اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

جوان ترین وزرای دنیا + تصاویر


روزی که فهرست 18 نفره وزرای دولت یازدهم معرفی شد، وزرای اقتصاد و علوم جوان‌ترین‌های جمع بودند که با 53سال سن، میانگین سنی وزرا را به 58 سال می‌رساندند. اما وضعیت در بعضی از کشورها اینطور نیست. نمونه نزدیک، جوان 27ساله ای است که بر صندلی وزارت خارجه یکی از قدیمی ترین کشورهای اروپا تکیه زده است.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، اتریشی ها دیروز جوان ترین وزیر کشورشان را منصوب کردند. جوانی 27ساله که اگر سوابق جسته گریخته سیاسی اش را در 5سال گذشته نادیده بگیریم، هیچ تجربه ای از دنیای سیاست ندارد و به همین دلیل مخالفان زیادی پیدا کرده است.

سباستین کورتز که در 27سالگی صندلی وزارت امورخارجه اتریش را تصاحب کرد فعالیت سیاسی اش را در 22سالگی شروع کرد و قبل از رسیدن به وزارت، در سمت معاون وزیر کشور در امور مهاجرت فعال بود و با حفظ سمت، هدایت وزارت امور خارجه را هم عهده دار شد. او یکی از اعضای ارشد حزب مردم اتریش است که یک بار نامزد شرکت در انتخابات پارلمانی شد، اما نتوانست به این پارلمان راه پیدا کند. کورتز در سال 2011 به عنوان وزیر امور پیوستن به اتحادیه اروپا منصوب شده بود.

سباستین کورتز که یکی از 12 وزیر کابینه دولت اتریش است، اعلام کرده آموزش زبان آلمانی به اتباع خارجی را پیش از عزیمت آن ها به مدرسه ضروری خواهد کرد.

حنا 33ساله از پاکستان

سباستین کورتز در حالی جوان ترین وزیر خارجه تاریخ اتریش نام گرفته که همتای او در پاکستان هم همین لقب را دارد؛ حنا  ربانی 36ساله که از ۳۰ تیر ۸۹، یعنی وقتی 33ساله بود به عنوان اولین وزیر خارجه زن پاکستان و جوانترین آنها انتخاب شد. حنا در یکی از خانواده های مهم و سرشناس پنجاب متولد شده بود و طبق سنت شبه جزیره هند، مجبور بود وارد سیاست شود. حنا در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۸ به عنوان نماینده مجلس عوام پاکستان انتخاب شده و در سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ هم وزیر امور اقتصادی و دارایی این کشور بود.

وزیر پرحاشیه برلوسکونی

انتخاب وزرای جوان اما در ایتالیا هم سابقه دارد. سیلویو برلوسکونی در روزهایی که نخست وزیر ایتالیا بود، یک عضو جوان و پرحاشیه را به کابینه اش اضافه کرد تا سکاندار وزارت جوانان و فرصت های برابر این کشور باشد. مارا کارفانیا وقتی به وزارت رسید ۳۳ ساله بود و از سال ها قبل در عرصه مد و زیبایی فعالیت داشت. او در سال ۱۹۹۷در مسابقات زیبایی ایتالیا شرکت کرده بود و بعد از آن در یک شبکه تلویزیونی متعلق به برلوسکونی مشغول به کار شده بود.


کارفانیا، همان زنی بود که باعث شد برلوسکونی در برابر ملت ایتالیا از همسرش ورونیکا عذرخواهی کند. او در مراسمی به کارفانیا گفته بود: «حاضرم با تو ازدواج کنم اما متاسفانه نمی شود، چون همسر دارم!» این جملات ورونیکا را آنقدر عصبانی کرد که در نامه ای به یکی از روزنامه های ایتالیایی از شوهرش خواست عذرخواهی کند!

وزارت یک روزه دختر 16ساله

رکورد کم سن و سال ترین وزیر دنیا اما در اختیار یک دانش آموز فلسطینی است که تنها به مدت یک روز وزارت را تجربه کرد. بشائر عثمان دختر 16 ساله ای بود که چند ماه قبل مسئولیت وزارت حکمرانی محلی تشکیلات خودگردان فلسطین را بر عهده گرفت تا در طرح نوآورانه ای که این وزارتخانه برای تجربه اندوزی جوانان تدارک دیده بود، شرکت کند. به اعتقاد وزارت حکمرانی محلی فلسطین این اقدام می توانست بازتاب های  مثبتی بر فرآیند ساختن کشور مستقل فلسطین داشته باشد.

بشائر عثمان به محض در  اختیار گرفتن مسئولیت این وزارتخانه به تعدادی از نهادهای رسمی نامه فرستاد و برای دانش آموزان فلسطینی درخواست محافظ، سازماندهنده های عبور و مرور و مشوق های تحصیلی کرد.

جوان ترین وزیر ایران

لقب جوان ترین وزیر تاریخ ایران به دکتر حسین فاطمی می رسد که در سال 1331 وقتی 34ساله بود وزارت خارجه دولت مصدق را به عهده گرفت و در 10 ماهی که مسئولیت آن را به عهده داشت، با مخالفت های شدید محمدرضا پهلوی رو به رو بود.

دکتر فاطمی اگرچه در 37سالگی اعدام شد اما در جریان نهضت ملی شدن نفت از همکاران نزدیک مصدق بود. تا جایی که به گفته مصدق، فاطمی اولین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران را ارائه داد و در این راه به مصدق کمک های فراوانی کرد.

برچسب ها: وزیر ، دنیا ، جوان ، فهرست ، مشرق
مطالب مرتبط

از فاحشه‌گری وهابی تا لشگر سفیانی/ در رسانه از دشمن باخته‌ایم/ 'شام' مرز استراتژیک نظام اسلامی است


گفت‌وگو با عکاس و مستندساز پشت‌پرده شام
تروریست‌ها را آوردند سوریه تا آرماگدون راه بیندازند. در مقابل، از جاهای مختلف آمده‌اند در دفاع از حق بجنگند. به آقایی از افغانستان گفتم اینجا چه می‌کنی؟ گفت آمدم برای دفاع از انقلاب اسلامی! انقلاب اسلامی؛ جهانی است و ان‌‎شاءالله زمینه‌ساز ظهور حضرت حجت(عج).
مشرق - "روح‌الله رفیعی" عکاس و مستندساز جوان کشورمان است که مدتی در کشور سوریه، مشغول ساخت فیلم مستند از تحولات نظامی و امنیتی و اجتماعی این کشور بوده است.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی اخیر اوست که حاوی اطلاعات و مطالب جالب توجهی است.
*****

آنچه ما در مورد سوریه می شنویم این است که یک طرف محور مقاومت است. شما در آنجا چه دیدید؟ آیا این محور آنجا نمود عینی دارد؛ کسانی هستند که عینیت یافته یک تفکری مثل مقاومت باشند در مقابل نظام سلطه؟

بعد از فروپاشی شوروی یک قطب ماند آن هم آمریکا بود و هیچ رقیبی هم نداشتند تا اینکه دیدند یکه نگاه جدیدی در مستضعفین جهان به وجود آمده که آنها به آن می‌گویند خمینیسم. این قضیه کم‌کم قوت گرفت تا اینکه برای آمریکایی ها معضلی شد. آنها از سایه خودشان غولی ساخته بودند که کسی جرأت نمی‌کرد به این غول نزدیک شود. وقتی امام گفت "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند" این غول شکسته شد و ماهیت پوشالی‌اش دیده شد. حالا باید برای کسی که آمده تا بازی منطقه و دنیا را تغییر دهد چاره‌ای می‌کردند. این‌ها آمدند یک اسلامی را کنار این اسلام ناب که امروز علمدارش زعمای شیعه هستند، قدرتمند کردند که آن هم اسلام وهابی بود.

بعد از جریانات سال دو هزار و به هم خوردن این معادلات دیدیم در صحنه بین الملل روش آمریکایی زمین خورد. در نظریه‌های اقتصادی هم خورد زمین و چیزی برای ارائه نداشتند. وهابیت هم هیچ مدل زندگی نمی‌تواند ارائه دهد. تنها مدلی که می‌ماند برای آینده جهان، اسلام ناب است که باید این را مهارش کنند چرا که اگر بیاید اجازه سلطه و استعمار نمی‌دهد. یک تبلیغی از خمینیسم در جهان رفته بود و این باعث شده بود هر جا صحبت از اسلام می‌شود وهابیت سوار این موج شود و بهره ببرد. در آمریکا و اروپا اسلامگرا‌های افراطی به وجود بیایند که عشق جهاد داشته باشند، آن‌هم از نوع نظامی. خب باید چاره کنند این ها هم که دارند زیاد می‌شوند به قول خودشان 50 سال دیگر اروپا بدون جنگ و خونریزی می‌شود اروپای اسلامی و تا آمریکا ادامه پیدا خواهد کرد. باید تدبیر کنند و برای بستن راه اسلام ناب بعد رفتند سراغ سوریه.

سوریه پیشانی مقاومت بود آنها می‌خواستند دولت سوریه را بیندازند هر چقدر از شیعیان و طیف اسلام ناب کشته بشوند به نفع اسرائیل و غرب است. سلفی‌ها بعد از افغانستان رفتن در سومالی جمع شدند. سعودی ها آمدند در سوریه مساجد خانگی زدند مدلشان شبیه به اوانجلیست‌هاست که کلیسای خانگی می‌زنند. این‌ها آمدند مساجد خانگی زدند در هر دو یا سه کوچه خانه خریدند و تبدیل به مسجد کردند، مردم محله را جمع کردند و با مفتی‌ها و مبلغ‌هاشان را فرستادند روی مردم کار کردند. این ماجرا برای پنج سال پیش است، ظرف دو سال هم به نتیجه رسیدند، چرا؟ به خاطر این‌که رسانه‌های عربی داشتند شبانه روز کار می‌کردند. در کار میدانی هم قوی بودند و بین مردم کار می‌کردند. سوریه‌ای که بین مذاهب و ادیان مختلف چنان تنیدگی وجود داشت که هر کسی به دین خودش بود، کار به جایی رسید که سلفی‌گری و وهابی‌گری تنش ایجاد کرد. حتی بین سنی‌ها و وهابی‌ها. وهابیت یک چیز است و اسلام یک چیز دیگر. این‌ها هر کس وهابی نباشد دشمن خودشان می‌دانند. ایمن الظواهری اعلام کرد ما باید برای دفاع از اسلام برویم سوریه. دعوای سوریه، دعوای اپوزیسیون و نظام نیست. دعوا بین اسلام با وهابیت است که آمریکا این را تدارک دیده. امروز، مرز استراتژیک نظام اسلامی، شام است و ما باید برای دفاع از حدود انقلاب و اسلام و منافع کشورمان برویم آنجا کار انجام دهیم. آن‌طرفی‌ها هم فهمیدند سوریه مرز اسلام است. اما در داخل بعضی ها هنوز حواسشان نیست.

