اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

تجلیل ضرغامی از مهدی کروبی


کسانی که در سطح ملی به مهندس موسوی رأی دادند 13 میلیون بودند و می‌شود گفت این جمعیتی هم که در تهران آمد (25 خرداد 88) اکثرا کسانی بودند که اعتقاد به موسوی داشتند و به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و با تبلیغات غلط و القای رسانه‌ای تصور می‌کردند که انتخابات سالم نبوده.

رئیس سازمان صدا و سیما در گفت‌وگو با هفته‌نامه 9 دی به بیان ناگفته‌های خود از حوادث سال 88 پرداخت.

به گزارش ایسنا، گزیده اظهارات عزت‌الله ضرغامی در پی می‌آید:

* اگر اشغال لانه جاسوسی که دست رد ملت ایران به امریکا بود و از آستین دانشجویان پیرو خط امام بیرون آمد انقلاب دوم بود، 9 دی هم انقلاب سوم است. خود ما دانشجوها بارها گفتیم که در سال 58 بعنوان یک حرکت چندروزه و صرفا به عنوان یک اعتراض به بعضی از حرکت‌های دولت کارتر، لانه را اشغال کردیم و فکر می کردیم ظرف سه چهار روز این ماجرا تمام می شود و ما هم می‌رویم سر کلاس درس و دانشگاه و زندگی عادی خودمان اما با حمایتی که حضرت امام فرمودند و فرمودند این انقلاب دیگری است که در کشور ایجاد شده و عمق این رویکرد بزرگ را به مردم نشان دادند، ما هم فهمیدیم که کار، جدی‌تر ازآن چیزی است که فکر می‌کردیم.

* در مورد روز 9 دی پیش‌بینی چنین جمعیتی را نداشتیم البته خیلی اوقات وقتی می‌خواهیم بالگرد تدارک کنیم گرفتار می‌شویم. می‌دانید هماهنگی پرواز با دستگاه‌های امنیتی است و بعضی اوقات مردم خیال می‌کنند که این بهترین تصویری بود که می‌شد گرفت. در حالی که اینجور نیست. آن روز چون احساس کردیم که جمعیت در حدی خواهد بود که بالگرد نیاز است بالاخره تدارک کردیم و آن تصاویر به یادماندنی خلق شد.

* من معمولا راهپیمایی‌های مهم در محل کار هستم. اتفاقاً آن تاسوعا و عاشورای سال 88 و وقایع عصر عاشورا و صحنه‌های هتاکی به امام حسین را از شبکه‌های مختلف می‌دیدم. اصلا جرقه پخش تلویزیونی هتاکی فتنه‌گران آن موقعی زده شد که من در اتاقم بودم و چون چهل مانیتور تلویزیونی را همزمان رصد می‌کردم از یک طرف می‌دیدم که شبکه‌های جمهوری اسلامی جمعیت‌های چند صد هزار نفره و میلیونی مردم را نشان می‌دادند، از آن‌طرف چندتا شبکه خارجی تصویر جماعت قلیلی را که تکیه عزاداری را آتش زدند (البته زنده پخش نمی‌شد ولی تصویر به دستشان رسیده بود) پخش می‌کردند. من این دو تا را که دیدم باید تصمیم می‌گرفتم که چه باید کرد. آیا هر دو را با هم انعکاس دهیم؟ وقتی با یکی دو نفر از بزرگان که آدم‌های خیلی معتقدی هستند و مسئولیت‌های خیلی موجهی دارند مشورت کردیم، آنها توصیه‌شان این بود که وقتی این همه جمعیت در روز عاشورا آمده و این همه جمعیت‌های چند صد هزار نفری در عزاداری هستند، شما چرا می‌خواهید این وحدت و انسجام مردم را خراب کنید و چند تصویر را که دارد اهانت می‌کند پخش کنید؟ اصل این کاردرست نیست. آنها مخالف پخش صحنه‌های هتاکی عصر عاشورا بودند.

* ما جمع‌بندی و اجتهاد کردیم که باید به مردم آگاهی داد و به مردم گفت که همانهایی که در عصر عاشورای سال 61 هجری هلهله کردند و مقابل امام حسین ایستادند، موقعیت پیدا کنند و پایش بیفتد امروز هم عصر عاشورا ابایی ندارند، آتش می‌زنند، شادی می‌کنند، هلهله می‌کنند و آن چند جسارت و کار خلاف اخلاقی که آدم شرمش می‌آید به زبان بیاورد را اینها انجام دادند؛ لذا ما اینها را کنار هم گذاشتیم و نشان دادیم تا مردم خودشان مقایسه کنند.

* در روز یکشنبه 24 خرداد یعنی قبل از تجمع 25 خرداد، آقای احمدی‌نژاد در میدان ولیعصر سخنرانی کردند. از جمله شعارهایی که مردم دادند شعار علیه یکی از مسئولان رده بالای کشوری بود. در پخش زنده علیرغم دقتی که همکاران داشتند، بخشی از این شعارها پخش شد که رهبر معظم انقلاب پیام دادند در خبر عذرخواهی شود و همان موقع که خبر 21 بود، چند سطر عذرخواهی را نوشتم و دادم آقای حیاتی که رأس ساعت خواند و از طرف رسانه ملی عذرخواهی کرد.

* کسانی که در سطح ملی به مهندس موسوی رأی دادند 13 میلیون بودند و می‌شود گفت این جمعیتی هم که در تهران آمد (25 خرداد 88) اکثرا کسانی بودند که اعتقاد به موسوی داشتند و به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و با تبلیغات غلط و القای رسانه‌ای تصور می‌کردند که انتخابات سالم نبوده. ما اولین وظیفه‌مان این بود که این مردم را از فتنه‌ای که طراحی شده جدا کرده و آنها را با استدلال و منطق و توضیح عقلانی از سران فتنه جدا کنیم. ثانیاً ما در کنار بصیرت‌افزایی و آگاهی‌بخشی به مردم باید نشان دهیم که زندگی جاری مردم هم ادامه دارد چون اینها مدام دنبال این بودند که بگویند همه ایران را آشوب فرا گرفت و کشور مختل شده در حالی که این حرکت فقط در چند خیابان تهران بود. بله، کم و بیش در یکی دو شهر دیگر هم خواستند این کار را بکنند ولی موفق نشدند.

* در سفری که اخیرا به عمان داشتم نفر دوم عمان که معاون سلطان محسوب می‌شود گفت که وقتی انتخابات شما را دیدم خیلی از مردم شما تعجب کردم. اگر خیلی هم با هم اختلاف داشته باشید وقتی دشمن خارجی پیدا می‌کنید، همه‌تان با هم متحد می‌شوید. او به عنوان ناظر بی‌طرف داشت قضاوت می‌کرد، می‌گفت اخباری که رسانه‌های خارجی از شما نقل می‌کنند خیلی اخبار درگیری و اختلاف و اینهاست ولی دیدیم که شما یک انتخاباتی برگزار کردید با حضور گسترده مردم و فهمیدیم شما مردمی هستید که در خطر با هم هستید.

* بصیرت افزایی دو بال دارد؛ یک بال آن است که شما بیایید خیلی صریح و روشن و با گزارش‌های واضح مردم را آگاه کنید، تبیین کنید و توطئه را توضیح دهید و ابعاد پشت صحنه را بگویید که خوشبختانه این کار خیلی زود در سازمان شکل گرفت و ما به هر حال ممکن بود در یکی دو روز اول مراعات این آقایانی که در انتخابات کاندیدا بودند را می‌کردیم تا جایگاه‌هایشان حفظ شود و همانطور که می‌دانید تا دو روز قبل اینها همه کاندیدا بودند، حرف می‌زدند و مورد احترام بودند، ولی حالا داشت اتفاق دیگری می‌افتاد. پس این یک فاصله زمانی هر چند خیلی کوتاه لازم داشت و بعد از اتمام حجت که اینها مشغول القای تقلب در کشور هستند، افشاگری کردیم. یک بال دیگر بصیرت‌افزایی هم این است که ما بیاییم بحث دوطرفه در تلویزیون انجام دهیم، طرفین منازعه را دعوت و گفت‌وگوهای دوطرفه کنیم. ما در مورد این هم مشکلی نداشتیم و آماده اجرای گفتگوهای طرفین در تلویزیون بودیم.

* وقتی شعله‌های فتنه در حال شعله‌ور شدن است و برنامه‌ریزی‌هایی که دشمن کرده در جهت آشوب و برهم زدن فضای کشور است اینکه یک فردی بیاید و تحریک کند و بیانیه بخواند چه موقع چنین چیزی سابقه داشته؟ هیچوقت نبوده، در هیچ جای دنیا هم نیست. اصلا مثل این می ماند که آقای ناطق نوری بعد از انتخابات 76 بیاید در تریبون صداوسیما صحبت کند و بگوید مردم، این رأیی که آقای خاتمی دارد تقلبی است! اصلا چنین چیزی به ذهن می‌آید؟ خب ما بیاییم بگوییم که کاندیدای شکست‌خورده آن هم با این فاصله 11 میلیون اختلاف که شب قبلش هم خبرنگاران خارجی را دعوت کرده و گفته من برنده این انتخاباتم و ادعای تقلب گسترده کرده، بیاید و در تلویزیون علیه نظام و رأی مردم حرف بزند؟ این بدعت خطرناکی بود. آیا در انتخابات 92 کسی تصور می‌کند که بیاید تلویزیون علیه رأی آقای روحانی حرف بزند؟

* من در ملاقاتی که شب بعد از انتخابات با خود آقای موسوی داشتم، اصلا در این حال و هوا نبودند که بیایند در یک فضای منطقی و استدلالی حرفشان را به مردم بگویند و بگویند مردم ما الان با هم صحبت می‌کنیم ولی شما خودتان انتخاب کنید. اصلا اینطور نبود. یعنی یک فضایی بود که طرف فکر کرد رئیس‌جمهور است و مردم همه منتظرند بگویند تو حقت را بگیر و نامه‌ای که موسوی به مراجع نوشت و شخصیت‌های دیگر که بیایید در خیابان، همین توهم را نشان می‌داد. من دیدم فضای ذهنی اینها فضای بیانیه خواندن است و قصد تحریک بیشتر مردم را دارند و حتماً صداوسیما نباید و نمی‌توانست به این کار کمک کند چون بعداً اتفاقات دیگری که می‌افتاد و کشته‌ها و تلفات بیشتر می‌شد عامل اصلی‌اش صداوسیما می‌شد.

* 25 خرداد که آن اتفاقات افتاد و چند نفر در تهران شهید شدند وقتی که آقای محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات تماسی می‌گیرد که با آقای موسوی صحبت کند و از ایشان دعوت می‌کند به محل سومی جهت جلسه - چون نه ایشان می‌خواست بیاید وزارت نه آقای اژه‌ای برود منزل ایشان - وقتی که موسوی را دعوت می‌کند که در جایی بیاید آنطور که آقای اژه‌ای نقل می‌کنند به آقای اژه‌ای می‌گویند که ایشان فرصت ندارند و یا خواب هستند یا موقع خوابشان است که وزیر اطلاعات با ناراحتی می‌گویند الان چه موقع خوابیدن است، تعدادی از مردم کشته شدند و این فتنه ادامه دارد، من هر طور هست باید شما را ببینم و بالاخره ملاقات صورت می‌گیرد و این مطالب به آقای موسوی منتقل می‌شود.

* بدون تردید اصل طراحی و مدیریت فتنه دست استکبار جهانی بود اما ثقل فتنه یا راس فتنه در داخل آقای موسوی بود و من آن شب که با موسوی صحبت کردم شنبه‌شب بود یعنی یک روز بعد از انتخابات و فردای آن روز آقای کروبی را دیدم. تعدادی از خانم‌ها که خانم‌های معروفی بودند و شخصیت‌های سیاسی که بعد از فتنه دستگیر و محکوم شدند اینها با من آمدند در اتاق نشستند. من اینها را که دیدم حس کردم بعضی مسائل را که نمی‌شود در حضور این افراد نااهل مطرح کرد، با این حال آنچه که وظیفه‌ام بود مطرح کردم و دو مطلب را برای موسوی تشریح کردم؛ اول اینکه به هر حال شما بعد از 20 سال دوری از مسئولیت اجرایی و سیاسی در جامعه و در حالی‌ که نسل‌های جدید شما را نمی‌شناسند، توانستی با چند جلسه تبلیغات توسط صداوسیما 13 میلیون رأی بیاوری و شما می‌توانید این رأی را حفظ کنید، حزب تشکیل دهید و ادامه فعالیت سیاسی کنید و در دوره‌های بعد چه بسا موفق شوید که برتری پیدا کنید. من این را برایشان تشریح کردم و امکانی که صداوسیما برایشان قرار می‌دهد و به ایشان گفتم صداوسیما به شما کمک می‌کند که این رأی و این تشکیلات را حفظ کنید و توسعه دهید. این یک بحثم بود برای ایشان و دیگر اینکه اگر شما می‌خواهید گفتگو کنید مشکلی نیست و صداوسیما فرصت گفتگو را فراهم می‌کند اما یک‌طرفه نمی‌توانید با مردم حرف بزنید و این‌ کار منطقی نیست. به موسوی گفتم بیایید در این فضا طراحی کنیم که گفتگوها دوطرفه باشد و حتی می‌تواند دستگاه‌های اداره‌کننده انتخابات مثل وزارت کشور و شورای نگهبان باشند، نه فقط شخصیت‌های سیاسی. ما این را قبول کردیم در حالی‌که هیچ عرف نیست که شخصی که در چنین شرایطی که فضا را متشنج کرده، حالا بخواهد بیاید در یک گفتگو نظام را هم متهم کند ولی بالاخره وظیفه رسانه ملی این بود که اگر طرف دیگری آمد و توضیح داد می‌تواند این مباحثه یا مناظره‌ قابل انجام باشد.

* در مورد آقای کروبی من معتقدم که آقای کروبی دنباله‌رو آقای موسوی شد؛ لذا می‌خواهم بین آقای موسوی و آقای کروبی از این منظر فرق بگذارم. وقتی که روز بعد پیش آقای کروبی رفتم، اولا وارد منزل ایشان که شدم - افراد زیادی را که نمی‌خواهم اسم بیاورم دیدم که آنجا جلسه تشکیل داده بودند و مثل اتاق فکر در اتاق کناری مشغول گفتگو بودند. با بعضی‌ها سلام و علیک کردم. بعضی از آنها تا من را دیدند خیلی تعجب کردند که اصلا من چطور راه پیدا کردم و چطور آمدم در این خانه. وقتی اینها را دیدم، پی بردم کار خیلی سخت است. اینها آقای کروبی را مدیریت روانی و اطلاعاتی می‌کردند. خوشبختانه به خاطر رابطه نزدیک و صمیمی‌ای که بنده با آقای کروبی داشتم توانستیم بنشینیم در یک اتاق خصوصی، در را ببندیم و دو تایی حرف بزنیم. در دوره‌ای که ایشان رئیس مجلس ششم بود و بنده معاون پارلمانی سازمان بودم، ایشان حامی جدی ما بود. آدم نمی‌تواند تاریخ را منکر شود. ایشان بارها با جریان تندروی مشارکت و مجلس ششم به خاطر صداوسیما درگیر شد. تا آنجا که این جریان رادیکال عزم جزم کردند که بودجه تولیدی سازمان را کلا قطع کنند و متاسفانه امثال آقای پورنجاتی که رئیس کمیسیون فرهنگی بود و تندروهای مشارکتی به طور جدی دنبال این ماموریت بودند که بودجه صداوسیما را قطع کنند اما یکی از کسانی که در همان کمیسیون به شدت مقابل ایشان ایستاد و درگیر شد و در حضور من فحش‌های خیلی رکیک خورد آقای مجید انصاری بود که ایشان به آنها می‌گفت که اگر درگیری‌های سیاسی با صداوسیما دارید نباید بودجه یک دستگاه ملی را قطع کنید. در آن مقطع آقای کروبی با این بی‌قانونی‌ها و تندروی‌ها مخالفت می‌کردند و با ایشان در آن مقطع رفاقت داشتیم. شخصیت آقای کروبی یک چنین شخصیتی بود.

* به نظر من آقای کروبی از طراحان فتنه رودست خورد. من در آن ملاقات به وی گفتم که آقای کروبی، آنجا که سعی کردی خودت باشی یک رأی قابل توجه داشتی، این‌دفعه شما کار را واگذار کردی به این افراد و رأی نیاوردی. گفتم که آقای کروبی شما همیشه ویژگی‌تان این بوده که آدم مستقلی بوده‌اید. بارها با خود من درد دل کردید و خصوصی گفتید که این آقایان تندرو در مجلس فلانی و فلانی خیال کردند هر چه در این مجلس تصمیم گرفتند، کروبی باید مطیع آنها باشد، من همان کروبی‌ای هستم که کذا و کذا یعنی آقای کروبی با اینها درگیر بود و جایگاهی برای ایشان قائل نبود و مقابل اینها می‌ایستاد. احساس کردم اخبار غلطی هم به ایشان گفته‌اند و حرف‌های غلطی راجع به انتخابات می‌زد. مثلا ایشان گفت این صندوق‌ها را که می‌روند می‌شمارند برخی دیده‌اند صندوق‌ها یک قیف‌هایی دارند که اطرافش رأی‌های مردم است ولی آن قیفش رأی‌هایی است که قبلا آماده کرده‌اند و در آن صندوق می‌ریزند و کسی نمی‌فهمد، بعد اینها را می‌آورند بیرون و می‌شمارند. گفتم آقای کروبی تعجب می‌کنم از شما. چطور در هزاران صندوق کسی قیف درست کند و این همه آدم ناظر نبیند؟ چرا چشم‌ها را می‌بندید؟ کدام ناظر شما این قیف‌ها را دیده؟ البته ما بعدها فیلم‌هایی نشان دادیم که سر صندوق‌ها شمارش شده و همه نمایندگان کاندیداها امضا کرده‌اند. آنها را آوردیم و نشان دادیم و این هم جزء برنامه‌های آگاهی‌بخش سازمان بود. یکی از حلقه‌های آگاهی‌بخش ما این بود که آمدیم همان فیلم‌هایی را که نشان می‌داد امضا کرده بودند و نماینده‌های آنها هم بودند پخش کردیم.

* فیلم‌ها و مستنداتی که اینها تولید کردند بسیار هنجارشکن و غیرقانونی بود و از نظر قانونی پخش آن مستندها امکان‌پذیر نبود. آن شورای سه‌نفره قانوناً قبول نکرده بودند و ضمنا آن آقایان و از جمله خود من با آقای کروبی صحبت کردم که مستند اصلاح شود. ایشان گفت یا عینش را باید پخش کنید یا اگر ذره‌ای از آن را کم کنید من می‌گویم که فیلم سانسور شده و نمی‌خواهم پخش کنید و ما چاره‌ای نداشتیم جز اینکه متوسل به رهبری شویم. دو ساعت مانده به پخش فیلم آقای کروبی، از رهبری استفتاء کردیم که چه کنیم؟ آقای حجازی به ما خبر دادند که ایشان فرمودند سختگیری نکنید. برداشت ما از پاسخ این بود که مستند پخش شود؛ لذا ما کل آن نوار را که به خاطر همه تخلفاتشان قابل پخش نبود، پخش کردیم. دلیلش هم این بود که رهبری فرموده بودند ما می‌خواهیم اعتماد حاکم باشد و انتخابات زیر سوال نرود، این دوستان قهر نکنند و کسی دلخور نشود. واقعا در این فضاها حضرت آقا مماشات فرمودند.

بنابراین من نتیجه می‌گیرم که آقای کروبی دنباله‌رو آقای موسوی شد، من موسوی را رأس فتنه می دانم و نقطه ثقل فتنه می‌دانم و آقای کروبی ناخودآگاه به دنبال جوی که ایجاد شد بازی او را خورد البته نمی خواهم بگویم آقای کروبی کلاً اطلاعی نداشت و او را مبرّا کنم و از نظر ما این دو نفر سران فتنه محسوب می شوند، ولی محور لجاجت، انحراف و خیانت موسوی بود.

* من محوریت فتنه و طراحی آن را از خارج از کشور می‌دانم.

* بعضی‌ها یک مقدار موضع گرفتند که چرا ما قبل از انتخابات با آنهایی که نامزد احتمالی بودند، نشستی داشتیم. نوارش هم موجود و محفوظ است. جلسه خوبی بود و در واقع حرف ما به این آقایان این بود که اگر شما آمدید در انتخابات، ما از الان با شما شرط کنیم که چارچوب قانونی این است و مسیر ما قانون است، ضمن اینکه ما به شما این امکانات را خواهیم داد تا نروید دنبال خیلی از کارهای دیگر و سرمایه‌گذاری و تبلیغات. لازم نیست شما حتی یک ریال خرج کنید. اینجا دیگر افراد سرمایه‌دار موثر نیستند، افراد پرنفوذ تعیین‌کننده نیستند. آقای روحانی قبل از انتخابات در نظرسنجی‌ها کمتر از یک درصد رأی داشت، یعنی دو دهم یا سه‌دهم درصد قبل از تبلیغات رأی داشت. من خودم بعضی نظرسنجی‌ها را اگر بعضی از نامزدها می‌خواستند استنکاف نمی‌کردم و به آنها می‌گفتم؛ مثلا آقای فلاحیان یک بار سوال کردند که من چقدر در نظرسنجی‌ها‌ رای دارم، به ایشان گفته شد یک‌دهم درصد. ایشان گفت ده درصد؟ گفتیم نه یک‌دهم درصد. یعنی شاید تصورش این بود که ده درصد است ولی واقعیتش را می‌گفتیم و برای آقای روحانی هم یکی دو بار پیش آمد، ایشان از من سوال کرد و من به ایشان می‌گفتم. خب آقای روحانی قبل از انتخابات در نظرسنجی رأی کمی داشت ولی بعد از دو برنامه تلویزیونی ایشان توانست یک‌دفعه طبق نظرسنجی‌های ما که برای روزهای آخر پیش‌بینی کرده بودیم به صورت جهشی بالا برود. این امکان را رسانه نظام فراهم می‌کند. آیا آقای روحانی پولی دارد یا سرمایه‌دارها با آقای روحانی بودند یا یک پول هنگفتی دارد که بیاورد در انتخابات؟ اصلا پولی هم باشد تاثیری نداشت. صداوسیما آن جلسه را گذاشت و خیلی هم موثر بود، بعضی‌ها انتقاد کردند که این هنوز مشکل قانونی دارد و در شورای نگهبان صلاحیت‌ها احراز نشده ولی کار ما کاملا قانونی بود.

* یکی دو سال است که خاتمی در گزارش‌های صداوسیما جزء سران فتنه معرفی نمی‌شود. در مورد آقای خاتمی من معتقدم همین جریان و همین اتفاق آقای کروبی به یک شکل دیگری در مورد آقای خاتمی هم صادق است. موسوی با خاتمی هم روراست نبود. من برداشتی که از حضور این شخصیت‌ها در صحنه انتخابات دارم این بود که موسوی تا آخرین لحظه تکلیف جریان اصلاحات را روشن نمی‌کرد؛ لذا اگر خاطرتان باشد آقای خاتمی علیرغم اینکه خیلی برایش سخت بود در یک فضای بسیار سردی - که شما وقتی فیلم اعلام کاندیداتوری ایشان را می بینید کاملا این فضای سرد را احساس می‌کنید - آمد و اعلام کاندیداتوری کرد، وقتی آقای موسوی علی‌رغم اینکه گفته بود نمی‌آید یا معلوم نیست چه می‌شود اعلام کاندیداتوری کرد، آقای خاتمی عقب نشست.

* وقتی من بعد از دوم خرداد از ارشاد بیرون آمدم، به اصرار آقای شمخانی معاون پارلمانی وزارت دفاع شدم. واقعا علاقه‌مند نبودم. بیش از چهار بار آقای شمخانی با من صحبت کرد و اصرار کرد. بعد که خدمت رهبری مطرح کرده بود و ایشان هم تایید فرمودند، بنده مجبور شدم بروم. وقتی آقای شمخانی بنده را به عنوان معاون پارلمانی انتخاب کردند، بلافاصله انعکاس وسیعی در جریان دوم خرداد داشت و آقای موسوی لاری که معاون پارلمانی رئیس‌جمهور بود اصلا بر نمی‌تافت که جلسه معاونین پارلمانی که یک جلسه سیاسی است به قول ما سوراخ بشود؛ کما اینکه یک بار در جریان 18 تیر 78 که آن همه در فتنه 78 جنایت‌ها کردند در یکی از جلسات که مرحوم آقای صدوقی - خدا رحمتش کند - رئیس جلسه بود، آقای تاج‌زاده را دعوت کردند تا در یک کلاس آموزشی، معاونین پارلمانی را توجیه کند که در جریان کوی دانشگاه چه اتفاقی افتاد و با قرائتی که خودشان داشتند فتنه 78 را توضیح دهند. خب در همان جلسه وقتی که آقای تاج‌زاده مسائلش را گفت همه به عنوان معاونین پارلمانی یادداشت کردند و پذیرفتند، بنده در آنجا اجازه گرفتم و به اندازه آقای تاج زاده حرف زدم و تمامی حرف‌هایش را نفی کردم و با مثال‌های روشن و با مستندات، غلط‌ بودن حرفش را ثابت کردم، به طوری که جلسه کاملا خنثی شد. خدا رحمت کند آقای صدوقی معاون رئیس‌جمهور بود در جمع‌بندی گفت خیلی خب - با همان لهجه شیرین یزدی - حرف‌های ایشان را شنیدید، حرفهای آقای ضرغامی را هم شنیدید، بروید هر کسی جمع‌بندی‌ای برای خودش بکند. این نشان می‌دهد که اینها خیلی برایشان سخت بود که من وارد بشوم.

* دو سه تا از این بزرگان دوم خرداد حتی رفتند در وزارت دفاع به آقای شمخانی گفتند که شما حق ندارید کسی مثل ضرغامی را بیاورید در دولت دوم خرداد. در یک چنین فضایی وقتی آقای شمخانی با آقای خاتمی صحبت کرد با نظر متفاوت آقای خاتمی مواجه شد که حتما باید ضرغامی بیاید و هیچ اشکالی ندارد. با اصرار ایشان بنده رفتم معاونت را قبول کردم و ماندم ولی باز هم تا شش ماه آقای موسوی لاری با اینکه من جایگاه قانونی داشتم من را به جلسات معاونین پارلمانی وزارتخانه دعوت نمی‌کرد و به جلسات پارلمانی که یک هفته در میان بود دعوت نمی‌شدم و بعد هم فهمیدم اصلا از لیست دستگاه‌های دولتی اسم وزارت دفاع و پشتیبانی را خط زدند، یعنی اصلا اسم ما در فایل برای دعوت نیست! برای من هم خیلی مهم نبود در این جلسات بروم. ولی شش ماه بعد یک یادداشتی به آقای خاتمی دادم، یادداشت را هنوز دارم، به آقای خاتمی نوشتم این بچه‌بازی‌ها چیست معاون پارلمانی شما انجام می‌دهد؟ اگر شما راضی بودید و من آمدم معاون یک دستگاه دولتی شدم و صبح تا شب داریم برای دولت کار می‌کنیم چرا به جلسه دعوت نمی‌کنند؟ آقای خاتمی وقتی شنید خیلی عصبانی شد و یک تذکر جدی به آن معاونت مربوطه داد و هفته بعد ما را دعوت کردند، اتفاقا هفته بعد که رفتیم خیلی خندیدند و همه صلوات فرستادند چون می‌دانستند قصه چیست. آقای خاتمی یک چنین روحیاتی هم داشت و من فکر می‌کنم قضیه آقای خاتمی هم مثل کروبی طور دیگری پیش رفت و ایشان هم بازی خورد. آقای خاتمی اگر می‌خواست از جایگاه و موقعیتی که داشت استفاده درست کند واقعا صحنه متفاوت می‌شد و اینطور نبود که موسوی او را دنبال خودش بکشد. این باور آقای خاتمی شده بود که اگر حقیقت را بگوید از اینها عقب می‌ماند اما این وضع که نباید تکلیف یک عنصر سیاسی را روشن کند.

* صداوسیما الان دنبال افزایش فاصله‌ها نیست. صداوسیما به خاطر جایگاهی که دارد دنبال انسجام است. توصیه رهبری به ما این است. خیلی جاها خیلی از افراد حرف‌هایی نادرست می زنند، منتها اینها در نظام حضور دارند و نباید صداوسیما علیه آنها حرفی بزند.

* در مورد آقای احمدی‌نژاد حرف زیاد دارم. من جزء اولین حرف‌هایی که به آقای روحانی زدم این بود که آقای روحانی، آقای احمدی‌نژاد در سال‌های اول به صداوسیما بی‌اعتماد شد، یعنی اخباری که در چارچوب نقد مطرح می‌شد را تحمل نمی‌کرد. اگر خاطرتان باشد راجع به یک بحثی مثل گوشت 6 هزار تومانی یا 4 هزار تومانی گزارشی رفتیم و دعوایی راه افتاد و روزنامه‌های آن موقع عکس‌های ما را کنار هم می‌گذاشتند که ضرغامی می‌گوید گوشت 6 هزار تومان، احمدی‌نژاد به زور می‌گوید 4 هزار تومان و این دعوا بالا گرفت. آقای احمدی‌نژاد بعد از یک مدت علی‌رغم اشکالاتی که ممکن بود در بعضی برنامه‌ها وجود داشته باشد و احیاناً حرمت رئیس‌جمهور رعایت نشود یا انتقادهایی بی‌جا بکنند (مثلا در رادیو جوان یا در جاهای دیگر) اما ایشان متوجه شد که مدیریت کلان صداوسیما و راهبردهای صداوسیما و رئیس صداوسیما به هیچ‌وجه دنبال تضعیف او نیستند. نگاه آقای احمدی‌نژاد درست شد و تغییر کرد. ما در سال‌های آخر حالا اگر - به زعم بعضی‌ها - خیلی تند به آقای احمدی‌نژاد انتقاد می‌کردیم ولی هیچ وقت آقای احمدی‌نژاد نگاهش نسبت به رسانه ملی عوض نشد، یعنی این ذهنیت را پیدا نکرد که الان صداوسیما کمر بسته که دولت را تخریب کند و ایشان خیلی صبوری می‌کرد و می‌دانست صداوسیما خیرخواه اوست و دنبال زدن او نیست.

* در گزارش صدروزه که دیدید ما برای همه وزرا یک بسته صدروزه بستیم از دولتی‌ها خواستیم بیایند. این بی‌سابقه بوده. ما برای آقای احمدی‌نژاد این کار را نکردیم. البته نه اینکه بخواهیم به دولت آقای روحانی مجال بیشتر بدهیم، نه، تجربه‌های رسانه‌ای بیشتر می‌شود، اصلا تجربه می‌کنیم که اگر این گزارش‌ها را در یک بسته ببندیم و صد روز را بالای آن بزنیم. این یک مدلی می‌شود تا دیده شود. این را بگذارید پای تجربه رسانه ملی. ربطی به افراد ندارد. معاون سیاسی من به من گفت که بعضی از وزرا یا اعضای هیأت دولت آقای روحانی همکاری نمی‌کنند و نمی‌آیند در گزارش‌ها. من در جلسه دولت این موضوع را مطرح کردم و آقای روحانی در تأیید صحبت بنده تذکر جدی به همه وزرا داد که این بحثی که فلانی مطرح می‌کند و چارچوبی که برایتان طراحی کردند، همه شما موظفید گزارش کارتان را بدهید. اما خیلی وقت‌ها این اتفاق نمی‌افتد. یک مسئله‌ای پیش می‌آید و ما یک مسئول دولتی را می‌خواهیم، حالا نیست یا تنبلی می‌کند یا نمی‌خواهد بیاید. در همه دولت‌ها هم این مسأله را داریم.

* به آقای روحانی گفتم ما یک تجربه‌ای داشتیم، آقای احمدی‌نژاد یک مقدار دیرتر متوجه شد که صداوسیما واقعا نمی‌تواند با رئیس‌جمهور نباشد. صداوسیما با رئیس‌جمهور است. ما با شماییم، شما بیایید از این تجربه استفاده کنید. فاصله‌ای که آقای احمدی‌نژاد طی کرد که به این نتیجه رسید، شما این فاصله را بردارید. یعنی این فاصله را کوتاه کنید. شما از این تجربه استفاده کنید. باز هم تاکید می‌کنم علی‌رغم انتقادات جدی سازمان به برخی عملکردهای دولت، روابط دوستانه و حسنه ما با ایشان (احمدی‌نژاد) به‌ هم نخورد و این اعتماد دوطرفه حفظ شد.

* (صداوسیما مناظره روحانی - احمدی‌نژاد را برنامه‌ریزی و پخش می‌کند؟) این را اصلا واردش نشوید چون این اتفاق نمی‌افتد.

* سال 88 من شخصا به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد کردم که شما درست است که باید 20 دقیقه بیایید توضیح دهید و پاسخ دهید ولی شاید اگر پاسخ ندهید بهتر است. این نظر شخصی بود. خب ایشان تشخیصش این بود که این حق قانونی من است، آمد و جواب داد. اما در مورد افراد دیگری که در آن مناظره نبودند و کاندیدا هم نبودند، خب طبیعی است که بحث‌ها و تحلیل‌های زیادی می‌شد. ممکن بود اسم یک شخص حقیقی برده شود، ممکن بود اسم یک مسئول دستگاهی به عنوان اینکه آن دستگاه فلان کار خیلی ناشایست را انجام داده، فلان لطمه را به کشور زده، عملکردش باعث شده که خیانت محسوب بشود به کشور، به هر حال رئیس آن دستگاه مسئول است؛ بنابراین بعد از انتخابات من علاقه‌مند بودم که بعضی افراد بیایند. برای صداوسیما هم خوب بود یعنی منعی نداشتیم ولی آنقدر شاکی‌ها زیاد بودند و بخشی از این هم خود دولتی‌ها بودند، آنها هم نامه‌های زیادی نوشتند و گفتند که این نامزد مثلا موسوی یا کروبی در صحبت‌هایشان چنین اتهامی را به ما که مسئول این دستگاهیم زدند حتما ما باید بیاییم مردم را توجیه کنیم، خب این تبدیل شد به یک فهرستی که اگر شما می‌خواستی اینها را بیاوری 6 ماه باید همه شبکه‌ها را تعطیل می‌کردیم تا جواب بدهند. عملا چون شاکی‌ها زیاد شدند باید طور دیگری عمل می‌شد و منطقی نبود نامه ایشان (هاشمی رفسنجانی) خوانده شود. اصلا در مورد همه افراد چه آقای ناطق نوری چه آقای هاشمی و چه دیگران اصلا ممکن نبود.

* در مناظره‌های 92 من از آن عکس نشان دادن‌ها دفاع می‌کنم به خاطر اینکه می‌توانست یک روش جدیدی باشد که اگر با آن برخورد مثبت می‌شد می‌توانست یک فضایی ایجاد کند تا مردم نگاه رئیس‌جمهور را نسبت به آن تصویر و عکس بشناسند و بفهمند.

* من یکی از سیاست‌هایی که در شروع کارم در سازمان انجام دادم این بود که درب آرشیو سازمان را به روی آنتن باز کردم. این را همه می‌دانند یعنی تصاویر انقلاب حتی مثلا دفاعیات خسرو گلسرخی را که هیچ‌کس فکر نمی‌کرد پخش شود، پخش شد. الان هم دارد پخش می‌شود. روزی ما رفتیم در خیابان‌ها و شعار دادیم و با همه وجود گفتیم نخست‌وزیر ایران مهندس مهدی بازرگان اما این بعداً در تلویزیون حذف شد فکر کردند بازرگان صرفاً یک اسمی است که از این طرف تاریخ آمده و از آن طرف رفته! ما این شعارها را دوباره پخش کردیم. دولت موقت را با همه افرادش نشان دادیم که با مرحوم بازرگان به مسجد دانشگاه رفتند. دوربین ما تک‌تک اینها را نشان می‌داد، البته خیلی‌ها می‌گفتند این کارها درست نیست و شما دارید اینها را زنده می‌کنید. اصلا توجه نکردیم. از آن مهم‌تر تصاویری که درگیری‌های انقلاب را نشان می‌داد مخصوصا شب 21 بهمن که مردم ریختند تانک‌ها را آتش زدند و ... خیلی از اینها ممنوع شده بود. برخی خیال می‌کردند اینها آموزش آشوب خیابانی و دعوت به آشوب به جوان‌های امروز باشد. من اصلا اینها را قبول نداشتم و می‌گفتم جوان‌ها و نسل‌های جدید باید بفهمند که پدرانشان چطور این انقلاب را جلو بردند.

* اولین جمله‌ای که آقا به من فرمودند این بود که دلیل اصلی‌ای که شما انتخاب شدید این است که حزب‌اللهی هستید. شما حزب‌اللهی هستید که دارید می‌آیید در این جایگاه. برای ایشان این موضوع خیلی مهم بود.

* وقتی احساس کردم یک عده شرور در ایام فتنه در خیابان‌ها راه افتاده‌اند و حزب‌اللهی‌ها را کتک می‌زنند و ناامنی ایجاد می‌کنند، من خودم این را با شجاعت اعلام می‌کنم من گفتم اینهایی که مردم را می‌زنند مثلاً موتور سواری بود که خانمی آمد و از او دفاع کرد، اینها را نشان دهید، بعد دور تصویر آن شرور یک خط می‌کشیدیم و ضربدر می‌گذاشتیم، می گفتیم این کیست معرفی کنید. بعضی‌ها می‌گفتند این کار یک کار بدی است، گفتم نه. مگر من برای خودم دارم چیزی جمع می‌کنم؟ من الان برداشتم این است که رسانه ملی در خدمت انقلاب است، این آدمی که این کار را کرده فردا در محله خود معرفی شود، دیگر کسی جرأت نمی‌کند بیاید از این شرارت‌ها بکند.

* امروز مسئله بودجه برای صداوسیما که کار رسانه‌ای انجام می‌دهد واقعا جدی شده است. کمبود بودجه روی حجم تولید خیلی اثر منفی دارد ولی روی جهت‌گیری، نه.

نسرین ستوده کیست؟ + تصاویر


تبار شناسی یاران خاتمی؛
جایزه ساخاروف که با پادویی شیرین عبادی به ستوده رسید یکی از روش‌های جدید دستگاه‌های جاسوسی استکبار برای رساندن دست مزد به پادوهایشان در کشورهای هدف می‌باشد.
به گزارش مشرق، نسرین ستوده لنگرودی در سال 1342 در تهران متولد شد. وی بنا به قول خودش در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده و با این حال که تظاهر به کشف حجاب کرده، خود را فردی مذهبی می‌داند.

 پدر و مادر وی 6 کلاس بیشتر سواد نداشتند و صاحب 4 فرزند(دو دخترو دو پسر) بودند. مادرش خانه‌دار و پدرش کاسب بود. بنا به گفته ستوده مادرش به شدت به اعتقادات مذهبی پایبند بوده ولی فرزندانش را همیشه آزاد می‌گذاشته است و پدرش نیز به شدت تمایلات مردسالارانه داشته و حتی زمانی که خواهر وی به دنیا می‌آید مادرش را مورد عتاب قرار می‌دهد. 

نسرین ستوده تظاهر به کشف حجاب کرده است

پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه شهید بهشتی در سال 1370 از آن‌جا که در دانشگاه جذب گروهک ملی مذهبی شده بود، به نشریه «دریچه گفت و گو» به مدیر مسئولی کیوان صمیمی می‌رود و در آن‌جا به عضویت هیئت تحریریه در می‌آید.

وی در این نشریه مسئولیت سرویس اجتماعی را برعهده داشت. او نقطه اشتراک کارکنان این نشریه را در اپوزوسیون بودنشان می‌داند. این نشریه که مروج دیدگاه‌های سوسیال دموکرات‌ها بود پس از 6 شماره به دلیل تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی توقیف می‌شود. ستوده در سرویس اجتماعی این نشریه تلاش می‌کرد تا گفتمان هویت ملی و باستان‌گرایی را به جای هویت دینی و اسلامی بنشاند، در همین راستا به سراغ حبیب‌الله پیمان، حسین بشیریه و مهدی بازرگان رفت تا در قالب مصاحبه، ضمن انتشار افکار منحرف و التقاطی آن‌ها مقاصد شوم خودش را پیش ببرد.

نسرین ستوده در کمپ امدادگران

نسرین ستوده اولین نفر سمت چپ در چادر امدادگران زلزله بم 1382

در همان سال در نشریه «دریچه گفت و گو» مجموعه مقالات و مصاحبه‌هایی را از عناصر ضد انقلابی چون شیرین عبادی( وکیل مدافع بهائیان، همجنس بازان و تروریست‌ها) و مهرانگیز کار(جاسوس سازمان سیا و همسر سیامک پورزند) برای 8 مارس به اصطلاح روز زن آماده کرده بود که با مخالفت کیوان صمیمی مواجه شد و در نشریه به چاپ نرسید. وی بعدها در این خصوص گفت که دلیل مخالفت صمیمی با انتشار آن مطلب، عدم اعتقاد صمیمی به حقوق زنان بوده است.

پس از این شکست وی به فکر این افتاد تا برای حقوق خودش فعالیت بکند، به دلیل همین فعالیت‌هایش مورد تمسخر هم‌فکرانش و حتی زنان نیز قرار گرفت.نسرین ستوده در نشریه «دریچه گفت و گو» با رضا خندان آشنا می‌شود و در سال 1373 با وی که گرایشات چپ داشت ازدواج می‌کند.

منصوره شجاعی و نسرین ستوده

نرگس محمدی-نسرین ستوده-منصوره شجاعی-عبدالفتاح سلطانی- سالگرد تاسیس کمپین گسترش فحشا

در سال 1374 در آزمون کانون وکلا شرکت می‌کند اما به دلیل اقداماتی که علیه امنیت ملی کرده بود اجازه دریافت پروانه وکالت را به وی نمی‌دادند تا اینکه در سال 1382 با حمایت دولت لیبرال و تساهل‌گرای خاتمی و با تلاشی که فریده غیرت(وکیل عناصر ضد انقلاب) می‌کند وی موفق به دریافت پروانه وکالت می‌شود. پس از دریافت پروانه وکالت اولین پرونده ضد امنیتی را که بر عهده گرفت پرونده رویا طلوعی بود.

در دوره دوم خرداد نیز وی مقاله‌نویس روزنامه‌های زنجیره‌ای بود. اولین مقاله‌اش در روزنامه جامعه(به مدیر مسئولی حمیدرضا جلایی‌پور) با موضوع مجرمین امنیتی چاپ شد. سپس در روزنامه‌های دیگری چون، توس(به مدیر مسئولی محمدصادق جوادی‌حصار و سردبیری ماشاالله شمس‌الواعظین) و صبح امروز(به مدیر مسئولی سعید حجاریان) مقالاتی به نام زنان ولی به کام ضد انقلاب به چاپ رساند.

نسرین ستوده

26 اسفند 86 

در زمان قتل‌های زنجیره‌ای وی به لطف عنوان حقوقی اش اقدام به جوسازی علیه نظام اسلامی می‌کرد. وی همچنین در این دوران دست به تهیه جزوه‌ای با موضوع مجرمین سیاسی-بخوانید مجرمین امنیتی- زد تا از این طریق راه فراری برای همپالگی‌هایش که پس از فرو نشستن غبار فتنه یکی یکی به جرم ضربه زدن به  نهاد ایجاد امنیت کشور به دست قانون سپرده می‌شدند، پیدا کند.

نسرین ستوده

رضا خندان و نسرین ستوده در مراسم تشییع جنازه فروهرها

ستوده در سال 1382 پس از دریافت پروانه وکالت بلافاصله به گروهک شیرین عبادی موسوم به کانون مدافعان حقوق بشر پیوست و به فعالیت‌های رایگان حقوق بشری و پذیرفتن وکالت محکومان امنیتی پرداخت. او مبالغی را که توسط محکومان امنیتی به وی داده می‌شد رد می‌کرد اما وجوه رسیده از سوی  طرف غربی را با ولع قبول می‌کرد.

ستوده ضمن مصاحبه با رسانه‌های رسمی سازمان‌های جاسوسی استکبار اقدام به ایجاد جنگ روانی علیه نظام اسلامی می‌کرد.

وی در سال 1385 به بهانه دفاع حقوقی به کمپین یک میلیون امضاء – بخوانید کمپین گسترش فحشا- می‌پیوندد. او که خود را یکی از پرچمداران مبارزه برای به اصطلاح احقاق حقوق زنان می‌داند با نقل خاطره‌ای از جلسه هم‌قطاران ملی مذهبی‌اش که او و کسانی که این مسائل را مطرح می‌کنند را اسب سرکش خطاب کرده است، خودش را یک مبارز مقاوم معرفی می‌کند.

کمپین یک میلیون امضا

سالگرد کمپین گسترش فحشا در رشت

ستوده با این‌که فعالیت‌های فمینیستی اش را با همکاری نوشین احمدی خراسانی که در نشریه «دریچه گفت و گو» باهم آشنا شده بودند شروع کرد، اما معتقد است که شیرین عبادی پرچمدار این حرکت است و او اولین کسی است که بحث به اصطلاح حقوق زنان را به مطبوعات کشاند. ستوده درحالی دم از اعتقادش به اسلام می‌زد که به قول خودش در دوران دانشجویی با خواندن قانون جزا آتش می‌گرفته است. این درحالی است که قانون جزای جمهوری اسلامی برگرفته از قرآن و روایات اهل‌بیت(ع) می‌باشد.

وی مدتی نیز به انجمن حمایت از حقوق کودکان پیوست و در آن‌جا به مدت دوسال عضو هیئت مدیره این انجمن بوده است. این انجمن درپوشش به اصطلاح حمایت از حقوق کودکان با آموزشی که به آن‌ها می‌دهد آن‌ها را به سربازان جنگ نرم دشمن تبدیل می‌کند.

نسرین ستوده و جنبش سبز

نرگس محمدی-نوشین احمدی‌خراسانی-نسرین ستوده- نشست درباره نقش زنان در فتنه 88 در سایت ضد انقلابی مدرسه فمینیستی

نسرین ستوده در سال 1386 به شورای ملی صلح که توسط همفکران ملی مذهبی‌اش، در زمان پیروزی‌، ایستادگی و مقاومت ملت ایران در برابر تهدیدهای تو خالی و تحریم‌های بی‌اثر و با هدف منحرف کردن اذهان مردم و شکستن سد آهنین آنان تشکیل شده بود، می‌پیوندد.

در سال 1387 نیز به پاس خوش خدمتی‌هایی که به اربابان آمریکایی‌اش کرده بود مورد تفقد آن‌ها قرار گرفت. آمریکایی‌ها تصمیم گرفته‌ بودند این‌بار مزد وی را در پوشش جایزه حقوق بشر به وی اهدا بکنند. در روز 20 آذر این جایزه در شهر میرانو ایتالیا به وی اهدا گردید.

پس از شروع فتنه و دستگیری عناصر ضد انقلاب، مرتبطین با گروهک تروریستی منافقین و تروریست‌هایی چون آرش رحمانی‌پور(عضو گروهک تروریستی تندر) و زهرا بهرامی(عضو گروهک تروریستی تندر) وی به سرعت با خطی که از خارج از کشور توسط شیرین عبادی می‌گیرد، وکالت این تروریست‌ها و ضد انقلاب‌هایی که امنیت مردم را به خطر انداخته بودند برعهده می‌گیرد.

نسرین ستوده در زندان

نسرین ستوده پس از اینکه به دست قانون سپرده شد

گفتنی است که برخی از مرتبطین با گروهک تروریستی منافقین پس از دستگیری به این مطلب اعتراف کرده‌اند که ستوده در پوشش کلاس‌های آموزش حقوق شهروندی آموزش‌های فرار و فریب از دست ماموران قضایی و امنیتی را به آن‌ها می‌داده است.

ستوده ضمن قبول وکالت محکومان امنیتی در اغتشاشات و آشوب‌های سال 88 حضور و نقش فعالی داشت. وی یکی از اعضای گروه مادران عزادار پارک لاله بود .

ستوده مادران عزادار

نسرین ستوده در تجمع مادران کشته‌شدگان حوادث 88 در پارک لاله


ستوده و زهرا رهنورد

گفت و گوی نسرین ستوده و زهرا رهنورد در 18 اسفند 88 

پس از دستگیری وی تمامی عناصر ضد انقلاب از زهرا رهنورد گرفته تا شبکه‌های وابسته به سازمان‌های جاسوسی استکبار و از سازمان عفو بین‌الملل(وابسته جورج سوروس) تا فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر به دبیری عبدالکریم لاهیجی (از اعضای سابق شورای ملی مقاومت و عامل ساواک ستم‌شاهی) و از سلطنت‌طلب‌ها تا گروهک تروریستی منافقین برای او سینه چاک کردند.

نسرین ستوده

نسرین ستوده در تجمع غیرقانونی روز 18 اسفند 88

وی بارها در زندان تلاش کرده تا خوراک لازم را برای جنگ روانی و فشار بیشتر به جمهوری اسلامی تهیه کند و توسط همسرش به بیرون زندان انتقال دهد. وی در حالی از ممنوعیت ملاقات با مادرش سخن به زبان می‌آورد که مادر وی به دلیل بیماری آلزایمر و ناتوانی امکان ملاقات را از دست می‌دهد و تاکنون هیچ منعی برای ملاقات با مادرش ندارد. او برای این‌که جنگ روانی بیشتری را علیه نظام ترتیب دهد حتی حاضر نیست با فرزندانش دیدار بکند که این بی‌مهری وی به فرزندانش به شدت مورد انتقاد دوستان زندانیش قرار گرفته است. جالب آن‌جاست که او به دلیل فشارها و شرایط نامساعد زندان دست به اعتصاب غذا زده در حالی که امکان تماس تلفنی برای وی مهیا بوده و حتی در یک دیدار به حدی کارکنان زندان به وی آسان گرفته‌اند که دخترش با موبایل از او فیلم گرفته و توسط همسرش رضا خندان برای رسانه‌های بیگانه فرستاده شده است.

نسرین ستوده

پیوند گروه مادران عزادار پارک لاله با کمپین گسترش فحشا در روز 18 اسفند 88

جایزه ساخاروف نیز که با پادویی شیرین عبادی به وی رسید نیز یکی از روش‌های جدید دستگاه‌های جاسوسی استکبار برای رساندن دست مزد به پادوهایشان در کشورهای هدف می‌باشد. وزیر خارجه آمریکا کیلینتون نیز نتوانست خوشحالی خود را از این اقدام پنهان کند و با دست پاچگی ضمن انتشار بیانیه‌ای پنجه چدنی آمریکا را از زیر دستکش مخملی حقوق بشر بیرون آورده و از وکیل مدافع ترویست‌های آمریکایی حمایت کرد.

نسرین ستوده

پادویی و گلو پاره کردن شیرین عبادی برای دوست صمیمی‌اش نسرین ستوده تحصن در مقابل سازمان ملل ژنو

*دیده بان

چیزهایی که در مورد کالاشنیکوف نمی‌دانید +عکس


میخائیل کالاشنیکُف که بیشتر نامش با تلفظ اشتباه کلاشینکف مشهور شده است در سن ۹۴ سالگی از دنیا رفته است. او مخترع سلاحی است که بیشتر از هر اسلحه دیگری در دنیا باعث مرگ آدم‌ها شده است. هر چند دیگر کمتر کسی است که در دنیا نام کلاشینکف را نشنیده باشد اما هنوز مواردی هست که خیلی‌ها از آن بی‌خبرند.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، میخائیل  کالاشنیکوف یا همان کلاشنیکف خودمان با وجود آنکه جایزه‌های مختلفی را از مقام‌های مختلف روسیه دریافت کرده اما هیچ وقت پول زیادی از اختراع مشهور خود یعنی همان سلاحAK-47 به دست نیاورده است. او در هفتاد و پنجمین سالگرد تولدش توسط بوریس یلتسین، رئیس جمهور وقت روسیه به درجه سرلشگری ارتقا یافت.
 
 
تقصیر آلمان‌ها بود
مخترع مشهورترین مسلسل جهان در سال ۱۹۳۸ برای خدمت به ارتش سرخ رفت و از همان زمان به خاطر علاقه‌اش وارد کارهای فنی تانک شد. اما شاید آلمان‌ها را بتوان عامل اصلی طراحی و ساخت کلاشینکف دانست. در سال ۱۹۴۱ در جریان جنگ جهانی دوم تانکی که کلاشینکف در آن بود هدف قرار گرفت و او مجروح شد. در زمان بستری بودن در بیمارستان به خاطر همین جراحت او طراحی سلاح مشهورش را شروع کرد. او بعدها که برخی از او به خاطر ساخت سلاحش انتقاد می‌کردند آلمانی‌ها را علت اختراعش دانست و گفت: هدف من این بود که سلاحی بسازم که با آن بتوان از وطنم دفاع کرد. مقصر من نیستم که این سلاح در بسیاری از نقاط آشوب‌زده استفاده شده. به نظرم سیاست های آن کشورهاست که باید مورد سرزنش قرار گیرد و نه طراح سلاح.
 
در پرچم ملی یک کشور
مسلسل اتوماتیک کلاشینکف در کشورهای مختلف دنیا مورد استفاده قرار گرفته است و آمارها نشان می‌دهد حداقل ۱۰۰ میلیون قبضه از آن تاکنون در جهان تولید شده است. خود کلاشنیکوف گفته است که در جنگ ویتنام سربازان آمریکایی مسلسل‌های ام-۱۶ خود را رها می‌کردند و کلاشینکف نیروهای ویتنامی را به خاطر راحتی کار و گیر نکردن سلاح بر می‌داشتند! در نبردها آن‌قدر کلاشینکف مشهور بوده که در پرچم ملی موزامبیک تصویر آن دیده می‌شود. کلاشینکف در نبردهای این کشور برای استقلال از پرتغال نقش مهمی داشته است.
 
 
نام پسر: کلاش
در خیلی از کشورهای دنیا از مخفف کلاش یا کالاش برای نام اسلحه مشهور میخائیل کالاشنیکُف استفاده می‌کنند اما این نام در برخی کشورهای آفریقایی اسم محبوبی برای پسرها شده است.
 

از صدام تا بن لادن
تصاویر اسامه بن لادن و صدام با AK-47 را خیلی‌ها دیده‌اند. صدام یک کلاشینکف طلایی داشته که نیروهای آمریکایی آن را با خود از عراق خارج کردند. برخی گزارش‌ها هم نشان می‌دهد که در زمان حمله نیروهای آمریکایی به شهر ابوت‌آباد  بن لادن می‌خواسته از یک کلاش استفاده کند که مهلتش را پیدا نمی‌کند.
 
 
کلاشینکف طلایی صدام که به آمریکا برده شد
 
از رؤیای شعر تا وسایل کشاورزی
میخائیل کلاشینکف زمانی که جوان بود آرزو داشت شاعر و نویسنده شود اما عاقبت طراح سلاح شد.  کلاشنیکوف که بارها از سوی مقام های شوروی سابق و روسیه مورد قدردانی قرار گرفت، پول زیادی از ساخت و فروش این سلاح به دست نیاورد و به گفته خودش «کاش ماشین چمن زن اختراع کرده بود.»

او علاقه خاصی به کشاورزی داشت و به همین خاطر سررشته خاصی در این زمینه هم داشت.
 
 

سنتی به نام کلاش
در یمن کلاشینکف وارد سنت‌های این کشور شده است. در همین ماه گذشته ۱۰۱ قبضه از این سلاح به خانواده کسانی که در حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا کشته شده بودند اهدا شد.

جنگ رسانه‌ای وهابیت برای تخریب شیعه


مجری و کارشناس برنامه «شب آسمانی» می‌گوید: ده‌ها شبکه مخالف اندیشه اصیل اسلامی در نحله‌های مختلف فکری از جمله وهابیت سال‌هاست تلاش بی‌وقفه‌ای برای تخریب اسلام و شیعه دنبال می‌کنند، انصافاً هم پول‌ها و سرمایه عظیمی به خدمت گرفته‌اند.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، شبکه‌های مخالف اندیشه اصیل اسلامی در نحله‌های مختلف فکری و از جمله وهابیت بیش از چهار سال است که تلاش بی‌وقفه‌ای برای تخریب اسلام و به خصوص شیعه را دنبال می‌کنند و انصافاً پول‌ها و سرمایه عظیمی را به خدمت می‌گیرند.

حال تنها یک برنامه مثل «شب آسمانی» از میان ده‌ها برنامه و فقط یک شبکه از میان ده‌ها شبکه فقط و فقط برای مدت 12 ساعت حرف‌هایی را برای گفتن داشت که تمام مبانی فکری این همه رسانه‌ها و شبکه‌های مدعی را به زمین زد و خود عاملی برای جذابیت این برنامه شد، چون همه کنجکاو بودند تا ببینند این چه رخدادی است که همه از آن به نحو زبانزدی ذکری به میان می‌آورند.

در رابطه با جزئیات برپایی برنامه «شب آسمانی» با امیرمهرداد خسروی، کارشناس و مجری این برنامه به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم:

 

دغدغه اصلی «شب آسمانی» مسأله اندیشه بشر است

*لطفا مقدمتاً درباره برنامه «شب‌آسمانی» و دغدغه‌های تولید این برنامه توضیح دهید؟

-ابتدا عرض می‌کنم که مسأله اندیشه بشر، محور اصلی برنامه شب آسمانی است  و نیاز به درست اندیشیدن به عنوان یک ضرورت زندگی، رسالتی است که بر رسانه‌هایی همچون شبکه‌ای به قامت شبکه قرآن و معارف سیما معنا پیدا می‌کند. زمانی که یک جریان فکری در فضای رسانه هویت پیدا می‌کند طبیعی است که اقشار مختلف را درگیر خود می‌کند و این امر درباره مبانی و مباحث اسلامی و مباحث فکری دینی نیز صدق می‌کند. لذا به دلیل این اهمیت و واقعیت، برنامه شب آسمانی عزیمت به سمت حرکتی را رقم زد تا با رهگذر از مسیر رمزآلود اندیشه‌های بشر، حضوری جدی پیدا کند. امروزه حرف‌هایی در عالم رسانه‌ها مطرح می‌شود که مخاطب خود را درگیر می‌کند و ما نیز به تحلیل و نقد این آرا و اندیشه‌ها می‌پردازیم، چرا که امروز به ظاهر در دنیای آزاد زندگی می‌کنیم، باید حرف‌ها را بشنویم و اگر می‌خواهیم واقعاً مبتنی بر باورهای خود که خداوند هم همین را فرموده که باید بهترین‌ها را بشنویم و انتخاب کنیم، فکر کنیم و مسیر درست زندگی را بیابیم، پس باید همه حرف‌ها زده شده را  ورز دهیم، بنابراین معتقدیم اتفاقاً این کار خوب است که در بستر یک برنامه زنده تلویزیونی و بدون دخل و تصرف صورت گیرد و خود را بهتر به جلوه آورد، زیرا عمیقاً باور داریم که مبانی فکری ما به بلندای یک تاریخ عظیم و پر مغز، خیلی محکم است و نگرانی در این زمینه که در بستر یک برنامه زنده رقم بخورد، نداریم.

تلاش بی وقفه وهابیت برای تخریب اسلام و شیعه

*چرا مبحث پاسخگویی به شبهات و بالاخص وهابیت این اندازه طرفدار پیدا کرده است؟

-به نظرم این موفقیت چشمگیر مرهون چند علت است: نخست اینکه اولاً فراموش نکنیم که ده‌ها شبکه مخالف اندیشه اصیل اسلامی در نحله‌های مختلف فکری و از جمله وهابیت بیش از چهار سال است که تلاش بی‌وقفه‌ای برای تخریب اسلام و به خصوص شیعه را دنبال می‌کنند و انصافاً پول‌ها و سرمایه عظیمی را به خدمت می‌گیرند. حالا تنها یک برنامه از میان ده‌ها برنامه و فقط یک شبکه از میان ده‌ها شبکه فقط و فقط برای مدت 12 ساعت حرف‌هایی را برای گفتن داشت که تمام مبانی فکری این همه رسانه‌ها و شبکه‌های مدعی را به زمین زد و به نظرم این یک بُعد جدی جذابیت این برنامه شد، چون همه کنجکاو بودند تا ببینند این چه رخدادی است که همه از آن به نحو زبانزدی ذکری به میان می‌آورند.

اما جلوه دوم و مهم‌تر به اعتقاد من برخورداری برنامه از یک منش علمی متین و مستند بود که مردم حسب پیام‌های دریافتی از این روش که عرضه‌ای از باورهای شیعی و اسلامی آن بود لذت می‌بردند، حرف‌ها احساسی نبود و همه سرمایه علمی برنامه متکی به ادله و براهین غیرقابل انکار بود و بعد سوم این جذابیت هم این بود که به گمان برخی از تحلیل‌گران، این برنامه به نحو مؤثری توانست چهره‌ایی زیبا از وحدت شیعه و سنی را در برابر دیده مخاطبین قرار دهد که  هر دو چقدر معتقدانه و جدی برآنند تا با جریان مخالف این وحدت مقابله کنند و ارسال حجم بالایی از پیامک‌ها و ایمیل‌های برادران اهل سنت ما در کنار تماس‌های شیعیان در حمایت از این رخداد گویای این اقدام مهم بود. البته شاید بتوان جوانب دیگری را هم برشمرد مثل انتخاب ویدیوها و میان برنامه‌هایی که همکاران و میهمانان برای برنامه آماده می‌کردند.

البته ناگفته نماند که آغازگر این جنگ رسانه‌ای ما نبودیم و اساساً ما به صلح و دوستی می‌اندیشیم تا مقوله‌ای به نام جنگ و ما مسأله وحدت محور اصلی نگاهمان است، ولی این وهابی‌ها بودند و هستند که خود را به میدان آوردند و فکر می‌کردند که متانت رسانه در نادیده گرفتن آن‌ها به معنای حقانیت اندیشه‌شان است، بنابراین وقتی سمی وارد خانه می‌شود، بی‌تفاوتی می‌تواند یک توهم خودباورانه‌ای را به دشمنان شما بدهد که گویی خیلی حرف‌هایشان جدی است و چنین شد که شبکه قرآن و معارف سیما به میدان آمد تا نشان دهد خیلی هم حرف‌های آن‌ها وزنی ندارد، ما صرفاً با دو امکان توانستیم در این هماوردی موفق شویم: اخلاق و ادب که معمولاً شبکه‌های مخالف فاقد آن هستند و دوم پشتوانه‌های علمی و عقلانی.

تدبیر، دانش و هوشمندی یک رسانه خطرات بازخورد نامناسب یک برنامه را کاهش می‌دهد

*البته حتما ورود به این حوزه‌ها خطراتی هم دارد، مثلاً در بحث عرفان‌های نوظهور، کلیساهای خانگی یا خیلی مسائل دیگر در عرصه رسانه خیلی راحت نمی‌توان ورود کرد، این برنامه چطور از خط قرمزها عبور می‌کند، منظور اینکه کاری کنیم که هم تبلیغ نشود و هم اینکه مخاطب از مباحث مورد نیاز مطلع شوند؟

- اگر تدبیر، دانش و هوشمندی در رفتار رسانه حاکم شود، به نظرم نگرانی وجود نخواهد داشت، انصافاً تیم مدیریتی و هدایتگر شب آسمانی مدبرانه اقدام کرد، از نظر علمی و دانش نیز ما مجهز به حضور برجسته‌ترین فضلای شیعه و سنی در فضای فکری برنامه بودیم تا در یک جبهه از اسلام دفاع کنیم و مسأله سوم به عنوان هوشمندی در کار، به نظرم در میان همه همکاران اعم از فنی تا عناصر مکمل تیم برنامه ساز وجود داشت، عمیقاً معتقدم با این روند هیچ نگرانی برای ورود به عرصه‌های فکری وجود ندارد، ولی چنانچه این سه عنصر یاد شده مفقود باشد، ممکن است که آسیب‌هایی را متوجه حرکت یک تیم برنامه‌ساز کند.

معتقد به وجود وهابیت درون شیعه نیستم

*آیا بازخوردی از جامعه وهابیت داشتید؟ برخی بیان می‌کنند که ما وهابیت درون شیعه هم داریم، آیا انتقادات و پیشنهاداتی از این اقشار هم بوده است؟

-من معتقد نیستم که چیزی به نام وهابیت درون شیعه معناپذیر باشد. اگر منظور از استفاده لفظ وهابی، تندروی و افراط باشد، می‌توان نگاهی به شبکه‌های به ظاهر شیعی داشت که آن‌ها هم در ژست دفاع از شیعه به دنبال ایجاد تفرقه میان امت اسلامی باشند که معمولاً از کشورهایی پخش می‌شوند که اساساً حاکمانشان با اساس اسلام ستیز و کینه دارند و همان‌ها هم حمایتشان می‌کنند و طبیعی است که از این تاکتیک برای ایجاد اختلاف استفاده می‌کنند، هر چند که نامشان هم شیعه باشد، حال نمی‌دانم در ادبیات فکری امروز به اینها چه باید گفت و یا ممکن است یک شخصی باشد که در شناسنامه شیعه باشد و باور وهابی پیدا کرده باشد! من نافی این هم نیستم، اما من این را اعتقاد ندارم که کسی یک شیعه اصیل و معتقد باشد، ولی مخالف آموزه‌های اخلاق گرایانه اهل بیت(ع) عمل کند و به افراط مبادرت ورزد و به تفرقه میان شیعه و سنی دامن بزند و اساساً وهابی به کسی اطلاق می‌شود که معتقد به مرام فکری محمد بن عبدالوهاب و پیش از آن ابن تیمیه باشد.

2 طیف مخاطب شب آسمانی

درباره بازخوردشان نیز باید گفت که دو طیف اصولاً با برنامه ما برخورد می‌کنند، یک عده بنا ندارند حرف را بشنوند و موضع می‌گیرند، یعنی این تصریح پروردگار عالم در قران کریم که «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ...» را نمی‌خواهند بفهمند و مثل بیماری که بیماری خود را نمی‌خواهد ببیند از واقعیت فرار می‌کند، البته این یک نگاه است و  یک عده دیگری هم هستند که ما برایشان مرزی قائل نیستیم و دسته‌بندی هم نمی‌کنیم، این اعتقاد خود من است که از ابتدا و بی‌دلیل و احساسی نیاییم به نام دشمن و معاند فوری به یکدیگر انگ بزنیم و همدیگر را محکوم کنیم، معتقدم که باید بگوییم ما انسانی در زمین هستیم و خدایی داریم و چگونه پرستیدن را باید فهم کنیم، اگر من مسیر را اشتباه می‌روم، انسان هم‌کیش من به دادم برسد و هدایتم کند و  اگر من نسبت به دیگری اینگونه دیدم من دست دیگری را بگیرم، دیگر با این دوستی مرزها منطق ندارد بنابراین همدیگر را درخواهیم یافت و عقلانیت جای تعصب‌های کور را می‌گیرد، عده‌ای هم از این زاویه با برنامه ما مواجه بودند که در میانشان هم منتقد و موافق بسیار دیده شد که ابتدا بسیاری که منتقد بودند به طیف موافقان برنامه ما پیوستند.

بنایمان در مواجهه با اندیشه وهابیت دعوت به درست اندیشی است

در برنامه شب آسمانی ما سخنمان به کسانی که متفاوت با نگرش ما می‌نگرند این است که می‌گوییم دوستان خواهش می‌کنم این حرف من را به عنوان کسی که در این برنامه مجری و نماینده جریان فکری برنامه هستم بپذیرید و لطفاً بی آنکه اندیشه کنیم، زود موضع نگیریم، ما همه دعوایمان بحث پرستش است ما می‌خواهیم بگوییم خدا را آنگونه بپرستیم که خدا می‌خواهد، نه آنکه دیگری خواسته و به من دیکته کرده است! خدا را آنگونه پرستش کنیم که خدا می‌خواهد اگر فکر می‌کنید که اشتباه پرستش می‌کنیم به ما هم کمک کنید البته با برهان عقلانی! تعصب را کنار و به جای آن صورت مسأله را وسط بگذاریم، بی آنکه روی یکدیگر شمشیر بکشیم، اتهام بزنیم و بی ادبی کنیم. بگوییم اگر صادقانه مسأله ما پرستش خداست قبول کنیم یا دیگران هم همین کار را بکنند، خداوند این مشرب را می‌پسندد، لااقل فهم ما از آموزه‌های دین و تصریحات قرآنی هم همین بوده است، ما واقعاً تلاشمان این است که فرهنگ گفت وگو را جا بیندازیم، ناسزا و فحش را کنار بگذاریم و به کسی که این را نمی‌پسندد بی‌احترامی نکنیم، حتی بنایمان در مواجهه با اندیشه وهابیت دعوت به درست اندیشی است و معتقدیم این مردم هستند که باید در پرتو این تعامل قضاوت کنند و نه چیز دیگر. اما وقتی از سوی آن‌ها هتاکی و استهزا می‌بینیم ما نمی‌توانیم بپذیریم که راستی و صداقتی بر رفتار رسانه‌شان حاکم است بلکه تعمدات سیاسی آن‌ها بیشتر به باور می‌نشیند.

پیشنهاد قرار دادن برنامه شبکه آسمانی به شبکه‌های اجتماعی را می‌دهم

*الان برنامه شب آسمانی را در یوتیوب یا دیگر شبکه‌های اجتماعی هم گذاشتید یا خیر؟ چون در فضای مجازی وهابیان خیلی کار می کنند حتی در فیس بوک و دیگر شبکه‌ها من خلاء حضور علما را در این فضاها حس می کنم!

-من اطلاع ندارم، چرا که مسؤلیت این کار هم با من نیست، ممکن است که دوستان در بخش‌های دیگر شبکه این کار را کرده باشند، البته من از این پیشنهاد شما خیلی استقبال می‌کنم و اعتقاد دارم باید این اقدامات صورت بپذیرد، نه فقط در موضوع وهابیت بلکه در سایر زمینه‌ها هم همین طور، ما اگر دنیای امروز را به منزله یک معرکه تعامل فکر و اندیشه بپنداریم، خیلی مسائلمان حل می‌شود .

یکی از این فضاها، اقتضائات دنیای سایبر و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی است. این کار باید انجام بشود منتها اینجا ما کارمان کارکرد رسانه در بستر تلویزیون است و شبکه‌های اجتماعی یک بستر دیگری است که کسان دیگر باید کار بکنند، اما به هر حال من هم از این دغدغه شما استقبال و پیشنهاد می‌کنم که به عنوان یک خواهش از هر کسی که می‌تواند کمک ما کند و درعین حال مباحث را نقد کند، به معاضدت و مساعدت همت کند. بنابراین باور ما هم این است که همه می‌توانند نظرشان را بگویند و ما زمانی پیشرفت می‌کنیم که در سطوح مختلف با نگاه‌های مختلف بحث‌های علمی مطرح و نقد شود و الان اینترنت یکی از بهترین محمل‌هاست.


*ارتباطتتان در فضای اینترنت با اقصی نقاط دنیا چطور بوده است؟

-خیلی چشمگیر و خوب بوده و خیلی استقبال شده است، کافیست تا یک جستجو در اینترنت از برنامه‌های ما بفرمایید تا بهتر قضاوت شود.

*آیا این شبکه‌های اجتماعی در جهت گیری‌های آتی شما و نوع سؤالات و دغدغه‌هایتان چیزی افزوده است؟

-قطعاً اینطور است، چون فضای اینترنت اینگونه است و همه به صورت تعاملی از دیدگاه یکدیگر مطلع می‌شوند و نظر هم را می‌بینند، ولی نباید از مخاطرات آنکه بیشتر در حیطه به میان آوردن مباحث جدی علمی و حساس فکری و اعتقادی در سطح غیر تخصصی است و انصافاً شایسته محیط‌های علمی است غفلت کرد، زیرا اگر مباحث حساس اعتقادی در فضای سطحی و بدون کارشناسی مطرح شود، می‌تواند آسیب‌هایی را بجای بگذارد و این به یک مراقبت نیاز دارد.

در دنیای تبادل آزاد اطلاعات چرا اجازه نمی‌دهند حرفمان را بزنیم؟

*آیا فکر نمی کنید ایران که داعیه ام‌القری کشورهای جهان دارد، خیلی کندتر نسبت به دیگر کشورها عمل کرده است؟

-نه! این طور نیست، اتفاقاً یکی از مسائلی که باعث چنین صحبت‌هایی شده همین فعالیت ایران در این حوزه است، جنگ امروز ما تقابل فکر و اندیشه است، ایران اگر همین ورودها را هم نمی‌کرد و این جنس حرف‌ها را نمی‌زد دلیلی نداشت که ماهواره‌هایش و خطوط دیگر ارتباطی رسانه‌ ایران در بسیاری از کشورها را تعطیل کنند! این یک سؤال مهم است که واقعاً هنوز به ما جواب نداده‌اند که در همین دنیای تبادل آزاد اطلاعات امروز که متنفذینش داعیه حقوق بشر و اینگونه شعارهای به ظاهر دلربا می‌دهند، چرا نمی‌گذارند حرف‌ بزنیم؟ اتفاقاً چون ایران و رسانه‌هایمان چنین حرف‌ها را می‌زنند، اجازه کار نمی‌دهند. لذا فکر می‌کنم باید واقع بینانه تحلیل کرد. همین الان شما ببینید که شبکه‌های وهابی چه هجوم هتاکانه‌ای در مقابل حرف‌های علمی میهمانان ما آغاز کرده‌اند. 

در حوزه‌های پیام‌سازی تعادل را رعایت کنیم

بنابراین ایرانیان هم در حد بضاعت و توانشان در این حوزه ورود کردند، البته ما نمی‌گوییم متکفلان همه وظیفه‌‌شان را انجام داده‌اند و شماره یک هستیم، ولی هر روز باید نسبت به روز قبل بیشتر رشد کنیم، ولی یک نکته را فراموش نکنیم، من معتقدم در همه شئون پیام‌سازی به ویژه در حوزه دین نباید تعادل را نادیده بگیریم، همیشه می‌گویند بیش از ظرفیت تولید کردن، تورم و کمتر آن فقر ایجاد می کند، ما باید حتماً این را نسبت به تعامل با مخاطب رعایت کنیم و به اندازه نیاز به مخاطب تولید و تعادل را حفظ کنیم و این نیازمند یک خرد فرهنگی است که عالی به موضوع نگاه می‌کند، مخصوصاً در این معرکه نبرد رسانه‌ها ما داریم حرف می‌زنیم یک عده با باورهای مسیحی این حرف را می‌زنند، یک عده باور وهابی یا نحله‌های برهمایی و تناسخی و .. صحبت می‌کنند، پس نخست باید به اینها توجه کرد و البته نقدشان کرد چرا که همه دارند ما و باورهایمان را نقد می‌کنند، بنابراین کسی بر ما لطفاً خورده نگیرد، چون وظیفه داریم تا مراقب سم‌ها باشیم و جامعه را مدام در برابر این سم پاشی‌ها آشنا کنیم و در مقام پاسخ‌های منطقی و علمی و مستدل هر روز بهتر از دیروز گام برداریم .

خاطره‌ای از شب آسمانی و حضور ماموستا اقبال بهمنی

*به عنوان سؤال نهایی خاطره خاصی از اجرا در برنامه‌های شب آسمانی دارید که برای مخاطب جذاب یا جالب باشد؟

-به هرحال حضور در هر فضا و برنامه‌ای که آراسته به نام دفاع از اسلام عزیز و اهل بیت(ع) و به ویژه سیدالشهدا(ع) باشد، همه‌اش برکت و خاطره است، ولی یکی از مطالب جالبی که خیلی زیبا بود این حس نشاط و طراوت حاکم در میان مجموعه عناصر فعال در این برنامه بود که به نحو چشم‌نوازی موج می‌زد، همه همکاران و میهمانان چه شیعه و سنی به نحو متعهدانه‌ای آمده بودند تا رسالت خودشان را نسبت به اسلام انجام دهند. مسأله یک رفتار کاری متعارف نبود و بدون اغراق یک هنگامه متحدانه و معتقدانه بود، به طور نمونه شبی که ماموستا اقبال بهمنی که یکی از برجسته ترین فضلای اهل سنت هستند، قصد داشت تا از سنندج به تهران عزیمت کند تا میهمان ما در برنامه باشد و خود را به برنامه زنده برساند، در مسیر حرکت از منزل به فرودگاه سنندج دچار سانحه تصادف با اتومبیل می‌شود و در نهایت موفق نمی‌شود تا خود را به پرواز برساند، ولی این مرد بسیار متعهدانه و مقید برای ایفای نقش اعتقادی خود اصرار می‌کند تا خود را با ماشین به تهران برساند و در برنامه شرکت کند و واقعاً وقتی ما از موضوع باخبر شدیم گمان نمی‌کردیم که افتخار میزبانی ایشان را پیدا کنیم، اما دیدیم که چه حضور مؤثری داشت و این حضور تا چه میزان موجب تقدیر خود برادران اهل سنت از اقصی نقاط کشور شد که مدام با تماس‌های خودشان تشکر می‌کردند.

به نظرم اینها زیبایی‌هایی بود و هست که به این حرکت جلوه و معنا می‌دهد و جالب اینکه ما واقعاً دیدیم که واکنش این شبکه‌ها در مقابل این وحدت فقط هتاکی و اهانت و عصبانیت بود و بس. اما در پایان اجازه بدهید که با تمام صداقت تأکید کنم که برنامه ما هرگز دوست ندارد تا به جدال‌های بی‌حاصل و چالش‌های بی معنا تن دهد، ما همه جهد و تلاشمان برای فهم کردن حقیقت زندگی است و اگر از کسانی هم دعوت به مناظره علمی و گفت‌وگو می‌کنیم، فقط دوست داریم تا در پرتو تعاملات اخلاقی و علمی به یکدیگر و بینندگان کمک کنیم تا حقیقت را بهتر باز شناسیم، بنابراین اگر نگاه اینگونه شد، پس معنا ندارد که به دعوا و هتاکی و استهزا کشیده شود، پس ما در مقابل همه بی‌حرمتی‌ها فقط اعتقاد به رعایت ادب و اخلاقی داریم که آموزه اصیل اسلام عزیز به همه ما مسلمانان است و بس و امیدوارم که خداوند متعال با عنایت همواره خودش تفضلی کند که این نگرش هموار فراروی مسیر ما حاکم باشد و زندگی ما را آراسته سازد.

*خیلی ممنون از زمانی که در اختیار ما گذاشتید.

-خدا به شما و هر کسی که در عرصه رسانه‌های سالم و متعهد تلاش می‌کند، قوت دهد.

"جبهه الاسلامیه" چگونه تشکیل شد؟ + تصاویر


شماری از گروه‌های مسلح تروریستی با رویکرد اسلامی در 22 نوامبر 2013 از تشکیل گروهی به نام «جبهه اسلامیه» در سوریه خبر دادند که بزرگترین ائتلاف نیروهای سلفی جهادی در سوریه به شمار می‌آید.
گروه بین‌الملل مشرق - پس از گذشت حدود سه سال از بحران سوریه، این کشور فقط توانسته به عنوان طولانی ترین جنگ داخلی در گینس، رکورد ثبت کند و حاصلی جز تباهی و نابودی برای مردم این کشور به ارمغان نداشته است.

از آغاز این جنگ کشورهای غربی و عربی هر کدام بر حسب طمع و قصدی که داشتند نیروهای تروریستی و سلاح‌های خود را روانه سوریه کردند. تا از این فتنه هزار سر هر که سهم خود را جدا سازد.

عربستان، قطر و ترکیه از اولین کشورهای منطقه بودند که نیروهای تروریستی خود را در سطح سوریه مدیریت کردند و با ارسال سلاح با قدرت به نبرد با بشار اسد پرداختند. 

روزهای ابتدایی بحران، ورود تروریست‌ها بدون هیچ حد و مرزی صورت می گرفت و با خیال اینکه در نهایت طی چند ماه اسد سقوط خواهد کرد مشکلی در بین تروریست‌ها و همچنین بین سران کشورهای عربی و غربی نبود؛ اما با طولانی شدن جنگ، مشکلاتی که از همان روزهای ابتدایی وجود داشت به مرور زمان ظهور کرد.

این اختلافات تاجایی پیش رفت که تروریست‌ها به سوی هم اسلحه کشیدند و شیوخ خلیج فارس که تا به حال اختلافات را علنی نمی کردند؛ مواضع متناقضی در مجامع عمومی و در رسانه‌ها مطرح کنند.


انواع گروه‌های مسلح

در ابتدا مخالفان سوری به دو دسته ارتش آزاد و جبهه النصره تقسیم شدند اما پس از افزایش اختلافات تروریست‌ها، به همت عربستان گروهی به نام "امارت اسلامی شام و عراق" یا همان "داعش" تشکیل شد.

پس از تشکیل داعش و برکناری امیر سابق قطر، با فشار آمریکا پرونده سوریه از دست قطری‌ها گرفته و به سعودی ها واگذار شد.

اما این پایان درگیری‌ها و اختلافات نبود و نارضایتی مقامات ترکیه و خصومت قطری‌ها با آل سعود افزایش یافت و به صورت رسمی در درگیری‌های شمال سوریه و حلب به مواضع یکدیگر حمله می‌کردند.

برای مثال گروه تروریستی «امارت اسلامی عراق و شام»، ابوسلیمان سرکرده گروه تروریستی «جندالشام» یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های تروریستی مسلح در ریف ادلب را ترور کرد.

و از طرفی هرکدام از نیروهای جبهه النصره و داعش خود را شاخه اصلی القاعده دانسته؛ تا جایی که "ایمن الظواهری" سرکرده گروه تروریستی القاعده اعلام کرد جبهه النصره شاخه شبکه القاعده در سوریه است و از مسئولان داعش خواست که این گروه را در سوریه منحل کرده و به عراق بازگردند.

 

البته این درخواست با واکنش جدی ابوبکر البغدادی، ‌رهبر گروه "دولت اسلامی عراق و شام" روبرو شد.

البغدادی گفت: گروه دولت اسلامی عراق و شام تا زمانی که نبض ما می‌زند و خون در رگ‌هایمان جاریست باقی خواهد ماند و ما حاضر به عقب نشینی و چانه زدن نیست.


جبهة الاسلامیة

پس از ادامه درگیری‌های تروریست‌های سوری و عدم اتحاد برای شرکت در ژنو 2 غرب و آل‌سعود تصمیم گرفتند گروهی تشکیل دهند که بیشتری ائتلاف را داشته باشد.

این جبهه در حال حاضر 75 هزار نیروی تروریست دارد و هدف اصلی خود را نابودی نظام بشار اسد معرفی می‌کند.

جبهه اسلامیه شامل 3 جبهه کردی، اسلامی و آزادی بخش است.


جبهه اسلامی سوریه::


1- حرکه الاحرار الشام الاسلامیه
2- لواء الحق
3- کتائب أنصار الشام






جبهه اسلامی به فرماندهی "ابو عبدالله الحموی" در دسامبر2012 تشکیل شد. نیروهای این جبهه، سلفی‌های تندرو هستند و به تروریست‌های داخلی محدود نمی‌شوند و تروریست‌های سلفی که از عراق، عربستان، ترکیه و چچن آمده‌اند نیز عضو این سه گروه هستند.


جبهه آزادی بخش سوریه::

1- لــــــواء التـــــــوحید
2- جیش الاسلام
3- الویة صقور الشام‬



این جبهه نیز شامل سه گروه است؛ که در این بین، شاخه لواء التوحید به فرماندهی "عبدالعزیز سلامه"، بیشتر اعضای آنرا طرفداران اخوان المسلمین تشکیل ‌می دهند.

شاخه الویة صقور الشام‬ با فرماندهی "احمد عیسی الشیخ" شامل نیروهای سلفی داخلی و خارجی است.

شاخه جیش الاسلام به رهبری "زهران علوش" از بیشترین نیروی انسانی برخوردار است؛ به طوری که بیشترین درگیری‌ها قلمون، غوطه شرقی و غربی دمشق و همچنین درگیری‌های حلب به مدد همین نیروها صورت می‌گیرد.

زهران علوش
گفتنی است علوش خود فرزند یک شیخ سلفی القاعده‌ای است و از جیره‌خواران اصلی آل سعود محسوب می‌شود.


جبهه اسلامی کردی::

این جبهه نیز شامل نیروهای اسلام گرای سلفی می‌شود که اغلب کرد هستند.


هدف از تشکیل جبهة الاسلامیة

جبهة الاسلامیه برای فریب اذهان عمومی مردم جهان شعار اصلی خود را مبارزه با تروریسم و القاعده مطرح کرد تا از این طریق از حمایت جامعه  جهانی برخوردار باشد. این درحالیست که بیشتر اعضای آنرا نیروهای القاعده تشکیل می‌دهند.

از طرفی هم برای اجماع و ائتلاف در میان نیروهای تروریست هدف خود را تنها سقوط بشار اسد مطرح می کند زیرا خود تروریست‌ها هم می‌دانند که فقط در همین هدف است که هم‌نظر هستند و پس از سقوط دولت سوریه مشکلات آنان شروع خواهد شد.

نکته دیگری که در تشکیل این گروه به چشم می‌خورد این است که این جبهه از طرف آل سعود مدیریت شده و نه تنها با هیچ یک از اهداف آل سعود متناقض نیست بلکه بسیار هم پوشانی دارد. به طوری که نیروهای داعش با تشکیل چنین جبهه مشترکی هیچ مشکلی نداشته و از اولین گروه‌هایی هستند که پای چنین ائتلافی می ایستند.

در عوض این نیروهای جبهة النصره و ارتش آزاد هستند که با تشکیل چنین گروهی مخالفت کرده و سعی در انحلال آن دارند. و به همین دلیل است که نیروهای جبهة الاسلامیة به صورت رسمی به مواضع آنان حمله می کنند.


کاریکاتوری که ارتش آزاد در واکنش به اقدامات آل‌سعود منتشر کرد



صفحه فیس بوکی که نیروهای ارتش آزاد بر علیه داعش ساختند
برای مثال نیروهای جبهة الاسلامیة به منطقه باب الهوی که تحت سیطرره نیروهای ارتش آزاد است حمله کرده و انبار مهمات آنان را گرفته و منطقه را به تصرف خود در می‌آورند.

این موضوع تا جایی پیش رفت که" محمد ایرانی" سفیر پیشین و کارشناس ارشد سوریه گفت: در واقع اگر جدا شدن جبهه الاسلامیه از ارتش آزاد  تا بدان اندازه شکننده باشد که ضربه ای جدی به بدنه ارتش آزاد باشد و این ساختار را به سمت فروپاشی حرکت دهد، ممکن است بخش هایی از ارتش آزاد  به دولت سوریه نزدیک شوند

کاریکاتوری که ارتش آزاد در واکنش به اقدامات آل‌سعود منتشر کرد
عربستان به دنبال آن است در آستانه ژنو2، جبهة الاسلامیة را نماینده ائتلاف مخالفان سوری معرفی نماید. اما غربی‌ها به دنبال آن هستند جبهة الاسلامیة را ابتدا تحت لوای ائتلاف دوحه یا استانبول قرار دهند و سپس با مشارکت جبهة النصره و ارتش آزاد ائتلاف جامعی ترتیب دهند تا ماهیت کنفرانس ژنو 2 زیر سوال نرود و از مشکلاتی که پس از برکناری اسد شکل خواهد گرفت تا حدودی جلوگیری کنند.

جان کری گفت: تنها در صورتی که «جبهه الاسلامیه» زیر نظر ائتلاف ملی مخالفان سوری باشد، با آنها گفت‌وگو می‌کنیم.

در حال حاضر یک همگرایی تاکتیکی وهابی - اخوانی در سوریه در حال شکل گرفتن است. آل‌سعود و رژیم صهیونیستی به خوبی درک کرده‌اند اگر در سوریه شکست بخورند تنها از بشار اسد شکست نخورده بلکه از محور مقاومت شکست خورده و حزب الله به عنوان بازوی اصلی مقاومت با توانی بیشتر به مقابله با مواضع ضد اسرائیلی خواهد پرداخت.

در مقابل آمریکایی‌ها به هیچ وجه نمی خواهند ژست دیپلتماتیک خود را از دست بدهند از طرفی هم غربی‌ها به درستی می دانند به هیچ وجه نمی توان به القاعده و جبهة النصره اعتماد کرد.