اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

زنان شهردار در ایران +عکس


زنان شهردار در ایران +عکس
17 سال پس از آن که یک زن برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی روی صندلی شهرداری منطقه 7 تهران نشست، حالا کلید اتاق شهردار در دو شهر دیگر کشور هم به زنان جوان سپرده شده است.

انتخاب دو شهردار زن برای دوشهر ایران، ازجمله خبرهای جالب هفته گذشته بود.

۱۷ سال پس از آن که یک زن برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی روی صندلی شهرداری منطقه ۷ تهران نشست، حالا کلید اتاق شهردار در دو شهر دیگر کشور هم به زنان جوان سپرده شده است.

«مریم پاکزاد»  اولین زنی بود که در روزهای اخیر، نامش خبرساز شد. او توانست رای ۵ عضو شورای شهر چهارم شهر «لولمان» را به دست آورد و نامش را به عنوان جوان ترین شهردار استان گیلان ثبت کند. پاکزاد ۳۲ ساله که دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه گیلان در رشته IT است ، در انتخابات اخیر شوراها هم وارد میدان رقابت انتخاباتی شده است. خانم شهردار، چند وقت پیش هم بعنوان دهیار نمونه در بین دهیاران استان معرفی شده بودند.

چند روز بعد اما نام یک زن دیگر، در صدر خبرها قرار گرفت. «سامیه بلوچ زهی» دختر۲۶ ساله، مجرد، بلوچ و اهل سنتی است که حالا به عنوان شهردار کلات (مرکز شهر سرباز) در استان سیستان‌وبلوچستان  معرفی شده است. او که  مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته صنایع از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران گرفته، حالا قرار است با رای شورای ۵ نفره شهر کلات، در مسند شهرداری ، امور شهرش را رتق و فتق کند.

خانم شهردار ۲۶ ساله در گفتگو با نشریه محلی «پاپایا» هم درباره انگیزه ها و هدف هایش گفته:«امید به آنکه با این حرکت که یک زنگ استارت برای تمام زنان نواخته شده و زنان بیشتری در اجتماع ایفای نقش کنند. امیدوارم شرایطی فراهم شود که نقش کمرنگ زنان در جامعه که به صورت جدی محسوس است همگام با برادرانشان در ساختن بنیادهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی پررنگ شود.»

شهردار شدن پاکزاد و بلوچ زهی، اگرچه با واکنش های صاحب نظران و کارشناسان و و بازتاب های رسانه های مختلف همراه شد و آنان را خبرساز کرد، اما این دو ، تنها زنان شهردار ایران نیستند. چون پیش از آنها هم چند زن دیگر روی صندلی شهرداری شهرهایشان نشسته اند.

«زهرا صدراعظم نوری» اولین بانوی شهردار جمهوری اسلامی ایران بود. او که در آبان ماه سال ۱۳۷۵، با حکم «غلامحسین کرباسچی» شهردار وقت تهران، به عنوان شهردار منطقه ۷ تهران منصوب شد آن موقع ۳۴ ساله بود. خانم شهردار جوان البته در دوره اخیر شورای اسلامی شهر تهران هم کاندیدای ورود به ساختمان این شورا بود که البته ناکام ماند.

سال ۱۳۸۳ هم  در شهر ساوه «مهری روستایی گرایلو» با تصمیم شورای شهر ساوه شهردار این شهر شد که تا سال ۱۳۸۵ دوام آورد.

«الهه موالی زاده»  شهردار منطقه‌ی دو اهواز که در سال ۱۳۸۷ به این سمت منصوب شد، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی در دانشگاه چمران و نماینده‌ی اسبق شورای شهر اهواز بود.

شهر«املش» پذیرای یک شهردار زن بود.«مژگان نوری» مهرماه سال ۱۳۸۲ با پیشنهاد شورای شهر املش و حکم استاندار گیلان، شهردار املش شد.مژگان نوری متولد سال ۱۳۴۸ ، ساکن شهرستان املش از استان گیلان وفارغ التحصیل رشته حسابداری و البته رئیس اسبق شورای شهر املش بود. او پس از ناکامی در انتخابات دوره هشتم و نهم مجلس، الان به کار تدریس مشغول است.

منطقه ۶ شهر مشهد هم شهردار زن به خود دیده است.«شراره معدنیان»  سال ۱۳۸۵ با حکم شهردار وقت مشهد، به ساختمان منطقه ۶ شهرداری این شهر رفته بود. او البته تنها ۳ ماه بعد از دریافت حکمش، ساختمان شهرداری را ترک کرد و شایعه های مربوط به استعفا یا عزل او تا مدت ها سر زبان ها بود.

شهر تبریز هم روزهای مدیریت یک زن بر شهرداری را دیده است. «شیفته بدر آذر» ۴۳ ساله که  مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری داشت و سابقه معاونت شهرسازی شهرداری منطقه هفت تبریز را هم داشت، آذرماه سال ۱۳۸۹ به عنوان شهردار منطقه ۹ تبریز، کارش را اغاز کرد. او هم البته یک ماه پیش از پایان دوره مدیریتش، توسط شهردار تبریز  برکنار شد.

«شکوفه شهابی پور» هم دیگر بانویی بود که در ۲۳ سالگی و درحالی که دانشجوی کارشناسی ارشد معماری در دانشگاه بندرعباس بود، نشستن روی صندلی اتاق شهردار را تجربه کرد. او آذرماه سال ۱۳۸۹ شهردار شهر «سرگز احمدی» حوالی شهر پارسیان در استان هرمزگان شده بود.

منبع: مجله مهر

از فعالیت در شبکه‌های اجتماعی تا سربریدن مردانه/ زنانی که تروریست شدن آرزویشان بود + تصاویر


آیا نسل بعدی تروریست‌ها زن هستند؟
القاعده در حقیقت با به خدمت گرفتن زنان برای تحقق اهداف و برنامه‌ها، فتوای صادره از سوی "ایمن الظواهری" رهبر کنونی‌اش را زیر پا گذاشته و به مفاد پیام سرگشاده دسامبر سال 2009 "امیمه"،همسر ایمن الظواهری به زنان مسلمان بی توجهی کرده است.
گروه بین‌الملل مشرق - نزدیک ده سال زمان بین دستگیری اولین زن عضو سازمان القاعده در عربستان سعودی (در سال 2004) یعنی همسر "صالح العوفی" با فرار "اروی البغدادی" به یمن، فاصله وجود دارد. این ده سال کافی است تا گام های برداشته شده از سوی سازمان القاعده در عربستان سعودی را بررسی کنیم و تلاش های صورت گرفته از سوی این سازمان برای به خدمت گرفتن مبارزان زن را بررسی نماییم.

القاعده در حقیقت با این کار خود (به خدمت گرفتن زنان برای تحقق اهداف و برنامه ها) فتوای صادره از سوی «ایمن الظواهری» رهبر کنونی اش را زیر پا گذاشته و به مفاد پیام سرگشاده دسامبر سال 2009 "امیمه"، همسر "ایمن الظواهری" به زنان مسلمان بی توجهی کرده است. در پیام امیمه آمده است: "راه مبارزه برای زنان راهی آسان نیست ؛ زیرا نیاز به حضور محرم دارد ؛ زیرا در هنگام رفت و آمد زن، نیاز به محرم امری ضروری تلقی می گردد. از این رو، از زنان مسلمان می خواهیم که به اشکال دیگری به جهاد روی آورند".

با پیوستن "وفاء الشهری" (ام هاجر الأزدی) به همسرش یعنی "سعید الشهری" همان مرد شماره دو سازمان القاعده در جزیره العرب، یک پاییز جدید برای زنان عضو القاعده رقم خورد. وفاء الشهری در دوازده مارس سال 2009 بود که از عربستان گریخت و به شکل غیر قانونی وارد خاک یمن شد تا در کنار همسر، به برادرش یوسف و برادر زاده اش عبد الله بپیوندد. گفتنی است که عبد الله کم سن و سال ترین فرد تحت تعقیب در دنیا به شمار می آید که نامش در لیست 85 نفره افراد تحت تعقیب دستگاه های امنیتی عربستان به ثبت رسیده است.

وفاء الشهری بعد از ورود به یمن با نگارش مقاله ای که در مجله «صدی الملاحم» (پژواک حماسه ها) که تریبون رسانه ای سازمان القاعده به حساب می آید، به طور رسمی عضویت خود را در سازمان اعلام کرد. مقاله مذکور با عنوان «ام الرباب! آیا واقعا اسیر شده ای» و بعد از اقدام دستگاه های امنیتی عربستان سعودی در بازداشت "هیله القصیر"، زن شماره یک سازمان القاعده (در سال 2010) منتشر شد.

وفاء الشهری، همسر مرد شماره دو القاعده پیش از آنکه خانه پدری اش در محله النسیم در شرق ریاض، پایتخت ریاض را ترک کند و راهی یمن شود، از همسران تروریست ها خواست تا برای پیوستن به شوهران شان و یاری آنها، راه یمن را پیش بگیرند. بعد از دو سال، دومین زن که اروی البغدادی نام داشت، راهی یمن شد. وی از طریق اکانتی که در تویتر داشت، پیامی کوتاه برای همسر خود فرستاد و در آن چنین گفت: «همسر عزیزم! زخم هایی که بر جان مسلمانان نشسته است، دلم را به درد آورد. بین انتخاب دو گزینه مانده بودم. اول اینکه تو را ترک کنم و به ندای مسلمانان لبیک بگویم یا اینکه از پاسخ دادن به این ندا اجتناب ورزم و با آنان که در خانه نشستن و گوشه سلامت گزیدن را انتخاب کرده اند، هم نوا گردم.»
"سعید الشهری"

اروی عصام طاهر بغدادی، همسر یاسین العمری است، یعنی همان فردی که از ده سال پیش تا کنون ـ به اتهام عضویت در سازمان القاعده ـ در زندان به سر می برد. وی مادر دو کودک و خواهر محمد البغدادی است که در جریان حمله نیروهای امنیتی کشته شد.

گفتنی است که محمد البغدادی در لیست افراد تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار داشت و اتهامی که به او نسبت داده شده، این بود که وی در راستای عضویت افراد کم سن و سال در سازمان می کوشد و بستر را برای سفر آنان به مناطق خطرناک (محل های حضور القاعده) فراهم می آورد. گفتنی است برادر دیگر "اروی البغدادی" که انس نام دارد، پیش از آنکه به همراه خواهر از عربستان بگریزد، به دلیل فعالیت های تروریستی در زندان به سر می برد.

اروی البغدادی به اتهام همدستی با تیم های وابسته به گروه ضاله تحت محاکمه قرار گرفت. وی متهم بود بعد از آنکه برادرش ـ در دسامبر سال 2010 ـ در ایست بازرسی منطقه المثلث واقع در استان وادی الدوسر (600 کیلومتری جنوب ریاض، پایتخت عربستان) کشته شد، به همکاری با تیم های وابسته به گروه مذکور روی آورده است ؛ البته اروی البغدادی در اواسط سال 2012 میلادی به قید ضمانت از زندان آزاد شد.


قرار بر این بود که وی بعد از آزادی به قید وثیقه و ضمانت، در جلسات محاکمه شرکت کند و منزل خویشاوندان خود را ترک ننماید؛ ولی نام او در لیست افرادی قرار داشت که مشعل الشدوخی، مذاکره کننده القاعده در تماس تلفنی خود با علی الحمدان، سفیر عربستان در یمن در مقابل آزادی عبد الله الخالدی، دیپلمات ربوده شده عربستانی آزادی آنان را خواستار شده بود. در این لیست نام 9 مرد و 6 زن دیده می شد. گفتنی است که مشعل الشدوخی خود نیز از جمله کسانی می باشد که نامش در لیست 85 نفره افراد تحت تعقیب نیروهای امنیتی عربستان دیده می شود.

در برهه بین سال های 2001 تا 2003، فعالیت زنان عضو القاعده تنها محدود به جهاد الکترونیکی می شد و اوج این فعالیت ها در سال 2004 بود که بر اساس پژوهش انجام گرفته از سوی کمیته «السکینه» (آرامش) 40 درصد از سایت هایی که به تبلیغ افکار افراطی گرایانه اقدام می ورزیدند، توسط زنان مدیریت می شدند. در ضمن زنان نقش مهمی را در تاثیرگذاری بر همسران و نیز همنوعان خویش داشته و آنها را به سمت عضویت در گروه های معتقد به تفکرات ضاله سوق داده اند.

زنان همچنین در ارائه حمایت های معنوی و نیز تقدیم کمک های تکنولوژیکی به سازمان نقش مهمی را داشته اند. از جمله فعالیت های زنان در این عرصه می توان به صدور مجله "الخنساء" اشاره کرد که شماره نخست آن در سال 2004 منتشر شد و هدف آن کشاندن زنان به سمت سازمان القاعده بود. این مجله نشان می داد که چگونه زنان ـ علاوه بر ارائه حمایت های لوجستیکی و خدمات پشتیبانی که با فراهم آوردن خوراک، تامین آرامش و تهیه وسایل راحتی همسر انجام می دهند ـ می توانند در عرصه فکری نیز به ایفای نقش بپردازند. این ایفای نقش می تواند پناه دادن به رفقای همسر (که عضو القاعده هستند) و خدمت کردن به آنها را نیز شامل شود. 


زنان همچنین در تالیف، تدوین نامه های ارشادی و جمع آوری جزوات مربوط به اندیشه های سازمان القاعده فعالیت داشتند. یکی از این نامه ها از سوی فردی به نام منی صالح الشرقاوی بود که توسط پایگاه اینترنتی صوت الجهاد منتشر شد و عنوان آن نیز چنین بود: "ای زنان! نوبت شما است. مردان در خواب غفلت به سر می برند".‌

با وجود آنکه ام اسامه، بانوی مصری و مسئول تحریر مجله الکترونیکی الخنساء ـ بعد از بازداشت و تحت تاثیر نصیحت هایی که به وی شد ـ از کار خود کناره گرفت و تلویزیون عربستان سعودی نیز اعترافات وی را در 14 جولای 2008 پخش نمود ؛ ولی موضوع فعالیت زنان عضو القاعده در اینترنت در پی اعلام خبر بازداشت یک زن کارشناس اینترنت، باز هم در محور توجه قرار گرفت. این زن که با نام های کاربری (الاسد المهاجر ـ الغریبه ـ بنت نجد الحبیبه ـ النجم الساطع) وارد اینترنت می شد، در 26 دسامبر 2010 بازداشت گردید. وی همراه 149 تن دیگر از اعضای سازمان القاعده که در قالب 19 تیم فعالیت داشتند، گرفتار نیروهای امنیتی شد. این نوزده تیم برای ترور چهره های امنیتی، مسئولان دولتی و رسانه ای برنامه ریزی می کردند. 
             
سازمان های امنیتی "الأسد المهاجر" را بانویی سی ساله و کارشناس رایانه و اینترنت توصیف می کردند. نقش وی گسترش افکار افراطی گرایانه و اصول عقیدتی سازمان القاعده بود و فعالیت هایش بیش از آنکه از جنس حمایت های مالی یا نظامی از سازمان باشد، دارای بعد لوجستیکی و فکری بود.


به گزارش مشرق، زنان شیوه های متفاوتی را برای ورود به سازمان القاعده انتخاب کردند. در حالی که "وفاء الشهری" یا همان "أم هاجر الأزدی" (یعنی اسمی که خود ترجیح می دهد با آن شناخته شود) از طریق مادر روحی القاعده وارد سازمان شد ؛ هیله القصیر از طریق فعالیت های میدانی اش به این عرصه پا گذاشت و "اسد المهاجر یا بنت نجد" با چمدان نظریات شرعی وارد جهان مجازی تروریسم گردید. "اروی البغدادی" نیز ترجیح داد تا به امید دریافت نقشی در القاعده، در محل حضور این سازمان بماند.

با وجود تفاوتی که میان زنان سرشناس عضو القاعده و وظایف متفاوتی که در داخل سازمان بر عهده آنان گذارده می شد ؛ ولی همه آنها ـ از ام الرباب و ام هاجر الازدی گرفته تا البغدادی و الأسد المهاجر ـ بعد از آنکه به واسطه همسر، پدر یا برادر خود با تفکرات افراطی گرایانه آشنا شدند پا به این عرصه گذاردند و به این ترتیب نقش تاثیرگذار و بزرگی را در گسترش افکار افراطی گرایانه و تبلیغ آن بر عهده داشتند و با نوشتن کتاب، انجام مناظره و تبلیغ این افکار در محافل زنانه نقش آفرینی می کردند که گهگاه این موضوع به جمع آوری کمک های مالی و در دست گرفتن سلاح نیز می رسد.

به گفته عبدالمنعم المشوح، مسئول برنامه "السکینه" (آرامش) در وزارت امور اسلامی عربستان، القاعده موفقیت مطلوبی را در عرصه جذب و عضویت زنان در سازمان کسب نکرده است تا جایی که حجم مشارکت زنان در فعالیت های این سازمان به آن سطحی که رهبران سازمان از سال 2001 تا سال 2003 برای تحققش برنامه ریزی کرده بودند، نرسید و این در حالی صورت می گرفت که فتواها، بیانیه ها و مجلات متفاوتی از سوی القاعده منتشر می شد که زنان را برای مشارکت در تمامی برنامه های سازمان از فکری و عقیدتی گرفته تا میدانی و نظامی دعوت می کرد.




با وجود آنکه القاعده در جذب زنان و عضویت شان در سازمان شکست خورده است ؛ ولی به اعتقاد المشوح زنان به عنوان برگه های برنده سازمان های تندرو به شمار می روند ؛ زیرا می توانند از آنها به شکل بهتری در جوامع استفاده کنند. وی در ادامه افزود: "القاعده در تحقق برنامه خود در خصوص جذب زنان شکست خورده است و شمار زنانی که امروز با سازمان همکاری دارند، بسیار کم می باشد و تعداد زنانی که هوادار تفکر القاعده هستند، تعدادشان کم می باشد و روز به روز هم از شمارشان کاسته می شود".

بر اساس گزارشی که پیش از این توسط وزارت کشور عربستان منتشر شده است، تعداد زنانی که برای تصحیح عقاید و باورهای شان وارد مرکز نصیحت شده اند، از یازده نفر عدول نمی کند که تنها یک نفر آنها که القاعده از آن با عنوان "بانوی اول سازمان" یاد می کرد، به 15 سال حبس محکوم شدند. به گزارش وزارت کشور عربستان اکثر زنان توسط خویشاوندان خود فریب خورده اند و تنها در یک یا چند مورد بود که زنان، تحت تاثیر مطالعه مطالب موجود در پایگاه های اینترنتی که در خدمت اهداف گروه ضاله بوده اند، به این سمت گرایش پیدا کرده اند.

در خصوص آینده و سرنوشت موضوع جذب زنان در القاعده و استفاده از آنان در برنامه های تندروها، المشوح می گوید: برخی تولیدات فکری که توسط القاعده یا گروه های تندرو تدوین می شود، هدف شان فریب زنان است. این تولیدات فکری در حال حاضر و به شکل گسترده در شبکه های اجتماعی وجود دارد.


وی در ادامه می افزاید: القاعده و سازمان های مشابه به دنبال پتانسیل های استفاده ناشده هستند که منظورشان از این پتانسیل ها و نیروها زنان، کودکان و تازه مسلمانانی هستند که هنوز از آنها استفاده نشده است. القاعده به این افراد عنوان "گرگ های تنها" اطلاق می کند.

به گزارش مشرق، مسئول برنامه "السکینه" (آرامش) در وزارت امور اسلامی عربستان می گوید: اطلاعات موجود نشان می دهد که فعالیت القاعده در محافل زنانه همچنان ادامه دارد ؛ ولی بعید است که بتواند در داخل عربستان موفقیتی کسب کند.

وی در ادامه افزود: ممکن است زنانی باشند که در سطح فکری یا میدانی، به انجام اقدامات خشونت بار اعتقاد داشته و بدان مبادرت ورزند؛ ولی این موارد بسیار محدود می باشد و می توان وقوع آن را نادر دانست. القاعده از سال 2010 توجه خود را به شکلی گسترده معطوف به آمریکا، اروپا و کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق داشته است و کشورهای را که اخیرا شاهد انقلاب بوده اند و انجام فعالیت در آنها ـ به خاطر وجود هرج و مرج آسان می باشد ـ به این لیست اضافه کرده است.

المشوح در بخشی دیگر از اظهارات خویش بر اهمیت تلاش جهت مصون سازی و آگاهی بخشی در محافل زنانه تاکید نمود و از اقدامات انجام شده در راستای توسعه مدارس زنانه که وزارت امور اسلامی بر آنها نظارت داشته و مسئولیت تنظیم برنامه های آنها را بر عهده دارد، تقدیر و تشکر کرد و مشارکت دادن زنان در تصمیم گیری ها را گامی مثبت در رشد روحیه فعال و تولیدگر آنان دانست و تاکید کرد که همین برنامه باید در استفاده از نیرو و فعالیت زنان اجرا گردد.

این مقام عربستانی تصریح کرد: "وضعیت زنان در عربستان خیلی تغییر کرده است و همچنان نیز در جهت تغییر حرکت می کند. ما امیدوارم که این تغییر در جهتی مثبت و سودمند باشد و در نهایت به منافع کشور و جامعه خدمت کند ؛ البته اینها همه باید در سایه چتر شریعت میانه رو انجام گیرد".


با وجود آنکه القاعده در عربستان به نقش بانوان عضو سازمان اذعان دارد و اسامی آنها را اعلام و زبان به ستایش از رفتار آنها می کند و ایشان را نوادگان ام عماره می داند ؛ ولی این موضوع باعث نمی شود که القاعده برنامه های خود برای پاک کردن دامن این زنان از هر گونه اتهاماتی که متوجه شان می باشد، را انجام ندهد و آنان را "زنان آزاده" نام نگذارد. القاعده معتقد است که زندان شایسته این زنان نیست ؛ ولی سوال اینجاست که آیا غارها و زیرزمینی های محل اختفای القاعده در یمن شایسته این زنان هست. از زبان محمد الشدوخی، مذاکره کننده سازمان القاعده چنین نقل شده است که می گوید: "تمامی زنان زندانی شده عضو القاعده از جمله اروی البغدادی را آزاد کنید و آنها را به اعضای سازمان در یمن بسپارید".


وفاء الشهری

در اواخر سال 2009 بود که "ام هاجر الأزدی" یا همان "وفاء الشهری" برای پیوستن به همسرش "سعید الشهری" راهی یمن شد تا اولین زن عربستانی باشد که از سرزمین خود خارج می شود و نامش در لیست اعضای سازمان القاعده قرار می گیرد. وی با کمک خطرناک ترین زن عضو القاعده یعنی هیله القصر که سازمان های امنیتی وی را در سال 2010 بازداشت کردند، راهی یمن می شود تا به همسرش ملحق گردد.

به گزارش مشرق، وفاء الشهری خانه پدری خویش در محله النسیم واقع در شرق الریاض ترک می کند و در وضعیتی که پایتخت عربستان شاهد طوفان شدید شن است، به همراه سه فرزند خود پنهان می شود و بعدها و در پی گفتگویی که از طریق اینترنت پخش می شود، محل استقرارش مشخص می گردد و معلوم می شود که وی در یمن به سر می برد.


وفاء الشهری بعد از آنکه از همسر اول خویش یعنی سعود آل شایع القحطانی جدا می شود، با دو تن از اعضای القاعده ازدواج می کند. اولین نفر آنها عبدالرحمن الغامدی است که در سال 2004 و در جریان درگیری با نیروهای امنیتی عربستان سعودی در شهر طائف کشته می شود و دومی نیز سعید الشهری، مرد شماره دو القاعده می باشد. الغامدی از جمله کسانی بود که از زندان گوانتانامو آزاد شده بود.


هیله القصیر

او 37 ساله و فارغ التحصیل دانشگاه است. دستگاه های امنیتی وی را در 6/3/1431 به خاطر عضویت در سازمان القاعده بازداشت کردند. دادستان کل عربستان 18 مورد اتهام را به وی نسبت داد که عبارتند از عضویت در القاعده، ارائه خدمات به این سازمان، پذیرش مشی تکفیری القاعده و پیش گرفتن مذهب خوارج.

لایحه اتهامی که علیه هیله القصیر تنظیم شده بود، 18 اتهام  را در خود جای داده بود که از برجسته ترین موارد موجود در این لایحه، می توان به جمع آوری طلا و مبلغی بالغ بر یک میلیون ریال سعودی و تقدیم آن به عناصر سازمان القاعده در داخل و خارج عربستان اشاره کرد. در لایحه اتهامات چهره مذکور همچنین به این نکته اشاره شده است که وی در ماجرای انتقال دستگاه های بی سیم از منطقه القصیم به جنوب عربستان جهت ارسال برای عناصر سازمان القاعده در یمن دست داشته است. ضمنا وی متهم به دروغ گویی و فریب نیروهای امنیتی می باشد ؛ زیرا وقتی کامپیوتر شخصی وی مصادره و مورد بررسی قرار گرفت، اطلاعاتی به دست آمد که ارتباط وی با سازمان القاعده را اثبات می کرد.


اروی بغدادی

نام او اروی عصام طاهر بغدادی و دومین زنی است که بعد از الشهری به یمن گریخت. وی که به تفکرات گمراهانه القاعده اعتقاد داشت، مورد محاکمه قرار گرفت و متهم شد که بعد از کشته شدن برادرش محمد در دسامبر سال 2010، به همکاری با گروه گمراه القاعده روی آورد. گفتنی است که برادر "اروی عصام" در ایست بازرسی المثلث در استان وادی الدواسر کشته شد.


اروی در اواسط سال گذشته میلادی (2012) به قید سند و ضمانت از زندان آزاد شد و قرار بود تا در جلسات دادگاهی که برای محاکمه اش برگزار می شود، شرکت نماید. نام وی در لیست افرادی بود که سازمان القاعده خواستار آزادی وی و تحویل دادنش به شاخه یمنی القاعده بود. اروی بغدادی موفق شد با همراهی برادرش انس و نیز دختر و همسر وی بگریزد. وی دو کودک خود را در عربستان تنها گذارد تا زیر دست پدرشان یاسین العمری که خود در زندان به سر می برد، بزرگ شوند.


نجوی الصاعدی

وی گواهی کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه ملک عبدالعزیز دریافت کرده و همسر خالد الوافی از اعضای بازداشت شده القاعده بود. این چهره در محله العتیبیه مکه مکرمه زندگی می کرد و برادرش یعنی حامد الصاعدی از افراد تحت تعقیب دستگاه های امنیتی بود.


نجلاء الرومی (ام زبیر)

نام سازمانی او ام زبیر بود. وی رگ و ریشه های یمنی داشت و به داشتن رابطه مستحکم با حنان سمکری و اروی بغدادی متهم بود. وی همسر فردی است که متهم به انجام فعالیت های تروریستی بود و به همین خاطر نیز در زندان به سر می برد.


حنان سمکری

در تاریخ 18/1/1432 بازداشت شد و متهم به پذیرش تفکر تکفیری و نیز تدریس و تبلیغ این تفکر در جمع های زنانه و تحریک افراد برای خروج بر ولی امر، تایید فعالیت های تروریستی در داخل عربستان، برقراری روابط قوی و تماس های مستقیم با القاعده، دریافت دستور و گرفتن خط از سازمان القاعده در افغانستان، جمع آوری کمک های مالی و ارسال آن به افغانستان، توزیع کمک های نقدی و جنسی در میان خانواده های افرادی که به علت مشارکت در فعالیت های تروریستی بازداشت شده اند یا آنها که در درگیری های نیروهای امنیتی با دولت عربستان جان سپرده اند. وی متهم است که پول و دارایی و نیز مدارک شناسایی و گذرنامه های تقلبی در اختیار جوانان فریب خورده می گذارده و آنها را به مناطق جنگی می فرستاده است.


وی دو فرزند خویش یعنی ترکی و نواف را ترغیب  کرد و به مناطق جنگی در عراق و افغانستان فرستاد. این چهره یک گروه تروریستی در داخل تشکیل داد و از الیزن، فرزند کوچک خود خواست تا در زمینه پناه دادن به افراد تحت تعقیب امنیتی فعالیت داشته باشد و آپارتمانی های مسکونی را به آنها اجاره دهد و فرآیند آموزش آنها در داخل شهرهای عربستان را آسان سازد. وی در این زمینه از کارت خانوادگی ویژه همسرش استفاده می کرد. او فرزندانش را از حضور در مدارس دولتی بازداشت و آن را از نظر شرعی حرام دانست. وی همچنین شماری از بانوان جوانی که فریب افکار القاعده را خورده بودند، را به عقد افرادی در می آورد که به اتهام انجام اقدامات تروریستی در زندان به سر می بردند. یکی از این بانوان، دختر خودش بود که به عقد حاتم محمد اللهیبی درآورد. حاتم در حال حاضر  در زندان ذهبان به سر می برد.


هیفا الاحمدی

وی در 18 ژوئن 2011 بازداشت شد. وی در تعامل با خانواده های زندانیان سیاسی که به تحمل سال ها حبس محکوم بودند، سابقه ای طولانی داشت.     

27 توصیه علی(ع) برای حاکمان شرع


زمامدار موظف است استیضاح از خود را قانون تلقى کند و به پاسخ دادن و قبول به خطا حاضر شود و زمامدار اسلامى باید هر گونه اتهام به ظلم و اغراض را که از طرف مردم به او داده مى شود بر طرف سازد
گروه فرهنگی مشرق به نقل از تعامل نیوز- سخنان حضرت على(ع) در عهدنامه مالک اشتر را نمى شود به طور خلاصه بیان کرد زیرا که در این عهد نامه حضرت بیاناتى دارند که هر کلمه اى از آن گنجینه اى از علم و معرفت براى خواننده و مخصوصاً براى کسى که مسؤولیتى را در هر زمینه اى به عهده گرفته است. لذا ما سخنان حضرت را به سه بخش تنظیم کرده و بیان مى کنیم:
 
بخش اول، توصیه هاى اخلاقى:

1 ـ توصیه به تقوى الهى و تقدیم اطاعت خداوند بر همه چیز و پیروى از فرائض و سنتهاى که خداوند به آن امر فرموده است.
2 ـ حضرت مى فرماید زمامدار اسلامى باید نسبت به مردم رحمت و محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد که خوردن مردم را غنیمت شمارد.
3 ـ برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردى که امکان دارد زیرا که مردم در معرض خطا و اشتباه قرار مى گیرند و حاکم باید عفو و گذشت داشته باشد.
4 ـ حاکم اسلامى باید از درون مردم کینه و عقده را باز کند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد. زیرا که حسن ظن به مردم مشقت طولانى را بر طرف مى سازد.
5 ـ زمامدار اسلامى علاوه بر این که خود عیب جو نباشد باید افراد عیب جو را از خود دور کند. حضرت مى فرماید: دورترین و مبغوض ترین رعیت در نزد حاکم عیب جوترین آنها از مردم باشد زیرا که مردم عیوبى دارند و حاکم باید عیوب آنها را بپوشاند.
6 ـ زمامدار نباید سخن چین را تصدیق کند هر چند که در مقام خیرخواهى جلوه دهد; در این دنیا انسان نماهاى هستند که با عللى مختلف از امتیازاتى که خدا بر بعضى از انسانها به برکت کوشش و تلاششان عنایت فرموده ناراحتند به این جهت تلاش مى کنند تا آنها را به زمین بزنند. لذا زمامدار باید از این گونه افراد بر حذر باشد.
7 ـ زمامدار اسلامى در عمل به عهدى که خدا از او گرفته موفق نمیشود مگر با اهتمام و یارى خواستن از خدا و آماده کردن نفس براى احترام به حق.
8 ـ زمامدار هرگز از عفوى که نسبت به کسى روا داشته پشیمان و از کیفرى که به کسى داده است شادمان گردد.
9 ـ زمامدار باید تعدادى از بهترین اوقات شبانه روزى خود را براى ارتباط با خدا اختصاص دهد. و براى رسیدن به مقام والاى اخلاص اقامه واجبات و دیگر تکالیف الهى را بدون کمترین نقصى انجام دهد.
10 ـ زمامدار نسبت به وعده هایى که مى دهد وفادار باشد و تخلف نکند.
11 ـ زمامدار باید بد بینى و تندى هیبت و هجوم دست و لبه بردن زبان خود را مهار کند. و از قتل عمد پرهیز کند.
 
بخش دوم، توصیه هاى اجتماعى حضرت به حاکمان اسلامى:
1 ـ حضرت مى فرماید: محبوبترین امور در نزد حاکم اسلامى باید رساترین آنها در حق و فراگیرترین آنها در عدل و جامعترین آنها براى رضایت مردم جامعه باشد. حضرت در این دستور قانون اصلى سه حقیقت با اهمیت را بیان مى کند. الف: در اظهار حق و اجراى آن، ب: در اظهار عدالت و اجراى آن، ج: در اجراى امور اجتماعى. بنابراین مقصود از رضاى مردم آن رضایت است که تأمین حق حیات و حق کرامت و حق آزادى معقول آنان به طور کامل در آخرین حد ممکن ناشى مى گردد.
2 ـ مقدم ترین مردم در نزد حاکم اسلامى باید کسى باشد که حق را حتى در تلخ ترین حالات آن، گویاتر از دیگران گوشزد کند.

3 ـ هر چه که براى زمامدار از گناهان و امور زشت که پشت پرده است و براى زمامدار آشکار نشده خود را نسبت به آن بى توجه نشان  دهد.

4 ـ از وظایف اختصاصى زمامدار این است که نیازمندیهاى مردم را در همان روز که به اطلاع او مى رسد مرتفع سازد و کار هر روز را در همان روز انجام دهد زیرا که براى هر روز موقعیتى است.
5 ـ زمامدار نباید خود را از مردم دور نگهدارد زیرا که اختفاى زمامدار از مردم جامعه موجب نوعى کم اطلاعى از امور مى شود.

6 ـ زمامدار اسلامى موظف است از مقدم داشتن و ترجیح خویشاوندان و وابستگان خود بر دیگر مردم جامعه جداً خوددارى  نماید.

7 ـ زمامدار اسلامى نباید براى احسانى که به مردم جامعه مى کند منت بگذارد و کارى را که به سود جامعه کرده است منظور نماید. زیرا که منت احسان را باطل مى کند و احسان زمامدار درباره مردم جامعه تا آنجا که ممکن است جنبه وظیفه اى دارد و شبیه تکلیف الهى است و در حقیقت او بوسیله احسان به مردم تکلیف الهى خود را انجام داده است و اگر هم تکلیف نباشد نباید منت گذارد.
 
بخش سوم: توصیه هاى سیاسى حضرت على(علیه السلام) به حاکمان اسلامى:
1 ـ زمامدار اسلامى از مشورت با افراد بخیل و ترسو و طمع کار جداً خوددارى کند، زیرا که بخل و ترس و حرص غرائزى است که جامع همه آنها سوء ظن به خدا است.

2 ـ هرگز نباید انسان‌هاى نیکوکار و بدکار در نزد زمامدار یکسان باشند زیرا که این عمل موجب مى‌شود که مردم نیکوکار در کار نیک خود تحقیر و بدکار در کار بد خود تشویق مى شود.

3 ـ هیچ زمامدار اسلامى نباید سنّت هاى را بشکند که صاحبنظران با صلاحیت جامعه اسلامى به آنها عمل نموده اند و آن سنتها موجب هماهنگى معقول مردم جامعه بوده است. و هرگز سنتى را که سنّت هاى خوب مردم را از بین مى برد مقرر سازد.

4 ـ وظایفى که زمامدار اسلامى باید به طور همیشه به عهده گیرد از جمله رسیدگى کامل درباره وظایف و کارها و صفات کارگزاران است. مانند تحقیق در جریان قوه قضائیه، مجلس شوراى اسلامى و قوه مجریه که شامل همه قواى انتظامات و اجرائیات و دفاع در مقابل دشمنان مى باشد.

5 ـ زمامدار موظف است استیضاح از خود را قانون تلقى کند و به پاسخ دادن و قبول به خطا حاضر شود و زمامدار اسلامى باید هر گونه اتهام به ظلم و اغراض را که از طرف مردم به او داده مى شود بر طرف سازد; اگر مردم جامعه درباره زمامدار گمان ظلم و تعدى نمودند عذر خود را از موضع یا رفتارى که موجب بد گمانى مردم شده آشکار کند و گمانهاى ناشایسته مردم را از خود منتفى کند.

6 ـ زمامدار نباید در امور، پیش از رسیدن موقعش شتابزده باشد یکى از وظایف بسیار مهم زمامدار حفظ قناعت و آرامش در اقدام به امور زمامدارى است و حضرت مى فرماید: بپرهیز از شتابزدگى در امور پیش از آن که موقعش رسیده باشد و در موقع امکان اقدام به آن امر از سستى و ضعف پرهیز نما.

7 ـ زمامدار نباید موقعى که ابهام و تاریکى در امرى وجود داشته باشد به جاى کشف حقیقت و پذیرش آن به لجاجت بپردازد زیرا که پدیده لجاجت بدون هیچ گونه تردیدى از عوارض بیمارى مهلک خودخواهى است که غالب اوقات آدم لجوج با عناوین مختلف آن را براى خود تجویز و ضرورى تلقى مى نماید. لذا زمامدار باید از لجاجت در کارها و حقائق دورى جوید. و هر زمانى که حقیقت آشکار شد در پذیرش و اقدام مطابق آن سستى نکند.

8 ـ زمامدار نباید در امورى که مردم همه آن مساویند خود را بر دیگران مقدم بدارد. حضرت مى فرماید: اى مالک گمان مبر که براى تو در نزد خداوند امتیازى است که بوسیله آن مى توان خود را در حق حیات و حق کرامت، حق آزادى و غیره فوق دیگران تلقى کنى و حقوق مردم را در امور به معاش و حیثیت و شرف انسانى پایمال کنى بلکه امتیاز تو در نزد خداوند ناشى از سب امتیازى است که باید خود در برابر مردم انجام دهى.

9 ـ زمامدار هرگز نباید در امورى که مسؤولیتش به عهده او است و چشمان مردم آنها را مى بیند خود را به غفلت و نفهمى بزند وقتى که مى گوییم فلان کار وظیفه آن شخص است در حقیقت معنایش این است که شخصیت آن شخص در گرو انجام آن کار به عنوان وظیفه است و لازمه این کلام حضرت است که توجه شدید و جدى تلقى کردن خود شخصیت است; و سستى و غفلت به وظیفه مساوى بحث تلقى کردن شخصیت است. لذا زمامدار و هر مقام مسؤول دیگر نباید با زدن خود به غفلت و نفهمى از خوذ طفره رود. زیرا که طفره رفتن علاوه بر این که شدیدترین اهانت و تحقیر به شخصیت خویش و زیر پا گذاشتن کرامت آن است و براى دیگران نیز قابل هضم و تأویل و تفسیر نیست.(نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتى)

نقش اقوام ایرانی در انتخاب روحانی


رفتارشناسی انتخابات 92 از منظری دیگر
بالاترین میانگین آرای روحانی در دو استان سیستان‌ و بلوچستان و کردستان بوده به گونه ای که بیش از ۷۰ درصد آرا را در این دو استان به دست آورد. در حالی که در برخی از استان های پرجمعیت مانند خراسان رضوی و اصفهان از 45 درصد فراتر نرفت و حتی در تهران در مرز 51 درصد متوقف شد.
عصر ایران؛ امین فضلی* - نزدیک به دویست روز از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری می گذرد. انتخابات  که در فضایی غیر قابل پیش بینی انجام شده بود به امید انجامید. دیگر احمدی نژاد رییس جمهور نیست. انتخابات تمام شده و روحانی رییس جمهور منتخب مردم بر اریکه نشسته است. شایسته است شش ماه پس از فرجام آن روزهای بیم و امید، به تبیین آرایش قومی فضای انتخاباتی بپردازیم. امر مهمی که در انفجار تحلیل های فردای انتخابات، گم شد و کمتر بدان پرداخته شد.

بی‌گمان اقوام متنوع ایرانی در انتخابات نقش بسیار مهمی ایفا کردند.

یادداشت حاضر می کوشد به دور از تعصب و دورتر از جنجال ها و تحلیل های عاطفی روزهای پس از انتخابات، به تبیین موضوع بپردازد. با این امید که در اتخاذ تصمیم های مناسب دولتمردان در سیاست گذاری های های قومی، موثر افتد.
 
در  تحلیل رفتار رای دهندگان به سه پرسش کلیدی باید پاسخ داد:

1) رفتار انتخاباتی مردم رفتاری اجتماعی است یا فردی؟
2) رفتار انتخاباتی مبتنی بر گرایش جناحی است یا مطالباتی و هویتی؟
3) رفتار مردم به تفکیک گروه های مختلف جنسی، صنفی، سیاسی و قومی و ... چگونه بوده است؟

پاسخ به این سوالات نیاز به آماری نسبتا دقیق مانند آرای زنان، گروه های فکری و اقشار مختلف و احزاب دارد. البته در شرایطی که احزاب قادر به ایفای نقش خود نیستند و در نبود آمار دقیق، تحلیل رفتار انتخاباتی و آنچه در واقعیت رخ داده بسیار دشوار می نماید لیکن بررسی آمار موجود این انتخابات از زوایای مختلف رسیدن به تحلیلی واقع بینانه را تا حدودی امکان پذیر می سازد.

انتخاب روحانی از نگاه تحلیلگران سیاسی

 پس از اتمام انتخابات شاهد آنالیزهای مختلفی از رفتار انتخاباتی مردم و چگونگی و چرایی این نتایج بودیم. در حالی که برخی از اصولگرایان این انتخاب را نتیجه حضور چندین کاندیدای اصولگرا و تشتت آرای بین جبهه اصولگرایی دانستند بعضی از تحلیلگران این پیروزی را ظفر قاطعانه اصلاح طلبان نامیدند.


دکتر جلایی پور، از جمله تحلیلگرانی است که انتخاب روحانی را فرصتی بسیار ارزنده برای اصلاح طلبان می بیند. وی این پیروزی را قاطعانه توصیف کرده  و ریشه آن را در نارضایتی‌ها و اتفاقات پس از انتخابات 88 دانسته است. به عقیده او فضای  امنیتی ایجاد شده و اتفاقات  بعد از آن انتخابات باعث افزایش نگرانی جامعه شده و هشیاری جمعی جریان اصلاح طلبی و هواداران اصلاح طلب و نیز پتانسیل جنبشی جامعه ایران عاملی برای شکل گیری جنبش انتخاباتی اصلاح طلبان در شرایط غیرهیجانی انتخابات 92 شد.

دکتر حاضری نیز در سخنرانی خود در نشست انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع تحلیل جامعه شناختی رفتار مردم در انتخابات ریاست جمهوری، شادمانی مردم پس از انتخابات را مبین پاسخگو بودن انتخاب آقای روحانی به مطالبات و خواسته های مردم دانست.

بنا به نظر دکتر ربیعی غیرقابل پیش بینی بودن جامعه ایران به مثابه ضعفی است که در انتخابات نیز خود را نشان می دهد و عاملی برای نابسامانی سیاسی به حساب می آید. به عقیده او فرایند تغییرخواهی جامعه  و تصمیم گیری در شب انتخابات - که خود ناشی از تردید های بخش هایی از رای دهندگان است -  از عوامل موثر در نتیجه بودند. به نظر او منشا تغییرخواهی در انتخابات 76 طبقه متوسط تقویت یافته و فرهنگ‌یافتگی جامعه و  تغییرخواهی در 84 نیز حاصل دغدغه های معیشتی بوده است. ولی در انتخابات 92 و شکل گیری روند انتخابات، امتیاز بالایی به جریان اصلاح طلبی (به عنوان جریان خاص سیاسی  و نه در معنای تغییرخواهی) تعلق نمی گیرد. در حقیقت نمی توان آن را بازیگر اصلی و موج‌ساز دانست بلکه  با بازی خوانی هوشمندانه و عقلانی ،جایگاه صحیحی را در فرایند موجود برای خود انتخاب کردند.

یاران دبستانی کمتر از حد انتظار

با مقایسه میزان مشارکت سالهای 88 و 92 شاهد کاهش 12-13 درصدی آرا هستیم که با توجه به رفتار انتخاباتی طرفداران گروههای مختلف فکری، قسمت عمده ریزش 6 میلیونی آرا را می توان منتسب به جریان اصلاح طلبی دانست. توجه به میزان آرای روحانی به عنوان کاندیدای مورد تایید اصلاح طلبان در استان هایی مانند تهران (51/48 درصد) و اصفهان (80/ 45 درصد) و کاهش قابل توجه تعداد آراء در این استانها که مراکز اصلی اتفاقات 88 بوده اند نیز موید نظرات دکتر ربیعی در کلیدی نبودن گفتمان اصلاح طلبی در انتخاب روحانی است.

با بررسی آرای استان تهران شاهد کاهش 2 میلیون و 488 هزاری آرا (حدود 50/6 درصد کل آراء استان) نسبت به سال 88 هستیم. این کاهش بیانگر افزایش آرای خاموش نسبت به انتخابات دوره قبل است و می توان آن را بصورت عدم حضور این تعداد تحت تاثیر  انتخابات 88 دانست؛ جمعیتی که اگرچه در انتخابات گذشته ریاست جمهوری طرفدار اصلاح طلبان بودند ولی بر خلاف نظر دکتر جلایی پور در  سال 932 پای صندوق های رای حضور نیافتند.

 در  استان اصفهان  نیز شاهد کاهش حدودا 390 هزار نفری (17/5 درصد کل آرای استان) شرکت کنندگان نسبت به انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری هستیم.

کلید انتخابات در دست پیرامونیان
با نگاهی به آمار شاهدیم که دکتر روحانی بیشترین در صد آرا را در استان هایی چون کردستان، سیستان و بلوچستان، یزد و آذربایجان غربی به دست اورد. جالب توجه اینکه آرای دکتر روحانی در تمامی مناطقی که بافت قومیتی خود را حفظ کرده اند - به جز زنجان و استان های لر و عرب‌نشین-  بالاتر از میانگین کل آرای ایشان است. با توجه به آرای سه استان چهارمحال و بختیاری، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد که دکتر محسن رضایی، کاندیدای اصولگرا و لر، در آنها رتبه نخست را کسب کرد و مقایسه آن با نتایج انتخابات سال 1384 که در این استانها بیشتر آرا به آقای کروبی، کاندیدای اصلاح طلب و لر، داده شده بود می توان به وجود آرای قومیتی در این مناطق پی برد. با علاوه کردن این داده ها با نتیجه آرای مناطق قومیتی دکتر روحانی می توان آرای قابل توجه قومیتی و تعیین کننده بودن این آرا در ایران را نتیجه گرفت. افزایش چشمگیر آرای دکتر محسن رضایی در برخی از استانهای قومیتی، با توجه به تاکید ایشان بر تمرکز زدایی و ایجاد فدرالیسم و نیز توجه ویژه ایشان به مسئله اقوام در سخنرانیها و تبیین شعارهای انتخاباتیشان حائز اهمیت ویژه ای است.

بطور مثال ایستادن دکتر رضایی در جایگاه دوم (۲۰۲۱۷۵ رای و 12/11 درصد) در استان آذربایجان شرقی و یا کسب بیشترین آرای استان خوزستان بسیار معنی دار است. اگرچه برخی از شعارهای انتخاباتی ایشان تکرار شعارهای دوره قبل بود ولی این تغییر نشانگر موفقیت تیم انتخاباتی دکتر رضایی در رساندن این شعارها به رای دهندگان به حساب می آید. البته باید توجه داشت که عدم حضور کاندیدای آذربایجانی در این انتخابات، بستری مساعد برای رقابت کاندیداها بر اساس شعارها فراهم آورده بود. این رفتار خود مبین تاثیر بسزای هویت قومی در مناطقی مانند آذربایجان و تعیین کننده بودن آرای قومی در نتیجه نهایی انتخابات است. پراکندگی آرای آقای مهرعلیزاده در انتخابات سال 84 نیز موید این موضوع است.


با توجه به داده ها می توان به این نتیجه رسید که آرای روحانی تلفیقی از اقوام مختلف است تا جایی که شاید بتوان ادعا کرد اقوام غیرفارس نقشی کلیدی در پیروزی آقای روحانی داشته اند و شعارهای تبلیغاتی مبنی بر احقاق حقوق فرهنگی و مذهبی اقوام، توجه به حقوق برابر شهروندان و تلاش برای پاسخگویی به مطالبات اقوام و گروههای مذهبی مختلف توانست تا حدود زیادی اعتماد آنان را جلب کند که در عین حال با این تاکید صورت پذیرفت که گل های متنوع " گلستان ایران" هستند.

به طور مثال وی توانست 94/58  درصد از حدود ۴ میلیون 130 هزار رای چهار استان  آذربایجان شرقی(۱۰۵۲۳۴۵ رای و ۸۷/57 درصد) ، آذربایجان غربی(۶۸۲۱۹۳ رای و 91/63 درصد)، اردبیل(۳۸۴۷۵۱ رای و 37/58 درصد) و زنجان(۲۸۱۸۶۷ رای و 29/50 درصد) را کسب کند. اهمیت این موضوع را هنگامی بیشتر درم یابیم که بدانیم اگر رای مردم این استان ها همچون متوسط ۲۷ استان دیگر بود، انتخابات به دور دوم می‌کشید.

از سویو دیگر بالاترین میانگین آراء دکتر روحانی در دو استان سیستان‌ و بلوچستان (73/3درصد) و کردستان (85/70 درصد) بوده و ایشان بیش از ۷۰ درصد از حدود ۱/۷ میلیون رای ماخوذه در این دو استان را به دست آورده ‌است. این در حالی است که در استان های پر جمعیت این نسبت نصف و گاه کمتر از نصف است.

قرائتی دیگر از آمارها
به رغم پراکندگی نسبتا یکسان آرای دکتر روحانی می توان شاهد مطالبات متفاوت و خواسته های گوناگون در این پراکندگی بود. اگرچه تغییرخواهی را پیروز اصلی انتخابات می توان خواند ولی با توجه به داده ها، آرای اقوام به عنوان قسمت اعظم تغییرخواهان ( و نه الزاما اصلاح طلبی)  نقش اصلی را در پیروزی رییس جمهور جدید ایفا کردند.

 وعده‌هایی چون اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی وبا ذکر مصداق و جزییات را می توان در جذب  این آرا سهیم دانست. اصلاح طلبان نیز به عنوان قسمتی از تغییرخواهان با اتخاذ تصمیمات بجا مانند کناره گیری کاندیدای اصلاح طلب و سوق دادن بخش عظیمی از آرای خود به سبد کاندیدای اعتدال گرایان و ائتلاف با روحانی نقش ماندگاری ایفا کردند.


از آرای شناور هم نباید غافل شد که حدود 20 درصد کل آرا را تشکیل می دهند و روحانی با تدوین شعارهای مناسب توانست بخش عمده ای از این آرا را نیز کسب کند. ضمن این که  سکوت تعیین کننده 13/5 میلیونی آرای خاموش را نیز نباید فراموش کرد. سکوتی که نشان دهنده ناکامی کاندیداها در جلب اعتماد این جمعیت است اگر هم 20 درصد از این جمعیت را اساسا بی علاقه به مناسبات قدرت -فارغ از این که چه کسی نامزد است -بدانیم بقیه را نمی توان فراموش کرد. واقعیتی که از سطح بالای انتظارات از رییس جمهور جدید حکایت می کند.

بر این اساس می توان نتیجه گرفت که تبیین مطالبات و خواست های جامعه از رهگذار  تحلیل واقع بینانه رفتار انتخاباتی میسر می شود.
*کارشناس مسائل قومی

۴ آهنگ حامد زمانی برای بیداری‌ اسلامی


حامد زمانی این روزها با آهنگ مرگ بر آمریکا محل توجه و اقبال عمومی است و البته دشمنان نیز به دلیل همین موسیقی او را مورد هجمه قرار داده‌اند. اما این اولین آهنگ حامد زمانی درباره آمریکا و دشمنان نبوده است. او پیش از این ترانه «مکر شیطان» را خوانندگی کرده است. او برای قبله اول مسلمین و فلسطین خوانده است. و برای نقش زنان در بیداری اسلامی نیز ترانه دیگری خوانده است.
به گزارش گروه فرهنگی مشرق، حامد زمانی این روزها با آهنگ مرگ بر آمریکا محل توجه و اقبال عمومی است و البته دشمنان نیز به دلیل همین موسیقی او را مورد هجمه قرار داده‌اند. اما این اولین آهنگ حامد زمانی درباره آمریکا و دشمنان نبوده است. او پیش از این ترانه «مکر شیطان» را خوانندگی کرده است.

او برای قبله اول مسلمین «قدس» خوانده است. و برای نقش زنان در بیداری اسلامی نیز ترانه خوانده است. در ادامه 4 ترانه از این خواننده انقلابی آمده است که تقدیم مخاطبان عزیز می شود.


مکر شیطان | امت واحده (دو زبانه)

به این آتش برس هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما در آتش نمرود زیباتر

مهیا کن ولی خورشید محشر نیز در راه است
مهیا کن ولی عمر تو کوتاه است کوتاه است

بسوزان و تماشا کن شهادت پوشی ما را
رقم کی می‌زند این شعله ها خاموشی ما را

اذان آه ما آتش زده طومار عصیان را
بسوزان تا رساتر بشنوی نام شهیدان را

مسلمانان، مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
در این بتخانه ابراهیم باشید و تبر گیرید

به یک دریای واحد می‌رسند این رودها روزی
می‌اید از شبستان مساجد صبح پیروزی

بسوز ای سعی باطل آخر این ماجرا با ماست
تو مکر آخر شیطانی و مکر خدا با ماست

هلا ای از درون ویران، ببین آبادی ما را
بخوان از مشرق حق روشنای صبح فردا را

***

سل الانوار هل لازلت یا شیطان نعسانا
لقد عدنا و فینا القلب للعلیاء لهفانا

(از این روشنایی‌های برآمده بپرس؛ آیا هنوز در خواب هستی ای شیطان؟
اینک ما به سمت نور بازگشته‌ایم و در سینه قلبی است که برای اوج آسمان‌ها می تپد)

أتی یهفو من الوجد؛ عظیم النهج و القصد
کسیف یخرق الدیجور فی مجلاه ایمانا

(دل ما این که به سمت سربلندی در جریان است در مسیری با شکوه و با هدفی بزرگ
همانند شمشیری که با جلایش تاریکی را شکافته و در جلوه‌اش جاری ایمان است)

و نحن الان فی طول المدی نجری الی الصبح
لنرسم خطونا فی النور و الآفاق مسرانا

(و اینک ماییم که در تمام مسیرها به سمت صبح در جریانیم
تا گام‌هایمان را در نور ترسیم کنیم و قدمگاهمان در آسمان‌ها باشد)

برایات الفدی فی ساحه الایمان اشرقنا
لماذا لا ننادی الموت ان الموت احیا

(با بیرق های ایثار در ساحت ایمان طلوع کردیم
چرا شهادت را به سمت خود نخوانیم چرا که این مرگ ما را جاودانه کرده است)



 

حماسه بی‌تاب | زنان و بیداری اسلامی (دو زبانه)

بشنو کنون طنین اذان را

تکبیرهای بت شکنان را

فریاد کن حماسه‌ی بی‌تاب

بشکن سکوت سرد جهان را

فریاد کن سکوت حرام است

وقت رکوع و سجده گذشته است

اینک زمان زمان قیام است

ای مادران صبر و نجابت

ای دختران شوق و شهادت

ای وارثان زینب و زهرا

پیغمبران صبر و صلابت

با کودکت بگو که نخوابد

زیرا که شب سرآمده دیگر

بیدار باش باشد از این پس

لالایی مدام تو مادر

آیات سرخ واقعه برخوان

ام‌نضال وار به پا خیز

کاخ سیاه اهل ستم را

چون تار عنکبوت فرو ریز



 

قدس | فلسطین

وقتی که در تاریکی و تردید

در آسمان خورشید پیدا نیست

سهم پرنده از رهایی

حتی نسیم و ابر زندانی‌ست

اینک فلسطین فوجی از آتش

اینک فلسطین موجی از خون است

سرشار از رویای آزادی

از لاله‌های سرخ گلگون است

ای زادگاه و خانه‌ی پیامبران ای قدس

ای قبله‌ی اول بمانی جاودان ای قدس

از غیرت مردان آتش زاد

تا عرصه بر اهریمنان شد تنگ

اولاد شیطان را مجالی نیست

تا سرنوشت شوم‌شان شد سنگ

فردا بهاری تازه در راه است

فردا بهاری سبز و رویاگون

فردا طلوع لاله‌های سرخ

در باغ‌های روشن زیتون

ای زادگاه و خانه‌ی پیامبران ای قدس

ای قبله‌ی اول بمانی جاودان ای قدس


 

مرگ بر آمریکا

مرگ بر تازیانه ها

تازیانه های بی امان

به گرده های بی گناه بردگان

مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی

در یکی دو ثانیه

با سقوط علم از آسمان

مرگ بر کشتن جوانه ها

مرگ بر انتشار سم در زلال رودخانه ها

مرگ بر فصاحت دروغ

مرگ بر بوق های بوق

مرگ بر سیم های خاردار و کشتزارهای بیم

مرگ بر گورهای دسته جمعی و بندهای انفرادی زمین

مرگ بر بریدن نفس

مرگ بر قفس

مرگ بر شکوه خار و خس

مرگ بر هوس

مرگ بر حقوق بی بشر

مرگ بر تبر

مرگ بر شراره های شر

مرگ بر سفارت شنود

مرگ بر کودتای دور

زندگی باد زندگی او

زنده باد زندگی من، تو، ما

یک کلام… مرگ بر آمریکا

مرگ بر ابولهب

مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد

مرگ بر زاده‌ی زیاد

بگو بلند: بیش باد

مرگ بر قطعنامه های بستن فرات، قحط آب

مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب

مرگ بر قطع خنده های روشن علیرضا

مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا

یک کلام…مرگ بر آمریکا



منبع:تریبون مستضعفین