اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

عکس/ شیرمردان اسطوره‌ای حزب‌الله


تصویری که پیش رو دارید، سه تن از شهدای اسطوره ای «مقاومت اسلامی لبنان» را در تاریخ به ثبت رسانده است. این سه عزیز، هر کدام از شاخص ترین شهدای سه مقطع تاریخی حزب الله لبنان هستند.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، تصویری که پیش رو دارید، سه تن از شهدای اسطوره ای «مقاومت اسلامی لبنان» را در تاریخ به ثبت رسانده است. این سه عزیز، هر کدام از شاخص ترین شهدای سه مقطع تاریخی حزب الله لبنان هستند. مقاطع «پیش از آزادسازی جنوب»، «آزادسازی جنوب» و «نبردِ وعده ی صادق» (مقاومت پس از سال 2000 میلادی)

شهیدانِ حاضر در این عکس، از سمت راست، عبارتند از:

* نفر اول: «صلاح الدین محمد غندور» معروف به «صلاح غندور» با اسم جهادی «ملاک». وی به سال 1968 در روستای «کفر ملکی» در جنوب «لبنان» متولد شد و در سال 1985 به «مقاومت اسلامی لبنان» پیوست. در اویل دهه ی 90 میلادی، «صلاح» یکی از فرماندهان میدانی مقاومت در جبهه های جنوب لبنان بود. اور در سال 1995 عملیات استشهادی بزرگی را در منطقه ی اشغالی «بنت جبیل» طراحی نمود و با اصرار فراوان، شخصا اجرای آن را هم خود بر عهده گرفت. این عملیاتِ تاریخی که به «عملیات مقرِ 17» شهرت پیدا کرد، باعث کشته و مجروح شدن 35 نظامی صهیونیست گردید.
* نفر دوم: «أحمد حمد یحیى» معروف به «شیخ یحیی اباذر» با اسم جهادی «ابوذر». وی به سال 1958 در روستای «رشاف» واقع در جنوب لبنان متولد شد. در سال 1982 به ایران آمد و در حوزه ی علمیه ی «قم»، به تحصیلات حوزوی مشغول شد. او در سال 1986 به لبنان بازگشت و به یگان های «مقاومت اسلامی» ملحق شد و پس از شرکت در چندین عملیات ضدصهیونیستی، سرانجام، تنها چند روز پیش از آزادی مناطق اشغالی جنوب لبنان در سال 2000، مورد توسط اشغالگران مورد هدف قرار گرفت و به سختی مجروح شد. «شیخ یحیی اباذر»، درست در روزِ فرار بزرگ صهیونیست ها (25 می مصادف با 4 خرداد) بر اثر جراحات وارده، خلعت شهادت پوشید و به این ترتیب، نامش یه عنوان آخرین شهید در مرحله «آزاد سازی جنوب» ثبت شد.
* نفر سوم: «خالد احمد بَزی» با اسم جهادی «حاج قاسم». وی به سال 1966 در «جنوب لبنان» متولد شد. در سال 2006 میلادی، «خالد» از سوی «حاج عماد مغنیه» به عنوان فرمانده ی عملیاتِ اسیر گیری منصوب شد که طی آن عملیات، دو نظامی صهیونیست به اسارت «مقاومت اسلامی» درآمدند و «جنگ تموز»، معروف به «جنگ 33 روزه» آغاز گشت. این سردارِ دلباخته ی حزب الله لبنان، در جریان همین جنگ، هنگام دفاع از شهر «بنت جبیل»، در نبرد با متجاوزان صهیونیست، بال در بال ملائک گشود.
این عکس در اواخر دهه ی 1980 میلادی برداشته شده است.
روحمان با یادشان شاد


از راست: «صلاح الدین محمد غندور»، «أحمد حمد یحیى» و «خالد احمد بَزی»

وقتی سریال آمریکایی "مرگ بر ایران" سر می‌دهد+ فیلم و تصاویر


عملیات "تروریستی" عامل اطلاعاتی ایران در سریال NCIS؛
رئیس سازمان اطلاعاتی رژیم اسرائیل به‌طور مشکوک به قتل می‌رسد؛ قتلی که شواهد، آن را به شخصی به نام آرش کاظمی که یک ایرانی است ربط می‌دهد. همچنین قهرمان اصلی داستان یعنی سرهنگ گیبز مأموریت می‌یابد برای پیگیری قتل افسری جوان که در ایران ماموریت داشته است به ایران سفر کند.
گروه جنگ نرم مشرق - طی سال‌های گذشته و با پیشرفت‌هایی که در زمینه‌ هسته‌ای برای ایران به وجود آمده،سیل عظیمی از فیلم‌ها و سریال‌های غربی موضوع خود را به ایران و برنامه‌های هسته‌ای ایران اختصاص داده‌اند.

سریال‌ها و فیلم‌هایی که هر روز و هر ساعت با بمباران مخاطبان خود به ایران هراسی در غرب دامن می‌زنند. از جمله­  این سریال‌ها، مجموعه­ پر مخاطب NCIS (Naval Criminal Investigative Service) می­ باشد؛ سریالی که به عنوان یکی از پر ببینده ترین سریال­های آمریکایی در ژانر جنایی و با محوریت سرویس تحقیقات جنایی نیروی دریایی ایالات متحده NCIS بوده و تولید آن از سال 2003 میلادی شروع شده است.

این سریال به عنوان مجموعه­ ای که تمامی مراحل ساخت و پخش آن توسط شبکه‌ی CBS آمریکا صورت گرفته و در حال حاضر فصل یازدهم آن توسط این شبکه پخش می‌شود، تاکنون موفق به دریافت جایزه‌های مختلفی شده است که از جمله آنها می‌توان به سه بار کاندیداتوری برای دریافت جایزه‌ی امی (Primetime Emmys) اشاره کرد که این خود گویای قدرتمندی این سریال برای جذب مخاطب است.

سریال NCIS تاکنون بیش از 20 میلیون ببینده در داخل آمریکا داشته است و توسط 41 کشور نیز پخش شده است به گونه‌ای که طبق نظرسنجی‌ها این سریال یکی از پر مخاطب‌ترین و محبوب‌ترین سریال‌ها در میان این 41 کشور بوده است.

از این رو این سریال را می‌توان به عنوان یک سریال تأثیرگذار در نظر گرفت که توانایی ایجاد عقیده‌ و تبیین رویکرد مردم بیش از 41 کشور جهان را برخوردار و افکار و عقاید ایشان را با ضریب نفوذ خود تحت شعاع خود قرار داده است.

عمق نفوذ این سریال در جوامع غربی به نحوی بوده است که اکنون بعد از گذشت بیش از ده سال از شروع به پخش آن، نسخه‌های فرعی متعددی از این سریال توسط شبکه‌های مختلف ساخته و عرضه شده است که از جمله معروف‌ترین آنها می‌توان به سریال NCIS: Los Angeles اشاره نمود.

اگر چه این دست سریال‌ها و مینی سریال­های فرعی خط مشی مشابه با سریال اصلی را دنبال می‌کنند، اما کثرت حضور و دفعات ساخت و نوع و گونه­ های مختلف آن نشاندهنده ضریب نفوذ و رغبت عمومی و مخاطب پذیر بودن آن  در جامعه است.

داستان سریال تلویزیونی NCIS درباره گروهی متخصص و حرفه‌ای از نمایندگان ویژه است که بازجویی‌ها و پژوهش‌های جنایی را در درون نیروی دریایی ایالات‌متحده و سازمان‌های وابسته به تفنگداران دریایی ایالات‌متحده مدیریت می‌کنند.

این سریال نیز همانند بسیاری دیگر از سریال‌های آمریکایی یک قهرمان اصلی دارد که دیگر شخصیت‌های سریال حول شخصیت وی شکل‌گرفته و به نمایش گذاشته می‌شوند. مأمور ویژه گیبز شخصی خون سرد و آرام است که گذشته‌ مرموز و مبهمی دارد. مردی با تدبیر که سرپرستی گروه NCIS را به عهده دارد.

اما شخصیت قابل تامل از اعضای تیم NCIS دختر جوانی به نام زیوا دیوید است.

زیوا دیوید به عنوان فردی که اصالتا جاسوس سرویس اطلاعاتی اسرائیل "موساد" بوده علقه ­ ویژه ای به یهود داشته و پدرش نیز رئیس سرویس اطلاعاتی اسرائیل معرفی می­ شود.

نقش زیوا دیوید در NCIS در راستای دکترین یهود تعریف می­ شود؛ مبتنی بر دکترین دفاعی یهود اصالت با تهدید است. بنابراین یهودیان همواره با نشان دادن تصویری آسیب خورده از خود این‌گونه به جهانیان القا می‌کنند که قوم و نژاد یهود در معرض تهدید و هجمه هستند.

قسمت دوازدهم از فصل دهم این سریال مانند بسیاری دیگر از قسمت‌های آن دارای عنوانی عبری است؛ نام این قسمت شیوا (Shiva) نام دارد.

شیوا (שבעה) در زمان عبری به معنی هفت روز خانه‌نشینی و عزاداری برای تازه در گذشتگان در فرهنگ یهودی می‌باشد؛ به این ترتیب شخص عزادار هفت روز را این‌گونه به عزاداری خانواده‌ی خود می‌پردازد.

در خط داستانی این قسمت شاهد آن هستیم که رئیس سازمان اطلاعاتی اسرائیل که در اصل پدر زیوا دیوید نیز می باشد به شکل مشکوکی به قتل می‌رسد؛ قتلی که شواهد آن را به شخصی به نام آرش کریمی که فردی ایرانی است ربط می‌دهد.

اکنون زیوا دیوید که پیش از این تمام اعضای خانواده اش به قتل رسیده بودند با به قتل رسیدن پدرش، آخرین عضو خانواده‌ خود را نیز از دست می دهد.

به این ترتیب در قسمت دوازدهم از فصل دهم این سریال زیوا دیوید از یک سو به دنبال گرفتن انتقام از ایرانی­ ها  به عنوان عامل به قتل رسیدن پدرش است و از سوی دیگر عزادار از دست دادن خانواده‌اش می‌باشد.

شیوا (שבעה) از این جهت به عنوان نام این قسمت برگزیده شده است که به مخاطب آن حس همیشه در مخاطره بودن قوم یهود و یهودیان را القا کند.

حسی که به علت استفاده از کاراکتر های ایرانی در این سریال به عنوان گروه معارض یهودیان به وضوح قابل مشاهده و قضاوت مخاطب را در جهت دهی پیکان این مخاطرات به سمت ایران نشانه می­ رود.

از آنجا که در یونان قدیم زن را گایا می خواندن زیرا زن را نماد سرزمین و عقیده می‌دانستند و همچنین در اسلام نیز این قاعده مطرح است به صورتی که در کتاب مقدس مسلمانان قران و در آیه 223 سوره‌ی مبارکه بقره بیان می‌شود نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ یعنی زنان شما کشتزار شمایند؛ از این جهت در سینمای جهان زن را نماد عقیده‌ یک جریان و معرف یک سرزمین می‌دانند.

بر این اساس زیوا دیوید به عنوان شخصی که به کمک ایالات متحده آمده و همراه با نیروهای متخصص آمریکایی به حل و فصل معماهای جنایی می‌پردازد، معرف عقیده صهیونیستی است که به آغوش فرهنگ آمریکایی پناه برده است و برای بقای خود با آن همراه  می‌شود.

در سری مجموعه NCIS هموراه مسلمانان به شکل عام و ایرانیان به شکل خاص مورد اتهام قرار می‌گیرند این اتهامات گاهی شکل و بوی انفرادی به خود می‌گیرد به گونه‌ای که گروهی از مسلمانان مسئول حمله‌ تروریستی معرفی می‌شوند و گاه این اتهامات معطوف به یک دولت یا سازمان اسلامی و حتی ایران می‌گردد.

این‌گونه است که سریال NCIS تلاش می‌کند با به تصویر کشیدن اسلامی تروریستی در جهان پیام این دین الهی را که مبارزه با استکبار و حمایت از مظلومین جهان است زیر سؤال ببرد و این‌گونه به افکار عمومی جهان القا کند که بیداد خواهی ایرانیان در جهان بر ضد استعمارگری و جنایات اسرائیل یک حرکت ظالمانه و تروریستی است.

از سوی دیگر تلاش یهود بین الملل آن است که اقدامات ترورسیتی و جنایات اسرائیل را در ذهن مخاطب به عنوان یک اقدام دفاع از خود برای قومی که همواره در تهدید است القا کند.

همسو با این سیاست‌ها اگر چه پیش از این در فصل چهارم از سریال NCIS: Los Angeles شاهد مطرح‌شدن این دست اتهامات درباره‌ غیر صلح‌آمیز بودن و مشکوک بودن برنامه‌های هسته‌ی ایران بوده‌ایم اما با این همه در فصل یازدهم از سریال NCIS و در قسمت اول آن که اخیراً از شبکه‌ی CBS آمریکا پخش شده، شاهد تکرار اتهامات دروغین به ایران و نشان دادن تصویری مخدوش از ایران اسلامی می­ باشیم.

با این همه تلاش سریال NCIS و به طور کل رسانه‌های غربی تنها محدود به معرفی ایران به عنوان یک خطر هسته ­ا‌ی و عامل تروریسم برای جهان نمی‌شود، بلکه این رسانه‌ها در کنار این جوسازی‌ها تلاش می‌کنند تصویری عقب‌افتاده را از ایران به نمایش بگذارند.

در قسمت یکم از فصل یازدهم سریال NCIS قهرمان اصلی داستان یعنی سرهنگ گیبز مأموریت می‌یابد در پوشش مأمور DOD برای پیگیری قتل افسری جوان که در ایران ماموریت داشته است و اکنون بعد از به قتل رسیدن، سر جداشده‌ وی برای امریکا فرستاده شده است، به ایران سفر کند.



در این میان فارغ از داستان‌پردازی تکراری در مورد متهم ساختن ایران به موضوعات هسته­ ای و تروریسم، نکته‌ی حائز اهمیت تصویری است که این رسانه‌ها از ایران نشان می‌دهند؛ تصویری که نشان‌دهنده‌ دو موضوع اساسی در تفکر رسانه‌های آمریکا است:

نخست آن که رسانه‌های امریکا به دیده‌ وحشت به پیشرفت‌های روزافزون ایران می‌نگرند و برای فرار از وحشت خود و همچنین برای اغوای مخاطب غربی اقدام به نمایش در آوردن تصویری مخدوش از ایران می‌کنند.

و دوم آن که این رسانه‌ها می‌کوشند با عقب‌مانده نشان دادن ایران اسلامی این ترس را در مخاطب خود ایجاد کنند که حتی اگر از طرف ایران و مقامات ایرانی مطرح شود که ایران به دنبال انرژی صلح‌آمیز هسته‌ی است، این شک در دل مخاطب به وجود آید که آیا با این سطح عقب‌افتادگی و ناامنی در ایران می‌شود به این کشور اعتماد کرد تا به فناوری هسته‌ای دست پیدا کند؟

جوزف نای در کتاب قدرت نرم (Soft Power) در تشریح جنگ نرم می‌نویسد: « وقتی بتوانی دیگران را وادار کنی ایده هایت را بپذیرند و آنچه را بخواهند که تو می خواهی، در این صورت مجبور نخواهی بود برای هم جهت کردن آنها با خود، هزینه زیادی صرف سیاست هویج و چماق کنید. اغوا همیشه مؤثرتر از اکراه است و ارزش های زیادی مانند دموکراسی، حقوق بشر و فرصت های فردی وجود دارند که به شدت اغواکننده اند»


23 فرمایش کلیدی امام درباره آمریکا

بدانید شما با یک قدرتى مواجه هستید که اگر یک غفلت بشود، مملکتتان از بین مى‏رود. غفلت نباید بکنید. غفلت‏نکردن به این است که همه قوا، هرچه فریاد دارید، سر (آمریکا) بکشید، هرچه تظاهر دارید، بر ضد آن بکنید.

به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، فرازهایی از فرمایشات امام خمینی درباره آمریکا به شرح ذیل است:

   حضرت امام خمینی(ره): هرچه فریاد دارید، بر سر آمریکا بکشید که همین فریاد همگانى‏ «مرگ بر آمریکا» براى او مرگ مى‏آورد(1)

  آمریکا کیست؟
آمریکا دشمن شماره اول بشر و ما است،(2) آمریکاى جهانخوار، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان جهان مى‏باشد،(3) آمریکاى حیله‏گر، دشمن شماره یک است و به خون اسلام و استقلالشان تشنه (است).(4)
آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا براى سیطره سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و نظامى خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتى خوددارى نمى‏نماید.(5) آمریکا دشمن همه ادیان است حتى مسیحیت، آمریکا اصلاً اعتنا به ادیان ندارد و جز منافع خودش را نمى‏خواهد، حتى منافع آمریکاییها (را) هم نمى‏خواهد، منافع دولت آمریکا را مى‏خواهد.(6)

  سرشت آمریکا؛ دشمنى با اسلام‏
در نهاد و سرشت آمریکا، کینه و دشمنى با اسلام ناب محمدى(ص) موج مى‏زند.(7) آمریکا و اسرائیل با اساس اسلام دشمنند، چراکه اسلام و کتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگرى‏شان مى‏دانند، چراکه ایران با پیروى از همین کتاب و سنت بود که در مقابل آنان به‏پاخاست و انقلاب نمود و پیروز شد.(8)

  تعمد جهان‏خواران به نابودى اسلام‏
آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل مى‏کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسى خود تجدید نظر نماییم و ما خامى کرده‏ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهاى تند یا جنگ سبب بدبینى غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزواى کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مى‏کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین مى‏گذارند، این یک نمونه است که خدا مى‏خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانى» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیاى تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعى خود را در دشمنى دیرینه‏اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‏اندیشى به درآییم و همه‏چیز را به‏حساب اشتباه و سوء مدیریت و بى‏تجربگى نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله، اشتباه ما نیست بلکه تعمد جهان‏خواران به نابودى اسلام و مسلمین است.
روحانیون و مردم عزیز حزب اللَّه و خانواده‏هاى محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست، خون عزیزانشان پایمال نشود.(9)

  تا نابودى کامل ما، از ما دست‏بردار نیستند
خطر آمریکا به‏حدى است که اگر کوچکترین غفلتى کنید، نابود مى‏شوید. هر دو ابرقدرت، کمر به نابودى ملل مستضعف بسته‏اند و ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانى کنیم.(10) آمریکا و شوروى در کمین نشسته‏اند و تا نابودى کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت.(11)

  وظیفه ما دقیقاً مبارزه با آمریکاى جهان‏خوار
جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکاى جهان‏خوار، این دشمن کینه‏توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه‏اى آشتى‏ناپذیر دارد و حوادث ایران نه تنها ما را براى لحظه‏اى عقب نخواهد نشاند، که ملت ما را در نابودى منافع آن مصمم‏تر خواهد کرد. ما مبارزه سخت و بى‏امان خود را علیه آمریکا شروع کرده‏ایم و امیدواریم فرزندانمان با آزادى از زیر یوغ ستمکاران، پرچم توحید را در جهان بیفرازند. ما یقین داریم اگر دقیقاً به وظیفه‏مان که مبارزه با آمریکاى جنایتکار است، ادامه دهیم، فرزندانمان شهد پیروزى را خواهند چشید.(12)

  لزوم فریاد همگانى «مرگ بر آمریکا»
اگر همه مسلمینى که در دنیا الآن هستند که قریب یک میلیارد هستند،(13) همه از خانه بیرون بیایند، فریاد بکنند «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»، همین قول براى آن‏ها مرگ مى‏آورد.(14) ما با فریاد، محمدرضاخان را بیرون کردیم. شما خیال مى‏کنید با تفنگ بیرون کردیم؟ با فریاد، با «اللَّه اکبر»! این‏قدر «اللَّه اکبر» بر مغز این‏ها کوبیده شد که خودشان را باختند و فرار کردند. از این مملکت رفتند.
مسلمین باید فریاد بزنند، گمان نکنند که فریاد و شعار فایده ندارند. خیر، شعار فایده دارد، اما اگر همه فریاد بزنند. فریاد منِ تنها هیچ‏چیز نیست. فریاد یک محله، یک شهر هیچ‏چیز نیست.(15) ما باید هرچه فریاد داریم، به سر این‏ها بزنیم.(16)

  هرچه فریاد دارید، بر سر آمریکا بکشید
بدانید شما با یک قدرتى مواجه هستید که اگر یک غفلت بشود، مملکتتان از بین مى‏رود. غفلت نباید بکنید. غفلت‏نکردن به این است که همه قوا، هرچه فریاد دارید، سر (آمریکا) بکشید، هرچه تظاهر دارید، بر ضد آن بکنید. هر عملى دارید؛ عمل مثبت را، (بر ضد) آن کنید.(17)

  فریاد «مرگ بر آمریکا»؛ برخلاف اسلام؟!!!
بار الها! ملت مجاهد ما در این برهه زمان، با چه حوادثى و با چه چهره‏هایى مواجه است؛ عصرى که حکومتهاى مسلمین آن‏چنانند و رسانه‏هاى گروهى آن‏چنان و ابرقدرتها این‏چنین، عصرى که باطل را به‏صورت حق به خورد مردم مى‏دهند و جنایات را به‏صورت صلح‏طلبى، عصرى که دشمنان اسلام و مسلمین با ملتهاى مستضعف، آن مى‏کنند که چنگیز نکرد و اکثر حکومتهاى مسلمانان، در جنایاتى که بر ملتهاى خود مى‏رود، از جانیان طرفدارى مى‏کنند، عصرى که فریاد مرگ بر اسرائیل و آمریکا، برخلاف اسلام تلقى مى‏شود!(18)

  اعلان برائت؛ مرحله اول مبارزه‏
اعلان برائت، مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل دیگر، وظیفه ما است و در هر عصر و زمانى، جلوه‏ها و شیوه‏ها و برنامه‏هاى متناسب خود را مى‏طلبد و باید دید که در عصرى همانند امروز که سران کفر و شرک، همه موجودیت توحید را به خطر انداخته‏اند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دینى و سیاسى ملتها را بازیچه هوسها و شهوتها نموده‏اند، چه باید کرد؟(19)

  برائت؛ سرآغاز علنى‏ساختن منشور مبارزه‏
اعلان برائت(20)، تجدید میثاق مبارزه و تمرین تشکل مجاهدان براى ادامه نبرد با کفر و شرک و بت‏پرستها است و به شعار هم خلاصه نمى‏شود که سرآغاز علنى‏ساختن منشور مبارزه و سازماندهى جنود خداى تعالى در برابر جنود ابلیس و ابلیس‏صفتان است و از اصول اولیه توحید به‏شمار مى‏رود.(21)

  مبارزه تا نابودى کامل دشمنان جهانخوار
ما به یارى خدا تا نابودى کامل دشمنان اسلام و ملتهاى مستضعف جهان در برابر آنان، و به‏خصوص در مقابل آمریکاى جهان‏خوار ایستادگى خواهیم کرد.(22)
آمریکاى جهان‏خوار باید بداند که ملت عزیز و خمینى تا نابودى کامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن، به مبارزه خدایى خود ادامه خواهند داد.(23)
ما تا آخر عمر، علیه دولت آمریکا مبارزه مى‏کنیم و تا آن‏را به جایش ننشانیم و دستش را از منطقه کوتاه نکنیم و به تمام مبارزان راه آزادى کمک نکنیم تا آن‏ها را شکست دهند و خود مردم ایران سرنوشت خویش را به دست گیرند، از پاى نمى‏نشینیم.(24) دنیا باید آمریکا را از بین ببرد و الا تا این‏ها هستند، این مصیبت‏ها در دنیا هست. اینجا نشد، یک جاى دیگر.(25)


 1) و 2) صحیفه امام، ج 10، ص 373
3) صحیفه امام، ج 15، ص 305
4) صحیفه امام، ج 21، ص 179
5) صحیفه امام، ج 13، ص 212
6) صحیفه امام، ج 17، ص 312
7) صحیفه امام، ج 21، ص 52
8) صحیفه امام، ج 19، ص 28
9) صحیفه امام، ج 21، ص 291
10) صحیفه امام، ج 12، ص 202
11) صحیفه امام، ج 21، ص 89
12) صحیفه امام، ج 15، ص 171
13) عبارت «اگر در روز قدس» از اینجا حذف شده است.
14) صحیفه امام، ج 13، صص 80 - 81
15) صحیفه امام، ج 13، ص 90
16) صحیفه امام، ج 17، ص 84
17) صحیفه امام، ج 11، ص 121
18) صحیفه امام، ج 17، صص 50 - 51
19) صحیفه امام، ج 20، ص 316
20) عبارت «در حج» از اینجا حذف شده است.
21) صحیفه امام، ج 20، ص 316
22) صحیفه امام، ج 12، ص 261
23) صحیفه امام، ج 14، صص 407 - 408
24) صحیفه امام، ج 12، ص 175
25) صحیفه امام، ج 17، ص 84

پادشاه شن‌ها؛ افشاگر جنایت‌های آل سعود + فیلم و تصاویر


"پادشاه شن‌ها" آل سعود را نشانه گرفته و آنها را در قلب قصرهایشان تهدید می‌کند. این فیلم پادشاهی عربستان سعودی را به زیر تیغ انتقاد می‌کشد و این چیزی نبود که مورد رضایت آل سعود و حامیان غربی این خاندان باشد؛ لذا خاندان سعودی تمام تلاش خود را به کار بستند تا مانع از پخش این کار سینمایی فاخر شوند.
گروه گزارش ویژه مشرق- پادشاه شن‌ها (King of the Sands؛ ملک الرمال) عنوان فیلم تاریخی است که تاریخ بوجود آمدن رژیم آل سعود در سرزمین حجاز و نجد را حکایت می‌کند.
 

این فیلم در سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ توسط کارگردان معروف سینمای عرب نجدت انزور کارگردانی شده و هنرپیشه معروف ایتالیایی فابیو تستی در نقش عبدالعزیز (ابن سعود) سرکرده قبیله سعودی و هنرمند انگلیسی بیل فلووز در نقش جان فیلبی جاسوس انگلیس به هنرنمایی در آن پرداخته‌اند.
 
نجدت انزور کارگردان و تهیه کننده پادشاه شن‌ها
در این فیلم «مارکو فوشی» دوران جوانی ملک عبدالعزیز و «فابیو تستی» سالمندی ملک عبدالعزیز را بازی می‌کنند و در آن بازیگرانی از انگلیس، ترکیه، سوریه و لبنان حضور دارند.
 
مارکو فوشی در نقش جوانی عبدالعزیز و فابیو تستی در نقش پیری عبدالعزیز

خاندان سعودی و تفکر وهابی عامل اصلی تروریسم منطقه‌ای
نجدت انزور در 11 سپتامبر 2013 در منطقه «های مارکت» واقع در مرکز لندن، «پادشاه شن‌ها» را اکران نمود، فیلمی که داستان زندگی ملک عبدالعزیز بنیان‌گذار عربستان سعودی و نحوه تسلط وی بر حجاز و نجد را با کمک انگلیسی‌ها به تصویر می‌کشد.
 
اکران فیلم پادشاه شن‌ها در لندن
 انزور که از ترس کارشکنی‌ سعودی‌ها و حامیان خارجی‌ آنها در وضعیت محرمانگی این فیلم را ساخته است، درباره فیلم جنجال‌برانگیزش می‌گوید:

 «به دلیل شباهت حوادث 100 سال پیش با تحولات کنونی، اقدام به تولید و کارگردانی «پادشاه شن‌ها» که درباره بنیان‌گذار پادشاهی عربستان سعودی ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن الفیصل آل سعود است، نمودم. 100 سال پیش جهان عرب به کشورهای کوچک فاقد اراده و فاقد اختیار تکه تکه شد که بر اساس روابط نژادی و فرقه‌ای با یکدیگر تعامل برقرار ساختند، اکنون نیز همان نقشه شوم از سوی قدرت‌های خارجی و برخی کشورهای عربی در حال پیگیری است. به همین خاطر تصمیم گرفتم که این کار را به زبان انگلیسی و با بهره‌گیری از ستاره‌های جهانی سینما تولید نمایم... باور دارم که این فیلم فرصت‌های زیادی برای انتشار در جهان پیش روی خود دارد».
 
آل سعود و وهابیت سایه شوم تروریسم را بر منطقه افکنده‌اند
نجدت انزور در این فیلم به طور غیرمستقیم ریشه‌های تروریسم جاری در منطقه را که آن را به وضوح می‌توان در حوادث سوریه مشاهده نمود، به قدرت‌یابی خاندان سعودی در شبه جزیره عربستان و ائتلاف آن با وهابیت مرتبط می‌سازد که طی آن سعودی‌ها اقدام به قلع و قمع مخالفان خود نمودند و این شیوه را تاکنون نه تنها در قبال مخالفان داخلی بلکه در قبال مخالفان خارجی‌ خود در پیش گرفته‌ و برای این کار اقدام به صدور ترویست‌ها به کشورهایی چون عراق و سوریه که مخالف سیاست‌های سعودی‌ها هستند، نموده‌اند.

نجدت انزور خود فیلمش را چنین توصیف می‌کند: «پادشاه شن‌ها فیلمی است که به تاریخ تروریسم و ریشه‌های آن و ارتباط آن با حوادث کنونی در کل جهان (بویژه جهان عرب) می‌پردازد».

پادشاه شن‌ها؛ برملاکننده جنایت‌های بنیان‌گذار عربستان سعودی و افشاگر سیاست‌های امپریالیسم غربی
داستان "پادشاه شن‌ها” که آل سعود را نشانه گرفته و آنها را در قلب قصرهایشان تهدید می‌کند، در مورد "عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن آل سعود” بنیانگذار آل سعود و سفر او بعد از تبعید در کویت و سپس تسلط وی بر ریاض و پایان دادن به سلطنت آل رشید و انتقال او به نجد، حائل و سپس حسا در سال ۱۹۲۱ و همچنین سرکوب خاندان شریف هاشمی با همکاری جاسوس مشهور انگلیسی "جان فیلبی” ملقب به شیخ عبدالله المهتدی است.

 گفته می‌شود سناریوی این فیلم را جوانی عربستانی به نام «کریم الشمری» نوشته است و در آن به صراحت جنایات ملک عبدالعزیز در عربستان نشان داده می‌شود.

پادشاه شن‌ها فیلمی «تابو شکن» است که علاوه بر افشای جنایت‌های بنیان‌گذار عربستان سعودی، امپریالیسم غربی را نیز به عنوان عاملی که پادشاه را برده خود ساخته، به نمایش می‌گذارد.

این فیلم تاریخی، از دو بعد به تاریخ پادشاهی آل سعود می‌پردازد؛ از سویی زندگی شاهزاده‌ای محروم و فقیر در تبعید را روایت می‌کند که برای بازپس‌گیری سرزمین‌های اجدادی خود می‌جنگد، از سوی دیگر خونخواری، خشونت، قساوت قلب و بی‌رحمی این شاهزاده را به نمایش در می‌آورد.

 ابن سعود با تمام توان و با کمک اخوان (گروهی از پیروان عبدالوهاب و شبه نظامیان نامنظمی که از قبایل محلی تشکیل شده بودند و نباید با اخوان المسلمین مصر اشتباه شود) در پی برپایی پادشاهی از راه خونریزی و تخریب شهرها و روستاها و حتی قبرستان‌ها بر میاید و پس از هماهنگی با جاسوس انگلیسی جان فیلبی و با مساعدت‌های حکومت انگیس، به آل رشید که حاکمان حجاز و مکه بودند حمله نموده و در مکه و مدینه حمامی از خون جاری می‌سازد و پس از یکپارچه کردن نجد و حجاز این سرزمین را بنام خود نامگذاری می‌نماید.

سعودی‌ها زمانی که به حجاز حمله کردند مردم را صوفی و کافرانی دانستند که قبرها را پرستش می‌کنند، لذا خون‌شان را مباح اعلام کردند.

 
قتل و عام رقبا و مخالفان از سوی عبدالعزیز
 ابن سعود پس از پیروزی، آشکارا به تحریف دین، ندادن سهم وهابیون و پیروی از سیاست‌های استعمارگر پیر یعنی انگلیس می‌پردازد، بگونه‌ای که همپیمانان وهابی او یعنی گروه اخوان با او به مخالفت برمی‌خیزند و او با آنها در یک جنگ به مبارزه بر می‌خیزد و سربازان و کسانی را که در پیروزی او در فتح سرزمین‌های نجد و حجاز سهم اصلی را داشتند، می‌کشد.

 پس از آنکه اخوانی‌ها در اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930 توانایی خود را نشان دادند، پادشاه از ترس شورش آنها علیه خوددست به قتل و عام آنها زد. از سوی دیگر امیران رقیب خود را که عمدتاً از خاندان الرشید بودند، تبعید نمود. 

 
نجدت انزور جنایت‌های ابن سعود را در فیلم پادشاه شن‌ها به تصویر می‌کشد
البته ابن سعود پس از جنگ با اخوان، برسر قراردادی برای تقسیم قدرت با وهابیون به توافق می‌رسد و آنها را تحت عنوان نگهبانان دینی سازماندهی می‌کند. پس از ائتلاف وهابیت و آل سعود جنایت‌های آنان پایان نپذیرفت بلکه در سال 1952 کشتار طائف رخ داد که طی آن نیروهای ابن سعود به مساجد حمله کرده و با وحشی‌گری تمام مردمی را که در مساجد حضور داشتند، سر بریدند.
 
صحنه‌ای از فیلم؛ ملک عبدالعزیز در دوران جوانی
به این فیلم به عنوان فیلمی نگاه می‌شود که شاید بتواند از زاویه جدیدی به زندگی اولین پادشاه عربستان بپردازد و نقاط تاریک زندگی وی را نمایان سازد؛ چیزی که در عربستان سعودی بی‌سابقه بوده است.

نکته برجسته این فیلم برای تماشاگران غربی نقشی است که بیل فلوز به عنوان تاجر و جاسوس مسلمان شده انگلیسی در نقش اس تی. جان فیلبی (1885-1960) بازی می‌کند. وی همچنین سمت مشاور پادشاه را نیز بر عهده دارد.
 
بیل فلوز در نقش هنری جان فیلبی جاسوس انگلیس (ملقب به شیخ عبدالله)
در طول جنگ جهانی اول، دفتر هند و دفتر عربی در قاهره برای تاثیرگذاری بر سیاست انگلیس در خاورمیانه با یکدیگر رقابت می‌کردند. دفتر عربی که بخشی از اطلاعات نظامی انگلیس بود ارتباطاتی با دفتر جنگ و دفتر خارجی دولت انگلیس داشت و توانست تی. ای . لورنس (عرب) را به نزد خاندان شریف هاشمی مکه بفرستد و «شورش عرب» علیه دولت عثمانی را هماهنگ نماید.

 در این میان، دفتر هند- که مسئول تامین امنیت خلیج فارس بود- به فیلبی توصیه کرد که به ریاض سفر کرده و با عبدالعزیز تماس برقرار کند. سرانجام در حالی که فیلبی ناکام شده بود، تصمیم گرفت که وفاداری خاندان سعودی را بخرد و در آن شرایط مانع از حمله به حجاز در طول جنگ جهانی اول شود. در اوایل دهه 1920 عبدالعزیز که بار دیگر آزاد شده بود، اهداف خود را تعقیب نمود.

 وی قبل از آنکه به سمت غرب حرکت نماید و خاندان هاشمی را از قدرت به زیر بکشاند، خاندان الرشید را در منطقه نجد در هم کوبید و در نهایت در سال 1932 منطقه نجد مرکزی و حجاز ذیل پادشاهی عربستان سعودی متحد شدند.
 
بیل فلوز در صحنه‌ای از فیلم
از سوی دیگر، این فیلم در واقع بخشی از توافقی که میان انگلیس و سلطان عبدالعزیز صورت گرفت و چگونگی حمایت مالی و تسلیحاتی انگلیس از وی برای پایان دادن به قدرت آل رشید و رهایی از حکومت عثمانی‌ها به منظور اشغال منطقه و بسط نفوذ غرب در آن را به نمایش می‌گذارد و این چیزی است که بعدها در توافقنامه سایس- پیکو میان انگلیس و فرانسه عملی گردید و به موجب آن کشورهای منطقه میان این دو قدرت استعماری تقسیم شدند.

 انزور در این باره می‌گوید: «من در این فیلم با اشاره به نقش مرموز عربستان سعودى در تجزیه این کشورها، سعى داشتم با استفاده از هنر هفتم، آزادى اعراب را که دولت سعودى سعى دارد آن را نقض کند، فاش کنم.» وی با بیان اینکه ما شاهد تلاش برای تقسیم شدن منطقه هستیم، تاکید کرد: «گویا شاهد «ساکس پیکو» جدیدی هستیم که کشورهای جنوبی خلیج فارس به‌ویژه عربستان در آن نقش دارند.»

 

علاوه بر این، پادشاه شن‌ها برخی حقایق و جزئیات ارتباط تنگاتنگ میان انگلیس و مهره آن در منطقه یعنی عبدالعزیز آل سعود و اینکه چگونه وی پروژه انگلیسی‌ها را پیش برد و انگلیس نیز مقام پادشاهی عربستان سعودی را به وی پاداش داد، بر ملا می‌سازد. همچنین بخشی از توافق و سوگند و پیمانی که میان وهابی‌ها و آل سعود برای تقسیم قدرت و حکومت مانند قوه مجریه و قوه قانون‌گذاری منعقد گردید و یا توافق بر سر حکمرانی به وسیله شمشیر (آل سعود) و قرآن (وهابیت) را به تصویر می‌کشد. ائتلافی که تا به امروز تداوم یافته و نتایج منفی آن بر منطقه نمایان گردیده است؛ که تفکرات سلفی‌ تکفیری و افراطی و گروه‌های جهادی مهم‌ترین نمودهای آن هستند.
 
حکومت شمشیر و قرآن!!

پادشاه شن‌ها و افشای زوایای تاریک و مجهول زندگی ملک عبدالعزیز
اینکه چرا این کارگردان مشهور سوری چنین شخصیتی را برای فیلم جدیدش انتخاب کرده نیز مورد توجه قرار گرفته و او پاسخ داده است که: شخصیت ملک عبدالعزیز شخصیتی است که هر هنرمندی را به خودش جلب می‌کند، شخصیتی جنجالی است و در زمانه‌ای که بوده، چه در شبه جزیره عربستان و چه در جهان عرب حوادث مهمی رخ داده است که شباهت بسیاری با آنچه که این روزها در جهان عرب می‌گذرد دارد و این به درد نسل‌های بعد می‌خورد.

 
ملک عبدالعزیز (ابن سعود) در سنین میانسالی: پادشاه شن‌ها پرده از نقاط تاریک زندگی بنیان‌گذار پادشاهی سعودی برمی‌دارد
 عبدالعزیز آل‌سعود از مهمترین شخصیت‌های جهان در قرن بیستم است که توانست در نبرد با رقیبان خود از «آل رشید» در نجد آنان را از قدرت در این منطقه به زیر بکشد و با ساقط کردن حکومت هاشمی‌ها در حجاز، نجد و حجاز را یکی کرده و پادشاهی عربستان سعودی را بنیان بگذارد، پادشاهی که با کشف نفت در دوران او، این کشور را به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل کرد.
 
ملک عبدالعزیز (ابن سعود) در سنین پیری
شخصیت عبدالعزیز برای انزور جذاب بوده است؛ جذاب از این بابت که تنها نکته هاى مثبت این شخصیت تا کنون ذکر شده و زوایاى تاریک و مجهول این شخصیت را وی در این فیلم به خوبى به نمایش در آورده است . مقامات سعودی همچنین انزور را متهم کرده‌اند که در پادشاه شن‌ها به شخصیت ملک عبدالعزیز توهین نموده است اما انزور گفته است که داستان این فیلم بر اساس منابع مستند و کتاب‌های تاریخی معتبر و بر اساس داده‌های واقعی نه تخیلی نوشته شده است.

جنایت‌های آل سعود به انزور برای ساخت این فیلم انگیزه بخشید
نجدت انزور پسر اسماعیل انزور بازیگر معروف سینمای سوریه است. هرچند که شهرت عمده نجدت در درجه نخست به تولید سریال‌های تلویزیونی درباره موضوعات مهم تاریخ اسلامی و تاریخ خاورمیانه ارتباط دارد، اما وی همچنین به عنوان کارگردانی که به موضوعات حساس سیاسی نیز علاقه مند است، شناخته می‌شود.

 آخرین کار وی یعنی پادشاه شن‌ها در همین راستاست. عمده کارهای انزور تاکنون ناظر به مشکلات و معضلات جوامع عربی بوده و بسیاری از سریال‌های وی به مسأله تروریسم اختصاص داشته است.

 وی تاکنون سریال‌های «الحور العین»، «مارقون» که نمونه‌هایی از تروریسم را در جهان عرب و جهان غرب به تصویر می‌کشد، و سریال «ما ملکت ایمانکم» که نسبت به وقوع بحران سوریه هشدار داده بود و در آن تفکرات و اقدامات جریان‌های دینی که به اسم دین وحشیانه‌ترین اعمال را انجام می‌دهند، بر ملا می‌سازد و برخی سریال‌های دیگر نظیر «أخوة التراب» و «نهایة رجل شجاع» و «الجوارح» را تهیه و کارگردانی نموده است و عمده کارهای وی با استقبال گسترده مخاطبان عربی مواجه شده و برخی از آنها نیز برنده جوایز عربی و بین المللی شده‌اند.
 

صحنه‌ای از نبرد عبدالعزیز برای سیطره بر شبه جزیره عربستان
انزور درباره انگیزه‌های انتخاب این موضوع می‌گوید: متاسفانه برخی دولت‌های منطقه [از جمله عربستان] خطوط قرمزی را ساخته و پرداخته‌اند که کسی نتواند به آنها نزدیک شده و در صفحات تاریخ آنها غور کند و این چیزی است که من را به این کار ترغیب کرد.

 انزور درباره چرایی ساخت چنین پروژه‌ای گفت: رفتار آل سعود با فرقه‌های صوفی در حجاز که آنها به دست وهابیون تکفیر شده و خانه‌هایشان سوزانده شد و مردان و کودکان‌شان کشته شدند و به زنان‌شان تجاوز شد یکی از دلایلی بود که این فیلم را ساختم و شما همین امر را امروز در سوریه می‌توانید ببینید که گروه‌های تروریستی حمایت شده توسط عربستان در حال از بین بردن هزاران سال تمدن هستند.
 

تفکر افراط‌گرایی تحت حمایت آل سعود به زنان و کودکان بی‌گناه هم رحم نمی‌کند
داستان انزور با آل‌سعود با کارگردانی سریال «الحور العین» شروع شد که در آن انزور قصد داشت به مهاجران سوری و عرب به عربستان بپردازد چراکه اکثر این مهاجران توسط مافیاهای تکفیری در سعودی در اختیار عملیات‌های تروریستی در کشورهای متبوع‌شان قرار می‌گرفتند، این فیلم به کارگردانی انزور تولید شد اما آل سعود مانع از پخش این سریال گردید.

اکران فیلم
هرچند که مقامات سعودی توانستند با استفاده از نفوذ خود در کشورهای جهان اکران این فیلم را به تعویق بیاندازند، اما هرگز موفق نشدند مانع از اکران دائمی این فیلم گردند. قرار بود این فیلم در بهار۲۰۱۲ به نمایش درآید، اما اکران آن با کارشکنی برخی مهره‌های سعودی به تعویق افتاد. تا اینکه بالاخره در 11 سپتامبر در لندن به روی پرده نمایش رفت.

 نجدت انزور در مورد تعیین این تاریخ برای نمایش فیلمش و هم چنین مکان آن می‌گوید: من این تاریخ را انتخاب کردم تا با حوادث ۱۱ سپتامبر در آمریکا که نتیجه پشتیبانی از تفکر افراط‌گرایان بود همزمان باشد، هم چنین من شهر لندن را انتخاب کردم زیرا انگلیس بیشترین نقش در روی کار آوردن آل سعود و حمایت از توطئه های آنها را داراست.

 «این روز را انتخاب کردم چرا که باور داشتم اقدامات تروریستی در جهان نتیجه تفکر افراطی و دوری از اسلام واقعی است؛ اسلامی که به تساهل و گفتگو کنارگذاشتن خشونت دعوت می‌کند و بر اساس شمشیر حکومت نمی‌کند. غرب نیز متاسفانه از این عقب‌ماندگی سوء استفاده نموده و آن را برای پاشیدن بذر تفرقه میان عرب‌ها و مسلمانان به کار بست».
 
ابن سعود با وحشی‌گری تمام به کشتار مخالفان می‌پرداخت
جالب است که در مراسم نمایش تریلر این فیلم که در سال 2012 برگزار شد، نوادگان خاندان سعودی و خاندان الرشید حضور داشتند: یکی مضاوی الرشید استاد تمام انسان شناسی اجتماعی در کالج پادشاهی لندن بود که عمده تحقیقات خود را معطوف به تاریخ عربستان سعودی و مباحث مربوط به توسعه در این کشور ساخته است. وی همچنین به دلیل انتقاد از رژیم سعودی به شهرت فراوانی دست یافته است.
 
پروفسور مضاوی الرشید
دیگری بسامه بنت سعود آخرین بازمانده از فرزندان ابن سعود و مهم‌ترین شخصیت بازمانده از پادشاه شن‌هاست. شاهزاده بسامه اخیرا به «اکتون» واقع در اطراف لندن نقل مکان کرده و وی به طرز غیرمنتظره‌ای به یکی از منتقدان نظام سعودی و طرفداران انجام اصلاحات در این کشور تبدیل شده است.
 
بسامه بنت سعود از نوادگان ملک عبدالعزیز
شاهزاده بسامه نسبت به حقوق زنان، آموزش، خدمات اجتماعی، قدرت بیش از حد قضات، تبعیض‌ها و سوء‌استفاده‌های مالی و سیطره علمای مذهبی بر امور داخلی عربستان سعودی انتقاد دارد.

 با این وجود با یک نگاه ظریف‌تر به دیدگاه‌های وی در خصوص اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی می‌توان وی را جزو منتقدان میانه‌رو قلمداد نمود. وی اصراری ندارد که قدرت عموی خود یعنی ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان را به چالش بکشد.

 به این ترتیب می‌توان او را جزو اعضای وفادار به خاندان سعودی نامید. وی در این باره می‌گوید: «من همچنان یک شهروند مطیع هستم و همیشه پشت خاندان پادشاهی خواهم ایستاد. اما در عین حال هرگز در قبال کارهایی که در کشورم اتفاق می‌افتد، ساکت نخواهم نشست».

ناکامی آل سعود در متوقف کردن این پروژه سینمایی
این فیلم فیلمی جنجال‌برانگیز است که بنیان‌گذار پادشاهی عربستان سعودی را به زیر تیغ انتقاد می‌کشد و این چیزی نبود که مورد رضایت آل سعود و حامیان غربی این خاندان باشد لذا خاندان سعودی تمام تلاش خود را به کار بست تا مانع از پخش این کار سینمایی فاخر گردد. نجدت انزور با بیان اینکه رژیم آل‌سعود در ریاض از این فیلم راضی نیست و او را مورد تهدید قرار داده، گفته بود: «شرکت «محاماة» انگلیس ما را به کشاندن این پرونده به دادگاه تهدید کرده و گفته است که ما به توهین و سوءاستفاده از خانواده سعودی متهم هستیم و این شرکت انگلیسی نماینده عربستان سعودی بود.
 
آل سعود از طریق مهره‌های خود تلاش نمود تا مانع از پخش این فیلم شود
این شرکت نامه‌های تهدیدآمیزی برای انزور ارسال کرده و در آنها جزئیات فیلم را خواسته و گفته بود که مانع اکران آن در اروپا، آمریکا و کشورهای عربی از جمله لبنان خواهد شد و بعد از آنکه کارگردان فیلم پادشاه شن‌ها خواسته‌های این شرکت را رد کرد، «فابیو تستی» بازیگر این فیلم را تهدید کردند.

 این در حالی بود که روند تهیه و ساخت این فیلم بدلیل حساسیت موضوع و ترس از تلاش‌هاى عربستان جهت به ثمر نرسیدن این اثر در سکوت رسانه اى کامل به اتمام رسید.

آیا دولت سوریه حامی مالی پادشاه شن‌ها بوده است؟
از زمانی که مقامات سعودی متوجه شدند پادشاه شن‌ها مراحل نهایی تولید و پخش خود را طی می‌کند، دست به کار شده و برای کم کردن ارزش این فیلم به تبلیغات منفی علیه آن روی آورده و آن را ساخته دست دولت سوریه معرفی کردند و تلاش نمودند تا نشان دهند که دولت سوریه با حمایت از ساخت چنین فیلمی درصدد است تا مشکلات داخلی خود را به عوامل خارجی منتسب کند. حال آنکه با موضع‌گیری‌های کارگردان فیلم خط بطلانی بر چنین اتهامات ناروایی کشیده شد.

 انزور درباره حمایت دولت سوریه گفته است: امکانات این فیلم در شرایط کاملا معین و شفافی فراهم شد و هیچ بخش دولتی و از جمله دولت سوریه از ما حمایت نکرد و تولید این فیلم کاملا خصوصی است و مهم این است که پیام خود را برساند چرا که می‌خواستم بدون در نظر گرفتن منفعت کسی از تاریخ سخن بگوییم.

 انزور بیان داشت: «پادشاه شن‌ها» را با پول خودم ساختم چراکه در فیلم‌ها و سریال‌های قبلی – که با کمک اسپانسرهای مالی عربی اقدام به تولید فیلم می‌کردم- با چنین مشکلاتی موجه شدم مانند سریال حور العین که توسط شبکه mbc تامین مالی گردید اما با اعتراض سعودی‌ها پخش آن سریال متوقف گردید؛ برای همین تصمیم گرفتم که «پادشاه شن‌ها» از هر گونه پروپاگاندای سیاسی به دور باشد و آن را به زبان انگلیسی برای اطلاع مردم در غرب ساختم.








منابع:

http://qudsonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=107572&Titr=%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%20%D8%B4%DA%A9%D9%84%20%E2%80%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%20%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%20%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%20%D9%87%D8%A7+%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910213001253
http://www.besoyezohor.ir/%D8%AA%D8%B9%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2/
http://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%84%D9%83_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%84_(%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85)
http://cdhrap.net/archive/fa/post.php?2741
http://www.slabnews.com/article/38548
http://www.siasat.pk/forum/showthread.php?207720-King-of-the-Sands
http://en.wikipedia.org/wiki/King_of_the_sands
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D8%B4%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7
http://caroolkersten.blogspot.co.uk/2012/04/controversial-film-on-foundation-of.html

چگونه ایرانیان در مالزی مسیحی می‌شوند؟


        

آقای دکتر نوعی: به سبب تحصیل با خانواده‌ام به مالزی رفته بودم. روزی در مقابل مدرسه، منتظر آمدن فرزندم بودم که دیدم چند نفر اهل کره جنوبی، در حال تبلیغ مسیحیت هستند. لحظاتی بعد کشیش آنها نزد من آمد و قصد تبلیغ داشت و وقتی فهمید ایرانی هستم، گفت: ما در کلیسای خودمان چند ایرانی که تغییر دین داده‌اند داریم. برایم جالب شد. تحقیق کردم و دانستم که دو کلیسای فارسی در مالزی وجود دارد که مخصوص ایرانیانی است که زبان خارجه بلد نیستند.
گروه فرهنگی مشرق ـ سومین و آخرین جلسه از نشست «بررسی علل گرایش به مسیحیت» عصر روز جمعه نوزدهم مهر در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی (سرچشمه) برگزار شد. در این مجلس آقایان عبدالله چینی‌چیان و دکتر غلامرضا نوعی، به ایراد سخنرانی پرداختند. آقای علی جعفرآبادی نیز اجرای جلسه را بر عهده داشت که در ابتدا، وقایع دو مجلس پیشین را مرور کرد و سپس جلسه را به آقای چینی‌چیان سپرد.


علت گرایش‌های انسان
عبدالله چینی‌چیان که در اوایل انقلاب به عنوان کاردار جمهوری اسلامی در آلمان مشغول به فعالیت بود فرصت خود را به بررسی «گرایش»‌های انسان اختصاص داد و پرسید آیا انسان با نور علم و معرفت به چیزی گرایش پیدا می‌کند یا با عقل؟ سپس خود پاسخ گفت که هیچکدام! بلکه علت گرایش انسان به هر چیز «عشق» و علاقه او به آن است.

چینی‌چیان برای سخنان خود به آیه‌ای از قرآن استناد کرد: ﴿قُلْ إنْ کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبعونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ – آل‌عمران/ 31﴾ ای پیامبر! (به مردم) بگو: «اگر خدا را دوست مى‏دارید از من (=پیامبر) پیروى کنید تا او نیز شما را دوست بدارد». یعنی نتیجۀ محبت، محبت کردن است. اگر محبت خدا در دلتان هست از پیامبر اسلام تبعیت کنید و اینچنین خداوند شما را دوست خواهد داشت. شیطان خدا را می‌شناخت ولی فرمان او را گردن نگذاشت و از بهشت اخراج شد.


ما به دنبال چیزی می‌رویم که دوستش داریم؛ چیز خوب یا بد. سخن عرفا این است که مُحِب مایل به لقاء محبوب است. پس انسان به دنبال محبوبش می‌رود. «محبوب» هدف است و «عشق و محبت» انگیزۀ حرکت. آیا محبوبمان چیست؟ اگر محبوبمان زندگی غربی باشد با کتاب و فیلم و تفکرات سعی می‌کنیم شبیه او شویم و اگر نشد به آن سمت مهاجرت می‌کنیم.

آقای چینی‌چیان متذکر شد که ما اگر به سمت چیزی که دوستش نداریم می‌رویم مانند عمل جراحی، در نتیجۀ علاقه به چیز محبوبمان است که مثلاً سلامتی باشد. انسان به لقاء محبوبش مایل است: ﴿فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا – کهف/ 110﴾ اگر کسی به خداوند عاشق شود به آن سمت خواهد رفت و چیزی را شریک او قرار نخواهد داد.

تحقیق میدانی درباره مسیحی شدن ایرانیان در مالزی
در این قسمت، نوبت به دکتر غلامرضا نوعی رسید و جناب آقای جعفرآبادی مجری مراسم، ایشان را معرفی کرد که تحصیلات خود را تا مقطع دکتری در علوم قرآن و حدیث به انجام رسانده‌ و تحقیقی به نام مدارا در سیره پیامبر اکرم(ص) نوشته‌اند. او در خصوص علل گرایش برخی مسلمانان به مسیحیت، در کشور مالزی یک تحقیق میدانی صورت داده‌اند که قرار است در اینجا ارائه کنند. مجری سپس پرسید: چرا به این موضوع علاقمند شدید؟


آقای دکتر نوعی پاسخ گفت که به سبب تحصیل با خانواده به مالزی رفته بودم. روزی در مقابل مدرسه، منتظر آمدن فرزندم بودم که دیدم چند نفر اهل کره جنوبی، در حال تبلیغ مسیحیت هستند. لحظاتی بعد کشیش آنها نزد من آمد و قصد تبلیغ داشت و وقتی فهمید ایرانی هستم، گفت: ما در کلیسای خودمان چند ایرانی که تغییر دین داده‌اند داریم. برایم جالب شد و تحقیق کردم و فهمیدم که دو کلیسای فارسی در مالزی وجود دارد که مخصوص ایرانیانی است که زبان خارجه بلد نیستند. البته برخی ایرانیانی که زبان بلد بودند به کلیسای انگلیسی زبان‌ها می‌رفتند. به نظرم رسید که این موضوع را تحقیق کنم. لذا در مرحله نخست با 12 نفر از ایرانیانی که در مالزی تغییر دین ‌داده بودند مصاحبه کردم. با آنها مصاحبه مفصل (Deep interview) می‌کردم و از علل این موضوع می‌پرسیدم. بر اساس اطلاعاتی که به دست آوردم در مرحله دوم یک پرسش‌نامه تهیه کردم و از 45 نفر خواستم تا به سؤالات گزینه‌ای آن جواب دهند.

در اینجا به برخی از موارد مصاحبه با 12 نفر اشاره می‌کنم. آقایی بود در فاصله سنّی 41 تا 50 سال با مدرک کارشناسی. از او پرسیدم آیا به اجرای احکام اسلام مقید بودید؟ او گفت: من شیعه‌زاده هستم و در یک طبقه متوسط در شمال تهران زندگی می‌کردیم. تا 21 سالگی نماز می‌خواندم. گاهی در منزل ما مراسم‌های مذهبی برقرار می‌شد. او مدتی به صوفیه علاقمند شده و حتی به خانقاه می‌رفته است. از منابع مطالعاتی‌اش درباره اسلام پرسیدم که گفت: از حدود 13 یا 14 سالگی در عقاید خود دچار شک شدم و منابع مختلفی را مطالعه کردم اما سیراب نشدم.

از این آقا پرسیدم: سؤالات خود را با چه کسی مطرح می‌کردید؟ گفت از یک نفر که اطلاعات خوبی داشت ولی عالم دین نبود. او افزود که من به تدریج از اسلام فاصله گرفتم و بعد بی‌دین شدم. به مدت دو سال علم‌گرا بودم و کتاب‌های فروید و یونگ را مطالعه کردم اما مرا اقناع نکرد. سپس به مسیحیت گرویدم. ابتدا عقیده‌ای به آن نداشتم ولی پس از مدتی شبانم مرا در خواب خطاب قرار داد (مقصود، حضرت عیسی است). از آن وقت بود که ایمان بیشتری آوردم. این شخص، در مورد ادیان زرتشتی و بودایی (به سبب کثرت آنها در شرق آسیا) اطلاعات خوبی داشت. این شخص باسوادترین فردی بود که من در میان تغییر دین‌دهندگان دیدم. در ادامه به افراد دیگری اشاره خواهم کرد که اطلاعاتی از دین اسلام نداشتند.


آقای دکتر نوعی ادامه داد: در مالزی گروهی را دیدم که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) از آنها حمایت می‌کرد. آنها به مالزی آمده بودند تا ویزای اقامت آنها به کشورهای دیگر صادر شود. سازمان ملل ظاهراً طبق ماده 18 حقوق بشر (مصوب‌شده در سال 1948) از تغییر دین خصوصاً در میان مسلمانان حمایت می‌کند و می‌گویند در اسلام تغییر دین آزاد نیست.

بر خلاف آنچه در غرب، علیه اسلام ترویج می‌شود در جهان اسلام کسی به خاطر تغییر دین در هیچ دادگاهی محاکمه و اعدام نشده است. به برخی از این افراد اشاره می‌کنیم:

1. نصر حامد ابوزید ـ در سال 1993 پرونده‌ای در مصر علیه او به وجود آمد چون تفسیر بدعت‌آمیزی از دین بر اساس تاریخ‌مندی و هرمنوتیک ارائه کرده بود. او در جامعه به ارتداد متهم شد. در سال 1995 از مصر به اسپانیا رفت و سال‌ها در هلند بود و در سال 2010 در مصر فوت کرد.
2. فرج فوده در سال 1992 در مصر
3. نجیب محفوظ، نیز به دلیل صحبت‌هایش یک برخوردی پیش آمد
4. محمود محمد طه، در سودان که تحت تأثیر فضای سیاسیِ ریاست جمهوری جعفر نمیری بود
5. رافق تقی در جمهوری آذربایجان که به جرم توهین به مقدسات کشته شد و نه به خاطر تغییر دین
6. عبدالرحمن که در افغانستان مسیحی شده بود به ایتالیا رفت و کشته نشد

چگونه گرایش‌های انسان تغییر می‌کند؟
در این قسمت جناب جعفرآبادی مجری محترم از آقای چینی‌چیان پرسید که چه می‌شود که مبدأ میل انسان عوض می‌شود؟

آقای چینی‌چیان به ادامه مبحث خود پرداخت و گفت که در ضمن سخنان خود به جواب این سؤال خواهد رسید. ایشان سپس برخی القاب پیامبران را برشمرد: آدم صفی‌الله، نوح نبی‌الله، ابراهیم خلیل‌الله، موسی کلیم‌الله، عیسی روح‌الله، و بالاترین لقب از آنِ رسول خدا است که خدا او را دوست دارد: محمد حبیب‌الله.

چه وقت مقصود این انبیاء در خصوص انسان‌ها به تحقق می‌رسد؟ آیا وقتی که همه ما بوعلی سینا و ملاصدرا و ابوذر بشویم؟ خیر، بلکه فرمود: ﴿قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبى – شوری/ 23﴾ یعنی مودّت داشتن به خاندان پیامبر. و «مودّت» حداقل «محبت» است.
شیطان، علم بسیار به خداوند و قیامت داشت اما نافرمانی کرد. خدا تعالی به وقت محاکمه او، پرسید: آیا تو تکبر کردی یا از عالی‌مقامان بودی (کسانی که مأمور به سجده نبودند)؟ ﴿قالَ یا إبلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أسْتَکْبَرْتَ أمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِین - ص/75﴾. ابلیس خودش را دوست دارد و لذا به دنبال ارضاء اهواء نفس خود می‌رود.


آقای چینی‌چیان به جناب مجری که پرسیده بود چرا میل برخی انسان‌ها تغییر می‌کند اینطور پاسخ داد که اگر علت گرایش‌های ما «محبت» است، علت تغییر گرایش‌ها نیز «محبت» است. یعنی محبوب انسان عوض می‌شود. مثلاً عشق به معبود، فطریِ ما است. ولی برخی مردم بت می‌پرستند همانطور که انسان خدا را می‌پرستد: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ الله – بقره/ 165﴾. یعنی انسان «حقیقت» را با «بَدَل» جایگزین می‌کند. هر کسی امام خود را دوست دارد. وقتی الویس پرستلی مرد 37 نفر در لندن خودکشی کردند. مایکل جکسون قرار بود به هتلی در اروپا برود. مردم جمع شدند تا او را بینند. شب شد و مدیران هتل برق را قطع کردند و فقط چراغ اتاق او را روشن گذاشتند. او پس از مدتی با هلی‌کوپتر آمد و پنجۀ خود را دستکش سفیدی پوشیده بود، بیرون آورد. خیلی‌ها غش کردند ﴿یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ الله وَ الَّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلَّه﴾. انسان‌های مؤمن خیلی چیزها را دوست دارند ولی بیشترین علاقۀ آنها به محبوب حقیقی یعنی خداوند است.

ریشه گرایش‌های انسان به سوی کمال است. گرایش و دوست داشتن‌های عموم انسان‌ها را اگر احصاء کنید چه به دست می‌آید؟ قدرت، سلامت، زیبایی، علم، عزت، دارایی، رحمت و... اگر به اینها توجه کنید خواهید دید که اسماء خداوند هستند: قادر، سلیم، جمیل، علیم، عزیز، مالک، رحیم و... کار شیطان، آن است که سکۀ بدلی ضرب می‌کند. لذا باید مواظب باشیم که بدل نخوریم. ﴿أَ لَمْ تَرَ إلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْرا – ابراهیم/ 28﴾. کسی در جهان بی‌خدا و بی‌دین نیست. آنهایی را که ما بی‌دین می‌خوانیم در واقع به جای خدای واحد، خدای بدلی را می‌پرستند. لذا آیه ﴿لا اله الاّ الله﴾ معبودان غیر نفی را کرده، فقط الله را اثبات می‌کند. شیطان برای مفاهیم فطری و خدایی، بدل درست می‌کند و مصداق غلط می‌دهد؛ خدای بدلی، پیامبر بدلی، کتاب بدلی، محبوب بدلی، هدف بدلی، امام بدلی، کمال بدلی. اینها همه جایگزین مصادیق حقیقی می‌شوند.


تغییر دین‌دهندگان در مالزی
در ادامه، دکتر نوعی نمونه‌های دیگری از تغییر دین‌دهندگان در مالزی ارائه کرد و به جمع‌بندی رسید. ایشان خبر داد که بر اساس اطلاعات اولیه یک پرسش‌نامه تهیه کرده است که مصاحبه شوندگان باید آن را تیک می‌زدند. یکی از مسیحی‌شدگان، به نظر می‌رسید خلاء عاطفی دارد زیرا از زنش در ایران جدا شده بود. او خبر داد که به هنگام عبور از مقابل کلیسا به آن جذب شده و به داخل رفته است. کمی بعد کشیش از حاضران خواسته تا کسانی که نوبت اول است به اینجا می‌آیند برخیزند. سپس حاضران او و چند نفر دیگر را مورد تشویق قرار داده‌اند. سپس ایرانی‌های مسیحی در آنجا، از او دعوت کرده‌اند و او نیز مسیحی شده و اصلاً پژوهشی در این باره نکرده است.

یک خانم بیست و چند ساله که مدرک کارشناسی داشت می‌گفت خانواده من بسیار مذهبی بودند اما خود او اطلاعات چندانی از دین اسلام نداشت. می‌گفت سؤالاتش را با کسی مطرح نمی‌کرده است. خانم دیگری بود که از ارامنه محبت دیده بود و جذب شده بود.

در مورد وسیله تغییر دین از آنها می‌پرسیدم که این موارد ذکر می‌کردند: کتاب، اینترنت، ملاقات حضوری، مسافرت خارج از کشور. برخی افراد که در مالزی با آنها مصاحبه می‌کردم در کشورهای دیگر تغییر دین داده بودند. از آنها می‌پرسیدم: آیا مسیحیت را تبلیغ می‌کنید؟ نفر اول که اطلاعات خوبی داشت و در بخش قبل از او یاد شد، می‌گفت: من تبلیغ نمی‌کنم. اما چند وقت بعد همو مرا به خانه‌اش دعوت کرد تا دو ایرانی را غسل تعمید بدهد.

نکته جالب اینکه نگرش آنها به دین اسلام اغلب مهربانانه بود و من تنفر چندانی در آنها ندیدم. یعنی به نظر می‌رسید که تغییر دین در آنها عمیق نبوده است. حتی بعضی از آنها هنوز سخنرانی‌های برخی واعظان کشورمان مثل آقایان قرائتی و کافی را گوش می‌کردند. در خصوص جنسیت، تقریباً تعداد زنان و مردان برابر بود و سن متوسط آنها به وقت مصاحبه 34 ساله بود و سن تغییر دین آنها بین 21 تا 26 سال بوده است. به طور متوسط، مدرک تحصیلی کارشناسی داشتند.

آقای دکتر نوعی متذکر شد که اغلب این افراد مسیحی‌شده علت اصلی مهاجرت خود را به خارجه، رفتار نامناسب ایرانیان به تغییر دین‌دهندگان ذکر می‌کردند. این نشان می‌دهد که ایرانیان به طور عمومی تغییر دین را نمی‌پسندند. نکته جالب توجه اینکه اغلب تغییر دین‌داده‌ها از دین قبلی آشنایی درستی نداشتند و در خیلی از موارد به مطالعه دین جدید هم اقدام نکرده بودند. 53 درصد گفته‌اند که ما درباره دین اسلام تحقیق نکرده‌ایم. بیش از شصت درصد از پرسش شوندگان، خود را قبل از تغییر دین یک مسلمان عمیق نمی‌دانستند. می‌پرسیدم که آیا شرایط سیاسی ایران بر تغییر دین شما تأثیر داشته است؟ اکثریت آنها این مورد را بی‌تأثیر می‌دانستند. آقای غلامرضا نوعی که در مطالعات قرآن و حدیث دکتری گرفته است، ادامه داد: در تواریخ صدر اسلام نیز اگر مطالعه بفرمایید می‌بینید که مرتدشده‌ها خاستگاه فکری و اعتقادی نداشتند. اغلب از روی عناد و لجاجت بوده است. مثلاً کسی مرتکب قتل شده و برای فرار از مجازات، تغییر دین داده است. یا مثلاً رئیس قبیله از اسلام خارج شده و تمام قبیله نیز به تبعیت از او خارج می‌شدند.

دکتر نوعی در انتها تأکید کرد که این تحقیق حتماً ضریب خطا دارد. افراد مصاحبه‌شده گاهی کتمان می‌کنند، دروغ می‌گویند، می‌ترسند یا شرم مانع از بیان برخی واقع می‌شود. لذا این پژوهشی است درباره مواردی که من در مالزی مصاحبه و تحقیق کردم. ممکن است همین تحقیق در ترکیه به نتایج دیگری منجر شود.


پرسش و پاسخ
اولین نفری که پشت تریبون رفت آقای ابوالفضل صفرپور بود که آقای دکتر نوعی را مخاطب ساخته می‌گفت که ای کاش با آن مسیحی‌شده‌ها مباحثه می‌کردید. ایشان پاسخ دادند که من در این تحقیق سعی می‌کردم بی‌طرفی خود را حفظ کنم و حتی سعی می‌کردم سؤالاتی نپرسم که مفهوم خاصی را القاء کند.

نفر بعدی آقای احمدی کارشناس روابط عمومی بود که از تعداد جامعه آماری مورد بحث پرسید. آقای دکتر نوعی پاسخ گفتند: در مرحله اول 12 نفر و در مرحله بعد 45 نفر. آقای احمدی این تعداد را اندک دانست. دکتر نوعی پاسخ گفت که با دکتر مالکوم ریگزبی (Malcolm L. Rigsby) در دانشگاه هندرسون امریکا نیز پژوهش مشابهی انجام داده ارتباط گرفته است. تحقیق او در کتابی به چاپ رسیده و سؤال اصلی او این بوده است که آیا تغییر دین‌دهندگان به آدم‌های متعصبی تبدیل می‌شوند یا خیر. ریگزبی با تغییر دین‌دهندگان در زندان‌های امریکا مصاحبه کرده و جامعه آماری او از کسانی که به اسلام یا مسیحیت گرویده‌اند 22 نفر بوده است. دکتر نوعی که در جلسه قبل به عنوان یکی از پرسش کنندگان در انتهای جلسه نتایج یک تحقیق در کشورهای اسلامی را قرائت کرده بود متذکر شد که در آن تحقیق 750 نفر در 30 کشور اسلامی مورد بررسی قرار گرفته‌اند که سهم هر کشور 25 نفر می‌شود. لذا جامعه آماری در تحقیق ما، تعداد قابل قبولی داشته  است.

در این قسمت آقای ناسخیان یکی از فرهنگیان آموزش و پرورش موضوع تغییر دین را از منظر تربیتی مورد بررسی قرار داد. او در مورد علل دور شدن نوجوانان از اسلام سخن گفت و در ابتدا به نقش مهم خانواده‌ها پرداخت. بعضی خانواده‌ها غیرمذهبی هستند و از فرزندان آنها انتظار چندانی نمی‌رود. اما خانواده‌های مذهبی را می‌توان به دو نوع آگاه و سخت‌گیر تقسیم کرد. علت اول که باعث دور شدن فرزندان خانواده‌های مذهبی از اسلام می‌شود روش‌های غلط سخت‌گیرانۀ برخی والدین است و علت دوم می‌تواند عدم تطابق سخن و کردار برخی از والدین باشد.

ایشان سپس به اهمیت جایگاه مدرسه و معلمان در دور شدن از اسلام توجه کرده، گفت: مثلاً صبحگاه‌های طولانی در سرما و گرما باعث طرد بچه‌ها از دین و فرهنگ می‌شود. قرآن می‌فرماید: ﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ و لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک – آل‌عمران/ 159﴾. لذا باید مانند پیامبر اکرم با رحمت به مردم تعلیم داد و نه با شدت. از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که فرمودند: «فَإنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ‏ کَلامِنَا لَاتَّبَعُونَا» [عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 307]. لذا وظیفه ما این است که کلام اهل بیت را درست معرفی کنیم. ایشان سخن خود را با ذکر حدیثی به پایان برد که از حضرت امام باقر(ع) نقل شده که حضرت رسول الله(ص) فرمود: «إنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفْقٍ‏ و لا تُکَرِّهُوا عِبَادَةَ اللهِ إلَى عِبَادِ اللهِ فَتَکُونُوا کَالرَّاکِبِ الْمُنْبَتِ‏ الَّذِی لا سَفَراً قَطَعَ و لا ظَهْراً أبْقَى‏» [الکافی، طبع اسلامیه، ج 2، ص 86؛ بَابُ الِاقْتِصَادِ فِی الْعِبَادَة]. یعنی اسلام دینى استوار و با متانت است پس حرکت دینى شما باید با نرمش و اعتدال باشد. و عبادت الهى را در نظر بندگان خدا مکروه نکنید که در نتیجه مانند راکب و سوارى خواهید شد که از اثر فشار بر مرکب خود آن حیوان را خسته و کوفته کرده که نهایتاً نه راهى را طى کرده و نه پشت و گردۀ سالمى براى حیوان باقى مانده. آقای دکتر نوعی نیز این سخنان را تأیید کرده گفت: اکثر کسانی که من با ایشان مصاحبه کرده‌ام خبر می‌دادند که خانوادۀ آنها سخت‌گیر بوده‌اند.


تکمله
در انتها فرصتی برای دو سخنران پیش آمد تا سخنان خود را تکمیل کنند. دکتر نوعی گفت که حدیثی در صحیح مسلم و بخاری به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است که هر کس دین خود را تغییر داد او را بکشید «مَنْ بَدَلّ دینَهُ فَاقْتُلُوهُ». این حدیث در منابع شیعه وجود ندارد. لذا بسیاری از کسانی که در این موضوع وارد شده‌اند از منظر حقوق انسانی بحث می‌کنند. ارتداد می‌تواند موضوع تحقیقات بسیار باشد.

آقای چینی‌چیان نیز در سخنان پایانی خود گفت: تجزیه دمار از انسان درمی‌آورد. غرب همه چیز را تجزیه می‌کند. کفار، به ارباب متفرقون دعوت می‌کنند و توحید به وحدت. در غرب درباره خانواده می‌گویند عشق و ازدواج و خانواده با هم تفاوت دارند. لذا در آلمان اگر کسی به دادگاه شکایت کند که همسر من با بیگانه ارتباط دارد می‌گویند به تو چه مربوط است که او چه می‌کند؟

آقای چینی‌چیان ادامه داد: می‌گویند که در غرب تغییر دین راحت است. اما اینطور نیست. من قبل از انقلاب، کلاس هفتم دبیرستان تا دیپلم را در آلمان خواندم. در همان سال اول، برای ما اردوی مختلط دانش‌آموزی گذاشتند تا با جنس مخالف دوست شویم. من عمداً غایب شدم. معلم فهمید و مرا بازخواست کرد. گفتم: ما در فرهنگ ایرانی فقط به وقت ازدواج ممکن است با جنس مخالف دوست شویم. در مدرسه شورایی برای من تشکیل دادند و در نهایت گفتند عدم اختلاط تو با دختران به دلیل آن است که تو «محمدی» هستی. در آن زمان به «مسلمانان» می‌گفتند «محمدی».

خداوند در قرآن فرمان می‌دهد که به دین حنیف رو کنید، که آن را همگان در فطرت خود دارند و بَدَل نیز ندارد: ﴿فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّم – روم/ 30﴾. حضرت ابراهیم(ع) در ماجرای پرستندگان ماه و ستاره گفت که من غروب کنندگان را دوست ندارم. او موضوع عشق و علاقه را مطرح کرد که خداوند غروب‌کننده مورد علاقه من نیست.
فیلم عصر جدید ساخته چارلی چاپلین [1936] موضوع الیناسیون و خودفراموشی را مطرح می‌کند. این کارگر پس از مدتی کار در کارخانه و سفت کردن پیچ‌ها، حتی قاشق و چنگال را آچار می‌بیند و دکمه لباس را مهره‌هایی که باید سفتشان کند. او کاملاً خود را فراموش کرده است.

خداوند می‌فرماید ای مؤمنان خیلی به یاد من باشید، صبح و شب تسبیح کنید: ﴿وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً – انسان/ 25﴾. خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود: خدایی بجز من نیست پس مرا عبادت کن و نماز را برای یاد من به پای دار: ﴿إنَّنىِ أَنَا اللهُ لا إلاهَ إلاّ أنَا فَاعْبُدْنىِ وَ أقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى ـ طه/ 14﴾. اگر معبود اصلی را فراموش کردیم معبود بدلی جای او را می‌گیرد. علت تعقیبات نماز همین است.

این جلسه نزدیک به وقت اذان مغرب به پایان رسید.

*****

سلسله برنامه‌های آزاداندیشی و گفت‌وگوی انتقادی، مقرر است در هفته‌های بعد به موضوعات دیگر اعتقادی یا سیاسی بپردازد.


مطالب مرتبط