اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

آیا این که می‌گویند حضرت علی (ع) نام سه فرزند خود را عمر، ابوبکر و عثمان گذاشتند درست است؟


کشورهایی با کمترین فاصله افطار تا سحر


روزهای بلند تابستان، تیرماه امسال را تبدیل به یکی از سخت‌ترین ماه رمضان‌های ایران کرده است. روزهایی که از حوالی ۴ صبح تا ۹شب به روزه‌داری می گذرد و گرمای هوا مزید بر علت شده تا ۱۷ساعت روزه‌داری دشوار را در پیش داشته باشیم.
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از مجله مهر، با این حال اگر فکر می‌کنید ماه رمضان سختی را شروع کرده‌اید، باید بدانید مسلمانان بعضی از کشورها روزهای به مراتب دشوارتری را می‌گذرانند. روزهایی با ۲۲ ساعت روزه‌داری و تنها ۲ساعت زمان برای تجدید قوا!

در ایسلند مسلمانان باید قبل از ساعت ۱:۵۷ نیمه شب سحری بخورند و ساعت ۰:۰۳ بامداد افطار کنند. یعنی فاصله افطار تا سحر ساکنان پایتخت این کشور، تنها حدود ۲ساعت است! در سوئد اذان صبح ساعت ۲نیمه شب به گوش می‌رسد و اذان مغرب ۲۰ ساعت و نیم بعد، در ساعت ۲۲:۳۰ گفته می‌شود. مسلمانان آلمان هم فاصله افطار تا سحرشان کمتر از ۵ساعت است و این زمان در نروژ به ۳ساعت و نیم می‌رسد. به این ترتیب به نظر می‌رسد ساکنان اروپا از تمام نیمکره شمالی‌ها روزه‌داری طولانی‌تری داشته باشند.

در روسیه هم مسلمانان مسکو باید از حدود ۳ صبح تا نزدیک به ۱۱ شب روزه‌دار باشند. در فنلاند اذان صبح حدود ۲:۲۳ گفته می‌شود و اذان مغرب ۲۳:۱۳ است. یعنی فاصله افطار تا سحر مسلمانان این کشور حدود ۳ساعت خواهد بود!

اوضاع اما برای مسلمانان نیم‌کره جنوبی به مراتب راحت‌تر است. این نیمکره فصل پاییز خود را می‌گذراند و به جز خنکی هوا، فاصله اذان صبح تا اذان مغرب برای ساکنان این نیمکره کمتر از شمال‌نشین‌های کره زمین است.

آرژانتینی ها به عنوان جنوبی‌ترین کشور این نیمکره، از ۶:۲۲ صبح تا ۱۸:۱۹ بعد از ظهر روزه‌دارند و ساکنان اروگوئه از ۶:۲۲ تا ۱۸:۸. یعنی حدود ۱۲ ساعت. این زمان در برزیل حدود ۱۲ساعت و نیم است با این تفاوت که ساکنان ریودوژانیرو در ساعت ۱۷:۴۰ غروب آفتاب را می بینند. بنابراین اگر به دنبال مقصدی برای کم کردن ساعات روزه‌داری ماه مبارک رمضان می‌گردید، آرژانتین، برزیل، استرالیا و اروگوئه گزینه‌هایی هستند که روی میز دارید. هرچند در بین نیمکره شمالی‌ها، آنهایی که ساعات طولانی روزه‌داری‌شان شکل نامتعارفی پیدا کرده می‌توانند از احکام ثانویه مربوط به روزه‌داری پیروی کنند و ساعات کمتری را روزه‌دار باشند.

کشور

اذان صبح

اذان مغرب

روسیه

2:58

22:41

فنلاند

3:32

20:42

سوئد

2:23

23:13

نروژ

2:29

22:58

آلمان

2:43

22:00

کانادا

3:33

21:25

مکزیک

5:43

2:36

انگلستان

2:40

21:48

ایسلند

1:57

00:03

برزیل

5:15

17:40

آرژانتین

6:32

18:19

اوروگوئه

6:22

18:8

استرالیا

5:33

17:22

چرا آل‌سعود از کودتا در مصر حمایت کرد؟


نویسنده کتاب "جهاد در عربستان" می‌گوید: «اخوان‌المسلمین یک گفتمان سیاسی دینی ارائه می‌دهد که معارض وهابیت است. این مسأله تهدیدی برای حکومت عربستان است که مشروعیت خود را بر مبنای وهابیت بنا نهاده است». بر همین اساس، ریاض از همان ابتدا خواهان روی کار آمدن اخوان‌المسلمین در مصر نبود چون آنها خواهان برقراری حکومت اسلامی مردم‌سالار بودند.
گروه بین الملل مشرق - اگر محمد مرسی نخستین سفر خارجی خود را به عربستان سعودی انجام داد، پادشاه سعودی نیز نخستین فردی بود که برکناری مرسی از سوی ارتش را به عدلی منصور رئیس جمهور موقت تبریک گفت. حال پرسشی که به ذهن خطور می‌کند آن است که چرا عربستان سعودی اولین کشوری بود که از کودتا علیه اخوان حمایت و اعلام کرد که کمک‌های مالی گسترده‌ای در اختیار مصر قرار خواهد داد؟ یا چه بده بستان‌هایی در میان بوده است که عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع مصر پس از کودتا علیه دولت مشروع مرسی – علی رغم تمامی اشتباهاتی که داشت- با پادشاه سعودی تماس گرفته و اوضاع مصر را به وی گزارش می‌دهد؟ انقلابیون مصر را چه شده است که پیش نویس قانون اساسی جدید را برای تایید ابتدا در اختیار مقامات سعودی قرار می‌دهند؟ آیا اکنون که مخالفان با کمک نظامیان و قدرت‌های خارجی اخوان را کنار زده‌اند، باید شاهد وابستگی مصر به کشور واپس‌گرایی چون عربستان سعودی باشیم؟ آیا اخوان کنار زده شد تا سلفی‌ها به قدرت برسند؟ اگر چنین باشد که پس باید منتظر روزهای سیاه‌تر و تاریک‌تری برای مصر باشیم؛ روزهایی که اگر بیایند افسوس دوران اخوان المسلمین را با تمامی مشکلاتش خواهیم خورد.

 
چرا سعودی‌ها به مرسی پشت‌پا زدند؟

در پاسخ به این پرسش‌ها ابتدا به دلایل و ریشه‌های سردی روابط میان اخوان المسلمین و نظام سعودی اشاره کرده و در ادامه به نشانه‌های این اختلافات نگاهی افکنده و در نهایت به اقدامات نظام سعودی برای مقابله با اخوانی‌ها و اهداف نظام سعودی از کودتا علیه مرسی اشاره خواهیم کرد.

1- دلایل و ریشه‌های سردی روابط بین اخون المسلمین و نظام سعودی

با سرنگونی حاکمان خودکامه عربی و هم‌پیمان با نظام سعودی نظیر بن علی، مبارک و عبدالله صالح موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی به راه افتاد و زمینه برای به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در کشورهای تونس و مصر مهیا گردید. اما نظام سعودی بنا به دلایل زیر از همان ابتدا نگران قدرت‌یابی اخوانی‌ها در منطقه بود:

1-1- نگرانی سعودی‌ها از فراگیر شدن الگوی اخوان در جهان عرب

عربستان سعودی و مصر رقبای سنتی برای رهبری جهان عرب به شمار می‌روند و دولت اخوانی مصر یک سیستم جایگزینی را ارائه می‌داد که به‌طور اساسی با مدل سعودی تفاوت داشت. عربستان سعودی از همان ابتدا خواهان روی کار آمدن اخوان المسلمین در مصر نبود، چون آنها خواهان برقراری نمونه‌ای از حکومت اسلامی مردم‌سالار بودند که مورد خواست سعودی‌ها نبود. اخوان المسلمین هرچند که در دهه‌های گذشته از تفکرات تند سلفیت وهابی تاثیر پذیرفته است، اما با این حال این تاثیرات باعث نشد که اخوانی‌ها روش انعطاف‌پذیرتری را در اجرای اسلام و برخورد با مخالفان بویژه شیعیان و مسیحیان در پیش نگیرند.

 
فراگیر شدن الگوی اخوان نگرانی حاکمان سعودی را برانگیخت

تفکر اخوانی به اسلام به عنوان راه حل سیاسی بیماری‌هایی می‌نگرد که جهان اسلام دچار آن است، از این رو اصلاح و حرکت به سمت ایجاد آینده‌ای بهتر در منظومه فکری اخوان جایگاه مهمی دارد و از منظر سعودی‌ها این تفکر برای آینده خاندان حاکم بر عربستان خطرناک است. حال آنکه سلفی‌ها به اصلاح از زوایه اعتقادی می‌نگرند و به مسائل شرک و کفر اهتمام اساسی نشان می‌دهند اما در سیاست چندان به اصلاح اعتقادی ندارند بلکه بر ضرورت تبعیت از حاکم و ولی‌امر تاکید می‌ورزند و این تفکری است که نظام سعودی می‌تواند به راحتی آن را تحت سلطه خود در آورده و در جهت مطامع سیاسی خود به کار بندد.

 
گفتمان سلفی‌ها و اخوانی‌‌ها اختلافاتی وجود دارد

توماس هیگامر نویسنده کتاب جهاد در عربستان می‌گوید: «اخوان المسلمین یک گفتمان سیاسی دینی ارائه می‌دهد که با مذهب وهابی تعارض دارد. این مسأله تهدیدی برای حکومت عربستان است که مشروعیت خود را بر مبنای آیین وهابیت بنا نهاده است». اگر علمای وهابی نوعی فلسفه سیاسی ابداع کرده‌اند که بر ضرورت اطاعت از حاکم تاکید می‌کند، اخوان المسلمین بر نقش سیاسی فعال اسلام به عنوان یک سازمان انقلابی و به عنوان یک نیرویی که نقش مهمی در سیاست‌های دموکراتیک بازی می‌کند، تاکید می‌ورزد.  اینجاست که می‌توان به راز حمایت سعودی‌ها از سلفی‌ها در مصر پی برد. این قضیه در سوریه نیز صادق است و عربستان در مقایسه با معارضان لیبرال و یا اخوانی بیشترین توجه را معطوف سلفی‌ها می‌کند.

البته این به معنای آن نیست که عربستان برای دستیابی به توافق با اخوان المسلمین تلاش نکرده باشد بلکه در مصر عربستان تلاش کرد تا سلفی‌ها و اخوانی‌ها به ائتلاف دست یابند چرا که این ائتلاف اولاً می‌توانست با ایجاد یک دژ مستحکم سنی جلوی نفوذ ایران شیعی در این کشور را بگیرد و ثانیاً می‌توانست منجر به استفاده جریان‌های سلفی از تجارب اخوان المسلمین بویژه در فعالیت‌های تشکیلاتی و سیاسی شود.
 
اخوانی‌ها و سلفی‌ها علی رغم ائتلاف در یک برهه خاص، تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند

1-2- نگرانی سعودی‌ها از قدرت‌یابی جریان الصحوة در داخل عربستان

اخوانی‌های سعودی در دهه هشتاد، یک جریان فکری سعودی به نام «الصحوة» ایجاد کردند که دنبال سازش میان تفکر وهابی و تفکر اخوانی بود، به گونه‌ای که تفکر وهابی را در زمینه اعتقادی و تفکر اخوانی را در زمینه سیاسی پذیرفت. جنبش الصحوة آموزه‌های سنتی سلفی را با دیدگاه‌های مدرن و جدید اخوان المسلمین تلفیق کرد.  الصحوة خواهان انجام اصلاحات در عربستان است و سلطه علمای سنتی وهابی بر نهادهای دینی کشور را رد کرده و خاندان سعودی را عامل اصلی مشکلات عربستان می‌داند. نظام سعودی نیز نسبت به قدرت‌یابی این جریان بویژه پس از روی کار آمدن اخوان المسلمین در کشورهای عربی نگران است.
 

سلمان العوده از رهبران وابسته به جریان اخوان المسلمین در عربستان

 مقامات سعودی در نخستین سفر جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به ریاض به وی یادآور شدند که از تجربه حکومت اخوان المسلمین در مصر خرسند نیستند زیرا این امر سبب تشویق و دلگرمی اخوانی‌ها برای کسب قدرت در کشورهای دیگر می‌شود؛ امری که با امنیت ملی عربستان در تضاد است. سعودی‌ها بر این باورند که هسته‌های اخوانی پنهان در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس توسط اخوان المسلمین مصر تحریک می‌شوند تا در این کشورها اهداف خاصی را مورد تعرض قرار دهند. اخوان المسلمین از این طریق، میزان تاثیرگذاری خود را بر این کشورها و ارتباطات منطقه‌ای خود می‌آزماید.
 

حرکت اخوان المسلمین مهم‌ترین چالش کشورهای حاشیه خلیج فارس

1-3- نگرانی از هم پیمانی اخوان با قطر

گسترش نفوذ روزافزون منطقه‌ای قطر در کشورهایی چون مصر و تونس و لیبی که اخوانی‌ها در آنها به قدرت رسیدند، نگرانی فزاینده حاکمان سعودی را برانگیخت. درون کشورهای حاشیه خلیج فارس دو رویکرد در برخورد با سازمان اخوان المسلمین وجود دارد: رویکرد اول که قطر در پیش گرفته و مبتنی بر سیاست‌ درهای باز و حمایت مالی و رسانه‌ای گسترده است و رویکرد دوم که عربستان و امارات و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس در پیش گرفته‌اند که مبتنی بر محاصره امنیتی و پیگردهای امنیتی و قضایی است. در رویکرد نخست قطر تعامل همه جانبه با اخوان المسلمین و میزبانی از اخوانی‌ها و سرمایه‌گذاری برای افزایش نفوذ این گروه در تعدادی از کشورهای عربی را انتخاب کرده است. اما در رویکرد دوم جریان اخوان که در مصر، تونس، مراکش و لیبی به قدرت رسیده‌ است، تهدیدی پنهان علیه نظام‌ها و امنیت و ثبات کشورهای پادشاهی منطقه بویژه کشورهای هم‌پیمان سعودی قلمداد می‌شود.  
 

قطر از جریان‌های اخوانی در منطقه حمایت مالی و رسانه‌ای به عمل می‌آورد

اینجاست که می‌بینیم قطر میزبان کنفرانس‌ها و انجمن‌های اخوان المسلمین است و از رهبران اخوان پذیرایی می‌کند و با انواع حمایت‌های رسانه‌ای و سیاسی و مادی از این جریان در سرتاسر جهان پشتیبانی می‌کند، این در حالی است که بقیه کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور متناوب از دستگیری‌های دوره‌ای عناصر اخوان المسلمین به اتهام تهدید امنیت و بر هم زدن ثبات و توطئه برای سرنگونی نظام‌های حاکم خبر می‌دهند.

 

اما چگونه می‌توان وجود دو رویکرد متفاوت در کشورهای منطقه را تبیین نمود؟ تفاوت رویکردهای کشورهای حاشیه خلیج فارس در قبال اخوان المسلمین به عوامل زیر بر می‌گردد:

1- برای حاکمان قطر با جمعیت و مساحت کم این نگرانی وجود دارد که اخوان المسلمین معادلات قدرت در درون کشور را به نفع خود دگرگون سازد لذا پس بهتر می‌بینند که با آنان همکاری نمایند. هم اکنون این احساس خطر در میان امارات و عربستان نیز وجود دارد، اما آنان رویه حذف و سرکوب و نه همکاری را در قبال اخوانی‌ها در پیش گرفته‌اند.


2- عنصر دیگر که این تفاوت رویکرد را تفسیر می‌کند به تفاوت در نقش‌های تعریف شده هر یک از بازیگران در رویکردهای سیاسی آمریکا در منطقه باز می‌گردد. بنابراین قطر نقشی کارکردی در تبلور بخشیدن به رویکرد جدید آمریکا مبنی بر وارد کردن جریان‌های معتدل اسلامی در حکومت بازی می‌کند و این بر اساس سناریوهایی است که انقلاب‌های عربی در تعدادی از کشورهای عربی نظیر تونس، مصر، مراکش و لیبی پدید آورده است. البته عربستان و امارات نیز از گستره سیاست‌های آمریکا خارج نیستند. تمامی این کشورها در جهت رویکردهای سیاسی و راهبردی آمریکا حرکت می‌کنند. آمریکا قصد ندارد تمامی گزینه‌های خود را در یک سبد قرار دهد. بنابراین از یک سو اسلام سیاسی معتدل را تشویق می‌کند و از سوی دیگر همزمان نیروهای مخالف و طرفداران سکولار و لیبرال خود را تشویق می‌کند تا به عنوان یک نیروی فشار و تضمین‌کنننده استمرار توازن مطلوب عمل نمایند.
 
3- عنصر دیگر در تفسیر تعامل قطر با اخوان به انگیزه‌های روانی حاکمان قطر برمی‌گردد. این مسأله با عقده حقارت نزد حاکمان قطری پیوند عمیقی دارد. قطر کشور کوچکی است که می‌خواهد نقش‌های بزرگی بازی کند، نقش‌هایی که فراتر از حد و اندازه‌های آن است.

1-4- نگرانی از موج بیداری اسلامی و قدرت‌یابی اخوان المسلمین

حاکمان سعودی از همان ابتدای به راه افتادن موج بیداری اسلامی نگران این حرکت عظیم مردمی بوده‌اند. به همین خاطر عربستان سعودی رویکرد انقلاب معکوس (ضدانقلابی‌گری) را در کشورهای بیداری اسلامی تعقیب می‌کند و هدف عمده‌ی ریاض آن است که تلاش می‌کند تا مانع از رسیدن موج بیداری اسلامی به شبه‌جزیره عربستان شود.

 

عربستان سعودی نگران رسیدن موج بیداری اسلامی به این کشور است

عربستان نفوذ فریبنده از طریق ابزارهای اقتصادی و جریان سلفی‌گری وهابی را جایگزین رویارویی مستقیم با این حرکت مردمی نمود و از این حیث با غرب متحد شد تا نه تنها انقلاب مصر بلکه سایر انقلاب‌های عربی در لیبی و یمن و بحرین را نیز ناکام سازد، چرا که سعودی ها می‌دانستند که روند پرشتاب انقلاب‌های عربی ناشی از بیداری اسلامی در صورت ادامه، خیلی زود دامن خود این کشور را نیز می‌گیرد و سرکوب‌ها و فشار امنیتی و اصلاحات موقت و هزینه‌هایی که سعودی‌ها برای آرام نگه‌داشتن افکار عمومی داخلی صرف کرده‌اند، نیز زیاد نمی‌تواند جلوی تحرکات مردمی در رسیدن به آزادی و مردم‌سالاری و عدالت را بگیرد.  

 

مردم عربستان پس از بیداری اسلامی انرژی جدیدی کسب کرده و خواهان سرنگونی آل سعود هستند.

اینجاست که به عنوان مثال می‌بینیم پس از انقلاب تونس که جریان اسلامی النهضة در آن جایگزین نظام بن علی شد، سعودی‌ها به زین العابدین رئیس جمهور تونس پناه دادند و از تسلیم وی به مقامات تونس اجتناب ورزیدند و این بزرگ‌ترین نشانه بر دشمنی‌ها و اختلافات میان اخوان المسلمین و عربستان سعودی است که رفته رفته بر دامنه و حجم آن افزوده شد.

1-5- نگرانی از نزدیک شدن اخوان المسلمین به ایران

یکی از نگرانی‌های همیشگی عربستان نسبت به اخوان المسلمین احتمال نزدیک شدن این جریان به ایران بوده است. هرگونه ائتلاف اخوان المسلمین مصر با ایران و نادیده گرفتن منافع راهبردی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس با مصر موجب نگرانی مقامات سعودی است و به باور سعودی‌ها این گونه ائتلاف ها، مصر را به متحد مهمی برای ایران تبدیل خواهد کرد، البته این در عمل محقق نشد و عملاً روابط تهران - قاهره به مانند دوران مبارک همچنان سرد باقی ماند. این نگرانی بویژه در سفر مرسی به ایران و یا تشکیل کمیته چهارجانبه حل بحران سوریه از سوی مصر نمود بیشتری پیدا کرد.

 
سعودی‌ها نگران نزدیک شدن اخوان به ایران بودند

1-6- نگرانی از ارتقای جایگاه و قدرت منطقه‌ای مصر

مصر که زمانی در دوران عبدالناصر رهبر بلامنازع جهان عرب بود، با صلح ننگین کمپ دیوید در دوران سادات و تداوم سیاست‌های سازش‌محور با رژیم صهیونیستی در دوران مبارک برتری و سیادت خود بر جهان عرب را از دست داد و این عربستان سعودی بود که به فضل دلارهای نفتی و حمایت‌های سیاسی آمریکا رهبری جریان موسوم به «میانه‌رو» در منطقه را بر عهده گرفت. یکی از نگرانی‌های حاکمان سعودی پس از انقلاب مصر آن بود که مبادا حاکمان جدید این کشور بخواهند با در پیش گرفتن سیاست خارجی مستقل و پویا، جایگاه و قدرت منطقه‌ای مصر را ارتقا بخشیده و سکان هدایت اعراب را از چنگ سعودی‌ها در بیاورند.

این نگرانی زمانی بیشتر ‌شد که دولتمردان جدید مصر گاه و بیگاه به رقبای سعودی خود گوشزد می‌کردند که مصر تغییر کرده و مناسبات جدید بین دو کشور باید بر پایه اصول احترام متقابل و استقلال در تصمیم‌گیری‌ها باشد. این مسأله را به وضوح می‌توان در سفر مرسی به تهران علی رغم مخالفت سعودی‌ها با آن مشاهده نمود. موضع مصر در قبال جنگ غزه که توانست برای توقف یورش علیه غزه نقش میانجیگر را بازی نماید، مورد پسند سعودی‌ها که در مواضع بین المللی سعی می‌کنند خود را سردمدار کشورهای  عربی نشان دهد، قرار نگرفت.

 

عربستانی‌ها از نقش‌آفرینی مرسی در جنگ غزه چندان خوشحال نشدند

2- نشانه‌های اختلاف بین اخوان المسلمین و نظام سعودی

اختلافات میان اخوان المسلمین و نظام سعودی پس از انقلاب‌های عربی بعضاً به وضوح خود را در پاره‌ای از مسائل نشان ‌داد که می‌توان برخی از این اختلاف‌ها را در موارد زیر مشاهده نمود:

الف) وزیر آموزش و پرورش عربستان اخیراً اقدام به جمع‌آوری کتاب‌های حسن البنا و سید قطب از رهبران برجسته اخوان المسلمین از کتابخانه‌های این کشور کرد و این نشانه‌ی بارزی است که سعودی‌ها شروع به مبارزه و انکار تفکرات اخوان المسلمین کرده‌اند.

ب) حسنی مبارک پس از سرنگونی خود در نامه‌ای محرمانه به عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان از وی خواست تا برای نجات وی میانجی‌گری کند. پادشاه عربستان نیز با ارسال نامه‌ای به محمد مرسی از وی خواست تا دستور عفو حسنی مبارک را صادر نماید؛ به این شرط که وی و فرزندانش تا زمان حضور مرسی در قدرت وارد سیاست نشوند. اما مرسی با این درخواست پادشاه عربستان موافقت نکرد که این دلخوری حاکمان سعودی از سران اخوان را به همراه داشت. حتی عربستان سعودی دولت مصر را تهدید کرد که در صورت ادامه پیگرد و محاکمه حسنی مبارک رئیس جمهور سابق مصر کمک‌های خود به این کشور را قطع خواهد کرد اما این مواضع با واکنش شدید دولتمردان اخوانی همراه بود.

 

خواسته پادشاه سعودی برای عفو مبارک مورد قبول مقامات مصری قرار نگرفت

ج) سفر مرسی به ایران علی‌رغم مخالفت عربستان با این اقدام؛ به گونه‌ای که مرسی با سفر به تهران برای شرکت در نشست عدم تعهدها عملاً به عربستان سعودی دهن کجی کرد. مرسی با این سفر تلاش کرد در صحنه بین المللی وجهه جدیدی به دست آورد که چندان به مذاق سعودی‌ها خوش نیامد.

د) اختلاف نظر میان قاهره و ریاض به دلیل کمیته چهارجانبه پیشنهادی مصر برای حل بحران سوریه. بر اساس پیشنهاد محمد مرسی و با حضور مصر، عربستان، ایران و ترکیه کمیته چهارجانبه‌ای برای حل بحران سوریه ایجاد شد. اما پس از مدتی عربستان اعلام کرد که ادامه حضور در طرح مصر بی‌فایده است و نتایجی را که از آن انتظار می‌رود، به دنبال نخواهد داشت. اساس اختلاف نظرها میان قاهره و ریاض بر سر حضور ایران بود، چرا که عربستان مدعی بود که ایران خودش عامل بحران سوریه است و نباید در این کمیته حضور داشته باشد اما مصر ایران را بخشی از حل بحران سوریه می‌دانست و معتقد بود اخراج تهران از این طرح به نفع مسأله سوریه نیست و ایران تاثیر زیادی بر نظام بشار اسد دارد و می‌توان از آن به عنوان کانال تماس مناسبی با سران سوریه استفاده نمود.
 

سعودی‌ها مخالف حضور ایران در کمیته چهارجانبه حل بحران سوریه بودند

و) سفر مرسی به روسیه برای حل بحران سوریه و اظهارات وی در مسکو که اعلام داشت نظر مصر و روسیه در قبال بحران سوریه یکی است، خشم مقامات سعودی را برانگیخت و موجب تعمیق بیشتر بحران در روابط ریاض- قاهره شد.

ز) دستگیری احمد الجیزاوی فعال و وکیل مصری در عربستان و محکومیت وی به زندان و شلاق، روابط قاهره و ریاض را متشنج کرد. این اقدام عربستان با موج عظیمی از نارضایتی و خشم در میان مصری‌ها مواجه شد و مردم که این اقدام سعودی‌ها را اهانت به کرامت مصری‌ها پس از انقلاب می‌دانستند، در مقابل نمایندگی‌های این کشور در مصر تظاهرات بر پا کرده و تهدید کردند که به سفارت و کنسولگری‌های عربستان یورش خواهند برد. عربستان نیز سفیرش در قاهره را برای رایزنی فراخواند و سفارتش در قاهره و دو کنسولگری خود را در دو استان اسکندریه و سوئز بست.

این اتفاقات هرچند قبل از ریاست مرسی رخ داد اما پس از انتخاب مرسی و در اولین سفر خارجی وی به عربستان مردم مصر با فشار بر دولت جدید اقدام گسترده دستگاه دیپلماسی مصر در جریان این سفر برای آزادی زندانیان مصری در بند دولت سعودی را خواستار شدند؛ زندانیانی که بدون هیچ محاکمه‌ای زندانی شده بودند. مرسی هرگز نتوانست این مسأله را با طرف سعودی حل و فصل نماید و این معضل به قوت خود باقی و باعث سردی هرچه بیشتر روابط طرفین گردید.
 

تظاهرات مصری‌ها در برابر سفارت عربستان سعودی در قاهره

3- اقدامات عربستان برای مقابله با اخوان

عربستان در کوتاه مدت برای کاستن از نفوذ اخوان المسلمین در مصر و در دراز مدت برای براندازی دولت اخوان المسلمین دست به اقداماتی زد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

3-1- حمایت از سلفی‌ها

یکی از ابزارهای دولت سعودی برای کاستن از نفوذ اخوان المسلمین در مصر سلفی‌های وهابی بودند که پس از انقلاب مصر به ظاهر به مردم پیوستند و در میدان التحریر حضور پیدا کردند، حال آنکه پیش از انقلاب شاهد حضور آنان در صحنه نبودیم. رژیم مبارک از این گروه‌ها حمایت می‌کرد و در سایه این رژیم و حمایت‌های عربستان سعودی بود که این گروهها پرورش یافتند. آنها که هیچ نقشی در پیروزی انقلاب مردمی این کشور نداشتند و حتی در برهه‌ای، انقلابیون را دسته‌ای از زنان فاسد و بدکاره و مردان صهیونیست نامیده بودند و انتخابات آزاد را امری غیراسلامی می‌دانستند، از طریق همین انتخابات توانستند به عرصه قدرت و نهادهای دولتی رخنه کنند و 23 درصد از کرسی‌های پارلمان را از آن خود نمایند.  سلفی‌ها همچنین با اعمال فشار بر مرسی وی را در قضیه شیعیان مصر یا رابطه با ایران و موضع‌گیری منفی در قبال سوریه در تنگنا قرار داده و وی را به پذیرش خواسته‌های خود وادار ساختند.

 
 در سفری که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به عربستان داشت، مقامات سعودی به صراحت به کری اعلام کردند از مخالفان مرسی در مصر حمایت می‌کنند و حتی کمک مالی به آنها می‌دهند و سعی دارند سلفی‌ها نقش جایگزین اخوان المسلمین را بازی کنند و نمایندگی جنبش اسلامی را در مصر و غیر مصر بر عهده گیرند. ریاض تاکید کرد سلفی‌ها تحت سلطه‌اش خواهند بود و خطری برای غرب نیستند و تضمین می‌کند سلفی‌ها به جنبش سیاسی گسترده بر ضد مرسی در مصر و یا در سوریه (بر ضد اخوان المسلمین ) ملحق شوند و پشت سر ارتش آزاد سوریه و نیروهای مدنی مخالف قرار گیرند.

این رویکرد عربستان سعودی در عمل نیز اجرا شد بویژه اینکه حزب سلفی النور در مصر از حمایت از اخوان المسلمین دست کشید و به جنبش سی ام ژوئن طرفدار ارتش مصر پیوست و رهبر حزب نور در جلسه‌ای که طی آن عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع مرسی را برکنار کرد، در کنار شخصیت‌هایی چون رئیس الازهر، پاپ شنوده، البرادعی و ... حضور داشت و موافقت خود با برکناری مرسی را اعلام نمود.
 


حمایت حزب سلفی نور از کودتا علیه دولت مرسی

یکی دیگر از نشانه های عملی شدن رویکرد عربستان این است که پادشاه این کشور نخستین رهبر عربی بود که به ارتش و رئیس جمهور مصر با شور و شوق تبریک گفت. حتی برخی صاحب‌نظران مصری نسبت به خطر سلفی‌ها برای آینده کشور هشدار داده و می‌گویند: «ما اخوان المسلمین را کنار نزدیم تا سلفی‌ها بر ما حکومت کنند» . این بیانگر آن است که مصری‌ها نگران تسلط سلفی‌ها بر ارکان جامعه و دولت مصر در آینده هستند. حتی با کمال تاسف برخی خبرها حاکی از آن است که مخالفان مصری پیش‌نویس قانون اساسی را برای تایید به مقامات سعودی عرضه داشته‌اند. حتی گفته می‌شود ریاض اخیرا روی قطر کار کرد تا دوحه را قانع کند رابطه‌اش را با تشکیلات بین المللی اخوان المسلمین قطع یا محدود نماید. ریاض شرط مصالحه با دوحه را اجرای شروط عربستان سعودی دانست. تغییر دولت در قطر نیز از برخی ابعاد با محتوای نقش خارجی جدید دوحه مرتبط است تا در خدمت پاسخ مثبت به این خواسته سعودی باشد.

 
برخی تحلیل‌گران می‌گویند تغییر پادشاه قطر پاسخ مثبت به خواسته سعودی‌ها بوده است.

عربستان و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس حمایت‌های بسیاری از سفلی‌ها در مصر انجام می‌دهند و ظرف 25 سال گذشته این جماعت‌ها و گروه‌ها حدود 25 میلیارد دلار از عربستان سعودی کمک‌ مالی دریافت کرده‌اند و به این ترتیب این جریان‌ها تحت عنوان‌ها و پوشش‌های مختلف عملاً تحت اختیار عربستان قرار دارند، آنها شبکه عظیمی در داخل مصر ایجاد کرده اند که شامل حدود 36 شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای، 20 هزار مسجد و 20 هزار جمعیت خیریه است و در واقع نیرو و جریان خطرناکی است که تا پیش از انقلاب زیر لوای دستگاه‌های امنیتی مبارک فعالیت می‌کرد و هم اکنون کشورهای حوزه خلیج فارس مستقیماً این گروه را تحریک می‌کنند. در نتیجه باید نسبت به آینده مصر بسیار هوشیار بود چرا که احتمال دارد عربستان با استفاده از پتانسیل قابل توجه سلفی ها در جهت پیشبرد اهداف و نقشه‌های شوم خود در این کشور از آنان استفاده کند و این برای مصر و امت اسلامی خطرناک خواهد بود.

 

روز به روز بر دامنه سلفی‌گری در مصر افزوده می‌شود


3-2- تدارک کودتا علیه مرسی

ابزار مهم دیگر سعودی که می‌توانست کار اخوان المسلمین را فیصله ببخشد، کودتا بود. نظامیان مصری بدون کمک سرویس‌های اطلاعاتی عربستان و امارات و بدون حمایت مالی آن‌ها، قادر نبودند کودتای نرم خود را مدیریت و اجرا کنند.

 
سیسی در اقدامی غیرقانونی دولت مشروع مرسی را سرنگون ساخت.

عربستان و امارات که تا پیش از این نتوانسته بودند در جریان انقلاب‌های عربی نقش موثری داشته باشند، از ژنرال‌های ارتش مصر حمایت سیاسی و مالی کردند تا بتوانند اولین گام را در مسیر اثرگذاری بر این تحولات، بردارند.


 
السیسی رهبری کودتا علیه مرسی را برعهده داشت

 گفته می‌شود ژنرال «عبد الفتاح السیسی» وزیر دفاع مصر که این کودتا را مدیریت و رهبری کرد، دو قول از عربستان و امارات گرفته است:
1- در صورتی که دولت «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا کمک سالانه 1.3 میلیارد دلاری به مصر را قطع کند، عربستان و امارات این کسری بودجه را می‌پردازند. عربستان و امارات حتی به ارتش وعده داده‌اند که تمام مبلغی را که قطر در یکسال گذشته به حساب اخوان‌المسلمین واریز کرده، که جمعا چیزی در حدود 13 میلیارد دلار است، به مصر پرداخت کنند.

 
یک هیات عالی رتبه اماراتی متشکل از وزیر امورخارجه و مشاور امنیت ملی این کشور برای حمایت از کودتا وارد مصر شدند.

2- عربستان، امارات و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس نظیر بحرین و کویت به سرعت پس از استقرار دولت، شروع به تزریق منابع مالی به مصر می‌کنند تا چرخ اقتصاد این کشور به خوبی بچرخد. بهبود وضعیت اقتصادی موجب خواهد شد تا مردم به یک سطح حداقلی از رفاه برسند و دولت جدید را به دوران اخوان‌المسلمین که با مشکلات فراوان اقتصادی روبرو بودند، ترجیح دهند.

 
خلف احمد الحبتور سرمایه‌دار اماراتی 10 میلیون پوند مصری به صندوق حمایت از اقتصاد مصر اهدا کرد

زمانی می‌توانیم به نقش عربستان در کودتا بهتر پی ببریم که بدانیم عدلی منصور رئیس دادگاه عالی قانون اساسی مصر که شورای نظامی این کشور او را به عنوان رئیس جمهور موقت تعیین کرد، پیش از این مشاور وزارت بازرگانی عربستان سعودی و از چهره‌های نزدیک به نظام سعودی بوده است.

 

رئیس جمهور موقت مصر مدتی مشاور وزارت بازرگانی عربستان بوده است.

 یا اینکه بدانیم عربستان اولین کشوری بود که در سایه ناآرامی‌ها در مصر و در آستانه برگزاری تظاهرات گسترده مخالفان در 30 ژوئن سه کنسولگری خود را در مصر بست و یا امارات از شهروندان خود خواست در شرایط کنونی به این کشور سفر نکنند.
«عبدالله القحطانی» از نویسندگان عربستانی با اشاره به شتابزدگی عربستان و امارات برای تبریک برکناری محمد مرسی از ریاست جمهوری مصر می‌نویسد: «عربستان و امارات پس از اعلام برکناری مرسی بی درنگ شبکه‌های ماهواره‌ای اسلامگرا را قطع کردند تا کودتا علیه وی به طرز صحیحی انجام گیرد... عربستان و امارات زندانی شدن همه اعضای گروه‌های اسلامگرا و تحت نظر گرفتن محمد مرسی را خواستار شدند تا از انتقال پیام‌های آنها به طرفدارانشان جلوگیری شود و ارتش بتواند آنها را تحت کنترل خود درآورد».

4- اهداف عربستان از کودتا در مصر

عربستان سعودی از اعمال فشار بر اخوان المسلمین و کودتا علیه دولت مرسی اهداف خاصی را دنبال می‌کند که برخی از این اهداف سعودی‌ها عبارتند از:

4-1- دامن زدن به فتنه داخلی در مصر

یکی از اهداف اصلی عربستان از کودتا در مصر دامن زدن به فتنه، آشوب و جنگ داخلی در این کشور است. پس از کودتا علیه مرسی شاهد قطب‌بندی شدید سیاسی میان طرفداران و مخالفان وی و صف‌آرایی مردم علیه یکدیگر هستیم. حتی عناصری از القاعده و سلفی‌های جهادی در صحرای سیناء اعلام کرده‌اند که دست به سلاح خواهند برد. درگیری‌های شدیدی نیز در استان‌های مختلف مصر به وقوع پیوسته است. عربستان با برهم زدن ثبات مصر می‌تواند به مردم خود نشان دهد که عاقبت هرگونه انقلاب و دموکراسی‌خواهی کشت و کشتار و خونریزی خواهد بود؛ پس مبادا به فکر اصلاح و انقلاب و آزادی و مردم سالاری باشید.

 
آیا عربستان، مصر را هم به مانند سوریه به آشوب خواهد کشاند؟

رژیم سعودی تاکنون به صورت ماهرانه‌ای از حوادث جاری در منطقه به منظور تقویت سلطه خود بر عربستان سعودی بهره‌برداری کرده است. نظام سعودی از جنگ عراق و پیامدهای آن استفاده کرد تا به مردم نشان دهد که سرانجام هرگونه حرکتی به سمت دموکراسی چه خواهد بود و چنین اقدامی می‌تواند مشکلات عدیده‌ای به همراه داشته باشد. نظام سعودی همین مسأله را اکنون با سوریه انجام می‌دهد. فعالان سعودی معتقدند که جنگ سوریه به صورت مؤثری بر بیداری عربی- اسلامی در عربستان تاثیر منفی گذاشته و آن را برای دست برای چند سال به تاخیر انداخته است و مردم به دلیل ترس از فرولغزیدن در یک تنگنای داخلی، فعلاً تمایل ندارند مسیر اصلاح‌طلبی‌ را بپیمایند.  به هر حال این حربه‌ای است که پس از عراق و سوریه، نظام سعودی بدش نمی‌آید در مصر هم به اجرا بگذارد.

 
درگیری‌ها در مصر پس از عزل مرسی

در همین راستا، چند روز پس از کودتا قاهره شاهد درگیری خونین ارتش و نیروهای پلیس با طرفداران مرسی مقابل کاخ ریاست جمهوری در قاهره بود. در جریان درگیری‌ طرفداران مرسی با نیروهای ارتش و پلیس 53 نفر از طرفداران اخوان کشته و بیش از 1000 نفر زخمی شدند.

 
کشتار وحشیانه طرفداران مرسی از سوی ارتش

پلیس می گوید که افراد مسلح به سمت نیروهای ارتش تیراندازی کرده و قصد ورود به ساختمان گارد ریاست جمهوری را داشتند جایی که گفته می شود محمد مرسی در آنجا تحت حفاظت ارتش قرار دارد اما طرفداران مرسی می گویند که آنها قصد درگیری با ارتش را نداشته و برای حمایت از وی در مقر گارد ریاست جمهوری تحصن کرده و پلیس علیه آنها از گاز اشک آور و گلوله های جنگی استفاده کرده است.
 

تشییع جنازه یکی از طرفداران مرسی

4-2- احیای نقش ارتش

بدون تردید کودتای مصر با هماهنگی آمریکا و عربستان سعودی بوده است تا براساس آن بتوانند اهداف بعدی خود را در منطقه محقق سازند.  در کشورهای عربی و تعمیم آنچه که در مصر اتفاق افتاد به دیگر کشورهای عربی بویژه سوریه است.  


عربستان درصدد احیای نقش ارتش به عنوان یک عامل بازدارنده و سرکوب‌کننده است.

به نظر می‌رسد آمریکا و متحدان منطقه‌ای این کشور بویژه عربستان به این نتیجه رسیده‌اند که کارآمدترین نهاد برای مهار بیداری اسلامی نهاد ارتش است. ارتش‌ها با برخورداری از ساختار و تشکیلات منظم و نیز محبوبیت نسبتاً قابل توجه در کشورهای عربی می‌توانند در راستای تامین منافع غرب مورد استفاده قرار گیرند. بویژه آنکه آمریکا در سالیان گذشته و در دوران حکومت‌های خودکامه سابق –مثلاً در دوره مبارک- توانست با اعطای برخی امتیازات و تسهیلات، وفاداری سران ارتش را به خود تضمین نماید.

 
عالم دین الازهری که پوکه‌های خالی فشنگ را به طرف مردم گرفته و می‌گوید ارتش علیه حامیان مرسی به کار برده است.

4-3- بازگرداندن عناصر نظام سابق به قدرت

هدف دیگر عربستان از کودتا هموار نمودن بازگشت عناصر نظام سابق به عرصه قدرت بوده است. اینکه یکی از همین عناصر به نام احمد شفیق که در انتخابات ریاست جمهوری از محمد مرسی شکست خورد و سپس به امارات- که با عربستان در کودتا همدست بود- فرار کرد اعلام می‌دارد که پس از کودتا قصد دارد به کشور باز گردد و مشغول به خدمت شود! دقیقاً در راستای همین سیاست است. عناصر نظام سابق نیز در داخل در طول دو سه سال اخیر که پس از انقلاب مصر می‌گذرد از هیچ کاری برای ضربه زدن به انقلاب مصر دریغ نورزیدند و اکنون پس از کنار زدن اخوان امید زیادی به بازگشت به سیاست دارند. به هر حال این عناصر همراهی بیشتری با طرح‌های آمریکایی – صهیونیستی و سعودی دارند و بهتر می‌توانند منافع آنان را در مصر تامین نمایند.
 

خطر بازگشت بازماندگان نظام سابق به قدرت

4-4- انتقام جویی از آمریکا

برخی رسانه‌ها و تحلیل‌گران ادعا کرده‌اند که اقدام عربستان در کودتا علیه مرسی با هدف انتقام گرفتن از دولت اوباما بوده است که در سال 2011 اجازه داد حکومت «حسنی مبارک» در مصر سقوط کند. به نوشته پایگاه خبری صهیونیستی دبکا، «حکام عربستان هیچ‌گاه اوباما را به دلیل رفتارش در زمان انقلاب مصر نمی‌بخشند...حسنی مبارک رئیس جمهور اسبق مصر که بر اثر انقلاب 2011 سقوط کرد، با حمایت اوباما از قدرت به زیر کشیده شده بود و این مساله خشم پادشاه عربستان را برانگیخت، زیرا مبارک دوست او بود».  دبکا، دخالت عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس در براندازی نظام و تغییر دولت را همچنین به مثابه پدید آمدن مرحله ای جدید از مراحل انقلاب‌های عربی در خاورمیانه دانست و نوشت: «برای نخستین بار است که مجموعه ای از دولت های عربی مرتبط و وابسته به آمریکا، رأساً و بدون اجازه آمریکا اقدامی انجام می‌دهند تا خلاء به وجود آمده از ناتوانی آمریکا در پیگیری مستقیم طرح های آمریکا در جنگ داخلی در سوریه یا اقدامات ضد ایرانی را پر کنند».
 

برخی می‌گویند هدف عربستان از کودتا در مصر انتقام‌گیری از اوباما بوده است!

این به نظر بیش از آنکه یک تحلیل واقع‌بینانه و مبتنی بر حقایق باشد، یک ادعاست که هدفی جز سرپوش گذاشتن بر حمایت‌های آمریکا از دیکتاتور‌ی‌های منطقه ندارد. چرا که اولاً آمریکا در انقلاب مصر تا لحظه آخر از حسنی مبارک حمایت کرد و هنگامی که از نجات وی ناامید شد، دست از حمایت او کشید، ثانیاً مواضع دولتمردان آمریکایی درباره برکناری مرسی غالباً در جهت حمایت از کودتا و چشم‌پوشی از این اقدام ضددموکراتیک بوده است و ثالثاً اگر غرض عربستان انتقام‌گیری از آمریکا بوده، آیا آمریکا این توان را نداشت که جلوی این حرکت را بگیرد و یا دست کم تلاشی مثبت در جهت ممانعت از کودتا انجام دهد و آیا اساساً عربستان نمی‌داند که تضعیف آمریکا در منطقه به معنای تضعیف خود عربستان است؟

 
آیا پادشاه سعودی قدرت نه گفتن به اوباما را دارد؟

جمع‌بندی

1- به قدرت رسیدن گروه‌های اخوان المسلمین در کشورهای بیداری اسلامی نگرانی حاکمان سعودی را به همراه داشت و آنها برای انحراف در این موج عظیم مردمی تلاش‌های خود را به کار بستند.

2- سعودی‌ها که از همان ابتدا با دکترین اخوان المسلمین مشکل داشتند و گسترش آن را تهدیدی اساسی برای آینده سیاسی خود می‌پنداشتند، عزم‌شان را برای به شکست کشاندن تجربه اخوان المسلمین در امر حکومت‌داری جزم نمودند. اولین پیروزی آنان در مصر رقم خورد و احتمال دارد این مسأله در کشورهای دیگری چون لیبی و تونس نیز رخ دهد و اخوانی‌ها در این کشورها نیز از حکومت کنار گذاشته شوند.

3- عربستان سعودی با حمایت از کودتا به احتمال زیاد تلاش می‌کند تا در آینده نزدیک ضمن اعمال فشار بیشتر بر اخوان المسلمین و وادار کردن مقامات مصری به زندان و بازداشت نمودن رهبران این جریان، زمینه را برای قدرت‌یابی روز افزون جریان‌های سلفی که همسو با سیاست‌های ریاض هستند، هموار سازد. این کودتا حتی ممکن است زمینه را برای بازگشت مجدد عناصر سابق به قدرت فراهم سازد. اگر انقلابیون مصری آگاه نباشند ممکن است در دام این سناریوی سعودی‌ها گرفتار شوند.

4- به نظر می‌رسد عربستان سعودی تلاش می‌کند تا همانند سوریه آتش جنگ داخلی در مصر را برافروزد و بدین ترتیب به مردم خود هشدار دهد که عاقبت هرگونه انقلاب و اصلاح‌طلبی چیزی جز جنگ و کشتار و قتل و گرفتاری نخواهد بود. پس به ناچار باید به سلطه خاندان حاکم تن دهند. نشانه‌های این نقشه شوم در حال هویدا شدن در مصر است و مردم و نخبگان مصری باید نسبت به خطرات این سناریوی از پیش تعیین شده سعودی آگاه باشند.

منابع:

  http://www.azzaman.com/?p=5557
  http://www.rasid.com/?act=artc&id=595
  http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=2000119
  http://www.france24.com/ar/20130214
  http://www.france24.com/ar/20130214
  http://www.islamtimes.org/vdccxmq4.2bq4x8laa2.html
  http://www.coptstoday.com/Archive/Detail.php?Id=15916
  http://eslambidarast.blogfa.com/category/3?p=2
  http://www.youm7.com/News.asp?NewsID=1151756&
  http://www.asnoor.ir/Public/Interviews/ViewInterviews.aspx?Code=105443
  http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920415000141
  http://fa.alalam.ir/news/1492008
  http://jahannews.com/vdcfvcd01w6dcta.igiw.html
  http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=2000119
  http://fa.alalam.ir/news/1492167
  http://fa.alalam.ir/news/1492167

آیا نشانه‌های حمله قریب‌الوقوع رژیم صهیونیستی به لبنان به چشم می خورد؟


کنارهم‌چیدن قطعات پازل تحولات سیاسی - امنیتی منطقه که با انفجار امروز لبنان سرعت گرفت، نشان می‌دهد که احتمال وقوع جنگی در منطقه در حال تقویت شدن است که به‌رغم تفاوت در عرصه میدانی، یک هدف را دنبال می‌کند و آغاز آن، بستگی به شرایط منطقه در هفته‌ها و ماه‌های آینده دارد.
گروه بین‌الملل مشرق - سایه سنگین سناریوهای جنگی از دیرباز بر منطقه حکم‌فرما بوده و معادلات خود را بر رفتارهای سیاست سازان کشورهای منطقه‌ای و مداخله جویان خارجی تحمیل کرده است. طبیعتا بخشی از این فضا مرهون منافع راهبردی رژیم صهیونیستی در تنش‌افزایی در میان کشورهای اسلامی و درگیر کردن مسلمانان با یکدیگر است و بخش دیگر نیز نتیجه مستقیم سیاست‌های سلطه‌گرانه کشورهای غربی  و استعماری است که به دنبال توجیه حضور بلند مدت خود در این منطقه نفت‌خیز برآمده‌اند. به این ترتیب تلاقی منافع قدرت‌های استعماری غربی با رژیم صهیونیستی همواره منطقه را آبستن غافلگیری‌های روزافزون نظامی و امنیتی کرده است.

به همین علت است که تحولات پرشتاب منطقه‌ای بویژه در ماه‌های اخیر نشان از احتمال جنگ قریب‌الوقوعی دارد که در چند عرصه از جمله لبنان و سوریه ملموس‌تر از کشورهای دیگر است.


جنگ‌افروزی، سیاست ثابت آمریکا و رژیم صهیونیستی

نوآم چامسکی تحلیلگر مسائل راهبردی در مصاحبه اخیر خود در مورد خوی جنگ افروزانه رژیم صهیونیستی گفت که اگر اسرائیل بخواهد به ایران حمله کند، باید اول از لبنان خیالش راحت شود، اسرائیلی‌ها حتی ممکن است همین فردا اقدام به حمله به لبنان کنند، در صورت بروز این حمله نیز قطعا تمامی بخش‌های لبنان را شامل خواهد شد، البته آنها تنها به دنبال از بین بردن موشک‌ها نیستند، بلکه می‌خواهند زیرساخت‌های لبنان را تخریب کنند.

وی به پروژه آمریکا در ایجاد ناآرامی‌های مستمر در منطقه اشاره کرده و گفت که آمریکایی ها  شاید به عمد روند ناآرامی در سوریه را مدیریت نکنند، اما مانعی نیز نمی‌بینند که درگیری ها ادامه داشته باشد، البته صحبت از اینکه آمریکا به صورت مستقیم در تحولات سوریه نقش ندارد، گمراه کننده است.

این همان چیزی بود که مارتین دمپسی رئیس ستاد ارتش آمریکا به تازگی مطرح کرد، وی در گفتگویی مطبوعاتی با اذعان به اینکه آمریکا صدها میلیون دلار را به مساله سوریه اختصاص داده است، اعلام کرد که آمریکا با بحرانی مواجه است که ممکن است حل آن دهها سال طول بکشد. این مقام آمریکایی که گویا از تمایل قلبی دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی در کشیدن درگیری‌های سوریه به جنگ فرسایشی در منطقه صحبت می‌کرد، در این گفتگو تاکید کرد که درگیری‌ها در سوریه کم کم به یک مشکل منطقه‌ای تبدیل شده و پیامدهایی بر کشورهای همسایه بویژه لبنان و عراق ایجاد کرده است؛ بررسی علل این درگیری‌ها هم ممکن است یک دهه کامل به طول انجامد. اگر ما درک نکنیم که این درگیری‌ها طولانی خواهد بود، ممکن است اشتباهاتی مرتکب شویم.


مؤلفه‌های جنگ قریب‌الوقوع در لبنان

جنگنده ها و هواپیماهای شناسایی رژیم صهیونیستی این روزها ساعت های بیشتری را به گشت زنی در آسمان لبنان اختصاص می‌دهند؛ این را از آمار و بیانیه های رسمی ارتش لبنان می‌توان دریافت، به‌گونه‌ای که معمولاً چند جنگنده و هواپیمای شناسایی صهیونیست‌ها بیش از هشت ساعت در روز یا شب را در آسمان لبنان هستند. صور، صیدا، بیروت، بعلبک و عکار از مهم‌ترین اهدافی هستند که مورد گشت‌زنی هواپیماهای اسرائیلی قرار می‌گیرند.

تحلیلگران مسائل نظامی از دو منظر به این عملیات نظامی توجه دارند، برخی این عملیات را شبیه عملیاتی می‌دانند که اسرائیل قبل از دو حمله موشکی گذشته خود به سوریه انجام داده است، آنها می‌گویند اسرائیل در حملات پیشین نیز با افزایش پروازهای شناسایی و جنگنده های خود در سلسله جبال شرقی لبنان و منطقه بقاع و بخش های شمالی مانند عکار به علت دید خوب از منطقه عملیاتی سوریه، برنامه دقیق حملات هوایی خود به سوریه را ترسیم کردند، چرا که هواپیماهای صهیونیستی تجهیزات نظارتی قوی و دوربین های قوی دارند که می‌تواند حتی در شب اهداف مورد نظر را با دقت بالا نشان دهد.

اما عده‌ای دیگر از کارشناسان این افزایش حجم سورتی پروازهای اسرائیلی را با تهدیدهای گسترده این رژیم در حمله به لبنان مرتبط می دانند و آن را مقدمه‌ای برای حمله قریب الوقوع به این کشور برای تخریب زیرساخت ها و با هدف اصلی آسیب زدن به حزب‌الله لبنان و جبران شکست‌های قبلی و نه انهدام کامل این حزب می‌دانند، چرا که با افزایش قدرت حزب‌الله لبنان رؤیای از بین بردن کامل حزب‌الله لبنان دست کم در کوتاه مدت از سبد اهداف صهیونیست‌ها حذف شده است.

مانورهای نظامی پرشمار در سرزمین‌های اشغالی شاخص دیگری از تمایل صهیونیست‌ها در تجاوز جدید به لبنان است، تل‌آویو که تصور می‌کند که مقاومت لبنان مشغول بحران سوریه است و نمی‌تواند توان نظامی و عملیاتی خود را برای مقاومت داخلی گرد هم آورد، اوضاع کنونی را فرصتی طلایی برای حمله به لبنان می‌داند.

سران حزب الله لبنان البته نظر دیگری دارند، آنها بارها تاکید کرده‌اند که بحران سوریه هرگز آنها را از اولویت اصلی خود که آمادگی برای مقابله با هر تجاوز آینده صهیونیست‌هاست، باز نمی‌دارد. آنها معتقدند که مقاومت حاضر و آماده است تا در صورت تجاوز اسرائیل شکستی را بر آنها تحمیل کنند که معادلات منطقه‌ای را تغییر دهد.


این مواضع رهبران ارشد حزب الله از جمله شخص سید حسن نصرالله که حتی سران صهیونیست به راستگویی وی اذعان دارند؛ تصمیم سازان تل‌آویو را به شدت دچار حیرت کرده است، به همین علت است که آنها با وجودی که فضای توجیه برای حمله به لبنان را با ادعای انتقال سلاح‌های شیمیایی بشار اسد برای حزب الله مهیا کرده‌اند، اما همچنان از هر اقدامی در این راستا واهمه دارند و منتظر تحولات تازه منطقه برای تصمیم گیری نهایی هستند.

همین ترس و نگرانی است که تصمیم سازان غربی را به باز کردن جبهه‌ای جدید علیه محور مقاومت در داخل لبنان واداشته است، نمود این جبهه را در فتنه اخیر در صیدا می‌توان مشاهده کرد که با شکست آن، طرابلس دنباله همین توطئه را در پیش گرفته است، کشف حجم واقعی سلاح‌ها و سناریوهای طراحی شده در صیدا و بسیج تروریست ها از کشورهای مختلف تا جایی مقامات لبنان را شوکه کرده که بسیاری از آنها اذعان کردند لبنان را خداوند از این توطئه نگه داشته است.

ارائه گزارش‌هایی از سوی منابع رسانه‌ای وابسته به محافل جاسوسی صهیونیست‌ها در مورد یگان‌ عربی مستقر در ارتش اسرائیل با مأموریت مبارزه با حزب‌الله و ادعاهای این محافل در مورد آماده شدن حزب‌الله لبنان برای رویارویی قریب‌الوقوع با اسرائیل نیز در همین راستاست. روزنامه صهیونیستی جروزالم پوست در این راستا نوشت که حزب‌الله از طریق تبدیل کردن برخی مناطق جنوب لبنان به انبار اسلحه ومخفی‌گاه مبارزان خود، برای وارد شدن به درگیری با اسرائیل آماده می‌شود. این گزارش می‌افزاید که حزب‌الله لبنان موشک‌های خود را که بالغ بر 80 هزار موشک برآورد شده در بخش‌های مختلف مرز اسرائیل مستقر کرده است.

تحرکات مرزی آشکار و پنهان در دو طرف مرز لبنان و سرزمین های اشغالی نشان از آن دارد که تهدیدات اخیر از سطح تهدیدات رسانه‌ای فراتر رفته و ابعاد جدی‌تری به خود گرفته است.


ابعاد سناریوی مداخله نظامی خارجی در سوریه

سناریوی جنگی در سوریه می‌تواند با حمله هوایی محدود رژیم صهیونیستی به سوریه برای هدف قرار دادن مراکز تسلیحاتی و نظامی آغاز شود، چرا که مقامات دمشق به صورت جدی هشدار داده‌اند که در صورت حمله هر جنگنده اسرائیلی به خاک سوریه، آن را منهدم خواهند کرد. آنها حتی هشدار داده‌اند که در این صورت ممکن است موشک های خود را روانه سرزمین‌های اشغالی نمایند که این به منزله جنگ فراگیر با اسرائیل خواهد بود.

روزنامه واشنگتن پست اخیرا نوشت که سازمان جاسوسی آمریکا به تازگی اقدام به انتقال سلاح به مخالفان سوریه از طریق پایگاه‌های محرمانه در اردن و ترکیه کرده است، حمایت‌های مالی و تسلیحاتی آمریکا از تروریست‌های سوری پیش از این نیز بر کسی پوشیده نبود، اما زمان اعلام رسمی ارسال این کمک‌ها از سوی محافل دولتی آمریکا نشان از آن دارد که منطقه در هفته‌های اخیر آبستن حوادثی بزرگ خواهد بود.

در همین راستا روزنامه انگلیسی تایمز نوشت که بیش از 300 نفر از نیروهای ویژه آمریکایی مستقر در اردن به تازگی عازم شمال این کشور و مرزهای سوریه شده اند، این روزنامه نظارت بر تجهیز گروه‌های مخالف دولت سوریه به سلاح‌های مختلف را عامل اصلی این تحرک نظامی اعلام کرده ‌است.

این تحرکات در حالی انجام می‌شود که آمریکا به تازگی با انجام مانور  گسترده شیر در کمین در اردن، نیروهای خود را به صورت نامحسوس وارد این کشور کرده است، گزارش‌های رسمی تعداد این نیروها را بالغ بر هزار نفر دانسته‌اند، اما گزارش‌های غیر رسمی از استقرار بیش از 8 هزار نظامی آمریکایی در اردن خبر می‌دهند که بعد از برگزاری مانور شیر در کمین این کشور را ترک نکرده‌اند، سامانه‌های موشکی پاتریوت و تعدادی از جنگنده‌های آمریکایی نیز بعد از مانور همچنان در خاک اردن باقی مانده‌اند.


از سوی دیگر رویترز اعلام کرد که اردن نیز در راستای آنچه مقابله با تهدیدات برآمده از سوی سوریه نامیده، طرح‌های نظامی جدیدی را در منطقه تدارک دیده است.

این مسئول امنیتی اردن در تشریح این طرح‌ها اعلام کرد که اردن حضور نظامی خود را در طول مرزهای سوریه که بالغ بر 370 کیلومتر است، تشدید کرده و سامانه‌های آمریکایی پاتریوت و جنگنده های آمریکا را نیز در مرزها مستقر کرده است.

تحرکات عربستان به عنوان یکی از عوامل اصلی آمریکا در منطقه نیز در شرایط کنونی قابل توجه است، اندکی پیش از بازگشت ناگهانی شاه بیمار عربستان از استراحتگاهش در مراکش به این کشور، سعود الفیصل وزیر خارجه و بندر بن سلطان رئیس سازمان اطلاعات عربستان به فرانسه رفتند، این اولین سفری بود که این دو مقام سعودی با هم به صورت علنی و ناگهانی انجام می‌دادند.


این سفر چند روز بعد از پیروزی راهبردی ارتش سوریه در القصیر صورت گرفت و دو طرف سعودی و فرانسوی در نشست‌های امنیتی خود توافق کردند که باید اقدامات فوری جهانی برای عدم تکرار سناریوی القصیر در حلب و سایر شهرهای تحت اشغال مخالفان در سوریه اتخاذ شود.

در همین راستا مجله آمریکایی تایم نیز نوشت که اتهام واشنگتن به دولت سوریه در مورد استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه افراد مسلح با همکاری و هماهنگی اسرائیل صورت گرفته است. خبرنگار این مجله در تل‌آویو به نقل از ایگال بالمور سخنگوی وزرات خارجه اسرائیل می‌نویسد: «بخش ساده این معادله با اسرائیل است، اما در بخش دوم اسرائیل کاری نمی‌کند، چرا که مشارکت بین‌المللی نباید شامل اسرائیل شود.» وی می افزاید: اسرائیل اوضاع را از نزدیک دنبال می‌کند، ما نگران فعالیت هایی هستیم که درمرزهای ما روی می دهد و به همین علت در هیچ عملیاتی که در اطراف سوریه روی می دهد، شرکت نمی‌کنیم.


منابع این مجله بین پرونده سوریه و هماهنگی‌های انجام شده بین اسرائیل و ترکیه نیز ارتباط قائل شدند، آنها اعلام کردند که تامیر پاردو رئیس موساد اخیرا به ترکیه رفته و با هاکان فیدای رئیس سازمان جاسوسی این کشور دیداری محرمانه داشته است، این سفر را برای اولین بار روزنامه حریت ترکیه فاش کرد، اما تایم می‌نویسد که از جمله سناریوهایی که در مورد سوریه در محافل آمریکایی و اسرائیلی مطرح است و در این نشست نیز بررسی شد، حمله هوایی به 18 انبار سلاح است که البته شامل اهداف دیگر نیز می شود، سناریو پردازان در این راستا معتقدند به هر نحوی که شده باید از دست بشار اسد خلاص شد و این یکی از راههاست. تایم می نویسد که البته هنوز توافقی بین آمریکا و اسرائیل صورت نگرفته که این حمله به تنهایی از سوی آمریکا صورت گیرد یا اینکه اسرائیل نیز در این عملیات مشارکت داشته باشد.

در همین راستا پایگاه سوری الحقیقة که به مخالفان سوری نزدیک است، به همراه برخی رسانه های صهیونیستی اعلام کرد که انفجاری که چهارشنبه شب در شهر لاذقیه سوریه روی داد، با موشک اسرائیلی انجام شد. این پایگاه خبری به نقل از منبعی که آن را منبع نظامی در فرماندهی نیروی دریایی سوریه معرفی می‌کند،‌اعلام کرد که دست کم 5 موشک بعد از نیمه شب به انبارهای این منطقه در نزدیکی روستای السامیه شلیک شد. در این حمله 12 نفر کشته و زخمی شدند و 5 انبار از مجموع 40 انبار این مرکز نظامی منهدم شد.

منابع اسرائیلی نیز مدعی شدند که رزم‌ناو دلفین 4 اسرائیل، موشک های کروز را از سواحل رژیم صهیونیستی به سمت این پایگاه شلیک کرده و تعدادی از موشک‌های اس 300 را در آن هدف قرار داده است. این سناریو گرچه از سوی مقامات رسمی سوریه تایید نشده و صحت و سقم آن در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، اما نشان از التهاب بالای تحولات سیاسی و امنیتی منطقه دارد که شیب فزاینده‌ای را به سمت باتلاق جنگ منطقه‌ای طی می‌کند.


صهیونیست‌ها به دنبال بیرون پریدن از قطار مرگ

عامل اصلی هجمه استعمار در آغاز جنگ قریب الوقوع احتمالی در منطقه چه در سوریه یا لبنان، تحولات سوریه و دستاوردهای راهبردی است که ارتش این کشور محقق کرده است، شبکه دو تلویزیون رژیم صهیونیستی در این رابطه می‌نویسد که ادامه دستاوردهای مهم ارتش در عرصه مبارزات به معنی پیروزی راهبردی ایران در سوریه خواهد بود.

رادیو ارتش رژیم صهیونیستی در این راستا اعلام کرده که مقامات ارشد کابینه بنیامین نتانیاهو معتقدند که رسیدن القاعده به قدرت در سوریه برای اسرائیل بهتر از پیروزی بشار اسد است، اسرائیل از این نگران است که قدرت اسد در مقابله با این  توطئه ها بالاتر رود و به این ترتیب خطری اساسی در مرزهای رژیم صهیونیستی پدید آید.


مقامات اسرائیل اعتقاد دارند که پیروزی سوریه در این هجمه جهانی به معنای بالا رفتن جایگاه ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه‌ای است و این امر تهدیدی راهبردی برای اسرائیل به شمار می‌رود، به اعتقاد تل‌آویو تعامل بین سوریه و ایران وحزب‌الله در سایه این پیروزی تقویت خواهد شد و این موضوع نیز خطری جدی برای اسرائیل است.

کنار هم چیدن  قطعات پازل تحولات سیاسی در منطقه نشان می‌دهد که احتمال جنگی در منطقه در حال وقوع است که با وجود تفاوت در عرصه میدانی آن، یک هدف را دنبال می‌کند، انتخاب یکی از این دو میدان برای آغاز جنگ بستگی به شرایط منطقه در هفته‌ها و ماههای آینده دارد، اما نقطه اشتراک هر دو میدان این است که تجاوز غربی صهیونیستی در آنها با هدف ضربه زدن به مقاومت منطقه انجام خواهد شد. با این وجود غرب اصلا به نتایج این حمله خوش‌بین نیست و این را می‌توان در مواضع دوگانه و مبهم واشنگتن و وحشت صهیونیست‌ها از روند تحولات کنونی در منطقه مشاهده کرد، اما آنچه مشخص است، این است که قطار بی ترمز سرنوشت رژیم صهیونیستی با سرعت فزاینده به سمت پرتگاه فروپاشی پیش می‌رود و بیرون پریدن از این قطار هر قدر زودتر انجام شود، گرچه احتمال بسیار کمی برای زنده ماندن باقی می‌گذارد، اما از انتظار برای نابودی قطعی و حتمی بهتر است.

"معمار اعظم فراماسونرها" و معاون ایرانی‌اش کیستند؟


موژان مجیدی، قائم‌مقام و دستیار ویژه لُرد "نورمن فاستر" (معمار اعظم فراماسونرهای جهان و عضو شورای راهبردی جایزه معماری بنیاد ضداسلامی آقاخان) است و با مدیریت پروژه‌های شرکت بین‌المللی فاستر، تلاش فراوانی برای پیشبرد اهداف شیطانی معماران ماسون در کشورهای مختلف دارد.
گروه فرهنگی مشرق - فراماسونری یکی از بحث برانگیزترین پدیده های قرون اخیر بوده است. این ویژگی به دلیل ماهیت بسته و گرایش‌های صوفیانه موجب جلب توجه بسیاری از افراد شده است. جریان دین‌زدایی و فراماسونری، جریانی تدریجی است و همان گونه که طی‌کردن مراتب ماسونی یک امر تدریجی است و در قالب سیر صورت می‌گیرد. مکانیسم این جریان بدین‌گونه است که ابتدا عنوان می‌شود مراد از معمار بزرگ جهان، همان خداوند است، سپس اعلام آزادی مذهب در مرام ماسونی و ترویج تساهل در زمینه اعتقادات مذهبی، و مرحله بعد، ترویج نظریه اعتقاد به خداوند بدون اعتقاد به انبیاء و ادیان است که همزمان با آن، آیین مسخ‌شده یهودیت و مسیحیت نیز در بین افراد بهشکل غیرمستقیم و در قالب رمز و برخورد سمبلیک ترویج می‌شود.

استناد به مذاهب تحریف‌شده، حرکتی زیرکانه است برای نفی تدریجی ادیان و سست‌نمودن پایه اعتقادات. در مرحله آخر، نوبت به اعتقاد به خداوند می‌رسد که با ارائه آرا و نظریاتی مغشوش در این زمینه، عباراتی نظیر طبیعت و انرژی جایگزین واژه مقدس خداوند می‌شود. البته حتی رسیدن به این مرحله نیز، که عملاً صورت می‌پذیرد، باعث نمی‌شود آنان در ملأ عام اعلام کفر و الحاد کنند. بدین ترتیب می‌بینیم که اساسی‌ترین وجه فرهنگی هر قوم که همان دین باشد در قدم اول مورد هجوم قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن این بحث، که اساس و پایه اول هجوم فرهنگی غرب به کشورهای اسلامی و دیگر کشورها می باشد، سیر دین زدایی را از اسناد و آراء فراماسونری پی می گیریم.

  نورمن فاستر،معمار مشهور بریتانیایی و فعالترین معمار فراماسونر
 
 
موژان مجیدی،معمار ایرانی تبار؛ وی قائم مقام نورمن فاستر است
 
***سیر استحاله فرهنگی اعضای تشکیلات فراماسونری
در کتاب دیالوگ ماسونی اثر دکتر ایشین داغ، فراماسونر ترک، در خصوص آزادی مذهب در فراماسونی و سیر تغییر افکار دینی اعضاء چنین می خوانیم: "ماسونی به ایمان و عقاید شخصی هیچ برادری مداخله نمی کند. هر ماسون برابر تمنیات روحی خود، دینی را پذیرا می شود. در این خصوص آزادی کامل دارد. در افکار سیاسی نیز وضع به همبن منوال است. ما در فراماسونری این طرز شروع را قبول داریم. ولی در مراحل بعدی و با گذشت زمان و پیشروی درجات فراماسونی موافق با تکامل تدریجی و احراز هویت فراماسونری در رسیدن به عقاید مشترک هستیم. از نظر ما، فراماسونری، نمونه های گوناگون انسانی را در بر می گیرد و با القای اصول و پرنسیب های اصلی آنان را پرورش داده و بار می آورد، می تراشد و صیقل می دهد، متحول می کند، و آنان را برای رسیدن به حکمت و عرفان یاری می کند.

با این اوصاف، فراماسونری فعلی، جدا از بیگانه اولیه، به صورت شخصیت دیگری درآمده و به عرفان می رسد. فراماسونری از طریق علم و حکمت و عقل موجبات تحول افکار و عقاید انسان را فراهم می آورد. می توان گفت فراماسونری یک موسسه آدم سازی است.ابتدا فراماسونری به مسائل دینی، نژادی، ملی و فلسفی و برداشت های سیاسی هم مسلکان نمی پردازد. فقط بعد ها قسمت های مغایر با اصول و دکترین فراماسونری، مانند تراشیده شدن سنگ خام، تراشیده شده و با دور ریخته شدن ناهمواری ها و مغایرت ها و انطباق فرد با عقل و حکمت و عرفان، موجبات ظهور حکما را فرام می سازد. در اینجا آزادی وجدان و افکار جاکم است. فعالیت های معموله صرفا به علت جرح و تعدیل عقاید هم مسلکان انجام می پذیرد. هدف ایجاد کاراکتری مطابق با دکترین فراماسونری در هم مسلک ها است. فراماسونری دارای نظام، آداب و عصاره ای است که در نتیجه دکترین فراماسونری حاصل می شود. برای کسانی که به ساحل عرفان رسیده اند، دیگر عبارت تولد ادیان مفهومی ندارد. آن ها بر ماورای دین مسلط شده اند. از نظر آنان وابستگی به دین و مذهب خاصی بی مورد است".

مطالب نقل شده از کتاب دیالوگ فراماسونری، سیر استحاله فرهنگی اعضای تشکیلات فراماسونری را آشکار می کند. همانطور که ملاحظه می شود، این سیر از ادعای آزادی مذهب آغاز می شود، با رسیدن به عقاید مشترک تداوم می یابد و با نفی مذهب و جایگزینی عقل و علم گرایی به جای آن به پایان می رسد.

 
موژان مجیدی در کنار نورمن فاستر
 
 
***تشکیلات فراماسونری در شهر لندن و فرقه های یهودی- صلیبی
عده ای از فراماسون ها معتقدند که زمینه های تشکیل مجامع ماسونی  در بین صاحبان  فن معماری شکل گرفت و دوره ساختن ساختمان های کاتدرال ها-کلیساهای جامع- را که سال های بین 900 الی 1600 میلادی را در بر می گیرد، دوران رشد این اجتماعات قلمداد می کنند.
آنان مدعی هستند که در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 میلادی اولین اتحادیه "کارگران بناخانه" در آلمان به وجود آمد. آلمان های متعصب برای ارضای تمایلات مذهبی خود دست به ساخت کلیساهای بزرگی زدند که مستلزم صرف هزینه، زمان و به کارگیری درازمدت هزاران کارگر و هنرمند در کنار یکدیگر بود. کارگران، استاد کاران و معماران قواعد خاصی را در بین خود برای دفاع از منافع یکدیگر برقرار کردند، محل نگهداری وسایل بنایی و گفتگو در مورد مسائل و معضلات حرفه، لژ نامیده می شد. طرفداران این نظریه می گویند که تشکیلات صنفی بنایان در انگلستان در نیمه اول قرن سیزدهم تأسیس شد. با زوال سبک گوتیک در معماری اروپا، تشکیلات بنایان رفته رفته اهمیت خود را از دست داد. برای نجات تشکیلات مذبور از نابودی، در سال 1600 میلادی ورود افراد غیر بنا به لژهای فراماسونری آزاد شد و اولین فرد غیر بنا به نام "جان بوزول" در همین سال وارد تشکیلات بنایان آزاد گردید و به عضویت لژ ادینبورگ پذیرفته شد. به تدریج اشراف انگلستان برای دستیابی به اهداف سودجویانه خود وارد تشکیلات بنایان آزاد شدند. با ورو افراد غیر بنا به نشکیلات مذبور، واژه "ماسون" پذیرفته شده در بین بنایان متداول شد. حریق بزرگ شهر لندن که در 1666 میلادی به وقوع پیوست باعث تمرکز بنایان از سراسر اروپا در این شهر شد. همین امر باعث رونق گرفتن لژهای فراماسونری گردید.

پایان یافتن بازسازی شهر لندن سبب فروکش کردن فعالیت آن ها و تفرقه بنایان شد. بروز شورش های گسترده در سال 1717 در لندن باعث شد تمایل زیادی برای ایجاد  جمعیتی میانه رو که بتواند بر اوضاع ناآرام آن دوره لجام بزند در بین طبقه متوسط و اشراف متمایل به بورژوازی به وجود آمد. هدف این جمعیت این بود که با دعوت مردم به اصول اخلاقی از بروز هرج و مرج جلوگیری کند. نکته ای که در تمامی منابع فراماسونری از آنان تعمدا غفلت می شود، توضیح این نکته است که در صورت صحت ادعاهای آنان درخصوص تاریخچه کهن فراماسونری و حضور معماران و بنایان در آن، چگونه این تشکل صنفی تبدیل به یک جمعیت پنهانی سیاسی-فرهنگی شد که در اندک مدتی توانست مرزهای اروپا،آمریکا، آفریقا و آسیا را در نوردد. نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت می باشد عدم پرداختن منابع فراماسونری به تحولات سیاسی انگلستان در آستانه تشکیل لژ بزرگ انگلستان است. "محمد عبدالله عنان" محقق جمعیت های سری و جنبش های تخریبی از این موضوع به عنوان شورش های گسترده در سال 1717 در لندن یاد می کند. پاسخ به برخی سوالات درخصوص منشأ جمعیت فراماسونری و جواب چرایی رسوخ مفاهیم، شعارها و علائم یهودی- صلیبی در این جمعیت را می توان از بررسی تحولات انگلستان در خلال سال های 1717-1714 میلادی. و روی کار آمدن خاندان هابسبورگ با حمایت کانون های یهودی- صلیبی به دست آورد.

لازم به ذکر است که اولین لژ فراماسونری، 3 سال بعد از صعود خاندان آلمانی هابسبورگ به سلطنت انگلستان در لندن تأسیس شد، این تقارن و حضور موسسین لژ فراماسونری در بین برکشندگان خاندان هابسبورگ در انگلستان از یک سو ارتباط گسترده لژ انگلستان با دربار لندن، از سوی دیگر نشان می دهد که لژ فراماسونری برای استقرار و تثبیت این خاندان که ارتباطی مرموز و ویژه با کانون های زرسالار جهانی داشت در انگلستان تأسیس شد و با بسط حوزه نفوذ خود، مانع آن کانون ها را در سراسر جهان تأمین نمود، و به عنوان بازوی تشکیلاتی استعمار و کانون های استعماری عمل نمود. دکتر جیمز اندرسون و جان تئوفیل دزاگولیه از پیشقدمان این جریان بودند و نقشی اساسی در این زمینه ایفا کردند. نقش موثر این دو تن به حدی بود که عده ای معتقدند تشکیلات فراماسونری را این دو ایجاد کردند. تهیه قانون اساسی فراماسونری توسط جیمز اندرسون و وارد کردن خاندان سلطنتی انگلستان در این تشکیلات توسط دزاگولیه در واقع تحولی اساسی در کارکرد جمعیت بنایی ایجاد کرد. به همین دلیل این دو تن را می توان موسس سازمان فراماسونری تلقی کرد که دیگر کارکرد آن، تعلیم اصول معماری و فنون آن نبود، بلکه تبدیل به نهادی شده بود برای ترویج و تبلیغ بورژوازی و لیبرالیسم. براساس واقعیت های تاریخی، واژه فراماسونری تا قبل از سال 1717 – سال تشکیل لژ بزرگ لندن- به هیچ وجه مرسوم نبوده است.


آنچه تا قبل از این تاریخ مرسوم بوده، واژه ماسونری است که به صنف بنایان اطلاق می شده است. دزاگولیه با افزودن صفت "آزاد" به ابتدای این نام در واقع سعی کرد با جعل واژه "فراماسونری" ضمن ساختن پیشینه ای کهن برای تشکیلات جدید خود، اهداف و ماهیت این سازمان را نیز پنهان نماید. با توجه به رسوخ آیین مسخ شده ی یهودیت در فراماسونری، آنچه در روایت رایج به وجود آمدن تشکیلات فراماسونری- یعنی به وجود آمدن فراماسونری از بقایای جمعیت صنفی بنایان- مجهول می ماند، چگونگی و چرایی تأثیرپذیری شدید آیین فراماسونری از فرقه های یهودی-صلیبی به ویژه آیین رازآلود کابالیسم است که در قرون 16و 17 در اروپا به شکل گسترده ای رایج بود. ارتباط ژان تئوفیل دزاگولیه با خانواده "لافی" و سایر سرمایه اندوزان یهودی که در اوایل قرن 18 حضور شایان توجهی در لندن داشتند، محل مناسبی برای ارائه اندیشه های جهان وطنی یهود در قالب تشکیلاتی به ظاهر بی خطر به نام فراماسونری شد که آلات و ادوات بنایی و آیین رازآلود کابالا، جاذبه های فریبنده آن را تشکیل می دادند.
 
***نورمن فاسترِ بریتانیایی، معمار اعظم فراماسونرها
نورمن فاستر، معمار مشهور بریتانیایی،در حال حاضر به فعالترین معمار فراماسونر تبدیل شده است. وی با ساخت 200 ابلیسک در سراسر جهان، رکوردی قابل توجه را برای خود ثبت کرده است. فاستر در سال 1935 میلادی، در شهر منچستر انگلستان بدنیا آمد. به سال 1956 میلادی ، وارد دانشگاه منچستر و به سال 1961 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و در همین سال ، با قبولی در بورسیه ی  تحصیلی انجمن ساختمان سازان، به فلوشیب هنری نائل شد. پس از آن،برای گذراندن دوره دو ساله تخصصی در دانشگاه ییل، به آمریکا رفت. وی در آنجا تحت تأثیر "پل رادولف" و "وینسنت اسکالی" قرار گرفت و در همین زمان با "ریچارد راجرز" که مانند خود او دانشجوی بورسیه بود و "جیمز استرلینگ" که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدریس می‌کرد، ملاقات کرد. او به سال 1962 میلادی، از دانشگاه ییل فارغ‌التحصیل شد و در سال 1963 با همکاری راجرز، گروه طراحی با عنوان "گروه 4" را در لندن نشکیل داد. او به سال 1967 میلادی، دفتر معماری فاستر و همکاران را تأسیس کرد. به سال 1980 میلادی ،به عضویت انجمن معماران آمریکایی درآمد و در همین سال، دکترای افتخاری دانشگاه آنجلیای شرقی به او اعطاء شد . به سال 1983 میلادی، مدال طلای سلطنتی رشته معماری را از آن خود کرد و به سال 1986 میلادی، مفتخر به دریافت دکترای افتخاری علوم از دانشگاه بت شد. او در سال 1999 میلادی، از طرف ملکه انگلستان، به مقام "سِر" مفتخر شد و در همان سال، بیست و یکمین جایزه صهیونیستی پریتزکر(نوبل معماری) را دریافت کرد.. فاستر بعدها لقب لرد را نیز دریافت کرد.   
 
  
نورمن فاستر طراح اصلی پروژه هویت زدایی از شهر مکه
 
حضور نورمن فاستر در شورای راهبردی جایزه معماری بنیاد ضداسلامی آقاخان نیز از فعالیت گسترده این معمار فراماسون در کشورهای مختلف حکایت می کند. فاستر" طراح اصلی پروژه "هویت زدایی از شهر مکه" نیز می باشد. چند سالی است که دولت سعودی در قالب "طرح توسعه مسجد الحرام" اقدام به احداث ساختمان بلندی با نام "ابراج البیت" نموده است . این روند هرچند در راستای رفاه زائران بیت‌الله الحرام است ولی باطنی پلید در خود جای داده است که از جمله آن می توان به حذف جمره از نماد شیطان و تبدیل آن به یک دیوار بدون هویت و ساخت برج با نمادهای معماری اُبلیسکی در حریم پیرامونی بیت الله الحرام اشاره داشت. اقدامی که از بزرگترین اهداف فراماسون ها در تقابل با دین و مقدسات مسلمانان است و هر روز پر رنگ تر می شود.اما نکته ای که درخصوص این معمار مشهور، در رسانه های ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته، دستیار ویژه و به عبارتی، قائم مقام وی می باشد. موژان مجیدی یک معمار ایرانی است که به عنوان نفر دوم، دستِ راست نورمن فاستر مطرح است.
 
 
در سال‌های اخیر و طی تصمیم آل سعود به بازسازی مکه، علاوه بر تخریب‌هایی که در بافت تاریخی کعبه روی داد و نیز ساخت و سازهای مشکوکی که پیرامون اطراف مسجدالحرام انجام گرفتند، ستون شیطان نیز با یک دیوار جایگزین گردید. طراحی دیوار مراسم رمی جمرات بر عهده نورمن فاستر و همکارانش بود
 
 
موزه هنر داتونگ- چین
 
 
کاخ صلح- قزاقستان
 
 
برج روسیه-مسکو
 

 
"موژان مجیدی"  در 9 ژوئن 1964 در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه استراتکلاید در انگلستان سپری کرد. مجیدی پس از فارغ التحصیلی به گروه نورمن فاستر و شرکا پیوست. وی در سال 1992 به هنگ کنگ رفت و به عنوان مدیر طراحی فرودگاه بین المللی هنگ کنگ مشغول به کار شد. موژان مجیدی در بازگشت به لندن، مدیر پروژه ورزشگاه ومبلی شد. وی در حاضر در کسوت مدیر اجرایی و قائم مقام نورمن فاستر، مدیریت پروژه‌های این شرکت بین المللی را بر عهده گرفته و تلاش فراوانی برای پیشبرد اهداف شیطانی معماران ماسون دارد.