اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

جنایات معاویه کاتب وحی !


جنایات معاویه کاتب وحی !


پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شخصیت‌های روسیاه تاریخ اسلام، معاویة بن ابی‌سفیان (علیه اللعنة و الهاویة) می‌باشد. این شخصیت فاسد تاریخ اسلام، چنان روسیاه است که هیچ شکی در فساد و تباهی او نیست، ولی متأسفانه بعضی از سلفیون و وهابیون، سعی در دفاع از این شخصیت جنایتکار دارند لذا ما را بر آن داشت که گوشه‌ای از جنایات وی را بیان کنیم.

ابن‌تیمیه در دفاع از بنی امیّه می‌گوید: «بنی‌امیه بر تمام افراد روی زمین حکومت داشتند و دولت اسلام در زمان آنان عزیز بود و تنها اعتراضی که مردم بر آن‌ها داشتند دو چیز بود. یکی بدگویی به علی (علیه السلام) و دیگری تأخیر نماز از اول وقت». در جایی دیگر می‌گوید: «سنت در دولت بنی‌امیه قوی‌تر و ظاهرتر از دولت بنی عباس بود، زیرا در دولت بنی عباس تعداد زیادی از شیعه و دیگران از اهل بدعت نفوذ کرده بودند».[۱]

دفاع از یزید در کشتن اهل مدینه

ابن‌تیمیه در جایی دیگر می‌گوید: «یزید جمیع اشراف مدینه را نکشت، کشته‌ها به ده هزار نفر نرسید، خون‌ها به قبر پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نرسید، قتلی در مسجدالنبی واقع نشد». با آن که ابن اثیر در الکامل نقل می‌کند: «بعد از واقعه کربلا اهل مدینه بیعت خود را از یزید خلع نمودند، خبر به یزید رسید، مسلم بن عقبه را که مردی خون‌ریز بود به مدینه فرستاد و دستور داد تا سه روز مردم را به بازگشت به بیعت دعوت کند و گرنه همه اهل مدینه را به قتل برساند. و نیز اجازه داد تا سه روز تمام اموال مدینه بر لشکرش حلال باشد. مسلم بن عقبه با لشکری وارد مدینه شد و تا سه روز فجیع‌ترین قتل و غارت‌ها را در طول تاریخ بشر انجام دادند». ابن کثیر می‌گوید: «لشکر یزید با زنان مدینه کاری کردند که بعد از آن واقعه هزار زن بدون شوهر بچه‌دار شدند». ابن‌قتیبه می‌گوید: «در آن واقعه، از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) هشتاد نفر بدری و از قریش و انصار هفت صد نفر کشته شدند؛ از سایر مردم نیز ده هزار نفر را کشتند.» با آن که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس اهل مدینه را بترساند خدا او را خواهد ترسانید و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد».[۲]  

تفاله‌ها و دنباله‌روهای بنی‌امیه، یعنی وهابیت و سلفی‌های بدنام نیز دقیقاً اقتدا به مولای خود، ابن تیمیه و معاویه کرده و به شدت از بنی‌امیه دفاع می‌کنند و برعکس کینه بسیار شدیدی نسبت به اهل‌بیت (علیهم السلام) دارند. در بیشتر مبارزاتی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) با کفار و مشرکین مکه داشتند، سرکرده بت‌پرستان، ابی‌سفیان، پدر معاویه (لعنة الله علیهما) بود. ابوسفیان تا آخرین نفس با پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) مبارزه کرد و تا مجبور نشد اسلام را قبول نکرد و اسلام را از روی اکراه و ترس از جانش پذیرفت آن هم زمانی که دید مقاومت و جنگ با رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) بی‌فایده است.

شجره ملعونه که در قرآن بیان شده است «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ [اسراء ۶۰]» در مورد معاویه و پدرش ابوسفیان می‌باشند که مورد لعن خداوند عالم و پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) می‌باشند. این در حالی است که خود اهل سنت نیز شأن نزول آیه شریفه: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ»‌ را صادق بر بنی‌امیه می‌دانند. و به تعبیر "ابوالفدا" مفسرین در مورد نزول آیه، در شأن بنی‌امیّه اجماع دارند. همان‌گونه که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) به طور خصوصی، مروان و پدرش را (از بنی‌امیّه) مورد لعن قرار داده است.[۳] علی بن اقمر، از زبان عبداللّه بن عمر، نقل می‌کند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از راهی می‌رفت و ابوسفیان را که سواره بود و معاویه و برادرش همراه او بودند یکی دهانه‌کش بود و دیگری ستورران، دید و چون به آن‌ها نظر افکند فرمود: «خدایا! دهانه‌کش و ستورران و سوار را لعنت کن». از عبد اللّه بن عمر پرسیدیم: «تو خودت از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدی؟» گفت: «آری، اگر دروغ بگویم گوشم کر باد چنانکه دیدگانم کور».[۴]

طبری در تاریخش چنین می‌نویسد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابوسفیان را که بر خری سوار بود و معاویه دهانه آن را می‌کشید و پسرش یزید، آن را می‌راند، دید و فرمود: «خداوند دهانه‌کش و سوار و ستور ران را لعنت کند».[۵] وقتی که هم قرآن و هم رسول گرامی‌اش، این شجره خبیثه را لعن و نفرین کرده‌اند، سَلَفیون بی‌آبرو چگونه از او دفاع می‌کنند؟

جنایت بُسر بن ارطاة، فرمانده معاویه

معاویه پس از حکمیت، "بُسر بن ارطاة" را با گروهی از لشگریان به اطراف و اکناف فرستاد و امر کرد در هر جا شیعیان علی را دیدند بکشند و بر زن و مرد و کودک رحم نکنند. بسر بن ارطاة به طرف مدینه حرکت کرد و در آنجا گروهی از اصحاب علی (علیه السلام) را کشت و خانه‌های جماعتی را خراب کرد، و از مدینه به طرف مکه رفت و در آنجا چند نفر از " آل‌مهلب" را از بین برد. این مُفسدِ جانی در مکه و نجران نیز تعدادی را کشت و سپس به یمن رفت. عبیدالله بن عباس عامل علی (علیه السلام) در آن جا نبود، بُسر بن ارطاة دو کودک عبیداللّه را با دست خود سر برید و بعد از این جنایات و خون‌ریزی‌ها به طرف معاویه برگشت.

در کتاب تهذیب التهذیب آمده است که معاویه به بسر فرمان داد: «هر کس را که در اطاعت علی بن ابی‌طالب یافتی، به قتل برسان!» این مرد جبار به فرمان معاویه، در مکه و مدینه اعمالی جنایت بار و دور از انسانیت انجام داد.[۶] ابن عساکر می‌نویسد: «او با توده‌های مختلف مردم برخورد می‌کرد، و هر کس را که به اطاعت امام دل داده بود، می‌کشت. مثلاً قبیله بنی‌کعب که در یک آبادی ما بین راه مکه و مدینه به سر می‌بردند، قتل عام کرد. و سپس اجساد کشتگان را به چاه انداخت».[۷] مسعودی در کتاب مروج الذهب در این زمینه می‌نویسد: «او افراد فراوانی از قبیله خزاعه و غیر ایشان را به قتل رسانید! او هر کس از طرفداران و هواخوهان امیرالمونین (علیه السلام) را می‌یافت، زنده نمی‌گذاشت!»

در دو کتاب استیعاب و اسدالغابة می‌خوانیم: «بسر بن ابی‌ارطاة در یکی از یورش‌های وحشیانه‌اش، قبیله حمدان را مورد حمله قرار داد. مردانشان را کشت، و زنانشان را اسیر نمود. اینان اولین دسته از زنان مسلمان به شمار می‌آمدند که در اسلام، اسیر شده و بر سر بازاری برای فروش عرضه گردیدند»! افرادی که بسر در یورش‌های وحشیانه‌اش به قتل رسانید، تا ۳۰,۰۰۰ تن برشمرده‌اند! او حتی گروهی را هم به آتش درانداخت و سوزانید تا آنجا که بسر لشگر خویش را پیش راند، و تا توانست، کشتار کرد و به آتش کشید![۸]
در همین زمان هم اگر می‌بیینم و یا می‌شنویم که تکفیری‌های وحشی، مسلمانان و علی الخصوص شیعیان را شکم دریده و یا سر می‌برند و یا در آتش می‌افکنند نباید تعجب کرد چون این‌ها همان دنباله‌روهای معاویه و بنی امیه هستند.

جنایت یزید در مدینه

وقتی مردم مدینه قیام کردند، یزید، مسلم بن عقبه را فرستاد و به او گفت: «اهل شام را آزاد بگذار تا هر چه می‌خواهند درباره دشمنان خودشان انجام دهند». مسلم با لشکریان خود به طرف مدینه حرکت کرد و مردم مدینه را ترسانیده و لشکریان خود را مدت سه روز آزاد گذاشت تا هر جنایتی که میل دارند انجام دهند و در نتیجه این آزادی دوشیزگان زیادی که بالغ بر سیصد نفر بودند مورد تجاوز قرار گرفتند و زنان زیادی که شوهر نداشتند از زنا حامله شدند و مدینه را که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) «طیبه» نام‌گذاری کرده بودند، «فتنه» خواندند. این جبّار خون ریز در مدینه گروه زیادی از قریش و مهاجر و انصار و فرزندان آن‌ها را کشت، که عدد آن‌ها در حدود هزار نفر بوده و در حدود چهار هزار نفر از سایر مردم کشته شدند و از مردم مدینه به عنوان بردگان یزید بیعت گرفت، و هر کس امتناع می‌کرد، او را می‌کشتند.

مبارزه معاویه با فضائل علی (علیه السلام)

معاویه برای جلوگیری از فضائل علی (علیه السلام) بخش‌نامه‌ای برای عُمّال و حُکّام خود صادر کرد و گفت: «از ذمّه من بری است کسی که درباره ابوتراب فضیلتی نقل کند و یا از اهل‌بیت او تجلیل نماید، پس از این دستور در شهرها و قُراء و قصبات، خطباء در منابر خود علی و اهل‌بیت او را سب کردند و از آنان برائت حاصل نمودند». از همه جا بیشتر اهل کوفه را تحت فشار قرار دادند زیرا شیعیان علی در این شهر زیاد بودند. در تعقیب این بخش‌نامه، بخش‌نامه دیگری فرستاد و گفت: «هر کس متهم به دوستی این خانواده است. خانه‌اش را خراب کنید و آنان را مورد عقوبت و خواری قرار دهید و ذلیل و ناتوان سازید». حُکّام به ظلم و جنایت‌شان افزودند و به افرادی که در مظانّ تشیع و دوستی اهل‌بیت قرار داشتند بسیار سخت می‌گرفتند مخصوصاً در کوفه بسیار جنایت کردند.

شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بلای شدیدی گرفتار شدند و زندگی بر آنان بسیار سخت شد. کار به جایی رسید که حتی شیعیان نسبت به خدمتکاران خود ظنین بودند و هرگاه اراده می‌کردند مطلبی با آنان بگویند عهد و پیمان‌هایی شدید از آن‌ها می‌گرفتند و سپس مقصود خود را در میان می‌گذاشتند. معاویه جنگ صفین را برعلیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به راه انداخت و از شدت کینه وعنادی که با امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشت، دستور داد که بالای منابر حضرت را لعن و نفرین بکنند. و این بدعت شوم تا ۶۰ سال ادامه داشت. این در حالی است که به گواه تمام مفسرین شیعه و سنی این آیه شریفه در شأن اهل‌بیت (علیهم السلام) که یکی از آن‌ها امیرالمؤمنین (علیه السلام) است نازل شده است. «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً [احزاب/۳۳] به راستی خدا می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و به نیکی شما را پاک سازد».

با این آیه و آیات فراوانی که در شان حضرت و اهل‌بیت (علیهم السلام) وارده شده است، چطور معاویه (لعنة الله علیه) جنگ صفین را بر علیه حضرت راه اندازی کرد؟ معاویه پسرش یزید را (که سگ‌باز و میگسار بود) مسلط بر مردم کرد و این شخص جنایت کار فاجعه کربلا را رقم زد که پاره تن  رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به شهادت رسانید. سلفیه روسیاه از این جنایتی که معاویه مرتکب شده است چطور دفاع می‌کنند؟ آیا این که او کاتب وحی (؟!!) و از اصحاب پیامبر (؟!!) بود، نباید او را تقبیح کرد؟ و چون اجتهاد کرده و خطا کرده است، نباید ایرادی به او گرفت.

منبع:

[۱]. شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص: ۵۳۲، علی اصغر رضوانی، نشر مشعر.
[۲]. شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص: ۵۳۰.
[۳]. شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص: ۵۳۲.
[۴]. ترجمه الغدیر، ج ۱۹، ص: ۲۱۸، ترجمه جمعی از نویسندگان، ناشر، بنیاد بعثت.
[۵]. همان.
[۶]. همان.
[۷]. همان.
[۸]. همان.

سرکرده بعدی القاعده کیست؟ +تصاویر


وهابیی که افراطی‌تر از سعودی‌هاست؛
الربیش در سال 2008 خود را به عنوان چهره ای جدید در عرصه تولید توجیهات دینی برای جنایت های انجام شده از سوی القاعده یا جنایت‌هایی که برای انجام آن مشغول برنامه ریزی بودند، مطرح کرد.
گروه بین‌الملل مشرق - ابراهیم سلیمان محمد الربیش، یکی از آن کسانی بود که در فوریه سال 2009، نامش در لیست 85 نفره افراد تحت تعقیب وزارت کشور عربستان سعودی قرار گرفت. تعقیب

ابراهیم در سال 1401 هجری در شهر بریده به دنیا آمد و در آن شهر رشد یافت. به گفته خانواده اش، وی در همان زادگاهش فراگیری دانش را آغاز کرد و بعد از آنکه تحصیلات دانشگاهی خود در رشته الهیات را به پایان رساند، راهی افغانستان شد تا به عنوان امدادرسان در این کشور مشغول فعالیت شود. وی در این کشور بازداشت شد و به گوانتانامو منتقل شد تا اینکه عربستان در سال 2006 میلادی او را به همراه شانزده نفر دیگر به کشور بازگرداند.

وی بعد از بازگشت تحت تاثیر برنامه های کمیته نصیحت که زیر نظر وزارت کشور عربستان فعالیت داشت، قرار گرفت و بعد از آن به زندگی طبیعی بازگشت، تصمیم گرفت تا تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد را در دانشگاه القصیم ادامه دهد که البته این موضوع ریشه در تمایل شدیدی داشت که وی نسبت به ادامه تحصیل در دپارتمان الهیات احساس می نمود. گفتنی است وی قبل از اینکه به خاطر حضورش در افغانستان به بازداشت آمریکایی ها در آید، مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه محمد بن سعود دریافت کرده بود.

سپس وی این مسیر را ترک کرد و در آوریل 2009 میلادی راهی یمن شد تا به صف اعضای سازمان القاعده در جزیره العرب (شاخه یمن) بپیوندد که البته رهبری اش در آن برهه بر عهده ناصر الوحیشی از چهره های تحت تعقیب بود. مطرح شدن الربیش در پی یک نوار ضبط شده صوتی بود که از طریق اینترنت پخش شد و در آن، چهره مذکور از طرح نافرجام ترور شاهزاده محمد بن نایف بن عبد العزیز، ولی عهد و معاون وقت وزیر کشور عربستان در امور امنیتی (در تاریخ 27 آگوست 2009) خبر داد.


نام الربیش در نشریه "مطالعات تروریسم"

یک موسسه آمریکایی که به پیگیری اطلاعات مربوط به تروریسم در سطح جهان می پردازد، تاکید کرد که ابراهیم الربیش عربستانی، از سوی "سازمان القاعده در جزیره العرب" که مقرش در خاک یمن می باشد، به عنوان تئوریسینی جدید در عرصه مسائل ایدئولوژیک معرفی شده است. 

نشریه "مطالعات تروریسم" که توسط موسسه جیمز فاندیشن منتشر می شد، به این نکته اشاره داشت که الربیش ماموریت جدید خود را با دعوت افراد به احیای مجدد عملیات ترور در عربستان آغاز نمود.

در ادامه گزارش نشریه مذکور آمده است: "الربیش یک نوار صوتی منتشر کرد که عنوان صحبت هایش (چرا شاهزاده محمد بن نایف هدف ترور قرار گرفته است؟) بود. وی می کوشید تا تلاش صورت گرفته جهت ترور معاون وزیر امور خارجه عربستان در امور امنیتی که در سپتامبر گذشته روی داد، را توجیه کند. وی مدعی بود که سازمان القاعده نیاز به احیای سنت کشتار مشرکین دارد آن هم به این بهانه که رسول مکرم اسلام بارها خواستار ترور دشمنان اسلام شده است".

در پیام صوتی الربیش آمده است که شاهزاده محمد بن نایف مسئول به راه انداختن جنگ علیه مجاهدان است و این کار را به سفارش و نیابت ایالات متحده انجام می دهد.

این تئوریسین جدید القاعده به طور خلاصه می گوید که ترور یک تاکتیک و راهکار مشروع است. وی در توجیه مشروعیت آن تصریح می دارد که این تاکتیک از زمان ظهور اسلام مورد استفاده قرار می گرفته است.

الربیش می گوید: " ما به شدت نیازمند احیای این سنت (ترور) جهت استفاده علیه دشمنان خدا هستیم؛ زیرا این کار باعث ایجاد رعب و وحشت در صف دشمنان می گردد و علاوه بر آن یک عامل مناسب است که جیره خواران خان دشمن را به تصحیح مسیرشان وا دارد ؛ زیرا این افراد با وجود آنکه برده مال و ثروت هستند ؛ ولی زندگی برای شان مهم تر از پول و حقوق است. ضمنا این سنت باعث می شود تا سربازانی که از دشمنان دستور می گیرند، پیش از آنکه حواس شان به اجرای دستورات باشد به احتمال ترور شدن فکر کنند.


از این طریق است که دشمنان حتی در داخل منازل شان و در بین خانواده های شان احساس ترس و وحشت دارند ؛ زیرا نمی دانند که در چه لحظه شیرهای غران به آنان یورش می آورند. دشمنان می دانند که این شیرهای ژیان تمام توان خود را برای انتقام گرفتن از آنها به کار می بندند حتی اگر این موضوع به بهای مرگ شان باشد که همین امر نیز باعث رعب و وحشت بیشترشان می گردد".

در ادامه پیام صوتی الربیش آمده است که چرا محمد بن نایف هدف ترور قرار گرفت؟ خود در پاسخ چنین می گوید: "بنده با شاهزاده محمد بن نایف ملاقات نکردم ؛ ولی شاهد این بودم که چگونه معاون وزیر کشور عربستان سعودی در امور امنیتی، جنگ علیه جهاد و مجاهدان به راه انداخته است. رسانه ها نیز به این موضوع پرداخته اند. محمد بن نایف در کنار نیروهای خود از آمریکایی ها حمایت و پشتیبانی می کند تا به این ترتیب مانع از آن شود که دست مجاهدان به آنان برسد. او می توانست در مقابل این امر (حمله به آمریکایی ها) موضع تماشاچی را داشته باشد ؛ ولی به جای این کار، از آنها دفاع کرد".

نشریه مذکور در شماره 36 خود که به تاریخ 25 نوامبر سال 2009 میلادی منتشر شد، به این نکته اشاره داشت که الربیش در سال 1980 میلادی در بریده واقع در منطقه القصیم به دنیا آمد و در آنجا تحصیلات عمومی را فرا گرفت و پس از آن وارد دانشگاه " محمد بن سعود " شد و در آنجا موفق به اخذ گواهی کارشناسی در رشته الهیات گردید. وی پس از آن به افغانستان رفت و در آنجا به دست نیروهای آمریکایی بازداشت شد.

او پس از بازداشت به زندان نیروی دریایی آمریکا در خلیج گوانتانامو افتاد و پنج سال را در آنجا گذراند. الربیش به همراه شماری از زندانیان عربستانی گوانتانامو در دسامبر سال 2006 آزاد و به وطن باز گردانده شدند. وی در آنجا تحت آموزش برنامه ای ویژه قرار گرفت که مربوط به آماده کردن افراد آزادشده برای بازگشت به زندگی عادی بود. وی بعد از بازگشت تصمیم گرفت تا وقت خود را برای کسب درجه کارشناسی ارشد صرف کند ؛ ولی ناگهان از نظرها پنهان شد و دستگاه های امنیتی عربستان نیز مجبور شدند تا نام او را در لیست 85 نفره از افراد تحت تعقیب قرار دهند.

بعد از آنکه نیروهای امنیتی عربستان سعودی با حملات مستقیم و پیشگیرانه و درگیری های خونینی که در برهه زمانی میان سال های 2003 تا 2006 انجام دادند، موفق به نابودی این سازمان در عربستان شدند، الربیش همسر و سه فرزندش را رها کرد تا به آن تعداد اعضای باقی مانده از این سازمان که یمن را به عنوان پناهگاهی امن برای خود یافته بودند، بپیوندد. وی در آپریل سال 2008 میلادی به همراه یازده عربستانی دیگر که از زندان گوانتانامو آزاد شده بودند، به شاخه یمنی القاعده پیوست.

نشریه مطالعات تروریسم می نویسد که ربیش بلافاصله بعد از پیوستن به شاخه یمنی القاعده، توان خود را در تصدی منصب جدید به عنوان تئوریسین ایدئولوگ به اثبات رساند و کتابی را منتشر نمود که در آن از شیخ سلیمان عوده به خاطر محکوم کردن حملات یازده سپتامبر و توصیف اسامه بن لادن، رهبر القاعده به عنوان قاتل انسان های بی گناه به شدت انتقاد کرد.

در نوامبر سال 2009 میلادی بود که الربیش پیام صوتی جدیدی را منتشر کرد که عنوان آن چنین بود: "پرده فرو افتاد"

وی در این پیام صوتی از دانشگاه علوم و فناوری ملک عبدالله به بهانه اینکه مبادرت به اختلاط دختر و پسر کرده است، انتقاد نمود. وی در مقاله ای که در شماره آخر مجله "صدی الملاحم" (پژواک حماسه ها) منتشر شد، در مورد رافضی ها هشدار داد. رافضی نامی است که تندروها به شیعیان اطلاق می کنند، شیعیانی که در همه جا با اهل سنت می جنگند.

نشریه "مطالعات تروریسم" می گوید که ظهور الربیش در مقام مفتی القاعده دلیلی بر توان این سازمان در گزینش رهبران جدید است تا به این ترتیب، روند مبارزه علیه کفار و منافقان را ادامه دهد.

 القاعده در هنگام آغاز حملات خرابکارانه خود در عربستان سعودی (در سال 2003) از عیسی بن سعد العوشان به عنوان تئوریسین و مفتی سازمان استفاده می کرد؛ ولی نیروهای امنیتی عربستان موفق شدند وی را در 21 جولای 2004 در شهر ریاض به قتل برسانند و عبدالله الرشود جانشین وی شد؛ ولی ابو مصعب الزرقاوی، رهبر پیشین القاعده در عراق ناگهان در 23 ژوئن 2005 خبر کشته شدن او را داد. فارس شویل الزهرانی که با عنوان ابوجندل الأزدی شناخته می شد، جانشین الرشود گردید؛ ولی نیروهای امنیتی عربستان موفق شدند او را در آگوست 2004 بازداشت کنند.
عبدالله الرشود


ابو مصعب الزرقاوی


فارس شویل الزهرانی

الربیش در سال 2008 خود را به عنوان چهره ای جدید در عرصه تولید توجیهات دینی برای جنایت های انجام شده از سوی القاعده یا جنایت هایی که برای انجام آن مشغول برنامه ریزی بودند، مطرح کرد.

سخنرانی الربیش برای اعضای القاعده که عربستان سعودی آنها را در سال 2012 از زندان آزاد کرد.

وی در پیامی صوتی تحت عنوان «به من لطف کرد و مرا از زندان آزاد کرد» که توسط باشگاه های اینترنتی تحت اختیار سازمان القاعده منتشر شد، الربیش به برخی از بازداشت شده ها و خانواده های آنها به خاطر آزادی از زندان های عربستان تبریک گفت که یکی از آنها سعید بن زعیر بود که در مارس 2012 و بنا به حکم صادره از سوی دادگاه تخصصی کیفری ریاض از زندان آزاد شده بود.

الربیش در ادامه از افراد آزاد شده خواست تا به صف به اصطلاح مجاهدان بپیوندند و خطاب به تمامی آزادشدگان گفت: "اگر در راه خدا زندان را تحمل کردید، پس کاری کنید که حضورتان در خارج از زندان نیز برای رضای خدا باشد".

الربیش در ادامه وزارت کشور عربستان سعودی را مورد هجمه قرار داد و تاکید کرد که رفتار این وزارتخانه با مردم مانند رفتار برده دار با برده اش است. این وزارتخانه هر کسی را که بخواهد و هر وقت که بخواهد و هر مدت که بخواهد، به زندان می اندازد و پس از آن او را آزاد می کند و بعد هم بر سرش منت می گذارد.

وی در ادامه وزارت کشور را به چالش کشاند و اعلام کرد لیست افراد بازداشت شده، تاریخ محبوس شدن هر کدام از آنها، اتهام و حکم صادر شده علیه این افراد را منتشر خواهد کرد.

الربیش در ادامه خواستار آزادی زندانیان شد و با خاطرنشان ساختن این مطلب که زندان های عربستان آکنده از افراد مذکور است، تاکید کرد: "آزادی آنان مسئولیتی بر گردن هر مسلمان است".

چهره مذکور در ادامه با اشاره به موضوع زنانی که در زندان های عربستان سعودی محبوس هستند، گفت: "این افراد تنها به این اتهام که مظنون به رابطه با تروریسم هستند و افکار افراط گرایانه دارند، به زندان افتاده اند که البته تعداد آنها به هفت نفر می رسد".

الربیش در ادامه به آثاری پرداخت که زندان بر زندگی بازداشت شدگان (البته بعد از آزادی) می گذارد و از داستان فرار شصت و اندی از اشخاص که در زندان سازمان امنیت سیاسی در حضرموت محبوس بودند، یاد کرد و گفت: «این افراد در ژوئن 2011 موفق به فرار شدند و به صف مجاهدان پیوستند. این افراد یک گروهان با استعدادها و توان فراوان در زمینه های مختلف بودند.»

در ادامه پیام صوتی خود، الربیش برخی علمای دین و رهبران جنبش اصلاح سیاسی از احزاب مخالف دولت که پیش از این به خاطر درخواست مقابله با فساد در دستگاه های حکومتی و اجرای اصلاحات سیاسی بازداشت شده بودند، مورد انتقاد قرار داد و آنها را به فراموش کردن خواسته ها و مطالبات شان متهم کرد. وی در ادامه افزود: "اینها به خاطر مقابله با فساد زندانی شدند ؛ ولی وقتی آزاد شدند که فساد افزایش یافته بود. حکم این جماعت مانند کسی است که رشته خود را پنبه می کند و آنچه را که ساخته است، ویران می نماید و بر علیه خودش قیام می کند. این افراد به جای این که رو به روی ظالم بایستند، در مقابل مظلوم صف آرایی می کنند".

ساعتی کار کردن زنان جهاد فحشا درسوریه

ساعتی کار کردن زنان جهاد فحشا درسوریه


 به گزارش بی باک نیوز ،چندی است که زنان جهاد نکاح که برای شهوت رانی تروریست های سوریه به این کشور رفته اند هرزگی را به نقطه اوج رسانده اند تا جایی که برای تروریست های تکفیری به عاملی به منظور فعالیت جنسی تبدیل شده اند.

بر اساس یک گزارش گروه حقوق بشری فعال در سوریه، این زنان روزانه بدون هیچ مراسم و یا عقد و نکاح و یا هیچ چیز دیگری به فاحشگی و هرزگی برای تخلیه شهوات تروریست ها کار می کنند ، به طوری که بنا بر برخی اقوال، این زنان در طول روز همبستر بیش از ده مرد تروریست می شوند.

این گزارش می افزاید: ارتش سوریه در چندین مقر کشف شده از تروریست های سوریه تصاویری از تابلوهایی را منتشر کرده که پرده از این جنایات و هرزگی های تروریست های سوریه بر می دارد.

در این تصاویر مشخص است که یک زن در طول روز و در ساعت های مختلف همبستر چندین تروریست سوری شده است.
 


این زنان فاحشه که اکثراً از روی ناچاری و یا به دلیل از بی آبرویی، روی برگشتن به کشورهایشان را ندارند فریب مفتی های افراطی و دروغ گو سلفی و وهابی را خورده اند که بر اساس گزارش های منتشر شده بیشترشان از این وضع هرزگی خسته شده اند اما راه برگشتی ندارند.

لازم به ذکر است هرکدام از این زنان که خواسته اند از دست تروریست ها فرار کنند به طرز وحشیانه ای کشته شده و یا سرنوشت نامعلومی پیدا کرده اند.
 

معاویه

معاویه پژوهی

خاندان بنی امیه

·                                 آشنایی با بنی امیه

·                                 بنی امیه در قرآن

·                                 بنی امیه در روایات

خاندان معاویه

·                                 خاندان معاویه

·                                 هند بنت عتبة

·                                 ابوسفیان بن حرب

·                                 یزید بن معاویه

آشنایی با معاویه

·                                 معنای معاویه

·                                 آغاز و انجام

·                                 ویژگی معاویه

اسلام و معاویه

·                                 پیش از اظهار اسلام

·                                 معاویه و پذیرش اسلام

·                                 معاویه و کتابت وحی

·                                 حضور معاویه در غزوات

·                                 فضائل یا امتیازات معاویه

·                                 معاویه و سنت و شریعت

پیامبر و معاویه

·                                 سخنان پیامبر پیرامون معاویه

·                                 سخنان معاویه پیرامون پیامبر

·                                 برخورد معاویه با احادیث نبوی

حکومت و معاویه

·                                 فرمانروایی بر شام

·                                 سیستم حکومتی معاویه

·                                 معاویه و اموال عمومی

·                                 لعن و ناسزا به مخالفان

·                                 پایه گذاری خلافت موروثی

کارگزاران معاویه

·                                 بسر بن ابی ارطاة

·                                 مغیرة بن شعبة

·                                 مروان بن حکم

·                                 عمرو بن عاص

·                                 ضحاک بن قیس

·                                 سفیان غامدی

·                                 ولید بن عقبة

·                                 زیاد بن ابیه

·                                 دیگر یاران معاویه

معاویه از نگاه دیگران

·                                 معاویه در نگاه معاصران خود

·                                 معاویه در نگاه متأخران

·                                 معاویه از نگاه اندیشمندان

مطالب مرتبط

·                                 معرفی اشخاص

·                                 شرح وقایع و حواث

·                                 بخش نامه ها

·                                 گفتگوها

پیوندها

·                                 پایگاه التوحید؛ نقدی بر وهابیت

·                                 دیار عاشقان؛ روشنگری تشیع

 

http://qasetin.com/

معاویه کاتب وحی؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا معاویه کاتب وحی بود ؟
گروه اهل سنت  

سؤال کننده : صادق

پاسخ :

آنچه از روایات و آثار تاریخی استفاده می‌شود و قابل اثبات است ، افرادی همانند امیر مؤمنان علیه السلام و نیز أبی بن کعب ، زید بن ثابت و ... کاتب وحی بوده‌اند ؛ اما این که معاویة بن أبی سفیان نیز از کاتبان وحی باشد‌ ، قابل اثبات نیست و بزرگان اهل سنت این مطلب را از ساخته‌های طرفداران بنی امیه می‌دانند .

بررسی روایت کتابت وحی توسط معاویه :

مهمترین روایتی که در مصادر اهل سنت در اثبات کتابت وحی توسط معاویه وارد شده ، روایتی است که مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیحش آورده است.

حدثنی عَبَّاسُ بن عبد الْعَظِیمِ الْعَنْبَرِیُّ وَأَحْمَدُ بن جَعْفَرٍ الْمَعْقِرِیُّ قالا حدثنا النَّضْرُ وهو بن مُحَمَّدٍ الْیَمَامِیُّ حدثنا عِکْرِمَةُ حدثنا أبو زُمَیْلٍ حدثنی بن عَبَّاسٍ قال کان الْمُسْلِمُونَ لَا یَنْظُرُونَ إلى أبی سُفْیَانَ ولا یُقَاعِدُونَهُ فقال لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم یا نَبِیَّ اللَّهِ ثَلَاثٌ أَعْطِنِیهِنَّ قال نعم قال عِنْدِی أَحْسَنُ الْعَرَبِ وَأَجْمَلُهُ أُمُّ حَبِیبَةَ بِنْتُ أبی سُفْیَانَ ازوجکها قال نعم قال وَمُعَاوِیَةُ تَجْعَلُهُ کَاتِبًا بین یَدَیْکَ قال نعم قال وَتُؤَمِّرُنِی حتى أُقَاتِلَ الْکُفَّارَ کما کنت أُقَاتِلُ الْمُسْلِمِینَ قال نعم قال أبو زُمَیْلٍ وَلَوْلَا أَنَّهُ طَلَبَ ذلک من النبی صلى الله علیه وسلم ما أَعْطَاهُ ذلک لِأَنَّهُ لم یَکُنْ یُسْأَلُ شیئا إلا قال نعم .

ابن عباس می‌گوید : مسلمانان به ابوسفیان اعتنا نمی‌کردند و از همنشینی با وی اکراه داشتند ، به پیامر عرض کرد : از شما سه تقاضا دارم که آن را به من عنایت کنید ، رسول خدا قبول فرمود .

1 . نیکوترین و زیباترین دختر عرب ، ام حبیبه ، نزد من است او را به همسری شما در می آورم ؛

2 . معاویه از نویسندگان وحی باشد ؛

3 . فرمانده باشم تا با کفار بجنگم همانگونه که با مسلمانان جنگیدم . رسول خدا پذیرفت .

ابو زُمیل می گوید : اگر ابو سفیان خواسته‌هایش را مطرح نمی‌کرد هیچگاه به آن نمی رسید ؛ زیرا رسول خدا تقاضاها را رد نمی‌کرد .

النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ) ، صحیح مسلم ، ج 4   ص 1945 ، ح2501 ، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ ، 40 بَاب من فَضَائِلِ أبی سُفْیَانَ بن حَرْبٍ ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .

نووی (متوفای 676هـ) در شرح این روایت می‌نویسد :

واعلم أن هذا الحدیث من الاحادیث المشهورة بالاشکال ووجه الاشکال أن أبا سفیان إنّما أسلم یوم فتح مکة سنة ثمان من الهجرة وهذا مشهور لا خلاف فیه وکان النبی صلى الله علیه وسلم قد تزّوج أم حبیبة قبل ذلک بزمان طویل.

قال أبو عبیدة وخلیفة بن خیاط وإبن البرقی والجمهور: تزّوجها سنة ست وقیل سنة سبع ... .

قال القاضی: والذی فی مسلم هنا أنّه زوّجها أبو سفیان غریب جدّاً وخبرها مع أبی سفیان حین ورد المدینة فی حال کفره مشهور ولم یزد القاضی على هذا .

وقال ابن حزم هذا الحدیث وهم من بعض الرواة ؛ لأنّه لا خلاف بین الناس أنّ النبی صلى الله علیه وسلم تزّوج أم حبیبة قبل الفتح بدهر وهی بأرض الحبشة وأبوها کافر وفی روایة عن ابن حزم أیضاً أنّه قال: موضوع. قال: والآفة فیه من عِکْرِمَة بن عمار الراوی عن أبی زمیل ... .

این حدیث از احادیثی است که اشکال موجود در آن ، معروف و مشهور است و علت آن این است که ابو سفیان بدون تردید در فتح مکه سال هشتم هجری مسلمان شد ، و حال آنکه رسول خدا مدتی طولانی و قبل از فتح مکه با ام حبیبه ازدواج کرده بود ، ابو عبیده و دیگران ؛ بلکه همه بر این قول هستند که این ازدواج سال ششم یا هفتم اتفاق افتاده است . بنا بر این ، نقل مسلم جای تعجب دارد ؛ چون ورود ابوسفیان به شهر مدینه در حال کفر معروف و مشهور است ، ابن حزم گفته است : نقل این خبر از بعضی راویان اشتباه و خطا است ؛ زیرا هیچ اختلافی وجود ندارد که رسول خدا قبل از فتح مکه با ام حبیبه که در حبشه و جزو مهاجران بود و پدرش کافر بود ازدواج کرده است ، و در نقلی دیگر از ابن حزم آمده است که می‌گوید : این حدیث جعلی است و مشکل آن شخصی به نام عکرمه بن عمار است که از ابو زُمیل آن را نقل کرده است ... .

النووی ، أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری ، شرح النووی على صحیح مسلم ، ج 16 ، ص 63 ،  ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، الطبعة الثانیة ، 1392 هـ .

شمس الدین ذهبی (متوفای 748 هـ) در میزان الإعتدال می‌نویسد :

وفی صحیح مسلم قد ساق له أصلا منکرا عن سماک الحنفی عن ابن عباس فی الثلاثة التی طلبها أبو سفیان وثلاثة أحادیث أخر بالإسناد .

در بخش اصلی صحیح مسلم این حدیث و سه حدیث دیگر که از منکرات است نقل شده است ... .

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله ، میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، ج 5 ، ص 116 ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1995م .

و إبن ملقن شافعی (متوفای804 هـ) نیز در نقد این روایت می‌گوید :

هذا من الأحادیث المشهورة بالإشکال المعروفة بالإعضال ، ووجه الإشکال : أنّ أبا سفیان إنّما أسلم یوم الفتح ، والفتح سنة ثمان ، والنبی کان قد تزّوجها قبل ذلک بزمن طویل . قَالَ خلیفة بن خیاط : والمشهور على أنّه تزّوجها سنة ست ، ودخل بها سنة سبع . وقیل : تزّوجها سنة سبع ، وقیل : سنة خمس .

اشکال در این حدیث بسیار معروف و زشت است ؛ زیرا ابوسفیان روز فتح مکه مسلمان شد که در سال هشتم اتفاق افتاد و رسول خدا خیلی قبل از آن با ام حبیبه ازدواج کرده بود ، که مشهور سال ششم است ؛ اما مراسم ازدواج سال هفتم بوده است ؛ اگر چه بعضی سال ازدواج را هفتم و پنجم هم نقل کرده‌اند.

الأنصاری الشافعی ، سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد المعروف بابن الملقن ، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر ، ج 6 ، ص 731 ، تحقیق : مصطفى أبو الغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال ، ناشر : دار الهجرة للنشر والتوزیع - الریاض-السعودیة  ، الطبعة : الاولى ، 1425هـ-2004م .

ابن قیم الجوزیه (متوفای 751هـ) شاگرد ویژه ابن تیمیه و ناشر افکار وعقائد او ، نقد مفصلی از این روایت دارد که ما فقط به قسمت‌هایی از آن اشاره می‌کنیم :

وقد أشکل هذا الحدیث على الناس فإنّ أم حبیبة تزّوجها رسول الله صلى الله علیه وسلم قبل إسلام أبی سفیان کما تقدم. زوّجها إیّاه النجاشی ، ثم قَدِمَت على رسول الله صلى الله علیه وسلم قبل أن یسلم أبوها فکیف یقول بعد الفتح أزوّجک أم حبیبة .

فقالت طائفة : هذا الحدیث کذب لا أصل له. قال ابن حزم: کذبه عکرمة بن عمار وحمل علیه .

واستعظم ذلک آخرون وقالوا : أنّى یکون فی صحیح مسلم حدیث موضوع وإنما وجه الحدیث أنه طلب من النبی (ص) أن یجدد له العقد على ابنته لیبقى له وجه بین المسلمین وهذا ضعیف؛ فإنّ فی الحدیث أن النبی (ص) وعده وهو الصادق الوعد ولم ینقل أحد قط أنه جدّد العقد على أم حبیبة. ومثل هذا لو کان، لنقل ولو نقل واحد عن واحد فحیث لم ینقله أحد قط، علم أنّه لم یقع ولم یزد القاضی عیاض على استشکاله فقال: والذی وقع فی مسلم من هذا غریب جدّاً عند أهل الخبر وخبرها مع أبی سفیان عند وروده إلى المدینة بسبب تجدید الصلح ودخوله علیها مشهور .

وقالت طائفة لم یتفق أهل النقل على أنّ النبی (ص) تزّوج أم حبیبة رضی الله تعالى عنها وهی بأرض الحبشة بل قد ذکر بعضهم أن النبی (ص) تزّوجها بالمدینة بعد قدومها من الحبشة حکاه أبو محمد المنذری وهذا من أضعف الأجوبة لوجوه :

أحدها : أنّ هذا القول لا یعرف به أثر صحیح ولا حسن ولا حکاه أحد ممن یعتمد على نقله .

الثانی: أن قصة تزویج أم حبیبة وهی بأرض الحبشة قد جرت مجرى التواتر کتزویجه (ص) خدیجة بمکة وعائشة بمکة وبنائه بعائشة بالمدینة وتزویجه حفصة بالمدینة وصفیة عام خیبر ومیمونة فی عمرة القضیة ومثل هذه الوقائع شهرتها عند أهل العلم موجبة لقطعهم بها فلو جاء سند ظاهره الصحة یخالفها عَدُّوه غلطا ولم یلتفتوا إلیه ولا یمکنهم مکابرة نفوسهم فی ذلک .

الثالث: أنه من المعلوم عند أهل العلم بسیرة النبی (ص) وأحواله أنه لم یتأخر نکاح أم حبیبة إلى بعد فتح مکة ولا یقع ذلک فی وهم أحد منهم أصلا .

الرابع: أن أبا سفیان لما قدم المدینة دخل على ابنته أم حبیبة فلما ذهب لیجلس على فراش رسول الله (ص) طَوَتْه عنه، فقال: یا بنیة ما أدری أرغبت بی عن هذا الفراش؟ أم رغبت به عنی؟ قالت: بل هو فراش رسول الله (ص). قال: والله لقد أصابک یا بنیة بعدی شرّ.  وهذا مشهور عند أهل المغازی والسیر.

الخامس: أن أم حبیبة کانت من مهاجرات الحبشة مع زوجها عبید الله بن جحش ثم تَنَصَّر زوجها وهلک بأرض الحبشة ثم قدمت هی على رسول الله (ص) من الحبشة وکانت عنده ولم تکن عند أبیها ، وهذا مما لا یشک فیه أحد من أهل النقل ومن المعلوم أن أباها

لم یسلم إلا عام الفتح فکیف یقول: عندی أجمل العرب أُزوّجک إیاها؟ وهل کانت عنده بعد هجرتها وإسلامها قط؟ فإن کان، قال له هذا القول قبل إسلامه، فهو محال؛ فإنها لم تکن عنده ولم یکن له ولایة علیها أصلا وإن کان قاله بعد إسلامه فمحال أیضا؛ لأن نکاحها لم یتأخر إلى بعد الفتح ... .

وقال أبو الفرج بن الجوزی: فی هذا الحدیث هو وهم من بعض الرواة لا شک فیه ولا تردد وقد اتهموا به عکرمة بن عمار راوی الحدیث.

قال: وإنما قلنا إن هذا وهم؛ لأن أهل التاریخ أجمعوا على أن أم حبیبة کانت تحت عبید الله بن جحش وولدت له وهاجر بها وهما مسلمان إلى أرض الحبشة ثم تنصر وثبتت أم حبیبة على دینها فبعث رسول الله (ص) إلى النجاشی یخطبها علیه فزوجه إیاها وأصدقها عن رسول الله (ص) أربعة آلاف درهم وذلک فی سنة سبع من الهجرة وجاء أبو سفیان فی زمن الهدنة فدخل علیها فثنت بساط رسول الله (ص) حتى لا یجلس علیه ولا خلاف أن أبا سفیان ومعاویة أسلما فی فتح مکة سنة ثمان ولا یعرف أن رسول الله (ص) أمر أبا سفیان آخر کلامه...

وقالت طائفة منهم البیهقی والمنذری رحمهما الله تعالى یحتمل أن تکون مسألة أبی سفیان النبی (ص) أن یزوجه أم حبیبة وقعت فی بعض خرجاته إلى المدینة وهو کافر حین سمع نعی زوج أم حبیبة بأرض الحبشة والمسألة الثانیة والثالثة وقعتا بعد إسلامه فجمعها الراوی .

وهذا أیضا ضعیف جدا فان أبا سفیان إنما قدم المدینة آمنا بعد الهجرة فی زمن الهدنة قبیل الفتح وکانت أم حبیبة إذ ذاک من نساء النبی (ص) ولم یقدم أبو سفیان قبل ذلک إلا مع الأحزاب عام الخندق ولولا الهدنة والصلح الذی کان بینهم وبین النبی (ص) لم یقدم المدینة فمتى قدم وزوج النبی (ص) أم حبیبة فهذا غلط ظاهر .

وأیضا فإنه لا یصح أن یکون تزویجه إیاها فی حال کفره إذ لا ولایة له علیها ولا تأخر ذلک إلى بعد إسلامه لما تقدم فعلى التقدیرین لا یصح قوله أزوجک أم حبیبة

وأیضا فإن ظاهر الحدیث یدل على أن المسائل الثلاثة وقعت منه فی وقت واحد وانه قال ثلاث أعطنیهن الحدیث ومعلوم أن سؤاله تأمیره واتخاذ معاویة کاتبا إنما یتصور بعد إسلامه فکیف یقال بل سأل بعض ذلک فی حال کفره وبعضه وهو مسلم وسیاق الحدیث یرده ... .

وبالجملة فهذه الوجوه وامثالها مما یعلم بطلانها واستکراهها وغثاثتها ولا تفید الناظر فیها علما بل النظر فیها والتعرض لابطالها من منارات العلم والله تعالى اعلم بالصواب

فالصواب أن الحدیث غیر محفوظ بل وقع فیه تخلیط والله اعلم .

این حدیث یرای مردم مشکل ساز شده است ؛ زیرا ام حبیبه قبل از مسلمان شدن ابو سفیان با رسول خدا ازدواج کرد و این موضوع در حبشه و به وسیله نجاشی صورت گرفت ؛ پس چگونه بعد از فتح مکه ابو سفیان می گوید : دخترم را به عقد تو در آوردم .

گروهی گفته‌اند : این حدیث از اساس دروغ است ، ابن حزم می‌گوید : عکرمه بن عمار آن را ساخته است .

اما گروهی دیگر از آن دفاع کرده و گفته‌اند : در صحیح مسلم حدیث جعلی نیست و لذا آن را توجیه کرده و گفته‌اند : ابوسفیان از رسول خدا در خواست نمود تا عقد ازدواج را با دخترش تجدید نماید تا اعتباری برای وی نزد مسلمین باشد ؛ ولی این توجیه نادرست است ؛ زیرا رسول خدا خواسته ابو سفیان را پذیرفت و آن حضرت وعده‌اش راست بود و هیچ کس نگفته است که عقد را تجدید کرد ، و ا گر چنین چیزی بود نقل می‌شد ؛ پس معلوم می شود که واقعیت ندارد .

گروهی گفته‌اند : محدثان و مورخان ازدواج رسول خدا را با ام حبیبه که در حبشه بود قبول ندارند ؛ بلکه پس از بازگشت از حبشه و در مدینه با وی ازدواج کرد ، این سخن را ابو محمد منذری نقل کرده است که البته به چند دلیل از ضعیف‌ترین پاسخ‌ها در توجیه حدیث است :

1 . این پاسخ و توجیه در جایی دیده نشده و کسی که مورد اعتماد باشد نقل نکرده است ؛

2 . داستان ازدواج ام حبیبه در حبشه مانند ازدواج با خدیجه و عائشه در مکه و باحفصه و صفیه و میمونه در مدینه در حد تواتر است و به اندازه‌ای مشهور است که به مرحله قطع و یقین رسیده است و اگر مدرکی بر خلاف آن دیده شود آن را غلط و اشتباه دانسته و به آن توجهی نمی‌کنند ؛

3 . کسانی که با تاریخ زندگی و روش رسول خدا آشنا هستند ، می‌دانند که ازدواج با ام حبیبه بعد از فتح مکه نبوده و اصولا به ذهن کسی هم خطور نمی‌کند ؛

4 . ابو سفیان به مدینه آمد و بر دخترش ام حبیبه وارد شد ؛ اما وقتی که خواست بر مسند رسول الله بنشیند دخترش آن را جمع کرد ، گفت :  دخترم ، نمی دانم آیا این فرش را شایسته نشستن برای من نمی‌بینی ؟ و یا من شایستگی این فرش را ندارم ؟ گفت : این فرش زیر پای رسول الله است (کنایه از این که چون تو کافری نباید بر محل نشستن آن حضرت بنشینی ) . گفت : پس از من گرفتار شرّ و بدی خواهی شد ؛  

5 . ام حبیبه با همسرش عبد الله بن جحش از مهاجران به حبشه بود و چون شوهرش از اسلام خارج و نصرانی شده بود و در همانجا هم از دنیا رفت ام حبیبه پس از بازگشت به مدینه نزد رسول خدا رفت و در خانه پدرش نبود ، در این داستان هیچ کس شک و شبهه‌ای ندارد ، و از طرفی ابوسفیان در سال فتح مکه مسلمان شد ؛ بنابراین چرا در این حدیث می گوید : ابوسفیان به پیامبر گفت : نیکوترین و زیباترین دختر عرب نزد من است که دوست دارم همسر تو باشد ؟ و آیا ام حبیبه بعد از هجرت و مسلمان شدن پدرش نزد وی بود ؟ اگر قبل از مسلمان شدنش پیشنهاد کرده باشد که محال است ؛ چون دخترش نزد وی نبود و بر وی ولایت نداشت ، و اگر بعد ار مسلمان شدن گفته باشد باز هم محال است ؛ چون ازدواجش قبل از فتح مکه بوده و ابو سفیان در فتح مکه مسلمان شد .  

ابن جوزی گفته است : این روایت بدون شک اشتباهی است از بعضی راویان حدیث و آن عکرمه بن عمار است .

و اما اینکه گفتم اشتباهی است از راویان ؛ زیرا مورخین همه اجماع دارند که ام حبیبه همسر عبد الله بن جحش بود و از وی فرزند داشت و به حبشه هجرت کردند ؛ ولی عبد الله مسیحی شد و ام حبیبه مسلمان باقی ماند ، رسول خدا به نجاشی پیغام داد تا ام حبیبه را به همسری آن حضرت در آورد و چهار هزار درهم مهریه او قرار داد ، این واقعه در سال هفتم هجرت اتفاق افتاد ؛ ولی ابوسفیان در زمان صلح وارد مدینه شد و به خانه دخترش رفت که فرش رسول الله را از زیر پای پدرش جمع کرد تا بر آن ننشیند ، مسلمان شدن ابو سفیان و معاویه بدون هیچ اختلافی در سال هشتم و در فتح مکه بوده است و هیچ مدرکی بر امارت و فرمانده قرار دادن وی وجود ندارد .

گروهی دیگر مانند بیهقی و منذری گفته‌اند : احتمال دارد که داستان پیشنهاد ازدواج با ام حبیبه از طرف ابو سفیان در یکی از سفر های وی به مدینه و پس از شنیدن خبر مرگ شوهرش در حبشه باشد ، و دو پیشنهاد دیگرش پس از مسلمان شدنش باشد که راوی آن را به اینگونه جمع و نقل کرده است .

این سخن نیز ضعیف و بی‌اساس است ؛ زیرا ابو سفیان در زمان صلح و آرامش و پس از هجرت و قبل از فتح مکه به مدینه آمد که ام حبیبه در آن تاریخ در خانه پیامبر و از همسران او بود و قبل از آن ابو سفیان به مدینه نیامده بود مگر در جنگ احزاب .   

از طرفی ابو سفیان چون کافر بود نمی توانست دختر مسلمان شده‌اش را شوهر دهد ؛ زیرا کافر بر مسلمان ولایت ندارد ؛ پس این تقاضای ابوسفیان که دخترم را به همسریت درمی‌آورم دروغ و باطل است .

علاوه بر این ظاهر حدیث می‌گوید که این سه خواسته همزمان مطرح و واقع شده است ، و از سویی دیگر در خواست فرمانده شدن و کتابت وحی برای معاویه باید پس از مسلمان شدن آنان باشد و حال آنکه گفته‌اند برخی از خواسته ها در حال کفر بوده است ، آیا این مطالب قابل جمع است ؟

در نتیجه تمام آنچه که در توجیه این حدیث گفته شده باطل و بی‌ارزش است و از نظر علمی منفعتی ندارد و درست آن است که بگوئیم :

اشتباه در این حدیث زیاد است .

الزرعی الدمشقی ، محمد بن أبی بکر أیوب (معروف به ابن قیم الجوزیة) ، جلاء الأفهام فی فضل الصلاة على محمد خیر الأنام ، ج 1 ، ص 243 ـ 249 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط ، ناشر : دار العروبة - الکویت ، الطبعة : الثانیة ، 1407 - 1987 .

علمای اهل سنت و کتابت وحی توسط معاویه :

معاویه کاتب نامه‌های معمولی بود :

بسیاری از بزرگان اهل سنت اعتقاد دارند که معاویه فقط نامه‌های معمولی رسول خدا صلی الله علیه وآله را برای دیگران می‌نوشته است . شمس الدین ذهبی (متوفای 748هـ) در سیر اعلام النبلاء می‌نویسد :

ونقل المفضل الغلابی عن أبی الحسن الکوفی قال کان زید بن ثابت کاتب الوحی وکان معاویة کاتبا فیما بین النبی صلى الله علیه وسلم وبین العرب .

زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه نامه‌های رسول خدا را به عرب‌ها می‌نوشت.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله ، سیر أعلام النبلاء ، ج 3   ص 123 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت  ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .

ابن حجر عسقلانی  (متوفای852هـ) نیز در الإصابة می‌گوید :

وقال المدائنی کان زید بن ثابت یکتب الوحی وکان معاویة یکتب للنبی صلى الله علیه وسلم فیما بینه وبین العرب .

مدائنی می‌گوید : زید بن ثابت وحی را می‌نوشت و معاویه نامه‌های پیامبر را برای عرب‌ها می‌نوشت .

العسقلانی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی ، الإصابة فی تمییز الصحابة ، ج 6 ، ص 153 ، تحقیق : علی محمد البجاوی ، ناشر : دار الجیل - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1412 - 1992 .

ابن أبی الحدید شافعی (متوفای655هـ) می‌نویسد :

واختلف فی کتابته له کیف کانت ، فالذی علیه المحققون من أهل السیرة أن الوحی کان یکتبه علی علیه السلام وزید بن ثابت ، وزید بن أرقم ، وأن حنظلة بن الربیع التیمی ومعاویة بن أبی سفیان کانا یکتبان له إلى الملوک وإلى رؤساء القبائل ، ویکتبان حوائجه بین یدیه ، ویکتبان ما یجبى من أموال الصدقات وما یقسم فی أربابها .

اهل تحقیق از آشنایان به سیره پیامبر می‌گویند : علی( علیه السلام) و زید بن ثابت و زید بن ارقم آنچه از وحی می‌رسید می‌نوشتند و حنظله بن ربیع تیمی و معاویه نامه‌های رسول خدا را به سران کشورها و قبائل و آنچه نیاز داشت و اموال بیت المال که می‌رسید و همچنین نحوه تقسیم آن را در حضورآن حضرت می نوشتند.

إبن أبی الحدید المعتزلی ، أبو حامد عز الدین بن هبة الله ، شرح نهج البلاغة ، ج 1 ، ص 201 ـ 202 ، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1418هـ - 1998م .

محمود أبو ریة مصری (متوفای 1385هـ) از نویسندگان شهیر اهل سنت در باره کتابت وحی توسط معاویه می‌نویسد :

ذلک أنهم أرادوا أن یزدلفوا إلى معاویة فجعلوه من ( کتاب الوحی ) وأمعنوا فی هذا الازدلاف ، فرووا أنه کتب آیة الکرسی بقلم من ذهب جاء به جبریل هدیة لمعاویة له من فوق العرش ، وقد فشا هذا الخبر بین کثیر من الناس على حین أنه فی نفسه باطل ، تأباه البداهة ویدفع من صدره العقل ! إذ کیف یأمن النبی صلى الله علیه وآله لمثل معاویة على أن یکتب له ما ینزل فی القرآن ! وهو وأبوه وأمه ممن أسلموا کرها . ولما یدخل الایمان فی قلوبهم ! إن هذا مما لا یمکن أن یقبله العقل السلیم ! وأما من ناحیة النقل فإنه لم یأت فیه خبر صحیح یؤیده ، ولقد کان على الذین ( وضعوا ) هذا الخبر أن یسندوه ببرهان یؤیده وذلک بأن یأتوا ولو بآیة واحدة قد نزلت فی القرآن وکتبها معاویة ! على أننا لا نستعبد أن یکون قد کتب للنبی صلى الله علیه وآله فی بعض الاغراض التی لا تتصل بالوحی ، لان هذا من الممکن ، أما أن یکتب شیئا من القرآن فهذا من المستحیل . قال المدائنی کان زید بن ثابت یکتب الوحی وکان معاویة یکتب للنبی صلى الله علیه وآله فیما بینه وبین العرب .

گروهی برای تقرب جستن به معاویه لقب کاتب وحی را برای او درست کردند و چنین پنداشتند که او آیة الکرسی را با قلمی از طلا نوشته است که  جبرئیل آن را از عرش برای وی هدیه آورده بود .

این جریان بین مردم شایع شد با اینکه از اساس باطل و دروغ است و عقل نیز آن را انکار می‌‌کند ؛ زیرا چگونه رسول خدا صلی الله علیه وآله اطمینان پیدا می‌کند که مانند معاویه کاتب و نویسنده وحی باشد و حال آن که او و پدر و مادرش به زور اسلحه مسلمان شدند و هرگز اسلام در قلب آنان نفوذ نکرده بود ، و عقل سالم چنین چیزی را نمی پذیرد .

و اما از نظر نقل نیز ثابت نیست و خبر صحیحی که آن را تایید نماید وجود ندارد ؛ و بر مدعیان این منصب برای معاویه لازم است حتی یک نمونه از آیاتی را که نازل شده و معاویه آن را نوشته باشد بیاورند .

البته هیچ بعید نیست که بعضی از نامه‌ها را که هیچ ارتباطی به وحی ندارد ، برای رسول خدا نوشته باشد ؛ اما این که بگوییم چیزی از قرآن را نوشته و به اصطلاح کاتب وحی بوده ، این مطلب از محالات است . مدائنی می‌گوید : زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه نامه‌های معمولی رسول خدا صلی الله علیه وآله را به اعراب می‌نوشت .

محمود أبو ریة ، شیخ المضیرة أبو هریرة ، ص 205 ، ناشر : منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ، بیروت ، الثالثة .

کتابت وحی ، سبب عصمت از گناه نمی‌شود :

ارتداد نویسنده وحی :

حتی اگر فرض کنیم که معاویه کاتب وحی بوده ، بازهم فضیلتی برای وی محسوب نشده و سبب عصمت او از خطا و گناه نخواهد بود ؛‌ زیرا عبد الله بن أبی سرح که به اتفاق شیعه و سنی کاتب وحی بود ، در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله مرتد شد و رسول خدا دستور داد که حتی اگر به پرده کعبه نیز آویزان باشد ، او را بکشند .

ابن أبی شیبه در المصنف ، نسائی در المجتبی ، ذهبی در تاریخ الإسلام ، ابن کثیر دمشقی در البدایة و النهایة و بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت نقل کرده‌اند :

عن مصعب بن سعدٍ عن أَبِیهِ قَالَ : لَمَّا کَانَ یَوْمُ فَتْح مَکَّةَ أَمَّنَ رَسُولُ اللَّهِ النَّاسَ إِلاَّ أَرْبَعَةَ نَفَرٍ وَامْرَأَتَیْنِ وَقَالَ : أُقْتُلُوهُمْ وَإِنْ وَجَدْتُمُوهُمْ مُتَعَلقِینَ بِأَسْتَارِ الْکَعْبَةِ : عِکْرِمَةَ بْنَ أَبی جَهْلٍ ، وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ خَطْلٍ ، وَمَقِیسَ بْنَ صُبَابَةَ ، وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبی سَرْحٍ ... .

در فتح مکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان عدم تعرض به اهل مکه را صادر فرمود و فقط چهار مرد و دو زن را استثنا نمود و فرمود : آنان را بکشید اگر چه به پرده کعبه آویزان باشند ، این افراد عبارت بودند از : عکرمه بن ابوجهل ، عبد الله بن خطل ، مقیس بن صبابه و عبد الله بن سعد بن ابی سرح ... .

إبن أبی شیبة الکوفی ، أبو بکر عبد الله بن محمد ، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار ، ج 7 ، ص 404 ، تحقیق : کمال یوسف الحوت ، ناشر : مکتبة الرشد - الریاض ، الطبعة : الأولى ، 1409 .

النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن  ، المجتبى من السنن ، ج 7 ، ص 105 ، تحقیق : عبدالفتاح أبو غدة ، ناشر : مکتب المطبوعات الإسلامیة - حلب ، الطبعة : الثانیة ، 1406 - 1986 .

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله ، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 2 ، ص 552 ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .

إبن کثیر القرشی ، إسماعیل بن عمر أبو الفداء ، البدایة والنهایة ، ج 4 ، ص 298 ، ناشر : مکتبة المعارف – بیروت .

سمرقندی (متوفای367هـ) در تفسیر آیه 93 سوره انعام در باره ارتداد وی می‌نویسد :

«وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ» یعنی عبد الله بن أبی سرح کان کاتب الوحی فکان النبی صلى الله علیه وسلم إذا أملى علیه «سمیعاً علیماً» یکتب علیماً حکیماً وإذا أملى علیه «علیماً حکیماً» کتب هو سمیعاً بصیراً وشک وقال إن کان محمد صلى الله علیه وسلم یوحى إلیه فقد أوحی إلی وإن کان ینزل إلیه فقد أنزل إلی مثل ما أنزل إلیه فلحق بالمشرکین وکفر .

«و کسی که گفت : به زودی مانند آنچه خدا نازل کرده است نازل می کنم» گوینده آن عبد الله بن ابی سرح است که کاتب وحی بود ، او کسی است که وقتی پیامبر به او گفت : بنویس (سمیعا علیما)، نوشت : سمیعا حکیما ، و وقتی که فرمود : بنویس : (علیما حکیما) ، نوشت : سمیعا بصیرا ، و در توجیه این اعمال گفت : اگر محمد به او وحی می شود به من نیز وحی می شود و اگر چیزی بر او نازل می‌شود بر من نیز نازل می‌شود سپس به مشرکان پیوست و کافر شد .

السمرقندی ، نصر بن محمد بن أحمد أبو اللیث ، تفسیر السمرقندی المسمى بحر العلوم ، ج 1 ، ص 487 ، تحقیق : د.محمود مطرجی  ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

جسد کاتب وحی را زمین قبول نکرد :

جالب این است که یکی از کاتبان رسول خدا که مرتد شده و به اهل کتاب پناه برده بود ، بعد از مردنش وقتی می‌خواستند او را دفن کنند ، زمین جسد او را قبول نمی‌کرد .

مسلم نیشابوری (متوفای261هـ) می‌نویسد :

حدثنی محمد بن رَافِعٍ حدثنا أبو النَّضْرِ حدثنا سُلَیْمَانُ وهو بن الْمُغِیرَةِ عن ثَابِتٍ عن أَنَسِ بن مَالِکٍ قال کان مِنَّا رَجُلٌ من بَنِی النَّجَّارِ قد قَرَأَ الْبَقَرَةَ وَآلَ عِمْرَانَ وکان یَکْتُبُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَانْطَلَقَ هَارِبًا حتى لَحِقَ بِأَهْلِ الْکِتَابِ قال فَرَفَعُوهُ قالوا هذا قد کان یَکْتُبُ لِمُحَمَّدٍ فَأُعْجِبُوا بِهِ فما لَبِثَ أَنْ قَصَمَ الله عُنُقَهُ فِیهِمْ فَحَفَرُوا له فَوَارَوْهُ فَأَصْبَحَتْ الْأَرْضُ قد نَبَذَتْهُ على وَجْهِهَا ثُمَّ عَادُوا فَحَفَرُوا له فَوَارَوْهُ فَأَصْبَحَتْ الْأَرْضُ قد ن

َبَذَتْهُ على وَجْهِهَا ثُمَّ عَادُوا فَحَفَرُوا له فَوَارَوْهُ فَأَصْبَحَتْ الْأَرْضُ قد نَبَذَتْهُ على وَجْهِهَا فَتَرَکُوهُ مَنْبُوذًا .

انس بن مالک می‌گوید : مردی از بنی نجار که سوره بقره و آل عمران را خوانده بود و برای رسول خدا می‌نوشت فرار کرد و به اهل کتاب ملحق شد ، پناهندگی چنین شخصی برای آنان مفید بود و لذا او را گرامی داشته و موقعیتی به وی دادند ، طولی نکشید که به درک واصل شد ، قبری حفر شد و بدنش را دفن کردند ؛ اما بلافاصله ظاهر می‌شد و در حقیقت زمین بدنش را قبول نمی‌کرد تا آنکه سه مرتبه تکرار شد ، عاقبت او را رها کردند .

النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ) ، صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 2145 ، ح2781 ، کِتَاب صِفَاتِ الْمُنَافِقِینَ وَأَحْکَامِهِمْ ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .

دشمنی معاویه با علی علیه السلام :

کاتب وحی بودن وقتی که برای عبد الله بن أبی سرح مفید نباشد و نتواند او را از آتش جهنم نجات دهد چگونه می‌تواند برای معاویه مصونیت بیاورد و گناهان ریز و درشت او را پاک نماید .

آیا کاتب وحی بودن می‌تواند مجوز خروج علیه امام و خلیفه رسول خدا‌ باشد ، و کشتن بیش از صد هزار نفر مسلمان و ... را جبران نماید ؟

مگر نه این که سب امیر مؤمنان علیه السلام ، سب رسول خدا است ؟ آیا کتابت وحی می‌تواند گناه دشنام به امیر مؤمنان علیه السلام را از پرونده معاویه پاک نماید ؟

ابن تیمیه حرانی اعتراف می‌کند که معاویة بن أبو سفیان به سعد بن أبی وقاص دستور ‌داد تا امیر مؤمنان علیه السلام را دشنام دهد :

وأما حدیث سعد لما أمره معاویة بالسب فأبى فقال ما منعک أن تسب علی بن أبی طالب فقال ثلاث قالهن رسول الله صلى الله علیه وسلم فلن أسبه لأن یکون لی واحدة منهن أحب إلی من حمر النعم الحدیث فهذا حدیث صحیح رواه مسلم فی صحیحه .

اما روایت سعد : معاویه به سعد بن أبی وقاص فرمان داد تا علی علیه السلام را سبّ نماید ؛ ولی وی از سبّ علی علیه السلام خودداری کرد . معاویه گفت : چه چیزی تو را از سب و دشنام دادن به علی باز می دارد ؟ سعد گفت : سه فضیلت از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در شأن على علیه السّلام شنیدم که با توجه به آن ها، هیچگاه به سبّ و دشنام  اقدام نمى‏کنم که اگریکى از آن سه خصلت را در حق من فرموده بود براى من بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود .

این حدیث صحیحی است که مسلم در صحیحش آن را نقل کرده است .

إبن تیمیة الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم أبو العباس ، منهاج السنة النبویة ، ج 5 ، ص 42 ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406 .

احمد بن حنبل در مسندش ، نسائی در خصائص امیر مؤمنان علیه السلام ذهبی در تاریخ الإسلام و ... با سند صحیح نقل می‌کنند که دشنام به امیر مؤمنان علیه السلام ، دشنام به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ لِی أَیُسَبُّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیکُمْ قُلْتُ مَعَاذَ اللَّهِ أَوْ سُبْحَانَ اللَّهِ أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ مَنْ سَبَّ عَلِیًّا فَقَدْ سَبَّنِی .

عبد الله جدلی می‌گوید : بر ام سلمه وارد شدم ، گفت : آیا کسی در  میان شما هست که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را سبّ کند ؟ گفتم : پناه بر خدا ... گفت : از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود : هر کس علی (علیه السلام) را سب  کند ، به درستی که مرا سبّ کرده است .

الشیبانی ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 6 ، ص 323 ، ح26791 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .

النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن ، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، ج 1 ، ص 111 ، ح 91 ، باب ذکر قول النبی صلى الله علیه وسلم من سب علیا فقد سبنی ، تحقیق : أحمد میرین البلوشی ، ناشر : مکتبة المعلا - الکویت ، الطبعة : الأولى ، 1406 .

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله ، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 3 ، ص 634 ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .

حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت می‌گوید :

هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .

سند این حدیث صحیح است ؛ ولی بخاری و مسلم آن را نیاورده‌اند .

الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله ،المستدرک على الصحیحین ، ج 3 ، ص 130 ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م .

و هیثمی نیز می‌گوید :

رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر أبى عبد الله الجدلی وهو ثقة .

احمد آن را نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از أبو عبد الله جدلی که او نیز مورد اعتماد است .

الهیثمی ، علی بن أبی بکر الهیثمی ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 130 ، ناشر : دار الریان للتراث / ‏دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت - 1407

معاویه ، بالاتر از حضرت عیسی :

تبلیغات بنی امیه در باره معاویه و فضائل ساختگی وی به حدی رسیده بود که مردم شام حتی او را از انبیاء اولو العزم نیز برتر می‌دانستند !

أبو سعد آبی (متوفای421هـ) در محاضرات و صیرفی حنبلی (متوفای500هـ) در الطیورات می‌نویسند :

أن ثلاثة من المشایخ حضروا الجامع . فقال واحد لآخر : جُعلت فداک ، أیهما أفضل : معاویة بن أبی سفیان أم عیسى بن مریم ؟ فقال : لا والله ما أدری . فقال الثالث : یا کشخان ، تقیس کاتب الوحی إلى نبیّ النصارى ؟ .

سه نفر از بزرگان در مسجد جامع نشسته بودند ، یکی از آنان به دیگری گفت : معاویه برتر است یا عیس بن مریم ؟ گفت : نمی دانم ، نفر سوم گفت : کاتب وحی را با پیامبر نصا را مقایسه می کنی ؟

الآبی ، أبو سعد منصور بن الحسین ، نثر الدر فی المحاضرات ، ج 7 ، ص 209 ، تحقیق : خالد عبد الغنی محفوط ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2004م .

الصیرفی الحنبلی ، أبو الحسین المبارک بن عبد الجبار الطیوری بن عبد الله ، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی ، ج 1 ، ص 113 ، تحقیق : دسمان یحیى معالی ، عباس صخر الحسن ، ناشر : أضواب السلف  - الریاض / السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1425هـ -2004م  .

تقی الدین حموی (متوفای838هـ) در طیب المذاق می‌نویسد :

ومن ذلک أن رجلاً سأل بعضهم وکان من الحمق على الجانب عظیم فقال أیما أفضل عندک ؟ معاویة أو عیسى بن مریم ؟ فقال ما رأیت سائلا أجهل منک، ولا سمعت بمن قاس کاتب الوحی إلى نبی النصارى !!!

شخصی احمق از دیگری پرسید : معاویه برتر است یا عیسی بن مریم ؟ گفت : احمق‌تر از تو ندیده‌ام ؛ چون تا کنون نشنیده‌ام کسی کاتب وحی را با پیامبر نصارا مقایسه نماید .

الحموی ، تقی الدین أبی بکر بن علی بن عبد الله التقی المعروف ابن حجة ، طیب المذاق من ثمرات الأوراق ، ج 1 ، ص 157 ، ، تحقیق : أبو عمار السخاوی ، ناشر : دار الفتح - الشارقة - 1997م .

معاویه موجود ازلی :

این تبلیغات تا آنجا پیش رفت که مردم خیال می‌کردند معاویة بن أبو سفیان از ازل بوده و مخلوق خداوند نیست (نعوذ بالله) . أبو القاسم اصفهانی (متوفای 502 ) در محاضرات الأدباء می‌نویسد :

وقال بعض عوام الناصبة معاویة لیس بمخلوق. فقیل: کیف؟ قال: لأنه کاتب الوحی والوحی لیس بمخلوق وکاتبه منه.

بعضی از نادانان ناصبی و دشمن علی (علیه السلام) می گفتند : معاویه آفریده نشده است ، سؤال شد : چرا ؟ گفتند : چون او کاتب وحی بود و چون وحی مخلوق و آفریده نبود ؛ پس نویسنده وحی هم نباید مخلوق باشد .

الأصفهانی ، أبو القاسم الحسین بن محمد بن المفضل ، محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء ، ج 2 ، ص 500 ، تحقیق : عمر الطباع ، ناشر : دار القلم - بیروت - 1420هـ- 1999م .

أبو اسحق برهان الدین معروف به الوطواط (متوفای718هـ) در غرر الخصائص می‌نویسد :

وسئل بعضهم ما تقول فی خلق القرآن ؟ فقال : دعونا من القرآن وهو مخلوق غیر مخلوق . وسئل آخر وکان ناصبیاً عن معاویة ؟ فقال : معاویة لیس بمخلوق لأنه کاتب الوحی والوحی لیس بمخلوق وکاتب الوحی من الوحی .

از بعضی در باره قرآن سؤال شد که آیا مخلوق است یا غیر مخلوق ؟ گفت : ما را با قرآن چکار ، یا مخلوق است و یا غیر مخلوق . از فردی ناصبی (دشمن علی علیه السلام) در باره معاویه سؤال شد ، گفت : معاویه آفریده شده نیست ؛ چون کاتب و نویسنده وحی بود ، و چون وحی آفریده شده نیست ؛ پس نویسنده آن هم جزء آن است .

الوطواط ، أبو إسحق برهان الدین محمد بن إبراهیم بن یحیى بن علی ، غرر الخصائص الواضحة ، ج 1 ، ص 124 .

نصارا و نویسندگی وحی :

حتی اگر فرض کنیم که پیامبر به معاویه وظیفه کتابت داده باشد ، بازهم فضیلتی برای وی محسوب نمی‌شود ؛ زیرا طبق اعتقاد اهل سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله به خاطر کم بودن افراد با سواد ، کتابت وحی را حتی به نصاری نیز داده بود .

أبو القاسم بغوی (متوفای317هـ) که از او با عنوان «محیی السنة» یاد می‌کنند ، در این باره می‌نویسد :

وسأل رجل أحمد وأنا أسمع ، بلغنی أن نصارى یکتبون المصاحف فهل یکون ذلک ؟ قال : نعم ، نصارى الحیرة کانوا یکتبون المصاحف . وإنما کانوا یکتبونها لقلّة من کان یکتبها .

مردی از احمد پرسید ، شنیده‌ام که نصارا قرآن‌ها را می‌نوشته‌اند، آیا این خبر درست است ؟ گفت : آری ، نصارای حیره قرآن ها را می نوشته‌اند ؛ چون افراد باسواد کم بودند.

البغوی ، أبو القاسم عبد الله بن محمد بن عبد العزیز ، جزء فی مسائل عن الإمام أحمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 21 .

ابن قیم الجوزیه (متوفای 751هـ) در بدائع الفوائد و شمس الدین زرکشی (متوفای772هـ) در شرحش بر مختصر الخرقی می‌نویسند :

وقال رجل لأحمد بلغنی أن نصاری یکتبون المصاحف فهل یکون ذلک؟ قال: نعم، نصارى الحیرة کانوا یکتبون المصاحف وإنما کانوا یکتبون لقلة من کان یکتبها فقال رجل: یعجبک ذلک؟ فقال لا یعجبنی.

شخصی از احمد پرسید ، آیا نوشتن وحی توسط نصارا صحت دارد ؟ گفت : آری ، نصارای حیره  به علت اندک بودن افراد با سواد آن را می‌نوشته‌اند ، شخص دیگری پرسید : آیا از این پاسخ تعجب کردی ؟ گفت : نه . 

الزرعی الدمشقی ، محمد بن أبی بکر أیوب أبو عبد الله (مشهور به ابن القیم الجوزیة ) بدائع الفوائد ، ج 4 ، ص 851 ، تحقیق : هشام عبد العزیز عطا - عادل عبد الحمید العدوی - أشرف أحمد الج ، ناشر : مکتبة نزار مصطفى الباز - مکة المکرمة ، الطبعة : الأولى ، 1416 - 1996 .

الزرکشی المصری الحنبلی ، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله ، شرح الزرکشی على مختصر الخرقی ، ج 1 ، ص 49 ، تحقیق : قدم له ووضع حواشیه: عبد المنعم خلیل إبراهیم ، ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1423هـ - 2002م .

بنابراین ، اگر قرار باشد کتابت وحی فضیلتی برای معاویة بن أبو سفیان باشد ، برای عبد الله بن أبی سرح و نصارای حیره نیز باید امتیاز بزرگی باشد !

تاریخ مسلمان شدن معاویه :

به اتفاق شیعه و سنی معاویة بن أبو سفیان در بیست سال اولی که رسول خدا صلی الله علیه وآله رسالت خود را اعلام کرده بود ، مشرک و از دشمنان سرسخت اسلام بود و در سال هشتم هجری و بعد از فتح مکه به همراه عده‌ای دیگر از دشمنان سر سخت اسلام آن‌هم با زور شمشیر تسلم شد ، رسول خدا به آن‌ها لقب «طلقاء» داد و از کشتن آن‌ها صرف نظر کرد . امیر مؤمنان علیه السلام اعتقاد دارد آنان‌ اسلام نیاوردند ؛ بلکه تسلیم شدند . آن حضرت در نامه شماره 16 نهج البلاغه می‌فرماید :

فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوه‏ .

به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید ، آن‌ها اسلام را نپذیرفتند ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده و کفر خود را پنهان داشتند و آنگاه که یاورانی یافتند آن را آشکار ساختند .

عمار نیز به تبعیت از امام خود مى گوید :

فقال واللّه ما أسلموا ، ولکن استسلموا وأأَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا رأوا علیه أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ .

به خدا سوگند این ها إسلام نیاوردند ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده و آنگاه که نیرو یافتند ، کفر خود را اظهار نمودند .

الهیثمی ، علی بن أبی بکر الهیثمی ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 1   ص 113 ، ناشر : دار الریان للتراث / ‏دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت - 1407

إبن أبی الحدید معتزلی می‌نویسد :

لما نظر علی علیه السلام إلى رایات معاویة وأهل الشام ، قال : والذی فلق الحبة ، وبرأ النسمة ، ما أسلموا ولکن استسلموا ، وأسروا الکفر ؛ فلما وجدوا علیه أعواناً ، رجعوا إلى عداوتهم لنا

علی علیه السلام با دیدن پرچمهای معاویه و شامیان فرمود : قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان‌ها را آفرید که این قوم مسلمان نشده ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده‌اند و کفرشان را مخفی کرده‌اند ، و چون یارانی بیابند آن را اظهار خواهند کرد و به دشمنی با اسلام و مسلمین باز خواهند گشت .

إبن أبی الحدید المعتزلی ، أبو حامد عز الدین بن هبة الله ، شرح نهج البلاغة ، ج 4   ص 18 ،  ، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1418هـ - 1998م .

بنابراین چگونه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می‌تواند به شخصی همچون معاویه اعتماد و او را کاتب وحی قرار دهد ؟

از این گذشته معاویة بن أبو سفیان بعد از فتح مکه اسلام آورد و در همان مکه ماند و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه بازگشت ؛ بنابراین موقعیت چندانی پیش نیامده بود تا معاویه وحی را نوشته باشد .

کتابت وحی توسط معاویه در کتاب‌های شیعه :

در کتاب‌های شیعه نیز روایاتی یافت می‌شود که معاویه برای رسول خدا چیزهایی را می‌نوشته است ؛ اما این که این نوشته‌ها وحی بوده باشد ، استفاده نمی‌شود .

شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه (متوفای 381 هـ) در معانی الأخبار می‌نویسد :

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)  وَ مُعَاوِیَةُ یَکْتُبُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَهْوَى بِیَدِهِ إِلَى خَاصِرَتِهِ بِالسَّیْفِ مَنْ أَدْرَکَ هَذَا یَوْماً أَمِیراً فَلْیَبْقُرْ خَاصِرَتَهُ بِالسَّیْفِ فَرَآهُ رَجُلٌ مِمَّنْ سَمِعَ ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص یَوْماً وَ هُوَ یَخْطُبُ بِالشَّامِ عَلَى النَّاسِ فَاخْتَرَطَ سَیْفَهُ ثُمَّ مَشَى إِلَیْهِ فَحَالَ النَّاسُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ فَقَالُوا یَا عَبْدَ اللَّهِ مَا لَکَ فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ أَدْرَکَ هَذَا یَوْماً أَمِیراً فَلْیَبْقُرْ خَاصِرَتَهُ بِالسَّیْفِ قَالَ فَقَالَ أَ تَدْرِی مَنِ اسْتَعْمَلَهُ قَالَ لَا قَالُوا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عُمَرُ فَقَالَ الرَّجُلُ سَمْعاً وَ طَاعَةً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِین‏ .

أبو حمزه ثمالىّ می‌گوید : از امام باقر علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود : معاویه نزد پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله مشغول نوشتن بود آن حضرت با شمشیرش به پهلوی معاویه اشاره کرد و فرمود : هر کس روزى این مرد را امیر ببیند باید پهلوى او را با شمشیر بشکافد ، یکى از افرادى که آن سخن را از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیده بود در شام معاویه را دید که براى مردم سخنرانى مى‏کند ، شمشیر خود را برهنه کرد و به طرف معاویه روان شد ، مردم او را مانع شدند و نگذاشتند به معاویه برسد ، گفتند : اى بنده خدا چرا چنین می کنی ؟ گفت : از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیدم که فرمود : هر کس او را ببیند که بر مردم امیر شده است ، باید تهیگاه او را با شمشیر بشکافد ، گفتند : آیا مى‏دانى چه کسى او را بر این کار گماشته ؟ گفت : نه . گفتند : امیر المؤمنین عمر ، گفت : پس امیر مؤمنان را از جان و دل اطاعت مى‏کنم .

الصدوق ، أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین ، معانی الأخبار ، ص347 ، ناشر : جامعه مدرسین ، قم‏ ، اول ، 1403 ق‏ .

نتیجه :

اولا : کاتب بودن معاویه از دیدگاه نقل نه تنها ثابت نیست ؛ بلکه با قوت و شدت نفی شده است ؛

ثانیاً : بر فرض ثبوت عنوان کتابت وحی ، هیچ امتیازی برای وی محسوب نخواهد شد ؛ زیرا گذر زندگی و ناشایستهای او در برابر اهل بیت و بدعت‌های آفریده شده توسط شخص او ارزش کاتب وحی بودن را از بین می برد .

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)