گروه جنگ نرم مشرق- اندرو استایلز، یکی از خبرنگاران پایگاه خبری واشنگتن فری بیکن، که متخصص در امر اشاعه ایرانهراسی است، پیش از نوروز 94 به ایران سفر کرده و به عنوان یک توریست از کشورمان دیدن کرده است. هرچند که ظاهرا سفر تفریحی وی به ایران در جهت تقویت چهره توریستی کشورمان اثرگذار است اما وقتی پای خاطراتی که او از ایران برای دوستانش تعریف کرده مینشینیم، مسئله بسیار فراتر میرود.
آنچه که در ادامه میآید خلاصهای است از آنچه که او پس از بازگشت از ایران در پایگاه خبری ضد ایرانی منتشر کرده است:
بدترین بخش سفر دو هفتهای به ایران قبل از آن روی میدهد، یعنی وقتی که به دیگران میگویی که میخواهی به ایران سفر کنی. تقریباً تمام واکنشها یکسان است: خودت رو بدست چوبه دار نسپر! یادت نره که آدرس جدیدت در زندان اوین رو برامون ارسال کنی. مراقب داعش باش.
اگر جزو آن دسته از اشخاص پارانوییدی باشید طبیعتاً تمامی این صحبتها را جدی میگیرید. حتی وزارت خارجه آمریکا نیز در خصوص سفر به ایران این طور میگوید: برخی عناصر موجود در ایران نسبت به آمریکا با خصومت برخورد میکنند. در نتیجه، ممکن است شهروندان آمریکایی در صورت سفر به ایران و یا اقامت در آنجا مورد اذیت و آزار قرار گرفته و یا دستگیر شوند.
با توجه به این مسائل، تصور خواهید کرد که ممکن است برای یک یا بیست سال به زندان اوین بیفتید که طبیعتاً تصور خوبی نیست.
با این حال، پس از رسیدن به فرودگاه امام خمینی تهران، مستقیماً به سمت بخش کنترل پاسپورت میروم. سقف آنجا کوتاه و چراغها داغ هستند. من هم خسته هستم و در حالی که سعی دارم مستقیماً به دوربین امنیتی که بر روی صورت من زوم شده است نگاه نکنم به طرز مشکوکی عرق میریزم. آن سوی مأموران، اتاقی وجود دارد که بر روی دیوار آن نوشته شده است اتاق انگشتنگاری. باید جالب باشد.
پس از گذراندن سه ربع در صف انتظار، بالاخره نوبت من شده و مهر عبور زده میشود. پس از آن یکی از راهنماهای تور محلی که منتظر من بود به استقبالم میآید و با هم به هتل بینالمللی لاله میرویم. نام این هتل قبل از انقلاب هتل اینترکانتینتال بود. با بررسی اتاقها میتوان دریافت که تغییرات کمی در آن رخ داده است.
تلویزیون به اندازه کافی مدرن به نظر میرسد و از این رو شبکه پرس تی وی را انتخاب میکنم، که نخستین شبکه خبری انگلیسی زبان ایران است. جورج گالوی، یک نماینده پارلمان انگلیس بد خلق، در مورد امپریالیسم صحبت میکند. ظاهراً وی دارای برنامه تلویزیونی خود در این شبکه است.
محو تماشای این برنامه بودم که متوجه میشوم هوا تاریک شده و باید آنلاین بشوم و به دوستانم در خانه رسیدن خود را اطلاع بدم. وقتی به پذیرش برای گرفتن کد دسترسی به اینترنت زنگ میزنم، مردی به من میگوید که تا پنج دقیقه دیگه تماس میگیرد، که تاحدی عجیب به نظر میآمد. پانزده دقیقه بعد امکان دسترسی به اینترنت برایم فراهم میشود. با این حال لپتابم محترمانه به من اخطار میدهد که «ممکن است اشخاص دیگری بتوانند اطلاعات ارسالی شما از این شبکه را ببینند.»
صبح روز بعد من به همراه دیگر اعضای کاروان که حدود 20 نفر میشدیم به سمت پارکینگ میرویم تا سوار اتوبوس توریستی خود شویم. دستهای از پرچمها در خیابان جلوی هتل قرار دارند. البته پرچم آمریکا در آنجا وجود ندارد.
من مشتاقم که نخستین دید خود را در مورد تهران بدست آورم. راهنمای تور ما به نام هادی میگوید نخستین توقف ما در بیرون از یک مجتمع دولتی مربوط به سازمان قضایی جنایی ایران و دادگاه عالی است. وی میگوید که عکسبرداری از آنجا ممنوع است.
پس از توقف، همه پیاده میشوند و فوراً شروع به عکسبرداری میکنند. نه از خود ساختمان بلکه از بیلبورد بزرگ آیتالله خمینی که در آنجا قرار داشت.
سپس در اطراف کاخ گلستان که زمانی محل سکونت خانواده پادشاهی قاجار و نیز مکان تاجگذاری محمدرضا شاه در سال 1967 بود، شروع به قدم زدن میکنیم. هر چند ساختمان عدالت کیفری با آن شکل بتونی و یکنواختش بر شکوه کاخ تا حدی سایه انداخته است، اما این کاخ واقعاً زیباست.پس از آن به بازار میرسیم. در بیرون از ورودی اصلی بازار، بچههای جوانی در حال فروش ظاهرا زیرپوش زنانه به زنانی هستند که با ورقههای سیاه پوشیده شدهاند. ظاهرا محلیها خیلی تحت تاثیر من و همراهانم قرار نگرفتهاند. فکر کنم این بیعلاقگی مربوط به این واقعیت است که بازار پر از ایرانیانی است که دارند برای نوروز، سال جدید ایرانی، خرید میکنند، و ما نیز در حالیکه سعی داشتیم با آیپدهای خود از این مناظر فیلم بگیریم باعث سد راه آنها میشدیم فرصت ما برای تعامل با مردم در آنجا محدود بود و راهنماهای ما نیز ظاهراً در مورد این مسئله کاملاً مصمم بودند.
در راه برگشت به هتل از کنار سفارت قدیمی آمریکا رد شدیم. در حال حاضر آنجا متعلق به سپاه پاسداران ایران است و دیوارنگاریهای ضد آمریکایی زیادی در آنجا وجود دارد. یک موزه نیز در داخل آنجاست که بازدیدکنندگان میتوانند بازمانده تلاشهای ناموفق جیمی کارتر برای آزادسازی گروگانهای ما را ببینند.
روز بعد ما روانه همدان میشویم و در روز عید پوریم به آنجا میرسیم. پوریم تعطیلات یهودی است که در آن تلاشهای قهرمانانه ملکه استر، که قبلاً یک برده جنسی بود، و نیز مردخای برای نجات یهودیان فارسی از دست خشایارشاه جشن گرفته میشود.
ما به همراه یکی از اعضای جامعه پررونق یهودیان در همدان به سمت مقبره استر میرویم که در وسط یک خیابان شلوغ قرار دارد. در ضمن، عبور از خیابان در ایران عملاً هیچ فرقی با دست به خودکشی زدن با خودرو ندارد. سیل ماشینها هیچ وقت متوقف نمیشود، و تنها کاری که میتوانید بکنید این است که دعا کنید همانند مردم استر در امان بمانید.
هنگامی که به هتل میرسیم بنیامین نتانیاهو در حال سخنرانی برای کنگره بود که از شبکه پرس تیوی در حال پخش بود. برخی به دقت داشتند گوش میدادند در حالی که برخی دیگر فقط با اخم به تلویزیون نگاه میکردند. نتانیاهو داستان استر را یادآور میشود، کسی که «حق دفاع از مردم یهود برای دفاع از خود در برابر دشمنانشان را به وجود آورد» به ویژه حال که یهودیان «بار دیگر با تلاشهای یک پادشاه فارسی دیگر با نابودی مواجهاند.»
روز بعد با اتوبوس روانه خرم آباد شدیم. هرچند سفر طولانی با اتوبوس مشقتبار بود اما حداقل مناظر مهیج و زیبا بودند. دشتهای صاف به همراه قلههای بزرگ پوشیده از برف در دو سمت وجود داشت. اتوبوس ما وارد خرم آباد میشود. گروه ما تلو تلو خوران به یک گروه کنجکاو از بچههای مدرسهای میرسد. آنها از ما با رگباری از عبارات از بهر کرده استقبال میکنند، مانند «What time is it?». پس از کمی لابیگری نهایتاً آنها موافقت میکنند که برای ما آواز بخوانند. آوازشان واقعاً قابل تحسین بود.
هنگامی که به محل اقامت خود میرسیم تقریباً هوا تاریک شده بود. پس از آن من و برادران چنگ که تایوانی-آمریکایی بودند به یک گروه از توریستهای ایرانی اهل اصفهان میرسیم. آنها در حال برپایی جشن پیش از نوروز بودند و از روی آتشی که درست کرده بودند میپریدند. این جشنی بود که آیتالله خمینی سعی داشت تا در روزهای نخست انقلاب بر روی آن مهر باطل بزند که با مقاومت شدید مردم مواجه شد.
یک دختر جوان دوستداشتنی در آنجا پرسه میزد و ما با هم سر صحبت را باز کردیم. در اینجا چنین کاری به هیچوجه مجاز نیست. حتی قرار نیست که با یک زن ایرانی دست بدهید مگر اینکه وی خود ابتدا دست دهد. برخی از زنانی که در اطراف ما نشسته بودند روسریهای اجباری خود را برداشتند. گور بابای انقلاب. در ادامه صحبتهایی که داشتیم، یکی از دانشجویان رشته انیمیشن رایانهای، این عبارت جسورانه را به من گفت که «ما عاشق آمریکا هستیم»، و حتی کمی نزدیکتر شد و به آرامی گفت «و نیز اسرائیل».
صحبت کردن با محلیها همیشه نمای متفاوتی از ایران را نسبت به آنچه راهنماهای تور در اتوبوس ارائه میکردند، به ما میداد. یک روز وارد یک مغازه قهوهفروشی که توسط مسیحیان آمریکایی گردانده میشد شدم. آنها با این نظر که اقلیتهای مذهبی جزو اعضای باارزش جامعه ایران بوده و میتوانند رسوم خود را به راحتی و بدون اذیت و آزار به جا بیاورند مخالف بودند. یکی از آنها به من گفت: «نه اصلا خوب نیست. اگر میتوانستم از اینجا میرفتم.»
در ایران به آمریکاییها با نوعی شک و تردید نگاه میشود. ایرانیان میخواهند بدانند که شما در ایران چه کار میکنید، نه به خاطر اینکه آنها به شما برای انجام کودتا مشکوک باشند، بلکه به این خاطر که آنها میدانند دارندگان پاسپورت آمریکا میتوانند تعطیلاتشان را در جای دیگری از جهان بگذرانند، و برای شما احساس تأسف میکنند. آنها تقریباً همیشه دوستانه برخورد میکنند و مشتاقند به شما بگویند که حس بدی نسبت به شما در آنجا وجود ندارد.
بعد از آن راهی شیراز میشویم. در یک هتل پنج ستاره اقامت میکنیم که حتی خدمات مختلفی از چشمه آب گرم ارائه میکند. به هنگام شب من به همراه برادران چنگ یک تاکسی که راننده آن بتواند انگلیسی صحبت کند پیدا میکنیم تا در شهر گشتی بزنیم.
نام راننده آرمان 28 ساله و دارای مدرک دانشگاهی در رشته مهندسی نفت است. این مدرک در آمریکا به عنوان یک مدرک بسیار خوب به حساب میآید. همانند بسیاری از ایرانیان مجرد هم سن و سالش، او با والدینش زندگی میکند. آرمان در صحبتهایش بیان میدارد که نیمی از جوانان ایرانی تقریبا به طور منظم الکل مصرف میکنند. تمام آنچه نیاز دارید یک فرد مورد اعتماد و مقدار زیادی پول است. یک بطری جانی واکر رِد حدود 60 دلار برای شما آب میخورد، یعنی سه برابر آنچه در آمریکا برای آن میپردازید.
شیراز شهر دوستداشتنیای است. همانند بیشتر نقاط ایران، سابقاً در اینجا رودخانهای وجود داشته است.
پس از آن با اتوبوس راهی اصفهان میشویم. در راه اصفهان در مورد مسائل مختلفی صحبت میکنیم. یکی از این مباحث بحث حجاب در ایران است. مسئله پوشش زنان بسیار پیچیده است، به ویژه برای لیبرالها. از یک طرف، فمینیستهای مدرن اظهار میدارند که مجبور کردن زنان به پوشاندن خودشان ذاتاً اشتباه است. از طرف دیگر، نقد فرهنگهای دیگر بسیار مشکلساز است، چرا که این کار اغلب انعکاسی از امپریالیسم غرب است.
در این خصوص من از یکی از دختران جوان دانشجویی که در شیراز ملاقات کردم سوال کردم. او داشتن روسری را دوست داشت، چرا که اینکار باعث ایجاد حس «امنیت» در برابر نگاه ترسناک انبوهی از مردان میشد.
اصفهان خوشعکسترین شهری بود که ما دیده بودیم. این شهر شامل یک سری پلهای پر زرق و برق بود و از همه مهمتر دارای یک رود واقعی دارای آب بود.
در راه برگشت به تهران از روستای باستانی ابیانه که در دامنههای کوه کرکس قرار داشت دیدن کردیم. گفته میشود که قدمت این روستا به هزاران سال قبل و به زمان ساسانی برمیگردد. قبل از ترک روستا، همراهان چینی موفق میشوند تا با انداختن مقداری غذا در جلوی سگهای روستا، یک صحنه درگیری بین سگها به وجود بیاورند. این کار طبیعتاً فرصت عکسبرداری خوبی را به وجود میآورد. این صحنه در ابتدا جالب بود تا اینکه خون جاری شد و مشخص شد که سگ سیاه قصد ندارد کار را به راند بعدی بکشاند. خوشبختانه یکی از روستاییان موفق شد تا با انداختن یک سنگ به اندازه توپ بسکتبال به این کار خاتمه دهد.
نهایتاً به هتل لاله تهران برمیگردیم و پس از توقفی کوتاه راهی فرودگاه میشویم تا از آنجا به دالاس برگردم. خیلی خوبه که به خونه برگشتم.
به گزارش گروه تاریخ مشرق، حجت الاسلام و المسلمین سید صدرالدین قبانچی امام جمعه کنونی نجف، از شاگردان شهید آیت الله سید محمدباقر صدر است که باره منش علمی و عملی آن بزرگ، آثار متعددی را پدید آورده است. او بر این باور است که حضور نامریی شهید صدر در فرآیند ساخت عراق جدید، دستاوردهای ارجمندی را برای این کشور رقم زده است.
با ایشان در سالروز شهادت آن فرزانه فقید و در شناخت شخصیت علمی وع ملی آن مرجع والامقام، ساعتی به گفت وگو نشستیم که ماحصل آن درپی می آید.
*از نظر جنابعالی – که سالیانی در محضر شهید آیتالله محمدباقر صدر تلمذ داشتهاید- کدام یک از وجوه شخصیتی وی از برجستگی بیشتری برخوردار است و چرا؟
به نظر بنده اندیشه جهانی استاد بزرگوار شهیدآیت الله صدر، در میان ویژگیهای اخلاقی و علمی ایشان، از برجستگی خاصی برخوردار است. بدیهی است کسانی میتوانند اندیشه جهانی داشته باشند که جهان معاصر خود را به درستی بشناسند، بر آخرین دستاوردهای فکری روزگار خویش اشراف داشته باشند، نیازهای زمانه خود را درک کنند و برای آنها پاسخهای مناسبی داشته باشند. بنده درباره اندیشه سیاسی و ویژگیهای اخلاقی این استاد بزرگوار خود کتب متعددی نوشته و پاسخ به این سئوال را از وجوه مختلف مطرح و بررسی کردهام، اما در اینجا به اجمال عرض میکنم علت اصلی موفقیت این شهید بزرگوار را قدرت جمع بین سنت و نوگرایی میدانم.
ایشان از بزرگترین اندیشمندان اسلامی معاصر است که هرگز پا را از چهارچوبهای اسلام فراتر نگذاشت. ایشان معتقد بود اسلام اصیل ماهیتاً پویا و جریانساز است و همواره میتواند به نیازهای زمانه پاسخهای مناسب بدهد، به شرط آنکه ما آرا و عقاید خود را بر آن تحمیل و با افکار خود جریان پویای آن را متوقف نکنیم. شهید صدر بر این باور بود که تجدد و نوگرایی جز به مدد سنتها و اصالتهای صحیح ممکن نیست.
*این اصل را در تدریس هم رعایت میکردند؟ چگونه بین وقایع متغیر واصول ثابت، همخوانی و سازگاری به وجود میآوردند؟
بله، شیوه ایشان در تدریس هم به همین شکل بود .یکی از اصول در رفتار علمی و آموزشی ایشان این بود که همواره شاگردانشان را از سطحینگری و شتابزدگی منع میکردند. ایشان در همه موضوعات، بهخصوص فلسفه، تسلط بر متون کهن را پیش شرط اساسی برای ورود به فلسفههای نو میدانستند. درباره فقه هم معتقد بودند بدون احاطه بر آرای فقهای پیشین و اشراف بر شیوههای استدلالی فقهای گذشته هرگز نمیتوان دست به نوآوری فقهی زد. ایشان معتقد بود اگر با همان قدرت و استحکام فقهای قدیم با مسائل زمانه خود برخورد کنیم، افکار و آرای ما هم از همان قدرت و استحکام برخوردار خواهند شد.
آرای جدید و نگرشهای نوین ایشان در فضای حوزه نجف مطرح میشدند که اساساً با افکار جدید سر سازش نداشت، از همین رو شهید صدر پیوسته نگران برخورد بعضی از علمای حوزه با رویکرد حوزه بود. حوزه با ساختار صرفاً سنتی نمیتوانست با دگرگونیهای زمانه هماهنگ شود، اما اغلب علمای حوزه به این نکته مهم توجه نداشتند که آنها هستند که باید نقش پیشتازی و چراغ راهنما بودن حوزه را حفظ کنند و لذا باید با شرایط روز آشنا باشند و اگر بخواهند صرفاً از ساختار سنتی حوزه استفاده کنند، کاری پیش نمیرود.
ایشان در نگاه اصلاحی خود محدود به جغرافیای محدودی نبود و همانطور که در مورد رهایی عراق از کابوس بعثیها میاندیشید، از مسائل ایران هم غافل نبود و لذا از انقلاب ایران و رهبر آن، امام به تمامی حمایت کرد. مسائل دنیای عرب و کشورهای شمال آفریقا را نیز به خوبی میدانست و به همین دلیل هم افکار او در آن کشورها حامیان بسیاری پیدا کرد و در آن کشورها مقلدین زیادی داشت. توضیحالمسائل ایشان با عنوان «الفتاوی الواضحه» تنها رساله یک عالم شیعی بود که در قاهره چاپ و تمام نسخههای آن در مصر فروخته شدند. آشنایی ایشان با تمدنهای مختلف جهان ایشان را در زمره تواناترین اندیشمندان اسلامی در آورد. در دورهای که دنیا تحت تأثیر شدید کمونیسم قرار داشت، ایشان با نگارش دو کتاب «اقتصادنا» و «فلسفتنا» و نیز بانکداری بدون ربا توانست احکام اسلامی را در این زمینهها برای اندیشمندان جهان مطرح کند.
*به نظر شما راز پویایی اندیشه شهید صدر تا آخر عمر در چه بود؟ چون دیدهایم که برخی اندیشمندان تا مقطعی از حیات، با نیازهای زمان پیش میآیند و سپس در دوره ای اززندگی خود جا می مانند؟
اصرار ایشان بر پیدا کردن پاسخهای لازم برای نیازهای زمانه. این تلاش و توجه موجب میشود یک اندیشمند دائماً اندیشهاش را در تعامل و چالش با سایر اندیشهها قرار دهد. اگر فردی نتواند این کار را بکند، طبیعتاً از زمانه خود عقب میماند و نمیتواند پاسخگوی زمانه خود باشد. شهید صدر همواره به دنبال تحقیق، پژوهش و مطالعه اندیشههای نو بود و لذا آرا و اندیشههای خود را نیز مستمراً مورد بازبینی قرار میداد و در این راه از نقدها و آرای شاگردان خود نیز، از جمله آیتالله هاشمی شاهرودی و بنده که کوچکترین شاگرد ایشان بودم بهره میگرفت تا بتواند آرای خود را در سطوح گستردهتر و عمومیتر ارائه کند. متأسفانه حزب بعث کتابخانه و دستنوشتههای ایشان را پس از شهادتشان ضبط و ما را از آرای ارزشمند ایشان در زمینههای گوناگون محروم کرد.
