اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

چرا شیعه شدم؟

چرا شیعه شدم؟


به گزارش شیعه آنلاین، مطلبی که پیش روی شما است، داستان زندگی یکی از هموطنان عزیزمان می باشد که بهتر است از خود ایشان بشنوید. اینک، نامه ارسالی ایشان به پایگاه خبری شیعه آنلاین بدون هیچگونه دخل و یا تصرفی منتشر می شود تا شما خوانندگان محترم آن را مطالعه کرده و از آن استفاده نمائید.

... داستان زندگی من آنقدر جذاب و پر هیاهو است که حتما از آن لذت می برید. به خاطر همین، تصمیم گرفتم خلاصه ای از آنرا که در نهایت منجر به آن شد که من مصمم شوم از مذهب اهل تسنن روی گردانم و به مذهب حقه ی تشیع روی بیاورم را برایتان بنویسم.

من 21 سال پیش در خانواده ای مقید به مذهب اهل تسنن در یکی از شهرهای ایران به دنیا آمدم. وقتی شما در جامعه ای سنی به دنیا می آیید، از همان ابتدای تولد رابطه تنگاتنگی بین شما و مذهب برقرار می شود. هنوز یکسالگی تان تمام نشده که شما را به کلاس قرآن می فرستند. البته این بسیار خوب است. اما برای این کودک جذاب به نظر نمی آید. یعنی کمبود و خللی را احساس می کند. آخر قرآن به تنهائی جوابگوی او نمی تواند باشد !!! اما هرچه سوال می کند، فقط جواب می شنود: حسبنا کتاب الله! وقتی 4 یا 5 ساله می شوید، شما را به نماز جماعت می برند. بی آنکه بدانید اصول و پایه ی دینتان چیست؟! بر هر چیزی اجازه داری سجده کنی، حتی مدفوع و فضله سگ! بله، مدفوع سگ !!! جلد یک ، صفحه صد و هجده از کتاب قواعد الاحکام این مطلب را نقل می کند: ابوحنیفه و یکی از بزرگان چهارگانه اهل سنت، سجده نمودن بر فضله سگ در نماز را جایز دانسته اند ! از بعضی حکم های شرعی واقعا دلزده می شوی مانند این: سلام نماز یعنی گفتن: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و خروج صحیح از نماز، که ابوحنیفه فتوای دیگری دارد و آن این که، نماز گزار می تواند به جای گفتن السلام علیکم و رحمه الله و برکاته با خارج ساختن باد معده از نماز خارج شود . صاحب کتاب قواعدالاحکام؛ ج 1، ص 118 و ارشادالاذهان؛ ج 1 ،ص 138 و مختلف الشیعه؛ ج 1، ص 118 می نگارد: جایز است به جای سلام در نماز واجب بعد از تشهد، جایز است اخراج باد معده کند و به جای خواندن حمد یک آیه کفایت کرده حتی اگر به صورت ترجمه و نه به لفظ عربی باشد .می فهمی که امام شافعی در کتاب الاربعین گفته است: بر ما واجب است هنگامی که وضو می سازیم، با آن رطوبت، نباید به رافضی (شیعه) دست بزنیم . در غیر اینصورت، باید مجددا طهارت حاصل کنیم. خب ! طبیعی است این سوال از دوران طفولیت در ذهن هر عاقلی ایجاد می شود که مگر این شیعه چگونه موجودی است که اینچنین در مورد او به ما دستور می دهند؟!  کمی که بزرگتر می شوید به شما می آموزند که دنیا بین دو نوع انسان تقسیم شده است . سنی و شیعه که اولی اهل بهشت و دومی ساکن دوزخ خواهد بود. البته ممکن است این را کسی اینقدر رک نگوید ولی اگر منصفانه نگاه کنید ، خواهید دید که با نوعی فاشیسم پنهان سنی رشد یافته اید . هر نوع مکتبی درون پیروان خود عده ای شکاک به وجود میاورد که به اصول یا اصل وجود آن مکتب شک میکنند که از این عده تعدادی به هر نحوی قانع شده و ازشک خارج میشوند عده ای دیگر تا آخر عمر در شک میمانند ولی جرات ابراز یا تبلیغ آنرا ندارند وعده قلیلی نیز در نهایت از آن مکتب خارج میشوند که آنها را تلفات عقیدتی مینامیم. بسته به تعداد پیروان هر دین و مکتب و نیز قدرت پاسخگویی آن به سوالات بی انتهای بشری تعداد تلفات عقیدتی هر مکتبی با مکتب دیگر متفاوت است . من از همان دوران کودکی به دیده شک و تردید به بسیاری از اصول این مذهب می نگریسته ام و آنرا پاسخگوی ذهن کنجکاو خود نمی دانستم . آن ها آنقدر خلیفه دوم را بزرگ جلوه می دهند که انسان احساس می کند به راستی آنها معصوم هستند ؟! در صورتی که خود خلیفه دوم می گوید : ای کاش گوسفندی برای اهلم بودم . که خوب مرا پروار می نمودند و هنگامی که خوب پر گوشت می شدم ، جمعی از دوستان به دیدنشان می آمدند و مرا ذبح می نمودند . سپس مرا می خوردند و قسمتی دیگر را قدید می نمودند . پس مرا می خوردند و بعد به صورت مدفوع از خود دفع می کردند و من بشر نمی شدم !!! ناقل این مطلب من ، کتاب هلاک عمر ، طبقات ابن سعد و تاریخ الخمیس است . آنان به هر کسی امیرالمومنین می گویند و ما را مجبور به استفاده از این کلمه می کنند . در صورتی که در کتاب احسن الکبار و لوامع الانوار و حدیقه الشیعه آمده : زمانی عُمر به همراه عباس به شام سفرکرده بود . اهل شام عمر را امیرالمومنین خواندند . عباس گفت : او امیرالمومنین نیست . او را به این نام صدا نکنید چرا که اگر بنا باشد او امیرالمومنین باشد من به این لقب سزاوارترم . عُمر از این سخن رنجیده شد و گفت : می خواهی تو را سزاوار سازم که این لقب سزاوار کیست ؟ عباس گفت : آری . عُمر گفت : امیرالمومنین همان کسی است که اکنون در مدینه است و او را در مدینه نشاندیم و خود به شام سفر کردیم و او علی بن ابیطالب است . عباس گفت : اگر تو او را سزاوارترین برای این لقب دانستی پس چرا تو و ابابکر خود را بر او مقدم کردید و حق او را غصب کردید ؟ عُمر گفت : ما او را افضل می شناسیم و به آن اقرار داریم اما علت اینکه او را بر خود مقدم نکردیم به این علت بود که قریش به واسطه شرکت علی در غزوات رسول خدا و کشتن کفار قریش کینه او را داشتند و ما ترسیدیم که عرب گرد او جمع نگردند . عباس گفت : چه عذر نا موجهی ؟ اگر این باشد که تو می گویی ، قریش صد برابر بیشتر نسبت به رسول الله در دل کینه داشت . پس باید مردم به رسالت رسول خدا گردن نمی نهادند و ابوجهل و ابوسفیان را بر رسول خدا مقدم می داشتند . چون خداوند و رسول خدا بودند که علی را امر به قتال کفار نمودند . آنان این عشق و محبت اهل بیت رسول الله را از ما پنهان می کردند و به ما نمی گفتند . در صورتی که بعد ها ، خود ابوبکر روایت کرد که : رسول خدا را دیدم که خیمه ای افراشته و بر کمان عربی تکیه زده و درون آن خیمه نیز ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین بودند . فرمود : ای گروه مسلمانان ! من در صلح و دوستی هستم با کسانی که با اهل این خیمه دوست هستند و با دشمنان آنها دشمن هستم . آنها را دوست نمی دارد مگر کسی که مولد و زاده ای پاک و طیب داشته باشد و نسبت به آن ها بغض نمی ورزد ، مگر کسیکه مولد و زاده ای پست و حرام داشته باشد . سوال دیگری که بارها مرا در دانشگاه به دردسر انداخت این بود که چرا باید قبرستان بقیع که امامان شیعه در آنجا و خیلی از بزرگان دیگر در آنجا مدفون اند خراب بماند ، اما در شهر حمص کشور سوریه بر قبر خالد بن ولید و عبیدالله فرزند عمر بن الخطاب ، بارگاهی به ظاهر عظیم و باشکوه برپا نموده اند ؟! جالب تر آنکه ملت و مذهبی که زیارت و حاجت خواستن از قبور ائمه اطهار و اولیاءالله فی ارضه را موهوم و شرک می پندارند چگونه قبر آن دو نفر را که واقع در خیابان عریض و طویل به نام شارع خالد بن ولید موسوم گردیده مورد احترام و تکریم قرار می دهند و عروس و داماد های متعددی که همه روزه جهت گرفتن حاجت به آن مکان تقرب می جویند و صدا و ولوله ی دخیلک یابن عمر ، دخیلک یا خالد ، در همه جا طنین انداز میشود ! براستی عیان است و هیچ حاجت به بیان ندارد این ظلم و ستمی که اهل تسنن بر شیعه وارد میکنند ! نکته ای که خیلی ذهن ما را مشغول می کرد ، این بود که به ما می گفتند : شیعه ها ، اهل تسنن را حرامزاده می دانند . من ، باورم نمی شد و حتی تصور آن هم برایم غیر قابل قبول بود . اما شما قضاوت و داوری کنید در مورد این احادیث ؛ حافظ جزری از علمای اهل سنت می گوید : از قدیم تا کنون حدیثی مشهور بین ما بوده که می گوید : کسی با علی بغض نمی ورزد مگر اینکه ولد الزنا باشد . یا این حدیث را : حافظ بن مردویه با سند خود از احمد بن حنبل نقل می کند که گفت : از شافعی شنیدم که می گفت : از مالک بن انس شنیدم که می گفت : فرزند را از غیر پدرش نمی شناسیم مگر اینکه بغض علی بن ابیطالب به دل داشته باشد و کسیکه بغض امیرالمومنین داشته باشد ، حرام زاده است . تو را به خدا شما اگر باشید ، به فکر فرو نمی روید ؟!؟! به دنبال صراط مستقیم نمی روید ؟! در مقابل احادیث رافضی و همین شیعیان را می نگری چشمانت از شوق اشک بار می شود وقتی کلام امام صادق ، رییس مذهب حقه تشیع را می بینی که فرمودند : به خدا قسم من دوست می دارم بوی شما شیعیان و روح شما و دیدن و زیارت نمودن شما را و من بر دین خدا و ملادکه خدا هستم . پس شما شیعیان کمک کنید ما را به وسیله ورع و پاکدامنی ، و من در مدینه مثل یک لاخ مو این طرف و آن طرف نگاه می کنم تا یکی از شماها را ببینم و دلم آرام بگیرد .  براستی هرساله رکن یمانی یا همان شکاف کعبه را تعمیر می کنند اما می بینند که دوباره شکاف خودنمائی می کند ، ولی نمی فهمند که قضیه از چه قرار است ؟! شاید هم می دانند و ...  آنان وحدت را برای شیعیان می خواهند تا به حال یکبار نشده که از ماذنه هایشان اشهد ان علیا ولی الله پخش کنند . اما از شیعه می خواهند که این عبارت را اذان خود حذف کند . این یک نمونه از خروار ظلم هایی است که در حق شیعه روا می شود . براستی شرمنده ام ! حق را از ما پنهان کردند و نگذاشتند تا صراط مستقیم را جستجو کنیم . اما بازهم خدا را شکر که با این عمری که رفت ، اما حقیقت برایم آشکار شد . اما هیچ وقت آنان را فحش و ناسزا نمی گویم . چون در فرهنگ شیعه به هیچ وجه چنین چیزی راه ندارد و دستور لعن فرستادن بر آنها وارد شده است . اللهم العن الجبت و الطاغوت . حالا خدا را شکر می کنم  و مادرم را دعا می کنم مادرم را چرا که در کتاب معانی الاخبار از امام صادق روایت شده است : هر که برّ و دوستی ما اهل بیت را در دل خود بیابد ، پس دعای بسیار کند مادر خود را و به درستیکه مادر او به پدرش خیانت نکرده است . شما شیعیان پاک هستید . در حالیکه نو هستید . چرا که اول شما پاک است  و از سر شاخ خار نمی توان انگور چید . حالا دستان را بالا می گیرم و با افتخار می گویم : خدارا شکر ، مولایم علی شد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد