراد ندارد. معاون سیاسی من به من گفت که بعضی از وزرا یا اعضای هیأت دولت آقای روحانی همکاری نمی‌کنند و نمی‌آیند در گزارش‌ها. من در جلسه دولت این موضوع را مطرح کردم و آقای روحانی در تأیید صحبت بنده تذکر جدی به همه وزرا داد که این بحثی که فلانی مطرح می‌کند و چارچوبی که برایتان طراحی کردند، همه شما موظفید گزارش کارتان را بدهید. اما خیلی وقت‌ها این اتفاق نمی‌افتد. یک مسئله‌ای پیش می‌آید و ما یک مسئول دولتی را می‌خواهیم، حالا نیست یا تنبلی می‌کند یا نمی‌خواهد بیاید. در همه دولت‌ها هم این مسأله را داریم.

* به آقای روحانی گفتم ما یک تجربه‌ای داشتیم، آقای احمدی‌نژاد یک مقدار دیرتر متوجه شد که صداوسیما واقعا نمی‌تواند با رئیس‌جمهور نباشد. صداوسیما با رئیس‌جمهور است. ما با شماییم، شما بیایید از این تجربه استفاده کنید. فاصله‌ای که آقای احمدی‌نژاد طی کرد که به این نتیجه رسید، شما این فاصله را بردارید. یعنی این فاصله را کوتاه کنید. شما از این تجربه استفاده کنید. باز هم تاکید می‌کنم علی‌رغم انتقادات جدی سازمان به برخی عملکردهای دولت، روابط دوستانه و حسنه ما با ایشان (احمدی‌نژاد) به‌ هم نخورد و این اعتماد دوطرفه حفظ شد.

* (صداوسیما مناظره روحانی - احمدی‌نژاد را برنامه‌ریزی و پخش می‌کند؟) این را اصلا واردش نشوید چون این اتفاق نمی‌افتد.

* سال 88 من شخصا به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد کردم که شما درست است که باید 20 دقیقه بیایید توضیح دهید و پاسخ دهید ولی شاید اگر پاسخ ندهید بهتر است. این نظر شخصی بود. خب ایشان تشخیصش این بود که این حق قانونی من است، آمد و جواب داد. اما در مورد افراد دیگری که در آن مناظره نبودند و کاندیدا هم نبودند، خب طبیعی است که بحث‌ها و تحلیل‌های زیادی می‌شد. ممکن بود اسم یک شخص حقیقی برده شود، ممکن بود اسم یک مسئول دستگاهی به عنوان اینکه آن دستگاه فلان کار خیلی ناشایست را انجام داده، فلان لطمه را به کشور زده، عملکردش باعث شده که خیانت محسوب بشود به کشور، به هر حال رئیس آن دستگاه مسئول است؛ بنابراین بعد از انتخابات من علاقه‌مند بودم که بعضی افراد بیایند. برای صداوسیما هم خوب بود یعنی منعی نداشتیم ولی آنقدر شاکی‌ها زیاد بودند و بخشی از این هم خود دولتی‌ها بودند، آنها هم نامه‌های زیادی نوشتند و گفتند که این نامزد مثلا موسوی یا کروبی در صحبت‌هایشان چنین اتهامی را به ما که مسئول این دستگاهیم زدند حتما ما باید بیاییم مردم را توجیه کنیم، خب این تبدیل شد به یک فهرستی که اگر شما می‌خواستی اینها را بیاوری 6 ماه باید همه شبکه‌ها را تعطیل می‌کردیم تا جواب بدهند. عملا چون شاکی‌ها زیاد شدند باید طور دیگری عمل می‌شد و منطقی نبود نامه ایشان (هاشمی رفسنجانی) خوانده شود. اصلا در مورد همه افراد چه آقای ناطق نوری چه آقای هاشمی و چه دیگران اصلا ممکن نبود.

* در مناظره‌های 92 من از آن عکس نشان دادن‌ها دفاع می‌کنم به خاطر اینکه می‌توانست یک روش جدیدی باشد که اگر با آن برخورد مثبت می‌شد می‌توانست یک فضایی ایجاد کند تا مردم نگاه رئیس‌جمهور را نسبت به آن تصویر و عکس بشناسند و بفهمند.

* من یکی از سیاست‌هایی که در شروع کارم در سازمان انجام دادم این بود که درب آرشیو سازمان را به روی آنتن باز کردم. این را همه می‌دانند یعنی تصاویر انقلاب حتی مثلا دفاعیات خسرو گلسرخی را که هیچ‌کس فکر نمی‌کرد پخش شود، پخش شد. الان هم دارد پخش می‌شود. روزی ما رفتیم در خیابان‌ها و شعار دادیم و با همه وجود گفتیم نخست‌وزیر ایران مهندس مهدی بازرگان اما این بعداً در تلویزیون حذف شد فکر کردند بازرگان صرفاً یک اسمی است که از این طرف تاریخ آمده و از آن طرف رفته! ما این شعارها را دوباره پخش کردیم. دولت موقت را با همه افرادش نشان دادیم که با مرحوم بازرگان به مسجد دانشگاه رفتند. دوربین ما تک‌تک اینها را نشان می‌داد، البته خیلی‌ها می‌گفتند این کارها درست نیست و شما دارید اینها را زنده می‌کنید. اصلا توجه نکردیم. از آن مهم‌تر تصاویری که درگیری‌های انقلاب را نشان می‌داد مخصوصا شب 21 بهمن که مردم ریختند تانک‌ها را آتش زدند و ... خیلی از اینها ممنوع شده بود. برخی خیال می‌کردند اینها آموزش آشوب خیابانی و دعوت به آشوب به جوان‌های امروز باشد. من اصلا اینها را قبول نداشتم و می‌گفتم جوان‌ها و نسل‌های جدید باید بفهمند که پدرانشان چطور این انقلاب را جلو بردند.

* اولین جمله‌ای که آقا به من فرمودند این بود که دلیل اصلی‌ای که شما انتخاب شدید این است که حزب‌اللهی هستید. شما حزب‌اللهی هستید که دارید می‌آیید در این جایگاه. برای ایشان این موضوع خیلی مهم بود.

* وقتی احساس کردم یک عده شرور در ایام فتنه در خیابان‌ها راه افتاده‌اند و حزب‌اللهی‌ها را کتک می‌زنند و ناامنی ایجاد می‌کنند، من خودم این را با شجاعت اعلام می‌کنم من گفتم اینهایی که مردم را می‌زنند مثلاً موتور سواری بود که خانمی آمد و از او دفاع کرد، اینها را نشان دهید، بعد دور تصویر آن شرور یک خط می‌کشیدیم و ضربدر می‌گذاشتیم، می گفتیم این کیست معرفی کنید. بعضی‌ها می‌گفتند این کار یک کار بدی است، گفتم نه. مگر من برای خودم دارم چیزی جمع می‌کنم؟ من الان برداشتم این است که رسانه ملی در خدمت انقلاب است، این آدمی که این کار را کرده فردا در محله خود معرفی شود، دیگر کسی جرأت نمی‌کند بیاید از این شرارت‌ها بکند.

* امروز مسئله بودجه برای صداوسیما که کار رسانه‌ای انجام می‌دهد واقعا جدی شده است. کمبود بودجه روی حجم تولید خیلی اثر منفی دارد ولی روی جهت‌گیری، نه.

نسرین ستوده کیست؟ + تصاویر


تبار شناسی یاران خاتمی؛
جایزه ساخاروف که با پادویی شیرین عبادی به ستوده رسید یکی از روش‌های جدید دستگاه‌های جاسوسی استکبار برای رساندن دست مزد به پادوهایشان در کشورهای هدف می‌باشد.
به گزارش مشرق، نسرین ستوده لنگرودی در سال 1342 در تهران متولد شد. وی بنا به قول خودش در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده و با این حال که تظاهر به کشف حجاب کرده، خود را فردی مذهبی می‌داند.

 پدر و مادر وی 6 کلاس بیشتر سواد نداشتند و صاحب 4 فرزند(دو دخترو دو پسر) بودند. مادرش خانه‌دار و پدرش کاسب بود. بنا به گفته ستوده مادرش به شدت به اعتقادات مذهبی پایبند بوده ولی فرزندانش را همیشه آزاد می‌گذاشته است و پدرش نیز به شدت تمایلات مردسالارانه داشته و حتی زمانی که خواهر وی به دنیا می‌آید مادرش را مورد عتاب قرار می‌دهد. 

نسرین ستوده تظاهر به کشف حجاب کرده است

پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه شهید بهشتی در سال 1370 از آن‌جا که در دانشگاه جذب گروهک ملی مذهبی شده بود، به نشریه «دریچه گفت و گو» به مدیر مسئولی کیوان صمیمی می‌رود و در آن‌جا به عضویت هیئت تحریریه در می‌آید.

وی در این نشریه مسئولیت سرویس اجتماعی را برعهده داشت. او نقطه اشتراک کارکنان این نشریه را در اپوزوسیون بودنشان می‌داند. این نشریه که مروج دیدگاه‌های سوسیال دموکرات‌ها بود پس از 6 شماره به دلیل تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی توقیف می‌شود. ستوده در سرویس اجتماعی این نشریه تلاش می‌کرد تا گفتمان هویت ملی و باستان‌گرایی را به جای هویت دینی و اسلامی بنشاند، در همین راستا به سراغ حبیب‌الله پیمان، حسین بشیریه و مهدی بازرگان رفت تا در قالب مصاحبه، ضمن انتشار افکار منحرف و التقاطی آن‌ها مقاصد شوم خودش را پیش ببرد.

نسرین ستوده در کمپ امدادگران

نسرین ستوده اولین نفر سمت چپ در چادر امدادگران زلزله بم 1382

در همان سال در نشریه «دریچه گفت و گو» مجموعه مقالات و مصاحبه‌هایی را از عناصر ضد انقلابی چون شیرین عبادی( وکیل مدافع بهائیان، همجنس بازان و تروریست‌ها) و مهرانگیز کار(جاسوس سازمان سیا و همسر سیامک پورزند) برای 8 مارس به اصطلاح روز زن آماده کرده بود که با مخالفت کیوان صمیمی مواجه شد و در نشریه به چاپ نرسید. وی بعدها در این خصوص گفت که دلیل مخالفت صمیمی با انتشار آن مطلب، عدم اعتقاد صمیمی به حقوق زنان بوده است.

پس از این شکست وی به فکر این افتاد تا برای حقوق خودش فعالیت بکند، به دلیل همین فعالیت‌هایش مورد تمسخر هم‌فکرانش و حتی زنان نیز قرار گرفت.نسرین ستوده در نشریه «دریچه گفت و گو» با رضا خندان آشنا می‌شود و در سال 1373 با وی که گرایشات چپ داشت ازدواج می‌کند.

منصوره شجاعی و نسرین ستوده

نرگس محمدی-نسرین ستوده-منصوره شجاعی-عبدالفتاح سلطانی- سالگرد تاسیس کمپین گسترش فحشا

در سال 1374 در آزمون کانون وکلا شرکت می‌کند اما به دلیل اقداماتی که علیه امنیت ملی کرده بود اجازه دریافت پروانه وکالت را به وی نمی‌دادند تا اینکه در سال 1382 با حمایت دولت لیبرال و تساهل‌گرای خاتمی و با تلاشی که فریده غیرت(وکیل عناصر ضد انقلاب) می‌کند وی موفق به دریافت پروانه وکالت می‌شود. پس از دریافت پروانه وکالت اولین پرونده ضد امنیتی را که بر عهده گرفت پرونده رویا طلوعی بود.

در دوره دوم خرداد نیز وی مقاله‌نویس روزنامه‌های زنجیره‌ای بود. اولین مقاله‌اش در روزنامه جامعه(به مدیر مسئولی حمیدرضا جلایی‌پور) با موضوع مجرمین امنیتی چاپ شد. سپس در روزنامه‌های دیگری چون، توس(به مدیر مسئولی محمدصادق جوادی‌حصار و سردبیری ماشاالله شمس‌الواعظین) و صبح امروز(به مدیر مسئولی سعید حجاریان) مقالاتی به نام زنان ولی به کام ضد انقلاب به چاپ رساند.