مسلمانان کشورهای دیگری که جزء محور مقاومت به حساب می‌آیند موضعشان نسبت به سوریه چطور است. خارج از فضای مرز‌بندی‌های جغرافیایی در لبنان، عراق، سوریه یا کشورهای دیگر که با دید مقاومت به این قضیه نگاه می‌کنند؟کشورهای اسلامی را خرد کردند، تکه تکه کردند الان از هر طرف تروریست‌ها را آوردند سوریه تا یک آرماگدون و قتلگاه راه بیندازند و مسلمانان را ذبح کنند. اما اتفاقی که در سوریه افتاده این است که شیعیان و اهل سنت از جاهای مختلف آمدند در سوریه و دارند در دفاع از حق می‌جنگند. مثال این‌که یک آقایی بود که از افغانستان آمده بود. گفتم تو اینجا چه می کنی؟ گفت آمدم اینجا برای دفاع از انقلاب اسلامی این انقلاب اسلامی منحصر به ایران نیست. جهانی است و ان‌‎شاءالله بتواند زمینه‌ساز ظهور حضرت حجت باشد.

آن افغانی چه تصوری نسبت به انقلاب اسلامی دارد. تصور ما این است که برای ماست. خارج از مرزهای ما چه سودی برای کسی که مثلا در افغانستان زندگی می کند دارد؟
یک دوستی می گفت شما زیر یک درختی ایستاده‌اید و نمی‌‍‌دانید قد و قامت این درخت چقدر است. نمی‌دانید چه عظمتی دارد. باید فاصله بگیریم تا بدانیم چه عظمتی دارد. در عربستان یک کتابفروش به من گفت اگر آمریکا حمله کند به ایران ما هم برای دفاع از انقلاب واقعی می‌آییم به جنگ با آمریکا. جای دیگر یک مصری تا فهمید ایرانی هستم مرا در آغوش گرفت و گفت شما اسلام را زنده کردید، خمینی اسلام را زنده کرد. حالا این افغانی که هم زبان ماست هم مذهب ماست به لحاظ قومیت و آداب و رسوم و فرهنگ بهتر آنچه را که بر زبان انقلاب جاری و ساری می‌شود، می‌فهمد. اردیبهشت‌ 57 کمونیست‌ها افغانستان را اشغال می‌کنند. بهمن همان سال انقلاب اسلامی در ایران پیروز می شود. همان‌وقت طی چند ماه چند هزار نفر در افغانستان مفقود می‌شوند. اسناد این‌ها تازه درآمده این‌ها را اعدام کردند و در گورهای دسته جمعی دفن کردند . در اسناد این‌ها روبه روی برخی از این اسم ها نوشته «خمینی» به خاطر محبت خمینی اعدام شدند. بعضی‌ها فقط جرمشان این بوده که عکس امام همراهشان بوده است. حالا من ایرانی انقلاب را مصادره کرده‌ام در مرزهای این گربه. ما می‌گوییم رهبر انقلاب زعیم شیعه است، شیعه هم یک آرمان جهانی دارد که ان‌شاءالله به ظهور حضرت حجت خواهد انجامید. پس زعیم من زعیم عالم است. ما انقلاب اسلامی را با نظام اسلامی اشتباه گرفته‌ایم .نظام اسلامی در مرزهای ماست و سیاست‌ها و قوانین این نظام برای ما ارزش‌مند است. اما انقلاب اسلامی فراتر از این مرزهاست. شصت زعیم کار را به اینجا رساندند و زعیم شصت و یکم هم الان پرچمدار است . وقتی یک جوان افغانی می‌گوید من برای دفاع از انقلاب آمده‌ام اینجا من ایرانی باید خجالت بکشم که هم انقلاب را به درستی نشناخته‌ام و هم برای آن کاری نکرده‌ام.

ما می ‌گوییم انقلاب شد در ایران و بعد از انقلاب ما به استقلال رسیدیم، به حکومت دینی رسیدیم. نسبت به قبل یک سری نیازهای ما یک سری خواسته‌های دنیایی ما و معنوی ما را برآورده کرده انقلاب که ما خودمان را نسبت بهش مقید می‌دانیم که پاسداری کنیم. حالا آن افغانی و لبنانی چه چیزی از انقلاب گیرش آمده که حاضر است از جانش برای حفظ آن مایه بگذارد؟متد علوم سیاسی این است که اگر انقلاب در ایران پیروز شده پس باید منفعتش به ایران برگردد و منافع ملت را تثبیت کند .اما این انقلاب به جهت ماهیت نرم افزاری و نظریه ای که داشته نمی توانسته در چارچوب مرزهای ملی بماند. یعنی اساسا ماهیتش ماهیت مکتبی بوده و این اصلا در مرز ملی قابل تعریف نیست .مرز ملی قد و قواره این را ندارد که تمام آن آموزه های مکتبی را در خودش پرورش بدهد و به حداکثرش برساند. لذا دست و پای انقلاب از مرز می‌زند بیرون. یعنی هر جا که یک جمع شیعه و یک ملت مسلمان و یک ملت مستضعف وجود داشته باشد از آموزه‌های مکتبی انقلاب اسلامی می‌تواند استفاده کند. این جریانی که با انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد، باعث شد هویت شیعی شکل بگیرد و صورت عینی پیدا کند. انقلاب اسلامی به تمام گروه‌های شیعی در تمام دنیا هویت داد. درست است که بعضی کشورها مثل عربستان، افغانستان، عراق حرکت‌های انقلابی را شروع کرده بودند اما خیلی‌هاشان به جهت عدم تمرکز رهبری در فرماندهی انقلاب زمین می‌خوردند. اما مدلی که امام پیاده کرد یعنی ولی فقیه جلو افتاد و به واسطه دین، مردم را متشکل کرد و یک حرکت انقلابی به‌ راه افتاد نتیجه بخش بود . ما از نظر آموزه‌های مکتبی به شیعیان گرا دادیم و از جهت متدولوژی به اهل سنت، گرا دادیم. آنها فهمیدند باید مکتب وآموزه‌های سوسیالیستی را کنار بگذارند، آموزه‌های ملی گرایی و ناسیونالیزم عربی را بگذارند کنار و این بار با ایدئولوژی اسلامی یک حرکتی بکنند. لذا می‌بینید هرجا که بحث اسلام ناب بوده و نه اسلام سلفی و تکفیری که چنگ می اندازد به روی همه، اسلامی که مبتنی بر قرآن بوده حتی در اهل سنت هم، هرجا شکل گرفته توانسته یک حرکتی انجام دهد.


نمونه‌اش در فلسطین خیلی بارز است. یکی از دوستانمان در هند می‌گفت به یک شیعه مستضعفی گفتیم که ایران به شما کمک می‌کند. گفت نه. ما نمی‌خواهیم چیزی به ما برسد فقط می‌خواهیم این انقلاب سرپا بماند. یعنی انگار که یک امنیت و آرامش روانی وجود دارد. حتی اگر ریال ایرانی هم بهشان نرسد. لذا هویت شیعی که انقلاب اسلامی توانست در چهارچوب بیاردش و گرا بدهد به بقیه گروههای شیعی که چطور می توانید دیانتتان را حفظ کنید این سبب شد که شیعیان سایر نقاط جهان که در ایران زندگی نمی کنند ، انقلاب را محدود به مرزهای ایران ندانند بلکه خودشان را دامنه انقلاب اسلامی تلقی ‌کنند. لذا هر اتفاقی که در برابر انقلاب اسلامی بیفتد آن‌ها بی تفاوت نیستند. حالا آنچه مربوط به جمهوری اسلامی است که جاده ساخته‌ایم، گاز کشی کرده‌ایم شاید آنها نسبت به این‌ها واکنشی نداشته باشند. جمهوری اسلامی هسته محرک انقلاب اسلامی است. لذا گرایش آنها به انقلاب اسلامی از این جهت است که خودشان را دامنه انقلاب اسلامی می دانند.

خب! برویم سوریه و در مورد همین آدم‌ها و گروه‌هایی که حالا تشکلی دارند یا انفرادی هستند آمدند آنجا و علی الظاهر دارند از مرزهای و امنیت سوریه دفاع می‌کنند. درباره اینها حرف بزنیم کی هستند و چطور می‌آیند؟عرض کردم در سوریه آمدند مسلمان‌ها را بیندازند به جان هم که از بین بروند ولی در سوریه یک اتفاقی در حال رخ دادن است و آن اینکه برخورد دو جریان فکری اسلام ناب و وهابیت است و خبط بزرگی است که بگوییم اسلام وهابیت جنگ سوریه برای دفاع از همان اسلام ناب است و علمدارش انقلاب اسلامی است .امروز دامنه آن سوریه است شاید فردا جای دیگری باشد این‌ها هم آمده‌اند برای دفاع. کسانی که به این گفتمان و ایدئولوژی رسیدند همه بلند شدند آمدند. جدا از ملیت، مذهب، زبان از افغانستان از آذربایجان از لبنان، عراق، شیعیان پاکستان، هند، مصر، یمن، شیعیان اروپا از همه اینها آمدند. دیگر کسی امروز خودش را در این مرزها محدود نکرده. آمدند آنجا برای دفاع از اسلام ناب می‌جنگند شیعیان و اهل سنت که با این گفتمان انقلاب اسلامی همسو بودند دارند می‌جنگند در روبه رو هم همین طور است. آنهایی که وهابیسم آنها را متوهم کرده هم آمده اند و در مقابل می جنگند.

شیعیان چطور می‌آیند آنجا؟ در کشور خودشان سازمان‌دهی می شوند یا ...
خیلی با سختی می‌آیند، کسی که می‌آید آنجا سازماندهی شده نیست. خودشان را می رسانند به عراق یا لبنان از آنجا می‌آیند سوریه. مرزهایی که باز است این دو تاست. اینکه به قول خودشان یکی این‌ها را تسجیل کند، ثبت نام کند، سازماندهی کند، هدایت کند، این‌طور نیست. مجاهدینی که می‌آیند در واقع خودشان را می‌رسانند. این فرق دارد با سازماندهی که عربستان انجام می‌دهد، نیرو جمع می‌کند، دسته می‌کند و با هواپیما می‌رساند آنجا. بچه‌های این‌طرف خودشان را با زحمت می‌رسانند آنجا و با هزار سختی وصل می‌شوند به نیرهای جهادی. یک بحرینی آمده بود سوریه یک ماهی آنجا بود و بررسی می‌کرد که کدام گروه‌ها و لواهایی که در سوریه هستند گرایش شیعی اصیل‌تری دارند یعنی هر گروه جهادی که به هسته انقلاب اسلامی که ولایت فقیه است نزدیک‌تر باشد آن گروه شیعه محورتر و انقلابی تر است. بررسی می ‌کرد کدام یک به تفکر ولایت فقیه نزدیک‌تر هستند تا به آن‌ها ملحق شود و دغدغه‌شان این بود که کدامشان شرعی‌تر می‌جنگند. بحرینی‌ها که در کشور خودشان درگیرند!

در کشور خودش جنگ است. اما وقتی سبک - سنگین می‌کند می‌بیند وضعیت سوریه مهم‌تر است و اگر سوریه زمین بخورد انقلاب بحرین خیلی راحت‌تر زمین گیر می‌شود. می‌آید برای اینکه از انقلاب خودش در بحرین دفاع کند. می آید یک خط جلوتر در سوریه این انقلاب را انجام دهد. این شخص سه تا کتاب درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی داشت. یک آدم عادی نبود که مثلا بگوید ما آمدیم صرفاً بجنگیم یک مجاهد دست به قلم و اهل فکر بود.


گفتی که از چند کشور نیرو می‌آید، این آدها در فضای شیعه‌گری و انقلابی‌گری یک تفکر ثابت دارند و یا اینکه با هم فاصله دارند؟آنهایی که اول می‌آیند اصلی ترین هدفشان این بوده که از حرم دفاع کنند..

یعنی حرم نخ تسبیح و حلقه مشترک بین مجاهدین است؟
بله اما عده‌ای از این‌ها که فنی‌تر فکر می‌کنند آن خط را صرفا دفاع از حرم نمی‌دانند. خط دفاع از هویت می‌بینند، خط دفاع از محور مقاومت می‌بینند. لذا وقتی می‌آیند آنجا هدف کوتاه مدت و کوتاه بردشان این است که حرم را بگیرند و هویتشان را حفظ کنند.

هویت‌شان چیست؟
هویت شیعی و این عزتی که انقلاب اسلامی به واسطه تشیع به آنها داده می‌خواهند حفظ کنند. آن هویتی که هم در برابر اسلامی آمریکایی و هم در برابر وهابی‌ها می ‍‌‌ایستد یعنی هویت شیعه و سنی نیست. اینکه می‌روند تا با سنی‌ها بجنگند این آدرس غلط است. می روند آنجا تا همراه با سنی ها در مقابل وهابی بجنگند.

اول گفتی هویت شیعی ...
بله هویتشان شیعه است. آنها که می‌آیند هویتشان شیعی است، اهل سنت کمتر می‌آیند، آنها می‌خواهند به واسطه حرمی که آنجا هست...

یعنی این حفظ هویت در مقابل سنی‌ها نیست در مقابل وهابیت است؟!
بله. دقیقا می خواهند در کنار سنی‌ها با وهابیت بجنگند و هویت شیعیان را حفظ کنند.

خب آن موضوع سوم را هم بگو که حرفت را قطع کردم.
بله شیوه تاکتیکی این بود که از حرم دفاع کنند و شکل استراتژیک این بود که از مقاومت دفاع کنند که آنجا دیگر بحث شیعه و سنی ندارد. پادشاه اردن تلاش کرد محور مقاومت را تبدیل به هلال شیعی کند که بگوید این محور مقاومت یک هویت شیعی دارد و این را در مقابل اهل سنت قرار دهد. در صورتی‌ که محور مقاومت ماهیت شیعی ندارد. درست است چند کشور شیعی هستند اما جمع شدن آنها کنار هم به واسطه شیعه بودنشان نیست. به خاطر این است که جلوی آمریکا بایستند جلوی ارتجاع عربی بایستند. یعنی آن‌هایی که دروازه ورود آمریکایی‌ها به منطقه هستند و عامل تثبیت اسرائیل داخل منطقه هستند .لذا این ها که در حوزه مقاومت آرایش می‌گیرند به واسطه جوهره شیعی نیست که کنار هم قرار می‌گیرند به واسطه این است که می‌خواهند در برابر وهابیت یعنی سلفی‌های تکفیری و غربی سازی منطقه موضع بگیرند. لذا می‌بینید بین آنها اهل تسنن هم هست. همان طوری که بعضی از گرایش‌های اهل سنت عراق که به عنوان یکی از زنجیرهای اهل سنت عراق شناخته می‌شود با این محور مقاومت کار می کنند. اهل سنت افغانستان و پاکستان هم همین طور. در سوریه یک قشر وسیعی از اهل سنت دارند در محور مقاومت فعالیت می‌کنند. در لبنان گروه میشل عون که متحد هشت مارس یا همان حزب‌الله است یک جریان مسیحی است اما یکی از کلیدهای محور مقاومت به حساب می‌آید. این آدرسی که ملک عبدالله دوم داد غلط بود . تلاش کرد که بگوید در محور مقاومت، فقط شیعیان هستند.

سنی‌ها هم برای جنگ و جهاد می‌آیند سوریه؟
از سایر کشورها نمی‌آیند .اما سنی‌هایی که آنجا هستند می‌جنگند. می‌گویند ما با این حرم بزرگ شده‌ایم. از حرم حاجت گرفتیم. شیوخ اهل سنت آنجا نذری می‌دهند. می‌گویند کاروان‌های بزرگ عزاداری اهل سنت داریم. نذری می‌دهند برای عزاداری‌های اهل بیت (ع).اینها خودشان را موظف می‌دانند که از حرم دفاع کنند و اصلا مختص شیعیان نیست. بسیاری از این‌ها پای دفاع از حرم شهید هم شده‌اند.

بعد این ها مثلا بحرینی ها یک گروه بودند افغانی ها یک گروه...
نه آنجا مجموعه دفاع وطنی و ارتش هستند و این‌ها در دفاع وطنی سازماندهی می‌شوند که اتفاقا بدون توجه به ملیت یا دین و مذهب و نژادشان دسته بندی می شوند. یعنی در یک گروه رزمی ممکن است چند افغانی باشند یا عراقی یا لبنانی. یکی سنی باشد یکی مسیحی باشد یکی دروزی باشد. فقط استعلام های خاص خودشان را دارند که این نیرو نفوذی نباشد .

شما چطور رفتید؟
ما مستقل رفتیم. طرف رفته بود مکه گفتند بیا برو اعمال را انجام بده. گفت نه، از طهران که راه افتادیم گفتند همه چیز با کاروان است. حالا یک وقت‌هایی ما می‌گوییم همه چیز با نظام است. ما هم الان در ایران که نشستیم هر کار خدا و دین و پیغمبر و انقلاب باشد می‌گوییم با نظام است و به ما ربطی ندارد و این باعث شده یک رخوتی به جان ما بیفتد. که اگر یک جایی برآورد بود، بودجه بود، رقمش چرب بود و اتفاقی از قبلش افتاد بگوییم بزنیم به دل کار و برویم جلو. تقریبا تمام کشورهایی که الان رفتیم و آمدیم هیچ کدامش با حمایت هیچ نهاد دولتی نبوده است. کلا در «خانه فرهنگ و رسانه ثائر» که مجموعا 16 سال است این کارها را شروع کرده ایم تا امروز یک ریال از نهاد دولتی و غیر دولتی نگرفته‌ایم. کارهای مختلف هم کردیم. سوریه هم مثل بقیه جاها. هرجا که بحث انقلاب اسلامی مطرح باشد ما هستیم. در سوریه خیلی از دوستان گلایه می کردند از ما که سر شهادت یکی از بچه‌های مستندساز که تصاویری که گرفته بود علیه نظام استفاده شد. اما خب به هر حال جنگ است دیگر، ممکن است کسی اسیر شود و از او اطلاعات بگیرند. خب تصویر بواسطه رسانه‌ای بودنش شاید اطلاعات بیشتری بدهد. مثل اینکه یک فرمانده اسیر شود و اطلاعات بدهد . ما در صحنه جنگ باید احتیاطمان و تدابیرمان بیشتر باشد نه اینکه صورت مسئله را پاک کنیم. متاسفانه اتفاقی که در مسئله پوشش رسانه‌ای سوریه می‌افتد این است که مسئولین فکر حل کردن مسئله را نمی‌کنند بلکه اصل مسئله پاک می‌کنند. در سوریه می‌آمدند چشم در چشم ما می‌گفتند این آدم‌های خودسر که آمدند اینجا کار ما را زیاد می‌کنند. چون ما در تیم این دوستان نبودیم.

برای اعزام با مجموعه های مرتبط هماهنگی نکردید؟
ما چندین مرتبه از مجموعه‌های مختلف اقدام کردیم که برویم سه یا چهار ماه ما را معطل نگه داشتند و من می‌دیدم دوستان دیگر را دارند می‌فرستند. دوستانی که تازه آموزش مستند سازی دیده بودند. در حالی که خیلی از دوستان دیگر بودند که بنا به سابقه‌ای که در فیلمسازی جنگ داشتند باید می‌رفتند، اما کسی تحویلشان نمی‌گرفت. ما هم مثل بقیه تیم‌های مستقلی که رفتند سوریه یا هر جای دیگر دنیا تا در حوزه انقلاب اسلامی فیلم بسازند راه افتادیم و رفتیم. مجموعه دیپلماسی ما و مسئولین هیچ کدام همکاری نکردند. برای ما هم همان اتفاق افتاد و حرف آخرشان این بود که ما با نیروهای خودسر کار نمی‌کنیم. ولی ما نیروهای خودسر نیستیم ما انقلابی هستیم. سرباز انقلاب اسلامی هستیم. اگر من نروم و دیگران نروند تا گردش کار آقایان چه و چه بشود که دیگر هیچ. اگر در اتفاقات اصلی این انقلاب مثل حلبچه سعید جان بزرگی نمی‌رفت و عکس نمی‌گرفت با وجود اینکه شیمیایی هم شد آیا الان برای جنایت صدام سندی مانده بود؟ اگر رضا برجی می‌رود در 16 - 15 کشور برای انقلاب اسلامی کار می‌کند یک چنین کسی را اگر آن طرفی‌ها داشتند تا حالا 100 تا مجسمه ساخته بودند ازش، ولی چون رضا برجی است باید در خانه بنشیند. الان هم اگر طاقت آورده و سوریه نرفته حتما به خاطر وضعیت جسمی‌اش است. رضا برجی بزرگ همه‌ی ما خودسرهاست که نمی‌توانیم برای کار انقلاب دست روی دست بگذاریم و منتظر آقایان شویم. او به چندین کشور رفته و کار کرده و الان اسناد اوست که می تواند انقلاب اسلامی را بیرون مرزهای ایران بازگو کند. اما در حوزه رسانه چه می کنیم ؟ فقط می گوییم نیست، نشد، نبود. در حالی که امروز سلاح انقلاب اسلامی دست بچه های رسانه‌ای و دست مستندسازان است. اگر اینها نروند ثبت و ضبط نکنند ما باخته‌ایم. در طیف تروریست‌های سوریه 25 تیم رسانه‌ای خارجی همیشه در حال ساخت و سازند. این طرف چند تا هستیم؟ چند نفر با نگاه انقلاب اسلامی هستیم؟

سیاست های جمهوری اسلامی ارزشمند است اما سیاست انقلاب اسلامی را زعیم شیعه تعیین می‌کند. وقتی امام می‌گوید هرجا مظلومی وجود داشته باشد که نیاز به دفاع داشته باشد ما آنجا حضور داریم، این تکلیف مرا معلوم می‌کند. یا حضرت آقا می‌فرماید هرکس که با اسرائیل بجنگد ما از آن حمایت می‌کنیم ،این تکلیف ما را معلوم می کند حالا من باید سیاست زده شوم ؟بچه‌هایی که دارند می‌روند از کانال شخصی می‌روند. آنجا که حلوا خیرات نمی‌کنند. آنجا پاتایا و آنتالیا نیست. آنجا هر‌ لحظه امکان گلوله‌خوردن داری، معرکه جنگ است نقل و نبات نیست، به دو تا‌عکس یادگاری هم نمی‌ارزد. جنگ است .آن‌چه مرا می‌کشاند آنجا تفکرات انقلاب اسلامی است نه رفتار خودسرانه. خبرنگار و مستندساز جنگی یک سری شاخصه دارد علاوه بر مستند سازی باید بتواند جان خودش را هم نجات دهد، در عین حال باید موقعیت را بشناسد بداند درچه فضایی می خواهد کار کند و این وضعیت به چه کارهایی نیاز دارد.

موضوع زیاد است، کار زیاد است، جنگ سوریه جنگ رسانه است و متاسفانه ما کاری نکردیم. موفق نبودیم شما شبکه های آن طرف را ببینید. اورینت غیر از تصاویر استودیویی اخبارش همه تصاویر، تصاویر موبایلی و دوربینی از اوضاع است. در هر تیم یک نفر با دوربین ایستاده و تصویر می‌گیرد و برای این‌ها ارسال می‌کند ، یک کسی بود به نام محمد مادرش شیعه بود، پدرش سنی و خودش هم سنی بود. این آدم آمده بود علیه وهابیت می‌جنگید. گفتم تو چرا آمدی این‌طرف؟ گفت اسلام واقعی این‌طرف است نه آن‌طرف.

یک "خالد" نامی بود. خاله اش را سر بریده بودند سنی بود، گفته بودند که به حضرت زینب(س) جسارت کن جسارت نکرده بود. به جرم اینکه محبت اهل بیت(ع) را در دل داشته. این‌ها می‌آمدند در زینبیه روی در خانه شیعیان می‌نوشتند تا فردا فرصت دارید خانه را ترک کنید. اگر می‌رفت که هیچ، اگر نمی‌رفت شب می‌آمدند سرش را می‌بریدند. این همسایه‌ها تا چندی قبل از آن، خانه یکی بودند ولی وهابیت آمد به این ملت توهم داد که هر کس با ما نیست کافر است.

در سوریه آن قدر تنیدگی مذاهب است که یک برادر سنی و برادر دیگر شیعه است با هم زندگی می‌کنند، عادی رفت و آمد دارند سوریه یکی از امن‌ترین کشورهای دنیا بوده که امروز به اینجا رسیده. یک بخشی هم قصور ماست بچه های رسانه‌ای انقلاب اسلامی نتوانستیم معارف تشیع و اسلام ناب را درست بیرون بدهیم. درگیر مسائل مالی بودیم گفتیم این‌ها کار حکومت است و اگر ما بخواهیم کار کنیم باید پولش را بدهند. سوریه برای ما یک پایلوت است، نمونه است اگر باز کم کاری کنیم مطمئن باشید در افغانستان و پاکستان و ترکیه هم بدتر از این خواهد شد. رسالت رسانه انقلاب اسلامی این است که شاخص بدهد دست مردم، ما ندادیم و آنها دادند و مردم را منحرف کردند.

در سوریه کسی بود به نام "ابو عباس"؛ شیعه بود ولی خلفا را خیلی با ادب اسم می‌برد می‌گفت ما یاد گرفتیم از صحابه پیامبر با احترام یاد کنیم. حضرت آقا این همه بر وحدت اصرار می‌کنند. ابوعباس در آن طرف دنیا مفهوم این وحدت را فهمیده اما بعضی از تندروهای داخلی ما نفهمیدند. می‌گفت شما آنجا بعضی جشن‌ها را می‌گیرید آن‌وقت خانواده ما را در نبل و الزهرا سر ‌می‌برند. حضرت آقا مدام می‌گوید وحدت، وحدت، وحدت، آن وقت بعضی جلوتر از مولا حرکت می‌کنند. به خاطر یک رفتار اشتباه من در اینجا سر یک شیعه آنجا بالا می‌رود.


موضوعی مطرح شد در رسانه با عنوان "جهاد نکاح"؛ این واقعیت دارد؟
یک توطئه ای بود از طرف غربی ها برای اینکه دو نقطه قوت ما را بزنند. هم جهاد و هم نکاح. یک مفتی ابله یک حرفی زد بعد هم تکذیب کرد. آن‌طرف فساد دارد غارت دارد جهاد نکاح هم هست. باید بگوییم فاحشه‌گری وهابی. یک سری از زن‌های وهابی به هر شکل اعتقادی رفتند آنجا. بر اساس فتوا هم رفتند. غربی ها این را با عنوان جهاد نکاح پررنگ کردند برای اینکه هم جهاد را بزنند هم نکاح را. اگر ما هم مدام این را تکرار بکنیم رفتیم روی موج آنهایی که دارند با این لفظ اسلام را می‌زنند. کار آنها فاحشه گری وهابی است.

این درگیری‌ها که می‌شنویم این چند وقت بین خود تروریست‌ها اتقاق افتاده، ناشی از چیست؟
آن چیزی که باعث اختلاف این‌ها می‌شود این است که آرایش پشتیبانی تروریست‌ها در سوریه به هم خورده. ترکیه و قطر پا پس کشیدند اما عربستان اصرار دارد راهکار نظامی را ادامه دهد. لذا جریانات اخوانی یک موضعی گرفتند و یک جدایی بین صفوفشان حاصل شده. حالا هر جریانی که قطر و ترکیه و عربستان حمایت کند با هم یک منازعه دارند. در همین جریانات اتاق های فکر و اتاق های هدایت عملیاتشان در سطح سیاسی با هم درگیرند. لذا نیروهاشان در میدان با هم می‌جنگند. از یک جهت خود القاعده را در نظر بگیرید یک مجموعه‌ای مثل جبهه النصره امضای ایمن الظواهری را دارد. این جبهه اصلی القاعده در سوریه است .حالا داعش زیر مجموعه عمر بغدادی بودند بعد از آن رفتند زیر نظر ابوبکر بغدادی این‌ها به عربستان وصل هستند .این جبهه الاسلامیه شکل گرفته زیر نظر احمد جربا رئیس دولت ملی ائتلافی سوریه در خارج ازکشور. الان القاعده دارد مسلط می شود. سلفی ها دارند جیش حر را کنار می‌گذارند و گروههای سلفی تکفیری در میدان باقی خواهند بود.

جیش حر [ارتش آزاد] چه خواهد شد؟
ضعیف می شود و ادغام می شود و دیگر مدیریت میدان نخواهد داشت.

تحرکات بندر بن سلطان در منطقه هم با همین تغییرات در ارتباط است؟
بله. بندر الان دارد جبهه را آماده می‌کند تا جیش محمد تشکیل دهد. خاک جبهه را هم از ترکیه می‌برند به اردن با ظرفیت 50 هزار نفر شروع می‌کنند و تا 250 هزار نفر هم پیش بینی شده...

ترکیه خودش عقب نشینی کرده یا عربستان می‌خواهد او را کنار بزند؟
ترکیه به واسطه اینکه مشکلات داخلی پیدا کرد، نتوانست ادامه دهد. آمریکا هم که ظاهرا عقب‌نشینی کرده و ترکیه هم ترجیح می‌دهد بیش از این درگیر نشود و هزینه ندهد. قرار بود در ماه رمضان اول، اردوغان نماز را در مسجد اموی بخواند اما سه چهار ماه رمضان گذشت و این اتفاق نیفتاد.

جیش محمد با چه هدفی راه‌اندازی می‌شود؟
جیش محمد از لحاظ اخباری که داریم خیلی شباهت به سفیانی دارد. سلفی‌ها را جمع می‌کنند؛ بدنه اصلی هم همین داعش (دولت اسلامی عراق و شام) است. عربستان به آمریکایی ها تضمین داده که نمی‌گذاریم سلفی‌های تندرو در سوریه حاکم شوند و این‌ها را کنترل می‌کنیم. از شهر مرزی درعا تا دمشق 103 کیلومتر راه است یعنی راحت‌تر می توانند دمشق را تصرف کنند اگر از شمال هم حلب را تصرف کنند دیگر نظام سوریه عملاً سقوط کرده.

نیروهای سلفی را از کجا جمع می‌کنند؟
همان گروه‌های القاعده که توسط آمریکایی‌ها درست شدند تا جلو شوروی بایستند. برخی سلفی‌ها کارشان جنگ است از افغانستان شروع کردند بعد بوسنی، چچن، عراق ... نزدیک 30 سال است فقط دارند می‌جنگند. متخصص درگیری‌های این طوری هستند. یعنی جنگ تازه شروع می‌شود. استعداد اینکه نیرو جمع کند کم ندارند. عربستانی ها قطعاً پای کار هستند.

این‌طرف چه می‌کنند؟
نمی دانم. آن‌ها دارند 50 هزار نیرو جمع می‌کنند. بندر هر کاری بخواهد در دنیا می‌کند. من بحث نظامی این‌طرف را نمی‌دانم اما در رسانه کاری نشده است. کلیپ، فیلم، سریال، برنامه‌های آموزشی، حتی در حوزه نظامی و شناخت دشمن هیچ کاری نشده. ما الان نیاز داریم که در جهان، منطقه و خصوصاً داخل مرزهای خودمان روشنگری و بصیرت‌افزایی کنیم. حداقل آنان که 50 هزار تاست زیاد است در این شرایط باید فقط با تفکر بسیجی جنگید. عربستان اصرار دارد که حتی اگر لازم باشد تنها به جنگ ادامه دهد.

چرا این قدر موضوع سوریه برای عربستان مهم است؟
سوریه به نفع هر کس تمام شود جبهه مقابل به‌شدت ضربه می‌خورد. آنها اگر سوریه را بزنند زمین، ایران خیلی راحت مهار می‌شود. عراق را هم پس می‌گیرند. الان صرفاً مسئله سوریه نیست. اینکه مثلاً اسد برود یا بماند و نیروها چطور تقسیم و تنظیم شوند. نقشه‌ای که عربستان دارد این است که اگر سوریه را بزند و آدم‌های خودش را بالا بیاورد ثمره‌اش این می‌شود که لبنان کاملاً محاصره شده و زمین می‌خورد. الان در لبنان تصفیه قومی می‌کنند. شیعیان را از شمال لبنان می ریزند جنوب. اگر آنجا هسته‌های سلفی را شکل دهد آن وقت حزب‌الله از جنوب با سوریه درگیر است از شمال با سلفی‌ها و این یکی از هدف‌های کلیدی آنهاست که لبنان را پس بگیرند. سلفی‌ها یک تعامل استراتژیک با اسرائیلی ها دارند. بعد از سوریه و لبنان به راحتی شمال بغداد یعنی مناطق سنی‌نشین عراق را پس می‌گیرند.

حرف آخر...
در حال حاضر مقاومت در زمین جنگ برنده است، اما در رسانه، آن‌ها برنده هستند. باید روی قدرت رسانه‌ای کار کنیم و تمام ظرفیت‌ها استفاده شود. سوریه تبدیل به یک کارگاه آموزشی شده برای کسانی که می‌توانند بروند آنجا و کار رسانه کنند. اما کسانی که بحث مافیا را مطرح می‌کنند درست می گویند نباید طیفی و قبیله‌ای ببینیم، باندی ببینیم. باید نیروهای جدی انقلابی را بفرستیم بروند دو ماه آنجا بچرخند و تصویر و خبر بگیرند و مخابره کنند. سازماندهی غیر از باندبازی است.



گفت‌وگو از علیرضا آل‌یمین - کیهان

زنان شهردار در ایران +عکس


زنان شهردار در ایران +عکس
17 سال پس از آن که یک زن برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی روی صندلی شهرداری منطقه 7 تهران نشست، حالا کلید اتاق شهردار در دو شهر دیگر کشور هم به زنان جوان سپرده شده است.

انتخاب دو شهردار زن برای دوشهر ایران، ازجمله خبرهای جالب هفته گذشته بود.

۱۷ سال پس از آن که یک زن برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی روی صندلی شهرداری منطقه ۷ تهران نشست، حالا کلید اتاق شهردار در دو شهر دیگر کشور هم به زنان جوان سپرده شده است.

«مریم پاکزاد»  اولین زنی بود که در روزهای اخیر، نامش خبرساز شد. او توانست رای ۵ عضو شورای شهر چهارم شهر «لولمان» را به دست آورد و نامش را به عنوان جوان ترین شهردار استان گیلان ثبت کند. پاکزاد ۳۲ ساله که دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه گیلان در رشته IT است ، در انتخابات اخیر شوراها هم وارد میدان رقابت انتخاباتی شده است. خانم شهردار، چند وقت پیش هم بعنوان دهیار نمونه در بین دهیاران استان معرفی شده بودند.

چند روز بعد اما نام یک زن دیگر، در صدر خبرها قرار گرفت. «سامیه بلوچ زهی» دختر۲۶ ساله، مجرد، بلوچ و اهل سنتی است که حالا به عنوان شهردار کلات (مرکز شهر سرباز) در استان سیستان‌وبلوچستان  معرفی شده است. او که  مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته صنایع از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران گرفته، حالا قرار است با رای شورای ۵ نفره شهر کلات، در مسند شهرداری ، امور شهرش را رتق و فتق کند.

خانم شهردار ۲۶ ساله در گفتگو با نشریه محلی «پاپایا» هم درباره انگیزه ها و هدف هایش گفته:«امید به آنکه با این حرکت که یک زنگ استارت برای تمام زنان نواخته شده و زنان بیشتری در اجتماع ایفای نقش کنند. امیدوارم شرایطی فراهم شود که نقش کمرنگ زنان در جامعه که به صورت جدی محسوس است همگام با برادرانشان در ساختن بنیادهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی پررنگ شود.»

شهردار شدن پاکزاد و بلوچ زهی، اگرچه با واکنش های صاحب نظران و کارشناسان و و بازتاب های رسانه های مختلف همراه شد و آنان را خبرساز کرد، اما این دو ، تنها زنان شهردار ایران نیستند. چون پیش از آنها هم چند زن دیگر روی صندلی شهرداری شهرهایشان نشسته اند.

«زهرا صدراعظم نوری» اولین بانوی شهردار جمهوری اسلامی ایران بود. او که در آبان ماه سال ۱۳۷۵، با حکم «غلامحسین کرباسچی» شهردار وقت تهران، به عنوان شهردار منطقه ۷ تهران منصوب شد آن موقع ۳۴ ساله بود. خانم شهردار جوان البته در دوره اخیر شورای اسلامی شهر تهران هم کاندیدای ورود به ساختمان این شورا بود که البته ناکام ماند.

سال ۱۳۸۳ هم  در شهر ساوه «مهری روستایی گرایلو» با تصمیم شورای شهر ساوه شهردار این شهر شد که تا سال ۱۳۸۵ دوام آورد.

«الهه موالی زاده»  شهردار منطقه‌ی دو اهواز که در سال ۱۳۸۷ به این سمت منصوب شد، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی در دانشگاه چمران و نماینده‌ی اسبق شورای شهر اهواز بود.

شهر«املش» پذیرای یک شهردار زن بود.«مژگان نوری» مهرماه سال ۱۳۸۲ با پیشنهاد شورای شهر املش و حکم استاندار گیلان، شهردار املش شد.مژگان نوری متولد سال ۱۳۴۸ ، ساکن شهرستان املش از استان گیلان وفارغ التحصیل رشته حسابداری و البته رئیس اسبق شورای شهر املش بود. او پس از ناکامی در انتخابات دوره هشتم و نهم مجلس، الان به کار تدریس مشغول است.

منطقه ۶ شهر مشهد هم شهردار زن به خود دیده است.«شراره معدنیان»  سال ۱۳۸۵ با حکم شهردار وقت مشهد، به ساختمان منطقه ۶ شهرداری این شهر رفته بود. او البته تنها ۳ ماه بعد از دریافت حکمش، ساختمان شهرداری را ترک کرد و شایعه های مربوط به استعفا یا عزل او تا مدت ها سر زبان ها بود.

شهر تبریز هم روزهای مدیریت یک زن بر شهرداری را دیده است. «شیفته بدر آذر» ۴۳ ساله که  مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری داشت و سابقه معاونت شهرسازی شهرداری منطقه هفت تبریز را هم داشت، آذرماه سال ۱۳۸۹ به عنوان شهردار منطقه ۹ تبریز، کارش را اغاز کرد. او هم البته یک ماه پیش از پایان دوره مدیریتش، توسط شهردار تبریز  برکنار شد.

«شکوفه شهابی پور» هم دیگر بانویی بود که در ۲۳ سالگی و درحالی که دانشجوی کارشناسی ارشد معماری در دانشگاه بندرعباس بود، نشستن روی صندلی اتاق شهردار را تجربه کرد. او آذرماه سال ۱۳۸۹ شهردار شهر «سرگز احمدی» حوالی شهر پارسیان در استان هرمزگان شده بود.

منبع: مجله مهر

از فعالیت در شبکه‌های اجتماعی تا سربریدن مردانه/ زنانی که تروریست شدن آرزویشان بود + تصاویر


آیا نسل بعدی تروریست‌ها زن هستند؟
القاعده در حقیقت با به خدمت گرفتن زنان برای تحقق اهداف و برنامه‌ها، فتوای صادره از سوی "ایمن الظواهری" رهبر کنونی‌اش را زیر پا گذاشته و به مفاد پیام سرگشاده دسامبر سال 2009 "امیمه"،همسر ایمن الظواهری به زنان مسلمان بی توجهی کرده است.
گروه بین‌الملل مشرق - نزدیک ده سال زمان بین دستگیری اولین زن عضو سازمان القاعده در عربستان سعودی (در سال 2004) یعنی همسر "صالح العوفی" با فرار "اروی البغدادی" به یمن، فاصله وجود دارد. این ده سال کافی است تا گام های برداشته شده از سوی سازمان القاعده در عربستان سعودی را بررسی کنیم و تلاش های صورت گرفته از سوی این سازمان برای به خدمت گرفتن مبارزان زن را بررسی نماییم.

القاعده در حقیقت با این کار خود (به خدمت گرفتن زنان برای تحقق اهداف و برنامه ها) فتوای صادره از سوی «ایمن الظواهری» رهبر کنونی اش را زیر پا گذاشته و به مفاد پیام سرگشاده دسامبر سال 2009 "امیمه"، همسر "ایمن الظواهری" به زنان مسلمان بی توجهی کرده است. در پیام امیمه آمده است: "راه مبارزه برای زنان راهی آسان نیست ؛ زیرا نیاز به حضور محرم دارد ؛ زیرا در هنگام رفت و آمد زن، نیاز به محرم امری ضروری تلقی می گردد. از این رو، از زنان مسلمان می خواهیم که به اشکال دیگری به جهاد روی آورند".

با پیوستن "وفاء الشهری" (ام هاجر الأزدی) به همسرش یعنی "سعید الشهری" همان مرد شماره دو سازمان القاعده در جزیره العرب، یک پاییز جدید برای زنان عضو القاعده رقم خورد. وفاء الشهری در دوازده مارس سال 2009 بود که از عربستان گریخت و به شکل غیر قانونی وارد خاک یمن شد تا در کنار همسر، به برادرش یوسف و برادر زاده اش عبد الله بپیوندد. گفتنی است که عبد الله کم سن و سال ترین فرد تحت تعقیب در دنیا به شمار می آید که نامش در لیست 85 نفره افراد تحت تعقیب دستگاه های امنیتی عربستان به ثبت رسیده است.

وفاء الشهری بعد از ورود به یمن با نگارش مقاله ای که در مجله «صدی الملاحم» (پژواک حماسه ها) که تریبون رسانه ای سازمان القاعده به حساب می آید، به طور رسمی عضویت خود را در سازمان اعلام کرد. مقاله مذکور با عنوان «ام الرباب! آیا واقعا اسیر شده ای» و بعد از اقدام دستگاه های امنیتی عربستان سعودی در بازداشت "هیله القصیر"، زن شماره یک سازمان القاعده (در سال 2010) منتشر شد.

وفاء الشهری، همسر مرد شماره دو القاعده پیش از آنکه خانه پدری اش در محله النسیم در شرق ریاض، پایتخت ریاض را ترک کند و راهی یمن شود، از همسران تروریست ها خواست تا برای پیوستن به شوهران شان و یاری آنها، راه یمن را پیش بگیرند. بعد از دو سال، دومین زن که اروی البغدادی نام داشت، راهی یمن شد. وی از طریق اکانتی که در تویتر داشت، پیامی کوتاه برای همسر خود فرستاد و در آن چنین گفت: «همسر عزیزم! زخم هایی که بر جان مسلمانان نشسته است، دلم را به درد آورد. بین انتخاب دو گزینه مانده بودم. اول اینکه تو را ترک کنم و به ندای مسلمانان لبیک بگویم یا اینکه از پاسخ دادن به این ندا اجتناب ورزم و با آنان که در خانه نشستن و گوشه سلامت گزیدن را انتخاب کرده اند، هم نوا گردم.»
"سعید الشهری"

اروی عصام طاهر بغدادی، همسر یاسین العمری است، یعنی همان فردی که از ده سال پیش تا کنون ـ به اتهام عضویت در سازمان القاعده ـ در زندان به سر می برد. وی مادر دو کودک و خواهر محمد البغدادی است که در جریان حمله نیروهای امنیتی کشته شد.

گفتنی است که محمد البغدادی در لیست افراد تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار داشت و اتهامی که به او نسبت داده شده، این بود که وی در راستای عضویت افراد کم سن و سال در سازمان می کوشد و بستر را برای سفر آنان به مناطق خطرناک (محل های حضور القاعده) فراهم می آورد. گفتنی است برادر دیگر "اروی البغدادی" که انس نام دارد، پیش از آنکه به همراه خواهر از عربستان بگریزد، به دلیل فعالیت های تروریستی در زندان به سر می برد.

اروی البغدادی به اتهام همدستی با تیم های وابسته به گروه ضاله تحت محاکمه قرار گرفت. وی متهم بود بعد از آنکه برادرش ـ در دسامبر سال 2010 ـ در ایست بازرسی منطقه المثلث واقع در استان وادی الدوسر (600 کیلومتری جنوب ریاض، پایتخت عربستان) کشته شد، به همکاری با تیم های وابسته به گروه مذکور روی آورده است ؛ البته اروی البغدادی در اواسط سال 2012 میلادی به قید ضمانت از زندان آزاد شد.


قرار بر این بود که وی بعد از آزادی به قید وثیقه و ضمانت، در جلسات محاکمه شرکت کند و منزل خویشاوندان خود را ترک ننماید؛ ولی نام او در لیست افرادی قرار داشت که مشعل الشدوخی، مذاکره کننده القاعده در تماس تلفنی خود با علی الحمدان، سفیر عربستان در یمن در مقابل آزادی عبد الله الخالدی، دیپلمات ربوده شده عربستانی آزادی آنان را خواستار شده بود. در این لیست نام 9 مرد و 6 زن دیده می شد. گفتنی است که مشعل الشدوخی خود نیز از جمله کسانی می باشد که نامش در لیست 85 نفره افراد تحت تعقیب نیروهای امنیتی عربستان دیده می شود.

در برهه بین سال های 2001 تا 2003، فعالیت زنان عضو القاعده تنها محدود به جهاد الکترونیکی می شد و اوج این فعالیت ها در سال 2004 بود که بر اساس پژوهش انجام گرفته از سوی کمیته «السکینه» (آرامش) 40 درصد از سایت هایی که به تبلیغ افکار افراطی گرایانه اقدام می ورزیدند، توسط زنان مدیریت می شدند. در ضمن زنان نقش مهمی را در تاثیرگذاری بر همسران و نیز همنوعان خویش داشته و آنها را به سمت عضویت در گروه های معتقد به تفکرات ضاله سوق داده اند.

زنان همچنین در ارائه حمایت های معنوی و نیز تقدیم کمک های تکنولوژیکی به سازمان نقش مهمی را داشته اند. از جمله فعالیت های زنان در این عرصه می توان به صدور مجله "الخنساء" اشاره کرد که شماره نخست آن در سال 2004 منتشر شد و هدف آن کشاندن زنان به سمت سازمان القاعده بود. این مجله نشان می داد که چگونه زنان ـ علاوه بر ارائه حمایت های لوجستیکی و خدمات پشتیبانی که با فراهم آوردن خوراک، تامین آرامش و تهیه وسایل راحتی همسر انجام می دهند ـ می توانند در عرصه فکری نیز به ایفای نقش بپردازند. این ایفای نقش می تواند پناه دادن به رفقای همسر (که عضو القاعده هستند) و خدمت کردن به آنها را نیز شامل شود. 


زنان همچنین در تالیف، تدوین نامه های ارشادی و جمع آوری جزوات مربوط به اندیشه های سازمان القاعده فعالیت داشتند. یکی از این نامه ها از سوی فردی به نام منی صالح الشرقاوی بود که توسط پایگاه اینترنتی صوت الجهاد منتشر شد و عنوان آن نیز چنین بود: "ای زنان! نوبت شما است. مردان در خواب غفلت به سر می برند".‌

با وجود آنکه ام اسامه، بانوی مصری و مسئول تحریر مجله الکترونیکی الخنساء ـ بعد از بازداشت و تحت تاثیر نصیحت هایی که به وی شد ـ از کار خود کناره گرفت و تلویزیون عربستان سعودی نیز اعترافات وی را در 14 جولای 2008 پخش نمود ؛ ولی موضوع فعالیت زنان عضو القاعده در اینترنت در پی اعلام خبر بازداشت یک زن کارشناس اینترنت، باز هم در محور توجه قرار گرفت. این زن که با نام های کاربری (الاسد المهاجر ـ الغریبه ـ بنت نجد الحبیبه ـ النجم الساطع) وارد اینترنت می شد، در 26 دسامبر 2010 بازداشت گردید. وی همراه 149 تن دیگر از اعضای سازمان القاعده که در قالب 19 تیم فعالیت داشتند، گرفتار نیروهای امنیتی شد. این نوزده تیم برای ترور چهره های امنیتی، مسئولان دولتی و رسانه ای برنامه ریزی می کردند. 
             
سازمان های امنیتی "الأسد المهاجر" را بانویی سی ساله و کارشناس رایانه و اینترنت توصیف می کردند. نقش وی گسترش افکار افراطی گرایانه و اصول عقیدتی سازمان القاعده بود و فعالیت هایش بیش از آنکه از جنس حمایت های مالی یا نظامی از سازمان باشد، دارای بعد لوجستیکی و فکری بود.


به گزارش مشرق، زنان شیوه های متفاوتی را برای ورود به سازمان القاعده انتخاب کردند. در حالی که "وفاء الشهری" یا همان "أم هاجر الأزدی" (یعنی اسمی که خود ترجیح می دهد با آن شناخته شود) از طریق مادر روحی القاعده وارد سازمان شد ؛ هیله القصیر از طریق فعالیت های میدانی اش به این عرصه پا گذاشت و "اسد المهاجر یا بنت نجد" با چمدان نظریات شرعی وارد جهان مجازی تروریسم گردید. "اروی البغدادی" نیز ترجیح داد تا به امید دریافت نقشی در القاعده، در محل حضور این سازمان بماند.

با وجود تفاوتی که میان زنان سرشناس عضو القاعده و وظایف متفاوتی که در داخل سازمان بر عهده آنان گذارده می شد ؛ ولی همه آنها ـ از ام الرباب و ام هاجر الازدی گرفته تا البغدادی و الأسد المهاجر ـ بعد از آنکه به واسطه همسر، پدر یا برادر خود با تفکرات افراطی گرایانه آشنا شدند پا به این عرصه گذاردند و به این ترتیب نقش تاثیرگذار و بزرگی را در گسترش افکار افراطی گرایانه و تبلیغ آن بر عهده داشتند و با نوشتن کتاب، انجام مناظره و تبلیغ این افکار در محافل زنانه نقش آفرینی می کردند که گهگاه این موضوع به جمع آوری کمک های مالی و در دست گرفتن سلاح نیز می رسد.

به گفته عبدالمنعم المشوح، مسئول برنامه "السکینه" (آرامش) در وزارت امور اسلامی عربستان، القاعده موفقیت مطلوبی را در عرصه جذب و عضویت زنان در سازمان کسب نکرده است تا جایی که حجم مشارکت زنان در فعالیت های این سازمان به آن سطحی که رهبران سازمان از سال 2001 تا سال 2003 برای تحققش برنامه ریزی کرده بودند، نرسید و این در حالی صورت می گرفت که فتواها، بیانیه ها و مجلات متفاوتی از سوی القاعده منتشر می شد که زنان را برای مشارکت در تمامی برنامه های سازمان از فکری و عقیدتی گرفته تا میدانی و نظامی دعوت می کرد.




با وجود آنکه القاعده در جذب زنان و عضویت شان در سازمان شکست خورده است ؛ ولی به اعتقاد المشوح زنان به عنوان برگه های برنده سازمان های تندرو به شمار می روند ؛ زیرا می توانند از آنها به شکل بهتری در جوامع استفاده کنند. وی در ادامه افزود: "القاعده در تحقق برنامه خود در خصوص جذب زنان شکست خورده است و شمار زنانی که امروز با سازمان همکاری دارند، بسیار کم می باشد و تعداد زنانی که هوادار تفکر القاعده هستند، تعدادشان کم می باشد و روز به روز هم از شمارشان کاسته می شود".

بر اساس گزارشی که پیش از این توسط وزارت کشور عربستان منتشر شده است، تعداد زنانی که برای تصحیح عقاید و باورهای شان وارد مرکز نصیحت شده اند، از یازده نفر عدول نمی کند که تنها یک نفر آنها که القاعده از آن با عنوان "بانوی اول سازمان" یاد می کرد، به 15 سال حبس محکوم شدند. به گزارش وزارت کشور عربستان اکثر زنان توسط خویشاوندان خود فریب خورده اند و تنها در یک یا چند مورد بود که زنان، تحت تاثیر مطالعه مطالب موجود در پایگاه های اینترنتی که در خدمت اهداف گروه ضاله بوده اند، به این سمت گرایش پیدا کرده اند.

در خصوص آینده و سرنوشت موضوع جذب زنان در القاعده و استفاده از آنان در برنامه های تندروها، المشوح می گوید: برخی تولیدات فکری که توسط القاعده یا گروه های تندرو تدوین می شود، هدف شان فریب زنان است. این تولیدات فکری در حال حاضر و به شکل گسترده در شبکه های اجتماعی وجود دارد.


وی در ادامه می افزاید: القاعده و سازمان های مشابه به دنبال پتانسیل های استفاده ناشده هستند که منظورشان از این پتانسیل ها و نیروها زنان، کودکان و تازه مسلمانانی هستند که هنوز از آنها استفاده نشده است. القاعده به این افراد عنوان "گرگ های تنها" اطلاق می کند.

به گزارش مشرق، مسئول برنامه "السکینه" (آرامش) در وزارت امور اسلامی عربستان می گوید: اطلاعات موجود نشان می دهد که فعالیت القاعده در محافل زنانه همچنان ادامه دارد ؛ ولی بعید است که بتواند در داخل عربستان موفقیتی کسب کند.

وی در ادامه افزود: ممکن است زنانی باشند که در سطح فکری یا میدانی، به انجام اقدامات خشونت بار اعتقاد داشته و بدان مبادرت ورزند؛ ولی این موارد بسیار محدود می باشد و می توان وقوع آن را نادر دانست. القاعده از سال 2010 توجه خود را به شکلی گسترده معطوف به آمریکا، اروپا و کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق داشته است و کشورهای را که اخیرا شاهد انقلاب بوده اند و انجام فعالیت در آنها ـ به خاطر وجود هرج و مرج آسان می باشد ـ به این لیست اضافه کرده است.

المشوح در بخشی دیگر از اظهارات خویش بر اهمیت تلاش جهت مصون سازی و آگاهی بخشی در محافل زنانه تاکید نمود و از اقدامات انجام شده در راستای توسعه مدارس زنانه که وزارت امور اسلامی بر آنها نظارت داشته و مسئولیت تنظیم برنامه های آنها را بر عهده دارد، تقدیر و تشکر کرد و مشارکت دادن زنان در تصمیم گیری ها را گامی مثبت در رشد روحیه فعال و تولیدگر آنان دانست و تاکید کرد که همین برنامه باید در استفاده از نیرو و فعالیت زنان اجرا گردد.

این مقام عربستانی تصریح کرد: "وضعیت زنان در عربستان خیلی تغییر کرده است و همچنان نیز در جهت تغییر حرکت می کند. ما امیدوارم که این تغییر در جهتی مثبت و سودمند باشد و در نهایت به منافع کشور و جامعه خدمت کند ؛ البته اینها همه باید در سایه چتر شریعت میانه رو انجام گیرد".


با وجود آنکه القاعده در عربستان به نقش بانوان عضو سازمان اذعان دارد و اسامی آنها را اعلام و زبان به ستایش از رفتار آنها می کند و ایشان را نوادگان ام عماره می داند ؛ ولی این موضوع باعث نمی شود که القاعده برنامه های خود برای پاک کردن دامن این زنان از هر گونه اتهاماتی که متوجه شان می باشد، را انجام ندهد و آنان را "زنان آزاده" نام نگذارد. القاعده معتقد است که زندان شایسته این زنان نیست ؛ ولی سوال اینجاست که آیا غارها و زیرزمینی های محل اختفای القاعده در یمن شایسته این زنان هست. از زبان محمد الشدوخی، مذاکره کننده سازمان القاعده چنین نقل شده است که می گوید: "تمامی زنان زندانی شده عضو القاعده از جمله اروی البغدادی را آزاد کنید و آنها را به اعضای سازمان در یمن بسپارید".


وفاء الشهری

در اواخر سال 2009 بود که "ام هاجر الأزدی" یا همان "وفاء الشهری" برای پیوستن به همسرش "سعید الشهری" راهی یمن شد تا اولین زن عربستانی باشد که از سرزمین خود خارج می شود و نامش در لیست اعضای سازمان القاعده قرار می گیرد. وی با کمک خطرناک ترین زن عضو القاعده یعنی هیله القصر که سازمان های امنیتی وی را در سال 2010 بازداشت کردند، راهی یمن می شود تا به همسرش ملحق گردد.

به گزارش مشرق، وفاء الشهری خانه پدری خویش در محله النسیم واقع در شرق الریاض ترک می کند و در وضعیتی که پایتخت عربستان شاهد طوفان شدید شن است، به همراه سه فرزند خود پنهان می شود و بعدها و در پی گفتگویی که از طریق اینترنت پخش می شود، محل استقرارش مشخص می گردد و معلوم می شود که وی در یمن به سر می برد.


وفاء الشهری بعد از آنکه از همسر اول خویش یعنی سعود آل شایع القحطانی جدا می شود، با دو تن از اعضای القاعده ازدواج می کند. اولین نفر آنها عبدالرحمن الغامدی است که در سال 2004 و در جریان درگیری با نیروهای امنیتی عربستان سعودی در شهر طائف کشته می شود و دومی نیز سعید الشهری، مرد شماره دو القاعده می باشد. الغامدی از جمله کسانی بود که از زندان گوانتانامو آزاد شده بود.


هیله القصیر

او 37 ساله و فارغ التحصیل دانشگاه است. دستگاه های امنیتی وی را در 6/3/1431 به خاطر عضویت در سازمان القاعده بازداشت کردند. دادستان کل عربستان 18 مورد اتهام را به وی نسبت داد که عبارتند از عضویت در القاعده، ارائه خدمات به این سازمان، پذیرش مشی تکفیری القاعده و پیش گرفتن مذهب خوارج.

لایحه اتهامی که علیه هیله القصیر تنظیم شده بود، 18 اتهام  را در خود جای داده بود که از برجسته ترین موارد موجود در این لایحه، می توان به جمع آوری طلا و مبلغی بالغ بر یک میلیون ریال سعودی و تقدیم آن به عناصر سازمان القاعده در داخل و خارج عربستان اشاره کرد. در لایحه اتهامات چهره مذکور همچنین به این نکته اشاره شده است که وی در ماجرای انتقال دستگاه های بی سیم از منطقه القصیم به جنوب عربستان جهت ارسال برای عناصر سازمان القاعده در یمن دست داشته است. ضمنا وی متهم به دروغ گویی و فریب نیروهای امنیتی می باشد ؛ زیرا وقتی کامپیوتر شخصی وی مصادره و مورد بررسی قرار گرفت، اطلاعاتی به دست آمد که ارتباط وی با سازمان القاعده را اثبات می کرد.


اروی بغدادی

نام او اروی عصام طاهر بغدادی و دومین زنی است که بعد از الشهری به یمن گریخت. وی که به تفکرات گمراهانه القاعده اعتقاد داشت، مورد محاکمه قرار گرفت و متهم شد که بعد از کشته شدن برادرش محمد در دسامبر سال 2010، به همکاری با گروه گمراه القاعده روی آورد. گفتنی است که برادر "اروی عصام" در ایست بازرسی المثلث در استان وادی الدواسر کشته شد.


اروی در اواسط سال گذشته میلادی (2012) به قید سند و ضمانت از زندان آزاد شد و قرار بود تا در جلسات دادگاهی که برای محاکمه اش برگزار می شود، شرکت نماید. نام وی در لیست افرادی بود که سازمان القاعده خواستار آزادی وی و تحویل دادنش به شاخه یمنی القاعده بود. اروی بغدادی موفق شد با همراهی برادرش انس و نیز دختر و همسر وی بگریزد. وی دو کودک خود را در عربستان تنها گذارد تا زیر دست پدرشان یاسین العمری که خود در زندان به سر می برد، بزرگ شوند.


نجوی الصاعدی

وی گواهی کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه ملک عبدالعزیز دریافت کرده و همسر خالد الوافی از اعضای بازداشت شده القاعده بود. این چهره در محله العتیبیه مکه مکرمه زندگی می کرد و برادرش یعنی حامد الصاعدی از افراد تحت تعقیب دستگاه های امنیتی بود.


نجلاء الرومی (ام زبیر)

نام سازمانی او ام زبیر بود. وی رگ و ریشه های یمنی داشت و به داشتن رابطه مستحکم با حنان سمکری و اروی بغدادی متهم بود. وی همسر فردی است که متهم به انجام فعالیت های تروریستی بود و به همین خاطر نیز در زندان به سر می برد.


حنان سمکری

در تاریخ 18/1/1432 بازداشت شد و متهم به پذیرش تفکر تکفیری و نیز تدریس و تبلیغ این تفکر در جمع های زنانه و تحریک افراد برای خروج بر ولی امر، تایید فعالیت های تروریستی در داخل عربستان، برقراری روابط قوی و تماس های مستقیم با القاعده، دریافت دستور و گرفتن خط از سازمان القاعده در افغانستان، جمع آوری کمک های مالی و ارسال آن به افغانستان، توزیع کمک های نقدی و جنسی در میان خانواده های افرادی که به علت مشارکت در فعالیت های تروریستی بازداشت شده اند یا آنها که در درگیری های نیروهای امنیتی با دولت عربستان جان سپرده اند. وی متهم است که پول و دارایی و نیز مدارک شناسایی و گذرنامه های تقلبی در اختیار جوانان فریب خورده می گذارده و آنها را به مناطق جنگی می فرستاده است.


وی دو فرزند خویش یعنی ترکی و نواف را ترغیب  کرد و به مناطق جنگی در عراق و افغانستان فرستاد. این چهره یک گروه تروریستی در داخل تشکیل داد و از الیزن، فرزند کوچک خود خواست تا در زمینه پناه دادن به افراد تحت تعقیب امنیتی فعالیت داشته باشد و آپارتمانی های مسکونی را به آنها اجاره دهد و فرآیند آموزش آنها در داخل شهرهای عربستان را آسان سازد. وی در این زمینه از کارت خانوادگی ویژه همسرش استفاده می کرد. او فرزندانش را از حضور در مدارس دولتی بازداشت و آن را از نظر شرعی حرام دانست. وی همچنین شماری از بانوان جوانی که فریب افکار القاعده را خورده بودند، را به عقد افرادی در می آورد که به اتهام انجام اقدامات تروریستی در زندان به سر می بردند. یکی از این بانوان، دختر خودش بود که به عقد حاتم محمد اللهیبی درآورد. حاتم در حال حاضر  در زندان ذهبان به سر می برد.


هیفا الاحمدی

وی در 18 ژوئن 2011 بازداشت شد. وی در تعامل با خانواده های زندانیان سیاسی که به تحمل سال ها حبس محکوم بودند، سابقه ای طولانی داشت.     

27 توصیه علی(ع) برای حاکمان شرع


زمامدار موظف است استیضاح از خود را قانون تلقى کند و به پاسخ دادن و قبول به خطا حاضر شود و زمامدار اسلامى باید هر گونه اتهام به ظلم و اغراض را که از طرف مردم به او داده مى شود بر طرف سازد
گروه فرهنگی مشرق به نقل از تعامل نیوز- سخنان حضرت على(ع) در عهدنامه مالک اشتر را نمى شود به طور خلاصه بیان کرد زیرا که در این عهد نامه حضرت بیاناتى دارند که هر کلمه اى از آن گنجینه اى از علم و معرفت براى خواننده و مخصوصاً براى کسى که مسؤولیتى را در هر زمینه اى به عهده گرفته است. لذا ما سخنان حضرت را به سه بخش تنظیم کرده و بیان مى کنیم:
 
بخش اول، توصیه هاى اخلاقى:

1 ـ توصیه به تقوى الهى و تقدیم اطاعت خداوند بر همه چیز و پیروى از فرائض و سنتهاى که خداوند به آن امر فرموده است.
2 ـ حضرت مى فرماید زمامدار اسلامى باید نسبت به مردم رحمت و محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد که خوردن مردم را غنیمت شمارد.
3 ـ برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردى که امکان دارد زیرا که مردم در معرض خطا و اشتباه قرار مى گیرند و حاکم باید عفو و گذشت داشته باشد.
4 ـ حاکم اسلامى باید از درون مردم کینه و عقده را باز کند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد. زیرا که حسن ظن به مردم مشقت طولانى را بر طرف مى سازد.
5 ـ زمامدار اسلامى علاوه بر این که خود عیب جو نباشد باید افراد عیب جو را از خود دور کند. حضرت مى فرماید: دورترین و مبغوض ترین رعیت در نزد حاکم عیب جوترین آنها از مردم باشد زیرا که مردم عیوبى دارند و حاکم باید عیوب آنها را بپوشاند.
6 ـ زمامدار نباید سخن چین را تصدیق کند هر چند که در مقام خیرخواهى جلوه دهد; در این دنیا انسان نماهاى هستند که با عللى مختلف از امتیازاتى که خدا بر بعضى از انسانها به برکت کوشش و تلاششان عنایت فرموده ناراحتند به این جهت تلاش مى کنند تا آنها را به زمین بزنند. لذا زمامدار باید از این گونه افراد بر حذر باشد.
7 ـ زمامدار اسلامى در عمل به عهدى که خدا از او گرفته موفق نمیشود مگر با اهتمام و یارى خواستن از خدا و آماده کردن نفس براى احترام به حق.
8 ـ زمامدار هرگز از عفوى که نسبت به کسى روا داشته پشیمان و از کیفرى که به کسى داده است شادمان گردد.
9 ـ زمامدار باید تعدادى از بهترین اوقات شبانه روزى خود را براى ارتباط با خدا اختصاص دهد. و براى رسیدن به مقام والاى اخلاص اقامه واجبات و دیگر تکالیف الهى را بدون کمترین نقصى انجام دهد.
10 ـ زمامدار نسبت به وعده هایى که مى دهد وفادار باشد و تخلف نکند.
11 ـ زمامدار باید بد بینى و تندى هیبت و هجوم دست و لبه بردن زبان خود را مهار کند. و از قتل عمد پرهیز کند.
 
بخش دوم، توصیه هاى اجتماعى حضرت به حاکمان اسلامى:
1 ـ حضرت مى فرماید: محبوبترین امور در نزد حاکم اسلامى باید رساترین آنها در حق و فراگیرترین آنها در عدل و جامعترین آنها براى رضایت مردم جامعه باشد. حضرت در این دستور قانون اصلى سه حقیقت با اهمیت را بیان مى کند. الف: در اظهار حق و اجراى آن، ب: در اظهار عدالت و اجراى آن، ج: در اجراى امور اجتماعى. بنابراین مقصود از رضاى مردم آن رضایت است که تأمین حق حیات و حق کرامت و حق آزادى معقول آنان به طور کامل در آخرین حد ممکن ناشى مى گردد.
2 ـ مقدم ترین مردم در نزد حاکم اسلامى باید کسى باشد که حق را حتى در تلخ ترین حالات آن، گویاتر از دیگران گوشزد کند.

3 ـ هر چه که براى زمامدار از گناهان و امور زشت که پشت پرده است و براى زمامدار آشکار نشده خود را نسبت به آن بى توجه نشان  دهد.

4 ـ از وظایف اختصاصى زمامدار این است که نیازمندیهاى مردم را در همان روز که به اطلاع او مى رسد مرتفع سازد و کار هر روز را در همان روز انجام دهد زیرا که براى هر روز موقعیتى است.
5 ـ زمامدار نباید خود را از مردم دور نگهدارد زیرا که اختفاى زمامدار از مردم جامعه موجب نوعى کم اطلاعى از امور مى شود.

6 ـ زمامدار اسلامى موظف است از مقدم داشتن و ترجیح خویشاوندان و وابستگان خود بر دیگر مردم جامعه جداً خوددارى  نماید.

7 ـ زمامدار اسلامى نباید براى احسانى که به مردم جامعه مى کند منت بگذارد و کارى را که به سود جامعه کرده است منظور نماید. زیرا که منت احسان را باطل مى کند و احسان زمامدار درباره مردم جامعه تا آنجا که ممکن است جنبه وظیفه اى دارد و شبیه تکلیف الهى است و در حقیقت او بوسیله احسان به مردم تکلیف الهى خود را انجام داده است و اگر هم تکلیف نباشد نباید منت گذارد.
 
بخش سوم: توصیه هاى سیاسى حضرت على(علیه السلام) به حاکمان اسلامى:
1 ـ زمامدار اسلامى از مشورت با افراد بخیل و ترسو و طمع کار جداً خوددارى کند، زیرا که بخل و ترس و حرص غرائزى است که جامع همه آنها سوء ظن به خدا است.

2 ـ هرگز نباید انسان‌هاى نیکوکار و بدکار در نزد زمامدار یکسان باشند زیرا که این عمل موجب مى‌شود که مردم نیکوکار در کار نیک خود تحقیر و بدکار در کار بد خود تشویق مى شود.

3 ـ هیچ زمامدار اسلامى نباید سنّت هاى را بشکند که صاحبنظران با صلاحیت جامعه اسلامى به آنها عمل نموده اند و آن سنتها موجب هماهنگى معقول مردم جامعه بوده است. و هرگز سنتى را که سنّت هاى خوب مردم را از بین مى برد مقرر سازد.

4 ـ وظایفى که زمامدار اسلامى باید به طور همیشه به عهده گیرد از جمله رسیدگى کامل درباره وظایف و کارها و صفات کارگزاران است. مانند تحقیق در جریان قوه قضائیه، مجلس شوراى اسلامى و قوه مجریه که شامل همه قواى انتظامات و اجرائیات و دفاع در مقابل دشمنان مى باشد.

5 ـ زمامدار موظف است استیضاح از خود را قانون تلقى کند و به پاسخ دادن و قبول به خطا حاضر شود و زمامدار اسلامى باید هر گونه اتهام به ظلم و اغراض را که از طرف مردم به او داده مى شود بر طرف سازد; اگر مردم جامعه درباره زمامدار گمان ظلم و تعدى نمودند عذر خود را از موضع یا رفتارى که موجب بد گمانى مردم شده آشکار کند و گمانهاى ناشایسته مردم را از خود منتفى کند.

6 ـ زمامدار نباید در امور، پیش از رسیدن موقعش شتابزده باشد یکى از وظایف بسیار مهم زمامدار حفظ قناعت و آرامش در اقدام به امور زمامدارى است و حضرت مى فرماید: بپرهیز از شتابزدگى در امور پیش از آن که موقعش رسیده باشد و در موقع امکان اقدام به آن امر از سستى و ضعف پرهیز نما.

7 ـ زمامدار نباید موقعى که ابهام و تاریکى در امرى وجود داشته باشد به جاى کشف حقیقت و پذیرش آن به لجاجت بپردازد زیرا که پدیده لجاجت بدون هیچ گونه تردیدى از عوارض بیمارى مهلک خودخواهى است که غالب اوقات آدم لجوج با عناوین مختلف آن را براى خود تجویز و ضرورى تلقى مى نماید. لذا زمامدار باید از لجاجت در کارها و حقائق دورى جوید. و هر زمانى که حقیقت آشکار شد در پذیرش و اقدام مطابق آن سستى نکند.

8 ـ زمامدار نباید در امورى که مردم همه آن مساویند خود را بر دیگران مقدم بدارد. حضرت مى فرماید: اى مالک گمان مبر که براى تو در نزد خداوند امتیازى است که بوسیله آن مى توان خود را در حق حیات و حق کرامت، حق آزادى و غیره فوق دیگران تلقى کنى و حقوق مردم را در امور به معاش و حیثیت و شرف انسانى پایمال کنى بلکه امتیاز تو در نزد خداوند ناشى از سب امتیازى است که باید خود در برابر مردم انجام دهى.

9 ـ زمامدار هرگز نباید در امورى که مسؤولیتش به عهده او است و چشمان مردم آنها را مى بیند خود را به غفلت و نفهمى بزند وقتى که مى گوییم فلان کار وظیفه آن شخص است در حقیقت معنایش این است که شخصیت آن شخص در گرو انجام آن کار به عنوان وظیفه است و لازمه این کلام حضرت است که توجه شدید و جدى تلقى کردن خود شخصیت است; و سستى و غفلت به وظیفه مساوى بحث تلقى کردن شخصیت است. لذا زمامدار و هر مقام مسؤول دیگر نباید با زدن خود به غفلت و نفهمى از خوذ طفره رود. زیرا که طفره رفتن علاوه بر این که شدیدترین اهانت و تحقیر به شخصیت خویش و زیر پا گذاشتن کرامت آن است و براى دیگران نیز قابل هضم و تأویل و تفسیر نیست.(نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتى)