این خبر از این جهت اهمیت بیشتری پیدا میکند که حمله پهپاد اسرائیلی در آغاز هفته دولت در ایران و روز صنایع دفاعی و رونمایی از برخی تولیدات دفاعی، انجام شد که انتخاب این روز از سوی رژیم صهیونیستی برای چنین عملیاتی برای ایران پیامی را هم داشته باشد.
نکته دیگری که درباره زمان اجرای این اقدام توسط اسرائیل باید به آن توجه کرد، موضوع تحولات و فراز و نشیبهای تعیینکنندهای است که در منطقه در جریان است. ناظران راهبردی جهانی معتقد هستند که آن چیزی که امروز در منطقه خاورمیانه در جریان است در تعیین جایگاه و نفوذ بازیگران منطقهای طی یکی دو دهه آینده تاثیر قطعی خواهد داشت. بنابراین میتوان گفت این اقدام اسرائیل متاثر از فضای تحولات امنیتی و رخدادهایی است که در گوشه گوشه غرب آسیا در جریان است و متاثر از این فضا صورت گرفته است.
یک موضوع دیگر که باید به آن توجه بکنیم و اقدام اسرائیل را به آن مرتبط بدانیم سیر فراز و نشیب گفتگوهای ایران و 5+1 در خصوص مسائل هستهای است که از نگاه حاکمان تلآویو این روند مسیر مطلوب اسرائیل را تا کنون طی نکرده است و اسرائیلیها اهداف خود را از یک مسیر دیگری قابل تحقق میبینند.
اسرائیل بخشی از پیام خود را در ارسال پهپاد به ایران متوجه مقامات آمریکایی میداند. هم در مسئله هستهای و هم در مورد معادلات کلان راهبردی منطقهای و ثبت یک موقعیت برای اسرائیل در نظام منطقهای.
چیزی که اتفاق افتاده است از نظر نظامی امتیاز فوقالعادهای به اسرائیل اختصاص نمیدهد. هرچند اقدامی جسورانه از طرف اسرائیل محسوب میشود، چون آنها این محاسبه را کردند که این اقدام میتواند سرآغاز فصل جدیدی از تنشها در سطح منطقه باشد و مجوز قانونی را به ایران برای انجام تلافیهای لازم علیه اسرائیل بدهد.
به نظر میرسد این اقدام اسرائیل یک اقدام نظامی مطلق محسوب نمیشود و یک اقدام جاسوسی و اطلاعاتی برای کسب اطلاعات از طریق امکانات فنی تلقی میشود. برای اولین بار هم نیست که اینگونه اقدامات انجام میشود. با این وجود، جنبه نظامی خاصی برای آن نمیتوان قائل شد چراکه در واقع این جنبه بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت که اسرائیل در وضعیت اضطرار و در وضعیت بحرانی خاصی به سر می برد. این کاملاً مشخص است که مؤلفه جنگ غزه کنترل عصبی رهبران اسرائیل را تحت تاثیر قرار داده است. انتقادها و فشارهای افکار عمومی جهانی حتی در کشورهای غربی در قبال اقدامات مقامات تلآویو، شرایط را آن چنان بر آنها تنگ کرده است که آنها را مجبور میکند هزینههای یک اقدام دیوانهوار اینگونه را بپردازند و اینگونه دست به خودکشی از ترس مرگ بزنند.
این پدیده را از دو منظر باید مورد توجه قرار بدهیم. اول اینکه اسرائیل میخواهد از این طریق اهداف خود را محقق بکند علیرغم اینکه این اقدام دارای هزینه است. دوم اینکه ایران از چه زاویهای به این رخداد نگاه میکند و چه بهرهای خواهد برد و آیا این اقدام ایران را غافلگیر کرده است یا اینکه ایران اسرائیل را وادار به ورود به یک مسیر دامگونه کرده است. ضمن اینکه همه کشورهای جهان اسرائیل را سرزنش خواهند کرد که چرا نسبت به ایران وارد یک فاز تنشزای جدید شده است و ضمن اینکه دستاوردی را برای اسرائیل ثبت نخواهد کرد، بلکه این رژیم را وارد یک فاز پرهزینه و خطرناک خواهد کرد که مبنای این سرزنشها را تشکیل خواهد داد.
آن منظری که رژیم صهیونیستی به این مسئله دارد، از این رو حائز اهمیت است که رژیم صهیونیستی در واقع یک فرار رو به جلو را به نمایش گذاشته است. ضمن اینکه کنترل عصبی خود و مدیریت هوشمندانه و حکمیانه خود را از دست داده است. به نظر میرسد که با فرار به جلو، سعی کرده مشکلات خودش در سطح داخلی یعنی درگیری که در غزه و سطح منطقه دارد را حل کند، اما برای پس زدن رقبای خود و عقب راندن آنها از مسیرهایی وارد شده که موجب میشود جمهوری اسلامی جایگاه برتر هژمون را برای ترسیم معادلات منطقه به دست بیاورد.
از زاویه دید ایرانی به مسئله، تصور بنده این است که رژیم صهیونیستی وارد یک تور و یک دام هوشمندانه شده و از حالا به بعد اعضای رژیم صهیونیستی ضمن اینکه سرزنشهای بینالمللی را به واسطه این اقدام احمقانه باید تحمل کنند، باید هر گونه اقدامات عملیاتی ایران در قبال این رژیم یا هر گونه اقدامات تلافیجویانه دیگری را تحمل کنند که مقامات ایرانی صلاح بدانند و بخواهند انجام بدهند.
لذا در مجموع باید اینگونه جمعبندی بکنیم که رخداد امروز یک رخداد انفعالی غیرهوشمندانه و قابل سرزنش و در واقع سرآغاز یک مرحله جدید برای هزینهها و مخاطرات جدید رژیم صهیونیستی است، که عملاً در جایگاه متهم و در جایگاه عنصر غیرعاقل و تنشساز خود را معرفی میکند.
چیزی که مسلم است اینکه بخشی از اطلاعات فنی مربوط به بقایای این هواپیما به یافتن پاسخ سؤالات مربوط به میزان اطلاعات کسب شده توسط این هواپیما کمک خواهد کرد. ولی نکته دیگر این است که چه کشورهایی مساعدت و معاونت کردهاند در این اقدام مجرمانه و باید تبعات این مسئله را در کنار اسرائیل تحمل بکنند. ما یک رژیمی را داریم که اقدام مجرمانه کرده و یک کشوری به نام آمریکا را داریم که بدون کمکهای فنی مقامات این کشور، این اقدام به وسیله اسرائیلیها غیرقابل انجام بوده است یا دستکم با بیشترین میزان ریسک و خطر میتوانست همراه باشد. باید در سطوح و لایههای مختلف بررسی شود که ماهوارههای آمریکایی، سیستمهای هوایی و ناوبری آمریکا و حتی در بخش جنگ الکترونیک چه اقداماتی را انجام دادهاند تا این پهپاد اسرائیلی بتواند تا فواصل بیشتری وارد خاک ایران شود.
به همین میزان آمریکا هم در این اقدام ضدامنیتی و تنشزا شریک است و باید در مجامع بینالمللی در اینباره پاسخ بدهد. این مسئله از این زاویه هم حائز اهمیت است. در آستانه مذاکراتی که ما با 1+5 و با آمریکاییها در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل داریم، این اقدام غیرعادی آمریکاییها هم پیامهایی دارد و باید مورد توجه مقامات ایرانی قرار بگیرد. باید این دشمنی آشکار و اقدام غیرقانونی و ضدامنیتی را که آمریکاییها در آن مشارکت و معاونت داشتهاند در کنار مسیر مذاکره با طرف ایرانی بگذاریم و ببینیم که چه خواهد شد.
طبیعی است که اولین مفهومی که به ذهن میرسد همان چیزی است که مقام معظم رهبری عنوان کردهاند و آن اینکه مقامات آمریکا و کاخ سفید علیرغم مذاکرات یک سال گذشته از میزان دشمنی خودشان نسبت به ملت و نظام ما نکاستهاند، بلکه رفتار خصمانه خودشان را هم افزایش دادهاند. نکته دیگری که اهمیت دارد و باید مورد توجه قرار گیرد و بررسی شود نقش کشورهای دست سوم است که حداقل یک کشور عربی فضای خود را در اختیار ناوبری این پهپاد قرار داده و با بررسی اطلاعاتی که از بقایای این هواپیما به دست میآید، میشود میزان نقش این کشورها را هم مورد بحث و ارزیابی قرار داد. آنچه مسلم است اینکه این کشورها باید پاسخگوی اقدامات نامناسب و خصمانه خودشان باشند که تناسبی با حسن همجواری و دوستی ندارد.
بنده تصور میکنم که این پهپاد از فلسطین اشغالی مستقیماً به سمت ایران پرواز نکرده است چون در این صورت باید از فضای چند کشور عبور میکرده و برای صهیونیستها این کار مقدور نبوده است. بنابراین اسرائیلیها مجبور بودهاند از عرشه یک ناو آمریکایی در دریای سرخ استفاده کنند تا با کمترین مشکل بتوانند در کوتاهترین زمان این پهپاد را به نقاط لازم در اطراف تأسیسات نظنز برسانند که در نقاط مرکزی ایران است.
در واقع مسیرهای قابل تصور برای این پهپاد بیشتر نشان خواهد داد که احتمالاً این پرواز از طریق دریای سرخ انجام شده باشد، چرا که اگر میخواستند از مسیر مستقیم جغرافیایی استفاده کنند، ضمن اینکه باید از فضای کشورهایی عبور میکردند که میتوانست مشکلاتی را ایجاد کند، مشکلات متعدد دیگری هم به وجود میآمد.
بنده اطلاعاتم اینگونه تأیید میکند که این پهپاد از مبدأ پروازی خود در کنترل سیستمهای رهگیری هوافضایی سپاه بوده، بر خلاف پروازهای قبلی که خیلی تلاش میکردند در ارتفاعهای ویژه و محدود از فضای ایران دست به اقدامات تمرینی بزنند. این بار مقامات هوافضایی سپاه وقتی میبینند که شعاع پروازی این پهپاد مسیر خود را به سمت عمق اراضی ایران طی میکند، آن را هدف قرار میدهند. خود این مسئله نشان میدهد که هم قابلیتهای رهگیری ایران بسیار بالاست و هم قابلیت شکار این پهپادها را داراست. برخلاف اسرائیل که برای شکار یک پهپاد حزبالله، از چند فروند اف-16، اف-18 و شلیک چندین موشک هوا به هوا استفاده کرد تا بتواند آن پهپاد را شکار بکند، سیستم پدافند هوافضایی سپاه، هوشمندی، قدرت و کارامدی خود را حتی برای اهداف کوچکی مثل هواپیماهای بدون سرنشین به خوبی در این رخداد توانست نشان بدهد.
من نام "شبح" را برای این هواپیمای بدون سرنشین به کار بردم. "شبح" نام هواپیماهای یو-2 آمریکایی است که اولین هواپیما از نوع هواپیماهایی است که رادارگریز بوده است. این پهپاد اسرائیل هم از نوع رادارگریز و پنهانکار بوده که در واقع قابلیتهای پنهانشوندگی داشته است، ولی سیستمهای پرقدرت رهگیری ایران حتی این نمونههای رادارگریز را هم توانسته رهگیری بکند و شناسایی بکند و مورد هدف قرار بدهد. یعنی میتوانیم ببینیم که سه مرحله عملیاتی و نظامی از قابلیتهای دستگاه نظامی ایران در اینجا به اثبات رسیده است. اینها امتیازات بسیار بزرگی است که محافل نظامی اسرائیلی و غربی حتماً به آن توجه خواهند کرد.
من تصور میکنم که آنها قبل از اعزام و ارسال این پهپاد هزار بار راجع به این موضوع فکر کرده بودهاند. همین که آنها پهپاد شناسایی را ارسال میکنند و پهپاد عملیاتی را نمیفرستند نشاندهنده این است که از عواقب واکنش احتمالی ایران به شدت هراس دارند. این رخداد که نوعی آزمایش توانمندیهای نظامی سپاه پاسداران ایران است، قطعاً موجب میشود تا آنها برای هرگونه اقدام آینده دچار حسابگری جدید و تردید گسترده بشوند.
البته این اولین پرواز پهپادهای اسرائیلی به ایران نبوده، اگرچه به نظر میرسد که آخرین پرواز باشد. اما به هر حال، پهبادهای رژیم صهیونیستی در بخش نرمافزاری و در بخش رادار تفاوتهای کوچکی با نوع و نسل آمریکایی خود دارند که این برای سیستم کنترلی هوافضای سپاه حائز اهمیت است و به همین دلیل اجازه دادهاند که این پهپاد مسیر بیشتری را نسبت به نمونههای قبلی در فضای ایران طی کند تا بیشتر با قابلیتهای این سیستم آشنا بشوند تا بتوانند در تجاوزهای بعدی این دستاوردهای علمی را لحاظ بکنند.
بنده معتقد هستم این پهپاد از نوع پهپادهایی نبوده که از خود اسرائیل پرواز کرده و مستقیم به سوی ایران آمده باشد، و فکر نمیکنم که میخواسته زمانی را برای انجام عملیات در ایران سپری کند و از همه نقاط هدف عکسبرداری کند. یکی از دلایلی که دارم هم این است که سوخت این نوع هواپیما اجازه اینگونه پروازهای طولانی را به این نوع پهپادهای اسرائیلیها نمیدهد. نوع اسرائیلی از جهت نرمافزاری و بخشهای راداری و لنزهای مورد استفاده شاید یک وجوه تمایزی با نوع آمریکایی داشته باشد که انحصاراً و اختصاصاً اسرائیلیها این نوع پهپادها را دارند. به همین دلیل هم تلاش میکردند که این پهپادها را به روسها و چینیها و کرهایها و خیلی کشورهای دیگر بفروشند. تکیه به همین ویژگیهای منحصر به فرد بوده که آنها را صاحب بازار اقتصاد نظامی کرده است.
ولی با این حال مقامات هوافضایی ایران برای آنکه بتوانند آشنایی بیشتری با این سیستم و توانمندیهایش داشته باشند اجازه دادند تا فاصله شعاع پروازی این پهپاد بیش از موارد قبلی باشد و وقتی دیدند که به حوزههای امنیتی نزدیک میشود و میتواند تهدیدی ایجاد کند، آن را هدف قرار دادند.
***هادی محمدی
یکی از این رشته های هنری، رشته ی موسیقی است. علیرغم اینکه هنر موسیقی نیز می تواند همانند سایر رشته های هنری در خدمت فرهنگ جامعهی ایران اسلامی قرار گیرد، وضع به گونه ای شده که عرصه برای هنرمندان این رشته تنگ شده و مردم نیز به نوعی نسبت به این رشته و فعالان آن دیدگاهی بعضاً منفی پیداکنند.
شاید بتوان گفت اصلی ترین دلیلی که باعث بروز این مسئله شده است؛ رفتارهای مبتذل و تولیدات خارج از حدود عدهی قلیلی است که در این رشته فعالیت می کنند و فضا را خراب میکنند.
به عنوان مثال اخیرا آوازه خوانی پیداشده است که علیرغم اینکه در ایران زندگی می کند، در شبکه های معاند اجراهای زندهی تلویزیونی میکند. وی اخیرا نیز تلاش می کند تا در شهر تهران اجرای زنده داشته باشد و بساط آوازخوانی زنان را در ایران دوباره به راه اندازد.
مهدیه محمدخانی که گفته میشود فارغ التحصیل رشته ی معماری است و به حسب علاقه، به موسیقی روی آورده است؛ مدتی است که به سراغ خوانندگی نیز آمده و در شبکه هایی نظیر«من و تو۱» و «بیبیسی» حضور پیدا کرده و آوازخوانی کرده است. وی همچنین آلبومی را هم تهیه کرده و به صورت غیررسمی(بخوانید زیرزمینی) به توزیع و انتشار آن در فضای مجازی میپردازد. وی در مصاحبه ای که در نهم ژوئن۲۰۱۴ با رادیو«چشم انداز بامداد» وابسته به بیبیسی فارسی داشت اعلام کرد که قمرالملوک وزیری-معروف به قمر- اولین زن کاباره ای ایران را الگوی کاری خود قرارداده است. قمرالملوک وزیری معروف به «قمر» اولین زنی بود که به صورت بی حجاب در در کنسرت حاضرشد و تکخوانی کرد.
وی که در ایران زندگی می کند و به راحتی در محافل عمومی ظاهر می شود؛ مجوز خوانندگی ندارد. اما به راحتی آلبوم تولید می کند و در شبکه های اجتماعی قرار می دهد. جالب تر اینجاست که معلوم نیست چگونه یک فردی که مجوز انتشار آلبوم ندارد، می تواند مجوز برگزاری کنسرت را از وزارت فرهنگ و ارشاد دریافت کند و در فرهنگسرای وابسته به وزارت ارشاد-فرهنگسرای نیاوران- کنسرت برگزار کند!
این مسئله از دوحالت خارج نیست: اول این که وزارت فرهنگ و ارشاد دچار سهل انگاری شده است و یا دوم این که عمدی در کار بوده است که این فرد که با شبکه های معاند هم همکاری می کند توانسته است دوبار به اجرای زنده و تکخوانی در تهران بپردازد.
البته در آبان ماه سال گذشته که مهدیه محمدخانی در تالار وحدت تهران کنسرتی اجرا کرد، شایعاتی مبنی بر حضور علی جنتی-وزیر وقت فرهنگ و ارشاد-در آن برنامه وجود داشت. که ظاهرا ایشان مسئله ی حضور خود در آن برنامه را تکذیب کرده بودند.
جالب اینجاست که این وادادگی که در مورد اجرای کنسرت نامبرده صورت گرفته است، به عَلَمی تبدیل شده است برای بدخواهان نظام مقدس جمهوری اسلامی برای تحقیر انقلاب اسلامی. ویدئوی اجرای مهدیه محمدخانی در یوتیوب قرار گرفته و تاکنون حدود ۲۶۹هزار بار دیده شده است. در این صفحه از محمدخانی با عنوان قهرمان شکست طلسم ۳۵ ساله جمهوری اسلامی یادشده است! از وی با عنوان اولین زنی که توانسته است قبح شکنی کند و در ایران آوازخوانی کند یادشده است.
باید دید چگونه یک زن آوازه خوانی که یک مطرب آوازه خوان پیش از انقلاب را الگوی خود قرار داده است اینچنین در پی تغییر فضای فرهنگی هنری ایران است و به این راحتی عرصه برای او باز است!
این یکی از مصادیقی است که فضای هنر موسیقی را مسموم می کند و هنرمندان فعال در این رشته را حاشیه دار. امروز فضای هنر موسیقی طوری است که خانواده ها نمیتوانند فرزند خود را در آکادمی های موسیقی نام نویسی کنند و از سلامت اخلاقی وی اطمینان حاصل کنند. همه ی اینها به خاطر رفتارهای هنجارشکنانه و خارج از عرف عدهی معدودی است که فضا را برای علاقه مندان به هنر تنگ میکنند.
مهدیه محمدخانی از زمانی روی کار آمدن دولت تدبیر و امید تاکنون دوبار توانسته در شهر تهران کنسرت اجرا کند. بار نخست در آبان ماه سال گذشته بود که وی در تالار وحدت تهران اجرای زنده داشت و تکخوانی کرد و اخیرا هم در شامگاه ۲۲ مرداد امسال(به نقل از رسانه ها) به صورت زیرزمینی در فرهنگسرای نیاوران-وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد- کنسرتی اجرا کرده و درآن تکخوانی کرد.
حال همچنان جای این سؤال باقی است که تا چه زمانی بی تفاوتی نسبت به ارزش های دینی و فراتر از آن، نشر و تبلیغ و در اختیار قرار دادن تریبون برای این فعالیت ها ادامه پیدا خواهد کرد. وزارت ارشاد بر مبنای کدام بند و تبصره نسبت به صدور مجوز اجرای چنین برنامه هایی اقدام می کند. آلودگی فضای فرهنگ و هنر به چنین آسیب هایی آنچنان مهلک است که در صورت عدم سکوت قاطعانه و به هنگام دیگر نمی توان به فرجام نیک آن به راحتی امیدوار بود.
فرهنگ نیوز