*رابطه شهید صدر با روشنفکران دینی چگونه بود؟چه نگاهی به این قشر داشتند و قائل به چگونه رفتاری با آنها بودند؟
ایشان در برخورد با تمام اقشار، اعم از حوزوی و غیر حوزوی از منطق و استدلال بهره میجست. من مکاتبات ایشان با دکتر شریعتی را شخصاً دیده بودم. شنیدم که دکتر شریعتی گفته بود این انسان قادر است آب دریا را در یک فنجان بگنجاند. نمیدانم چرا نقدهای شهید صدر و دکتر شریعتی در ایران چاپ نشدند. شهید صدر قایل به بحث و برخورد روشنگرانه و جستجوی حقیقت بود. ایشان هرگز سلبی برخورد نمیکرد و معتقد بود برخورد سلبی سودمند نیست و انگیزه دینی را از افراد میگیرد.
*به نظر شما تفاوت بین نوگرایی امثال شهید صدر و نوگرایی برخی از روشنفکران چیست؟
نوگرایی امثال شهید صدر اصیل و مبتنی بر درک صحیح از مبانی دینی است، اما نوگرایی برخی از روشنفکران بدون ملاک و ضابطه و در واقع نوعی انکار دین است. نوگرایی اصیل پاسخگوی نیازهای زمانه است، اما متأسفانه افکار ناآگاه حتی تحت لوای دین در مقابل این نوگراییها میایستند. شهید صدر در تمام عمر با این معضل دست به گریبان بود و حتی کار به جایی رسید که ایشان تمام دروس حوزوی خود را تعطیل کرد. ایشان احساس میکرد عدهای بهجای تفکر در سخنان و اندیشههای او در واقع به دنبال مچگیری هستند. سرانجام آیتالله خوئی برای ایشان پیام فرستادند که به درس و بحث خود برگردید، زیرا حوزه به این بحثها نیاز دارد.
شهید صدر از سوی برخی از عناصر ناآگاه و احساساتی رنج زیادی کشید، ولی چون بر این باور بود که بسیاری از آنها صداقت و اخلاص دارند و تصور میکنند با این نوع برخوردها دارند به حوزه خدمت میکنند، آنها را تحمل میکرد. ایشان معتقد بود بهرغم این برخوردها ذات حوزه پاک و برای انجام فعالیتهای علمی سازنده مستعد است و کسانی که افکار اصلاحی و نوگرایانه دارند، طبعاً باید هزینه آن را هم بپردازند. البته در حوزه علمیه قم هم بودند کسانی که فلسفه را تحریم میکردند و میگفتند فلسفه به شبهات دامن میزند و زمینه را برای طرح تشکیکهای گوناگون مساعد میسازد و لذا تدریس آن حرام است. در هر حال شهید صدر بدون توجه به فشارها و آزارها به راه خود ادامه میداد و اگر گاه از تدریس باز میماند، به تألیف روی میآورد و به هر حال از انجام وظایفی که به دوش یک عالم دینی است باز نمیماند.
حجت الاسلام والمسلمین سید صدرالدین قبانچی؛ امام جمعه فعلی نجف
خود ایشان معتقد بود باید به شیوه سنتی این دو حوزه به خاطر صداقت و اخلاق آنها احترام گذاشت، اما بخشی از جامعه سنتی اعم از مردم عادی یا متفکران سنتی همواره نسبت به آرای جدید موضعگیری سلبی و سعی میکنند به تردیدها و شبهاتی در باره افراد نوگرا دامن بزنند.
*شهید صدر در حین نظریهپردازی و نوآوری به فکر تحقق عملی آنها نیز بود. شما علت را چه میدانید؟
ایشان معتقد بود بزرگان و انبیای الهی هرگز در حد موعظه و بیان احکام متوقف نمیشدند، بلکه همواره سعی میکردند برای ایجاد جامعهای آرمانی تلاش کنند. ایشان این روحیه را به شاگردان خود نیز منتقل کرده بود. همواره به ما میفرمود باید بیش از اینها کار و خود را برای جنگ جهانی اسلامی آماده کنیم. این شیوه تفکر بود که ایشان را تبدیل به قدیمیترین چهره مخالف رژیم بعث کرد. ایشان خود میدانست این شیوه فکری و عملی سرانجام منجر به شهادت او خواهد شد، ولی هرگز دست از تلاش و مجاهدت برنداشت. او ایمان داشت رسالتی که به عنوان یک عالم دینی به دوش اوست، لاجرم به چنین سرنوشتی منجر خواهد شد. حمایت قاطع ایشان از انقلاب اسلامی ایران و نیز جنبشهای آزادیبخش مبتنی بر چنین تفکری است. ایشان میگفت ما روزی آرزوی یک جامعه اسلامی آرمانی را داشتیم. حالا یک مرجع دینی اقدام به برقراری چنین حکومتی کرده، آیا رواست به خاطر ترس از رژیم بعث دست روی دست بگذاریم و مثلاً از ترس تعرض رژیم صدام کاری نکنیم؟ ایشان در این راه رنج فراوانی را متحمل شد، اما هرگز دست از مبارزه برنداشت. ایشان به همه شاگردان خود در ایران نامه نوشت که همه توان خود را برای کمک به انقلاب اسلامی به کار بگیرند و به دنیا نشان بدهند اسلام میتواند امور کشور را اداره کند. ایشان به این امر هم اکتفا نکرد و با توجه به شتاب رویدادهای انقلاب ایران و طرح پرسشهای متعدد و جدید به تألیف پنج جزوه به نام «الاسلام یقود الحیات» پرداخت.
یکی از این جزوهها مبنایی برای بخشی از قانون اساسی جمهوری اسلامی شد. ایشان انقلاب اسلامی را نهال نورسی میدانست که باید به آن کمک فکری داد. ایشان پیروزی انقلاب اسلامی را پیروزی اسلام تلقی میکرد و به اسلامی باور داشت که در تمام عرصههای فردی و اجتماعی نقش هدایتگری داشته باشد ـ حمایت ایشان از امام خمینی به این دلیل بود که میگفت اگر فردی بتواند تکلیف پیروان اسلام را در عرصههای مختلف به شکل مطلوبی معلوم کند باید از او حمایت کرد. ایشان همواره از کسانی که وظایف اجتماعی خود را بهدرستی انجام میدادند حمایت و به آنان کمک میکرد.
*به نظر شما شرایط فعلی عراق تا چه حد تحت تأثیر اندیشههای شهیدآیت الله صدر است؟ یا به عبارت دیگر،حضور نامرئی ایشان چقدر توانسته در فرآیند ساخت عراق جدید موثر باشد؟
اندیشه شهید صدر اندیشه اسلامی است و اندیشه جدیدی نیست. اندیشه سیاسی شهید صدر بر اسلام و حکومت بر پایه ایمان قرار دارد، اسلامی که در آن نشانی از انزوا و تحجر وجود ندارد. در اندیشه سیاسی شهید صدر رویکرد باز به جهان وجود دارد. نخستین توفیقی که در عراق به دست آمده رهایی از چنگال رژیم خونخوار بعث است. در عراق امروز آزادی اندیشه و آزادی سیاسی وجود دارد و ما این وضعیت را به شهید صدر مدیون هستیم. رژیم فعلی عراق قانونی و مبتنی بر قانون اساسی است و از جایی بر ملت تحمیل نشده است. شهید صدر همواره معتقد بود قانون اساسی مجلس و نهادهای قانونی عراق باید ناشی از اراده مردم و مبتنی بر همهپرسی باشد که اکنون چنین است. البته عراق در آغاز راه است و با توکل به خدا در این راه تا نیل به جامعه آزاد و حاکمیت احکام اسلامی پیش خواهد رفت.