نسرین ستوده

26 اسفند 86 

در زمان قتل‌های زنجیره‌ای وی به لطف عنوان حقوقی اش اقدام به جوسازی علیه نظام اسلامی می‌کرد. وی همچنین در این دوران دست به تهیه جزوه‌ای با موضوع مجرمین سیاسی-بخوانید مجرمین امنیتی- زد تا از این طریق راه فراری برای همپالگی‌هایش که پس از فرو نشستن غبار فتنه یکی یکی به جرم ضربه زدن به  نهاد ایجاد امنیت کشور به دست قانون سپرده می‌شدند، پیدا کند.

نسرین ستوده

رضا خندان و نسرین ستوده در مراسم تشییع جنازه فروهرها

ستوده در سال 1382 پس از دریافت پروانه وکالت بلافاصله به گروهک شیرین عبادی موسوم به کانون مدافعان حقوق بشر پیوست و به فعالیت‌های رایگان حقوق بشری و پذیرفتن وکالت محکومان امنیتی پرداخت. او مبالغی را که توسط محکومان امنیتی به وی داده می‌شد رد می‌کرد اما وجوه رسیده از سوی  طرف غربی را با ولع قبول می‌کرد.

ستوده ضمن مصاحبه با رسانه‌های رسمی سازمان‌های جاسوسی استکبار اقدام به ایجاد جنگ روانی علیه نظام اسلامی می‌کرد.

وی در سال 1385 به بهانه دفاع حقوقی به کمپین یک میلیون امضاء – بخوانید کمپین گسترش فحشا- می‌پیوندد. او که خود را یکی از پرچمداران مبارزه برای به اصطلاح احقاق حقوق زنان می‌داند با نقل خاطره‌ای از جلسه هم‌قطاران ملی مذهبی‌اش که او و کسانی که این مسائل را مطرح می‌کنند را اسب سرکش خطاب کرده است، خودش را یک مبارز مقاوم معرفی می‌کند.

کمپین یک میلیون امضا

سالگرد کمپین گسترش فحشا در رشت

ستوده با این‌که فعالیت‌های فمینیستی اش را با همکاری نوشین احمدی خراسانی که در نشریه «دریچه گفت و گو» باهم آشنا شده بودند شروع کرد، اما معتقد است که شیرین عبادی پرچمدار این حرکت است و او اولین کسی است که بحث به اصطلاح حقوق زنان را به مطبوعات کشاند. ستوده درحالی دم از اعتقادش به اسلام می‌زد که به قول خودش در دوران دانشجویی با خواندن قانون جزا آتش می‌گرفته است. این درحالی است که قانون جزای جمهوری اسلامی برگرفته از قرآن و روایات اهل‌بیت(ع) می‌باشد.

وی مدتی نیز به انجمن حمایت از حقوق کودکان پیوست و در آن‌جا به مدت دوسال عضو هیئت مدیره این انجمن بوده است. این انجمن درپوشش به اصطلاح حمایت از حقوق کودکان با آموزشی که به آن‌ها می‌دهد آن‌ها را به سربازان جنگ نرم دشمن تبدیل می‌کند.

نسرین ستوده و جنبش سبز

نرگس محمدی-نوشین احمدی‌خراسانی-نسرین ستوده- نشست درباره نقش زنان در فتنه 88 در سایت ضد انقلابی مدرسه فمینیستی

نسرین ستوده در سال 1386 به شورای ملی صلح که توسط همفکران ملی مذهبی‌اش، در زمان پیروزی‌، ایستادگی و مقاومت ملت ایران در برابر تهدیدهای تو خالی و تحریم‌های بی‌اثر و با هدف منحرف کردن اذهان مردم و شکستن سد آهنین آنان تشکیل شده بود، می‌پیوندد.

در سال 1387 نیز به پاس خوش خدمتی‌هایی که به اربابان آمریکایی‌اش کرده بود مورد تفقد آن‌ها قرار گرفت. آمریکایی‌ها تصمیم گرفته‌ بودند این‌بار مزد وی را در پوشش جایزه حقوق بشر به وی اهدا بکنند. در روز 20 آذر این جایزه در شهر میرانو ایتالیا به وی اهدا گردید.

