اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

هم نوایی افراطیون با مفتی ناتو!!


هم نوایی افراطیون با مفتی ناتو!!

به نقل از سنت  وبلاگ “آشنایی با مولوی اسماعیل زهی” در مطلب جدید خویش نسبت به حمایت افراطیون داخل ایران از تروریست های سوریه چنین نوشته است

قرضاوی حامی تروریست های سوریه:

شیخ یوسف قرضاوی یکی از حامیان اصلی تروریست های سوریه است که از همان روزهای اول حمله  به سوریه فتوای قتل بشار اسد و حامیانش را داد. او بارها جامعه اهل سنت را برای حمله و تحت فشار دادن سوریه تحت فشار قرار داده است:

“ما حق داریم در سوریه جهاد کنیم، ای امت اسلامی ننگ بر شما اگر برادرانتان را در سوریه رها کنید”

برخی از فتواهای این مفتی:

یوسف قرضاوی در خطبه نماز جمعه قطر از زائران خانه خدا خواست در مراسم حج امسال ایران را نفرین کنند چرا که ایران در کنار دولت سوریه ایستاده و جلوی سقوط آن را گرفته است.

*************

این مفتی ناتو، ضمن صدور فتوای قتل اسد، فتوا می‌دهد تمامی کسانی که از اسد حمایت می‌کنند اعم از نظامی‌ها، علما و حتی شهروندان غیر‌نظامی را باید قتل عام کرد.

این تنها بخشی از نظریات مفتی ناتو در مورد سوریه و ایران بود.

 حالا سوال اینجاست ایا این نظریات گاها ضد ایرانی وارد ایران نیز شده است یا خیر؟

آیا جریان های افراطی اهل سنت داخل ایران هم دارای این تفکرات هستند یا خیر؟

حمایت گروهک های تروریستی از مخالفان سوریه:

جیش العدل که این روزها با به شهادت رساندن چهارده سرباز نیروی انتظامی خودش را به عنوان تروریست منطقه معرفی کرده است. در بیانیه های خویش بارها چنین نوشته است:

سوالی که با مطالعه این مطلب اذهان را مشوش می کند. شباهت عجیب این سخنان و فتوای یوسف قرضاوی می باشد که گفته بود:

« ایران در کنار دولت سوریه ایستاده و جلوی سقوط آن را گرفته است»

البته باید متذکر شویم اینکه این سخنان از حلقوم عده ای تروریست زده شود جای تعجب ندارد اما زمانی تعجب مردم برانگیخته می شود که مدعیان پیروی از سنت نبوی دقیقا حرف این تروریست ها را تکرار می کنند

مولوی اسماعیل زهی و حمایت از تروریست های سوریه:

مولوی اسماعیل زهی به عنوان امام جماعت اهل سنت مسجد مکی زاهدان از جمله افرادی است به دفاع علنی از تروریست های سوریه پرداخته است و بارها  مسئولین ایران را نصیحت کرده است که بشار اسد را ترغیب به کناره گیری کنند

البته ماجرا به اینجا ختم نمی شود، چون مولوی اسماعیل زهی و جریان منتسب به او بارها تنها بر اساس شایعات آن هم بدون سند نظام سوریه به حملات شیمیایی محکوم کرده است و….

سوالی که ذهن را مشغول می کند این است که چرا سخنان مولوی اسماعیل زهی همان فتوای مفتی ناتو اما با ادبیاتی کمی محترمانه تر است؟

وقتی افراط گرایی ها وارد خراسان می شود!!

بارها اعلام شده است که جریان مسجد مکی برنامه های خاصی برای خراسان بزرگ و مشهد دارند. تا جایی که نویسنده مقاله “علیکم بالمشهد” در مورد نصیحت مولوی به یارانش چنین نوشته است:

” مولوی اسماعیل زهی به هم کیشان خویش توصیه خاصی کرد. توصیه ای که مسیر فعالیت اهل سنت و حتی وهابیت در مشهد را عوض کرد آن هم اینکه “علیکم بالمشهد” آری مولوی اسماعیل زهی به هم کیشان خویش نصیحت کرد که فعالیتهای خویش را در مشهد که مامن شیعیان جهان به دلیل مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع)  زیاد کنند.”

مویدات فراوانی برای برنامه ریزی جریان مسجد مکی در خراسان بزرگ وجود دارد. از قبیل سفرهای متعدد نمایندگان مولوی اسماعیل زهی به مشهد و حومه. و دیدارهای متعدد او با علمای اهل سنت منطقه

در این خلاصه تلاش خواهیم کرد نمونه هایی از این نفوذ تفکرات “مفتی ناتو” در خراسان اشاره کنیم

اما آیا تفکرات قرضاوی که با هم نوایی جیش العدل و مولوی اسماعیل زهی در سیستان و بلوچستان علنی شده است. در خراسان بزرگ توسط افراطیون جایگاهی پیدا کرده است یا خیر؟

خواف:

یکی از نقاطی است که این تفکرات وارد آن شده است خواف می باشد جالب است بدانید حتی این اندیشه و سخنان به نماز جمعه و حوزه علمیه اهل سنت منطقه نیز رسوخ کرده است

رسانه رسمی حوزه علمیه اهل سنت خواف در جایی دیگر چنین نوشته است:

به راستی چرا باید حوزه علمیه اهل سنت خواف چنین بر طبل جنگ بکوبد؟؟

چرا باید از تریبون نماز جمعه خواف به تخریب نظام سوریه روی بیاورید؟؟

تایباد:

تایباد یکی از شهرهایی است که در این سالها بارها شاهد دخالت های رسمی و غیر رسمی جریان های افراطی از قبیل مسجد مکی و مولوی اسماعیل زهی بوده است

تا جایی که در سال ۱۳۸۹ بعد از اتفاقاتی که در شهر توسط مولوی فاضلی و یارانش ایجاد شد. مولوی اسماعیل زهی برخی از یاران نزدیک خویش را جهت تشویش بیشتر اذهان به منطقه میفرستد. حتی شخص مولوی اسماعیل زهی این ماجراها را به نماز جمعه زاهدان در تاریخ ۱۴/۵/۱۳۸۹ کشاند و از تریبون نماز جمعه زاهدان به اختلاف افکنی در تایباد پرداخت!!

البته این دخالت ها نتیجه ای جز رسوا شدن جریان مسجد مکی نداشت

این یکی از نمونه های حضور فعال جریان مسجد مکی در منطقه می باشد. اما ایا تفکرات افراطی مولوی اسماعیل زهی در تایباد هم نفوذ کرده است یا خیر؟؟

رسانه رسمی درالافتاء تایباد (انوار العلوم تایباد) به انعکاس همان مطالب قرضاوی، جیش العدل و جریان مسجد مکی پیرامون سوریه پرداخته است و تمام تلاشش را کرده است تا مخالفان نظام سوریه را مردمانی صلح طلب معرفی کرده است که فقط به دنبال حق و حقوق خودش هستند و نظام سوریه را نظامی سفاک و خون ریز معرفی کرده است

این گوشه ای از فعالیت افراطی ها در شهرهای حومه مشهد می باشد که به نشر تفکرات قرضاوی و آمریکا و اسرائیل از کانال جریان های افراطی پرداخته اند

حمایت از تروریست های سوریه در مشهد:

اما آیا این تفکرات افراطی جایی در مشهد مقدس پایتخت معنوی ایران اسلامی هم داشته است یا خیر؟

قصد نداریم از افراط گری و وقاحت برخی از چهره های اهل سنت حاضر در مشهد سخن بگوییم. زیرا تنها قرار دادن متن یکی از پیامک های این اشخاص نشانگر میزان وقاحت این افراد است

“عاشوراییکه حضرت حسین را به بهشت برد و دشمنان را رسوا کرد به عید مناسب تر است تا به عزا”

ارتباط گسترده برخی از چهره های موجود در مشهد با جریان های افراطی مثل مسجد مکی زمانی که بدانیم در تمام سفرهای نمایندگان مولوی مهمان این اشخاص هستند نیاز به توضیح بیشتری ندارد

اما پیرامون نفوذ تفکر قرضاوی، آمریکا و اسرائیل حول محور سوریه در مشهد تنها به دیوار و درب نوشته هایی که در مجتمع خشکبار خیابان مصلی مشهد صورت گرفته است اشاره می کنیم

آری افراطیون بر روی درب های دستشویی و انبارهای مجتمع برای القصیر و تروریست ها دعاگو هستند

پس از اینکه این نوشته توسط شیعیان پاک می شود. دوباره بر روی همان درب ها چنین می نویسند:

سوالی که اینجا وجود دارد این می باشد که مگر در سوریه چه اتفاقی افتاده است که این افراطیون قصد دارند ایران را مانند سوریه کنند؟

مگر چیزی جز کشتار بی گناهان بوده است؟

برای افشای ماهیت این افراد تنها به دو عکس بنده می کنیم

سربازانی که افراطیون از آنها دفاع می کنند

نمونه ای از شجاعت این سربازان

به راستی چرا علمای اهل سنت منطقه چنین بر طبل جنگ میکوبد. در حالی که خوب است بدانید همین افراد در ماجرای هتک حرمت به صحابی رسول الله حجر بن عدی توسط همین گروهک های تروریستی  مدتها سکوت کرده اند!!!

حال چه شده است که این حضرات چنین عنان صبر از دست داده است و فریاد وا شاماه سر می دهد؟

امیدوارم روزی فرا برسد که آقایان به این سوال پاسخ دهند که چرا از جریان های تروریستی در سوریه حمایت می کنند؟؟

شایان ذکر است این سوال را بارها از یاران مولوی اسماعیل زهی مانند مولوی مرادزهی پرسیده ایم و تنها جوابی که دریافت کرده ایم این است که:

“این موضوع سیاسی است باید سیاسیون بحث کنند شما سیاسی نیستی و به شما پاسخ نخواهیم داد”

به راستی چرا باید سخنان مفتی ناتو از تریبون نماز جمعه های اهل سنت بیان شود؟

چرا باید تریبون های نماز جمعه اهل سنت حلقوم قرضاوی شوند؟

چه وجه شباهتی بین مولوی اسماعیل زهی. قرضاوی و جیش العدل، علمای اهل سنت مشهد و حومه می باشد که سخنانشان چنین شبیه و مکمل یکدیگر است؟

بهتر نیست جریان های افراطی موجود در ایران با محکوم کردن گروهک های تروریستی در سوریه دست از حمایت آنها برداشته و علاقه خویش را به نظام و اسلام نشان دهند؟

فاعتبروا یا أولی الأبصار

محمد بیجار

**شما مخاطب گرامی هم می توانید مقالات خودتان را برای ما بفرستید تا در سایت با اسم خودتان قرار دهیم**

آیا قیام امام حسین(ع) حرکتی عجولانه بود؟


آیا قیام و حرکت امام حسین(ع) حرکتی عجولانه بود؟ یعنی بعد از آن که خبر مرگ معاویه به ایشان رسید و ولید از ایشان تقاضای بیعت کرد، ایشان در عرض یک یا دو شب، تصمیم گرفت که به مکه برود و بعد از مکه به سمت کوفه رفته و بعد هم آن قضایا پیش آمد؟
به گزارش مشرق به نقل از تابناک، حضرت آیت الله مجتبی تهرانی در یکی از جلسات سخنرانی خود یا عنوان امام حسین؛ انسان ضد دردوغ ،به شبهه هایی درباره قیام عاشورا پاسخ داده است،شفقنا به مرور متن سخنان این عالم فقید را منتشر می‌کند:

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

«الاسلام بدؤه محمدیٌّ و بقاؤه حسینیٌّ»

مروری بر مباحث گذشته

ما در سنوات گذشته، بیش از ده سال در دهه اوّل محرم، بحثمان راجع به قیام امام حسین(ع) بود و عرض کردم که این قیام و حرکت، هدفمند بود و صحیفه‌ای از درس‌های گوناگون معنوی، معرفتی، فضیلتی انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی بود. بالأخره بحث ما در سال گذشته به اینجا رسید که امام حسین(ع) مُصلحی غیور و ضد غرور بود؛ نه کسی را مغرور کرد و نه خود مغرور بود.

قصد داشتم در ذیل بحث گذشته مطلبی را عنوان کنم که به تعبیری می‌توان گفت منشأ بسیاری از شبهاتی است که نسبت به حرکت و قیام آن بزرگ مرد تاریخ بشریت، امام حسین(ع) مطرح شده است، امّا سال گذشته با این که بیش از بیست جلسه بحث کردیم، موفق نشدم این مطلب را بگویم. لذا ان‌شاءالله اگر خداوند توفیقی دهد و عمری عنایت بفرماید در این شب‌ها آن مطلب را تحت عنوان «یک سؤال» مطرح میکنم.

منشأ شبهات مربوط به قیام امام حسین(ع)

آیا قیام و حرکت امام حسین(ع) حرکتی عجولانه بود؟ یعنی بعد از آن که خبر مرگ معاویه به ایشان رسید و ولید از ایشان تقاضای بیعت کرد، ایشان در عرض یک یا دو شب، تصمیم گرفت که به مکه برود و بعد از مکه به سمت کوفه رفته و بعد هم آن قضایا پیش آمد؟ آیا اینها حساب نشده و عجولانه بود؟ آیا حضرت در مقابل یک عمل انجام شده، قرار گرفته بود؟ آیا حضرت در حسابگری­هایش اشتباه کرده بود؟ یا نه، حرکت حضرت اصلاً عجولانه نبود و ایشان هم در مقابل عمل انجام شده قرار نگرفته و در محاسبه هم اشتباه نکرده بود؛ بلکه حرکتی مدبّرانه و حساب شده بود.


غالب اشکالات و شبهات راجع به حرکت امام حسین(ع) بر محور همین مواردی است که من عرض کردم؛ 1.حرکت امام حسین عجولانه بود، 2. مدبّرانه یا حساب شده نبود و 3. در محاسبه اشتباه کرده بود؛ برای تأیید این اشکالات هم این‌‌طور شاهد می‌‌آورند که برای این بود که حرکت امام حسین از نظر ظاهر به نتیجه‌‌ای که حضرت می‌‌خواست نرسید. نگاه کنید که اینها چه قدر خوب اشکال را بیان می­کنند!

منشأ غالب اشکالاتی که می‌خواهند به این حرکت کنند همین مطلب است. در حالی که مطلب، این چنین نیست و این خودش بحث مستقلی است. امّا من نمی‌توانم به طور مفصّل وارد شوم، فقط مقدمتاً از نظر تاریخ این مطلب را عرض می‌کنم.

اتّفاقات بعد از پیغمبر اکرم

بعد از وفات پیغمبر اکرم، خلیفه اوّل و دوم مقید بودند که تقریباً همان روشی را در پیش بگیرند که پیغمبر در میان مسلمان‌ها به کار می‌گرفت. نوبت به خلیفه سوم که رسید، روش او هم تقریباً در نصف زمان خلافتش با روش رسول خدا هماهنگ بود، امّا تقریباً در شش سال باقی‌‌مانده، خط عوض کرد و از سیره پیغمبر منحرف شد. وقتی که او مُرد، به حسب ظاهر نوبت به علی(ع) رسید.

شما در تاریخ ببینید که حضرت بعد از بیعت مردم با ایشان چه خطبه­هایی خواند؛ برخی مسائل را چنان تند مطرح کرد که کسی باور نداشت حضرت در اجرای فرامین الهی تا این حد جدّی و مصمّم باشد. حتّی حضرت در امور مالی گفت: کسانی که از بیت المال خورده­اند و برده­اند، بدانند ولو این که اموال بیت‌‌المال را کابین همسرانشان کرده باشند، من همه را برمی­گردانم. ببینید چگونه تند بر خورد کرد که همین باعث شد عده‌ای از کسانی که جزء اصحاب حضرت بودند، از علی(ع) دلزده شدند و همین موارد، منشأ جنگ­های جمل و صفّین و نهروان شد. برای همین بود که علی(ع) در عرض آن چهار سال و اندی که حکومت کرد، دیگر مهلت پیدا نکرد که کاری انجام دهد. در پایان هم همین مسائل منجر به شهادت علی(ع) شد.

از آن به بعد، مسأله حکومت معاویه در بخشی از بلاد مسلمین، پیش آمد. دیدید که معاویه در زمان علی(ع) باعث جنگ صفین بود، بعد از علی هم ده سال دوران خلافت واقعی امام حسن(ع) دیدید که معاویه چه خباثتی کرد و صلح‌‌نامه ای را به حضرت تحمیل کرد.

در اینجا من از شما یک سؤال می‌کنم، آیا امام حسین حضور نداشت که از جریانات و اتقافات جامعه اسلامی بی‌خبر باشد و عجولانه تصمیم بگیرد!؟ آیا حضرت در جامعه آن موقع نبود که در یک عمل انجام شده قرار گرفته و در محاسبات خود اشتباه کند!؟ امام حسین از آن اوّل تا وفات امام حسن مجتبی در متن همه اتفاقات حاضر بود و از تمام این جریانات شناخت کافی داشت. حضرت تمام این صحنه ها بعد از پیغمبر تا آن موقعی که امام حسن از دنیا رفت، دیده بود و بعد از اینها نوبت به امامت خود حضرت رسید.

ارکان تشکیل حکومت: «رهبری» و «مردم»

حالا اینجا برای این که من وارد بحث شوم این مطلب را عرض می‌کنم؛ هر حکومت، نظام یا رژیمی، چه برای براندازی­اش و چه برپایی‌اش دو رکن دارد؛ رکن اوّل «رهبری» است و رکن دوم «وجود حدّاکثری مردم در صحنه» است و بیش از این هم نیست.

زمینه‌های پیدایش و بقای حکومت

اما این دو رکن، بر سه زمینه قابل شکل گیری و اثرگذاری است؛ یعنی این زمینه‌ها باید باشد تا این دو رکن کاربرد داشته باشد. اگر نظامی بخواهد تداوم داشته باشد یا نظام دیگری را سرنگون کند، بایداین سه زمینه را داشته باشد.

زمینه اول؛ عبارت از اعتماد و خوش‌بینی اکثریت مردم به رهبری است و نظر مردم نسبت به رهبر باید چنین نظری باشد.

زمینه دوم؛ آنچه که رهبری هدف‌گیری کرده است و آنچه که اکثریت مردم در صحنه، هدف‌گیری کرده‌اند، همسو باشد. اگر رهبر چیزی بگوید و مردم چیز دیگری بگویند، این راه به جایی نخواهد برد، نه نظامی را به سر کار خواهد آورد و نه از بین خواهد برد. همسو بودن هدف رهبری با هدف اکثر مردم در صحنه زمینه دوم است.

زمینه سوم؛ رهبری و اکثریت مردم در صحنه نظرشان نسبت به آن نظام موجود که می‌خواهند آن را براندازند نظر منفی باشد. نظرشان باید نسبت به رهبری که الآن قبول کردند نظر مثبت باشد، امّا باید نسبت به آن که الآن موجود است و می‌خواهند ردش کنند، نظرهمه منفی باشد. این موارد خیلی طبیعی و روشن است.

تطبیق بحث با وضعیت زمان قیام امام حسین

حالا به سراغ وقایع و صحنه­هایی که آن موقع بود برویم، چون من می‌خواهم تطبیقی صحبت کنم. در آن موقع از نظر جغرافیای نظام اسلامی، دو منطقه جغرافیایی در مسائل حکومتی نقش داشتند؛ یکی عراق که مرکز آن هم کوفه بود و دیگر شام. عراق و حجاز با هم مرتبط بودند، ولی شام این­طور نبود. شام با کوفی‌ها، عراقی‌ها و بصری‌ها هم‌سویی نداشت.

بررسی دیدگاه اکثریّت مردم عراق

لذا ما سراغ آن دو رکن رهبری و اکثریت مردم در صحنه و سه زمینه محوری این دو رکن می‌رویم. اوّل عراق را بررسی کنیم. در عراق مردم سه گروه بودند که حالا من سراغ اکثریّتشان می­روم.

1.      شناسایی رهبر حق

گروه اکثریّت مردم عراق، که اهل کوفه بودند، رهبری را خوب شناسایی کرده و حق را از باطل تشخیص داده بودند. بینی و بین الله اکثریت مردم حق را از باطل تشخیص داده بودند و می­دانستند کدام شخص یا شخصیّت است که بر حق است و سزاوار رهبری است. این مطلب را عراقی‌ها و کوفی‌ها می‌دانستند و در این شبهه هم نداشتند. حق را از باطل خوب تشخیص دادند و از آن طرف هم در مقابلش باطل را خوب می‌شناختند.

2.      وحدت هدف میان رهبری و مردم

امّا راجع به هدف؛ کوفیها امام حسین را خوب می‌شناختند و معاویه را هم خوب می‌شناختند، اکثریّت آنها در این تأمل نداشتند که امام حسین بر حق است و معاویه بر باطل است، این را همه را می‌دانستند. همه آنها حق و باطل را می‌شناختند.[1] لذا در زمان هُدنه یعنی زمانی که هنوز بین امام حسین و بنی امیه درگیری و رویارویی نشده بود و نعمان‌بن‌بشیر از طرف معاویه و بنی‌امیه، امیر کوفه بود، وقتی مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام حسین به کوفه آمد، کسی که بسیار هم با یزید مخالف بود و این مخالفت را هم بیان می­کرد که اینها بر باطل هستند و ما می­خواهیم این رژیم را براندازیم، ببینید مردم کوفه چه طور آمدند و با او بیعت کردند!

در یک نقل دارد که وقتی مسلم به خانه مختار رفت، در این مدت کم، دوازده هزار نفر نزد او رفتند، در یک نقل دارد هجده هزارنفر رفتند و با او بیعت کردند. این چیزی است که در تاریخ آمده و مخصوص به سنّی و شیعه نیست، عامه هم این مطلب را نقل کردند. چنین جمعیتی اصلاً شوخی بردار نیست. همه با مسلم بیعت کردند.

بعد وقتی که نعمان حاضر نشد با مسلم درگیر شود و خبر به یزید رسید، او به عبیدالله، آن جانی بالذات که والی بصره بود، ولایت کوفه را داد. ببینید چه صحنه عجیبی است، وقتی وارد کوفه می­شود به دارالعماره می‌رود، مسلم می‌فهمد و علیه او قیام می­کند. می­گویند چهار هزار نفر با مسلم آمدند و دارالعماره را محاصره کردند. آنجا سی نفر پاسبان داشت، بیست نفر هم از این اشراف و دیگر درباریان در دارالعماره محصور شده بودند. دیگر هیچ چیزی نداشتند و اگر اینها حمله می­کردند، به راحتی کارشان تمام بود.

تهدید، تحمیق و تطمیع موجب بیعت شکنی کوفیان:

امّا چه شد که این‌طورر شد؟ آیا این جمعیت کذایی کوفه که آمدند بیعت کردند، به طور ناگهانی و غیبی، در یک شب فهمیدند که اشتباه کرده بودند، یزید بر حق است و امام حسین بر باطل؟ آیا این­طور شد؟ لا والله! اصلاً این‌طور نبود که اینها به بطلان اعتقادشان پی برده باشند و صدوهشتاد درجه چرخش پیدا کنند. کسی که این حرف را بزند هیچ بهره‌ای از علم و تحلیل مطالب ندارد. تمام آنها بر همان عقیده بودند.

وقتی امام حسین از مکه حرکت کردند، از افرادی که از کوفه می‌آمدند سؤا ل می‌کرد که چه خبر بود؟ یکی و دو مورد نیست. فرزدق می­آید، عبیدالله‌بن‌حرّجحفی می­آید. از هرکدام اینها که می­پرسد می‌گویند کوفیان دلشان با تو است و شمشیرشان علیه تو است. این یعنی چه؟ می­توانی اینها را با هم جمع کنی؟ بیا این را حل کن. اینها از امام حسین برنگشتند، دل­شان را باز می­کردی می‌گفتند: حسین حق است و یزید باطل است. پس چرا این‌طور شد؟

عواملی را که من در سال گذشته مطرح کردم که حکومتهای باطل آنها را به کار می‌گیرند، یعنی تهدید و تخویف، تحمیق و تطمیع باعث این واقعه شد.

مردم کوفه تا وقتی که احساس خطر نمی‌کردند، آنچه را که ته دلشان بود اظهار می­کردند، نعمان‌بن‌بشیر هم که کاری به کارشان نداشت؛ با خودشان می‌گفتند: بزنید، بکشید. اصلاً برای همین هزار هزار در خانه مسلم می‌رفتند، چون حق را می‌دانستند و باطل را هم می­دانستند، ولی وقتی او رفت و این جنایتکار بزرگ تاریخ آمد و مسئله تهدیدها و تحمیق‌ها و تطمیع‌ها شروع شد، موجب شد که اینها عافیت‌طلبی را پیش بگیرند. عقیده آنها عوض نشده بود، یقین هم داشتند ولی عملاً این کار را نکردند و نسبت به آن اعتقاد حقّی که داشتند پایداری نکردند. می­خواستند وضع موجود دنیایی خودشان را حفظ کنند. یک عده به خاطر ترس و یک عده به خاطر به جایی رسیدن و پول و امثال اینها کنار کشیدند.

انکار بنی‌اسراییل در قرآن

سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا می‌شود کسی به حق اعتقاد داشته باشد و باز بر خلاف آن عمل کند؟ بله! بهترین شاهد، آیات قرانی است. در آیات قرآنی نسبت به بنی­اسراییل دارد که وقتی حضرت موسی آن معجزات را آورد بنی­اسراییل انکار کردند، امّا انکار آنها درونی نبود، زبانی بود. از درون یقین داشتند که اینها همه معجزه است و حق است، امّا از نظر بیرونی، برای حفظ امور دنیایی­شان انکار کردند. «وَ جَحَدُو ا‌بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»[2] آن معجزات و آیاتی را که حضرت موسی آورد انکار کردند و حال این که از نظر درونی یقین داشتند. با این که یقین دارد انکار می­کند، با این که یقین دارد دروغ می­گوید و الّا که نمی­گفتند دروغ، خودش می‌داند دارد دروغ می‌گوید.

ما چه قدر پای پیمانمان با رهبرمان هستیم؟

ما خودمان اینطوری هستیم. از آن موقعی که چشم باز کردیم، وقتی دهه عاشورا و بحث امام حسین و کوفه و اینها شده است، این کوفی‌ها را لعنت می­کنیم، ببینم تو خودت بودی این کار را می­کردی؟ امشب همه بروید با خودتان فکر کنید که اگر شماها بودید حاضر بودید که پایش بایستید تا آنجا که عمرو انصاری ایستاد.

می‌گویند: تا وقتی که او زنده بود در روز عاشورا یک تیر به امام حسین اصابت نکرد، یک شمشیر به سمت او نیامد. تا این که این‌قدر به او تیر خورد مجبور شد به زمین افتاد و دیگر نمی­توانست بلند شود، رویش را به امام حسین کرد و گفت آیا من به آن پیمانی که بسته بودم عمل کردم؟ آقا من به آن عهدی که بسته بودم عمل کردم؟ وفاداری کردم؟ امام حسین(ع) به او می‌گوید: نعم، بله «أنت أمامی فی الجنه»[3] تو جلوتر از من در بهشت می‌روی، وقتی رفتی آنجا سلام من را به جدّم برسان!

من از شما سؤال می­کنم؛ بین ما چند نفر این­طور هستند که پای آن چیزی که در درون می­داند حق است، بایستد، اصلاً متزلزل نشود و این امور دنیایی او را فریب ندهد؟ مسأله این بود. اصلاً باور کردنش سخت است.

توسّل:

شما قضیه حضرت مسلم را شوخی نگیرید. چه طور شد این همه جمعیت دور مسلم بودند، ولی وقتی شب می‌شود و  برای نماز مغرب به مسجد می­رود سی نفر با او بودند؟ آن هجده هزار نفر یا حداقل دوازده هزار نفر کجا هستند ؟ نماز مغرب که تمام می‌شود و وارد صحن مسجد می‌شود ده تا می‌شوند از در مسجد که بیرون می‌آید، می‌بیند یک نفر هم با او نیست. در تاریخ می‌نویسند اصلاً نه خانه‌ای و نه پناهگاهی داشت. عامّه می‌نویسند که مسلم در کوچه‌های کوفه سرگردان بود. آنها که این طور به او هجوم آوردند و بیعت کردند چه شد که کار به اینجا رسید؟ بالاخره حضرت مسلم بعد از سرگردانی به همان پیر زن طوعه میرسد، او راهش می‌دهد، می گوید تشنه‌ام برای من آب بیاور. اینها را در تاریخ ببینید عبرت بگیرید. بعد هم می‌آید بیرون و محاصره­اش می­کنند. محمد بن اشعث به او امان می‌‌‌دهد و آن خبیث رو می‌کند به مسلم می‌بیند مسلم دارد های های گریه می‌کند. می‌گوید برای چه داری گریه می‌کنی؟ برای کاری که تو قیام کردی نباید ضعف نشان بدهی که حالا تو گریه می‌کنی؟ گفت: «والله لا ابکی لنفسی» به خدا قسم من برای خودم گریه نمی‌کنم، «ولکن أبکی للحسین»[4] من دارم برای حسین گریه می‌کنم، من دارم برای زن و بچّه حسین گریه می‌کنم که دست اینها را گرفته است و دارد سمت شماها می‌آید من برای این گریه می‌کنم. لذا وقتی می‌آید دارالعماره، آنجا می‌گوید یکی بیاید من وصیت کنم. سه تا وصیت می‌کند، یک؛ زره من را بفروشید و قرض­هایم را بدهید. دو؛ نامه‌‌‌ای به حسین بنویس بگو نیاید چون من او را به کوفه راهی کردم، حسین جان دست زن و بچّه‌ات را گرفتی کجا می آیی؟ مقرم می‌‌نویسد وقتی داشتند حضرت مسلم را از پله‌های دارالعماره بالا می‌بردند، همینطور تسبیح و تکبیر و استغفار به زبان می‌گفت. بالای بام رسید اوّل ایستاد و دو رکعت نماز خواند، بعد بلند شد رویش را سمت مدینه کرد السلام علیک یا اباعبدالله بر مولایش حسین سلام داد. به نظر من در تاریخ اولین کسی است که از راه دور به حسین(ع) سلام داد. ابی‌عبدالله هم وفاداری کرد، در آخرین لحظات یاد مسلم کرد: «فنظر یمیناً وشمالا» یک نگاه به راست کرد و یک نگاه به چپ کرد «فلم یر من اصحابه احدا» حسین هیچ یک از اصحابش را ندید «فنادی یا مسلم بن عقیل و یا هانی بن عروه»

[1]. من می‌خواهم از تاریخ برایتان شاهد بیاورم و بعد نتیجه گیری کنم و جواب مجموعه‌ای از شبهات را بدهم. من برای یک چیز هدف­گیری نکرده­ام، یک مجموعه را هدف‌گیری کرده‌ام.

سفرنامه کربلا؛ دستان ارادت بر ضریح عشق


با عبور از گیت عراقی ها به سمت ترمینال اتوبوس های عراقی حرکت می کنیم . گرما سوز زندگی خود را نشان می دهد و هر کسی به دنبال سایه ساری است.
ویژه نامه حسینیه مشرق - این روزها در ماه محرم و ایام عزاداری حسین ابن علی (ع) قافله سالار عشق به سر می بریم و چه خوش می بود  که در این ایام در جوار بارگاه حضرت امام حسین (ع)عرض ادب می کردیم  اما حال که این  توفیق نصیب مان نشده است مرغ جان مان  را با خوانش ومرور سفر نامه ای  به پرواز درمی اور یم. باشد که حال وهوای ان استان مقدس برایمان تداعی شود.  

 بوی خوش اسپند فضای میدان را انباشته کرده و رهگذران همه چشمان جست و جوگرشان به اتوبوس راهنما خیره است. مداح کاروان که از گرد راه می رسد. قضیه جدی تر می شود. کارت های شناسایی توزیع می شود و راهیان سفر ، از رکاب اتوبوس بالا می روند. مدیر از همه درخواست می کند که از ابتدا تا انتهای این سفر سرشماره صندلی هایشان بنشینند و جابه جا نشوند.

بدرقه کنندگان و همراهان زیادی دور اتوبوس حلقه زده اند و به هر زائری که می رسند التماس دعا می گویند. چشم هایی که در حسرت دیدار و وصال معشوق به سر می برند کم کم بارانی می شوند. 

خادم هیئت مسجد امام صادق (ع) خیابان نبرد برای اینکه دل مداح کاروان را به دست آورده باشد کاسه آش نذری ندبه صبح جمعه را از مسجد تا پای اتوبوس آورده است . حالا وقتی است که باید حرکت کرد. همه سرجایشان قرار می گیرند و اتوبوس از میدان دل می کند. صدای صلوات مسافران و اذکار خانم هایی که تسبیح های بلندشان مدام دور دستشان می گردد در حالی که لب هایشان هم تکان می خورد، در فضای اتوبوس با همهمه زائران درهم می پیچد.

عقده این سفر نه  به امروز جمعه بلکه به آرزوی دیرینه روزها، ماه ها و حتی سالهای قبل برمی گردد که در دلشان مانده و حقنه کرده بود تا بالاخره یک روزی چون امروز مراد دل حاصل و راه بر این کاروان گشوده شود و طلبیده شوند.

مسیر کوی دلدادگی و مقصد دیار حبیب است؛ با دلی آکنده از شور و شیدایی و سرمست از صهبای عشق، اما این دل ها تنها نیستند چه بسیار دل هایی که درحسرت و ارزوی این سفر آسمانی شب ها را روز می کنند و منتظرند تا طلبیده شوند. اما به ظن من این سفر هم خواستنی است هم دادنی. باید خواست و دل کند از تعلقات فراوان روزمره و از حضرتش مدد جست و اصرار کرد بر نیت و الحاح و ابرام کرد و دادنی است چرا که صاحب آن بقعه و بارگاه عظیم هم باید روی  خوش نشان بدهد و اذن دخول بدهد و البته اهل فضل و سخن این نکته ظریف را هم گفته اند: گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست ! از تهران با همه خاطرات و خطراتش دل می کنیم و به مسیر اصلی وارد می شویم به سمت غرب.
 
مرصاد؛ هزیمتگاه منافقین

از همدان تا مرز مهران که حدود 500 کیلومتری می شود نقاش طبیعت، تابلوی نفیسی خلق کرده است به طوری که سرسبزی، خرمی و نشاط را در جای جای این سرزمین و کوه ها ودشت های آن می توان دید. گله های انبوه گوسفند که بر دل صحرا و کوهسار آرمیده اند، خزانه های درخت تبریزی، خیمه های سیاه عشایر همه در طول مسیر خودنمایی می کنند.

از کنار شهرهای اسدآباد ، بیستون و حاجی آباد می گذریم. اتوبوس در ایستگاه پلیس توقف کوتاهی دارد. در همین زمان اندک انواع و اقسام فروشندگان دوره گرد ، کودکان و دختران دستفروش به داخل اتوبوس هجوم می آورند. هر کسی بازار مکاره خود را تبلیغ می کندو راننده درمانده و مستأصل در پاسخ به یکی از مسافران می گوید : چندی پیش یکی از همین گداهای بین راهی گفت اگر در ماشینت را باز نکنی ، می زنم شیشه اش را خرد می کنم.

آقا اینها روزی 60-50 هزار تومان درآمد دارند، ما با این سختی کارمان نصف اینها هم درآمد نداریم ! ظواهر کرمانشاه و شهرهای آن به نظر از همدان زیباتر می آید. قلم سبز الهی بر این سرزمین نقش بی بدیلی انداخته است.

اتوبوس نفس زنان سینه کش ها را پشت سر می نهد. از تنگه مرصاد و یادمان شهدای عملیات مرصاد می گذریم ، مرصاد و روزهای خفت و خواری کینه توزان منافق است که مذبوحانه از این تنگه گریختند . آنهایی که هوای فتح سه روزه تهران را در سر می پروراندند. هر چه جلوتر می رویم، حال و هوای جنگ و روزهای خون و حماسه هشت سال دفاع مقدس بیشتر زنده می شود.

«سلیمانی» مداح کاروان که تا اینجا بارها ما را به فیض اکمل رسانده برمی خیزد و از شهدای گردان مسلم یاد می کند، از گردانی که فرمانده شان بهمن کارگر بود و تنها تعداد اندکی زنده ماندند و بقیه در مقاومت های اولیه ، توسط منافقان به شهادت رسیدند، نثار روحشان فاتحه ای می خوانیم. جاده اسلام آباد- قصرشیرین خیلی اوراقی است از روکش آسفالت هم دریغ کرده اند. البته جاده جدیدی به موازات در حال ساخت است و پیشرفت خوبی هم داشته است. سلیمانی از درخت «کوزران» هم سخن به میان  می آورد که رزمندگان را دچار التهاب پوستی می کرد و خارش بدن تا صبح امان انسان را می برید.


تابلوی مرقد مطهر امامزاده حسن شهر «جمیل» در سمت چپ یا راست خودنمایی می کند . و غروب خورشید و سرخی شفق ، غم غربت عجیبی را به دل انسان می ریزد و اینجا مداحی جان می دهد و سلیمانی هم با وقت شناسی تنها با دقایقی مدیحه سرایی در فراق دیدار یار در غروب جمعه ای که تا بین الحرمین تنها چند ساعتی فاصله داریم ، اشک ها را برگونه ها جاری می سازد و چشم ها را نمناک می کند. قربون بین الحرمین – قربون اشک  های  حسین ، تابلوی پلیس راه قلاجه را زیر نور می یابم. سلیمانی به مقر زمان جنگ قرارگاه لشکر سیدالشهدا که در این منطقه واقع شده بود اشاره می کند. غروب جمعه به ایلام رسیده ایم و شهر محروم و در عین حال مقاومی که صدها بار توسط بعثی ها بمباران شد. اتوبوس میدان فاتحان میمک را دور می زند و از برابر تابلوی سپاه ناحیه ایلام می گذریم.

شب ساعت 9 به مهران می رسیم و مسافران مقابل آسایشگاه پیاده می شوند. خیلی دوست داشتم مهران را در روز از نزدیک ببینم ولی تنها قسمت شد از این شهر شبانه عبور کنیم . مهران را بعثی ها دو بار تصرف کردند. ارتفاعات بازی دراز در غرب این شهر واقع شده است. استراحتگاه در حاشیه مرز واقع شده و ما تا مرز و پایانه مرزی تنها نیم ساعت فاصله داریم. قسمت 20 سریال مختارنامه و ماجرای به هلاکت رسیدن «حرمله» قاتل حضرت علی اصغر امام حسین (ع) را اینجا می بینیم.

صبح ساعت 7 حرکت می کنیم . به پایانه مرزی که می رسیم بارهای اتوبوس تخلیه و تحویل باربرهای عراقی می شود. آنها به آن سوی مرز می روند البته قبلش چند چمدان به عنوان نمونه تفتیش می شود. باربرها زیر سابه بان ها و در کنار چرخ های باربری منتظر ما می مانند تا برسیم . پس از عبور از گیت های عراق و ممهور کردن گذرنامه ها به مهر ورود خیلی طول می کشد. شاید بیش از دوساعت و نیم در اینجا منتظر می مانیم.کندی کار نیز به دلیل یللی تللی نیروهای عراقی ، مبتدی بودنشان و اندک سواد رایانه ای شان است. مدیر کاروان می گوید: عراقی هایی که قصد ورود یا خروج از عراق را دارند بدون نوبت عبور می کنند و این تبعیض به عینه مشهود است. در ایران که اینگونه نیست. پس ازعبور از  گیت عراقی ها به سمت ترمینال اتوبوس های عراقی حرکت می کنیم . گرما سوز زندگی خود را نشان می دهد و هر کسی به دنبال سایه ساری است. اینجا برای هر کاروان یک اتوبوس و یک همراه عراقی مشخص شده، سوار اتوبوس سفیدرنگی می شویم و همراه با 5 اتوبوس دیگر و اسکورت نیروهای عراقی به سمت نجف اشرف حرکت می کنیم. از پایانه که خارج می شویم در سمت راست جاده پارکینگ بزرگی مملو از پرایدهای وطنی که منتظر حل مسائل گمرکی هستند . خودنمایی می کند. مسافران اتوبوس با دست ماشین های پراید را نشان می دهند.

پس از آن تا چشم کار می کند بیابان است ولم یزرع، برخلاف شهرهایی که ما از همدان تا مرز مهران مشاهده کردیم . دربیابان های شهر بدره گله بزرگی از شتران همراه با شتر بچه ها کنار جاده در حال حرکتند. جاده ای که به سمت نجف می رود به قدری دست انداز و چاله و چوله دارد که برخی جاده ها اتوبوس مجبور می شود ترمز کند. در این مسیر کامیون ها و کفی هایی که در حال حمل شن، ماسه و سیمان هستند فراوان دیده می شود همچنین خانه های کاه گلی و بعضاً سیمانی که غالباً دیش ماهواره روی آنها خودنمایی می کند جلب توجه می کند. گاهی بر بام یک اتاقک گلی، یک دیش دیده می شود. جیب خالی، پز عالی!

موکب ائمه ، میزبان زائران حسینی

احمدموسوی که محافظ و همراه کاروان است کنار دست سلیمانی خوابش برده است . در مسیر پرچم های زیادی با عنوان موکب که به نام ائمه اطهار و فرزندان و یاران اباعبدا... الحسین (ع) نامگذاری شده دیده می شود. سلیمانی که هر از گاهی بعد از ورود به عراق اطلاع رسانی می کند در این باره می گوید : اربعین حسینی مصداق و سمبل واقعی ارادت شیعیان عراقی، ایرانی، هندی و افغانی و... به امام حسین (ع) است.

این موکب ها در ایام اربعین و عاشورا وظیفه شان خدمت رسانی به زائران و عزادارانی است که پیاده به سمت کربلا در حال حرکتند . چون در این ایام از چندین کیلومتری حرم امام حسین (ع) راه ها بسته می شود و زائران اغلب پای برهنه و پیاده از شهرهای مختلف عراق به سمت کربلا با حزن و اندوهی خاص روانه می شوند و عزاداری می کنند شاید بیش از صدها موکب در این مسیر صاحب جایگاهند و این موکب ها به زائران آب ، غذا، شربت و چای می دهند حتی می گویند : آبی را که زائران با آن پاهای خود را می شویند دور نمی ریزند و برای درمان امراض به کار می برند. این یک باور است.
 
عرض ارادت به ساحت ولایت
نجف، مظهر عشق و ارادت به امامت و ولایت، سمبل صفا، صمیمت و معنویت ومظلومیت است. شهری که گوهر ناب ولایت، عدالت و مولود کعبه را در دامن خود نهفته دارد. شهری که رازها و اسرار شب های علی را به خود دیده است.

سال ها از روزهای غربت، مظلومیت و فریاد عدالت خواهی مولا در کوفه می گذرد، اما هنوز که هنوز است وقتی واردکوفه می شوی و ازمیان نخلستان ها می گذری، فر یاد علی (ع) از فراسوی زمان شنیده می شود.


وقتی به آستانه شهر نجف می رسیم یکی از زائران به مطلبی اشاره می کند که همه را به فکر فرو می برد. او که  گرد و غبار پیری برسرو رویش نشسته و سرد و گرم ایام را چشیده است، به سختی هایی که زائران و مسافران سال های قبل در طریق شوق و زیارت تحمل می کردند و اینکه چه خون ها که ریخته نشد ودستها وسرهایی که قطع نشد تا به وصال کوی دوست برسند، اشاره می کند و می گوید: امروز این زیارت و صفایی که نصیب ما می شود حاصل خون شهیدان بی شمار جنگ و فرزندان سلمان فارسی است که برای بازگشایی راه زیارت این تربت های مطهر، سال ها جنگیدند تا این طریق امروز به روی ما باز شود. امروز علی (ع) در انتهای تاریخ، منتظر ماست، منتظرشیعیان و رهروانش است و چشم دوخته است تا ببیند از فرصت تاریخی ای  که در اختیار ماست چگونه بهره می بریم ، امروز تاریخ در حال تکرار است و...  

ابتدای خیابانی که باید وارد نجف شویم ایستگاه، ایست و بازرسی عراقی هاست. مأمور عراقی، اتوبوس رامتوقف می کند.

گویا به قضیه مشکوکی برخورد کرده است ، مدیر کاروان (محسن آقاجون زاده) از مسافران می خواهد که پیاده شوند. گرمای بیرون گزنده است. سلیمانی به سمت چپ جاده که قبرستان وادی السلام است اشاره می کند. قبرهای گلی و دیواره گلی بزرگترین آرامستان جهان تشییع که در خود مزار علمای بزرگ جهان اسلام و شیعه را جای داده چندان از ما دور نیست. مدیر کاروان مسافران را کنار خیابان به صف می کند و می گوید- با خنده-اگر کسی در پایش پلاتین دارد اعتراف کند. مأمور یکبار با دستگاه از کنار مسافران رد می شود تا قطعه مشکوک را بیابد ،اما نمی یابد! وبالاخره رضایت می دهد برویم ، از  سربالایی یکی از کوچه ها به راحتی گنبد و گلدسته های حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) قابل مشاهده است. همه دست ها، بر سینه می رود. اتوبوس مقابل «فندق الجواد» متوقف می شود. ساعت حدود14 بعد از ظهر به وقت محلی است. جوانان کاروان در چشم به هم زدنی، چمدان ها را تخلیه می کنند. مسافران مسن در «لابی» روی راحتی ها، لم می دهند.دفتر هتل شلوغ است. در سمت چپ ورودی هتل، یک پارچه فر وشی است. یکی از زائران که به حاج عباس معروف است بلافاصله دوخلعتی خریداری می کند.

می گویم چند خریدی؟
می گوید: 10هزار تومان
ـ گران نیست!  
نه؛ اینها کامل است همه تکه ها را دارد.

حاج عباس؛ جزو مسافران دائمی کاروان «محمودی» است. خوش مشرب و خوش پوش.
دقایقی بعد اتاق ها مشخص می شود و زائران در اتاق هایشان آرام می گیرند. قرار حرکت به سمت حرم امیرالمؤمنین (ع) ساعت17 گذاشته می شود .  صبرها اندک و دلها بی قرار است.

ایوان نجف؛ عجب صفایی دارد

ایوان نجف عجب صفایی دارد . «نظرزاده» که احتمالاً از مرز 70 سالگی گذشته در لابی هتل شعر معروف ایوان نجف عجب صفایی دارد، حیدر بنگر چه بارگاهی دارد را با خود زمزمه می کند. همه مسافران آمده اند و خیلی زود به سمت حرم حرکت می کنیم.

ابتدای کوچه از ایستگاه ایست و بازرسی عبور می کنیم. سخت گیری نسبت به خانم ها بیشتر است. اتاقک مخصوصی که دو طرفش پرده دارد برای بازرسی خانم ها تعبیه شده است. «شارع امام صادق(ع)» مستقیم به حرم منتهی می شود.

حرکت هماهنگ کاروان ها که هرکدام پرچم مخصوصی دارند یکی از ویژگی های کاروان های ایرانی است. انتهای کوچه که در اختیار هندی هاست،جمع زیادی از شیعیان کشمیری جمع شده و درحال حرکت به سمت حرم اند. یکدست همه لباس سفید پوشیده اند.

سراسر شارع امام صادق «ع» نور باران است ازکثرت لامپ هایی که روشن است. سیم کشی تودر تو و در هم شهرهای عراق شگفت  انگیز و بهت آور است. از بالای در هر مغازه ای ده ها رشته سیم برق، تلفن و درهم و برهم آویزان است. عبور از این خیابان و ورود به حرم برایم یک تصویر رویایی بودکه هیچ گاه خیال گذر از آن از ذهنم هم نمی گذشت و هنوز هم می پندارم این سفر یک رؤیا بیش نبوده! من کجا، نجف کجا، حرم بزرگمرد عدالت و فتوت کجا. من کجا و بارگاه حیدر کرار کجا! 

ما از ضلع شمالی «باب الرضا» وارد حرم می شویم. آیا می توان ترسیم کرد کسی که پس از سال ها انتظار، حرم معشوق خود را در میان می گیرد چه حالی دارد؟ آیا می توان شور و شین زائران دلباخته حرم کبریایی اسوه جوانمردان و سرخیل عارفان را ترسیم کرد! جمعیت فوج فوج وارد صحن می شوند، کنار ورودی باب الرضا در حسینیه ای که متعلق به آیت ا... صدر است مراسم سخنرانی برقرار است. کنار در ورودی همه می ایستیم و اذن ورود را می خوانیم و دسته جمعی به سمت ورودی حرم حرکت می کنیم.

آستان بوسی اولین گام عرض ارادت و محبت است. وارد حرم که می شویم آرام آرام چشم ها نمناک می شود. در حرمی که جایگاه فرشتگان و حریم امن مقربان الهی و سجدگاه فرشتگان و ملکوتیان است، زائران درگه اش با چه صفا و صمیمیتی و رقت قلبی وارد حرم می شوند.حرمی که آنقدر آرام و روحبخش و دلنواز است که از زیارت آن هرگز سیر نمی شوی.
 
برگرد مزار علامه، در کنار تربت میثم!

اولین زیارت حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) آنچنان حلاوتی را بر کام زائران نشاند که این زیارت را تا آخرین روز ، ماندگاری سه روزه در نجف برای بارها در شبانه روز تکرار کردیم. هر زائری پس از زیارت مزار امیرالمؤمنین (ع) توفیق زیارت مزار حضرت «هود» و حضرت «صالح» ا زپیامبران الهی نیز نصیب اش می شود. پس از اینکه زیارت حرم امیرالمؤمنین (ع) به پایان می رسد، اعضای کاروان هر کدام به سمت و سویی می روند و در گوشه ای از حرم عزلت می گزینند و با خود خلوت می کنند.
 
در کنار مزار مرزبان حماسه جاوید

یکی از آرزوهای دیرینم، زیارت مرقد علامه شهیر، روح کبیر، حضرت علامه شیخ عبدالحسین امینی نجفی تبریزی مشهور به علامه امینی مؤلف کتاب شریف و عظیم « الغدیر»  بود که تنها با انتشار 11 جلد آن دنیای اسلام تکانی خورد و بسیاری از اهل سنت به تشیع گرویدند. این اثر به سرعت در کتابخانه های شیوخ سلطنتی خلیج فارس راه یافت و استادان الازهر درباره آن تزهای تحقیقی و پروژه های دانشگاهی تعریف کردند.


ارادت قلبی و محبت دلی حقیر به آن بزرگوار از روزهایی که طی سال های 78 تا 79 به محضر فرزند ایشان دکتر محمدهادی امینی استاد الازهر مصر راه یافتم، آغاز شد. مصاحبه های متعدد با ایشان و چاپ آن در روزنامه، مخاطبان بی شماری یافت و خاطرات فراوان ناگفته ای از علامه را پیش روی ارادتمندان و محبان اهل بیت و رهروانش قرار داد. اسطوره ای به نام علامه امینی و زیارت مزار آن عالم مجاهد و نستوه و حضور در کتابخانه اش که بارها راجع به آن مطلب خوانده و شنیده بودم، مرا واداشت که پس از زیارت حرم امام علی (ع) راهی مزار علامه امینی شوم. بقعه، مزار و کتابخانه علامه امینی در کنار هم است. نشانی را از یکی از طلاب جویا می شوم. ابتدای کوچه عکسی از «نوری المالکی» نصب شده و این عکس نشانه من می شود برای دفعات بعد.

وارد کوچه که می شوم، حال و هوای کوچه پس کوچه های قم برایم تداعی می شود. منزل امام خمینی در زمان تبعید که در حال بازسازی است در این کوچه واقع است. طلاب بسیاری در حال رفت و آمد هستند. انتهای کوچه نیز بازار کتب عربی و حوزوی است. مزار علامه و کتابخانه در اواسط این کوچه که نامش را به خاطر ندارم، قرار دارد. وقتی به کتابخانه می رسم تابلو نئون رنگ و رورفته ای توجهم را جلب می کند. زنگ می زنم. درباز نمی شود. دوباره زنگ می زنم و پس از چند بار تکرار این عمل در باز می شود. مرد عربی که کارمند کتابخانه است در میانه در ظاهر  
می شود و من را به عربی به ساعت کار نصب شده رجوع می دهد.

دست و پا شکسته جویای دکتر امینی می شوم، او حالیم می کند که دکتر بعد از ظهر ساعت 15 در کتابخانه حاضرمی شود . ناامید به اتاق کنار کتابخانه که مزار علامه است می روم مزار علامه شامل یک اتاق، یک ایوان و حیاط کوچکی است که دسترس نیست. آرامگاه علامه انتهای اتاق واقع شده و حدود نیم متر از زمین بلندتر است.

متن زیر بر روی سنگ مزار حک شده است:
فضل ا... المجاهدین باموالهم وانفسهم علی القاعدین درجه: مرقد سماحه العلامه الحجه الکبیر صاحب کتاب الغدیر، المرحوم الشیخ عبدالحسین الشیخ احمد الامینی النجفی المتوفی به تاریخ 10 ربیع الثانی  1390 ه.ق المصادف با 14/6/1970 م.


دور تا دور مزار روی دیوار تابلوهایی که اشعار، مدایح، قصاید و مقالاتی در وصف علامه نگارش شده نصب شده است. محمد عبدالغنی حسن المصری، محمد تقی واحدی،شیخ میرزا محمد الخلیلی النجفی، محمدحسین شهریار، عبدالحسن شرف الدین موسوی، شیخ محمد سعید دحدوح، دکتر محمد غلاب استادفلسفه الازهر مصر، عبد الفتاح عبدالمقصود و بولس سلامه از جمله شاعران و نویسندگان شهیر عرب و ایرانی هستند که آثارشان در مدح و منقبت علامه روی دیوار نصب شده است. 

کنار مزار روی زمین می نشینم. زیارت مزار علامه، کسی که تصویر قامت استوار و سینه ستبرش صبر و سکوتش و استواری و استقامتش در تحمل سختی ها و شدائد زبانزد عالمان و اندیشمندان دینی است، برایم غنیمتی بی شمار است.

راز ونیاز با صاحب کتاب الغدیر، با علامه ای که برای تجربه اقامه نماز 1000 رکعتی امیرالمؤمنین (ع) یک شبانگاه در حرم حضرت ماند تا آن را بیازماید، کسی که وقتی به زیارت مزار مولا می رفت صدای گریه و نوای رازش از بیرون حرم شنیده می شد و مردم می فهمیدند علامه امینی برای زیارت آمده و کسی که به دورترین نقطه هند و گرم ترین منطقه آن شبه قاره گرم و خشک سفر کرد تا با استنساخ نسخ نایاب خطی بر گنجینه معارف اهل بیت و تشیع بیفزاید و با مطالعه وتحقیق و تتبع در 100 هزار جلد کتاب، اثری بیافریندکه مظلومیت امیرالمؤمنین (ع) را آشکار کند، لحظات شیرین و تکرارناپذیر برایم رقم می زند. هوای این اتاق کوچک معطر به عطر یک فدایی ولایت، یک شیعه پاکباخته، عالمی فرهیخته و عاشقی دلباخته و دلسوخته است که باید با تمام وجود آن را به مشام جان نفس کشید. می مانم لحظاتی را و در خلوت با مزار آن عالم یگانه سکوت می کنم. لحظات انس و خلوت کوتاه اما دلنشین و گوار است.

زیارت مزار میثم تمار

عصر یکشنبه راهی زیارت مسجد تاریخی کوفه می شویم، بارها درباره این مسجد مطالب متنوعی شنیده ایم. داخل اتوبوس سلیمانی دقایقی را به روایت تاریخ این مسجد اختصاص می دهد. یکی از مسافران، بانی خرید «رانی» برای زائران مسجد کوفه می شود. البته بر سربانی شدن هر یک از اماکن زیارتی و خرید رانی و نوشیدنی دعواست. خواندن فاتحه برای شادی روح اموات بانی، ثواب عظیمی است که نثار درگذشتگان می شود.

قبل از رسیدن به مسجد کوفه به زیارت مرقد میثم تمار که در مکتب امیرالمؤمنین (ع) آموزش های دینی را فراگرفت، می رویم. غلامی از بنی اسد که امروز از شخصیت های برجسته و شیعیان خاص امیرالمؤمنین (ع) است. میثم در راه محبت به حضرت امیرالمؤمنین (ع) آنقدر آزار دید ونهایتاً بر سر عقاید و آرای اش بر سر دار رفت و هفت روز بردار آویخته بود. مزار او در حال بازسازی است. دور قبر مطهر را حصار کشیده اند. از لای ایرانیت های آهنی، مزار میثم که وسط میدان قرار گرفته و دور آن را خالی کرده اند قابل رویت است. حرم میثم را دور می زنم از در پایین چند عکس تهیه می کنم.
 
از مسجد کوفه تا مسجد سهله


پس از زیارت مرقد مطهر میثم تمار که در کنار خیابان اصلی واقع شده به سمت مسجدکوفه حرکت می کنیم. این مسجد دارای مقامات بسیار است. مقام حضرت جبرئیل، حضرت ابراهیم، حضرت مسلم، حضرت خضر، حضرت نوح و مقام حضرت آدم و حضرت زین العابدین (ع). همه این مقامات دارای اعمال خاص و نمازهای مستحبی است که ادای آنها ساعاتی وقت می طلبد. ستون عظیم این مسجد، مقام دکه القضاء جایگاه قضاوت امیرالمؤمنین (ع) و حل و فصل مشکلات مردم، مقام بیت الطشت، محل آشکار شدن یکی از معجزات امیرالمؤمنین (ع)، مقام دکه المعراج، مقام حضرت آدم که امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن و امام سجاد (ع) در این جا نماز خوانده اند از جمله ویژگی ها و مشخصه های این مسجد است که هر کدام شرح مفصل تاریخی، عبادات کثیر و فضایل بی شماری دارد. مسجد کوفه هم اکنون در حال بازسازی است. گروهی از شیعیان هند در سمت چپ محراب حضرت امیرالمؤمنین (ع) در حال سینه زدن هستندکه صدای ضرب سینه ها و مراثی شان فضای مسجد را تسخیر کرده است.

مزار مسلم بن عقیل و امیرمختار ثقفی منتقم خون حسین بن علی (ع) که این روزها زائر بی شمار دارد و مزار هانی بن عروه از بزرگان کوفه که پس از پناه دادن به مسلم بن عقیل (ع) توسط عبیدا... بن زیاد دستگیر و به شهادت رسید، در کنار این مسجد واقع است. درکنار محراب امیرالمؤمنین (ع) دو رکعت نماز به جا می آوریم و داخل صفی می شویم که به زیارت محراب امیرالمؤمنین (ع) و شهادت گاه آن حضرت (ع) منتهی می شود. محراب ضریح  کوچکی دارد که زائران پس از زیارت و بوسیدن آن از صف خارج می شوند. پس از زیارت مسجد کوفه، از مسجد خارج می شویم. یکی از زائران به رسم معمول زیارت اماکن متبرکه ما را به نوشیدن رانی دعوت می کند تا از این مسیر ثوابی به روح امواتش برسد. بر سر فروش رانی بین عراقی ها دعواست، هر کدام تلاش می کنند تا ما را مشتری خود کنند.

مسجد سهله
یکی دیگر از مساجدی که صبح روز دوشنبه، سومین روز اقامت به زیارت آن شتافتیم، مسجد سهله است. روایات بر این نکته تصریح دارند که تمامی پیامبران در این مسجد حضور یافته اند. شیعیان به عشق مسجد سهله به زیارت جمکران می روند.

شب های چهارشنبه مسجد کوفه مصلای امام زمان (عج) می شود و مسجد سهله خانه شان.
دو مسجد صعصعه از یاران مولا علی (ع) و مسجد زید نیز در کنار مسجد سهله واقع شده است.
مقام امام صادق (ع)، حضرت ابراهیم، حضرت ادریس، حضرت امام زمان (عج) و... از جمله مقامات این مسجد است.

بنای مسجد را سید بحر العلوم بنا گذاشته است و هم اکنون به نحو زیبا و شکیلی در حال بازسازی است. در تابلو اعلانات طرح نام مرجعی دینی سید محمد سعید محمدحکیم به عنوان مدیر پروژه حک شده است.

در روایت داریم کسانی که به این مسجد بیایند و چشم شان گریان باشد همه هم و غم هایشان از بین خواهد رفت و باز هم روایت شده که تمامی انبیایی که به رسالت مبعوث شده اند به این مسجد آمده و نماز خوانده اند.

یکی از محسنات سفر ما و از جمله برکات رئیس کاروان وجود مداح و ذاکر امام حسین (ع) ، مجتبی سلیمانی است که با نفس های گرم و سخنان بلیغ و رسایش در روحیه زائران بسیار تأثیرگذار است.

بخشی از فضای معنوی و روحانی این سفر را مدیون اوییم. پیشگامی او در اقدامی خیر موجب می شود تا زائران مبلغ 205 هزار تومان اعانه جمع آوری و جهت کمک به بازسازی مسجد سهله به ستاد بازسازی هدیه نمایند.

بار دیگر حرم مولا علی (ع) 
صبح امروز برای چندمین بار به زیارت صبحگاهی حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) رفتیم. امروز مصادف است با سالروز رحلت حضرت ام البنین (ع) مادر قمر بنی هاشم (ع). حرم غوغایی است. کاروان های ایرانی،پس از اقامه نماز صبح در مقابل ایوان طلا تجمع می نمایند. «صادقی» مداح اصفهانی بدون اینکه دستگاه صوتی در اختیارش باشد عنان مجلس را در اختیار می گیرد و با صدای رسا و حزن انگیزش توجه همه زائران را به سمت خود جلب می کند. در این اثناء نوجوان معلولی را که همراه کاروان به نجف اشرف آمده جهت التماس دعا به مداح می سپارند. نوجوان در کنار پدرش ایستاده و پدر بر سر و رویش می زند. مداحی او موجب می شود حظ وافری از این زیارت صبحگاهی ببریم و  برگرد ضریح مطهر دقایقی سینه بزنیم...

مزار کمیل ، صفابخش عاشقان


یکی از مرقدهای مطهری که در مسیر زیارت مسجد سهله به دیدار و زیارت آن شتافتیم، مزار کمیل بن زیاد نخعی است. این بقعه مطهر در مسیر مسجد سهله واقع شده است. کمیل از یاران با وفای حضرت امیرالمؤمنین (ع) است که دعای معروف ومشهورش شب های جمعه صفا بخش خلوت انس یاران و اهل دل است. این دعای عرفانی که سراسر توبه و استغاثه و انابه است حاصل تعلیمات گرانبار مولا به کمیل است. مزار کمیل دارای گنبد و ضریح است. داخل حرم آینه کاری و سطح دیوار داخلی حرم از جنس سنگ مرمر است.

کبوتر خانه حرم


بار دیگر به زیارت حرم مولود کعبه رفتیم ... در کنار حرم فضایی خالی وجود دارد که کبوترهای حرم آنجا مأوا دارند ، کبوترهای مجاور حرم امام علی (ع) جایگاه چندان مناسبی ندارند و در اطراف حرم هر جاکه آذوقه ای یافته شود، پرسه می زنند . مجاور در باب الرضا که با فنس از ورودی حرم جدا شده فضایی خالی وجود دارد که بخشی از کبوتران آنجا جمع می شوند. از پشت فنس ها پسر بچه هایی هستند که همانند کنه به آدم می چسبند تا بسته های 50 گرمی گندم را به قیمت 1000تومان بفروشند.

بعضاً پس از اینکه چندبار زائر را با عنوان «حاجی»، «حاجی» صدا کردند و جوابی نشنیدند دام می گسترند و گندم را به این سوی فنس پرتاب می کنند. رهگذران بی خبر از هر جا وقتی جمعیت انبوه کبوتران گرسنه را می بینند، بسته   ها را پاره می کنند و جلوی حیوانات می پاشند که این پاشیدن همان و یقه کردن آدم هم همان. من هم یک بار در این دام افتادم. پس از اینکه پلاستیک های گندم را جلوی کبوترها ریختم، ناگهان چند بچه عراقی دورم را حلقه کردند و طلب مایه! از من انکار و از آنها  اصرار!

دقایقی که گذشت، یک جوان عراقی هم به عنوان وکیل مدافع برای مطالبه پول گندم به آنها پیوست. ماجرا ادامه یافت تا اینکه بنا شد در قبال هزار تومان یک بسته گندم از آنها بگیرم و قبلی ها هم منتفی شد. خلاصه پول 10 بسته را با همان 1000تومان از من گرفتند. ناگفته نگذارم چون از گران بودن گندم در اطراف حرم خبردار بودم، قبل از حرکت از تهران یک بسته یک کیلویی گندم با خودم برده بودم و چه لذتی داشت وقتی گندم ها را می پاشیدی و ده ها کبوتر بدون واهمه و ترس از انسان به دور آدم حلقه می زنند و دانه های گندم را برمی چینند! گندم ها را هم به گونه ای باید پخش  کنی که امکان جمع کردن دوباره و فروش مجدد نباشد.

کربلا منتظر ماست بیا تا برویم!

صبح روز سه شنبه  ساعت 9 صبح با یک ساعت و نیم تأخیر به سمت کربلای معلی حرکت کردیم. روال هر برنامه زیارتی ما هم این بود که مداح و راهنمای کاروان مختصری درباره برنامه های سفر، آیین و آداب آن سفر و مستحبات آن می گفت.  اتوبوس نرسیده بود و مدیر کاروان از «شمسا» شرکت خدماتی سازمان حج و اوقاف شکایت می کرد و گله از اینکه اینجا هر کمی و کاستی باشد به نام مدیر کاروان تمام می شود.

امروز مصادف است با سالروز شهادت حضرت ام البنین (ع) مادر قمر بنی  هاشم حضرت عباس (ع). جلوی «فندق الجواد» از دیروز نذری بار گذاشته اند و هم اکنون در حال توزیع آن هستند.
توزیع نذری را بعد از اذان صبح شروع کرده بودند جای شما خالی خورش قیمه آن، آنقدر پخته بود که به فسنجان تبدیل شده بود، ولی عجب مزه ای داشت. به من که مختصری سرسفره صبحانه رسید. شبکه «الحورا» عراق نیز از صبح که دیدم میزگردهایی را درباره شخصیت مادر سقای کربلا در حال پخش دارد .

مزار دوطفلان مسلم (ع)


با یک ساعت و نیم تأخیر به سمت مزار دو طفلان مسلم حرکت می کنیم. مزار دوطفلان مسلم در شهر مصیب و در کنار فرات واقع شده است. نام فرات که بر زبان می آید یاد آن مرثیه معروف و مرسوم می افتم که هیئت های عزاداری در مراسم و مناسبت ها می خوانند:
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

اما امروز به برکت خون شهیدان مردم آرزومند ما، هیأتی ها و عاشقان و دوستدارن اباعبدا...(ع) نه تنها از آب فرات جرعه جرعه می نوشند بلکه توفیق زیارت و آستان بوسی آن مزار مطهر و منور نیز نصیب شان شده و دعای سال های سال مردم ایران، پدران ومادران شهدا به اجابت رسیده و این راه بر مشتاقان دیدار و عاشقان کوی حضرتش باز شده است. مزار فرزندان حضرت مسلم بن عقیل به نام های محمد و ابراهیم در 45 کیلومتری کربلا واقع است.

ساعت 11 و نیم به حرم دو طفلان رسیدیم. این حرم همچون اکثر اماکن متبرکه عراق در حال بازسازی است. ابراهیم و محمد هر دو از ضریح برخوردارند. زائران پس از ورود به حرم به اقامه نماز زیارت می پردازند و سپس به ایوان صحن برمی گردند.

بسیاری از هیئت ها در این حرم عزاداری می کنند و برای مظلومیت فرزندان مسلم بن عقیل (ع) اشک می ریزند. ستاد بازسازی عتبات قزوین مسئولیت بازسازی و تعمیرات حرم را بر عهده دارد. در بازارچه حرم دوطفلان انواع خرمای خشک و تازه، شیره خرما و لباس های رنگارنگ در حال فروش است. ساعت حدود12است به 4 کیلومتری کربلا رسیده ایم. از اینجا آغاز می شود و حال دیگر ما وارد شهر کربلا شده ایم. همه جای کربلا مقدس است. زائران همه با هم یک یا حسین می گویند واین شعر را زمزمه می کنند؛ بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...

و بقیه را نمی خوانند چون حقیقتاً به آرزوی خویش رسیده اند و آرزو بر دل نمانده اند. کمی که چشم را گرد کنی و فراخ ببینی گنبدها و گلدسته های حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) از دور قابل رویت است.

دل ها همه شکسته است... عصر همان روز توفیق عتبه بوسی امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) با صفا و صمیمیت و آیینی خاص نصیب مان شد.

خیمه گاه عشق و ارادت


در اولین لحظات بامداد روز دوم اقامت  مان در کربلا  به زیارت بارگاه حضرت امام حسین (ع) رفتیم. حدفاصل حرم های حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) را بین الحرمین می گویند. ما از در وسط وارد بین الحرمین شدیم. بین الحرمین محل تجمع خانواده های عراقی است به ویژه شب های جمعه که برای زیارت تا ساعاتی از شب را در این مکان اتراق می کنند. بساط چایی و آب یخ نیز رو به راه است.

چند میز در کنار هم در برابر بساط چایی چیده شده و روی میز مملو از استکان های کوچکی است که تنها دو جرعه چای در آن جای می گیرد. عراقی ها چایی را به قدری می جوشانند که رنگ آن به قهوه می زند، سپس شکر را داخل آن می ریزند و مخلوط می کنند و شما را از مصرف قند بی نیاز می کنند. وقتی وارد بین الحرمین می شوی به عظمت این دو حرم که در فاصله کمی از هم واقع شده و آنچه که تا کنون شنیده ای پی می بری.

اما درباره فضیلت زیارت امام حسین (ع) روایات و اخبار بسیاری وارد شده است. در برخی از روایات زیارت امام حسین (ع) معادل حج عمره و جهاد بلکه بالاتر و افضل است به درجات وباعث مغفرت و سبکی حساب و بلندی درجات وفضایل و حسنات بی شمار دیگر است . امام حسین (ع) اسطوره جاودانه ای از پاسداری از حرمت حق و حریم اسلام و ولایت است. او حج را نیمه تمام رها کرد تا به «جهاد» در راه خدا بپردازد و جان عزیزش را در راه خدا و فدای اسلام کرد تا دین جدش احیا شود. لذا شرافت این مکان مقدس از سایر مکان ها بیشتر است. چرا که اینجا محل رفت و آمد ملائکه الهی است.

در روایت دیگری وارد شده است که خداوند سبحان در عوض آن همه سختی و صعوبتی که امام حسین (ع) در راه دین خدا کشید و به شهادت رسید، چهار خصلت به او عطا کرده است؛ اول اینکه شفا را در تربتش نهاد، دوم اینکه اجابت دعا را زیر گنبدش قرارداد، سوم اینکه ائمه بعدی را از فرزندان آن حضرت مقرر فرمود و چهارم اینکه مدت زمانی که زائران برای زیارت آن حضرت می گذرانند را جزو عمرشان به حساب نیاورد.

لذا بی دلیل نیست که زائران بی شماری از اقصی نقاط دنیا و بالاخص از ایران فوج فوج به زیارت و عتبه بوسی این آستان مقدس و مطهر می شتابند و ضریح مطهر آن امام همام را در برمی گیرند. فوران اشک و گریه های جانسوز است که از این ناحیه مقدس به آسمان می رود. درهای حرم امام حسین (ع) همواره به روی زائران گشوده است و حرم همیشه شلوغ و مملو از زائران،ارادتمندان و محبان اهل بیت (ع) است. ایرانی ها هم به وفور به چشم می آیند.

شب های جمعه اما زیارت حال و هوای دیگری دارد که قابل توصیف نیست. سیل جمعیت از ساعاتی قبل به زیارت حرم مطهر می شتابند و جمعیت کثیری از سه ساعت قبل صف های نماز جماعت راتشکیل می دهند. ما به توصیه«مجتبی سلیمانی»، مداح کاروان دقیقاً سه ساعت قبل راهی حرم شدیم و آنچه که ایشان می گفت را به عینه دیدیم. رأس ساعت 5 بعداز ظهر صف های نماز جماعت تشکیل شد. زائران کیپ تا کیپ در کنار هم جای گرفته بودند.

جا برای سوزن انداختن نبود. با التماس و خواهش گوشه ای رایافتیم تا بتوانیم نماز را به جا آوریم. زیارت قتلگاه یکی دیگر از فیوضاتی است که نصیب هر زائری می شود. در همین مکانی که قبر مطهر قرار دارد قتلگاه واقع شده است.

امام حسین (ع) وقتی در روز عاشورا از شدت جراحات از اسب به زمین افتادند ناگهان متوجه شدندکه دشمن به خیمه گاه حمله کرده و وقتی اباعبدا... صدای ناله و ضجه زنان و بچه های بی پناه را شنید در حالی که به شمشیر تکیه داده بود بازانو به طرف خیمه گاه رسید. حضرت آنچنان مجروح بود که طاقت ایستادن نداشت لذا روی زمین قرار گرفت و نتوانست از گودی بیرون آید. د راین لحظه بودکه حضرت روی سینه خوداحساس سنگینی کرد. در حالی که  حضرت زینب (س) از بالای تل زینبیه نظاره گر صحنه گودی قتلگاه بود ، و در این لحظه  شمر لعین سر حضرت سیدالشهدا (ع) را از بدنش جدا کرد و... اجرای برنامه در حرم امام حسین (ع) صبح ها پس از اذان در اختیار ایرانی هاست. سخنرانی و مرثیه سرایی برای حضرت اباعبدا... الحسین (ع) و یاران با وفایش و سینه زنی از جمله برنامه های بامدادی حرم امام حسین (ع) است که CD مراسم ظهر همان روز بین زائران توزیع می شود. علاوه بر حضرت سیدالشهدا، سید ابراهیم مجاب فرزند حضرت موسی بن جعفر (ع)، حبیب بن مظاهر و قتلگاه شهدای کربلا دارای رواق و ضریح هستند.

خیمه گاه عشق و ارادت


زیارت خیمه گاه امام حسین (ع) و یاران با وفایش نیز حال و هوای دیگر دارد. خیمه گاه در جنوب غربی حرم مطهر قرار دارد. در مقاتل آمده است که وقتی امام حسین (ع) رو به حضرت عباس(ع) فرمودند؛ عباس جان خیمه ها را باید اینجا به پا کنیم. اولین خیمه بعد از خیمه امام حسین (ع) خیمه حضرت زینب (س) بود که برپا شد. اینجا بود که حضرت زینب (س) رو به امام حسین (ع) فرمودند: از وقتی که من وارد اینجا شده ام همه غم های عالم در دلم ریخته ست، می شود از اینجا برویم، اما دیری نگذشت که در عصر عاشورا دشمن دون و نابکار خیمه هایی را که عبادتگاه امام و یارانش و محل استراحت خاندان و اهل بیتش بود به آتش کشید و فرزندی از فرزندان امام دامنش آتش گرفت. 

اینجاست که مداح با ناله های جانسوزش، آتش به دل زائران می زند. هیئت های زیادی در خیمه گاه اباعبدا... جمع شده اند بر سر و روی خود می زنند، شاید جانسوزی خیمه گاه از حرم کمتر نباشد. یکی می خواند: ای کربلا ز خاک ایران آمده ایم با دیده گریان آمده ایم.

و دیگری: برگ سبز خزان می شد اگر زینب نبود و مداح دیگری زمزمه می کند: دیدم اینجا دامن طفلی آتش گرفت .  دیدم اینجا پای طفلی روی خاک تاول گرفت. دشمن در عصر عاشورا پس از آتش زدن خیمه ها، اموال اهل بیت را غارت کرد و زن و فرزندان امام حسین (ع) را به اسارت برد. آری وقتی خیمه ای قافله سالار نداشته باشد، علمداری چون حضرت عباس (ع) نداشته باشد و جوان رشیدی چون علی اکبر نداشته باشد، حتی سرباز کوچک و شیرخواری چون حضرت علی اصغر(ع) نداشته باشد دشمن جرأت پیدا می کند و اینچنین جنایت می کند. 

کرامات سیدالشهدا و علمدار کربلا از زبان کفشدار حرم

عصر روز شه شنبه به دیدار سیدهاشم کربلایی که سالیان سال است ساکن کربلاست رفتیم. او قبلاً مسئول کفشداران حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده. پدرش حاج قاسم کفشدار و اکنون نیز سید احمد هاشم فرزندش جزو نیروهای خدماتی حرم هستندو هیئتی دارند به اسم «شباب فاضلیه» که از ابتدای محرم تا سیزدهم داخل حرم حضرت ابوالفضل عزاداری می کنند.
بعد از روضه هم غذای نذری شامل خوراک قیمه، بادنجان، بامیه و بریانی بین زائران و عزاداران توزیع می شود.شب عاشورا نیز در خیابان امام علی (ع) در ضلع شمالی حرم بین 100تا 150 دیگ برنج و خورش بار می گذارند. 

سید هاشم مدتی به دلیل مخالفت با رژیم بعثی فراری بوده است. او دل با صفا و بی ریایی دارد. مغازه خرازی اش مشتریان بی شماری دارد . ما زمانی که برای گپ و گفتگو و مصاحبه به ما اختصاص داد از شانس ما مشتری هایش کمتر شد و توانستیم راحت صحبت کنیم. وقتی کرامات علمدار کربلا را نقل می کند مرواریدهای اشک از زیر گودی های عینک ته استکانی اش غلتان می شود.

نقل می کند یکی از علمای معروف کربلا هنگام زیارت ضریح را از روی عبایش می بوسید و می گفت: بوسیدن شبکه های ضریح اشکال بهداشتی دارد. در رویا حضرت امام حسین (ع) را در خواب دید در حالی که پس از سه بار سلام کردن جواب او را نداد. امام حسین (ع) در پاسخ به او فرمود: چرا از زیارت و بوسیدن ضریح من استنکاف می کنی. استنکاف نکن ملائکه مدام در حال شست و شوی این ضریح اند. این عالم پس از این خواب گریان به زیارت حر م مطهر رفت.

سیدهاشم از خادمی می گوید که با زائرانی که لباس شان در مواقع بارانی گلی می شد، دعوا می کرد. در خواب امام حسین (ع) به او می  گوید با زوار من تندی مکن، مهربان باش! باران می آید، شسته می شود یا از کارکنان شرکتی آلمانی می گوید که در کربلا فعالیت داشتند و بعد از زیارت حرمین مسلمان شدند.

بسیاری از بستگان سیدهاشم در جبهه های جنگ هشت ساله از پشت سر توسط بعثی ها ترور شده اند. بنابراین او به خاطر وجود همین ترورها 10 سال به انگلیس مهاجرت کرد. زمان بعثی ها معارضین عراقی نیروهای بی شماری را در جنگ با عوامل حکومتی از دست دادند. او البته درباره کشته ها هم می گوید: او البته درباره کشته ها هم می گوید: امروزه شهدای نیروهای مجاهد در مبارزه با بعثی ها در میان مردم از جایگاه خوبی برخوردارند و محترمند ولی سایر کشته ها محلی از اعراب ندارند.

صدام را دعا کن! 

  سید هاشم ادامه داد: در ایام محرم در دوران بعثی ها شب تاسوعای حسینی رفتم داخل حرم، نیروهای بعثی با مردم درگیر شده بودند یکی از شرطه ها با شوک برقی به دستم زد و گفت: صدام را دعا کن! ما داخل حرم حتی نمی توانستیم بگوییم یا حسین (ع) .

حتی گاهی اوقات شب تاسوعا و عاشورا در حرم را می بستند. یا اگر کسی می خواست نذری بدهد بعثی ها با لگد دیگ های نذری مردم را به زمین می ریختند و عزادارانی که پیاده می آمدند را دستگیر می کردند به هر حال عزاداری امام حسین (ع) به هر شکل ممنوع بود و سخت!

جمعه؛ میعادگاه ما سامرا و کاظمین

قرار بود 10 دقیقه بعد از اذان صبح به سمت کاظمین حرکت کنیم اما زیارت خداحافظی صبحگاه با حرم امام حسین (ع) برخی از هم کاروانی ها؛ ساعت حرکت را با یک و نیم ساعت تأخیر روبه رو کرد. شب آخر اقامت مان در کربلا حال «نظرزاده» پیرمرد کاروان به هم خورد، همه برای زیارت الوداع به حرم رفتند و من تنها با این پیرمرد پاک ضمیر در هتل ماندم. خودش اعتراف کردکه چهار سیخ کوبیده را یک تنه به دندان کشیده است. فشارش به 18 رسیده بود. تلاش من و دکتر هتل باعث شد پیرمرد نجات پیدا کند.

ساعت 7 صبح به سمت سامرا حرکت کردیم. سامرا در 120 کیلومتری بغداد در حاشیه دجله واقع شده است. برخی از خیابان های بغداد ترافیک دارد. در حاشیه جاده بغداد- سامرا یک بخش گسترده ای از بیابان به وسایل اسقاطی جنگ اختصاص داده شده و همه تجهیزات اسقاطی جنگی را در این منطقه گردآوری کرده اند.

سامرا مدفن امام هادی (ع) و امام حسن عسگری(ع) و مزار حضرت نرجس خاتون  مادرامام زمان(عج) و حضرت حکیمه خاتون عمه امام زمان (عج) است. مداح کاروان ما وقتی وارد حرم عسگریین (ع) شدیم توصیه کرد زیارت جامعه کبیره را که جامع ترین زیارات است بخوانیم.
در تاریخ نقل شده که حکیمه خاتون محضر چهار امام همام را درک کرد. امام حسن عسگری(ع) پرستاری امام زمان را به عهده حکیمه خاتون گذاشته بود و توقیعات دینی زمان غیبت توسط حکیمه خاتون نوشته شده است.

بمب گذاری عناصر وهابی حال و روز رقت باری را به حرم این دو امام همام داده هرچند در حال حاضر حرمین عسگریین (ع) به نحومطلوب  مسبوطی در حال ساخت است. سرداب امام زمان (عج) که محل غیبت آن حضرت است در حاشیه راه پله ای که به طبقه زیرین حرم مطهر عسگرییین (ع) ختم می شود قراردارد سرداب دارای یک پنجره کوچک است ائمه عسگریین (ع) به راستی مظلوم واقع شده اند.

زیر سرداب حرم، مسجد بزرگی احداث شده که نیمه کاره است. اقدام خیر مداح کاروان «مجتبی سلیمانی» موجب شد مبلغ 420 هزار تومان پول به عنوان کمک های کاروان «محمودی» جهت کمک به ساخت حرم مطهر جمع آوری و به دفتر ستاد عتبات تحویل شود.
بعد از زیارت حرمین عسگریین (ع) که خیلی کوتاه بود تنها به اندازه دو ساعت، از بازارچه حرم کارت شارژی را تهیه کردم که به جای 16 رقم شماره سریال، تنها شش رقم داشت، یعنی کلاهم را برداشته بودند .
عصر همان روز ساعت 17 وارد حرم امام موسی کاظم (ع) شدیم. آن امام همام حرم بسیار زیبایی دارد ستون های برافراشته، کاشیکاری های زیبا و صحن بزرگ این حرم دارای دوگنبد و چهار گلدسته است. مزار مطهر امام موسی کاظم (ع) باب الحوائج و اما محمد تقی (ع) (جوادالائمه) داخل یک ضریح قرار دارد. خدام حرم همه دارای لباس های متحدالشکل هستند و من در سایر اماکن متبرکه به این شکل ندیدم.

غروبگاهی که به زیارت این حرم نایل شدیم واقعاً صفا و صمیمیت و دل انگیزی خاصی داشت انتهای سفر هفت روزه مان بود و باید به ایران برمی گشتیم این سفر همانگونه که در قسمت ابتدا هم نوشتم یک رویا بود و هنوز هم می پندارم یک رویای کوتاهی بودکه بر ما واقع شد.
تنها به عشق زنده مان لحظات رویایی این سفر این سفرنامه را نوشتم#


            
  ارسالی از خبرنگار افتخاری مشرق: علی شیرین

مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.

مطالب مرتبط

سؤالات و پاسخ های ویژه برنامه طوفان کربلا


سؤالات و پاسخ های ویژه برنامه طوفان کربلا

سوالات اهل سنت

1. آیا شما اعتقاد به نوحه سرایی دارید ؟

نوحه خوانی حضرت زهرا سلام الله علیها برای رسول خدا

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

2. آیا شما اعتقاد به سینه زنی دارید ؟

سینه‌زنی عائشه همسر پیامبر (ص) و دیگر همسران ایشان در عزای حضرت

سینه‌زنی اهل بیت سید الشهدا علیه السلام در کربلا در کنار بدن‌های بی‌سر

3. آیا شما اعتقاد به ثواب عزاداری برای امام حسین علیه السلام دارید ؟

متن روایت

بررسی سند روایت :‌

4. پاسخ شما از عزاداری‌های علمای اهل سنت چیست ؟

1. روضه خوانی ابن جوزی (متوفای 597) در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

2. عزاداری سبط ابن الجوزی در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

3. روضه خوانی امام شافعی

4. روضه خوانی ابن الهباریة

5. عزاداری جن برای امام حسین علیه السلام

6. عزادرای برای عبدالمؤمن (م 346 هق)

7. عزادرای برای جوینی (م 478 هق)

عزاداری برای ابن جوزی (م 597 هق)

5. پاسخ شما از عزاداری صحابه برای صحابه چیست ؟

عزاداری بر ابوبکر !

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

عزاداری برای خالد بن الولید با مجوز عمر

6. پاسخ شما از عزاداری‌های پیامبر (ص) چیست ؟

گریه پیامبر در شهادت حضرت حمزه‏

7. مشروعیت قیام امام حسین علیه السلام ضد ظالم ، با وجود روایات تحریم درکتب اهل سنت را چگونه توجیه می‌کنید ؟

1. بخاری و مسلم: هر کس یک وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلی می‌میرد:

کشتن کسانی که اختلاف بیندازند، جایز است

عمر: حتی اگر حاکم دینت را نقص کرد، صبر کن:

ابن تیمیه: هر کس بر حاکمان جور خروج کند، اهل جهنم است:

سوالات از شیعیان

1. پاسخ شما از اینکه شیعیان قاتلین امام حسین هستند چیست ؟

ابن تیمیه : مقصود از شیعیان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبکر و عمر و عثمان است!

امام حسین آنها را شیعه آل ابی سفیان می‌داند

صحابه قاتل امام حسین علیه السلام

2. هدف امام حسین علیه السلام از قیام چه بود؟

ابن جوزی : امام حسین علیه السلام دید که دین کنارگذاشته شده است :

مواردی از دین که کنار گذاشته شده بود :

3. چرا لعن یزید را جایز می‌دانید

سیوطی

احمد بن حنبل لعن یزید را جایز می‌داند

ابن طیفور

ابن جوزی و ابو یعلی و تفتازانی او را لعن کرده اند

تفتازانی یزید و طرفداران او را لعنت می‌کند

4. مدارک عزاداری شیعیان از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چیست؟

وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا

وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین

من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنة .

من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

5. چرا امام حسین علیه السلام خاندان خود را به کربلا برد ؟!

1. اسارت خاندان مقدر الهی بود ، و حضرت برای دفع اتهام فرار و رها کردن خاندان ، آنها را با خود برد

2.  مظلوم و غریب بودن اهل‏بیت علیهم السلام در شهر پیامبر صلی الله علیه و آله

3.  جلوگیری از برنامه ایذایی امویان علیه اهل‏بیت علیهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام علیه السلام

4. ارائه الگو به جامعه آن روز مبنی بر لزوم سهیم بودن تمام اعضای خانواده در قیام

5.بیان عملی ضرورت فداکاری در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعی به جامعه بشری

6. نقش آفرینی تک تک افراد خانواده در هر مرحله سنّی

7. پیام رسانی

8.  بی اثر سازی تبلیغات دشمن

9.  افشاى ماهیت ستمگران حاکم

6. فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چه بود ؟

ا. حفظ مکتب و شریعت:

ب. پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین

ج.  پالایش روح و تزکیه نفس:

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

ه. وحدت هماهنگى میان امت اسلامى:

 

سوالات اهل سنت

1. آیا شما اعتقاد به نوحه سرایی دارید ؟

نوحه خوانی حضرت زهرا سلام الله علیها برای رسول خدا

در صحیح بخاری این روایت آمده است که :

حدثنا سُلَیْمَانُ بن حَرْبٍ حدثنا حَمَّادٌ عن ثَابِتٍ عن أَنَسٍ قال لَمَّا ثَقُلَ النبی صلى الله علیه وسلم جَعَلَ یَتَغَشَّاهُ فقالت فَاطِمَةُ علیها السَّلَام واکرب أَبَاهُ فقال لها لیس على أَبِیکِ کَرْبٌ بَعْدَ الْیَوْمِ فلما مَاتَ قالت یا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ یا أَبَتَاهْ من جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ یا أَبَتَاهْ إلى جِبْرِیلَ نَنْعَاهْ فلما دُفِنَ قالت فَاطِمَةُ علیها السَّلَام یا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ تَحْثُوا على رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم التُّرَابَ

وقتی که بیماری پیامبر (ص) سنگین شد ، از هوش می‌رفت ؛ فاطمه علیها السلام گفت «وای از مصیبت‌ و اندوه پدرم» ؛ پیامبر (ص) فرمودند : پدر تو بعد از امروز مصیبتی نخواهد داشت . 

و وقتی که پیامبر (ص) از دنیا رفت فاطمه گفت : وای به خاطر پدری که دعوت پروردگاری که او را خواست ، اجابت کرد ؛ وای به خاطر پدری که بهشت جایگاه او است ! وای به خاطر پدری که جبریل را به خاطر رحلت او تسلیت می‌گوییم !

و وقتی که از دفن شد ، فاطمه علیها السلام گفت : ای انس !‌ چگونه دلتان آمد که خاک بر روی پیامبر (ص) بریزید ؟

صحیح البخاری  ج 4   ص 1619 ش4193  ، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

ابن سعد در الطبقات این روایت را نقل می‌کند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحه خوانی بر پا کرد :

قال أخبرنا عثمان بن عمر قال أخبرنا یونس بن یزید عن الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت علیه عائشة النوح فبلغ عمر فجاء فنهاهن عن النوح على أبی بکر فأبین أن ینتهین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى ابنة أبی قحافة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن ذلک

وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحه خوانی بر پا کرد ! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحه خوانی بر ابوبکر نهی کرد ! ولی دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن ولید گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌های نوحه‌خوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند !

الطبقات الکبرى  ج 3   ص 208 اسم المؤلف:  محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بیروت

اقرار علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت :

ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح می‌داند :

وصله بن سعد فی الطبقات بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت عائشة علیه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى بیت أبی قحافة یعنی أم فروة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن بذلک

فتح الباری  ج 5   ص 74 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

سیوطی

شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح می‌داند :

11612 عن سعید بن المسیَّب قَالَ : ( لَمَّا مَاتَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بُکِیَ عَلَیْهِ ، فَقَالَ عُمَرُ : إنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ : إنَّ المَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَیِّ ، فَأَبَوْا إلاَّ أَنْ یَبْکُوا ، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِهِشَامِ ابْنِ الْوَلِیدِ : قُمْ فَأَخْرِجِ النِّسَاءَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا : أُخْرِجُکَ ، فَقَالَ عُمَرُ : ادْخُلْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ : أَمُخْرِجِیَّ أَنْتَ یَا بُنَیَّ فَقَالَ : أَمَّا لَکِ ، فَقَدْ أَذِنْتُ لَکِ ، فَجَعَلَ یُخْرِجُهُنَّ امْرَأَةً امْرَأَةً وَهُوَ یَضْرِبُهُنَّ بِالدِّرَّةِ حَتّى خَرَجَتْ أُمُّ فَرْوَةَ وَفَرَّقَ بَیْنَهُنَّ ) . ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

جامع الأحادیث  ج 18   ص 94 ، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ  ، دار النشر :

متقی هندی :

وی نیز در کنز العمال روایت را صحیح می‌داند :

42911 عن سعید بن المسیب قال : لما مات أبو بکر بکی علیه فقال عمر : إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : إن المیت یعذب ببکاء الحی ، فأبوا إلا أن یبکوا ، فقال عمر لهشام بن الولید : قم فأخرج النساء ! فقالت عائشة : أخرجک ، فقال عمر : ادخل فقد أذنت لک ! فدخل ، فقالت عائشة . أمخرجی أنت یا بنی ! فقال : أما لک ، فقد أذنت لک ، فجعل یخرجهن امرأة امرأة وهو یضربهن بالدرة حتى خرجت أم فروة وفرق بینهن ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 15 ص 732  ش 42911

2. آیا شما اعتقاد به سینه زنی دارید ؟

سینه‌زنی عائشه همسر پیامبر (ص) و دیگر همسران ایشان در عزای حضرت

این روایت در بسیاری از کتب اهل سنت آمده است که :

ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قُبِضَ وهو فی حجری ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ على وِسَادَةٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهی.

رسول خدا از دنیا رفت در حالی سرش در دامن من بود، من سر او را بر بالشی نهادم و سپس برخواستم و بر سر و سینه زدم.

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6   ص 274 ، اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر

أنساب الأشراف  ج 1   ص 243، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 .

تاریخ الطبری  ج 2   ص 232 ، اسم المؤلف:  لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت.

و ده‌ها سند و مدرک دیگر

اعتراف علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت

علمای اهل سنت اعتراف به اعتبار سند روایت کرده‌اند :

حمزه احمد الزین: روایت صحیح است

                        

 

حسین سلیم اسد در حاشیه مسند ابی یعلی : روایت مسند احمد در مورد سینه زنی صحیح است

 

 

 

 

 

 
ارنؤوط : روایت به خاطر وجود ابن اسحاق حسن است

 

 

 

 

 

البانی: روایت حسن است

 

 

 

 

 

ابن تیمیه اشکال وهابیون را وارد نمی‌داند و طبق مبنای او سند صحیح است

البته اشکال علمای وهابی به این روایت ، که در آن ابن اسحاق است پس سند حسن است ، بهانه‌جویی است ! زیرا خود ابن تیمیه گفته است که وقتی ابن اسحاق بگوید «حدثنی» روایت او صحیح است !

 

 

 

 

 

سهیلی در ذیل روایت : سینه‌زنی نکردن در عزای پیامبر (ص) مذموم است !

( ألتدم ) . قال السهیلی وغیره : الالتدام : ضرب الخد بالید ، واللادم : المرأة التی تلدم والجمع : اللدم بتحریک الدال وقد لدمت المرأة تلدم لدما ولم یدخل هذا فی التحریم ، لأن التحریم ، إنما وقع على الصراخ والنوح ، ولعنت الخارقة والحالقة والصالقة - وهی الرافعة لصوتها - ولم یذکر اللدم لکنه وإن لم یذکر فإنه مکروه فی حال المصیبة ، وترکه أحمد إلا على أحمد صلى الله علیه وسلم فالصبر یحمد فی المصائب کلها إلا علیک فإنه مذموم

التدم : سهیلی و دیگران گفته‌اند «التدام» به معنی زدن با دست بر صورت است ؛ و لادم زنی است که به صورتش می زند ؛ و جمع آن لدم است .... و این کار حرام نیست ؛ زیرا حرمت تنها بر فریاد کشیدن و نوحه خوانی آمده است !!! و پیامبر (ص) زنانی که به صورت خویش می‌زنند را لعنت نکرده است ! و درست است که مطرح نشده است ولی این کار در زمان مصیبت مکروه است ! و ترک آن شایسته‌تر است ! اما برای پیامبر (ص) که صبر در همه مصائب شایسته است ، جز برای پیامبر (ص) که در مصیبت او صبر ناشایست است !

سبل الهدى والرشاد  ج 12   ص 267، اسم المؤلف:  محمد بن یوسف الصالحی الشامی الوفاة: 942هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض

مواهب الجلیل  ج 2   ص 235 ، اسم المؤلف:  محمد بن عبد الرحمن المغربی أبو عبد الله الوفاة: 954 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1398 ، الطبعة : الثانیة

سینه‌زنی اهل بیت سید الشهدا علیه السلام در کربلا در کنار بدن‌های بی‌سر

قالوا ... وأقام عمر بن سعد یومه والغد، ثم أمر حمید بن بکیر الأحمری، فنادى فی الناس بالرحیل إلى الکوفة، وحمل معه أخوات الحسین وبناته ومن کان معه من الصبیان، وعلی بن الحسین الصغر مریض، فلطمن النسوة، وصحن حین مررن بالحسین، وجعلت زینب بنت علی تقول:

یا محمداه صلى علیک ملک السما

هذا حسین بالعرا، مزمّلٌ بالدما، مقطع الأعضا.

یا محمداه، وبناتک سبایا وذریتک مقتلةٌ تسفی علیها الصّبا

عمر بن سعد ، آنروز و آنشب در کربلا ماند ؛ سپس به حمید بن بکیر دستور داد که به سمت کوفه به راه بیفتند ؛ و به همراه خود خواهران حسین و دختران او و پسربچه‌ها و علی بن الحسین کوچک بیمار را نیز برد ؛ زنان وقتی که به کنار پیکر حسین رسیدند به صورت خود زده و فریاد کشیدند

و زینب دختر علی می‌گفت :

ای پیامبر ؛ ملائکه آسمان بر تو درود فرستند ؛ این حسین است که در بیابان است ، با خون رنگین شده است ؛ و اعضای او تکه تکه شده‌اند !

ای محمد ، دختران تو به اسارت گرفته شده‌اند ، و خاندان تو کشته شده است و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 424 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279

اعتبار سند روایت به نظر بلاذری

بلاذری این عبارت را به صورت «قالوا» مطرح می‌کند و این جمله از بلاذری به معنی اجماعی بودن این ماجرا است ؛ دکتر نجدة خماش در مورد کلمه «قالوا» در کتاب أنساب الأشراف می‌گوید :

مصادر البلاذری فی «أنساب الأشراف»

تعتمد على المؤلفات المکتوبة والروایات الشفهیة التی یوردها دوماً مع ذکر الأسانید، ویکتب أحیاناً «قالوا…» ویعنی ذلک أن نوعاً من الإجماع قد تم حول قبول بعض الروایات

مدارک بلاذری در انساب الاشراف ؛ وی بر روایات نوشته شده و همچنین روایات شفاهی تکیه می کند و غالبا سند را می‌آورد ؛ ولی بعضی اوقات می‌نویسد : «قالوا» و مقصود او این است که در مورد قبول این روایت ، تقریبا اجماع موجود است !

http://www.arab-ency.com/index.php?module=pnEncyclopedia&func=display_term&id=4374&m=1

3. آیا شما اعتقاد به ثواب عزاداری برای امام حسین علیه السلام دارید ؟

هرکس برای امام حسین علیه السلام ،یک قطره اشک بریزد، پاداشش بهشت خواهد بود

متن روایت

احمد بن حنبل در فضائل الصحابه می‌نویسد:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْرَائِیلَ، قَالَ: رَأَیْتُ فِی کِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ، نا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، یَقُولُ: " مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً، أَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً، أَثْوَاهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ.

امام حسین علیه السلام فرمود: هر کس که چشمانش براى ما پر اشک شود و یا یک قطره اشک بریزد خداوند او را در بهشت جاى خواهد داد.

فضائل الصحابة ، ج2، ص840 ـ 841 ، ح1154، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی (متوفای241هـ) ، ناشر : دار ابن الجوزی ـ الریاض ، الطبعة : الثانیة ، 1420هـ ـ 1999م

طبری نیز این روایت را در ذخائر العقبی از ربیع بن منذر نقل می کند:

ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى  ج 1   ص 19، اسم المؤلف:  محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری الوفاة: جمادى الآخرة / 694هـ ، دار النشر : دار الکتب المصریة - مصر

بررسی سند روایت :‌

1. أحمد بن إسرائیل:

این روایت به صورت قطعی به احمد بن حنبل نسبت داده شده است ، یعنی علمای اهل سنت سند روایت را تا احمد بن حنبل صحیح می‌دانند و أحمد بن إسرائیل را ثقه می‌دانند:‌

أخرج أحمد فی المناقب عن الربیع بن منذر عن أبیه قال : کان حسن بن علی یقول : من دمعت عیناه فینا دمعة أو قطرت عیناه فینا قطرة آتاه الله عز وجل الجنة

احمد این مطلب را در مناقب از ربیع بن منذر از پدرش نقل کرده است که ...

مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح ، ج 11   ص 315، اسم المؤلف:  علی بن سلطان محمد القاری الوفاة: 1014هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422هـ - 2001م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : جمال عیتانی

 کلمات علمای اهل سنت در مدح أحمد بن إسرائیل

ابن منظور افریقی

أحمد بن إسرائیل بن الحسین أبو جعفر الکاتب ... وکان ضابطاً لأموره جزلاً موصوفاً بالذکاء.

احمد بن اسرائیل بن حسین .... او در کارها بسیار دقیق بود ، بسیار عاقل و معروف به قدرت حافظه !

مختصر تاریخ دمشق  ج 1   ص 318 ، اسم المؤلف:  محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری (المتوفى : 711هـ) الوفاة: 711 ، دار النشر :

ذهبی

وی در تاریخ الاسلام می‌نویسد :

وکان أحمد بن إسرائیل من أذکیاء العالم لا یسمع شیئاً إلا حفظه

أحمد بن اسرائیل از هوشمندان عالم بود که هیچ چیزی نمی‌شنید جز اینکه آن را حفظ می‌کرد !

تاریخ الإسلام  ج 19   ص 34 ، اسم المؤلف:  شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى

همچنین در سیر أعلام النبلاء می‌گوید :

9 أحمد بن إسرائیل

ابن الحسین الأنباری الکاتب وزیر المعتز  کان ذا مکانة رفیعة عند المعتز ... وکان یضرب بذکائه المثل لا یسمع شیئا الا حفظه ...  وقد أحدث رسوما وقواعد فی الکتابة بقیت بعده وترک ما قبلها

حافظه او ضرب المثل بود و هیچ چیزی نمی‌شنید جز اینکه آن را حفظ می‌کرد ... و قواعدی در باب نگارش ایجاد کرد که بعد از او برجای ماند و قواعد قبل از آن را منسوخ کرد !

سیر أعلام النبلاء  ج 12   ص 332 اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

ابن طقطقی

وزارة أبی جعفر أحمد بن اسرائیل الأنباری: کان أحد الکتاب الحذاق الأذکیاء

او یکی از نویسندگان زبردست و هوشمند بود .

الفخری فی الآداب السلطانیة  ج 1   ص 91 ، اسم المؤلف:  محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی (المتوفى : 709هـ) الوفاة: 709 ، دار النشر :

المعتز بالله خلیفه عباسی

وقال بعض الجلساء سمعت المعتز بالله یقول ...  وقال من یلومنی على حب أحمد بن إسرائیل ما سألته عن شیء إلا أجابنی بقصته

چه کسی من را به خاطر دوست‌داشتن احمد بن اسرائیل ملامت می‌کند ؟ من از او در هر زمینه‌ای سوال پرسیدم ، ماجرای آن را کامل برای من جواب داد !

معجم البلدان  ج 3   ص 100 اسم المؤلف:  یاقوت بن عبد الله الحموی أبو عبد الله الوفاة: 626 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت

صفدی

 ابن إسرائیل الوزیر

... وکان أذکى الناس لا یمر بسمعه شیء إلى حفظه ...

او زیرک‌ترین مردم بود که هرچیزی می‌شنید حفظ می‌شد ! ...

الوافی بالوفیات  ج 6   ص 152 ، اسم المؤلف:  صلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی الوفاة: 764 ، دار النشر : دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م ، تحقیق : أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى

الصابی

وحدث أبو القاسم بن زنجی قال : سمعت أبا الحسن علی بن محمد بن الفرات یقول : کثر القول فی حفظ أبی جعفر أحمد بن إسرائیل الکاتب الأنباری ، فأحب أخی أبو العباس أن یقف على صحة ذلک من بطلانه ، فمضى إلیه ... فعلمنا أن الذی تحدث به عنه حق لا تزید فیه

شنیدیم که آنچه که در مورد (حافظه) أحمد بن إسرائیل مطرح می‌شود صحیح است !

تحفة ا لأمراء فی تاریخ الوزراء  ج 1   ص 144 اسم المؤلف:  أبو الحسن هلال بن المحسن بن إبراهیم الصابی الوفاة: 448هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة  - بیروت/ لبنان - 1419هـ-1988م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : خلیل المنصور

روات از او :

1. عبد الله بن احمد بن محمد بن حنبل در فضائل الصحابة

2. حمید بن (مخلد بن) قتیبة

94 أیوب بن خوط من أهل البصرة کنیته أبو أمیة وهو الذی یقال له أیوب الحبطی یروى عن قتادة منکر الحدیث جدا یروى المناکیر عن المشاهیر کأنه مما عملت یداه ترکه بن المبارک وهو الذی روى عن قتادة عن أنس بن مالک قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم من کان ذا لسانین فی الدنیا جعل الله له لسانین من نار یوم القیامة أخبرناه الحسن بن سفیان ثنا حمید بن قتیبة ثنا أحمد بن إسرائیل ثنا آدم بن أبی إیاس ثنا أیوب بن خوط عن قتادة

المجروحین  ج 1   ص 166 اسم المؤلف:  الإمام محمد بن حیان بن أحمد بن أبی حاتم التمیمی البستی الوفاة: 354هـ ، دار النشر : دار الوعی - حلب - 1396هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمود إبراهیم زاید

بنا بر این ، او طبق مبانی اهل سنت او یا حسن الحدیث و یا مستور و موثق است .

2. أحمد بن حنبل

وکان إمام المحدثین صنف کتابه المسند وجمع فیه من الحدیث مالم یتفق لغیره وقیل إنه کان یحفظ ألف ألف حدیث وکان من أصحاب الإمام الشافعی رضی الله تعالى عنهما وخواصه ... ولم یکن فی آخر عصره مثله فی العلم والورع

او امام محدثین بود و در کتاب مسند خویش روایاتی آورده است که دیگران چنین نکرده‌اند و گفته شده است که او یک ملیون حدیث حفظ بود ؛ و از اصحاب شافعی و خواص او بود ... و در زمانش کسی مانند او در علم و تقوا نبود !

وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج1 ص64  ، اسم المؤلف:  أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن خلکان ، دار النشر : دار الثقافة - لبنان ، تحقیق : احسان عباس

3. أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ

503 الأسود بن عامر الشامی نزیل بغداد یکنى أبا عبد الرحمن ویلقب شاذان ثقة من التاسعة مات فی أول سنة ثمان ومائتین ع

تقریب التهذیب ج1 ص111 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : دار الرشید - سوریا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عوامة

4. الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ

عجلی او را در ثقات آورده است :

الربیع بن منذر کوفى ثقة

معرفة الثقات ج1 ص356 ش 461  ، اسم المؤلف:  أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلی الکوفی نزیل طرابلس الغرب ، دار النشر : مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة - 1405 - 1985 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی

و ابن حجر نیز می‌گوید ابن حبان او را در ثقات آورده است :

والربیع بن منذر لم یخرجوا عنه لکن ذکره البخاری وبن أبی حاتم ولم یذکرا فیه جرحا وذکره بن حبان فی الثقات وأبوه متفق على توثیقه والتخریج عنه

فتح الباری  ج 11   ص 306 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

5. منذر (پدر ربیع)

ابن حجر او را کسی می‌داند که همه اتفاق بر وثاقت او دارند :

والربیع بن منذر لم یخرجوا عنه لکن ذکره البخاری وبن أبی حاتم ولم یذکرا فیه جرحا وذکره بن حبان فی الثقات وأبوه متفق على توثیقه والتخریج عنه

فتح الباری  ج 11   ص 306 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

بنا بر این سند این روایت معتبر است .

قبول کلی روایات فضائل الصحابة احمد بن حنبل

حاکم نیشابوری در مورد فضائل نقل شده توسط احمد بن حنبل می‌نویسد : 

وقد حدثنا السید الأوحد أبو یعلى حمزة بن محمد الزیدی رضی الله عنه ثنا أبو الحسن علی بن محمد بن مهرویه القزوینی القطان قال سمعت أبا حاتم الرازی یقول کان یعجبهم أن یجدوا الفضائل من روایة أحمد بن حنبل رضی الله عنه

از ابوحاتم رازی شنیدم که می گفت : علما وقتی روایت فضائل را از روایت احمد بن حنبل می‌یافتند ، آن را می پسندیدند !

المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 143اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا

4. پاسخ شما از عزاداری‌های علمای اهل سنت چیست ؟

1. روضه خوانی ابن جوزی (متوفای 597) در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

ابن جوزی در کتاب التبصرة روضه مفصلی که در روز عاشورا برای حضرت سید الشهدا علیه السلام نقل کرده است را به صورت کامل آورده است :

المجلس الأول فی ذکر عاشوراء والمحرم ...

مجلس اول در ذکر عاشورا و محرم ...

إخوانی : بالله علیکم من قبح على یوسف بأی وجه یلقى یعقوب

لما أسر العباس یوم بدر سمع رسول الله صلى الله علیه وسلم أنینه فما نام ، فکیف لو سمع أنین الحسین ؟

لما أسلم وحشی قال له : غیب وجهک عنی . هذا والله والمسلم لا یؤاخذ بما کان فی الکفر ، فکیف یقدر الرسول صلى الله علیه وسلم أن یبصر من قتل الحسین ؟ ... لقد جمعوا فی ظلم الحسین ما لم یجمعه أحد ، ومنعوه أن یرد الماء فیمن ورد ... وسبوا أهله وقتلوا الولد ، ... هذا سوء معتقد . نبع الماء من بین أصابع جده فما سقوه منه قطرة کان الرسول صلى الله علیه وسلم یحب الحسین یُقَبّل شفتیه ویحمله کثیرا على عاتقیه ، ولما مشى طفلا بین یدی المنبر نزل إلیه ، فلو رآه ملقى على أحد جانبیه والسیوف تأخذه والأعداء حوالیه والخیل قد وطئت صدره ومشت على یدیه ودماؤه تجری بعد دموع عینیه لضج الرسول صلى الله علیه وسلم مستغیثا من ذلک ولعز علیه

برادران ، شما را به خدا قسم می‌دهم ؛ چه کسی به یوسف اشکال می‌گیرد که چگونه به دیدار یعقوب برود ؟!

وقتی که عباس در روز بدر اسیر شد ، پیامبر (ص) ناله او را شنید و به همین سبب خوابش نبرد !

چگونه بود اگر ناله حسین را می‌شنید ؟!

وقتی که وحشی (قاتل حمزه) اسلام آورد  پیامبر (ص) به او گفت : صورتت را از من بپوشان ! این با آن وجود است که مسلمان را به خاطر کارهایی که در زمان کفر انجام داده است مورد مواخذه قرار نمی‌دهند ! حال اگر پیامبر (ص) قاتل حسین علیه السلام را می دید چه می‌کرد ؟! ...

آنقدر به حسین ظلم کردند که بر هیچ کس دیگر چنین نشده بود ! و به او اجازه ندادند که با سایر کسانی که آب‌نوشیدند آب بنوشد ! ...  و خاندان او را به اسارت گرفتند و فرزندانش را کشتند ! ...

این نشان اعتقاد خراب آنها است !

آب از میان انگشتان جدش نوشید ولی به او اجازه ندادند یک قطره آب بنوشد ! پیامبر (ص) لب‌های او را می‌بوسید و او را روی دوش خود می‌گرفت ! و وقتی پیامبر (ص) روی منبر بود و حسین در حال کودکی در کنار او آمد ، از منبر پایین آمد ! حال اگر در این حال که بر پهلو روی زمین افتاده و شمشیرها او را تکه تکه می‌کند  و دشمنانش دور او را گرفته‌اند و اسب‌ها سینه‌اش را لگد مال کرده‌اند و او خود را با دست روی زمین کشید و خونش بر روی زمین مانند اشکش جاری شد ،  پیامبر (ص) او را می‌دید حضرت فریاد ناله بر می آورد و از این ماجرا استغاثه می‌کرد و برای او سنگین بود !

و بعد این اشعار را در مورد کربلا خواند :

کربلاء زلت کرباً وبلا                            ما لقی عندک أهل المصطفى 

کم على تربک لما صرعوا                      من دم سال ومن دمع جرى

یا رسول الله لو عاینتهم                        وهم ما بین قتل وسبا 

من رمیض یمنع الظل                           ومن عاطش یسقى أنابیب القنا 

لرأت عیناک فیهم منظرا                        للحشا شجوا وللعین قذى

لیس هذا لرسول الله یا                        أمة الطغیان والمین جزا 

جزروا جزر الأضاحی نسله                     ثم ساقوا أهله سوق الإما

هاتقات یا رسول الله فی                       بهر السعی وعثرات الخطا 

قتلوه بعد علم منهم                            أنه خامس أصحاب الکسا 

کربلا همیشه مصیبت داشتی              خاندان پیامبر (ص) از تو چه کشیدند ؟

چند نفر روی خاک تو کشته شدند ؟      چه خون‌ها و اشک ها که بر خاک تو جاری شد ؟!

ای پیامبر ! اگر آنها را می‌دیدی             که یا کشته شده و یا به اسارت گرفته شده بودند

از گرما دیده‌ای که نمی‌گذاشتند زیر سایه برود     و تشنه‌ای که با نیزه سیراب شد

منظره ای را می‌دیدی که         قلبت را پاره پاره و چشمت را پر از خار می‌کرد !

ای امت سرکش ، این پاداش پیامبر نبود !

نسل او را مانند گوسفند قربانی تکه تکه کردند و خاندانش را مانند کنیزان به اسارت بردند

فریاد می کشیدند که ای پیامبر            فرزندان لغزش‌ها و حرام‌زادگان

او را زمانی کشتند که دانستند او پنجمین اصحاب کسا است !

التبصرة  ج 2   ص 17 ،نشر : دار الکتاب المصری - دار الکتاب اللبنانی - مصر - لبنان - 1390هـ - 1970م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د.مصطفى عبد الواحد

و همین ماجرا را علامه شیخ أحمد بن محمد بن أحمد حافی حسینی شافعی در کتاب " التبر المذاب  ص 95 نقل کرده است .

2. عزاداری سبط ابن الجوزی در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

وقد سئل فی یوم عاشوراء زمن الملک الناصر صاحب حلب أن یذکر للناس شیئا من مقتل الحسین فصعد المنبر وجلس طویلا لا یتکلم ثم وضع المندیل على وجهه وبکى شدیدا ثم أنشا یقول وهو یبکی

ویل لمن شفعاؤه خصماؤه                     والصور فی نشر الخلائق ینفخ 

لا بد أن تردا لقیامة فاطم             وقمیصها بدم الحسین ملطخ 

ثم نزل عن المنبر وهو یبکی وصعد إلى الصالحیة وهو کذلک رحمه الله

در روز عاشورا زمان ملک ناصر حاکم حلب از سبط بن جوزی خواستند که برای مردم مقتل حسین (علیه السلام) را بخواند ، و از منبر بالا رفت و مدتی طولانی روی منبر نشست و پارچه روی صورت خود انداخت ، و گریه شدیدی کرد و در حال گریه گفت :

وای بر کسی که شفیعان او دشمنانش باشند      در روزی که در صور برای بیرون آمدن مردم از قبر دمیده می شود

فاطمه در روز قیامت خواهد آمد             در حالی که پیراهنش به خون حسین آغشته است !

سپس از منبر پایین آمده و در حال گریه به صالحیه رفت و در آنجا نیز گریست ! خدا او را رحمت کند !

البدایة والنهایة  ج 13   ص 195 ، اسم المؤلف:  إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مکتبة المعارف – بیروت

3. روضه خوانی امام شافعی

نقل أبو القاسم الفضل بن محمد المستملی : أن القاضی أبا بکر سهل بن محمد حدثه قال : قال أبو القاسم بکران بن الطیب : بلغنی أن الشافعی ( رحمه الله ) أنشد

تأوب همی والفؤاد کئیب * وأرق عینی والرقاد غریب

ومما نفى نومی وشیب لمتی * تصاریف أیام لهن خطوب

تزلزلت الدنیا لآل محمد * وکادت لهم صم الجبال تذوب

وغارت نجوم واقشعرت ذوائب * وهتک أسباب وشق جیوب

فمن مبلغ عنی الحسین رسالة * وإن کرهتها أنفس وقلوب

قتیل بلا جرم کأن قمیصه * صبیغ بماء الأرجوان خضیب

نصلی على المختار من آل هاشم * وتعزى بنوه إن ذا لعجیب

لئن کان ذنبی حب آل محمد * فذلک ذنب لست عنه أتوب

نعم ، شفعائی یوم حشری وموقفی * وحبهم للشافعی ذنوب

روایت شده است که شافعی چنین سرود که :

قلبم اندوهگین است و دلم درد مند * و چشمم اشک‌بار و در تنهایی هستم

و خواب را از من گرفته است  و مرا پیر کرد* گذشتن روزهایی که ماجراها داشتند

دنیا برای آل محمد به لرزه در آمد * و نزدیک بود که کوه‌ها برای آنها از ریشه ذوب شوند !

ستارگان مورد هجوم قرار گرفتند و دنباله دار ها لرزیدند * و حرمت خیمه‌هایی دریده شد و گریبان‌هایی چاک خورد

آیا کسی هست که نامه من را به حسین برساند * حتی اگر گروهی از این کار ناخشنود شوند

کسی که بدون گناه کشته شد و انگار که لباس او * با آب ارغوان رنگین شده بود

بر پیامبر (ص) که برگزیده از خاندان هاشم است درود می‌فرستیم *‌اما فرزندانش را داغدار می‌کنند ! این عجیب است !

اگر گناه من محبت آل محمد است * این گناهی است که از آن توبه نمی‌کنم !

آری آنان شفیعان من در محشر و قیامت هستند * اما محبت آنان گناه شافعی به حساب می‌آید !

 معارج الوصول إلى معرفة فضل آل الرسول ( ع ) - الشیخ محمد الزرندی الحنفی - ص 101 تحقیق : ماجد بن أحمد العطیة

4. روضه خوانی ابن الهباریة

ونقل سبط ابن الجوزی ( رح ) ان ابن الهباریة الشاعر اجتاز کربلا فجلس یبکی على الحسین وأهله :

أحسین والمبعوث جدک بالهدى     قسما یکون الحق عنه مسایل

لو کنت شاهد کربلا لبذلت فی     تنفیس کربک جهد بذل الباذل

وسقیت حد السیف من أعدائکم   عللا وحد السمهری الذابل

لکننی أخرت عنک لتشوقی                   فبلابلی بین الغری وبابل

هبنی حرمت النصر من أعدائکم    فأقل من حزن ودمع سایل

ثم نام فی مکانه فرأى رسول الله ( ص ) فی المنام فقال له : یا فلان جزاک الله عنی خیرا ، إبشر فان الله قد کتبک ممن جاهد بین یدی الحسین

سبط بن جوزی نقل کرده است که ابن هباریه شاعر از کربلا می گذشت و نشست و بر حسین و اهل بیتش گریست .

ای حسین ، که جد شما برای هدایت مبعوث شده بود   

قسم به خدا که اگر در کربلا بودم جان خود را برای زدودن مصیبت‌ها از چهره تو فدا می‌کردم

و تیزی شمشیر خود را با خون دشمنان شما سیراب می‌کردم ؛ و همچنین تیزی نیزه خود را

ولی من به زمان شما نرسیدم ؛ و بلبل غزل‌خوان من بین نجف و بابل به خاطر شما در رفت و آمد است

به من ببخش این را که نتوانستم شما را در مقابل دشمنانتان یاری کنم ،‌و از اندوه شما و اشک جاریتان بکاهم

سپس در جای خویش خوابید و پیامبر (ص) را دید که به او فرمود: ای فلانی خدا به تو از من پاداش نیکو دهد ؛ بر تو بشارت باید که جزو کسانی نوشته شدی که در مقابل حسین از او دفاع کردند

نظم درر السمطین - الشیخ محمد الزرندی الحنفی - ص 225

5. عزاداری جن برای امام حسین علیه السلام

هیثمی می‌گوید :

وعن أم سلمة قالت سمعت الجن تنوح على الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح

وعن میمونة قالت سمعت الجن تنوح على الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح

از ام سلمه روایت شده است که گفت : شنیدم که جنیان برای حسین بن علی نوحه می‌خواندند ! این روایت را طبرانی نقل کرده است و راویان آن راوی صحیح بخاری هستند !

و از میمونه روایت شده است که گفت : شنیدم که جن بر حسین بن علی نوحه می‌خواندند ، روایت را طبرانی نقل کرده است و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند !

مجمع الزوائد  ج 9   ص 199 اسم المؤلف:  علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: 807 ، دار النشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت - 1407

6. عزادرای برای عبدالمؤمن (م 346 هق)

عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مکتب محمد بن داود است. نسفى قضیه تشییع جنازه و عزادارى او را نقل ‏کرده است.

قال جعفر المستغفری أخبرنا أبو جعفر محمد بن علی النسفی قال شهدت جنازة الشیخ أبی یعلى بالمصلى فغشیتنا أصوات طبول مثل ما یکون من العساکر حتى ظن جمعنا أن جیشا قد قدم فکنا نقول لیتنا صلینا على الشیح قبل أن یغشانا هذا فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاة وأنصتوا هدأ الصوت کأن لم یکن

در تشییع جنازه ابویعلی درنماز خانه بودم که آنچنان صدای طبل آمد که از لشگر چنین صدایی بر می خواست ! حتی گمان کردیم که لشگری می‌آید ! و با خود گفتیم ای کاش بر شیخ نماز می‌خواندیم قبل از اینکه لشکر برسد ! اما وقتی که مردم جمع شدند و نماز خوانده شد صدا آرام شد انگار صدایی نبوده است !

سیر أعلام النبلاء  ج 15   ص 481 ، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

7. عزادرای برای جوینی (م 478 هق)

ذهبی از درگذشت جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد می‌کند:

فدفن بجنب والده، وکسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثی بقصائد، وکان له نحو من أربع مائه تلمیذ، کسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المنادیل عن الرؤوس عاما، بحیث ما اجترأ أحد على ستر رأسه، وکانت الطلبه یطوفون فی البلد نائحین علیه، مبالغین فی الصیاح والجزع.

او را کنار قبر پدرش به خاک سپردند، و در عزای او منبرش را شکستند، و  بازار ‌ها را بستند، و در رثای او قصیده‌ها گفتند، و او که حدود چهار صد شاگرد داشت، آن‌ها همه قلم و دوات‌ها را شکستند، و یک سال اقامه عزا نمودند، و نیز یک سال تمام منادیل‌هایشان (پارجه‌هایی شبیه به چفیه) را از سر بر داشتند، و در این کار به حدی اسرار داشتند که أحدی جرئت گذاردن پارچه به روی سر را نداشت. و در طول این مدت طلبه‌های او در کوچه و بازار شهر می‌چرخیدند و نوحه سرایی می‌کردند و در صیحه و جزع افراط می‌کردند.

 سیر أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

عزاداری برای ابن جوزی (م 597 هق)

ذهبى درباره بازتاب مرگ او مى‏نویسد:

وحضر غسله شیخنا بن سکینة وقت السحر وغلقت الأسواق وجاء الخلق وصلى علیه ابنه أبو القاسم علی اتفاقا لأن الأعیان لم یقدروا من الوصول إلیه ثم ذهبوا به إلى جامع المنصور فصلوا علیه وضاق بالناس وکان یوما مشهودا ...

وباتوا عند قبره طول شهر رمضان یختمون الختمات بالشمع والقنادیل...  وأصبحنا یوم السبت عملنا العزاء وتکلمت فیه وحضر خلق عظیم وعملت فیه المراثی ومن العجائب أنا کنا بعد انقضاء العزاء یوم السبت عند قبره وإذا بخالی محیی الدین قد صعد من الشط وخلفه تابوت فقلنا نرى من مات وإذا بها خاتون أم محیی الدین وعهدی بها لیلة وفاة جدی فی عافیة فعد الناس هذا من کرماته لأنه کان مغرى بها

برای غسل او شیخ ابن سکینه در وقت سحر آمد ! و بازار ها تعطیل شد ؛ و مردم زیادی برای غسل او در هنگام سحر آمدند ! و بازار تعطیل شد و مردم زیادی آمده و فرزندش ابوالقاسم علی بر او نماز خواند ؛ چون بزرگان نتوانستند به جنازه او برسند ! سپس او را به مسجد منصور بردند و در آنجا نیز بر وی نماز خوانده شد . و جا برای مردم تنگ بود ، و همه حاضر بودند ....  و در طول ماه رمضان در کنار قبر او ماندند و با شمع قرآن می‌خواندند !  و در روز شنبه برای او مراسم عزا گرفتیم و من برای او سخنرانی کردم ! و گروه زیادی حاضر بودند و مرثیه های فراوانی در مورد او گفتند ! و عجیب اینکه بعد از مراسم عزا در روز شنبه دایی من از رود بیرون آمد و همراه او تابوبی بود ...

سیر أعلام النبلاء  ج 21   ص 380، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

5. پاسخ شما از عزاداری صحابه برای صحابه چیست ؟

عزاداری بر ابوبکر !

گذشت که :

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

ابن سعد در الطبقات این روایت را نقل می‌کند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحه خوانی بر پا کرد :

قال أخبرنا عثمان بن عمر قال أخبرنا یونس بن یزید عن الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت علیه عائشة النوح فبلغ عمر فجاء فنهاهن عن النوح على أبی بکر فأبین أن ینتهین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى ابنة أبی قحافة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن ذلک

وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحه خوانی بر پا کرد ! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحه خوانی بر ابوبکر نهی کرد ! ولی دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن ولید گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌های نوحه‌خوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند !

الطبقات الکبرى  ج 3   ص 208 اسم المؤلف:  محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بیروت

اقرار علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت :

ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح می‌داند :

وصله بن سعد فی الطبقات بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت عائشة علیه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبین فقال لهشام بن الولید أخرج إلى بیت أبی قحافة یعنی أم فروة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حین سمعن بذلک

فتح الباری  ج 5   ص 74 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب

سیوطی

شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح می‌داند :

11612 عن سعید بن المسیَّب قَالَ : ( لَمَّا مَاتَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بُکِیَ عَلَیْهِ ، فَقَالَ عُمَرُ : إنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ : إنَّ المَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَیِّ ، فَأَبَوْا إلاَّ أَنْ یَبْکُوا ، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِهِشَامِ ابْنِ الْوَلِیدِ : قُمْ فَأَخْرِجِ النِّسَاءَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا : أُخْرِجُکَ ، فَقَالَ عُمَرُ : ادْخُلْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ : أَمُخْرِجِیَّ أَنْتَ یَا بُنَیَّ فَقَالَ : أَمَّا لَکِ ، فَقَدْ أَذِنْتُ لَکِ ، فَجَعَلَ یُخْرِجُهُنَّ امْرَأَةً امْرَأَةً وَهُوَ یَضْرِبُهُنَّ بِالدِّرَّةِ حَتّى خَرَجَتْ أُمُّ فَرْوَةَ وَفَرَّقَ بَیْنَهُنَّ ) . ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

جامع الأحادیث  ج 18   ص 94 ، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ  ، دار النشر :

متقی هندی :

وی نیز در کنز العمال روایت را صحیح می‌داند :

42911 عن سعید بن المسیب قال : لما مات أبو بکر بکی علیه فقال عمر : إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : إن المیت یعذب ببکاء الحی ، فأبوا إلا أن یبکوا ، فقال عمر لهشام بن الولید : قم فأخرج النساء ! فقالت عائشة : أخرجک ، فقال عمر : ادخل فقد أذنت لک ! فدخل ، فقالت عائشة . أمخرجی أنت یا بنی ! فقال : أما لک ، فقد أذنت لک ، فجعل یخرجهن امرأة امرأة وهو یضربهن بالدرة حتى خرجت أم فروة وفرق بینهن ( ابن راهویه وهو صحیح ) .

کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 15 ص 732  ش 42911

عزاداری برای خالد بن الولید با مجوز عمر

بخاری در تاریخ خویش با سند صحیح در مورد خالد نقل می‌کند که :

163 حدثنا عمر بن حفص ثنا أبی ثنا الأعشى عن شقیق قال قیل لعمر إن نسوة بنى المغیرة اجتمعن فی دار خالد فقال عمر ما علیهن أن یرقن من أعینهن على أبی سلیمان

به عمر خبر رسید که زنان بنی مغیره در خانه خالد بن ولید جمع شده اند ! عمر گفت اشکالی ندارد که آنها از چشمان خویش برای ابو سلیمان (خالد بن ولید) اشک بریزند !

التاریخ الأوسط  ج 1   ص 46 ، اسم المؤلف:  محمد بن إبراهیم بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256 ، دار النشر : دار الوعی , مکتبة دار التراث - حلب , القاهرة - 1397 - 1977 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمود إبراهیم زاید

و ابن عساکر با چندین سند ماجرا را چنین نقل می‌کند :

قال وأنا محمد بن سعد نا محمد بن عمر أنا أبو بکر بن عبد الله نا ابن أبی سبرة عن عبد الله بن عکرمة قال عجبا لقول الناس إن عمر بن الخطاب نهى عن النوح لقد بکى على خالد بن الولید بالمدینة ومعه نساء بنی المغیرة سبعا یشققن الجیوب ویضربن الوجوه وأطعموا الطعام تلک الأیام حتى مضت ما ینهاهن عمر

عبد الله بن عکرمه می‌گفت : تعجب می‌کنم که چگونه مردم می‌گویند عمر از نوحه سرایی نهی کرده است ! خود عمر در مدینه بر خالد گریست و همراه او زنان بنی مغیره هفت روز عزاداری کردند و گریبان چاک کردند و غزا دادند تا اینکه این هفت روز گذشت و عمر آنان را نهی نکرد !

أخبرنا أبو الحسن علی بن محمد الخطیب أنا محمد بن الحسن النهاوندی نا أحمد بن الحسین النهاوندی نا عبد الله بن محمد بن الأشقر نا محمد بن إسماعیل البخاری نا عمر بن حفص نا أبی نا الأعمش عن شقیق قال قیل لعمر أن نسوة بنی المغیرة اجتمعن فی دار خالد فقال عمر ما علیهن أن یرقن أعینهن على أبی سلیمان

به عمر خبر رسید که زنان در خانه خالد جمع شده اند! گفت اشکالی ندارد که بر خالد گریه کنند!

أخبرنا أبو غالب وأبو عبد الله ابنا الحسن بن البنا قالا أنا أبو جعفر بن المسلمة أنا أبو طاهر المخلص نا أحمد بن سلیمان نا الزبیر بن بکار قال قال محمد بن سلام حدثنی أبان بن عثمان قال لم یبق امرأة من بنی المغیرة إلا وضعت لمتها على قبر خالد یقول حلقت رأسها

وقتی که خالد از دنیا رفت ، هیچ زنی از بنی المغیره باقی نماند مگر اینکه موهای سر خود را تراشید و روی قبر خالد ریخت !

تاریخ مدینة دمشق  ج 16   ص 277 ، اسم المؤلف:  أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری

6. پاسخ شما از عزاداری‌های پیامبر (ص) چیست ؟

گریه پیامبر در شهادت حضرت حمزه‏

حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره‏هاى برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد اُحد به شهادت رسید. رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم در شهادت عموى خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست.

در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموی رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم تأثیری شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زیرا یکی از بزرگ‌ترین مدافعان مکتب توحید و حامیان راستین خویش را از دست داده بود.

 بنابراین، عکس العمل فرستاده‏ حق و پیامبر بزرگ الهی در مقابل این حادثه‏ دردناک سرمشقی جاودانه برای پیروان او خواهد شد.

حلبی در سیره خود می‌نویسد:

لما رأى النبى حمزه قتیلا، بکى فلما راى ما مثّل به شهق

پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهى یافت با صداى بلند گریه سر داد.

السیره الحلبیه، ج 2، ص 247.

 این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آن‌قدر شدید بوده است که ابن مسعود می‌‏گوید:

ما رأینا رسول اللّه‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم باکیاً أشدّ من بکائه علی حمزه، وضعه فی القبله، ثمّ وقف علی جنازته، وانتحب حتّی بلغ به الغشی، یقول: یا عمّ رسول اللّه! یا حمزه! یا أسد اللّه! وأسد رسوله! یا حمزه! یا فاعل الخیرات! یا حمزه! یا کاشف الکربات! یا حمزه! یا ذابّ عن وجه رسول اللّه!.

ندیدیم پیامبر بر کسی گریه کند، آن‌گونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک می‏ریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمویش می‌‏فرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام می‌‏دادی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها و مشکلات را برطرف می‌‏کردی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها را از رسول خدا دور می‌‏کردی.

ذخائر العقبی، ص 181.

اما اصل جریان گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم بر حمزه از این‌جا آغاز شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم  در بازگشت از اُحد صدای گریه را از خانه‏های مردم مدینه بر شهدا شنید:

ومر رسول الله صلى الله علیه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البکاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عینا رسول الله صلى الله علیه وسلم فبکى ثم قال لکن حمزه لا بواکی له فلما رجع سعد بن معاذ وأسید بن حضیر إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن یتحزمن ثم یذهبن فیبکین على عم رسول الله صلى الله علیه وسلم

رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از کنار خانه‌هایی از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور می‌کردند که صدای بکاء و نوحه بر کشته‌گان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسید بن حضیر به خانه‌های بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر کردند تا غم و اندوه‌ خود را در سینه‌ها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا صلى الله علیه وسلم عزاداری کنند. 

تاریخ طبری، ج 2، ص 210 ـ السیره النبویه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ  البدایه والنهایه، ج 4، ص 54 و 55.

از آن به بعد کسانی که سخن پیامبر را شنیده بودند قبل از گریه بر هر شهیدی اوّل برای حمزه عزاداری می‌کردند:

فلم تبک امرأه من الأنصار علی میّت بعد قول رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم لکنّ حمزه لابواکی له إلی الیوم إلّا بدأت البکاء علی حمزه.

هیچ زنی از انصار بعد از شنیدن فرمایش رسول خدا که عمویم حمزه گریه‏کن ندارد، بر مرده‏ای گریه نمی‌‏کرد، مگر این‌که اوّل برای حمزه عزاداری می‌‏کرد.

مجمع الزوائد، ج 6، ص 126.

استمرار گریه براى حمزه در تمام عزاها:

ابن کثیر به نقل از احمد بن حنبل مى‏گوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه مى‏گریند.

أحمد بن حنبل عن ابن عمر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الأنصار یبکین على من قتل من أزواجهن قال فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ولکن حمزه لا بواکی له قال ثم نام فاستنبه وهن یبکین.

ابن عمر روایت نموده رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود که بر کشته‌های خود گریه می‌کنند. رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: حمزه گریه کن ندارد. رسول خدا صلّی الله علیه وآله بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زن‌ها برای حمزه گریه می‌کنند.

قال فهن الیوم إذا یبکین یندبن بحمزه.

از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند.

البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج 4، ص 55.

ابن کثیر بعد از نقل این خبر این‌گونه نظر می‌دهد:

وهذا على شرط مسلم.

این روایت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.

البدایه والنهایه، ج 4، ص 55.

واقدی نیز می‌گوید تا زمان ما این رویه ادامه دارد که ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند:

قال الواقدی فلم یزلن یبدأن بالندب لحمزه حتى الآن.

از آن زمان تاکنون زنان ابتدا برای حمزه گریه و عزاداری می‌کنند.

 أسد الغابه، ج 2، ص 48.

ابن سعد نیز خود می‌گوید :

فهن إلى الیوم إذا مات المیت من الأنصار بدأ النساء فبکین على حمزه ثم بکین على میتهن.

از آن روز به بعد است که انصار ابتدا برای حمزه وسپس برای کشته خود گریه می‌کنند.

 الطبقات الکبرى، ج 2، ص 44.

حاکم نیشابوری متوفای 405 نیز می‌گوید :

1407 - أخبرنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماک ثنا الحسن بن مکرم ثنا عثمان بن عمر ثنا أسامة بن یزید حدثنی الزهری عن أنس بن مالک قال : لما رجع رسول الله صلى الله علیه و سلم من أحد سمع نساء الأنصار یبکین فقال : لکن حمزة لا بواکی فبلغ ذلک نساء الأنصار فبکین لحمزة فنام رسول الله صلى الله علیه و سلم ثم استیقظ و هن یبکین فقال : یا ویحهن ما زلنا یبکین منذ الیوم فلیسکتن و لا یبکین على هالک بعد الیوم

 هذا حدیث صحیح على شرط مسلم و لم یخرجاه و هو أشهر حدیث بالمدینة فإن نساء المدینة لا یندبن موتاهن حتى یندبن حمزة و إلى یومنا هذا

این روایت طبق نظر مسلم صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نیاورده‌اند ؛ و این مشهورترین حدیث مدینه است ! و زنان مدینه تا امروز هیچ یک از آنان برای مرده خویش گریه نمی‌کند مگر اینکه اول برای حمزه گریه کند !

المستدرک على الصحیحین  ج 1   ص 537، اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا

7. مشروعیت قیام امام حسین علیه السلام ضد ظالم ، با وجود روایات تحریم درکتب اهل سنت را چگونه توجیه می‌کنید ؟

این مطلب را که در کتب اهل سنت با سند صحیح (طبق مبانی آنان) آمده است که اگر شخصی بر حاکم (حتی ظالم) خروج کند به مرگ جاهلیت مرده است را چگونه توجیه می‌کنید ؟! آیا می‌گویید امام حسین علیه السلام به مرگ جاهلیت مرده است ؟ یا روایات صحیح بخاری و مسلم و قواعد علم رجال اهل سنت را زیر سوال می‌برید ؟!

1. بخاری و مسلم: هر کس یک وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلی می‌میرد:

6645 حدثنا مُسَدَّدٌ عن عبد الْوَارِثِ عن الْجَعْدِ عن أبی رَجَاءٍ عن بن عَبَّاسٍ عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: من کَرِهَ من أَمِیرِهِ شیئا فَلْیَصْبِرْ فإنه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.

6646 حدثنا أبو النُّعْمَانِ حدثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عن الْجَعْدِ أبی عُثْمَانَ حدثنی أبو رَجَاءٍ الْعُطَارِدِیُّ قال سمعت بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عن النبی (ص) قال: من رَأَى من أَمِیرِهِ شیئا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ علیه فإنه من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ إلا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.

هرکس از امیرخویش بدی ببیند باید صبر کند ، زیرا هرکس از حکومت سلطان خارج شود به مرگ جاهلیت مرده است

هرکس از امیرخویش چیزی ناخشنود دید باید صبر کند ، زیرا هرکس که از جماعت به اندازه یک وجب دور شود به مرگ جاهلیت مرده است !

صحیح البخاری، ج6، ص2588 ، کتاب الفتن، بابُ قَوْلِ النَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم - « سَتَرَوْنَ بَعْدِى أُمُورًا تُنْکِرُونَهَا » .

و شبیه همین روایات در صحیح مسلم نیز آمده است .

1848 حدثنا شَیْبَانُ بن فَرُّوخَ حدثنا جَرِیرٌ یَعْنِی بن حَازِمٍ حدثنا غَیْلَانُ بن جَرِیرٍ عن أبی قَیْسِ بن رِیَاحٍ عن أبی هُرَیْرَةَ عن النبیe أَنَّهُ قال من خَرَجَ من الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَمَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رَایَةٍ عِمِّیَّةٍ یَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ أو یَدْعُو إلى عَصَبَةٍ أو یَنْصُرُ عَصَبَةً فَقُتِلَ فَقِتْلَةٌ جَاهِلِیَّةٌ وَمَنْ خَرَجَ على أُمَّتِی یَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا ولا یتحاش من مُؤْمِنِهَا ولا یَفِی لِذِی عَهْدٍ عَهْدَهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَلَسْتُ منه

1848 وحدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ حدثنا عبد الرحمن بن مَهْدِیٍّ حدثنا مَهْدِیُّ بن مَیْمُونٍ عن غَیْلَانَ بن جَرِیرٍ عن زِیَادِ بن رِیَاحٍ عن أبی هُرَیْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ e من خَرَجَ من الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَمَنْ قُتِلَ تَحْتَ رَایَةٍ عِمِّیَّةٍ یَغْضَبُ لِلْعَصَبَةِ وَیُقَاتِلُ لِلْعَصَبَةِ فَلَیْسَ من أُمَّتِی وَمَنْ خَرَجَ من أُمَّتِی على أُمَّتِی یَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا لَا یَتَحَاشَ من مُؤْمِنِهَا ولا یَفِی بِذِی عَهْدِهَا فَلَیْسَ مِنِّی

صحیح مسلم  ج 3   ص 1476 بَاب وُجُوبِ مُلَازَمَةِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وفی کل حَالٍ وَتَحْرِیمِ الْخُرُوجِ على الطَّاعَةِ وَمُفَارَقَةِ الْجَمَاعَةِ

کشتن کسانی که اختلاف بیندازند، جایز است

1852 حدثنی أبو بَکْرِ بن نَافِعٍ وَمُحَمَّدُ بن بَشَّارٍ قال بن نَافِعٍ حدثنا غُنْدَرٌ وقال بن بَشَّارٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ عن زِیَادِ بن عِلَاقَةَ قال سمعت عَرْفَجَةَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ e یقول إنه سَتَکُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُفَرِّقَ أَمْرَ هذه الْأُمَّةِ وَهِیَ جَمِیعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّیْفِ کَائِنًا من کان.

1852 وحدثنی عُثْمَانُ بن أبی شَیْبَةَ حدثنا یُونُسُ بن أبی یَعْفُورٍ عن أبیه عن عَرْفَجَةَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول من أَتَاکُمْ وَأَمْرُکُمْ جَمِیعٌ على رَجُلٍ وَاحِدٍ یُرِیدُ أَنْ یَشُقَّ عَصَاکُمْ أو یُفَرِّقَ جَمَاعَتَکُمْ فَاقْتُلُوهُ

پیامبر (ص) فرمود : بعد از من فتنه‌هایی خواهد بود و اگر کسی خواست که امر امت را در حالی که اجتماع صورت گرفته است ، به تفرقه بگرواند او را با شمشیر بزنید ، هر کس می‌خواهد باشد !

پیامبر (ص) فرمود : اگر کسی به نزد شما آمد و شما بر یک خلیفه اتفاق نظر داشتید و او می خواست تفرقه ایجاد کند ، او را بکشید !

صحیح مسلم  ج 3   ص 1480، کِتَاب الْإِمَارَةِ، بَاب حُکْمِ من فَرَّقَ أَمْرَ الْمُسْلِمِینَ وهو مُجْتَمِعٌ

عمر: حتی اگر حاکم دینت را نقص کرد، صبر کن:

و از خلیفه دوم نیز با سند صحیح نقل شده است که گفت :

(33013)- [34275 ] حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ إبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ، قَالَ: قَالَ لِی عُمَرُ:

یَا أَبَا أُمَیَّةَ، إنِّی لَا أَدْرِی لَعَلِّی أَنْ لَا أَلْقَاکَ بَعْدَ عَامِی هَذَا، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ وَإِنْ أُمِّرَ عَلَیْکَ عَبْدٌ حَبَشِیٌّ مُجَدَّعٌ، إنْ ضَرَبَکَ فَاصْبِرْ، وَإِنْ حَرَمَکَ فَاصْبِرْ، وَإِنْ أَرَادَ أَمْرًا یَنْتَقِصُ دِینَکَ، فَقُلْ: سَمْعٌ وَطَاعَةٌ، دَمِی دُونَ دِینِی، فَلَا تُفَارِقِ الْجَمَاعَةَ.

ای ابو امیه ، شاید من تو را بعد از امسال نبینم ؛ اما حتی اگر یک بنده حبشی بینی بریده امیر بر تو شد ، از او بشنو و اطاعت کن ؛ اگر تو را زد صبر کن اگر تو را محروم ساخت صبر کن ؛ و اگر به تو دستوری داد که دینت را نقص می کرد ، بگو به روی چشم ! خونم را حفظ می‌کنم و نه دینم را ! و از جماعت جدا نشو !

مصنف ابن أبی شیبة  ج 6   ص 544.

الأموال لابن زنجویه، ج1، ص34 .

ابن تیمیه: هر کس بر حاکمان جور خروج کند، اهل جهنم است:

ابن تیمیه نیز می‌گوید :

وأما أهل العلم والدین والفضل فلا یرخصون لأحد فیما نهى الله عنه من معصیة ولاة الأمور وغشهم والخروج علیهم بوجه من الوجوه کما قد عرف من عادات أهل السنة والدین قدیما وحدیثا ومن سیرة غیرهم.

اهل علم و دین و فضل مخالفت با هیچ حاکمی را به هیچ وجه جایز نمی‌دانند ، همانطور که از عادت اهل سنت در قدیم و جدید این دیده شده است !

کتب ورسائل وفتاوى ابن تیمیة فی الفقه  ج 35   ص 12

سوالات از شیعیان

1. پاسخ شما از اینکه شیعیان قاتلین امام حسین هستند چیست ؟

ابن تیمیه : مقصود از شیعیان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبکر و عمر و عثمان است!

ابن تیمیه جمله‌ای دارد که به خوبی نشان می‌دهد که مقصود از شیعیان در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام و دوران نزدیک به آن ، همان کسانی است که حضرت را به عنوان خلیفه چهارم (و نه امام از جانب خدا) می‌شناختند :

واتهم طائفة من الشیعة الأولى بتفضیل على على عثمان ولم یتهم أحد من الشیعة الأولى بتفضیل على علی أبی بکر وعمر بل کانت عامة الشیعة الأولى الذین یحبون علیا یفضلون علیه أبا بکر وعمر لکن کان فیهم کائفة ترجحه على عثمان وکان الناس فی الفتنة صاروا شیعتین شیعة عثمانیة وشیعة علوة ولیس کل من قاتل مع على کان یفضله على عثمان بل کان کثیر منهم یفضل عثمان علیه کما هو قول سائر أهل السنة

گروهی از شیعیان اولیه متهم شده‌اند که علی را از عثمان برتر می‌دانستند ؛ اما هیچ‌یک از شیعیان اولیه علی را بر ابوبکر و عمر برتر نمی‌دانستند ! بلکه عموم شیعیان اولیه ، علی را دوست داشتند و ابوبکر و عمر را از او برتر می‌دانستند ! ولی در بین آنها گروهی بودند که علی را بر عثمان ترجیح می‌دادند ! و مردم در زمام فتنه دو گروه شدند ! گروهی شیعه عثمان و گروهی شیعه علی ؛ و هرکسی که در کنار علی به جنگ پرداخته است ، او را از عثمان برتر نمی‌دانست ! بلکه بسیاری از آنان عثمان را بر علی برتری می دادند همانطور که این نظر سایر اهل سنت است !

منهاج السنة النبویة  ج 4   ص 132 اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

پس این ادعا که گروهی از قاتلین امام حسین علیه السلام در لشگر حضرت علی علیه السلام بوده‌اند یا از مردم کوفه بوده‌اند پس شیعه‌اند ، صحیح نیست و در واقع به اقرار ابن تیمیه آنها ابوبکر و عمر را از حضرت علی علیه السلام برتر می‌دانستند و بسیاری از آنان عثمان را نیز بر حضرت برتری می‌دادند !

آیا این اعتقاد شیعیان است ؟! یا ...

امام حسین آنها را شیعه آل ابی سفیان می‌داند

« ویلکم یا شیعة آل أبی سفیان ، إن لم یکن لکم دین ، وکنتم لا تخافون یوم المعاد ، فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه ، وارجعوا إلى احسابکم ، إن کنتم عرباً کما تزعمون »

وای بر شما ای طرفداران خاندان ابو سفیان ؛ اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید در دنیای خودتان آزاده باشید ؛ و به اصل خود بازگردید اگر عرب هستید – همانطور که گمان می کنید –

أعیان الشیعة للسید الأمین 1 / 609

صحابه قاتل امام حسین علیه السلام

گروهی از صحابه در بین قاتلین حضرت سید الشهدا علیه السلام به چشم می‌خورند ! آیا آنها نیز شیعه بودند ؟

عبدالرحمن بن أبی سبرة الجعفی

وی در کتاب الاستیعاب به عنوان صحابی معرفی شده است :

1419 عبد الرحمن بن أبى سبرة الجعفى واسم أبى سبرة زید بن مالک معدود فى الکوفیین وکان اسمه عزیرا فسماه رسول الله صلى الله علیه وسلم عبد الرحمن وقال أحب الأسماء إلى الله عبد الله وعبد الرحمن هو والد خیثمة بن عبد الرحمن روى عنه الشعبى وابنه خیثمة بن عبد الرحمن وقد ذکرنا أبا سبرة وأخاه بن أبى سبرة فى بابیهما من هذا الکتاب ونسبنا أبا سبرة فى بابه والحمد لله

اسم او عزیر بود و پیامبر (ص) او را عبد الرحمن نامید

الاستیعاب  ج 2   ص 834 ، اسم المؤلف:  یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی

مشارکت او در کشتن امام حسین علیه السلام

ابن اثیر در تاریخ خویش می‌نویسد :

وجعل عمر بن سعد علی ربع أهل المدینة عبد الله بن زهیر الأزدی وعلی ربع ربیعة وکندة قیس بن الأشعث بن قیس وعلی ربع مذحج وأسد عبد الرحمن بن أبی سبرة الجعفی وعلی ربع تمیم وهمدان الحر بن یزید الریاحی فشهد هؤلاء کلهم مقتل الحسین إلا الحر بن یزید فإنه عدل إلی الحسین

عمر بن سعد بر گروه اهل مدینه ، عبد الله بن زهیر را فرمانده کرد ؛ و فرمانده ربیعه و کنده قیس بن اشعث بن قیس بود ؛ و فرمانده مذحج و اسد ، عبد الرحمن بن ابی سبرة جعفی ... و همه اینها در کشتن حسین علیه السلام مشارکت داشتند ؛ جز حر بن یزید که به سوی حسین باز گشت !

الکامل فی التاریخ  ج 3   ص 417 ، اسم المؤلف:  أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقیق : عبد الله القاضی

عزرة بن قیس الأحمسی

ابن سعد او را در الاصابه به عنوان صحابی معرفی می‌کند :

6431 عزرة بن قیس بن غزیة الأحمسی البجلی وسکن حلوان فی عهد عمر روى عنه أبو وائل قال الأعمش عن أبی وائل عن عزرة بن قیس خطبنا خالد بن الولید فقال ان عمر بعثنی إلى الشام الحدیث فی الفتن وفیه قول خالد انها لا تکون وعمر حی قال علی بن المدینی لم یرو عنه غیر أبی وائل وقال بن أبی خیثمة عن بن معین بقی إلى أیام معاویة فیما بلغنی وذکره بن سعد فی الطبقة الأولى

الإصابة فی تمییز الصحابة  ج 5   ص 125 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی

نامه نوشتن او برای امام حسین علیه السلام

وی از کسانی است که به سید الشهدا علیه السلام نامه نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کرد :

قالوا: وکتب إلیه أشراف أهل الکوفة شبث بن ربعی الیربوعی، ومحمد بن عمیر بن عطارد بن حاجب التمیمی، وحجار بن أبجر العجلی، ویزید بن الحارث بن یزید بن رویم الشیبانی، وعزرة بن قیس الأحمسی، وعمرو بن الحجاج الزبیدی: أما بعد فقد اخضر الجناب، وأینعت الثمار، وطمت الجمام، فإذا شئت فأقدم علینا فإنما تقدم على جند لک مجند، والسلام

بزرگان کوفه از جمله شبث بن ربعی و محمد بن عمیر بن عطارد و حجار بن ابجر و یزید بن حارث و عزره بن قیس برای حسین نامه نوشتند که اگر می‌خواهی به سمت ما بیا که ما لشگر آماده تو هستیم !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 411 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

صحبت او با زهیر در مورد عثمانی بودن

اما همین شخص در کربلا با حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین صحبت کرده و تلاش می‌کند که آنها را از دفاع حرم حسینی باز بدارد !

وقال لهم حبیب بن مظهر. والله لبئس القوم عند الله قوم قتلوا ذریة نبیهم وعترته، وعباد أهل المصر. فقال له عزرة بن قیس: انک لتزکی نفسک.

وقال عزرة لزهیر بن القین: کنت عندنا عثمانیاً فما بالک ؟ فقال: والله ما کتبت إلى الحسین ولا أرسلت إلیه رسولاً ولکن الطریق جمعنی وإیاه فلما رأیته ذکرت به رسول الله صلى الله علیه وسلم وعرفت ما تقدم علیه من غدرکم ونکثکم ومیلکم إلى الدنیا، فرأیت أن أنصره وأکون فی حزبه حفظاً لما ضیعتم من حق رسول الله

حبیب بن مظاهر به آنان گفت : چه بد قومی شما هستید که ذریه پیامبرتان و خاندان او و عابدان شهرتان را می‌کشید ! عزرة بن قیس به او گفت : تو می‌خواهی خودت را مدح کنی ( و عابد بدانی)!

و عزرة به زهیر بن قین گفت : تو در نزد ما عثمانی بودی ؛ تو را چه شده است ؟! گفت : قسم به خدا من نه به حسین نامه نوشتم و نه کسی را به نزد او فرستادم ! ولی در راه با او همراه شدم ؛ وقتی که او را دیدم ، یاد پیامبر (ص) افتادم ، و دانستم که او به سمت نیرنگ و پیمان‌شکنی و دنیا طلبی شما روان شده است ! خواستم که او را یاری کنم و در حزب او باشم ؛ تا او را در مقابل حقی که از خاندان پیامبر (ص) تضییع کردید از او دفاع کنم !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 411 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

فرمانده سواره نظام سپاه عبید الله بن زیاد

او فرمانده سواره نظام لشگر عمر بن سعد بود :

وجعل عمر بن سعد على میمنته عمرو بن الحجاج الزبیدی، وعلى میسرته شمر بن ذی الجوشن الضبابی، وعلى الخیل عزرة بن قیس الأحمسی

عمر بن سعد بر میمنه ، عمرو بن حجاج را گمارد و بر میسره ، شمر بن ذی الجوشن را ، و بر سواره نظام ، عزرة بن قیس احمسی را !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 419 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

حمل سر شهدا به سمت ابن زیاد

و او بود که سرهای بریده را به نزد ابن زیاد برد !

واحتزت رؤوس القتلى فحمل إلى ابن زیاد اثنان وسبعون رأساً مع شمر بن ذی الجوشن، وقیس بن الأشعث وعمرو بن الحجاج الزبیدی، وعزرة بن قیس الأحمسی من بجیلة، فقدموا بالرؤوس على ابن زیاد

سر کشته‌گان از بدن جدا شده و به نزد ابن زیاد رفت ! هفتاد و دو سر به همراه شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزرة بن قیس بود که با سرها به نزد ابن زیاد رفتند !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 424 ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

2. هدف امام حسین علیه السلام از قیام چه بود؟

ابن جوزی : امام حسین علیه السلام دید که دین کنارگذاشته شده است :

ابن جوزی عالم سنی می‌گوید :

إنما رحل الحسین إلى القوم لأنه رأى الشریعة قد رفضت ، فجد فی رفع قواعد أصلها  الجد صلى الله علیه وسلم  فلما حضروه حصروه فقال : دعونی أرجع . فقالوا : لا ، انزل على حکم ابن زیاد . فاختار القتل على الذل ، وهکذا النفوس الأبیة .

حسین تنها به این علت به نزد این گروه رفت ، زیرا دید که دین کنار گذاشته شده است ! پس در راه بالا بردن پایه‌هایی که جد او آنها را بنا نهاده بود تلاش کرد ؛ اما وقتی که به نزد او آمدند او را محاصره کردند ! گفت : بگذارید بازگردم ! اما قبول نکردند ! و گفتند باید تابع حکم ابن زیاد شوی ! اما او مرگ را بر ذلت ترجیح داد ! و انسان‌های عزیز این‌چنین هستند !

التبصرة  ج 2   ص 14 اسم المؤلف:  أبی الفرج عبد الرحمن بن الجوزی الوفاة: 597هـ ، دار النشر : دار الکتاب المصری - دار الکتاب اللبنانی - مصر - لبنان - 1390هـ - 1970م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د.مصطفى عبد الواحد

مواردی از دین که کنار گذاشته شده بود :

تمام سنت‌های رسول خدا (ص) تغییر یافت، حتی نماز:

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:

حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زُرَارَةَ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ وَاصِل أَبُو عُبَیْدَةَ الْحَدَّادُ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی رَوَّاد، أَخِی عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ سَمِعْتُ الزُّهْرِیَّ، یَقُولُ دَخَلْتُ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِک بِدِمَشْقَ وَهُوَ یَبْکِی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ: لاَ أَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا أَدْرَکْتُ إِلاَّ هَذِهِ الصَّلاَةَ، وَهَذِهِ الصَّلاَةُ قَدْ ضُیِّعَتْ.

زهری می‌گوید : بر انس بن مالک وارد شدم ؛ در حالی‌که گریه می‌کرد ! به او گفتم : چرا گریه می‌کنی ؟ گفت : چیزی از آنچه درک کردم را نمی‌بینم جز نماز راکه آن را نیز تضییع کردند !

صحیح البخاری، ج 1، ص 134، ح 530 ، کتاب مواقیت الصلاة، ب 7 ، باب تَضْیِیعِ الصَّلاَةِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحیح البخاری، ج 1   ص 198، ح507، کِتَاب مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ ، بَاب تَضْیِیعِ الصَّلَاةِ عن وَقْتِهَا ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

حدثنا عُمَرُ بن حَفْصٍ قال حدثنا أبی قال حدثنا الْأَعْمَشُ قال سمعت سَالِمًا قال سمعت أُمَّ الدَّرْدَاءِ تَقُولُ دخل عَلَیَّ أبو الدَّرْدَاءِ وهو مُغْضَبٌ فقلت ما أَغْضَبَکَ فقال والله ما أَعْرِفُ من أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه وسلم شیئا إلا أَنَّهُمْ یُصَلُّونَ جمیعا

به نزد ابودرداء رفتم در حالی که غضب ناک بود ؛ گفتم برای چه خشمگینی ؟ گفت : قسم به خدا از امت پیامبر (ص) چیزی را جز اینکه نماز را به جماعت می‌خوانند نمی‌بینم !

صحیح البخاری، ج 1، ص 159، ح650 ، کتاب الأذان، ب 31 ، باب فَضْلِ صَلاَةِ الْفَجْرِ فِی جَمَاعَة.

صحیح البخاری،  ج 1   ص 232، ح622، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

و در روایت دیگر می‌نویسد:

حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، قَالَ حَدَّثَنَا مَهْدِیٌّ، عَنْ غَیْلاَنَ، عَنْ أَنَس، قَالَ مَا أَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا کَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم. قِیلَ الصَّلاَةُ. قَالَ أَلَیْسَ ضَیَّعْتُمْ مَا ضَیَّعْتُمْ فِیهَا.

از انس روایت شده است که هیچ‌چیزی از آنچه در زمان پیامبر (ص) بود را نمی‌یابم ! به او گفتند : نماز چه ؟ پاسخ داد : آیا در نماز نیز آنچه تضییع کردید رخ نداد ؟

صحیح البخاری، ج 1، ص 134، ح 529 ، کتاب مواقیت الصلاة، ب 7 ، باب تَضْیِیعِ الصَّلاَةِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحیح البخاری،  ج 1   ص 197، ح506، بَاب تَضْیِیعِ الصَّلَاةِ عن وَقْتِهَا ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

و ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:

عَن مُعَاوِیَةَ بن قُرَّةَ ، قَالَ : دَخَلْتُ أنا وَنَفَرٌ مَعِی عَلَى أنسِ بنِ مَالِکٍ ، فَقَالَ : مَا اُمَراؤُکم هؤلاءِ عَلَى شیءٍ مِمَّا کَانَ عَلِیهِ مُحَمَّدٌ وَأَصْحَابُهُ ، إلّا أنّهُم یَزْعَمُونَ أنَّهُم یُصَلُّون ویَصُومُونَ رَمَضَانَ.

از معاویه بن قرة روایت شده است که من و گروهی به نزد انس بن مالک رفتیم ؛ او گفت : امرای شما هیچ چیزی از دین پیامبر (ص) و اصحاب او ندارند ! جز اینکه گمان می‌کنند نماز می‌خوانند و در ماه رمضان روزه می‌گیرند !

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،  ج 4   ص 39، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

نماز امیرمؤمنان (ع)، یادآور نماز رسول خدا (ص):

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:

حدثنا إِسْحَاقُ الْوَاسِطِیُّ قال حدثنا خَالِدٌ عن الْجُرَیْرِیِّ عن أبی الْعَلَاءِ عن مُطَرِّفٍ عن عِمْرَانَ بن حُصَیْنٍ قال صلى مع عَلِیٍّ رضی الله عنه بِالْبَصْرَةِ فقال ذَکَّرَنَا هذا الرَّجُلُ صَلَاةً کنا نُصَلِّیهَا مع رسولِ اللَّهِ ... .

عمران بن حصین گفت : با علی در بصره نماز خواندم ، و گفت : نماز این شخص ما را به یاد نمازی انداخت که با پیامبر (ص) می خواندیم !

صحیح البخاری  ج 1   ص 271، ح751،  بَاب إِتْمَامِ التَّکْبِیرِ فی الرُّکُوعِ

3. چرا لعن یزید را جایز می‌دانید

علمای سنی که یزید را لعنت کرده‌اند

سیوطی

جلال الدین سیوطی می‌نویسد:

وبعث أهل العراق إلى الحسین الرسل والکتب یدعونه إلیهم فخرج من مکة إلى العراق فی عشر ذی الحجة ومعه طائفة من آل بیته رجالا ونساء وصبیانا فکتب یزید إلى والیه بالعراق عبید الله بن زیاد بقتله فوجه إلیه جیشا أربعة آلاف علیهم عمر بن سعد بن أبی وقاص فخذله أهل الکوفة کما هو شأنهم مع أبیه من قبله فلما رهقه السلاح عرض علیهم الاستسلام والرجوع والمضی إلى یزید فیضع یده فی یده فأبوا إلا قتله فقتل وجیء برأسه فی طست حتى وضع بین یدی ابن زیاد لعن الله قاتله وابن زیاد معه ویزید ایضا.

یزید به عبید الله بن زیاد والی و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگیدن با حسین را صادر کرد.... خدا قاتل او را و ابن زیاد را و یزید را لعنت کند !

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)،  تاریخ الخلفاء، ج 1   ص 207، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.

احمد بن حنبل لعن یزید را جایز می‌داند

شبراوی شافعی می‌نویسد :

 

 

 

 

 

امام ابن جوزی گفته است کسی از من در مورد یزید پرسید : گفتم همان‌کارهایی که کرده است برای او کفایت می‌کند ! گفت : آیا جایز است او را لعنت کرد ؟ پاسخ دادم : علمای اهل تقوا از جمله احمد بن حنبل لعن او را جایز دانسته اند ؛ او در مورد یزید چیزی گفته است که از لعن نیز بدتر است !و سپس با سند خویش تا صالح فرزند احمد بن حنبل می نویسد :

به پدرم گفتم : گروهی ما را متهم به دوست داشتن یزید می‌کنند ! گفت : آیا کسی که به خدا ایمان دارد می‌تواند یزید را دوست بدارد ؟! گفتم : چرا او را لعنت نمی‌کنی ؟ گفت ای فرزند آیا دیده‌ای من چیزی را لعنت کنم ؟ اما چرا کسی که خدا او را در قرآن لعنت کرده است لعنت نشود ؟!

گفتم خدا در کجای قرآن یزید را لعنت کرده است ؟

گفت : در آن آیه که گفته است «آیا نزدیک است که اگر قدرت‌مند شدید در زمین فساد کنید ؟ آنها کسانی هستند که خدا آنها را لعنت کرده است و چشم‌هاشان را نابینا ساخته است !»و آیا فسادی بالاتر از کشتن حسین رضی الله عنه است ؟!

ابن تیمیه نیز می‌نویسد :

قال صالح بن أحمد بن حنبل قلت لأبی إن قوما یقولون إنهم یحبون یزید قال یا بنی وهل یحب یزید أحد یؤمن بالله والیوم الآخر فقلت یا أبت فلماذا لا تلعنه قال یا بنی ومتى رأیت أباک یلعن أحدا

صالح بن احمد بن حنبل می‌گوید : به پدرم گفتم : که گروهی می‌گویند ما یزید را دوست داریم ! گفت ای فرزند آیا کسی که به خدا و روز آخر ایمان دارد یزید را دوست می‌دارد ؟!

گفتم پس چرا او را لعنت نمی‌کنی ؟ گفت : آیا پدرت را دیده ای که کسی را لعنت کند؟ (من کسی را لعنت نمی‌کنم و گرنه یزید را نیز لعنت می‌کردم !)

مجموع الفتاوى  ج 3   ص 412 ، اسم المؤلف:  أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مکتبة ابن تیمیة ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی

ابن طیفور

قال لما کان من أمر أبی عبد الله الحسین بن علی علیهما السلام الذی کان وانصرف عمر بن سعد لعنه الله بالنسوة والبقیة من آل محمد صلى الله علیه وسلم وآله ووجههن إلى ابن زیاد لعنه الله فوجههن هذا إلى یزید لعنه الله وغضب علیه فلما مثلوا بین یدیه أمر برأس الحسین علیه السلام فأبرز فی طست فجعل ینکث ثنایاه بقضیب فی یده ...

عمر سعد زنان و باقی‌مانده خاندان اهل بیت را به نزد ابن زیاد لعنه الله فرستاد و او نیز آنان را به نزد یزید لعنه الله فرستاد !

بلاغات النساء  ج 1   ص 187 ، اسم المؤلف:  أبو الفضل أحمد بن أبی طاهر ابن طیفور (المتوفى : 280هـ) الوفاة: 280 ، دار النشر :

ابن جوزی و ابو یعلی و تفتازانی او را لعن کرده اند

وقد جزم بکفره وصرح بلعنه وصرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزی وسبقه القاضی أبو یعلى وقال العلامة التفتازانی : لا نتوقف فی شأنه بل فی إیمانه لعنة الله تعالى وعلى أنصاره وأعوانه

یقین به کفر او پیدا کرده و تصریح به لعن او کرده‌اند گروهی از علما از جمله حافظ السنة ابن جوزی و قبل از او ابویعلی ، و تفتازانی نیز گفته است ، ما در مورد او نیز در بحث ایمان او شکی نداریم ؛ لعنت خدا بر او و یاران و اعوانش !

روح المعانی  ج 26   ص 72 ، اسم المؤلف:  العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت

تفتازانی یزید و طرفداران او را لعنت می‌کند

 

 

 

 

4. مدارک عزاداری شیعیان از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چیست؟

وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا

شیخ صدوقu در کتاب شریف ثواب الأعمال روایتی را نقل می‌کند که سند آن صحیح أعلایی است و ثابت می‌کند که گریه کردن و حتی فریاد زدن در مصیبت اهل البیتo پاداش عظیمی دارد:

أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ:

 دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِp وَهُوَ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَهُوَ یُنَاجِی رَبَّهُ فَیَقُولُ:

یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَةِ وَوَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَحَمَّلَنَا الرِّسَالَةَ وَجَعَلَنَا وَرَثَةَ الْأَنْبِیَاءِ وَخَتَمَ بِنَا الْأُمَمَ السَّالِفَةَ وَخَصَّنَا بِالْوَصِیَّةِ وَأَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَعِلْمَ مَا بَقِیَ وَجَعَلَ‏ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی‏ إِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَلِإِخْوَانِی وَزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ' الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَأَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَرَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَسُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ9 وَإِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَغَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَاکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَاخْلُفْ عَلَى أَهَالِیهِمْ وَأَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَاصْحَبْهُمْ وَاکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَکُلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِکَ وَشَدِیدٍ وَشَرَّ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ وَأَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَمَا آثَرُوا عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَأَبْدَانِهِمْ وَأَهَالِیهِمْ وَقَرَابَاتِهِمْ.

اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا أَعَابُوا عَلَیْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ النُّهُوضِ وَالشُّخُوصِ إِلَیْنَا خِلَافاً عَلَیْهِمْ فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَى قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِp وَارْحَمْ تِلْکَ الْعُیُونَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَاحْتَرَقَتْ لَنَا وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ وَتِلْکَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّیَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ. فَمَا زَالَ یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ وَهُوَ سَاجِد... .

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص94 ـ95، ناشر : منشورات الرضى ـ قم ،الطبعة الثانیة ، 1368هـ ش.

«معاویة بن وهب گوید: بر امام صادقp وارد و آن حضرت مشغول نماز بود؛ منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند، شنیدم که در نمازش با پروردگار راز و نیاز می‌کرد و مى‏گفت:

اى خدائی که ما را احترام ویژه عطا کردی، به ما وعده شفاعت دادى، پیام رسالت را بر عهده ما نهادى، ما را وارثان پیامبران قرار دادى، پیامبرى امّت‏هاى پیشین را با ما به پایان بردى، ما را براى جانشینى و وصایت پیامبر9 انتخاب کردی، دانش پیشینیان و دانش و آیندگان را به ما ارزانى فرمودى، دل‏هاى مردمان را شیفته ما ساختى؛ من و برادرانم و زائران امام حسینp را ببخش، همان‌ها که به خاطر اشتیاق در نیکى به ما و امید به پاداش‏هایى که در دوستى و پیوند با ما نزد توست و براى شادمان نمودن پیامبر تو محمّد9 و پذیرفتن فرمان ما و خشمگین ساختن دشمنان ما دارایى خویش را انفاق نموده و به سوى ما رهسپار شده‏اند و از این انفاقگرى و راهسپارى، خشنودى تو را مى‏جویند.

خداوندا! به راستى دشمنان ما بر درآمدن آنان از وطن خرده‏ مى‏گیرند و این خرده‏گیرى آنان را از راهسپارى به سوى ما باز نداشته است. پس بر رخسارهایى که آفتاب رنگش را دیگرگون ساخته رحم آور و بر این گونه‏ها که بر روى مزار امام حسینp نهاده شده رحم آور و چشم‏ها را که به خاطر محبت به ما اشک از آن جارى شده رحمت کن و این دل‏های را که براى ما بى‏قرارى مى‏کنند و شعله مى‏کشند رحمت کن. خدایا این ناله‏های را که براى ما سر مى‏دهند رحمت کن. خداوندا! این جان‏ها و پیکرها را به تو سپردم تا در روز تشنگى از حوض کوثر سیرابشان نمایى

راوی گوید: امامp پیوسته در سجده این دعا را زمزمه مى‏فرمود...».

بررسی سند روایت:

علی بن الحسین بن بابویه:

قال النجاشی: شیخ القمیین فی عصره ومتقدمهم، وفقیههم، وثقتهم... وقال الشیخ: کان فقیها، جلیلا، ثقة.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج12، ص397ـ 398، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.

«نجاشی می‌گوید: او بزرگ و پیش کسوت مردم قم و فقیه آن‌ها در عصر خود بود و مورد اعتماد آنان به شمار می‌رفت. شیخ طوسی می‌گوید: وی فقیه، گرانقدر و مورد اعتماد بود».

سعد بن عبد الله الأشعری:

قال النجاشی: شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها... وقال الشیخ: جلیل القدر، ثقة.

معجم رجال الحدیث، ج9، ص78، رقم: 5058.

«نجاشی می‌گوید: بزرگ، فقیه و چهره سر شناس  شیعه بود. نجاشی میگوید: گرانقدر و مورد اعتماد بود».

یعقوب بن یزید:

قال النجاشی: وکان ثقة صدوقا... وقال الشیخ: کثیر الروایة، ثقة.

معجم رجال الحدیث، ج21، ص 156، رقم: 13778.

«نجاشی در باره وی میگوید:  مورد اعتماد و بسیار راستگو بود. شیخ میگوید: روایات زیادی از وی نقل شده و مورد اعتماد است».

محمد بن أبی عمیر:

قال النجاشی: جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین... وقال الشیخ: وکان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة، وأنسکهم نسکا، وأورعهم وأعبدهم.

معجم رجال الحدیث، ج15، ص291 ـ 292، رقم: 10043.

«نجاشی میگوید: وی بسیار گرانقدر است و نزد ما و حتی مخالفانش از جایگاه بلند مرتبه-ای برخوردار است. شیخ طوسی میگوید: او در میان شیعه و سنی مورد اعتمادترین، عابد ترین، با تقواترین و زاهدترین مردم است».

معاویة بن وهب البجلی :

قال النجاشی : معاویة بن وهب البجلی ، أبو الحسن: عربی، صمیم، ثقة، حسن الطریقة.

معجم رجال الحدیث ، ج19 ، ص244 ، رقم: 12495.

«نجاشی گفته: معاویه بن وهب، از نژاد عربی خالص ، مورد اعتماد و نیک کردار بود».

 

وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

شیخ محمد بن المشهدی در کتاب شریف المزار کبیر روایتی را با سند صحیح این چنین نقل کرده است:

أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ الْعَالِمُ عِمَادُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ قِرَاءَةً عَلَیْهِ وَأَنَا أَسْمَعُ فِی شُهُورِ سَنَةِ ثَلَاثٍ وَخَمْسِینَ وَخَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ أَبِی عَلِیٍّ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ وَالِدِهِ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنِ ابْنِ قُولَوَیْهِ وَأَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ، فَأَلْفَیْتُهُ کَاسِفَ‏ اللَّوْنِ‏، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَدُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ، فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّ بُکَاؤُکَ لَا أَبْکَى اللَّهُ عَیْنَیْکَ، فَقَالَ لِی: أَ وَ فِی غَفْلَةٍ أَنْتَ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قُتِلَ‏ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ...

فَإِنَّهُ فِی مِثْلِ ذَلِکَ الْوَقْتِ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ تَجَلَّتِ الْهَیْجَاءُ عَنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَانْکَشَفَتِ الْمَلْحَمَةُ عَنْهُمْ، وَمِنْهُمْ فِی الْأَرْضِ ثَلَاثُونَ صَرِیعاً فِی مَوَالِیهِمْ، یَعِزُّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مَصْرَعُهُمْ، وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ قَالَ: وَبَکَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَتَّى اخْضَلَّتْ‏ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ .

المشهدی الحائری، الشیخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی (متوفاى610هـ)، المزار الکبیر، ص473 ـ480، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارک 1419هـ.

«عبد الله بن سنان گوید: من در روز عاشورا خدمت امام جعفر صادقp رسیدم و دیدم که رنگش تغییر نموده و اشکهایش همانند دانه‌های مروارید از چشمان مقدسش فرو می‌ریزد، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا ! براى چه گریانى؟ خدا چشمان تو را گریان نکند!

 فرمود: مگر تو غافلى، آیا نمی‌دانى که حسین بن على '  در چنین روزى به شهادت رسیده است؟... در چنین ساعتی بود که جنگ و جدال از آل رسول دست برداشت و ابتلاء آنان خاتمه یافت. با این که سى جنازه از مردان اهل بیت روى زمین افتاده بود و این مصیبت براى پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله خیلى‏ ناگوار بود. اگر آن روز رسول خدا در دنیا زنده مى‏بود شخصا در عزاى آنان مى‏نشست.

راوى می‌گوید: امام جعفر صادقp به اندازه‌ای گریه کرد که محاسن شریفش به وسیله اشگهایش تر شد».

البته همین روایت در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسیu نیز نقل شده است

الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، مصباح المتهجد ، ص782، ناشر: مؤسسة فقه الشیعة ـ بیروت ، الطبعة الأولى ،1411 هـ ـ 1991م.

 اما از آن‌جایی که این شیخ بزگوار سلسله سند خود را ذکر نکرده، ما آن را از کتاب المزار الکبیر نقل کردیم که تمام سلسله سند را نیز آورده است .

بررسی سند روایت

نویسنده کتاب در مقدمه آن می‌نویسد:

اما بعد ، فانی قد جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات للمشاهد المشرفات ... مما اتصلت به من ثقات الرواة إلى السادات .

المزار - محمد بن جعفر المشهدی - ص 27

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ:

الشیخ الامام عماد الدین محمد بن ابى القاسم بن محمد بن على الطبری الاملی الکجى .

فقیه ، ثقة ، قرأ على الشیخ ابى على بن الشیخ ابى جعفر الطوسى رحمهم الله ، وله تصانیف منها کتاب " الفرج فی الاوقات " و " المخرج بالبینات " " شرح مسائل الذریعة " قرأ علیه الشیخ الامام قطب الدین أبو الحسین الراوندی و روى لنا عنه .

فهرست منتجب الدین - منتجب الدین بن بابویه - ص 107.

الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ المفید الطوسی:

الشیخ الجلیل أبو على الحسن بن الشیخ الجلیل الموفق ابى جعفر محمد بن الحسن الطوسى . فقیه ، ثقة ، عین ، قرء على والده جمیع تصانیفه ، اخبرنا الوالد عنه رحمهم الله.

فهرست منتجب الدین - منتجب الدین بن بابویه - ص46.

علی بن ابراهیم بن هاشم:

او از اساتید شیخ کلینی است، نجاشی در باره او می‌گوید: «علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد».

القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.

رجال النجاشی، ص260؛ معجم رجال الحدیث، ج12، ص212، رقم: 7830.

ابراهیم بن هاشم:

آیت الله العظمی خوئی ایشان را توثیق کرده و می‌نویسد:

أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، ویدل على ذلک عدة أمور:

 1. أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.

2. أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ".

سید بن طاووس، علی بن موسى، فلاح السائل، ص158، بوستان کتاب ـ قم

3. أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا على روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایة عنه، وقبول قوله.

معجم رجال الحدیث، ج1، ص291، رقم: 332.

«به اعتقاد من: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل وجود دارد:

1. علی بن ابراهیم فرزند وی در تفسیر خود روایات زیادی از پدر نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود عهد کرده هر چه در این کتاب می¬آورده، از طریق افراد مورد اعتماد باشد. شرح این موضوع در کتاب «المدخل» مقدمه سوم گذشت.

2. سید بن طاووس ادعا می¬کند که بین عالمان درباره وثاقت او اجماع و اتفاق نظر است؛ وی هنگام ذکر روایتی که  در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد می¬گوید: تمام راویان این حدیث به اتفاق علماء مورد اعتماد هستند.

3. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم منتشر کرد. قمی‌ها نیز به روایات او اعتماد کرده‌اند درحالی که میان قمی‌ها کسانی بودند که در باره روایت سخت‌گیر بودند، اگر در مطمئن بودن وی اندکی شک وجود داشت، تمام قمی‌ها در پذیرش روایت از او اتفاق نظر نداشتند».

محمد بن أبی عمیر:

وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار می‌رود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آن‌ها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند.

نجاشی در باره او می‌گوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالمی گرانقدر و والا مقام است:

جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...

رجال النجاشی، ص32.

و شیخ طوسی می‌گوید: وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است:

وکان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة، وأنسکهم نسکا، وأورعهم وأعبدهم.

الفهرست، ص218؛ معجم رجال الحدیث، ج15، ص291 ـ 292، رقم: 10043.

عبد الله بن سنان

نجاشی در باره او می‌گوید: وی اهل کوفه و از علمای مورد اطمینان ما شیعیان و بسیار گرامی است و هیچ عیبی از آن نمی‌توان جست... بسیاری از علمای ما از وی روایاتی نقل کرده‌اند؛ زیرا نزد بزرگان شیعه، مردی بزرگ و مورد اطمینان به شمار می‌ود:

کوفی، ثقة، من أصحابنا، جلیل لا یطعن علیه فی شئ.... روى هذه الکتب عنه جماعات من أصحابنا لعظمه فی الطائفة، وثقته وجلالته.

رجال النجاشی، ص214.

شیخ طوسی می‌گوید: عبد الله بن سنان مردی مورد اعتماد است.

عبد الله بن سنان، ثقة له کتاب.

الفهرست، ص165؛ معجم رجال الحدیث، ج11، ص224، رقم: 6919.

و در ادامه این دو روایات ، روایات دیگری که با سند صحیح آمده است بدون بررسی سندی بیان می کنیم :

کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین

( 3657 ) 9 - وعنه ، عن أبیه ، عن المفید ، عن ابن قولویه ، عن أبیه ، عن سعد ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسن بن محبوب ، عن أبی محمد الأنصاری ، عن معاویة بن وهب ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) - فی حدیث - قال : کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین ( علیه السلام ) .

امام صادق علیه السلام فرمودند : هرگونه بی‌تابی (یا گریه با صدای بلند) و گریه مکروه است مگر برای حسین علیه السلام

وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 3 ص 282

من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنة .

( 19889 ) 5 - وعن محمد بن موسى بن المتوکل ، عن محمد بن یحیى ، عن محمد بن أحمد ، عن محمد بن الحسین ، عن محمد بن إسماعیل ، عن صالح بن عقبة ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : من أنشد فی الحسین بیتا من الشعر فبکى وأبکى عشرة فله ولهم الجنة ، ومن أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأبکى تسعة فله ولهم الجنة ، فلم یزل حتى قال : من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنة .

جعفر بن محمد بن قولویه فی ( المزار ) عن محمد بن جعفر ، عن محمد بن الحسین مثله ، وعن أبی العباس ، عن محمد بن الحسین وذکر الحدیثین اللذین قبله . وعن محمد بن الحسن ، عن الصفار ، عن محمد بن الحسین وذکر حدیث أبی هارون أیضا مثله.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود : هرکسی که در راه حسین بیت شعری بگوید ، و ده نفر را بگریاند جای همه آنها بهشت است ! و اگر بیت شعری بگوید و 9 نفر را بگریاند جایگاه همه آنها بهشت است ، و آنقدر گفت تا اینکه فرمود :و اگر کسی در مورد حسین بیت شعری را بگوید و خود بگرید ، - و به گمانم فرمود یا خود را به گریه بزند- جایگاه او بهشت است !

وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 14 ص 596

من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

( 19690 ) 1 - أحمد بن محمد البرقی فی ( المحاسن ) عن یعقوب بن یزید ، عن محمد بن أبی عمیر ، عن بکر بن محمد ، عن فضیل بن یسار ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

امام صادق علیه السلام فرمود : اگر یاد ما در نزد شخصی شد و از چشمان او به اندازه بال مگسی اشک بیرون آمد خدا تمام گناهان او را می بخشد حتی اگر به اندازه کف دریاها باشد !

وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 14 ص 500

5. چرا امام حسین علیه السلام خاندان خود را به کربلا برد ؟!

1. اسارت خاندان مقدر الهی بود ، و حضرت برای دفع اتهام فرار و رها کردن خاندان ، آنها را با خود برد  

بسیاری از مشاهیر زمان همچون «محمد حنفیّه»، «عبدالله بن عباس» و ... با بردن اهل بیت همراه امام حسین علیه السلام مخالفت می کردند و به ظاهر، حق با آنها می نمود؛ ولی امام علیه السلام بر این مسئله اصرار داشت که حتماً باید اهل و عیال خود را همراه ببرد، از اینرو در این زمینه فرمود:

مَا أَرَى إِلَّا الْخُرُوجُ بِالْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ

من راهی جز خروج با اهل و فرزندانم را در پیش رو نمی‏بینم.

در جای دیگر فرمود:

فقال : إن جدی ( ص ) أتانی بعدما فارقتک وأنا نائم ، فضمنی إلى صدره وقبل ما بین عینی وقال لی : " یا حسین یا قرة عینی أخرج إلى العراق فالله ( عز وجل ) قد شاء أن یراک قتیلا مخضبا بدمائک " .

فبکى محمد بن الحنفیة بکاء شدیدا فقال : یا أخی إذا کان الحال هکذا فلا معنى لحملک لهؤلاء النسوة .

فقال : قال لی جدی ( ص ) أیضا : " إن الله ( عز وجل ) قد شاء أن یراهن سبایا ، مهتکات ، یساقون فی أسر الذل " وهن أیضا لا یفارقننی ما دمت حیا .

جد من به خوابم آمد و مرا در آغوش گرفت و بین دو چشم مرا بوسید و فرمود : ای حسین ، ای نور چشمم ، به سوی عراق برو که خداوند عز وجل خواسته است که که تو را آغشته به خون ببیند !

محمد بن حنیفه گریست و گفت : ای برادر اگر چنین است پس معنی به همراه بردن این زنان چیست ؟‌

فرمود : جد من به من فرمود : خداوند عز وجل خواسته است که آنان را اسیر و هتک حرمت شده در حالی که اسیر ذلیلان شده اند ببیند و به همین جهت تا من زنده‌ام از من جدا نخواهند شد !

ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی  ج 3  ص 60 ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر

از این روایت چنین برداشت می‌شود که بحث اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام امری حتمی و قطعی و مقدر الهی بوده است و اگر حضرت آنان را به همراه نمی‌برد ، در مدینه یا در مکه به اسارت حکام یزید در می‌آمدند ، و آن زمان ننگ رها کردن زن و فرزند و فرار کردن را به حضرت می‌زدند ، اما با این‌کار راه این طعن بر حضرت بسته شد‌!

2.  مظلوم و غریب بودن اهل‏بیت علیهم السلام در شهر پیامبر صلی الله علیه و آله

روایتی که گذشت به خوبی نشان می دهد که اهل بیت آنقدر مظلوم بودند که حتی در مدینه و در شهر پیامبر (ص) نیز مورد تعرض قرار می‌گرفتند !

3.  جلوگیری از برنامه ایذایی امویان علیه اهل‏بیت علیهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام علیه السلام

اگر در مدینه خاندان حضرت به اسارت گرفته می‌شدند ، از آنان به عنوان ابزاری برای فشار به حضرت استفاده می شد .

4. ارائه الگو به جامعه آن روز مبنی بر لزوم سهیم بودن تمام اعضای خانواده در قیام

این روش یعنی روش مقابله با ظالم در حالی‌که نیروها برابری نمی‌کند ، به عنوان راهکاری برای همه عصور به جهانیان آموخته شد .

5.بیان عملی ضرورت فداکاری در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعی به جامعه بشری

این‌کار نشانگر اهمیت بحث حفظ دین است که حتی اگر تمامی افرادخانواده نیز در این زمینه دچار مشکل شوند باز نباید از حفظ دین و تلاش برای احیای آن دست کشید .

6. نقش آفرینی تک تک افراد خانواده در هر مرحله سنّی

حضور و مشارکت خاندان حضرت در این قیام ، نشانگر این است که هر فردی در هر سنی می تواند در حفظ دین موثر باشد و از خود گذشتگی کند !

7. پیام رسانی

انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر خون و شهادت بود و رهبرى و پرچم دارى بر عهده ایشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچم دارى امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آغاز گردید. آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانیدند و طبل رسوایى حکومت پلید اموى را به صدا درآوردند. و به همین دلیل بود که افراد زیادی در شام ، بعد از شنیدن سخنان امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها ، پی به ماهیت ضد دینی یزید بردند و همین موجبات تزلزل حکومت بنی‌امیه را فراهم کرد .

8.  بی اثر سازی تبلیغات دشمن

با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه دارى که حکومت اموى از زمان معاویه، علیه اهل بیت(ع) - به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود - بى شک اگر بازماندگان امام حسین(ع) به افشاگرى و بیدارسازى نمى پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت هاى وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مى دادند.

اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران اسارت - که کینه توزى سفیهانه یزید چنین فرصتى را براى آنان پیش آورده بود - اجازه چنین تحریف و جنایتى را به دشمنان نداد.

9.  افشاى ماهیت ستمگران حاکم

برخی درباره شهادت حضرت علی اصغر (ع) شبهه افکنی می کنند که چرا امام حسین (ع) او را جلو برد که در نتیجه او را شهید کردند؟ این افراد باید توجه داشته باشند که بُعد دیگر علت حضور خاندان امام، نشان دادن چهره سفّاک، بى رحم و غیرانسانى یزید و حکومت وى بود .

در حادثه کربلا، نه مظلوم نمایى؛ بلکه حقیقت مظلومیت با فداکارى اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالى ترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونه اى که امروز نیز صداى آنان، در وجدان بشریت به گوش مى رسد.
خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم؛ ولى با قساوت بارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لب هاى تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خیمه هاى آنان به آتش کشیده شد و ... حالا دیگر بر همه روشن شد که یزید چه جنایتکاری است.

6. فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چه بود ؟

عزادارى بر حضرت فلسفه هاى سازنده و تربیتى متعددى دارد، از جمله:

ا. حفظ مکتب و شریعت:

زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى، که الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى است.

یعنى احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمى مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوت ها و تربیت کننده و پرورش دهنده روح حماسه و ایثار است.

به عبارت دیگر در شکل یک پیوند روحى راه آنان به جامعه الهام گشته و پیوستگى پایدارى بین پیروان مکتب و رهبران آن برقرار مى سازد و دیگر گذشت قرون و اعصار نمى تواند بین آنان جدایى افکند.

همین مسأله موجب نفوذ ناپذیرى امت از تأثیرات و انحرافات دشمنان مى گردد و مکتب را هم چنان سالم نگه مى دارد و یا تحریفات و اعوجاجات را به حداقل مى رساند.

ب. پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین

عزادارى نوعى پیوند محکم عاطفى با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبیر استاد مطهرى: «گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست».

یعنى این تحول روحانى که در جلسات عزادارى ایجاد مى شود، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم ساخته. و در واقع زمینه را براى حفظ آرمان هاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مى سازد; چنان که امام راحل مى فرمود: ما هر چه داریم از محرم و عاشورا داریم. انقلاب اسلامى ایران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پیروزمند ارتباط مستقیمى با مجالس سوگوارى و عزادارى دارد. و در طول تاریخ نیز شیعیان با همین مجالس عزادارى، توانسته اند هویت جمعى خود را حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ایستادگى کنند.

ج.  پالایش روح و تزکیه نفس:

گریه بر امام حسین(علیه السلام) و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول درونى گشته و به دنبال آن عامل رشد روحانى انسان مى گردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزدیکى آدمى را به خدا فراهم مى سازد.

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

در مجالس عزادارى با توجه به شعار حماسه آفرین امام حسین (علیه السلام)در روز عاشورا که فرمود:

فإنّی لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحیاة مع الظالمین إلا برماً.

تحف العقول ص 245، شرح الأخبار للقاضی النعمان المغربی ج 3 ص 150، مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 224، بحار الأنوار ج 44 ص 192.

مردم از طرفى با انعقاد پیمان ناگسستنى با مظلومى که مرگ در راه عقیده را سعادت و سازش با ستمگر را مایه ننگ مى داند وفادارى خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بى امان با هرگونه مظاهر استبداد اعلام مى کنند.

و همین وفادارى ها است که ملت ها را در برابر طمع استعمار گران بیمه مى کند و راه نفوذ استثمارى را براى همیشه مسدود مى سازد.

و از طرف دیگر نفرت خود را با سیاست اسلام زدایى دودمان ننگین بنى امیه که با نسبت دروغ به پیامبر گرامى احادیثى را در راستاى سرکوبى نهضتها و قیام مردم در برابر حکومت ستمگران، جعل و در میان مردم منتشر ساخته اند، ابراز مى دارند.

و حدیثى را که از قول خلیفه دوم که گفته است :

«فأطع الإمام وإن کان عبداً حبشیّاً ، إن ضربک فاصبر ، وإن أمرک بأمر فاصبر ، وإن حرَمَک فاصبر ، وإن ظلمک فاصبر ، وإن أمرک بأمر ینقص دینک فقل: سمع وطاعة ، دمی دون دینی.

سنن البیهقی: 8/159، المصنف لابن أبی شیبة: 7/737، کنز العمال: 5/778، الدر المنثور: 2/177.

در برابر رهبر جامعه  اگر چه اجنبى هم باشد، فرمانبردار باش، اگر در حق شما ستم روا داشت صبر کنید، اگر دستور ناروا صادر کرد، تحمل نمایید، و اگر شما را از حق مسلم خود محروم ساخت بردبارى کنید، و اگر فرمان ضد دینى داد بدون چون و چرا اجرا نمایید، و دین خود را فداى جان خویش گردانید.

چقدر فرق است میان پیشواى  یک ملتى که مى گوید:

فأطع الإمام... إن ضربک فاصبر ، وإن أمرک بأمر فاصبر ، وإن حرَمَک فاصبر ، وإن ظلمک فاصبر ، وإن أمرک بأمر ینقص دینک فقل : سمع وطاعة ، دمی دون دینی.

و میان رهبر جامعه اى که فریاد مى کند:

 من رأى سلطانا جائرا... یعمل فی عباد الله بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر بقول ولا فعل ، کان حقیقاً على الله أن یدخله مدخله.

و لذا امروز مى بینیم که دشمنان اسلام بویژه امریکا با تمام توان و امکانات به مبارزه با این فرهنگ شورش و قیام در برابر استبداد در آمده ولى سیاستهاى اسلام کشورهاى دیگر را که روحیه سازش با استبداد را از رهبران خویش به ارث برده اند، تأیید مى کند.

ه. وحدت هماهنگى میان امت اسلامى:

یکى از برکات پربار عزادارى و گریه براى حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام)، وحدت و هماهنگى میان اقشار مختلف اسلامى است که در سایه گردهم آیى مردم در ایام سوگوارى حضرت در مساجد و تکایا و در سینه زنى هاى خیابان ها است.

و این گردهم آیى ها، ناله ها و سینه زنى هاى هماهنگ، قلبهاى مردم را با یکدیگر نزدیک نموده و کدورت ها را مرتفع ساخته و باعث یکپارچگى ملت اسلامى مى شود و از جمعیت پراکنده قدرت بزرگ مى سازد و ملت اسلامى را در برابر نفوذ دشمنان بیمه مى کند.