اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

دلایل ظهور داعش و ضرورت های مقابله با آن

حیدرعلی باقریان

تحولات چند روز اخیر عراق با حملات تروریستی گروه داعش (دولت اسلامی عراق و شام) به موصل و تصرف آن شهر به‌عنوان مرکز استان نینوا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نگاهی به سخنان ابومحمد عدنانی سخنگوی این گروه خطاب به آقای نوری مالکی نخست‌وزیر عراق، چشم‌انداز حرکت خطرناک تروریسم و حامیان آن‌ها را در منطقه به نمایش می‌گذارد. عدنانی با ادبیاتی گستاخانه او را تهدید می‌کند که « محل تسویه حساب با وی نه در بغداد بلکه در نجف و کربلا است». وی به نیروهایش نیز دستور داده است به سوی بغداد و کربلا پیشروی کنند!
داعش به‌عنوان یک گروه تروریستی تکفیری با ادبیات نوین و البته خطرناک که یادآور حملات وهابیون در قرن ١٢ به اماکن مقدسه اسلامی است، ضمن دعوت از اعضای گروه برای حفظ موصل اعلام کرده است: «منتظر باشید دولت اسلامی تاریخ را دوباره می‌نویسد و دوباره نقشه را ترسیم می‌کند!»
برخی معتقدند، هدف فعلی از تحرکات داعش و تصرف موصل و حرکت به سمت مرکز عراق، تلاش جهت تجزیه این کشور به سه بخش کردی، شیعی و سنی است. محتوای پیام این گروه تروریستی صرف نظر از آن‌که در عراق به موفقیت دست یابد یا خیر حاوی نکاتی است که همه کشور‌های منطقه و بویژه ایران باید آن را جدی‌تر از گذشته مورد رصد قرار دهند و برنامه همه جانبه‌ای برای مبارزه و مهار تروریسم در منطقه به کار ببندند.
با این وصف در اینجا به چند مسأله مهم و راهکار اشاره می‌شود:
١- تروریسم اکنون همه توان خود را در منطقه خاورمیانه و بویژه کشور‌های اسلامی به کار گرفته است و دیگر خبری از تهدید آن‌ها علیه آنچه کفر می‌خواندند وجود ندارد. اسرائیل به عنوان دشمن شماره یک اعراب و اسلام کماکان از دایره گفتمان تروریسم تکفیری خارج است و به عنوان هدف حال و آینده هم ذکر نمی‌شود.
٢- تروریسم تکفیری در منطقه و در رأس آن داعش که شکست خود را در سوریه اکنون در عراق جبران می‌کند همه توان خود را معطوف به گسترش نزاع فرقه‌ای کرده است. اظهارات اخیر سخنگوی داعش مبنی بر این‌که تعیین تکلیف با دولت شیعی عراق در کربلا و نجف صورت خواهد گرفت نشان می دهد که این جریان همچنان برای کسب موفقیت‌های بزرگ درصدد شیعی و سنی کردن نبرد‌های خویش است. آن‌ها با این تئوری یقیناً همچنان در زمین دشمن و به نفع آنان بازیگری می‌کنند. شیعیان عراق و منطقه بایستی ضمن حفظ هوشیاری مراقب باشند تا در دام تحریک‌های قومی و مذهبی نیفتند و اقدام‌های مقابله‌ای را حول مرجعیت خویش در عراق تنظیم نمایند.
٣- برخی رسانه‌های غربی با پرهیز از عنوان «تروریسم» و تطبیق آن بر گروه «داعش»، این گروه تروریستی تکفیری را «تندرو‌های سنی مذهب» نام می‌نهند واین در حالی است که قاطبه اهل سنت و علمای بزرگ آن‌ها از این گروه و اعمال آن‌ها اعلام انزجار کرده و جهاد علیه آن را واجب اعلام کرده‌اند. لذا شایسته است همه شیعیان و اهل سنت منطقه ضمن حفظ احترام متقابل و همبستگی با یکدیگر با اعلام تبری سریع وصریح از اقداماتی که به آن‌ها نسبت داده می‌شود، راهبرد تروریسم و دشمن را در شیعه و سنی کردن منازعات منطقه خنثی کنند.
٤- چند سال قبل در جریان جنگ ٣٣روزه و موفقیت‌های حزب‌الله لبنان، پادشاه اردن به مسأله شکل‌گیری هلال شیعی و خطرات ناشی از آن اشاره کرد، گویی اکنون همه تمرکز تروریسم تکفیری و حامیان آن‌ها در تضعیف این محور قرار گرفته است. سوریه با وجود ده‌ها هزار کشته و ویرانی‌های فراوان هرچند موفقیت‌های بزرگی در مقابل تروریسم کسب کرده ولی اکنون آتش ناشی از اقدامات خشونت بار در آن کشور شعله ور است.
٥- موفقیت نهایی و دائم داعش درعراق هرچند بسیار دور از ذهن است لکن استقرار موقت آن بر بخش‌هایی از آن کشور نیز برضد منافع وامنیت ملی ایران است ودولت ایران باید برای تأمین منافع وامنیت خویش، اقدامات مناسبی تدارک ببیند. بسیج ظرفیت‌های منطقه ای، نشست با کشورهایی مانند ترکیه برای اقدامات مشترک، فعال‌سازی کنفرانس اسلامی وجنبش‌های غیرمتعهد وحتی مجامع بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل برای مقابله مشترک ومهار تروریسم ازجمله راهکارهایی است که دولت ایران باید آن‌ها را مورد پیگیری قراردهد. اکنون که اعضای شورای امنیت در پنجشنبه گذشته حمایت خود را از دولت ومردم عراق برای مبارزه با تروریسم اعلام کرده‌اند این فرصت را باید غنیمت شمرد.
٦. عربستان درمنطقه یکی از کشورهایی است که برای دستیابی به جایگاه و منافع خویش و مهار تشیع و جنبش‌های مقاومت اسلامی همواره از گروه‌های تروریستی تکفیری حمایت کرده است. لذا گروه‌های تروریستی اکنون آگاهانه یا ناآگاهانه به نیابت از عربستان درمنطقه دست به شرارت می‌زنند. ازاین رو ایران باید با برنامه‌ای مدون و با استفاده از ظرفیت داخلی و بین‌المللی نسبت به تغییر رویکرد این کشور گام‌های مؤثری بردارد، زیرا این کشور ازیک سو منبع مالی و از سوی دیگرمنشأ تئوریک و ایدئولوژیک تروریسم شناخته می‌شود.
٧. اختلافات فرقه‌ای ومذهبی هرچند ریشه‌ای دیرینه در جهان اسلام دارد اما در سال‌های اخیر به دلیل تضاد منافع کشور‌ها از یک سو و افزایش نقش منفی رسانه‌های جمعی و شبکه‌های ماهواره‌ای تفرقه انگیز از سوی دیگر وسود‌جویی و غفلت برخی محافل و شخصیت‌های مذهبی از نقشه‌های دشمن در تعمیق این شکاف‌ها موجب تشدید اختلافات دیرینه گشته است. علما و دانشمندان کشورهای ایران، مصر، ترکیه، عراق، پاکستان وغیره باید باکنترل وعبور از جریان‌های افراطی گام‌های مؤثری در راه خاموش کردن آتش فتنه‌های مذهبی بردارند. بسیار اسفبار است که اکنون میدان‌داری مسأله بهشت و جهنم امت اسلام در دست عناصر دون پایه‌ای مانند عدنانی، ابوبکربغدادی، مدیران شبکه‌های ماهواره‌ای تفرقه انگیز و امثالهم است. امروز راه‌حلی جز بازگشت به گفت‌و‌گو و تفاهم میان رهبران مذهبی وجود ندارد. متأسفانه اکنون برخی مراکز، محافل دینی، مذهبی و برخی رسانه‌های جمعی و شبکه‌های ماهواره‌ای به منبع تولید خشونت و تروریسم تبدیل شده‌اند. لذا علمای تراز اول طریقین وظیفه دارند با کمک دولت‌ها در جهت تعطیلی این مراکز و یا اصلاح آن‌ها گام‌های مؤثری بردارند.

"ایران در گذر روزگاران"؛ از مدح فروغی تا اهانت به تشیّع


دسته گل جدید سیاست تساهل/2
از عباس میلانی به دلیل الحاد و نئولیبرالیسم و وابستگی هایش به دولت آمریکا انتظاری غیر از این نداریم، اما باید پرسید که بصیرت و غیرت و دغدغه مندی و حساسیت وزارت ارشاد کجا رفته است؟ وزیر محترم ارشاد تحصیلات حوزوی دارد و فرزند یک فقیه شجاع و بصیر است، آیا نباید از چنین وزیری انتظار غیرت و حساسیت در دفاع از حریم تشیع داشته باشیم؟
گروه فرهنگی مشرق - کتاب «ایران در گذر روزگاران» لبریز از تحریف و جعل و انکار حقایق تاریخی است در حالی که اسناد منتشره وزارت خارجه دولت های انگلستان و آمریکا و مکاتبات دیپلمات ها و دولتمردان وقت سیاستمداران انگلیسی، و نیز تعداد بسیار زیادی کتب و رساله های تحقیقی که توسط پژوهشگران مختلف به زبان های فارسی و انگلیسی و روسی منتشر شده است به روشنی بر این حقیقت گواهی می دهند که کودتایِ سوم اسفند 1299 رضاخان یک کودتای انگلیسی بوده است و حتی خود رضاخان در گفتگو با مصدق به ماهیت انگلیسی کودتای خود اعتراف کرده و گفته است: «مرا انگلیسی ها سرکار آوردند.»

عباس میلانی به انکار همه حقایق و انبوه اسناد تاریخی پرداخته و کوشیده است تا چهره ای مستقل و حتی مخالف انگلستان از رضاشاه ارائه دهد. میلانی می گوید: «بر خلاف تصور عامه مردم، انگلستان نظر خوشایندی به رضاخان نداشت و او را آدم ناسیونالیست و تندخویی می دانست.» البته به نظر می رسد عباس میلانی در کسوت جدید خود ناگزیر به انکار حقایق و ترویج جعلیات و تحریفات است و بر او حرجی نیست. آنچه تعجب آور است موضع مسئولین اداره بررسی کتاب وزارت ارشاد است و این که چرا مسئولین این وزارتخانه در قبال بازگویی حقایق و مقابله با ترویج دروغ و کژروی و انحراف، در قبال جوانان ایرانی و قاطبه کتابخوانان ایرانی و اهالی فرهنگ احساس مسئولیت نمی کنند و وظیفه خود در قبال ترویج ارشاد اسلامی را فراموش کرده اند؟

ایران در گذر روزگاران؛ از مدح فروغی تا اهانت به تشیّع

واقعیت ارتباط رضاخان با انگلیسی ها و دست نشاندگی او و این که ژنرال آیرونساید و اردشیر ریپوزنرجی و فرمانداری انگلستان در هندوستان در پی ناکامی انگلیسی ها در پیشبرد اهدافشان در قرارداد 1919 و به منظور تأمین منافع انگلستان و تحت سلطه کامل قراردادن ایران و دفاع از موقعیت و منافع استعماری شان در هند (در مقابل تهدید روس ها) رضا میرپنج را برای کودتا برگزیدند و او را حمایت کردند و احمدشاه را تحت فشار قرار دادند تا با کودتای سیدضیاء – رضاخان همراهی نمایند، حقیقت انکارناپذیری است که اگر تمامی سلطنت طلبان عالم هم به انکار آن برخیزند، ذره ای از صحت و حقانیت آن کاسته نمی شود.

ماهیت وابسته و انگلیسی کودتای رضاخان و سرسپردگی و دست نشاندگی او در انجام این کودتا در صدها کتاب و چند برابر آن مقاله و رساله مستند تاریخی مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است و حقیقتی است که خود آیرونساید و رضاخان و دیگر دست اندر کاران کودتا در خاطرات و بیانات و مکتوبات خود به آن اذعان کرده اند و چنان که در پیش نیز گفتیم اسناد رسمی منتشر شده دیپلماتیک در این خصوص نیز به طور تام و تمام مؤید آن است، و این که عباس میلانی که حالا در زمره کارگزاران فرهنگی هیأت حاکمه آمریکا و جناح جمهوری خواهان و اندیشکده های وابسته به آن است به انکار آن می پردازد نیز چندان جای تعجب ندارد، زیرا عباس میلانی پیش از این هم از هویدا و شاه و پرویز ثابتی و انبوهی سیاستمدار و دولتمرد مدرنیستی که مسئول ده ها سال خشونت و شکنجه و اختناق و سرکوب و بر باد دادن منافع ملی و حقوق مردم در این کشور بوده اند، دفاع کرده و با اینکار حقایق و فاکت های تاریخی، به تطهیر آنها پرداخته است و از میلانی به عنوان عضو اتاق فکر هارترین جناح امپریالیستی هیأت حاکمه آمریکا انتظاری جز این هم نمی رود، آن چه تعجب آور، تأسف بار و فراتر از آن فاجعه بار است ایت است که وزارت ارشاد کشور ما با صدور مجوز برای این کتاب، عملاً تریبون در اختیار عباس میلانی و علی میرفطروس و امثال آنها قرار داده و در نقش بسترساز تهاجم فرهنگی عمل کرده است.

و البته جنبه تلخ تر و بسیار فاجعه بارتر ماجرا این که، این همان وزارت ارشادی است که نسبت به انتقاداتِ اصولگراها و دلسوزان انقلاب و نیروهای خودی و ارزشی کم تحمل است و در کمتر از یک سال اخیر دو نشریه انقلابی حزب اللهی را تعطیل کرده و به چند روزنامه ارزشی تذکر داده و جوانان مؤمن سازنده یک فیلم تماماً مستند درباره آقای روحانی را به شیوه های مختلف و از جمله به شکایت قضایی تهدید کرده است. آیا وزارت ارشاد سوراخ دعا را گم کرده است؟ برای ترویج و نشر دروغ پردازی های ضدانقلابیون معاند دین ستیز و اسلام ستیزی چون عباس میلانی و علی میرفطروس مجوز صادر می کند و نشریات حزب اللهی و انقلابی را می بندد. یاللعجب.

