از جمله موارد اختلافی میان شیعه و سنی مبحث اذان است که در چند محور مورد بحث و اختلاف است:
1ـ تاریخ و کیفیت تشریع اذان
2ـ تثویب (الصلوة خیر من النوم) در اذان
3ـ بررسی جایگاه «حی علی خیر العمل» در اذان
4ـ بررسی جایگاه «شهادت ثالثه» (اشهد ان علیا ولی الله) در اذان
مبحث اول: تاریخ و کیفیت تشریع اذان
نقش علامه حلی و شیخ طوسی در فقه مقارن
مرحوم علامه حلی متوفای 726 هـ. ق. در کتاب «تذکرة الفقهاء» و «المنتهی» که کتابی در موضوع فقه مقارن است حرف آخر در این موضوع را میزند. اگر کسی بخواهد به نقش علامه حلی در فقه مقارن پی ببرد، حداقل باید پنجاه، شصت صفحه از کتاب «المنتهی» و صد صفحه از کتاب «المنتهی» را مطالعه کند تا اهمیت این دو کتاب پی ببرد.
البته قبل از علامه حلی، مرحوم شیخ طوسی، متوفای 460 اولین کتاب فقه مقارن را به نام «الخلاف» تدوین کرده است ولی از آن جا که این کتاب اولین کار در فقه مقارن است نقایص زیادی دارد. شیخ طوسی هم با توجه به مرجعیت عامه و اشتغالات متعددی که داشتهاند، آن گونه که مرحوم علامه حلی وارد فقه مقارن شدهاند، وارد این مبحث نشده است؛ ولی امتیازی که شیخ طوسی دارد این است که وی فقه مقارن را به صورت استدلالی تدریس کرده است.
ایشان حوزهای جهت تدریس فقه شیعه و حوزهای برای تدریس بقیه مذاهب اسلامی برپا کرده بودند؛ که این امتیاز را هیچ کس غیر از شیخ طوسی دارا نبوده است و این جایگاه او از سوی تمامی علمای سنی عصر خود مورد قبول واقع شده بوده است. در حوزه درس فقه شیخ طوسی، حدود چهارصد نفر از فقهای شیعه و تعداد زیادی از فقهای اهل سنت شرکت مینمودند.
گرچه شیخ طوسی قلم خوب و روانی داشته است؛ اما قلم علامه حلی طوری است که هر چه قدر انسان مطالعه میکند خسته نمیشود و علامه حلی تلاش دارد از به کار بردن بعضی از عبارتهای نامأنوس اجتناب کند. حتی من معتقدم که عبارتهای مرحوم علامه از عبارتهای مرحوم شهید به مراتب سهل الوصولتر است.
روایاتی در فضیلت اذان گفتن:
علمایی که وارد بحث اذان شدهاند، ابتدا روایاتی را در فضیلت اذان مطرح کردهاند.
مرحوم شیخ حر عاملی در جلد 5 وسایل الشیعه، صفحه 368، حدیث 6817 میفرماید:
محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن یعقوب بن یزید عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن وهْب عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) وسلم: من أذن فی مصر من أمصار المسلمین سنة وجبت له الجنة.
کسی که در شهری از شهرهای مسلمانان به مدت یک سال اذان بگوید بهشت بر او واجب میگردد.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 371.
واژه «باسناده» که در وسائل میآید، یعنی همان طریق شیخ طوسی و یا طریق شیخ صدوق به روات. مرحوم شیخ صدوق روشش در «من لا یحضر» این است که بین خودش و آخرین راوی را که از امام نقل میکند، حذف کرده است؛ مثلاً اگر چنانچه از زراره، متوفای 150 میخواهد نقل کند، خودش که متوفای 381 است، نزدیک 200 سال فاصله است. واسطه میان خودش و زراره را حذف می کند. بعد ایشان در آخر جلد 4 من لا یحضر، طریق خودش را به راویها ذکر و آن محذوفات را در آخر میآورد.
اما شیخ طوسی معمولاً روایاتی را که در تهذیب و استبصار نقل کرده است، از اصول روات و کتاب آنها گرفته و واسطه میان خود و صاحب کتاب را حذف کرده است؛ ولی اگر روایتی را صاحب کتاب با یک یا چند واسطه از معصوم نقل کرده، آن راویها را ذکر کرده است. مثلاً محمد بن... بإسناده عن زرارة، عن محمد بن مسلم، عن أبی حمزة الثمالی عن جابر عن امیر المؤمنین. این چهار واسطه در کتاب تهذیب شیخ طوسی ذکر شده است؛ ولی میان زراره تا شیخ صدوق، حذف شده است. بعد در آخر جلد دهم، مشایخ خودش را تا زراره و... ذکر کرده است.
برای بررسی «بإسناده» دو راه داریم:
1ـ کتاب من لا یحضر و یا کتاب تهذیب را باز میکنیم و واسطه میان آنها و روات را میبینیم و بعد به کتابهای رجالی مراجعه و ثقه بودن یا نبودن آن روات را بررسی میکنیم.
2ـ بعضی از بزرگانی که متخصص علم رجالند، این کار را کردهاند. مثلاً گفتهاند، طریق شیخ صدوق به زراره صحیح است و یا به أبان بن تغلب ضعیف است و...
اولین کسی که این کار را کرد، مرحوم علامه حلی رضوان الله تعالی علیه بود که در آخر کتاب رجالش دو سه صفحه را به صورت تلگرافی به این مسأله اختصاص داده است. بعد از علامه حلی، بزرگانی که در قرن دهم و یازدهم رجال نوشتهاند؛ مثل مرحوم سید تفرشی و مرحوم سید استرآبادی و یا مرحوم قهبائی، یک مقداری مشروحتر نوشتند و به صورت الفباء تنظیم کردند.
مرحوم قهبائی در جلد 7، مجمع الرجال که مفصلترین کتابی است که در طریق شیخ طوسی و شیخ صدوق در این پانزده سال نوشته شده است. قهبائی، مخفف کوهپایه است. ایشان در حدود دویست، سیصد صفحه این مطلب را بحث کرده است. اولاً طریق شیخ صدوق را به زراره (مثلا) بیان کرده و نام برده است و بعد این طریقها را بررسی کرده که صحیح، ضعیف و... است.
مرحوم اردبیلی در کتاب جامع الرواة، آخر جلد دوم، آمده و بعضی از سندهایی را که شیخ صدوق و شیخ طوسی، تمام سند را آورده، آنها را هم ذکر و بررسی کرده است. مرحوم اردبیلی برای تألیف جامع الرواة، حدود سی سال زحمت کشیده است. و کتاب معجم آقای خوئی در حقیقت یک نسخهای از جامع الرواة اردبیلی است؛ یعنی الگو از این کتاب گرفته شده است.
خود آقای خویی، وقتی یک راوی، مثلاً زراره را مورد بررسی قرار میدهد، طریق شیخ صدوق و یا شیخ طوسی را بررسی میکند.
طریق شیخ طوسی به محمد بن علی بن محبوب، صحیح است. همه گفتهاند که صحیح است. محمد بن علی بن محبوب هم که از ثقات و اجلاء روات شیعه است. یعقوب بن یزید انباری هم ثقات شیعه است. ابن أبی عمیر هم از اصحاب اجماع و هم از مشایخ الثقات است. معاویة بن وهب که از اصحاب امام صادق و ثقه است. پس روایت از نظر سند کاملاً صحیحه است.
مضمون روایت این است که:
هر کس که در یکی از شهرهای اسلامی یک سال اذان بگوید بهشت بر او واجب میشود.
این طور روایتها معمولاً هدف و پیامش تحریک و تشویق مردم برای اذان گفتن است. چون یهودیها برای خودشان یک زنگ و شیپوری میزنند، و نصارا ناقوس میزنند و اذان هم اعلان نماز در اسلام است.
روایت دوم هم به همین شکل است:
وعنه عن أحمد بن محمد عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن زکریا صاحب السابری عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ثلاثة فی الجنة على المسک الأذفر: مؤذن أذن (احتسابا) وإمام قوما وهم به راضون ومملوک یطیع الله ویطیع موالیه.
در بهشت سه گروه هستند که بر مشک خوشبو هستند. مؤذنی که قربه الی الله اذان بگوید و امامی که پیشوای قومی باشد و مردم از او راضی هستند و غلامی که هم مطیع خدا باشد و هم مطیع مولا.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 371.
عنه، یعنی محمد بن علی بن محبوب. احمد بن محمد بن عیسی هم ثقه است. محمد بن عیسی اشعری هم صحیح است، ابن أبی عمیر هم که بررسی شد. زکریا صاحب السابری هم ثقه است. این روایت هم صحیحه بود.
عنه عن العباس عن عبد الله بن المغیرة عن بکر بن سالم عن سعد الإسکاف قال: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) یقول: من أذن سبع سنین (احتسابا) جاء یوم القیامة ولا ذنب له.
هر کس هفت سال قربه الی الله اذان بگوید، فردای قیامت در حالی که هیچ اثری از گناه در پروندهاش نیست محشور میشود.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 371 و 372.
این روایت از نظر سند مشکل دارد.
وعنه عن محمد بن الحسین عن محمد بن حسان عن عیسى بن عبد الله عن أبیه عن جده عن علی ( علیه السلام ) قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) للمؤذن فیما بین الأذان والإقامة مثل أجر الشهید المتشحط بدمه فی سبیل الله قال: قلت یا رسول الله إنهم یجتلدون على الأذان قال: کلا إنه لیأتی على الناس زمان یطرحون الأذان على ضعفائهم، وتلک لحوم حرمها الله على النار. ورواه الصدوق مرسلا ورواه فی (ثواب الأعمال) عن محمد بن علی ماجیلویه عن عمه محمد بن أبی القاسم عن محمد بن علی عن عیسى بن عبد الله، مثله
برای مؤذن در بین اذان و اقامه اجری همچون اجر شهیدی است که در راه خداوند به خون خود غلطیده است. راوی سؤال کرد: یا رسول الله! آیا آنها با اذان گفتن به جنگ میروند؟ حضرت فرمود: هرگز! بلکه زمانی میآید که مردم اذان را به انسانهای ضعیف واگذار میکنند، در حالی که خداوند گوشت بدن اذان گویان را بر آتش حرام نموده است.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شبخ حر عاملی، ج 5، ص 372.
محمد بن الحسن ابوالخطاب، ثقه است. عیسی بن عبد الله مجهول است. پدرش عبد الله بن محمد هم مجهول است. جدش هم محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب است که او هم مجهول است.
ملاک در رابطه با راویان مجهول چیست؟ اصاله العداله یا اصاله عدم العداله؟
راویانی که مجهول باشند و در رجال هیچ مدح و یا وثاقتی در باره آنها وارد نشده باشد، جزء ضعفاء شمرده میشوند؛ بر خلاف قدماء که قائل به اصالة العداله بودند و میگفتند: اصل اولیه در راوی، عمل به تکلیف است.
ما در رجال پایه هشتم در رد فرمایش آقای خویی رضوان الله تعالی علیه نسبت به مشایخ احمد بن محمد بن عیسی و... عرض کردهایم که بعضی از قدماء قائل به اصاله العداله بودند. یعنی هر انسانی وقتی به تکلیف میرسد، لحظه ورود به تکلیف، بین خود و خدای خود عهد و پیمان میبندد بر اتیان واجبات وترک محرمات. این قضیهای است که از هر مکلفی که به تکلیف میرسد صادر میشود. حالا ما بعد از ده سال از این فرد روایت می شنویم، شک میکنیم که این آقا عادل هست یا نیست، استصحاب جاری میکنیم. به این شکل که قبل از تکلیف اگر گناهی هم میکرد، بر او نوشته نمیشد، لحظه اول تکلیف هم این فرد عهد و پیمان بسته با خدا بر اتیان واجبات وترک محرمات، شک میکنیم آیا واجباتی را ترک و یا حرامی را مرتکب شده است یا نه، اصل عدم ترک واجب و اصل عدم اتیان محرمات است.
اصالة العداله مساوی است با اصالة العمل بالواجبات وترک المحرمات.
این در صورتی است که ما عدالت را امر عدمی بگیریم؛ ولی اگر عدالت یک امر وجودی بود که حق هم همین است قضیه فرق خواهد کرد، آقایان وقتی عدالت را تعریف میکنند، میگویند:
عدالت ملکهای است که در انسان حاصل میشود و او را از ترک واجبات و اتیان محرمات باز میدارد.
اگر ملکه شد، امر وجودی است. امر وجودی مسبوق به عدم است. تا مادامی که این ملکه حاصل نشده، حالت سابقی استصحاب میشود. ما الآن نمیدانیم این آقا که به سن تکلیف رسید، به قدری واجبات را انجام و محرمات را ترک کرد که این ملکه برای او حاصل شود یا نه؟ اصل سابقی عدم وجود ملکه است. ما باید ثابت کنیم وجود سابقی ملکه را و بعد آن ملکه را استصحاب کنیم. و لذا با توجه به این قاعده، اگر راوی مجهول بود، از درجه اعتبار ساقط است و اصالة العداله هیچ ریشه و پایهای ندارد.
روایت بعدی روایت 6821 وسائل است:
وعنه، عن محمد بن الحسین، عن محمد بن علی، عن مصعب ابن سلام، عن سعد بن طریف، عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: من أذن عشر سنین محتسبا یغفر الله له مد بصره وصوته فی السماء ویصدقه کل رطب ویابس سمعه وله من کل من یصلی معه فی مسجده سهم وله من کل من یصلی بصوته حسنة.
هر کس ده سال قربه الی الله اذان بگوید، خدای عالم گناهان او را میبخشد. اگر چه گناهانش به اندازه برد دید یک انسان باشد. هر خشک و تری که این اذان را بشنود، او را (به عنوان اذان گو) تصدیق میکند. هر کس در آن مسجد نماز بخواند، سهم مؤذن محفوظ است. هر کس صدای مؤذن را بشنود و در نماز حاضر شود، برای این شخص یک حسنه نوشته میشود.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 373.
محمد بن علی از ضعاف مشهور و از غلات و تقریباً جزء راویان مطرود و ضرب المثل است. ایشان کسی است که احمد بن محمد بن عیسی او را به خاطر غلوش نسبت به ائمه علیهم السلام از قم تبعید کرد.
مصعب بن سلّام هم مجهول است. و لذا به خاطر این دو مورد این روایت ضعیف است.
و نیز حدیث 6824:
أحمد بن محمد البرقی فی ( المحاسن ) عن عبید بن یحیى بن المغیرة عن سهل بن سنان عن سلام المدائنی عن جابر الجعفی عن محمد بن علی ( علیه السلام ) قال: قال رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ): المؤذن المحتسب کالشاهر سیفه فی سبیل الله، القاتل بین الصفین.
موذنی که قربه الی الله اذان بگوید، همانند کسی است که شمشیر به دست گرفته و در راه خدا میجنگد و مانند کسی است که بین صف کفر و شرک مقابله میکند.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 5، ص374.
عبید بن یحیى بن مغیرة، ضعیف است. سهل بن سنان هم ضعیف است. سلام مدائنی هم ضعیف است.
جابر جعفی، از اصحاب سرّ و از اولیاء حق بوده است. ما روایات متعدد در باره وی داریم که میگوید: من نزدیک شصت هزار روایت از امام شنیدهام که نمیتوانم آنها را بیان کنم. حتی دارد که خدمت امام صادق علیه السلام میرسد و عرض میکند که سینهام در حال ترکیدن است، کسی ندارم که این احادیث را برای او نقل کنم. حضرت فرمودند: به بیابانی برو و چالهای بکن و بگو: قال الباقر علیه السلام، قال السجاد علیه السلام و... تا عقده دلت خالی بشود.
و نیز حدیث 6829:
محمد بن علی بن الحسین باسناده، عن عبد الله بن علی، عن بلال مؤذن رسول الله (صلى الله علیه وآله) - فی حدیث طویل - قال: سمعت رسول الله (صلى الله علیه وآله) یقول: من أذن أربعین عاما محتسبا بعثه الله عز وجل یوم القیامة وله عمل أربعین صدیقا، عملا مبرورا متقبلا.
هر کس چهل سال اذان بگوید، خدای عالم او را محشور میکند در حالی که در پرونده او پاداش چهل صدیق نوشته شده است، عمل پاکیزه قبول شده.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 375.
عبد الله بن علی، مجهول و اسناد شیخ صدوق هم به ایشان جای بحث دارد. لذا روایت ضعیف است.
حدیث 6836:
وبإسناده عن شعیب بن واقد عن الحسین بن زید عن جعفر بن محمد عن آبائه (علیهم السلام) فی - حدیث المناهی - قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) من أذن محتسبا یرید بذلک وجه الله تعالى أعطاه الله ثواب أربعین ألف شهید وأربعین ألف صدیق، ویدخل فی شفاعته أربعون ألف مسئ من أمتی إلى الجنة، ألا وإن المؤذن إذا قال: أشهد أن لا إله إلا الله صلى علیه سبعون ألف ملک واستغفروا له وکان یوم القیامة فی ظل العرش حتى یفرغ الله من حساب الخلائق ویکتب ثواب قوله أشهد أن محمدا رسول الله، أربعون ألف ملک.
هر کس قربه الی الله اذان بگوید، خدای عالم ثواب چهل هزار شهید و چهل هزار صدیق را به او عطا خواهد کرد. و به سبب شفاعت او چهل هزار گناه کار امت به بهشت داخل میشود. آگاه باشید، هنگامی که مؤذن شهادت بر وحدانیت حق میدهد، هفتاد هزار ملک بر او درود میفرستد و بر او استغفار میکنند. در روز قیامت در سایه عرش الهی است تا این که خدای عالم از حساب خلائق فارغ شود. و ثواب شهادت بر رسالت را چهل هزار ملک مینویسند.
وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 376.
شعیب بن واقد ضعیف است، لذا روایت ضعیف است.
بی ارزشی روایت وضاعان حدیث و اعتبار روایات ضعیف
ما چندین روایت داشتیم که همگی از نظر سند ضعیف بودند. اگر چنانچه در سند روایت افرادی هستند که جاعل و وضّاع هستند و به دروغ مطالبی را به امام نسبت میدهند، هزار روایت هم داشته باشیم، ارزشی ندارد؛ مثل این که هزار تا صفر را کنار هم گذارده باشیم. اما اگر راوی ضعیف باشد و این ضعف روایت هم مثلاً به خاطر عدم شناخت و مجهول بودن راوی باشد، و ما هم که از واقع خبر نداریم، شاید این شخص از اوثق ثقات باشد، در این موارد مشکل از ما است، از این رو فقهای شیعه بر این عقیده هستند که اگر روایت ضعیف عددش از سه بگذرد حدیث مستفیض شده و بررسی سندی لازم نیست. یعنی سه روایت ضعیف مساوی است با مضمون مشترک.
و لذا اگر کتابهای فقهی آقای خویی را ببنید، با این که در میان فقها سختگیرترین فرد در قبول روایت است؛ ولی هر جا که روایت مستفیض شود، میگوید:
إن ما تقدم من الروایات وإن کانت کلها ضعیفة السند، إلا أنها مستفیضة
روایاتی که ذکر شد اگر چه از حیث سند ضعیف هستند ولی از حیث تعداد روایت مستفیض هستند.
معجم رجال الحدیث، آیت الله خوئی، ج 14، ص 100.
روایات ما در باب اذان شش روایت بود که از مستفیض هم بالاتر است و لذا مضمون روایت از این جهت کاملاً ثابت است. اضافه بر این، ما سه روایت داشتیم که آنها صحیحه بودند، حتی اگر این چند روایت ضعیف هم نبود، همان سه روایت صحیح برای ما کافی بود که بر طبقش فتوا بدهیم. این روایات ضعیف هم مؤید آن روایات صحیحه هستند.
پس مضمون روایت که شارع مقدس برای موذن پاداشی در نظر گرفته، مستلزم این است که امر تشریع شارع باشد نه از خود درآورده مؤذن یا خواب چهار نفر افراد عادی باشد.
نکته سوم این که ما در روایات داشتیم که: هر کس یک سال در روایت دیگر دو سال و در روایتی چهل سال، و در بعضی از روایات: «وجبت له الجنة»، و در بعضی از روایات: ثواب «اربعین الف شهید» داشت. این پاداشها خیلی با هم تفاوت داشتند.
در خیلی از جاها ما با تفاوت پاداش مواجه هستیم. مثل احادیث زیارت امام هشتم. اینها همه بستگی دارد به نیت عامل. هر چه قصد عامل خالصتر برای رضای خدا باشد، عمل نورانیتر و پاداشش بیشتر میباشد. هرچه این اخلاص کم رنگتر باشد، پاداشش کمتر خواهد بود. یا این که هر چه زحمتش بیشتر باشد، ثوابش بیشتر خواهد بود.
لذا این جمله بر گرفته از روایات مشهور گردیده که:
افضل الأعمال احمضها و احسن الأعمال اخلصها.
برترین اعمال سختترین و بهترین آنها با خلوصترین آنهاست.