اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

سوریه در عصر حافظ اسد


سوریه در عصر حافظ اسد

ریسک اسد بر روی ایران بعدها در زمان جنگ داخلی لبنان، در جایی که ایران به کمک سوریه برای مقابله با اسرائیل در لبنان آمد، ثمر داد و بعدها پیروزی نیروهای مورد حمایت ایران نشان داد که جانشین قدرتمندی بجای مصر وارد بازی شده است.

خبرگزاری فارس: سوریه در عصر حافظ اسد

دولت سوریه به عنوان یک کلیت، کشوری است که نتیجه توافق قدرت‌های پیروز بعد از جنگ اول جهانی بود و از زمان تاسیس تاکنون به دلیل منابع اندک قدرت ملی طی سال‌های متمادی قربانی همسایگان قوی‌تر و قدرت‌های فرامنطقه‌ای بوده است ولی درخشان‌ترین دوران این کشور حکومت «حافظ اسد» بود؛ به طوری که می‌توان ادعا کرد هیچ دولت عربی تاکنون به این اندازه توانایی اعمال قدرت فراتر از مواهب طبیعی نداشته و این گونه حقیقت نادیده نگرفته شدن منافعش را تحمیل نکرده است.

1- واقعیتی تاریخی در قلب خاورمیانه/هویت سوریه در کلاف سردرگم نبرد اعراب و اسرائیل

«هویت سوریه» با «هویت عربی» پیوندی ناگسستنی دارد و با وجود اقلیت‌های مذهبی و نژادی مختلف زبان و هویت عربی نماد اتحاد این کشور است. بلندپروازی تاریخی سوریه در منطقه شام که توسط همسایگان قدرتمندتر سرکوب شده باعث رشد ناسیونالیسم در این کشور بوده است، سوریه که فلسطین، لبنان و اردن را بخش‌های جدا شده خاک خود توسط استعمار و قرارداد سایس-پیکو می‌داند، بیش ار هر کشوری از اشغال فلسطین توسط اسرائیل در عذاب است.

این سرکوب تاریخی هویت «سوریه بزرگ» باعث شده تا این کشور «قلب تپنده ناسیونالیسم عربی» باشد، هر چند نام جمال عبدالناصر با ناسیونالیسم عربی پیوند خورده ولی اصلی‌ترین و تاثیرگذارترین متفکرین عربی اتحادخواه در سوریه بوده‌اند و نه در مصر؛ به همین دلیل است که سوریه تنها کشوری است که در دهه 1958 برای رسیدن به آرمان اتحاد عربی حاضر به واگذاری حاکمیت خود به ناسیونالیسم مصری شود، هرچند این تصمیم به نتیجه نرسید.

در نگاه ایرانی‌ها حافظ  اسد شخصیت با ارزشی است، در روزهایی که فشار بر ایران همزمان با جنگ به اوج رسیده بود و تمام کشورهای عربی همه نوع کمکی برای عراق ارسال می‌کردند، حمایت‌های دمشق به ویژه کمک‌های موشکی این کشور که بعدها زیربنای قدرت موشکی ایران شد، قابل چشم پوشی نبود.

رهبر سوریه هر کسی باشد نمی‌تواند از بند سنت تاریخی نبرد با اسرائیل شانه خالی کند چرا که مردم این کشور علاوه بر منازعه ایدئولوژیک با اسرائیل کنونی بخشی از سرزمین خود یعنی جولان را که تنها مانع طبیعی در مرزهای سوریه جدید است را نیز در اختیار این رژیم ساخته استعمار در منطقه می‌بیند و همین نگاه سوری‌ها باعث شده که حتی پس از سازش اردن، مصر و فلسطین همچنان پایبندترین دولت در نبرد با اسرائیل باشد.

سوریه نه در حال دفاع از منافع سوری بلکه از منافع اعراب در نبرد با اسرائیل دفاع می‌کند و این یک افسانه نیست که منافع دمشق با منافع پان عربیسم پیوند خورده است، اگر صرفاً مسئله سوری بود رهبران دمشق می‌توانست همچون انورسادات به توافق با اسرائیل بر سر جولان دست پیدا کنند ولی اهداف سوریه از مبارزه با صهیونیست به ویژه در حمایت از فلسطینی‌ها با هنجارهای پان عربی همخوانی داشت.

این پافشاری سوریه به نبرد با اسرائیل و اولویت به نیازهای خود منجر به اختلاف با دیگر کشورهای عربی شد که حاضر به پذیرش یا دستکم سکوت در مقابل اسرائیل بودند و از همین رو سوریه حاضر شد در مسیر مقابله با اسرائیل به ایران پیش از هر کشور عربی نزدیک شود و طی سال های 88-1980 به حمایت از یک کشور غیر عرب در جنگ با یک کشور عربی بپردازد.

2- ظهور حافظ اسد در سوریه/ورود بازیگر عقلانی در شطرنج خاورمیانه

سوریه پیش از قدرت رسیدن بعث (63-1964) یک کشور تحت نفوذ کلاسیک بود و به خاطر بی‌ثباتی در داخل و  آسیب‌پذیری در بیرون طی سال‌های پس از استقلال غنیمتی بود که دولت‌‌های قدرتمندتر بر سر آن می‌جنگیدند. مرزهای مصنوعی نفوذپذیر و احساسات پان عربی موجب نفوذ خارجی در سوریه می‌شد.

در اواسط دهه 50 پس از شکست نهادهای حاکمیتی الگارشی نوعی بی‌ثباتی و اختلاف بین رعیت‌های تشنه زمین و طبقه متوسط ادامه یافت، هر چند تا سال 1963 چندین کودتا نافرجام شکل گرفت ولی سرانجام در این سال حزب بعث قدرت را بدست آورد. جناح تندرو بعث هر چند تا 1967 قدرت را قبضه کرده بود ولی پس از شکست در برابر اسرائیل و از دست دادن بلندی‌های جولان این جناح به شدت تضعیف شد و در این میان واقع‌گرایان جدید حول وزیر دفاع وقت یعنی حافظ اسد حلقه زدند.

حافظ اسد در 1970 افراطیون را کنار زد و به این ترتیب به راس قدرت رسید، موفقیت وی در حکومت داری بیش از هر چیز مدیون ایده‌هایش درباره ایجاد توازن در میان نیروهای اجتماعی بود. در ضمن اسد برای رهایی از قیود ایدئولوژیک ارتش تلاش کرد که نزدیکانش را در دستگاه امنیتی قرار دهد تا استقلال بیشتری از ارتش و حزب حاکم داشته باشد.

از جهت دیگر حافظ اسد با آزادسازی محدود تلاش کرد تا از بورژوازی سوریه دلجویی کند و به نوعی یک ائتلاف ضمنی با نخبگان علوی ایجاد کرد. بدین ترتیب اسد یک دولت با ائتلافی چند گروهی تشکیل داد و توانست بر پایه همین قدرت داخلی، اعتراضات اخوان‌المسلمین 82-1977 را شکست دهد.وقتی برتری اسد در دهه 1980 تثبیت شد، سیاست‌گذاری خارجی بیش از پیش به حوزه حفاظت شده او تبدیل شد و تابع هیچ‌گونه دیوان سالاری نبود تا در آن بازها و کبوترها قادر به وتو کردن ابتکار عمل‌های او نباشند.

اسد در دوره پس از 80 توانست نیروهای نظامی سوریه را نوسازی و تخصص کند به طوری که پس از 6 سال ارتش سوریه به نسبت دیگر کشورهای منطقه ارتشی بزرگ به حساب می‌آمد که 5 هزار تانک، 650 هواپیمای جنگی، 102 آتشبار موشکی و 500 هزار نیرو به همراه 400 موشک بالستیک در اختیار داشت و این قدرت نوعی بازدارندگی موازنه‌دهنده در مقابل اسرائیل ایجاد کرد.

فاکتور اسرائیل در روابط خارجی اسد تاثیر زیادی داشت؛ وی نگاهی مثبت به تهران داشت و آنرا جایگزینی برای مصر پس از کمپ دیوید در خلاء راهبردی ایجاد شده، در نظر گرفت.این دوستی با وقوع جنگ عراق علیه ایران محکم تر شد چراکه حکومت حافظ اسد تنها کشور عربی شد که حاضر به حمایت از تهران در جنگ همه جانبه عراق شد.

در زمینه اقتصادی نیز اسد با این ایده که سیاست خارجی ملی گرا نیاز به کاهش وابستگی به غرب دارد، بخش دولتی را تقویت و کنترل فراوان وی بر اقتصاد به وی اجازه داد تا اقتصاد را در خدمت سیاست خارجی قرار دهد.به علت زیربنای ضعیف اقتصادی سوریه، این کشور دائما با کمبود منابع مالی مواجه بود به طوری که به تنهایی قادر به تامین 45 درصد هزینه‌های وارداتش نبود. سوریه طی 1977 تا 1988 بیش از 42 میلیارد دلار کمک دریافت کرده است که بخش اعظم آن توسط شوروی و شورای همکاری خلیج فارس تامین می‌شد.

توانایی خاص اسد در ایجاد توازن میان رفقا در اقتصاد نیز نمود می‌یافت و سوریه همیشه با ایجاد تنوع در میان دوستانش تلاش می‌کرد تا به طور کامل به یک کشور وابسته نباشد. ریشه این مسئله در این واقعیت بود که او هرگز به دلایل اقتصادی تصمیم‌هایی نگرفت که با ملاحظات استراتژیک در تعارض باشد.حافظ اسد پس از به قدرت رسیدن سوریه را به کشوری قدرتمندتر و فراتر از ظرفیت‌هایش تبدیل کرد، رئیس جمهور فقید سوریه عقلانیت را وسیله‌ای برای محدود کردن اهداف به شدت تجدید نظرطلبانه سوریه به کار گرفت، وی تقابل با اسرائیل بدون توجه به موازنه قوا را کنار گذاشت و جای آن اهدافی واقع‌گرایانه برای باز پس گیری زمین‌های اشغال شده به ویژه جولان را در صدر اهدافش قرار داد.

اسد سماجت فراوانی در پی‌گیری اهداف تقلیل یافته از خود نشان داد و نیم قرن حاضر نشد به قیمت تضعیف فلسطینی‌ها جولان را بدست آورد اما پایان جنگ سرد در واقع محیط سیاست خارجی سوریه را برای اسد وخیم‌تر کرد.حافظ اسد تنها اندکی خود را با این شرایط جدید وفق داد و با به قدرت رسیدن بشار اسد، این وظیفه به عهده پسرش افتاد. اکنون او هم اندازه پدرش مجبور است تا هویت عربی را در محدودیت‌های ناشی از جهان‌سازی آشتی دهد.

اما روند کند این آشتی باعث شد تا سایه تحولات سریع در خاورمیانه و نظام بین المللی از نظام حاکم در سوریه که ساخته و پرداخته حافظ اسد است، از این تحولات جا بماند، همچنین عدم اشراف بشار به فوت کوزه گری اصول موازنه براساس آموزه‌های پدر منجر به این شد که دوستان از فرصت طلایی ناشی از انقلاب‌های عربی برای تبدیل سوریه به همان کشور ضعیف در سلطه بهره بگیرند.

حافظ اسد و انقلاب اسلامی ایران

حافظ اسد رابطه خوب و راهبردی با حکومت پهلوی در ایران نداشت چراکه ایران در آن زمان حامی اسرائیل بود ولی با وقوع انقلاب و به قدرت رسیدن رهبران اسلامگرا این شرایط تغییر کرد.همانطور که گفته شد، فاکتور اسرائیل در روابط خارجی اسد تاثیر زیادی داشت؛ وی نگاهی مثبت به تهران داشت و آنرا جایگزینی برای مصر پس از کمپ دیوید در خلاء راهبردی ایجاد شده، در نظر گرفت.این دوستی با وقوع جنگ عراق علیه ایران محکم تر شد چراکه حکومت حافظ اسد تنها کشور عربی شد که حاضر به حمایت از تهران در جنگ همه جانبه عراق شد.

حافظ اسد با آزادسازی محدود تلاش کرد تا از بورژوازی سوریه دلجویی کند و به نوعی یک ائتلاف ضمنی با نخبگان علوی ایجاد کرد. بدین ترتیب اسد یک دولت با ائتلافی چند گروهی تشکیل داد و توانست بر پایه همین قدرت داخلی، اعتراضات اخوان‌المسلمین 82-1977 را شکست دهد.

اسد قمار بزرگی را آغاز کرد، او رهبری کشوری را برعهده داشت که خود را از پیشتازان ملی‌گرایی عربی می‌دانست و اکنون در جنگ یک کشور غیر عرب با عراق بعثی موضعی متفاوت اتخاذ کرد. اسد برای حمایت کردن از ایران دو دلیل اصلی داشت، اول اینکه ایران در تقابل عربی و اسرائیلی کشوری با ارزش و غیر قابل چشم پوشی بود که بعدها ثابت شد این تحلیل به خطا نرفت و به همین دلیل بود که وی با آغاز جنگ گفت: این جنگی اشتباه علیه دشمنی اشتباه، در زمانی اشتباه است.

همچنین اسد درک می‌کرد که قدرت گرفتن جناح تندرو بعثی ها در عراق به رهبری صدام که تهدید بالقوه برای آینده حکومت سوریه بود، او نگران بود که بغداد با تقویت مخالفانش در داخل حزب بعث سوریه زمینه کودتا را فراهم کند، از این رو بود که اصلا به افزایش قدرت صدام و عراق بعثی علاقه نداشت.قمار اسد بر روی ایران بعدها در زمان جنگ داخلی لبنان در جایی که ایران به کمک سوریه برای مقابله با اسرائیل و تندروها در لبنان آمد، ثمره داد و بعدها پیروزهای راهبردی مقاومت شگفت انگیز نیروهای مورد حمایت ایران در مقابل اسرائیل نشان داد که جانشین قدرتمندی بجای مصر وارد بازی شده است.

در نگاه ایرانی‌ها نیز اسد شخصیت با ارزشی است، در روزهایی که فشار بر ایران همزمان با جنگ به اوج رسیده بود و تمام کشورهای عربی همه نوع کمکی برای عراق ارسال می‌کردند، حمایت‌های دمشق به ویژه کمک‌های موشکی این کشور که بعدها زیربنای قدرت موشکی ایران شد، قابل چشم پوشی نبود.

در سایه این تحولات، رابطه تهران و دمشق به رابطه‌ای راهبردی بدل شد که دو طرف در اغلب بحران‌ها مواضع نزدیک به یکدیگر داشتند، از لبنان گرفته تا جولان و نگاه به مذاکرات سازش دو دو ست در کنار یکدیگر بودند اما این رابطه پس از بحران 2009 در آزمونی جدید قرار داد گرفت.حمایت تهران از سوریه این بار در مقابل همان کسانی بود که در جنگ ایران با عراق، بغداد را همراهی می‌کردند و به نوعی در حال انتقام گرفتن از دمشق بودند. و اکنون قدرت‌های عربی برای نابودی دمشق دست به یکی کرده‌اند تا اینگونه هم از ایران و هم از خانواده اسد انتقام بگیرند.

حمید رضا کاظمی، کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد