اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند

سفرازقلب‌اروپا به‌سرزمین ناآرامی؛
در قسمت نخست این ویژه برنامه بر روی دختران اروپایی تمرکز شد که کشور مرفه خود را در اروپا ترک می کنند تا در شرایط جنگی داعش زندگی کنند و حتی تن به بسیاری از مسائل غیراخلاقی بدهند.
گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند
گروه بین الملل مشرق - شبکه دولتی سوئد، ویژه برنامه ای با عنوان «سربازهای داوطلب» تولید کرده و در برنامه های نخست خود بر روی گروه تروریستی داعش تمرکز کرده است که تقریبا همه سربازان آن را سربازان داوطلبی تشکیل می دهند که از نقاط مختلف دنیا گرد آمده و برای تشکیلات تروریستی خود کشورگشایی می کنند.
 
در قسمت نخست این ویژه برنامه بر روی دختران اروپایی تمرکز شد که کشور مرفه خود را در اروپا ترک می کنند تا در شرایط جنگی داعش زندگی کنند و حتی تن به بسیاری از مسائل غیراخلاقی بدهند.
در یان برنامه، به صورت همزمان دو خط دنبال شد. از سویی به بررسی علل شیوع گرایش به عضویت در داعش در میان دختران اروپایی پرداخته شده و از منظر جامعه شناسی این پدیده ریشه یابی شد؛ از سوی دیگر با خانواده های برخی از آنان تماس گرفته تا نخبگان غربی و جهان بتوانند بیش تر با محیط و خاستگاه این تروریست ها آشنا گردند.

در ابتدای این برنامه، یکی از مقامات بلندپایه امنیتی سوئد در تلویزیون حاضر شده و اعلام کرد: «برای نخستین بار در پنجاه سال اخیر، استکهولم شاهد پدیده مهاجرت به قصد جنگ است؛ اما ما در کنار آن شاهد مهاجرت به قلمرو داعش "ّرای زندگی" هم هستیم و باید بین این دو پدیده تفکیک کرده و برای هر کدام راهکار متمایزی را برگزینیم.»

پس از آن، یک برنامه از پیش تدوین شده (ریپورتاژ) در مورد دختران سوئدی پیوسته به داعش پخش شد. در بخشی از این گزارش، مادر یکی از این افراد در برابر دوربین قرار گرفت: «من واقعا نمی توانم دخترم را درک کنم و حدس بزنم چه در ذهن وی می گذرد! احساس می کنم شاید از زمانی که در کنار ما بود، من در ادراک و شناخت وی ناتوان بودم. تنها می توانم همین را بگویم که ما خانواده ای غیرمذهبی و مسیحی هستیم؛ اما شاید دخترم از مدت ها قبل گرایشات اسلامی پیدا کرده بود و ما متوجه نشده بودیم.»

 
در بخش دیگری از این گزارش، خبرنگار به محله ای در استکهولم سر می زند که گفته می شود تعداد زیادی از جوانان آن به سوریه و عراق رفته اند تا در کنار تروریست ها علیه دولت های محلی بجنگند. یکی از کسبه می گوید: «شیوع به داعش در زنان منطقه به اندازه ای است که برخی از خانواده ها، از فرستادن دخترانشان به خیابان برای خرید و ولگردی خودداری می کنند؛ زیرا احتمال می دهند در این مکان ها با دلال های داعش روبرو شده و به سرعت به سمت عراق و سوریه حرکت کنند. برخی از دخترانی که به سوریه رفته اند، هنوز مدرسه می روند و بعید می دانم هیچ آئین و مذهبی اجازه دهد کودکان و نوجوانان لباس رزم بپوشند.»

گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند
وقتی خبرنگار، نظر وی را در مورد اقدامات سلبی خانواده می پرسد، فروشنده می گوید: «فکر نمی کنم این اقدامات فایده داشته باشد. البته مسئولیت دولت و نهادهای امنیتی است که بتوانند هر چه سریع تر، این دلال ها را شناسایی و از سطح شهر پاک کنند؛ اما واقعیت این است که گرایش به داعش نه از طریق خیابان که از طریق شبکه های اجتماعی و اینترنت ایجاد می شود. خانواده ها نمی توانند موبایل، تبلت و کامپیوتر را از دخترانشان دریغ کنند و در واقع ما با یک پارادوکس واضح مواجهیم.»

البته این گزارش، خالی از گرایشات صهیونیستی ضداسلامی نبود. یکی از عابران محل در این گزارش می گوید: «به هر حال در این محله، مسجد فعالی وجود دارد. ما به پلیس شکایت کرده ایم، اما به ما پاسخ داده اند که بر مسجد نظارت کافی وجود دارد. واضح است که بالای منبر، کسی جرأت نمی کند نمازگزاران را به داعش دعوت کند، اما باور عمیقی دارم که همین مسجد پایگاه مناسبی برای شناسایی و جذب داوطلبان شده است.»


در پاسخ به این ادعا، «ابراهیم بورالی» از اعضای «جمعیت اسلامی رنکبی» می گوید: «اتفاقا باور عمیق ما به این است که در برابر افراطیون، باید کسانی را تقویت کرد که می توانند با زبان دین از رحمت و همزیستی سخن بگویند. شاید اگر جمعیت ها و انجمن های مسلمانان و مهاجران فعال تر گردند؛ از سویی افراطیون مسلمان و از سوی دیگر افراطیون نژادپرست ضدمهاجر را مهار کنند. اما خب تردیدی نیست که فرهنگسازی امری زمانبر است.»

در ادامه برنامه، «منی سالین» از اعضای شورای مرکزی حزب سوسیال دموکرات سوئد مهمان برنامه شد. نام کوچک وی نشان می دهد تبار او نیز به مهاجران مسلمان برمی گردد. وی می گوید: «بین افراط و جنایت، رابطه مستقیم وجود دارد. شما ببینید در میان کشورهای غربی، کشورهایی که بیش ترین میزان افراط را در داخل جوامع داشته اند (مانند فرانسه و آلمان) شاهد بیش ترین میزان گرایش به داعش بوده اند.

جالب است که دست کم پنجاه سال است که دولت های مذکور خواهان مهار افراط – که بیش تر به صورت نژاد پرستی بومیان علیه مهاجران بروز می یافت – بوده اند، اما پرونده های بسیاری از جنایت و افراط در اداره های پلیس محلی ضبط می شد. خب آن افراط، این روزها به صورت دیگری بروز یافته و عده ای حاضرند همه هستی و حتی خانواده و جان خویش را رها کنند تا در جایی که خشونت عریان وجود دارند، عقده گشایی کنند.»

گزارش ویژه تلویزیون سوئد از دختران اروپایی که به داعش پیوستند
در بخشی از گزارش تدوین شده این برنامه، تصویز فوق پخش شده و گوینده در مورد تأثیر ایدئولوژی بر گرایش به داعش صحبت کرد.

البته در هیچ یک از قسمت های برنامه، کسی توضیح نداد که گرایش به حجاب – آن هم به صورتی که هنوز در بسیاری از نقاط اروپا ممنوع است – چه ارتباط مستقیمی با گرایش به داعش دارد؟!

مجری برنامه هشدار می دهد که این روزها پدیده گرایش به داعش، به کشورهای سوئد و اسکاندیناوی رسیده است که در آن، کم تر شاهد نزاع بین المللی یا نزاع داخلی میان مهاجران و بومیان بوده ایم. سالین پاسخ می دهد: «همه ما سال ها و دهه هاست که به سمت اروپای واحد حرکت کرده ایم. فرهنگ جوامع نیز به یکدیگر نزدیک تر شده اند و به این ترتیب شاهد گرایش به داعش در کل اروپا هستیم. اما شما به من پاسخ دهید که چرا این گرایش در ایتالیا، فرانسه و آلمان بیش تر از اسکاندیناوی است؟ چرا در کشورهای آمریکای لاتین یا بخش جنوبی آفریقا و همچنین کشورهای آسیای میانه – که در آن ها هم شاهد خشونت ها و جنگ ها بوده ایم و  هستیم – این موج به این وسعت وجود ندارد؟»

البته همین فرد در برابر اظهارات مقامات امنیتی در مورد لزوم تفکیک بین افراد، موافقت کرد: «خب این روشن است که دخترانی که به قلمرو داعش رفته اند، یکدست نیستند. عده ای به هدف جنگ رفته اند و آشکارا اسلحه در دست دارند؛ اما عده ای برای ازدواج (جهاد نکاح) به سوریه می روند. همچنین دسته سومی وجود دارند که زندگی در جوامع تحت رهبری افراطیون را بر زندگی در غرب ترجیح می دهند. خب من هم موافقم که باید برای هر کدام راهکار جداگانه ای اندیشید؛ اما بحث اولیه ما در مورد ریشه یابی جامعه شناختی گرایش به داعش بود که هر سه گروه را – با شدت و ضعف متفاوت – در بر می گیرد.»
مطالب مرتبط

مادر گروگان ژاپنی در بند گروه تروریستی داعش با بیان اینکه "پسرش هیچ خصومتی با اسلام ندارد."خواستار نجات جان وی شد. در این رابطه یکی از مادران ایرانی نامه‌ای به این مادر ژاپنی نوشته و اعلام کرد که آنها مسلمان نیستند.
به گزارش مشرق، خانم «جونکو ایشیدو»، مادر «کنجی گوتو» گروگان ژاپنی در بند گروه تروریستی داعش طی نامه ای که در یک نشست خبری قرائت شد، از «شینزو آبه» نخست وزیر این کشور خواست تا جان پسرش را نجات دهد.

بنابر این گزارش، وی با ابراز این مطلب که پسرش هیچ خصومتی با اسلام ندارد، گفت که زمان زیادی از عمر پسرش باقی نمانده است. در این رابطه، عاطفه تلقانی، یکی از فعالان اجتماعی و رسانه ای کشورمان در مقام یک مادر، نامه ای به این مادر ژاپنی نوشته است که در ادامه می آید.

بنام  پروردگار بخشنده بخشایشگر

خانم «جونکو ایشیدو» عزیز

سلام؛

همدردی من را در این لحظات تلخ و پر استرس بپذیرید. می دانم آرزویتان است که ثانیه های ساعت به جای دویدن پشت سر هم برای همیشه متوقف شوند تا زمان رسیدن ضرب الاجل داعش درباره پسرتان فرا نرسد. من هم یک پسر 18 ساله دارم و آرزوهای مادر را درک می کنم. شما در مقابل دوربین های خبری درباره علت سفر پسرتان به سوریه سخن گفته اید و گفته اید که او برای انجام فعالیت های بشردوستانه وارد این کشور شده است، و به هیچ وجه از روحیه جنگ طلبی برخوردار نیست. صداقت گفتار شما را باور می کنم، زیرا هنوز خاطره تلاش های انسان دوستانه یکی از هموطنان محترم شما؛ «کوجی هیتارو» از ساکنان شهر کیوتو ژاپن که یازده سال پیش به کمک هموطنان زلزله زده ام در شهر بم شتافت، در خاطرم زنده است.

«جونکو ایشیدو» عزیز، لطفا همدردی من را بپذیرید البته نه در جایگاه یک زن ایرانی که هشت سال زیر بمب و موشک های دشمنان سرزمینم شاهد شهادت کودکان، زنان و مردان بسیاری بودم؛ بلکه در جایگاه یک زن مسلمان است که دست شما را به گرمی می فشارم، و خود را شریک رنج های شما می دانم.

با توجه به اخبار غیر واقعی که متاسفانه در سراسر جهان در جریان است، ضرورت دارد به شما مادر عزیز بگویم کسانی که  «کنجی گوتو جوگو» را به اسارت گرفته اند و دوست او را به قتل رساندند، برخلاف ادعایشان مسلمان نیستند و رفتار وحشیانه آنها با معیارهای اسلام هیچ سنخیتی ندارد. تروریست های داعش غارتگران درنده خویی هستند که برای موجه نشان دادن خوی افراطی و غیرانسانی خود، خود را به اسلام منتسب می کنند. در حالی که یک میلیارد مسلمان، با ملیت ها و فرهنگ های مختلف، از آنها منزجرند و از رفتار و ادعای آنها بیزاری می جویند.

خانم « ایشیدو» عزیز، در این لحظات دشوار که احتمال دارد نسبت به دین من «اسلام» احساس ناخوشایندی داشته باشید، لازم است که بگویم، اساس اسلام برادری تمامی انسان هایی است که روی کره زمین زندگی می کنند. پیروان راستین « محمد رسول الله» آخرین فرستاده پروردگار هر گونه اقدامی را که به کشتن انسان ها منجر شود، محکوم می کنند و در کتاب آسمانی ما نوشته شده است: « لااکراه فى الدین» در دین هیچ اجبارى نیست.

دوست عزیز، درد امروز و دیروز یکی است. ما قربانیان متجاوزانی هستیم که برای کسب قدرت، منافع مالی و کنترل دولت ها دست به اسلحه می برند. یکروز هیروشیما و ناگازاکی، روز دیگر سردشت و حلبچه و جانیان در این روزها به بهانه اختلافات دینی و مذهبی خاورمیانه را نشانه رفته اند، و مردم بی گناه را سلاخی می کنند.

خانم « ایشیدو» عزیز، نمی دانم اکنون که شمارش معکوس شروع شده است، سرنوشت«کنجی گوتو جوگو» به کجا ختم خواهد شد. نمی دانم که آیا دولت ژاپن موفق به توافق با داعش بر سر آزادی فرزندتان خواهد شد یا نه! اما من هم دست به دعا هستم و آرزو می کنم که خیلی زود پسرتان را در آغوش بکشید.

منبع: شبکه خبر

منبع: تسنیم
مطالب مرتبط

این روزها عربستان در عرصه سیاسی شاهد تحولات چشمگیر و عمیقی است، اما آنچه در این تحولات قابل تامل است، نبود نام و نشانی از «بندر بن سلطان» است که به نظر می‌رسد از دایره سیاسی خاندان سعودی‌ طرد شده است.

به گزارش مشرق، روزنامه لبنانی «الاخبار» در تحلیلی به قلم «جان عزیز»، نویسنده و تحلیلگر جهان عرب به بررسی جدیدترین تحولات سیاسی جاری در کشور عربستان سعودی می‌پردازد و در مقاله‌ای با عنوان «چرا بند بن سلطان از عرصه سیاست دور شد» به تحلیل اقدام شاه جدیدی عربستان در عزل و نصب‌های جدیدش می‌پردازد.

جان عزیز - الاخبار :

آشکار است که دو «کودتا» ظرف یک هفته در ریاض، پایتخت عربستان سعودی رخ داده است. کودتای اول، کودتایی خانوادگی بود و به خاندان سعودی مرتبط بود. اما کودتای دوم، کودتایی آمریکایی است. از کودتای اول سخن بسیار گفته شد، اما کودتای دوم همچنان در پرده ابهام است و در حال تدارک.

ساعاتی از مرگ «عبد الله بن عبد العزیز»، شاه سابق سعودی نگذشته بود که لیستی از انتصاب‌ها و تغییر و تحولات ریشه‌ای توسط «سلمان»، شاه جدید عربستان صادر شد که از جمله آنها باید از انتصاب شاهزاده «مقرن» به ولی‌عهدی یاد کرد.

از دیگر تغییر و تحولات مهم رخ داده در عربستان دوره شاه سلمان باید از انتصاب شاهزاده «محمد بن نایف» به عنوان جانشین ولی عهد یاد کرد. انتصابی که تمام برنامه‌ها و نقشه‌های ریخته شده توسط ملک عبدالله را بر باد داد؛ برنامه‌ها و نقشه‌هایی که سال‌ها به آرامی و با وسواس بسیار برای آنها زحمت کشیده و آنها را تدارک دیده بود.

تحولات جاری و اطراف ملک عبدالله در آن زمان تاکید داشتند که شاهزاده سلمان پیش از عبدالله جام مرگ را سر می‌کشد و با مرگ وی این شاهزاده مقرن غیر سدیری است که پس از ملک عبد الله به پادشاهی عربستان سعودی می‌رسد، تا جانشین وی کسی جز «متعب بن عبد الله»،‌ فرزند شاه تازه در گذشته عربستان نباشد و به این طریق با رسیدن متعب به قدرت وی دو هدف اصلی را محقق کنند:

اول: دور کردن و به حاشیه راندن سدیری‌ها از قدرت

دوم: تضمین به قدرت رسیدن فرزندان به قدرت

این سناریو تنها لحظاتی پس از مرگ ملک عبدالله به پایان رسید. زمانی‌که سلمان دستور انتصاب شاهزاده «محمد بن نایف» به سمت جانشین ولی عهد و سرآغاز حاکمیت نسل دوم شاهزادگان سعودی را صادر کرد. به این ترتیب آشکار شد که این کودتا به عنوان کودتای اول دارای ماهیت و انگیزه‌های خانوادگی است. چون سلمان شخص ناشناخته‌ای در کشور عربستان سعودی نیست و شاید هم اکنون بیش از هر کس دیگری در میان خاندان سعودی از اسرار پشت پرده کاخ‌های سعودی با خبر است. او 40 سال است که می‌داند، در پشت این درها چه می‌گذرد. از زمان سلطنت ملک «خالد بن عبد العزیز» که پس از ترور «ملک فیصل بن عبد العزیز» در سال 1975 قدرت را در عربستان سعودی در دست گرفت. او از آن زمان در دایره حکومتی عربستان و محافل تصمیم گیری آن حضور داشته، زمانی‌که به عنوان امیر منطقه ریاض انتخاب شد و ضمن حاکمیت بر پایتخت سعودی از تمام اسرار دوایر و محافل آن مطلع بود.

از سوی دیگر، شاه سلمان در میان فرزندان ملک عبد العزیز، پایه گذار سلطنت سعودی اولین کسی است که دارای تحصیلات و همچنین تجربه بیشتر است و سرنوشت برای وی رقم زد تا دوره‌های سلطنت خالد و فهد و عبد الله را ببیند. او دید که چگونه فهد در دوره سلطنت ملک خالد زمانی‌که به دلیل بیماری توان اداره کشور را نداشت، عربستان را اداره کرد. همچنین شاهد بود که چگونه عبدالله در زمان عجز و ناتوانی و بیماری فهد، قدرت و اداره امور را در دست گرفت و همچنین چگونه تحت سیطره کامل و مطلق ملک عبد الله قرار داشت و تمام تلاش‌هایش برای بیرون آمدن از زیر سیطره و حاکمیت ملک عبد الله و گرفتن انتقام از وی راه به جایی نبرد.

تمام اینها در ذهن شاه سلمان در سال‌های اخیر چون فیلم تکرار می‌شد و از مقابل چشمانش می‌گذشت و تنها راه نجات و رهایی وی و رسیدن به خواسته‌هایش از جمله قدرت «مرگ» بود.

در این بین اگر سلمان قبل از عبد الله می‌مرد، بی‌تردید تمام کسانی‌که هم اکنون مناصب و پست‌هایی بدست آورده‌اند، به حاشیه رانده شده بودند، اما فرشته مرگ به عبدالله اجازه نداد و کسانی‌ که تا دیروز در حاشیه بودند، امروز مسئولان امر هستند. به همین دلیل از این تحولات تحت عنوان «کودتای خانوادگی» و لاغیر یاد می‌شود.

اما این پایان کار نبود، بلکه درپی این کودتا، کودتای دیگری نیز بود. کودتای دوم در هفته اول مرگ ملک عبد الله و جانشینی سلمان رخ داد. کودتایی با انگیزه‌ها و اهدافی مختلف. این کودتا، کودتای «باراک اوباما» بود. این کودتا جنبش اصلاحی دوم آمریکا در عربستان سعودی بود. می‌توان گفت، تعداد افراد حاضر در هیأتی که رئیس جمهوری آمریکا را در سفرش به ریاض، پایتخت عربستان سعودی همراهی می‌کردند و سمت‌های آنها بیانگر این امر است.

باراک اوباما درحالی راهی ریاض شد که 30 نفر وی را همراهی می‌کردند و پس از آن بیش از 30 نفر از کاخ‌های سلطنتی سعودی و دوایر حکومتی و مراکز تصمیم گیری عربستان بیرون رفتند. برخی از این عزل‌ها به دلایل سیاسی بودند و برخی دیگر شاید به دلایل شخصی.

در عرصه سیاسی آشکار شد که در این برهه از زمان آمریکا در جهان عرب و اسلام و منطقه بدنبال چیست و چه اولویت‌هایی را دنبال می‌کند. اولین آنها رویارویی‌ با جریان تکفیری و تروریسم است که امروز کانون توجه آمریکا در منطقه را تشکیل می‌دهد.

روزی که آمریکا از هم پیمانان نظامی‌اش چشم پوشی کرد، بدین معنا بود که روی به «اسلام میانه‌رو»‌ آورد و هنگامی‌که قرارداد شراکت غیر آشکار خود با «اخوانی‌ها» را فسخ کرد، چون آنها غزه و سینا و بنغازی را به واشنگتن پیشکش نکردند، به سراغ شریکی دیگری رفت و هنگامی‌که با ایران به گفت‌وگو و مذاکره نشست، به معنای قصد این کشور برای گشودن باب و تعمیم مفهوم «گفت‌وگوی تمدن‌های» خاتمی در برابر «برخورد تمدن‌های» غرب بود. هم اکنون این اولویت آمریکاست.

مابقی امور در وضعیت خوبی بسر می‌برند. نفت در پایین‌ترین قیمت خود قرار دارد. رژیم صهیونیستی نیز همچنین، هرچه هست، اینکه امنیتش تامین شده است، بویژه پس از آنکه آمریکا موفق شد، سه ارتش قدرتمند جهان عرب یعنی ارتش‌ کشورهای عراق و سوریه و مصر را درگیر جنگ فرسایشی کند.

هم اکنون آنچه نگرانی آمریکا را بر می‌انگیرد، توقف تروریسم و خشونت‌ها علیه خویش در منطقه است و پیش از توقف تروریسم و خشونت‌های جسمی و مادی باید تروریسم و خشونت فکری علیه این کشور متوقف شود. این موضوعی بود که عبد الله در آن موفق نشان نداد و شاهزاده «بندر بن سلطان» در تحقق آن ناکام ماند. ملک عبد الله در قبال این امر حامی تروریسم و خشونت بود و بندر بن سلطان در آن دست داشت و این اعتقاد و باوری است که بر بسیاری در آمریکا و غرب سایه افکنده است.

اینگونه بود که کودتای آمریکایی در ریاض زاده شد. اول از همه بعد منافع سیاسی را تامین کند، به همین دلیل شاهزاده محمد بن نایف، مرد قدرتمند حکومت سعودی و مشروع در ادامه حکومت این خاندان در عربستان که در دهه پنجاه عمر خود قرار دارد، روی کار می‌آید. جدای از اینکه وی مرد رویارویی و مقابله با تروریسم چه در زندان‌های عربستان و چه در بیابان‌ها و چه در داخل و خارج مرزهای این کشور است. کسی که ظرف 10 ماه دو بار راهی آمریکا شد و مورد استقبال بسیار کاخ سفید قرار گرفت. رخ دادی که تاکنون روابط آمریکایی – سعودی از زمان شاهزاده بندر بن سلطان آن را به یاد نداشت، بندر بن سلطانی که رهاورد یکی دیگر از کودتاهای آمریکا در عربستان بود.

رئیس جمهوری آمریکا به این جهت راهی عربستان سعودی شد تا به حاکمان آن بگوید که زمان همزیستی با بنیادگرایان بسر آمده است. زمان سکوت در برابر منابع و ریشه‌های فکری و تامین نیروی انسانی و مالی‌اشان پایان یافته است.

رئیس جمهوری آمریکا به این جهت راهی عربستان سعودی شد تا به حاکمان جدید عربستان بگوید که این همسر من است که در سرزمین شما بدون حجاب و سربندی حضور دارد. این تصویر آینده ائتلاف ما و تصویر آینده کشور شماست. تصویری که گروه عبد الله ــ بندر آن را نمی‌تواند، درک کند یا بپذیرد.

اینجاست که بعد دوم انگیزه‌های آمریکا ظاهر می‌شود. هنگامی‌که انگیزه‌های سیاسی با انگیزه‌های شخصی تلاقی می‌کند و محاسبات عقلی و منطقی با محاسبات احساسی و عاطفی در می‌آمیزد.

بندر بن سلطان در زمان پای گذاشتن رئیس جمهوری آمریکا به فرودگاه جده به استقبال وی نمی‌آید، چون سیاست اینگونه اقتضا کرده بود. همچنین ماهیت وجودی بندر موجب شده بود تا چنین تصمیمی گرفته شود. هم اکنون وی در واشنگتن نام و نشانی ندارد. زمانی وی در دوره ریاست جمهوری ریگان حرف اول را در آمریکا می‌زد و از آن دوره بود که شروع به گسترش روابط خود با آمریکایی‌ها کرد تا در زمان ریاست جمهوری «جورج بوش»‌ پدر و پس از آن «جورج بوش» پسر این روابط به اوج برسد و او به سفیر عربستان در واشنگتن منصوب شود.

شانس و اقبال زمانی از بندر روی گرداند که وی به تماس تلفنی یکی از فرمانداران ایالت‌های آمریکا سه بار پاسخ نداد و از اقبال بد بندر وی دموکرات و نه جمهوریخواه بود، همانگونه که از سلاله بوش‌ها نبود. نامش «بیل کلینتون» بود که بعدها به ریاست جمهوری آمریکا رسید و تصمیم گرفت، پاسخ بندر را به شیوه او بدهد. برای سه سال تمام وی را پشت درب‌ها نگه داشت و به هیچ یک از پیام‌ها و پیغام‌هایش پاسخ نداد. دموکرات‌ها این درس‌ را حفظ کردند و یکی از این دموکرات‌ها باراک اوباما بود.

بندر بن سلطان از واشنگتن اخراج شد و چند روز پیش از ریاض طرد شد، چون کودتای سعودی‌اش طی سال‌‌های گذشته به نتیجه نرسید و موفق از آب درنیامد. چون کودتای آمریکا در عربستان از شانس بیشتری برای موفقیت چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه شخصی برخوردار است.

منبع: فارس
مطالب مرتبط

سخنگوی کمیسیون امنیت خبر داد؛
اگر کری و نتانیاهو پیاده‌روی کنند،؛ خب آنها شرکای دزد بین‌المللی‌اند. اما چه نسبتی میان ظریف به‌عنوان نماد مبارزه با طرف‌های غربی وجود دارد. ما خط قرمزها را می‌دانیم. تا اینجا هم که مذاکره با کری و امثال او پذیرفته شده به‌دلیل حساسیت‌ها و اهمیت مذاکره بوده، اما حدود دیپلماتیک برای ما خط قرمز است. اتفاقا به‌همین‌دلیل بیشتر روی رفتار ظریف حساسیم؛ نه ما که تمام دنیا. نباید خلاف عرف دیپلماتیک رفتار کند.
به گزارش مشرق؛ ظریف روزهای شلوغی دارد. چه در داخل و چه در خارج. خارج از کشور کنگره و سنای آمریکا هر‌روز برای پرونده هسته‌ای برگ جدیدی رو می‌کنند و در داخل هم، نقدها به تیم هسته‌ای تمامی ندارد. جدیدترین مورد، ماجرای پیاده‌روی با «جان کری» است و سفر به فرانسه و صدها نکته و سوال دیگر از جریان مذاکرات که ادامه دارد. حالا ظریف سه‌شنبه همین هفته باید برای پاره‌ای توضیح‌ها به کمیسیون امنیت‌ملی برود و پاسخگوی ٢١نماینده‌ای باشد که اقدام او را خلاف‌عرف دیپلماتیک دانسته‌اند؛ نمایندگانی که اغلب نزدیک به جبهه پایداری‌اند، طیف سیاسی‌ای که در دوره احمدی‌نژاد در دفاع از آن دولت شکل گرفت و حالا بیشترین نقدها را به تیم‌هسته‌ای دارد. البته همین نمایندگان هیچ‌پرسشی در‌مورد گپ مستقیم و پیاده‌روی سعید جلیلی و ویلیام برنز، در ژنو مطرح نکردند، همان‌طور که هیچ‌گاه نسبت‌ به آغاز مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا از دولت‌دهم در مسقط نیز واکنشی نشان ندادند.

 وزیر امور خارجه ایران در واکنش به انتقادات جدید تاکید دارد: «قدم‌زدن با آمریکایی‌ها در طول مذاکرات موضوع تازه‌ای نیست.» و اینکه «در شرایط بسیار دشواری درحال مذاکره هستیم. مگر چقدر انسان توان تحمل فشار از داخل را دارد؟»، اما این سخنان ظریف چندان برای نمایندگان قابل‌قبول نیست. این‌بار هم مغز متفکر سوال از ظریف، جواد کریمی‌قدوسی از اعضای کمیسیون امنیت است. سوال درباره قدم‌زدن با وزیر امورخارجه آمریکا در خیابان‌های ژنو است و عدم‌لغو سفر ظریف به فرانسه در اعتراض به توهین نشریه فرانسوی به پیامبر(ص). جواد ظریف توضیح داده که دنبال دیپلماسی فعال است و به پاریس رفته تا توهین به پیامبر(ص) و اسلام‌هراسی را محکوم کند، اما این توضیح برای نمایندگان کفایت نمی‌کند. علاوه‌بر کریمی‌قدوسی، اسامی روح‌الله حسینیان، مرتضی آقاتهرانی، علی‌اصغر زارعی، فاطمه آلیا، زهره طبیب‌زاده، رضا آشتیانی، حسینعلی حاجی‌دلیگانی، نصرالله پژمان‌فر، سیدمحمود نبویان و جمع دیگری از نمایندگان نیز پای نامه سوال از ظریف آمده است. در مورد حضور ظریف در جلسه کمیسیون امنیت با حسین نقوی‌حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، گفت‌وگو کرده‌ایم.

 ماجرای لغو قرارداد ژنو در‌صورت وضع تحریم‌های جدید علیه ایران چقدر واقعیت دارد؟
مجلس سه‌راهکار در‌نظر گرفته، یکی همان ماجرای غنی‌سازی ٦٠درصدی است، یکی دیگر این که کمیسیون به‌دنبال پیشنهادهای فنی‌تر است و در کمیته هسته‌ای تدوین شده و بدون اشاره به درصد خاصی است. در دومین‌پیشنهاد بناست دولت با نسل جدید سانتریفیوژها آشنا شود و همچنین به‌دنبال توسعه سایت‌های هسته‌ای خواهیم بود. طرح پیشنهادی سوم هم ماجرای لغو توافق ژنو است. هر سه پیشنهاد روی میز و درحال بررسی است. در‌صورت وضع هرگونه تحریم جدید مجلس ایران روی یکی از این گزینه‌ها متمرکز خواهد شد.

 و اگر اوباما این پیشنهادها را طبق وعده وتو کند؟
ما هدف اصلی‌مان توافق است. پیشنهادها هم برای روزی است که فکر کنیم آنها چندان تمایلی به توافق ندارند.

 باز هم از آقای ظریف سوال شده، این‌بار در موضوع پیاده‌روی؟
خیر، فقط پیاده‌روی نیست. موضوع سفر به فرانسه هم مطرح است. در ماجرای کاریکاتور موهن مجله فرانسوی در مورد پیامبر(ص).

 به‌هر‌حال ظریف الان در مساله هسته‌ای مشغول است، نمی‌شود طرح این سوال‌ها را برای بعدتر گذاشت یا فعلا آن را به‌تعویق انداخت؟
خیر، پیاده‌روی او مساله‌ای اتفاقا استراتژیک و دیپلماتیک بوده و کارش خطا بوده و باید پاسخگوی سوال نمایندگان باشد. پیاده‌روی ظریف خارج از پروتکل دیپلماتیک است. مگر پیاده‌روی نتانیاهو و کری است؟

 به‌هر‌حال ظریف در راس تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای است و تا اینجای کار تمام توان و انرژی‌اش را هم گذاشته.
اگر کری و نتانیاهو پیاده‌روی کنند،؛ خب آنها شرکای دزد بین‌المللی‌اند. اما چه نسبتی میان ظریف به‌عنوان نماد مبارزه با طرف‌های غربی وجود دارد. ما خط قرمزها را می‌دانیم. تا اینجا هم که مذاکره با کری و امثال او پذیرفته شده به‌دلیل حساسیت‌ها و اهمیت مذاکره بوده، اما حدود دیپلماتیک برای ما خط قرمز است. اتفاقا به‌همین‌دلیل بیشتر روی رفتار ظریف حساسیم؛ نه ما که تمام دنیا. نباید خلاف عرف دیپلماتیک رفتار کند.

 اما خودشان گفته بودند که پیاده‌روی جدی بوده و در قالب مذاکره و... .
ما بچه نیستیم که آقای ظریف بخواهد چنین دلایلی بیاورد. پیاده‌روی معنا ندارد. بنشینند و رو‌در‌رو مذاکره کنند. ما در جنگ ایران و عراق هم مذاکره سه‌جانبه داشتیم اما ماجرا باز هم ضرورت زمانی بود.

 خب زمان آقای جلیلی هم ایشان مورد مشابهی داشتند با آقای ویلیام برنز، از مذاکره‌کنندگان ارشد آمریکایی و سوالی هم مطرح نبود.
این‌ها اصلا قابل مقایسه نیست.

 یعنی چه؟
مقام آقای برنز کجا و جان کری کجا؟ سطح مسایل فرق می‌کند.

 فکر نمی‌کنید این سوال‌ها مصداق فشار داخلی بر تیم هسته‌ای ایران باشد؟ آن هم در شرایطی که کنگره وضعیت چندان جالبی به وجود نیاورده و کار مذاکره‌کنندگان دشوار شده؟
پیاده‌روی برای ما یک‌مفهوم دوستی و آشنایی به ذهن متبادر می‌کند؛ مثلا کسانی که عاشق‌و‌معشوق‌اند برای گپ‌و‌گفت صمیمی پیاده‌روی می‌کنند. اما ظریف و کری در این حد از صمیمیت نیستند. نتانیاهو اگر برود و با کری پیاده‌روی کند، ایرادی نیست اما ظریف نباید چنین اشتباهی می‌کرد.

 یعنی شما قایل به هیچ وزن دیپلماتیکی برای این اقدام وزیر امور خارجه نیستید؟
خیر، مسایلی از جمله شنود و توجیه‌های دیگر هم که عذر بدتر از گناه است. نهایت اینکه اگر نتیجه دیپلماتیک هم داشته باشد، خب نباید دوربین اطراف این مذاکره بیاید. آقای ظریف کارشان را خوب بلدند. نهایت می‌توانستند درخواست کنند که این سطح مذاکره بدون حضور دوربین‌ها باشد.
 ولی وضعیت رسانه‌ای آن‌طرف فرق می‌کند. کسی نمی‌تواند رسانه را از پوشش خبر منع کند.
اگر اصراری بود قطعا می‌شد این پیاده‌روی هم رسانه‌ای نشود.

 خودتان با این سوال موافقید، آن هم در این روزهای پرکار تیم هسته‏‌ای؟
بله، نمایندگان حق دارند موضعشان را از وزیر امور خارجه بپرسند، او را نقد کنند و دلایل برخی رفتارها را بدانند.


منبع: شرق
آیت اللّه مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)، در سال 1389 در گفتگو با ویژه‌نامه افق حوزه، از ماجرای کرامت آیت‌الله بهجت در بازسازی گنبد حرم حضرت، پرده برداشت.
گروه فرهنگی مشرق - آیت اللّه مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)، در سال 1389 در گفتگو با ویژه‌نامه اولین سالگرد ارتحال آیت الله بهجت(قدس سره) در نشریه افق حوزه، از ماجرای کرامت آیت‌الله بهجت در بازسازی گنبد حرم حضرت، پرده برداشت.

کرامت آیت‌الله بهجت در ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س)
آیت‌الله مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)

متن این خاطره به این شرح است: من حدود پانزده سال است که از طرف آقای خامنه‌ای، تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها را دارم. پنج شش سال قبل، یک روزی نگاهم افتاد به گنبد، گفتم بروم بالای پشت بام گنبد، ببینم چه خبر است! رفتم بالا، متوجه شدم که این پوسته روی گنبد که طلایی است، از پوسته زیری، یک مقدار فاصله گرفته و ممکن است خراب بشود، خیلی نگران شدم، آمدم معاون اداری مالی را خواستم و گفتم که این گنبد را شما به یک نفر بگو برآورد کند و ببیند که اگر تمام این را برداریم و از نو طلا کنیم و درست کنیم، چقدر خرجش است؟ چقدر زمان می برد؟ و چقدر طلا می خواهد؟ ایشان با یکی از استادهای فن مهندسی رفتند بررسی و ارزیابی کردند؛ گزارش دادند که240 کیلو طلا و 25 تن مس می خواهد، حدود 400، 500 میلیون تومان هم دستمزد دارد و چهار سال هم کار نیاز دارد تا این را برداریم و از نو به تمام معنا با فن امروزی طلا کنیم. من به ایشان گفتم: ما که پولش را نداریم، چهار میلیارد تومان پول می خواهد، چهارصد، پانصد میلیون تومان هم دستمزد می خواهد، چهار سال هم که وقت می خواهد، که من، نه عمرش را دارم نه پول را؟ پس رهایش می کنیم! ولش کنید!! هرچی خدا خواست.

بیست و چهار ساعت یا شاید یکی دو روز گذشت، رفتم خدمت آیت اللّه العظمی بهجت، به محض این که وارد شدم، آقای بهجت به من فرمودند: "چرا این گنبد را درست نمی کنید؟! این گنبد دارد خراب می شود!" من با خودم گفتم مگر ایشان رفته بالای گنبد و دیده که دارد خراب می شود؟! نرفته است که، کسی هم که دیروز تابحال به ایشان خبر نداده که گنبد دارد خراب می شود. در همین حین ایشان فرمودند: "بله! این گنبد را شما درست کنید. این گنبد دارد خراب می شود و خدا پولش را هم می رساند." بعد فرمودند: "خدا عمرش را هم می دهد!" بدون این که ما یک کلمه صحبت بکنیم، گفتم چشم آقا انشاءاللّه، اما در فکر خودم این بود، من که پول ندارم، چهار میلیارد پول می خواهد، 240 کیلو طلا می خواهد، نمی دانم چقدر پول مزد می خواهد و اینها، گفتم چشم آقا! چشم! ایشان یک وقت صدا کردند: "علی آقا! پنج میلیون تومان بدهید به ایشان برای طلاکاری گنبد،" من در دل خودم گفتم: ما چهار میلیارد تومان پول می خواهیم، آقا پنج میلیون تومان می دهد! چه تناسبی دارد؟! آقا فرمودند: "علی آقا! پنج میلیون تومان دیگر هم به ایشان بدهید، ده میلیون تومان برای خرج گنبد" خوب ما آمدیم و ایشان هم ده میلیون تومان به حساب آستانه ریختند برای نوسازی گنبد.

کرامت آیت‌الله بهجت در ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س)
آیت‌الله محمدتقی بهجت (ره) در حرم حضرت معصومه(س)
من به حرم آمدم و با خود فکر می کردم که آخر ما که پولی نداریم و با ده میلیون تومان نمی توانیم کار کنیم. دو سه روزی گذشت؛ علی آقای بهجت زنگ زد و گفت: آقا می فرمایند بیایید اینجا. من رفتم پیش ایشان، فرمودند: "چرا شروع نمی کنید گنبد را؟! خراب است درستش کنید دیگر!" عرض کردم: "آقا! آخر با ده میلیون تومان؟!" ایشان فرمودند: "خدا پولش را می رساند، کار درست می شود." گفتم: "چشم آقا!" من متوجه شدم که قطعاً یک راهی هست و این انجام خواهد شد.

ما در حدود دو سه سال قبل از آن، قطعه زمینی در تهران شراکتی خریده بودیم که بسازیم و بفروشیم تا اگر منافعی داشت بیاوریم در حرم صرف کنیم. این ساختمان نیمه تمام مانده بود و ما پول نداشتیم که خرجش کنیم، کسی هم آن را نمی خرید. من نشسته بودم که یک آقایی از تهران زنگ زد گفت: "آقا من شنیدم که شما یک ساختمان نیمه تمام دارید. من آماده ام برای خریدش که بگیرم تمامش کنم." ما هم که از خدا می خواستیم این کار بشود، گفتم خیلی خوب. آمد، صحبت کردیم و ایشان بالاخره این جا را خریدند و هشتصد میلیون تومان سهم شراکت ما شد که به آستانه بدهد، و بنا شد که امور محضری و قانونی اش انجام شود و پول را به حساب آستانه بریزند. به آقای رئیس جمهور وقت که آقای خاتمی بود، زنگ زدم و گفتم: که ما می خواهیم طلای گنبد را عوض کنیم؛ شما دستور بدهید به بانک مرکزی، 240 کیلو طلا به ما بدهند و از ما سود نگیرند و با همان قیمتی که خریدند به ما بدهند. ایشان گفتند شما باید بروید پیش آقای نوربخش رئیس کل بانک مرکزی، من رفتم پیش ایشان گفتم: ما 240 کیلو طلای بیست و چهار عیار برای ساخت گنبد می خواهیم، آقای خاتمی هم گفتند بیاییم پیش شما. ایشان گفت: من با آقای خاتمی صحبت کنم اگر ایشان دستور بدهد، من انجام می دهم. بعد از دو سه روز زنگ زدند که برای شما 240 کیلو طلا کنار گذاشتیم و هشتصد میلیون تومان پولش می شود! دقت کنید، جریان ها را، من واقعاً یک مقداری تکان خوردم که جریان چی هست؟! و از کجا این ها درست می شود؟ به آن آقا زنگ زدم که پول ما چی شد؟ گفت پول شما آماده است. گفتم بریز به حساب بانک مرکزی! اصلاً ما پول نگرفتیم و آن ها هشتصد میلیون تومان را ریختند به حساب بانک مرکزی بابت 240 کیلو طلا.

کرامت آیت‌الله بهجت در ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س)

خوب این طلا، حالا پول کارگری را از کجا بیاوریم؟! یک آقایی به من زنگ زد گفت که هرچه مزد این جا باشد من می دهم، گفتیم حدود 500 میلیون تومان می شود. گفت هرچی می خواهد باشد، و 500 میلیون تومان ریخت به حساب آستانه. فکر کردیم که خوب دیگر حالا کار درست است، 100 میلیون تومان از این را برداشتیم بردیم تجهیزات خریدیم. گفتند: یک استاد طلاکاری در مشهد هست که گنبد حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را طلاکاری کرده و در این جهت استاد است. ما به ایشان زنگ زدیم که ما می خواهیم این کار را کنیم، شما بیا این جا استادکاری کن، گفت من در پیشگاه حضرت علی بن موسی الرضا کار می کنم و نمی توانم این جا را رها کنم، من این جا رسمی هستم. دو سه روز گذشت که خود ایشان به نام آقای پاکدل که الان هم این جا هست، زنگ زد گفت: من بازنشسته شدم! من نمی دانم آقای بهجت مثل این که همه این ها را می دیده؛ (این ها را که من می گویم، در ظرف بیست روز الی یک ماه درست شده) خوب ایشان آمد و چهار سال وقت پیش بینی شده برای انجام این کار، شد دو سال و دو سه ماه، و این گنبد را که می بینید از نو، مس جدید و طلای جدید با آبکاری جدید، 240 کیلو طلا روی این گنبد طلاکاری شده، دو سال و نیم هم بیشتر طول نکشید.

مطالب مرتبط

نقدی بر نوشته "آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام" به روایت زرین کوب

نقدی بر نوشته "آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام" به روایت زرین کوب

به گزارش شیعه آنلاین، این أیام، سالروز وفات یا به عبارتی دیگر شهادت پیامبر اکرم اسلام، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را پشت سر می گذاریم.

متأسفانه برخی از رسانه های داخلی جمهوری اسلامی ایران به همین مناسبت و با هدف انتشار مطالبی در این باره، به کتاب «بامداد اسلام» نوشته «عبدالحسین زرین کوب» (انتشارات امیرکبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) استناد کرده اند.

نکته ای که در این میان وجود دارد این است که جناب زرین کوب در کتاب خود تلاش زیادی کرده که به اسناد و مستندات کتب اهل سنت در این زمینه اشاره و تکیه کند. حال با این اقدام موجب ایجاد برخی انحرافات در تاریخ اسلامی شده است.

بر همین اساس استاد مهدی دقیقی شاهرودی، از سخنرانان و محققین برجسته جهان تشیع نقدی بر این مطلب داشته که بدون هیچ تغییر یا تخلیصی به شرح ذیل می آید. البته با هدف روشن تر شدن موضوع، مطلبی که برگرفته از کتاب «بامداد اسلام» است نیز در ذیل یادداشت استاد دقیقی آورده شده تا خواننده از ملاحظات و نکاتی که این محقق برجسته جهان تشیع به آن اشاره کرده، آگاه گردد:

بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از اهتمام به مناسبات دینی و بزرگداشت شعائر الهی متاسفانه در تاریخ29 آذر ۱۳۹۳نوشته ای تحت عنوان "آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب" درج گردیده است که دارای مطالبی خلاف مسلمات تاریخی واعتقادی شیعه می باشد. فلذا نقد وبررسی محتوای این نوشته برای تنویر افکار خواندگان فهیم و ارجمند تقدیم می گردد.

در طلیعه این نوشته آمده است: در میان کتاب های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است.

کسانی که در حوزه تاریخ اسلام و مخصوصا سیره و سنن پیامبر مکرم اسلام تحقیق وتدقق دارند نیک می دانند که حوزه تالیف درباره شخصیت پیامبر عظیم الشان اسلام چه از حیث موضوع وچه از نظر زبان و ...به قدری گسترده ووسیع است که ادعای"مورد وثوق بودن همگانی "را امری دور از ذهن نشان می دهدوتحصیلات و تخصص مرحوم زرینکوب که در ادبیات فارسی خلاصه می شود به اسبعاد می افزاید واز سوی دیگرکتابهای از فحول این عرصه چونان علامه طباطبائی1،دکتر محمد ابراهیم آیتی2علامه سیدجعفر مرتضی عاملی 3، آیت الله شیخ جعفر سبحانی4 و...در این حیطه سالیان دراز است در قفسه های کتابخانه ها یافت می شوداگر چه نثر ان به قوت نثر مرحوم زرینکوب نمی رسد اما اینجا سخن از درستی و علمی بودن مطالب است نه شیوای و مانوس ذهن بودن.به همین جهت این ادعا را رها می کنیم وبه نقد مطالب مطروحه می پردازیم.

....بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سردرد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می رفت؛ موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت، پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت، وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل، تن به مرگ داد.

خلاف آنچه در نوشته آمده است تاریخ گواهی می دهد پیامبراز حسن ختام رسالت خویش سخت نگران و از گمراهی امت بعد از خود نگران بود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تا آخرین روزهای رحلت خویش از یک نگرانی و ناراحتی درونی شدیدا رنج می برد. اساسا برای یک شخصیت والای آسمانی که نتیجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبری آینده اسلام بوسیله فردی شایسته می اندیشید، مسئله امامت و رهبری امت اسلام، مهمترین دغدغه خاطر به شمار می آمد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله که از اندیشه برخی افراد فرصت جو و ریاست طلب در انحراف مسئله جانشینی، آگاهی داشت و از سرنوشت آن شدیدا بیمناک بود همین بیم درونی وتلاطم وجودی باعث شد در آخرین ساعات عمر خویش که در بستر بیماری بود و برخی از سران اصحاب به عیادتش آمدند، بعد از اینکه اندکی سر به زیر انداخته و مدتی فکر نمود، رو به حاضرین کرده و فرمود: «ایتونی بدواة و صحیفة اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده؛ برایم کاغذ و دواتی بیاورید، تا برای شما نامه ای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید.و در این هنگام عمر بن خطاب گفت: «بیماری بر او غلبه کرده وهذیان می گوید، با داشتن قرآن ما به چیز دیگری نیاز نداریم.5

پیامبر نگران بود و ادعای بی دغدغه بودن پیامبر در لحظه مرگ اتهام به یک معصوم علی الاطلاق است حتی او نسبت به جان نزدیکانش نیز بیمناک بود بدین جهت گاهی این نگرانی خود را اظهار نموده و به علی علیه السلام می فرمود: «من می ترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبری پافشاری کرده و به نزاع برخیزی، تو را به قتل برسانند. 6

در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن های خویش به سر می برد. زن های وی در این دوران 9 تن می شدندکه جز عایشه همه پیش از ازدواج [با پیامبر] بیوه شده بودند......

نوشته در دو بند چند خطی بحث همسران پیامبر را عنوان می نماید که با توجه به موضوع که"بیماری و مرگ " می باشد بی ربط جلوه می نماید اما با اینکه گذرا و خلاصه عنوان نموده اند در همین چند خط اشتباهات فاحشی وجود دارد و اختلافات عمیق تاریخ دانان بزرگ نادیده گرفته شده است و چالشی ترین مباحث این قطعه تاریخ به طور قطع ارائه گردیدمباحثی همچون باکره بودن عایشه،بیوه بودن همه همسران پیامبر (که حضرت خدیجه را نیز در بر می گیردکه امری اثبات نشده است)نام بردن از زینب بنت جحش با عبارت "زینب بنت حبش" (که امیدوارم غلط تایپی باشد) این موارد هنگامی به اوج خود می رسد که نگارنده می گوید:

محبوب ترین زنان پیغمبر [بعد از خدیجه] عایشه بود؛ دختر ابوبکر که در هنگام وفات پیغمبر 18 ساله بود و دختری 9 ساله بودکه به خانه وی آمد....

اینکه عایشه بعد از خدیجه کبری محبوبترین زن پیامبر بوده است خود جنایتی بزرگ به تاریخ و نادیده گرفتن واقعیتهای درون آن است و سوگوارانه اینکه تنظیم کننده مقاله در انتهای نوشته توضیحا آورده است : کلمات داخل کروشه[  ] در متن اصلی کتاب نیست و بیشتر برای معنی واژه های کمتر مصطلح آورده شده اند.یعنی نویسنده کتاب عایشه را محبوبترین همسر پیامبر حتی مقدم بر خدیجه کبری می داند در حالی که تاریخ فریاد می زند و حتی اهل سنت گواهی می دهند که عایشه می گوید:

خدیجة فربما قلت له کأنه لم یکن فی الدنیا امرأة إلاّ خدیجة. فیقول أنها کانت وکانت وکان لى منها ولد».

 گویابرای پیامبردر دنیا زنى غیر از خدیجه نبود! حضرت مى‏گفت: در تعریف او هر چه بگوئیم او چنان بود و از او برایم فرزند بود.

«عن عایشة قالت: إستأذنت هاله بنت خویلد أخت خدیجة على رسول اللّه (ص) فعرف استئذان خدیجة فارتاح لذلک فقال اللهم هالة قالت فغرت فقلت ما تذکر من عجوز من عجائز قریش حمراء الشدقین هلکت فی الدهر قد أبدلک اللّه خیرا منها».

«... فأغضبته یوما فقلت خدیجة! فقال رسول اللّه (ص) إنى قد رزقت حبّها»

عایشه مى‏گوید: روزى هاله - خواهر خدیجه - اجازه خواست. پیامبر (ص) به یاد خدیجه افتاد و از آمدن او شاد شد و گفت: «خدایا! هاله دختر خویلد» من حسادتم گل کرد و گفتم: چقدر از او یاد مى‏کنى! او پیرزنى بود از پیران قریش که (از پیرى) دندان در دهان نداشت. هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داد.

دنباله روایت فوق در صحیحین نیامده (علت آن بر اهل فن پوشیده نیست!) ولى مسند احمد بقیه آن را چنین نقل کرده است: پیامبر (ص)در جواب عایشه که گفت:قد أبدلک اللّه چنین فرمود: «ما أبدلنى اللّه عزوجل خیرا" منها. قد آمنت بى إذ کفر بى الناس الناس وصدقتنى إذ کذبنى الناس وواستنى بما لها إذ حرمنى الناس ورزقنى اللّه عزوجل ولدها إذ حرمنى أولاد النساء7

یعنى خداوند بهتر از او را نصیبم نکرد. آنگاه که مردم مرا قبول نداشتند، او به من ایمان آورد و آنگاه که دیگران مرا تکذیب مى ‏نمودند او تصدیقم کرد و آنگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یارى کرد و خداوند چنین روزى فرمود که از او صاحب فرزندانى شوم.

نویسنده در ادامه در کیفیت جان به جانان تسلیم نمودن پیامبر باز نام عایشه را به میان می کشد و فضیلتی دروغین که ریشه در در سده اول اسلام دارد را ناباورانه به نفع خصم رقم می زند و واقعیات بدیهی (حتی از دیدگاه ابن عباس راوی مشترک بین شیعه وسنی)را نادیده می گیرد او می نویسد:

.....نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن، سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....پس از آن خاموشی گزید و سرش بر سینه عایشه افتاد...8 و عایشه آن را بر بالش نهاد تا بر خیزد و با دیگر زن ها بر مرگش شیوه کند.

اینکه سر پیامبر در لحظه جان دادن در سینه کدام شخص بوده است یک موضوع ریشه داراست که از ادعای عایشه همسر پیامبر نشات گرفته است اما حتی منابع اهل سنت نیز بدان به دید ضعف نگریسته وآن را تضعیف نموده اند ومحققین منصف و جامع نگر معتقدند که عایشه از آنجایی که یک زن است و حس حسادت در او موج می‌زده است کما اینکه در موارد متعددی خود وی اعتراف کرده است (در همین مقاله نمونه آن ذکر شد) به نظر می‌رسد ادعاهای وی از روی حسادت بوده است کما اینکه حسادت نسبت به امیرالمومنین را در مواردی نیز اظهار داشته است : احمد در مسندش نقل می‌کند که روزی ابوبکر می‌خواست وارد خانه‌ی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شود که صدای عایشه را شنید که داد می‌زد : به خدا سوگند می‌دانم تو علی علیه السلام را از من و پدرم بیشتر دوست داری(9). امیرالمومنین علی علیه السلام نیز این موضوع را تصدیق کرده است.( 10) افروختن جنگ (جمل) توسط عایشه بر علیه امام علیه السلام آن هم در زمانی که ایشان رسماً خلیفه‌ی مسلمین بودند، شاهد بسیار گویای بر این مطلب است.نیز در تاریخ طبری (که در کتمان فضائل حضرت علی علیه السلام بسیار زبردست است) در ضمن نحوه‌ی رحلت رسول‌خدا صلی الله علیه و آله آمده است:

عایشه نقل می‌کند: .... و از آنها (سایر زنان پیامبر) موافقت خواست که در خانه من پرستارى شود، آنها نیز موافقت کردند و پیامبر در میان دو تن از کسان خود که یکیشان فضل بن عباس بود و یک مرد دیگر برون آمد و پاهاى خود را به زمین مى‏کشید و سر خویش را بسته بود و در خانه من جاى گرفت.عبید الله گوید: این حدیث را با ابن عباس گفتم، او به من گفت: «مى‏دانى آن مرد دیگر کى بود؟» گفتم: «نه». ابن عباس گفت: «على‌بن‌ابى‌طالب بود. ولى عایشه نمى‏توانست درباره على( علیه السلام ) خیرى به زبان آرد.» گوید: آنگاه پیامبر بى‏خود شد و دردش شدت گرفت ..( 11)

اما در مقابل روایت هایی که در باب دوم یعنی بابی که قائل است حضرت محمد صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علی علیه السلام رحلت کردند، قابل اطمینان‌تر است چرا که راویان آن متعددند و علاوه بر امیر المومنین علیه السلام افراد دیگری چون ابن عباس نیز آن را نقل کرده‌اند. نیز خلیفه‌ی دوم در جواب کعب الاحبار که می‌خواست اطلاعاتی درباره‌ی رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دست بیاورد وی را به امیر المومنین علیه السلام حواله داد و این به معنای تایید فرمایشات ایشان از سوی خلیفه است. در این روایت ایشان در ضمن بیان نحوه‌ی جان‌سپردن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به لحظه‌ی آخر رحلت و اینکه در آغوش چه کسی از دنیا رفته‌اند اشاره شده است. ابن‌عباس نه تنها از این نظریه طرفداری می‌کرده بلکه آن را از بدیهیات می‌شمرده است. او در جواب کسی گفت: «می‌گویند پیامبر در آغوش عایشه رحلت کرده است» به شدت موضع گیری کرده و می‌گوید : أتعقل ؟ یعنی آیا عقل نداری ؟ گویا موضوع رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علیه السلام یک امر چنان بدیهی و واضح بوده که این‌گونه سوالات بی عقلی محسوب می‌شده است که  در لحظات واپسین عمر پیامبر(ص) سرش در دامان امیرالمؤمنین(ع) قرار داشت. (12)

نیز از دیگر کسانی که قائلند رسول خدا صلی الله علیه و آله در دامن امیرالمؤمنین از دنیا رفتند علی بن حسین علیهما السلام و نیز الشعبی است.( 13)

این ها کتابهایی است که به اهل سنت منسوب هستند اما در میان کتب شیعه اجماع وجود دارد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علیه السلام از دنیا رفتند. و عجیب این که خود عایشه نیز از ناقلان این واقعه است:

علامه مجلسی در بحار الانوار از امالی شیخ طوسی این روایت را نقل می‌کند : عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَلْقَمَةَ بْنِ الْأَسْوَدِ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ ادْعُوا لِی حَبِیبِی فَقُلْتُ‏ ادْعُوا لَهُ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ فَوَ اللَّهِ مَا یُرِیدُ غَیْرَهُ فَلَمَّا جَاءَهُ فَرَّجَ الثَّوْبَ الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِیهِ فَلَمْ یَزَلْ مُحْتَضِنَهُ حَتَّى قُبِضَ وَ یَدُهُ عَلَیْه(14)

نویسنده سرآخر چند خطی هم به موضوع رحلت پیامبر پرداخته است اما در آنجا نیز به قولی شاذ ونا معتبر اشاره می کند ایشان می نویسند: وفات محمد در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاد به سال یازدهم هجرت. قولی هم هست که 28 ماه صفر بود. اقوال دیگر نیز گفته اند که ضعیف است. هنگام وفات 63 سال داشت و جز فاطمه از وی فرزندی نماند. پسرش ابراهیم که از یک کنیزک مصری - ماریه قبطیه - یافته بود و هنوز دو سالش به پایان نیامده بود که درگذشت و پیغمبر نیز بعد از او یک سالی بیش نزیست. دو دختر دیگرش که به نوبت در حباله عثمان درآمدند پیش از پدر از جهان رفته بودند.

در این بند نویسنده روز وفات حضرت را دوازده ربیع الاول دانسته است محدث شهیر حاج شیخ عباس قمی در منتهی الامال می نویسد: مؤلف گوید که واقع شدن وفات آن حضرت در دوم ربیع الاوّل موافق با قول بعضى از اهل سنت است و از علماى شیعه کسى قائل به آن نشده است. عجیب است که نویسنده قول زعمای شیعه و ادله روشن تاریخ را نادیده گرفته و قول نامعتبر را به عنوان مختار خود ابتدا نقل می کند و با عبارت( قولی هم هست)به تضعیف قول مورخین و محدثین شیعه می پردازد. روشن است که درباره اینکه رحلت پیامبر اکرم (ص) در کدام روز هفته بوده است بین عموم مسلمانان اتفاق نظر است و آن روز را روز "دوشنبه" و سال آن را نیز سال عموما یازدهم هجری قمری اعلام کرده اند. اما درباره تاریخ رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دو تاریخ مشهور قید شده است.تاریخ مورد اتفاق اکثریت شیعه، روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری مصادف با 7 خرداد سال 11 هجری شمسی و 28 می سال 632 میلادی است.

اما اکثریت اهل تسنن روز 12 ربیع الاول سال 11 هجری قمری (مصادف با 18 تا بیستم خرداد سال 11 هجری شمسی یا هشتم تا دهم جوئن 632 میلادی) را روز رحلت پیامبر دانسته اند که ایراد وارد به این روز آن است که چنین روزی به هیچ وجه با روز دوشنبه مورد اتفاق مسلمانان تطابق ندارد و منطبق با روزهای جمعه تا یک شنبه است.در ادامه چند نکته چالشی را بدون اشاره به اختلافی بودآن توسط نویسنده نقل شده است مانند:انتساب دخترانی که به عقد عثمان در آمده بودند به پیامبر.دفن جنازه پیامبر درخانه عایشه!!!نام بردن از افرادی خاص در غسل پیامبر ...که به جهت جلو گیری از  اطاله کلام خوانندگان را به مطالعه وتحقیق در کتب تاریخی موثق ومعتبر  در این زمینه دعوت می کنم تا حقیقت امر بر همگان روشن گردد.

پی نوشتها:

1-کتاب سنن النبی او شرحی تفصیلی بر رفتار وگفتار ومنش پیامبر دارد.

2- ت‍اری‍خ‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر اس‍لام دکترمحمد‌اب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی، ت‍ج‍دی‍دن‍ظر و اض‍اف‍ات‌ و ک‍وش‍ش‌ دکتراب‍وال‍ق‍اس‍م‌ گ‍رج‍ی‌، دان‍ش‍گ‍اه‌ ت‍ه‍ران‌، م‍وس‍س‍ه‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ و چ‍اپ‌، 889 صفحه، چاپ اول 1369.مرحوم مطهری در تعریف از دانش او می‌گوید: «آقای آیتی یک مورّخی است نسبت به تاریخ صدر اسلام. من به جرأت می‌توانم بگویم در همه تهران و شاید در همه کشور کسی نداریم که به تاریخ صدساله اول اسلام مثل آقای آیتی احاطه داشته باشد. کسی مثل او نیست که به جزئیات این قسمت از تاریخ احاطه و اطلاع داشته باشد. این مرد بر تمام متون تاریخی این قسمت مسلط است و جزئیاتش را می‌داند. اگر مثلا از جنگ بدر بپرسید، یک یک آدمهایش را می‌شناسد. حتی گاهی می‌گوید پدرش کیست، مادرش کیست، خویش و تبارش کیستند. حرفی که این مرد بگوید سند است...

3- سیره پیامبر اعظم (الصحیح من سیرة النبی الاعظم ‌) در 35 جلد طی نزدیک به 20 سال توسط علامه سید جعفر مرتضی عاملی به نگارش درآمده است. این کتاب در ده بخش تدوین شده و با نگاهی دقیق به جزئیات زندگانی رسول اکرم‌ (ص) پرداخته و حدود یک‌ هزار و 700 منبع کتاب در این تألیف استفاده و از درایه‌ها در تدوین آن استفاده شده و این کتاب را به کتاب سیره‌ نگاری تبدیل کرده است.کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص) به تبیین سیره و زندگانی رسول خدا (ص) می پردازد که مسلمانان می توانند همه اعمال، رفتار و گفتار خود را از آن الگو برداری کنند و همچنین به نقد و ارزیابی عالمانه حدیث در حوزه و تاریخ و سیره می پردازد.

4- فروغ ابدیت، این کتاب با بیانی روشن ومنابعی معتبر ،به توضیح و شرح وقایع و حوادث مهمی از تاریخ زندگانی پیامبر که امور زندگی بیش تری دارد ،پرداخته است.از ویژگی های برجسته این نوشتار ارزشمند ، انطباق کامل آن با مدارک واسناد شیعه است . در این کتاب ،اوضاع و احوال عرب های پیش از اسلام و شبه جزیزه عربستان ،نیاکان پیامبر ،میلاد ،جوانی ، بعثت و حوادث سال اول تا یازدهم هجرت پیامبر ،همراه با تحلیل و توضیح آمده است .

5-مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۶۹۹.،صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم ،ج۱ص۲۲. صحیح بخاری ، باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد،ج۲،ص ؛۱۲۰ و باب اخراج الیهود من جزیره العرب،ج۲،ص ۱۳۶ بدین لفظ آمده است :"فقالوا : هجر رسول الله صلی الله علیه و سلم ".

6- بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۱۵۳.

7- مسند احمد/ج 9/ ص 429/ح 24918

8-نویسندگان دایرة المعارف «the encyclopedia of islam »این حرکت پیامبر را نشانه شهوترانی ایشان قلمداد کرده اند.

9- رجوع کنید کنز العمال ج 13 ص 693 و نیز رجوع کنید نقش عایشه در تاریخ اسلام ج 1 ص 92 علامه سید مرتضی عسکری

10- همان ص 94

11- تاریخ‏الطبری/ترجمه،ج‏4،ص:1315

12-.ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج 2، ص 236 و نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ 197.

13- الطبقات الکبری ج 2 ص 201

14- بحار ا لانوار ج 22 ص 455 روایات دیگری در این جلد در این باره وجود دارد که می‌توان رجوع کرد .
مهدی دقیقی شاهرودی

مطلب منتشر شده از کتاب «بامداد اسلام» به شرح ذیل است:

در میان کتاب های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب (انتشارات امیرکبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است.

آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب

به بهانه سالروز ارتحال حضرت محمد (ص)- که پس از 1400 سال همچنان بیش از یک میلیارد انسان نامش را عاشقانه بر زبان می آورند و دیگران نیز در صورت آشنایی با احترام یاد می کنند و بیش از هر شخصیت مذهبی تاریخ بشر لحظه لحظه زندگی او در تاریخ ثبت شده- بخشی از فصل « بیماری و مرگ» بامداد اسلام از منظر تاریخ و بی هیچ تعصب مذهبی و مسلمانی خواندنی است:

....بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سردرد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می رفت؛ موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت، پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت، وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل، تن به مرگ داد.

آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب

در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن های خویش به سر می برد. زن های وی جز عایشه همه پیش از ازدواج [با پیامبر] بیوه شده بودند.  از آن جمله سوده دختر زمعه و ام حبیبه دختر ابی سفیان که شوهران شان در مهاجرت حبشه نصرانی شده و مرده بودند. صفیه و میمونه پیش از وی دو بار شوهر کرده بودند. جویریه و حفصه نیز وقتی به خانه پیغمبر می آمدند بیوه بودند.

ام سلمه نخست زن ابو سلمه خویشاوند و صحابی پیغمبر بود و چون او وفات یافت محمد –ص- زنش را به سرپرستی گرفت. زینب بنت حبش هم در آغاز درحباله [عقد نکاح] زید بن حارثه پسر خوانده پیغمبر بود و ازدواج با او که در قرآن نیز به آن اشارت رفته است، منشاء حکمی شد در باب مساله زنان پسر خواندگان. محبوب ترین زنان پیغمبر [بعد از خدیجه - در میان زنانی که در قید حیات بودند] عایشه بود؛ ... پیغمبر در خانه میمونه بیمار شد و با اذن و رضایت دیگر زنان در خانه عایشه بستری شد... وقتی او را به خانه آوردند بر دوش علی (ع) و فضل بن عباس تکیه داشت. سرش را بسته بود و پاهایش را بر زمین می کشید... .

پیغمبر در تب داغی می سوخت چنان که از شدت حرارت کسی دست بر دست وی نمی توانست نهاد. ظرف آبی کنار بسترش بود که گاه از آن به صورت خویش می زد و ناله ای می کرد. فاطمه یگانه فرزندش در نزدیک بستر پدر می گریست. وقتی محمد –ص- بی تابی او را دریافت دختر را پیش خواند و چیزی آهسته در گوش او گفت. فاطمه گریست. پیغمبر دیگر بار او را پیش خواند و باز پنهانی چیزی در گوش او گفت. این بار دختر بخندید. بعدها وقتی عایشه از وی پرسید که آن گریه و خنده چه بود، گفت: آن روز پدرم اول به من گفت که می میرد و من از درد گریستم. بعد گفت که تو هم به زودی به من می پیوندی و من از شادی خندیدم.

بدین گونه بیماری پیغمبر شدت یافت. آخرین روز اما در حالش اندکی بهبودی پدید آمد. مردم شادمان شدند و گمان کردند که از بیماری برخاسته است. ... این بهبود اما ظاهری و بی دوام بود. پیغمبر باز در صدد برآمد که به مسجد برود و نتوانست. نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن، سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....

پس از آن خاموشی گزید و سرش بر سینه عایشه افتاد... و عایشه آن را بر بالش نهاد تا بر خیزد و با دیگر زن ها بر مرگش شیوه کند.

[به روایت اهل سنت] وفات محمد در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاد به سال یازدهم هجرت. قولی هم هست که 28 ماه صفر بود [به روایت شیعه] . اقوال دیگر نیز گفته اند که ضعیف است. هنگام وفات 63 سال داشت و جز فاطمه از وی فرزندی نماند. پسرش ابراهیم که از یک کنیزک مصری - ماریه قبطیه - یافته بود و هنوز دو سالش به پایان نیامده بود که درگذشت و پیغمبر نیز بعد از او یک سالی بیش نزیست.

چون پسران خدیجه نیز هم در کودکی فرو شده بودند جز فاطمه (ع) و فرزندان وی از محمد هیچ کس در جهان باقی ماند. کسان دیگرش عبارت بودند از عمش با فرزندان او و همچنین فرزندان ابوطالب: علی (ع) و عقیل. اما علی در حقیقت هم پسر عم وی بود و هم دامادش و هم بر خلاف عباس در اسلام سابقه قدیم داشت. علی بن ابی طالب [علیه السلام]، اسامه بن زید، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس و شقران غلام محمد در غسل و کفن او را یاری کردند. پس از آن چند روزی بر وی نماز گزارده شد. مردم می آمدند و دسته دسته بر وی نماز می خواندند. بعد هم جنازه مقدس را در خانه او و عایشه دفن کردند.

در وصف سیما و بالای محمد(ص)

پیشانی یی بلند داشت و دست و پای درشت. میانه بالا بود و فراخ شانه. رنگی روشن داشت آمیخته به سرخی و چشمانی سیاه و گشاده با مژه های پرمو. موی سرش غالبا تا بناگوش و به روایتی تا شانه ریخته بود. ریشی داشت انبوه که در نزدیک چانه و بنا گوش به سپیدی گراییده بود.

 لباسش بیشتر دو پاره بود که یکی را بر میان می بست و آن دیگر را بر دوش می افکند. گاه نیز پیرهن می پوشد و می گویند پیرهن را دوست می داشت. بعضی اوقات عمامه بر سر می نهاد و گاه قلنسوه [نوعی کلاه خانگی].  سر را کمتر بالا می گرفت و بیشتر به زمین می نگریست. نه کم سخن بود و نه پرگو.

خنده اش هم مختصر بود و به تبسم می مانست. هرگز با تمام دهان نمی خندید. شیرین سخن بود و در آوازش کمی گرفتگی داشت. در هنگام خشم روی خویش برمی گاشت [برمی گرداند] و در وقت راه رفتن مثل آن بود که از صخره کنده می شود یا چون آبی بود که از کوه فرود آید.

به شست و شو و خوش بویی و پاکیزگی علاقه تمام داشت و در این کار چنان بود که غالبا در هر جا که می گذشت پیش از آن که خودش دیده شود آمدنش را از بوی خوشی که همواره با حضور او همراه بود می دانستند. با این همه در غایت سادگی می زیست. روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد. در بازارها راه می رفت. عبا بر تن می کرد و با بینوایان می نشست.

می گفت من بنده ام و مثل بنده می نوشم. در معاشرت مهربان و در غذا ساده و قانع بود. با این همه پرهیز رهبانان را دوست نمی داشت. وقتی چند تن از یاران پیش از او سخن از زهد و پرهیز خویش می گفتند. یکی گفت: من زن نگرفته ام. دیگری گفت: من گوشت نمی خورم. سومی افزود که من بر زمین خشک می خوابم و چهارمی گفت من پیوسته روزه دارم و محمد گفت: من اما هم روزه می گیرم و هم می خورم. هم شب زنده داری می کنم و هم می خوابم و زن هم دارم و هر که ازسنت من پیروی نکند از من نیست...
 
***
 *کلمات داخل کروشه[] در متن اصلی کتاب نیست و بیشتر برای معنی واژه های کمتر مصطلح آورده شده اند.

- کتاب "بامداد اسلام" نوشته عبدالحسین زرین کوب - انتشارات امیرکبیر (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)  - این کتاب از سال 62 به این سو ، 20 بار توسط انتشارات وابسته با سازمان تبلیغات اسلامی تجدید چاپ شده است.

* دکتر زرین کوب در پاورقی برخی منابع مورد استفاده را چنین بر شمرده است:
(السیره النبویه/ابن هشام) - (تاریخ الامم و الملوک/ طبری) - (انساب الاشراف /بلاذری) - (کامل/ابن اثیر) - (تاریخ الخمیس/ حسین بن محمد دیار بکری) - (السیره الحلبیه / علی ابن برهان الدین حلبی) و (تاریخ یعقوبی)

انجام مراسم تشییع پادشاه سعودی/ بیوگرافی شاه جدید/ معرفی 6 پادشاه قبلی

انجام مراسم تشییع پادشاه سعودی/ بیوگرافی شاه جدید/ معرفی 6 پادشاه قبلی


"عبدالله بن عبدالعزیز" پادشاه 90 ساله عربستان امروز جمعه (3 بهمن93) پس از یک دوره طولانی بیماری و چندین بار بستری شدن، مُرد.
 

به گزارش «شیعه نیوز»، دقایق اولیه بامداد امروز جمعه (3 بهمن93) تلویزیون رسمی عربستان خبر مرگ "عبدالله بن عبدالعزیز" پادشاه 90 ساله این کشور را اعلام کرد. وی 3 سال بود که شدیدا بیمار و بیش از 3 هفته بود که در پی وخامت حالش بستری شده بود.

 

عبدالله بن عبدالعزیز ششمین پادشاه عربستان در سال 1343 ه.ق مصادف با 1924 م در ریاض متولد شد. مادر وی "فهده بنت العاصی بن شریم الشمری" بود. وی در سال 1995 م (به صورت نیابی/به صورت رسمی از 2005)حکومت سعودی را در اختیار گرفت و از ثروتمندترین شخصیت های جهان بود.در پی اعلام این خبر دفتر پادشاهی عربستان تا کنون دو بیانیه صادر کرده است.

بخشی از بیانیه اول:

ولی عهد شاهزاده "سلمان بن عبدالعزیز آل سعود" و تمامی افراد خانواده پادشاهی با کمال تاسف و اندوه خبر فوت پادشاه "عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود " را اعلام و تسلیت می‌ گویند.

وی در ساعت یک (به وقت محلی) بامداد امروز جمعه برابر با 3 / 4 / 1436هـ.ق فوت نمود. إنا لله وإنا إلیه راجعون

نماز بر جنازه ملک عبدالله بن عبدالعزیز بعد از نماز عصر امروز جمعه در مسجد "ترکی بن عبدالله" در شهر ریاض برگزار خواهد شد.

بیانیه دوم:

بر اساس قانون پادشاهی، ولی عهد "سلمان بن عبدالعزیز آل سعود" پادشاه کشور است. بعد از اتمام بیعت با وی، بر طبق بند 2 دستور پادشاهی به شمار " أ / 86" مورخه 26 / 5 / 1435هـ.ق که اعلام می کند در صورت خالی بودن جایگاه ولیعهد ، شاهزاد "مقرن بن عبدالله بن عبدالعزیز" ولیعهد خواهد بود بنابراین با وی به عنوان ولیعهد بیعت خواهد شد.

بیعت با شاهزاه سلمان بن عبدالعزیز و شاهزاده مقرن بن عبدالعزیز در قصر پادشاهی در ریاض پس از نماز عشای امروز جمعه انجام خواهند شد.

تشییع ملک عبدالله

عصر امروز جمعه مراسم تشییع پادشاه عربستان آغاز شد. نماز میت طبق برنامه قبلی در مسجد "ترکی به عبدالله"شهر ریاض خوانده شد.

در این مراسم تعداد بسیاری از شخصیت های داخلی و خارجی حضور داشتند. پس از نماز میت ، جنازه برای دفن به قبرستان "العود" منتقل شد .

العود  از قبرستان های مشهور ریاض است و تعداد زیادی از خانواده پادشاهی عربستان در آن دفن هستند.

انجام مراسم تشییع
 
انجام مراسم دفن

انجام مراسم دفن

انجام مراسم دفن

انجام مراسم تشییع

انجام مراسم دفن

 

انجام مراسم تشییع

انجام مراسم تشییع

انجام مراسم تشییع

انجام مراسم تشییع


بیوگرافی سلمان بن عبدالعزیز پادشاه جدید

سلمان بن عبدالعزیز 79 سال سن دارد و گفته می شود به بیماری آلزایمر مبتلاست. وی بیست و پنجمین پسر موسس آل سعود "عبدالعزیز بن عبدالرحمن الفیصل آل سعود" از همسرش "حصه بنت احمد السدیری" است و حال هفتمین پادشاه عربستان شده است. 3 بار ازدواج کرده و 13 فرزند دارد.

ورود وی به سیاست در تاریخ 25 شعبان 1373 ه.ق مصادف با 18 آوریل 1955 م بود زمانی که به عنوان امیر ریاض انتخاب شد. دو بار پیاپی دیگر حکم وی به عنوان امیر ریاض تمدید شد.

سلمان در 5 نوامبر 2011 با حکم پادشاهی وزیر دفاع شد. پس از آنکه شاهزاده "نایف بن عبدالعزیز" ولیعهد عربستان مُرد در تاریخ 18 ژوئن 2012 ملک عبدالله، سلمان را به عنوان ولیعهد و نیز معاون هیئت وزیران انتخاب کرد. البته وی سمت قبلی اش به عنوان وزیر دفاع را نیز داشت.

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

 


شش پادشاه قبلی عربستان

عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل : 1902 -1953
سعود بن عبدالعزیز: 1953 - 1964
فیصل بن عبدالعزیز: 1964 - 1975
خالد بن عبدالعزیز: 1975 - 1982
فهد بن عبد العزیز 1982 - 2005
عبدالله بن عبدالعزیز: 2005-2014

 دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

عبدالعزیزبن عبدالرحمن با "فرانکلین روزولت" رئیس جمهور اسبق آمریکا

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
سعود بن عبدالعزیز با دخترش
دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
فیصل بن عبدالعزیز


دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

خالد بن عبدالعزیز

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

فهد بن عبد العزیز

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

عبدالله بن عبدالعزیز

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

سلمان بن عبدالعزیز پادشاه جدید


 

عزل و نصب های جدید در عربستان

در تازه ترین عزل و نصب ها پس از مرگ ملک عبدالله امروز جمعه"محمد بن سلمان" پسر پادشاه جدید به جانشینی پدرش در ریاست وزارت دفاع منصوب شد. وی به عنوان رئیس جدید دفتر پادشاهی عربستان و نیز مشاور پادشاه نیز اعلام شد. پیشتر "خالد التویجری" رئیس دفتر پادشاهی بود که برکنار شد.

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
محمد بن سلمان

همچنین "متعب بن عبدالله عبداالعزیز" پسر پادشاه فوت شده از سمت ریاست گارد ملی برکنار شد و "حمد العوهلی" جانشنین او اعلام شد.


دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
حمد العوهلی
 


گوشه هایی از زندگی ملک عبدالله و دیدارهای داخلی و خارجی وی در 20 تصویر

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در 7 سالگی

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در بیست سالگی

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

مصافحه ملک عبدالله با پرنس "چارلز" پسر ارشد مکله انگلیس

دو بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در حال خواندن نماز

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در دیدار با اوباما

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله با مفتی اعظم سعودی آل شیخ

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله با دیکتاتور خلع شده مصر "حسنی مبارک"

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله با »محمود عباس»زئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و "خالد مشعل" رئیس دفتر سیاسی حماس

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله با "جان کری" وزیر خارجه آمریکا

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله با"زید العابدین بن علی"دیکتاتور سابق تونس

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله با "فرانسوا اولاند" رئیس جمهور فرانسه

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در حال تشییع برادرش "فهد بن عبدالعزیز"

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله با اردوغان

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در حال نوشیدن شراب با جرج بوش

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در سفر به آمریکا

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در حال رقص شمشیر

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ
ملک عبدالله در حال اعطای نشان افتخاری به "تونی بلر"

بیانیه دفتر پادشاهی پس از مرگ

10 چالش اساسی شاه جدید؛ از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه

سلمان با کنار گذاشتن پسران پادشاه سابق، محمد بن نایف را کاندیدای آینده مقام سلطنت کرده و علاوه بر این پسر خود، محمد بن سلمان، را به مقام حساس وزارت دفاع و ریاست دربار گماشته است.
به گزارش مشرق، خبر فوت ملک عبدالله در ساعات اولیه روز جمعه 23 ژانویه اعلام شد و همان موقع هم سلمان بن عبدالعزیز، جانشین ملک عبدالله، پیام تلویزیونی داد تا هم این خبر را اعلام کند و هم آنکه بر ادامه سیاست‌های پادشاه متوفی تأکید کرده باشد. حالا روزنامه لندنی الرای الیوم فاش کرده که ملک عبدالله سه روز قبل فوت کرده بود و خبر آن با تأخیر گفته شد تا آنکه سلمان عبدالعزیز و دیگر شاهزادگان آل سعود در مورد تغییرات مورد نظر وقت لازم داشته باشند. این خبر با اتفاقات سریعی هم‌خوانی دارد که در همان ساعات نخست روز جمعه پیش آمد و برخلاف پیام پادشاه جدید، این اتفاقات نه تنها در ادامه سیاست‌های پادشاه متوفی نبود بلکه درست برعکس و در جهت مخالف انجام شد. متعب بن عبدالله، فرزند پادشاه متوفی، از ریاست گارد ملی کنار گذاشته شد و هیچ سمت جدیدی حتی در سطح مشاوره ویژه سلطنتی هم به او داده نشد و خالد التویجری، مشاور شاه متوفی، از تمامی مقام‌های خود کنار گذاشته شد و گفته می‌شود او به نحو عجیبی ناپدید شده و خبرهایی هم از فرار او به خارج از کشور منتشر شده است. در مقابل، شاه جدید قبل از مراسم تدفین ملک عبدالله رقیب پسر او را چنان ارتقای مقام داده که به یک قدمی سلطنت رسانده است.

 محمد بن نایف پسر نایف بن عبدالعزیز است که پدر او پیش از سلمان ولیعهد بود اما وفاتش سلمان را به این مقام رسانده و حالا، پادشاه جدید برادرزاده خود را جانشین ولیعهد کرده است.


این تغییرات حکایت از جنگ شدید قدرت در عربستان دارد که مراسم تدفین ملک عبدالله هم وقفه‌ای در آن ایجاد نکرده و حتی می‌توان گفت با اعلام خبر فوت او، این جنگ در عمل با شدت تمام شروع شد. یک طرف این جنگ سدیری‌ها هستند و طرف مقابل جناح پادشاه متوفی.

 سدیری‌ها یا سدیری هفت‌گانه متشکل از هفت پسر ملک عبدالعزیز، بنیان‌گذار عربستان، و از جمله بانفوذترین شاهزادگان عربستان هستند و در مقابل این جناح، شِمِّری‌ها یا دیگر شاهزادگان قرار دارند که نماینده آنها ملک عبدالله بود.

ملک عبدالله سعی داشت در سال‌های گذشته ائتلافی از شاهزادگان غیرسدیری و تکنوکرات‌ها ایجاد کند تا موقعیت فرزندان خود را تقویت کند. به همین جهت بود که او مقام جانشین ولیعهد را ابداع کرد تا مقرن، آخرین پسر ملک عبدالعزیز، را ولیعهد سلمان کند. این تمهیدی بود از سوی او تا اگر چه به ولیعهدی یک سدیری تن داده اما آینده سلطنت در دست این طایفه نماند و قدرت بعد از سلمان به دست مقرن غیر سدیری بیفتد. از سوی دیگر، ملک عبدالله در اواخر ماه می‌گذشته تغییرات وسیعی انجام داد تا پسران خود را به مقام‌های کلیدی بگمارد و حتی برخی رایزنی‌ها حکایت از آن دارد که مقام جانشین ولیعهد برای مقرن برای حفظ موقعیت پسران او به خصوص متعب بود تا آن که مقرن راه را برای رسیدن متعب به پادشاهی هموار کند.

حالا همه چیز تغییر کرده و سلمان با کنار گذاشتن پسران پادشاه سابق، محمد بن نایف را کاندیدای آینده مقام سلطنت کرده و علاوه بر این پسر خود، محمد بن سلمان، را به مقام حساس وزارت دفاع و ریاست دربار گماشته است. این تغییر به معنای بازگشت سدیری‌ها به قدرت و حذف رقبایی است که در دوره ملک عبدالله قدرت گرفته بودند و اگر خبرها در مورد احمد بن عبدالعزیز درست باشد، باید گفت که این تغییر شکل کامل از یک کودتا را به خود خواهد گرفت.

احمد بن عبدالعزیز از جمله آن هفت سدیری است که شش ماه قبل مورد غضب ملک عبدالله قرار گرفت و از مقام وزارت کشور کنار گذاشته شد اما با مرگ ملک عبدالله به عربستان بازگشته و احتمال دارد در یک مرحله دیگر از این تغییرات یا به تعبیری کودتا، مقرن از مقام ولیعهدی کنار گذاشته شود تا این احمد جانشین برادر تنی و شاه فعلی بشود. در هر صورت، تغییرات آن قدر سریع اتفاق افتاده که امکان واکنش برای طیف غیر سدیری بسیار کم باشد اما باید دید بعد از این چه اتفاقی می‌افتد و به خصوص مقرن سکوت می‌کند یا آن که در برابر این تغییرات مقاومت خواهد کرد.
منبع: فارس
اختصاصی مشرق/
اما در این دیار نیز بودند جوانان آزاده و دریا دلی که توانستند خود را از باتلاقِ نظامِ تکفیری برهانند و قله های رفیع عزت و کرامت انسانی را فتح کنند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «حجاز» که پس از حاکمیت قبیله‌ای موسوم به «آل سعود» به «عربستان سعودی» تغییر نام پیدا کرد، از مدت ها قبل به محلی برای صادرات اندیشه های تروریستی و تکفیری به جهان اسلام تبدیل شده و این کاربری برای قبیله ی مزدور «آل سعود» در سال های اخیر به نقطه ی عطف خود رسیده است. اما در این دیار نیز بودند جوانان آزاده و دریا دلی که توانستند خود را از باتلاقِ نظامِ تکفیری برهانند وقله های رفیع عزت و کرامت انسانی را فتح کنند.

تصویری که پیش رو دارید، متعلق است به سنگ مزاری در آرامستانِ روستای «...» در «لبنان». سنگ مزاری که پیکرِ آزاده مردی از اهالی «حجاز» یا «عربستان» در زیر آن به امانت گذاشته شده است.(عنوان «شهید امت حزب الله» نشان می دهد که صاحب مزار، لبنانی نیست و اصبیت لبنانی هم ندارد). «ابوجعفر البدری» به سال 1346 شمسی  در «عربستان» متولد شد و به تاریخ 11 تیر 1370 شمسی، در جبهه‌ی «حزب الله لبنان» خرقه ی شهادت پوشید.

دریغ که اطلاعات دیگری از ایشان نداریم.

روحمان با یادش شاد

هدیه به روح بلندپروازش صلوات


عکس/ از «عربستان» هم می توان به یاری «حزب الله» رفت

صوتی که یمن را به هم ریخت؛
شبکه تلویزیونی "المسیرة" وابسته به انصارالله، یک نوار صوتی به همراه مدارک مهمی ‌را برملا کرد که از یک نقشه امنیتی برای مقابله با انصارالله و اتحاد قبائل علیه آن، حکایت داشت. در این فایل صوتی که از دفتر «احمد عوض‌بن‌مبارک» رئیس دفتر عبدربه منصور هادی کشف شد بر تجمیع قدرت سیاسی، نظامی‌ و امنیتی برای مقابله با انصارالله و از بین بردن‌شان تأکید شده بود.
صوتی که یمن را بهم ریخت/ دلایل القاعده برای انتخابب استان  گروه بین‌الملل مشرق - مردم یمن در سال 16 فوریه سال 2011 قیامی ‌سراسری را آغاز کردند که نتیجه آن سرنگونی دیکتاتوری علی عبدالله صالح بود. در آن زمان کشورهای غربی و عربی برای حفظ منافع خود طرح به قدرت رسیدن عبدربه منصور هادی، معاون وی را اجرا کردند.

این روند تا سپتامبر 2014 ادامه یافت تا اینکه مردم یمن در قالب کمیته‌های مردمی ‌با محوریت جریان انصارالله که پایگاه مردمی ‌گسترده‌ای دارد، برای احیای انقلاب خود قیام کردند. نتیجه تحصن‌های مردمی ‌و اقدامات انصارالله برای تحقق مطالبات مردمی، تشکیل دولت توافقی و امضای توافقنامه صلح و مشارکت بود.

بر اساس این توافقنامه دولت حق اقدامات یک‌جانبه را نداشته و دیدگاه و خواست تمام گروه‌های یمنی باید مورد توجه باشد. هدف انصارالله از این توافقنامه، مشارکت فراگیر برای اداره کشور بود.
اواخر دی ماه تحولی جدید در یمن روی داد که اوضاعی نا آرام را بر کشور حاکم ساخت.

با تیراندازی گارد ریاست‌جمهوری یمن به سوی کمیته‌های مردمی ‌در صنعا دور جدیدی از درگیری‌ها در این کشور آغاز شد که علل و ریشه‌های آن به دخالت‌های خارجی و تلاش برای محدود کردن انصارالله باز‌می‌گردد. درگیری شدید بین جنبش انصارالله و نیروهای گارد ریاست‌جمهوری در محوطه کاخ ریاست‌جمهوری و خیابان‌های اطراف یمن روی داد. همچنین چندین دستگاه تانک و خودروی زرهی که غالباً متعلق به نیروهای گارد ریاست‌جمهوری است، منهدم شد. گفتنی است که ارتش در کنار مردم و انصارالله بوده و عامل درگیری گارد ریاست‌جمهوری بوده است.

بازداشت «عوض‌بن‌مبارک» از سوی کمیته‌های مردمی ‌وابسته به انصار حزب‌الله نقش عامل شتاب‌زا را در این زمینه داشت که هر یک از دو طرف تفسیر مختلف از آن ارائه کردند. دولت عبدربه و حامیان غربی و عربی آن این اقدام را آدم‌ربایی نامیدند و کوشیدند از آن به اقدام تروریستی تعبیر کنند، حال آنکه مردم آن را به بازداشت انقلابی تعبیر کردند که در واکنش به تلاش‌های ایذایی وی برای کودتا علیه دستاوردهای انقلاب صورت گرفت.


صوتی که یمن را بهم ریخت/ دلایل القاعده برای انتخابب استان
رفتارهای عبدربه منصور هادی

بررسی روند تحولات یمن نشان می‌دهد که عامل اصلی بحران‌های اخیر یمن رفتارهای عبدربه منصور هادی، رئیس‌جمهور بوده که زمینه‌ساز آن شده تا مردم و گروه‌های انقلابی برای حفظ دستاوردهای انقلاب به مقابله با آن بپردازند.

بر اساس توافق صلح و شراکت (حدود سه ماه پیش)، قرار بود همه تصمیم‌گیری‌های مهم کشور با توافق همه گروه‌های سیاسی صورت بگیرد، اما رئیس‌جمهور با وجود مخالفت جریان مهمی ‌مانند انصارالله قصد داشت دستور جدیدی را به تصویب برساند. انصارالله در مدت اخیر تلاش کرد با گفت‌وگو و مذاکره جلوی این کار را بگیرد؛ اما رئیس‌جمهور بر تصمیم خود مصر بود، از این رو کمیته‌های مردمی‌در صنعا برای جلوگیری از ورود کشور به بن‌بست و بحران، اقدام به بازداشت مدیر دفتر رئیس‌جمهور آقای «عوض‌بن‌مبارک» کردند. اصلی‌ترین عامل تداوم بحران، وابستگی اعضای دولت به خارج و حمایت از القاعده یمن به‌عنوان ابزار تروریستی برای مقابله با مردم است.

توافقنامه صلح و شراکت میان انصارالله و دولت با امضای شخص رئیس‌جمهور انجام شده و بر مبنای آن تغییرات سیاسی صورت گرفته است، حال آنکه عبدربه منصور هادی از اجرای این توافق خودداری کرده است.

نکته بسیار مهم مسئله تقسیمات کشوری است که دولت یمن (ریاست جمهوری) قصد داشت قانون جدید یمن را که بر اساس آن یمن به شش اقلیم تجزیه می‌شد، به تصویب برساند. این کار مورد توافق جریان‌های سیاسی یمن از جمله انصارالله نبوده است،
حتی در زمان گفت‌وگوهای ملی، انصارالله مخالفت خود را با این طرح اعلام کرده بود. نسخه جدیدی که تلاش می‌شود در چارچوب قانون اساسی جدید یمن به کشور تحمیل شود، نظام فدرال است، آن هم به صورت چند ایالتی که این نسخه علاوه بر اینکه خطر تجزیه این کشور را به همراه دارد، تلاشی برای محروم کردن انصارالله و زیدی‌ها به عنوان اکثریت حاکم بر یمن از دسترسی به دریا است.

از این رو این طرح پیش از اینکه اهداف و مصالح کلان یمن واحد را به همراه تأمین خواسته‌ها و مطالبات انقلابیون مورد توجه قرار دهد، در اصل کنترل و محدود کردن انصارالله را هدف قرار داده و بر همین اساس از همان ابتدا با مخالفت انصارالله مواجه شده است و از این رو هر زمان که انصارالله احساس می‌کنند تلاش‌هایی برای اجرای این طرح صورت می‌گیرد، بلافاصله متناسب با خطری که از این تلاش‌ها احساس می‌کنند در برابر آن واکنش نشان می‌دهند.

مردم یمن معتقدند که «عبدربه منصور هادی» به سمت حمایت از فساد و ممانعت از اجرای توافقنامه صلح و مشارکت روی آورده و به روند فساد و غارت ادامه داده و پسر خود رئیس‌جمهور در سرقت میلیاردی دست دارد.

صوتی که یمن را بهم ریخت/ دلایل القاعده برای انتخابب استان
مطالبه انصارالله چیست؟

با توجه به اینکه انصارالله در ساختار سیاسی یمن وزنه سیاسی مهمی شده، این سؤال مطرح است که مطالبه انصارالله چیست و چرا با طرح‌های عبدربه منصور هادی مخالفت کرده است؟

جنبش انصارالله چهار موضوع را از دولت و رئیس‌جمهور مطالبه کرده است و اجرای آنها را شرط تمام شدن بحران ذکر کرده است:
۱ـ اصلاح وضعیت هیئت ملی طبق قانون اساسی جدید.
۲ـ اصلاح اشکالات وارده در ضمیمه قانون اساسی.
۳ ـ اجرای توافقنامه صلح و مشارکت
۴ـ حل وضعیت امنیتی مخصوصاً اوضاع مأرب.

پیشتر انصارالله یمن اعلام کرده بود که از امضای پیش‌نویس قانون اساسی یمن که بر اساس آن، این کشور به شش اقلیم تقسیم می‌شود، خودداری می‌کنند. زیرا تحمیل تقسیم یمن به شش اقلیم در اوضاع کنونی به معنای «کودتا» علیه دستاوردهای گفت‌وگوهای ملی و توافقنامه صلح و مشارکت ملی و انقلاب مردمی‌است. نکته قابل‌توجه، رویکرد مسالمت‌‌آمیز انصارالله است که عدم قدرت‌طلبی آن را نشان می‌دهد، چنانکه در زمان تشکیل دولت نیز انصارالله سهم خود از وزرا را به جنوبی‌ها داد تا وحدت کشور حفظ شود. در تحولات اخیر نیز انصارالله با وجود توانی که داشت اقدام به کودتا نکرده، بلکه با آن مقابله داشته است.

شبکه «المسیرة» وابسته به جنبش انصارالله، یک نوار صوتی به همراه مدارک مهمی ‌را برملا کرد که از یک نقشه امنیتی برای مقابله با انصارالله و اتحاد قبائل علیه آن، حکایت داشت. طبق این مدارک، که از دفتر «احمد عوض‌بن‌مبارک» رئیس دفتر عبدربه منصور هادی کشف شده بود، بر تجمیع قدرت سیاسی، نظامی‌ و امنیتی برای مقابله با انصارالله و از بین بردن‌شان تأکید شده بود.

طبق این اسناد، باید به وسیله برانگیختن درگیری‌های طائفی و ترساندن مردم از بازگشت سیستم «امامیه» (سلسله امامیه که از زیدی‌های یمن بودند و در سال 1963 فروپاشیدند) انصارالله را از بین برد. رسانه‌های غربی و عربی سعی دارند تلاش انصارالله برای حفاظت از تمامیت ارضی و وحدت یمن را دعوای قدرت بدانند و این گونه وانمود کنند که انصارالله کشور را به سوی جنگ داخلی سوق داده است، اما انصارالله اگر به دنبال قبضه کردن قدرت بود می‌توانست در 21 دسامبر 2014 به این هدف دست یابد.

صوتی که یمن را بهم ریخت/ دلایل القاعده برای انتخابب استان

دخالت‌های خارجی

نکته‌ای که در عدم به ثبات رسیدن یمن مشاهده می‌شود، دخالت‌های خارجی در حوزه‌های عربی و غربی است. موقعیت جغرافیایی یمن به‌ویژه هم‌مرز بودن آن با عربستان زمینه‌ساز این دخالت‌ها بوده، چنانکه شواهد گواه آن است همین دخالت‌های خارجی زمینه‌ساز آن بوده تا یمن در جمع 10 کشور اول فقیر جهان باشد.

الف) بازی با مهره القاعده
از نکات مطرح در تحولات اخیر یمن ایفای نقش القاعده است. هر چند که القاعده ریشه‌ای قابل توجه در یمن دارد؛ اما حمایت‌های خارجی از آنها ابعاد جدید بحران‌سازی آنان را به همراه داشته است.

منابع یمنی اعلام کرده بودند که گروه‌های تکفیری با حمایت مستقیم عربستان تلاش دارند تا «امارت القاعده» را در استان مأرب تأسیس کنند و بیش از 10 هزار عنصر مسلح تکفیری از تمام نقاط یمن و ارتش تحت امر «علی محسن الاحمر» افسر سابق و فراری ارتش یمن در اردوگاه‌های «نخلا» و «سحیل» در استان مأرب واقع در مرکز این کشور و نزدیک مرزهای عربستان مستقر شده‌اند.


استان مأرب در مرکز یمن واقع شده است و این استان از نظر منابع نفت و گاز در این کشور مقام اول را دارد و اولین تولیدکننده مشتقات نفت و گاز و برق در یمن است. از سوی دیگر این استان در جوار استان‌های الجوف و حضرموت که استان‌های نفت‌خیز و هم‌مرز عربستان هستند، واقع شده است. پیشتر منابع یمنی اعلام کرده بودند که تمامی ‌رهبران قبایل و نظامیانی که قبلاً به عربستان گریخته بودند با حمایت و سازماندهی عربستان برای پیوستن به تکفیری‌ها در استان مأرب، به یمن بازگشته‌اند.

القاعده یمن با موافقت دستگاه‌های امنیتی برخی کشورهای منطقه و همچنین آمریکا تشکیل شد، هنگامی ‌که نیروهای مردمی ‌به مقابله با این گروه‌ها پرداختند، دستگاه‌های امنیتی منطقه‌ای و بین‌المللی از این تحرکات ناخرسند شدند، زیرا آنان خواهان باقی ماندن و ادامه فعالیت این گروه‌ها بودند.

دشمنان انقلاب مردم یمن در حالی به دنبال استفاده از القاعده علیه مردم بودند که گروه‌هایی از کمیته‌های مردمی ‌وابسته به جنبش انصارالله از استان‌های ابین، لحج و شبوه با هدف ممانعت از ورود افراد مسلح مشکوک وارد عدن در جنوب این کشور شدند.
سخنگوی رسمی‌ جنبش انصارالله یمن، تأکید کرد، این جنبش اسنادی را در دست دارد که نشان می‌دهد القاعده در یمن از سوی برخی کشورهای منطقه‌ای و غربی حمایت می‌شود. «محمد عبدالسلام» گفت: بعضی جریان‌های سیاسی در یمن با گروه‌های تروریستی در ارتباط هستند.

حلقه تکمیلی این طراحی اقدام سرکرده گروه تروریستی القاعده در یمن بود که در نواری ویدئویی مسئولیت حمله به نشریه فکاهی شارلی ابدو را به عهده گرفت. در حملات تروریستی به دفتر نشریه شارلی ابدو در فرانسه حداقل 17 نفر کشته شدند. منابع خبری از طرح فرانسه و آمریکا برای بمباران مواضع القاعده در یمن خبر دادند که در اصل بهانه‌ای برای بمباران کمیته‌های مردمی‌ برای تقویت القاعده بوده است. این طراحی عیناً در سوریه و عراق نیز اجرا شده و ائتلاف به اصطلاح ضد داعش اقدام به ارسال سلاح برای داعش نموده و حتی آنها را از کمین ارتش عراق و سوریه رهانیده است.

صوتی که یمن را بهم ریخت/ دلایل القاعده برای انتخابب استان
ب) دخالت‌های سیاسی و اقتصادی
وابستگی اقتصادی یمن به خارج و نیز عدم استقلال مقامات دولتی موجب شده تا کشورهای عربی در قالب شورای همکاری خلیج‌فارس و کشورهای غربی به‌صورت مستقل و یا در چارچوب شورای امنیت علیه ملت این کشور اقدام کنند؛ مسئله‌ای که مخالفت مردم را به همراه داشته است و با رویکرد به جریان‌های مردمی ‌نظیر انصارالله پایان این وابستگی‌ها را خواستارند.
در همین چارچوب اسکای‌نیوز گزارش داد که وزرای امور خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس در بیانیه مداخله‌جویانه خود اعلام کردند که آنچه در یمن رخ داد کودتا علیه دولت قانونی این کشور است.

بسیاری معتقدند که بحرانی که امروز در یمن جریان دارد، پاسخ انصارالله در واقع به کودتای خاموش کشورهای غربی و عربی است و رئیس‌جمهور یمن به جای هماهنگی با گروه‌های مردمی‌چون انصارالله همچنان با کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس همچون عربستان و امارات که به دنبال تجزیه یمن هستند، همکاری دارد. هدف این کشورها از بین بردن دستاوردهای انقلاب 21 سپتامبر و اصرار برای تقسیم است که از این طریق به‌گمان خودشان شیعیان حوثی به دریا راه نداشته باشند و سهمی ‌هم از مناطق نفت‌خیز کشور عایدشان نشود پس از حرکت اخیر مردم یمن به رهبری انصارالله حالا عربستان دیگر به این نتیجه رسیده است که یمن متحد نمی‌تواند تأمین‌کننده منافع ریاض باشد و به‌دنبال سوق دادن یمن به سوی جنگ داخلی و تجزیه است.

ژنرال علی محسن الاحمر از زمان سرنگونی علی عبدالله صالح، دیکتاتور سابق یمن تاکنون در عربستان به سر می‌برد و به‌تازگی برای مقابله با انصارالله، وارد شمال یمن شده است. علی محسن الاحمر که در جنگ‌های 10 سال گذشته علیه انصارالله شرکت مستقیمی ‌داشت، به نیابت از عربستان در کشتار انصارالله یمن نقش داشت.


صوتی که یمن را بهم ریخت/ دلایل القاعده برای انتخابب استان
سازماندهی نیروهای نظامی‌ وابسته به وهابی‌ها در یمن و گفت‌وگو با سران قبایل تعز، مارب، اب و ذمار برای مقابله مسلحانه با جنبش انصارالله، بخشی از مأموریت علی محسن الاحمر علیه انصارالله تلقی می‌شود. سران قبیله حاشد و قبایل تعز، اب و حضرموت که مستقیماً از عربستان سعودی کمک مالی دریافت می‌کنند، آمادگی خود را برای مقابله نظامی ‌با انصارالله اعلام کردند.

وابستگی دولتمردان یمن به خارج زمانی آشکارتر می‌شود که «عبد ربه منصور هادی» رئیس‌جمهور یمن تعدادی از مشاوران خود را برای رایزنی درباره اوضاع جاری این کشور به عربستان سعودی فرستاد. فارس السقاف، مشاور رئیس‌جمهور یمن با اعلام این خبر از اقدامات جدید عربستان در صحنه میدانی یمن خبر داد. در همین رابطه خالدبن‌بندر، رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان وارد واشنگتن شد و برخی از منابع یمنی فاش کردند که خالدبن‌بندر در این سفر در مورد اوضاع داخلی یمن با مقامات آمریکایی رایزنی کرده است.

در چارچوب دخالت خارجی در امور یمن نکته قابل‌توجه آنکه جن ساکی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز در سخنانی از عبدربه منصور هادی حمایت کرده و کمیته‌های مردمی‌ و انصارالله را گروه‌های تروریستی و مخل امنیت دانسته است. شورای امنیت سازمان ملل نیز پیش‌نویس بیانیه‌ای که انگلیس درباره یمن تهیه کرده بود را به تصویب رساند که محور آن را مقابله با مطالبات مردم به بهانه امنیت تشکیل می‌داد. پیش از این نیز کشورهای غربی با ادعای مقابله با تروریسم نام برخی اعضای انصارالله را در لیست سیاه قرار داده بودند.

در جمع‌بندی کلی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که بحران کنونی یمن برگرفته از سیاست‌های دولتمردان غیر مردمی ‌است که منافع دیگر کشورها را به منافع ملت برتری داده‌اند. در این میان کمیته‌های مردمی ‌با محوریت انصارالله که از پایگاه مردمی ‌بالایی برخوردار است و کارنامه‌ موفقی در حمایت از حقوق مردم دارد، برآنند تا ضمن مقابله با دخالت خارجی آرمان‌های انقلابی خود را پیگیری کنند. حفظ یکپارچگی کشور و مقابله با فساد و وابستگی خارجی دولتمردان از جمله این اقدامات است.

نگاه مردمی‌ و ملی انصارالله زمانی آشکارتر می‌شود که این جنبش با وجود توان نظامی ‌و مردمی ‌از سرنگون‌سازی دولت عبدربه منصور هادی خودداری کرده و مانع جنگ داخلی در کشور شده‌ است و تنها مطالبه آنها اجرای توافقنامه سپتامبر در قالب صلح و مشارکت است که محور آن را حضور تمام گروه‌های سیاسی در تصمیم‌گیری‌ها و عدم وابستگی به خارج تشکیل می‌دهد. امروز مردم یمن انصارالله را ضامن منافع و حقوق خود می‌دانند و این پایگاه مردمی ‌است که زمینه‌ساز نقش‌آفرینی فعال انصارالله شده که خشم و هراس دشمنان انقلاب مردمی ‌یمن را به همراه داشته و برای مقابله با آن به هر ترفندی از جمله استفاده از القاعده و حتی تجزیه یمن چنگ می‌زنند.

منبع: صبح صادق
10 چالش اساسی شاه جدید؛
اگر چه اطرافیان ملک سلمان مصمم به اعمال سیاست مشت آهنین در تقابل با جریان رقیب در خاندان حاکم و افکار عمومی مردم هستند، اما به نظر می‌رسد روند پر فراز و نشیبی پیش روی هفتمین پادشاه سرزمین شن‌ها قرار دارد.
از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه
گروه بین‌الملل مشرق - مرگ عبدالله بن عبدالعزیز ششمین پادشاه خاندان آل سعود در عربستان سعودی گر چه در مدت طولانی بیماری وی قابل پیش‌بینی بود، اما پیامدها و چالش‌های این تحول بنیادین تا قبل از چیده شدن پازل جدید قدرت در این کشور نسبتاً مبهم بود. شاید بتوان گفت تصمیم شتابزده ملک سلمان بن عبدالعزیز در عزل و نصب‌های متعدد قبل از مراسم خاکسپاری شاه سابق نقش عمده‌ای در تبیین افق پیش روی عربستان سعودی در دوره پس از ملک عبدالله داشت.

آنچه از اولین عزل و نصب‌های شاه جدید عربستان قابل مشاهده بود، اینکه طبق روال گذشته در این کشور اولویت جانبداری از پادشاه جدید در رأس مؤلفه‌های انتخاب افراد جدید در سمت‌های حساس داخلی قرار دارد و در این میان توجه به تخصص‌ و میزان کارآیی و لیاقت افراد در رده‌های بعدی قرار دارد. 

گرچه ملک سلمان و اطرافیان وی مصمم هستند سیاست مشت آهنین را در تقابل با جریان رقیب در خاندان حاکم و افکار عمومی مردم این کشور برای مستحکم کردن پایه‌های قدرت خود دنبال کنند، اما به نظر می‌رسد روند پر فراز و نشیبی پیش روی هفتمین پادشاه مملکت شن‌ها قرار داشته باشد. با نگاهی اجمالی به محیط عربستان سعودی در ابعاد داخلی و بین‌المللی و همچنین ساختار جدید قدرت در این کشور می‌توان چالش‌های مرحله "پسا عبدالله" را در موارد زیر برشمرد.   
اول: تشدید جنگ قدرت در عربستان سعودی:

گرچه سران سعودی با چینش سریع هرم قدرت در عربستان به دنبال تبیین این نکته بودند که مرگ پادشاه جنگ قدرت بین شاهزادگان سعودی ایجاد نکرد، اما نگاهی دقیق‌تر به معادله‌ رقابت‌های سیاسی برای تصدی پست‌های مهم نشان می‌دهد، دوره جدید مرحله تشدید رقابت نفوذ در خاندان حاکم سعودی است. مؤلفه اصلی این درگیری در رویارویی متعب بن عبدالله فرزند شاه فقید با محمد بن نایف نمایندگان دو جریان رقیب در خاندان حاکم موسوم به سدیری ها و خانواده عبدالله است.

از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه

از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه
متعب بن عبدالله
بن نایف که بیشتر از متعب از حمایت آمریکا برخوردار است، با انتخاب به عنوان جانشین ولیعهد گام مهمی در رسیدن به تاج ‌و تخت پادشاهی برداشته است. این در حالی است که متعب که بازوی قدرت نظامی و گارد شاهنشاهی را نیز در اختیار دارد، معتقد است هر ساختار بندی در خاندان حاکم که حق وی در وراثت قدرت را به رسمیت نشناسد، درگیری بین شاخه‌های خاندان حاکم را به حالت انفجار می‌رساند. این جریان حساب ویژه‌ای روی بیماری شاه جدید عربستان و جانشینی ولیعهد جدید باز کرده که می تواند مقدمه ای برای رسیدن متعب به پادشاهی باشد.

از سوی دیگر حضور مقرن بن عبدالعزیز در میان سه مرد قدرتمند عربستان از دیدگاه سدیری ها "وصله ناجور" به شمار می‌رود، ملک سلمان که با حکم الزام آور شاه قبلی مجبور به پذیرش ولایت عهدی مقرن بن عبدالعزیز شده است، در رأس خاندان سدیری سناریوهایی برای براندازی وی کلید زده است، مخالفان مقرن وی را یک کنیز زاده معرفی کرده و معتقدند او از نفوذ بالایی در خاندان حاکم برخوردار نیست و با مجموعه ای از اقدامات می توان وی را به راحتی کنار زد. بر اساس این سناریو امیر احمد بن عبدالعزیز وزیر کشور سابق عربستان که در زمان ملک عبدالله از قدرت کنار گذاشته شد، محتمل‌ترین گزینه برای جانشینی مقرن به شمار می رود. 

علاوه بر اینها انتقال قدرت از نسل دوم به نوادگان عبدالعزیز به صورت طبیعی می‌تواند با چالش‌ها و زلزله در عرصه‌های رقابت قدرت در محافل حاکم سعودی همراه باشد، چرا که جریانی که در این مرحله قدرت را در دست بگیرد، دیگر عامل بازدارنده‌ای مانند منشور انتقال قدرت عبدالعزیز را در برابر خود نخواهد دید و می تواند سلطنت را در بین فرزندان شاه موروثی نماید و دست دیگر جریان‌ها به کلی از حاکمیت قطع شود.

از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه
مقرن بن عبدالعزیز
دوم: افت قیمت نفت و اقتصاد ورشکسته عربستان

با وجود اینکه سیاست‌های عربستان در جنگ نفتی با رقبای خود یکی از مهم‌ترین عوامل افت قیمت نفت در بازارهای جهانی به شمار می‌رود، اما خسارت‌های گسترده ناشی از این کاهش قیمت به یکی از چالش‌های اساسی در اوضاع اقتصادی این کشور تبدیل شده است. گرچه عربستان تولید نفت خود را به بالاترین حد در سال‌های اخیر رسانده است اما افت شدید قیمت‌ها، خسارت دهها میلیارد دلاری برای ریاض به دنبال داشته که اقتصاد این کشور از مهار این رقم ناتوان است. کسری بودجه 38 میلیارد دلاری که مقامات رسمی عربستان سعودی آن‌ را اعلام کردند، مؤید این مطلب است.

به این ترتیب میانگین فقر و بیکاری در کشور نفت‌خیز عربستان که حتی پیش از این نیز شاخص های نگران کننده‌ای داشت، بدتر شده و طبق آمارهای موجود طبقه متوسط در جامعه سعودی در حال اضمحلال است و مولفه‌های جامعه دو قطبی شامل ثروت‌های خیالی و فقر مطلق در این کشور نمایان شده است.

شاه جدید عربستان نگران این موضوع است که افکار عمومی همزمانی بحران اقتصادی این کشور با به قدرت رسیدن او را درک نکرده و افت استانداردهای رفاه اجتماعی و خدماتی در این کشور را با ساختار جدید قدرت مرتبط بدانند. 

از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه
سوم: سیاست خارجی ثابت و بحران‌های پیرامونی

گرچه تحلیلگران مسائل بین‌المللی اعتقاد دارند مبانی سیاست خارجی عربستان سعودی و مواضع این کشور در قبال پرونده‌های منطقه‌ای در سایه تغییر ساختار قدرت در عربستان سعودی دستخوش تغییر نخواهد شد، اما اوضاع ژئوپلتیک منطقه خبرهای خوبی برای عربستان سعودی ندارد. اوضاع امنیتی در شبه ‌جزیره عربستان دائماً در حال تغییر است و حضور قدرتمند جریان حوثی در عرصه سیاسی یمن زنگ خطر را در مرزهای جنوبی این کشور به صدا در آورده است.

انقلاب مردمی و مسالمت‌آمیز بحرین با وجود تمام تلاش‌های عربستان و غرب همچنان راه خود را دنبال می‌کند
و افکار عمومی منطقه هنوز هم به دنبال یافتن دلیلی برای اشغالگری نیروهای خارجی موسوم به سپر جزیره در بحرین هستند. طناب سوریه به گونه‌ای دور سیاست‌های ریاض پیچیده است که هر اندازه عربستان آن را می‌کشد، حلقه گزینه‌های پیش روی این کشور در عقب‌نشینی آبرومندانه از مطالبات مداخله‌ جویانه در سوریه تنگ‌تر می‌شود. انزوای گروه‌های مورد حمایت عربستان در کشورهای مختلف منطقه از عراق گرفته تا لبنان و یمن تشدید شده و گروهک تروریستی داعش با تشدید فشارها در عراق به مرزهای عربستان نزدیک شده است.

روند مذاکرات منطقه‌ای و بین‌المللی شامل مذاکرات ایران و آمریکا در موضوع فعالیت‌های هسته‌ای و تلاش روسیه برای حل‌وفصل سیاسی بحران سوریه از طریق گرد آوردن مخالفان و حامیان دولت دور میز گفتگوها از دیگر چالش‌های به ارث رسیده از دوران سلطنت ملک عبدالله برای شاه جدید است.
از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه
چهارم: عربستان و مقوله تروریسم

گرچه مرگ عبدالله بن عبدالعزیز بهترین زمان برای تغییر سیاست‌های تبلیغاتی ریاض در مورد پدیده تروریسم است، اما به نظر می‌رسد ساختارهای داخل عربستان برای این تغییر ریشه‌ای آماده نیست. بنابر این ملک سلمان باید به دنبال راهکاری برای حل تناقضات ناشی از حمایت‌های شبه رسمی این کشور از گروه‌های تروریستی منطقه و حضور در ائتلاف بین‌المللی ضد تروریستی و ضد داعش پیدا کند.

روزنامه ال پائیس اسپانیا در این زمینه می نویسد: دولت ریاض پشتیبان سیاست های آمریکا در منطقه است و به گروه ائتلاف به سرکردگی آمریکا پیوسته تا به بمباران مواضع تروریست های داعش بپردازد، اما این حمایت می تواند بر ضد عربستان در داخل کشور تمام شود، زیرا بخشی از مردم خود را به ایدئولوژی افراطیون نزدیک‌تر می دانند تا به لیبرالیسم آمریکایی.


این روزنامه می افزاید: ملک سلمان باید جنگ در منطقه، تهدید گروه افراطی داعش و روابط پر تشنج با واشنگتن را مدیریت کند.

پنجم: تقابل با جریان‌های افراطی و محافظه‌کار داخلی

مشی متجدد و میانه روی ملک سلمان یکی از نکات اشتراک وی با پادشاه سابق عربستان است، از این منظر می‌توان گفت رقابت و درگیری بین دو جریان حاکمیت سیاسی و قدرت شیوخ افراطی و موسسات مذهبی در دوره پادشاهی جدید عربستان نیز ادامه پیدا خواهد کرد، البته با حضور اشخاصی نظیر محمد بن نایف که از گروه‌های نزدیک به جریان‌های دینی وهابی است، انتظار می رود موسسات دینی موقعیت بهتری نسبت به گذشته در داخل عربستان سعودی پیدا کنند. ماهیت این رقابت‌ها در زندگی اجتماعی شهروندان سعودی به ویژه در زمینه آزادی‌های فردی و اجتماعی و حقوق بشر تأثیر بسزایی دارد.

ششم: ساختار فروپاشیده شورای همکاری خلیج فارس

یکی دیگر از مشکلاتی که از دوران پادشاهی ملک عبدالله به ارث گذاشته شده، اوضاع نابسامان و فرو پاشیده شورای همکاری خلیج‌ فارس است. کشورهای این شورا بجز امارات و بحرین سیاست‌های استبداد مآبانه ریاض در تحمیل دیدگاه های خود به اعضای شورا را رد می کنند و همین موضوع مشکلات متعددی را فرا روی این شورا قرار داده است، مشکلاتی که اعضای شورا هر از چندگاهی با برپایی نشست در سطوح مختلف و گرفتن عکس یادگاری به دنبال مخفی نگه داشتن آن هستند.

اختلافات عربستان با قطر یکی دیگر از ابعاد این مشکل است
که البته اخیراً پیشرفت‌هایی در زمینه آشتی بین دو کشور به دست آمده است، این در حالی است که برخی تحلیلگران نسبت به ماهیت واقعی این آشتی نیز تردید دارند.

هفتم: اعلام موضع در قبال رژیم صهیونیستی

رژیم صهیونیستی با صحنه آرایی خاص تحولات منطقه‌ای طی سال‌های اخیر موفق شد عربستان سعودی و برخی دیگر از رژیم‌های عربی که از سرایت موج انقلاب‌های مردمی می‌ترسیدند را به عادی‌سازی روابط با خود بکشاند، این روند تأثیر منفی در سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال مسائل منطقه‌ای به ویژه آرمان فلسطین داشته است. اوج بی‌توجهی رژیم آل سعود به مصیبت‌های ملت فلسطین در جنگ 51 روزه گذشته ملموس بود که با وجود کشتار وحشیانه ملت فلسطین از سوی صهیونیست‌ها، هیچ موضع در خور توجهی از سوی مقامات ریاض صادر نشد.

یکی از موضوعاتی که شاه جدید در سایه تنش‌ها و جنایت‌های روز افزون صهیونیست‌ها در اراضی اشغالی باید به آن پاسخ دهد، اعلام موضع و مرزبندی رسمی و صریح در قبال دشمن صهیونیستی است که لازمه آن پایان دادن به همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی با این رژیم است، البته این در صورتی است که ملک سلمان به کسب جایگاه در نزد افکار عمومی ملت‌های منطقه و جهان اسلام و نقش تاثیر گذار و مستقل در تحولات منطقه توجه نشان دهد.  

از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه
هشتم: تلاش برای بهبود مناسبات با آمریکا

یکی از چالش‌های فراروی ملک سلمان، تعیین راهبرد مناسبات عربستان سعودی با آمریکا در سایه تیرگی نسبی روابط دو جانبه در نتیجه برخی مواضع منطقه‌ای واشنگتن از جمله مخالفت با ورود مستقیم به جنگ سوریه و ادامه مذاکرات هسته‌ای با ایران است. ریاض همچنین از عقب‌نشینی واشنگتن در آنچه لزوم براندازی بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه نامیده، خشمگین است.

البته تعیین محمد بن نایف از نزدیک‌ترین مهرهای سعودی به آمریکا به عنوان جانشین ولیعهد نشان می‌دهد که ملک سلمان تمایلی به ادامه چالش با آمریکا ندارد و به دنبال اجرای مطالبات این کشور در ابعاد سیاست داخلی و بین‌المللی است. این روند می‌تواند با تغییرات جزئی در مواضع ریاض نسبت به برخی پرونده‌های منطقه‌ای از جمله سوریه همراه باشد.

نهم: بیماری شاه جدید عربستان

گزارش‌های غیررسمی از وضعیت جسمانی شاه جدید عربستان نشان از آن دارد که وی علاوه بر بیماری‌های قلبی و بیماری های مربوط به پیری، دچار آلزایمر است، مجله فارین پالیسی در این زمینه می نویسد دو سال پیش «بروس ریدل»، تحلیلگر سازمان سیا در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که شاهزاده سلمان بیمار است و بر اساس برخی گزارش‌ها شایسته تصدی منصب پادشاهی نیست، اما معاونانش که در این مدت تصمیم سازان در سایه مسایل مربوط به وی بوده اند، این اخبار را رد می‌کنند.


به نظر می رسد ملک سلمان به علت بیماری، سن بالا و اینکه در ولیعهدی فرد موفقی نبود، امور عربستان را به فرد دیگری واگذار کند که در این زمینه هم مشکلاتی وجود دارد، چرا که او روابط دوستانه‌ای با مقرن بن عبدالعزیز ولیعهد جدید عربستان ندارد و به علت فقدان اصالت خانوادگی او را شایسته این منصب نمی‌داند.

از دردسرهای یک کنیز‌ زاده برای شاهزاده‌ها تا پادشاهی یک پیر بی‌تجربه
دهم: فقدان شخصیت کاریزماتیک در منصب پادشاهی

ملک عبدالله با تجربه عملی 20 ساله به عنوان شخصیت اول تصمیم گیری در کشور شخصیتی با نفوذ به شمار می رفت، سابقه طولانی 52 ساله وی در مناصب حساس کشوری و حضور 32 ساله او در پست ولیعهدی و سلطنت و قاطعیت بالا از وی یک چهره کاریزماتیک ساخته بود، این در حالی است که ملک سلمان توانایی و تجربه ملک عبدلله را ندارد و باید دید با وجود بیماری اش، وضعیت حاکمیتی عربستان به چه سمت و سویی خواهد رفت.

همچنین تصمیمات جدید شاه عربستان برخی قبایل پرنفوذ این کشور را به مخالفت با وی سوق خواهد داد، از جمله این قبایل آل التویجری است که خالد التویجری نماینده آن ها از تمامی سمت های رسمی خود در ریاست دفتر پادشاهی و ریاست گارد شاهنشاهی و دبیری هیئت بیعت برکنار شده و به نوشته مجتهد فعال افشاگر سعودی فراری شده است. این خاندان اهرم های متعددی از جمله در ابعاد اقتصادی در اختیار دارد که ممکن است از آن ها بر ضد شاه جدید بهره بگیرد.

تغییرات عربستان به ضرر ایران است

تحلیل موسوی از عربستان بعد از استقرار کرکس‌های ریاض؛
شرایط و رفتار عربستان تندتر از گذشته خواهد شد. گروهی که الان در حال استقرار بر مناصب حکومتی عربستان هستند تندترین مواضع را نسبت به ایران و شیعیان و شاید بهتر بگوییم مواضع کلی تندتری را در خاورمیانه پی خواهند گرفت.
تغییرات عربستان به ضرر ایران استبه گزارش مشرق، در رقابت میان فرزندان عبدا.. و فهد؛ فرزندان فهد پیروز شدند. کارشناسان از سدیری ها (فرزندان فهد) با نام کرکس‌های ریاض نام می‌برند. ظاهراً آن‌ها قدرت را در دست گرفته‌اند و شرایط منطقه به سمت تندروی بیشتر حرکت می‌کند. امیر موسوی مدیر مرکز مطالعات استراتژیک ایران می‌گوید: «به هر حال ما تحلیل غلطی از شرایط عربستان داشتیم لابی‌های گسترده برخی گروه‌های آمریکایی در نهایت اسمی سلمان بن عبدالعزیز را بر تخت نشاند. ما در ایران پیش بینی به قدرت رسیدن سلمان را نکرده بودیم. واقعیت آن است که یک هیئت آمریکایی طی سه ماه اخیر دائماً به ارزیابی وضعیت عربستان پرداخته و گزارش‌های نگران کننده ای را به واشنگتن ارسال کرده است این هیئت طی این مدت عربستان را ترک نگفته و در صدد بوده است تا مخالفت‌های داخلی شاهزادگان را مدیریت نماید...» به دلایل شرایط خاص عربستان که بر قیمت نفت و امنیت منطقه تأثیر گذار است با امیر موسوی، رییس مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بین الملل و کارشناس مسائل خاورمیانه گفتگو کردیم. مشروح مصاحبه امیر موسوی با ندای ایرانیان در ذیل آمده است:

برخی معتقدند با پادشاه شدن سلمان، شرایط منطقه خاورمیانه و عربستان تغییر گسترده ای نخواهد کرد. آیا رفتار سیاسی حاکمان سعودی تغییر پیدا خواهد کرد؟

شرایط و رفتار عربستان تندتر از گذشته خواهد شد. گروهی که الان در حال استقرار بر مناصب حکومتی عربستان هستند تندترین مواضع را نسبت به ایران و شیعیان و شاید بهتر بگوییم مواضع کلی تندتری را در خاورمیانه پی خواهند گرفت. در تحلیل‌های سیاسی و استراتژیک آنان کرکس‌های ریاض خوانده می‌شوند. پیش از این به نوعی توازن قوا میان دو ریشه مشخص از فرزندان عبدالعزیز برقرار بود کسانی که معتقد به تنش زدایی بودند به اصطلاح کبوتران ریاض در رسانه‌ها خوانده می‌شدند یعنی فرزندان فهد و گروهی که مقرن بن عبدالعزیز آن را نمایندگی می‌کرد. و کسانی که سلمان و نایف چهره شاخص آن‌ها هستند مواضع افراطی تری دارند. به اصطلاح کرکس‌ها خوانده می‌شوند.

این تغییر و جانشینی برای ایران قابل پیش بینی بود یا خیر؟

به هر حال ما تحلیل غلطی از شرایط عربستان داشتیم لابی‌های گسترده برخی گروه‌های آمریکایی در نهایت اسمی سلمان بن عبدالعزیز را بر تخت نشاند. ما در ایران پیش بینی به قدرت رسیدن سلمان را نکرده بودیم. واقعیت آن است که یک هیئت آمریکایی طی سه ماه اخیر دائماً به ارزیابی وضعیت عربستان پرداخته و گزارش‌های نگران کننده ای را به واشنگتن ارسال کرده است این هیئت طی این مدت عربستان را ترک نگفته و در صدد بوده است تا مخالفت‌های داخلی شاهزادگان را مدیریت نماید. آمریکایی‌ها یک بار در دوره ۵ ساله ولیعهدی سلطان بن عبدالعزیز پیش بینی کرده بودند که در صورت به قدرت رسیدن وی آل سعود به دلیل تندخویی سلطان دچار فروپاشی می‌شود و لذا وی در این اواخر منزوی بود کما اینکه فرزند او «بندر» متهم بود که درصدد کودتا علیه ملک عبدالله و بدست گرفتن پادشاهی برآمده است. در عین حال یک نقطه مبهم در این روند، برکناری «متعب» می‌باشد. متعب در سه سال آخر حکومت ملک عبدالله و بخصوص پس از کنار رفتن سلطان بن عبدالعزیز از قدرت زیادی برخوردار بود. وی در مقام وزیر گارد ملی پرونده‌های حساس خارجی نظیر پرونده عراق، پرونده سوریه، پرونده لبنان و پرونده مصر را در اختیار داشت و از طرف پادشاه به جلسات مهمی فرستاده می‌شد. متعب در همان روز مرگ پدر از کار برکنار شده و انتخاب فرزند سلمان بعنوان جانشین ولیعهد بیانگر آن است که وی از دور خارج شده است و این می‌تواند سرآغاز یک سلسله مباحث در درون آل سعود گردد. روند بیماری پادشاه عربستان و ناسازگاری مقرن با فرزندان ملک عبدالله می‌تواند شرایط جدیدی را در عربستان به وجود آورد به این نکته باید اضافه کرد که در درون وهابی‌ها هم فرقه‌هایی نظیر «سدیری ها» وجود دارند که با اداره امور توسط مقرن مخالف‌اند.

یعنی مقرن بن العزیز برکنار می‌شود؟

بله، به زودی مقرن برکنار خواهد شد و به عقیده من نایف بر تخت ولیعهدی خواهد نشست. مقرن می‌توانست به سمت بهبود روابط با ایران گام بردارد. معتقدم ایشان نمی‌تواند با جناح سدیری ها (کرکس‌ها) کار کند.

کمی در مورد نقشه سیاسی عربستان درشرایط کنونی توضیح می‌دهید؟

مقرن، متعب و التویجری رئیس دفتر سابق پادشاه فوت کرده عربستان گروهی را تشکیل می‌دادند. که نسبت به شرایط ایران بیشتری داشتند. تویجری برکنار شد، متعب هنوز رئیس گاردملی عربستان است اما منزوی شده است. مقرن هم به عنوان ولیعهد شرایط خوبی ندارد. برخی تندروها طی این یک ماه اخیر در ایران شرایط را برای سخت تر کرد. برخی رسانه‌ها عملاً با حمله‌های غیر حساب شده شرایط ما و طیف کبوترها در ریاض را بدتر کردند. محمد بن نایف که از مخالفان جدی ایران است اکنون وزیر دفاع و جانشین ولیعهد این کشور است. اکنون خاندان سدیری ها قدرت یافته‌اند و فرزندان ملک عبدالله را از قدرت بیرون کرده‌اند. سدیری ها به هفت برادر تنی از فرزندان ملک عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان و همسر او حصه دختر احمد السدیری گفته می‌شود. این هفت تن به نام آل فهد هم مشهور اند. اینان رقیبان اصلی جناح شمری ها یا فرزندان عبدا... بودند. برآیند تغییرات اعمال شده در خانواده سلطنتی نشان می‌دهد جناح سُدیری ها با انجام تغییرات گسترده علیه مهره‌های کلیدی ملک عبدالله از جمله التویجری، جناح عبدالله (جناح الشمّری) را به حاشیه رانده و سدیری ها دوباره قدرت را قبضه کرده‌اند. به نظر می‌آید تحرکات گسترده ای علیه ایران در آینده صورت بگیرد. به هر حال رابطه فرزندان عبدا.. با آقای خاتمی و هاشمی در گذشته خوب بود فقط در زمان احمدی نژاد دچار بحران شد.

چرا معتقدید؛ نقشه سیاسی عربستان به ضرر ایران و امنیت منطقه رقم خورده است؟

به ضرر ایران رقم خورده است چون افراد تندروی بر مسند قدرت قرار گرفته‌اند که در گذشته نیز به دنبال برخورد با ایران، شیعیان و دخالت در عراق بودند. سدیری ها وابستگی زیادی با سلفی‌ها دارند. شرایط اگر این گونه ادامه پیدا کند شرایط منطقه طوفانی می‌شود و شرایط بدتری برای ایران، سوریه و عراق رقم می‌خورد. شِمِّری ها یا جناح ملک عبدالله. ملک عبدالله که به دنبال درگذشت فهد به عنوان پادشاه انتخاب شد، در رأس این جناح قرار داشت. وی برادر تنی ندارد و مادرش (فهده بنت عاصی الشمر) از قبیله بسیار بزرگ و با نفوذی در شمال عربستان به نام شمر است که دشمنان قدیمی قبیله ابن سعود هستند. ملک عبدالله علاوه بر آنکه علاقه خاصی به مسائل داخلی نشان می‌داد، بخش قابل توجهی از اوقاتش را با رهبران قبایل صرف می‌کرد. اصولاً ملک عبدالله مدافع ارزش‌های قبیله ای و متمایل به اجرای آن با یک ناسیونالیسم مدرن ولی با رویکرد محافظه کارانه بود. وی گروهی از شاهزادگان شاخه‌های فرعی آل سعود و تکنوکرات ها را اطراف خود گرد آورد و گارد ملی سعودی را تأسیس و به سلاح‌های سنگین و مدرن مجهز کرد. از وظایف مهم این گارد حمایت از تاج و تخت و سلطنت عربستان است. عبدالله پس از رسیدن به قدرت با تقویت هم پیمانی خود با شاهزادگان همسو و برادران ناتنی غیرسدیری خود از یک سو و گماردن فرزندان خود به مسئولیت‌های مهم، به تقویت جایگاه و موقعیت طرفدارانش در ساختار قدرت آتی کشور اقدام کرد. او با انتصاب فرزندانش به ریاست گارد ملی و عبدالعزیز به قائم مقامی وزارت خارجه نشان داد به دنبال تثبیت جایگاه فرزندان خود در ساختار قدرت عربستان است. عبدالله تا مدت‌ها رهبری جناح ضدآمریکایی را در خانواده سلطنتی نیز برعهده داشت و رفتار وی پس از رسیدن به تخت پادشاهی در ارتباط با همکاری و روابط نزدیک تر با واشنگتن، حاکی از تعدیل مواضع او بود. فرزندان و نوادگان عبدالله، شاهزاده مشعل بن عبدالعزیز (رئیس شورای بیعت)، عبدالله بن عبدالعزیز (مشاور پادشاه)، مقرن بن عبدالعزیز (مشاور ارشد پادشاه و جانشین قبلی ولی عهد و ولی عهد کنونی و رئیس سابق سازمان اطلاعات خارجی) و مشاری بن سعود (امیر منطقه باحه) از دیگر چهره‌های برجسته حامی جناح غیرسدیری ها به شمار می‌روند. حالا با تغییرات انجام شده در خانواده سلطنتی، شرایط به ضرر جناح عبدالله شده است و نیروهای سدیری بار دیگر پس از 10 سال در حال قبضه کردن قدرت هستند. با این وضعیت، به نظر می‌رسد آن‌ها اجازه نخواهند داد که چهره‌های اصلی جناح عبدالله از جمله متعب بن عبدالعزیز پسرش و خالد التویجری رئیس دفتر او، سهم چندانی از تقسیم قدرت در عربستان پس از ملک عبدالله داشته باشند.

منبع: ندای ایرانیان