اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

از هجوم مخاطبان متدین به ماهواره تا جنایتی که انتها ندارد


چند سالی است که مردم ایران با شنیدن اخبار توحش گری و خونخواری رژیم غاصب صهیونیستی متاثر و دل‌آذرده می‌شودند. یکی از این جنایت‌ها را می توان در جنگ 33 روزه لبنان مشاهده کرد که اسرائیل به بمب باران خانه های مسکونی روی آورد و کودکانی را قربانی توحش گری خود کرد.
گروه فرهنگی مشرق؛ در طول روز چهره های فرهنگی کشور هر کدام به فراخور جایگاهشان درباره مشکلات، دغدغه ها و فعالیت های خود با رسانه های مختلف گفتگو می کنند. در ادامه توجه شما را به برخی مصاحبه های انجام شده فرهنگی در روز چهار شنبه جلب می کنیم:

حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا زائری، کارشناس دینی در گفتگو با شفقنا با انتقاد از نحوه پرداختن به مفاهیم دینی و معرفی ناقص دین در اجتماع، بیان کرد: اگر  انسان، زندگی مذهبی را به گونه ای که دین خواسته است، داشته باشد به طور طبیعی آن آرامش معنوی برای او حاصل می شود اما متاسفانه دین به عنوان یک پناهگاه و یک غار امن مطرح نمی شود.

*متاسفانه در مواردی دیده شده است که مخاطب مذهبی متدین نیز صدا و سیمای جمهوری اسلامی را کنار گذاشته و شبکه های دینی و مذهبی ماهواره را دنبال می کند یعنی اصلا دنبال «من و تو»، «بی بی سی» و  شبکه های اینچنینی هم نیست، حتی برای برنامه مذهبی خود از شبکه های ماهواره ای استفاده می کند. در حقیقت باید از تکلیف من نوعی به عنوان مدعی هدایت جامعه و دینداری، روحانیت، مسجد، نهاد دینی و مذهبی، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات حوزه علیمه قم، وزارت ارشاد، صدا و سیمای جمهوری اسلامی و آموزش و پرورش سوال کرد.

*یکی از مشکلات جدی که در حال حاضر در جامعه وجود دارد و باید واقعا به آن اشاره کرد، این است که تجربه زندگی معنوی، کاملا به زندگی مادی وابسته است. نمی توان معنویت را جدا کرد و زندگی معنوی وابسته به زندگی مادی است. نمی توان به فرد دچار فقر و مشکلات مادی گفت شب بیا در مسجد دعابخوان، تا شکم او سیر نباشد نمی توان با او از معنویت حرف زد. در روایات مکرر از خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آمده است، «وقتی فقر از دری وارد می شود، ایمان از در دیگر بیرون می رود» و امثال آن.

سهیل کریمی یکی از مستند سازان کشور که مدتی است در سوریه در حال تکمیل مستند خود بود با اتمام کار این مستند گفتگویی با خبرگزاری تسنیم داشته است که به شرح ذیل می‌باشد:

*در سفر به سوریه و حضور در مناطق ملتهب آن مستندی از عملیات‌های گروهی ویژه علیه مخالفین حکومت سوریه را به تصویر کشیدم.

*پس از حضور در این کشور و موافقت سیستم امنیتی ارتش سوریه، توانستم با این گروه ویژه آشنا شوم که آنها فعالیت‌های گسترده‌ای را از پشت خط مقدم آغاز و تا دل خط مقدم انجام می‌دادند که با همراهی در گروه آن‌ها با چگونگی فعالیت‌های این گروه ویژه آشنا و آن را تصویربرداری کردم.

*مستند «ما چند نفر» شرح حال گروه ویژه‌ای است که عملیات‌های فوق‌محرمانه‌ای در جنگ انجام می‌دهند که هم باعث خسارت بسیار شدیدی در جبهه مقابل و نیز ایجاد انگیزه و شادمانی محور مقاومت در فتنه اخیر در سوریه می‌‌شدند.

*این مستندساز با بیان اینکه مستند «ما چند نفر» در مرحله تدوین قرار دارد خاطر نشان کرد: پس از تأیید و بازبینی تصاویر از سوی سیستم امنیتی در کشور سوریه، کار تدوین مستند به پایان می‌رسد.




چند سالی است که مردم ایران با شنیدن اخبار توحش گری و خونخواری رژیم غاصب صهیونیستی متاثر و دل‌آذرده می‌شودند. یکی از این جنایت‌ها را می توان در جنگ 33 روزه لبنان مشاهده کرد که اسرائیل به بمب باران خانه های مسکونی روی آورد و کودکانی را قربانی توحش گری خود کرد.

از این رو یکی از خبرگزاری های داخلی گفتگویی با عکاس ایرانی که مسوولیت پوشش خبری این جنگ را بر عهده داشت مصاحبه را صورت داد که در ادامه از نظر مخاطبان می گذرد.

مجید کلهر نخستین فرزند شهید حاج حسینعلی کلهر است که در سال 66 هنگامی که مجید دانش‌آموز کلاس سوم ابتدایی بوده در جنگ تحمیلی به شهادت رسید. کلهر بعدها در زمان حمله آمریکا به عراق بازهم به‌عنوان یکی از معدود عکاسان ایرانی به عراق رفت، کشوری که پدرش را در جنگ با آن از دست داد. برخی تصاویری که از قاب دوربین آنالوگ مجید کلهر با نگاتیوهایش در عراق ماندگار شده، عکس‌هایی است که بسیاری از عکاسان بزرگ جهان با مدرن‌ترین دوربین‌های دیجیتال‌شان موفق به ثبت آنها نشده‌اند.

*در روستای قانا در جنوب لبنان که یک محله شیعه‌نشین است دو فاجعه مشابه در دو برهه زمانی رخ داده است که این دو را با فاجعه قانای اول و قانای دوم نام می‌برند. قانا روستایی است که به‌دلیل وجود غاری که حضرت عیسی(ع) در آن معجزاتی داشته برای مسیحیان بسیار مقدس است و هرساله در آن مراسمی برگزار می‌شود. در 1996 در جنگ 16روزه «خوشه‌های خشم» بین رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان این روستا بمباران می‌شود. مردم روستایی بی‌سرپناه در این جنگ به مقر نیروهای حافظ صلح سازمان ملل که در قانا بوده پناه می‌برند به این امید که رژیم صهیونیستی به آن حمله نمی‌کند. اما این رژیم وقتی از پناه گرفتن شیعیان قانا به این ساختمان مطلع می‌شود آنجا را مورد حمله توپخانه قرار داده بیش از 100 کودک و پیرزن و پیرمرد بیگناه را به‌شکل وحشیانه‌ای به شهادت می‌رساند تا جایی که این فاجعه انسانی اعتراضات جهانی را به‌همراه داشته است.


*اتفاق مشابهی هم در روز نوزدهم جنگ 33روزه سال 2006 رخ می‌دهد. این بار مردم عادی و زنان و کودکانی که آواره شده بودند به خانه‌ای در این روستا پناه می‌برند که از استحکام نسبی برخوردار بوده و نسبت به دیگر خانه‌ها سالم‌تر مانده بود. باز هم رژیم صهیونیستی با اطلاع از این تجمع غیرنظامیان در این خانه، حدود ساعت 2 بامداد که مردم بی‌گناه روستا در این خانه در خواب بودند، آن را هدف بمباران قرار می‌دهد و بیش از 60 غیرنظامی که اکثراً زن و کودک بودند به شهادت می‌رساند. عکسهای استخراج اجساد شهدای این فاجعه جنجال بسیاری در دنیا به‌پا کرد. من و وحید فرجی تنها عکاسان ایرانی بودیم که توانستیم از این فاجعه انسانی عکاسی کنیم و این با همه دردناکی‌اش برای من، یکی از افتخارات زندگی‌ام محسوب می‌شود؛ اینکه در آن زمان در قانا بودم و توانستم عکس‌های این فاجعه را برای قضاوت مردم جهان و آیندگان ماندگار کنم.


سکوت مجیدی شکسته شد
حدود یک سال است که اخبار مربوط به ساخت فیلم سینمایی محمد (ص) در رسانه ها مطرح شده و بسیاری منتظرند تا سرانجام این اثر را از زبان کارگردان بشنوند.  اما در این کدت مجید مجیدی هیچ ظهار نظری در این مورد نکرده بود اما امروز برای اولین بار با ایسنا به گفتگو پرداخت و اظهار داشت:


*هدف اصلی ما از ساخت فیلم «محمد»(ص) ایجاد نوعی اتحاد و وفاق در دنیای اسلام و مقابله با قرائت‌های مختلفی بود که از اسلام در دنیا و غرب وجود داشت. مقطعی که از زندگی پیامبر اکرم (ص) برای نمایش در این فیلم انتخاب شده نیز بر همین اساس صورت گرفته است.

*مجیدی در بخش دیگری از سخنانش درباره‌ دلیلش برای رسانه‌ای نکردن مراحل ساخت فیلم محمد (ص) گفت: من محافظه‌کار نیستم. دلیل رسانه‌ای نکردن مراحل ساخت فیلم و عدم تبلیغات نیز به دلیل برخی نگاه‌های ژورنالیستی است که ممکن است مشکلاتی را به وجود بیاورد. در آینده و با آماده شدن فیلم نشست‌هایی را در این خصوص برگزار خواهیم کرد و اطلاعات لازم را به سمع اصحاب رسانه خواهیم رساند.

توحش غربی با چاشنی فرهنگ ایرانی


نقدی بر صنعت بازیهای رایانه‌ای ایران؛
به صورت میانگین همه بازی سازها تایید کردند که چیزی تحت عنوان سناریو نداشته و بعضی از آنها هم در بهترین حالت 20 الی 50 صفحه قصه و خط داستانی تعریف کرده بودند.
سرویس فرهنگی مشرق - خودشان می گویند به اندازه هالیوود رویش حساب باز کرده اند و تا بتوانند در این حوزه سرمایه گذاری می کنند. موضوعش آنقدر جدی شده که اخیرا از روی آنها فیلم سینمایی می سازنند و چهره بازیگرانشان را بر اساس چهره های گرافیکی و کامپیوتری طراحی می کنند!

منظورم بازی های رایانه‌ای است. صنعتی که از حدود سه دهه قبل ظهور کرد و قدم به قدم رشد کرد تابه مرحله ای برسد که ابرقدرت های دنیا در حوزه جنگ نرم و برای تخریب فرهنگی یک کشور در ذهن دیگر مردم جهان تنها و تنها با ساخت یک بازی رایانه ای به هدف خود می رسند.

امروز دیگر آنقدر کمپانی بازی سازی، سرمایه گذار، کنسول های رنگارنگ گیم و البته سبک های مختلف طراحی بازی وجود دارند که حتی برای معرفی برخی بازی های معروف، جلسات رونمایی مجلل با حضور چهره های  با نفوذ کشور های مختلف برگزار شده و سالیانه شاهد برپایی جشنواره های پر زرق و برق بازی در سراسر دنیا هستیم.


***بازی های رایانه ای در ایرانورود کشور ما به حوزه بازی های رایانه ای از اواسط دهه هشتاد آغاز شد. سازمانی تحت عنوان بنیاد ملی بازی های رایانه ای ظهور کرد و با تولید چند بازی پیش پا افتاده نظیر "رانندگی در تهران" بارقه هایی از یک صنعت نو پا کلید خورد. می توان گفت بازی سازان ما از ابتدای دهه 90 به صورت جدی وارد این حوزه شدند به طوری که از سال 90 نمایشگاه بازی های رایانه ای کار خود را شروع کرد و چند شرکت و سازمان مستقل بازی سازی متولد شدند.

پیشرفت بازی سازی در ایران فعلا شرایط قابل قبولی دارد به طوری که سال گذشته بازی رایانه ای "گرشاسپ" موفق شد در عرصه جهانی نیز مورد توجه قرار بگیرد.

بازی های چشم گیر ایرانی آنقدری نیستند که بخواهیم این مقدمه را طولانی کنیم. بنابراین برای اطلاع از این که در سال 92 چقدر نسبت به سالهای قبل پیشرفت کردیم، تصمیم گرفتیم چند ساعتی را در مصلی تهران و در میان غرفه های رنگارنگ بازی های رایانه ای بگذرانیم.

آنچه در پی می آید ماحصل گشت و گذار خبرنگار مشرق به همراه یکی از کارشناسان حوزه بازی های رایانه ای در مصلی تهران و البته پرسش و پاسخ با برخی غرفه داران است:

***نور، صدا، حرکت!
نور، صدا، حرکت! این ها فاکتورهای اولیه برای فیلم سازی است. جمله ای آشنا که حتما همه شما هم آن را شنیده اید. دقیقا همین فاکتور ها در مورد بازی سازی هم وجود دارند. اما آنچه به نور و صدا و حرکت معنی می بخشد محتواست. یک فیلم سینمایی بدون محتوای غنی و سناریوی عمیق و تاثیر گذار تنها تصویر و رنگ و صدایی است که از پیش چشم مخاطب می گذرد و در با گذر زمان خیلی زود از ذهن ها پاک می شود.

یک بازی رایانه ای هم نیازمند یک داستان قوی و پرکشش است تا مجبور نباشد تنها به جذابیت های بصری تکیه کند. آنچه بازی های آمریکایی و ژاپنی را مانا می سازد همین است! سری بازی های تام رایدر، وارکرافت و کانتر استراک هر کدام بیش از یک دهه از عمرشان می گذرد اما هنوز هم طرفداران خود را دارند.

این به جذابیت های گرافیکی آنها مربوط نیست. بلکه مستقیما مربوط به نوع روایت داستان، شخصیت پردازی ها و در مجموع قصه ای است که سازندگان از طریق یک دنیای فانتزی برای بازیکن ها روایت می کنند.

بازی سازان ایرانی پیشرفت داشتند. از لحاظ گرافیکی و شبیه سازی بازی ها و صد البته از نظر تعدد تولید آثار مختلف رایانه ای به مرحله قابل قبولی رسیدند. برخی بازی هایی که در حال حاضر برای فروش در مصلی تهران موجود هستند، از نظر کیفیت ساخت با محصولات درجه دو و سه آمریکا و ژاپن قابل مقایسه هستند.


قیمت ها نیز معقول تر شده اند و دیگر لازم نیست برای یک بازی ایرانی تمام موجودی جیبمان را خالی کنیم. اما هنوز هیچ کدام حرفی برای گفتن به مخاطبان ندارند. یعنی از نظر داستان و شخصیت پردازی همه آثار تولید شده بی کیفیت تلقی می شوند و نمی توان از آنها دفاع کرد.

این نکته ای است که خود بازی ساز ها هم آن را تایید می کنند و قتی از آنها در مورد سناریو بازی سوال کردیم، اول مات و و مبهوت ما را نگاه کردند و بعد برای این که پاسخ ما را داده باشند، کمی در مورد بازی توضیح دادند و در آخر هم معلوم شد فقط چند خطی به عنوان خط داستانی برای بازی خودشان متن نوشته اند و دیگر تمام سرمایه و فکر و انرژی خود را بر روی نکات فنی متمرکز کردند.

به صورت میانگین همه بازی سازها تایید کردند که چیزی تحت عنوان سناریو نداشته و بعضی از آنها هم در بهترین حالت 20 الی 50 صفحه قصه و خط داستانی تعریف کرده بودند. یکی از غرفه داران در این زمینه گفت: ما بدون هیچی حمایتی در حال کار بر روی این پروژه ها هستیم. مگر صنعت بازی سازی ما چقدر قدرت دارد که بخواهیم سناریو و بخش محتوایی هم به آن اضافه کنیم؟

***ایرانیزه کردن بازی های آمریکایی!
اولین نکته ای که با چند دقیقه نگاه کردن به گیم پلی بازی های حال حاضر به ذهن می رسد، تقلید است! فضای جذاب بازی های ایرانی یک کپی ناشیانه از نمونه های غربی است که تنها وجه تمایز آنها استفاده از دیوار نوشته ها و صداهای فارسی در فضای بازی است. اگر نه شکل و شمایل همه چیز از فضای داستان تا شکل لباس پوشیدن و شخصیت پردازی ها همه و همه شما را به یاد صدها بازی آمریکایی می اندازد که سالهای قبل تولید شده اند و البته موفق هم بوده اند.

این نشان می دهد که بازی سازهای ما صرفا به جذابیت های بصری و قدرت موتور های گرافیکی تکیه کرده اند و فقط می خواهند از عرصه بازی سازی عقب نباشند. یکی دیگر از غرفه داران در این زمینه معتقد بود: تمام همکاران ما مهندس و افراد فنی هستند. من اصلا نیازی به حضور نویسنده و افراد محتوایی احساس نکردم. هزینه هم ای هم در این زمینه صرف نشد.

تعداد شرکت های بازی سازی که قالبا به صورت خصوصی فعالیت می کنند در طول یک سال تقریبا 30 درصد افزارش داشته و همگی آنها حداقل دو محصول برای ارائه به مخاطبان داشتند. بازی های آنلاین، استراتژیکی، و سه بعدی به صورت اول شخص یا سوم شخص به وفور در نمایشگاه یافت می شود. اما همه آنها در یک زمینه اشتراک دارند " فقدان تیم محتوایی و یک سناریو مکتوب"

کارشناس بازی های رایانه ای در این زمینه معتقد است: نداشتن سناریو و خط داستانی باعث شده شما هیچ فرقی میان کاراکترهای طراحی شده توسط فارسی زبانان با کاراکترهای غربی احساس نمی کنید و حتی در بازی های اکشن همان میزان خشونت و تنشی که در نمونه های غربی وجود دارند، قابل مشاهده است. این نکات حتی در طراحی پوسترها و تبلیغات بازی ها نیز مشهود بوده و نشان می دهد متاسفانه هیچ تلاشی برای ایرانی کردن حال و هوای بازی ها صورت نگرفته و اگر دیروز از خشونت و بد آموزی بازی های غربی ایراد می گرفتیم امروز مجبوریم از نسخه های داخلی خودمان هم انتقاد کنیم.

***سرمایه و مدیریت هزینه ها
هفتاد میلیون تومان برای طراحی یک بازی آنلاین. 490 میلیون تومان برای یک بازی نقش آفرینی! 300 میلیون تومان برای یک بازی اساطیری! این ها در پاسخ سوال ما بود که پرسیدیم چقدر برای بازی های خود هزینه کردید؟


روال کار کمپانی های مطرح بازی سازی در کشورهای پیشرفته بدین شکل است که از کل بودجه در نظر گرفته شده برای ساخت یک اثر، حدود 70 درصد آن را برای بخش محتوایی و گروهی کنار می گذارند که قرار است سناریو بازی را کلید بزند و شخصیت ها را طراحی کند. این مدیریت هزینه باعث خواهد شد که کاراکترهای مانا و مشهوری خلق شوند که با گذر زمان از ذهن مخاطب نمی روند و حتی در مواردی به قهرمان های ذهنی آنها بدل می شوند.

اتفاقی که متاسفانه در کشور ما هنوز رخ نداده و با وجود طر احی صدها بازی رایانه ای اگر درمورد قهرمان های آنها از مخاطابن سوال کنید، بعید است بتوانند نام آنها و حتی شکل و شمایل آنها را به یاد بیاورند. دلیلش هزینه نکردن برای بخش محتوایی است. برای مثال یکی از غرفه های بازی سازی در مورد تفکیک هزینه های ساخت گفت: از حدود 200 میلیون تومانی که هزینه کردیم حدود 180 میلیون برای بخش های طراحی و مهندسی و خریداری ابزار های مورد نیازمان هزینه شد. مابقی هم دستمزد همکاران و خرج های ریز و درشت دیگر بود!


***سخن پایانی
گام نهادن جوانان با ذوق ایرانی در این مسیر قابل تقدیر است. هدفشان هر چه که باشد سعی دارند رقابت خود را با مغزهای مبتکر  بین المللی جدی تر کنند. اما باید یادشان باشد در این زمینه تمام جوانب کیفی را در نظر بگیرند تا به جای کار فرهنگی، کار ضد فرهنگی انجام ندهند.

بی توجهی به محتوا و موضوع بازی های رایانه ای بدون شک یعنی گام نهادن در همان مسیری که کشورهای دیگر هم در آن گام بر میدارند و در واقع همان جنگ نرمی است که دشمن علیه ما به راه انداخته و حداقل کاری که از دست ما بر می آید این است که در زمین آنها بازی نکنیم.

سایت محمد خاتمی خبر مشرق را تأیید کرد +سند


محمدعلی نجفی امروز در پاسخ به پرسش چند نفر از نمایندگان مجلس مدعی شد که تا به حال نامه سرگشاده و مملو از اهانت و بهتان فتنه‌گران علیه نظام اسلامی را تا کنون ندیده است غافل از اینکه پیش از این، پایگاه اطلاع‌رسانی رسمی سید محمد خاتمی، آن را تأیید کرده است.
گروه سیاسی مشرق- پس از سخنان "علیرضا زاکانی" نماینده اصولگرای مجلس نهم درباره حمایت، دخالت و تحریک مردم به تظاهرات‌های غیر قانونی در فتنه 88 توسط وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش، "محمدعلی نجفی" به دفاع از خود پرداخت.

پس از دفاعیات نجفی و رد حمایت و دخالت وی در فتنه، "مشرق" در مطلبی با عنوان "امضای نجفی روی کارت سوخت فتنه"، اقدام به انتشار نامه سراسر توهین، افترا و بهتان چندی از فتنه‌گران در فتنه 88 کرده که نام آقای "نجفی" نیز به عنوان یکی از امضاکنندگان و تأییدکنندگان این نامه، در کنار دیگر امضاکنندگان دیده می‌شود.

از سوی دیگر، ظهر امروز نجفی در پاسخ به سوال چندنفر از نمایندگان مجلس مبنی بر شبهه‌دار بودن پاسخ‌های آقای نجفی و اسناد موجود، جوابی داده که نیاز به توضیحات بیشتر دارد.

در این راستا، مشرق برای روشن‌شدن موضوع، اقدام به انتشار منبع مستند دیگری از دخالت، حمایت و تحریک مردم توسط آقای نجفی می‌کند.

نمایندگان مجلس در سؤال خود از آقای نجفی پرسیده‌اند: «پس از دفاعیات جنابعالی مطالبی در صحن علنی مطرح گردید که شبهاتی برای نمایندگان محترم که ضرورت دارد با اطلاع کامل رأی دهند، ایجاد کرده است. لطفاً در ارتباط با موارد زیر به‌صراحت و شفاف اطلاع‌رسانی فرمایید:

1- ایراد فرمودید نام میدانی که قرار بود به 9 دی تغییر یابد قبلا به نام آیت‌الله حق‌شناس بوده و به حرمت نام ایشان با تغییر نام مخالفت کرده بودید. دوستان مدعی شده‌اند این میدان قبلا به نام مالکی به نام حق‌شناس بوده و ارتباطی با مرحوم آیت‌الله حق‌شناس نداشته.

2- نامه سرگشاده‌ای منتشر گردید که نام جنابعالی به همراه تعداد دیگری در ذیل آن آمده است که در این نامه که به مراجع عظام منتشر شده است نکاتی مطرح شده که مطابق اصول نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نبوده و اهانت به ساحت مقدس نظام کرده است. مزید استحضار این نامه به تاریخ 26 جولای 2009 مصادف با 4 مرداد 1388 می‌باشد.

غلامرضا تاجگردون، غلامرضا اسداللهی، هادی قوامی، سیدهادی حسینی، محمود نگهبان سلامی، بهروز نعمتی، علیرضا سلیمی‌، محمدعلی مقیمی، علی مطهری، سبحانی‌فر، عباس صلاحی
***************

جواب نجفی نیز در پاسخ به سؤال دوم: «نامه مورد اشاره را نه‌تنها بنده امضا نکرده‌ام بلکه برای اولین بار هفته گذشته در جلسه کمیسیون آن را دیدم. این ترفند برخی سایت‌های هدایت شده خارج از کشور است که مطالبی برعلیه نظام تنظیم می‌کنند و نام عده‌ای از شخصیت‌های داخلی را برای اعتباربخشیدن به مطالب کذب خود درج می‌نمایند

آقای نجفی در جواب خود، به چند مورد اشاره می‌کند که مشرق برای روشن‌شدن موضوع، توضیحاتی ارائه‌ می‌کند تا مردم خود به قضاوت بنشینند.

آقای نجفی می‌گویند: نه تنها بنده امضا نکرده‌ام بلکه برای اولین بار هفته گذشته در جلسه کمیسیون آن را دیدم.

1- آقای نجفی! اگر منظور جنابعالی از لفظ امضاء، همان خط کشی عامه مردم زیر اسناد و مکتوبات است، باید گفت که در عرف نامه‌نگاری، قرار گرفتن اسم شخص زیر نامه به معنای امضاء و تأیید محتوای نامه است و نیازی به این نیست که شما حتماً امضاء به معنای عرف کنید.

2- آقای نجفی! اینکه جنابعالی پس از چهارسال از فتنه 88، تازه هفته گذشته از محتوای این نامه باخبر شدید، هم جای شکر دارد و هم جای بسی تأسف.

جای شکر دارد برای اینکه ادعای حمایت شما از فتنه 88 سبب شد که از کرده خود برائت جویید و بگویید که نامه را امضا نکرده‌اید و جای تأسف دارد برای اینکه کسی می‌خواهد وزیر شود که هنوز نمی‌تواند خودش تصمیم بگیرد و دیگر دوستاش برای او تصمیم می‌گیرند و به جای او نامه امضاء می‌کنند.

3- آقای نجفی! شما در پاسخ خود به نمایندگان، به نکته بسیار مهمی اشاره کردید؛ شما گفتید: این، ترفند "برخی سایت‌های هدایت‌شده خارج از کشور" است که مطالبی برعلیه نظام تنظیم می‌کنند و نام عده‌ای از شخصیت‌های داخلی را برای اعتباربخشیدن به مطالب کذب خود درج می‌نمایند.

آقای نجفی! برای روشن‌شدن مطلب باید گفت حرف جنابعالی تا حدی صحیح است، آنجا که گفته‌اید "سایت‌های هدایت شده خارجی" اما امیدواریم منظورتان پایگاه اطلاع‌رسانی رسمی سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق کشورمان نباشد که متن نامه شما و همفکران‌تان با امضای شما در آن به وضوح دیده می‌شود.


سند نامه فتنه‌گران به مراجع عظام تقلید در فتنه 88 با امضای نجفی

برای مشاهده در سایز اصلی روی عکس کلیک کنید
برای مشاهده در سایز اصلی روی عکس کلیک کنید

آقای نجفی با توجه به تأیید سند منتشرشده از سوی مشرق توسط پایگاه رسمی سید محمد خاتمی، امیدواریم تا پیش از کسب رأی اعتماد نمایندگان، از حمایت خود از فتنه عذرخواهی کنید. همان‌گونه که رهبر انقلاب نیز به‌تازگی در دیدار دانشجویان تأکید کردند افرادی که در انتخابات 88 فکر می‌کردند تقلب شده است باید عذرخواهی کنند.
مسئله‌ اصلى گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آن کسانى که فکر می‌کردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجهه با تقلب، اردوکشى خیابانى کردند؟ چرا این را جواب نمی‌دهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومى، نخیر، به شکلى که قابل جواب‌دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نمی‌کنند؟ در جلسات خصوصى می‌گویند ما اعتراف می‌کنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا براى کشور هزینه درست کردید؟ اگر خداى متعال به این ملت کمک نمی‌کرد، گروه‌هاى مردم به جان هم مى‌افتادند، می‌دانید چه اتفاقى مى‌افتاد؟ مى‌بینید امروز در کشورهاى منطقه، آنجاهایی که گروه‌هاى مردم مقابل هم قرار می‌گیرند، چه اتفاقى دارد مى‌افتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهى بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت به‌خرج دادند. در قضایاى سال ۸۸، این مسئله اصلى است؛ این را چرا فراموش می‌کنید؟

السیسی؛ قهرمان جدید رژیم صهیونیستی در مصر+ فیلم و تصاویر


گزارش ویژه مشرق/
از ژنرال "عبدالفتاح السیسی" فرمانده کودتا علیه دولت...
گروه گزارش ویژه مشرق - ژنرال "عبدالفتاح سعید حسین خلیل السیسی" در 19 نوامبر 1945 میلادی در قاهره به دنیا آمد. در سال 1977 میلادی به کارشناسی علوم نظامی و در سال 1987 میلادی به کارشناسی ارشد این رشته از دانشکده فرماندهی و ستاد دست یافت. در سال 1992 میلادی نیز وارد دانشکده فرماندهی و ستاد بریتانیا شد تا از آنجا نیز به فوق لیسانس علوم نظامی دست یابد. وی در سال 2003 میلادی به دانشکده عالی نظامی ناصریه و در سال 2006 میلادی به دانشکده عالی نظامی آمریکا راه یافت تا از سهمیه بورس این دو دانشکده استفاده کند.
 

عبد الفتاح السیسی در دوران کودکی
 به هنگام ادای سلام نظامی به جمال عبد الناصر

السیسی که دارای سه پسر و یک دختر است پست های نظامی مختلفی از جمله سمت های فرماندهی را برعهده داشته است. وی رئیس شاخه اطلاعات و امنیت دبیرخانه وزارت دفاع ، فرمانده گردان پیاده ، وابسته دفاعی در عربستان، فرمانده تیپ پیاده، رئیس ستاد منطقه نظامی شمال و فرمانده منطقه شمالی بوده است.
 
 در 12 آگوست 2012 میلادی مرسی بعد از کنار گذاشتن طنطاوی، وی را به درجه سرلشکری
 و سپس وزیر دفاع  و فرمانده کل نیروهای مسلح ارتقا داد.

وی همچنین مدیر اداره اطلاعات و شناسایی نظامی و کوچکترین عضو شورای عالی نیروهای مسلح بوده است.
 
السیسی اولین کسی که در دوره نخست وزیری هشام قندیل و ریاست جمهوری مرسی
 به سمت وزارت دفاع دست یافت.


نسب خانوادگی السیسی:

بسیاری از رسانه ها بیان داشته اند که مادر عبد الفتاح السیسی "ملیکه تیتانی" است که در سال 1953 ازدواج کرده و در سال 1954 صاحب فرزند شده است. گفته شده است که  این زن مغربی در سال 1958 به تابعیت مصری دست یافته است تا سیسی بتواند وارد دانشکده جنگ شود. برخی منابع خبری گفته اند که اجداد السیسی از یهودیان مغرب هستند.


گفته می شود "عوری صباغ" دایی وی در "صافی" مراکش به دنیا آمده و در مدرسه راهنمایی دار البیضاء به یادگیری صنعت معدن روی آورده و از دانشکده مدیریت عمومی فارغ التحصیل شده است. وی در مراکش زندگی کرده و عضو جنبش "درور"  بوده است و در طی سال های 1948 تا 1950 در  سازمان زیر زمینی (هاماجین) فعالیت داشته است.

برخی منابع از جمله" المرصد الاسلامی لمکافحة التضلیل الإعلام گفته اند که خانواده صباغ در سال 1951به حزب "ماپای" پیوسته اند و وی در سال 1959 عضو کمیته مرکزی آن شده است. گفته شده است صباغ از سال 1957 تا 1963 در بئر السبع به انجام آموزش های فنی و  حرفه ای مشغول بوده است و از سال 1963 تا 1968 به عنوان ناظر آموزش حرفه ای در وزارت آموزش و پرورش فعالیت داشته است.

 دیگر آنکه از سال 1968 تا 1981 به عنوان دبیر شورای کارگری در بئر السبع فعالیت داشته و در طی    سال های 1974 تا 1982 عضو "کمیته تشکیلاتی" هستدروت بوده است.

 شایان ذکر است که پایگاه های خبری افسران انقلاب و اخوان المسلمین گفته اند شیخ عباس حسن السیسی مؤلف کتاب " تبلیغ تعالیم خداوندی عشق"  که از شاگردان حسن البناء ( یکی از برجسته ترین رهبران اخوان المسلمین) است پسر عموی پدر السیسی است.

این در حالی است که روزنامه صهیونیستی هارتز از ژنرال عبد الفتاح السیسی به عنصر و قهرمان جدید اسرائیل در مصر یاد کرده است.
 
به گفته روزنامه اسرائیلی هاآرتص عبد الفتاح السیسی در بین نخبگان سیاسی و نظامی
 رژیم صهیونیستی از احترام و مقبولیت بالایی برخوردار است.

نشان ها ومدال‌ها

نشان خدمت طولانی و الگوی نیک در سال1998
نشان درجه دوخدمت نظامی در سال 2005
 نشان درجه یک خدمت نظامی
نشان خدمت عالی در سال 2007
نشان 25 نوامبر 2012
 

مواضع و دیدگاه‌های السیسی

به نظر می رسد عبد الفتاح السیسی از چهره های ملی گرایی است که بیش از اندازه نسبت به آمریکائیها برای حل مشکلات مصر خوشبین است. آنچه در زیر می آید نگرش السیسی درباره نقش ارتش است حال آنکه حوادث اخیر نشان می دهد که وی چندان در این مسیر حرکت نمی کند.

-    ارتش نسبت به مسائل داخلی مصر کاملاً آگاه است ولی نقشی بی طرفانه خواهد داشت .
-    فرماندهی کل نیروهای مسلح از زمان روی کار آمدن در آگست گذشته، بر عدم ورود در عرصه سیاست اصرار داشته و تنها به بالابردن توان نظامی و تقویت نیروی انسانی ارتش می اندیشد.
-    کسانی که فکر می کنند ما نسبت به خطراتی که مصر را تهدید می کند بی تفاوت هستیم در اشتباهند چرا که ما در برابر درگیری هایی که کشور را با مشکل مواجه می سازد ساکت نخواهیم بود.
-    نیروهای مسلح در دوره پیشین در درگیری های سیاسی وارد نشد اما در حال حاضر مسئولیت ملی و اخلاقی آن ایجاب می کند تا مسائل کشور را به طور دقیق رصد کند تا مصر به مشکلاتی چون فتنه مذهبی، جنگ داخلی و فروپاشی نهادهای دولتی مبتلا شود.


دلیل انتخاب السیسی از سوی مرسی

پس از آنکه محمد مرسی یک سال پیش فرماندهان بزرگسال ارتش مصر را کنار گذاشت و از میان نسل جدید نظامیان فردی را برای وزیر دفاع و فرماندهی کل نیروهای مسلح انتخاب کرد گمان می رفت ارتش در برابر اولین رئیس جمهور منتخب ملت سر تسلیم فرو آورد. اما این امر محقق نشد وعبد الفتاح سیسی، مرسی را کنار گذاشت.
 
انتخاب عبدالفتاح السیسی 58 ساله
 برای خود مرسی و نسل کم سن و سال نظامیان مصر مناسب بود.

این نسل بعد از سال ها تبعیت از نسل بزرگتر همچون ژنرال حسن طنطاوی 78 ساله که به مدت 20 سال وزیر دفاع بود خسته شده بودند.
 
درطول 60 سال گذشته حاکمانی که به قدرت رسیده ارتشی بوده اند و در طی دوره 6 ماهه بعد از برکناری مبارک که با ناآرامی همراه بوده است، ارتش زمام امور را برعهده داشته است.

مصریها خواهان عدم دخالت نظامیها در امور سیاسی بوده اند از همین رو سیسی در اوایل روی کارآمدن مرسی بارها اعلام کرد که ارتش به منظور پرهیز از ایجاد آشوب ودسته بندیهای سیاسی، وارد سیاسیت نخواهد شد. زمانی هم که در نوامبر گذشته در پی صدور بیانیه جدید قانون اساسی توسط مرسی بین هوادارن وی و مخالفانش درگیری روی داد، السیسی اعلام کرد که ارتش از مردم ودولت حمایت می کند.

السیسی در مقام مقایسه با فرماندهان مسن ارتش از سن کمتری برخوردار بود. علاوه بر این، دو ویژگی وی باعث شد تا مرسی که در نسل جدید ارتش به دنبال نیروی مناسب برای تصدی وزارت دفاع بود وی را انتخاب نماید. نخست آنکه وی در ظاهر به آداب مسلمانی پایبند است و دیگر آنکه به دلیل حضور دو ساله خود در دانشکده ‌نظامی آمریکا (در سال 2005 و 2006) رابطه خوبی با آمریکائیها داشت. از این گذشته آمریکائیها سالانه  1.3 ملیارد دلار به مصر کمک نظامی می کنند.

 
مسلمان بودن السیسی و رابطه خوب وی با آمریکایی‌ها
 دو دلیل انتخاب وی به عنوان وزیر دفاع توسط مرسی بود.

 شخصیت السیسی

استیوگراس کلنل بازنشسته ارتش آمریکا که مسئولیت آموزش السیسی در دانشکده رویترز را برعهده داشته است از وی به دانشجویی مسلمان و مصمم یاد می کند که نسبت به آینده مصر دغدغه داشته و دید خوبی نسبت به ایالات متحده دارد.

 عبدالفتاح السیسی یک چهره نظامی خبره است که بعد از طی دوران فرماندهی در ستاد فرماندهی اطلاعات جنگی
 و فعالیت به عنوان وابسته نظامی در ریاض، به سمت فرماندهی ارتش دست یافت.

روبرت سبرنجبورج کارشناس تحصیلات تکمیلی دانشکده جنگ در مونتیری واقع در ایالت کالیفرنیا می گوید: سعی شد سیسی به گونه ای آموزش ببیند که بتواند به یک فرمانده عالیرتبه تبدیل شود.

وی می افزاید با اینکه السیسی در دوران آموزش نشان می داد که دارای گرایشهای اسلامی است اما در بین همکارانش در ارتش آمریکا از وجهه خوبی برخورداربود.
 
سبرنجبورج می گوید: السیسی ازجمله کسانی است که مقامات نظامی و دولتی آمریکا
 وی را می شناختند و مردم از وی به نسل جدید ارتش یاد می کردند.

این فرد با استشهاد به نوشته‌های السیسی در دوران حضور خود در آمریکا می گوید: السیسی در امور سیاسی و امنیتی به اندیشه اسلامی توجه داشته است.(7)

به گفته وی مسلمان بودن السیسی بدین معناست که وی معتقد است اسلام درای نقشی مهم در  سیاست امنیت ملی است. وی می‌افزاید: السیسی از طرفی با عینک اسلامی به جهان نگاه می کند و از طرفی با اسلامی که اخوان المسلمین داعیه آن هستند مخالف است!

نکته دیگر در خصوص شخصیت عبدالفتاح السیسی اینکه عده ای بدون در نظر گرفتن سر سپردگی وی به ایالات متحده وی را شبیه جمال عبد الناصر مخالف آمریکائیها و از طرفداران بلوک شرق می دانند.
 
عبدالحکیم جمال عبد الناصر
جوانترین پسر جمال عبدالناصر که گویی شناخت چندانی از پدرش ندارد می گوید:
 عبدالفتاح السیسی به مانند پدرم چهره ای ملی گرا و آرمان خواه است!

وی با بیان اینکه هر دو چهره ای نظامی بودند که در راستای صیانت از شرافت مصر و دفاع از حاکمیت ملی حرکت می کردند و از مردم و نه حاکمان حمایت می کردند، می گوید سناریوی 30 ژوئن به مثابه همان انقلاب 23 جولای 1952است که پدرم به همراه گروهی از افسران آزادیخواه بر علیه نظام فاسد حاکم به پا خواستند. وی با بیان اینکه امروز عبدالفتاح السیسی همان کار را انجام می دهد از اخوان المسلمین انتقاد و آنها را به تعامل با بیگانگان برای دستیابی به قدرت متهم کرد.


نقش آمریکا و السیسی در برکناری مرسی

براساس نظرسنجی مؤسسه زغبی میزان اعتماد به ارتش 94 درصد بوده است. در این میان 60 درصد غیر اسلامگراها با بازگشت موقت ارتش به اداره امور کشور موافق بوده اند و تمام اسلامگراها با بازگشت ارتش مخالف بوده اند.

گزارش‌های مطبوعات آمریکا حاکی از آن است که آمریکا از قبل در تدارک انجام کودتا در مصر بوده اند.
 
دیدار السیسی با فرماندهان نظامی قبل از کودتا

در آگوست سال گذشته زمانی که مرسی فرماندهان ارتش را کنار گذاشت فارین پالیسی نوشت فرماندهان جدید در صورتی که از اقدامات مرسی احساس خطر کنند وی را با چالش مواجه خواهند ساخت. در حال حاضر در روابط ارتش با مصر چالش به وجود آمده است و با یکدیگر درگیر هستند. این مجله در فوریه 2013 نوشت مرسی کشور مصر را به آشوب کشیده است و به همین خاطر حتماً ارتش وارد صحنه خواهد شد. این بار ورود ارتش به مانند دوران مبارک نیست. به این معنا که از طرفی با اخوان المسلمین تعامل دارد و از طرف دیگر برای حفظ موجودیت خود تلاش می کند. بزودی اخوان المسلمین برای کنار گذاشتان رقبای سیاسی خود وارد عمل خواهد شد و حمام خون در مصر به راه خواهد افتاد.

 
آخرین دیدار مرسی با عبد الفتاح السیسی قبل از کودتا در 4 جولای 2013
 این مجله در همین ماه می گوید واشنگتن تنها به کنار رفتن اخوان المسلمین در قالب یک انتخابات آزاد فکر می کند.  تعامل اوباما با مرسی تنها از این روست که وی را رئیس جمهوری می داند که در یک فرایند دموکراتیک بر سرکار آمده است و این به معنای  مقبولیت وی نیست.

 آمریکا قبل از 30  ژوئن سعی داشته است تنش سیاسی به وجود آمده در مصر را مدیریت کند. در آن زمان با به خیابان آمدن حامیان و مخالفان مرسی ایالات متحده فکر کرد که ممکن است اوضاع امنیتی از کنترل آن خارج شود از همین رو با تشکیل " گروه مدیریت بحران مصر" عملاً وارد صحنه شد.  مأموریت این گروه ارائه پیشنهادات و راهکار به دولت آمریکا در چنین شرایطی بود.

درهمین راستا دفاتر شورای امنیت ملی آمریکا به منظور استماع آراء کارشناسان حوزه مصر جلساتی را تشکیل داد و وزیر دفاع و گروهی بزرگ متشکل از وزاری امور خارجه ، فرماندهان عالی رتبه پنتاگون و نمایندگان نهادهای اطلاعاتی مختلف به سرعت راهی کاخ سفید شدند.
 بعد از برگزاری نشست‌های پیاپی تا قبل از یکم جولای و در پی صدور بیانیه وزارت دفاع مصر مبنی بر اعطای مهلت 24 ساعته به مرسی برای توافق با گروه های سیاسی، آمریکائیها بدین نتیجه رسیدند که دستیابی به توافق بخصوص بعد از آنکه مرسی اعلام کرد از حق شرعی خود دفاع خواهد کرد ناممکن شده است و چاره ای جز دخالت ارتش نیست.
 
السیسی به هنگام قرائت بیانیه ارتش و صدور حکم برکناری مرسی
دلایل اتخاذ این رویکرد آمریکائیها به شرح زیر است:
1-    شکل گیری کودتای نظامی بر اساس قانون مصوب کنگره آمریکا در سال 1961 به معنای پایان کمک ها به مصر و هر دولتی است که در آن ارتش رئیس جمهور منتخب مردم را کنار می گذارد.
2-    ضرورت عدم مدیریت مرحله انتقالی توسط نیروهای مسلح و لزوم وجود چهره‌های مردمی دارای صلاحیت
3-    عدم روی آوردن به اقدامات خشونت آمیز در مقام مقابله با رهبران برجسته اخوان المسلمین و دیگر قدرت‌های اسلامگرا
مایکل وحید حنا از مؤسسه سینچری فاوندیشن نیویورک معتقد است بازگشت جنجالی ارتش به حیات سیاسی قطعیت نداشت و شخص السیسی – از نیروهای اقلیت تندرو در ارتش- تمایلی به ورود به عرصه سیاسی نداشته اند.
برخی منابع ارتش مصر بر این باورند که نطقه آغاز تحولات تلاش محمد مرسی برای دخالت در سوریه واستقبال  از برنامه "جهاد" در این کشور بود امری که نگرانی ارتش را در پی داشت.
 
تماس های پیاپی عبدالفتاح السیسی با آن پاترسون سفیر آمریکا در مصر
 حاکی از آن است که اوضاع مصر به خوبی توسط آمریکائیها مدیریت شده است.

روزنامه وال استریت ژورنال چندی پیش از انجام مکالمات تلفنی بین عبدالفتاح السیسی و چاک هیگل وزیر دفاع امریکا پرده برداشت. بنا به گفته این روزنامه ، هیگل و عبدالفتاح السیسی به بیان مسائلی بیش از رابطه نظامی بین دو کشور پرداخته اند.

این روزنامه به نقل از مسئولان آمریکایی می گوید: هیگل قبل از تماس با السیسی با یک تیم کارشناسی رایزنی داشته است.
 

سوزان رایس مشاور رئیس امنیت ملی با همکاری دیریک چولیت معاون وزیر دفاع در امور امنیت بین الملل
 و مستشاران دیگر راهکارهای لازم را در اختیار هیگل قرار می داده اند.

به گفته این روزنامه بعد از عزل مرسی هیگل و السیسی در پنجم جولای بیش از دو ساعت درباره اختیارات السیسی در حکومت موقت و نظر آمریکا دربارة آزادی برخی از رهبران بازداشت شده اخوان المسلمین با یکدیگر صحبت کرده اند.
 

چاک هیگل و السیسی
 روزنامه مذکور در خصوص دیدار السیسی با هیگل در 24 آوریل گذشته در قاهره می گوید: السیسی که در این دیدار بدون نیاز به مترجم به زبان انگلیسی سخن می گفت به هیگل گفته است که نحوه تعامل کلامی آمریکائیها را دوست دارد. این روزنامه در ادامه می‌گوید عبدالفتاح السیسی که در این دیدار هیگل بر ارتباط هر چه بیشتر آمریکا با وی تأکید کرد بیش از 30 سال است که با نیروی نظامی آمریکا در ارتباط است و این ارتباط به سال 1981 میلادی برمی گردد که وی برای آموزش های نظامی به ایالت آتلانتا رفت.
 

عبد الفتاح السیسی در دولت موقت
السیسی در حال حاضر بسیار تلاش دارد از نفوذ آمریکائیها برای  بازگرداندن آرامش به مصر استفاده کند و از پتانسیل آنها برای خارج ساختن حامیان محمد مرسی و اخوان المسلمین از میدان رابعة العدویة استفاده کند . امری که تاکنون محقق نشده است.

 
السیسی برای بیرون راندن اخوانی ها با بسیاری از آمریکائیها از جمله ویلیام برنز دیدار کرده است.
آمریکائیها از السیسی می خواهند از خشونت استفاده نکند و در فرایند سیاسی جدید از حضور اخوانیها نیز استفاده شود.
گفت‌وگوی السیسی با مقامات آمریکایی در شرایطی صورت می گیرد که وی چند روز پیش در مصاحبه با روزنامه واشنگتن‌پست به شدت از عدم همراهی آمریکائیها برای اعمال فشار بر اخوان المسلمین انتقاد کرد.
 
در روزهای اخیر عبد الفتاح السیسی در مصاحبه های خود به آمریکائیها در خصوص جنگ داخلی هشدار داده است.

وی بیان داشت که مصر در آستانه جنگ داخلی قرار دارد و مصری ها عدم همکاری آمریکایی‌ها را فراموش نخواهند کرد. در پاسخ وی هیگل از اقدامات خشونت آمیز در مصر انتقاد کرده و از وی خواسته است با انجام اقدامات سیاسی در جهت رفع تنش اقدام کند.(12)

انتقاد السیسی از آمریکا با استقبال برخی چهرهای سیاسی از جمله ثروت الخرباوی از رهبران پیشین اخوان مواجه شده است. وی می گوید درخواست السیسی از اوباما برای اعمال فشار بر اخوان المسلمین  به منظور حل بحران کنونی مصر حاکی از آن است که اخوانی ها مزدور آمریکا بوده و رهبر این گروه در مصر مشاور اوباما در خاورمیانه است!
 

ثروت خرباوی از رهبران پیشین اخوان و منتقد این گروه

اخیراً زمزمه هایی به گوش می رسد که السیسی قصد دارد از ارتش استعفا دهد و خود را برای انتخابات آماده کند اما خود وی این موضوع را رد کرده است و بیان داشته است که در انتخابات شرکت نمی کند.


تقسیم مصر

 برخی از سیاستمداران و پژوهشگران بر این باورند که ایالات متحده و هم پیمانان آن توانستند با حمایت عبدالفتاح السیسی، ارتش و گروه های اسلامی را با یکدیگر درگیر سازند تا زمینه را برای تقسیم مصر فراهم کنند. این افراد معتقدند آمریکا سعی دارد از توان عبدالفتاح السیسی به مانند سوهارتو دیکتاتور اندونزی برای این هدف خود استفاده کند.
 

سوهارتو در سال 1965 با حمایت آمریکا توانست
 با قتل 850  نفر از مخالفان کمونیست خود به قدرت برسد.

روزنامه الأهرام در شماره 11 خود در فوریه 2012 آورده است که: تحقیقات قضایی درباره تأمین مالی نهادهای آمریکایی در مصر حاکی از آن است که این نهادها در پی انجام طرح تقسیم مصر هستند. یک منبع قضایی به "الأهرام" گفته است که نقشه های به دست آمده در نهادهای خارجی نشان می دهد که جدا کردن "حلایب و شلاتین" از مصر در دستورکار این نهادها قرار دارد. این نقشه ها همچنین نشان می دهد که مصر باید به چهار اقلیم: قناة، صعید مصر، قاهره بزرگ و دلتا تقسیم شود. بر اساس اطلاعات به دست آمده توسط دستگاه اطلاعات عمومی، این نقشه ها به مانند همان نقشه هایی است که مقامات سودان در داخل مقر مرکز الجمهوری در خارطوم به دست آوردند و بر اساس آن تقسیم سودان به دو دولت مورد توجه واقع شده بود.

 عبد الرحمن احمد عثمان رئیس مرکز پژوهش ها و مطالعات آفریقا در سودان در تبیین دیدگاه خود درباره آینده جهان عرب میگوید: حوادث به وجود آمده در جهان عرب، جزئی از سناریوی تقسیم این کشورهاست و مصر از این موضوع مستثنی نیست. وی می گوید طرح تقسیم کشورهای عربی در کتاب های غربی ها از آن سخن به میان آمده است لیکن این کشورها از درک اهداف موجود در پشت این بحران سازی ها عاجزند.

" دولت سویلم" شهروند مصری که دارای تابعیت آمریکایی است  و در یک مرکز آمریکایی "مؤسسه بین المللی الجمهوری" فعالیت داشته است می گوید: این مرکز طرح هایی برای تقسیم مصر در دستورکار داشته و قرار بوده این طرح ها تا سال 2015 به اجرا در آید. وی در ادامه می گوید دستگاه امنیتی مصر را از این موضوع مطلع ساخته است و آنها با ورود به این مرکز اسناد موجود در آن را مصادره کرده اند.
عبدالفتاح السیسی وارد بازی آمریکا شده و گام به گام با طرح های این کشور در مصر همراهی می کند. او به راستی قهرمان جدید اسرائیل در مصر است.



منابع و مآخذ:

http://www.gololy.com
http://www.almasrawia4ever.com/vb/showthread.php?p=2935
http://www.elwatandz.com/watanarabi/9199.html
http://new.elfagr.org
http://elaph.com/Web/news/2013/7/
http://www.alrsaal.com/19238.html
 http://www.assabeel.net-
http://alahale.net/article/11824
http://www.almadapaper.net/ar/news/447265
http://www.alquds.co.uk/?p=68694
http://tahrirnews.com
http://elgornal.net
http://alahale.net/article/11824

هشت پرسش آیت‌الله سبحانی از سلفیه

آیت‌الله سبحانی در نوشتاری پیرامون عقاید سلفیه و نگاه آنان به دین چند سوال از این فرقه پرسیده‌اند.

به گزارش مشرق ،متن این نوشتار به شرح زیر است:

« سلفی‌ها می‌گویند باید از صحابه و تابعان پیروی کرد، زیرا فهم آنان، مقیاس حق و باطل است. آنان در این مورد، با حدیث منقول رسول خدا استدلال می کنند که فرمود: «خیر القرون قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم...» ;«بهترین مردم، مردم زمان من هستند. سپس مردمی که پس از آنان می آیند. سپس مردمی که بعد از آن گروه می آیند».(1)

آن گاه دوران هر کدام از سه گروه یاد شده را صد سال تخمین می‌زنند که مجموعاً بالغ بر سیصد سال می‌شود. ابن تیمیه و پیروان مکتب او، با این حدیث، سه قرن نخست اسلامی را که هر قرنی از نظر آنان صد سال است، ملاک حق و باطل شمرده و آن چه را که در این زمان انجام گرفته و یا عملاً بر آن صحّه گذارده‌اند، کاملاً می‌پذیرند، چون پیامبر در این حدیث، سه قرن را قرن ممتاز شمرده است. امتیاز این قرن‌ها به خاطر کسانی است که در آن سیصد سال زندگی می‌کردند و لازمه خیر و نیکی آنان این است که گفتار و سکوت آنان را حجت بدانیم.

این نظریه با ابهامات زیادی همراه است.

*سؤال اول

«قَرْن» در لغت عرب بر خلاف اصطلاح معاصر به معنی صد سال نیست، بلکه به معنی جمعیتی است که در یک زمان با هم زندگی می‌کنند و سپس جمعیت دیگر جای آن‌ها را می‌گیرند و قرآن مجید هم کلمه «قرن» را در همین معنا به کار برده است:

واژه «قرون» در قرآن کریم هفت بار به کار رفته و هرگز از آن، «قرن» اصطلاحی یعنی صد سال اراده نکرده، بلکه آن را به معنای مردمِ یک زمان به کار برده است، اینک نمونه‌ها:

1. ( ألَمْ یَرَوا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْن مَکّناهُمْ فِی الأرْضِ ما لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدراراً وَجَعَلْنَا الأنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرین ). (2)

«آیا ندیده‌اند که چه اندازه پیش از ایشان جمعیت هایی را نابود کردیم که در زمین، آنان را توانمند ساخته بودیم، به گونه‌ای که به ایشان آن توان را نداده‌ایم و از آسمان به فراوانی برای آن‌ها باران فرستادیم و جوی‌ها از زیر آنان روان ساختیم، ولی سرانجام به خاطر گناهانشان آنان را نابود کردیم و جمعیتی دیگر پدید آوردیم».

بنابراین تفسیر حدیث «خیر القرون» به سیصد سال، هیچ پایه و اساسی ندارد و اصطلاح امروز نمی‌تواند، قرینه بر تفسیر حدیث باشد.

ابن منظور در لسان العرب نوشته است «قرن»، نسلی را می‌گویند که پس از نسل دیگر می آید و در مقدار فاصله زمانی این دو فصل اقوال گوناگونی هست، مانند:

1. ده سال، 2. بیست سال، 3. سی سال، 4. شصت سال، 5. هفتاد سال، 6. هشتاد سال.

در نهایه ابن اثیر آمده است: قَرن، مردم یک زمان و از ماده «اقتران» گرفته شده است. گواه بر این که «قرن» به معنی مردم یک زمان است شعر شاعر می‌باشد که گفته است:

إذا ذهبَ القرنُ الذی أنتَ فیهم *** وخُلّفتَ فی قرْن فأنتَ غریب

یعنی، هرگاه مردمی که تو در میان آن ها هستی بروند و تو در میان مردمی دیگر بمانی، در این هنگام غریب هستی.( 3) ابن حجر عسقلانی در تفسیر حدیث «خیر القرون...» که در صحیح بخاری آمده، قَرن را به معنای مردم یک زمان تفسیر کرده است: «القرن: اهل زمان واحد متقارب اشترکوا فی أمر من الأمور ویقال: إنّ ذلک مخصوص بما إذا اجتمعوا فی زمان نبیّ أو رئیس یجمعهم علی ملّة أو مذهب أو عمل، ویطلق القرن علی مدّة من الزمان». ( 4)

«قرن، مردم یک زمان را می‌گویند که در کاری از کارها با هم شریک باشند و گاهی به مردمی می گویند که در زمان یک پیامبر یا رئیس باشند که آن‌ها را بر یک روش یا مذهب یا کاری متحد سازد و قرن، گذشته از مردم، بر خود زمان نیز گفته می‌شود».

ابن حجر سپس با یک محاسبه خیالی کوشش کرده است که مدت آن را صد سال معرفی کند تا بتواند سیصد سال اول تاریخ اسلامی را شامل شود.(5) او گفته است چون یک نفر از صحابه به نام ابوالطفیل پس از صد سال از هجرت درگذشته است، پس عصر صحابه را باید یک صد سال گرفت؛ در حالی که میزان حال اکثریت صحابه است، نه فرد نادر آن ها و غالب آن ها در هفتاد سالگی درگذشته اند. اتفاقاً خود وی معتقد است: متوسط سن افراد همان هفتاد سال است.

یادآور می شویم با اختلاف کثیری که در مدت این زمان هست، نمی‌توان آن را به صد سال تفسیر کرد. از این گذشته، قرآن بهترین مدرک است که هرگز قرن را به معنی صد سال نگرفته، بلکه مردم یک زمان دانسته که حداکثر مدت را شصت سال حساب می کنند، نه بیشتر.

فرض کنیم مقصود همان سیصد سال اول است، اکنون می پرسیم چگونه می توان آن ها را، شریف‌ترین قرن‌ها خواند در حالی که آن چه که اهل حدیث بدعت می‌خوانند، همگی در همان صد سال نخست یا کمی بیش از آن بوده است؟

ظهور «خوارج» در سال 39 هجری آغاز شد و بعداً هم ادامه یافت و به فِرَق گوناگون تقسیم شدند.

پایه‌گذار «مرجئه» حسن‌بن‌محمد حنفیه است و او در اواخر قرن نخست درگذشت؛ هر چند «ارجاء» در طول زمان معانی مختلفی به خود گرفته است.

«قدریه» از معبد بن عبدالله جهنی بصری آغاز شد، پس از او پرچم «قدریه» را غیلان بن مسلم دمشقی به دست گرفت و در سال 105 در دمشق به دار آویخته شد.

«معتزله» در سال 105ه. پی‌ریزی شد، آن گاه که واصل بن عطا از مکتب استادش، حسن بصری جدا شد و اعتزال را پی ریزی کرد.

بنابراین، اکثر مذاهب و فِرَق باطله از نظر «سلفیه» در آخر قرن اول، و اوایل قرن دوم پدید آمده است. چگونه می توان آن سه قرن را، «خیر القرون» خواند.

خلاصه این که حدیث «خیر القرون» از دو نظر مخدوش است:

1. از نظر تفسیر کلمه «قرن» به صد سال و کلیه کسانی که در این سه قرن می‌زیسته‌اند.

2. از نظر واقعی و تحقق خارجی، زیرا مذاهب انحرافی در همان دو قرن نخست رشد کرد و گسترش یافت و گروه بندی‌ها در آن زمان پدید آمد.

*سؤال دوم

خصیصه انسانی، همواره، داشتن اختلاف و تفاوت در فکر و اندیشه است و اصحاب پیامبر و حتی تابعان، از این خصیصه مستثنا نبودند و حتی در عصر رسول خدا تا چه رسد به زمان پس از درگذشت آن حضرت، برداشت‌های مختلفی از اسلام داشتند که اینک به نمونه‌هایی اشاره می‌کنیم:

1. اختلاف در غنایم جنگی بدر

یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله) پس از پیروزی در جنگ بدر درباره اسیران جنگی و غنایم به دو گروه تقسیم شدند: گروهی اصرار بر کشتن آنان و گروهی بر گرفتن فدیه و آزاد کردن آنان داشتند و این اختلاف به قدری شدید بود که قرآن به نکوهش آنان پرداخت: ( لَولا کِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَق لَمَسَّکُمْ فِیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظیم )( 6)

«اگر نوشته ثابتی از جانب خدا از پیش نبود، در این کاری که در پیش گرفته‌اید، کیفر بزرگی به شما می رسید».

2. صلح حدیبیه

در صلح حدیبیه که پیامبر (صلی الله علیه وآله) با قریش صلح کرد و حتی حاضر شد لقب رسول الله (صلی الله علیه وآله) را از کنار نام خود در عهدنامه بردارد، موجی از اختلاف پدید آمد. گروهی صلح نامه را مایه ذلّت خواندند و به یک دیگر می‌گفتند: «فَعَلامَ نعطی الدنیّة فی دیننا»، ولی گروه دیگر تسلیم رسول خدا بودند.( 7)

3. روزه در سفر

رسول گرامی (صلی الله علیه وآله) در سال هشتم هجری، در روز دهم ماه رمضان از مدینه خارج شد و هنگامی که به نقطه‌ای به نام «کراع الغمیم» رسید، کاسه آبی خواست و آن را بلند کرد و همه مردم دیدند. آن گاه حضرت از آن نوشید. به رسول خدا گفتند که برخی به حالت روزه باقی مانده‌اند، فرمود: «أُولئِک العصَاةُ، أُولئک العُصَاةُ» (آن ها گنه کارند، آن ها گنه کارند).( 8)

4. جلوگیری از نگارش نامه‌ای برای امّت

رسول گرامی (صلی الله علیه وآله) در بستر بیماری بود و گروهی از یاران، گرد او را گرفته بودند. فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. گروهی با آوردن قلم و کاغذ موافقت و گروهی سرسختانه با آن مخالفت کردند. آن گاه که رسول خدا اختلاف آنان را دید، فرمود: «برخیزید! شایسته نیست نزد من با یک دیگر کشمکش کنید».( 9)

حال با وجود اختلاف در میان صحابه، تکلیف چیست؟ آیا مجاز هستیم به هر کدام عمل کنیم یا راهی برای ترجیح وجود دارد؟

اختلاف پس از درگذشت رسول خدا (صلی الله علیه وآله)

اختلاف فکری در میان انسان‌ها، امری طبیعی است و صحابه و تابعین هم از این امر طبیعی، مستثنا نبودند و اختلاف آنان در مسائل عقیدتی و شرعی بیش از آن است که در این جا ذکر شود. هنوز آب غسل پیامبر نخشکیده بود که در گزینش «خلیفه»، اختلاف نظر شدیدی در میان صحابه بروز کرد که حتی کار به زد و خورد کشید و اگر کسی تاریخ سقیفه را در تاریخ طبری و دیگر کتاب های تاریخی بخواند، عمق اختلاف را درک می کند.

پس از استحکام پایه های خلافت، اختلاف در فکر و اندیشه، در میان یاران رسول خدا، گسترش یافت و ریشه های فِرَق اسلامی از قدریه و مرجئه و معتزله و مجسمه و همه و همه در قرن اول تاریخ اسلامی پدید آمد و در دوران تابعین و تابعینِ تابعین رو به فزونی نهاد.

اکنون این سؤال مطرح می شود: اگر باید فهم و برداشت «سلف» را ملاک فهم قرآن و سنت بگیریم، مقصود کدام فهم و کدام برداشت است؟ این «هفتاد و سه فرقه» در همان اعصار نخست پدید آمدند و جمعیت هایی را به خود وابسته ساختند، پس چرا شما همه آن ها را جز یکی در آتش دوزخ می دانید و تخطئه می‌کنید، در حالی که آن ها هم از «سلف» بوده‌اند؟

شدیدترین جنگ‌ها و نزاع‌ها در سه قرن نخست اسلامی و در هنگام حکومت امویان و عباسیان رخ داد و هر کدام از این نحله‌ها، برای خود مکتب و منطقی داشتند. چگونه می‌توان همه این اختلاف ها را نادیده گرفت و یک «سلف صالح» منسجم و دور از اختلاف تصوّر کرد که در همه مسائل، ملاک سنجش حق و باطل باشد.

*سؤال سوم

اگر بناست بر فهم و درک «سلف صالح» در سه قرن اول مراجعه کنیم، چرا فهم اهل بیت (علیهم السلام) و سخنان آنان میزان حق و باطل نباشد؟ آنان خود از سلف صالح و برترین آن‌ها و بی نیازترین امت اسلامی در فهم مسائل دینی از دیگران بودند و پیامبر گرامی آنان را همتا و هم سنگ قرآن قرار داد و فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین، کتابَ الله وعترتی، ما إن تَمَسَّکْتُم بِهِما لَنْ تَضِلّوا أبداً». ( 10) «من در میان شما دو چیز گران بها یعنی قرآن و اهل بیت خودم را بر جا می گذارم که اگر از آن ها پیروی کنید هرگز گمراه نمی شوید».

چرا این همه روایات از پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) درباره دخت گرامی اش که او را «سیدة نساء العالمین، سرور زنان جهان» و فرزندانش را مانند «سفینه ی نوح» ( 11) معرفی کرد، مورد توجه قرار نگیرد و به آن‌ها مراجعه نشود در حالی که آنان گل سر سبد سلف صالح بودند؟

*سؤال چهارم

مسلمانان به شهادت قرآن، رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را خاتم رسالات و نبوت او را پایان بخش نبوت‌ها می‌دانند و آنچه مربوط به دین و شریعت است، باید از خود رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به مردم برسد. با توجه به این اصل، چگونه می‌توان «فهم صحابی» را برای دیگران حجت دانست، در حالی که معنای آن این است که هنوز باب نبوت و گزارش از عالم معنا بسته نشده است و یکی از حجت های خدا، فهم و اجتهاد صحابه است؟

شوکانی از طرفداران مسلک وهّابی به این حقیقت، اعتراف کرده است: «حق، این است که قول صحابی حجت نیست. خدا برای این امّت، جز یک پیامبر و رسول (صلی الله علیه وآله) نفرستاده است. صحابه و کسانی که پس از آنان می آیند، همگان مکلّفند از کتاب و سنت، پیروی کنند، آن کس که بگوید جز کتاب و سنت، حجّت دیگری هست، در دین خدا چیزی را گفته است که خدا به آن، امر نکرده است.( 12)

*سؤال پنجم

سلفی‌ها غالباً روی «سلف صالح» تکیه می‌کنند. اگر قید صالح، قید احترازی است که سلف را به دو گروه صالح و غیر صالح تقسیم می کند، این خود، مشکل آفرین است که چگونه صالح را از غیر صالح تشخیص دهیم؟ آیا حکّام اموی که خون اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و هزاران بی گناه را ریختند، نیز از سلف صالح هستند؟ آیا خلفای بنی عباس که نخستین خلیفه آنان لقب «سفّاح: خونریز» به خود گرفت، از «سلف صالح» است؟ محدثان و فقیهانی که با این نظام‌ها هم سو بودند و توجیه‌گر کارهای آنان بودند، از کدام دسته اند؛ صالحند یا طالح؟

مسلّماً این گروه، قید صالح را قید توضیحی می دانند و همه «سلف» را صالح می شمارند، ولی تاریخ به شدت آن را ردّ می‌کند. از نظر منطق «سلفیه»، چگونه می‌توان قتل خلیفه سوم را توجیه کرد؟ مقتول از «صحابه» و قاتلان از «صحابه» و «تابعان» بودند؟ چگونه می توان جنگ های سه گانه «جمل» و«صفین» و «نهروان» را تبیین نمود؟ آیا کسانی که بر ضد خلیفه منتخب قیام کردند همگان سلف صالح بودند؟

سلفی ها در این مقام می‌گویند: ما نباید درباره آنان سخن بگوییم. خدا شمشیرهای ما را از خون آن‌ها پاک دانسته است. پس زبان خود را نیز آلوده نکنیم.

اکنون باید پرسید: این منطق از آن کیست؟ آیا سخن وحی است یا سخن یک بشر خطاکار؟ چگونه می‌توانیم درباره‌ تابعان سخن بگوییم، اما درباره صحابه، حق گفتن نداریم؛ در حالی که قرآن درباره همین خطوط قرمز، بسیار سخن گفته است؟

از این گذشته، ما می‌خواهیم دین خود را از آنان بگیریم و با سکوت، مشکلی حلّ نمی‌شود.

*سؤال ششم

اگر میزان فهم و درک، «سلف» است، نتیجه این می‌شود که عقل و شعور خود را تعطیل کرده، فقط گوش به سخنان سلف بدهیم. بنابراین مسائلی که «سلف» درباره آن‌ها چیزی نگفته‌اند نباید مطرح شود، لذا یکی از انتقادها درباره نظریه احمد بن حنبل که قرآن را قدیم معرفی می‌کرد این است که قرآن و سنت درباره قدیم بودن یا حادث بودن قرآن سخن نگفته است، پس چگونه او در این باره اظهار نظر می‌کرد؟! چگونه می توان به نظریه سلف اکتفا کرد، در حالی که هزاران مسأله در عرصه عقاید و احکام برای خود پاسخ می طلبد؟ چگونه می‌شود از کنار این مسائل بگذریم و پاسخ دین خاتم را در آن موارد بازگو نکنیم؟

*سؤال هفتم

روش «سلف» این بود که گوینده شهادتین را مسلمان تلقی کرده و هرگز قلوب مردم را نمی شکافتند و از عقیده آن ها تفتیش نمی کردند. از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند که فرمود: من نیامده ام تا قلوب مردم را بشکافم و از درون آن ها مطلع شوم. این در زمانی بود که خالد بن ولید به پیامبر گفت: بسیار از نمازگزاران، به زبان چیزی را می گویند که در دل قبول ندارند. پیامبر در پاسخ فرمود: «إن لم اؤمر ان أنقّب عن قلوب الناس ولا أن أشقّ بطونهم ;( 13) من هرگز مأمور به تفتیش قلوب مردم و شکافتن درون آن ها نشده ام».

بنابراین سلف صالح از نظر سلفی ها بر همین روش بودند و جز گروه اندکی به نام «خوارج»، کسی اهل «تکفیر» نبود. آری به خود حق می‌دادند که نقد کنند، اما به خاطر اختلاف فکری و عقیدتی و عملی، یک دیگر را «تکفیر» نمی کردند.

اکنون خَلَفی که ادعای پیروی از این «سلف صالح» دارند، تنها با سلاح تکفیر و تفجیر (انفجار و عملیات انتحاری) با مسلمانان روبه رو می شود. اکنون موج تکفیر که از سوی جریان سلفی به راه افتاده، آبروی اسلام را در جهان به خطر انداخته و احیاگر اندیشه ی باطل کشیشان است که می گفتند: «اسلام، در پرتو شمشیر پیشرفت کرده است»؛ چرا؟

*سؤال هشتم

اکنون که منبع فکری، کتاب و سنت است، کتاب و سنت بر عقل بسیار، تأکید می کنند. واژه «عقل» در قرآن 49بار آمده است و واژه‌های «نُهی» و «لُبّ» ، مکرراً به کار رفته است. سرانجام، ما خدا را و رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را با عقل شناخته ایم. چگونه این خلف صالح به سلف صالح نسبت می‌دهد که بهره‌گیری از عقل، کار «عقلیون» است و «عقلیون» جایگاهی در میان مسلمانان ندارند؟

آنان توجه ندارند که کنار نهادن خِرَد و بی‌اعتنایی به آن سبب می‌شود که اصل دین متزلزل شود، زیرا اساس دین که همان شناخت خدا و شناخت انبیا و آخرین پیامبر (صلی الله علیه وآله) است، تنها با کتاب و سنت، انجام نمی‌پذیرد. حتی قرآن مجید، «توحید در خالقیت و ربوبیت» را با قانون خرد ثابت می‌کند و می‌فرماید: ( لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إلاّ الله لَفَسَدتا ) ؛( 14) «اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز "الله" وجود داشتند، آن دو تباه و نابود می شدند».

*سخن پایانی

در پایان یادآور می شویم شیوه سلف صالح در تمام برخوردهای نظامی، بر نرمش و مدارا و سازش با رسوم و آداب مردم بود و رمز موفقیت و گسترش سریع اسلام، در گرو همین عدم مداخله در آداب و فرهنگ ها بود. پس از مسأله توحید و اعتقاد به سرای دیگر و نبوت پیامبر اسلام و به پا داشتن نماز و پرداخت زکات، در بقیه مسائل، کوچک‌ترین مداخله‌ای نمی‌کردند. در حقیقت هدف، این بود که انسان ها از بندگی غیر خدا به بندگی خدا درآیند و هرگاه به این امر، اعتراف می کردند، بقیه مسائل به خود آن ها واگذار می شد، مگر آن که مسائلی مانند شراب و قمار مطرح شود، که فقط حدّ شرعی اجرا می شد؛ آن هم با رعایت همه ی شرایط که در موارد اندکی، تحقق می یافت، ولی آیا روش این «سلفی ها» هم همین است؟ آیا افراد، در انجام وظایف دینی خود در حرمین شریفین آزادند؟ مسأله «زیارت قبور» و «توسل به ارواح مقدسه» یکی از مسائل فرعی است که هرگز سلف صالح آن ها را مطرح نمی کردند، ولی الآن در رأس تمام امور قرار گرفته است. گسترش قمار و شراب و روابط نامشروع دختر و پسر و تأسیس بانک های ربوی، تربیت نسل نو و رساندن پیام اسلام به ناآگاهان و نشان دادن رأفت اسلامی، اصلاً برای آن‌ها مطرح نیست.

اشغال سرزمین های اسلامی، سیطره کفار بر مسلمانان و به خاک و خون کشیده شدن مسلمانان بی گناه و غصب اراضی و خانه های آنان، اصلاً مورد نظر این سلفی ها نیست و آن ها خود را به غفلت زده اند و همه ی این امور را نادیده می گیرند و نسبت به آن ها احساس وظیفه نمی کنند; فقط به یک رشته مسائل فرعی و جزئی پرداخته اند. حالا ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟

به همین دلیل، در طول فعالیت این گروه ها، اسلام و مسلمانان نه تنها به عزت و کرامت، دست نیافتند، بلکه روز به روز در دام کفار گرفتارتر و دچار آسیب و شکست بیشتر شدند.

ما، در اینجا دامن سخن را کوتاه کرده و از عالمان واقعی اسلام، در هر مکان و منطقه ای که زندگی می کنند، خواهان تشکیل یک همایش بی طرف، درباره دعوت به وحدت و تقریب و اصلاح روش های فکری و اعتقادی هستیم تا خلف این امّت نیز همچون سلف آن به عزّت وکرامتی که مورد نظر خدا و رسول است، دست یابند.

1 . صحیح، بخاری، حدیث شماره 2652، 3651 و 6429.

2 . سوره‌ی انعام، آیه ی 6.

3 . لسان العرب، ج13، ص 313، ماده «قرن»; قاموس المحیط، ج4 ص 208.

4 . فتح الباری، ج7، ص 4، باب فضائل أصحاب النبی (صلی الله علیه وآله) .

5 . همان.

6 . سوره انفال، آیه ی68.

7 . سیره ابن هشام، ج3، ص 346.

8 . نووی، شرح صحیح مسلم، ج7، ص 32.

9 . صحیح بخاری، حدیث 114.

10 . صحیح مسلم، ج7، ص123122; ترمذی، شماره 874; کنزالعمال، ج1، ص 44 و حاکم، مستدرک، ج3، ص 148.

11 . مستدرک حاکم، ج3، ص 151 .

12 . بحوث مع اهل السنة والسلفیة، ص 235.

13 . صحیح مسلم، باب زکاة، حدیث شماره 2341.

14 . سوره انبیاء، آیه ی 22.


                                                                                                            *ایسنا