اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

تبلیغ وهابیت در دبیرستان های مشهد + عکس

تبلیغ وهابیت در دبیرستان های مشهد + عکس

به گزارش اویس، در گذشته از برنامه‌ریزی وهابیت برای تبلیغ در دانشگاه‌ها گفتیم. در آنجا اشاره کردیم که مبلغین وهابیت در پوشش دانشجو و حضور در برخی کلاس ها خصوصاً دروس عمومی، استاد و سایر هم کلاسی‌های خویش را به چالش می‌کشند و به بیان شبهات و عقاید وهابیت می‌پردازند

گفتیم که در برخی از دانشگاه‌ها مبلغین وهابیت  فراتر رفته و به تبلیغ چهره به چهره در بین دانشجوها می‌پردازند.  آن‌ها پس از رفاقت با اشخاص در لباس دوستی و شوخی به بیان برخی از تفکرات و شبهات می‌پردازند نکته قابل تأمل این است که این پروسه برای افرادی که نسبت به مسائل اعتقادی سواد و اطلاعی کمی دارند اجرا می‌شوند

اما…

اما متأسفانه در روزهای اخیر اسنادی به دست هیئت تحریریه اویس رسیده است که حکایت از یک واقعیت تلخ می‌کند. بی‌توجهی به حضور مبلغین وهابیت در دانشگاه‌ها باعث شده که وهابیت با سوءاستفاده از برخی از دانش‌آموزان دبیرستانی (دوره دوم) به تبلیغ تفکرات پوچ و ضد اهل‌بیتی خویش بپردازند

در یکی از مدارس مبلغ وهابی با واردکردن شبهات وهابیت و همچنین دست‌نوشته‌هایی تلاش کرده است تا افراد را نسبت به مکتب اهل‌بیت بی‌توجه کند. در این دست‌نوشته‌ها  از شبهات قدیمی وهابیت مبنی بر حرام بودن زیارت قبور، شرک بودن توسل و.. تا توهین و بی‌ادبی به ساحت امام زمان (عج)  موجود است

***برای مطالعه بر روی عکس کلیک کنید**

۰-۱۰ ۱

لازم به ذکر است که تمام شبهات و ادعاهای این اشخاص در نوشته قبلاً توسط کارشناس ها در اینترنت و حتی صدا و سیما پاسخ داده‌شده اما اصرار آن‌ها برای اغوای جامعه دانش‌آموزی جای سؤال دارد

نکته قابل تأمل در این ماجرا اینکه تا چند سال قبل جز حضور در دانشگاه‌ها برنامه اصلی وهابیت در مشهد حضور در مناطق محروم و تبلیغ در این مناطق بود. اما امروزه علاوه بر حضور مناطق محروم مشهد، تبلیغ در مناطق مرفه  مشهد نیز به یکی از برنامه‌های وهابیت تبدیل شده است

در صورتی که نسبت به این تحرک وهابیت نیز بی‌توجهی صورت بگیرد باید منتظر حضور وهابیت در دبیرستان (دوره اول = راهنمایی) و حتی دبستان ها هم بود

آل‌ سعود به روش داعش بر حجاز حاکم شد

آل‌ سعود به روش داعش بر حجاز حاکم شد


در زمان عبدالعزیز، آل‌سعود به رهبری سعود بارها به عراق حمله کردند و حتی پیش از فتح مکه، کربلا و نجف به کرات مورد تجاوز وهابیون قرار گرفت.

 «محمدصادق حاج‌صمدی» در گزارشی که در روزنامه "وطن امروز" منتشر شد، نوشت: حکومت سعودی را می‌توان از وجوه گوناگون مورد بررسی قرار داد. از نحوه تعاملشان با اسرائیل و آمریکا و روابط خانوادگی با بوش‌ها گرفته تا اشاعه وهابیت و ایجاد داعش و جنایت در یمن و بحرین و قطیف. یا بررسی وهابیت که هیچ‌گاه از این خانواده جدا نبوده و ثمرات ناپاک آن از مالزی تا مراکش و از چچن تا سومالی قابل مشاهده است. اما از جمله مواردی که در باب این به قول امام(ره) وارثان ابی‌سفیان کمتر مورد توجه قرار گرفته رفتارشان در بدو پیدایش با شیعه و سنی است.

در واقع همانطور که آمریکا خود را پشت حقوق‌بشر پنهان می‌کند اما کوچک‌ترین اعتقادی به آن ندارد آل‌سعود نیز مدام سعی کرده با ادعای رهبری جهان اسلام، مذاهب چهارگانه را علیه شیعیان بشوراند در حالی که نه اهل سنت، وهابیت را به رسمیت شناخته‌اند و نه همچون داعش، آل‌سعود تفاوتی بین سنت و تشیع قائل شد.

آل‌سعود مصرانه اهتمام می‌ورزد تا خود را در جبهه اهل سنت نشان دهد و جنایاتش را علیه مذاهب اسلامی از اذهان پاک کند در حالی که حتی اعترافات مورخان وهابی موید این است که این خاندان نه با شیعیان که با هر اسلامی جز قرائت انگلیسی محمد عبدالوهاب عناد دارند و حتی برای آن هم اعتباری واقعی قائل نیستند و از آن تنها برای پوششی برای رفتار خود استفاده می‌کنند.

حکومت اول آل‌سعود
آنچه در ادامه می‌آید توصیف بخشی از جنایات خاندان سعود در بدو امارت و در دوره اول حاکمیتشان بر حجاز است که در آن از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و هیچ تفاوتی نیز بین شیعه و سنی لحاظ نمی‌کردند. مورخان، تاریخ آل‌سعود را به 3 دوره (حاکمیت اول، دوم و حکومت کنونی) تقسیم می‌کنند که دوره‌های اول و دوم به‌دست عثمانی‌ها پایان می‌یابد و هم‌اکنون در دوره سوم به سر می‌برند. در دوره اول آل‌سعود به دست‌اندازی و تجاوز و غارت مناطق مختلف عربستان و تحمیل وهابیت پرداختند که حمله به مکه و مدینه در عربستان و کربلا و نجف در عراق از آن جمله‌ است به این شکل که آل‌سعود که به راهزنی در نجد مشغول بودند آل‌یزید را از بین بردند و محمد بن‌سعود با نابودی آل‌معمر در سال 1160 هجری قمری به امارت درعیه دست یافت.

در همان شهر بود که محمد بن‌عبدالوهاب که از همه جا رانده شده بود وارد شد و با محمد بن‌سعود همراه شد و این دو که پیمانی برای حمایت متقابل بسته بودند لشکری از خونریزان عرب تدارک دیدند و شروع به تجاوز به قبایل و دهات نجد کردند. عُرَیْعر امیر احساء و حسن بن‌هبه‏الله امیر نجران، برای رفع غائله وهابیان بر درعیه تاختند. لیکن محمد بن‌سعود به تدبیر شیخ این خطر را دفع کرد. امیر احساء عقب نشست و امیر نجران پیمان صلح منعقد کرد. سپس دهام بن‌دَواس، امیر ریاض حملات خود را به درعیه آغاز کرد که سال‌ها ادامه داشت و موجب کشتار بسیار از طرفین شد. امیران حُرَیْمِلاء و ضَریه نیز هر وقت فرصت می‏یافتند بر درعیه حمله می‏بردند اما محمد بن‌سعود مقاومت می‏کرد و ابن عبدالوهاب نیز در میدان جنگ حاضر می‏شد و روحیه سربازان را تقویت می‏کرد. سرانجام محمد بن‌سعود بعد از 20 سال حکمرانی و جنگ در سال 1179 درگذشت و جای خود را به پسرش عبدالعزیز سپرد.

در واقع این عبدالعزیز بود که فتوحات آل‌سعود را انجام داد و به قساوت در میان این خاندان معروف شد و قتل‌عام وی پس از چیرگی بر امیر ریاض و قبایل نجد باعث شد تا دیگران در شبه جزیره مرعوب وی شده و بسیاری از قبایل کوچ‌نشین به فرقه وهابیت بپیوندند.  اگرچه در زمان وی نیز این فرزندش بود که ابتکار عمل را در دست داشت و عملا دوره اول حاکمیت آل‌سعود را می‌توان دوره حاکمیت سعود نامید.
 
کشتار مردم بی‌گناه به اتهام شرک
ابن بشر عثمان بن‌عبدالله، مورخ آل‌سعود، درباره آغاز دعوت وهابیت در منطقه نجد و کشتار مردم بیگناه به اتهام شرک مى‌نویسد: عبدالعزیز همراه با عده‌اى به قصد جهاد با اهل سرزمین ثادق حرکت کرد و با محاصره آن منطقه، بخشى از نخلستان‌هاى آنان را قطع کرد و تعدادى از مردان‌شان را به قتل رساند. سپس عبدالعزیز به قصد جهاد به سمت خُرج حرکت کرد و در منطقه دُلَم 8 نفر از مردان را بکشت و مغازه‌ها را که مملو از اموال بود، غارت کرد و آنگاه به سرزمین نَعْجان، ثَرْمَدا، دُلَم و خُرْج رفت و عده‌اى را کشت و شتران بسیارى به غنیمت گرفت.

سپس به قصد جهاد وارد منفوحه شد و محصولات زراعى آنان را به آتش کشید و بخش عظیمى از جواهرات، گوسفندان و شتران را به غنیمت گرفت و ده‌ها نفر را کشت. بعد از آن لشکر عبدالعزیز شبانگاه وارد منطقه حَرْمه شد و پس از طلوع فجر به دستور عبدالله، پسر عبدالعزیز، تیراندازان به صورت دسته جمعى به طرف شهر تیراندازى کردند و شهر به محاصره درآمد و مردم شهر، نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند.

حمله به ریاض و کشتار مردم
ابن‌بشر نیز حمله به ریاض را چنین توصیف می‌کند: «اهل ریاض، همه مردان، زنان و کودکان با شنیدن حمله لشکر وهابیت، از ترس و وحشت پا به فرار گذاشتند؛ از آنجایى که این حمله در فصل تابستان بود، جمعیت زیادى در اثر گرسنگى و تشنگى جان سپردند و وقتى عبدالعزیز وارد ریاض شد، جز اندکى از مردم، کسى در شهر نمانده بود. فراریان را دنبال کرده عده‌اى را کشت و اموالى را که با خود داشتند به غنیمت گرفت. آنگاه تمام اموال، اسلحه‌ها، مواد غذایى و وسایل خانه‌ها را به غنیمت گرفت و غالب خانه‌ها و نخلستان‌ها را به تصرف خود درآورد.

هر که در طائف ماند را سربریدند
سپس نوبت به طائف می‌رسد. الزهاوی نقل می‌کند که «چون خبر حمله به شهر رسید بسیاری از مردم از طائف گریختند و آنها که در شهر مانده بودند پذیرفتند که داوطلبانه تسلیم بشوند به شرطی که جان و ناموسشان در امان بماند و حتی از اموالشان نیز گذشتند و پرچم سفید را بالا بردند و آل‌سعود به آنها امان داد. لکن وقتی شهر تسلیم شد هر زن و مرد و کودکی که دیدند به قتل رساندند و با خنجر‌های خود شکم نوزادان را پاره کردند. خیابان‌های طائف در خون مسلمین اهل سنت غرق شد. شهروندانی که خود را تسلیم کردند را در خانه‌های خود سر بریدند. بدن‌هایشان را بیرون کشیدند و زیر سم اسبان له کردند و جنازه‌ها را در کوچه‌ها و خانه‌ها بدون خاکسپاری رها کردند. خانه‌های همه مسلمین اهل سنت را غارت کردند. هرچه توانستند با خود بردند و آنچه نتوانستند ببرند آتش زدند که بعد باران و سیل آنها را با خود برد. سپس وهابی‌ها مزار مقدس و اماکن مقدس شهر طائف را یک به یک تخریب کردند و سوزاندند. از جمله مقبره اصحاب رسول‌الله را. سپس سراغ مساجد و مدارس اسلامی رفتند.

وقتی یکی از علمای حنبلی اهل سنت التماس کرد که مسجد را ویران نکنید گفتند نه. هر چیز مشکوکی احتیاطا باید تخریب شود. از مردم اهل سنت هر کس را که دیدند به قتل رساندند. کودکان را جلوی بزرگسالان و بزرگسالان را جلوی کودکان سر بریدند. به صاحب منصب و زیر دست رحم نکردند. از نوزاد شیرخوار بر سینه مادر گرفته تا جمعی از مومنین را که در مسجد مشغول قرائت قرآن بودند، همه را قطعه‌قطعه کردند. هنگامی که کسانی را در منازل یافتند به قتل رساندند، آنگاه به کشتار کسانی پرداختند که در خیابان و دکان و مسجد بودند. نمازگزارانی را در حال سجده سر بریدند. اکثر ساکنان طائف را (که در شهر مانده بودند) کشتند و تنها جمع کوچکی زنده ماندند. آنان در محلی به نام بیت‌الفتن پنهان شدند. وهابی‌ها به آنجا دست نیافتند. آنها 270 نفر بودند. 3 روز مقاومت کردند تا آنکه آل‌سعود به آنها پیغام داد به شما امان می‌دهیم به شرطی که تسلیم شوید.

وقتی آنان تسلیم شدند تا نفر آخر سرشان را بریدند. هر کسی را با ارائه تضمین جان دعوت به تسلیم می‌کردند، آنها را به دره وجد برده و عریان و به صورت شرم‌آوری به زنانشان تجاوز می‌کردند و سپس آنها را برهنه در سرمای بیابان رها می‌کردند. سپس اموال آنان را به غارت بردند. وهابی‌ها هرچه کتاب یافتند به خیابان و کوچه بردند و طعمه آتش کردند و آنچه ماند طعمه باد شد. از جمله این کتاب‌ها هزاران نسخه قرآن کریم، صحیح بخاری، صحیح مسلم و کتاب‌های معتبر حدیث و فقه حنبلی، شافعی و حنفی بود که  به آتش کشیدند. این کتاب‌ها چند هفته زیر پای آنها بود و حتی یکی از آل‌سعود تلاش نکرد یک صفحه از قرآن را از زمین کوچه‌های طائف بردارد تا مانع بی‌حرمتی به قرآن کریم شود. وقتی از طائف رفتند از شهر جز خرابه‌ای نمانده بود. چرم و نخ‌های طلایی کتب مقدس اسلامی را کندند و برای خود پاپوش درست کردند و حتی از جلد چرمی قرآن، کفش درست کردند و گفتند اینها شرک است.

حمله به مکه و تخریب بارگاه صالحان
الزهاوی در تاریخ خود می‌نویسد: سپس وارد مکه شدند و آنقدر حملاتشان بر مکه ادامه یافت تا شریف مکه تسلیم شد. بسیاری را در خیابان‌های مکه به اسارت گرفته و در حاشیه مکه سر بریدند. گنبدهای زیادی را که در گورستان مقلی بود با خاک یکسان کردند آنگاه گنبد زادگاه حضرت رسول و فاطمه زهرا و گنبد و بارگاه حضرت خدیجه ام‌المؤمنین و عبد‌المطلب و حضرت ابوطالب را خراب کردند. در تاریخ حیرتی آمده: «وهابیان گنبد روی زمزم و نیز گنبدهایی را که در اطراف کعبه قرار داشت ویران کردند.

وهابیان تمام مکان‌هایی را که مزار صالحان در آنها قرار داشت جست‌وجو کردند و آنها را خراب کردند. آنان موقع خراب کردن سرود می‌خواندند و طبل می‌زدند و آواز می‌خواندند و در دشنام به صاحبان قبرها ره افراط می‌سپردند و می‌گفتند: «ان هی الا اسماء سمیتموها» یعنی اینها نام‌هایی است که شما از پیش خود در آوردید. 3 روز نگذشت که تمام آثار و اماکن تاریخی اسلام که بیانگر فرهنگ و تمدن درخشان اسلامی بود ویران شد و از برگزاری نمازهای متعدد در مسجدالحرام جلوگیری به عمل آمد و از ذکر صلوات بر پیامبر و ذکر یا ارحم‌الراحمین پس از اذان جلوگیری کردند و به علمای مکه دستور دادند عقاید و کتاب‌های محمد بن‌عبدالوهاب را بر مردم تشریع کرده و کتاب  کشف‌الشبهات او را تدریس کنند.

مقاومت مردم در برابر تخریب حرم پیغمبر
سپس به سراغ مدینه رفتند.  سپاهیان وهابی مدینه را محاصره و راه‌های ورودی مواد غذایی و سرچشمه زرقا را ویران و بدین ترتیب اهالی مدینه را دچار قحطی، گرانی و بی‌آبی کردند و پس از ماه‌ها اهالی مدینه مجبور به تسلیم و قبول شرایط آل‌سعود شدند. سعود بن‌عبدالعزیز خطاب به مردم گفت هیچ چاره‌ای جز تسلیم شدن ندارید. شما را وادار به گریه و زاری خواهم کرد و مثل مردم طائف شما را نابود می‌کنم... لکن وقتی برای تخریب حرم پیغمبر با مقاومت مردم و علمای شهر مواجه شدند به غارت آن بسنده کردند. فاتحان همه جواهرات و اشیای گرانبهای حرم مطهر پیامبر و حرم مطهر ائمه بقیع علیهم‌السلام را به غارت بردند.

آنان سه عدد قرآن نفیس، 4 صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها را به غارت بردند. از جمله اشیای غارت شده عبارت بود از 4 عدد شمعدان زمردین که به جای شمع در آنها یک قطعه الماس بود، 300 دانه مروارید بزرگ، یک پارچه سنگ زمرد بزرگ، یک ظرف طلا و حدود 100 قبضه شمشیر با غلاف‌های مطلا به طلای خالص و مرصع به الماس و یاقوت با دسته‌هایی از زمرد و پشم و با آهنی از «موصوف»که نام خلفا و شاهان گذشته روی آنها کنده‌کاری شده بود که ابدا نمی‌شد آنها را قیمت‌گذاری کرد. هرچه کتاب مقدس، آثار هنری، هدیه‌های گران‌قیمت و نذوراتی که طی هزار سال  به حرم رسول‌الله آمده بود، همه را غارت کردند. پس از این عمل قبیح مردم را از زیارت قبر پیامبر منع و جلوگیری کردند و بسیاری از گنبدها و بارگاه‌هایی را که در شهر مدینه و بقیع بود ویران و آن سال از برگزاری مراسم حج توسط زائران ممانعت کردند.

ناصر السعید از قول یکى از مورخان نقل مى‌کند که آل‌سعود کتابخانه بزرگ المکتبه‌العربیه را که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر و کم‌نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطى منحصر به فرد داشت که در میان آنها برخى از آثار خطى دوران جاهلیت، یهودیان، کفار قریش و همچنین آثار خطى على(ع)، ابوبکر، عمر، خالدبن ولید، طارق بن‌زیاد و برخى از صحابه پیامبر گرامى‌(ص) و قرآن مجید به خط عبدالله بن‌مسعود وجود داشت و همینطور در این کتابخانه سلاح‌هاى منتسب به رسول‌اکرم(ص) و بت‌هایى که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود، مانند «لات»، «عُزی»، «مَناه» و «هُبَل» موجود بود؛ به آتش کشیده و به خاکستر تبدیل کردند.

غارت و تجاوز در قطیف
مورخ انگلیسی درباره فتح شیعه‌نشین قطیف می‌نویسد: «قطیف را غارت کردند. کشتند و تجاوز کردند و بعد از مردم قطیف تعهدی 4 ماده‌ای گرفتند که شیعیان قطیف باید کتبا تصدیق کنند که قطیف متعلق به خاندان ابن‌سعود است و 14 نفر از بزرگان قطیف باید در دوره‌های منظم به پابوس ابن‌سعود بروند و هدیه‌های کلان را عرضه و مراتب وفاداری خود را اعلام کنند. همه روستاها و محلات قطیف باید در زمانی که حکومت احتیاج داشته باشد بخشی از مردان خود را به‌عنوان نیروی مسلح در اختیار آل‌سعود قرار دهند برای هر کاری حتی حمله به قطیف. و در آخر اینکه صادرات سبزیجات و هر نوع ارتباط اقتصادی با بحرین ممنوع است. رافضی‌ها باید خود را تسلیم کنند. همه مناسک و شعائر مذهبی خود را نیز تعطیل کنند. تعدادی از روحانیون وهابی را برای تعلیم اهالی قطیف به این منطقه می‌فرستند. همه مردم قطیف باید اصول سه‌گانه وهابیت را مطالعه کرده و حفظ کنند. زیارتگاه‌ها تخریب و همه مخالفان اعدام خواهند شد».

کشتار و جنایاتی که در قطیف روی داد باعث شد شیعیان عربستان که دومین جمعیت شیعیان کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس را بعد از عراق تشکیل می‌دهند تا به امروز از هرگونه تحرکی باز بمانند و توان سربرافراشتن نداشته باشند.

حملات مکرر و غارت کربلا و نجف
در زمان عبدالعزیز، آل‌سعود به رهبری سعود بارها به عراق حمله کردند و حتی پیش از فتح مکه، کربلا و نجف به کرات مورد تجاوز وهابیون قرار گرفت. اولین بار در سال 1214 وهابى‌ها به نجف اشرف حمله کردند، ولى بنی خزعل جلوی آنها را گرفتند و 300 نفر از آنها را کشتند. در سال 1215 نیز گروهى براى انهدام مرقد مطهر امیرالمومنین (ع) عازم نجف اشرف شدند که در مسیر با عده‌اى از اعراب درگیر شدند و شکست خوردند. در مدت نزدیک به 10 سال چندین بار حملات شدیدى به شهر کربلا و نجف انجام دادند.

سعود بن‌عبدالعزیز در سال 1216 با سپاهی به کربلا حمله‌ور و پس از محاصره شهر سرانجام وارد آن شد و کشتار سختی از مدافعان و ساکنان و زنان و کودکان آن کرد. برخی عدد کشته‌شدگان را یکصد و 50 هزار تن نوشته‌اند و می‌گویند جوی خون در کوچه‌های کربلا به راه افتاد.

الزهاوی می‌نویسد: «وقتی که به کربلا آمدند از دیوار‌های شهر بالا رفتند. اکثر ساکنان کربلا را که در شهر مانده بودند در بازارها و خانه‌ها کشتند. گنبدی که می‌گویند روی مقبره حسین فرزند پیغمبر بنا شده تخریب کردند. همه ثروت ساکنان شهر، پول، لباس، سلاح و وسایل منزل و... و هر چه بود، مصادره کرده و میان سپاهیان خود تقسیم کردند. مساجد و حسینیه‌ها را آتش زدند. هر آرامگاه گنبددار را که اینان می‌گویند شرک است تخریب کردند.

محمد قارى غروى، در تاریخ نجف، از مجموعه شیخ خضر، نقل مى‌کند: وهابیان صندوق قبر حبیب بن‌مظاهر را که از چوب بود شکسته و سوزاندند و با آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند. آنها مى‌خواستند صندوق قبر شریف حسین را هم بشکنند اما چون داراى شبکه‌هاى آهنین بود، توفیق نیافتند.

شیخ عثمان بن‌بشر، مورخ دیگر وهابى که خود اهل نجد بود، مى‌نویسد: گنبد روى قبر [سیدالشهدا] را ویران ساختند و صندوق روى قبر را که زمرد، یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال، سلاح، لباس، فرش، طلا، نقره و قرآن‌هاى نفیس یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند. در حالی که به نقل از عجلانی 200 شتر بار سنگین به یغما بردند. حمله به کربلا و نجف بارها روی داد و هربار قتل‌عام مردم و غارت اموال اماکن مقدسه انگشت حیرت مورخان به دندان برده است.

صلاح‌الدین مختار که خود وهابى است، مى‌نویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشکر انبوهى از مردم نجد، عشایر جنوب حجاز و دیگر نقاط به قصد عراق حرکت کرد. در ماه ذیقعده به کربلا رسید. او تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، کُشت و نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه را به نسبت هر پیاده، یک سهم و هر سواره، 2 سهم، بین لشکریان تقسیم کرد.

برخى مى‌نویسند: وهابیان در یک شب در کربلا 20 هزار نفر را به قتل رساندند. میرزا ابوطالب اصفهانى در سفرنامه خود مى‌نویسد: هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، دیدم که قریب 25 هزار نفر وهابى وارد کربلا شدند و شعار «مشرکان را بکشید و کافران را سر ببُرید»  سر مى‌دادند. آنان بیش از 5 هزار نفر را کشتند و زخمى‌ها حساب نداشت؛ صحن مقدس امام‌حسین‌(ع) از لاشه کشتگان پر و خون از بدن‌هاى سر بریده شده، روان بود. او مى‌افزاید: پس از 11 ماه، بار دیگر به کربلا رفتم. دیدم که مردم، آن حادثه دل‌خراش را نقل مى‌کنند و گریه سرمى‌دهند، به گونه‌اى که از شنیدن آن، موها بر اندام راست مى‌شد.

آل‌سعود پس از آن با همان لشکر راهی نجف شد  ولى مردم نجف به سبب آگاهى از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخاستند؛ حتى زن‌ها از منزل‌ها بیرون آمدند و مردان خود را تشجیع و تحریک به دفاع کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند. در نتیجه، سپاه وهابى‌ها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. در سال 1221 سعود مجددا به نجف‌اشرف حمله برد ولى چون شهر داراى برج و بارو بود و در بیرون نیز خندقى شهر را حفاظت مى‌کرد؛ به علاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دینى در حدود 200 نفر، تحت رهبرى شیخ‌جعفر نجفى (کاشف الغطا) از مراجع اعلم عصر که خود مردى دلیر بود، شبانه‌روز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پیش نبردند.

انبار اسلحه، خانه شیخ‌جعفر کاشف‌الغطا بود. او بر هر 12 برج نجف و در هر برجى جمعى از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شیخ‌حسین نجف، شیخ‌خضر شلال و سیدجواد عاملى (صاحب مفتاح الکرامه) و شیخ‌مهدى ملاکتاب از جمله علماى مدافع شهر بودند که از مردان بلندآوازه مى‌باشند.

قواى سعود در این حمله، 15 هزار وهابى جسور و جنگجو بود. وهابى‌ها چندان که سعى کردند، نتوانستند وارد شهر شوند و مدافعان نجف با سرسختى دفاع مى‌کردند. در یکى از روزها برخى از وهابى‌ها از دیوار شهر بالا آمدند و نزدیک بود شهر را اشغال کنند ولى با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف، چون مدافعان از درون شهر و برج و باروها وهابى‌ها را زیر آتش داشتند، توانستند 700 نفر از آنها را به قتل رسانند. سرانجام سعود با بقیه نفراتش ناامید از نجف اشرف بازگشت.

اهالى نجف قبل از رسیدن قواى سعود، خزانه حضرت امیرالمؤمنین (ع) را به بغداد و از آنجا به حرم کاظمین منتقل ساختند و در مخزن آنجا به ودیعت نهادند و بدین گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشى مصون ماند.

ابن‌بشر، مورخ نجدى درباره حمله سعود به نجف در تاریخ نجد مى‌نویسد: در سال 1220 سعود با سپاه انبوهى از نجد و نواحى آن در بیرون شهر معروف در عراق (نجف اشرف) فرود آمد و سپاه مسلمین (وهابى‌ها) را در اطراف شهر پراکنده ساخت و دستور داد باروى شهر را خراب کنند. چون یاران او به شهر نزدیک شدند، به خندقى عریض و عمیق برخورد کردند و نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگى که میان طرفین روى داد در اثر تیراندازى از روى باروها و برج‌هاى شهر، جمعى از مسلمین (وهابى‌ها) کشته شدند. آنها نیز از شهر عقب نشستند و به غارت نواحى اطراف پرداختند.  سعود در سال بعد، یعنى 1222 نیز بار دیگر با 20 هزار جنگجوى وهابى به نجف‌اشرف حمله برد ولى چون مدافعان شهر به رهبرى کاشف‌الغطا با توپ و تفنگ آماده دفاع بودند، نجف را رها ساخت و به شهر حله روى آورد.

در سال 1218 عبدالعزیز به ضرب کسی که احتمالا از شیعیان کربلا بود کشته شد و امارت رسما به سعود رسید. وی که از سال 1203 ولیعهد بود از زمان مرگ عبدالعزیز تا 1229 امارت کرد و شاید بتوان عمده جنایات آل‌سعود را در حکومت اول به او نسبت داد. بدین شکل روال قتل و غارت در حجاز و عراق همچنان ادامه پیدا می‌کند تا زمانی‌که دوره اول حکومت آل‌سعود به‌دست لشکر عثمانی که از مصر رسیده بود پایان می‌یابد.

پایان حکومت اول آل‌سعود به دست عثمانی
 اشراف حجاز و امرای عرب طی نامه‏‌هایی باب عالی را متوجه خطر روزافزون خاندان سعود ساختند و به آنان فهماندند که این طایفه به عربستان بسنده نمی‏کنند و هدفشان تسلط بر سراسر متصرفات عثمانی و همه مسلمانان است. سرانجام دربار اسلامبول تصمیم به رفع غائله وهابی گرفت و سلطان سلیمان، محمدعلی‌پاشا حکمران مصر را مأمور کرد لشکری مجهز به عربستان اعزام کند و سعودیان و وهابیان را از بیخ و بن‌ براندازد. در نتیجه ارتشی مخلوط از سربازان ترک و آلبانی و عرب به فرماندهی پسرش طوسون پاشا به حجاز اعزام داشت. طوسون از بندر یَنْبُع وارد مدینه شد و آن شهر را گشوده، به سوی مکه شتافت.

اگرچه مقاومت وهابیان شدید بود اما در برابر آتش توپخانه مصریان کاری از پیش نبردند و شکست خوردند. طوسون وارد مکه و بعد از چند روز محمد‌علی پاشا نیز وارد مکه شد. او شریف غالب را به جرم اهمال و سازشکاری معزول و زندانی کرد و برادرش سرور ‌غالب را به مقام شریف مکه منصوب کرد.

بعد از سعود بن‌عبدالعزیز پسرش ابراهیم  به امارت درعیه رسید ولی از سویی بین او و عمویش عبدالله بن‌عبدالعزیز بر سر جانشینی اختلاف افتاده بود و در نتیجه جنگ خانگی سعودیان را ناتوان می‏کرد و از سوی دیگر ارتش مصر به سوی نجد در حال پیشروی بود. محمدعلی پاشا که از پیروزی ارتش خود اطمینان حاصل کرده بود به قاهره بازگشت و طوسون را با عده کافی و توپخانه قوی روانه نجد ساخت. طوسون بدون هیچ مانعی تا قلعه رس در 270 کیلومتری شمال شرقی مدینه  پیش رفت ولی در آنجا با مقاومت شدید وهابیان برخورد کرد و با دادن تلفات بسیار نتوانست به پیشروی ادامه دهد. ناچار به پیشنهاد وهابیان تن به ترک مخاصمه داد و به قاهره بازگشت.

محمد‌علی پاشا از طوسون به سبب ضعفی که نشان داده بود خشمگین شد و او را توبیخ و از امارت معزول کرد و پسر دیگرش ابراهیم پاشا را مأمور تسخیر نجد ساخت. ابراهیم با لشکری تازه‌ نفس به نجد رفت و خود را به درعیه رساند و پایتخت آل‌سعود را محاصره کرد و آنان را ناگزیر به تسلیم بلاشرط ساخت. عبدالله بن‌سعود ـ که برادر را برکنار کرده و خود به جای او نشسته بودـ بعد از 6 ماه مقاومت قلعه و پادگان درعیه را تحویل مصریان داد  و هیأتی را به ریاست عمویش عبدالله بن‌عبدالعزیز که شیخ آل‌سعود بود همراه شیخ‌علی بن‌محمد بن‌عبدالوهاب نزد ابراهیم پاشا فرستاد. به دستور ابراهیم اموال و املاک خاندان سعودی و ابن‌عبدالوهاب ضبط شد و عبدالله بن‌سعود را به اسلامبول بردند و سر از تنش جدا کردند و به این شکل اولین دوره حاکمیت آل‌سعود بر عربستان پایان یافت.

منابع:
ـ  تاریخ العربیه السعودیه
ـ  نزهه الغرى فى تاریخ النجف الغرى السرى
ـ  تاریخ مملکه السعودیه
ـ  عنوان المجد فى تاریخ نجد
ـ  مسیر طالبى
ـ  عنوان المجد فى تاریخ نجد
ـ  «الفجر الصادق فی الرد علی منکری المتوسل و الکرامات و الخوارق»
ـ  تاریخچه و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی‌ها، کشف الارتیاب
ـ  صقرالجزیره.

20 معجزه عسل و دارچین

٢ قاشق غذاخوری عسل را با ٣ قاشق چای خوری پودر دارچین در یک لیوان چای حل کنید و بنوشید. این کار میزان کلسترول خون را طی ٢ ساعت به ١٠ درصد کاهش می دهد.
خواص مصرف عسل با دارچین به شرح زیر است:

١ . درمان بیماری قلبی:

مخلوطی از عسل و پودر دارچین را تهیه کنید و به جای مربا روی نان قرار دهید و به طور منظم در وعده صبحانه صرف کنید.این روش در کاهش کلسترول،جلوگیری از بروز حمله قلبی، تنفس راحت و تقویت ضربان قلب موثر است.بیماران مبتلا به حمله قلبی نیز با مصرف روزانه این مخلوط از حمله قلبی بعدی درامان خواهند بود.بررسی روی سالمندان در آمریکا و کانادا نشان داده است،با بالا رفتن سن شاهرگ های حیاتی و سیاهرگ ها خاصیت انعطاف پذیری خود را از دست می دهد.عسل و دارچین به شاهرگ ها و سیاهرگ ها قدرتی تازه میبخشد.

٢ . از بین بردن اثر خارش نیش های حشرات:


مخلوطی از یک سهم عسل، ٢ سهم آب ولرم و یک قاشق چای خوری پودر دارچین را روی قسمتی از بدن که احساس خارش می کنید،قرار دهید خارش و درد در عرض یک یا ٢ دقیقه فروکش خواهد کرد.

٣ . درمان التهاب مفصل (آرتریت):


روزانه، یک وعده صبح و یک وعده شب، مخلوطی از یک فنجان آب گرم، ٢ قاشق چای خوری عسل و یک قاشق چای خوری پودر دارچین مصرف شود.این مخلوط معجزه گر در صورت مصرف به طور منظم آرتریت های مزمن را نیز درمان می کند.بررسی های اخیر روی ٢٠٠ بیماری که قبل از صرف صبحانه از این مخلوط استفاده کردند نشان داد، ٧٣ نفر از آنان در عرض یک هفته کاملا از درد رهایی پیدا کردند و پس از یک ماه بیشتر افرادی که قادر به راه رفتن یا حرکت نبودند،بدون احساس هیچ دردی توانایی راه رفتن و تحرک خود را به دست آوردند.

٤ . جلوگیری از ریزش مو:


قبل از دوش گرفتن مخلوطی از مقداری روغن زیتون داغ، یک قاشق چای خوری عسل و یک قاشق پودر دارچین را به مدت ٥ تا ١٥ دقیقه روی سر قرار دهید و سپس آن را بشویید.

٥ . از بین بردن عفونت مثانه:


٢ قاشق غذاخوری عسل به همراه یک قاشق چای خوری پودر دارچین را با مقداری آب ولرم حل کنید و آن را بنوشید. این روش باعث می شود که میکروب های مثانه از بین برود.

٦ . درمان درد دندان:


مخلوطی از یک قاشق چای خوری پودر دارچین و ٥ قاشق چای خوری عسل تهیه کنید و روی دندان خراب بمالید. این عمل را ٣ بار در روز تکرار کنید تا درد تسکین یابد.

٧ . کاهش کلسترول:


٢ قاشق غذاخوری عسل را با ٣ قاشق چای خوری پودر دارچین در یک لیوان چای حل کنید و بنوشید. این کار میزان کلسترول خون را طی ٢ ساعت به ١٠ درصد کاهش می دهد.

٨ . درمان سرماخوردگی:


به مدت ٣ روز از مخلوط یک قاشق غذاخوری عسل با یک چهارم قاشق چای خوری پودر دارچین استفاده کنید.این روش برای درمان سرفه مزمن و سرماخوردگی و سینوزیت به کار می رود.

٩ . درمان ناباروری:


برای برطرف کردن این مشکل،به مردان توصیه می شود ٢ قاشق غذاخوری عسل را قبل از خواب میل کنند.در کشورهای چین،ژاپن و خاوردور که با مشکل ناباروری مواجه اند،در طول روز مخلوطی از مقداری پودر دارچین و یک دوم قاشق چای خوری عسل را به طور مرتب روی لثه و داخل دهان خود قرار می دهند تا مخلوط حاصل از طریق بزاق وارد بدن شود.زوجی که مدت ١٤ سال بچه دار نمی شدند با شروع مصرف عسل و دارچین پس از مدت کوتاهی صاحب دوقلو شدند.

١٠ . درد معده:


مصرف عسل و پودر دارچین علاوه بر درمان درد و نفخ معده،زخم معده را نیز درمان می کند.

١١ . تقویت سیستم ایمنی:


استفاده روزانه از عسل و پودر دارچین سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و بدن را از حمله باکتری و ویروس محافظت می کند.دانشمندان دریافتند که عسل دارای مقدار زیادی ویتامین و آهن است.مصرف مداوم عسل گلبول های سفید خون را تقویت می کند تا بتواند با باکتری ها و بیماری های ویروسی مقابله کند.

١٢ . برطرف کردن سوء هاضمه:


قبل از هر وعده غذا،پودر دارچین را روی ٢ قاشق غذاخوری عسل بریزید و میل کنید تا از ترشح اضافی اسید معده رهایی پیدا کنید زیرا این مخلوط غذاهای سنگین را به راحتی هضم میکند.

١٣ . جلوگیری از آنفلوآنزا:


دانشمندی در اسپانیا ثابت کرده که مخلوط عسل و دارچین دارای مواد مفید طبیعی است که از میکروب های آنفلوآنزا و سرماخوردگی جلوگیری به عمل می آورد .

١٤ . افزایش طول عمر:


مصرف دائم و مرتب عسل و پودر دارچین مانع پیری زودرس می شود.مخلوطی از ٤ قاشق چای خوری عسل،یک قاشق چای خوری پودر دارچین و ٣ فنجان آب گرم را با هم بجوشانید.سپس مخلوط به دست آمده را ٣ الی ٤ بار در روز به مقدار یک چهارم فنجان میل کنید.این مخلوط علاوه بر طراوت بخشیدن و نرم نگه داشتن پوست از پیری زودرس نیز جلوگیری می کند.

١٥ .برطرف کردن جوش صورت:

قبل از خواب مخلوط ٣ قاشق غذاخوری عسل و ١ قاشق چای خوری دارچین را روی جوش ها قرار دهید و روز بعد با آب ولرم بشویید.تکرار روزانه این کار به مدت ٢ هفته،جوش ها را از بین می برد.

١٦ . درمان عفونت های پوستی:


قرار دادن مخلوطی به مقدار مساوی از عسل و پودر دارچین روی قسمت های مختلف پوست، عفونت های پوستی و اگزما را نیز درمان می کند.

١٧ . درمان سرطان:


تحقیقات جدید انجام گرفته در ژاپن و استرالیا نشان داده،سرطان های پیشرفته معده و استخوان به طور موفقیت آمیزی درمان شده است.بیماران مبتلا به این سرطان ها ٣ بار در روز و به مدت ٣ ماه یک قاشق غذاخوری عسل و یک قاشق چای خوری دارچین را مخلوط و مصرف می کنند.

١٨ . از بین بردن خستگی مفرط:


مصرف نصف قاشق غذاخوری عسل و مقداری پودر دارچین در یک لیوان آب اول صبح و بعد از ظهر که بدن با افت نشاط روبه رو است طی یک هفته نیروی حیاتی بدن را افزایش می دهد.

١٩ . از بین بردن بوی بد دهان:


شما می توانید پس از بیدار شدن از خواب با محلولی از یک قاشق چای خوری عسل،مقداری پودر دارچین و آب گرم غرغره کنید تا در طول روز مشکل بوی بد دهان را نداشته باشید.

٢٠ . مشکل شنوایی:


مصرف روزانه مقدار مساوی از عسل و پودر دارچین در صبح و شب مشکل شنوایی را برطرف می کند.

شایان ذکر است، عسل مورد مصرف باید خام و پاستوریزه نشده باشد.زیرا که آنزیم های لازم به هنگام عمل پاستوریزه به علت حرارت دیدن از بین می رود.

منبع: شفانیوز

برای خواندن سایر مطالب سلامت اینجا کلیک کنید


1 –  اولین نکته برای ایجاد ارتباط با رسانه شناخت خط مشی و نگرش های سیاسی رسانه های فعال است. متاسفانه گاهی اخباری از سوی روابط عمومی ها منتشر می شود که نه تنها ارزش خبری ندارد بلکه بیشتر تبلیغ برای مدیرانی است که  عملکرد آن ها از سوی برخی رسانه ها با سئوالاتی همراه است و ارسال این اخبار برای رسانه های منتقد نه تنها مثبت نبوده بلکه دست آویزی برای به چالش کشیدن دستگاه می شود.

2 –  در این رابطه تشکیل بانک اطلاعاتی جامع از رسانه ها ، شماره همراه و ایمیل خبرنگاران ضروری است.
3 -  هر از گاهی با یک تماس تلفنی و یا یک پیامک ولو کوتاه جویای حال خبرنگار شوید.
4 – باید در نظر داشته باشید که خبرنگاران مایل به تولید خبرهای انحصاری هستند لذت بهتر است هر از چند گاهی خبری را برای یک خبرنگار خاص ارسال کرده این کار او را خوشحال می کند.
5 – تعداد تیراژ یک نشریه نباید نقشی در نوع ارتباط با رسانه ها داشته باشد. خبرنگار یک هفته نامه و یک روزنامه کم تیراژ به همان اندازه دارای شخصیت حرفه ای است که یک خبرنگار رسانه پر تیراژ دارا است. پس باید خبرنگارانی که در رسانه های کم تیراژ فعالیت می کنند نیز مورد تفقد قرار بگیرند.
6 – هر از چند گاهی ترتیبی دهید تا دیدارها و نشست های صمیمانه  مدیر مسئولان رسانه ها و خبرنگاران  با مدیر دستگاه برگزار شود تا مدیر و خبرنگار در یک فضای کاملا دوستانه ساعاتی در کنار هم باشند . اینگونه سوئ تفاهم ها و سئوالات بی پاسخ اهالی رسانه که امکان دارد در نشریات مطرح شود در آن جلسه پاسخ داده شود.
7 -  هر از چند گاهی خبرنگاری را به محل کار خود دعوت کنید.
8 – با مدیران رسانه ها  ارتباط داشته باشید و اگر خبرنگار جدیدی در حوزه ی فعالیت شما مشغول به کار شد به او تبریک گفته و از خبر نگار قبلی نیز تشکر کنید.
9 – خبرنگاران جدید را به محل کار خود دعوت کنید و سازمان و نهاد خود را برای او معرفی کنید تا در تهیه خبر و گزارشات خود دچار اشکال نشود.
10 – روابط عمومی کارآمد روابط عمومی است که دائمآ از اتفاقات درون سازمانی خود آگاه باشد. بخش نامه ها و دستورالعمل های جدید را رصد کنید و آن ها را با خبرنگاران در میان بگذارید.
11 – با دانستن اتفاقات درون سازمانی حس اعتماد خبرنگار به شما پرورش پیدا می کند لذا از اتفاقات سازمان خود اظهار بی اطلاعی نکنید که با تکرار این اتفاق خبرنگار به شما بی اعتماد شده و برای کسب اطلاعات  موثق مورد نیاز خود سعی در ارتباط با دیگر افراد سازمان به ویژه مدیر دستگاه می کند.
12 – باید به خبرنگاران اجازه ی انتقاد بدهید. مطمئن باشید خبرنگاران دشمنان شما نیستند. آن ها کاستی ها را بهتر و با ظرافت بیشتری می بینند و با انتقاد است که دستگاه پویا و کارآمد تر می شود.
13 – خبرنگاران را در انتخاب تیتر آزاد بگذارید.
14 – در صورت امکان از مدیرتان بخواهید هر مدت به یک بار با حضور در دفتر رسانه ها از نزدیک با خبرنگاران آن رسانه دیدار صمیمانه داشته باشد.
15 – باید در نظر داشت که خبرنگاران حقوق بگیر سازمان ها نیستند و نباید انتظار داشت هر وقت اراده کردیم در جلسات اداری ما حاضر شوند. گاهی نیاز است که خبررا در روابط عمومی تنظیم  کرده و برای خبرنگار فرستاد.
16 – خبرنگاران حوزه ی فعالیت سازمان خود را با حفظ شان و احترام با اسم کوچک صدا بزنید. به این طریق او با شما احساس صمیمیت می کند.
17 – به دلیل اینکه خبرگزاری ها خبر های تولیدی کار می کنند و از درج اخباری که در دیگر رسانه ها درج شده خودداری میکنند بهتر است از جلسه و فعالیت دستگاه خود گزارش تهیه کرده و برای خبرنگاران خبرگزاری ارسال کنید. به این طریق خبرنگاران در ویرایش و تنظیم خبرآزاد خواهند بود و یک گزارش با ویرایش های متنوع و تیترهای مختلف کار خواهد شد.
زمانی که به کارمندی این فرصت داده می شود که خودش جریان کارها را مدیریت کند، این شیوه هم برای او و هم به لحاظ بهبود کیفیت و بازده کاری مفید است. این توانایی از استرس کارمندان تا حد زیادی می کاهد و کیفیت کار آنها را بهبود می‌بخشد.

علائم شایع استرس شغلی شامل مشکلات خواب، کم‌اشتهایی، کمبود اعتماد به نفس و تفکرات منفی هستند.

به گزارش ایسنا، داشتن یک شغل پراسترس، بهداشت روانی را به طور جدی تهدید می‌کند و بسیاری از کارمندانِ ساکن شهرها به دلیل سبک زندگی‌ غیرسالمی که دارند بیشتر با آسیب‌های ناشی از استرس از جمله اضطراب، اعتیاد و اختلالات جدی روانی مواجه هستند. کارشناسان معتقدند که مهمترین راه مقابله با این استرس، شناسایی عوامل تشدیدکننده‌ آن، علائم آن و در نهایت مدیریت و کنترل صحیح این استرس است.

آنها پیشنهاد می‌کنند که هیچ گاه نباید علائم فیزیکی و روانی استرس نادیده گرفته شود و فرد زمانی که قادر به مدیریت این اختلال نباشد باید از دیگران تقاضای کمک کند. به گزارش ایسنا به نقل از وارف، توصیه‌های زیر نکات ساده‌ اما مفیدی هستند که افراد و سازمان‌ها می‌توانند برای مقابله با استرس‌های شغلی به کار گیرند:

- مراقبت از خود

ورزش و فعالیت جسمی مرتب، بزرگترین عامل موثر در کاهش استرس است. رژیم‌های غذایی مناسب و کاهش مصرف نوشیدنی‌های کافئین‌دار نیز در این زمینه بسیار اهمیت دارد. علاوه بر این هفت تا هشت ساعت خواب شبانه از آسیب پذیری بدن در برابر استرس جلوگیری می‌کند.

- مدیریت کارها

زمانی که به کارمندی این فرصت داده می شود که خودش جریان کارها را مدیریت کند، این شیوه هم برای او و هم به لحاظ بهبود کیفیت و بازده کاری مفید است. این توانایی از استرس کارمندان تا حد زیادی می کاهد و کیفیت کار آنها را بهبود می‌بخشد.

- تشکیل گروه‌های کارآمد

مدیران نقش موثری در کاهش استرس دارند و با مدیریت موثر می‌توانند سازگاری بیشتری را در اعضا به وجود آورند و استرس‌های شغلی را کمتر کنند. در واقع مدیران با ایجاد یک فضای حمایتی و بدون تبعیض، الگوی خوبی نیز برای کارمندان هستند.

- بهبود ارزش‌های سازمانی

ارزش‌های سازمانی زمانی در بهترین شرایط قرار دارند که بتوانند یک سیستم کاری فعال و مولد را در روند انجام کارها به جریان بیاندازند. اگر این شرایط را در سازمان خود ندارید شاید وقت آن رسیده که ارزش‌های سازمانی را تغییر دهید.

- کمک خواستن از دیگران

در هنگام استرس کمک خواستن از دیگران و در صورت لزوم گفتاردرمانی می‌تواند بسیار مفید باشد.

منبع: ایسنا

آیا متعه در احادیث شیعه حرام اعلام شده است؟


حکمت  وفلسفه نکاح و ازدواج در دین مبین اسلام:
 
نکاح  یا ازدواج ، عبارت ازعقدى است ، محکم وپیمانى است  نا گسستنى ، که بر پایه نیت  زندگى مشترک و   برقرار  کردن  رابطه  همیشگى بین یک مرد مسلمان  با یک زن  مسلمان  یا اهل کتاب  براى بهره  گرفتن  از مسایل  جنسى،  تشکیل خانواده ، توالد وتناسل ، بقاى نوع بشر در این جهان،  آرامش روح ، عشق ،  وعلاقه، محبت در کنار خانواده بر نحوه ء مشروع مطابق به حکم قرآنى  وسنت انحضرت صلى الله علیه وسلم،  وبصورت دائمى، بعمل مى اید.  


خداوند   پاک  در سوره ( نحل  آیه متبرکه ۷۲ )   میفرماید : «  والله  جعل لکم  من انفسکم  أزواجٱ وجعل لکم  من ازواجکم، بنین  وحفدة »( خداوند  همسران  شمارا  از نوع  خود تان  قرار داده  واز این  همسران  اولاد   ونواسه هایى  براى شما  خلق نموده است .)
 

فـــوایـد فلسفه ازدواج :

اصیل  ترین ومهمترین  فایده  ازدواج  که به  خاطر  آن  مشروع  شده است  اولاد است .
هدف شارع مقدس بقاى  نسل  مى باشد  تا بدین  وسیله جهان از وجود  انسان  خالى نشود.

دومین  فایده ازدواج  مصؤن ماندن  انسان  از شر شیطان  وآرام ساختن  هیجان، دفع وسوسه  شهوانى ، حفظ  چشم  ودورى  از فساد جنسى است. طوریکه  پیامبر صلی الله علیه وسلم  مى فرماید : 
« من نکح فقد  حصن نصف دینه  فلیتق الله فى الشطر الاخر »( کسى که ازدواج  کند نصف دینش  را محفظ داشته  است، باید براى  حفظ نصف دیگر تقوی وخدا ترسى  را پیشه کند.).

سومین  فایده ازدواج  آرام شدن  نفس  انسانى، معاشرت  والفت  میان  همسران بزرگترین عامل  آرامش  قلبى است  که ناراحتى ها واضطرابات را ازبین میبرد.
ابو سلیمان (رح)   مى گوید :« همسر  صالحه  ونیکو کار  از نعمتهاى  دنیوى نیست  بلکه  از نعمت هاى آخرت است،چون انسان را براى  آخرت  فارغ  القلب  مى نماید.

چارومین فایده  ازدواج  مبارزه با نفس  وتحمل فشار  به واسطه داشتن  حق رعایت  وقیام  به حقوق خانواده  و تربیت  اولاد  صالح  است.  که هیچکدام  این فواید  بجز از دفع  قواى  شهوانى  در ازدواج مؤقت یا صیغه  دیده نمیشود.
 
ولى در مقابل مفسرین و فقهاى (شیعه) از ازدواج تعریف جداگانه دارند، واساسآ ازدواج  را بر دو نوع   تقسیم  مینمایند:

ازدواج دائــــم
وازدواج مؤقت (صیغه یا متعه )
 
ازدواج دائـــــم :
فقها شیعه میگویند ازدواج دائم عبارت ازدواجى است که مدت  و وقت آن  نامحدود  باشد.

وازدواج مؤقت   « صیغه یا  متعه » : عبارت   ازدواجى است که مدت آن با توافق  طرفین  تعیین میگردد.
( که این مدت میتواند  از یک ساعت ویاکمتر  آن  آغاز  ومدت  نهایى  آن  نامعلوم 

است.)
 به عقیده این فرقه این ازدواج  با ازدواج  دائم  در بسیارى  از مسائل  داراى   شباهت  هایى میباشد وبدین باور اند که:  صیغه به سبب جلوگیرى  از فحشا ء غیر  عقدى در جامعه، مورد  مجاز قرار داده شده است .
 
شیخ محمد حسن  توسلى، یکى  علماى مشهور شیعه افغانى،که تحصیلات خویش را در قُـم  جمهوری اسلامی ایران به پایان رسانید ودارایی حسینه مشهوری در شهر مـــزار شریف  میباشد  در مصاحبه خویش  بتاریخ ( ۲۳  اپریل  ۲۰۰۶  )  با رادیو  بى بى سى  گفت : « حضرت  امام حسین  مجتبى، نواسه  پیامبر  اسلام، هم  ۴ زن دایمى  ونزدیک  به ۷۰  زن مــؤقت داشت.»
 
 شیخ توسلى مى افـــزید:« صیغه به سبب جلوگیرى از فحشاء در جامعه، مجاز  قرار داده شده است.»
 
همچنان فقهاى این فرقه از شیعه معتقد اند کــــه در عقد مؤقت  نفقه  زن  بر شوهر  واجب نبوده  ودو همسر از یگدیگر ارث برده نمى تواند .
 
 

استدلال مفسرین شیعه بـر حلال بودن  ازدواج مؤقت:

مفسران وفقهای شیعه استدلال  میاورند که آیه متبارکه « فما استمتعتم به منهن  فأ توهن  اجــورهن ...»(زنانى را که متعه مى کنید، مهر  آنها  را باید بپردازید .) اساسآ در مورد نکاح  مؤقت ( صیغه یا متعه )   نزول یافته است.
 
علماء ومفسرین شیعه  استدلا ل میاورند که « ضمیر  در کلمه ( به ) به چیزى بر میگردد که از جمله  « واحل لکم  ماورا ء ذلک »  استفاده میشود،  وآن عبارت  است از رسیدن به  کام شهوت ، ویا  هر تعبیرى  که این معنى را برساند ، در نتیجه  کلمه ( ما )  براى توقف  وبه معناى  هر زمانى که -  خواهد بود وجار ومجرور  ( منهن ) متعلق  است  به جمله  « استمتعتم  »، ومعناى جمله این است  که هر زمانى که  از زنان  با گرفتن  کام تمتع بردید  فریضه  و  وجوبـــا  باید  اجرت ایشان را  به خود شان بدهد.

البته ممکن است کلمه ( ما ) را موصوله  بگیریم، وجمله  ( استمتعتم  )  را صله آن وضمیر  در (به )  را  راجع به  موصول، وجار ومجرور  (منهن ) را بیانگر موصول بدانیم، که در این صورت  معنا  چنین میشود « واز زنان  با هر یک  که به وسیله  همخوابگى  استمتاع  کردید باید اجرتش  را بدهید. »  واین  جمله  به دلیل  اینکه  حرف  (  فا)   بر سرش  آمده  تفریع  ونتیجه گیرى  از سخنان قبل است.

تفریع  بعض بر کل ،  وبگو  تفریع  جزئى بر کلى  ، ودر این معنا  هیچ  شکى نیست ، 
چون مطلب  قبلى این بود  که با اموال  خود  در جستجو  وطلب  همسر باشید،  به شرطى که عفت  را رعایت  نموده  سفاح  وزنا نکنید ،  واین سخن  همانطور  که بیانش  گذشت  هر دونو ع کام  گیرى  را یعنى  نکاح دائم وتمتع  از کنیز  را شامل  مى شود،  پس  تفریع  جمله « فما استمتعتم  به منهن  فاتوهن  اجورهن  » بر آن  جمله قطعٱ  از باب  تفریع  جزء  بر کل  ویا تفریع  بعضى  از اقسام  جزئى بر  مقسم کلى  خواهد  بود. واین قسم تفریع  در کلام  خداى تعالى  بسیار آمده است.
 
مفسرین  شیعه  نظریات  آنعده از علماى ومفسران  را که از مفهوم آیه ( فما استمتعتم  به منهن ) مفهوم  نکاح  دایم را میگیرند،  رد  نموده  واستدلال میاورند که کلمه « استمتعتم » معناى  طلب نداشته اصولآ معنائى که این مفسرین  براى  کلمه  مذکور  کرده، با جزائى  که در  آیه  براى شرط  آورده شده یعنى  جمله
 « فاتوهن اجورهن »  سازگار نیست ، زیرا در نکاح  دائم ( اجرتى در کار نیست، وآنچه  داده  مى شود  مهریه وصداق است.) واز این  مهمتر  آنکه  در جمله  مورد بحث ، استمتاع  شرط  دادن  اجرت  قرار  گرفته  فرموده : اگر از زنى  استمتاع  بردید واجب است  اجرت  وى را  بدهید ، در حالیکه در عقد د ائمى   استمتاع شرط  نیست، وقتى  مردى  زنى دائمى را براى  خود عقد  مى  کند به محض  تمام شدن  عقد  مهریه  او به ذمه اش مى آید، چنانچه  دخولى  صورت بگیرد،  باید همه مهر  را بدهد واگر صورت  نگیرد  نصف مهر را باید بپردازد. پس در عقد  دائمى دادن  مهر  واجب است که مشروط  بر این  نیست که تمتعى واقع شده باشد، ویا  هم در طلب  تمتع  باشد. ( برای معلومات مزید  مراجعه شود به  آیه (  ۲۳۶ و ۲۳۷  )  سوره  بقره « واگر طلاقشان  دادید قبل از آنکه با ایشان همخوابگى  کنید نصف  کل  مهریه اى که معین  کرده اید  باید بدهید ... » 

ولى به همه حال  در اینجا   هیچ  جاى شک  نیست،  که ازدواج مؤقت ویا صیغه  یکى از رسوم  عرفى  اعراب  عصر جاهلیت قبل از اسلام  بوده  که با ظهور اسلام بتدریج (اصل تدریج فی التشریع – دیده شود) منسوخ شد  وبا فرمان  الله  برآن خط  بطلان کشیده شد  ونکاح شرعى  جایگزین  آن گردید.
ولی در این هیچ جای شک نیست که   قبل از استقرار   شریعت اسلام ،  پیغمبر اسلام  اجازه ازدواج  مؤقت  را در سفر وغزوات ( بخاطر آنکه مرحله  

انتقالى از دوره جاهلیت  به دوره اسلام بود)   بـه اصحاب کرام خویش صادر  نموده است.  اما  بعد  آنرا  بـــــراى همیشه وتا به روز قیامت حرام  اعلام  داشت . 

در زمان جاهلیت قبل از نشر دین مقدس اسلام   زنا در بین اعراب جاهلیت زیاد  شایع بــود ،  زمانیکه دین مقد س اسلام  آمد، واز مردم  خواست  که  به منظور  غزا  وجهاد  به ترک خانه اقدام نمایند، دورى از زن  برایشان  مشکل بـــود، ویقینٱ در بین  افراد یکه جدیدٱ  مسلمان شده  بودند.  اشخاصى هم  یافت میشدند  که بیم آن میرفت ناچار به زنا،  که بدترین  وشنیع ترین  انحراف است،  دست بزنند.
ولـى در این میان  بودند مسلمانان  باایمان  که حاضر شدندخود را ختنه  کنند ویا هم بودند  افـرادیکه  از  ترس اینکه مباد به زنا دست زنــنــد ،  حاضر شدند  آلت تنسلى خویش را قطع نمایند .  از جمله در حدیث شریف  از  ابــن مسعود  روایت است:
 « ما با پیغمبر  صلی الله عله وسلم  به غزا رفته بودیم وهمسرانمان  با ما نبودند ، مـا به پیامبر اسلام عرض داشتیم : آیا خود را ختنه  نکنیم ؟  پیغمبر مارا از این کار منع کرد واجازه داد  که زنانى  را به طور مؤقت  در مقابل  خریدن لباس  نکاح  نمایم »( روایت  حدیث  شریف متفق  علیه است. )
پس  اباحه  متعه  در صدراسلام  رخصتى  بود به منظور  حل مشکلات  هر دو دسته  افرادا  ضعیف الایمان وقوى الایمان، وقدمى بود  در مسیر  تکاملى  وزندگى مشترک  زناشویى حقیقى، که تمام اهداف  عالیه   را تضمین  مى نماید، وعفت، آرامش، دوام نسل، مهر  ومحبت  وگسترش   دایره خویشاوندى را  به ارمغان  مى آورد.

ولى با تأسف  باید  گفت که مفسران  وفقهاى شیعه  ازدواج  مؤقت را یکى از اصول  دین  معرفى داشته نه تنها  برآن  معتقد اند  بلکه سرپیچى   از آن را  مخالفت  به اصول  وموازین دینى ودر تضاد با نصوص قرآنى  معرفى داشته وحتى منکرین  صیغه را  کا فر ومرتد میدانند. ( برای معلومات مزید مراجعه  شود به کتاب  منهاج الصادقین  ج ۲ ص ۴۹۵  ).

ابن با بویه قُمى  در کتاب   « من لایحضره الفقیه  ج ۳ ص ۳۶۶   »  با تــأیید نقل  قول  از امام  جعفر  صادق  علیه السلام ،  مینویسد : «  إن المتعة  دینى  ودین ابائى فمن عمل بها عمل بدیننا ومن أنکر ها نکر دیننا واعتقد بغیر دیننا » ( جعفر صادق گفت: 
صیغه از دین  من وپداران  من  است،  هر کس  به آن  عمل  کند  به دین ما عمل  کرده  وهر کس  از آن  منکر گردد، منکر دین ما شده است. )  توجه نمایید 

بنابر  روایت هذا  هر کس  متعه نکند ، یا آنرا  قبول نداشته  باشد  کافر  است!  وهمین حکم در   تفسیر  منهاج الصادقین نوشته کاشانى  در ( ج ۲ ص۴۹۵  )  تکرار  ومورد  تأکید  قرار گرفته است .

شیعه معتقد اند که ازدواج مؤقت  مانند  صدقه  که غضب  خداوند را  از انسان  دور مى سازد، وبه زعم خویش آنرا ازجمله گفتار: « پیامبر  اسلام که گفته است   اگر  هر  کس   یکبار  صیغه کند  از  ناخشنودى در امان  خواهد  بود. مى شمارند.» (برای معلومات مزید  مراجعه شود  به تفسیر  منهاج الصادقین  کاشانى  ج ۲ صفحه ۴۹۳).
 
امامان و رهبران 
شیعه ها معتقد اند که:
 کسانیکه صیغه میکنند  در بدل این عملش بخشش  وغفران الهى  شامل  حال  این  شخص میگردد . ابن بابویه  قمى  در صفحه ) ۴۶۳  ( » من لایحضره  الفقیه  « مى نویسد : »  در شب معراج جبرئیل  به پیامبر  گفت:
 » اى  محمد  خداوند میگوید  من  آن  زنانى را از امت  تو که  صیغه  مى کنند ، بخشیدیم « 
میگویند: از امام  جعفر  صادق  پرسیده شد: که اگر  صیغه را  انجام دهد از این عمل اش ثواب برایش خواهد رسید؟  امام  جعفر  (رح) در جوابش  گفت : « اگر   براى  رضاى خدا  صیغه کند  هر کلمه ای  که  به آن  میگوید  برایش  نیکى   ها  نوشته  میشود ،  ووقتیکه  به  آن  نزدیکى  نماید  خداوند  گناهانش را  مى  بخشد وبعد از عمل  جنسى  زمانیکه  غسل کند، غفران  خداوند  به  مقدار آبى که  بر بدن خود  ریخته  میشود، شامل  حال او میشود.»(من  لا یحضره  الفقیه  جلد ۶  صفحه ۳۳۶ ). 
 
شیعیان بر این  امر معتقد اند که  ازدواج  مؤقت  یا صیغه  یکى  از بهترین راه  هایى است  که بر ا ثر آن  انسان  میتواند  به بهشت  داخل گردد. وحتى  بر این  باور اند که ازدواج  مؤقت در جه انسان را به حدى  بالا  میبرد  که انسان  میتواند  در جنت  با پیامبران  رقابت کند. وحتى  براى  تـأ ئید  این نظریه خویش  روایت  موهوم  وجعلى  را   از پیامبر اسلام  حضرت  محمد صلی الله علیه وسلم  نیز  روایت داشته اند  که  فرموده  ! : « من تمتع بإ مراة مؤمنة کا زار الکعبة سبعین مرة ». (چی راه کوتاه عفوی تقصیرات؟!)
(هرکس  یکبار با زن مسلمان  صیغه کند گـویا  هفتاد  مرتبه خانه  کعبه را  زیارت  کرده 
است !).
( دقت کنید ، آیا واقعٱ  یک مرتبه  صیغه  کردن! ثواب  هفتاد  زیارت  کعبه  را   دارد ؟ ! )  ویکبار  دیگر به زعم  خودشان  روایت را   پیامبر  صلى  الله علیه 

وسلم نقل نموده مینویسند. « من تمتع  مرة أمن من سخط الجبار  »( هر کس  یکبار  صیغه کند از غضب و خشم  خداوند  در امان  خواهد  بود واگر  دو بار ه  صیغه کند  با نیکان  روز قیامت  محشور  خواهد شد واگر  سه  بار  صیغه کند  با من در  بهشت  رقابت خواهد  کرد.
( برمعلومات مزید مراجعه فرماید به کتاب : من  لایحضر ه الفقیه  جلد ۳ صفحه ۳۶۶ ).
فتح الله کاشانى  در تفسیرمنهج الصادقین از پیامبر صلى الله  علیه وسلم  روایت  مى کند  مینویسد : « پیامبر صلى الله علیه وسلم فرموده اند: اگر کسى  یک بار  صیغه  کند  به مقام  امام  حسین علیه السلام  میرسد  واگر کسى  دو مرتبه  صیغه کند  به مقام  حضرت  امام حسن  علیه  السلام ، مى رسد  واگر کسى  سه مرتبه  صیغه کند  به در جه  مولا على  علیه السلام  مى رسد،  وکسى چهار  بار  صیغه کند  به درجه  من  مى رسد. »(چی راه کوتاه عفوی تقصیرات؟!)
 
شیعیان محدودیت  عددى  براى  زنانیکه  مـورد  صغیه  قرار  میگرند  قایل  نسیتند  وبر این  باور  واعتقاد اند  هر تعداد زنانیکه   ولو که  تعداد  شان  به هزاران  ویا بیشتر  از  آن برسد  میتوانند  صدقه  کنند. (برای معلومات مزید مراجعه فرماید : الاستبصار شیخ طوسى جلد ۳ صفحه ۱۴۳   وکتاب  تهذیب  الاحکام  جلد ۷  صفحه ۲۵۹). 
 
شیعیان  به کسانیکه  صیغه را انجام  نمى دهند  هشدار  داده میگویند:
در  قیامت  به آنان  پاداش کمى  میرسد ،  طوریکه که گفته اند:« هر کس در حالى از این دنیا  برود  که  صغیه  نکرده  باشد ،  روز  قیامت  در حالى  حاضر  خواهد  شد  که اعضاى  بدنش  قطع  گردیده  است . » (  تفسیر  منهاج  الصادقین  جلد ۲  صفحه ۴۹۵).
  شیعیان معتقد اند  که صیغه دوشیزه هم  جائز است گرچه بدون اجازه ولى  او و بدون  شاهد  باشد .
( تهذیب  الاحکام  جلد ۷  صفحه ۲۵۴  وشرائع  الاحکام نجم الدین  الحلی جلد ۲  صفحه ۱۸۶).
  این  اعتقاد  شیعیان  در مخالفت  صریح حدیث پیامبر صلی اللع علیه وسلم   میباشد .
از ابو موسى (رض )  روایت شده که پیامبر   صلى الله  علیه وسلم   فرمود : « لا نکاح إلا بولى » (نکاح نیست  بدون ولى  »( احمد  ، ابو  داود ،  ابن ماجه  وتر مذى ).

همچنان  پیامبر  « صلى  الله علیه وسلم  » فرموده است « لا نکاح إلا  بولى  وشاهدى عدل ،  وما کان  من  نکاح غیر ذالک  فهو باطل »( نکاح نیست  مگر  با 
بــــودن  ولــــــى  ودو شاهد  عـدل  وآنچه  باشد از نکاح  غیر از این  پس باطل است. )
ابن حبان 
از ام المؤمنین  عائشه ( رض )  روایت  شده  که پیامبر  صلى  الله علیه وسلم فرمود :
« ایما  امرأة نکحت  بغیر إذن  ولیها  فنکاحها باطل ، فنکاحها باطل ، فإن دخل بها  فلها  المهر بما  استحل من فرجها ، فإن اشتجروا فالسلطان ولى من  لا ولى  له »( احمد ، ابو داود ، ابن ماجه  وتر مذى )  (  هر زنى  که نکاح  کند بدون  اجازه  ولى خود پس  نکاحش باطل  است،  پس  نکاحش باطل است  پس اگر دخول کرد بر این  زن پس  اوراست  مهر به  سبب استحلال  فرجش پس  اگر مشاجره  کردند پس   سلطان ولى کسى میباشد که ولى ندارد. 
مقدمترین  ولى پدر است وبعد از او پدر کلان  وسپس  برادر  خواه از یک  پدر  ومادر  باشند یا تنها  از پدر ، بعد از آن  پس برادر  وسپس  سائر عصبه. 
پس نکاح  بدون ولى  که باید  مرد باشد  ودو شاهد  عدل  صحیح نیست.)
ولى  در ازواج مؤقت  صیغى اصلآ  امر ولى  مطرح بحث  نمى باشد. 
شیعیان  متعه  با دختر  خرد  سال راکه  تا هنوز  به سن  بلوغ  هم نرسیده  باشد  مباح  دانسته اند .

بطور مثال  کُلینی  از ابى  عبد الله یکى از مشهور ترین فقیهان و مفسران  شیعه ،   روایت  میکند  که از او پرسیده  شده : آیا دختر  کوچک  را میتوان  صیغه  کرد ؟  ابى  عبد الله  در جواب  گفت : بله ،  مگر اینکه  خلیى   کوچک  باشد  وفریب  بخورد. به او گفته شد  آن  حدی که اگر  رسیده  باشد  که دیگر  فریب  نمى خورد  چقدر است ؟  ابى  عبد الله  گفت  :  ده سال  ( الکافى فى  الفروع جلد ۵  صفحه ۴۳۶)  ( ا لاستبصار طوسى جلد ۳ صفحه ۱۴۵ ، تهذیب  الاحکام جلد ۷ صفحه ۲۵۵) 
شیعیان  نه تنها  متعه  را با دختر  خورد  سال  جواز  دانسته بلکه لواط  را با زن صیغه   هم جائز  میدانند.  در  روایتى  منسوب به امام  رضا  آمده است ، هنگامیگه  در  مورد لوط  از ایشان  سوال  بعمل  آمد  فرمودند :    آیه اى از قرآن  آن را  حلال  قرار  دانسته  است  وآ  اینکه  لوط  علیه  السلام  گفت  : « هؤ لا ء بناتى  هن اطهرکم »  روزى قوم  لوط مى خواستند  با  مهمانهاى  او عمل  لوا ط  انجام  دهند  حضرت  لوط  گفت : دخترانم  براى  شما  پاگیزه  تر  هستند، در  صورتیکه  لوط  
مى دانست  مقصد  آنان  چیست! ( الاستبصار جلد ۳ صفحه ۲۴۳  ، تهذیب  الاحکام جلد ۷  صفحه ۴۱۵).


امام خمینى  در تحریر  الوسیله جلد سوم با ترجمه  فارسى  مسأله ۱۲ که از جانب  دفتر  انتشارات  اسلامى  وابسته  به جامعه  مدرسین  حوزه  علمیه  قُم بنشر رسیده در باره سن ازدواج  زن که  مورد صیغه قرار میگیرد  مینویسد : «نزدیکى  با زوجه  قبل  از تمام شدن  نه سال  جایز  نیست  واما سایر  لذت  ها مانند  لمس نمودن  با شهوت  وبغل  گرفتن  وتفخیذ حتى  در شیر  خوار  ٳشکالى  ندارد !!! »
شیعیان  در  امر  صیغه به این  امر  معتقد اند که زن  صیغه اى  فرق  نمى کند  که  شوهردار  باشد ویا زن  زانى  باشد  که با  پرداخت  مهریه  اش زن  مشروع  میگردد وضرورت  نیست  که انسان  بداند که زن  شوهر  دارد  ویا   هم  دختر خانه است .
 کلینى  در  کتاب خویش  به نقل از  امام  جعفر  مینویسد: «  روزى  مردى  خد مت   ایشان  رسیده  وگفت : من  بعضى مواقع  که زن  زیبایى را مى بینم  اورا  صیغه  مى کنم  وباکى  ندارم از اینکه  شوهر دارد ویا زناکار  است.»
 جعفر  صادق  گفت: «  این  به تو   ربطى   ندارد  آنچه  که بر  تو  لازم  است  این است  که مهر یه  آن زن را بپر  دازدى » ( الکافى فى  الفروع جلد ۵ صفحه ۴۶۳،  استبصار  طوسى جلد ۳  صفحه ۱۴۵  ،  تهذیب  الاحکام  جلد ۷  صفحه ۲۵۵).
 
این استد لا ل   علماى  شیعیه در مخالفت صریح (   آیه ۳  سوره نور   ) قرار دارد .
طـوریکه  خداوند پاک میفرماید:  « الزانـى لاینکح  إلا  زانیة  او مشرکة  والزانیة  لا ینکحها إلا  زان  او مشرک وحرم ذٰلک  على المؤمنین »( مرد زناکار  نکاح  نمى کند  ، مگر زن زناکار  ویا مشرک  را  وزنا کار نباید  ازدواج  کند  جز با مرد زناکار  ومشرک  ونکاح  فاحشه  بر مسلمان  حرام است )
 
 شیعیان  استدلال  میکنند  که  شاید  صیغه  باعث  آن شود که زن  زناکار  از عمل  خویش  دست  بردارد . ( مراجعه شود  به کتاب  تحریر الو سیله  امام خمینى   )
 
شیعیان  در مدت  زمانى  صیغه  میگویند:
 مدت زمان صیغه  مى تواند  ماها ،  روز ها  ویا چند  ساعت  ویا براى  چند  دقیقه  جهت  ارضاى  غریزه  جنسى زن ومرد باشد . (کافی فى الفروع  جلد ۵  صفحه ۴۶۰ ، الاستبصار طوسى جلد ۳ صفحه ۱۵۱).
  شیعیان این نوع  صیغه  را استنجار  الفروج  مسما   نموده  وبراى     این موضوع  در کتب خویش  عنوان   خاص را گذاشته  اند. از جمله میتوان از بـاب  
ما یسمى  با عارة  الفروج یکى ازبا  اهمیت ترین  فصل هاى فقهى است ، یاد اورى نمود.  

 

برخى از هدایات صادره از  جانب امام خمینى در باره صیغه  

 صیغه  کردن زن اگر چه براى لذت  بردن  هم نباشد  صحیح است  ( ۲۴۲۱ )

 زنى که  صیغه  مى شود  اگـر  در عقد  شرط که شوهر  با او نزدیکى نکند ،  عقد وشرط او صحیح  است   وشوهر فقط مى تواند لذ تهاى  دیگر  از او ببرد ولى اگر  بعدٱ به نزدیکى  راضى  شود ،  شوهر  مى تواند با او نزدیکى نماید.   ( ۲۴۲۳ )

 زنى  که صیغه  شده اگرچه آبستن  شود حق خرجى ندارد  ( ۲۴۲۴ )
  زنى که صیغه  شده  حق همخوابى  ندارد  واز شوهر  ارث  نمى  برد وشوهر  هم  از او ارث  نمى برد
« ( ۲۴۲۵ )
»
 زن صیغه شده اگر نداند که حق خرجى وهمخوابى  ندارد عقد او صحیح  است وبراى آن  که نمى دانسته ، حقى  به شوهر  پیدا نمى کند. «  ( ۲۴۲۶ )

  زنى که صیغه  شده ، مى تواند  بدون اجازه  شوهر  از خانه  بیرون  برود،(عجب نظام فامیلی که اصلا و اصلا به روح و  محتوی فامیل در اسلام برابری ندارد - مبصر)  ولى اگر  به واسطه  بیرون  رفتن ،  حق شوهر از بین  مى رود  بیرون رفتن  او هم  حرام  است  ( ۲۴۲۷ ).(این چی حقی که ضایع میشود. مسلم است که ضایع میشود و با کسی دیگر همخوابی میکند - مبصر).
 پدر وجد  مى توانند  براى محرم  شدن ، یک ساعت  یا دوساعت  زنــــى را  به عقد  پسر  نابالغ  خود  در آورند  ونیز مى توانند  دختر  نابالغ  خود را  براى محرم  شدن ، به عقد  کسى  در آورند ولى  باید  آن عقد  براى  دختر  مفسده  نداشته باشد. ( ۲۴۲۹ )
 اگر  مرد مدت  صیغه  را ببخشد ، چنانچه  که با او نزدیکى هم کرده باشد   باید  تمام  چیزى را که  قرار  گذاشته بودند   باو  بدهد اگر  نزدیکى نکرده  باید نصف  آن را  تادیده نمایند ( ۲۴۳۱ )

مرد مى تواند  زنى را که صیغه  او بود  وهنوز  عده ش  تمام نشده  به عقد دائم  خود در آورد
 (  ۲۴۳۱ )
 ( براى معلومات مزید به  کتاب ازدواج مؤقت آداب ، رسوم  وآئین نامه  ها  چاپ ، تهران  مراجعه نماید. )

 
تحـریم  بودن  صیغه بر اساس آیات  قـــرانى:
 
آیات  متعددى  در قرآن  عظیم الشان  صریحٱ  بر حرام بودن   ازدواج   مؤقت  نازل گردیده است  که در اینجا  به برخى ازاین آیات   اشاره خواهیم کرد.

-۱  در آیات (۵ ، ۶ ، ۷  سوره   مؤمنون  ) آمده است :
« والذین هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم  او ما ملکت  ایمانهم  فانهم  غیر ملومین فمن ابتغى  ورا ء  ذلک  فاولئک  هم العادون »( هرکس با غیر  همسر یا کنیزش  نزدیکى  کند ، تجاوز نموده است . )

۲- در   آیه  ( ۱  سوره طلاق  )  آمده است :
 « یا ایها  النبى  اذا  طلقتم  النسا ء  فطلقوهم لعدتهن  » ( اى پیامبر  چون  زنان را طلاق  مى دهید  با رعایت  عده  طلاق دهید. ) در حالیکه در ازدواج  مؤقت  مساله طلاق اصلآ مطرح بحث نیست.

۳- در آیه ( ۲۲۸   سوره بقره  ) آمده است :
 «  والمطلقات یتربصن با نفسهن ثلاثة قروء »( زنانى  طلاقى تاسه نوبت  حیض دیدن وپاک شدن عده نگه بدارند ) تطبیق و کنترول این عمل اصلا ناممکن و راههای باز برای زنا کاری در جامعه اسلامی و خلاف روابط انسانی زناشوی و راوبط انسانی است.
 
۴- در آیه ( ۱۲ سوره نسا ء  ) آمده است :  « ولکم نصف ما ترک  ازواجکم »( شما نصف  ما ترک  همسر تان را  ارث مى برید. )  در حالیکه در آزدواج مؤقت  بجز از تمتع جنسى اصلآ   مسایل   ارثى  مطرح  بحث  نیست.

۵- در آیه ( ۳  سوره  نسا  ء ) آمده است : « فانکحو ا ما طاب لکم من النسا ء  مثنى وثلاث ورباع... »(به نکاح بگرید زنانرا  دو  ویا سه ویا چهار ... ) در این آیه متبرکه بصورت کل  از  مفهوم  ازدواج مؤقت   بحث در میان  نیست .
 دین اسلام در صورت  استطاعت  چهار زن را به نکاح  شرعى براى مرد   اجازه داده  است  که اعتدال را بجاء  آورده بتواند.
پروردگار با عظمت مى فرماید : « فان خفتم لا تعدلوا  فواحد ة »( اگربیم  آن داشتید  که نمى توانید عدالت  ر ا رعایت  نمایید ، فقط یک زن بگیرید ) ( سوره نسا ء  آیه ۳ ).
اما در  ازدواج مؤقت  وصیغه  تعداد ازدواج ها ى صیغه اى  اصلآ  قید  نگردیده  ودست مر د را  سخاوتمندانه در تعد د زنها بشرطیکه مهریه آن  را  پرداخته  بتواند  آزاد گذاشته است. که این خلاف عدالت و صراحت حکم صریح و متن قرآن کریم است. 

۶- همچنان  اگر  به مفهوم آیـــه متبرکه  « والله  جعل لکم  من انفسکم  أزواجٱ وجعل لـکم  مـن ازواجکم ،بنین  وحفدة »( خداوند  همسران  شمارا  از نوع  خود تان  قرار داده  واز این  همسران  اولاد   ونواسه هایى  بـــراى شما  خلق نموده است )  به دقت  نظر بیندازیم   در خواهیم  یافت که به هیچ صورت حکم نـــکاح 

متعه  یا ارتباط  مؤ قت مرد وزن  در مدت معین از آن  استنباط  نمیشود .

 
تحـریم صیغه بر اساس  احاد یث  نبوى: 

همچنان احادیث  نبوى  با صراحت تام  بر حرام  بودن  وممنوع قرارد دادن ازدواج  مؤقت حکم نموده ، که    برخى  از این احادیث  بشرح ذیل بیان  میابد. 

 
۱-  امام  مسلم  در کتاب صحیح  البخارى خود ،  روایتى  را از سبره  جهنى بدین شرح  نقل کرده است  : « که  سبره  جهنى در   فتح  مکه بـا پیامبر صلى الله علیه وسلم ،   بود،  پیغمبرصلی الله علیه وسلم  به آنان اجازه داد  که نکاح مؤقت  ( متعه )  را انجام  دهند ، ولى هنوز از  مکه  خارج  نشده بود  که آن را  تحریم  نمود «
 در حدیث شریفى  که ابن ماجه  روایت نموده است  آمده است : پیامبر اسلام 
» صلى الله علیه وسلم « متعه را حرام  نموده فرمود  : « یا أیها الناس  إنى کنت أذنت لکم فى الا ستمتاع ألا  وإن الله قد حرمها   إلى  یوم  القیامة »(اى مردم من بودم که اجازه  میدادم شما را در متعه  اگاه باشیدوبدرستى که الله حرام کرد آنرا تا به روز قیامت.)
 
۲-  در حدیث که از امیر  المؤمنین حضرت على کرم وجهه   روایت شده  است  چنین آمده است : «حرم رسول الله ، صلى  الله  علیه واله  ، یوم خیبر لحوم  الحمر الاهلیة  ونکاح المتعة »( بدرستیکه پیامبر اسلام  صلى الله علیه وسلم  منع کــرده از متعه زنـــان در روز خیبر واز خوردن گوشت خران خانگى . )( تهذیب
  ۱۸۶-۲ ، استبصار ۱۴۲-۳  وسائل  الشیعة ۴۴۱-۱۴  )
 جاى  تــأسف  اینست  که  شعیه این  حدیث  را حمل  بر تقیه  کرده اند !  ومعناى آن اینست  که على  (ع )   ویا روایان  معتبر  این حدیث از ترس  سنى ها  به رسول  خدا  دروغ  بستهاند  واز اقوال  او چیزى  از خود  در آورده اند ! 
 همچنان حدیثى  به این الفاظ از امام بخارى  ومسلم نیز  روایت شده : « أن رسول الله  صلى الله علیه وسلم « نهى عن متعة النسا ء یوم خیبر وعن أکل لحوم الحمر ا 
لا هلیه  »( بدرستیکه پیامبر اسلام » صلى الله علیه وسلم (منع کرده از متعه زنان در روز خیبر واز خوردن گوشت خران خانگى . )
 
۳- از امام  صادق  علیه السلام  پرسیده  شد : « آیا  مسلمانان  در زمان  رسول خد  صلى الله  علیه  وآله بدون شاهد  ازدواج  میکردند  فرمودند  نخیر» ( تهذیب 
۱۲
۱۸۹-۲ ) طوسی  در توضیح  این روایت  مى فرماید : « منظور  از سؤال  نکاح دائم  نیست  بلکه  ازدواج  مؤقت  است ،  لذا  این روایت را در  باب  متعه آورده  است. 
بدون شک  این دو روایت  براى نسخ  حکم  متعه  وابطال  آن کافى است .
 امیر  المومنین حضرت على  حکم  تحریم  آنرا از خود نبى اکرم  صلى الله  علیه وسلم  نقل فرموده است. وخود  حضرت على  کرم الله وجهه نیز  از روز خیبر  حکم حرام  بودن صیغه  را  اعلام وابلاغ داشته  است . 
-۴   حضرت عمر »رض«  در دورا ن خلافت خود بالاى منبر به حرمت  قطعى  ودائمى آن حکم کرد وصحابه (ر ض) این حکم را مقرر داشتند واگر عمر (رض) خطا کرده مى بود صحابه  (رض) فیصله  اورا مقرر نمى داشتند.

 
۴-  خطابى میگوید :
در مورد تحریم  متعه اجماع میباشد که صرف بعضى از شیعه ها در این اجماع شریک نیستند، ایشان به اساس  قاعده همیشکى شان  در مسائل  که به زعم شان برابر نباشد، نظریات خویش رابه  حضرت على  (رض)  رجعت  داده، وآنرا  طورى وانمود  مى سازند که گویا این فرمود ه حضرت على ( رض)   میباشد . در حالیکه   به سند صحیح از على  ( رض)   روایت شده است  که متعه منسوخ گردیده است.

در کتاب  الاحوال الشخصیة  تالیف  محمد ابو زهره  از  امیر  المؤمنین  حضرت على کرم الله وجهه  روایت شده  که میفرماید : « لا اعلم  احد ا تمتع  وهو محصن  الا رجمته  با لحجارة »(  هر گاه  بدانم  شخص متأ هل  متعه  کرده  است  ، حد  زنائى محصن  را بر   او جارى  ساخته وسنگسارش  خواهم  کرد. )
 
همچنان از عبد الله بن سنان  روایت است که پرسیدم  از آبا عبد الله ( علیه السلام )  در باره  متعه  او در جوابم  گفت که یـــا عبد الله  « لاتدنس  نفسک بها »( نفس خــــویش  را بــــدان  الوده نساز )
( مستدرک اوسائل ج۱۴  ص ۴۵۵ ).
 
 
-۵   مقصد از صیغه قضاى  شهوت میباشد نه توالد وتناسل وحفاضت اولاد که  یکى از اهداف اصلى ازدواج به شمار  میرود، پس به اساس  هدف خود به زنا  شباهت دارد ، زیرا زن را  به شکل  کالایى  درمى آورد که ازیک دست به دست  دیگرى  منتقل میگردد . اگر به گفته  برخى از شیعیان فرض کنیم  کمترین  مدت  ازدواج  موقت   یک ماه باشد  یک زن ممکن است  در ظرف یک سال  در  صیغه  دوازده  مـــــرد تبادله کردد . 
 کدام  مسلمان  شریف  راضى  به این است  که
  


دوازده نفر  در یک سال  به نوبت  با دختر  ویا خواهر  ویا مادرش  چنین  عمل را  انجام دهند ؟ واگر این مدت  کمتر  از یک ماه  باشد  فکر کنید  چه  خواهد  شد  ؟
آیا به مقام وشخصیت  انسانى یک  زن متناسب است  که زندگى خود را چنین  بگذراند  واز  آغوش مردى  به آغوش  مرد  دیگرى  درآید  ؟ و چه رسد  به اینکه  این عمل   باز  بنام  شریعت  محمد  صلى الله  علیه وسلم  نیز انجام گیرد. ! 

همچنان نقطه  قابل  دقت در این است که ازدواج موقت که در صدر اسلام  وآنهم براى مدت  محدودى  جایز   شناخته شده بود  دارائى  حکمت بود  وبا ازدواج مؤقت ویا صیغه  فعلى  شیعه   تفاوت  اساسى وکلى دارد.

  اگر  نظریات ائمه( ع) را بطور دقیق مورد مطالعه  قرارد دهیم بو ضحات  تام در  خواهیم  یافت  که آنان  به پیروى  از فهم قرآن وسنت  پیغمبر صلى الله علیه وسلم  در تحریم  متعه هدایات را صادر نموده اند ،  ولى با تاسف برخى از علما شعیه  به تحریف  این  روایات پرداخته اند.
بطور مثال  از عبدا الله بـــن سنان روایت است  که من در باره  متعه پرسیدم  در جواب سوال من فرمود : « لا تدنس  نفسک بها »( نفس خود را باآن کثیف مگردان )( بحار الانوار ۳۱۸-۱۰۰ )  اگر واقعٱ  متعه حلال میبود واینقدر فضیلت  میداشت  وشرط ایمان  میبود  چرا  امام صادق ( ع)   چنین تعبیر ی  از آن  بعمل میاورد .
 امام  صادق  نه تنها  آنرا  بمثابه کثافت شمرده  بلکه  با صراحت  تام حکم  بر تحریم  آن بیان فرموده  است .  از عمار  روایت است  که گفت  امام صادق  علیه  السلام  فرمودند : «قد حرمت  علیکم  المتعة  »( به تحقیق  که متعه بر شما   حرام شده است.)( فروع کافى ۴۸-۲ ، وسا ئل الشعیه ۴۵۰-۱۴  )
 همچنان  امام صادق  (  ع )  اصحاب خویش را  همواره  سرزنش  مى کردند  وایشان را از صیغه  بر حذر داشته اند. طوریکه مى فرمودند.« آیا یکى از شما  خجالت  نمى  کشد  که در جاى  پنهان  وشرم  آوری  
دیده  شود آنگاه  این کردادر ناپسند  او به حساب  براردان  ویاران  صالح  ونیکو  کارش  گذاشته شود ؟ !  »( فروع  کافى ۴۴-۲ وسائل  الشعیه ۴۵۰-۱۴  )
 
امام بــاقر (  ع)   را زمانیکه  عبد الله بن عمیر  پرسید  که اى امام  :«  أیسرک أن 
نساءک  وبناتک  وأخواتک  وبنات  عمک یفعـــلن ؟  ای یتمتعن ، فأعرض عنه ابو 
۱۴
جعفر علیه السلم  حین ذکر نسا ءه وبنات  عمه »( آیا خوشحال  مى  شوی  که همسران  ودختران  وخواهران  ودختران  عمویت اینکار  را بکنند ؟ ! یعنى متعه  کنند ، امام  باقر علیه  السلام  وقتى  اینرا شنیدند چهره  خود را  بر گرداندند. )( فروع کافى ۴۲-۲ ، تهذیب ۱۸۶-۲ )
  همچنان  اگر نظریات  پیروان  سایر  مذاهب  را بــطور دقیق مطالعه نماییم ، در خواهیم یافت که ، ائمه تمام مذ ا هب بر حرام  بودن  متعه متفق القول اند وصیغه  ویا ازدواج  مؤقت را رابطه نامشروع   ورابطه زنان  ؛ مردان   در قبال پول مسما  ء  نموده  اند.
 
 
خواننده  محترم   ! 

دین اسلام  دینى است که بخاطر تکامل اخلاق و بهبود  بخشیدن  واخلاقى  ساختن  زندگى  انسانها  نازل  گردیده است، وپیامبر  اسلام  محمد صلی الله علیه وسلم  شخصٱ  فرموده است :
« من  مبعوث  شده ام  تا مکارم  اخلاق را  کامل  کنم . »
 بنٱ  دین اسلام  اعمالى را که در  منافات  به اخلاق  انسانى   باشد  مردود  شمرده  وپیروان خویش را از آن منع نموده است.

در حدیث  شریف آمده است  که مردى  خدمت  پیامبر  صلى الله  علیه وسلم  آمد  وگفت  : « اى  رسول خدا  به من   اجازه  بده  تا زنا  کنم . اصحاب  بر افروخته  شده  ومى خواستند آن مرد را  مورد تنبیه قرار دهند،  رسول  خــدا  صلى الله  علیه وسلم  مانع شدند  واز آن  مرد پرسیدند آیا  براى  مادرت  زنا  را مى  پسندى ؟  مرد گفت: خیر . پیامبر صلی الله علیه وسلم   فرمودند: بقیه مردم  هم  دوست   ندارند با  مادر شان  زنا  شود. آیا  دوست  دارى  کسى با خــــــواهرت  زنا کند؟  مرد گفت: خیر.  پیامبرصلی الله علیه وسلم  فرمود  بقیه مردم  هم دوست  ندارند  کسى &

نکاتی در خصوص خواندن صیغه عقد موقت

خداوند دوست دارد از آزادی‌های حلالی که داده، استفاده شود همانطور که دوست دارد اوامرش انجام شود

نکاتی در خصوص خواندن صیغه عقد موقت


قوانین فروع دین ما «تعبّدی» هستند و ازدواج و قوانین آن نیز از این امر مستثناء نیستند.

با توجه به مشکلاتی که در اثر غلط خواندن صی‍غه عقد به وجود می آید (که در همین مطلب اشاره میشود) لازم دیدم که در راستای مطالب قبلی، نکاتی رو هم در این خصوص ذکر کنم تا انشاءالله کسانی که قصد انجام این کار خیر را دارند (چه برای موقت و چه برای محرمیت قبل از عقد دائم) بتوانند بدون مشکل (معنوی!)، از فواید آن استفاده کنند.

نکته بسیار مهمی که باید توجه شود اینست که با توجه به تعبدی بودن احکام دین ما، سعی کنید در این مسائل دقت کافی را اعمال کنید تا مسائلی مثل حرام ابد شدن و یا مشکل اون خانمی که در کامنتها گفته پیش نیاد. (ایشون قبل از عقد دائم، با طرف مقابلشون عقد موقت کردند و قبل از پایان عقد موقت یا بخشیدن مدت، عقد دائم خوندند که عقد دوم باطله)

برای خواندن صی‍غه عقد، وجود یکی از الفاظ « متعت » یا « زوجت » یا « انکحت » لازم است.

و برای تحقق قبول، « هر » « لفظ » ی که دلالت بر رضایت طرف کند، کافی است.

در عقد موقت، ذکر مهریه و مدت لازم است و چنانچه عمداً(حیاء/...) یا سهواً (فراموشی/غفلت/...) ذکر نشود، عقد باطل است. (*تبصره در زیر این مطلب)

لازم به ذکر است که زمان شروع محرمیت هم زمان شروع خطبه است. (هر چند تعداد اندکی از فقهاء این قول را داردند که میتوان در عقد، ابتدای محرمیت را زمانی بعد از خطبه تعیین کنند.) زمان اتمام (زمان حرام شدن طرفین به یکدیگر) هم باید دقیقا مشخص شود ، در غیر اینصورت عقد باطل است.(*تبصره در زیر این مطلب)

مثالی از طرز خواندن صحیح گفتن صی‍غه عقد موقت توسط مرد و زن:

زن بگوید: زَوَّجْـتُـکَ نَـفْسی فِی المـُـدَةِ الْـمَعلومَةِ عَلَی الْمَـهْـرِ الْـمَعْلوم مرد بگوید: قَبِلْتُ

نکته 1: همانطور که در بالا گفته شد میتوان بجای زَوَّجْتُ، از مَـتَّعْتُ استفاده کرد و مرد هم مثلا میگوید قَبِلْتُ (الْـمُـتْـعَـة)

نکته 2: اگر شرط ضمن عقدی هم دارند (مثلا محدوده روابط) میتوانند عبارت «وَ بِالشَّرْط» را اضافه کنند و در نتیجه عبارت چنین میشود: زَوَّجتُکَ نفسی فی المدةالمعلومةِ علی المهر المعلوم و بالشّرط

اگر فرد دیگری را برای خواندن آن وکیل شود (وکالت دادن لازم نیست لزوما لفظی باشد یا عربی) بسته به اینکه هر کدام یک فرد مجزا را وکیل کنند یا هر دو یک نفر را وکیل کنند یا مثلا مرد از جانب زن وکیل شود، به الفاظ مختلفی میتوان صیغه عقد را جاری کرد که به ذکر یک نمونه از دو حالت اخیر اشاره میشود:

اگر هر دو به یک فرد سوم، وکالت دهند، وکیل میگوید:

زَوَّجْتُ مُوَکّـِلَـتـی فُلانَةَ مُوَکّـِلی فُلانـًا فِی المـُـدَةِ الـمَعلومَةِ عَلَی الْمَـهْـرِ الْـمَـعْـلُـومِ  سپس بگوید: قَـبـِلْتُ لِـمُـوَکّـِلـی فُلانٍ فِی المـُـدَةِ الْـمَعلومَةِ عَـلَـی الْـمَـهْـرِ الْـمَـعْـلُـومِ

و اگر مرد از زن وکالت بگیرد که وی را به عقد خود درآورد کافی است بگوید:

زَوَّجْتُ مُوَکّـِلَـتـی فُلانَةَ لِـنَـفْـسـی فِی المـُـدَةِ الـمَعلومَةِ عَلَی الْمَـهْـرِ الْـمَـعْـلُـومِ و سپس بگوید: قَبِلتُ

یا قَبِلتُ لِنَفْسی یا قَبِلتُ لِنَفْسی هاکذا یا قَبِلتُ التَّزویجَ لِنَفْسی فِی المـُـدَةِ الـمَعلومَةِ عَلَی الْمَـهـرِ الْـمَـعْـلُـومِ



در صورتی که عقد بدلیلی مثل غلط خواندن صیغه یا عدم تعیین مهر و مدت صحیح، باطل باشد، و نزدیکی صورت گیرد،

یک دردسر جدید بنام «وطئ به شبهه» بوجود می آید که بموجب آن:

الف) «مهرالمثْل» یا مهریه معادل خانم ها در عرف، « باید » به ایشان پرداخته شود.

(مثلا مهریه معمول دویست تومان باشد ولی خانمی راضی شد به ماهی صد تومان، اما بعدا معلوم شد که عقد به دلیلی باطل بوده، باید مهریه معمول، پرداخته شود.)

ب) بعد از علم به باطل بودن عقد، خانم لازم است عدّه نگه دارد! (وطئ به شبهه، عدّه دارد اما اگر زنا مرتکب شده بود عدّه نداشت.)

لذا برای محکم کاری یکی از 2 توصیه زیر را انجام دهید:

خواندن صیغه عقد

1- به یک فرد مطمئن، وکالت دهند تا برایشان بخواند.

2- علاوه بر عربی، فارسی را هم اضافه کنند چون برخی فقهاء مثل آقای بهجت، فارسی را به تنهایی کافی میدانند و اکثر ایشان فارسی را در صورتی که عربی بخوانند و درست نشود کافی می دانند.

برای مثال ؛زن یا دختررشیده بگوید: خودم را همسر موقت تو قرار دادم در مدت معلوم و بر مهر معلوم و بر شرط.
ومردیا پسر بگوید: قبول کردم این متعه را.

و یامردو پسر با گرفتن وکالت اززن یا دختررشیده میگوید: خانم فلان را همسر موقت خود قرار دادم در مدت معلوم و بر مهر معلوم و بر شرط و قبول کردم از برای خود.

کلا کار از محکم کاری عیب نمیکند!!!

برای بخشیدن مدت نیز کافی است مرد به زن بگوید: مدت را بخشیدم یا بگوید: وَهَـبـْتـُکِ الـْـمُدََّة

آنچه در بالا گفته شد، قدر متیقن اکثریت فقهاء بود و شما میتوانید در مورد هر یک از نکات فوق مجددا از مراجع خود سوال کنید.


شاید مراجع شما در یکی از این امور فتاوای ساده تری نیز داشته باشد.

همچنین برای جلوگیری از اشتباه در خواندن صیغه عقد، میتوانید این دو تصویر را روی موبایل خود داشته باشید!!!

: طرز خواندن صیغه عقد توسط طرفین، طرز خواند صیغه عقد توسط پسر با وکالت از دختر

ضمنا اگر ابهامی در مورد اذن پدر برای عقد موقت مانع شما بود، میتوانید به مطلب بررسی کامل مساله اذن پدر در عقد، رجوع کنید.

* بطلان متعه در صورت عدم تعیین مهر، فتوای آقایان سادات، سیستانی و خوئی بود و برخی مراجع در این صورت قائل به «تبدیل به عقد دائم شدن» که یک نمونه اش رو در کامنتها میبینید.

به این دو مطلب نیز دقت کنید:
1. دقت در مدت متعه
2. فراموشی بیان شرط ضمن عقد موقع خواند صی‍غه

آیا متعه در احادیث شیعه حرام اعلام شده است؟

در میان انبوه این روایات مبنی بر حلیت متعه و اجر و ثواب های فراوانی که برای آن ذکر شده، تنها یک حدیث وجود دارد که در آن از تحریم متعه سخن گفته شده است. اهل سنت این حدیث را دلیل بر حرمت متعه و ضدّ اعتقاد شیعیان می شمارند.
ما در این مقاله قصد داریم تا به بررسی این حدیث بپردازیم.
شیعیان بر اساس اسناد غیر قابل انکار و منقول در کتب شیعه و سنّی، معتقدند که اولین بار عمر بن خطاب خلیفه ی قرشی از متعه نهی کرد، و سپس روات حدیث برای آن که نهی وی را مستند به قول رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) کنند، احادیثی را در این باب جعل و وضع کردند؛ در حالی که حتی خود عمر هم در نهی های خویش اشاره ای به این تحریم های خیالی نکرده است!
 
بخاری و مسلم، صاحبان کتب صحیح اهل سنت نقل کرده اند:
عمران بن حصین می گوید: آیه ی متعه در کتاب خدا نازل شد. پس ما آن را با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) انجام می دادیم و آیه ای از قرآن نازل نشد که آن را تحریم کند. و ایشان از آن نهی نکردند تا این که وفات یافتند. تا این که مردی به رای خود گفت آنچه را خواست.
بخاری می گوید: گویند او عمر است.
عن عمران بن حصین رضى الله تعالى عنه قال نزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله علیه وسلم ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتى مات قال رجل برأیه ما شاء قال محمد یقال إنه عمر.
صحیح البخاری، البخاری، ج 5 ص 158
 
ابونضره می گوید: نزد جابر بن عبدالله بودم که شخصی نزدی او آمد و گفت: ابن عباس و ابن زبیر در دو متعه (=متعه ی حج و متعه ی نساء) اختلاف کرده اند. [نظر شما چیست؟] جابر گفت: ما آن دو را با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) انجام می دادیم، سپس عمر ما را از آن نهی کرد.
عن أبی نضرة قال کنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبیر اختلفا فی المتعتین فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلى الله علیه وسلم ثم نهانا عنهما عمر .
صحیح مسلم، مسلم النیسابوری، ج 4 ص 59
 
احمد حنبل و مالک بن انس، ائمه ی فقهی اهل سنت با اسناد صحیح نقل کرده اند:
عطاء می گوید: هنگامی که جابر از عمره باز گشته بود، در منزلش نزد او رفتیم. مردم از برخی چیزها از او پرسیدند تا به متعه رسیدند. گفت: آری ما زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) متعه می کردیم، و همین طور در زمان ابوبکر و عمر. تا این که آخر خلافت عمر رسید [و از آن نهی کرد.]
قال عطاء حین قدم جابر بن عبد الله معتمرا فجئناه فی منزله : فسأله القوم عن أشیاء ثم ذکروا له المتعة فقال نعم استمتعنا على عهد رسول الله صلى الله علیه و سلم وأبی بکر وعمر حتى إذا کان فی آخر خلافة عمر رضی الله عنه.
تعلیق شعیب الأرنؤوط : إسناده صحیح على شرط الشیخین
مسند الإمام أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، ج 3 ص 380
 
مالک از نافع از ابن عمر نقل می کند: عمر گفت: دو متعه در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نافذ بود، که من از آن دو نهی می کنم و هرکس که آن دو را انجام دهد، عقوبت می نمایم؛ متعه ی نساء و متعه ی حج.
مالک بن أنس عن نافع عن ابن عمر قال: قال عمر متعتان ینفذ على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم أنا أنهى عنهما وأعاقب علیهما متعة النساء ومتعة الحج.
التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ابن عبد البر، ج 10 ص 113 و ج 23 ص 365
 
توجه داشته باشید که از منظر بخاری، سند حدیث فوق، صحیح ترین همه ی سندهاست.
روینا عن ( أبی عبد الله البخاری ) - صاحب الصحیح - أنه قال : أصح الأسانید کلها : مالک عن نافع عن ابن عمر .
مقدمة ابن الصلاح، ابن الصلاح، ص 10
قلقشندی شافعی، کسی که حافظ سخاوی - در الضوء اللامع، ج 2 ص 8 - وی را با عبارات "کان أحد الفضلاء ممن برع فی الفقه والأدب" می ستاید، می نویسد:
عمر اول کسی است که متعه ی زنان را حرام کرد، و متعه این است که زن را با چیزی تا وقت معلومی به نکاح درآورند. و قبل از آن مباح بود.
وهو أول من حرم المتعة بالنساء وهی أن تنکح المرأة على شیء إلى أجل وکانت مباحة قبل ذلک.
مآثر الإنافة فی معالم الخلافة، القلقشندی، ج 3 ص 338
 
و امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرموده اند:
اگر عمر از متعه نهی نمی کرد، جز شقی زنا نمی کرد.
قال علی رضی الله عنه : لولا أن عمر رضی الله عنه نهى عن المتعة ما زنى إلا شقى .
جامع البیان، إبن جریر الطبری، ج 5 ص 19
 
اکنون به بررسی حدیث تحریم متعه که در کتب شیعه نقل شده است، می پردازیم. ابتدا متن این حدیث را از قدیمی ترین کتب حدیثی شیعه که این حدیث در آن آمده، ذکر می کنیم:
 
واما ما رواه محمد بن یحیى عن أبی جعفر عن أبی الجوزا عن الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیهم السلام قال: حرم رسول الله صلى الله علیه وآله یوم خیبر لحوم الحمر الأهلیة ونکاح المتعة.
تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی، ج 7 ص 251
 
فأما ما رواه محمد بن أحمد بن یحیى عن أبی الجوزا عن الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیهم السلام قال : حرم رسول الله صلى الله علیه وآله لحوم الحمر الأهلیة ونکاح المتعة .
الاستبصار، الشیخ الطوسی، ج 3 ص 142
 
شیخ طوسی پس از ذکر این حدیث در تهذیب می نویسد:
این روایت به حسب تقیه وارد شده و بر اساس مذهب مخالفین شیعه است. و علم حاصل برای کسی که اخبار را شنیده این است که حلیت متعه از دین ائمه ی ماست، پس نیازی به طول دادن کلام درباره ی آن نیست.
فان هذه الروایة وردت مورد التقیة وعلى ما یذهب إلیه مخالفوا الشیعة ، والعلم حاصل لکل من سمع الاخبار ان من دین أئمتنا علیهم السلام إباحة المتعة فلا یحتاج إلى الاطناب فیه .
همچنین در استبصار می نویسد:
وجه این روایت آن است که آن را بر تقیه حمل کنیم، زیرا که موافق مذاهب عامه (=اهل سنت) است، در حالی که اخبار پیشین موافق ظاهر کتاب است. و اجماع فرقه ی محقه (=شیعه) بر آن است. پس لازم است که به روایاتی غیر این روایت شاذ عمل شود.
فالوجه فی هذه الروایة أن نحملها على التقیة لأنها موافقة لمذاهب العامة والاخبار الأولة موافقة لظاهر الکتاب وإجماع الفرقة المحقة على موجبها فیجب أن یکون العمل بها دون هذه الروایة الشاذة .
 
اما دلایل بطلان این حدیث را علاوه بر آنچه شیخ طوسی گفته است، چنین می آوریم:
 
1- عدم ذکر متعه
نهی از خوردن گوشت خرهای اهلی در خیبر در روایات دیگری از طریق روات شیعه وارد شده است. شیخ حر عاملی حداقل 3 حدیث صحیح السند از صاحبان کتب اربعه یعنی شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی در این باره نقل کرده است؛ اما در هیچ کدام خبری از تحریم متعه نیست. رجوع کنید به:
وسائل الشیعة، الحر العاملی، ج 24 ص 117 ، باب کراهة لحوم الحمر الأهلیة ، وعدم تحریمها
2- عدم تحریم
در روایات شیعه اساسا سخن از تحریم گوشت خرهای اهلی نیست، بلکه سخن از نهی به صورت کراهت وارد شده است و این خود دلیل دیگری است بر شیعی نبودن حدیث.
3- ضعف سند
در میان رجال سند این حدیث، افرادی عامی (=اهل سنت) یا زیدی حضور دارند که آن را از درجه ی صحت خارج می کنند. به این ترتیب حتی اگر همه ی روات حدیث توثیق شوند، تازه روایت موثق خواهد بود و نه صحیح. اما در میان این افراد توثیق دو تن با اما و اگر همراه بوده و در واقع بین علما در توثیق و عدم توثیق آن ها اختلاف وجود دارد. البته عمده ی فقها بر عدم توثیق این ها حکم کرده اند. خلاصه ی معرفی روات حدیث از این قرار است:
نفر یکم - محمد بن احمد بن یحیی: امامی، ثقه
نفر دوم - ابوجعفر: امامی، ثقه
نفر سوم - ابو الجوزاء: غیر امامی، ثقه
نفر چهارم - حسین بن علوان: زیدی، مختلف فیه
نفر پنجم - عمرو بن خالد: زیدی، مختلف فیه
 
خود شیخ طوسی پس از نقل سه حدیث دیگر با سند حدیث فوق می گوید: روات این احادیث عامی یا زیدی هستند. لذا این احادیث ضعیف بوده و به آن ها عمل نمی شود.
 
محمد بن أحمد بن یحیى عن أبی جعفر عن أبی الجوزا عن الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن أبیه عن آبائه ( علیهم السلام ) ... .
هذا الخبر ضعیف وطریقه رجال الزیدیة .
تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی، ج 6 ص 168
 
فاما ما رواه محمد بن أحمد بن یحیى عن أبی جعفر عن أبی الجوزا عن الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیه السلام ... .
طریق هذا الخبر رجال العامة والزیدیة ولم یروه غیرهم .
تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی، ج 7 ص 317
 
فأما ما رواه محمد بن الحسن الصفار عن عبید الله بن المنبه عن الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیه السلام ... .
أن رواة هذا الخبر کلهم عامة ورجال الزیدیة وما یختصون بروایته لا یعمل به .
الاستبصار، الشیخ الطوسی، ج 1 ص 65 – 66
 
بسیاری از فقهای شیعه نیز مانند شیخ طوسی، این احادیث را ضعیف، و رواتش را عامی، زیدی و مجهول دانسته اند. از جمله:
العلامة الحلی - ابن العلامة - ابن فهد الحلی - المحقق الحلی - المحقق الأردبیلی - المحقق السبزواری - المحقق البحرانی - الشهید الأول - الشهید الثانی - الشیخ الجواهری - الشیخ مرتضى الحائری - آقا رضا الهمدانی - السید محمد جواد العاملی - السید محسن الحکیم - السید مصطفى الخمینی - السید روح الله الخمینی - السید محمد باقر الصدر - السید الخوانساری - السید محمد صادق الروحانی و ...
 
به این ترتیب معلوم می شود که حدیث صحیحی مبنی بر حرمت متعه در نزد شیعه وجود ندارد.دلیل زشت شمردن صیغه چیست؟

  

اصل و اساس مخالفت با صیغه در چند مطلب است:

1- عده ای تصور می کنند هر نوع رابطه جنسی یک نوع پلیدی و خباثت است. و صیغه را با همین معیار محکوم می کنند چرا که در آن اغراض جنسی وجود دارد. این در حالی است که با اندک توجهی می توانند بیابند که در ازدواج دائم نیز اغراض جنسی وجود دارد. و زوجین با یکدیگر ارتباط جنسی دارند. و بسیاری نیز با همین امیال و برای پاسخگویی به آن ازدواج کرده اند. پس نمی توان وجود غرض جنسی و ارضای شهوت را عامل پلیدی و خباثت دانست. خصوصا که بدون روابط جنسی، نسل بشر منقرض می شود و تولید مثل محقق نمی شود.

2- عده ای شباهت ها را می بینند و از درک تفاوت ها عاجر هستند. به تعبیری هر گردی را گردو می بینند و به محض دیدن چند شباهت، صیغه را با فاحشگی یکسان می کنند. در حالی که برای نگاه معقول باید علاوه بر شباهت ها، تفاوت ها را نیز مد نظر قرار داد. اگر در فاحشگی مرد به زن پول می دهد یا اینکه با او رابطه جنسی برقرار می کند، و این امور در صیغه نیز وجود دارد، باید توجه کنیم که این امور در ازدواج دائم نیز وجود دارد. در فرهنگ ما مرد به زن نفقه می دهد. و زوجین با یکدیگر ارتباط جنسی دارند. ایا می توانیم به دلیل وجود شباهت فاحشگی و صیغه، صیغه را محکوم کنیم؟ ایا دو شباهت ذکر شده در ازدواج دائم نیز وجود ندارند؟ پس روشن می شود که وجود این شباهت ها نیز سبب قبح و پلیدی صیغه نمی شود. و از این حیث صیغه با ازدواج دائم فرقی ندارد.

3- عده ای صیغه را با توجه به چند مصداق آن مد نظر قرار داده و آن را نقد می کنند. در حالی که سوء استفاده از یک قانون نمی تواند، سبب بد دانستن قانون شود. و روشن است که از بهترین امور نیز سوء استفاده می شود. آیا بلوک شرق به اسم عدالت، مردم را به فلاکت نینداخت؟ آیا نظام استکبار، به اسم دموکراسی، جنگ ها و کشتارها ایجاد نکرده است؟ آیا استعمار (ایجاد عمران و آبادانی) بد بوده است که با شعار آن ثروت های جوامع را غارت کرده اند؟ 

بنابراین رویکردهایی که علیه قانون متعه و ازدواج موقت هجمه می کنند، با دیدگاههای غلط و ناروا به این هجمه دست می زنند.

زشتی و قباحت فاحشگی در غیر منضبط بودن روابط و عدم مسئولیت پذیری طرفین است. و با فهمیدن این معیار می توان فرق صیغه با فاحشگی را دریافت که صیغه با احکام و ضوابط روشن و از پیش تعیین شده این بی انضباطی را از بین برده و طرفین با خواندن خطبه اولیه، خود را ملتزم به رعایت تعهدات می کنند.


و نکته ای که باید بدان توجه جدی کرد؛ این است که هجمه ها علیه صیغه، بدون درک حقایق جامعه و در نظر گرفتن واقعیت هاست. از همین رو، می بینیم که با مطرود شدن اموری نظیر صیغه، دوستی های نامشروع و روابط زشت فراگیر می شود. کسانی که به صیغه حمله می کنند، غالبا از درک این واقعیت عاجر هستند که نیروی شهوانی انسان، نیرویی قوی است و اگر در بستر مناسب خود قرار نگیرد، مانند سیلی ویرانگر خواهد شد. و بهترین کار برای جلوگیری از زیان های این سیل، بستر سازی برای رویه ای منطقی و معقول است. نمی توان همگان را مجبور به ریاضت کرد و در جامعه ای که سن ازدواج به دهه سوم زندگی می رسد، افراد را تا آن سن وادار به سرکوب غریزه کرد. همچنان که نمی توان کمونیسم جنسی را پذیرفت و اجازه داد روابط کثیف و خیانت بار در جامعه رایج شود.