پس از شروع فتنه و دستگیری عناصر ضد انقلاب، مرتبطین با گروهک تروریستی منافقین و تروریست‌هایی چون آرش رحمانی‌پور(عضو گروهک تروریستی تندر) و زهرا بهرامی(عضو گروهک تروریستی تندر) وی به سرعت با خطی که از خارج از کشور توسط شیرین عبادی می‌گیرد، وکالت این تروریست‌ها و ضد انقلاب‌هایی که امنیت مردم را به خطر انداخته بودند برعهده می‌گیرد.

نسرین ستوده در زندان

نسرین ستوده پس از اینکه به دست قانون سپرده شد

گفتنی است که برخی از مرتبطین با گروهک تروریستی منافقین پس از دستگیری به این مطلب اعتراف کرده‌اند که ستوده در پوشش کلاس‌های آموزش حقوق شهروندی آموزش‌های فرار و فریب از دست ماموران قضایی و امنیتی را به آن‌ها می‌داده است.

ستوده ضمن قبول وکالت محکومان امنیتی در اغتشاشات و آشوب‌های سال 88 حضور و نقش فعالی داشت. وی یکی از اعضای گروه مادران عزادار پارک لاله بود .

ستوده مادران عزادار

نسرین ستوده در تجمع مادران کشته‌شدگان حوادث 88 در پارک لاله


ستوده و زهرا رهنورد

گفت و گوی نسرین ستوده و زهرا رهنورد در 18 اسفند 88 

پس از دستگیری وی تمامی عناصر ضد انقلاب از زهرا رهنورد گرفته تا شبکه‌های وابسته به سازمان‌های جاسوسی استکبار و از سازمان عفو بین‌الملل(وابسته جورج سوروس) تا فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر به دبیری عبدالکریم لاهیجی (از اعضای سابق شورای ملی مقاومت و عامل ساواک ستم‌شاهی) و از سلطنت‌طلب‌ها تا گروهک تروریستی منافقین برای او سینه چاک کردند.

نسرین ستوده

نسرین ستوده در تجمع غیرقانونی روز 18 اسفند 88

وی بارها در زندان تلاش کرده تا خوراک لازم را برای جنگ روانی و فشار بیشتر به جمهوری اسلامی تهیه کند و توسط همسرش به بیرون زندان انتقال دهد. وی در حالی از ممنوعیت ملاقات با مادرش سخن به زبان می‌آورد که مادر وی به دلیل بیماری آلزایمر و ناتوانی امکان ملاقات را از دست می‌دهد و تاکنون هیچ منعی برای ملاقات با مادرش ندارد. او برای این‌که جنگ روانی بیشتری را علیه نظام ترتیب دهد حتی حاضر نیست با فرزندانش دیدار بکند که این بی‌مهری وی به فرزندانش به شدت مورد انتقاد دوستان زندانیش قرار گرفته است. جالب آن‌جاست که او به دلیل فشارها و شرایط نامساعد زندان دست به اعتصاب غذا زده در حالی که امکان تماس تلفنی برای وی مهیا بوده و حتی در یک دیدار به حدی کارکنان زندان به وی آسان گرفته‌اند که دخترش با موبایل از او فیلم گرفته و توسط همسرش رضا خندان برای رسانه‌های بیگانه فرستاده شده است.

نسرین ستوده

پیوند گروه مادران عزادار پارک لاله با کمپین گسترش فحشا در روز 18 اسفند 88

جایزه ساخاروف نیز که با پادویی شیرین عبادی به وی رسید نیز یکی از روش‌های جدید دستگاه‌های جاسوسی استکبار برای رساندن دست مزد به پادوهایشان در کشورهای هدف می‌باشد. وزیر خارجه آمریکا کیلینتون نیز نتوانست خوشحالی خود را از این اقدام پنهان کند و با دست پاچگی ضمن انتشار بیانیه‌ای پنجه چدنی آمریکا را از زیر دستکش مخملی حقوق بشر بیرون آورده و از وکیل مدافع ترویست‌های آمریکایی حمایت کرد.

نسرین ستوده

پادویی و گلو پاره کردن شیرین عبادی برای دوست صمیمی‌اش نسرین ستوده تحصن در مقابل سازمان ملل ژنو

*دیده بان