عباس میلانی پس از آن که در چند صفحه به دفعات از رضاشاه تجلیل می کند و او را «آدم قلدر و میهن پرستی» می نامد (ص 148)، به سراغ «محمدعلی فروغی» می رود و در مدح او سخن می گوید. محمدعلی فروغی استاد اعظم لژ ماسونی «بیداری ایرانیان» و از چهره های کلیدی و بسیار مؤثر انگلستان در ایران بوده است. فروغی کسی است که در قیاس نسبت انگلیسی و ایران می گفت که انگلیس مثل دستی است که لباس بر تن آن پوشانده می شود و ایران مثل لباسی که با تکان خوردن دست (یعنی انگلیس) لباس (یعنی ایران) هم تکان می خورد و معتقد بود که انگلستان در ایران همه کاره است و خود به عنوان مهره این دولت در مسیر اغراض و منافع انگلستان گام برمی داشت.


هیچ اغراق نیست اگر بگوییم برای استعمار انگلستان، محمدعلی فروغی مورد اعتمادترین روشنفکر و چهره فرهنگی و سیاسی بوده است و آن گونه که باز از اسناد منتشره مختلف و خاطراتِ دولتمردان و سیاستمداران انگلیسی و ایرانی برمی آید (و عباس میلانی هم در این کتاب ه آن اذعان دارد) انگلیسی ها در رویارویی با حوادث و موضوعات مختلف و برای اتخاذ تصمیم های استراتژیک در ارتباط با ایران (از به تخت نشاندن رضاشاه و پسرش گرفته تا تصمیم گیری درباره سرنوشت رضاشاه در ماه های پایانی سلطنتش و برخی موضوعات دیگر) به مشاوره با فروغی می پرداخته اند و بیشترین اهمیت را به نظر او می داده اند.

عباس میلانی و گردآورنده این کتاب هرچقدر هم که بخواهند و بکوشند تا فروغی فراماسون را از جرم وطن فروشی مبرّا نمایند، همین واقعیت تاریخی که استعمار غارت گر انگلیس که در دو قرن اخیر از هیچ ظلم و دشمنی ای نسبت به ایران و ایرانی فروگذار نکرده است در پی تشخیص منافع خود و اتخاذ تصمیمی که تأمین کننده منافع او باشد به فروغی و رأی و نظر او توجه می کرده است، به روشنی نشان می دهد که فروغی با عنوان یک روشنفکرِ ماسونِ یهودی تبارِ معتمد انگلیسی ها به سود و سمت انگلستان فکر می کرده و در آن راستا عمل می کرده است هرچند که شناسنامه اش ایرانی بوده باشد و مگر جز این است که خائنان و جاسوس ها و ستون پنجم ها به لحاظ محل تولد و شناسنامه به همان کشوری تعلق دارند و در آن به دنیا آمده اند و به آن کشور و مردمش خیانت می کنند.

عباس میلانی در جایی دیگر از این مصاحبه با نوعی وقاحت سکولاریستی که فقط از یک ملحدِ اسلام ستیز برمی آید، حقیقت نورانیِ تشیّع را با استالینیسم در یک طراز قرار می دهد و مدعی می شود که در تشیع (و با اندکی تخفیف می گوید: حداقل روایتی خاص از آن»، و لابد می خواهد تفاسیر التقاطیِ لیبرالیِ هم فکران سکولاریستش از طایفه به اصطلاح روشنفکران دینی» را مستثنا نماید) شما اگر حدیث یا نقل قول از قرآن بیاورید این موضوع جای استدلال را می گیرد و بر هر عقلی رجحان دارد. در تفکر استالینیستی نیز شما اگر نقل قولی از لنین یا استالین بیاورید این نقل به جای عقل می نشیند.

در چنین تفکری همانطور که در تفکر دینی عده ای هستند که قدیس اند و هرچه بگویند درست است، چنین نگاهی وجود دارد... این شباهت فکری به طور انکارناپذیری وجود دارد. در اینجا است که نظریه «آرامش دوستدار» به جا و دقیق است وقتی امتناع تفکر را در آن سنت نشان می دهد، می بینیم که این امتناع در استالینیست ها هم فقط نامش تغییر کرده است». در جای دیگری با اشاره به تشیع می گوید: «حدسم این است که قرابت و شباهت فرهنگی و نظریِ اساسی ای بین روایت استالینیست ها و ارکان یک نوع تفکر مذهبی در ایران وجود دارد» (صص 165 و 166)

جان کلام میلانی این است که در تشیع به دلیل اعتقاد به سخن معصوم(ع) و حجت بودن قرآن و سخن معصوم پس تفکر وجود ندارد و استالینیسم هم روایتی همین گونه از مارکسیسم است و بدینسان تشیع و اسلام از نظر (به قول میلانی) تفکرستیزی و خردستیزی و «امتناع تفکر» مثل همدیگرند و در یک طراز قرار می گیرند و به مدعای «آرامش دوستدار» در این خصوص اشاره می کند. اما ببینیم آرامش دوستدار کیست و چه می گوید؟

آرامش دوستدار یک نویسنده بهایی ضدانقلابی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد. او در خارج از کشور چند کتاب به فارسی منتشر کرده است. فارغ از مواضع ضدانقلابیِ آرامش دوستدار و این که بارها علیه انقلاب و نظام اسلامی موضع گرفته و فحاشی کرده است (همانگونه که عباس میلانی در همین کتاب ایران در گذر تاریخ، جمهوری اسلامی را مستبد نامیده است {ص 167}، دوستدار نیز بارها از استبداد دینی در ایران سخن گفته است).

آرامش دوستدار یک موضع آشکار دین ستیزانه و کینه توزی خاص نسبت به اسلام و تشیع نیز دارد و پایبندی مذهبی مردم ایران را تحت عنوان «دین خویی ایرانیان» تحقیر و تخطئه می کند. دوستدار مدعی است که تفکر اسلامی و دینی مانع تفکر است و در ساحت دین مداری اصلاً تفکر امکان ندارد و این مدعای بی پایه را تحت عنوان تئوری «امتناع تفکر» مطرح می کند.

عباس میلانی در کتاب مورد بررسی ما پس از اهانت به تشیع و همطراز قرار دادن آن با استالینیسم، با عنوان کردن تئوری امتناع تفکر آرامش دوستدار به عنوان موید سخن خود، موضع ضداسلامی و دین ستیزانه و به ویژه کینه توزانه خود نسبت به تشیع را ترویج می کند.

از عباس میلانی به دلیل الحاد و نئولیبرالیسم و وابستگی هایش به دولت آمریکا انتظاری غیر از این نداریم، اما باید پرسید که بصیرت و غیرت و دغدغه مندی و حساسیت وزارت ارشاد کجا رفته است؟ وزیر محترم ارشاد تحصیلات حوزوی دارد و پرورش یافته یک خانواده روحانی و فرزند یک فقیه شجاع و بصیر و گرانقدر شیعه است، آیا انتظار بیجایی است که از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و چنین وزیری انتظار غیرت و حساسیت در دفاع از حریم تشیع داشته باشیم؟ آیا به راستی قرار است داستان اعتدال و لیبرال بازی و تبدیل ممنوع القلم ها به تسریع القلم ها به اینجا بکشد که بر خلاف همه موازین فقهی و شرعی، بهایی ها و ملحدین حریم تشیع را مورد تاخت و تاز اهانت بار خود قرار دهند؟ و شکایت و اخطار دادن و بستن نشریات و احضار نویسندگان به دادگاه فقط برای حزب اللهی ها و دلسوزان و انقلابی ها باشد؟ آیا به راستی در چنین اوضاعی نباید دلواپس بود؟

***شهریار زرشناس
ادامه دارد...

ژنرال زن ایرانی در دست عراقی ها+عکس


پای صحبت معصومه آباد، نویسنده کتاب «من زنده‌ام»
کتاب‌های زیادی هستند که حال و هوای دفاع مقدس را زنده‌ می‌کنند، همانطور که تعداد قابل‌توجهی از این کتاب‌ها مانند «دا»، «خاطرات ایران»، «از چنده‌لا تا جنگ» و... به نقش زنان در دفاع مقدس می‌پردازند.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب‌های زیادی هستند که حال و هوای دفاع مقدس را زنده‌ می‌کنند، همانطور که تعداد قابل‌توجهی از این کتاب‌ها مانند «دا»، «خاطرات ایران»، «از چنده‌لا تا جنگ» و... به نقش زنان در دفاع مقدس می‌پردازند. از میان این کتاب‌ها برخی از آنها به زندان‌ها و اردوگاه‌های عراق سرک کشیده‌اند تا روایتگر حال و روز اسرای ایرانی در دوران سخت اسارت باشند که کتاب «پایی که جاماند» معروف‌ترین آنهاست. اما بین همه این کتاب‌ها شاید خیلی کم باشند آنهایی که دوران اسارت زنان ایرانی در چنگال بعثی‌ها را به تصویر بکشند.

بعثی‌ها می‌گفتند یک ژنرال زن ایرانی اسیر کرده‌اند

کتاب «من زنده‌ام» خاطرات دوران چهار ساله‌ اسارت معصومه آباد در زندان‌های رژیم بعث صدام است. یکی از دلایل شهرت کتاب «من زنده‌ام» تقریظی است که مقام معظم رهبری بر آن نوشته‌اند.

تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب به این شرح است: «کتاب را با احساس دوگانه‌ اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده‌ اشک خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیبایی‌ها و زشتی‌ها و رنج‌ها و شادی‌ها آفرین گفتم. گنجینه‌ یادها و خاطره‌های مجاهدان و آزادگان، ذخیره‌ عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درس‌ها و آموختنی‌ها را پرشمار می‌کند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهن‌ها و حافظه‌ها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن. این نیز از نوشته‌هایی است که ترجمه‌اش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب به ویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام می‌فرستم» و همین تقریظ معظم له کافی بود تا سیل افراد اهل مطالعه و کتابخوان به سراغ آن بروند و آن را خریداری کنند.

به همین دلایل و نیز فروش بالای این کتاب، گفت و گوی کوتاهی با «معصومه آباد» نویسنده آن انجام داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

   این خاطرات امانتی است از نسل من که باید به نسل بعدی داده شود

معصومه آباد، نویسنده کتاب «من زنده ام»، دکترای بهداشت باروری و عضو شورای اسلامی شهر تهران در گفت‌و‌گو با خبرنگار «جوان» علت اصلی نگارش خاطراتش را آن هم بعد از این همه سال از پشت سرگذاشتن آن ایام، چنین عنوان می‌کند: نقطه‌ اول به عزم بنده برای نوشتن خاطراتم برمی‌گردد، به دیداری که سال ۹۱ با رهبر معظم انقلاب داشتیم. حضرت آقا در آن دیدار نسبت به مستندسازی خاطرات دفاع مقدس به‌خصوص در موضوع آزادگان فرمودند که «من عقیده دارم و تأکید می‌کنم که حتماً ماجراهای اسارت گفته شود، نوشته شود، به تصویر کشیده شود.»
بنده پیش خودم فکر می‌کردم که این وظیفه را هنوز انجام ندادم. این خاطراتی که مرتب در ذهنم مرور می‌شود و گاهی در بعضی از محافل هم می‌گویم، باید مکتوب شود.

این تاریخ و خاطرات متعلق به شخص من نیست؛ این یک امانتی است از نسل من که باید به نسل بعدی داده شود. من احساس می‌کردم که ما چهار خواهر آزاده یک خط از تاریخ دفاع مقدس هستیم. با خودم فکر می‌کردم که دیگران همه‌چیز را گفتند. اما این یک خط نوشته نشده است. شاید رسالت نوشتن این یک خط به عهده‌ من باشد. می‌گفتم که حتی بعد از ۳۰ سال بالاخره آخرین خط کتاب دفاع مقدس را من می‌نویسم.

آباد درباره بازه زمانی تألیف و نگارش خاطرات زمان اسارتش اظهار می‌دارد: از زمانی که قلم به‌دست گرفتم و شروع به تحریر کردم، قریب به چهار، پنج ماه بیشتر زمان نبرد. بخش اعظم کتاب را در ۱۵‌روزی که توفیق تشرف به خانه‌ خدا را داشتم، در ایام مطاف نوشتم. بعد از اینکه طواف را تمام می‌کردم، می‌نشستم و این خاطرات را می‌نوشتم.

بعثی‌ها می‌گفتند یک ژنرال زن ایرانی اسیر کرده‌اند

وی درباره چرایی تقسیم کتاب خاطراتش به دو بخش دوران کودکی و نوجوانی و خاطرات زمان اسارت و همچنین علت نگارش اتفاقات ایام قبل از اسارتش می‌گوید: احساس می‌‌کنم که رد پای کودکی هر انسانی در حوادثی که در آینده برای او رخ می‌دهد، پیداست. یعنی انسان در کودکی و به‌خصوص در بلوغش یاد می‌‌گیرد که آینده‌ خودش را چطور رقم بزند. خواننده باید از گذشته و کودکی نویسنده مطلع شود و بداند که نویسنده در چه بستری رشد کرده و صاحب چه عواطف و احساساتی بوده که امروز این راه را انتخاب کرده است. دوره‌های گذشته، حال و آینده به هم متصل است. خیلی دلم می‌خواست وقتی این کتاب را به دست خواننده می‌‌دهم، خواننده شخصیت فرد را به همراه تمام دلبستگی‌‌ها و عواطفش بشناسد.

نویسنده کتاب «من زنده‌ام» در پاسخ به اینکه زمان نگارش و یادآوری مجدد خاطرات ایام اسارت چه حسی داشتید، ضمن اشاره به اینکه هنگام نگارش خاطراتم اوقات و احوالاتم سخت‌تر و بدتر از آن روزها بود، می‌افزاید: برای اینکه آن ایام پرالتهاب و سخت را توضیح بدهم، رنج بیشتری را متحمل شدم. شاید علتش این بود که آن روزها چون خیلی جوان بودم و وابستگی‌هایی مثل همسر و فرزند و. . . نداشتم اما الان و امروزه این وابستگی‌ها را دارم، نوشتنش برایم خیلی سخت بود. در بعضی از مواقع به خاطر فشار روحی و تألماتی که بر من وارد می‌شد، فضای خاطراتم از هم منقطع می‌شدند و حالتی مثل پرش از روی برخی حوادث برایم پیش می‌آمد. این بیشتر به خاطر فضای بسیار سخت حسی بود که بر من غالب می‌شد اما مصمم بودم تا بتوانم خاطراتم را همانطور که اتفاق افتاده بودند، نقل قول کنم و بنویسم تا حق مطلب و مخاطب را ادا کنم. البته این را هم بگویم که نتوانستم تمام جملات تحقیرآمیز و شرم‌آوری را که در طول اسارت از زبان بعثی‌ها شنیده‌ام، نقل کنم اما هرآنچه در کتاب آمده به اندازه کافی گویای شرایط آن روزهای سخت هست.

   از اردوگاه الرشید تا کامپیوتر اردوگاه!

عضو شورای اسلامی شهر تهران در ادامه می‌گوید: من می‌‌خواستم این خاطرات برای تاریخ مستند باشد، خیلی تلاش کردم توالی رخدادها و جزئیات دقیقاً حفظ شود. مراقب بودم دخل و تصرفی نداشته باشم. بخشی از اطلاعات را دوباره با خاطرات خواهران آزاده و همرزم تطبیق می‌دادم. با آنها و با بعضی از آزادگان اردوگاه عنبر یا الرشید تماس می‌گرفتم و سؤال می‌کردم تا اطلاعات دقیق باشد. مثلاً از اطلاعات برادر آزاده‌مان آقای زردگانی که حافظه‌ خیلی خوبی داشتند، استفاده کردم. خیلی از موارد ابهام را با ایشان مطرح کردم. ما اصطلاحاً به ایشان می‌گفتیم «کامپیوتر اردوگاه.»

معصومه آباد درباره دیداری که با مقام معظم رهبری پیش از انتشار وسیع کتابش داشته و صحبت‌های ایشان اظهار می‌دارد: من خیلی دلم می‌‌خواست کتاب را بعد از چاپ و قبل از اینکه در اختیار عموم مردم قرار بگیرد، به محضر رهبری برسانم و از ایشان اذن رونمایی کتاب را بگیرم. در یکی از جلساتی که به‌همراه اعضای شورای شهر خدمت حضرت آقا رسیدیم، کتاب را همراه خودم بردم تا اذن رونمایی را بگیرم. وقتی کتاب را تقدیم‌شان کردم، آقای قالیباف هم آنجا همراه من بودند و گفتند ایشان خانم آباد هستند. بلافاصله حضرت آقا فرمودند: نویسنده‌ کتاب «من زنده‌ام»!»، من خیلی تعجب کردم. چون تازه کتاب را آورده بودم تقدیم ایشان کنم. گفتم که شما کتاب من را مطالعه فرموده‌‌اید؟! گفتند: «بله؛ من دارم مطالعه می‌‌کنم. ولی از این به بعد از روی کتابی که شما آوردید می‌خوانم. » خیلی برای من عجیب بود که کتاب هنوز در دست اطرافیان خودمان می‌‌چرخید و من دنبال یک فرصتی بودم تا آن را تقدیم ایشان کنم، اما متوجه شدم که ایشان کتاب را رؤیت کرده و دارند مطالعه می‌‌کنند. خیلی خوشحال شدم.

آباد درباره لحظه اوج و قله احساسی کتاب خاطراتش می‌گوید: بهترین و بالاترین لحظه برای من در این کتاب لحظاتی است که نیروهای بعثی من را که یک دختر امدادگر 17، 18 ساله بودم، دستگیرکردند. شنیدم که یکی از آنها که یک افسر بعثی بود با بیسیم صحبت می‌کرد و می‌گفت که یکی از ژنرال‌های زن ایرانی را دستگیر کرده‌ایم! من در آن لحظات از اقتدار و عظمت امام(ره) و انقلاب و مردم کشورم در چشم دشمنان ملت و سرزمینم افتخار می‌کردم.

   ماجرای اسمال یخی!

وی در پایان، یکی دیگر از خاطرات افتخارآمیز لحظات ابتدایی اسارتش را اینگونه توصیف می‌کند: وقتی ما را داخل یک گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا خانم اسیر شده راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید و با اسلحه‌هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش‌آور و کش‌دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد.

یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت، بلند شد و با لهجه غلیظ آبادانی یکی از بچه‌ها را که عربی بلد بود صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن! رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: «به من میگن اسمال یخی، بچه آخر خطم. ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و باغیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک دانه از آنها را کند و گفت: ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به ناموس مردم چطور نگاه کنه، مستحق کور شدنه.»
گفتنی است روایت کتاب «من زنده‌ام» از دوران کودکی نویسنده آغاز و با بیان بخش‌های مهمی از نوجوانی وی ادامه پیدا می‌کند. کتاب، با بیان نقش و تأثیر انقلاب اسلامی بر زندگی و شخصیت آباد به دوره‌ دفاع مقدس، اسارت و آزادی او و سه بانوی آزاده‌ دیگر، به پایان می‌رسد که توسط «انتشارات بروج» منتشر شده است.

*مصطفی شاه‌کرمی / منبع : روزنامه جوان

استراتژی رسانه‌ای داعش برای فریب افکار عمومی


یک پایگاه خبری تحلیلی با انتقاد از رویکرد رسانه‌ها نسبت به داعش و فریب خوردن خبرنگاران توسط اعضای این گروه عنوان کرد شبه‌نظامیان داعش به خوبی می‌دانند که برای نشان دادن تصویری مثبت از خود چگونه از اینترنت و رسانه‌های اجتماعی استفاده کنند.
به گزارش مشرق، پایگاه خبری تحلیلی «گلوبال پست» در مقاله‌ای به قلم «مایا گبیلی» به بررسی رویکرد و شیوه اتخاذی از سوی اعضای گروه داعش در خصوص استفاده از رسانه‌های اجتماعی و نحوه برخورد آنها با خبرنگاران می‌پردازد. وی عنوان می‌کند که داعش برای بهبود وجهه خود به رویکردهایی نظیر استفاده از رسانه‌های اجتماعی در اینترنت روی آورده است و از آنها به صورت کاملاً هدفمند و به منظور تبلیغ برای این گروه استفاده می‌کنند. همچنین آنها از طریق تعامل بیشتر با خبرنگاران بین‌المللی و غربی سعی می‌کنند تصویری مثبت از خود به مردم جهان ارائه کنند.

استراتژی رسانه‌ای داعش برای فریب افکار عمومی

■ تلاش اعضای گروه داعش برای نشان دادن چهره مثبت از این گروه ■

«لطفاً ما را طوری نشان ندهید که انگار جانور وحشی و یا تروریست هستیم. ما هم مثل شما خانواده داریم، مانند شما خواهر داریم و شما هم احتمالاً برادرانی مثل ما دارید.»

علیرغم لحن صمیمانه او، افراد زیادی پیدا نمی‌شوند که برادری همچون «ابوسمیه» داشته باشند. "ابوسمیه” یکی از افراد قوم کشمیر است که در انگلستان بزرگ شده است، حدود یک سال است که در سوریه زندگی می‌کند و به تازگی نیز با داعش بیعت کرده است. داعش گروهی است که از القاعده الهام گرفته است و اکنون نیز در حال سودجویی در سوریه و عراق است. ابوسمیه پس از تشریح دلایلش برای جهاد در سوریه، مصرانه تلاش می‌کند در انتهای مصاحبه تصویری مثبت از داعش را در ذهن من برجای گذارد. او می‌گوید: «روزنامه‌نگار خوبی باش و تنها حقیقت را نشان بده، نه آن چیزی را که دیگران می‌خواهند نشان بدهی.»

■ استفاده هدفمند اعضای داعش از رسانه‌های اجتماعی و خبرنگاران به منظور تبلیغ برای این گروه ■

اعضای دیگر داعش، از رهبران این گروه گرفته تا حامیانش در سایر کشورها، همگی مانند ابوسمیه از رسانه‌های اجتماعی برای تبلیغ روایتی کاملاً هدفمند از گروه داعش استفاده می‌کنند. در این میان، آنها با روش‌هایی چون استفاده از توییتر، پیگیری و ارسال پیام‌های مستقیم خود را بیش از پیش به صورت آنلاین قابل‌دسترس کرده‌اند و حتی در برخی موارد به شکل ماهرانه‌ای روزنامه‌نگاران خارجی را به بازی گرفته‌اند. این تصویر دوگانه کاملاً تعمدی است. داعش بر آن است در عین حال که مردم از آنها می‌ترسند، آنها را هم دوست داشته باشند. 

■ فعالیت‌های گسترده اعضای داعش در فضای اینترنت ■

- داعش در اینترنت

استراتژی داعش در رسانه‌های اجتماعی موجب تعجب همگان شده است. خبرگزاری وایس آنها را "طرفداران رسانه‌های اجتماعی” نامید و رویکرد چندجانبه این گروه را تمجید کرد. سایر گروه‌های جهادی هم از محیط‌های آنلاین مانند فیس‌بوک، انجمن‌های مستقل و توییتر استفاده کرده‌اند اما داعش با بیشترین میزان موفقیت از طریق اینترنت نامی برای خود دست‌وپا کرده است. این گروه علاوه بر محصولات تجاری اختصاصی خود، نرم‌افزارهای اندرویدی، ویدئوهای با کیفیت بالا و تدوین حرفه‌ای و همچنین خروجی‌های چندزبانه رسانه‌ای را به زرادخانه آنلاین خود افزوده است. "ابوبکر الجنابی” یکی از حامیان فدایی داعش که در حال حاضر در اروپا زندگی می‌کند و معمولاً بیانیه‌های این گروه را ترجمه کرده و آنها را به اشتراک می‌گذارد، در این‌باره می‌گوید: «ما اینجا هستیم تا به مسلمانان نشان دهیم که برای خلافت می‌جنگیم… برای احیای شکوه، سربلندی، شأن و برابری ملت‌های مسلمان. داعش به نیابت از همه ملت‌های مسلمان می‌جنگد، بنابراین به رسانه‌های قدرتمندی نیاز دارد.»

■ شبکه گسترده و متمرکزی از اعضای داعش مسئولیت تبلیغ برای این گروه را بر عهده دارند ■

"آرون زلین” یکی از تحلیل‌گران اندیشکده «واشنگتن» معتقد است که "الجنابی” و افرادی نظیر وی، بخشی از یک شبکه گسترده و در عین حال نسبتاً متمرکز از بلندگوهای آنلاین داعش هستند. این شبکه بر سه خروجی رسمی رسانه‌ای متمرکز است: الاعتصام، الجند و الحیات برای به‌روزرسانی‌های چندزبانه. زلین در ادامه می‌گوید: «در پشت این شبکه، چهره‌های تأثیرگذار مهمی قرار دارند که از اعضای این سازمان در عراق و سوریه هستند و محتویات و موضوعات مشخصی را به حامیان اصلی خود می‌رسانند.»

سپس نوبت به "سربازان پیاده‌نظام در صحنه” می‌رسد: رزمندگان داعش در عراق و سوریه که مرتباً درباره تجاربشان در توییتر مطلب می‌گذارند و با سایر هم‌رزمانشان به طور آنلاین گفتگو می‌کنند. زلین می‌افزاید: «و بعد هم نوبت طرفداران آنان در کشورهای غربی است، که به صورت آنلاین برای داعش تبلیغ می‌کنند.»

■ رویکرد دوگانه داعش و انتشار اطلاعات ضدونقیض در فضای اینترنت ■

محبوب و وحشت‌آفرین

علیرغم پیام‌رسانی‌های متمرکز این گروه، سخنگویان داعش غالباً مطالب و اطلاعات بسیار متفاوتی را منتشر می‌کنند. از یک سو چهره‌های تأثیرگذار اصلی و سربازان پیاده‌نظام تصاویر وحشتناکی از جنایات، سرهای بریده‌شده، مردان به صلیب کشیده شده و تلی از اجساد که بی‌رحمانه قتل‌عام و اعدام شده‌اند را منتشر کرده‌اند. از سوی دیگر، رزمندگان خارجی در سوریه و عراق تصاویری از شکلات‌های نیم‌خورده اسنیکرز، مرغ سوخاری و شیر دادن به بچه‌گربه‌ها را در توییتر منتشر کرده‌اند.

■ رویکرد دوگانه داعش کاملاً تعمدی است ■

"پیتر ون اُستاین” به عنوان یک تحلیلگر مستقل در این‌باره می‌گوید که این تصویر دوگانه، تعمدی است. او می‌گوید داعش می‌خواهد در عین حال که مردم از آنها می‌ترسند، آنها را هم دوست داشته باشند. داعش با انتشار تصاویر ملموس درباره غذاها و حیوانات بامزه و نیز شواهدی مبنی بر برنامه‌های گسترده برای خدمات‌رسانی اجتماعی می‌خواهد به مردم اطمینان خاطر دهد که آنها قصد دارند به شیوه‌ای کاملاً اسلامی از مردم مراقبت کنند. با این حال، ویدئوهای خشونت‌بار و ادبیات به شدت فرقه‌گرایانه داعش به عنوان تهدیدی غیرصریح و سربسته برای مخالفان آنلاین این گروه استفاده می‌شود. الجنابی می‌گوید: «قطع سر و اعدام افراد در ملأعام همگی پیام‌هایی برای دشمنان و مخالفان داعش هستند، اما در عین حال نیز به عنوان بخشی از شریعت اسلامی است. اکثر مجرمان نمی‌خواهند به عاقبتی که در ویدئوهای داعش می‌بینیم، گرفتار شوند.»

■ داعش روزنامه‌نگاران غربی را نیز مورد هدف قرار داده و آنها را به بازی گرفته است ■

آیا روزنامه‌نگاران مقصرند؟

داعش با انتشار تصاویر «دوست‌داشتنی» از خود تنها به دنبال تسخیر اذهان و قلب‌های مردم عراق و سوریه (دو کشوری که در نظر داعش در شرف اسلامی‌شدن هستند) نیست. بلکه این گروه روزنامه‌نگاران غربی را نیز مورد هدف قرار داده است.الجنابی (که خود را در توییتر مانند گربه اسکاتلندی دوست‌داشتنی توصیف کرده است) می‌گوید که او صفحه مرا که در آن عکسی با موهای نپوشیده قرار دارد دنبال می‌کند (عکس بدون پوشش اسلامی) چرا که او شخصی صبور و بردبار است.او اینگونه ادامه می‌دهد: «زمانی که وارد مناطق تحت سلطه داعش شوی، نقاب انتظارت را می‌کشد.» و سپس می‌گوید که جمله‌اش تنها یک شوخی است. او می‌گوید که افراد با تفکرات و طرز فکرهای متفاوت باید بتوانند با یکدیگر به صحبت و گفتگو بپردازند (و تا زمانی که منصف و عادل هستند، به اسلام حمله نمی‌کنند و حقیقت را نیز مخدوش نمی‌کنند.)

■ اعضای داعش در تلاش برای ارتباط با خبرنگاران غربی بسیار حساب‌شده عمل می‌کنند ■

زلین می‌گوید که اعضای داعش در تلاششان برای ارتباط با روزنامه‌نگاران غربی و جلب‌توجه آنان بسیار حساب‌شده عمل می‌کنند. وی می‌گوید: «این موضوع کاملاً تعمدی است. آنها به دنبال پیام همدلانه‌تری هستند.» وی معتقد است آنها با صحبت به زبان انگلیسی، رفتارهای دوستانه و همچنین قبول انجام مصاحبه قادرند تا پیام خود را به گروه گسترده‌تری از مخاطبان برسانند.

و این کار نیز هیچ اشکالی ندارد، مشکل زمانی پیش می‌آید که روزنامه‌نگاران تفکر انتقادی خود را کنار می‌گذارند. عده‌ای از خبرنگاران بسیار مشتاقند تا یک مصاحبه اختصاصی و ویژه را با یکی از اعضای گروه داعش داشته باشند و از پرسیدن سؤالات سخت و توهین‌آمیز خودداری می‌کنند. اسمیت می‌گوید: «مخالفت و یا نظرات مخالف در مصاحبه با اعضای داعش بسیار اندک است و داعش و اعضای این گروه هم به خوبی می‌دانند که چطور از چنین موقعیتی استفاده و بهره‌برداری کنند. کدام روزنامه‌نگار حاضر است که منبع خبری‌اش را بسوزاند؟»

ون اُستاین به این نکته اشاره می‌کند که: «اگر به همین روش ادامه دهیم به جایی خواهیم رسید که آنها دیگر حتی نیازی به حضور در رسانه‌های اجتماعی ندارند چرا که ما برای آنها تبلیغ می‌کنیم.»

زلین می‌گوید: «و به این ترتیب، آنها روزنامه‌نگاران را هم به بازی می‌گیرند.»

منبع: اشراف
مطالب مرتبط

از "دامادی امام زمان"(عج) تا صدور "فتوای اعدام مراجع شیعه"!/ "مرجع تقلیدی" که در "استخبارات عربستان" تحصیل کرده است!


مدعی دروغین ارتباط با امام زمان(عج) بازداشت شد؛
به نظر می‌رسد، عربستان سعودی، پس از شکست بخش قابل توجهی از طرح‌های امنیتی و نظامی خود در منطقه، دست به استفاده از آخرین مهره‌های خود زده است؛ مهره‌هایی که بیش از آنکه خطرناک باشند، مضحکند!
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، سه‌شنبه گذشته، نیروهای امنیتی "عراق"، در حالی که این کشور، درگیر یکی از شدیدترین بحران‌های نظامی-امنیتی خود در تاریخ معاصر است، "سیدالصرخی"، ازمدعیان دروغین ارتباط با "امام زمان" را به دلیل اظهارات فتنه‌انگیز، دستگیر کردند.

گفتنی است؛ طی ساعات گذشته، برخی از رسانه‌های عربی، که عموما با مشی ضد شیعی-ایرانی خود شناخته می‌شوند، با تکرار این خبر، تلاش کودکانه‌ای را برای مظلوم‌نمایی این فرد آغاز کرده‌اند.

"سید محمد بن عبدالرضا بن محمد الصرخی" معروف به "آیت‌الله سید محمود حسنی الصرخی"، متولد شهر "کاظمین" است.


نکته قابل توجه در خصوص این به اصطلاح روحانی، این است که وی برای اولین‌بار و پس از سقوط "دیکتاتوری صدام"، در لباس روحانیت ظاهر شد.

البته، این تنها تغییری نبود که در چنین مدت کوتاهی، در رابطه با وی رخ داد(!)، چراکه الصرخی، به سرعت و با گذشت زمان اندکی، خود را به عنوان مرجعیت اعلای شیعیان جهان معرفی کرد.

متاسفانه، این دروغ بزرگ هم به سلسله‌های دروغ‌های این روحانی‌نما پایان نمی‌دهد، به طوریکه این عنصر مشکوک، به سرعت مدعی رابطه با امام زمان (عج) نیز شده است!

طی ساعات گذشته، شبکه‌های ضد شیعی، در تبلیغات دروغین خود برای این شخصیت، او را از شاگردان "آیت‌الله سید محمدباقر صدر"، مطرح کرده و این ادعا را نیز برمبنای سخنان خود الصرخی بیان کرده‌اند.

این در حالی است که این ادعای مضحک، بارها از سوی سایر شاگردان این شخصیت بزرگ شیعی، همچون "آیت الله سید کاظم حائری"(که در حال حاضر ساکن قم است) رد شده است.

البته، قطع‌نظر از تکذیب شاگردان مرحوم آیت‌الله باقر صدر، تنها با نگاهی به مشی سیاسی-مذهبی این دو شخصیت نیز می‌توان به سادگی، به دروغ‌ بودن این ادعا پی برد.

گفتنی است؛ رسانه‌های ضد شیعی در بسیاری موارد، و در راستای جو سازی‌های ابتدائی از الصرخی با نان "سید حسنی" یاد می‌کنند.

الصرخی، در اولین دوره‌های حضور خود، در صحنه سیاسی-مذهبی عراق، که با چالش جدی حضور اشغالگران در خاک خود مواجه بود، در صحنه‌سازی که بعدها هدف آن مشخص شد، همچون سایر علمای جریان شیعه، با طرح انتقادات تند علیه نیروهای آمریکایی، خواستار خروج فوری آنان از خاک عراق شده بود.

در پی این جوسازی‌ها، نیروهای اشغالگر، با طرح نام وی، به عنوان یکی از مخالفان نیروهای ائتلاف، به دفتر وی در عراق حمله می‌کنند، حمله‌ای که البته هیچ‌گاه به هدف خود نمی‌رسد، چراکه الصرخی ناپدید شده بود.

از آن زمان، تا حدود دو سال گذشته، هیچ خبر رسمی از حضور الصرخی، در رسانه‌ها وجود ندارد.

البته، گمانه‌زنی‌هایی در خصوص مکان اختفای او در این مدت می‌شود؛ عده‌ای لبنان را مخفی‌گاه اصلی الصرخی دانشته و عده‌ای دیگر، با رد امکان خروج وی از عراق، معتقدند الصرخی در جنوب این کشور زندگی می‌کرده است.

متاسفانه، اندک‌هواداران الصرخی که اراجیف او را باور کرده بودند، معتقدند "طی این مدت، الصرخی نزد امام زمان حضور داشته است".

هرچند، اطلاعات زیادی از زمان اختفای الصرخی در دست نیست، اما با توجه به موضع‌گیری‌های او، به راحتی می‌توان دریافت که او طی این مدت تحت تعالیم شدید نیروهای امنیتی منطقه (برای مثال استخبارات عربستان) قرار گرفته باشد.

چندی پیش، پایگاه خبری "شیعه‌آنلاین"، با انتشار گزارشی از اخبار مرتبط با الصرخی، از ابعاد پنهان این عنصر امنیتی و بازیچه دست سرویس‌های امنیتی در منطقه پرده برداشت.

در این گزارش آمده است "برخی اسناد و اطلاعات موجود درباره "الصرخی" حکایت از آن دارد که وی در اواسط دهه نود قرن گذشته‌ی میلادی (حدود سال 1984) دانشجوی رشته‌ی مهندسی در یکی از دانشگاه های بغداد بوده است، گفته می شود وی مدتی از همکلاسی های دوران دانشجویی عدی فرزند صدام، دیکتاتور سابق عراق بود و در همان زمان عضو حزب بعث شد و به یکی از دوستان نزدیک "عدی" مبدل شد".

به این ترتیب، همزمان با ورود وی، به دستگاه امنیتی بعث، رابطه الصرخی نیز با فرزند صدام عمیق‌تر می‌شود.

در خصوص ادعای مضحک الصرخی، در رابطه با ارتباط با امام زمان(عج)، در گزارش شیعه‌آنلاین آمده است "او در مجالس و محافل مختلف خود به گونه های مختلف مدعی ارتباط با امام زمان(عج) شده است. از جمله ادعاهای عجیب وی این است که در یک دیدار محرمانه با برخی هوادارانش مدعی شده که امام زمان(عج) با خواهر او ازدواج کرده و داماد خانوادگی آنها شده است".

البته، مسئله ارتباط الصرخی با امام زمان(عج)، موضوعی نیست که صرفا از طریق شایعه و سخنان هواداران او منتشر شده باشد.

دفتر الصرخی در تاریخ 7 شوال 1432 بیانه‌ای رسمی صادر کرده و در آن به طور مستقیم مدعی شد"الصرخی با امام زمان(عج) دیدار داشته و دستوراتی برای چگونگی فعالیت دریافت کرده است"!!

به این ترتیب، اقدامات این عنصر امنیتی، علیه منافع مردم عراق و مرجعیت شیعه به سرعت آغاز شد.

الصرخی، بلافاصله پس از انتشار این بیانیه، گروهی به نام "شبکه امام زمان برای اعدام"(!!) را تاسیس کرده و از این طریق، تلاش‌های گسترده‌ای را برای تخریب چهره تشیع در رسانه‌ها آغاز کرد.

از سوی دیگر، وی بارها مدعی شده است که امام زمان از مراجع تقلید فعلی به هیچ‌وجه رضایت نداشته و به این ترتیب، فتوای اعدام مراجع تقلید شیعه را صادر کرد!!!

البته نبود پشتوانه علمی و بی‌سوادی این به اصطلاح مرجع تقلید، باعث شده است که طرفدارن وی، برای پوشش این نقص غیر قابل انکار، به الصرخی، لقب مرجع تقلید "عربی-عراقی" بدهند!!

در بخش دیگری از گزارش شیعه‌آنلاین، اطلاعات حیرت‌آور و بسیار نگران‌کننده‌ای از حلقه اطرافیان الصرخی به چشم می‌خورد "یکی از افراد نزدیک و یاران الصرخی فائز الشمری نام دارد، براساس اسنادی که پس از تسخیر مقر سازمان اطلاعات و امنیت حزب بعث بعداز سقوط رژیم صدام به دست آمده، مشخص شد که فائز الشمری یک سنی مذهب و از اهالی شهر فلوجه بوده که از کارکنان سازمان امنیت بعث به شمار می‌رفت و در زمان صدام، مدتی ماموریت یافت که با عمامه‌ای سفید رنگ  به صورت یک روحانی شیعی در محافل ومجالس مختلف مانند دروس برخی مراجع حاضر شود".

گفتنی است؛ پس از اشغال عراق نیروهای امریکایی و عراقی به مسجدی در منطقه "السیده" در بغداد که زیر نظر فائز الشمری بود حمله کرده و مقدار زیادی از سلاح‌ها و موشک‌های ارتش سابق عراق را در انبار مسجد کشف و ضبط کردند".

در حال حاضر، الصرخی، در تشکیلات تروریستی خود، حدود 200 نیروی مرد و 50 نیروی زن را در اختیار داشته به تمامی آن‌ها، ماهانه مبلغ 300 دلار دستمزد می‌دهد.

فواد الخوری، از شهروندان عراقی و منتقدان تشکیلات تروریستی الصرخی، در گفتگو با شبکه العالم تاکید می‌کند "اطمینان دارم، منابع مالی او از سوی عربستان سعودی تامین می‌شود".

از دیگر، حمایت‌های عربستان از الصرخی، می‌توان به پشتیبانی رسانه‌ای قابل توجه اشاره کرد.

برای اثبات این مطلب، تنها کافی است به مصاحبه‌های این مرجع قلابی بیاندازیم، وی تا کنون چندین بار، با شبکه خبری العربیة و همچنین روزنامه الشرق‌الاوسط مصاحبه کرده است، این در حالی است که تا پیش از بحران اخیر در شهر کربلا، حتی بسیاری از مردم عراق نیز نام او را نمی‌دانستند.

این عنصر امنیتی-تروریستی تا کنون بارها تلاش کرده است که با آیت‌الله سیستانی درگیر شود و در همین زمینه، تاکنون بارها به دستور الصرخی، به دفاتر ایشان حمله شده و برخی از نمایندگان آیت‌الله سیستانی نیز از سوی طرفداران الصرخی، هدف ترور قرار گرفته‌اند.

بنابر آمار منتشر شده در شیعه‌آنلاین، "هوادارن الصرخی، بیش از 10 مسجد، حسینیه و مرکز وابسته به آیت الله سیستانی و نمایندگانش را مورد حمله قرار داده و به آتش کشیده اند. آنان حتی حرمت این اماکن دینی و قرآن های موجود در آن را نگه نداشته و آن را به آتش کشیدند".

جالب توجه این است که اظهارات و موضع‌گیری‌های منطقه‌ای الصرخی نیز در "تمامی موارد" بر علیه مواضع شیعیان و منافع انان در منطقه است.

وی تاکنون بارها مقامات جمهوری اسلامی ایران و همچنین حکومت بشار اسد را مورد انتقادات شدید خود قرار داده است.

وی همچنین بارها انقلابیون بحرین را، که مشاهده ظلم آل‌خلیفه علیه آنان، قلب هر شیعه‌ای را به درد می‌آورد، شورشی و فتنه‌گر نامیده است!!

تمام این‌ها در حالی است که در بحران اخیر عراق، الصرخی، از داعش و شورشیان استان فلوجه، که بارها و به صراحت علیه تمامی شیعیان جهان موضع‌گیری کرده‌‌اند، حمایت کرده است!

طی روزهای گذشته، الصرخی در پی فرصت ایجاد شده برای او و هوادارنش پس از بحران امنیتی عراق، با برگزاری جلسات متعدد در شهر مقدس کربلا، و فتنه‌انگیزی‌های مشکوک، مقدمات اجرای طرح حمله به حرم مطهر امام حسین(ع) را داشت که با پیگیری‌های دستگاه‌های امنیتی، بازداشت شد.

به نظر می‌رسد، عربستان سعودی، پس از شکست بخش قابل توجهی از طرح‌های امنیتی و نظامی خود در منطقه، دست به استفاده از آخرین مهره‌های خود زده است؛ مهره‌هایی که بیش از آنکه خطرناک باشند، مضحکند!

انتهای پیام/