اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

آیا سجده بر مهر صحیح است؟ چرا شیعیان بر تربت سجده مى‏ کنند؟

آیا سجده بر مهر صحیح است؟ چرا شیعیان بر تربت سجده مى‏ کنند؟

بخارى که باید گفت برترین عالم اهل تسنن به حساب می آید، در کتاب خود که نام «صحیح» را بر آن گذاشته است، از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى‏ کند:

جُعِلَت لی الأرضُ مسجداً وطهوراً؛

زمین سجدگاه و مایه پاکیزگى براى من گردیده است. «۱»

سجده کردن یعنى صورت روى زمین گذاردن، آن هم زمین پاک. لذا شیعیان به تأسى از پیغمبر خود که سجده بر زمین را واجب مى‏ دانند، بر زمین سجده مى ‏کنند.

به دلیل آن‏که اغلب خانه ها، منازل و مساجد، مفروش مى‏ باشد و دسترسى به زمین آسان نیست و از طرفى جمع کردن فرش‏ ها در وقت نماز ممکن و مقدور نمى ‏باشد، لذا شیعیان قطعاتى از زمین و خاک پاک را که مهر یا تربت نامیده مى ‏شود با خود همراه دارند تا براى سجده کردن به زحمت نیفتند. بنابراین شیعیان همواره مهرى را به نیت قطعه‏اى از زمین همراه دارند تا بتوانند مطابق دستور قرآن مجید سجده نمایند. بنابراین سجده بر مهر اشکالی ندارد و این قطعه از زمین، آن طور که مغرضان بر ضد شیعیان تبلیغ مى ‏کنند به نیت بت نمى‏ باشد.

اخبارى از اهل‏بیت طهارت رسیده است که سجده بر تربت پاک حسین که به خاک کربلا معروف است، موجب فضیلت بیشتر و ثواب زیادتر مى‏ شود.

بدیهى است که سجده بر تربت کربلا مستحب است و واجب نیست. در مورد اهمیت خاک کربلا، جلال الدین سیوطى، از دیگر عالمان بزرگ اهل سنت، در کتاب «خصائص الکبرى» از ام سلمه و نیز عایشه نقل مى‏ کند:

«دیدم حسین علیه السلام در آغوش جدش رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله نشسته است و خاک سرخ رنگى در دست آن حضرت مى‏ باشد. آن حضرت آن خاک را مى ‏بوسد و مى ‏گرید. ام سلمه پرسید یا رسول‏اللَّه! این خاک چیست؟

ایشان فرمود: جبرئیل مرا خبر داده است که حسینم را در سرزمین عراق مى‏ کشند. این خاک را از آنجا برایم آورده است، و من بر مصایب حسینم گریه مى‏ کنم. سپس تربت را به‏ ام سلمه داد و فرمود: چون دیدى این خاک به خون تبدیل‏  شد، پس بدان که حسینم را کشته‏ اند. ام سلمه آن خاک را در شیشه‏ اى نگاه داشت تا در ظهر روز عاشوراى سال ۶۱ هجرى، آن خاک به خون تبدیل شد و ام سلمه دریافت که حسین را به شهادت رسانده‏ اند.»

بر این اساس، اعتقاد شیعیان که گرفته از نص قرآن و سنت پیامبر و توضیحات ائمه معصومین (عترت پیامبر و ثقل اصغر) است، سجده بر وجه الارض است، یعنى خود زمین و هرچه مصداق زمین باشد، مانند سنگ به شرط آن‏که نظیر طلا و نقره (و سایر فلزات و سنگهاى قیمتى) معدنى نباشد و چیزهایى که از زمین مى‏ روید، (به شرط آن‏که خوراکى و پوشاکى نظیر پنبه نباشد). لذا بهتر است سجده بر خاک کند و فرش و آسفالت (قیر) و نظایر آن‏ها چون از مواد معدنى است نمى ‏توان بر آن سجده کرد.

سجده بر خاک کربلا (با حکمت‏ هایى که ائمه فرموده‏ اند) فضیلت بیشترى دارد، چون شهادت امام حسین نمونه کامل بندگى است و در کربلا سر به خاک بندگى نهاد و در این راه خون او بر زمین ریخته شد. لذا سجده بر خاک کربلا نه تنها شرک نیست، بلکه توحید کامل است و سجده براى امام حسین نیست، سجده بر بهترین خاک است براى خدا.

اگر سجده بر تربت امام حسین شرک باشد، سجده ملائکه بر خاک آدم هم شرک است. در حالى‏ که خداوند هرگز دستور به شرک نمى ‏دهد، بلکه به توحید کامل دستور مى‏ دهد. شیطان که ظرفیت توحید را نداشت، سجده نکرد. لذا سجده ما، سجده بر خاک خلیفه خدا و به امر خدا و براى خدا است.
منبع:

۱- کتاب الصلاة، ص ۹۱ .
۲- پاسخ به شبهات در شبهاى پیشاور، ص۲۲۰ و ۲۲۱٫

سؤالات و پاسخ های ویژه برنامه طوفان کربلا


سؤالات و پاسخ های ویژه برنامه طوفان کربلا

سوالات اهل سنت

1. آیا شما اعتقاد به نوحه سرایی دارید ؟

نوحه خوانی حضرت زهرا سلام الله علیها برای رسول خدا

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

2. آیا شما اعتقاد به سینه زنی دارید ؟

سینه‌زنی عائشه همسر پیامبر (ص) و دیگر همسران ایشان در عزای حضرت

سینه‌زنی اهل بیت سید الشهدا علیه السلام در کربلا در کنار بدن‌های بی‌سر

3. آیا شما اعتقاد به ثواب عزاداری برای امام حسین علیه السلام دارید ؟

متن روایت

بررسی سند روایت :‌

4. پاسخ شما از عزاداری‌های علمای اهل سنت چیست ؟

1. روضه خوانی ابن جوزی (متوفای 597) در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

2. عزاداری سبط ابن الجوزی در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

3. روضه خوانی امام شافعی

4. روضه خوانی ابن الهباریة

5. عزاداری جن برای امام حسین علیه السلام

6. عزادرای برای عبدالمؤمن (م 346 هق)

7. عزادرای برای جوینی (م 478 هق)

عزاداری برای ابن جوزی (م 597 هق)

5. پاسخ شما از عزاداری صحابه برای صحابه چیست ؟

عزاداری بر ابوبکر !

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

عزاداری برای خالد بن الولید با مجوز عمر

6. پاسخ شما از عزاداری‌های پیامبر (ص) چیست ؟

گریه پیامبر در شهادت حضرت حمزه‏

7. مشروعیت قیام امام حسین علیه السلام ضد ظالم ، با وجود روایات تحریم درکتب اهل سنت را چگونه توجیه می‌کنید ؟

1. بخاری و مسلم: هر کس یک وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلی می‌میرد:

کشتن کسانی که اختلاف بیندازند، جایز است

عمر: حتی اگر حاکم دینت را نقص کرد، صبر کن:

ابن تیمیه: هر کس بر حاکمان جور خروج کند، اهل جهنم است:

سوالات از شیعیان

1. پاسخ شما از اینکه شیعیان قاتلین امام حسین هستند چیست ؟

ابن تیمیه : مقصود از شیعیان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبکر و عمر و عثمان است!

امام حسین آنها را شیعه آل ابی سفیان می‌داند

صحابه قاتل امام حسین علیه السلام

2. هدف امام حسین علیه السلام از قیام چه بود؟

ابن جوزی : امام حسین علیه السلام دید که دین کنارگذاشته شده است :

مواردی از دین که کنار گذاشته شده بود :

3. چرا لعن یزید را جایز می‌دانید

سیوطی

احمد بن حنبل لعن یزید را جایز می‌داند

ابن طیفور

ابن جوزی و ابو یعلی و تفتازانی او را لعن کرده اند

تفتازانی یزید و طرفداران او را لعنت می‌کند

4. مدارک عزاداری شیعیان از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چیست؟

وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا

وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین

من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنة .

من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

5. چرا امام حسین علیه السلام خاندان خود را به کربلا برد ؟!

1. اسارت خاندان مقدر الهی بود ، و حضرت برای دفع اتهام فرار و رها کردن خاندان ، آنها را با خود برد

2.  مظلوم و غریب بودن اهل‏بیت علیهم السلام در شهر پیامبر صلی الله علیه و آله

3.  جلوگیری از برنامه ایذایی امویان علیه اهل‏بیت علیهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام علیه السلام

4. ارائه الگو به جامعه آن روز مبنی بر لزوم سهیم بودن تمام اعضای خانواده در قیام

5.بیان عملی ضرورت فداکاری در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعی به جامعه بشری

6. نقش آفرینی تک تک افراد خانواده در هر مرحله سنّی

7. پیام رسانی

8.  بی اثر سازی تبلیغات دشمن

9.  افشاى ماهیت ستمگران حاکم

6. فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چه بود ؟

ا. حفظ مکتب و شریعت:

ب. پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین

ج.  پالایش روح و تزکیه نفس:

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

ه. وحدت هماهنگى میان امت اسلامى:

 

سوالات اهل سنت

1. آیا شما اعتقاد به نوحه سرایی دارید ؟

نوحه خوانی حضرت زهرا سلام الله علیها برای رسول خدا

در صحیح بخاری این روایت آمده است که :

حدثنا سُلَیْمَانُ بن حَرْبٍ حدثنا حَمَّادٌ عن ثَابِتٍ عن أَنَسٍ قال لَمَّا ثَقُلَ النبی صلى الله علیه وسلم جَعَلَ یَتَغَشَّاهُ فقالت فَاطِمَةُ علیها السَّلَام واکرب أَبَاهُ فقال لها لیس على أَبِیکِ کَرْبٌ بَعْدَ الْیَوْمِ فلما مَاتَ قالت یا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ یا أَبَتَاهْ من جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ یا أَبَتَاهْ إلى جِبْرِیلَ نَنْعَاهْ فلما دُفِنَ قالت فَاطِمَةُ علیها السَّلَام یا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ تَحْثُوا على رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم التُّرَابَ

وقتی که بیماری پیامبر (ص) سنگین شد ، از هوش می‌رفت ؛ فاطمه علیها السلام گفت «وای از مصیبت‌ و اندوه پدرم» ؛ پیامبر (ص) فرمودند : پدر تو بعد از امروز مصیبتی نخواهد داشت . 

و وقتی که پیامبر (ص) از دنیا رفت فاطمه گفت : وای به خاطر پدری که دعوت پروردگاری که او را خواست ، اجابت کرد ؛ وای به خاطر پدری که بهشت جایگاه او است ! وای به خاطر پدری که جبریل را به خاطر رحلت او تسلیت می‌گوییم !

و وقتی که از دفن شد ، فاطمه علیها السلام گفت : ای انس !‌ چگونه دلتان آمد که خاک بر روی پیامبر (ص) بریزید ؟

صحیح البخاری  ج 4   ص 1619 ش4193  ، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

ابن سعد در الطبقات این روایت را نقل می‌کند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحه خوانی بر پا کرد :

قال أخبرنا عثمان بن عمر قال أخبرنا یونس بن یزید عن الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت علیه عائشة النوح فبلغ عمر فجاء فنهاهن عن النوح على أبی بکر فأبین أن ینتهین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى ابنة أبی قحافة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن ذلک

وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحه خوانی بر پا کرد ! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحه خوانی بر ابوبکر نهی کرد ! ولی دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن ولید گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌های نوحه‌خوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند !

الطبقات الکبرى  ج 3   ص 208 اسم المؤلف:  محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بیروت

اقرار علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت :

ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح می‌داند :

وصله بن سعد فی الطبقات بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت عائشة علیه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى بیت أبی قحافة یعنی أم فروة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن بذلک

فتح الباری  ج 5   ص 74 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

سیوطی

شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح می‌داند :

11612 عن سعید بن المسیَّب قَالَ : ( لَمَّا مَاتَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بُکِیَ عَلَیْهِ ، فَقَالَ عُمَرُ : إنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ : إنَّ المَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَیِّ ، فَأَبَوْا إلاَّ أَنْ یَبْکُوا ، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِهِشَامِ ابْنِ الْوَلِیدِ : قُمْ فَأَخْرِجِ النِّسَاءَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا : أُخْرِجُکَ ، فَقَالَ عُمَرُ : ادْخُلْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ : أَمُخْرِجِیَّ أَنْتَ یَا بُنَیَّ فَقَالَ : أَمَّا لَکِ ، فَقَدْ أَذِنْتُ لَکِ ، فَجَعَلَ یُخْرِجُهُنَّ امْرَأَةً امْرَأَةً وَهُوَ یَضْرِبُهُنَّ بِالدِّرَّةِ حَتّى خَرَجَتْ أُمُّ فَرْوَةَ وَفَرَّقَ بَیْنَهُنَّ ) . ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

جامع الأحادیث  ج 18   ص 94 ، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ  ، دار النشر :

متقی هندی :

وی نیز در کنز العمال روایت را صحیح می‌داند :

42911 عن سعید بن المسیب قال : لما مات أبو بکر بکی علیه فقال عمر : إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : إن المیت یعذب ببکاء الحی ، فأبوا إلا أن یبکوا ، فقال عمر لهشام بن الولید : قم فأخرج النساء ! فقالت عائشة : أخرجک ، فقال عمر : ادخل فقد أذنت لک ! فدخل ، فقالت عائشة . أمخرجی أنت یا بنی ! فقال : أما لک ، فقد أذنت لک ، فجعل یخرجهن امرأة امرأة وهو یضربهن بالدرة حتى خرجت أم فروة وفرق بینهن ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 15 ص 732  ش 42911

2. آیا شما اعتقاد به سینه زنی دارید ؟

سینه‌زنی عائشه همسر پیامبر (ص) و دیگر همسران ایشان در عزای حضرت

این روایت در بسیاری از کتب اهل سنت آمده است که :

ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قُبِضَ وهو فی حجری ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ على وِسَادَةٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهی.

رسول خدا از دنیا رفت در حالی سرش در دامن من بود، من سر او را بر بالشی نهادم و سپس برخواستم و بر سر و سینه زدم.

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6   ص 274 ، اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر

أنساب الأشراف  ج 1   ص 243، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 .

تاریخ الطبری  ج 2   ص 232 ، اسم المؤلف:  لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت.

و ده‌ها سند و مدرک دیگر

اعتراف علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت

علمای اهل سنت اعتراف به اعتبار سند روایت کرده‌اند :

حمزه احمد الزین: روایت صحیح است

                        

 

حسین سلیم اسد در حاشیه مسند ابی یعلی : روایت مسند احمد در مورد سینه زنی صحیح است

 

 

 

 

 

 
ارنؤوط : روایت به خاطر وجود ابن اسحاق حسن است

 

 

 

 

 

البانی: روایت حسن است

 

 

 

 

 

ابن تیمیه اشکال وهابیون را وارد نمی‌داند و طبق مبنای او سند صحیح است

البته اشکال علمای وهابی به این روایت ، که در آن ابن اسحاق است پس سند حسن است ، بهانه‌جویی است ! زیرا خود ابن تیمیه گفته است که وقتی ابن اسحاق بگوید «حدثنی» روایت او صحیح است !

 

 

 

 

 

سهیلی در ذیل روایت : سینه‌زنی نکردن در عزای پیامبر (ص) مذموم است !

( ألتدم ) . قال السهیلی وغیره : الالتدام : ضرب الخد بالید ، واللادم : المرأة التی تلدم والجمع : اللدم بتحریک الدال وقد لدمت المرأة تلدم لدما ولم یدخل هذا فی التحریم ، لأن التحریم ، إنما وقع على الصراخ والنوح ، ولعنت الخارقة والحالقة والصالقة - وهی الرافعة لصوتها - ولم یذکر اللدم لکنه وإن لم یذکر فإنه مکروه فی حال المصیبة ، وترکه أحمد إلا على أحمد صلى الله علیه وسلم فالصبر یحمد فی المصائب کلها إلا علیک فإنه مذموم

التدم : سهیلی و دیگران گفته‌اند «التدام» به معنی زدن با دست بر صورت است ؛ و لادم زنی است که به صورتش می زند ؛ و جمع آن لدم است .... و این کار حرام نیست ؛ زیرا حرمت تنها بر فریاد کشیدن و نوحه خوانی آمده است !!! و پیامبر (ص) زنانی که به صورت خویش می‌زنند را لعنت نکرده است ! و درست است که مطرح نشده است ولی این کار در زمان مصیبت مکروه است ! و ترک آن شایسته‌تر است ! اما برای پیامبر (ص) که صبر در همه مصائب شایسته است ، جز برای پیامبر (ص) که در مصیبت او صبر ناشایست است !

سبل الهدى والرشاد  ج 12   ص 267، اسم المؤلف:  محمد بن یوسف الصالحی الشامی الوفاة: 942هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض

مواهب الجلیل  ج 2   ص 235 ، اسم المؤلف:  محمد بن عبد الرحمن المغربی أبو عبد الله الوفاة: 954 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1398 ، الطبعة : الثانیة

سینه‌زنی اهل بیت سید الشهدا علیه السلام در کربلا در کنار بدن‌های بی‌سر

قالوا ... وأقام عمر بن سعد یومه والغد، ثم أمر حمید بن بکیر الأحمری، فنادى فی الناس بالرحیل إلى الکوفة، وحمل معه أخوات الحسین وبناته ومن کان معه من الصبیان، وعلی بن الحسین الصغر مریض، فلطمن النسوة، وصحن حین مررن بالحسین، وجعلت زینب بنت علی تقول:

یا محمداه صلى علیک ملک السما

هذا حسین بالعرا، مزمّلٌ بالدما، مقطع الأعضا.

یا محمداه، وبناتک سبایا وذریتک مقتلةٌ تسفی علیها الصّبا

عمر بن سعد ، آنروز و آنشب در کربلا ماند ؛ سپس به حمید بن بکیر دستور داد که به سمت کوفه به راه بیفتند ؛ و به همراه خود خواهران حسین و دختران او و پسربچه‌ها و علی بن الحسین کوچک بیمار را نیز برد ؛ زنان وقتی که به کنار پیکر حسین رسیدند به صورت خود زده و فریاد کشیدند

و زینب دختر علی می‌گفت :

ای پیامبر ؛ ملائکه آسمان بر تو درود فرستند ؛ این حسین است که در بیابان است ، با خون رنگین شده است ؛ و اعضای او تکه تکه شده‌اند !

ای محمد ، دختران تو به اسارت گرفته شده‌اند ، و خاندان تو کشته شده است و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 424 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279

اعتبار سند روایت به نظر بلاذری

بلاذری این عبارت را به صورت «قالوا» مطرح می‌کند و این جمله از بلاذری به معنی اجماعی بودن این ماجرا است ؛ دکتر نجدة خماش در مورد کلمه «قالوا» در کتاب أنساب الأشراف می‌گوید :

مصادر البلاذری فی «أنساب الأشراف»

تعتمد على المؤلفات المکتوبة والروایات الشفهیة التی یوردها دوماً مع ذکر الأسانید، ویکتب أحیاناً «قالوا…» ویعنی ذلک أن نوعاً من الإجماع قد تم حول قبول بعض الروایات

مدارک بلاذری در انساب الاشراف ؛ وی بر روایات نوشته شده و همچنین روایات شفاهی تکیه می کند و غالبا سند را می‌آورد ؛ ولی بعضی اوقات می‌نویسد : «قالوا» و مقصود او این است که در مورد قبول این روایت ، تقریبا اجماع موجود است !

http://www.arab-ency.com/index.php?module=pnEncyclopedia&func=display_term&id=4374&m=1

3. آیا شما اعتقاد به ثواب عزاداری برای امام حسین علیه السلام دارید ؟

هرکس برای امام حسین علیه السلام ،یک قطره اشک بریزد، پاداشش بهشت خواهد بود

متن روایت

احمد بن حنبل در فضائل الصحابه می‌نویسد:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْرَائِیلَ، قَالَ: رَأَیْتُ فِی کِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ، نا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، یَقُولُ: " مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً، أَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً، أَثْوَاهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ.

امام حسین علیه السلام فرمود: هر کس که چشمانش براى ما پر اشک شود و یا یک قطره اشک بریزد خداوند او را در بهشت جاى خواهد داد.

فضائل الصحابة ، ج2، ص840 ـ 841 ، ح1154، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی (متوفای241هـ) ، ناشر : دار ابن الجوزی ـ الریاض ، الطبعة : الثانیة ، 1420هـ ـ 1999م

طبری نیز این روایت را در ذخائر العقبی از ربیع بن منذر نقل می کند:

ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى  ج 1   ص 19، اسم المؤلف:  محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری الوفاة: جمادى الآخرة / 694هـ ، دار النشر : دار الکتب المصریة - مصر

بررسی سند روایت :‌

1. أحمد بن إسرائیل:

این روایت به صورت قطعی به احمد بن حنبل نسبت داده شده است ، یعنی علمای اهل سنت سند روایت را تا احمد بن حنبل صحیح می‌دانند و أحمد بن إسرائیل را ثقه می‌دانند:‌

أخرج أحمد فی المناقب عن الربیع بن منذر عن أبیه قال : کان حسن بن علی یقول : من دمعت عیناه فینا دمعة أو قطرت عیناه فینا قطرة آتاه الله عز وجل الجنة

احمد این مطلب را در مناقب از ربیع بن منذر از پدرش نقل کرده است که ...

مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح ، ج 11   ص 315، اسم المؤلف:  علی بن سلطان محمد القاری الوفاة: 1014هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422هـ - 2001م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : جمال عیتانی

 کلمات علمای اهل سنت در مدح أحمد بن إسرائیل

ابن منظور افریقی

أحمد بن إسرائیل بن الحسین أبو جعفر الکاتب ... وکان ضابطاً لأموره جزلاً موصوفاً بالذکاء.

احمد بن اسرائیل بن حسین .... او در کارها بسیار دقیق بود ، بسیار عاقل و معروف به قدرت حافظه !

مختصر تاریخ دمشق  ج 1   ص 318 ، اسم المؤلف:  محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری (المتوفى : 711هـ) الوفاة: 711 ، دار النشر :

ذهبی

وی در تاریخ الاسلام می‌نویسد :

وکان أحمد بن إسرائیل من أذکیاء العالم لا یسمع شیئاً إلا حفظه

أحمد بن اسرائیل از هوشمندان عالم بود که هیچ چیزی نمی‌شنید جز اینکه آن را حفظ می‌کرد !

تاریخ الإسلام  ج 19   ص 34 ، اسم المؤلف:  شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى

همچنین در سیر أعلام النبلاء می‌گوید :

9 أحمد بن إسرائیل

ابن الحسین الأنباری الکاتب وزیر المعتز  کان ذا مکانة رفیعة عند المعتز ... وکان یضرب بذکائه المثل لا یسمع شیئا الا حفظه ...  وقد أحدث رسوما وقواعد فی الکتابة بقیت بعده وترک ما قبلها

حافظه او ضرب المثل بود و هیچ چیزی نمی‌شنید جز اینکه آن را حفظ می‌کرد ... و قواعدی در باب نگارش ایجاد کرد که بعد از او برجای ماند و قواعد قبل از آن را منسوخ کرد !

سیر أعلام النبلاء  ج 12   ص 332 اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

ابن طقطقی

وزارة أبی جعفر أحمد بن اسرائیل الأنباری: کان أحد الکتاب الحذاق الأذکیاء

او یکی از نویسندگان زبردست و هوشمند بود .

الفخری فی الآداب السلطانیة  ج 1   ص 91 ، اسم المؤلف:  محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی (المتوفى : 709هـ) الوفاة: 709 ، دار النشر :

المعتز بالله خلیفه عباسی

وقال بعض الجلساء سمعت المعتز بالله یقول ...  وقال من یلومنی على حب أحمد بن إسرائیل ما سألته عن شیء إلا أجابنی بقصته

چه کسی من را به خاطر دوست‌داشتن احمد بن اسرائیل ملامت می‌کند ؟ من از او در هر زمینه‌ای سوال پرسیدم ، ماجرای آن را کامل برای من جواب داد !

معجم البلدان  ج 3   ص 100 اسم المؤلف:  یاقوت بن عبد الله الحموی أبو عبد الله الوفاة: 626 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت

صفدی

 ابن إسرائیل الوزیر

... وکان أذکى الناس لا یمر بسمعه شیء إلى حفظه ...

او زیرک‌ترین مردم بود که هرچیزی می‌شنید حفظ می‌شد ! ...

الوافی بالوفیات  ج 6   ص 152 ، اسم المؤلف:  صلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی الوفاة: 764 ، دار النشر : دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م ، تحقیق : أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى

الصابی

وحدث أبو القاسم بن زنجی قال : سمعت أبا الحسن علی بن محمد بن الفرات یقول : کثر القول فی حفظ أبی جعفر أحمد بن إسرائیل الکاتب الأنباری ، فأحب أخی أبو العباس أن یقف على صحة ذلک من بطلانه ، فمضى إلیه ... فعلمنا أن الذی تحدث به عنه حق لا تزید فیه

شنیدیم که آنچه که در مورد (حافظه) أحمد بن إسرائیل مطرح می‌شود صحیح است !

تحفة ا لأمراء فی تاریخ الوزراء  ج 1   ص 144 اسم المؤلف:  أبو الحسن هلال بن المحسن بن إبراهیم الصابی الوفاة: 448هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة  - بیروت/ لبنان - 1419هـ-1988م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : خلیل المنصور

روات از او :

1. عبد الله بن احمد بن محمد بن حنبل در فضائل الصحابة

2. حمید بن (مخلد بن) قتیبة

94 أیوب بن خوط من أهل البصرة کنیته أبو أمیة وهو الذی یقال له أیوب الحبطی یروى عن قتادة منکر الحدیث جدا یروى المناکیر عن المشاهیر کأنه مما عملت یداه ترکه بن المبارک وهو الذی روى عن قتادة عن أنس بن مالک قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم من کان ذا لسانین فی الدنیا جعل الله له لسانین من نار یوم القیامة أخبرناه الحسن بن سفیان ثنا حمید بن قتیبة ثنا أحمد بن إسرائیل ثنا آدم بن أبی إیاس ثنا أیوب بن خوط عن قتادة

المجروحین  ج 1   ص 166 اسم المؤلف:  الإمام محمد بن حیان بن أحمد بن أبی حاتم التمیمی البستی الوفاة: 354هـ ، دار النشر : دار الوعی - حلب - 1396هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمود إبراهیم زاید

بنا بر این ، او طبق مبانی اهل سنت او یا حسن الحدیث و یا مستور و موثق است .

2. أحمد بن حنبل

وکان إمام المحدثین صنف کتابه المسند وجمع فیه من الحدیث مالم یتفق لغیره وقیل إنه کان یحفظ ألف ألف حدیث وکان من أصحاب الإمام الشافعی رضی الله تعالى عنهما وخواصه ... ولم یکن فی آخر عصره مثله فی العلم والورع

او امام محدثین بود و در کتاب مسند خویش روایاتی آورده است که دیگران چنین نکرده‌اند و گفته شده است که او یک ملیون حدیث حفظ بود ؛ و از اصحاب شافعی و خواص او بود ... و در زمانش کسی مانند او در علم و تقوا نبود !

وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج1 ص64  ، اسم المؤلف:  أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن خلکان ، دار النشر : دار الثقافة - لبنان ، تحقیق : احسان عباس

3. أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ

503 الأسود بن عامر الشامی نزیل بغداد یکنى أبا عبد الرحمن ویلقب شاذان ثقة من التاسعة مات فی أول سنة ثمان ومائتین ع

تقریب التهذیب ج1 ص111 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : دار الرشید - سوریا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عوامة

4. الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ

عجلی او را در ثقات آورده است :

الربیع بن منذر کوفى ثقة

معرفة الثقات ج1 ص356 ش 461  ، اسم المؤلف:  أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلی الکوفی نزیل طرابلس الغرب ، دار النشر : مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة - 1405 - 1985 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی

و ابن حجر نیز می‌گوید ابن حبان او را در ثقات آورده است :

والربیع بن منذر لم یخرجوا عنه لکن ذکره البخاری وبن أبی حاتم ولم یذکرا فیه جرحا وذکره بن حبان فی الثقات وأبوه متفق على توثیقه والتخریج عنه

فتح الباری  ج 11   ص 306 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

5. منذر (پدر ربیع)

ابن حجر او را کسی می‌داند که همه اتفاق بر وثاقت او دارند :

والربیع بن منذر لم یخرجوا عنه لکن ذکره البخاری وبن أبی حاتم ولم یذکرا فیه جرحا وذکره بن حبان فی الثقات وأبوه متفق على توثیقه والتخریج عنه

فتح الباری  ج 11   ص 306 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

بنا بر این سند این روایت معتبر است .

قبول کلی روایات فضائل الصحابة احمد بن حنبل

حاکم نیشابوری در مورد فضائل نقل شده توسط احمد بن حنبل می‌نویسد : 

وقد حدثنا السید الأوحد أبو یعلى حمزة بن محمد الزیدی رضی الله عنه ثنا أبو الحسن علی بن محمد بن مهرویه القزوینی القطان قال سمعت أبا حاتم الرازی یقول کان یعجبهم أن یجدوا الفضائل من روایة أحمد بن حنبل رضی الله عنه

از ابوحاتم رازی شنیدم که می گفت : علما وقتی روایت فضائل را از روایت احمد بن حنبل می‌یافتند ، آن را می پسندیدند !

المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 143اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا

4. پاسخ شما از عزاداری‌های علمای اهل سنت چیست ؟

1. روضه خوانی ابن جوزی (متوفای 597) در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

ابن جوزی در کتاب التبصرة روضه مفصلی که در روز عاشورا برای حضرت سید الشهدا علیه السلام نقل کرده است را به صورت کامل آورده است :

المجلس الأول فی ذکر عاشوراء والمحرم ...

مجلس اول در ذکر عاشورا و محرم ...

إخوانی : بالله علیکم من قبح على یوسف بأی وجه یلقى یعقوب

لما أسر العباس یوم بدر سمع رسول الله صلى الله علیه وسلم أنینه فما نام ، فکیف لو سمع أنین الحسین ؟

لما أسلم وحشی قال له : غیب وجهک عنی . هذا والله والمسلم لا یؤاخذ بما کان فی الکفر ، فکیف یقدر الرسول صلى الله علیه وسلم أن یبصر من قتل الحسین ؟ ... لقد جمعوا فی ظلم الحسین ما لم یجمعه أحد ، ومنعوه أن یرد الماء فیمن ورد ... وسبوا أهله وقتلوا الولد ، ... هذا سوء معتقد . نبع الماء من بین أصابع جده فما سقوه منه قطرة کان الرسول صلى الله علیه وسلم یحب الحسین یُقَبّل شفتیه ویحمله کثیرا على عاتقیه ، ولما مشى طفلا بین یدی المنبر نزل إلیه ، فلو رآه ملقى على أحد جانبیه والسیوف تأخذه والأعداء حوالیه والخیل قد وطئت صدره ومشت على یدیه ودماؤه تجری بعد دموع عینیه لضج الرسول صلى الله علیه وسلم مستغیثا من ذلک ولعز علیه

برادران ، شما را به خدا قسم می‌دهم ؛ چه کسی به یوسف اشکال می‌گیرد که چگونه به دیدار یعقوب برود ؟!

وقتی که عباس در روز بدر اسیر شد ، پیامبر (ص) ناله او را شنید و به همین سبب خوابش نبرد !

چگونه بود اگر ناله حسین را می‌شنید ؟!

وقتی که وحشی (قاتل حمزه) اسلام آورد  پیامبر (ص) به او گفت : صورتت را از من بپوشان ! این با آن وجود است که مسلمان را به خاطر کارهایی که در زمان کفر انجام داده است مورد مواخذه قرار نمی‌دهند ! حال اگر پیامبر (ص) قاتل حسین علیه السلام را می دید چه می‌کرد ؟! ...

آنقدر به حسین ظلم کردند که بر هیچ کس دیگر چنین نشده بود ! و به او اجازه ندادند که با سایر کسانی که آب‌نوشیدند آب بنوشد ! ...  و خاندان او را به اسارت گرفتند و فرزندانش را کشتند ! ...

این نشان اعتقاد خراب آنها است !

آب از میان انگشتان جدش نوشید ولی به او اجازه ندادند یک قطره آب بنوشد ! پیامبر (ص) لب‌های او را می‌بوسید و او را روی دوش خود می‌گرفت ! و وقتی پیامبر (ص) روی منبر بود و حسین در حال کودکی در کنار او آمد ، از منبر پایین آمد ! حال اگر در این حال که بر پهلو روی زمین افتاده و شمشیرها او را تکه تکه می‌کند  و دشمنانش دور او را گرفته‌اند و اسب‌ها سینه‌اش را لگد مال کرده‌اند و او خود را با دست روی زمین کشید و خونش بر روی زمین مانند اشکش جاری شد ،  پیامبر (ص) او را می‌دید حضرت فریاد ناله بر می آورد و از این ماجرا استغاثه می‌کرد و برای او سنگین بود !

و بعد این اشعار را در مورد کربلا خواند :

کربلاء زلت کرباً وبلا                            ما لقی عندک أهل المصطفى 

کم على تربک لما صرعوا                      من دم سال ومن دمع جرى

یا رسول الله لو عاینتهم                        وهم ما بین قتل وسبا 

من رمیض یمنع الظل                           ومن عاطش یسقى أنابیب القنا 

لرأت عیناک فیهم منظرا                        للحشا شجوا وللعین قذى

لیس هذا لرسول الله یا                        أمة الطغیان والمین جزا 

جزروا جزر الأضاحی نسله                     ثم ساقوا أهله سوق الإما

هاتقات یا رسول الله فی                       بهر السعی وعثرات الخطا 

قتلوه بعد علم منهم                            أنه خامس أصحاب الکسا 

کربلا همیشه مصیبت داشتی              خاندان پیامبر (ص) از تو چه کشیدند ؟

چند نفر روی خاک تو کشته شدند ؟      چه خون‌ها و اشک ها که بر خاک تو جاری شد ؟!

ای پیامبر ! اگر آنها را می‌دیدی             که یا کشته شده و یا به اسارت گرفته شده بودند

از گرما دیده‌ای که نمی‌گذاشتند زیر سایه برود     و تشنه‌ای که با نیزه سیراب شد

منظره ای را می‌دیدی که         قلبت را پاره پاره و چشمت را پر از خار می‌کرد !

ای امت سرکش ، این پاداش پیامبر نبود !

نسل او را مانند گوسفند قربانی تکه تکه کردند و خاندانش را مانند کنیزان به اسارت بردند

فریاد می کشیدند که ای پیامبر            فرزندان لغزش‌ها و حرام‌زادگان

او را زمانی کشتند که دانستند او پنجمین اصحاب کسا است !

التبصرة  ج 2   ص 17 ،نشر : دار الکتاب المصری - دار الکتاب اللبنانی - مصر - لبنان - 1390هـ - 1970م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د.مصطفى عبد الواحد

و همین ماجرا را علامه شیخ أحمد بن محمد بن أحمد حافی حسینی شافعی در کتاب " التبر المذاب  ص 95 نقل کرده است .

2. عزاداری سبط ابن الجوزی در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

وقد سئل فی یوم عاشوراء زمن الملک الناصر صاحب حلب أن یذکر للناس شیئا من مقتل الحسین فصعد المنبر وجلس طویلا لا یتکلم ثم وضع المندیل على وجهه وبکى شدیدا ثم أنشا یقول وهو یبکی

ویل لمن شفعاؤه خصماؤه                     والصور فی نشر الخلائق ینفخ 

لا بد أن تردا لقیامة فاطم             وقمیصها بدم الحسین ملطخ 

ثم نزل عن المنبر وهو یبکی وصعد إلى الصالحیة وهو کذلک رحمه الله

در روز عاشورا زمان ملک ناصر حاکم حلب از سبط بن جوزی خواستند که برای مردم مقتل حسین (علیه السلام) را بخواند ، و از منبر بالا رفت و مدتی طولانی روی منبر نشست و پارچه روی صورت خود انداخت ، و گریه شدیدی کرد و در حال گریه گفت :

وای بر کسی که شفیعان او دشمنانش باشند      در روزی که در صور برای بیرون آمدن مردم از قبر دمیده می شود

فاطمه در روز قیامت خواهد آمد             در حالی که پیراهنش به خون حسین آغشته است !

سپس از منبر پایین آمده و در حال گریه به صالحیه رفت و در آنجا نیز گریست ! خدا او را رحمت کند !

البدایة والنهایة  ج 13   ص 195 ، اسم المؤلف:  إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مکتبة المعارف – بیروت

3. روضه خوانی امام شافعی

نقل أبو القاسم الفضل بن محمد المستملی : أن القاضی أبا بکر سهل بن محمد حدثه قال : قال أبو القاسم بکران بن الطیب : بلغنی أن الشافعی ( رحمه الله ) أنشد

تأوب همی والفؤاد کئیب * وأرق عینی والرقاد غریب

ومما نفى نومی وشیب لمتی * تصاریف أیام لهن خطوب

تزلزلت الدنیا لآل محمد * وکادت لهم صم الجبال تذوب

وغارت نجوم واقشعرت ذوائب * وهتک أسباب وشق جیوب

فمن مبلغ عنی الحسین رسالة * وإن کرهتها أنفس وقلوب

قتیل بلا جرم کأن قمیصه * صبیغ بماء الأرجوان خضیب

نصلی على المختار من آل هاشم * وتعزى بنوه إن ذا لعجیب

لئن کان ذنبی حب آل محمد * فذلک ذنب لست عنه أتوب

نعم ، شفعائی یوم حشری وموقفی * وحبهم للشافعی ذنوب

روایت شده است که شافعی چنین سرود که :

قلبم اندوهگین است و دلم درد مند * و چشمم اشک‌بار و در تنهایی هستم

و خواب را از من گرفته است  و مرا پیر کرد* گذشتن روزهایی که ماجراها داشتند

دنیا برای آل محمد به لرزه در آمد * و نزدیک بود که کوه‌ها برای آنها از ریشه ذوب شوند !

ستارگان مورد هجوم قرار گرفتند و دنباله دار ها لرزیدند * و حرمت خیمه‌هایی دریده شد و گریبان‌هایی چاک خورد

آیا کسی هست که نامه من را به حسین برساند * حتی اگر گروهی از این کار ناخشنود شوند

کسی که بدون گناه کشته شد و انگار که لباس او * با آب ارغوان رنگین شده بود

بر پیامبر (ص) که برگزیده از خاندان هاشم است درود می‌فرستیم *‌اما فرزندانش را داغدار می‌کنند ! این عجیب است !

اگر گناه من محبت آل محمد است * این گناهی است که از آن توبه نمی‌کنم !

آری آنان شفیعان من در محشر و قیامت هستند * اما محبت آنان گناه شافعی به حساب می‌آید !

 معارج الوصول إلى معرفة فضل آل الرسول ( ع ) - الشیخ محمد الزرندی الحنفی - ص 101 تحقیق : ماجد بن أحمد العطیة

4. روضه خوانی ابن الهباریة

ونقل سبط ابن الجوزی ( رح ) ان ابن الهباریة الشاعر اجتاز کربلا فجلس یبکی على الحسین وأهله :

أحسین والمبعوث جدک بالهدى     قسما یکون الحق عنه مسایل

لو کنت شاهد کربلا لبذلت فی     تنفیس کربک جهد بذل الباذل

وسقیت حد السیف من أعدائکم   عللا وحد السمهری الذابل

لکننی أخرت عنک لتشوقی                   فبلابلی بین الغری وبابل

هبنی حرمت النصر من أعدائکم    فأقل من حزن ودمع سایل

ثم نام فی مکانه فرأى رسول الله ( ص ) فی المنام فقال له : یا فلان جزاک الله عنی خیرا ، إبشر فان الله قد کتبک ممن جاهد بین یدی الحسین

سبط بن جوزی نقل کرده است که ابن هباریه شاعر از کربلا می گذشت و نشست و بر حسین و اهل بیتش گریست .

ای حسین ، که جد شما برای هدایت مبعوث شده بود   

قسم به خدا که اگر در کربلا بودم جان خود را برای زدودن مصیبت‌ها از چهره تو فدا می‌کردم

و تیزی شمشیر خود را با خون دشمنان شما سیراب می‌کردم ؛ و همچنین تیزی نیزه خود را

ولی من به زمان شما نرسیدم ؛ و بلبل غزل‌خوان من بین نجف و بابل به خاطر شما در رفت و آمد است

به من ببخش این را که نتوانستم شما را در مقابل دشمنانتان یاری کنم ،‌و از اندوه شما و اشک جاریتان بکاهم

سپس در جای خویش خوابید و پیامبر (ص) را دید که به او فرمود: ای فلانی خدا به تو از من پاداش نیکو دهد ؛ بر تو بشارت باید که جزو کسانی نوشته شدی که در مقابل حسین از او دفاع کردند

نظم درر السمطین - الشیخ محمد الزرندی الحنفی - ص 225

5. عزاداری جن برای امام حسین علیه السلام

هیثمی می‌گوید :

وعن أم سلمة قالت سمعت الجن تنوح على الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح

وعن میمونة قالت سمعت الجن تنوح على الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح

از ام سلمه روایت شده است که گفت : شنیدم که جنیان برای حسین بن علی نوحه می‌خواندند ! این روایت را طبرانی نقل کرده است و راویان آن راوی صحیح بخاری هستند !

و از میمونه روایت شده است که گفت : شنیدم که جن بر حسین بن علی نوحه می‌خواندند ، روایت را طبرانی نقل کرده است و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند !

مجمع الزوائد  ج 9   ص 199 اسم المؤلف:  علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: 807 ، دار النشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت - 1407

6. عزادرای برای عبدالمؤمن (م 346 هق)

عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مکتب محمد بن داود است. نسفى قضیه تشییع جنازه و عزادارى او را نقل ‏کرده است.

قال جعفر المستغفری أخبرنا أبو جعفر محمد بن علی النسفی قال شهدت جنازة الشیخ أبی یعلى بالمصلى فغشیتنا أصوات طبول مثل ما یکون من العساکر حتى ظن جمعنا أن جیشا قد قدم فکنا نقول لیتنا صلینا على الشیح قبل أن یغشانا هذا فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاة وأنصتوا هدأ الصوت کأن لم یکن

در تشییع جنازه ابویعلی درنماز خانه بودم که آنچنان صدای طبل آمد که از لشگر چنین صدایی بر می خواست ! حتی گمان کردیم که لشگری می‌آید ! و با خود گفتیم ای کاش بر شیخ نماز می‌خواندیم قبل از اینکه لشکر برسد ! اما وقتی که مردم جمع شدند و نماز خوانده شد صدا آرام شد انگار صدایی نبوده است !

سیر أعلام النبلاء  ج 15   ص 481 ، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

7. عزادرای برای جوینی (م 478 هق)

ذهبی از درگذشت جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد می‌کند:

فدفن بجنب والده، وکسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثی بقصائد، وکان له نحو من أربع مائه تلمیذ، کسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المنادیل عن الرؤوس عاما، بحیث ما اجترأ أحد على ستر رأسه، وکانت الطلبه یطوفون فی البلد نائحین علیه، مبالغین فی الصیاح والجزع.

او را کنار قبر پدرش به خاک سپردند، و در عزای او منبرش را شکستند، و  بازار ‌ها را بستند، و در رثای او قصیده‌ها گفتند، و او که حدود چهار صد شاگرد داشت، آن‌ها همه قلم و دوات‌ها را شکستند، و یک سال اقامه عزا نمودند، و نیز یک سال تمام منادیل‌هایشان (پارجه‌هایی شبیه به چفیه) را از سر بر داشتند، و در این کار به حدی اسرار داشتند که أحدی جرئت گذاردن پارچه به روی سر را نداشت. و در طول این مدت طلبه‌های او در کوچه و بازار شهر می‌چرخیدند و نوحه سرایی می‌کردند و در صیحه و جزع افراط می‌کردند.

 سیر أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

عزاداری برای ابن جوزی (م 597 هق)

ذهبى درباره بازتاب مرگ او مى‏نویسد:

وحضر غسله شیخنا بن سکینة وقت السحر وغلقت الأسواق وجاء الخلق وصلى علیه ابنه أبو القاسم علی اتفاقا لأن الأعیان لم یقدروا من الوصول إلیه ثم ذهبوا به إلى جامع المنصور فصلوا علیه وضاق بالناس وکان یوما مشهودا ...

وباتوا عند قبره طول شهر رمضان یختمون الختمات بالشمع والقنادیل...  وأصبحنا یوم السبت عملنا العزاء وتکلمت فیه وحضر خلق عظیم وعملت فیه المراثی ومن العجائب أنا کنا بعد انقضاء العزاء یوم السبت عند قبره وإذا بخالی محیی الدین قد صعد من الشط وخلفه تابوت فقلنا نرى من مات وإذا بها خاتون أم محیی الدین وعهدی بها لیلة وفاة جدی فی عافیة فعد الناس هذا من کرماته لأنه کان مغرى بها

برای غسل او شیخ ابن سکینه در وقت سحر آمد ! و بازار ها تعطیل شد ؛ و مردم زیادی برای غسل او در هنگام سحر آمدند ! و بازار تعطیل شد و مردم زیادی آمده و فرزندش ابوالقاسم علی بر او نماز خواند ؛ چون بزرگان نتوانستند به جنازه او برسند ! سپس او را به مسجد منصور بردند و در آنجا نیز بر وی نماز خوانده شد . و جا برای مردم تنگ بود ، و همه حاضر بودند ....  و در طول ماه رمضان در کنار قبر او ماندند و با شمع قرآن می‌خواندند !  و در روز شنبه برای او مراسم عزا گرفتیم و من برای او سخنرانی کردم ! و گروه زیادی حاضر بودند و مرثیه های فراوانی در مورد او گفتند ! و عجیب اینکه بعد از مراسم عزا در روز شنبه دایی من از رود بیرون آمد و همراه او تابوبی بود ...

سیر أعلام النبلاء  ج 21   ص 380، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

5. پاسخ شما از عزاداری صحابه برای صحابه چیست ؟

عزاداری بر ابوبکر !

گذشت که :

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

ابن سعد در الطبقات این روایت را نقل می‌کند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحه خوانی بر پا کرد :

قال أخبرنا عثمان بن عمر قال أخبرنا یونس بن یزید عن الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت علیه عائشة النوح فبلغ عمر فجاء فنهاهن عن النوح على أبی بکر فأبین أن ینتهین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى ابنة أبی قحافة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن ذلک

وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحه خوانی بر پا کرد ! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحه خوانی بر ابوبکر نهی کرد ! ولی دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن ولید گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌های نوحه‌خوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند !

الطبقات الکبرى  ج 3   ص 208 اسم المؤلف:  محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بیروت

اقرار علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت :

ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح می‌داند :

وصله بن سعد فی الطبقات بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت عائشة علیه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى بیت أبی قحافة یعنی أم فروة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن بذلک

فتح الباری  ج 5   ص 74 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

سیوطی

شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح می‌داند :

11612 عن سعید بن المسیَّب قَالَ : ( لَمَّا مَاتَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بُکِیَ عَلَیْهِ ، فَقَالَ عُمَرُ : إنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ : إنَّ المَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَیِّ ، فَأَبَوْا إلاَّ أَنْ یَبْکُوا ، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِهِشَامِ ابْنِ الْوَلِیدِ : قُمْ فَأَخْرِجِ النِّسَاءَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا : أُخْرِجُکَ ، فَقَالَ عُمَرُ : ادْخُلْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ : أَمُخْرِجِیَّ أَنْتَ یَا بُنَیَّ فَقَالَ : أَمَّا لَکِ ، فَقَدْ أَذِنْتُ لَکِ ، فَجَعَلَ یُخْرِجُهُنَّ امْرَأَةً امْرَأَةً وَهُوَ یَضْرِبُهُنَّ بِالدِّرَّةِ حَتّى خَرَجَتْ أُمُّ فَرْوَةَ وَفَرَّقَ بَیْنَهُنَّ ) . ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

جامع الأحادیث  ج 18   ص 94 ، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ  ، دار النشر :

متقی هندی :

وی نیز در کنز العمال روایت را صحیح می‌داند :

42911 عن سعید بن المسیب قال : لما مات أبو بکر بکی علیه فقال عمر : إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : إن المیت یعذب ببکاء الحی ، فأبوا إلا أن یبکوا ، فقال عمر لهشام بن الولید : قم فأخرج النساء ! فقالت عائشة : أخرجک ، فقال عمر : ادخل فقد أذنت لک ! فدخل ، فقالت عائشة . أمخرجی أنت یا بنی ! فقال : أما لک ، فقد أذنت لک ، فجعل یخرجهن امرأة امرأة وهو یضربهن بالدرة حتى خرجت أم فروة وفرق بینهن ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 15 ص 732  ش 42911

عزاداری برای خالد بن الولید با مجوز عمر

بخاری در تاریخ خویش با سند صحیح در مورد خالد نقل می‌کند که :

163 حدثنا عمر بن حفص ثنا أبی ثنا الأعشى عن شقیق قال قیل لعمر إن نسوة بنى المغیرة اجتمعن فی دار خالد فقال عمر ما علیهن أن یرقن من أعینهن على أبی سلیمان

به عمر خبر رسید که زنان بنی مغیره در خانه خالد بن ولید جمع شده اند ! عمر گفت اشکالی ندارد که آنها از چشمان خویش برای ابو سلیمان (خالد بن ولید) اشک بریزند !

التاریخ الأوسط  ج 1   ص 46 ، اسم المؤلف:  محمد بن إبراهیم بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256 ، دار النشر : دار الوعی , مکتبة دار التراث - حلب , القاهرة - 1397 - 1977 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمود إبراهیم زاید

و ابن عساکر با چندین سند ماجرا را چنین نقل می‌کند :

قال وأنا محمد بن سعد نا محمد بن عمر أنا أبو بکر بن عبد الله نا ابن أبی سبرة عن عبد الله بن عکرمة قال عجبا لقول الناس إن عمر بن الخطاب نهى عن النوح لقد بکى على خالد بن الولید بالمدینة ومعه نساء بنی المغیرة سبعا یشققن الجیوب ویضربن الوجوه وأطعموا الطعام تلک الأیام حتى مضت ما ینهاهن عمر

عبد الله بن عکرمه می‌گفت : تعجب می‌کنم که چگونه مردم می‌گویند عمر از نوحه سرایی نهی کرده است ! خود عمر در مدینه بر خالد گریست و همراه او زنان بنی مغیره هفت روز عزاداری کردند و گریبان چاک کردند و غزا دادند تا اینکه این هفت روز گذشت و عمر آنان را نهی نکرد !

أخبرنا أبو الحسن علی بن محمد الخطیب أنا محمد بن الحسن النهاوندی نا أحمد بن الحسین النهاوندی نا عبد الله بن محمد بن الأشقر نا محمد بن إسماعیل البخاری نا عمر بن حفص نا أبی نا الأعمش عن شقیق قال قیل لعمر أن نسوة بنی المغیرة اجتمعن فی دار خالد فقال عمر ما علیهن أن یرقن أعینهن على أبی سلیمان

به عمر خبر رسید که زنان در خانه خالد جمع شده اند! گفت اشکالی ندارد که بر خالد گریه کنند!

أخبرنا أبو غالب وأبو عبد الله ابنا الحسن بن البنا قالا أنا أبو جعفر بن المسلمة أنا أبو طاهر المخلص نا أحمد بن سلیمان نا الزبیر بن بکار قال قال محمد بن سلام حدثنی أبان بن عثمان قال لم یبق امرأة من بنی المغیرة إلا وضعت لمتها على قبر خالد یقول حلقت رأسها

وقتی که خالد از دنیا رفت ، هیچ زنی از بنی المغیره باقی نماند مگر اینکه موهای سر خود را تراشید و روی قبر خالد ریخت !

تاریخ مدینة دمشق  ج 16   ص 277 ، اسم المؤلف:  أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری

6. پاسخ شما از عزاداری‌های پیامبر (ص) چیست ؟

گریه پیامبر در شهادت حضرت حمزه‏

حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره‏هاى برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد اُحد به شهادت رسید. رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم در شهادت عموى خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست.

در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموی رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم تأثیری شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زیرا یکی از بزرگ‌ترین مدافعان مکتب توحید و حامیان راستین خویش را از دست داده بود.

 بنابراین، عکس العمل فرستاده‏ حق و پیامبر بزرگ الهی در مقابل این حادثه‏ دردناک سرمشقی جاودانه برای پیروان او خواهد شد.

حلبی در سیره خود می‌نویسد:

لما رأى النبى حمزه قتیلا، بکى فلما راى ما مثّل به شهق

پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهى یافت با صداى بلند گریه سر داد.

السیره الحلبیه، ج 2، ص 247.

 این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آن‌قدر شدید بوده است که ابن مسعود می‌‏گوید:

ما رأینا رسول اللّه‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم باکیاً أشدّ من بکائه علی حمزه، وضعه فی القبله، ثمّ وقف علی جنازته، وانتحب حتّی بلغ به الغشی، یقول: یا عمّ رسول اللّه! یا حمزه! یا أسد اللّه! وأسد رسوله! یا حمزه! یا فاعل الخیرات! یا حمزه! یا کاشف الکربات! یا حمزه! یا ذابّ عن وجه رسول اللّه!.

ندیدیم پیامبر بر کسی گریه کند، آن‌گونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک می‏ریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمویش می‌‏فرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام می‌‏دادی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها و مشکلات را برطرف می‌‏کردی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها را از رسول خدا دور می‌‏کردی.

ذخائر العقبی، ص 181.

اما اصل جریان گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم بر حمزه از این‌جا آغاز شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم  در بازگشت از اُحد صدای گریه را از خانه‏های مردم مدینه بر شهدا شنید:

ومر رسول الله صلى الله علیه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البکاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عینا رسول الله صلى الله علیه وسلم فبکى ثم قال لکن حمزه لا بواکی له فلما رجع سعد بن معاذ وأسید بن حضیر إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن یتحزمن ثم یذهبن فیبکین على عم رسول الله صلى الله علیه وسلم

رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از کنار خانه‌هایی از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور می‌کردند که صدای بکاء و نوحه بر کشته‌گان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسید بن حضیر به خانه‌های بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر کردند تا غم و اندوه‌ خود را در سینه‌ها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا صلى الله علیه وسلم عزاداری کنند. 

تاریخ طبری، ج 2، ص 210 ـ السیره النبویه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ  البدایه والنهایه، ج 4، ص 54 و 55.

از آن به بعد کسانی که سخن پیامبر را شنیده بودند قبل از گریه بر هر شهیدی اوّل برای حمزه عزاداری می‌کردند:

فلم تبک امرأه من الأنصار علی میّت بعد قول رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم لکنّ حمزه لابواکی له إلی الیوم إلّا بدأت البکاء علی حمزه.

هیچ زنی از انصار بعد از شنیدن فرمایش رسول خدا که عمویم حمزه گریه‏کن ندارد، بر مرده‏ای گریه نمی‌‏کرد، مگر این‌که اوّل برای حمزه عزاداری می‌‏کرد.

مجمع الزوائد، ج 6، ص 126.

استمرار گریه براى حمزه در تمام عزاها:

ابن کثیر به نقل از احمد بن حنبل مى‏گوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه مى‏گریند.

أحمد بن حنبل عن ابن عمر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الأنصار یبکین على من قتل من أزواجهن قال فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ولکن حمزه لا بواکی له قال ثم نام فاستنبه وهن یبکین.

ابن عمر روایت نموده رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود که بر کشته‌های خود گریه می‌کنند. رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: حمزه گریه کن ندارد. رسول خدا صلّی الله علیه وآله بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زن‌ها برای حمزه گریه می‌کنند.

قال فهن الیوم إذا یبکین یندبن بحمزه.

از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند.

البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج 4، ص 55.

ابن کثیر بعد از نقل این خبر این‌گونه نظر می‌دهد:

وهذا على شرط مسلم.

این روایت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.

البدایه والنهایه، ج 4، ص 55.

واقدی نیز می‌گوید تا زمان ما این رویه ادامه دارد که ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند:

قال الواقدی فلم یزلن یبدأن بالندب لحمزه حتى الآن.

از آن زمان تاکنون زنان ابتدا برای حمزه گریه و عزاداری می‌کنند.

 أسد الغابه، ج 2، ص 48.

ابن سعد نیز خود می‌گوید :

فهن إلى الیوم إذا مات المیت من الأنصار بدأ النساء فبکین على حمزه ثم بکین على میتهن.

از آن روز به بعد است که انصار ابتدا برای حمزه وسپس برای کشته خود گریه می‌کنند.

 الطبقات الکبرى، ج 2، ص 44.

حاکم نیشابوری متوفای 405 نیز می‌گوید :

1407 - أخبرنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماک ثنا الحسن بن مکرم ثنا عثمان بن عمر ثنا أسامة بن یزید حدثنی الزهری عن أنس بن مالک قال : لما رجع رسول الله صلى الله علیه و سلم من أحد سمع نساء الأنصار یبکین فقال : لکن حمزة لا بواکی فبلغ ذلک نساء الأنصار فبکین لحمزة فنام رسول الله صلى الله علیه و سلم ثم استیقظ و هن یبکین فقال : یا ویحهن ما زلنا یبکین منذ الیوم فلیسکتن و لا یبکین على هالک بعد الیوم

 هذا حدیث صحیح على شرط مسلم و لم یخرجاه و هو أشهر حدیث بالمدینة فإن نساء المدینة لا یندبن موتاهن حتى یندبن حمزة و إلى یومنا هذا

این روایت طبق نظر مسلم صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نیاورده‌اند ؛ و این مشهورترین حدیث مدینه است ! و زنان مدینه تا امروز هیچ یک از آنان برای مرده خویش گریه نمی‌کند مگر اینکه اول برای حمزه گریه کند !

المستدرک على الصحیحین  ج 1   ص 537، اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا

7. مشروعیت قیام امام حسین علیه السلام ضد ظالم ، با وجود روایات تحریم درکتب اهل سنت را چگونه توجیه می‌کنید ؟

این مطلب را که در کتب اهل سنت با سند صحیح (طبق مبانی آنان) آمده است که اگر شخصی بر حاکم (حتی ظالم) خروج کند به مرگ جاهلیت مرده است را چگونه توجیه می‌کنید ؟! آیا می‌گویید امام حسین علیه السلام به مرگ جاهلیت مرده است ؟ یا روایات صحیح بخاری و مسلم و قواعد علم رجال اهل سنت را زیر سوال می‌برید ؟!

1. بخاری و مسلم: هر کس یک وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلی می‌میرد:

6645 حدثنا مُسَدَّدٌ عن عبد الْوَارِثِ عن الْجَعْدِ عن أبی رَجَاءٍ عن بن عَبَّاسٍ عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: من کَرِهَ من أَمِیرِهِ شیئا فَلْیَصْبِرْ فإنه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.

6646 حدثنا أبو النُّعْمَانِ حدثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عن الْجَعْدِ أبی عُثْمَانَ حدثنی أبو رَجَاءٍ الْعُطَارِدِیُّ قال سمعت بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عن النبی (ص) قال: من رَأَى من أَمِیرِهِ شیئا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ علیه فإنه من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ إلا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.

هرکس از امیرخویش بدی ببیند باید صبر کند ، زیرا هرکس از حکومت سلطان خارج شود به مرگ جاهلیت مرده است

هرکس از امیرخویش چیزی ناخشنود دید باید صبر کند ، زیرا هرکس که از جماعت به اندازه یک وجب دور شود به مرگ جاهلیت مرده است !

صحیح البخاری، ج6، ص2588 ، کتاب الفتن، بابُ قَوْلِ النَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم - « سَتَرَوْنَ بَعْدِى أُمُورًا تُنْکِرُونَهَا » .

و شبیه همین روایات در صحیح مسلم نیز آمده است .

1848 حدثنا شَیْبَانُ بن فَرُّوخَ حدثنا جَرِیرٌ یَعْنِی بن حَازِمٍ حدثنا غَیْلَانُ بن جَرِیرٍ عن أبی قَیْسِ بن رِیَاحٍ عن أبی هُرَیْرَةَ عن النبیe أَنَّهُ قال من خَرَجَ من الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَمَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رَایَةٍ عِمِّیَّةٍ یَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ أو یَدْعُو إلى عَصَبَةٍ أو یَنْصُرُ عَصَبَةً فَقُتِلَ فَقِتْلَةٌ جَاهِلِیَّةٌ وَمَنْ خَرَجَ على أُمَّتِی یَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا ولا یتحاش من مُؤْمِنِهَا ولا یَفِی لِذِی عَهْدٍ عَهْدَهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَلَسْتُ منه

1848 وحدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ حدثنا عبد الرحمن بن مَهْدِیٍّ حدثنا مَهْدِیُّ بن مَیْمُونٍ عن غَیْلَانَ بن جَرِیرٍ عن زِیَادِ بن رِیَاحٍ عن أبی هُرَیْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ e من خَرَجَ من الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَمَنْ قُتِلَ تَحْتَ رَایَةٍ عِمِّیَّةٍ یَغْضَبُ لِلْعَصَبَةِ وَیُقَاتِلُ لِلْعَصَبَةِ فَلَیْسَ من أُمَّتِی وَمَنْ خَرَجَ من أُمَّتِی على أُمَّتِی یَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا لَا یَتَحَاشَ من مُؤْمِنِهَا ولا یَفِی بِذِی عَهْدِهَا فَلَیْسَ مِنِّی

صحیح مسلم  ج 3   ص 1476 بَاب وُجُوبِ مُلَازَمَةِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وفی کل حَالٍ وَتَحْرِیمِ الْخُرُوجِ على الطَّاعَةِ وَمُفَارَقَةِ الْجَمَاعَةِ

کشتن کسانی که اختلاف بیندازند، جایز است

1852 حدثنی أبو بَکْرِ بن نَافِعٍ وَمُحَمَّدُ بن بَشَّارٍ قال بن نَافِعٍ حدثنا غُنْدَرٌ وقال بن بَشَّارٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ عن زِیَادِ بن عِلَاقَةَ قال سمعت عَرْفَجَةَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ e یقول إنه سَتَکُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُفَرِّقَ أَمْرَ هذه الْأُمَّةِ وَهِیَ جَمِیعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّیْفِ کَائِنًا من کان.

1852 وحدثنی عُثْمَانُ بن أبی شَیْبَةَ حدثنا یُونُسُ بن أبی یَعْفُورٍ عن أبیه عن عَرْفَجَةَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول من أَتَاکُمْ وَأَمْرُکُمْ جَمِیعٌ على رَجُلٍ وَاحِدٍ یُرِیدُ أَنْ یَشُقَّ عَصَاکُمْ أو یُفَرِّقَ جَمَاعَتَکُمْ فَاقْتُلُوهُ

پیامبر (ص) فرمود : بعد از من فتنه‌هایی خواهد بود و اگر کسی خواست که امر امت را در حالی که اجتماع صورت گرفته است ، به تفرقه بگرواند او را با شمشیر بزنید ، هر کس می‌خواهد باشد !

پیامبر (ص) فرمود : اگر کسی به نزد شما آمد و شما بر یک خلیفه اتفاق نظر داشتید و او می خواست تفرقه ایجاد کند ، او را بکشید !

صحیح مسلم  ج 3   ص 1480، کِتَاب الْإِمَارَةِ، بَاب حُکْمِ من فَرَّقَ أَمْرَ الْمُسْلِمِینَ وهو مُجْتَمِعٌ

عمر: حتی اگر حاکم دینت را نقص کرد، صبر کن:

و از خلیفه دوم نیز با سند صحیح نقل شده است که گفت :

(33013)- [34275 ] حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ إبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ، قَالَ: قَالَ لِی عُمَرُ:

یَا أَبَا أُمَیَّةَ، إنِّی لَا أَدْرِی لَعَلِّی أَنْ لَا أَلْقَاکَ بَعْدَ عَامِی هَذَا، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ وَإِنْ أُمِّرَ عَلَیْکَ عَبْدٌ حَبَشِیٌّ مُجَدَّعٌ، إنْ ضَرَبَکَ فَاصْبِرْ، وَإِنْ حَرَمَکَ فَاصْبِرْ، وَإِنْ أَرَادَ أَمْرًا یَنْتَقِصُ دِینَکَ، فَقُلْ: سَمْعٌ وَطَاعَةٌ، دَمِی دُونَ دِینِی، فَلَا تُفَارِقِ الْجَمَاعَةَ.

ای ابو امیه ، شاید من تو را بعد از امسال نبینم ؛ اما حتی اگر یک بنده حبشی بینی بریده امیر بر تو شد ، از او بشنو و اطاعت کن ؛ اگر تو را زد صبر کن اگر تو را محروم ساخت صبر کن ؛ و اگر به تو دستوری داد که دینت را نقص می کرد ، بگو به روی چشم ! خونم را حفظ می‌کنم و نه دینم را ! و از جماعت جدا نشو !

مصنف ابن أبی شیبة  ج 6   ص 544.

الأموال لابن زنجویه، ج1، ص34 .

ابن تیمیه: هر کس بر حاکمان جور خروج کند، اهل جهنم است:

ابن تیمیه نیز می‌گوید :

وأما أهل العلم والدین والفضل فلا یرخصون لأحد فیما نهى الله عنه من معصیة ولاة الأمور وغشهم والخروج علیهم بوجه من الوجوه کما قد عرف من عادات أهل السنة والدین قدیما وحدیثا ومن سیرة غیرهم.

اهل علم و دین و فضل مخالفت با هیچ حاکمی را به هیچ وجه جایز نمی‌دانند ، همانطور که از عادت اهل سنت در قدیم و جدید این دیده شده است !

کتب ورسائل وفتاوى ابن تیمیة فی الفقه  ج 35   ص 12

سوالات از شیعیان

1. پاسخ شما از اینکه شیعیان قاتلین امام حسین هستند چیست ؟

ابن تیمیه : مقصود از شیعیان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبکر و عمر و عثمان است!

ابن تیمیه جمله‌ای دارد که به خوبی نشان می‌دهد که مقصود از شیعیان در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام و دوران نزدیک به آن ، همان کسانی است که حضرت را به عنوان خلیفه چهارم (و نه امام از جانب خدا) می‌شناختند :

واتهم طائفة من الشیعة الأولى بتفضیل على على عثمان ولم یتهم أحد من الشیعة الأولى بتفضیل على علی أبی بکر وعمر بل کانت عامة الشیعة الأولى الذین یحبون علیا یفضلون علیه أبا بکر وعمر لکن کان فیهم کائفة ترجحه على عثمان وکان الناس فی الفتنة صاروا شیعتین شیعة عثمانیة وشیعة علوة ولیس کل من قاتل مع على کان یفضله على عثمان بل کان کثیر منهم یفضل عثمان علیه کما هو قول سائر أهل السنة

گروهی از شیعیان اولیه متهم شده‌اند که علی را از عثمان برتر می‌دانستند ؛ اما هیچ‌یک از شیعیان اولیه علی را بر ابوبکر و عمر برتر نمی‌دانستند ! بلکه عموم شیعیان اولیه ، علی را دوست داشتند و ابوبکر و عمر را از او برتر می‌دانستند ! ولی در بین آنها گروهی بودند که علی را بر عثمان ترجیح می‌دادند ! و مردم در زمام فتنه دو گروه شدند ! گروهی شیعه عثمان و گروهی شیعه علی ؛ و هرکسی که در کنار علی به جنگ پرداخته است ، او را از عثمان برتر نمی‌دانست ! بلکه بسیاری از آنان عثمان را بر علی برتری می دادند همانطور که این نظر سایر اهل سنت است !

منهاج السنة النبویة  ج 4   ص 132 اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

پس این ادعا که گروهی از قاتلین امام حسین علیه السلام در لشگر حضرت علی علیه السلام بوده‌اند یا از مردم کوفه بوده‌اند پس شیعه‌اند ، صحیح نیست و در واقع به اقرار ابن تیمیه آنها ابوبکر و عمر را از حضرت علی علیه السلام برتر می‌دانستند و بسیاری از آنان عثمان را نیز بر حضرت برتری می‌دادند !

آیا این اعتقاد شیعیان است ؟! یا ...

امام حسین آنها را شیعه آل ابی سفیان می‌داند

« ویلکم یا شیعة آل أبی سفیان ، إن لم یکن لکم دین ، وکنتم لا تخافون یوم المعاد ، فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه ، وارجعوا إلى احسابکم ، إن کنتم عرباً کما تزعمون »

وای بر شما ای طرفداران خاندان ابو سفیان ؛ اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید در دنیای خودتان آزاده باشید ؛ و به اصل خود بازگردید اگر عرب هستید – همانطور که گمان می کنید –

أعیان الشیعة للسید الأمین 1 / 609

صحابه قاتل امام حسین علیه السلام

گروهی از صحابه در بین قاتلین حضرت سید الشهدا علیه السلام به چشم می‌خورند ! آیا آنها نیز شیعه بودند ؟

عبدالرحمن بن أبی سبرة الجعفی

وی در کتاب الاستیعاب به عنوان صحابی معرفی شده است :

1419 عبد الرحمن بن أبى سبرة الجعفى واسم أبى سبرة زید بن مالک معدود فى الکوفیین وکان اسمه عزیرا فسماه رسول الله صلى الله علیه وسلم عبد الرحمن وقال أحب الأسماء إلى الله عبد الله وعبد الرحمن هو والد خیثمة بن عبد الرحمن روى عنه الشعبى وابنه خیثمة بن عبد الرحمن وقد ذکرنا أبا سبرة وأخاه بن أبى سبرة فى بابیهما من هذا الکتاب ونسبنا أبا سبرة فى بابه والحمد لله

اسم او عزیر بود و پیامبر (ص) او را عبد الرحمن نامید

الاستیعاب  ج 2   ص 834 ، اسم المؤلف:  یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی

مشارکت او در کشتن امام حسین علیه السلام

ابن اثیر در تاریخ خویش می‌نویسد :

وجعل عمر بن سعد علی ربع أهل المدینة عبد الله بن زهیر الأزدی وعلی ربع ربیعة وکندة قیس بن الأشعث بن قیس وعلی ربع مذحج وأسد عبد الرحمن بن أبی سبرة الجعفی وعلی ربع تمیم وهمدان الحر بن یزید الریاحی فشهد هؤلاء کلهم مقتل الحسین إلا الحر بن یزید فإنه عدل إلی الحسین

عمر بن سعد بر گروه اهل مدینه ، عبد الله بن زهیر را فرمانده کرد ؛ و فرمانده ربیعه و کنده قیس بن اشعث بن قیس بود ؛ و فرمانده مذحج و اسد ، عبد الرحمن بن ابی سبرة جعفی ... و همه اینها در کشتن حسین علیه السلام مشارکت داشتند ؛ جز حر بن یزید که به سوی حسین باز گشت !

الکامل فی التاریخ  ج 3   ص 417 ، اسم المؤلف:  أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقیق : عبد الله القاضی

عزرة بن قیس الأحمسی

ابن سعد او را در الاصابه به عنوان صحابی معرفی می‌کند :

6431 عزرة بن قیس بن غزیة الأحمسی البجلی وسکن حلوان فی عهد عمر روى عنه أبو وائل قال الأعمش عن أبی وائل عن عزرة بن قیس خطبنا خالد بن الولید فقال ان عمر بعثنی إلى الشام الحدیث فی الفتن وفیه قول خالد انها لا تکون وعمر حی قال علی بن المدینی لم یرو عنه غیر أبی وائل وقال بن أبی خیثمة عن بن معین بقی إلى أیام معاویة فیما بلغنی وذکره بن سعد فی الطبقة الأولى

الإصابة فی تمییز الصحابة  ج 5   ص 125 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی

نامه نوشتن او برای امام حسین علیه السلام

وی از کسانی است که به سید الشهدا علیه السلام نامه نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کرد :

قالوا: وکتب إلیه أشراف أهل الکوفة شبث بن ربعی الیربوعی، ومحمد بن عمیر بن عطارد بن حاجب التمیمی، وحجار بن أبجر العجلی، ویزید بن الحارث بن یزید بن رویم الشیبانی، وعزرة بن قیس الأحمسی، وعمرو بن الحجاج الزبیدی: أما بعد فقد اخضر الجناب، وأینعت الثمار، وطمت الجمام، فإذا شئت فأقدم علینا فإنما تقدم على جند لک مجند، والسلام

بزرگان کوفه از جمله شبث بن ربعی و محمد بن عمیر بن عطارد و حجار بن ابجر و یزید بن حارث و عزره بن قیس برای حسین نامه نوشتند که اگر می‌خواهی به سمت ما بیا که ما لشگر آماده تو هستیم !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 411 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

صحبت او با زهیر در مورد عثمانی بودن

اما همین شخص در کربلا با حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین صحبت کرده و تلاش می‌کند که آنها را از دفاع حرم حسینی باز بدارد !

وقال لهم حبیب بن مظهر. والله لبئس القوم عند الله قوم قتلوا ذریة نبیهم وعترته، وعباد أهل المصر. فقال له عزرة بن قیس: انک لتزکی نفسک.

وقال عزرة لزهیر بن القین: کنت عندنا عثمانیاً فما بالک ؟ فقال: والله ما کتبت إلى الحسین ولا أرسلت إلیه رسولاً ولکن الطریق جمعنی وإیاه فلما رأیته ذکرت به رسول الله صلى الله علیه وسلم وعرفت ما تقدم علیه من غدرکم ونکثکم ومیلکم إلى الدنیا، فرأیت أن أنصره وأکون فی حزبه حفظاً لما ضیعتم من حق رسول الله

حبیب بن مظاهر به آنان گفت : چه بد قومی شما هستید که ذریه پیامبرتان و خاندان او و عابدان شهرتان را می‌کشید ! عزرة بن قیس به او گفت : تو می‌خواهی خودت را مدح کنی ( و عابد بدانی)!

و عزرة به زهیر بن قین گفت : تو در نزد ما عثمانی بودی ؛ تو را چه شده است ؟! گفت : قسم به خدا من نه به حسین نامه نوشتم و نه کسی را به نزد او فرستادم ! ولی در راه با او همراه شدم ؛ وقتی که او را دیدم ، یاد پیامبر (ص) افتادم ، و دانستم که او به سمت نیرنگ و پیمان‌شکنی و دنیا طلبی شما روان شده است ! خواستم که او را یاری کنم و در حزب او باشم ؛ تا او را در مقابل حقی که از خاندان پیامبر (ص) تضییع کردید از او دفاع کنم !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 411 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

فرمانده سواره نظام سپاه عبید الله بن زیاد

او فرمانده سواره نظام لشگر عمر بن سعد بود :

وجعل عمر بن سعد على میمنته عمرو بن الحجاج الزبیدی، وعلى میسرته شمر بن ذی الجوشن الضبابی، وعلى الخیل عزرة بن قیس الأحمسی

عمر بن سعد بر میمنه ، عمرو بن حجاج را گمارد و بر میسره ، شمر بن ذی الجوشن را ، و بر سواره نظام ، عزرة بن قیس احمسی را !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 419 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

حمل سر شهدا به سمت ابن زیاد

و او بود که سرهای بریده را به نزد ابن زیاد برد !

واحتزت رؤوس القتلى فحمل إلى ابن زیاد اثنان وسبعون رأساً مع شمر بن ذی الجوشن، وقیس بن الأشعث وعمرو بن الحجاج الزبیدی، وعزرة بن قیس الأحمسی من بجیلة، فقدموا بالرؤوس على ابن زیاد

سر کشته‌گان از بدن جدا شده و به نزد ابن زیاد رفت ! هفتاد و دو سر به همراه شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزرة بن قیس بود که با سرها به نزد ابن زیاد رفتند !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 424 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

2. هدف امام حسین علیه السلام از قیام چه بود؟

ابن جوزی : امام حسین علیه السلام دید که دین کنارگذاشته شده است :

ابن جوزی عالم سنی می‌گوید :

إنما رحل الحسین إلى القوم لأنه رأى الشریعة قد رفضت ، فجد فی رفع قواعد أصلها  الجد صلى الله علیه وسلم  فلما حضروه حصروه فقال : دعونی أرجع . فقالوا : لا ، انزل على حکم ابن زیاد . فاختار القتل على الذل ، وهکذا النفوس الأبیة .

حسین تنها به این علت به نزد این گروه رفت ، زیرا دید که دین کنار گذاشته شده است ! پس در راه بالا بردن پایه‌هایی که جد او آنها را بنا نهاده بود تلاش کرد ؛ اما وقتی که به نزد او آمدند او را محاصره کردند ! گفت : بگذارید بازگردم ! اما قبول نکردند ! و گفتند باید تابع حکم ابن زیاد شوی ! اما او مرگ را بر ذلت ترجیح داد ! و انسان‌های عزیز این‌چنین هستند !

التبصرة  ج 2   ص 14 اسم المؤلف:  أبی الفرج عبد الرحمن بن الجوزی الوفاة: 597هـ ، دار النشر : دار الکتاب المصری - دار الکتاب اللبنانی - مصر - لبنان - 1390هـ - 1970م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د.مصطفى عبد الواحد

مواردی از دین که کنار گذاشته شده بود :

تمام سنت‌های رسول خدا (ص) تغییر یافت، حتی نماز:

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:

حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زُرَارَةَ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ وَاصِل أَبُو عُبَیْدَةَ الْحَدَّادُ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی رَوَّاد، أَخِی عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ سَمِعْتُ الزُّهْرِیَّ، یَقُولُ دَخَلْتُ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِک بِدِمَشْقَ وَهُوَ یَبْکِی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ: لاَ أَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا أَدْرَکْتُ إِلاَّ هَذِهِ الصَّلاَةَ، وَهَذِهِ الصَّلاَةُ قَدْ ضُیِّعَتْ.

زهری می‌گوید : بر انس بن مالک وارد شدم ؛ در حالی‌که گریه می‌کرد ! به او گفتم : چرا گریه می‌کنی ؟ گفت : چیزی از آنچه درک کردم را نمی‌بینم جز نماز راکه آن را نیز تضییع کردند !

صحیح البخاری، ج 1، ص 134، ح 530 ، کتاب مواقیت الصلاة، ب 7 ، باب تَضْیِیعِ الصَّلاَةِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحیح البخاری، ج 1   ص 198، ح507، کِتَاب مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ ، بَاب تَضْیِیعِ الصَّلَاةِ عن وَقْتِهَا ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

حدثنا عُمَرُ بن حَفْصٍ قال حدثنا أبی قال حدثنا الْأَعْمَشُ قال سمعت سَالِمًا قال سمعت أُمَّ الدَّرْدَاءِ تَقُولُ دخل عَلَیَّ أبو الدَّرْدَاءِ وهو مُغْضَبٌ فقلت ما أَغْضَبَکَ فقال والله ما أَعْرِفُ من أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه وسلم شیئا إلا أَنَّهُمْ یُصَلُّونَ جمیعا

به نزد ابودرداء رفتم در حالی که غضب ناک بود ؛ گفتم برای چه خشمگینی ؟ گفت : قسم به خدا از امت پیامبر (ص) چیزی را جز اینکه نماز را به جماعت می‌خوانند نمی‌بینم !

صحیح البخاری، ج 1، ص 159، ح650 ، کتاب الأذان، ب 31 ، باب فَضْلِ صَلاَةِ الْفَجْرِ فِی جَمَاعَة.

صحیح البخاری،  ج 1   ص 232، ح622، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

و در روایت دیگر می‌نویسد:

حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، قَالَ حَدَّثَنَا مَهْدِیٌّ، عَنْ غَیْلاَنَ، عَنْ أَنَس، قَالَ مَا أَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا کَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم. قِیلَ الصَّلاَةُ. قَالَ أَلَیْسَ ضَیَّعْتُمْ مَا ضَیَّعْتُمْ فِیهَا.

از انس روایت شده است که هیچ‌چیزی از آنچه در زمان پیامبر (ص) بود را نمی‌یابم ! به او گفتند : نماز چه ؟ پاسخ داد : آیا در نماز نیز آنچه تضییع کردید رخ نداد ؟

صحیح البخاری، ج 1، ص 134، ح 529 ، کتاب مواقیت الصلاة، ب 7 ، باب تَضْیِیعِ الصَّلاَةِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحیح البخاری،  ج 1   ص 197، ح506، بَاب تَضْیِیعِ الصَّلَاةِ عن وَقْتِهَا ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

و ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:

عَن مُعَاوِیَةَ بن قُرَّةَ ، قَالَ : دَخَلْتُ أنا وَنَفَرٌ مَعِی عَلَى أنسِ بنِ مَالِکٍ ، فَقَالَ : مَا اُمَراؤُکم هؤلاءِ عَلَى شیءٍ مِمَّا کَانَ عَلِیهِ مُحَمَّدٌ وَأَصْحَابُهُ ، إلّا أنّهُم یَزْعَمُونَ أنَّهُم یُصَلُّون ویَصُومُونَ رَمَضَانَ.

از معاویه بن قرة روایت شده است که من و گروهی به نزد انس بن مالک رفتیم ؛ او گفت : امرای شما هیچ چیزی از دین پیامبر (ص) و اصحاب او ندارند ! جز اینکه گمان می‌کنند نماز می‌خوانند و در ماه رمضان روزه می‌گیرند !

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،  ج 4   ص 39، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

نماز امیرمؤمنان (ع)، یادآور نماز رسول خدا (ص):

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:

حدثنا إِسْحَاقُ الْوَاسِطِیُّ قال حدثنا خَالِدٌ عن الْجُرَیْرِیِّ عن أبی الْعَلَاءِ عن مُطَرِّفٍ عن عِمْرَانَ بن حُصَیْنٍ قال صلى مع عَلِیٍّ رضی الله عنه بِالْبَصْرَةِ فقال ذَکَّرَنَا هذا الرَّجُلُ صَلَاةً کنا نُصَلِّیهَا مع رسولِ اللَّهِ ... .

عمران بن حصین گفت : با علی در بصره نماز خواندم ، و گفت : نماز این شخص ما را به یاد نمازی انداخت که با پیامبر (ص) می خواندیم !

صحیح البخاری  ج 1   ص 271، ح751،  بَاب إِتْمَامِ التَّکْبِیرِ فی الرُّکُوعِ

3. چرا لعن یزید را جایز می‌دانید

علمای سنی که یزید را لعنت کرده‌اند

سیوطی

جلال الدین سیوطی می‌نویسد:

وبعث أهل العراق إلى الحسین الرسل والکتب یدعونه إلیهم فخرج من مکة إلى العراق فی عشر ذی الحجة ومعه طائفة من آل بیته رجالا ونساء وصبیانا فکتب یزید إلى والیه بالعراق عبید الله بن زیاد بقتله فوجه إلیه جیشا أربعة آلاف علیهم عمر بن سعد بن أبی وقاص فخذله أهل الکوفة کما هو شأنهم مع أبیه من قبله فلما رهقه السلاح عرض علیهم الاستسلام والرجوع والمضی إلى یزید فیضع یده فی یده فأبوا إلا قتله فقتل وجیء برأسه فی طست حتى وضع بین یدی ابن زیاد لعن الله قاتله وابن زیاد معه ویزید ایضا.

یزید به عبید الله بن زیاد والی و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگیدن با حسین را صادر کرد.... خدا قاتل او را و ابن زیاد را و یزید را لعنت کند !

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)،  تاریخ الخلفاء، ج 1   ص 207، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.

احمد بن حنبل لعن یزید را جایز می‌داند

شبراوی شافعی می‌نویسد :

 

 

 

 

 

امام ابن جوزی گفته است کسی از من در مورد یزید پرسید : گفتم همان‌کارهایی که کرده است برای او کفایت می‌کند ! گفت : آیا جایز است او را لعنت کرد ؟ پاسخ دادم : علمای اهل تقوا از جمله احمد بن حنبل لعن او را جایز دانسته اند ؛ او در مورد یزید چیزی گفته است که از لعن نیز بدتر است !و سپس با سند خویش تا صالح فرزند احمد بن حنبل می نویسد :

به پدرم گفتم : گروهی ما را متهم به دوست داشتن یزید می‌کنند ! گفت : آیا کسی که به خدا ایمان دارد می‌تواند یزید را دوست بدارد ؟! گفتم : چرا او را لعنت نمی‌کنی ؟ گفت ای فرزند آیا دیده‌ای من چیزی را لعنت کنم ؟ اما چرا کسی که خدا او را در قرآن لعنت کرده است لعنت نشود ؟!

گفتم خدا در کجای قرآن یزید را لعنت کرده است ؟

گفت : در آن آیه که گفته است «آیا نزدیک است که اگر قدرت‌مند شدید در زمین فساد کنید ؟ آنها کسانی هستند که خدا آنها را لعنت کرده است و چشم‌هاشان را نابینا ساخته است !»و آیا فسادی بالاتر از کشتن حسین رضی الله عنه است ؟!

ابن تیمیه نیز می‌نویسد :

قال صالح بن أحمد بن حنبل قلت لأبی إن قوما یقولون إنهم یحبون یزید قال یا بنی وهل یحب یزید أحد یؤمن بالله والیوم الآخر فقلت یا أبت فلماذا لا تلعنه قال یا بنی ومتى رأیت أباک یلعن أحدا

صالح بن احمد بن حنبل می‌گوید : به پدرم گفتم : که گروهی می‌گویند ما یزید را دوست داریم ! گفت ای فرزند آیا کسی که به خدا و روز آخر ایمان دارد یزید را دوست می‌دارد ؟!

گفتم پس چرا او را لعنت نمی‌کنی ؟ گفت : آیا پدرت را دیده ای که کسی را لعنت کند؟ (من کسی را لعنت نمی‌کنم و گرنه یزید را نیز لعنت می‌کردم !)

مجموع الفتاوى  ج 3   ص 412 ، اسم المؤلف:  أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مکتبة ابن تیمیة ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی

ابن طیفور

قال لما کان من أمر أبی عبد الله الحسین بن علی علیهما السلام الذی کان وانصرف عمر بن سعد لعنه الله بالنسوة والبقیة من آل محمد صلى الله علیه وسلم وآله ووجههن إلى ابن زیاد لعنه الله فوجههن هذا إلى یزید لعنه الله وغضب علیه فلما مثلوا بین یدیه أمر برأس الحسین علیه السلام فأبرز فی طست فجعل ینکث ثنایاه بقضیب فی یده ...

عمر سعد زنان و باقی‌مانده خاندان اهل بیت را به نزد ابن زیاد لعنه الله فرستاد و او نیز آنان را به نزد یزید لعنه الله فرستاد !

بلاغات النساء  ج 1   ص 187 ، اسم المؤلف:  أبو الفضل أحمد بن أبی طاهر ابن طیفور (المتوفى : 280هـ) الوفاة: 280 ، دار النشر :

ابن جوزی و ابو یعلی و تفتازانی او را لعن کرده اند

وقد جزم بکفره وصرح بلعنه وصرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزی وسبقه القاضی أبو یعلى وقال العلامة التفتازانی : لا نتوقف فی شأنه بل فی إیمانه لعنة الله تعالى وعلى أنصاره وأعوانه

یقین به کفر او پیدا کرده و تصریح به لعن او کرده‌اند گروهی از علما از جمله حافظ السنة ابن جوزی و قبل از او ابویعلی ، و تفتازانی نیز گفته است ، ما در مورد او نیز در بحث ایمان او شکی نداریم ؛ لعنت خدا بر او و یاران و اعوانش !

روح المعانی  ج 26   ص 72 ، اسم المؤلف:  العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت

تفتازانی یزید و طرفداران او را لعنت می‌کند

 

 

 

 

4. مدارک عزاداری شیعیان از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چیست؟

وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا

شیخ صدوقu در کتاب شریف ثواب الأعمال روایتی را نقل می‌کند که سند آن صحیح أعلایی است و ثابت می‌کند که گریه کردن و حتی فریاد زدن در مصیبت اهل البیتo پاداش عظیمی دارد:

أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ:

 دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِp وَهُوَ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَهُوَ یُنَاجِی رَبَّهُ فَیَقُولُ:

یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَةِ وَوَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَحَمَّلَنَا الرِّسَالَةَ وَجَعَلَنَا وَرَثَةَ الْأَنْبِیَاءِ وَخَتَمَ بِنَا الْأُمَمَ السَّالِفَةَ وَخَصَّنَا بِالْوَصِیَّةِ وَأَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَعِلْمَ مَا بَقِیَ وَجَعَلَ‏ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی‏ إِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَلِإِخْوَانِی وَزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ' الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَأَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَرَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَسُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ9 وَإِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَغَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَاکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَاخْلُفْ عَلَى أَهَالِیهِمْ وَأَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَاصْحَبْهُمْ وَاکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَکُلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِکَ وَشَدِیدٍ وَشَرَّ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ وَأَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَمَا آثَرُوا عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَأَبْدَانِهِمْ وَأَهَالِیهِمْ وَقَرَابَاتِهِمْ.

اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا أَعَابُوا عَلَیْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ النُّهُوضِ وَالشُّخُوصِ إِلَیْنَا خِلَافاً عَلَیْهِمْ فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَى قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِp وَارْحَمْ تِلْکَ الْعُیُونَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَاحْتَرَقَتْ لَنَا وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ وَتِلْکَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّیَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ. فَمَا زَالَ یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ وَهُوَ سَاجِد... .

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص94 ـ95، ناشر : منشورات الرضى ـ قم ،الطبعة الثانیة ، 1368هـ ش.

«معاویة بن وهب گوید: بر امام صادقp وارد و آن حضرت مشغول نماز بود؛ منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند، شنیدم که در نمازش با پروردگار راز و نیاز می‌کرد و مى‏گفت:

اى خدائی که ما را احترام ویژه عطا کردی، به ما وعده شفاعت دادى، پیام رسالت را بر عهده ما نهادى، ما را وارثان پیامبران قرار دادى، پیامبرى امّت‏هاى پیشین را با ما به پایان بردى، ما را براى جانشینى و وصایت پیامبر9 انتخاب کردی، دانش پیشینیان و دانش و آیندگان را به ما ارزانى فرمودى، دل‏هاى مردمان را شیفته ما ساختى؛ من و برادرانم و زائران امام حسینp را ببخش، همان‌ها که به خاطر اشتیاق در نیکى به ما و امید به پاداش‏هایى که در دوستى و پیوند با ما نزد توست و براى شادمان نمودن پیامبر تو محمّد9 و پذیرفتن فرمان ما و خشمگین ساختن دشمنان ما دارایى خویش را انفاق نموده و به سوى ما رهسپار شده‏اند و از این انفاقگرى و راهسپارى، خشنودى تو را مى‏جویند.

خداوندا! به راستى دشمنان ما بر درآمدن آنان از وطن خرده‏ مى‏گیرند و این خرده‏گیرى آنان را از راهسپارى به سوى ما باز نداشته است. پس بر رخسارهایى که آفتاب رنگش را دیگرگون ساخته رحم آور و بر این گونه‏ها که بر روى مزار امام حسینp نهاده شده رحم آور و چشم‏ها را که به خاطر محبت به ما اشک از آن جارى شده رحمت کن و این دل‏های را که براى ما بى‏قرارى مى‏کنند و شعله مى‏کشند رحمت کن. خدایا این ناله‏های را که براى ما سر مى‏دهند رحمت کن. خداوندا! این جان‏ها و پیکرها را به تو سپردم تا در روز تشنگى از حوض کوثر سیرابشان نمایى

راوی گوید: امامp پیوسته در سجده این دعا را زمزمه مى‏فرمود...».

بررسی سند روایت:

علی بن الحسین بن بابویه:

قال النجاشی: شیخ القمیین فی عصره ومتقدمهم، وفقیههم، وثقتهم... وقال الشیخ: کان فقیها، جلیلا، ثقة.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج12، ص397ـ 398، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.

«نجاشی می‌گوید: او بزرگ و پیش کسوت مردم قم و فقیه آن‌ها در عصر خود بود و مورد اعتماد آنان به شمار می‌رفت. شیخ طوسی می‌گوید: وی فقیه، گرانقدر و مورد اعتماد بود».

سعد بن عبد الله الأشعری:

قال النجاشی: شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها... وقال الشیخ: جلیل القدر، ثقة.

معجم رجال الحدیث، ج9، ص78، رقم: 5058.

«نجاشی می‌گوید: بزرگ، فقیه و چهره سر شناس  شیعه بود. نجاشی میگوید: گرانقدر و مورد اعتماد بود».

یعقوب بن یزید:

قال النجاشی: وکان ثقة صدوقا... وقال الشیخ: کثیر الروایة، ثقة.

معجم رجال الحدیث، ج21، ص 156، رقم: 13778.

«نجاشی در باره وی میگوید:  مورد اعتماد و بسیار راستگو بود. شیخ میگوید: روایات زیادی از وی نقل شده و مورد اعتماد است».

محمد بن أبی عمیر:

قال النجاشی: جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین... وقال الشیخ: وکان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة، وأنسکهم نسکا، وأورعهم وأعبدهم.

معجم رجال الحدیث، ج15، ص291 ـ 292، رقم: 10043.

«نجاشی میگوید: وی بسیار گرانقدر است و نزد ما و حتی مخالفانش از جایگاه بلند مرتبه-ای برخوردار است. شیخ طوسی میگوید: او در میان شیعه و سنی مورد اعتمادترین، عابد ترین، با تقواترین و زاهدترین مردم است».

معاویة بن وهب البجلی :

قال النجاشی : معاویة بن وهب البجلی ، أبو الحسن: عربی، صمیم، ثقة، حسن الطریقة.

معجم رجال الحدیث ، ج19 ، ص244 ، رقم: 12495.

«نجاشی گفته: معاویه بن وهب، از نژاد عربی خالص ، مورد اعتماد و نیک کردار بود».

 

وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

شیخ محمد بن المشهدی در کتاب شریف المزار کبیر روایتی را با سند صحیح این چنین نقل کرده است:

أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ الْعَالِمُ عِمَادُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ قِرَاءَةً عَلَیْهِ وَأَنَا أَسْمَعُ فِی شُهُورِ سَنَةِ ثَلَاثٍ وَخَمْسِینَ وَخَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ أَبِی عَلِیٍّ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ وَالِدِهِ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنِ ابْنِ قُولَوَیْهِ وَأَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ، فَأَلْفَیْتُهُ کَاسِفَ‏ اللَّوْنِ‏، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَدُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ، فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّ بُکَاؤُکَ لَا أَبْکَى اللَّهُ عَیْنَیْکَ، فَقَالَ لِی: أَ وَ فِی غَفْلَةٍ أَنْتَ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قُتِلَ‏ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ...

فَإِنَّهُ فِی مِثْلِ ذَلِکَ الْوَقْتِ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ تَجَلَّتِ الْهَیْجَاءُ عَنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَانْکَشَفَتِ الْمَلْحَمَةُ عَنْهُمْ، وَمِنْهُمْ فِی الْأَرْضِ ثَلَاثُونَ صَرِیعاً فِی مَوَالِیهِمْ، یَعِزُّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مَصْرَعُهُمْ، وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ قَالَ: وَبَکَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَتَّى اخْضَلَّتْ‏ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ .

المشهدی الحائری، الشیخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی (متوفاى610هـ)، المزار الکبیر، ص473 ـ480، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارک 1419هـ.

«عبد الله بن سنان گوید: من در روز عاشورا خدمت امام جعفر صادقp رسیدم و دیدم که رنگش تغییر نموده و اشکهایش همانند دانه‌های مروارید از چشمان مقدسش فرو می‌ریزد، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا ! براى چه گریانى؟ خدا چشمان تو را گریان نکند!

 فرمود: مگر تو غافلى، آیا نمی‌دانى که حسین بن على '  در چنین روزى به شهادت رسیده است؟... در چنین ساعتی بود که جنگ و جدال از آل رسول دست برداشت و ابتلاء آنان خاتمه یافت. با این که سى جنازه از مردان اهل بیت روى زمین افتاده بود و این مصیبت براى پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله خیلى‏ ناگوار بود. اگر آن روز رسول خدا در دنیا زنده مى‏بود شخصا در عزاى آنان مى‏نشست.

راوى می‌گوید: امام جعفر صادقp به اندازه‌ای گریه کرد که محاسن شریفش به وسیله اشگهایش تر شد».

البته همین روایت در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسیu نیز نقل شده است

الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، مصباح المتهجد ، ص782، ناشر: مؤسسة فقه الشیعة ـ بیروت ، الطبعة الأولى ،1411 هـ ـ 1991م.

 اما از آن‌جایی که این شیخ بزگوار سلسله سند خود را ذکر نکرده، ما آن را از کتاب المزار الکبیر نقل کردیم که تمام سلسله سند را نیز آورده است .

بررسی سند روایت

نویسنده کتاب در مقدمه آن می‌نویسد:

اما بعد ، فانی قد جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات للمشاهد المشرفات ... مما اتصلت به من ثقات الرواة إلى السادات .

المزار - محمد بن جعفر المشهدی - ص 27

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ:

الشیخ الامام عماد الدین محمد بن ابى القاسم بن محمد بن على الطبری الاملی الکجى .

فقیه ، ثقة ، قرأ على الشیخ ابى على بن الشیخ ابى جعفر الطوسى رحمهم الله ، وله تصانیف منها کتاب " الفرج فی الاوقات " و " المخرج بالبینات " " شرح مسائل الذریعة " قرأ علیه الشیخ الامام قطب الدین أبو الحسین الراوندی و روى لنا عنه .

فهرست منتجب الدین - منتجب الدین بن بابویه - ص 107.

الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ المفید الطوسی:

الشیخ الجلیل أبو على الحسن بن الشیخ الجلیل الموفق ابى جعفر محمد بن الحسن الطوسى . فقیه ، ثقة ، عین ، قرء على والده جمیع تصانیفه ، اخبرنا الوالد عنه رحمهم الله.

فهرست منتجب الدین - منتجب الدین بن بابویه - ص46.

علی بن ابراهیم بن هاشم:

او از اساتید شیخ کلینی است، نجاشی در باره او می‌گوید: «علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد».

القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.

رجال النجاشی، ص260؛ معجم رجال الحدیث، ج12، ص212، رقم: 7830.

ابراهیم بن هاشم:

آیت الله العظمی خوئی ایشان را توثیق کرده و می‌نویسد:

أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، ویدل على ذلک عدة أمور:

 1. أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.

2. أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ".

سید بن طاووس، علی بن موسى، فلاح السائل، ص158، بوستان کتاب ـ قم

3. أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا على روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایة عنه، وقبول قوله.

معجم رجال الحدیث، ج1، ص291، رقم: 332.

«به اعتقاد من: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل وجود دارد:

1. علی بن ابراهیم فرزند وی در تفسیر خود روایات زیادی از پدر نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود عهد کرده هر چه در این کتاب می¬آورده، از طریق افراد مورد اعتماد باشد. شرح این موضوع در کتاب «المدخل» مقدمه سوم گذشت.

2. سید بن طاووس ادعا می¬کند که بین عالمان درباره وثاقت او اجماع و اتفاق نظر است؛ وی هنگام ذکر روایتی که  در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد می¬گوید: تمام راویان این حدیث به اتفاق علماء مورد اعتماد هستند.

3. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم منتشر کرد. قمی‌ها نیز به روایات او اعتماد کرده‌اند درحالی که میان قمی‌ها کسانی بودند که در باره روایت سخت‌گیر بودند، اگر در مطمئن بودن وی اندکی شک وجود داشت، تمام قمی‌ها در پذیرش روایت از او اتفاق نظر نداشتند».

محمد بن أبی عمیر:

وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار می‌رود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آن‌ها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند.

نجاشی در باره او می‌گوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالمی گرانقدر و والا مقام است:

جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...

رجال النجاشی، ص32.

و شیخ طوسی می‌گوید: وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است:

وکان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة، وأنسکهم نسکا، وأورعهم وأعبدهم.

الفهرست، ص218؛ معجم رجال الحدیث، ج15، ص291 ـ 292، رقم: 10043.

عبد الله بن سنان

نجاشی در باره او می‌گوید: وی اهل کوفه و از علمای مورد اطمینان ما شیعیان و بسیار گرامی است و هیچ عیبی از آن نمی‌توان جست... بسیاری از علمای ما از وی روایاتی نقل کرده‌اند؛ زیرا نزد بزرگان شیعه، مردی بزرگ و مورد اطمینان به شمار می‌ود:

کوفی، ثقة، من أصحابنا، جلیل لا یطعن علیه فی شئ.... روى هذه الکتب عنه جماعات من أصحابنا لعظمه فی الطائفة، وثقته وجلالته.

رجال النجاشی، ص214.

شیخ طوسی می‌گوید: عبد الله بن سنان مردی مورد اعتماد است.

عبد الله بن سنان، ثقة له کتاب.

الفهرست، ص165؛ معجم رجال الحدیث، ج11، ص224، رقم: 6919.

و در ادامه این دو روایات ، روایات دیگری که با سند صحیح آمده است بدون بررسی سندی بیان می کنیم :

کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین

( 3657 ) 9 - وعنه ، عن أبیه ، عن المفید ، عن ابن قولویه ، عن أبیه ، عن سعد ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسن بن محبوب ، عن أبی محمد الأنصاری ، عن معاویة بن وهب ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) - فی حدیث - قال : کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین ( علیه السلام ) .

امام صادق علیه السلام فرمودند : هرگونه بی‌تابی (یا گریه با صدای بلند) و گریه مکروه است مگر برای حسین علیه السلام

وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 3 ص 282

من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنة .

( 19889 ) 5 - وعن محمد بن موسى بن المتوکل ، عن محمد بن یحیى ، عن محمد بن أحمد ، عن محمد بن الحسین ، عن محمد بن إسماعیل ، عن صالح بن عقبة ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : من أنشد فی الحسین بیتا من الشعر فبکى وأبکى عشرة فله ولهم الجنة ، ومن أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأبکى تسعة فله ولهم الجنة ، فلم یزل حتى قال : من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنة .

جعفر بن محمد بن قولویه فی ( المزار ) عن محمد بن جعفر ، عن محمد بن الحسین مثله ، وعن أبی العباس ، عن محمد بن الحسین وذکر الحدیثین اللذین قبله . وعن محمد بن الحسن ، عن الصفار ، عن محمد بن الحسین وذکر حدیث أبی هارون أیضا مثله.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود : هرکسی که در راه حسین بیت شعری بگوید ، و ده نفر را بگریاند جای همه آنها بهشت است ! و اگر بیت شعری بگوید و 9 نفر را بگریاند جایگاه همه آنها بهشت است ، و آنقدر گفت تا اینکه فرمود :و اگر کسی در مورد حسین بیت شعری را بگوید و خود بگرید ، - و به گمانم فرمود یا خود را به گریه بزند- جایگاه او بهشت است !

وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 14 ص 596

من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

( 19690 ) 1 - أحمد بن محمد البرقی فی ( المحاسن ) عن یعقوب بن یزید ، عن محمد بن أبی عمیر ، عن بکر بن محمد ، عن فضیل بن یسار ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

امام صادق علیه السلام فرمود : اگر یاد ما در نزد شخصی شد و از چشمان او به اندازه بال مگسی اشک بیرون آمد خدا تمام گناهان او را می بخشد حتی اگر به اندازه کف دریاها باشد !

وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 14 ص 500

5. چرا امام حسین علیه السلام خاندان خود را به کربلا برد ؟!

1. اسارت خاندان مقدر الهی بود ، و حضرت برای دفع اتهام فرار و رها کردن خاندان ، آنها را با خود برد  

بسیاری از مشاهیر زمان همچون «محمد حنفیّه»، «عبدالله بن عباس» و ... با بردن اهل بیت همراه امام حسین علیه السلام مخالفت می کردند و به ظاهر، حق با آنها می نمود؛ ولی امام علیه السلام بر این مسئله اصرار داشت که حتماً باید اهل و عیال خود را همراه ببرد، از اینرو در این زمینه فرمود:

مَا أَرَى إِلَّا الْخُرُوجُ بِالْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ

من راهی جز خروج با اهل و فرزندانم را در پیش رو نمی‏بینم.

در جای دیگر فرمود:

فقال : إن جدی ( ص ) أتانی بعدما فارقتک وأنا نائم ، فضمنی إلى صدره وقبل ما بین عینی وقال لی : " یا حسین یا قرة عینی أخرج إلى العراق فالله ( عز وجل ) قد شاء أن یراک قتیلا مخضبا بدمائک " .

فبکى محمد بن الحنفیة بکاء شدیدا فقال : یا أخی إذا کان الحال هکذا فلا معنى لحملک لهؤلاء النسوة .

فقال : قال لی جدی ( ص ) أیضا : " إن الله ( عز وجل ) قد شاء أن یراهن سبایا ، مهتکات ، یساقون فی أسر الذل " وهن أیضا لا یفارقننی ما دمت حیا .

جد من به خوابم آمد و مرا در آغوش گرفت و بین دو چشم مرا بوسید و فرمود : ای حسین ، ای نور چشمم ، به سوی عراق برو که خداوند عز وجل خواسته است که که تو را آغشته به خون ببیند !

محمد بن حنیفه گریست و گفت : ای برادر اگر چنین است پس معنی به همراه بردن این زنان چیست ؟‌

فرمود : جد من به من فرمود : خداوند عز وجل خواسته است که آنان را اسیر و هتک حرمت شده در حالی که اسیر ذلیلان شده اند ببیند و به همین جهت تا من زنده‌ام از من جدا نخواهند شد !

ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی  ج 3  ص 60 ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر

از این روایت چنین برداشت می‌شود که بحث اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام امری حتمی و قطعی و مقدر الهی بوده است و اگر حضرت آنان را به همراه نمی‌برد ، در مدینه یا در مکه به اسارت حکام یزید در می‌آمدند ، و آن زمان ننگ رها کردن زن و فرزند و فرار کردن را به حضرت می‌زدند ، اما با این‌کار راه این طعن بر حضرت بسته شد‌!

2.  مظلوم و غریب بودن اهل‏بیت علیهم السلام در شهر پیامبر صلی الله علیه و آله

روایتی که گذشت به خوبی نشان می دهد که اهل بیت آنقدر مظلوم بودند که حتی در مدینه و در شهر پیامبر (ص) نیز مورد تعرض قرار می‌گرفتند !

3.  جلوگیری از برنامه ایذایی امویان علیه اهل‏بیت علیهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام علیه السلام

اگر در مدینه خاندان حضرت به اسارت گرفته می‌شدند ، از آنان به عنوان ابزاری برای فشار به حضرت استفاده می شد .

4. ارائه الگو به جامعه آن روز مبنی بر لزوم سهیم بودن تمام اعضای خانواده در قیام

این روش یعنی روش مقابله با ظالم در حالی‌که نیروها برابری نمی‌کند ، به عنوان راهکاری برای همه عصور به جهانیان آموخته شد .

5.بیان عملی ضرورت فداکاری در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعی به جامعه بشری

این‌کار نشانگر اهمیت بحث حفظ دین است که حتی اگر تمامی افرادخانواده نیز در این زمینه دچار مشکل شوند باز نباید از حفظ دین و تلاش برای احیای آن دست کشید .

6. نقش آفرینی تک تک افراد خانواده در هر مرحله سنّی

حضور و مشارکت خاندان حضرت در این قیام ، نشانگر این است که هر فردی در هر سنی می تواند در حفظ دین موثر باشد و از خود گذشتگی کند !

7. پیام رسانی

انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر خون و شهادت بود و رهبرى و پرچم دارى بر عهده ایشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچم دارى امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آغاز گردید. آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانیدند و طبل رسوایى حکومت پلید اموى را به صدا درآوردند. و به همین دلیل بود که افراد زیادی در شام ، بعد از شنیدن سخنان امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها ، پی به ماهیت ضد دینی یزید بردند و همین موجبات تزلزل حکومت بنی‌امیه را فراهم کرد .

8.  بی اثر سازی تبلیغات دشمن

با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه دارى که حکومت اموى از زمان معاویه، علیه اهل بیت(ع) - به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود - بى شک اگر بازماندگان امام حسین(ع) به افشاگرى و بیدارسازى نمى پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت هاى وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مى دادند.

اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران اسارت - که کینه توزى سفیهانه یزید چنین فرصتى را براى آنان پیش آورده بود - اجازه چنین تحریف و جنایتى را به دشمنان نداد.

9.  افشاى ماهیت ستمگران حاکم

برخی درباره شهادت حضرت علی اصغر (ع) شبهه افکنی می کنند که چرا امام حسین (ع) او را جلو برد که در نتیجه او را شهید کردند؟ این افراد باید توجه داشته باشند که بُعد دیگر علت حضور خاندان امام، نشان دادن چهره سفّاک، بى رحم و غیرانسانى یزید و حکومت وى بود .

در حادثه کربلا، نه مظلوم نمایى؛ بلکه حقیقت مظلومیت با فداکارى اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالى ترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونه اى که امروز نیز صداى آنان، در وجدان بشریت به گوش مى رسد.
خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم؛ ولى با قساوت بارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لب هاى تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خیمه هاى آنان به آتش کشیده شد و ... حالا دیگر بر همه روشن شد که یزید چه جنایتکاری است.

6. فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چه بود ؟

عزادارى بر حضرت فلسفه هاى سازنده و تربیتى متعددى دارد، از جمله:

ا. حفظ مکتب و شریعت:

زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى، که الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى است.

یعنى احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمى مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوت ها و تربیت کننده و پرورش دهنده روح حماسه و ایثار است.

به عبارت دیگر در شکل یک پیوند روحى راه آنان به جامعه الهام گشته و پیوستگى پایدارى بین پیروان مکتب و رهبران آن برقرار مى سازد و دیگر گذشت قرون و اعصار نمى تواند بین آنان جدایى افکند.

همین مسأله موجب نفوذ ناپذیرى امت از تأثیرات و انحرافات دشمنان مى گردد و مکتب را هم چنان سالم نگه مى دارد و یا تحریفات و اعوجاجات را به حداقل مى رساند.

ب. پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین

عزادارى نوعى پیوند محکم عاطفى با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبیر استاد مطهرى: «گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست».

یعنى این تحول روحانى که در جلسات عزادارى ایجاد مى شود، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم ساخته. و در واقع زمینه را براى حفظ آرمان هاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مى سازد; چنان که امام راحل مى فرمود: ما هر چه داریم از محرم و عاشورا داریم. انقلاب اسلامى ایران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پیروزمند ارتباط مستقیمى با مجالس سوگوارى و عزادارى دارد. و در طول تاریخ نیز شیعیان با همین مجالس عزادارى، توانسته اند هویت جمعى خود را حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ایستادگى کنند.

ج.  پالایش روح و تزکیه نفس:

گریه بر امام حسین(علیه السلام) و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول درونى گشته و به دنبال آن عامل رشد روحانى انسان مى گردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزدیکى آدمى را به خدا فراهم مى سازد.

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

در مجالس عزادارى با توجه به شعار حماسه آفرین امام حسین (علیه السلام)در روز عاشورا که فرمود:

فإنّی لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحیاة مع الظالمین إلا برماً.

تحف العقول ص 245، شرح الأخبار للقاضی النعمان المغربی ج 3 ص 150، مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 224، بحار الأنوار ج 44 ص 192.

مردم از طرفى با انعقاد پیمان ناگسستنى با مظلومى که مرگ در راه عقیده را سعادت و سازش با ستمگر را مایه ننگ مى داند وفادارى خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بى امان با هرگونه مظاهر استبداد اعلام مى کنند.

و همین وفادارى ها است که ملت ها را در برابر طمع استعمار گران بیمه مى کند و راه نفوذ استثمارى را براى همیشه مسدود مى سازد.

و از طرف دیگر نفرت خود را با سیاست اسلام زدایى دودمان ننگین بنى امیه که با نسبت دروغ به پیامبر گرامى احادیثى را در راستاى سرکوبى نهضتها و قیام مردم در برابر حکومت ستمگران، جعل و در میان مردم منتشر ساخته اند، ابراز مى دارند.

و حدیثى را که از قول خلیفه دوم که گفته است :

«فأطع الإمام وإن کان عبداً حبشیّاً ، إن ضربک فاصبر ، وإن أمرک بأمر فاصبر ، وإن حرَمَک فاصبر ، وإن ظلمک فاصبر ، وإن أمرک بأمر ینقص دینک فقل: سمع وطاعة ، دمی دون دینی.

سنن البیهقی: 8/159، المصنف لابن أبی شیبة: 7/737، کنز العمال: 5/778، الدر المنثور: 2/177.

در برابر رهبر جامعه  اگر چه اجنبى هم باشد، فرمانبردار باش، اگر در حق شما ستم روا داشت صبر کنید، اگر دستور ناروا صادر کرد، تحمل نمایید، و اگر شما را از حق مسلم خود محروم ساخت بردبارى کنید، و اگر فرمان ضد دینى داد بدون چون و چرا اجرا نمایید، و دین خود را فداى جان خویش گردانید.

چقدر فرق است میان پیشواى  یک ملتى که مى گوید:

فأطع الإمام... إن ضربک فاصبر ، وإن أمرک بأمر فاصبر ، وإن حرَمَک فاصبر ، وإن ظلمک فاصبر ، وإن أمرک بأمر ینقص دینک فقل : سمع وطاعة ، دمی دون دینی.

و میان رهبر جامعه اى که فریاد مى کند:

 من رأى سلطانا جائرا... یعمل فی عباد الله بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر بقول ولا فعل ، کان حقیقاً على الله أن یدخله مدخله.

و لذا امروز مى بینیم که دشمنان اسلام بویژه امریکا با تمام توان و امکانات به مبارزه با این فرهنگ شورش و قیام در برابر استبداد در آمده ولى سیاستهاى اسلام کشورهاى دیگر را که روحیه سازش با استبداد را از رهبران خویش به ارث برده اند، تأیید مى کند.

ه. وحدت هماهنگى میان امت اسلامى:

یکى از برکات پربار عزادارى و گریه براى حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام)، وحدت و هماهنگى میان اقشار مختلف اسلامى است که در سایه گردهم آیى مردم در ایام سوگوارى حضرت در مساجد و تکایا و در سینه زنى هاى خیابان ها است.

و این گردهم آیى ها، ناله ها و سینه زنى هاى هماهنگ، قلبهاى مردم را با یکدیگر نزدیک نموده و کدورت ها را مرتفع ساخته و باعث یکپارچگى ملت اسلامى مى شود و از جمعیت پراکنده قدرت بزرگ مى سازد و ملت اسلامى را در برابر نفوذ دشمنان بیمه مى کند.

مفتی مصری:سجده شیعیان بر تربت و زمین، سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است+فیلم

مفتی مصری:سجده شیعیان بر تربت و زمین، سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است+فیلم


سجده بر زمین یا آنچه از زمین می روید مانند برگ، سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است. شنیده شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در طول حیات مبارکش جز بر زمین و یا آنچه از زمین روییده بود سجده نکرد.

به گزارش «شیعه نیوز»، یک روحانی سنی مذهب مصری در برنامه ای تلویزیونی بر درست و مستند بودن سجده شیعیان بر تربت و زمین صحه می گذارد و آن را تایید می کند.پاسخ این مفتی به سوال مجری برنامه در این مورد به شرح زیر است:

سجده بر زمین یا آنچه از زمین می روید مانند برگ، سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است. شنیده شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در طول حیات مبارکش جز بر زمین و یا آنچه از زمین روییده بود سجده نکرد.

پس هنگامی که دیدید یک مسلمان شیعه و امامیه بر تربت، و یا زمین سجده میکند و در عبادتش سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) را حفظ می کند، این کار وی امری صحیح است و خرده ای بر وی نیست.

ادتش سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) را حفظ می کند، این کار وی امری صحیح است و خرده ای بر وی نیست.

 

ماجرای جالب شیعه شدن شاعر بلوچ


ماجرای جالب شیعه شدن شاعر بلوچ

خطاب به امام زمان گفتم اگر واقعا حق هستی و زنده، حقانیتت را به من نشان بده وگرنه من مطمئن می‌شوم که کارهایم در تبلیغ علیه شیعیان درست است، برمی‌گردم و تا آنجا که می‌توانم با اشعارم ضد شیعیان و شما تبلیغ می‌کنم.

ماجرای جالب شیعه شدن شاعر بلوچ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ شب گذشته همزمان با سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) عصرشعری در با حضور انجمن فرات تهران و شاعران جوان قم در سالن اجتماعات هتل صادقیه قم برگزار شد.

در این جلسه ابتدا سید مهدی حسینی با تسلیت شهادت امام جعفر صادق (ع) به ضرورت توجه بیشتر شاعران به بیان فضایل و مناقب این امام همام اشاره کرد و از شاعران خواست تا در سروده‌هایشان از امام صادق (ع) بگویند. پس از آن شاعران حاضر در جلسه به شعرخوانی در مدح و مراثی امام صادق (ع) پرداختند و شعرهایشان نذر این امام را قرائت کردند.

قاسم صرافان، جواد هاشمی، محمد رضا شمس، احمد علوی، سید محمد رضا شرافت، محمد غفاری از شاعرانی بودند که به شعرخوانی پرداختند.

اما بخش دیگر  و جالب توجه این جلسه بیان خاطراتی از دو هم وطن بلوچ بود. حمید شیرانی و محمد امین سپاهیان دو میهمان ویژه‌ی این عصر شعر بودند که از تشرف به مذهب تشیع و شرایط زندگی‌شان پس از آن و تبلیغات خود در منطقه برای حاضران سخن گفتند.

محمد امین سپاهیان که شاعران شهر ایرانشهر است و در وصف ائمه معصوم علیهم السلام شعرهایی دارد و علاوه بر این به تبلیغ مذهب تشیع با اشعارش می‌پردازد، در بیان اینکه چه طور شیعه شده است، گفت: سال 85 برای تحقیق درباره شیعیان و دانستن بیشتر درباره اعتقاداتشان به شهر قم آمدم. از بعضی خرافه‌ها درباره اعتقادات شیعیان شنیده بودم و برای اینکه این موارد را با چشمم ببینم به مسجد جمکران و به خصوص چاهی که شنیده بودم مردم نامه‌هایشان را در آن می‌ریزند رفتم.

وی افزود: وقتی به جمکران رسیدم، چیزی از دلم گذشت و خطاب به امام زمان گفتم اگر واقعا حق هستی و زنده، حقانیت شیعیان را به من نشان بده وگرنه من مطمئن می‌شوم که کارهایم در تبلیغ علیه شیعیان درست است، برمی‌گردم و تا آنجا که می‌توانم با اشعارم ضد شیعیان و شما تبلیغ می‌کنم.

این شاعر در ادامه در بیان خاطراتش به آشنایی با فردی در جمکران اشاره کرد که اتفاقا با او درباره اعتقادات شیعیان صحبت می‌کند و به تعدادی از سوال‌هایش پاسخ می‌دهد. بعد با هم به شهر قم بر می‌گردند و برای اقامه نماز به فیضیه می‌روند. پیشنماز نمازی که سپاهیان آن شب به او اقتدا کرد، حجت الاسلام محمدی اشتهاردی بود که در سجده و بین نماز و مغرب و عشاء از دنیا می‌رود و همین اتفاق تاثیر عمیقی در روحیه این شاعر می‌گذارد و آن را نشانه‌ای برای خود می‌بیند و باعث می‌شود بعد از آن به جای تبلیغ و شعر گفتن علیه شیعیان به تحقیق درباره شیعیان بپردازد و سرانجام در همان سال به مذهب تشیع مشرف می‌شود.

محمد امین سپاهیان در بخشی از شعر زیر که خطاب به امام رضا (ع) سروده است، به ماجرای شیعه شدنش اشاره می‌کند:

خوش به حالت ای کبوتر در حرم/ با دعا گشتی رها از دام غم

من رضایت از رضا آموختم/ ای کبوتر در حرم هم سوختم

قرب خاصی با  خدا دارد رضا/ بارگاهی با صفا دارد رضا

این علی موسی الرضا دانی که کیست/هشتمین از جانشینان نبی است

عشق او در قلب هر آزاده است/ او به غربت جان به جانان داده است

ای کبوتر محرم راز منی/خوش به حالت در حرم پر می زنی

ای کبوتر اه جانسوزم ببین/ عاشقی دلداده ام نامم امین

آمدم رازی مرا در سینه است / انعکاس نور از آیینه است

عشق مولایم مرا مجنون کرد/ بامن این افسون گری او چون کرد

راز عشقم را ز گل باید که جست/ آن گل زیبا چنین زارم بکشت

شبنمی از روی گل دیدم که ریخت /عقل من ایمان من از من گریخت

اهل مسجد بودم و عاشق شدم/من به زعم دشمنان فاسق شدم

از بلا نوشان چنین شیدا منم/هم اسیر عشق تو مولا منم

جام من را از بلا پر کر ده اند /نام من بی کربلا حر کرده اند

از غم ای دل بار دیگر جوش کن/ ای کبوتر قصه ام را گوش کن

گر رضا را دشمنان سم داده اند / این همه عاشق به او دل داده اند

جز گلم ای دل مرو همراه کس /لحظه ای ای دل مشو گمراه کس

ای کبوتر آمدم پیش رضا/ تا بخواهم از خدایم این قضا

در قضایم عشق پاکان را نهد/  صدق نیت در عبادت‌ها دهد

من توسل بر امامم می‌کنم/ توبه از سوء کلامم می‌کنم

با رضا دینم سلامت می‌شود/ هم شفیعم در قیامت می‌شود

چند تا سوال داشتم که انشاءالله مولوی های اهل سنت بیایند و پاسخ بنده را بدهند.


چند تا سوال داشتم که انشاءالله مولوی های اهل سنت بیایند و پاسخ بنده را بدهند.


لطفا به این سوالات پاسخ بدهید.ممنون میشیم.

1- صحیح مسلم کتاب  فضائل الصحابه باب فضائل علی بن ابیطالب(ع) آمده:معاویه به سعدابی وقاص دستور داد تا به علی ع فحش بدهد،اما او این کار را نکرد(عکس کتاب) و در  المستدرک حاکم حدیث 4679 هست: که پیغمبر (ص)فرمود: هرکس به علی(ع) فحش بدهد به من فحش داده  است(عکس کتاب).خب ،شما چرا به کسی که به رسول خدا ص فحش می داده،خال المومنین،امیرالمومنین،امیر و ... گفته و او را تکریم می کنید؟


2- در صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه باب فضائل عبدالله بن سلام چنین آمده که: نبی مکرم(ص) به احدی از صحابه، بشارت بهشت نداده است، جز عبدالله بن سلام.(عکس کتاب) شما چرا همه صحابه رو عادل و بهشتی می دانید و می گویید بی چون و چرا در بهشتند؟


3- صحیح بخاری جلد 8، صفحه 127، حدیث 7223،نقل کرده است که پیامبر اکرم  فرمود:یکون إثنا عشر أمیرا ... کلهم من قریش.خلفاء بعد از من، 12 نفر هستند و همه‌شان از قریش هستند. و در صحیح مسلم، جلد 6، صفحه 3، حدیث 4598 هم همین حدیث آمده است.خب ما شیعیان که پیرو سنت نیستیم،شما که اهل سنت! هستید،به ما بگویید،منظور رسول خدا ص از این12 نفر چه کسانی هسند؟


4-صحیح بخاری، ج 1، ص 141، کتاب الصلاة، باب تضییع الصلاة عن وقتها روایتی آمده که:زهری می‏گوید: در دمشق وارد بر انس شدم در حالی که می‏گریست. گفتم: چرا گریه می‏کنی؟ گفت: «لا اعرف شیئا ممّا ادرکت إلاّ هذه الصلاة وهذه الصلاة قد ضیّعت.هر چیزی که از سنت های رسول الله  می دانستم، همه را از بین بردند جز نماز که این نماز هم ضایع و نابود شد...وقتی انس بن مالک خدمتکار رسول خدا می گوید:صحابه سنت رسول الله رو نابود کردند و حتی به نماز هم رحم نکرده اند،چرا شما اینهمه آنان را بزرگ می کنید و رضی الله رضی الله دور اونها می کنید و قربان صدقه آنها می روید؟ پ


5-صحیح بخاری، ج 4، ص 122، فضل الجهاد والسیر، باب إذا قالوا: صبأنا ولم یحسنوا اسلمنا، نقل کرده:زُهری از سالم و او از بدرش نقل می کند که: پیامبر خالد بن ولید را به سوی بنی جذیمه فرستاد. آنها نمی‏توانستند بگویند «اسلمنا» گفتند: «صبانا» خالد شروع به کشتار و اسیر گرفتن کرد و به هر یک از ما اسیری را سپرد و گفت که اسیر خود را بکشید. من گفتم به خدا قسم من اسیر خود را نمی‏کشم و یاران من نیز هیچکدام نباید اسیر خود را بکشند. موضوع را با پیامبر در میان گذاشتیم حضرت دوبار گفت: خدایا! من از آنچه که خالد انجام داد به سوی تو بیزاری می‏جویم.(عکس کتاب)خب،وقتی رسول خدا از عمل یک نفر که چنین جنایتی انجام داده،به سوی خدا بیزاری می جوید،شما چرا به او رضی الله عنه می گویید؟چرا رسول خدا به جای بیزاری جستن از او،رضی الله عنه تعارفش نکرد؟یعنی شما از رسول خدا بهتر می فهمید؟


6- صحیح البخاری: ج 3، ص383، کتاب النکاح، باب الوصاة بالنساء. نقل کرده:«کنّا نتّقی الکلام و الإنبساط إلى نسائنا على عهد النّبیّ صلَّى اللّه‏ علیه و سلَّم، هیبة أن ینزل فینا شیء، فلمّا توفّی النّبیّ صلَّى اللّه‏ علیه و سلَّم تکلّمنا و انبسطنا»..عبداللّه‏ بن عمر مى‏گوید: در زمان پیامبر اکرم از تندخویى، بدرفتارى و کوتاهى در حق همسرانمان مى‏ترسیدیم، زیرا ترس آن را داشتیم که در صورت بدرفتارى با همسرانمان، از سوى خداوند آیه ‏اى در شأن ما نازل شود، اما پس از رحلت پیامبر اکرم رفتار ما با همسرانمان تغییر کرد، (زیرا مطمئن بودیم آیه‏ اى نازل نخواهد شد)(عکس کتاب).کسانی که خودشان اعتراف می کنند که بعد از رحلت رسول خدا به نفاق روی آورده اند،و احکام دین خدا را زیرپا گذاشتند،چرا شما این همه آنها را بزرگ می کنید؟


7- در کتاب «تاریخ المستبصر» نوشته شیبانى (متوفاى 690 هجرى قمرى)آمده که :لأنّ الحنابلة یقولون فیما بینهم: لایکون الحنبلی حنبلیّاً حتّى یبغض علیّاً سویا». هر کس ادعاى پیروى از مذهب حنابله را دارد، باید مقدارى بغض و کینه نسبت به حضرت على رضى ‏الله‏ عنه در دلش وجود داشته باشد.ابن‏ مجاور شیبانى، تاریخ المستبصر: ج 1، ص 101، بنا بر مکتبه شامله(عکس کتاب)مگر خودتان نقل کرده ایید که رسول الله ص فرموده است: علی ع را جز مومن دوست ندارد و جز منافق با او دشمنی و بغض ندارد؟مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیح خود چنین می گوید :قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلی الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ.علی علیه السلام می فرماید : قسم به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید این عهدی است که پیامبر با من فرمود : دوست نمی دارد تو را جز مومن و دشمن نمی دارد تو را جز منافق .(صحیح مسلم ، ج 1 ص 86 رقم .78 .این رو بفرمایید توضیح بدید!


8-در منابع متعدد اهل سنت چنین آمده که: عایشه می گفت: به خدا قسم همچون زنى که از هووى خویش نفرت دارد، از على نفرت داشتم.«واللّه‏ ما کان بینی و بین علیّ فی القدیم إلاّ ما یکون بین المرأة و أحمائها».طبرى، تاریخ الأمم و الملوک: ج 3، ص 60 ـ 61، حوادث سال 36و ابن‏ کثیر، البدایة و النهایة: ج 7، ص 257، حوادث سال 36 و ابن‏ اثیر جزرى، الکامل فی التاریخ: ج  2، ص 348، حوادث سال 36(عکس کتاب ها)مگر رسول الله ص نفرموده است: علی ع را جز مومن دوست ندارد و جز منافق با او دشمنی و بغض ندارد؟قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلی الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ.علی علیه السلام می فرماید : قسم به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید این عهدی است که پیامبر با من فرمود : دوست نمی دارد تو را جز مومن و دشمن نمی دارد تو را جز منافق .(صحیح مسلم ، ج 1 ص 86 رقم .78


9-علمای شما یک بار درست و حسابی قضیه وهابیت رو برای ما روشن نکردند که آیا اونها رو فرقه ضاله می دونند یا نه!! بلکه همیشه میگن:چیزی به نام وهابیت وجود  نداره...باشه آقا قبول ...بن باز،مفتی سابق عربستان گفته:حق این است که گنبد رسول الله ص خضراء باید ویران شود(عکس سایت بن باز)خب چه کسی  این گنبد رو ساخته؟ ساخت حرم و گنبد،بالاخره بدعت و شرک هست یا نه ؟! خب کی اون رو ساخته؟ ما یا شما؟آیا قبول می کنید که گذشتگان شما بر شرک و بدعت مرده اند؟


10- صحیح بخاری  مسلم نقل کرده اند که:رسول خدا فرموده:موقع صلوات،بر من و ال من باید صلوات بفرستید «قیل یا رسول الله! اما السلام علیک فقد عرفناه، فکیف الصلاة علیک، قال(ص) قولوا: اللهم صل علی محمد و علی آل محمد، کما صلّیت علی آل ابراهیم.صحابه به رسول خدا گفتند:ما بلدیم که به شما سلام کنیم،به ما بگویید چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟فرمود:بگویید اللهم صل علی محمد و علی ال محمد../صحیح البخاری ج 3، ص280، کتاب التفسیر، باب10، حدیث 4797 و ج4، ص164، کتاب الدعوات حدیث 6358 و ...خب شما بفرمایید بگویید:چرا علمای شما در صلوات فرستادن می گویند: صل الله علیه و سلم؟! چرا ننگشان می آید بر آل محمد صلوات بفرستند؟ بالاخره شما پیرو سنت کی هستید؟


11-ابن تیمیه که سایتهای شما از اون به شیخ الاسلام تعبیر می کنند،با اون همه دشمنی و بغضش با اهل بیت در منهاج السنه خودش می گوید: جعفر بن محمد(امام صادق ع) یکی از ائمه دین است به اتفاق همه علمای اهل سنت.ابن‏ تیمیّه در این رابطه مى‏نویسد:«فإنّ جعفر بن محمد من أئمة الدین باتفاق أهل السنة».منهاج السنه ج2ص245.(عکس کتاب). خب پس چرا در فقه اهل سنت،به نظرات و آرا امام صادق ع ،استناد نشده؟


12- اهل سنت در منابع متعدد خود،آورده اند که رسول خدا ص به امیرالمومنین علی ع،فرمود: علی بن ابیطالب،صدیق اکبر است و او فاروق این امت است!«هذا أوّل من آمن بی و أوّل من یصافحنی یوم القیامة و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الأمّة یفرق بین الحق و الباطل»«به درستی که علی اول کسی است که به من ایمان آورده و اول کسی است که روز قیامت با من مصافحه می کند. و این علی، صدیق و راستگوی بزرگ است و او فاروق این امت است که حق و باطل را جدا می کند.المعجم الکبیر، ج 6، ص269؛ مناقب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، ج 1، ص267؛ مجمع الزواید، ج 8، ص102؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص41(عکس کتاب ها) خب شما به چه دلیل به ابوبکر و عمر،صدیق و فاروق می گویید؟


13- طبق فتواى ابوحنیفه(امام اهل سنت) اگر شخصى زنى را براى زنا کردن اجاره کند، زنا شمرده نمى‏شود و حد زنا ندارد..«قد ذهب إلى هذا أبوحنیفة و لم‏یر الزنا إلاّ ما کان مطارفة و أمّا ما کان فیه عطاء أو استئجار فلیس زنا و لا حدّ فیه».ابن‏ حزم، المحلى: ج 11، ص 250، مسأله 2213..(عکس کتاب)خب با این حساب مشکل خانه های فساد که در آن زنا میکنند چه هست؟اونها هم زنا می کنند و پولش رو می دهند!! ابوحنیفه امام شما،این فتوا را طبق کدام ایه و سنت و کدام عقل  داده است؟


14-طبری مورخ معروف اهل سنت عقیده داشت که احمدبن حنبل امام اهل سنت فقط ناقل احادیث بوده و اصلا فقیه نبوده است!!ابن‏ اثیر جزرى در تاریخ خود مى‏نویسد:«أنّ الطبری جمع کتاباً ذکر فیه اختلاف الفقهاء، لم‏یصنف مثله، و لم‏یذکر فیه أحمد بن حنبل. فقیل له فی ذلک، فقال: لم‏یکن فقیهاً، و إنّما کان محدثاً، فاشتدّ ذلک على الحنابلة و کانوا لایحصون کثرة ببغداد، فشغبوا علیه». طبرى کتابى نوشته و اختلاف نظر فقها در مسائل مختلف را در آن جمع‏آورى کرد، اما چون احمد بن حنبل را فقیه نمى‏دانست، هیچ اشاره‏ اى به نظرات احمد بن حنبل نکرد. هنگامى که علت این کار را از وى پرسیدند، پاسخ داد: به نظر من احمد بن حنبل فقیه نبود، بلکه صرفا یک محدث و ناقل حدیث بود.حنابله بغداد از موضع و نظر طبرى درباره احمد بن حنبل ناراحت شدند و او را مورد آزار و اذیت قرار دادند.ابن ‏اثیر جزرى، الکامل فی التاریخ: ج 7 ص 9، حوادث سال 310 هجرى قمرى، ذکر وفاة محمد بن جریر الطبری.دارالکتب العلمیه(عکس کتاب)+ (مطلب کامل و عکس های بیشتر)اگر این این طور است که احمد بن حنبل فقیه نبوده، چرا آقایان اهل سنت و  وهابیون تکفیری این شخص را امام خود می دانند و در مسائل فقهی از او پیروی می کنند؟


15- رسول خدا به علی فرمود:أنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی »تو ای علی ،خلیفه بعد از من بر تمام مومنین هستی.السنة ، اسم المؤلف:  عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی الوفاة: 287 ، ج 2 ص 565 ، دار النشر : المکتب الإسلامی - بیروت - 1400 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد ناصر الدین الألبانی .البانی هم ذیل این روایت گفته: روایت حسن است(عکس کتاب)+(مطلب کاملتر و عکس های بیشتر)رسول خدا فرموده: علی خلیفه بعد از من بر کل مومنین است.و البانی هم مهر تایید به این حدیث زده و هیچ راه فراری ندارید...چرا قبول نمی کنید؟


16-پرستش قاطر از نظر ابوحنیفه،به قصد تقرب به خدا،هیچ اشکالی ندارد!! این مطلب را ابن حبان در المجروحین ج2 ص 413 چاب عربستان سعودی شماره 1125 شرح حال ابوحنیفه آورده است.دقت کنید:أخبرنا الثقفى قال: حدثنا أحمد بن الولید الکرخی قال: حدثنا الحسن بن الصباح قال: حدثنا محفوظ بن أبى ثوبة قال: حدثنى ابن أبى مسهر قال: حدثنا یحیى ابن حمزة وسعید بن عبد العزیز قالا: سمعنا أبا حنیفة یقول: لو أن رجلا عبد هذا البغل تقربا بذلک إلى الله جل وعلا لم أر بذلک بأسا.(عکس کتاب) خب ابوحنیفه طبق کدام ایه و سنت این فتوا را داده؟


17- در المصنف عبدرزاق  از زبان جناب عمر چنین آمده است:والله ما شککت منذ اسلمت  الا یومئذ... به خدا قسم هیچ روزی مثل امروز صلح حدیبیه،(در نبوت محمد) شک نکرده بودم.المصنف عبدالرزاق ج5 ص 339(عکس کتاب)دیگر منابع:صحیح ابن حبان ج 11 ص224- موسسه الرساله.المعجم الکبیر ج 20 ص 14- مکتبه ابن تیمیه.الدر المنثور ج6 ص77- دارالمعرفه.تاریخ مدینه دمشق ج 57 ص 229- دارالفکراهل سنت بفرمایید پاسخ بدید،این شخصی که تا این حد ایمان ضعیفی داشته که با هر بگو مگویی،به نبوت حضرت محمد ص شک می کرده،چرا اینقدر او را بالا برده ایید؟


18-منابع بزرگان شما نقل کرده اند:اهل کتاب(یهود) اولین کسانی بودند که عمر بن خطاب را فاروق نامیدند!محمد بن سعد در الطبقات الکبرى (الکبیر) در صفحه 250  می نویسد :قال بن شهاب بلغنا أن أهل الکتاب کانوا أول من قال لعمر الفاروق وکان المسلمون یأثرون ذلک من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم ذکر من ذلک شیئا .ابن شهاب گوید : این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آن‌ها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند  و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است(عکس کتاب) .منابع دیگر شما:کتاب معتبر البدایة والنهایة جلد 7 صفحه 150  (بنابر مکتبه شامله)(عکس کتاب) شما که به پیروی از یهودی ها،به عمر می گویید: فاروق فاروق،دیگر چرا خودتان را اهل سنت پیامبر ص می دانید و اسم خودتان را گذاشته ایید:اهل سنت؟!!! اگر بگویید:اهل یهود،بهتر و بیشتر به شما نمی آید؟

19-.در صحیح بخاری شما در چندجا هست که همه انصار و گروهی از مهاجرین از جمله برادر رسول الله علی بن ابیطالب علیه السلام و زبیر و همراهان آنان،با خلافت ابوبکر مخالف بودند.دقت کنید:..6328 - حِینَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا ...هنگام رحلت رسول خدا ـ صلى الله علیه (و آله)سلّم ـ أنصار با ما مخالف بوده و مخالفت کردند، و همگى در سقیفه بنى ساعده گِرد هم آمده، و حضرت على و زبیر و همراهان آنان نیز با ما مخالف بودند...صحیح بخاری ج4 ص258 چاپ المکتبه السلفیه قاهره (عکس کتاب) اینکه شما می گویید:همه مردم به اتفاق و با رضایت کامل،با ابوبکر بیعت کرده اند،آیا این یک دروغ نیست؟اگر دروغ نیست،پس چیست؟

20- در صحیح بخاری و مسلم (صحیح ترین کتب اهل سنت بعد از قرآن) آمده است که عایشه به دیگر زنان رسول الله ص فحش می داده است:

...فَأَرْسَلْنَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنْشُدْنَکَ اللَّهَ الْعَدْلَ فی بِنْتِ بن أبی قُحَافَةَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتى تَنَاوَلَتْ عَائِشَةَ وَهِیَ قَاعِدَةٌ فَسَبَّتْهَا حتى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَیَنْظُرُ إلى عَائِشَةَ هل تَکَلَّمُ؟ قال: فَتَکَلَّمَتْ عَائِشَةُ تَرُدُّ على زَیْنَبَ حتى أَسْکَتَتْهَا قالت فَنَظَرَ النبی صلى الله علیه وسلم إلى عَائِشَةَ وقال إِنَّهَا بِنْتُ أبی بَکْرٍصحیح البخاری  ج 2   ص 231 ش 2581 کتاب الهبة بَاب من أَهْدَى إلى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ.همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله) زینب بنت جحش (همسر پیامبر) را فرستادند .او به نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمده و به درشتی سخن گفت ! و افزود که زنان تو از تو می‌خواهند که عدالت را بین زنان اجرا کنی ! و صدای خویش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوی عائشه متوجه کرده در حالی که او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد ! و کار را به جایی رساند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عائشه نگاه کرده و فرمودند : آیا پاسخ می‌دهی ؟عائشه آن‌قدر پاسخ ناسزاهای  زینب را داد که او مجبور به سکوت کرد !پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عائشه نگاه کرده و فرمودند : او دختر ابوبکر است !!! (عکس کتاب)واینجا

ابن حجر عسقلانی هم بعد از نقل روایت می‌نویسد :لکن روى النسائی وابن ماجة مختصرا من طریق عبد الله البهی عن عروة عن عائشة قالت دخلت على زینب بنت جحش فسبتنی فردعها النبی صلى الله علیه وسلم فأبت فقال سبیها فسببتها حتى جف ریقها فی فمها.فتح الباری ج 5 ص 152.نسائی و ابن ماجه از عائشه نقل کرده‌اند که گفته است: نزد زینب رفته بودم که وی مرا ناسزا گفت ، با این که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) او را نهی کرد ولی او دست برنداشت.حضرت به من فرمود : تو هم او را ناسزا بگو! من آن چنان او را ناسزا گفتم که آب دهن او در گلویش خشک شد.!!

یا ابن سعد در طبقات کبری آورده است :أخبرنا محمد بن عمر أخبرنا محمد بن عبد الله بن جعفر عن بن أبی عون قال قالت عائشة کنت أستب أنا وصفیة فسببت أباها فسبت أبی وسمعه رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال یا صفیة تسبین أبا بکر یا صفیة تسبین أبا بکرالطبقات الکبرى  ج 10   ص 79 ، مکتبه خانجی.قاهره عائشه گفته است که من و صفیه به یکدیگر دشنام می‌دادیم ! من به پدر او دشنام دادم ؛ او نیز به پدر من دشنام داد ! رسول خدا (صلى الله علیه وآله) سخن او را شنیده و فرمودند : ای صفیه ! به ابوبکر دشنام می‌دهی‌؟! (عکس کتاب)مطلب کامل تر در اینجـــــــــــــا
 این رو بفرمایید توضیح بدید.

21- اهل سنت نقل کرده اند که:هرکس بغض ابوبکر و عمر را داشته باشد،فرشتگان آسمان او را لعن می کنند...إن فی السماء الدنیا ثمانین ألف ملک یستغفرون الله عز وجل لمن أحب أبا بکر وعمر وفی السماء الثانیة ثمانین ألف ملک یلعنون من أبغض أبا بکر وعمر ...در آسمان دوم هشتاد هزار ملک هستند که لعن می کنند کسانی را که غضب دارند به ابوبکر و عمر .الکامل عبد الله بن عدی  ج 2 ص 341 دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان.تاریخ بغداد  ج 7  ص 395  وهذا الإسناد صحیح ورجاله کلهم ثقات و تاریخ مدینة دمشق ج 30 ص 148 دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان و... مطلب کامل تر در اینجا

اما یکی از آن کسانی که بغض ابوبکر و عمر را داشته است،سرور زنان اهل بهشت،صدیقه کبری حضرت فاطمه(س) هست. فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ. فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر غضبناک شد و از وى روى گردان شد و این غضب ادامه داشت تا از دنیا رفت.صحیح بخاری کتاب ابواب خمس.باب فرض الخمس...وعاشت بعد النبی صلى الله علیه وسلم ستة أشهر فلما توفیت دفنها زوجها على لیلا ولم یؤذن بها أبا بکر وصلى علیها...حضرت فاطمه س،تا 6 ماه بعد از پیغمبر زنده بود،وقتی از دنیا رفت،شوهر او،علی علیه السلام،شبانه او را دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد،و خودش بر فاطمه س نماز خواند.بخاری ج5ص83 کتاب المغازی،باب غزوه خیبرحال سوالی که علمای مکتب سقیفه باید پاسخ بدهند این است که: آیا فرشتگان،سرور زنان اهل بهشت را لعن و نفرین می کنند؟

22-ابن کثیر،عالم بزرگ اهل سنت در کتاب معتبر البدایه و النهایه می گوید:اکثر پادشاهان و امیران و تاجران و عوام و کاتبان و فقیهان و قاضیان اهل سنت،گرفتار عمل قوم لوط هستند...وهی فاحشة اللواط التی قد ابتلى بها غالب الملوک والأمراء والتجار والعوام والکتاب والفقهاء والقضاة ونحوهم إلا من عصم الله منهم این کار ، لواط است که اکثر پادشاهان و امیران و تاجران و عوام و کاتبان و فقیهان و قاضیان و امثال آنها به آن گرفتار شده‌اند ، جز گروهی که خداوند آنها را حفظ کرد ! البدایه و النهایه ج7 ص2461 دارصادر بیروت عکس کتاب و مطلب کامل تر در اینجا

آیا این حقیقت دارد؟بفرماید پاسخ بدید.

23-در منابع معتبر اهل سنت،از جمله عمده القاری شرح صحیح بخاری،آمده است که عمربن الخطاب دستور داد که کسی حق ندارد اسم فرزند خود را محمد ـــ ص ـــ بگذارد،و هرکس هم اسمش محمد هست،باید آنرا تغییر دهد...وکان عمر رضی الله تعالى عنه کتب إلى أهل الکوفة لا تسموا أحدا باسم نبی وأمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبنائهم المسمین بمحمد حتى ذکر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم فی ذلک فترکهم...عمر به اهل کوفه نامه نوشت که هیچ کس نامش را همنام پیامبر نگذارد و به مردم مدینه امر می کرد که هر کس نامش به نام محمد است باید نامش را تغییر بدهد.عمده القاری شرح صحیح بخاری ج15 ص54 دارالکتب العلیمه کتاب خمس  مطلب کامل تر در اینجا

چه ننگی در اسم پیغمبر خداص بوده که خلیفه دستور داده کسی حق ندارد اسمش را محمد بگذارد؟

24-در صحیحترین منبع حدیثی اهل سنت یعنی صحیح بخاری روایتی آمده که در آن گفته شده:خداوند به دو نفر می خندد...

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یُوسُفَ أَخْبَرَنَا مَالِکٌ عَنْ أَبِی الزِّنَادِ عَنْ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ یَضْحَکُ اللَّهُ إِلَى رَجُلَیْنِ یَقْتُلُ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ یَدْخُلَانِ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُ هَذَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلُ ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَى الْقَاتِلِ فَیُسْتَشْهَدُ.خدا به دو نفر می‏خندد: یکى کسى است که در راه خدا جهاد می‏کند و شهید می‏شود و دیگرى قاتل او که بعدا مسلمان شده و شهید می‏شود و هر دو به بهشت می‏روند.صحیح بخارى، کتاب الجهاد والسیر، باب الکافر یقتل المسلم مطلب کامل تر دراینجا 

میشه بفرمایید کجای این مطلب خنده دار است که خدا می خندد؟اصلا وقتی قرآن میفرماید:خداوند مثل و مانند ندارد،چطور شما میگویید می خنند؟آیا مطمئنید هرکس از صحیح بخاری پیروی کند،سعادت می یابد؟

25-وهابی‌ها ، شیعیان را به خاطر توسل به انبیاء و اولیای الهی مشرک می‌دانند و این کار را قبر پرستی می‌دانند؛ اما بنابر منابع معتبر اهل سنت،اگر توسل به قبر شرک باشد؛ اولین کسی که مشرک می‌شود، عائشه دختر ابوبکر است...

دارمی در سنن خود می‌نویسد:بَاب ما أَکْرَمَ الله تَعَالَى نَبِیَّهُ صلى الله علیه وسلم بَعْدَ مَوْتِهِ 93 -  حدثنا أبو النُّعْمَانِ ثنا سَعِیدُ بن زَیْدٍ ثنا عَمْرُو بن مَالِکٍ النُّکْرِیُّ حدثنا أبو الْجَوْزَاءِ أَوْسُ بن عبد اللَّهِ قال قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ قَحْطًا شَدِیدًا فَشَکَوْا إلى عَائِشَةَ فقالت: انْظُرُوا قَبْرَ النبی صلى الله علیه وسلم فَاجْعَلُوا منه کووا إلى السَّمَاءِ حتى لَا یَکُونَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ قال فَفَعَلُوا فَمُطِرْنَا مَطَرًا حتى نَبَتَ الْعُشْبُ وَسَمِنَتْ الْإِبِلُ حتى تَفَتَّقَتْ من الشَّحْمِ فَسُمِّیَ عَامَ الْفَتْقِ.

باب کرامت‌هایی که خداوند به پیامبرش بعد از وفات آن حضرت داده است:اوس بن عبد الله می‌گوید : مردم مدینه دچار قحطی شدیدی شدند؛ پس به عائشه شکایت کردند، عائشه گفت: به قبر رسول خدا (ص) رو بیاورید، و پنجره‌هایی از آن به سوی آسمان بگشایید؛ به طوری که بین قبر آن حضرت و آسمان سقفی نباشد. راوی گوید: مردم همین کار را انجام دادند ؛ پس باران فراوانی بارید؛ تا جایی که گیاهان رویید و شترها آن قدر چاق شدند که از شدت چربی ترک برداشتند، به حدی که آن سال را سال ترکیدن نامیدند .سنن الدارمی ، ج 1، ص227،دار المغنی للنشر والتوزیع مطلب کامل تر در اینجا آیا اهل سنت و  وهابی‌ها حاضرند عائشه را قبر پرست و مشرک معرفی کنند؟

26-ابن تیمیه آورده است:ابن عباس از رسول الله نقل می کند که:رأیت ربّی عزّ وجلّ، شابّ أمرد وفرده جعد قطط، فی روضه خضرا...خداوند را به صورت نوجوانى دیدم که هنوز موى صورتش در نیامده، سرش پرمو، پیچ پیچ (فرفرى) …بیان التلبیس الجهمیه ج7ص290 عکس کتاب  و مطلب کامل تر

اگر این مطلب درست هست که خدا موهایش فرفری است،پس قرآن اشتباه کرده که گفته:خدا مثل و مانند ندارد.درسته؟ اگر هم ابن تیمیه کذاب تشریف دارند،چرا علمای اهل سنت و سایت های ایشان،یک کذاب را شیخ الاسلام خطاب می کنند؟

27 -در صحیح بخارى و دیگر صحاح اهل سنت آمده است که عائشه، حتى دوست نداشت که نام امیرمؤمنان ع را ببرد!! دقت کنید:2588- حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ أَخْبَرَنِى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِىُّ - صلى الله علیه وسلم - وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِى بَیْتِى فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ فَقَالَ لِى وَهَلْ تَدْرِى مَنِ الرَّجُلُ الَّذِى لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ.عبید الله بن عباس از عائشه نقل کرده است که: وقتى بیمارى رسول خدا (ص) شدت گرفت، از همسرانش اجازه گرفت که در خانه من دوران نقاهت را بگذراند و آن‌ها اجازه دادند؛ پس در حالى که پاهاى حضرت بر زمین کشیده مى‌شد، و دو مرد که یکى از آن‌ها عباس و دیگرى مردى دیگرى بود، خارج شد..عبید الله گفت: من سخن عائشه را براى ابن عباس نقل کردم؛ پس ابن عباس گفت: آیا مى‌دانى آن مردى که عائشه نامش را نبرد چه کسى بود؟ گفتم خیر. گفت: او على بن أبى طالب بود.صحیح بخاری ج2 ص234 المطبعه السلفیه عکس کتاب و مطلب کامل تر

سوال:وقتی عایشه،از بردن اسم برادر رسول خداص و داماد او،نفرت داشته و بدش می آمده،چرا شما می گویید که بین او و علی ع هیچ کدورتی نبوده و حتی جنگ جمل را هم تعدادی فتنه گر آغاز کرده و  عایشه فقط برای سیزده به در به بصره رفته است؟

28-در کتاب صحیح بخاری(صحیح ترین کتاب بعد از قرآن در نزد اهل سنت) روایت جالبی هست که نشان می دهد خداوند،بند تمبان دارد.امیدوارم بدون تعصب مطالعه بفرمایید

4830  -  حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ قَالَ حَدَّثَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی مُزَرِّدٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهُ قَامَتْ الرَّحِمُ فَأَخَذَتْ بِحَقْوِ الرَّحْمَنِ فَقَالَ لَهُ مَهْ قَالَتْ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنْ الْقَطِیعَةِ قَالَ أَلَا تَرْضَیْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَکِ وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَکِ قَالَتْ بَلَى یَا رَبِّ قَالَ فَذَاکِ...  از پیامبر روایت شده: وقتی خدا  همه خلق را آفرید . رحم بلند شد و ایستاد و محکم بند تمبان خدا گرفت! و خدا به او گفت: که چرا بند تمبان مرا گرفتی!؟ رحم گفت: من از قطع رحم به تو پناه میبرم.خدا به او میگوید: آیا راضی نیستی که هرکه قطع رحم کند من با او قطع میکنم ؟ رحم گفت: راضی شدم و بند تمبان خدا را رها کرد.صحیح بخاری ج3ص292 مکتبه سلفیه کتاب التفسیر سوره محمدص آیه (( وتقطعوا ارحامکم)) عکس کتاب و مطلب کامل تر مطمئنید این توحید،همان توحید محمد رسول الله ص هست؟

29-ابوالقاسم اصفهانى این مطلب را از زبان رسول خدا ص نقل کرده‌:وقال : النساء شر کلهن وشر ما فیهن قلة الاستغناء عنهن  .پیامبر ص فرمودند: زن همه اش شر است و بدتر از آن اینکه بى‌نیازى از آنها کم است.محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء، ج2 ص 218 دارمکتبه الحیاه یا

امام شافعی زنان را شیطان می دانستلغنا أن الشافعی رأى امرأة فقال :إن النساء شیاطین خلقن لنا * نعوذ بالله من شر الشیاطین/ فقالت :إن النساء ریاحین خلقن لکم * وکلکم یشتهی شم الریاحی.از شافعى چنین رسیده که زنى را دید سپس گفت : زنان شیطان هایى هستند که براى ما مردان خلق شده ، خدایا ما از شر شیاطین به تو پناه مى‌بریم .زن نیز در جواب وى گفت : زنان گل و ریحان‌اند که براى شما مردان خلق شده‌اند ، در حالیکه شما مردان همه عاشق بوى گل و ریحان هستید .الأسنوی الأموی طبقات الشافعیة، ج1 ، ص298،

یا زن، سگ سیاه و الاغ نماز را باطل می‌کنند حدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ حدثنا إسماعیل بن عُلَیَّةَ ح قال وحدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ حدثنا إسماعیل بن إبراهیم عن یُونُسَ عن حُمَیْدِ بن هِلَالٍ عن عبد اللَّهِ بن الصَّامِتِ عن أبی ذَرٍّ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إذا قام أحدکم یُصَلِّی فإنه یَسْتُرُهُ إذا کان بین یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فإذا لم یَکُنْ بین یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فإنه یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْحِمَارُ وَالْمَرْأَةُ وَالْکَلْبُ الْأَسْوَدُ  .پیامبر ص فرمودند : زمانى که یکى از شما براى نماز ایستاد اگر در جلویش چیزى مثل عصا بود نمازش را مى‌پوشاند زمانى که بین او دستانش امثال عصا نبود پس در این هنگام نمازش را الاغ ، زن و سگ سیاه باطل مى‌کند  .صحیح مسلم، ج1، ص232 کتاب الصلاه باب قدر ما یستر المصلی مطلب کامل تر با عکس کتاب ها

آیا این توهین به مقام زن نیست؟

30-  با سند‌ معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است که رسول خداص، قرآن و اهل بیت ص را جانشین(خلیفه) بعد از خود معرفی کرده اند.(دقت کنید که رسول الله ص آنها را خلیفه بعد از خود معرفی کرده)
«إِنِّی تَرَکْتُ فِیکُمُ الْخَلِیفَتَیْنِ کَامِلَتَیْنِ: کِتَابَ اللَّهِ، وَعِتْرَتِی، وَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»من در میان شما دو جانشین می‌گذارم که کامل هستند، کتاب خدا و عترت من، آن دو از همدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
آلبانی،او که علمای اهل سنت از او با عنوان بخارى دوران یاد کرده‌اند، این روایت را «صحیح» دانسته است:ناصر الدین البانى اگر روایتی را صحیح بداند،یعنی تمام پل ها را رد کرده است. إنی تارک فیکم خلیفتین : کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الأرض و عترتی أهل بیتی و إنهما لن یتفرقا حتى یردا علی الحوض( حم طب ) عن زید بن ثابت .( صحیح )ألبانی،صحیح جامع الصغیر وزیادته، ج1، ص482، ح2457 المکتب الإسلامی . عکس کتاب  و مطلب کامل تر

سوال:آقایون مولوی ،آیا رسول الله ص باید بیاید درب خانه تک تک شما را بزند و به شما رو بندازد تا قبول کنید؟چرا این روایت صحیح را از رسول الله ص قبول نمیکنید؟آیا جوابی هم برای خدا آماده کرده ایید؟اصلا نکنه آلبانی کذاب تشریف دارند که گفته روایت صحیح است و ما نمیدانیم؟

31- ای علمای اهل سنت،شما ادعای محبت اهل بیت(ع)را دارید،سوال اینجاست،آیا اینکه عمربن سعد لعنه الله علیه،قاتل اما حسین(ع)نوه پیامبر خداص را فردی ثقه می دانید،این نشان دهنده آن نیست که شما دراین محبت خود به اهل بیت ع،دروغگو تشریف دارید؟.( 1343 ) عمر بن سعد بن أبی وقاص مدنی ثقة کان یروی عن أبیه أحادیث وروى الناس عنه وهو الذی قتل الحسین معرفة الثقات العجلی ج2 ص167 و تهذیب الکمال المزی ج21 ص357 و تهذیب التهذیب ج7 ص 396 تصویرکتاب

32- ای علمای اهل سنت،شما در ماه رمضان جمع می شوید و شب ها نمازی به جماعت میخوانید که اسمش را هم تراویح گذاشته ایید!جالب این جاست که مخترع این نماز،یعنی عمر،می گوید:بابا این نماز،بدعت هست!آقای عینی هم در عمده القاری شرح صحیح بخاری میگوید:عمر بن خطاب، نماز تراویح را بدعت خواند؛ زیرا رسول الله (صلی الله علیه و سلم) هم‌چنین سنتی نداشته است و هم‌چنین در زمان أبوبکر هم نبوده است.إنما دعاها بدعة، لأن رسول الله صلی الله علیه و سلم لم یسنها لهم و لا کانت فی زمن أبی بکر رضی الله تعالی عنه. عمدة القاری للعینی، ج11، ص126 .حال سوال اینجاست:ای اهل سنت،شما را چه شده! آیا شما را برق گرفته؟چه شده که این چنین ،بدعت را پذیرفته و به آن عمل میکنید؟

متن روایت بدعت تراویح در بخاری:عن عبد الرحمن بن عبد القاری أنه قال: خرجت مع عمر بن الخطاب رضی الله عنه لیلة فی رمضان إلی المسجد، فإذا الناس أوزاع متفرقون، یصلی الرجل لنفسه و یصلی الرجل فیصلی بصلاته الرهط، فقال عمر: إنی أری لو جمعت هؤلاء علی قارئ واحد لکان أمثل، ثم عزم فجمعهم علی أبی بن کعب، ثم خرجت معه لیلة أخری و الناس یصلون بصلاة قارئهم، قال عمر: نعم البدعة هذه عبد الرحمن بن عبد القاری می‌گوید: بعضی‌ها فرادی نماز می‌خواندند بعضی‌ها هم ـ 3، 4 نفره ـ پشت سر یک نفر نماز می‌خواندند. عمر گفت: اگر همه را بر یک امام جماعت جمع کنم، نمونه‌اش بهتر و زیباتر است. سپس أبی بن کعب را امام جماعت آنها قرار داد. سپس شب دیگری با عمر به مسجد رفتم و دیدم که مردم به امام جماعت أبی بن کعب، نماز تراویح می‌خوانند. عمر گفت: این بدعت خوبی است

33- آیا درست است که شما به این خاطر در نماز دست روی دست می گذاریدتا شلوارتان نیافتد؟آقای عینی در عمده القاری شرح صحیح بخاری میگوید:« وَ نَحنُ نَقوُلَُ ألوَضعُ تَحتَ السُّرَ? أَقرَبُ إلی التَّعظِیمِ وَ أَبعَدُ مِنَ التَّشَبُّهِ بِأَهلِ الکِتَابِ وَ أَقرَبُ إِلی السِّترِ العَورَ? وَ حِفظِ الإِیزَارِ عَنِ السُّقوُطِ : ما اگر زیر ناف میگذاریم چند دلیل داریم ، برای تعظیم بهتر است و از تشبه به اهل کتاب هم دوری میکنیم ، برای حفاظت از عورت نزدیکتر است ( حال سر نماز چه کسی به عورت ایشان کار دارد ما نمی داینم ؟! ) برای حفاظت از اینکه شلوارمان نیافتد بهتر است »عمده القاری شرح صحیح بخاری ـ جلد 5 ـ صفحه 408 دارالکتب العلمیه (عکس کتاب)

34- آیا صحیح است که بزرگان شما از جمله امام شافعی میگفتند:فرزندی شوم تر و پلیدتر از ابوحنیفه در اسلام به دنیا نیامده است؟خطیب بغدادی که از شخصیت‌های برجسته شماست، در تاریخ بغداد باسناده صحیح نقل می کند:.. قال سمعت الأوزاعی وسفیان یقولان ما ولد فی الإسلام مولود أشام علیهم - وقال الشافعی شر علیهم - من أبی حنیفة...اسناده صحیح رجاله ثقات.اوزاعی و سفیان می گفتند:در اسلام، فرزندی شوم تر-شافعی میگفت:شر تر- از ابوحنیفه به‌ دنیا نیامده است عکس کتاب

35- آیا درست است که امام مالک،شهری  که نام ابوحنیفه در آن برده شود را شایسته سکونت نمیداند؟خطیب بغدادی در تاریخ بغداد باسناده صحیح،آورده:ولید بن مسلم از مالک،امام مالکی ها نقل می‌کند:قال لی مالک: ایذکر أبو حنیفة ببلدکم؟ قلت: نعم. قال: ما ینبغی لبلدکم أن تسکن.مالک بن أنس به من گفت: آیا در شهر شما، نام ابوحنیفه برده می‌شود؟ گفتم: بله. گفت: شهری که نام ابوحنیفه در آن برده می‌شود، شایسته سکونت نیست.تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج15ص 551 دارالغرب الاسلامی عکس کتاب

36- آیا درست است که ابو محمد دولابی از علمای بزرگ شما ، از سینه خود به کودکان شیر می‌داد؟ابو محمد یافعی از دانشمندان نامدار شما، در شرح حال ابومحمد دولابی می‌نویسد که این آقا می‌توانست از سینه‌ خود به کودکان شیر بدهد...وفی السنة (إحدى وعشرین وسبع مائة) المذکورة توفی صاحب الیمن شیخ القراءات ومعدن البرکات مقرئ حرم الله تعالى ومحقق قراءة کتاب الله عز وجل الشیخ الکبیر السید الشهیر أبو محمد عبد الله المعروف بالدلاوی رضی الله تعالى عنه ونفع به کان من ذوی الکرامات العدیدات والمناقب الحمیداتیقال إنه ممن سمع رد السلام من سید الأنام علیه وعلى آله أفضل الصلاة والسلام ورأیته یطوف فی ضحى کل یوم أسبوعاً بعد فراغ الطلبة من القراءة علیه وکان قد انحنى انحناء کثیراً فإذا جاء إلى الحجر الأسود زال ذلک الانحناء وقبله وکان یعد ذلک من کراماته.ومنها أنه کان عنده طفل غابت أمه عنه فبکى فدر ثدیه باللبن فأرضع ذلک الطفل حتى سکت وله کرامات أخرى کثیرة شهیرة.

در سال یاد شده (721هـ)، صاحب الیمین، استاد قرائت‌ها، معدن برکات، قاری حرم خدا ، استاد بزرگ، سید نام‌دار، ابومحمد معروف به دولابی از دنیا رفت . او صاحب کرامت‌های زیاد و مناقب پسندیده‌ای بود .گفته شده که او از کسانی است که پاسخ سلام خود را از رسول خدا صلی الله علیه شنیده ، دیدم که او هر روز در هنگام برآمدن آفتاب ، بعد از پایان درس قرائت برای طلبه‌ها، هفت بار طواف می‌کرد.  قد او بسیار خمیده بود، هر وقت به حجر الأسود می‌رسید، این خمیدگی از بین می‌رفت و حجر الأسود را می‌بوسید.این مطلب از کرامات او شمرده شده است.یکی از کرامات او این بود که : کودکی در نزد او بود که مادرش غائب شده بود، کودک گریه کرد؛ پس سینه‌های ابو محمد دولابی پر از شیر شد و آن کودک را شیر داد تا این که ساکت شد . او کرامت‌های زیاد و مشهور دیگری نیز داشت. مرآة الجنان وعبرة الیقظان، ج4، ص200، ناشر: دار الکتب العلمیه عکس کتاب

37- شما میگویید که امام مهدی(ع)هنوز به دنیا نیامده! در حالی که بسیاری از بزرگان شما گفته اند که امام مهدی(عج)فرزند امام حسن عسکری(ع)به دنیا آمده است.مانند ذهبی،ابن اثیر،صفدی،فخر رازی،ابن حجر هیثمی و دیگران.حال چگونه شما می گویید که مهدی(ع)هنوز به دنیا نیامده است؟

ذهبی: شمس الدین ذهبى، دانشمند برتر علم رجال اهل سنت، در چند کتاب خود به ولادت آن حضرت تصریح کرده است.در تاریخ الإسلام سال تولد آن حضرت را 258 یا 256 دانسته و مى‌گوید: أبو محمد الهاشمی الحسینی أحد أئمة الشیعة الذین تدعی الشیعة عصمتهم . ویقال له الحسن العسکری لکونه سکن سامراء ، فإنها یقال لها العسکر . وهو والد منتظر الرافضة...وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة ، فولد سنة ثمان وخمسین ، وقیل : سنة ست وخمسین . .ابو محمد هاشمى حسینى، یکى از ائمه شیعه است که آن‌ها اعتقاد به عصمت آنان دارند و به او حسن عسکرى مى‌گویند؛ چون در سامرا ساکن بوده و به سامرا «عسکر» مى‌گویند، او (امام عسکری) پدر همان کسى است که رافضه منتظر او  هستند... .اما فرزندش م ح م د بن الحسن که رافضى‌ها او را قائم، خلف و حجت مى‌نامند، در سال 258 به دنیا آمده است، برخى گفته‌اند که در سال 256 به دنیا آمده.. .الذهبی تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج19، ص113، دار الکتاب العربی عکس کتاب

ابن اثیر:وفیها توفی الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب (ع) ، وهو أبو محمد العلوی العسکری ، وهو أحد الأئمة الإثنی عشر على مذهب الإمامیة ، وهو والد محمد الذی یعتقدونه المنتظر بسرداب سامرا ، وکان مولده سنة إثنتین وثلاثین ومائتین.در سال 260هـ حسن بن على ... علیهم السلام از دنیا رفت، او ابو محمد علوى عسکرى و پدر یکى از ائمه دوازدگانه بر مبناى اعتقاد شیعه است، او پدر م ح م د است که شیعیان اعتقاد دارند او منتظر و در سرداب سامرا است . امام عسکرى در سال 232 به دنیا آمده است .الکامل فی التاریخ، ج6 ص249 ـ250دار الکتب العلمیةعکس1 و عکس2

مطلب کامل تر در این لینک http://14mah.parsiblog.com/Posts/109

38- آیا درست است که در مذهب مالکی،اگر زن به سگ زنا بدهد،حد نمی زنند؟ ابن حزم اندلسى در این باره مى‌نویسد:وأما الزِّنَى فإن الْمَالِکِیِّینَ یَحُدُّونَ بِالْحَبَلِ وَلَعَلَّهُ من إکْرَاهٍ وَیَرْجُمُونَ الْمُحْصَنَ إذَا وطىء امْرَأَةً أَجْنَبِیَّةً فی دُبُرِهَا أو فَعَلَ فِعْلَ قَوْمِ لُوطٍ مُحْصَنًا کان أو غیر مُحْصَنٍ. وَلاَ یَحُدُّونَ واطىء (واطئ) الْبَهِیمَةِ وَلاَ الْمَرْأَةَ تَحْمِلُ على نَفْسِهَا کَلْبًا وَکُلُّ ذلک إبَاحَةُ فَرْجٍ بِالْبَاطِلِ وَلاَ یَحُدُّونَ التی تزنى وَهِیَ عَاقِلَةٌ بَالِغَةٌ مُخْتَارَةٌ بِصَبِیٍّ لم یَبْلُغْ وَیَحُدُّونَ الرَّجُلَ إذَا زَنَى بِصَبِیَّةٍ من سِنِّ ذلک الصَّبِیِّ.

اما زنا: مالکى‌ها (زن بى‌شوهرى را) که حامله شده، حد مى‌زنند؛ هرچند که شاید مجبور به این عمل شده باشد، و مرد همسر دار را که با زن اجنبى از پشت نزدیکى کند سنگسار مى‌کنند؛ همچنین اگر عمل قوم لوط را انجام دهد؛ چه همسر دار باشد یا نباشد .اما اگر با حیوانات نزدیکى کند، حد نمى‌زنند؛ همچنین زنى را که به سگ زنا مى‌دهد، حد نمى‌زنند و همه آن‌ها را حلال کردن فرج براى امر باطل مى‌دانند. و نیز اگر زن عاقل، بالغ و مختارى به کودکى زنا دهد، حد نمى‌زنند؛ اما اگر مردى با دختر خردسال که همسن این کودک (که زن بالغ و ... به او زنا داده) باشد، حد مى‌زنند.إبن حزم الظاهری، المحلی، ج11، ص155ـ156، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت. عکس کتاب

39- آیا درست است که بزرگان شما گفته اند:هرکس حنبلی مذهب نیست،اصلا مسلمان نیست؟آقای ابو حاتم خاموش،این مطلب را گفته است.ذهبی در تذکره الحفاظ و سیر و همچنین تاریخ الاسلام خود آورده است که آقای ابوحاتم بن خاموش فرموده است:فکل من لم یکن حنبلیا فلیس بمسلم.هر کس در دنیا، حنبلی مذهب نباشد، مسلمان نیست.تذکرة الحفاظ للذهبی، ج3، ص1187 - تاریخ الإسلام للذهبی، ج29، ص303 و ج33، ص58 - سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج17، ص625 .عکس کتاب ابوحاتم  خاموش کیست:ذهبی درباره او می گوید:الامام - المحدث - الحافظ - الواعظ الملقب بخاموش.وکان شیخ اهل الری فی الزمانه.. سیراعلام النبلاءذهبی ج17 ص 624 (عکس کتاب)

40- آیا تمامی انصار و گروهی از مهاجرین با خلافت ابوبکر مخالف بودند؟در صحیح بخاری شمادر چندجا هست که همه انصار و گروهی از مهاجرین از جمله برادر رسول الله علی بن ابیطالب علیه السلام و زبیر و همراهان آنان،با خلافت ابوبکر مخالف بودند.دقت کنید:..6328 - حِینَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا ...هنگام رحلت رسول خدا ـ صلى الله علیه (و آله)سلّم ـ أنصار با ما مخالف بوده و مخالفت کردند، و همگى در سقیفه بنى ساعده گِرد هم آمده، و حضرت على و زبیر و همراهان آنان نیز با ما مخالف بودند...صحیح بخاری ج4 ص258 چاپ المکتبه السلفیه قاهره عکس کتاب 

سوال:پس چرا بعضی از علمای شما میگویند:همه مردم به اتفاق ابوبکر را انتخاب کردند؟آیا این یک دروغ و نیرنگ نیست؟

41- آیا فرشتگان آسمان،لعنت می کنند کسانی را که بغض ابوبکر و عمر را داشته باشند؟شما نقل کرده ایید که...إن فی السماء الدنیا ثمانین ألف ملک یستغفرون الله عز وجل لمن أحب أبا بکر وعمر وفی السماء الثانیة ثمانین ألف ملک یلعنون من أبغض أبا بکر وعمر ...در آسمان دوم هشتاد هزار ملک هستند که لعن می کنند کسانی را که غضب دارند به ابوبکر و عمر .الکامل عبد الله بن عدی  ج 2 ص 341 دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان.تاریخ بغداد  ج 7  ص 395  وهذا الإسناد صحیح ورجاله کلهم ثقات و تاریخ مدینة دمشق ج 30 ص 148 دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان و...

اما یکی از آن کسانی که بغض ابوبکر و عمر را داشته است،سرور زنان اهل بهشت،صدیقه کبری حضرت فاطمه(س) هست.بخاری در چند جای از کتاب خود آورده است که:سیده النسا اهل الجنه،از ابوبکر غضبناک بوده و تا آخرین لحظه حیات خود،با او کلمه ایی حرف نزده است.و حتی اجازه نداده است که ابوبکر در تشییع جنازه ایشان حاضر شود.دقت کنید:
 فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ. فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر غضبناک شد و از وى روى گردان شد و این غضب ادامه داشت تا از دنیا رفت.صحیح بخاری کتاب ابواب خمس.باب فرض الخمس...عکس کتاب وعاشت بعد النبی صلى الله علیه وسلم ستة أشهر فلما توفیت دفنها زوجها على لیلا ولم یؤذن بها أبا بکر وصلى علیها...حضرت فاطمه س،تا 6 ماه بعد از پیغمبر زنده بود،وقتی از دنیا رفت،شوهر او،علی علیه السلام،شبانه او را دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد،و خودش بر فاطمه س نماز خواند.بخاری ج5ص83 کتاب المغازی،باب غزوه خیبر عکس کتاب

: آیا فرشتگان آسمان،سرور زنان اهل بهشت،دختر پیامبرص را لعن و نفرین می کنند؟

42- آیا عایشه به دیگر زنان رسول الله ص فحش می داده است؟ در صحیح بخاری و مسلم (صحیح ترین کتب اهل سنت بعد از قرآن) آمده است که عایشه به دیگر زنان رسول الله ص فحش می داده است.دقت کنید:

...فَأَرْسَلْنَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنْشُدْنَکَ اللَّهَ الْعَدْلَ فی بِنْتِ بن أبی قُحَافَةَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتى تَنَاوَلَتْ عَائِشَةَ وَهِیَ قَاعِدَةٌ فَسَبَّتْهَا حتى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَیَنْظُرُ إلى عَائِشَةَ هل تَکَلَّمُ؟ قال: فَتَکَلَّمَتْ عَائِشَةُ تَرُدُّ على زَیْنَبَ حتى أَسْکَتَتْهَا قالت فَنَظَرَ النبی صلى الله علیه وسلم إلى عَائِشَةَ وقال إِنَّهَا بِنْتُ أبی بَکْرٍصحیح البخاری  ج 2   ص 231 ش 2581 کتاب الهبة بَاب من أَهْدَى إلى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ.همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله) زینب بنت جحش (همسر پیامبر) را فرستادند .او به نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمده و به درشتی سخن گفت ! و افزود که زنان تو از تو می‌خواهند که عدالت را بین زنان اجرا کنی ! و صدای خویش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوی عائشه متوجه کرده در حالی که او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد ! و کار را به جایی رساند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عائشه نگاه کرده و فرمودند : آیا پاسخ می‌دهی ؟عائشه آن‌قدر پاسخ ناسزاهای  زینب را داد که او مجبور به سکوت کرد !پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عائشه نگاه کرده و فرمودند : او دختر ابوبکر است !!! عکس کتاب

همچنین عایشه میگوید من و صفیه به یکدیگر فحش می‌دادیم ! من به پدر او فحش میدادم ؛ او نیز به پدر من فحش می داد !:أخبرنا محمد بن عمر أخبرنا محمد بن عبد الله بن جعفر عن بن أبی عون قال قالت عائشة کنت أستب أنا وصفیة فسببت أباها فسبت أبی وسمعه رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال یا صفیة تسبین أبا بکر یا صفیة تسبین أبا بکرالطبقات الکبرى  ج 10   ص 79 ، مکتبه خانجی.قاهره عکس کتاب