اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

فواید و مضرات فعالیت در شبکه های اجتماعی

lead

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، محمد دهداری در صفحه اجتماعی خود نوشت:

 فضای مجازی برای بنده فواید و مضراتی داشته است.

و اما ابتدا مضراتش:

۱. اذیت و آزاری که از خواندن برخی نظرات و نوشتجات مزخرف و غیر منطقی دیده ام!

۲. دلخوری های ناشی از اختلاف نظر با برخی رفقا که گاهی بیش از مورد اول موجب ناراحتی و اعصاب خوردی بنده شده است!
۳. وقت زیاد گذاشتن برای نوشتن ها یا پاسخ دادن ها که اگر کنترل نشود زندگی انسان را مختل می کند.
۴. برخی اوقات حرفایی زده ام که به خوبی به آن حوزه تخصصی اشراف نداشته ام و این از آفات مهم فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است که در خیلی از رفقا نیز دیده ام.
۵. در اثر مراوده با برخی رفقای خودبزرگ بین و همه چیز دان که متاسفانه خودشان را در همه زمینه ها مجتهد و متخصص می دانند کمی تا قسمتی روحیه تکبر به بنده نیز سرایت کرده است.
۶. #سندروم_دریای_نیم_متری که از عوارض فعالیت در فضای مجازی است. به این معنی که به اقتضای بحث و جدل ها یا تحقیقات پراکنده در فضای مجازی در زمینه های متعددی مطالعه کرده ام ولی در اکثر حوزه ها عمیق نشده ام و صرفا به اندازه نیاز و آن هم پراکنده پیش رفته ام.
۷. #سندروم_خودشیفتگی_شبکه ای به معنی اهمیت دادن بیش از حد به تعداد _لایک و #پلاس و #کامنت و نظر مخاطبان که البته در این مورد خدا رو شکر مدت زیادی درگیر نبودم.

ولی فعالیت مجازی فواید زیادی هم داشته که برخی از آنها به قرار ذیلند:
۱. افزودن به آموخته ها و اندوخته هایم اعم از آموختن مستقیم از نوشته های دیگران یا آموختن به سبب مطالعه و تحقیقی که برای یک بحث یا  چالش در فضای مجازی انجام داده ام.
۲. فعالیت در راستای اعتقاداتم و عمل به تکلیف شرعی در حد توان که البته نمی دانم تا چه حد در این خصوص موفق بوده ام!
۳. هرگاه توانایی یا وقت یا علم کاری را در این فضا نداشته ام هم حداقل با پلاس یا لایک نقش سیاهی لشکر را برای جبهه انقلاب ایفا کرده ام!
۴. دست به قلمم بهتر شده و مطالبم به منظر مخاطبان زیادتری رسیده!
۵. در اثر مراوده با همون رفقای بنده ۵ قسمت قبل روحیه انتقادی نگریستن به همه چیز در من به وجود آمده و این موضوع موجب شده هر حرف و نوشته ای را به راحتی نپذیرم ولذا احتمال اینکه در مباحث علمی، سیاسی و یا حتی در زندگی روزمره اغوا شده یا گول بخورم کمتر شده!

علی کل حال به نظرم این تفکر اشتباه است که بگوییم ابتدا باید تمام مشکلات را مرتفع کرد و سپس قدم به این وادی نهاد بلکه درست تر آن است که بگوییم حتما باید تلاش کرد تا مشکلات را در حد توان مرتفع کنیم ولی عطف به بند ۲ فواید به هیچ وجه نباید سنگر را هم خالی کرد! 

وقت گذاشتن برای فعالیت در فضای مجازی به نظر حقیر یکی از وظایف بچه مسلمان هاست. البته در این میان ممکن است برخی اولویت های خاص خود را داشته باشند ولی به صورت پیش فرض همان است که گفتم!

آشنایی با مزایا و معایب آشنایی در فضای مجازی


آشنایی با مزایا و معایب آشنایی در فضای مجازی


چت کردن نقطه شروع آشنایی اینترنتی است. ابزاری که از نظر خیلی ها وسیله مناسبی برای برقراری ارتباط با افراد مختلف به شمار می رود و حتی برای انتخاب شریک زندگی خود هم به آن متوسل می شوند. البته قرار نیست پیش داوری کنیم و پرونده شناخت چتی را از همین اول ببندیم چرا که خیلی ها معتقدند با تغییر جوامع و

رایج شدن روش های ارتباطی جدید، چت کردن هم می تواند جایگاه خود را به عنوان یک روش ارتباطی پیدا کند. به هر حال حتی اگر این فرضیه هم درست باشد، باید دید که در زمان فعلی و جامعه امروزی ما، چت کردن چقدر برای برقراری رابطه مناسب است و مهم تر از آن چقدر می تواند برای هدفی مثل ازدواج به کار گرفته شود.

آشنایی های اینترنتی؛ خوب یا بد؟

مشکل اساسی این شیوه ی آشنایی این است که چون افراد در آن با هم ارتباط رو در رو و حضوری ندارند، شناخت، منحصر به گفته های افراد می شود. از آنجایی هم که اغلب نوجوانان و جوانان احساسی و عاطفی هستند به سخنان غیر واقعی فرد مقابل و تناقض های گفتاریش توجه نداشته و پس از گذشت مدتی به فرد مقابل علاقه مند می شوند.

در اغلب موارد ارتباط از چت روم به ارتباط تلفنی مبدل می شود. این ارتباط همچنان ادامه مییابد و طرفین هر روز بیشتر شیفته ی گفتار و بیان یکدیگر می شوند بدون آنکه حتی بدانند ظاهر همدیگر را می پسندند؟ شیوه رفتاری طرف مقابل از نظرشان مورد قبول است یا حتی جایگاه اجتماعی آنها و خانواده شان تناسبی با هم دارد یا نه.

 

شاید بگویید که روابط می تواند از این هم پیشرفته تر شده و وارد مرحله ارتباط رو در رو شود. به هر حال موارد زیادی اتفاق افتاده که دو طرف پس از ملاقات، با دیدن یکدیگر شوکه شده و متوجه می شوند که هیچ سنخیتی با هم ندارند. اما چون پیش تر دلبسته و عاشق هم شده اند یا در بهترین حالت به هم عادت کرده اند، پذیرش واقعیت برایشان سخت می شود. این افراد حتی گاهی به سبب ترحم و یا ترس از نفرین وتهدید فرد مقابل و … به ازدواج با او تن می دهند. لذا آشنایی از طریق چت راه مطمئن و معقولی نیست.


اینترنت محیطی مجازی است و خیلی ها به چشم سرگرمی به آن نگاه می کنند و زندگی ایده آل یا حتی فانتزی شان را در آن به تصویر می کشند. از معرفی خود با یک جنسیت دیگر گرفته تا ادعای تحصیلات و موقعیت خاص


بنابراین آسیب های این روش آشنایی را می توان در چند گزینه خلاصه کرد

ـ معمولاً کسانی چت را انتخاب می کنند که به دلایلی نمی خواهند دیده و کاملاً شناخته شوند. بنابراین ارائه اطلاعات غلط توسط یکی از طرفین به دیگری، درصد بالایی را به خود اختصاص می-دهد.

ـ افراد در این نحوه آشنایی چون فقط از فرد مقابل خوبی میشنوند او را کاملاً آرمانی و خوب تصور میکنند چون روابط در این نوع از آشنایی براساس احساسات است.

ـ چت اعتیادآور است و معلوم نیست شخص با چند نفر در ارتباط بوده و هست. پس فرد را در آینده دچار سوءظن و سلب اعتماد می کند.

ـ این مورد را هزار بار شنیده اید. ما هم برای بار هزار و یکم تاکید می کنیم که اینترنت محیطی مجازی است و خیلی ها به چشم سرگرمی به آن نگاه می کنند و زندگی ایده آل یا حتی فانتزی شان را در آن به تصویر می کشند. از معرفی خود با یک جنسیت دیگر گرفته تا ادعای تحصیلات و موقعیت خاص.


ـ در این گونه ارتباطات، شناخت جدی امکان پذیر نیست. چون دو طرف مراقب خود هستند و طبیعی است که فهرستی از معایب خود را در اختیار دیگری قرار نمی دهند.

ـ این ارتباط که ماه ها بدون هیچ آشنایی واقعی به طول می انجامد، می تواند فرد را درگیر توهمات و واقعیات ساختگی کند.

ـ در این روش آشنایی فقط یک یا دو تا از حواس افراد درگیر می شود. به همین دلیل اطلاعات غیر کلامی از فرد رو به رو ندارند.

ـ معمولاً خانوادهها از این گونه آشناییها و ازدواجها حمایت نم یکنند.


 مزایای آشنایی اینترنتی

ـ بعد از آنکه گفتگوهای رسمی در چند جلسه با اطلاع خانواده ها انجام شد، چت می تواند راه مناسبی باشد برای تکمیل بحث یا مواردی که قبلاً از یاد برده اید. باید در نظر داشت که چت کردن بدون تشریفات انجام می شود و زحمت بیرون رفتن را به شما نمی دهد.

ـ با اخلاقیات و فرهنگ عموم مردم آشنا می شوند.

ـ چون در فرهنگ ایرانی موانع زیادی برای ارتباط طولانی قبل از ازدواج بین خانواده های جوانان وجود دارد و جوانان نمی توانند با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند استفاده از این ابراز برای آشنایی پیش از ازدواج مطلوب و مفید خواهد بود. البته در صورتی که همه در بیان اطلاعات و خصوصیات خود صادق باشند.

– ازدواج اینترنتی در یک صورت می تواند موفق باشد که صرفاً نقش واسطه (معرف) را ایفا کند و دو طرف به شدت مراقب دلبستگی ها و شیدایی ها باشند و کر و کور نشوند که البته همین نوع ازدواج هم دو تا مشکل دارد که باید به آنها توجه کرد:



1. در ایران به طور معمول، والدین جوانان زیر بار چنین ازدواجی نمی روند.

2. حضور در چت روم و ارتباط با جنس مخالف ممکن است پس از ازدواج، عامل سلب اعتماد طرفین از هم شود.



استفاده از اینترنت برای همسریابی ظاهراً آسان ترین راه تشکیل زندگی مشترک به نظر می رسد اما واقعیت این است که فضای نامطمئن مجازی نمی تواند ملاک دقیق و قابل اعتنایی برای یافتن یک شریک دائمی به حساب آید.

10 دلیل برای حضور در شبکه های اجتماعی

10 دلیل برای حضور در شبکه های اجتماعی

ارتباط نزدیک و روزانه با اعضای خانواده، دوستان و اطرافیان مهمترین دلیلی است که باعث می شود مردم جهان در شبکه های اجتماعی حضور یابند.

به گزارش سرویس فضای مجازی باشگاه خبرنگاران، سال 2014 میلادی دوره ای بود که طی آن بخش اعظیم زندگی ها دیجیتالی شد و به گفته محققان بزرگترین تحول مجازی تاریخ صورت گرفت. در این سال مهمترین گام برای ورود شبکه های اجتماعی به زندگی روزمره برداشته شد تا این عرصه علاوه بر ابزاری برای برقراری ارتباطات روزانه، دیگر نیازهای زندگی روزمره را هم پاسخ دهد.

مرکز Wear Social برای مشخص شدن میزان گستردگی شبکه های اجتاعی در سراسر جهان، ژانویه 2015 مطالعه جامعی انجام داد و در پایان مشخص شد تا آن زمان 7.2 میلیارد نفر روی کره خاکی ساکن بودند. 3.0 میلیارد نفر از آنها به صورت دایم از مزایای اینترنت بهره می بردند، 2.07 میلیارد حساب کاربری فعال در شبکه های اجتماعی مختلف مورد استفاده قرار می گرفته است، 3.6 میلیون کاربر جهانی از دستگاه موبایلی استفاده می کرده اندو از میان تمام مشترکان شبکه های اجتماعی 1.6 میلیارد نفر با دستگاه های موبایلی از مزایای آنها بهره می بردند.

بودن یا نبودن در شبکه های اجتماعی

این مرکز تحقیقاتی توضیح داد یک سوم جمعیت جهان معادل 29 درصد به صورت دائم خدمات شبکه های اجتماعی را مورد استفاده قرار می دهند اما چه دلیلی وجود دارد که این تعداد جمعیت را وارد این فضا کرده است؟

ارتباط نزدیک و روزانه با اعضای خانواده، دوستان و اطرافیان مهمترین دلیلی است که باعث می شود مردم جهان در شبکه های اجتماعی حضور یابند. این دلیلی است که مرکز Global WebIndex براساس آخرین مطالعه جهانی خود توضیح داده و می گوید از میان دو میلیارد مشترکی که به صورت مستمر وارد شبکه های اجتماعی می شوند، 55 درصد دلیل اصلی خود را برقراری ارتباط با دوستان و اطرافیان اعلام کرده اند و بر این باورند که شبکه های اجتماعی نسبت به دیگر روش های ارتباطی مطمئن تر و سریع تر هستند و از این طریق می توانند تمام نیازهای ارتباط خود برای حضور مجازی در کنار اعضای خانواده یا نزدیکان را پاسخ گویند.

اما به هر حال باید توجه داشت که این فضا طی چند سال گذشته تخصصی تر شده است و به جز برقراری ارتباط نزدیک میان افراد، کاربردهای دیگری را هم در اختیار گرفته است. به همین خاطر در بررسی اخیر 44 درصد کاربران جهان اعلام کردند به روز بودن، دریافت آخرین اخبار، قرار گرفتن در جریان اتفاقات روز و داشتن سرگرمی در اوقات فراغت مهمترین دلیلی است که آنها را به شبکه های اجتماعی می کشاند.



مرکز تحقیقاتی GWI می گوید که این دلایل برای حضور مستمر در شبکه های اجتماعی یک اصل کلی را نمایان می کند. با تحلیل این دلایل به عنوان مهمترین اولویت کاربران جهانی برای حضور در شبکه های اجتماعی می توان دریافت که این افراد فرم های ایستا در شبکه های اجتماعی را به قابلیت های پویایی آن ترجیح می دهند و وابستگی بیشتری به این بخش از خدمات اجتماعی در فضای مجازی دارند.

این مطالعه با بررسی موردی روی کاربران ایستا در فیس بوک دریافت که بسیاری از مشترکان شبکه های اجتماعی به این فضا به عنوان منبع اصلی برای دریافت محتوا نگاه می کنند و آن را یک پلتفرم جامع و فعال نمی دانند.

همین مسئله موجب شده تا 27 درصد از کاربران اینترنتی جهان اعلام کنند که از شبکه های اجتماعی برای به اشتراک گذاشتن جزییات زندگی خود استفاده می کنند و این فضا را بستر مناسبی می دانند تا به کمک آن اتفاقات روزمره خود را به گوش اطرافیان برسانند.

 

این افراد معتقدند حتی در دنیای واقعی هم نمی توان با این کیفیت جزییات زندگی عادی را با بقیه در میان گذاشت و همراه با تصویر، توضیح کامل یا ویدیو به اطرافیان و دوستان اعلام کرد که در طول روز چه اتفاقاتی افتاده است.

البته باید گفت این دلیل در مقابل کاربرانی که شبکه اجتماعی را فضایی برای ابراز ایده ها و نظریات خود مناسب می دانند اهمیت کمتری دارد و در گروه مقابل افراد سعی می کنند با انتشار عکس و ویدیو، تصورات ذهنی، ایده و تخیلات خود را به اطلاع دیگران برسانند.

بدیهی است این اتفاقات موجب می شود کاربران با شبکه اجتماعی احساس راحتی بیشتری داشته باشند و هر آنچه در ذهن خود دارند را روی این پلتفرم ارائه دهند و به جز اتفاقات شخصی و روزانه، مطالب مهمتری هم از جانب آنها مطرح شود.

به هر حال 10 دلیلی که موجب شده کاربران اینترنتی جهان در شبکه های اجتماعی حضور یابند و به صورت مستمر انواع مختلف آن را مورد استفاده قرار دهند، به ترتیب زیر اعلام شده است:

1- ارتباط نزدیک با خانواده و اطرافیان - 55 درصد

2- به روز بودن، دریافت آخرین اخبار و در جریان قرار گرفتن اتفاقات روز دنیا - 44 درصد

3- پر کردن اوقات فراغت - 41 درصد

4- پیدا کردن محتوای سرگرم کننده از جمله نوشته ها وتصاویر ویدیویی - 39 درصد

5- پیدا کردن محتوای سرگرم کننده از جمله نوشته ها و تصاویر ویدیویی - 39 درصد

6- به اشتراک گذاشتن عکس ها و ویدیوها با دیگران - 38 درصد

7- اشتراک در شبکه های اجتماعی به دلیل حضور بسیاری از دوستان و اطرافیان - 36 درصد

8- در اختیار داشتن شبکه گسترده و جامع با دیگران - 33 درصد

9- ملاقات با افراد جدید - 32 درصد

10- به اشتراک گذاشتن جزییاتی که در طول روز و زندگی عادی اتفاق می افتد - 27 درصد

به هر حال، افرادی که فکر می کنند حضور در شبکه های اجتماعی نوعی وقت تلف کردن است و فضاهایی منند فیس بوک، توییتر، اینستاگرام و ... طی چند سال آینده از عرصه رقابتی بیرون می روند و فناوری های جدیدتر جایگزین آنها می شود، باید توجه داشته باشند که به دلایل مذکور یک سوم مردم جهان در این فضای اجتماعی آنلاین حضور دارند و به صورت مستمر خدمات و مزایای آن را مورد استفاده قرار می دهند.

پیش بینی شده که ابتدای سال 2018 میلادی تعداد مشترکان شبکه های اجتماعی جهان از 2.44 میلیارد نفر هم فراتر رود تا حضور در این فضا به نوعی التزام برای انسان های مدرن بدل شود.


ده دلیل برای حاضر نبودن در شبکه اجتماعی

بازاریابی در شبکه های اجتماعی اتفاق جدیدی است که طی چند سال اخیر به اوج خود رسیده و به دلیل اصلی حضور مراکز تبلیغاتی در این فضاها تبدیل شده است. مرکز Main Sights می گوید نگاه 93 درصد مراکز بازاریابی جهانی برای حضور در شبکه های اجتماعی مثبت است و سرمایه گذاری روی آن را کاملا موفق می دانند اما به جز مراکز مذکور، کاربران عمومی هم به صورت گسترده در شبکه های اجتماعی حضور می یابند و از کودکان گرفته تا کهنسالان خدمات آن را مورد استفاده قرار می دهند.

بررسی ها نشان داده است کودکان با میانگین سنی 10 سال در فیس بوک، توییتر، اینستاگرام و پینترست حضور می یابند و البته تمام دوستان آنها را افراد هم سن و سال تشکیل نمی دهند. با همه این توضیحات تاکنون فکر کرده اید که شبکه های مجازی با محاسن فراوان و گسترده خود می توانند مشکلاتی را هم به همراه داشته باشند و دردسرهایی برای ما ایجاد کنند؟ تاکنون به این مسئله فکر کرده اید که حاضر نبودن در این قبیل فضاها چه مزایایی را می تواند برای شما به همراه بیاورد؟

شما به عنوان کاربر عادی اطلاعات شخصی و عمومی را که در اختیار دارید روی پلتفرمی به اشتراک می گذارید که هیچ دخل و تصرفی در فرآیند مدیریت آن ندارید و این پلتفرم به هر سمت که بخواهد، می تواند تفکر و رفتار شما را سوق دهد.

باید به این مسئله توجه کرد هر آنچه که در شبکه های اجتماعی انجام می دهیم برای ما نیست و به عبارت دیگر، رد پای مجازی که از خود در این فضا به جا می ذاریم، در تصاحب شرکت های بزرگی است که مدیریت این فضا را در اختیار دارند. البته این یک تهدید سایبری یا مشکل امنیتی نیست که ما را نگران کند اما واقعیتی است که باید آن را پذیرفت.



بودن یا نبودن در شبکه های اجتماعی



این واقعیت که حضور در شبکه های اجتماعی می تواند معایبی را به همراه داشته باشد و کنترل داده های شخصی ما را در اختیار مدیران شبکه های مجازی بگذارد، از چشم شرکت های تجاری و برخی مراکز بازاریابی هم پوشیده نبوده است.

اپل که این روزها یک برند جهانی با ارزش چند صد میلیارددلاری محسوب می شود، هیچ صفحه رسمی روی توییتر ندارد و صفحه اختصاصی آن در فیس بوک که 12 میلیون هوادار را در خود جا داده است، به ندرت و با احتیاط فراوان مطالبی را منتشر می کند. اینکه چرا اپل و برخی دیگر از شرکت های بزرگ روی شبکه های اجتماعی فعال نیستند، دلیل قانع کننده ای دارد تا ما را نیز برای حضور در چنین فضاهایی آگاه کند.


به هر حال، 10 دلیلی که به واسطه آنها می توان شبکه های اجتماعی را کنار گذاشت و تفکر بیشتری برای حضور نداشتن در این فضاهای رسانه ای مجازی انجام داد، به قرار زیر اعلام شده است:

1- تمایل ندارید به راحتی و با یک جستجوی اینترنتی ساده پیدا شوید.

2- ترجیح می دهید ارتباطات خود را به صورت حضوری مدیریت کنید.

3- برای حریم شخصی خود ارزش زیادی قائل هستید.

4- از این مسئله واهمه دارید که اطرافیان نظرات مخالف خود را به صورت عمومی در مورد شما اعلام کنند.

5- حضور در این فضا وقت و هزینه شما را هدر می دهد.

6- این فضا مانند دیگر فناوری های جدید مدتی بعد از کار می افتد و چیزهای جدیدتر جای آن را می گیرد.

7- ترجیح می دهید فضاهای ساده تر را برای معرفی خود استفاده کنید و از پیچیدگی های فیس بوک، توییتر و ... دوری می کنید.

8- شما یک انسان واقعی هستید و حضور در یک فضای مجازی نمی تواند همه جوانب شما را معرفی کند.

9- شبکه های اجتماعی از افرادی پر شده است که از زمان خود به درستی استفاده نمی کنند و هدف اصلی آنهاس رگرمی است.

10- اگر در شبکه های اجتماعی عضو شوید، خود را در معرض حملات هرزنامه ها و ناامنی های سایبری قرار می دهید.

هدف از اعلام دلایل مذکور این نیست که شما از حضور در شبکه های اجتماعی منصرف شوید اما همانطور که کارشناسان تاکید می کنند، بهتر است پیش از حضور فعال در این فضای تخصصی، اطلاعات و آگاهی کامل پیرامون آن داشته باشید و به عبارت دیگر با چشمان باز از ابزار مختلف اجتماعی مجازی بهره ببرید. برنامه ریزی و هدف گذاری برای حضور در شبکه های اجتماعی، مهمترین اتفاقی است که باید در نظر گرفت. اینکه قرار است چه اطلاعاتی را در فضای مجازی به اشتراک گذاشت، هویت و شخصیت هر کاربر را نمایان می کند.

ایده خوبی به نظر نمی رسد که هر آنچه در طول شبانه روز انجام می دهید، در شبکه های اجتماعی بازتاب داشته باشد که البته این مسئله حتی می تواند امنیت شما را هم به خطر بیندازد؛ زیرا برای مثال این اتفاق به خوبی نشان می دهد که چه ساعت هایی از روز را منزل نیستید، چه اجناس گرانقیمتی دارید یا نقطه ضعف شما چه چیزی است.

همچنین اگر قرار است برای شرکت یا کسب و کار خود صفحه اختصاصی در شبکه های اجتماعی درست کنید، این مسئله مهم به نظر می رسد که اطلاعات سازمانی به هیچ وجه روی این فضاهای عمومی قرار نگیرد و حریم اختصاصی شما حفظ شود. در مجموع اگر با آگاهی کامل این فضا مورد استفاده قرار گیرد، مزایای بیشتری از آن نمایان خواهد شد.

منبع: برترین ها
با فواید فضای مجازی آشنا شوید+تصاویر

چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟

چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟
گفت و گو با مقصود فراستخواه درباره نسل ها، زندگی در دنیای مجازی رونق حیات در اینستاگرام و از کار افتادگی دستگاه معناساز.

 دهه شصتی ها، دهه هفتادی ها، نسل سوخته، نسل بی خیال خوشگذران و... سوژه جدل ها و بحث های سرگرم کننده است. نسل دهه شصت و هفتاد ایران، در دنیا به نسل Y معروفند که ظاهرا اولین نسلی هستند که به پدرها و مادرهایشان آموزش می دهند. به گزارش هفته نامه کرگدن، گفت و گو با مقصود فراستخواه درباره نسل ها، زندگی در دنیای مجازی رونق حیات در اینستاگرام و از کار افتادگی دستگاه معناساز. دهه شصتی ها، دهه هفتادی ها، نسل سوخته، نسل بی خیال خوشگذران و... سوژه جدل ها و بحث های سرگرم کننده است. نسل دهه شصت و هفتاد ایران، در دنیا به نسل Y معروفند که ظاهرا اولین نسلی هستند که به پدرها و مادرهایشان آموزش می دهند. این نسل، در دنیای کامپیوترها، اینترنت، رشد سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات بزرگ شده اند و هرکدام نسبتی با این فضاها دارند. این نسل به فضای مجازی پناه برده اند که این مسئله از مشاهده های روزمره و دنبال کردن فعالیت هایشان در فضاهای مجازی پیداست. چه می شود که نسل ها خلقیات متفاوتی دارند و چرا جوان ترها این چنین در شبکه های مجازی غرق هستند؟ چرا آلبوم های عکس شخصی، امروز جایشان را به اینستاگرام داده اند؟ جواب این سوال آخر البته چندان سخت نیست. لابد از اینستاگرام هزار کار بر می آید که آلبوم ها بر نمی آمد. مقصود فراستخواه، جامعه شناس و استاد دانشگاه، در رابطه با نسل ها در ایران مطالعه و پژوهش کرده است. او معتقد است، ناکارآمدی دستگاه معناساز در شکل گیری روحیات نسل جوان تاثیر زیادی داشته است. چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟ قدیم ترها، یعنی زمان پدرها و مادرهای ما و البته پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، یک مدل زندگی وجود داشت. درواقع شاید بتوان گفت یک زندگی تعریف شده وجود داشت. در دنیای امروز، جوانانی که به آن ها نسل دهه شصت و هفتاد می گوییم و حتی جوان ترین ها که نسل دهه هشتاد هستند، زندگی جداگانه ای هم تجربه می کنند و آن هم زندگی در فضای مجازی است. چرا این قدر فضای مجازی مهم است؟ یا چه شده است که نمی توان زندگی در فضای مجازی را از زندگی روزمره جدا کرد؟ هر کدام از نسل هایی که با اینترنت مواجه شدند، یک نسبت منحصر به فرد با این موضوع داشتند. اینترنت برای نسل دهه شصت یک پدیده بود، برای دهه هفتاد و هشتاد بخشی از زندگی روزمره. برای کسی که متولد دهه شصت است، کامپیوتر و اینترنت در زمانه خودش یک کشف بود، یک دریافت تازه از جهان، یک «یافتم، یافتم!» بود. برای نسل دهه هفتاد، نه. نسل دهه هفتاد از وقتی اطرافشان را شناختند، کامپیوتر و اینترنت وجود داشت. همان طور که کاسه و استکان و وسایل معمولی خانه هست. در حال حاضر برای این نسل و نسل دهه هشتاد، اینستاگرام، فیس بوک، توییتر و همه این شبکه ها تکراری است. وقتی دنیا تازگی اش را از دست می دهد، شما باید معنای تازه ای ایجاد کنید. وقتی در جامعه ای معناسازی مختل می شود، حاصلش نسلی است که دنیا را مزخرف و ابزورد می بیند. برای ساخت معنای تازه باید فیلم تازه و تئاتر تازه ساخته شود، حوزه عمومی آزاد باشد، فضاهای فرهنگی و مطبوعات پررونق باشد. در نتیجه فضاهای فکری، فلسفی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی دموکراتیک و آزاد معنا ساخته می شود و معنا می تواند بخشی از نیازهای یک نسل را تامین کند. وقتی معنای تازه ای پیدا کنید، مدتی با آن زندگی می کنید و جهان برایتان تازگی پیدا می کند. همین باعث می شود بخشی از احساس پوچی رفع و رجوع شود. محدودیت ها باعث شده که دستگاه معناساز اجتماعی راکد شود. در این مسئله، مشکلات اقتصادی هم دخیل است؛ نبودن چشم انداز روشن برای جوان و درگیری های پیش پا افتاده معیشتی چه برای پدر و مادرها و چه برای جوان ها. چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟ خیلی از جوان هایی که اسم دهه هفتادی یا دهه هشتادی رویشان گذاشته ایم انگار شبانه روزی در شبکه های مجازی زندگی می کنند. دنیا را به شکل لایک و فالوئر می بینند و این دنیا اتفاقا فضای ارزشی آن هاست و خیلی جدی در آن زندگی می کنند. دلیل این همه جدی گرفتن این فضاها چیست؟ دنیای واقعی برایشان جالب نیست. یک دنیای خیالی برای خودشان می سازند. اتفاقا به دنیای مجازی مراجعه می کنند به عنوان دنیای که اصرار دارند واقعی تر است از چیزی که ما به آن دنیای واقعی می گوییم و آن ها اصلا نمی توانند با آن ارتباط برقرار کنند. وقتی شما در یک مهمانی هستید، می بینید که یک نوجوان یا جوان نسل دهه هفتادی نمی تواند با دیگران ارتباط برقرار کند. بحث ها برای نامربوط است. الگوهای رفتاری برایش بی معنی است. تنها چیزی که دارد اینستاگرامش است. آن دنیای مجازی به تعبیر دریدایی، شبحی است موهوم که واقعی تر است از دنیایی که احساس می کنی در آن بیگانه ای. این مهمانی یک مثال کوچک است. حالا این را گسترده کنید و تعمیم دهید به سطح جامعه. نظام آموزشی ما چیز جالبی برای عرضه ندارد و اصلا جذاب نیست، چرا که با زیست و مسائل عینی کودکان و نوجوانان ارتباطی ندارد. یا واحدهای دانشگاهی کمتر با نیازهای واقعی و شغلی و مسائل زندگی روزمره مرتبط است. کلی گویی هایی است کلیشه ای که بچه ها حفظ کنند و مدرک بگیرند. این یعنی سیستم آموزشی مختل است و جوان عزت نفسش را از دست می دهد، چرا که خودش را به یک دریافت کننده مدرک تقلیل یافته می بیند. البته بخشی از این مشکلات جهانی است، اما مشکلات ما مبتذل ترین حالت آن است. ما در برنامه ریزی مشکل داریم و دلیلش هم ضعف مدیریت است. این ضعف مدیریت از کجا ناشی می شود؟ مدیریت در دست نسلی است که نمی تواند نیازها را احساس کند. بخشی از مشکلات نسلی ما از فاصله نسلی مدیریت با جوانان است. این که نسلی که مدیریت را در دست دارند با نسل جوان و نوجوان ارتباط برقرار نمی کنند. وقتی تمام سیستم ها و برنامه ها در فاصله نسلی تولید می شود، نتیجه اش ازدیاد فاصله هاست. فاصله نسلی در هر حال وجود دارد و این فاصله تنوع ایجاد می کند. درواقع این گوناگونی خلاق جهان ماست. فاصله نسلی یعنی ارزش های متفاوت، گرامر متفاوت، نگرش ها، تجربه ها و خاطرات متفاوت. اگر این فاصله بیش از حد متعارفش باشد، شکاف نسلی به وجود می آید. در این صورت دو نسل نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند، مبادله خلاق داشته باشند و به فضای بین نسلی شان غنا بدهند. ما فضاهای میان نسلی نداریم که نسل ها با هم گفت و گو کنند. وقتی نتوانیم شکاف نسلی را رفع و رجوع کنیم، تعارض نسلی ایجاد می شود که خطرناک ترین وضعیت است. در این حالت نسل ها نه تنها بیگانه اند که از هم تنفر دارند. بینشان اختلاف و تنش وجود دارد. ما اصرار داریم ارزش های خودمان را حفظ کنیم. بخشی از چیزی که به آن ناهنجاری نسل جوان می گوییم، ناشی از ناکارآمدی هنجارهای ماست. سرشت زیستن در عالم امروزی عوض شده است. وقتی هنجارهای ما در دنیای امروز جواب نمی دهد و این نسل این ها را رعایت نمی کند، ما می گوییم ناهنجار است. وقتی بچه ها این تصویرها و برداشت های ما را نمی پذیرند می گوییم اهل دین نیستند. از عقربه زمان آویخته ایم و نمی خواهیم حرکت کنیم. عقربه که حرکت می کند می گوییم اشکال از عقربه است. بیشتر سراسیمگی و حال به حال شدن این نسل ناشی از این است که ارزش های کارآمد و سرشار و گرم که بتوانند با آن زندگی کنند به آن ها ارائه نمی دهیم. نه نهادهای مسئول و نه نهادهای مدنی. وقتی مغول حمله کرد و همه چیز را سوخت، مردم به عرفان و تصوف و خانقاه ها پناه بردند. وقتی مردم در دنیای واقعی چیزی نمی بینند، پناه می برند به دنیای درونی و روحی و دنیایی از معانی. چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟ این پناه دادن چه اشکالی دارد؟ مشکلات از همین جا شروع می شود. نوع بدخیم پناه بردن می شود اعتیاد. اعتیاد گاهی به مواد مخدر است، گاهی به شبکه های مجازی و گاهی گروه های دوستی پرمخاطره. مهمانی بد نیست ولی وقتی ما دنیا را برایشان تنگ می کنیم، آن ها سراسیمه می روند به سمت دنیای خودشان. در تمام امورشان ریسک وجود دارد و این اوضاع را خطرناک می کند. تصور کنید اگر انرژی زندگی در جوان ها را به سمت ساختن و هنر و فرهنگ و علم و فعالیت های اجتماعی سرازیر می کردیم، چه می شد. ترس ها و دلهره ها در این نسل چه به خاطر مشکلات اجتماعی و چه مشکلات جهانی، در رفتار و سبک زندگی شان و در درکشان نسبت به آینده خودشان تاثیر می گذارد. در این بین یک مسئله ای می ماند. این که اغلب جوری از این نسل و مشکلاتش حرف زده می شود که به نظر مسائل برای بار اول است که پیش آمده اند. البته هر دوره ای از زمان اقتضائاتی دارد، اما وقتی ما از نسل حرف می زنیم از چه حرف می زنیم؟ نسل درواقع به معنای گروه بندی زمانی اجتماعی است. چیزی است عام تر از قشرها و طبقات اجتماعی. تعریف نسل منحصرا با ملاک های بیولوژیک نیست. فقط زیستن در یک دوره ده سال نیست که نسل به وجود می آورد، بلکه تغییرات اجتماعی و وقایع، نسل ایجاد می کند. درست است که در بحث نسل ها برهه های زمانی مطرح می شوند اما زمانی می توان از نسل حرف زد که رویدادها و خاطرات و تجربه های مشترک را در نظر بگیریم. مثلا تغییر رژیم سیاسی، جا به جایی قدرت ها، انقلاب ها، جنگ ها، تحولات مهم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی تکنولوژیک می تواند نسل به وجود بیاورد. هر نسلی هم برای خودش یک شاکله ذهنی دارد و فضای اجتماعی خاصی ایجاد می کند. در آن فضا زندگی می کند، گرامر خاصی دارد و حتی سبک زندگی و قواعد کم و بیش رایجی دارد. تقسیم بندی های مختلفی از نسل ها شده است. مدت ها پیش روی انواع طبقه بندی نسلی در دنیا کار کردم. یک مدل نسل بندی وجود دارد که کانون توجهش امریکاست، اما دیگرانی هم از آن استفاده کرده اند. من این مدل نسل بندی را با جامعه خودمان تطبیق دادم. نسل اول در این مدل، مسن ترین افراد جامعه هستند؛ نسل خاموش یا کهنه سربازان که در ایران می شود نسل مشروطه. متولدین 1925 میلادی به بعد، یعنی کسانی که بحران اقتصادی امریکا را که من و شما در کتاب ها می خوانیم، زیسته اند. در ایران، این نسل قبل از سال 1320 به دنیا آمده اند. آن ها در دوره پهلوی اول به عرصه آمده اند، ناامنی جنگ جهانی را دیده اند، قحطی، سوغات دنیای مدرن مثل رادیو، مدرسه جدید، روزنامه مدرن و دانشگاه را دیده اند. برای این نسل سلسله مراتب، نظم، وقت شناسی، وفاداری، خانواده و نظام های ارزشی و ثابت خیلی مهم است. دقت کنید برای کسی که در بحران اقتصادی زندگی کرده، تغییر خوشایند نیست. رویدادها باعث می شود آدم ها خلقیات خاصی داشته باشند؟ همان روز حمله داعش به مجلس و حرم حضرت امام را در نظر بگیرد. صبح مردم با یک روحیه در جامعه ظاهر شدند، اما بعد از آن دو حمله تروریستی ظهر، روحیه شان عوض شد. مثلا وقتی مردم این خبر را بشنوند، ممکن است امنیت برایشان کمی مهم تر بشود. این یک رویداد بود. وقتی این رویدادها انباشته می شوند، می توانند برای خودشان نظام ارزشی تازه بسازند و نگرش ها، حساسیت ها، استرس ها، علایق و ترجیحات جامعه را عوض کنند. این درمورد نسل بعدی که بیبی بومرها یا نسل انفجار جمعیت هستند هم صادق است. ببینید که رویدادها چطور روحیات این نسل را ساخت. آن ها متولد 1946 به بعد هستند. بعد از جنگ و در دوره رونق و رفاه به دنیا آمده اند. من اسم این نسل در ایران را گذاشته ام نسل ناسیونالیسم ایرانی. این نسل متولدین دهه 20 تا 40 شمسی هستند. کودکی آن ها در آزادی های بعد از شهریور سال 1320 گذشته است. در این دوره کودتای 28 مرداد رخ می دهد. شهرها توسعه پیدا می کنند و روستاها عقب می مانند و تفکر چپ از دل این نابرابری ها شکل می گیرد. این نسل کله اش بوی قورمه سبزی می دهد، مخاطره جو است، به حیطه امکانات خودش نگرش مثبتی دارد و خودانگاره اش قوی است. آرمانخواه است و از هر جهت برای خودش اهمیت قائل است. چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟ بعد از آن ها نسل ایکس هستند که من در ایران اسمش را گذاشته ام نسل دوره نوسازی و رشد نابرابر. نسل ایکس (X) جهانی متولدان 1965 تا حدود 1980 هستند. در دوره این نسل نوجوانی و جوانی، در دنیا رونق و رفاه هست و در عین حال تحولات فراگیر. مثلا انقلاب پرتغال، انقلاب ایران، قبل از انقلاب و بعد از سال 41 به دنیا آمده اند. این نسل اصلاحات ارضی، مهاجرت از روستا به شهر، حاشیه نشینی، حلبی آبادها، رشد اقتصاد نفتی، آموزش های عرفی جدید، دولت مدرن در عین حال خودکامه و فاسد قبل از انقلاب و ساواک را دیدند. این نسل میل به تغییر دارند، تحرک در آن ها وجود دارد، آرمانخواه هستند، یوتوپیا دارند، ایدئولوژی دارند و هوش عاطفی شان بالاست. حالا با این مقدمه ها می رسیم به نسل Y یا نسل هزاره که در دنیا متولدین 1081 تا 2000 هستند؛ بچه های عصر کامپیوترهای PC، اینترنت، تلویزیون های ماهواره ای، مطرح شدن دهکده جهانی، وبلاگ ها و ویکی ها و دایره المعارف هایی هستند که به دست مردم نوشته می شوند. کودکان به پدر و مادرها کامپیوتر یاد می دهند و شکل خانواده عوض شده است. برای درک بهتر، من این جا دو نسل Y شصت و Y هفتاد را مطرح می کنم. متولدین 60 تا 69، نسلی هستند که تقریبا جنگ، هزینه ها، حماسه ها و سختی هایش را دیدند. بعد از آن اقتصاد کوپنی و اقتصاد پساکوپنی را دیدند. ایدئولوژی و پراگماتیزم را دیدند. اوقات فراغت برایشان اهمیت پیدا کرد، جنبش سبک زندگی راه انداختند برای ابراز وجود، عشق برایشان موضوع مهمی بود و عاشق شدند و شکست خوردند. نسل دهه شصت تجربه نسبتا زیاد سیاسی و خاطره های زیاد دارد. دغدغه امید دارد. برای آن ها سود یک امر اجتماعی است و ارزش های روشنفکری و مکتبی دارد. مذهب، چپ، صادق هدایت، غلامحسین ساعدی، کامو، روسو، راسل و... دیالوگ این نسل است. هر قدر که نسل ما، سوز و گداز سیاسی داشتیم، نسل دهه شصت ارزش های ولرم سیاسی دارد و دهه هفتاد ارزش های سرد سیاسی. خشونت برای نسل دهه شصت جنبه تراژیک دارد، در حالی که برای دهه هفتاد یک امر مزخرف و ابزورد است. می گویند بفرما این هم دنیای شما. شاید حتی یک میل به خشونت هم در این نسل وجود داشته باشد. این تفاوت از کجا ناشی می شود؟ تجربه های دهه شصت و هفتاد با هم متفاوت است. از نظر سیاسی، می بینیم که دهه شصت جنگ را تقریبا تجربه کرده است، اصلاحات، سرخوردگی از اصلاحات، پوپولیسم و اعتدال را تجربه کرده است. در حالی که برای نسل دهه شصت اصلاحات، پوپولیسم و اعتدال پدیده هستند. شروع فعالیت سیاسی دهه هفتاد در قالب تشکل دانشجویی، سال 88 بود؛ در هر دسته ای که قرار گرفته باشند. این تجربیات در تفاوت نگاه ها و خلق و خو اثرگذار است. کامپیوتر و اینترنت برای نسل دهه هفتاد عادی است و شبکه های اجتماعی هم تجربه ای معمولی در ادامه تجربه های قبلی است. بیشتر چیزهایی که برای نسل دهه شصت پدیده و خاطره بود، برای نسل دهه هفتاد امر عادی و روایت است. سیاست برای این نسل بیشتر روایت است. فان و لذت برایشان مهم است. ممکن است یکی نوحه بخواند و لذت ببرد و یکی تئاتر ببیند و یکی برود پارتی. این نسل، نسل Move on است. نسل از حالی به حال دیگر رفتن است. در مقابل عشق در دهه شصتی ها، این جا رابطه جنسی مطرح می شود. نسل ده هفتاد خیلی در معرض پوچی هستند. چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟ از چه نوع پوچی حرف می زنیم؟ نوعی پوچی این نسل را آزار می دهد که جدا از آن معنای عمیق فلسفی است. این نسل تجربه کم سیاسی و تجربه زیاد ارتباطی دارد. دنیا را از طریق اینترنت تجربه می کند. قبل از ما دنیا را می بیند و زودتر از همه چیز باخبر می شود. حالتی دارد که انگار به خاطر احساس خلأیی می خواهد مرتب از این جا به آن جا بپرد. یک روز با دوستی کاری را شروع می کند و بعد شاید دیگر آن را دنبال نکند. یک روز مثلا می رود یوگا، چند ماه بعد می رود سراغ چیز دیگر. یکی از ویژگی هایش این است که کمتر جدی است. سخت نمی گیرند. نه این که در سطح بالا، مثل عرفا. حافظ هم می گوید: «گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/ سخت می گیرد جهان بر مردمان سختکوش» این نسل سخت نگرفتنشان از جدی نگرفتن است. این را از سادگی لباس هایشان و از شلختگی شان هم می شود فهمید. چیزهایی که درباره نسل ها گفتید، ممکن است در مورد بسیاری صدق نکند. یا این که برخی خصوصیت هایی که برای دهه هفتاد شمردید، در دهه شصتی ها هم باشد. نسل همیشه چیزی است که درباره اش گفت و گو می شود و این مشکل بزرگی است. ما معمولا نسل ها را از ابژه خودمان می کنیم و برایش حکایت می گوییم. این خطرناک است و باید مراقب باشیم. باید ببینیم نسل خودش درباره خودش چه می گوید. شما اگر بخواهید مثل نسل دهه هفتاد را بشناسید باید با دهه هفتادی ها بنشینید، گفت و گو، مشاهده و مشارکت کنید یا دهه هفتادی باشید تا این نسل را زندگی کنید. حال خودتان را خودتان بهتر می دانید. من به لحاظ علمی وقتی درباره نسل ها حرف می زنم، توجه دارم که نباید با قاطعیت حرف بزنم. دهه هشتادی ها را از قلم نیندازیم. آن ها شاید بیشتر از همه با اینترنت و شبکه های مجازی پیوند داشته باشند. این نسل کودک ترین و کم سن و سال ترین مردم جهان هستند. نسل Z که نسل پساانقلاب است و متولد قرن 21. این نسل، ورژن جدیدی از نسل Y هستند که بهشان نسل نت هم گفته می شود. آن ها در دنیای پر از خشونت به دنیا آمده اند و بزرگ می شوند. شما چندی پیش تجربه کوچکی داشتید از حمله تروریستی. بیبنید دنیا چه می کشد. مردم عراق، سوریه، افغانستان و حتی انگلستان چه می کشند. این نسل، داعش را دیده اند و از آن طرف میکروبلاگ ها را. فیس بوک، توییتر و اینستاگرام برای این نسل کهنه است. نسل آن ها نسل بچه های دیجیتالی است که خیلی هم پلورال و بی قاعده هستند. بهترین رویکرد جامعه در مقابل این تغییرات چه می تواند باشد؟ به نظر من ایجاد مکان های سوم می تواند تاثیر مثبتی داشته باشد. نوجوان ها و جوان ها یا در خانه اند یا می روند مدرسه و دانشگاه. در خانه با انواع مشکلات مواجه هستند و در مدرسه و دانشگاه هم زیر پایشان خالی است. چشم انداز روشنی ندارند. در چنین شرایطی چیزی که نیاز دارند یک جای سوم است. جایی برای دوستی، تجربه های مدنی، تجربه های محلی و... چرا نسل جدید به فضای مجازی پناه برده اند؟ کافه ها نمی توانند جای سوم باشند؟ آن هم با روز به روز زیاد شدنشان؟ کافی نیستند. در مدرسه، محله و شهر امکان مشارکت و ارائه خلاقیت و خودبیانگری وجود ندارد. این امکانات در جامعه ما بسیار محدود است. نگاه ها به این امور بسته، سیاسی و گاهی امنیتی است. متاسفانه ممکن است روز به روز هم بیشتر شود. رسانه های جمعی ما کارایی لازم را ندارند، چون خودشان را با زمانه هماهنگ نکرده اند. سیستم آموزشی با نیازهای واقعی بیگانه است. الگوهای پادگانی و تربیتی ایدئولوژیک در آموزش و درس هایی که از زندگی واقعی بیگانه است و بچه هایی که عزت نفس شان برای تقلیل همه چیز به کسب نمره از درس های خسته کننده و تکراری سرکوب می شود. این جاست که جای سوم اهمیت دارد. جایی برای خلق معانی تازه.