اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

آیا بانوی اول قطر بر هووهایش پیروز شد؟ + تصاویر


بانوی نخست قطر، همواره نخست‌وزیر را اصلی‌ترین دشمن خود می‌دانست زیرا حمد بن‌جاسم همواره در صدد کودتا علیه حمد بن‌خلیفه و دنبال فرصتی برای نشستن بر تخت سلطنت بود. ملکه قطر که این موضوع را درک و تلاش کرد فرزند خود را برای جانشینی پدر آماده کند و فرصت کودتا را از حمد بن جاسم بگیرد.
مشرق؛ کشور قطر(Qatar) در جنوب غربی قاره آسیا، در خاورمیانه و در بخش جنوبی خلیج فارس واقع شده‌است.
      
     

" قطر" (Qatar)

این کشور از سه جهت غرب، شمال و شرق توسط آب های خلیج فارس احاطه شده است. این کشور با عربستان سعودی مرز مشترک زمینی، و با کشورهای بحرین و امارات متحده عربی مرز دریایی دارد. قطر 11 هزار و 493 کیلومترمربع مساحت دارد.

 
پایتخت این کشور پادشاهی، دوحه است. خاک شبه جزیره قطر لم یزرع بوده و به دلیل شوری برای کشاورزی مناسب نیست، به همین علت به مرور زمان اقتصاد این کشور بر اساس دامپروری، چادرنشینی، ماهی گیری و صید مروارید بنا شده است. با کشف نفت در سال 1939 توسط انگلیسی ها به تدریج اقتصاد قطر تغییر کرد.

قطر ذخائر نفتی و گازی عظیمی دارد بطوری که توانسته جایگاه سوم کشورهای تولید کننده گاز طبیعی بعد از روسیه و ایران را کسب کند. درآمد بالای حاصل از فروش نفت در دهه های گذشته قطر را به یک کشور ثروتمند در بعد جهانی تبدیل کرده است. سرانه تولید ناخالص داخلی قطر حدود سه چهارم کشورهای اروپایی است.

یک مؤسسه مالی بین المللی وابسته به بانک جهانی می گوید: «قطر با افزایش درآمد سرانه خود به رقم ۱۰۶ هزار دلار، در سال ۲۰۱۲ جای گاه خود به عنوان ثروتمندترین کشور جهان را حفظ کرده است.» با توجه به درآمدزایی بالا و جمعیت کم، میزان فقر در این کشور کوچک بسیار کم است. دولت قطر توانسته نسبتاً سطح رفاه مطلوبی برای مردم ایجاد کند. میزان پائین فقر از تمایزات اصلی قطر با کشورهایی مانند یمن، بحرین، مصر، تونس و لیبی است. قطر با پیشدستی در استفاده از میدان گازی پارس جنوبی توانسته بیش از ایران از این میدان بهره برده و به همین دلیل، رشد اقتصادی 20% را تجربه کند.

 
البته با یک دید عمیق تر نسبت به تجمع ثروت در این منطقه نفت خیز نکاتی در مورد ساختار اقتصادی ایجاد شده در این ناحیه ذهن را به خود مشغول می کند.

وضعیت این دست کشور های نفت خیز نشان می دهد که بلوک غرب در دهه های اخیر همواره سعی داشته آن ها را به عنوان الگویی موفق درحوزه گذار از سنت به مدرنیته مقابل دیدگان سایر ملل منطقه و به خصوص ایران قرار دهد. در این کشورها از درآمدهای نفتی به جای استحکام امور زیر بنایی و ساختاری و حرکت به سمت خوکفایی اقتصادی، به سطح عمومی زندگی و ترویج مصرف گرایی پرداخته می شود.



 


قطر در سال 2022 میزبان مسابقات جام جهانی فوتبال خواهد بود. با توجه به برنامه‌ها و پروژه‌های عظیمی که دولت این کشور تدارک دیده است از جمله احداث چندین استادیوم مدرن و مجهز به فن آوری روز دنیا، رویکرد راهبردی دوم ایالات متحده به ذهن خطور می نماید که تنها کشورهایی که از حمایت قدرتمندان برخوردار باشند توانایی حضور موثر در عرصه جهانی را خواهند داشت.

از آن جایی که شرکت های امنیتی رژیم صهیونیستی امنیت جام جهانی فوتبال 2022 را به عهده گرفته اند، دور از انتظار نخواهد بود این کشور در آینده ای نه چندان دور به محور و کانون طرح های  اسرائیلی عربی در منطقه راهبردی خلیج فارس تبدیل شود.



 
      
واگذاری جام جهانی به قطر برای پادشاه و همسر وی آن قدر شعف و شادی ایجاد نمود که نتوانستند در اظهار نظرهای رسانه ای هدف اصلی خود را از برگزاری این مراسم پنهان دارند. در مراسم موافقت فیفا با درخواست میزبانی قطر، شیخ حمد اظهار داشت: «قطر در این مرحله نمایندگی خاورمیانه را در جامعه جهانی بر عهده خواهد داشت و پیام این کشور به مردم سراسر دنیا پیام صلح و دوستی خواهد بود.» به راستی قطر به چه علتی در اجرای این مسابقات در خاک این کشور اصرار می ورزد و چرا جامعه جهانی را مخاطب پیام صلح و دوستی قرار می دهد؟

      
ملکه قطر نیز در این باره اظهار داشت: «اکنون وقت مناسبی برای برگزاری جام جهانی فوتبال در خاورمیانه است تا جهان تعریف دیگری از ماهیت منطقه داشته باشد». وی پیشتر گفته بود: «هر بار فیفا تاریخ ساز شده است. در سال 2022 ما توانایی حل مشکلات خود را پیدا خواهیم کرد که قبلا خارج از چارجوب فعالیت‌های ورزشی نتوانسته بودیم آن ها را حل و فصل کنیم.» مغز متفکر قطر در برابر رأی دهندگان به برگزاری جام جهانی 2022 در دوحه اظهار داشت: «برگزاری این جام در قطر بر این نکته تأکید دارد که این بازی فراخوانی برای برخورد اندیشه‌های شرق و غرب است تا در اثر آن، از اختلافات منطقه کاسته شود. من از همین جا دعوت می کنم درباره آنچه که امکان تحقق آن در خاورمیانه وجود دارد، عمیقاً فکر کنید.» از سوی دیگر رئیس پرونده نامزدی قطر برای جام جهانی گفت: «برگزاری این جام در دوحه چهره خاورمیانه را تغییر خواهد داد. ما سیاست عدم تبعیض را در پیش گرفته ایم. بنابراین ورزشکاران اسرائیلی می توانند بدون هیچ مشکلی در این جام شرکت کنند.»

جوامع امروز از لحاظ فرهنگی و اقتصادی و ... با سرعت به سمت نظم جهانی واحد در حرکت خواهند بود. در چند دهه اخیر لیبرالیسم بر این اسب چموش تحولات سوار بوده است، اما با توجه به موج بیداری به وجود آمده در منطقه دیگر تضمینی بر وفای این اسب به سوار خود وجود ندارد.



کودتای پسران علیه پدران

در بحبوحه جنگ جهانی دوم یعنی در سال 1949، شیخ علی بن عبد الله به سلطنت رسید و تا سال 1972 میلادی به حکومت خود ادامه داد. در سال 1971 بعد از شکست اعراب از اسرائیل قرار بود قطر به امارات ملحق شود، تا حیاط خلوت انگلیس در دل بلاد اسلام انسجام بیشتری پیدا کند اما هر دو کشور خواهان استقلال بودند. شاید دلیل این درخواست ترس از مهمان ناخوانده ای بود که قصد داشت بر سر سفره غنائم نفتی خاورمیانه سهمی داشته باشد. این مهمان ناخوانده ایالات متحده امریکا بود که در جریان قرارداد "سایکس پیکو" که طبق آن کشورهای عربی که جزو قلمرو عثمانی بودند در سال 1920 میلادی میان فرانسه و انگلیس تقسیم شدند، حضور نداشت و آمده بود تا این حضور کم رنگ را در کوتاه ترین زمان ممکن جبران نماید.

 
پنج ماه پس از اعلام استقلال قطر یعنی در 22 فوریه 1972 "شیخ خلیفه" ولی عهد قطر طی یک کودتای آرام و با توافق اعضای خانواده آل ثانی، شیخ احمد حاکم وقت قطر را که در ایران به سر می برد از قدرت بر کنار ساخت. به دنبال این کودتا "شیخ عبدالعزیز" پسر امیر مخلوع تحت نظارت قرار گرفت و سرانجام مجبور شد به عربستان فرار کند. دو دهه بعد و در سال 1995 "شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی" در سن 43 سالگی طی یک کودتای آرام و بدون خونریزی پدر خود "شیخ خلیفه" را از قدرت برکنار ساخت و اکنون 18 سال است که زمام امور قطر را در دست دارد. وی به تازگی قدرت را به تمیم بن حمد آل ثانی فرزند خود واگذار کرد.

 
در سال 1991 از قطر به عنوان پایگاه نیروهای بین المللی در جنگ خلیج فارس استفاده شد و از آن روز بود که جانشینان انگلیس، آمریکا به این ملک همانند انبار ذخیره اسلحه نگریستند و نخبگان سیاسی آن را نیز همانند مجموعه ای فرض نمودند که طی یک بازه زمانی طولانی با ظرافت و دقت باید پروار می شدند تا آن موقع که ملل مسلمان در یک پیچ تاریخی همچون بیداری اسلامی قرار می گیرند، این مجموعه پروار شده در مقابل پای امپریالیسم ذبح شود. شاهد این سخن نظریه معروف هنری کیسینجر استراتژیست برجسته آمریکایی است. بنا بر نظریه معروف "ایگنتوس" مطرح شده از سوی "هنری کیسینجر" مالکیت اعراب بر نفت عاریتی است و دلیلی برای تسلط آنها بر منابع ارزشمند نفتی به صرف خاطر مالکیت زمینی وجود ندارد.

 
حاکمان بی واسطه منطقه
پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی ایران استعمار جدید منطقه که از اهمیت استراتژیک منطقه خلیج فارس به عنوان "heart land" با خبربود؛ تمام تلاشش را برای حفظ و بسط حضور خود به کار بست. در بحرین به گونه ای و در قطر به گونه دیگر. بزرگ ترین پایگاه آمریکا در منطقه العدید قطر واقع شده است. بیشتر از ۸ هزار نیرو و پایگاه امریکایی دیگری نیز در قطر مستقر هستند. تجهیزات و تعداد نظامیان آمریکایی در قطر بیشتر از پایگاه پنجم دریایی آمریکا در بحرین است.

براساس نوشته نشریه "وال استریت ژورنال" پایگاه هوایی آمریکا در قطر بزرگ ترین پایگاه هوایی این کشور در خاورمیانه است بطوری که طول باند آن 4500 متر بوده و غول پیکرترین هواپیماها می توانند در آن به زمین بنشینند. این پایگاه هوایی با هزینه ای بالغ بر یک میلیارد دلار احداث شده است. قطر دارای 12 فروند هواپیمای جنگی است اما 3 هزار نظامی آمریکایی در آن حضور دارند و از آنجا هواپیماهای حامل تانک و سایر تجهیزات نظامی و هواپیماهای جاسوسی آمریکا به سمت افغانستان به پرواز در می آیند.

 

رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای در آذرماه سال 1389 در دیدار با امیر قطر، با اشاره به اهمیت امنیت در منطقه بویژه منطقه خلیج فارس تأکید کردند: «امنیت در منطقه خلیج فارس تبعیض پذیر نیست زیرا اگر منطقه امن باشد، همه کشورهای منطقه از آن سود خواهند برد ولی اگر امنیت منطقه خدشه دار شود، همه کشورهای این منطقه نیز نا امن و متضرر خواهند شد.»

رهبر انقلاب در این دیدار با اظهار گلایه از برخی کشورهای منطقه که متوجه اهمیت بالای امنیت در منطقه خلیج فارس نیستند، افزودند: «متأسفانه آمریکایی ها و صهیونیست ها نیز به ذهنیت این کشورها و متوجه نبودن آن ها به اهمیت امنیت منطقه، دامن می زنند.» ایشان همچنین موضوع وحدت شیعه و سنی در منطقه را بسیار مهم خواندند و تأکید کردند: «شیعیان و اهل سنت منطقه سال های متمادی در کنار یکدیگر با صفا و صمیمیت زندگی کرده اند اما برخی تلاش دارند تا این فضای صمیمی را از بین ببرند و برخی اختلاف های عقیدتی شیعه و سنی را به یک اختلاف اجتماعی تبدیل کنند.»


این بیانات در سال 89 ایراد شده است اما حضرت آیت الله خامنه ای با ظرافت تمام از نقشه های شوم استکبار جهانی در سال های 90 و 91 پرده برداشتند. گمان می رود بیش از آن که مخاطبان این پیام در آن دیدار سیاستمداران قطر باشد بیگانگان حاضر در منطقه بوده اند و الا این ملاقات نه به خاطر تکریم پادشاه بلکه به خاطر توجه به اندیشه ای است که تحت نام القاعده بر گرده هدف متعالی بیداری اسلامی سوار شده و اگر علاجی برای آن تدبیر نشود روز به روز بر گستره آن افزوده خواهد شد. پادشاه قطر می داند که کشورش قبل از آن که حیات خلوت و انبار سلاحی برای آمریکا باشد حریم ایران است و ایرانیان زیادی در آن ساکن هستند. ضمن آن که ایران نسبت به حریم خود بی اهمیت نبوده و نیست. موج بیداری اسلامی مطرح شده از سوی امام خامنه ای دیر یا زود به این ناحیه خواهد رسید.

 
رد پای قطر در اکثر کشور های انقلاب کرده یا در شرف انقلاب دیده می شود، مانند میانجی‌گری در ششمین جنگ دولت یمن با حوثی‌ها، تلاش در ایجاد ثبات در لبنان، میانجی‌گری در مسائل دارفور سودان، جنگ ۲۲ روزه غزه، حضور در حمله به لیبی و تحولات این کشور، موضع تهاجمی نسبت به تحولات سوریه و همچنین میزبانی نیروهای خارج شده آمریکایی و جنگنده‌های آن از عربستان پس از حادثه 11 سپتامبر و برقراری روابط نسبتاً باز با رژیم صهیونیستی و ارتباط مسالمت‌آمیز با همسایگان و حتی رابطه با فتح و حماس . یکی از اهداف این تحرکات یافتن مشروعیت برای نظامی است که با کودتا می آید و با اغفال مردم و اختناق حکومت می کند و با کودتا دگرگون می شود. این نوع نظام ها که بویی از دموکراسی نبرده اند و از مردم این کشور که از حق شهروندی برخوردارند نیز دخالتی در روند جابجایی سیاسی در کشورشان ندارند این گونه حداقل در خارج از مرزهای خود باید بتوانند دوستانی بیابند.

 
برای این منظور با حمایت از انقلاب مصر و تخصیص بودجه، به خود حق دخالت در مواضع این حکومت را می دهد و از طرف دیگر فضای انقلابی را در چشم مردم آزادی خواه غبار آلود می نماید.

 
در سال 1996 شبکه ماهواره ای الجزیره یا همان "بی.بی.سی عربی" با سرمایه ای بالغ بر 150 میلیون دلار تاسیس شد. هدف از راه انداری این شبکه کسب اعتماد در مخاطبان جهان عرب عنوان شده است. البته آمریکا و اسرائیل در ظاهر با راه اندازی این شبکه مخالفت کردند و آن را هدف حملات خود قرار دادند.

بی اعتنایی این شبکه به آلام مردم بحرین و جانبداری آشکار آن از تروریست های سوریه باعث شد تا این شبکه خبری نتواند به عنوان یک رسانه مستقل در منطقه مطرح باشد .

      
با توجه به وهابی بودن حاکمیت در قطر عملاً بیشترین نفوذ در وضعیت سیاسی و فرهنگی جامعه متعلق به این فرقه است و از آنجایی که القاعده مولود وهابیت است به طالبان برای گشایش دفتر در دوحه مجوز رسمی داده شده است.

      
 بیش از 50 درصد جمعیت سنی مذهب قطر مذهب وهابی دارند. خانواده پادشاهی آل ثانی وهابی هستند از این رو وهابیون بیشترین نفوذ در وضعیت سیاسی و فرهنگی جامعه را دارند. شیعیان قطر در بازار این کشور نفوذ قابل توجهی دارند.

منبع اصلی قانونگذاری شریعت یا حقوق اسلامی است. قطر به علت مهاجرپذیر بودن در دهه های گذشته دارای فرهنگ واحدی نیست و حضور اتباع کشورهای مختلف، این کشور را به صورت ترکیبی از فرهنگ های مختلف در آورده است بطوریکه قطری‌های اصیل کمتر از یک‌سوم جمعیت قطر را تشکیل می‌دهند. از جمعیت قطر۴۰ درصد عرب، ۱۸ درصد هندی، ۱۸ درصد پاکستانی و ۱۰ درصد ایرانی هستند. به علت همسایگی قطر و ایران طبیعت انسانی و اجتماعی قطر تا حدودی شبیه فرهنگ اجتماعی مردم جنوب ایران است.


بانوی اول قطر و زن محوری

دولتمردان قطر در گذشته هیچ گونه نقش و یا حقوقی برای زنان قایل نبودند. با روی کار آمدن شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، دولت این کشور در راستای اجرای اقدامات دمکراتیک در کشور و برداشتن سانسور و نظارت دولت بر مطبوعات و بعضی از آزادیهای فردی و اجتماعی، نسبت به برطرف کردن بعضی از قیود سنتی از زنان و استیفای حقوق اجتماعی و مدنی آنان وعده داد.

در این بین «شیخه موزه» بنت مسند، همسر امیر قطر نقش مهمی در ایجاد تحرک در جامعه زنان و آشنا نمودن آنان به نقش و وظایف اجتماعی شان بر عهده داشته است. «شیخه موزه» با شکستن به عنوان اولین همسر یکی از رهبران منطقه در رأس یک هیأت فرهنگی و آموزشی غالباً متشکل از زنان روشنفکر قطری از برخی کشورهای غربی دیدار به عمل آورده و با رؤسای مؤسسات دانشگاهها و مراکز فرهنگی و آموزشی آن کشورها گفت وگو کرده است.


      
تأثیر شیخه موزه بر وضعیت زنان در قطر به گونه ای پررنگ و ملموس است که یک دختر جوان دانشجوی قطری در این باره می گوید: «ملکه بهترین اتفاق ممکن برای قطر بود... او الهام بخش همه ما است، از زمانی که او ملکه شده قطر صددرصد عوض شده است.». اگر خانم المسند را الگوی بانوان قطر بدانیم باید گفت که بانوان قطر با سرعت به سمت اصلاحات لیبرالی در حال حرکت اند و از طرفی این اصلاحات در تعارضی آشکار با قواعد جامعه اسلامی خواهد بود. باید انتظارداشت این کشور به سرعت به شکل یک جامعه مصرفی تبدیل گردد. از سویی با حمایت های خانم المسند از آموزش و تحصیل زنان پیش بینی می شود در آینده نه چندان دور کادر مدیریتی کشور قطر از حضور بانوان تحصیل کرده بهره بیشتری ببرد.

 
مهمترین اقدامات عملی دولت قطر در جهت اعطای حقوق فردی و اجتماعی زنان:

ـ اجازه رانندگی و هدایت خودرو به زنان

- دستورالعمل هیأت دولت به سازمان ها و ارگان ها و شرکت های دولتی و خصوصی جهت استخدام زنان تحصیلکرده قطری و در همین راستا تعیین خانم شیخه المحمود اولین زن قطری به عنوان قائم مقام وزارت آموزش و پرورش و فرهنگ

- اجازه به زنان جهت شرکت و نامزدی در اولین دوره انتخابات شورای شهرداری ها در قطر

در سالهای اخیر بیش از 70 درصد از مجموع دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه قطر را زنان و دختران تشکیل داده اند. این امر به خاطر این است که مردان به راحتی جذب بازار کار می شوند و اشتیاقی برای ادامه تحصیل ندارند. افزایش فارغ التحصیلان زن موجب بروز مشکلات عدیده ای برای دولت از جمله معضل بیکاری در بین اقشار تحصیلکرده زنان شده است. با توجه به لزوم رعایت تقیدات مذهبی و سنتی از سوی خانواده و اجتماع، پیدا کردن شغل مناسب برای زنان بسیار دشوار است. بنابراین تنها درصد محدودی از مجموع 1000 فارغ التحصیل زن قطری جذب بازار کار می شوند. تعدد زوجات، طلاق و پدیده پیردختری سه معضل اساسی جامعه زنان قطر را تشکیل می دهند.

