اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

طلائیه

طـــــــــــــلائیــــــــــه

آلبوم تصاویر طلائیه(اردوی راهیان نور)

http://www.shohada-tala-eyeh.blogfa.com/

طلائیه با من سخن بگو

طلائیه - ویکیپدیا

طلائیه - راهیان نور

طلائیه

طلائیه چه طلاییه!!!

معرفی طلائیه


طلائیه نامی آشنا و سرزمینی پر معناست. قطعه‌ای از بهشت که در منتهی‌الیه غرب استان خوزستان و نزدیک مرز ایران و عراق قرار دارد. دشتی وسیع به نام طلائیه که یادمان شهدای آن به مانند نگینی درخشان در میان آن کویر سوزان بوستانی بر پا نموده است.
از میانة جاده اهواز خرمشهر باید به یاد یاران عاشورایی امام حسین(ع) تقریباً 72 کیلومتر طی کنیم تا به سرزمین یاران عاشورایی خمینی(ره) برسیم. طلائیه در روزها و شبهای مربوط به عملیات خیبر شاهد صحنه‌هایی بود که صدها سال قبل از آن کربلا آن را دیده بود. کربلا جاودانه ماند و طلائیه نیز یادمان گشت تا برای همیشه یاد و نام یاران عاشورایی خمینی(ره) را زنده نگاه دارد.
طلائیه شب های زمستانی سرد و روزهای تابستانی بسیار گرمی دارد. در اواسط فصل گرما، حرارت در این منطقه اکثراً از 50 درجه سانتیگراد می گذرد. زمین طلائیه، هموار و سطح آن پوشیده از خاک و رسوب نمک است. در زمان بارندگی با طغیان آب هور بیشتر طلائیه هم به زیر آب می رود. آبی که در سطح زمین است و عمق چندانی ندارد و همین باعث باتلاقی شدن منطقه در ماه های خاصی از سال می شود. اگر از طلائیه قدری به سمت غرب بروید، به هور برمی خورید. بر همین اساس می توان گفت که طلائیه مرز بین خشکی و هور در این منطقه به حساب می آید. 
طلائیه تابع بخش هویزه و دهستان بنی صالح است و دارای قدمت چندانی نیست. شاید بتوان در این مناطق گروهی از «صابئین مندایی» را یافت که به گفته مورخین محل زندگی و امرار معاش خود را دهانه رودخانه کرخه و هورهای بین ایران و عراق انتخاب کرده اند. اینان گرچه در کتمان عقاید خود می کوشند امّا نوعی از مسیحیان هستند که به یوحنّا اعتقاد دارند و عیسی را جانشین او می دانند و تمام اعمال مذهبی آنان که مهم ترین آنها غسل تعمید است، با آب انجام می یابد. از این رو در این مناطق و اطراف هور پراکنده اند. 
امّا آنچه منطقه طلائیه و هورهای اطراف آن را معروف و زبانزد کرده است، نه اقوام و نه موقعیت جغرافیایی آن بلکه جنگ هایی است که در دهۀ 60 در آن اتفاق افتاد. طلائیه سال های سال در آرامش و سکوت روزگار می گذراند تا آنکه جنگ تحمیلی از سوی عراق آغاز شد و بر این سرزمین همان گذشت که ... 

* نقاط مهم منطقه طلائیه:
1- پل نشوه
2- پد شرقی جزایر مجنون
3- انواع دژ، میادین مین، تله های انفجاری، سنگرهای بتونی، موانع خورشیدی، سیم خاردار.
4- طلائیه قدیم و طلائیه جدید.

* ویژگی های سرزمین طلائیه در زمان جنگ: 
1- آسیب پذیری دشمن در عملیات آبی- خاکی
2- اهمیت استراتژیکی منطقه در رابطه با هدف بصره
3- توان نیروها از نظر کمی و کیفی
4- کم عمق بودن هدف و امکان دسترسی به آن
5- تسلط نسبی نیروهای شناسایی به منطقه بنا به تجربۀ خیبر
6- جغرافیا و نوع زمین که باتلاقی بود و اجازۀ تحرک به دشمن را نمی داد.
7- دشمن در این منطقه فاقد عقبه مناسب بود.

منبع : کتاب « سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص 188

سربندهای فراموش شده (شهدای طلائیه حتما بطور کامل بخونید


پنجـره زیباسـت اگــر بگـذارند             چشم مخصوص تماشاست اگربگذارند

من از اظهارنظر های دلم فهمیدم        عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند

اینجا القمه علمدار خمینی حاج حسین خرازیه. اینجا همون جاست که دست حسین خرازی فرمانده پیروز لشکر 14 از تنش جداشد. اینجا همون جائیه که سر نازنین حاج ابراهیم همت ؛ سردار خیبر از تنش جداشد. اینجا همون جائیه که حاج مهدی باکری وقتی رد میشد شب عملیات ، دید جنازه برادرش حمید باکری افتاده رد شد و رفت هر چی فریاد زدند آقا مهدی جنازه حمید رو برگردون گوش نکرد آخر در مقابل اصرار فرمانده از پشت بی سیم جواب داد آخه اینا که اینجا افتادند  همشون حمید باکری اند کدوم رو برگردونم؟  خواهر شهید باکری میگه ما سه تا برادر داشتیم هر  سه تاشون شهید شدند هیچ کدوم جنازه هاشون به ما نرسید. یکی علی باکری بود ، زمان شاه ، ساواک علی ما رو دستگیر کرد ، تکه تکه کرد و هیچ چی از جنازشو به ما نداد. داداش حمید ما رو هم که آقا مهدی تو خیبر جا گذاشت و رفت. خود آقا مهدی هم تو وصیت نامش نوشته بود :"خدایا از تو میخوام که وقتی کشته میشم جسدم پیدا نشه تا من یه وجب از خاک این دنیا رو اشغال نکنم " توو عملیات بعدی افتاد تو دجله جنازشو آب برد. هیچ کدوم از سه برادر برنگشتند.

اینجا طلائیه است. جوونها! نوجوونها! اینجا یه دونه درخت هم نداره. نه دریاست ، نه کیش ، نه تفریحات داره ، نه پارکه. اینجا فقط بیابونه.اما حالا بزار بگم طلائیه چیه تا هر کی پرسید بگی طلائیه چه جور جائیه. طلائیه بوی خدا میده اگه رفتی طلائیه هر کی ازت پرسید کجا رفتی سرتو بالا بگیر و بگو رفته بودم قطعه ای از بهشت. مگه بهشت غیر از اینه؟ بهشت اونجائیه که هیچ کدوم از زرق و برقهای دنیا دیگه اونجا ارزش نداره. تو اگه رئیس جمهور هم باشی با یه گدا فرق نداری... به عملت بستگی داره  "یوم لا ینفع فیه مال ولا بنون الا من اتی الله لقلب سلیم"  اون روزیه که نه شهرتت ، نه مقامت ، نه مدرکت ، نه مسئولیتت ، نه نسب ات ، نه فرزندت ، نه مالت ، هیچگدوم به درد نمی خورند فقط یه دل شفاف میخواد عین آینه. طلائیه بهشته چون شهدا دعوت می کنند. شهدا شما رو بومیکنند تا ببینند دلهامون بوی حضرت زهرا میده؟؟ برین بشینین یه گوشه که دیگه حتی موبایلتون ‌آنتن نده از دنیا دور بشین راحت بشینین یه دل سیر گریه کنین. مگه ما مشکل نداریم وقتی که دیگه از همه جا رونده شدیم بریم طلائیه .

چرا طلائیه؟

آخه طلائیه مقر ابوالفضل عباسه. طلائیه خیلی شهید داره که هنوز پیدا نشده خیلی از شهدا رو هنوز جنازه هاسونو به ما نشون ندادند. تو طلائیه عراق اعلام کرد من تو این منطقه 800000 گلوله سر فرزندان شما ریختم. طلائیه سه راهی شهادته. یعنی اینجا جنازه بچه ها اینقدر روهم روهم ریخت که رزمنده ها مجبور شدند از رو جنازه بچه ها رد شوند. خیمه گاه قمر بنی هاشم تو طلائیه ست. سر حاج ابراهیم همت تو طلائیه از تنش جدا شد. توحسینیه قمر بنی هاشم پای عکس شهید حسنی که میری از در باب التوبه که وارد شی میبینی عکس یه شهیدی ست که بدنشو گلوله برده سرش جداشده کنار پاش افتاده ، بدن نداره کنار عکسش 6000 تا از همین جوونایی که خیلی ها تهمت میزنند میگن اینا ارزشها رودیگه زیر پا میذارند دست نوشته نوشتند. یه دختر جوون نوشته بود : ای سروپا منِ بی سرو پا خودمو کنار عکس تو تازه پیدا کردم. یه دختر خانم تو طلائیه اومده بود با خودش کیک تولدبا خودش آورده بود. بچه های صدا وسیمای خوزستان رفتن باهاش صحبت کردند گفتند خانم کیک براچی آوردی گفت امروز اومدم تولدموتو طلائیه با شهدا جشن بگیرم خیال کردند تولد شناسنامه ایشه گفتند خوب به سلامتی چند ساله میشی گفت امروز یکساله شدم.گفتند یعنی چی؟گفت من یه عمر زیر بار گناه مرده بودم پارسال همین روز مارو آوردند طلائیه شهدا منو زنده کردند اومدم طلائیه جشن یکسالگی بگیرم. اینجا طلائیه ست......

اینجا طلائیه ست ... اینجا خاکش خیلی مقدسه. شهید زنده ست. خدا وقتی تو قرآن میفرماید : ولا تحسبن الذین قتلوفی سبیل الله امواتا شوخی نداره با کسی. میگه شما مردید شهید زنده ست. من وتومردیم منِ بیچاره مردم که نمیتونم بچه خودم ، برادر خودم،همسایه خودمو هدایتش کنم. شهید یه پلاکش هزار هزار دل میبره. طلائیه که میری چه جوری خاکی میشی؟کسی غیر از شهید آدمو میکشونه طلائیه؟ طلائیه که هیچ چی نیست حتی تخت جمشید هم نیست که بگی رفتم آثار باستانی دیدم خاکهای طلائیه هم تا حالا توسط گروه تفحص چهار بار زیرو رو شده هیچ چی نیست همش خاکه. ولی چشمها چی میبینه که که آدمو میکشونه طلائیه؟

راستش اصلا اینجور نیست که عاشق بشی بری طلائیه .شهدا دلشون برامون تنگ میشه مارو میکشونند. چون طلائیه تا سال 69 دست عراقیها بود. چند ساله راه طلائیه باز شده؟

اگر مجنون دل شوریده ای داشت   دل لیلی از آن شوریده تر بید

خوش به حال اونا که شهدا دعوتشون میکنن طلائیه.

یکی از فرمانده های جنگ میگفت خدارحمت کنه حاج عبدلله ضابط رو میگفت تو دنیا خیلی دلم میخواست سید مرتضی آوینی رو ببینم. هر کاری کردم جور نشد. بالاخره آقا مرتضی سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت رو مین وبه آسمون پر کشید. یه شب با کاروانی اومدم تو مناطق جنگی. شب تو جایی موندیم ومستقر شدیم. شب به خواب رفتم. خواب دیدم آقای آوینی اومد. تو خواب باهاش حرف زدم درددلامو گفتم بعد بهش گفتم آقا سید خیلی دوست داشتم وقتی تو زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. تو خواب به من گفتش نگران نباش فردا ساعت 8 صبح بیا سر پل کرخه منتظرتم. صبح بلند شدم مثل منِ بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک دارم گفتم این چه خوابی بود؟ این که خیلی وقته شهید شده!! گفتم حالا برم ببینم چی میشه. بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بودنیم ساعت دیررسیدو دیدم خبری از آوینی نیست داشتم مطمئن می شدم که خواب وخیالِ. سربازی که اون نزدیکی نگهبانی میداد اومد نزدیک من گفت آقا شما منتظر کسی هستین؟ گفتم آره با یکی از رفقا قرار داشتم. گفت چه شکلی بود براش توصیف کردم گفت عجب!!! رفیقت اومد اینجا تا ساعت 8 منتظر شد نیومدی بعد که میخواست بره اومد پیش من گفت یه کسی میاد با این مشخصات با این قیافه بهش بگو آقا مرتضی اومد خیلی منتظر شد نیومدی کار داشت رفت وبا انگشتش کنار این پل یه چیزی نوشته برو بخون میگفت بخدا رفتم دیدم کنار پل با انگشتش خود مرتضی آوینی نوشته : فلانی آمدیم نبودید وعده مابهشت (سید مرتضی آوینی).

یه شهیدی از طلائیه پیدا کردند سیزده سال زیر خاک طلائیه که یکسال زیر خاک جنازه بمونه میپوسه ، سالم دراومد ...

خدا رحمت کند آقای ضابط رو میگفت: طلائیه چه طلائیه...

واقعا چه طلائیه.کاش میشد همونجا زندگی کنیم برا همیشه.

یکی از راویای لشکر 17 میگفت من 7 یا 8 ساله دارم کاروان میارم یه روز یه کاروانی آوردم بین اونا یه دختری دانشجوی پزشکی کاشان بود تو راه رفتیم شلمچه مسخره کرد ، رفتیم فکه مسخره کرد ، آوردیم طلائیه مسخره کرد ، تو طلائیه من بعد از صحبتها خاک تبرکی دادم دست این دانشجوها گفتم اینجا قدمگاه ابوالفضل العباسه این خاک رو ببرید هروقت دلتون گرفت و دلاتون آلوده شد یه گوشه بشینید و این خاک رو بو کنید یاد طلائیه کنید دلاتون باز بشه تا خاک رو دادم به این دختر خاک رو پرت کرد وگفت این مسخره بازیها چیه؟ تحویل نگرفت رفتیم از اینجا خرمشهر. شب خرمشهر خوابیدیم اول صبح دیدم یه کسی در اطاق رو میکوبه درو وا کردم دیدم همین دختر داره چه جور اشک میریزه و میگه یالا منو ببر طلائیه گفتم تو که میگفتی مسخره بازیه گفت تو رو خدا تو دیگه نگو شب خواب دبدم یه شهیدی از طلائیه اومد تو خوابم گفت تو میدونی اونایی که میان طلائیه ما یکی یکی میریم در خونه هاشون دعوتنامه بهشون میدیم.کی تورو راه داده خونه ما اومدی تو با اجازه کی پاتو گذاشتی تو طلائیه؟ گفتم آخه خانم دیگه مسیر ما طلائیه نیست.گفت یا منو میبری طلائیه یا من دیگه کاشان برنمیگردم همینجا میمونم.

گفت خدا شاهدِه برداشتم آوردمش طلائیه تا از ماشین پیاده شد پابرهنه شد دوید رو این خاکا خودشو انداخت اینقدر خودشو زد وگریه کرد...

طلائیه چه طلائیه. طلائیه قطعه ای از بهشت... اونجا دیگه شاه وگدا با هم فرق نمیکنند اونجا دیگه  همه میگن خدا. اونجا میشه با خود حاج ابراهیم همت حرف زد.

طلائیه چه طلائیه...........

سخنرانی حجت الاسلام بیات در طلائیه

http://rapidshare.com/files/190766577/talaiye1.wma.html

http://rapidshare.com/files/190767973/talaiye2.wma.html

روایتگری در طلائیه مهدوی بیات(قسمت اول)

روایتگری در طلائیه مهدوی بیات(قسمت دوم)

طلائیه با من سخن بگو

طلائیه محل شهادت سردار خیبر شهید همت، برادران باکری و قطع شدن دست شهید خرازی است و عملیاتهای مهم بدر و خیبر در آن واقع شد اولین خاکی بود که عراق گرفت و آخرین خاکی بود که ول کرد!

قدم به قدم خاک طلائیه خون شهیدی ریخته شده و تو نمیتوانی جایی قدم بگذاری و با اطمینان بگویی اینجا کسی شهید نشده! پس خلع نعلین میکنی و پابرهنه بر خاک مقدسی قدم مینهی که فقط ملائکه می دانند آنجا شهیدان با خدا چه سودایی کردند...

طلائیه چه حس غریبی داری... دلم برایت تنگ می شود...

طلائیه!

با من سخن بگو و پرده از رازی بردار که سالها تو و خدای تو شاهد آن بوده اید.

طلائیه!

چقدر غمگینی. آن روز سرافراز و امروز سر به زیرانداخته ای. با کسی سخن نمی گویی و سکوت پیشه کرده ای. اما سکوت تو بالاترین فریاد است و خفتگان را بیدار می کند و بیداری را در رگهای انسانهای به ظاهر زنده می ریزد. اینجا همه از سکوت تو می گویند و من از سکونتی که در تو یافته ام و تا امروز چقدر از تو و نفس های طیبه ات، از تو و از رازهای سر به مهرت، از تو و مردان بی ادعایت که مس وجود را به طلای ناب شهادت معامله کردند، دور بوده ام. چه احساس حقیری است در من که توان شنیدن قصه های پرغصه ات را ندارم.

طلائیه!

می گویند، اینجا جایی است که شهیدان حسین وار جنگیده اند و من از بدو ورود به خاک پاکت، تشنگی را در تو دیده ام و انتظار اهالی خیام را به نظاره نشسته ام اینجا، چقدر بوی حنجره های سوخته می آید و چقدر دستها تشنه وفایند.

طلائیه!

من در این سرزمین حتی به قمقمه های عطشان سلام می دهم و سراغ عباس های تشنه لب را از آنان می گیرم . مگر می توان سالک عاشورا بود و تشنگی را فراموش کرد و از کنار حلق های شعله ور بی تفاوت گذشت.

طلائیه!

من با تمام وجود در تو جاری می شوم تا در میان نیزارها و نیزه شکسته ها، سرهای ستاره گون برادرانم را به دامن گیرم و برایشان از زخم بگویم، از اسارت، از تنهایی، از غربت، از…

طلائیه!

از فراز همه روزهایی که بر تو گذشت بر من ببار و تشنگی این دل در کویر مانده را فرونشان. می خواهم در تو جاری شوم، می خواهم رمز شکفتن و پرواز را از تو بیاموزم و بدانم بر شانه های زخمی تو چه دلهایی که آشیان نکرده اند.

طلائیه!

می گویند «همت» از همین نقطه آسمانی شده است، عاشقی که در پی لیلای شهادت در بیابانهای زخم خورده طلائیه مجنون شد. من امروز آمده ام ردپای او را تا افق های بی نهایت و در امتداد عشق جست وجو کنم. اینجا عطر او لحظه ها را پرکرده است و دستهایش هنوز مهربانی را منتشر می کند.

طلائیه!

من از سکوت راز آلودت درسها آموخته ام! با من سخن بگو!!!

عملیات در طلائیه

طلائیه - طاووس بهشت

* طلائیه ؛ قطعه ای از بهشت* خاطراتی از فرمانده شهید ، حسین خرازی

آلبوم تصاویر طلائیه (اردوی راهیان نور) - نسیم وحی

طلائیه عجب طلائیه - شهید وشهادت

طلائیه بدون شهدایش زمینِ نا آشناست

طلائیه نقطه وصل زمین وآسمان

«طلائیه» واقعاسرزمین طلائی است آن هم طلای ناب.

«طلائیه» طلائی است که نمونه اش درجای دیگرکمتریافت می شود.همچنانکه نام این پهنه «طلائیه» نهاده شده وقرن هاپابرجامانده تاریخ نیزبراین نام صحه گذارد. «طلائیه» رابایدسرزمین استقامت وپایداری نیزخواند. «طلائیه» دراصطلاح جغرافیای جنگ به«دل» مرزی نیزمعروف است،منطقه ای استراتژیک که درواقع پلی برای حفظ ودست یابی به جزایرجنوبی وشمالی مجنون محسوب می شد.

درکیلومتر45جاده اهواز_خرمشهرسه راهی وجودداردبه نام سه راهی جفیر. ازاین سه راهی که اکنون لشکر92اهوازایست بازرسی زده یک جاده مرزی به سمت غرب پیش می رود که درانتهای آن منطقه «طلائیه» قراردارد. «طلائیه» هم به لحاظ اهمیت ویژه اش که ازاولین روز دراشغال بود وهم اینکه کلیدی برای باز کردن راهی جهت فتح جزایرمجنون بشمار میرفت در طول جنگ همواره شاهددرگیری های بزرگ وکوچک بوده است.یکی ازمحورهای مهم عملیات های خیبروبدرهم منطقه «طلائیه» بود.به «طلائیه» نزدیک میشویم ،دشتی صاف ومسطح بدون هیچ نقطه برجسته وبلندی.دراین بیابان نیمه شوره زارکه ازگرمای آفتاب خاکش به رنگ مس وچون فولادمقاوم گشته ،تنهاچندکانال آب که ازرودخانه کارون جداشده وبه نقاط مرزی سرازیر می شود،دیگرچیزی نمی بینی.ازدوردژهای مرزی عراق معلوم است.عراقی هادر این نقطه هرآنچه درتوان داشتندبکار بردندوبیشترین تجهیزات نظامی رادراین محدوده چندکیلومتری مستقرکرده بودند،چراکه فرم خط مرزی ایران وعراق دراین نقطه به نحوی است که دراختیارداشتن «طلائیه» مصادف می گردیدبااشراف کامل بردومنطقه مهم درطرفین«طلائیه» یعنی شلمچه وجزایر مجنون وشلمچه یعنی نزدیک شدن به دروازه های بصره،ازهمین روهم برای عراق وهم برای ایران تصاحب این نقطه مهم ودرجنگ کارسازبود.جلوترکه می رویم تانک های منهدم شده عراقی را می بینیم.راوی منطقه توضیح می دهد:«اولاتمام این منطقه یعنی سرتاسراین بیابان مین گذاری شده بعدش هم هروقت می خواستیم اینجاعملیات کنیم آب بندکانال ها شکسته می شد وآب کانال ها به سمت بیابان هدایت می گردیددرنتیجه تانک هادرزمین گل فرومی رفتند وهمان جا می ماندند.»

طی دوعملیات«خیبر»و«بدر»نبردسنگینی دراین محور به وقوع پیوست امامواضع دشمن درطلائیه فرونریخت.شهیدحمیدباکری وشهیدحمت سرداران لشکراسلام دراین منطقه به درجه شهادت نایل گشتند.درست درمکانی که تعدادزیادی ازپیکرشهداکشف شدحسینیه ای به نام حسینیه حضرت ابوالفضل (ع)بنا شده که اکنون میزبان زائران کربلای طلائیه است.همچنین ماکت منطقه وجایی که عملیا خیبرصورت گرفت بصورت طبیعی ساخته شده و چندنفرازرزمندگان حاضر درعملیات درمحورجزایرشمالی وجنوبی مجنون به شرح ماوقع می پردازند.چه فداکاری هاوصحنه های عجیبی که با همت بلندجوانان غیوراین مرزوبوم خلق شده است.18ماه تلاش بی وقفه وگذراندن هفته ها روی یک بلم کوچک درلای نیزارهابرای شناسایی،آنهم درلباس مبدل ماهیگیری،برای اینکه عراقی ها متوجه حضورآنهانشوند تنهابخش کوچکی ازاقداماتی بوده که در عملیات خیبربه وقوع پیوسته است.جزایرمجنون تمامادرخاک عراق قرار دارد.

قرنهاست که عرب های بومی دراین منطقه به ماهیگیری وزندگی مشغولند

ودرطول جنگ هم این روال ادامه داشته ،یکی ازرزمندگان فداکارعملیات خیبرمی گوید:نیروهای ایرانی نمی خواستندلطماتی به آنها(مردم بومی)واردشودلذابدون اینکه کوچکترین اشکال ومزاحمتی برای آنهابوجودبیاید یک سال وشش ماه قبل ازعملیات بارها وبدقت منطقه رابررسی کردیم.گاه ده شبانه روز روی آن بلم هاکه فقط جایی برای نشستن داشت دوزانومی نشستیم بدون غذاوآب.

بعضی مواقع عرب های بومی که به خدمت گرفته شده بودند بانی هایی که بریده شده بودروی آب یک چیزی مثل یک تکه تخته درست می کردندکه می شداندکی دراز کشیدوغذایمان مثل بومی هاهمان ماهی بودکه ازهورمی گرفتیم.

«طلائیه» به دلیل همان فداکاری هاوازخودگذشتگی هاهرذره خاک زرنابش بهشت برین است.

اینجا«طلائیه»است نقطه وصل زمین وآسمان.

شناسنامه عملیات در طلائیه


• نام عملیات: خیبر
• زمان اجرا: 3/12/1362
• رمز عملیات: یا رسول الله(ص)
• محورهای عملیات: هور الهویزه- جبهه جنوبی جنگ
• تلفات دشمن:
- انسانی(کشته، زخمی، اسیر): 16140نفر
- تسلیحاتی:
* منهدم شده: بیش از 23 یگان دشمن از 20 تا 100 درصد متلاشی شد 330 دستگاه تانک و نفربر، 6 فروند هواپیما،9 فروند چرخبال، 200 دستگاه خودرو و شمار زیادی اسلحه سبک و سنگین.
* غنائم: علاوه بر دستیابی به چاه های نفت، 42 تانک و نفربر زرهی، 250 خودرو، 19 عراده توپ دوربرد، 30 عراده توپ ضدهوایی و 120دستگاه مهندسی.
• برجستگی و خلاقیت ها: 
این عملیات نخستین عملیات آبی- خاکی بود که با یک شناسایی بسیار عمقی و دقیق طرح ریزی شد، شهید حسن باقری قبل از شهادت شناسایی های دقیقی را در هور انجام داد که ادامه آن توسط علی هاشمی صورت گرفت.
• در این عملیات یگان های لشکر حضرت رسول(ص) و لشکر14 امام حسین(ع) در خط طلائیه عمل کردند.
• فرماندهان نبرد: 
در این عملیات فرماندهان گرانقدری چون حاج ابراهیم همت از لشکر 27 حضرت رسول(ص)، حمید باکری و تقی یاغچیان از لشکر31 عاشورا و سیدحمید میرافضلی فرمانده اطلاعات- عملیات لشکر41 ثارالله(ع) به شهادت رسیدند.
• اهداف عملیات: 
ادامه تاکتیک تعقیب متجاوز، ضربه زدن به ماشین جنگی دشمن و به کارگیری ابتکار عمل و تهدید جاده بغداد- بصره و تصرف و تأمین جزایر مجنون و بخشی از هور الهویزه. 
البته تذکر این نکته لازم است که عملیات بدر نیز که به نوعی با یادمان طلائیه پیوند دارد و در این یادمان طرح می شود یکسال پس از عملیات خیبر با هدف دست یابی و تسلط بر جاده بصره- العماره و راهیابی به مراکز اصلی و نواحی غرب رودخانه دجله انجام شد که البته در پایان عملیات نیروهای خودی که به فاصله کمتر از 10 کیلومتری راه بصره- العماره رسیده بودند. ‌پس از چند روز مقاومت در برابر پاتک های متوالی و سنگین زرهی عراق، ساحل شرق دجله را تخلیه کرده به تثبیت مواضع جدید در هور العظیم بسنده کردند.
در جریان عملیات بدر،‌ «مهدی باکری» فرمانده لشکر 31 عاشورا،‌ «عباس کریمی» فرمانده لشکر 27 محمّد رسول الله(ص)، «ابراهیم جعفرزاده» فرمانده تیپ 18 الغدیر، «ولی الله چراغچی» فرمانده تیپ21 امام رضا(ع)، «اسماعیل صادقی» مسؤول ستاد لشکر17 علی بن ابیطالب(ع)، «علی تجلایی» فرمانده آموزش قرارگاه خاتم الأنبیاء(ص)، «عبدالحسین برونسی» فرمانده تیپ جوادالائمه(ع) و «حجـﺔ الاسلام شاه آبادی» که از مجتهدین و فرزند آیت الله شاه آبادی استاد اخلاق و عرفان امام(ره) بودند به شهادت رسیدند. 
همچنین عملیات بدر رشادت فرماندهان شهید و شجاع ارتش مخصوصاً دلاور مردیِ شهید صیّاد شیرازی را هرگز از یاد نخواهد برد.

منبع : کتاب « سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص 190

فقط طلائیه رفته ها بخوانند

منطقه ی جنگی طلائیه

کانون و غربت طلائیه - نحل

هر که هستی ، باش ؛ اینجا طلایی می شوی

دریغ از فراموشی لاله ها

طلائیه

یادواره شهیدان همیشه زنده :: مالک - یادمان طلائیه

روایت مجنون – طلاییه