 

آیا بانوی اول قطر، رقبا و هووهای خود را حذف کرد؟
خانم المسند به عنوان بانوی اول کشور طی چند دهه گذشته تأثیرات فراوانی بر تحولات سیاسی و اجتماعی قطر گذاشته است. از زمان ورود به خانواده آل ثانی و ازدواج با ولیعهد (حمد بن خلیفه آل ثانی) تا انجام کودتایی آرام و بدون خون ریزی و نشاندن همسر بر مسند حکومت (در زمان حیات پدر پادشاه اش) تا کناره گیری پادشاه (شیخ خلیفه آل ثانی)، تأثیر بی بدیل ایشان در جهت دادن به حاکمیت بسیار جای تأمل دارد. بخصوص برای زنان نخبه فمینیست که یکی از دغدغه ها و نگرانی های اصلی وی مربوط به گستره حضور زنان در دنیای سیاست و روابط بین الملل است. می گویند موزه «عرابه» کودتا بود که همسرش را به کاخ امیری رساند همچنین تمام طرح های پس از کودتا برای حذف رقبا با هماهنگی کامل موزه با شیخ حمدبن جبر آل ثانی وزیر امور خارجه کنونی قطر بوده است.

بانوی نخست قطر، همواره "حمد بن جاسم آل ثانی" نخست وزیر را اصلی ترین دشمن خود می دانست زیرا حمد بن جاسم نیز به نوبه خود، همواره در صدد کودتا علیه حمد بن خلیفه بوده و دنبال فرصتی برای براندازی وی و نشستن بر تخت سلطنت بود.

ملکه قطر که این موضوع را درک کرده بود، تلاش بسیاری را انجام داد تا فرزند خود را برای جانشینی پدر آماده کند و فرصت کودتا را از حمد بن جاسم بگیرد که در نهایت این اتفاق، هفته گذشته رخ داد و حکومت به پسر وی منتقل شد.

پس از زمزمه‌های فراوان رسانه‌های دنیا مبنی بر جابه جایی قدرت در قطر، حمد بن خلیفة آل ثانی در سخنانی رسماً از عرصه سیاسی این کشور کناره گیری کرد.

«شیخ تمیم بن حمد بن خلیفة آل ثانی»، ولیعهد قطر در تاریخ سوم ژوئن 1980 در «دوحه»، پایتخت قطر به دنیا آمد و در حال حاضر وارث حکومت و حاکمیت در قطر است.

«شیخ تمیم بن حمد بن خلیفة آل ثانی» فرزند چهارم «شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی»، امیر قطر و فرزند دوم «شیخه موزه بنت ناصر المسند»، همسر سوم امیر قطر است. 


شیخ تمیم بن حمد بن خلیفة آل ثانی و همسرش


شیخ تمیم بن حمد بن خلیفة آل ثانی و همسرش

شیخ موزه در بازی دیپلماسی برگ برنده خود را رو کرد و توانست بر هووهای خود "مریم بنت محمد" و "نوره بنت خالد"  پیروز شود و پسر خود را بر مسند قدرت بنشاند.


حال باید دید با توجه به نفوذ شیخه موزه در دستگاه قدرت قطر و به قدرت رسیدن پسر وی در میان پسرهای دیگر شیخ حمد، وی همچنان بانوی اول قطر باقی می‌ماند یا همسر شیخ تمیم جایگزین او خواهد شد؟


 
خانم المسند همچنین تلاش کرد تا شهرت خود را افزایش دهد و بر همین اساس با برنامه ریزی رسانه های منطقه ای و بین المللی به همراه خانم رانیا عبدالله از طرف رسانه های جهان به عنوان شناخته شده ترین و فعال ترین بانوان اول خاورمیانه معرفی شده است.

 
خانم مسند تلاش فراوانی جهت کسب موقعیت های عالی برای فرزندان خود می نماید حتی با وجود فساد گسترده برخی از فرزندانش حمایت اش را از هیچیک دریغ نمی دارد.

در حوزه دیپلماسی عمومی هند بنت الشیخ حمد آل ثانی دختر امیر قطر فعال است. وی تاثیر فراوانی بر امیر قطر داشته و در اکثر سفرهای خارجی وی را همراهی می نماید.

 

      

در میان اخباری که راجع به امیر قطر منتشر شده به خبری با این مضمون بر می خوریم (براساس اعترافات تزیپی لیونی شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی امیر برکنار شده و حمد بن جاسم ، وزیر قطری، از جمله کسانی بوده اند که رابطه با آنها نمونه ای از موفقیت های وی در دوران تصدی مسئولیت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی بوده است).

 
 


جمعی از فرزندان امیر قطر

شیخه موزه اولین زن متفاوت خانواده آل ثانی است چرا که پیش از او هیچ زنی از خاندان سلطنتی در مناسبات سیاسی کشور حضور نداشته است اما وی در اماکن عمومی و مجامع بین المللی حضور فعالی دارد. همچنین تلاش  او برای مدرن کردن قطر و بهبود شرایط زندگی زنان او را به چهره ی محبوب زنان کرده است. شیخه موزه به روانی انگلیسی صحبت می کند و به زیرکی و ذکاوت معروف است. برخی می گویند که شیخه موزه ایرانی الاصل و اهل شیراز و اسم واقعی اش زهره صادقی است. وی تا کنون این موضوع را تکذیب نکرده است.














بررسی کلی

ترویج ورزشهای توپی همانند فوتبال را نمی توان از خط مشی سیاسی خانواده آل ثانی جدا دانست با توجه به انقلابات اخیر منطقه گمان می رود این خانواده پادشاهی وهابی به تأسی از دول مدرن غربی به ترویج و تبلیغ فوتبال با هدف محدود نمودن و محصور نمودن و جهت دادن به انقلابات احتمالی آینده اقدام نمایند و با نهادینه و بسط این گونه ورزش ها فرهنگ عمومی کشور را تحت کنترل درآورند. این روش با بنیادین نمودن این مسئله است که در صحنه رقابت زمین بازی دو سویه است و بازیکنان باید در این زمین بازی تعریف شده، فعالیت سیاسی انجام دهند و چهارچوب آزادیهای سیاسی را در حیطه نظام سلطانیسم این کشور با اعمال حداقل تساهل تعیین نمایند. البته اعمال این سیاست در جامعه وهابی قطر چندان کار دشواری نخواهد بود زیرا مردم این منطقه با مفاهیمی همچون ظلم ستیزی حق طلبی و لزوم ایجاد عدالت اجتماعی توسط حاکمیت بسیار نامانوساند و نزاع بر سر جانشینی وی میان شاهزادگان، گواهی بر این مدعاست.

 از عالمان سیاسی نقل است: مردم به کیش حاکمان خود هستند. اگر این جمله معروف را ملاک عمل قرار دهیم پس باید در اداره جامعه به دنبال حاکمانی باشیم که سبک زندگی شان و رفتار اجتماعی شان ارزش والایی داشته و در خور الگو قرار دادن برای عموم جامعه باشد. اما به نظر می رسد داستان حاکم قطر به گونه دیگری است، فساد اخلاقی پادشاه و فرزندان وی و آمار و ارقام فراوانی که حکایت از تجمل گرایی خانواده سلطنتی دارد نشان از بی کفایتی این خاندان در حاکمیت این منطقه حساس دارد.

سوال اصلی اینجاست که نظام حاکم با کدام پشتوانه تا بدین جا پابرجاست؟ در پاسخ به این پرسش باید اظهار داشت در این کشور کاریزمای دینی و اعتقادی حتی کارکرد روبنایی نیز ندارد پس باید به دنبال پشتوانه دیگری (به غیر از حمایت خارجی) بود.

در مجموع آنچه که باعث تداوم دولت پادشاهی شده، یک نظام ایدئولوژیکی است که در نظر مردم بسیار قدرتمند می نماید. بنیاد این ایدئولوژی آن است که تعامل نظام با مردم و کادر حکومت به گونه ای رقم خورده که مردم گمان کنند حیات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی آنها با نظام پیوند عمیقی دارد. تنها راه مقابله با این وضعیت حساس نمودن مردم به اعمال و رفتار نظام حاکم و پیگیری جدی مسئله فساد در تمام لایه های اجتماعی در خاندان سلطنتی است.

تحلیلی بر آراء هجده میلیونی روحانی


متأسّفانه این تفکّر که بخش عظیمی از مشکلات معیشتی کشور برآمده از تحریم ها و فشارهای بین المللی است در کشور به یک اپیدمی تبدیل شده و این موضوع چیزی بود که «روحانی» بطور خاص روی آن دست گذاشت.
مشرق--- با مشخّص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری طبق معمول کارشناسان، عناصر سیاسی و احزاب و گروه ها به تحلیل آرء مردم، چیستی و هویّت این رأی پرداختند. امّا آنچه عجیب است اینکه اصلاح طلبان سعی دارند با بزرگنمایی حمایت «محمّد خاتمی» از «روحانی» و انصراف «محمّدرضا عارف» این آراء را مصادره کنند. اصلاح طلبان در توجیه این اقدام اینطور عنوان می کنند که «اعتدال گرایی» بعنوان مهمترین شاخصه هویّتی تبلیغات «حسن روحانی» از ویژگی های اصلی گفتمان اصلاح طلبی است. با این وجود منحصر کردن اعتدال گرایی در اصلاح طلبی تعجّب ها را دوچندان می کند زیرا گفتمان اصولگرا هیچگاه نگفته که به افراط علاقه دارد. اصولگرایان نیز مدّعی مشی اعتدالی هستند و تنها تفاوت بین اصلاح طلبان و اصولگرایان در رابطه با اعتدال؛ تعریف آنها در میدان عمل است.

برای تحلیل صحیح و کیفی آراء انتخابات 24 خرداد 1392 باید از دو طریق وارد عمل شد، اوّل تدقیق در آمار رأی پیروز و تیپولوژی رأی دهندگان به «روحانی» و دوم با تحلیل هویّت اصلی به نمایش درآمده از «روحانی» طیّ انتخابات فهمید که مردم به چه شاخصه ها و بارزه هایی رأی داده اند. در ادامه با تلفیق این دو نگرش سعی می شود به یک تحلیل دقیق تر دست یازید.

برای تیپولوژی آراء مردمی باید ابتدا آراء را به دو دسته شامل: آراء گفتمانی (پارادایمی) و آراء غیرگفتمانی تقسیم نمود. اینکه همیشه طیّ انتخابات مختلف تحلیل گران سعی کنند کلّ آراء را به پای گفتمان مطبوع خویش بنویسند کاری از اساس اشتباه است زیرا فقط بخش مشخّص و معیّنی از مردم هستند که بصورت پارادایمی و گفتمانی رأی می دهند. حجم این نوع از آراء بسته به سطح سواد، ضریب نفوذ رسانه ای، اعتقادات شخصی و گروهی، تجارب شخصی و خانوادگی، جوّ عمومی حاکم بر انتخابات و مؤلفّه های دیگر در هر شهر یا منطقه جمعیّتی متفاوت است. بر این اساس می توان ادّعا نمود شهرهای بزرگ که دارای سطح مناسبی از مؤلّفه های بالا هستند عموماً پارادایمی رأی می دهند، مثلاً بخش گسترده ای از رأی تهران بخصوص در مناطق اعیانی شهر و همچنین مناطق مرکزی تا حدود بالایی گفتمانی است، یا بخش قابل توجّهی از آراء در شهر قم یا اصفهان معمولاً چنین است. در واقع باید گفت که آراء مردم از حیث گفتمانی یا غیرگفتمانی بودن در یک طیف قرار میگیرد که به شکل نمودار می تواند باشد.

طیف آراء مردم (از حیث پاردایمی بودن یا غیرپارادایمی بودن) در مرکز و قلّه آن به سمت آراء کاملاً غیرگفتمانی حرکت می کند؛ بدین معنا که این دست از مردم در انتخاب نامزد مورد نظر با گرفتن یک برآیند استمزاجی از وضعیّت کلّی کشور در داخل و خارج و مشکلات و معایب مختلفِ مدیریتی، سعی می کنند نامزدی را انتخاب نمایند که به نظرشان می آید برای حلّ مسائل جاری کارآمدتر است.

دکتر «حسن روحانی» با کسب 18613329 رأی توانست 50.7 درصد کلّ آراء رأی دهندگان را کسب کند. ولی واقعاً چه میزان از این رأی، گفتمانی محسوب می شود؟ نگاهی به فراوانی رأی پیروز بر حسب صندوق به صندوق مشخّص می کند بر عکس ادّعای اصلاحطلبان آراء روحانی بیشتر حاصل اقبال مردم در شهرهای کوچک و روستاها بوده است و اینها مناطقی هستند که بطور عمومی به شکل پارادایمی رأی نمی دهند. وی در مراکز استان هایی مانند تهران حدود 48درصد، در کرج 51درصد، در زنجان که به شکل سنّتی به اصلاحات رأی می دهد 49درصد، در اصفهان 47درصد، در شیراز نیز که عموماً آراء متمایل به اصلاح طلبی دارد 59درصد، در مشهد 38درصد، در تبریز 55درصد، در قم 38درصد، در قزوین 51درصد و در رشت 58درصد کلّ آراء را بدست آورد. این در حالی بود که در شهرستانهای کوچکی چون اردکان 68درصد، فارسیان 78درصد، سیرجان 72درصد، مرودشت 69درصد، گچساران 60درصد، سوادکوه 61درصد، نور 67درصد، مشکین شهر 68درصد، مرند 69درصد و سبزوار 57درصد آراء را توانست کسب کند. بدین ترتیب «روحانی» کاهش رأی در شهرهای بزرگتر را با افزایش رأی در شهرهای کوچک و دورافتادهتر استان ها جبران نمود. آنچه باعث شد اقبال این بافت جمعیّتی متوجّه «روحانی» شود برآمده از شرایط فعلی کشور بود.

متأسّفانه این تفکّر که بخش عظیمی از مشکلات معیشتی کشور برآمده از تحریم ها و فشارهای بین المللی است در کشور به یک اپیدمی تبدیل شده و این موضوع چیزی بود که «روحانی» بطور خاص روی آن دست گذاشت. به همین موازات که این تئوری در مناطق کمتر پیشرفت یافته بیشتر مورد قبول مردم واقع شده بود در مناطق شهری و پیشرفت یافته کمتر پذیرفته شده بود زیرا این قشر شهری علاوه بر تحریم، مدیریت ناکارآمد دولت فعلی و البتّه پرداختن به حواشی را نیز مؤثّر می دانستند. از این رهگذر آراء «روحانی» در مقایسه با مناطق کوچک تر در شهرها با سکته روبرو شده بود.

وی با نشان دادن یک کلید به عنوان نماد حلّ تمام مشکلات توانست با توده های مردمی در اینباره به یک نقطه مشترک برسد، اینکه همه چیز با آمدنش و تغییر سیاست خارجی تغییر خواهد کرد. وی گفت: «موضوع تحریم در میان مدت قابل حل است اما نکته مهمتر این است که کسی که رئیسجمهور خواهد شد، سوابقش و تفکراتش و راهبردهایش و شعارهایش اولین علامت را به داخل و خارج میدهد. این علامت یا علامت اعتدال و عقلانیت و منطق است یا خدای ناکرده علامت افراطیگری و تندروی است و کلید این کار در اختیار مردمی است که 24 خرداد پای صندوقهای رای میروند.» (برنامه «انتخاب ایرانی»- شبکه جهانی جام جم). شاید این جمله، آینه تمام نمای هویّت تبلیغاتی «روحانی» در عرصه سیاست خارجی و تأثیر آن بر اقتصاد داخلی بود.

از طرف دیگر در سطح شعارهای سیاست داخلی آنچه از برنامه های انتخاباتی «روحانی» به فضای جامعه مخابره می شد این نبود که وی مانند کسی مثل «محسن رضایی» دارای برنامه اقتصادی مدوّن است. همچنین «روحانی» مانند کسی چون «محمّدباقر قالیباف» که به کارنامه اجرایی اش تأکید می نمود، به کارنامه اجراییاش اشارت نمی داد بلکه بیشتر به این موضوع تأکید میکرد که فردی اعتدال گراست و باعث ایجاد آرامش در کشور خواهد شد. از این حیث باید گفت مردم با انتخاب فرد مستقل و غیرجناحی مانند «احمدی نژاد» از پس فشارهای گروهی و مافیایی به دو دولت اخیر، تنش های زیادی را متحمّل شدند. تنش هایی سیاسی- روانی که خود رئیس دولت نیز در دو سال اخیر با حالتی کاملاً ساختارشکن به آن ورود یافت.

مردم از پدید آمدن یک تجربه دیگر مانند فتنه سال 88 هراسان هستند زیرا در حال حاضر به آرامش سیاسی فکر می کنند. «روحانی» نشان داد که بخاطر آشتی با همه گروه ها و جناح ها دیگر چنین مسائلی پیش نخواهد آمد، البتّه همین هم شد زیرا سیاسیون جناحی بعد از انتخابات طوری رفتار کردند که گویی تمام مشکلات، مربوط به تفکر استقلالی دولت نهم و غیرجناحی آن بوده است. به عبارت دقیق تر بخشی از مردم نخواستند تجربه «سوم تیر 84» را دوباره کلید بزنند زیرا طیّ چند سال اخیر متوجّه شدند بسیاری از مشکلات بهدلیل آشتی ناپذیری گروه های سیاسی با یک فرد مستقل است. شاید بخشی از 50.7 درصد آراء «روحانی» به این نتیجه رسیدند که بهتر است بجای انتخاب افراد مستقل به نامزدی رأی دهند که همه گروه ها و جناح ها سر سفره او حاضر شوند، اتّفاقی که انتظار داشتند آرامش سیاسی را به همراه آورد؛ هر چند در این دوره نیز مانند دو دوره گذشته به یک فرد غیرجناحی رأی دادند.

 با این حال هنوز وزن کشی حجم آراء گفتمانی و غیرگفتمانی سخت است. مسئله واضح تر درباره تیپولوژی آراء «روحانی» این است که مناطق با اکثریت مطلق سنّی نشین، اقبال تقریباً یکدستی به وی نشان دادند. در پی دوره های مختلف این دست صندوق ها بر اثر تبلیغات سوء خارجی و داخلی چنین تصوّر می کنند که یک نامزد اصلاحطلب بیشتر به مطالبات قشری و قومی آنها توجّه خواهد نمود. رأی اهل تسنّن در کشور در مناطقی چون شمال استان «گلستان»، شرق استان خراسان رضوی، بخش اعظم استان «سیستان و بلوچستان»، غرب و شمال غرب کشور به شکل یک سامانه شبکه ای عمل می کند.

در نهایت باید گفت آن بخش از آراء گفتمانی اصلاحطلبان که با انصراف «عارف» به سمت «روحانی» رفت آنچنان حجیم نیست که از آن وحشت نمود. این حدّ یک میزان مشخّص است که در دوره های قبل نیز تجربه شد، اصلاحات برای اوّلین بار و آخرین باری که بطور کاملاً بی پیرایه و خالص با گفتمان حدّاکثری خویش وارد عرصه رقابت های ریاست جمهوری شد مربوط به دوره نهم انتخابات بود که «مصطفی معین» را روانه کارزار کرد. آن زمان «معین» توانست 13درصد آراء در دوره اوّل شامل 4 میلیون رأی را کسب کند، میتوان اینطور فرض کرد که این آراء با کمی تغییر (بیشتر یا کمتر) اینبار هم  نصیب «روحانی» شده باشد.

کاملاً واضح است؛ اگر اصلاح طلبان سهم بالایی در آراء «روحانی» داشتند و اگر رأی وی متعلّق به گفتمان اصلاحات بود، چه احتیاجی بود آنها تنها مبارز انتخاباتی خویش (عارف) را علیرغم میل شخصی اش مجبور به کناره گیری کنند! آنچه مبرهن است اینکه اصلاح طلبان می توانند بدون مصادره آراء رئیس دولت نیز در این دولت سهیم باشند لذا یک توصیه عمومی برای اصلاح طلبان وجود دارد؛ همانطور که عموم اصولگرایان شکست را پذیرفتند و به آینده فکر می کنند، اصلاحات هم بهتر است این تجربه شکست را به شکست های پیاپی پیشین منضمم کند و به آینده فکر کند. پذیرش شکست آنقدر هم که فکر می شود سخت نیست؛ فقط کمی تلخ و بیدارکننده است پس باید از آن بهره بُرد.


منبع: 9 دی

سوریه در عصر حافظ اسد


سوریه در عصر حافظ اسد

ریسک اسد بر روی ایران بعدها در زمان جنگ داخلی لبنان، در جایی که ایران به کمک سوریه برای مقابله با اسرائیل در لبنان آمد، ثمر داد و بعدها پیروزی نیروهای مورد حمایت ایران نشان داد که جانشین قدرتمندی بجای مصر وارد بازی شده است.

خبرگزاری فارس: سوریه در عصر حافظ اسد

دولت سوریه به عنوان یک کلیت، کشوری است که نتیجه توافق قدرت‌های پیروز بعد از جنگ اول جهانی بود و از زمان تاسیس تاکنون به دلیل منابع اندک قدرت ملی طی سال‌های متمادی قربانی همسایگان قوی‌تر و قدرت‌های فرامنطقه‌ای بوده است ولی درخشان‌ترین دوران این کشور حکومت «حافظ اسد» بود؛ به طوری که می‌توان ادعا کرد هیچ دولت عربی تاکنون به این اندازه توانایی اعمال قدرت فراتر از مواهب طبیعی نداشته و این گونه حقیقت نادیده نگرفته شدن منافعش را تحمیل نکرده است.

1- واقعیتی تاریخی در قلب خاورمیانه/هویت سوریه در کلاف سردرگم نبرد اعراب و اسرائیل

«هویت سوریه» با «هویت عربی» پیوندی ناگسستنی دارد و با وجود اقلیت‌های مذهبی و نژادی مختلف زبان و هویت عربی نماد اتحاد این کشور است. بلندپروازی تاریخی سوریه در منطقه شام که توسط همسایگان قدرتمندتر سرکوب شده باعث رشد ناسیونالیسم در این کشور بوده است، سوریه که فلسطین، لبنان و اردن را بخش‌های جدا شده خاک خود توسط استعمار و قرارداد سایس-پیکو می‌داند، بیش ار هر کشوری از اشغال فلسطین توسط اسرائیل در عذاب است.

این سرکوب تاریخی هویت «سوریه بزرگ» باعث شده تا این کشور «قلب تپنده ناسیونالیسم عربی» باشد، هر چند نام جمال عبدالناصر با ناسیونالیسم عربی پیوند خورده ولی اصلی‌ترین و تاثیرگذارترین متفکرین عربی اتحادخواه در سوریه بوده‌اند و نه در مصر؛ به همین دلیل است که سوریه تنها کشوری است که در دهه 1958 برای رسیدن به آرمان اتحاد عربی حاضر به واگذاری حاکمیت خود به ناسیونالیسم مصری شود، هرچند این تصمیم به نتیجه نرسید.

در نگاه ایرانی‌ها حافظ  اسد شخصیت با ارزشی است، در روزهایی که فشار بر ایران همزمان با جنگ به اوج رسیده بود و تمام کشورهای عربی همه نوع کمکی برای عراق ارسال می‌کردند، حمایت‌های دمشق به ویژه کمک‌های موشکی این کشور که بعدها زیربنای قدرت موشکی ایران شد، قابل چشم پوشی نبود.

رهبر سوریه هر کسی باشد نمی‌تواند از بند سنت تاریخی نبرد با اسرائیل شانه خالی کند چرا که مردم این کشور علاوه بر منازعه ایدئولوژیک با اسرائیل کنونی بخشی از سرزمین خود یعنی جولان را که تنها مانع طبیعی در مرزهای سوریه جدید است را نیز در اختیار این رژیم ساخته استعمار در منطقه می‌بیند و همین نگاه سوری‌ها باعث شده که حتی پس از سازش اردن، مصر و فلسطین همچنان پایبندترین دولت در نبرد با اسرائیل باشد.

سوریه نه در حال دفاع از منافع سوری بلکه از منافع اعراب در نبرد با اسرائیل دفاع می‌کند و این یک افسانه نیست که منافع دمشق با منافع پان عربیسم پیوند خورده است، اگر صرفاً مسئله سوری بود رهبران دمشق می‌توانست همچون انورسادات به توافق با اسرائیل بر سر جولان دست پیدا کنند ولی اهداف سوریه از مبارزه با صهیونیست به ویژه در حمایت از فلسطینی‌ها با هنجارهای پان عربی همخوانی داشت.

این پافشاری سوریه به نبرد با اسرائیل و اولویت به نیازهای خود منجر به اختلاف با دیگر کشورهای عربی شد که حاضر به پذیرش یا دستکم سکوت در مقابل اسرائیل بودند و از همین رو سوریه حاضر شد در مسیر مقابله با اسرائیل به ایران پیش از هر کشور عربی نزدیک شود و طی سال های 88-1980 به حمایت از یک کشور غیر عرب در جنگ با یک کشور عربی بپردازد.

2- ظهور حافظ اسد در سوریه/ورود بازیگر عقلانی در شطرنج خاورمیانه

سوریه پیش از قدرت رسیدن بعث (63-1964) یک کشور تحت نفوذ کلاسیک بود و به خاطر بی‌ثباتی در داخل و  آسیب‌پذیری در بیرون طی سال‌های پس از استقلال غنیمتی بود که دولت‌‌های قدرتمندتر بر سر آن می‌جنگیدند. مرزهای مصنوعی نفوذپذیر و احساسات پان عربی موجب نفوذ خارجی در سوریه می‌شد.

در اواسط دهه 50 پس از شکست نهادهای حاکمیتی الگارشی نوعی بی‌ثباتی و اختلاف بین رعیت‌های تشنه زمین و طبقه متوسط ادامه یافت، هر چند تا سال 1963 چندین کودتا نافرجام شکل گرفت ولی سرانجام در این سال حزب بعث قدرت را بدست آورد. جناح تندرو بعث هر چند تا 1967 قدرت را قبضه کرده بود ولی پس از شکست در برابر اسرائیل و از دست دادن بلندی‌های جولان این جناح به شدت تضعیف شد و در این میان واقع‌گرایان جدید حول وزیر دفاع وقت یعنی حافظ اسد حلقه زدند.

حافظ اسد در 1970 افراطیون را کنار زد و به این ترتیب به راس قدرت رسید، موفقیت وی در حکومت داری بیش از هر چیز مدیون ایده‌هایش درباره ایجاد توازن در میان نیروهای اجتماعی بود. در ضمن اسد برای رهایی از قیود ایدئولوژیک ارتش تلاش کرد که نزدیکانش را در دستگاه امنیتی قرار دهد تا استقلال بیشتری از ارتش و حزب حاکم داشته باشد.

از جهت دیگر حافظ اسد با آزادسازی محدود تلاش کرد تا از بورژوازی سوریه دلجویی کند و به نوعی یک ائتلاف ضمنی با نخبگان علوی ایجاد کرد. بدین ترتیب اسد یک دولت با ائتلافی چند گروهی تشکیل داد و توانست بر پایه همین قدرت داخلی، اعتراضات اخوان‌المسلمین 82-1977 را شکست دهد.وقتی برتری اسد در دهه 1980 تثبیت شد، سیاست‌گذاری خارجی بیش از پیش به حوزه حفاظت شده او تبدیل شد و تابع هیچ‌گونه دیوان سالاری نبود تا در آن بازها و کبوترها قادر به وتو کردن ابتکار عمل‌های او نباشند.

اسد در دوره پس از 80 توانست نیروهای نظامی سوریه را نوسازی و تخصص کند به طوری که پس از 6 سال ارتش سوریه به نسبت دیگر کشورهای منطقه ارتشی بزرگ به حساب می‌آمد که 5 هزار تانک، 650 هواپیمای جنگی، 102 آتشبار موشکی و 500 هزار نیرو به همراه 400 موشک بالستیک در اختیار داشت و این قدرت نوعی بازدارندگی موازنه‌دهنده در مقابل اسرائیل ایجاد کرد.

فاکتور اسرائیل در روابط خارجی اسد تاثیر زیادی داشت؛ وی نگاهی مثبت به تهران داشت و آنرا جایگزینی برای مصر پس از کمپ دیوید در خلاء راهبردی ایجاد شده، در نظر گرفت.این دوستی با وقوع جنگ عراق علیه ایران محکم تر شد چراکه حکومت حافظ اسد تنها کشور عربی شد که حاضر به حمایت از تهران در جنگ همه جانبه عراق شد.

در زمینه اقتصادی نیز اسد با این ایده که سیاست خارجی ملی گرا نیاز به کاهش وابستگی به غرب دارد، بخش دولتی را تقویت و کنترل فراوان وی بر اقتصاد به وی اجازه داد تا اقتصاد را در خدمت سیاست خارجی قرار دهد.به علت زیربنای ضعیف اقتصادی سوریه، این کشور دائما با کمبود منابع مالی مواجه بود به طوری که به تنهایی قادر به تامین 45 درصد هزینه‌های وارداتش نبود. سوریه طی 1977 تا 1988 بیش از 42 میلیارد دلار کمک دریافت کرده است که بخش اعظم آن توسط شوروی و شورای همکاری خلیج فارس تامین می‌شد.

توانایی خاص اسد در ایجاد توازن میان رفقا در اقتصاد نیز نمود می‌یافت و سوریه همیشه با ایجاد تنوع در میان دوستانش تلاش می‌کرد تا به طور کامل به یک کشور وابسته نباشد. ریشه این مسئله در این واقعیت بود که او هرگز به دلایل اقتصادی تصمیم‌هایی نگرفت که با ملاحظات استراتژیک در تعارض باشد.حافظ اسد پس از به قدرت رسیدن سوریه را به کشوری قدرتمندتر و فراتر از ظرفیت‌هایش تبدیل کرد، رئیس جمهور فقید سوریه عقلانیت را وسیله‌ای برای محدود کردن اهداف به شدت تجدید نظرطلبانه سوریه به کار گرفت، وی تقابل با اسرائیل بدون توجه به موازنه قوا را کنار گذاشت و جای آن اهدافی واقع‌گرایانه برای باز پس گیری زمین‌های اشغال شده به ویژه جولان را در صدر اهدافش قرار داد.

اسد سماجت فراوانی در پی‌گیری اهداف تقلیل یافته از خود نشان داد و نیم قرن حاضر نشد به قیمت تضعیف فلسطینی‌ها جولان را بدست آورد اما پایان جنگ سرد در واقع محیط سیاست خارجی سوریه را برای اسد وخیم‌تر کرد.حافظ اسد تنها اندکی خود را با این شرایط جدید وفق داد و با به قدرت رسیدن بشار اسد، این وظیفه به عهده پسرش افتاد. اکنون او هم اندازه پدرش مجبور است تا هویت عربی را در محدودیت‌های ناشی از جهان‌سازی آشتی دهد.

اما روند کند این آشتی باعث شد تا سایه تحولات سریع در خاورمیانه و نظام بین المللی از نظام حاکم در سوریه که ساخته و پرداخته حافظ اسد است، از این تحولات جا بماند، همچنین عدم اشراف بشار به فوت کوزه گری اصول موازنه براساس آموزه‌های پدر منجر به این شد که دوستان از فرصت طلایی ناشی از انقلاب‌های عربی برای تبدیل سوریه به همان کشور ضعیف در سلطه بهره بگیرند.

حافظ اسد و انقلاب اسلامی ایران

حافظ اسد رابطه خوب و راهبردی با حکومت پهلوی در ایران نداشت چراکه ایران در آن زمان حامی اسرائیل بود ولی با وقوع انقلاب و به قدرت رسیدن رهبران اسلامگرا این شرایط تغییر کرد.همانطور که گفته شد، فاکتور اسرائیل در روابط خارجی اسد تاثیر زیادی داشت؛ وی نگاهی مثبت به تهران داشت و آنرا جایگزینی برای مصر پس از کمپ دیوید در خلاء راهبردی ایجاد شده، در نظر گرفت.این دوستی با وقوع جنگ عراق علیه ایران محکم تر شد چراکه حکومت حافظ اسد تنها کشور عربی شد که حاضر به حمایت از تهران در جنگ همه جانبه عراق شد.

حافظ اسد با آزادسازی محدود تلاش کرد تا از بورژوازی سوریه دلجویی کند و به نوعی یک ائتلاف ضمنی با نخبگان علوی ایجاد کرد. بدین ترتیب اسد یک دولت با ائتلافی چند گروهی تشکیل داد و توانست بر پایه همین قدرت داخلی، اعتراضات اخوان‌المسلمین 82-1977 را شکست دهد.

اسد قمار بزرگی را آغاز کرد، او رهبری کشوری را برعهده داشت که خود را از پیشتازان ملی‌گرایی عربی می‌دانست و اکنون در جنگ یک کشور غیر عرب با عراق بعثی موضعی متفاوت اتخاذ کرد. اسد برای حمایت کردن از ایران دو دلیل اصلی داشت، اول اینکه ایران در تقابل عربی و اسرائیلی کشوری با ارزش و غیر قابل چشم پوشی بود که بعدها ثابت شد این تحلیل به خطا نرفت و به همین دلیل بود که وی با آغاز جنگ گفت: این جنگی اشتباه علیه دشمنی اشتباه، در زمانی اشتباه است.

همچنین اسد درک می‌کرد که قدرت گرفتن جناح تندرو بعثی ها در عراق به رهبری صدام که تهدید بالقوه برای آینده حکومت سوریه بود، او نگران بود که بغداد با تقویت مخالفانش در داخل حزب بعث سوریه زمینه کودتا را فراهم کند، از این رو بود که اصلا به افزایش قدرت صدام و عراق بعثی علاقه نداشت.قمار اسد بر روی ایران بعدها در زمان جنگ داخلی لبنان در جایی که ایران به کمک سوریه برای مقابله با اسرائیل و تندروها در لبنان آمد، ثمره داد و بعدها پیروزهای راهبردی مقاومت شگفت انگیز نیروهای مورد حمایت ایران در مقابل اسرائیل نشان داد که جانشین قدرتمندی بجای مصر وارد بازی شده است.

در نگاه ایرانی‌ها نیز اسد شخصیت با ارزشی است، در روزهایی که فشار بر ایران همزمان با جنگ به اوج رسیده بود و تمام کشورهای عربی همه نوع کمکی برای عراق ارسال می‌کردند، حمایت‌های دمشق به ویژه کمک‌های موشکی این کشور که بعدها زیربنای قدرت موشکی ایران شد، قابل چشم پوشی نبود.

در سایه این تحولات، رابطه تهران و دمشق به رابطه‌ای راهبردی بدل شد که دو طرف در اغلب بحران‌ها مواضع نزدیک به یکدیگر داشتند، از لبنان گرفته تا جولان و نگاه به مذاکرات سازش دو دو ست در کنار یکدیگر بودند اما این رابطه پس از بحران 2009 در آزمونی جدید قرار داد گرفت.حمایت تهران از سوریه این بار در مقابل همان کسانی بود که در جنگ ایران با عراق، بغداد را همراهی می‌کردند و به نوعی در حال انتقام گرفتن از دمشق بودند. و اکنون قدرت‌های عربی برای نابودی دمشق دست به یکی کرده‌اند تا اینگونه هم از ایران و هم از خانواده اسد انتقام بگیرند.

حمید رضا کاظمی، کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه